کد سوال : 2691
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : لطفا بفرماييد كه چگونه مي توان متغير هيجان و احساس را در شخص به متغير عقلانيت تبديل كرده و عامل متافيزيكي تقويت كننده عقلانيت و راههاي استوار شدن آن و اينكه بتواند شخص آزاده، منصف و منطقي شود چيست؟
پاسخ : اين که فرموده ايد چگونه مي توان عقلانيت را جايگزين احساسات و هيجانات کرد بايد عرض کنيم که شخصيت انسان مؤلفه هاي گوناگوني دارد به عبارت ديگر انسان موجودي است که هم داراي عواطف و هيجانات است و هم از گوهر عقل و تفکر بهره مند است و هم داراي قوه خشم و غضب است و اگر همه اين ويژگي ها در انسان به اندازه کافي رشد کند و در جاي خودش مورداستفاده قرار گيرد بسيار مناسب است و انساني که بيشتر اهل منطق و استدلال است و محور زندگي او صرفا بر عقلانيت استوار است و از عواطف و هيجانات بي بهره است يا اين که توجهي به مسائل عاطفي ندارد در واقع شخصيت از سلامت کافي برخوردار نيست کما اين که اگر فقط احساسات و عواطف حاکم بر فرد باشد و صرفا بر اساس هيجانات عاطفي انسان تصميم بگيرد و رفتار کند و از گوهر عقل در زندگي خود بهره نگيرد و منطق و استدلال را به کناري نهد، چنين فردي نيز متعادل و سالم نيست بنابراين انسان سالم کسي است که در همه اين ابعاد به اندازه کافي رشد کند و آنگاه در جاي جاي زندگي و به تناسب از اين ويژگي هاي شخصيتي خود بهره بگيرد افراط و تفريط چه در بعد عقلانيت و چه در بعد احساسات و عواطف خطرناک است و انسان را از جاده اعتدال دور مي کند قرآن مي فرمايد شما مسلمانان امتي وسط هستيد کما اين که پيامبر شما نيز براي شما الگو و شاهد است يعني او نيز يک انسان متعادل است و شما نيز بايد با تمسک به او و با الگو قرار دادن شخصيت او متوسط، معتدل و ميانه رو باشيد و از هرگونه افراط و تفريط اجتناب کنيد و اگر انسان بخواهد فردي متعادل باشد بايد نفس خود را با عمل به احکام دين و التزام به شريعت و تقويت باورهاي ديني تربيت کند براي انجام چنين کار مهم و بزرگ که اصلي ترين وظيفه هر انساني است رعايت راهکارهاي زير بسيار مفيد و ضروري است.
1. تقويت شناخت و آگاهي نسبت به آموزه هاي ديني.
2. باور کردن قلبي شناخت ها يعني آنچه را از طريق مطالعه نسبت به معارف دين به دست آورده بايد در قلب خود وارد نمود و به آنها ملتزم شد.
3. عمل به باورهاي ديني که نشأت گرفته از معرفت ديني است.
4. انتخاب الگوي رفتاري مناسب بهترين الگو پيامبر(ص) و ائمه معصوم(ع) هستند که طبعا بايد زندگي آنها را مطالعه نمود و تا آنجايي که امکان دارد به سبک آنها زندگي کرد.
5. انتخاب دوستان و همنشين هاي متشرع و متدين و آگاه به مسائل ديني و اهل عمل به آموزه هاي ديني نقش بسيار مؤثري در تقويت ايمان، هدايت رفتار و دستيابي به اعتدال و ميان روي دارد.
6. اجتناب از گناه و انجام وظايف شرعي.
7. تمرين رفتارهاي منطقي و عقلي زيرا مهارت در هر چيزي نياز به تمرين و ممارست مستمر دارد.
8. مراقبه و محاسبه هر روزه؛ يعني در پايان يک روز کاري و بعد از فراغت از مسؤوليت هاي روزانه شب هنگام، قبل از اين که بخواب برويد چند دقيقه اي با خود خلوت کنيد و کارهاي روزانه خود را ارزيابي نماييد و هر کجا دچار نقص و اشتباه و انحراف رفتاري شده ايد در روز بعد آن را جبران کنيد و حتي نفس خود را تنبيه کنيد تا تمايل آن و کشش آن به انجام کارهاي نامطلوب کاهش پيدا کند.
9. توکل به خداوند نقش مؤثري در تقويت ايمان و موفقيت انسان در خودسازي است، لذا به خدا توکل کنيد و راهکارهاي فوق را با جديت عمل نماييد انشاءالله به مقصود خود خواهيد رسيد. در ضمن از شکست نهراسيد و هيچگاه مأيوس نشويد مطمئن باشيد که خداوند به شما کمک خواهد کرد.
کد سوال : 2692
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : يكي از مسائلي كه ذهن مرا به خود مشغول كرده است مسئله ارتباط با ارواح و قضيه تناسخ و مسائلي است كه در برخي فيلم هاي سينمايي محصول فرهنگ غرب ترويج مي شود و در ذهن دانشجويان اين شبهه را ايجاد كرده كه اگر روزي ثابت شود كه روح يك انسان در چند بدن در قرون متفاوت حضور داشته است ما چه پاسخي خواهيم داشت و به خصوص كه اين مسئله را كاملا تجربي مي دانند و سؤالاتي از اين قبيل كه به نظر مي رسد جاي بحث در اين نشريه خواهد داشت؟
پاسخ : پاسخ در سه بند ارائه مي شود اول امكان ارتباط با ارواح : منكران امكان ارتباط با ارواح سه دسته اند:
1- ماده گرايان (msilairetaM) كه اصل وجود روح را انكار مي كنند.
2- اهل حديث و ظاهر گراياني كه از بعضي از آيات شنوايي ارواح را انكار مي كنند.
3- كساني كه ادله ارتباط با ارواح برايشان تمام نيست .
پاسخ دسته اول عبارت است از ادله اثبات وجود و تجرد روح و حيات آن پس از مرگ كه در مباحث معاد, و كتب فلسفي به وضوح بيان شده است . دسته دوم مانند وهابي ها به آياتي چون »فانك
لا تسمع الموتي «, (روم , 52) و »ما انت بمسمع من في القبور«, (فاطر, 22) تمسك مي كنند در حالي كه اين آيات به هيچ وجه ناظر به امكان ارتباط با ارواح نيست بلكه مقصود از مردگان در اين آيات كافران اند كه دلي مرده دارند, (تفسير نمونه , ج 16, ص 476 و ج 18, ص 231) گذشته از اين كه ادله اي نيز بر وقوع استماع ارواح مردگان وجود دارد. خود پيامبر پايان جنگ بدر اجساد كفار را مخاطب قرار دادو فرمود آيا شما آنچه را خداوند و رسولش وعده داده بود به حق يافتيد؟ من آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم , در اينجا عمر اعتراض كرد كه چگونه با آن ها سخن مي گويي در حالي كه مرده اند پيامبر(ص ) فرمود: شما سخنان مرا بهتر از آن ها نمي شنويد چيزي كه هست آن ها توانايي پاسخ گويي را ندارند), (صحيح بخاري , ج 5, ص 95, باب قتل ابو جهل - سيره ابن هشام , ج 1, ص 639 - تفسير نمونه , ج 18, ص 233) پاسخ دسته سوم اين است كه وقتي دليلي بر اثبات ارتباط يافت نشد نمي توان آن را انكار كرد. انكار فقط زماني صحيح است كه دليلي بر امتناع ارتباط داشته باشيم .
دوم ) انواع ارتباط با ارواح ارتباط با ارواح به اشكال مختلفي ميسر است :
1- ارتباط بدون تخاطب طرفيني مانند: الف ) زيارت ب ) اعطاي خيرات و مبرات ج ) توسل (در مواردي كه دليل خاص وجود دارد مانند توسل به پيامبر اكرم (ص ) و ائمه اطهار(ع ) و شهدا) اين گونه ارتباط با ادله معتبر ثابت شده است و جز در موارد اندك اختلافي در آن وجود ندارد.
2- ارتباط به صورت تخاطب طرفيني مانند:
الف ) ارتباط با ارواح گذشتگان يا زندگان در خواب صادق اين ارتباط نيز گاه به اراده ارواح صورت مي گيرد و گاه به اراده شخص خواب بيننده . يعني او با انجام بعضي كارها زمينه ديدن آن شخص را در خواب فراهم مي كند. اين نوع از ارتباط آن قدر به كثرت ذكر شده است كه جاي هيچ انكاري ندارد اما دو نكته در آن حائز اهميت است .
نكته اول ) تشخيص خواب صادق از خواب غير صادق . انسان چهار نوع خواب مي بيند: - خواب آشفته كه بيشتر افراد مريض مي بينند - افكار عادي روزانه مانند خواب امتحان در شب امتحان - خوابي كه اسرار نهاني انسان را ظاهر مي كند. پيامبر اكرم فرمود: آنچه را آدمي در دل پنهان مي دارد در خواب مي بيند (والذي يحدث به الانسان نفسه فيراه في منامه ) - خوابي كه كاملا" از افكار و تخيلات نفس انسان بيرون است يعني ارتباطي است كه انسان با عالم خارج از خودش پيدا مي كنند. ارتباط با ارواح ديگر در اين قسم از خواب قرار دارد. پيامبر اكرم (ص ) فرمود رؤياي صادق بخشي از هفتاد جزئ نبوت است , (بحارالانوار, ج 14, ص 635) بوعلي نيز مي گويد: آزمايش هاي زيادي نشان مي دهد كه انسان به وسيله خواب مي تواند اطلاعاتي از جهان خارج از بدن به دست آورد و خوابي ببيند كه عين حقيقت و متن واقع باشد. و اگر چنين امكاني در خواب باشد چه مانعي دارد كه در بيداري نيز چنين آگاهي ها را به دست آورد, (شرح الاشارات , ج 3, ص 399)
نكته دوم : تفسير آنچه انسان در خواب مي بيند. گاه آنچه انسان در رؤياي صادق مي بيند نياز به تفسير دارد مانند خواب حضرت يوسف (ع ), (يوسف , 4 و 43)
ب ) ارتباط با ارواح گذشتگان يا زندگان در بيداري چنانچه از عبارت بوعلي آورده شد آگاهي از عوالم ديگر در بيداري نيز ممكن است . احظار روح به معناي اصطلاحي و مأنوس آن همين نوع از ارتباط است . البته عبارت بوعلي فقط در آگاهي از عوالم ديگر در بيداري بود و ارتباط با ارواح به نحو تخاطب طرفيني چيزي بيش از صرف آگاهي از عالم ارواح است . همانگونه كه تخاطب طرفيني در خواب ممكن است در بيداري نيز ممكن خواهد بود.
سوم ) نحوه ارتباط با ارواح به نحو تخاطب طرفيني در بيداري و ارزش علمي و حقوقي آن
مقدمه اول : روح موجود مجرد است و هرگز با حواس ظاهري قابل ادراك نيست اما امكان ادراك آن با قوه خيال وجود دارد قوه خيال ادراك كننده جزئيات است چه جزئيات محسوس به حس ظاهر و چه غير آن .
مقدمه دوم : جدايي روح از بدن در حال حيات به نحو ناقص امكان دارد و مورد طبيعي آن خواب است . جدايي روح از بدن در خواب به اختيار انسان نيست . اما اين جدايي را مي توان به صورت مصنوعي و اختياري نيز ايجاد كرد.
مقدمه سوم : اراده انسان گاه به قدري قوي مي شود كه مي تواند آنچه روح ديگران به نحو غير اختياري انجام دهد در اختيار خود بگيرد و آن كارها را با اختيار انجام دهد. مثلا" اگر روح ديگران در خواب بدون اختيار به صورت ناقص از بدن خارج مي شود و با عوالم ديگر ارتباط پيدا مي كند, او روح خود را با اختيار خود با عوالم ديگر ارتباط مي دهد اما اينگونه ارتباط تا اين مقدار يك طرفه و از سنخ آگاهي از عوالم ديگر است نه ارتباط به نحو تخاطب طرفيني با روح .
مقدمه چهارم : اراده قوي برخي نه تنها مي تواند افعال روح خود را در اختيار خود گيرد گاه
مي تواند بر اراده ديگران نيز سيطره يابد و با قدرت خود افعال روح او را نيز در اختيار خود گيرد. مثلا" ديگري را خواب كند و روح او را به صورت ناقص از بدن جدا كند. به دليل سيطره به آن , اموري را به او تلقين كند. اين مقدار از ارتباط فقط تصرف در قوه خيال روح شخص خواب است . گفته مي شود شخص خواب كننده مي تواند روح شخص خواب را با ارواح ديگر ارتباط دهد و يا سؤالهايي را از او بپرسد و او در همان حال از زبان بدن خود پاسخ دهد و يا پس از بيداري آن را پاسخ دهد. مقدمه پنجم : ارواح مردگان طبق روايات و آيات در عالم برزخ در بهشت برزخي يا جهنم برزخي اند. و خداوند به برخي از آن ها اجازه ارتباط به نحو آگاهي يك طرفه از احوال زنده ها
مي دهد. و گاه اجازه ارتباط طرفيني به آنان مي دهد. اما از آنجا كه روح انسانها زنده در حالت طبيعي تعلق به بدن دارد قادر به ارتباط با ارواح ديگر نيست مگر آن كه در خواب كه از بدن جدا
مي شود با روح ديگري ارتباط برقرار كند. لذا ارتباط روح شخص خواب با روح مردگان با اجازه الهي امكان پذير است و نقل چنين خوابهايي به نحو خواب صادق به حدي است كه قابل انكار نيست . مقدمه ششم : چنانكه در مقدمه سوم گفته شد اراده قوي انسان مي تواند افعال روح را در اختيار خود گيرد. يعني همانگونه كه ديگران در حالت خواب به صورت غير اختياري روحشان از بدن به صورت ناقص جدا مي شود و با عالم ديگر امكان ارتباط پيدا مي كند او مي تواند در حالت بيداري به اختيار خود اين امكان را فراهم كند (گرچه ممكن است در اين كار او به حالت خواب يا خلسه فرو رود). اگر چنين حالتي حاصل شود, همانگونه كه به اذن خداوند ارواح مردگان مي توانند در خواب با روح زنده ها ارتباط طرفيني پيدا كنند اين ارتباط در حال بيداري نيز براي چنين افرادي ممكن و ميسر است . مقدمه هفتم : از آنجا كه عالم پس از مرگ عالم پادش و كيفر است نه عالم فعل اختياري چنين ارتباط طرفيني از سوي ارواح مردگان چه در خواب و چه در بيداري جز با اذن و اراده الهي ميسر نيست و اراده انسان زنده هرگز نمي تواند روح مرده اي را از بهشت يا جهنم برزخي خارج , و در محضر خود حاضر كند (مراد از محضر, محضر مادي نيست ) مگر آن كه اراده او با اراده الهي مطابق شود و اين ارتباط به اذن خداوند صورت گيرد. مقدمه هشتم : با توجه به اين هفت مقدمه امكان ارتباط طرفيني با ارواح تصوير مي شود اما اين نكته بدين معنا نيست كه هر ادعا كننده اي در ارتباط با ارواح صادق باشد. مقدمه نهم : چنانكه گفته شد همه ادراكات كسي كه با ارواح ارتباط پيدا مي كند توسط قوه خيال او صورت مي پذيرد. مسأله مهم در اينجا اين است كه قوه خيال انسان علاوه براين كه مي تواند چنين ارتباط صادقي را ادراك كند محل ادراك القائات شيطاني و اوهام ساخته هاي غير واقعي انسان نيز مي باشد. يعني گاه انسان بر اثر خيال پردازي ها و تلقين هاي خود, اموري را با قوه خيال خود ادراك مي كند كه آن ها را حقيقي مي پندارد و همچنين شيطان , كه از سنخ جن است مي تواند در قوه خيال انسان تصرف كند و اموري را به او القا كند (نحوه القاء شيطان به قوه خيال انسان در جاي خود اثبات شده است و نياز به طرح مستقلي دارد) تشخيص ادراكات صادق قوه خيال از اوهام شخصي و القائات شيطاني دشوار است . مقدمه دهم : گفتاري كه معمولا" در مجالس احضار روح از زبان آنان گفته يا نوشته مي شود به هيچ وجه حجت نيست و اعتبار ندارد و نمي تواند ملاك رفتار, قضاوت و عكس العمل ديگران قرار گيرد و هر كس بر اساس آنچه از طرق عادي از آن آگاه است مسئول رفتار خود مي باشد. مگر آن كه يقين حاصل شود كه يقين به هر حال حجت است . مقدمه يازدهم : اصل ارتباط با ارواح حرام نيست مگر آن كه مستلزم حرام مانند ايذاء مؤمن , غيبت , و يا حرام ديگري شود. و هرگز آموختن علمي كه اين ارتباط را آموزش مي دهد توصيه نشده است . نتيجه اين كه : ارتباط با روح زنده و مرده امكان دارد و قوه خيال مدرك اين ارتباط است . از آنجا كه تشخيص ادراك صادق ارتباط با روح از ادراك اوهام باطل شخصي و القائات شيطاني مشكل است راهي براي اعتماد به آن وجود ندارد. آنچه از اين طرق ادراك مي شود حجيت ندارد و اعتبار حقوقي و قانوني نيز ندارد و نمي تواند مدرك قضاوت قرار گيرد مگر آن كه براي شخص ادراك كننده به حد يقين برسد كه تنها براي او حجت است . اصل چنين ارتباطي به دليل خطراتي كه در پي دارد و احيانا" محرماتي كه به دنبال مي آورد به هيچ وجه توصيه نشده است .
منابع زير براي مطالعه توصيه مي شود:
1- حقيقت روح , احمد زمرديان , دفتر نشر فرهنگ اسلامي , ص 274 به بعد
2- معادشناسي , سيد محمدحسين حسيني طهراني , انتشارات حكمت , ج 3
3- عالم پس از مرگ , لئون دني , ترجمه محمد نصيري , مؤسسه مطبوعاتي عطايي , ص 75 به بعد
4- الروح , ابن قيم الجوزيه , دار الكتاب العربي , ص 289
5- معاد انسان و جهان , جعفر سبحاني , انتشارات مكتب اسلام , ص 81 به بعد
6- الميزان , علامه طباطبايي , ذيل آيه 102, بقره , ج 1, ص 244.
کد سوال : 2693
موضوع : اطلاعات عمومي
پرسش : ما جمعي از دانشجويان اصفهان هستيم كه دوران دبيرستان را همگي در يك دبيرستان گذرانده ايم. اكنون پس از حدود يك سال از شروع دوران دانشجويي تصميم گرفته ايم يك جلسه دانشجويي تشكيل دهيم. لطفا اگر توصيه يا پيشنهادي داريد و يا براي بحث هاي مطالعاتي و فكري جلسه، موضوعات يا منابع خاصي را مد نظر داريد لطفا براي ما هم بيان بفرماييد. تا بتوانيم با استفاده از آن بهتر در راه حق قدم برداريم؟
پاسخ : دانشجويان هر جامعه، يکي از اقشار آگاه جامعه نسبت به مسائل گوناگون هستند و ويژگي آرمان خواهي و منتقد بودن به عنوان يکي از صفات ممتاز آنان محسوب مي شود. به همين خاطر نقد وضعيت موجود و در پي وضعيت بهتر بودن، قشر دانشجو را همواره در تلاش و تکاپو نگه مي دارد و دائما او را با مسائل مختلف اجتماعي درگير مي کند. اگر چه دانشگاه، مؤسسه اي علمي است، اما دانشجويان و دانشگاهيان همانند ساير اقشار اجتماعي علاوه بر وظيفه تخصصي خود که تحصيل و تحقيق مي باشد، به عنوان عضوي از جامعه انساني در قبال سرنوشت جامعه و مناسبات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه حساسيت دارند و واکنش نشان مي دهند و به اين ترتيب وارد عرصه سياست مي شوند.
اما از آنجايي که هر پديده اي ممکن است دچار آفت شود، وارد شدن دانشجو به عرصه هاي سياست نيز داراي آفت هايي است که يکي از مهمترين آنها بازماندن از تحصيل است. اما اگر از ديدگاه تقسيم کار اجتماعي به دانشگاه و دانشجو نگاه کنيم، تعليم و تعلم، پژوهش و تحقيق و پاسداري از سنن علمي و فرهنگي، وظيفه اصلي دانشگاه و دانشجو تلقي مي شود. اساسا از دانشجو نمي توان انتظار داشت به طور مستقيم در فعاليت هاي سياسي دخالت کند، اما مانند ساير نهادها يا حرفه ها، براي دانشجو نيز دو وظيفه متصور است: 1. تحصيل و تحقيق، 2. حساسيت در قبال سرنوشت جامعه.
وظيفه اول دانشجو فعاليت هاي علمي، آموزشي و پژوهشي و به عبارتي وظيفه اي حرفه اي است که به طور معمول به آن مي پردازد. علاوه بر اين گونه فعاليت ها، دانشجو همچون مفسر و منتقد اجتماعي به اوضاع جامعه مي نگرد. اين ويژگي گاه از موضع پژوهش بي طرفانه علمي صورت مي گيرد و گاه براساس تعهدي سياسي و ايدئولوژيک يا احساس وظيفه ديني. بنابراين دانشجو هرگز نبايد فراموش کند که نسبت به درس و تحقيق و مطالعه علمي چه وظيفه سنگيني دارد اما اين بدان معنا نيست که نسبت به مسائل فرهنگي و اجتماعي جامعه بي طرف بماند. زيرا به جهت حساسيتي که دانشگاه در سطح افکار عمومي و جامعه در جهت اثر گذاري و اثرپذيري از اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي دارد بي توجهي به آن اثرات نامطلوبي به دنبال خواهد داشت. به همين جهت ايادي دشمن که از اين حساسيت کاملا آگاه هستند هميشه به دنبال انحراف حرکت هاي دانشجويي و جهت دادن آنها در مسير اهداف خود بوده اند. تنها راه نجات از گرفتاري در اين جريان ها، حفظ اصالت ديني و ملي و توجه به آرمان هاي اسلام و انقلاب است که امروزه در پيروي از ولايت فقيه تبلور يافته است. ما در اينجا تشکل خاصي را به شما پيشنهاد نمي کنيم ولي به طور کلي توصيه
مي کنيم وارد هر تشکلي که شديد خود را سرسپرده به آن ندانيد و اجازه ندهيد تشکيلات شما را در خواسته هاي خودش حل کند. هميشه به ياد داشته باشيد که مسلمان هستيد و داراي وظايف الهي هستيد و از اين رو آنچه را که موافق اسلام و اعتقادات مذهبي تان است بپذيريد. اجازه ندهيد از شما سوء استفاده شود. جرياناتي مانند کوي دانشگاه به خوبي نشان داد که عده اي از دانشجويان فهيم ما چه سنجيده و خوب عمل کردند و نقشه دشمن را فهميدند و خود را ملعبه دست آنها قرار ندادند ولي عده اي هم بدون فکر و هدف وارد اين جريان شدند و به نفع دشمن خود حرکت کردند که به لطف خدا بسياري از آنها بعدا به اشتباه خود پي بردند و از گذشته خود توبه کردند. خداوند انشاءالله همه ما را به راه راست هدايت فرمايد.
جهت انجام فعاليت هاي فرهنگي در دانشگاه نکاتي را بايد رعايت نمود تا فعاليت فرهنگي از نظر کمي و کيفي نتيجه مطلوب را داشته باشد. برخي از آن نکات عبارتند از:
1. درست شناختن کاري که در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و کامل نشناسد نمي تواند آن را به شکل صحيح ترويج کند - بايد اولا کار فرهنگي را براي خود تعريف کنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد.
2. در هر کار از متخصصين آن کار استفاده کنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - کساني را براي اين کار انتخاب کنيد که در زمينه نشريه نگاري آشنايي کافي را دارند.
3. از افراط و تفريط پرهيز نماييد.
4. اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا کار فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود.
5. صبور باشيد زيرا کار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. کار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و کار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست که با چند قرص و کپسول مداوا گردد بلکه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد.
6. از افراد با انگيزه اي به عنوان همکار کمک بگيريد. پرانگيزه باشيد و صرفا براي وقت گذراني يا کسب درآمد به آن کار نپرداخته اند.
7. نمونه کاري را که مي خواهيد انجام دهيد در مراکز ديگر مورد بازرسي و ديدن و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد.
8. هيچ گاه از شکست و نتيجه ندادن کارها نهراسيد.
9. هر کاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با برکت خواهد بود.
کد سوال : 2694
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا احكام زنان توسط مردان نوشته مي شود در حالي كه زنان به اين مسائل مبتلا هستند و به آن آگاهند.
پاسخ : احكام اسلامي، برگرفته از تشريع و قانون گذاري خداوند است كه توسط پيامبر گرامي اسلام و امامان معصوم عليهم السلام ، به مردم ابلاغ شده است. بنابراين منشأ و مبناي اعتبار احكام و مقررات در همه اديان و به طور مشخص در اسلام، اراده، و خواست خداي متعال است و انبيا و ائمه واسطه بيان و تبليغ آن احكام هستند و پس از آن بزرگواران ، كشف و استخراج اين احكام به عهده مردم اعم از مرد و زن به صورت واجب كفايي نهاده شده است كه علم فقه و دانش پژوهان در آن، عهده دار اين مسئله است.
درعلم فقه و رسيدن به مقام اجتهاد و فقاهت تفاوتي ميان زن و مرد نيست. زنان نيز، مانند مردان مي توانند دراين راه گام نهند و قله هاي اجتهاد را فتح كنند و بر اساس استنباط خود به احكام الهي عمل كنند البته مرجع تقليد بايد مرد باشد كه حكمتش در پاسخ به پرسش ديگر در اين زمينه بيان شده است بنابراين در اصل كشف حكم تفاوتي ميان زن و مرد نيست.علاوه بر آنکه مراجع تقليد نيز، مي توانند از زنان درباره امور اختصاصي مشاوره بگيرند و مسايل فقهي را بر اساس آن و مدارك ديگر استنباط كنند.
کد سوال : 2695
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : از شما مي خواهم مرا جهت اگاهي خانواده ام با ويژگي هاي زير راهنمايي كنيد. پدر و مادرم سواد ندارند به نظر من نماز خواندنشان يك عادت است موقع نماز در 5 دقيقه خيلي سريع نماز را
مي خوانند و ديگر هيچ . باز پدرم كمي مقيد تر است نماز جماعت آنها فقط در ماه رمضان است برادر 15 ساله اي دارم كه تنها در ماه رمضان نماز مي خواند و روزه ميگيرد و گاهي هم در بعضي مواقع ديگر نماز مي خواند ولي الان نماز نمي خواند چگونه او را تشويق كنم همين طور خواهر 10 ساله اي دارم كه او هم پراكنده نماز مي خواند او را چگونه تشويق كنم. پدرم 55 ساله و ماردم 45 ساله است؟
پاسخ : الف - آنچه بايد در رابطه با والدين گراميتان به عرضتان برسانيم:
از آنجا كه معمولاً فرزندان كمتر مىتوانند در افكار و انديشهها و رفتار والدين خود تأثيرگذار باشند، به خاطر وجود تفاوت سنى بين فرزند با پدر و مادر، و نيز وجود رابطه والدين و فرزندى، بهتر است از اقدامات غيرمستقيم بهره بگيريد و مستقيما سعى نكنيد والدين خود را به كارى وادار نماييد، بنابراين مىتوانيد از يكى از اقوام و افرادى كه مورد اعتماد وپذيرش پدرتان هست كمك بگيريد و از آنها بخواهيد كه درباره نماز خواندن با آنها صحبت كند و آنها را متقاعد كنند نماز بخواند.
بيش از پيش به والدين خود احترام بگذاريد، اظهار محبت بيشترى نسبت به گذشته آنها داشته باشيد، اطاعتپذيرى خود را دوچندان كنيد، پس از مدتى اگر سؤال كرد كه اين تغيير اخلاق و احترام و محبت بيشتر از كجا سرچشمه گرفته است، بگوييد «كسى كه نماز مىخواند بايد توجه و عنايتش نسبت به پدر و مادر بيشتر باشد» و به گونهاى آن را به نقش نماز در روابط فردى و اجتماعى مرتبط كنيد.
با توجه به اين دستورالعمل قرآنى: A}«واخفض لهما جناح الذلّ من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا ؛ {A و از روى مهربانى و لطف، بال تواضع خويش را براى پدر و مادر فرود آر و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت آور، هماهنگونه كه مرا در كودكى تربيت كردند».
فرزند در هر موقعيت كه باشد، بايد متواضع باشد و كمالات خود را به رخ پدر و مادر نكشد و نيز براى ايشان از خداوند رحمت بخواهد و به فرمان الهى شكرگذار ايشان باشد.
بنابراين اگر برخى اعمال و رفتار والدين نياز به اصلاح داشته باشد توصيه مىشود فرزندان خانواده پيش از اين كه خودشان مستقيم. به اين امر اقدام كنند، از برخى بستگان نزديك مانند عمو، دايى، پدر بزرگ، مادربزرگ و يا يك شخص آگاه و سرشناس و كاردان به عنوان واسطه استفاده كنند و در كمال امانتدارى مسائل خود را بازگو كنند تا آن شخص با ملايمت و خيرخواهى به امر به معروف و نهى از منكر ايشان اقدام نمايد.
يكى از راههاى اصلاحطلبى براى والدين، دعا و توسل در حق ايشان است. ما بايد قبول كنيم كه مقلبالقلوب و هدايت كننده همگان خداوند است. پس خدا را به حق خود پدر و مادر قسم دهيم تا برايشان رحم آورد و امور دنيا و آخرت ايشان را به صلاح و سداد آورده و سعادت را نصيب ايشان گرداند.
يكى ديگر از طرق دعوت پدر و مادر به «اصلاح امور»، هديه برخى كتابهاى اخلاقى و دينى به آنان است. گاهى مطالعه يك مقاله يا يك كتاب ممكن است به تحول و انقلابى درونى بيانجامد. ترتيب دادن مجالس وعظ، دعا و توسل و گرايش دادن افراد به سمت مناسبتهاى مذهبى نيز مىتواند به اصلاح شخص كمك نمايد. در مجموع نسبت به ايجاد شرايط مناسب براى مخاطب بايد اهميت داده شود.
بعد از طى اين مراحل، اگر فرزندان خانواده توان ايجاد ارتباطى موفق را در خود احساس كردند مىتوانند از «حس علاقه به خود در مخاطب» استفاده كرد، و والدين خود را هم عقيده و همانگيزه خود نمايند كه عمل و رفتار مورد نظر فرزندان به نفع پدر و مادر مىباشد (فعلى را كه بايد انجامدهند يا ترك نمايند به سود خود مخاطب مىباشد) در اين زمينه كسب اطلاعات از علايق و سلايق مخاطب مىتواند بسيار مهم بوده به عنوان يك عنصر ايجاد كننده انگيزه، مورد استفاده واقع گردد.
(به عنوان مثال براى انسانها سردرد خودشان ممكن است به مراتب مهمتر باشد از اين كه هر روز چند نفر به دنيا مىآيند و يا از دنيا مىروند) لذا فرزندان در ابتدا محبت قلبى خود را به سمع و نظر والدين برسانند و سپس به منافع مورد نظر در «امر به معروف و نهى از منكر» اشاره كرده و از اين طريق وارد مذاكره شوند: مثلاً درباره سبك شمردن نماز به مواردى اين چنين مىتوانيد اشاره كنيد و شايسته است پدر خود را در جريان نكات ذيل قرار دهيد:
1- علاقه به ائمه اطهار بسيار بجا و شايسته است، ولى ايشان بايد توجه داشته باشند امامان بزرگوار خودشان مىفرمايند: «انّ شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصّلاة؛ شفاعت ما به افرادى كه نماز را كوچك شمارند، نخواهد رسيد»، (بحار الانوار، ج 82 ، ص 236).
و در جملهاى ديگر امام صادق(ع) به يكى از ياران خويش فرمود: «سلام مرا به دوستان برسان و به آنها اعلام كن آنها جز با عمل و ورع به ولايت، نائل نخواهند شد»، (بحارالانوار، ج 2 ، ص 28).
2- اصولاً نماز از ضروريات بوده و از آن به عنوان عمود دين ياد مىشود «الصلاة عمود الدين». از همينروست كه امام باقر(ع) مىفرمايد: «اول ما يحاسب به العبد الصلاة فان قبلت قبل ماسواها؛ در قيامت اولين چيزى كه از انسان محاسبه مىشود، نماز است، كه اگر مورد قبول قرار گرفت، ديگر اعمال نيك انسان نيز مورد پذيرش قرار خواهد گرفت»، (بحارالانوار، ج 7 ، ص 267).
3- كسى كه به ائمه هدى عشق مىورزد، شايسته است به جلوههاى رفتارى آن بزرگواران توجه نموده و از آنان الهام بگيرد. امام على(ع) تا چه حد به نماز مقيّد بودند و با چه كيفيتى نماز مىخواندند؟ ايشان به قدرى مقيد بودند كه حتى در جنگ صفين شور نماز در دلش موج مىزد و مراقب وقت زوال بودند. امام حسين(ع) تا چه حد مقيد به اين فريضه با ارزش است كه حتى در ظهر عاشورا مترصد نماز اول وقت است. به طور كلى سيره ائمه هدى(ع) نشانگر شدت مراقبت آن عزيزان به نماز است. آنان همين روش را به ياران و صحابه خويش توصيه مىكنند. هنگامى كه اميرمؤمنان مالك اشتر را به عنوان استاندار مصر اعزام فرمود به وى توصيه كرد: «واجعل لنفسك فيما بنيك و بيناللّه تعالى افضل تلك المواقيت واجزل تلك الاقسام؛ بهترين وقت خويش را به نماز و خلوت با خدا اختصاص ده»، (نهجالبلاغه، نامه 53).
4- ايشان بايد توجه داشته باشند نماز بر هر مسلمانى واجب است و حتى در حال بيمارى ساقط نمىشود و به طور مداوم در اوقات ويژه خود بايد خوانده شود.
اگر نماز ترك شود، علاوه بر اين كه انسان ترك واجب نموده و مرتكب گناه شده، واجب است قضاى آن را به جا آورد. (احكام مربوط به نماز را به سمع و نظر ايشان برسانيد).
برخى از كتابهاى جالب و دلنشين را كه درباره نماز نوشته شده، برايشان بخوانيد؛ به عنوان نمونه:
نماز عصيانى عليه شرك محمد جواد شفيعيان
چرا نماز بخوانيم محمد ناصرى
پرواز در ملكوت امام خمينى
رموز نماز فريد نهاوندى
فلسفه نماز در اسلام محسن زنجانى
ب- آنچه كه نسبت به خواهر و برادرتان بايد مورد توجه قرار گيرد:
1. رابطه عاطفي تان را با آنها بهتر و بيشتركنيد و از راه نفوذ در قلوب آنها مي توانيد رفتارشان را تغيير دهيد.
2. به خاطر سستي در نمازشان آنها را سرزنش نكنيد.
3. فعاليت هاي مثبت و مذهبي شان را تشويق كرده و با اهميت معرفي كنيد.
4. رفتار و سلوك عملي تان بهتري تشويق براي آنها ست زيرا نگاه آنها به رفتار و اعمال شما و به ميزان اهميتي كه خودتان به نماز و امور عبادي مي دهيد بهتر مي توانيد آنها را به سوي نماز سوق دهيد.
5. با معرفي كتابهاي فوق به آنها، شناخت شان را به نماز و اهميت آن بيشتر كنيد.
6. آنها را به دوستان مذهبي و متدين و در عين حال اجتماعي و خوش اخلاق ... معرفي كنيد و در انتخاب چنين دوستان صميمي براي آنها تلاش كنيد. زيرا از دوستان هم سن و سال تأثير پذيري بيشتري دارند.
اميد است راهكارهاي فوق در اين امر به شما كمك كند.
کد سوال : 2696
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چندي پيش در پي يك تحقيق درسي در دين زرتشت و اصول اعتقادي زرتشتيان مطالعاتي را انجام دادم زرتشت پايه گذار عقايدي بود و مردم را به چيزهايي دعوت كرد كه بسيار به اسلام نزديك بود به گمان من تمامي دستورات اسلام در همان سه شعار معروف ايين زرتشت يعني گفتار نيك ،كردار نيك و پندار نيك خلاصه مي شود. در صورت امكان توضيح دهيد؟
پاسخ : 1. همه تعاليم اسلام در سه شعار؛ گفتار نيک، کردار نيک و پندار نيک خلاصه نمي شود بلکه اسلام ديني هماهنگ و کامل است که از کران نظر تا کران عمل را در همه ابعاد فردي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي و فرهنگي در بر دارد.
2. به نظر مي رسد که حضرت زرتشت، پيامبر الهي بوده است و قرآن نيز دين زرتشت را جزء اديان الهي نام مي برد (حج، آيه 17). پس اصل دين زرتشت، دين الهي است و تعاليم آن، تعاليم الهي است که توسط پيامبر الهي به امت پارس فرو فرستاده شده است، اما همانند اديان پيشين - چون دين يهود و مسيحيت - تحريف شده است.
3. اگر تعاليم زرتشت را با اسلام نزديک مي بينيم، سرش در اين است که تعاليم زرتشت نيز از عالم قدس و به وسيله وحي الهي بر قلب پيامبر الهي - به نام زرتشت - نازل شده است و دليل شباهت همين نکته است، البته تحريفات بسياري نيز در آن صورت گرفته است و تعاليم سه گانه نيز نشان مي دهد که اين سخنان و تعاليم توسط حکيمي دانا بيان شده است.
براي آگاهي بيشتر نگا: عبدالله مبلغي آباداني، تاريخ اديان ومذاهب جهان، ج 1، ص 337 - 325، انتشارات حر، چاپ دوم 1377، قم.
کد سوال : 2697
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : عملکرد های سياسيون باعث شده است كه من به عنوان يك جوان و همچنين بسياري از دوستانم از هر چي سياست و سياست مدار است بيزار مي شوم ولي آيا واقعا همين گونه است آيا واقعا همه سياست مداران بد هستند در اين آشفته بازار از همه رنگ ما چگونه بايد بفهميم كه چه چيزي خوب است و چه چيزي بد است كي راست ميگه كي دروغ؟
پاسخ : متأسفانه عملکردهاي ناشايست برخي جناح ها و افراد سياسي و عدم پايبندي به اصول، موازين فقهي، شرعي و اخلاقي در رقابت هاي سياسي از يک سو و بزرگ نمايي اين قبيل مشکلات توسط مخالفين نظام اسلامي در داخل و خارج، چنين برداشتي را براي برخي دانشجويان و ساير افراد جامعه به وجود آورده است و حال آن که اگر با ديدي منطقي، باز و تحليل گرانه - آنگونه که از يک دانشجو انتظار مي رود - به بررسي موضوعات موجود بپردازيم به اين نتيجه مي رسيم که در قضاوت پيرامون چنين مسائلي بايد چند نکته را در نظر داشت:
اولا، همانگونه که آموزه هاي اسلامي و سيره پيشوايان اسلام نشان مي دهد، سياست و پرداختن به امور سياسي في نفسه نه تنها امري مذموم و مطرود نيست بلکه قسمت عظيمي از تعاليم اسلامي (قرآن و روايات) و سيره بزرگان اسلام، پيرامون سياست و موضوعات مربوط به چگونگي اداره و تنظيم روابط مختلف جامعه بوده و تک تک افراد جامعه را موظف به دخالت در امور سياسي، اجتماعي خود مي داند و به عبارت ديگر در دين اسلام سياست با دين عجين شده و پيوستگي کامل داشته و با آن توأم اند و کوشش براي اصلاح جامعه، از بزرگترين ارزش هاي اسلامي مي باشد، تا جايي که از مهمترين اهداف و عملکردهاي اساسي تمامي پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) به شمار مي آيد و از سوي ديگر نگاهي به عملکرد فقها و علماي بزرگ معاصر نظير مرحوم آيت الله نائيني، مرحوم آيت الله شيرازي، حضرت امام، شهيد مطهري و بهشتي و آيت الله خامنه اي و... و دخالت در سياست و تصدي امور سياسي، همه حاکي از اين واقعيت است که هم مي توان سياست و سياستمدار خوب و الهي داشت و هم اين که فعاليت هاي سياسي را براساس معيارهاي الهي پيش برد و در اين راه تنها در چارچوب موازين شرعي و اخلاقي حرکت کرد.
ثانيا، جامعه ما ترکيبي از سه نوع فرهنگ ايراني، اسلامي و غربي است که علي رغم وقوع انقلاب اسلامي، آنچنان که شايسته است، فرهنگ اصيل اسلامي در بخش هايي از جامعه از جمله حوزه فعاليت هاي سياسي جناح ها، نهادينه نشده است و برخي افراد و گروه ها تحت تأثير اميال و هواهاي نفساني و فرهنگ هاي مادي، تنها کسب قدرت و بيرون راندن رقيب با هر وسيله اي را هدف اصلي خود قرار مي دهند که نتيجه آن بروز برخي کارکردها و رفتارهاي مغاير با موازين و معيارهاي اسلامي و انساني و اهداف انقلاب اسلامي است.
ثالثا، براساس نکات اول و دوم، قضاوت عام پيرامون سياست و رفتارهاي سياسي و انتساب خوب يا بد به همه آن، صحيح نمي باشد، بلکه بايد هر سياست، رفتار سياسي و سياستمداري را براساس ملاک ها و معيارهاي خاصي در نظر گرفت و بررسي موردي نمود. معيارهايي نظير:
1. اهداف اساسي آن که آيا تعالي و اصلاح جامعه و خدمت به مردم است يا منافع شخصي و ارضاي اميال نفساني.
2. ميزان هماهنگي با تعاليم اسلامي و رعايت اصول و موازين فقهي - شرعي و اخلاقي، در رقابت و فعاليت هاي سياسي.
3. ميزان همکاري و ارتباط با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا و...
بر اين اساس به هر ميزان سياستي يا سياستمداري با اين ملاکات مطابقت داشته باشد، به همان اندازه مورد تأييد اسلام و رضايت خداوند و مردم مي باشد و در صورت عدم مطابقت، اسلامي نبوده و مورد تأييد نظام اسلامي نمي باشد.
رابعا، در اين که کوتاهي هايي در معرفي، تقدير و تجليل از افراد خدوم و صادق به جامعه و انقلاب اسلامي، وجود دارد، جاي بحث نيست، اما نبايد تأکيدات نظام اسلامي و برنامه هاي مختلفي که توسط سازمان ها و رسانه هاي عمومي در تجليل و معرفي شخصيت هاي علمي و نخبگان کشورمان به جامعه مي شود، ناديده گرفت، مراسمي نظير برگزاري بزرگداشت شخصيت هاي علمي، ادبي، مذهبي و... و برنامه هايي که توسط صدا و سيما در معرفي اين بزرگواران، به جامعه و خصوصا نسل جوان وجود داشته و دارد، همگي بيانگر رويکرد جدي سازمان ها و مسؤولين فرهنگي به اين امر مهم مي باشد.
کد سوال : 2698
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا براي مبارزه با بي حجابي آقايان فتوا صادر نمي كنند كه بي حجابي در حكم محاربه با امام زمان است تا جلوي بسياري از فسادها گرفته شود؟
پاسخ : در مورد مشكل بدحجابى بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد که بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايى قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسى و حسابشده انجام داد. بر اين اساس عوامل بدحجابى در جامعه به دو دسته تقسيم مىشود:
الف) عوامل درونى: منظور از عوامل درونى، مجموعه مؤلّفههايى است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشى از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسى، اجتماعى و فرهنگى حاكم بر آن است. مهمترين آنها عبارت است از:
1. از نظر انسانشناختى و روانشناختى انسان موجودى است كه داراى قدرت اختيار مىباشد، يعنى، هم توانايى انتخاب راه درست و طى كردن مراتب كمال انسانى را دارد و هم توانايى پيروى از اميال و هواهاى نفسانى و طى كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مىفرمايد:A}«انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا»{A، V}(انسان، آيه 3){V.
بر اين اساس در جامعهاى مانند جامعه اسلامى ما ـ كه بسيارى از احكام، ارزشها و معارف اسلامى براى اداره جامعه تبيين شده و جاى هيچگونه عذر و بهانهاى نيست ـ بعضى از احكام الهى (مانند حجاب) از سوى برخى افراد ناديده گرفته مىشود، به اين اصل و عنصر روانشناختى باز مىگردد. به عبارت ديگر يكى از مهمترين عوامل بدحجابى در جامعه، پيروى از هواهاى نفسانى است كه خود ناشى از ضعف ايمان و تقوا،تزلزل شخصيت است و... مىباشد و در مظاهرى از قبيل تجملگرايى، خودنمايى در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مىكند.
در بسياري از موارد خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم اعتماد به نفس موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي ملاک در کرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاکدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليکن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است که به رفتارهاي او جهت مي دهد.
يكى از راههاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روانشناختى آن و تقويت ايمان و تقواى افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراىاحكام الهى و موازين و مقررات اسلامى در سطح جامعه مىباشد. قرآن كريم مىفرمايد: A}«ان الله لا يغير ما بقومٍ حتى يغيروا ما بأنفسهم...»{A؛ خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغييرنمىدهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، V}(رعد، آيه 11){V.
اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد. در خصوص جامعه ايراني به ريشه هاي تاريخي آن اشاره مي كنيم.
2. ريشههاى تاريخى اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوى براى گسترش فرهنگ برهنگى، بىبند و بارى و كشف حجاب بر مىگردد، كه توانست بخشى از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بىحجابى را در خانوادهها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترش اين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامى و فضاى ناشى از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادى كنترل شد؛ ولى به دلايل متعددى، رگهها و ريشههاى خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشى جامعه و فاصله گرفتن از فضاى معنوى حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوبارهمجال ظهور و بروز پيدا كرد.
3. كوتاهى و بىتوجهى برخى از مسؤولان فرهنگى كشور در تثبيت ارزشها و احكام اسلامى و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابى است.
گفتنى است كه به علت وجود مشكلات ناشى از تثبيت انقلاب اسلامى، جنگ تحميلى، فشارهاى خارجى محاصرههاى گوناگون اقتصادى، سياسى و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژى مسؤولان و دستگاههاى دولتى به اين امور صرف شود و توجه چندانى به مسائل فرهنگى جامعه و اجراى راهكارها و برنامههايى در جهت تثبيت و تعميق ارزشها و احكام اسلامى مبذول نگردد.
4. بعضى از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياستهاى پولى و ارزى و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادى، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزشهاى جامعه، به سوى هنجارهاى مادى، مدركگرايى، تجمل پرستى و...گرديد.
5. عملكرد منفى و نامطلوب برخى از دستگاههاى فرهنگى (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سالهاى اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصرى كه هيچ اعتقادى به نظام اسلامى ندارند و با استفاد از تسهيلات مادى و معنوى وزارت ارشاد و فضاى باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوى و ارزشهاى حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگى كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونهاى كه مقام معظم رهبرى هشدارهاى شديد به مسئولين فرهنگى داده، نارضايتى خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاى وزير ارشاد گرديد.
6. برخى از افراط و تفريط هايى كه در سالهاى اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بى حجابى و بد حجابى شد از قبيل استفاده روشهاى خشونتآميز و فيزيكى و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبينى به اين حكم الهى گرديد.
7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهى از منكر يا نظارت ملى به صورت فراگير و گسترده و نظاممند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امنى و... شمرده شده است.
ب) عوامل بيرونى: مهمترين عامل بيرونى تهاجم فرهنگى گسترده و همه جانبه غرب به ارزشهاى اسلامى و ملّى ما، براى بى هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاى عقيدتى در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامى در ايران با استفاده از پيشرفتهترين وسايل تكنولوژى ـاعم از نرمافزارى و سختافزارى، عناصر وابسته داخل در عرصههاى فرهنگى و اقتصادى و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزشها و مظاهر تمدن غرب.
مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامى، معضل بد حجابى در جامعه اسلامى ما وجود داشته باشد. اما در مورد راههاى برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيشبينى مىباشد:
1. راهكارهاى فيزيكى و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد.
2. كار بنيادى فرهنگى. مسلما برخورد با اين پديده به صورت فيزيكى و از طريق دستگاههاى دولتى، بسيار دشوار و تا حدّى ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامى صرفا بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت ولزوم پوشش اسلامى، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراى اين فريضه الهى در ابعاد مختلف زندگى شخصى و اجتماعى افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگى مستمر عميق و ريشهاى با استفاده از دستگاههاى فرهنگى و رسانههاى جمعى و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل و برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابى و رواج ارزشهاى غربى به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگرى كه مىتواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعى يارى نمايد اهتمام جدى جامعه و دانشجويان به انجام فريضه امر به معروف و نهى از منكر است. بديهى است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدى وارد عمل شود و اين فريضه الهى را منطبق با شرايط و مراتبى كه در شرع مقدس معين گرديده، عملى سازد دستگاههاى فرهنگى و مراكز موجود در دانشگاهها نيز بهتر مىتوانند در حل اين معضل اجتماعى اقدام نمايند و ضمن تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام شؤونات اسلامى، راهكارها و اقدامات بنيادى فرهنگى را در جهت گسترش ارزشهاى اسلامى در بين دانشجويان فراهم سازند. به اميد روزى كه با همكارى مسؤولين و دانشجويان شاهد محيطى سرشار از پاكىو صفا و اهتمام جدى به رعايت ارزشهاى اسلامى در دانشگاهها باشيم، انشاءالله.
ناگفته نماند بسياري از ناهنجارهاي اجتماعي از جمله بدحجابي به بي ساماني اقتصادي نيز گره خورده است، معضل بيکاري، تورم و... مولد بسياري از مفاسد اجتماعي هستند که ظهور و بروز آن در شکل هاي مختلف صورت مي پذيرد. از اين رو نظام اسلامي و همه علاقه مندان به اين نظام مقدس بايد در جهت کارآمدي نظام و حل معضلات اقتصادي و اجتماعي تلاش جدي انجام دهند. فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي و اجتماعي به شکل قاطع و نيز نهضت خدمت رساني به مردم، در اين راستا ارزيابي مي شود.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1ـ حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى
2. فرامرز رفيعپور، توسعه و تضاد
3. على ذوعلم، انقلاب و ارزشها
4. شهيد مطهرى، مسأله حجاب
کد سوال : 2699
موضوع : تاريخ و سيره
پرسش : چرا رسول خدا (ص) در مورد اصحابي كه بعد از ايشان باعث انحراف در دين شدند مانند حضرت خضر كه آن كودك را به خاطر فساد در آينده اش كشت، عمل نكردند؟
پاسخ : درباره حضرت خضر دو نظر وجود دارد: 1- وى از اولياى الهى بوده و داراى علم به باطن و حقايق عالم، 2- وىازانبياى الهى بوده است.
در هر صورت در روايات آمده است، آن شخصى كه موسى(ع) به ملاقات او در مجمعالبحرين شتافت و حوادث عجيبى كه در همراهى او مشاهده كرد حضرت خضر(ع) بوده است.
همچنين در روايات و اخبار آمده كه او از همراهان ذوالقرنين بوده و در چشمه آب حيات خود را شستشو كرده است از همين جهت زنده است و مرگ در او راه ندارد (مگر به هنگام برقرارى قيامت). تفصيل داستان موسى و خضر را مىتوانيد در تفسير سوره كهف مطالعه كنيد.
داستان حضرت خضر داستاني پيچيده است به حدي كه حضرت موسي نيز با آن جلالت قدر و مقام عصمتش نتوانست از كار او سر در بياورد و تا خود حضرت خضر حقيقت را بيان نكرده بود وي از حقيقت ماجرا خبردار نشد.
مأموريت حضرت خضر مأموريتي ويژه بوده است كه آن آشكار كردن علم خود بوده است، علمي كه مبتني بر علوم عادي نبوده و كاملا از جانب خدا بوده است. به اين دليل است كه به حضرت موسي مي فرمايد: «انك لن تستطيع معي صبرا و كيف نصبر علي ما لم تحط به خبرا» V}(كهف، 67 -68){V زيرا ظاهر اعمال و رفتار وي خلاف بوده و هيچ كس در برابر آن نمي توانسته صبر پيشه كند. همچنين از روايات بر مي آيد كه كار حضرت خضر در اين موارد براي تعليم حضرت موسي بوده است تا بداند كه از او نيز عالم تر در جهان هست و اگرچه وي در علوم شرعي اعلم مردم است، اما در علوم باطني كسي هست كه از وي اعلم است. بنابراين روش حضرت خضر (عليه السلام) قابل تعميم نيست.
اول: اگر ديگر انبياء و اولياء روش او را در موارد متعدد به كار برند در نزد مردم بد جلوه مي كنند و مورد انكار مردم واقع مي شوند زيرا از حقيقت آن مطلع نيستند و همه نيز همانند حضرت موسي نيستند كه سخنان انبياء و اولياء را بدون چون و چرا بپذيرند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن دو نفر را مي كشت، مردم اعتراض مي كردند كه آنها بي گناه كشته شده اند و پاسخ پيامبر اسلام نيز تنها براي مؤمنان واقعي پذيرفته شده بود. در صورتي كه در زمان پيامبر اكرم، چهار گروه زندگي مي كردند: 1- مشركان 2- مؤمنان واقعي 3- منافقان 4- مؤمنان ضعيف الايمان و كم جنبه. اگر ايشان كاري خلاف ظاهر انجام مي دادند يقينا مورد اعتراض اكثريت واقع مي شدند زيرامشركان و منافقان دنبال بهانه بودند تا نشان دهند كه اسلام دين واقعي نيست و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيز پيامبر نيست بلكه فردي است كه مي خواهد به هر نحو حكومت كند. افراد ضعيف الايمان نيز تحت تأثير القائات آنها قرار مي گرفتند و تنها مؤمنان واقعي (كه تعدادشان هم كم بود و از هر جهت پيامبر و رفتار او را قبول داشتند) بر سر پيمان خود مي ماندند.
دوم: بنا نيست انبياء و اولياء - مگر در موارد نادر و به جهت برخي اهداف - بر اساس علم خود رفتار كنند، بلكه بر اساس ظاهر امور رفتار مي كنند و به اين دليل هم اسوه و الگو مي شوند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر اساس علم خود رفتار مي كرد ديگر پيروي از ايشان معني نداشت زيرا ما داراي چنين علمي نيستيم و قادر به پيروي از ايشان نخواهيم بود.
سوم: اگر پيامبر آن دو را مي كشت، برخي اين روش را كه خاص پيامبر بود، گسترش مي دادند و خود را در به هلاكت رساندن مردم محق مي دانستند و جامعه را به فساد مي كشاندند.
چهارم: مهمتر از همه اين كه دنيا خانه امتحان و عمل است، و انبياء و اولياء راه درست را نشان مي دهند و مردم هستند كه به حسن اختيار يا سوء اختيار خود راه راست يا بيراهه را انتخاب مي كنند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وظيفه خود را در تعيين امام معصوم پس از خود به خوبي انجام دادند. حال نوبت مردم است كه به دنبال امام برحق بروند و گمراه نشوند. اگر قرار باشد پيامبر آن دو نفر را بكشد، چه تضميني وجود دارد كه ديگران همان ادعاي آن دو را نكنند؟ و اگر چنين بود، خداوند اختيار را از مردم مي گرفت و به اجبار به سمت هدايت مي كشاند، كه اين هم هيچ فضيلتي نيست.
پس روش حضرت خضر در مأموريت خود با حضرت موسي قضيه اي خاص و ويژه بوده و قابل تعميم نيست و انبياء و ائمه بر اساس ظاهر حكم مي كنند، اگر چه از واقعيت امور باخبرند.
کد سوال : 2700
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : آيا نظارت شوراي نگهبان در طول دوره نمايندگي استمرار دارد يا خير؟ و اگر نماينده اي صلاحيت ادامه وكالت را از دست بدهد در قانون چه تدابيري وجود دارد مانند رييس جمهور و هيات وزيران كه توسط نمايندگان مورد نظارت ،استيضاح و... قرار مي گيرند آيا براي نمايندگان مجلس نيز چنين ارگان يا نهادي وجود دارد يا نه؟ چرا؟
پاسخ : متأسفانه علي رغم تأكيداتي كه قانون بر احراز صلاحيت نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در ابتداي ورود به مجلس وجود دارد، بر عملكرد نماينده در دوران نمايندگي و پس از اتمام آن، چنين اهميتي ديده نمي شود. خصوصا با در نظر گرفتن مسأله مصونيت نمايندگي كه عليرغم ضرورت وجود آن براي ايفاي كارويژه هاي نمايندگي از سوي نمايندگان، مستمسكي براي برخي در جهت فرار از تعقيب و پاسخگويي در عرصه هاي مصونيت ناپذيري شده است.
از اين رو خيلي از آگاهان و دلسوزان بر اين باورند که شوراي نگهبان با نظارت قانون خود در مراحل مختلف نمايندگي مجلس بايد از اين حق و وظيفه برخوردار باشد که در صورت واضح شدن فقدان شرايط در نماينده اي در دوران نمايندگي ، عدم صلاحيت او را اعلام كند.
زيرا مسلما منظور و هدف اصلي قانونگذار از در نظر گرفتن شرايط خاص براي نماينده و از سوي ديگر در نظر گرفتن نظارت شوراي نگهبان نمي تواند صرفا براي آغاز نمايندگي باشد، بلكه نماينده اگر بخواهد كارويژه هاي نمايندگي خود را به صورت صحيح در راستاي اهداف و اصول نظام اسلامي انجام دهد قطعا بايد در تمام دوران نمايندگي همچنان آن شرايط را حفظ نموده و از آن عدول ننمايد. V}(آيت الله استادي، روزنامه رسالت، 18/5/79، ص 2){V
اما با اين همه به نظر مي رسد كه هر چند در برخي تخلفات نمايندگان كه خارج از محدوده وظايف نمايندگي آنان ، صورت مي پذيرد، قانون مكانيزم هايي را براي بررسي توسط دستگاه قضايي در نظر گرفته است و در عمل نيز با برخي متخلفين برخوردهايي شده است. اما با اين همه نقاط مبهمي نيز وجود دارد كه قانون از بيان آنها ساكت است و يا اينكه در فضاي ناسالم سياسي ناشي از برخوردهاي جناحي و سياسي جلوه دادن بسياري از اقدامات قانوني، توان و عزم لازم براي پي گيري اين قبيل مسائل توسط مراجع قانوني تضعيف شدده و يا وجود ندارد.
در پايان نکات زير شايان توجه است:
1. براساس قانون اساسي موجود، چه قبل از بازنگري و چه بعد از آن، اين که آيا شوراي نگهبان
مي تواند در طول دوره نمايندگي نيز اقدام به رد صلاحيت نمايندگان مختلف کند يا نه ساکت است از اين رو به استناد قانون اساسي موجود نمي توان اقدام به اين کار نمود ولي چنانچه با مصوبه مجلس شوراي اسلامي به شکل قانون عادي اين حق به شوراي نگهبان اعطا شود خلاف قانون اساسي نخواهد بود.
2. از جهت شرعي اين حق مسلم و قطعي است چنان که مقام معظم رهبري در ديدار با استانداران سراسر کشور (حدود دو ماه قبل از انتخابات اول اسفند 82) به اين مسأله تصريح کردند که تمام مناصب و مقامات در جمهوري اسلامي ايران براساس عدالت استوار است و چنان که کسي در هر زماني اين شرط را از دست بدهد، ماندن او در آن پست و مقام مشروعيتي ندارد.
3. چنانچه نماينده اي مرتکب جرايمي شود که دستگاه قضايي پس از محاکمه رأي صادر کند که مفاد آن محروميت يا انفصال از خدمات اجتماعي و سياسي باشد، به استناد اين حکم آن نماينده از کار برکنار مي شود و اين مسأله هيچ گونه منافاتي با قانون اساسي يا عادي ندارد.