کد سوال : 425
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با عرض سلام و خسته نباشيد، دختري هستم كه در ترم دوم حقوق تحصيل ميكنم و متأسفانه با مشكل بزرگ خجالت رو به رويم. هنگام پرسيدن درس توسط استاد دچار اضطراب ميشوم و دستهايم ميلرزد و به خوبي نميتوانم جواب دهم. اين وضعيت سبب شده مورد تمسخر ديگران قرار گيرم. اين حالت در روحيهام تأثير منفي داشته است به طوري كه از ديگران كنارهگيري دارم. تقاضا ميكنم كمكم كنيد و راهي نشان دهيد تا از اين حالت رهايي يابم. البته بايد متذكر شوم در جمع دختران اين گونه نيستم؟
پاسخ : قبل از ورود به عرصه پاسخ، لازم است با كمال ادب از حُسن اعتمادتان تقدير و تشكر كنم. از خداوند متعال ميخواهم ما را در خدمت مفيد و خالصانه به شما جوانان جوياي حق و حقيقت موفق بدارد.
خواهر گرامي، آدمي فطرتاً موجودي اجتماعي و نيازمند ارتباط با ديگران است؛ به ويژه در عصر ارتباطاتِ پيشرفته و سريع، برقرار ساختن ارتباط مؤثر و مفيد و حضور فعال در صحنههاي متنوع فعّاليّتهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و علمي ضرورتي ترديدناپذير است. «خجالت» و كمرويي آفتي است كه آدمي را از كاروان رو به تعالي و ترقّي باز ميدارد؛ به قابليتهاي نهفته فرصت بروز نميدهد و توانها و استعدادها را سركوب و نابود ميسازد؛ زيرا از ديدگاه روان شناختي كمرويي توجهي غير عادي و اضطراب آلود به خويشتن است كه در يك يا چند موقعيت اجتماعي تجلي ميكند و فرد را در انواع تنشهاي رواني، شرايط نامناسب عاطفي و شناختي و نابسامانيهاي جسمي و زيستي فرو ميبرد و موجب بروز رفتارهاي خام و نسنجيده و واكنشهاي نامناسب ميگردد. اين پديده، با توجّه به ضعف و شدتش، انواع پيامدهاي زيستي و رواني و شناختي مانند تشديد ضربان قلب، تغيير رنگ چهره، اختلال در تنفس، لرزش بدن و دستان، تغيير فركانس صدا، لكنت زبان، خشكي دهان، انزواطلبي، عدم پذيرش، فرار از فعّاليّتها، عدم دفاع از خود، افت شخصيت، ركود علمي، مشكل دوست يابي و حتّي جهالت و ناداني به ارمغان ميآورد.
بنابراين خجالت، افزون بر اينكه انسان را از فعّاليّتهاي فردي باز ميدارد و زندگي شخصي را فلج ميكند، زمينه فعّاليّتهاي اجتماعي را نيز نابود ميسازد و اندك اندك سلامت جسم و بهداشت روان را در معرض تهديد قرار ميدهد. همانگونه كه به درستي تشخيص داده و اقدام كردهايد، با تصميمي جدّي و همتي بلند به مبارزه با خجالت و كمرويي پردازيد. تصميم جدي بگيريد و با تكيه به توانمندي واقعي خود كه اندك نيست، توان خدا دادي و استعداد نهفته وجودتان را هر چه زودتر از چنگال غول خياليِ عجز و بي كفايتي رهايي بخشيد. خواهر عزيز، همان گونه كه ميدانيد وگاه تجربه كردهايد، خجالت و كمرويي هرگز با ناتواني برابر نيست. خجالتي بودن به معناي ناتوان شمردن خويش است نه ناتوان بودن. از سوي ديگر؛ بيشتر صاحب نظران معتقدند خجالت خصلتي ژنتيكي نيست تا خود را مقهور آن بدانيد و در برابرش تسليم شويد. اين پديده محصول شناخت نادرست خود و ديگران و سازش نايافتگيهاي اجتماعي و حتّي رفتارهاي غلط آموخته شده است. بي گمان با شناخت توانمنديهاي خود، برخي عوامل مؤثر در بروز آنها و رعايت دقيق و مستمر و كامل راهكارهاي ارائه شده، ميتوان به مطلوبترين سطح سازش يافتگي اجتماعي و مؤثرترين شكل ارتباط با ديگران دست يافت. فقط كافي است به تواناييتان ايمان داشته باشيد. به مرور تواناييهاي خود در فعّاليّتهاي گذشته پردازيد و موفقيتهاي هر چند ساده خويش را برشماريد. از آنجا كه عوامل بروز خجالت و كمرويي در نوعي شناخت غلط خويش ريشه دارد، كافي است به شناختي صحيح و واقعبينانه از خود دست يابيد تا اين سدّ تعالي و ترقّي را پشت سر گذاريد. بر اين اساس، به عنوان يك راهكار كلي، خوب است از برخي عوامل مؤثر در بروز خجالت آگاه شويد تا با حذف آنها به مطلوب دست يابيد. تربيت غلط خانوادگي، آلوده ساختن محيط خانه و فضاي ذهن خويش به حالتهاي رعب، وحشت، تهديد، ترس، دلواپسي، مراقبتهاي شديد و افراطي از رفتارها و اعمال خود، مقايسه خود با ديگران، خود بزرگ بيني و خود كوچك بيني افراط گونه و عدم آگاهي از مهارتهاي اجتماعي، احساس تنهايي و ترس از طرد شدن و مسخره شدن و مقبول واقع نشدن بخشي از عوامل كمرويي است. پرواضح است هر كه در فضاي آلوده بدين عوامل به سر برد، با نوعي احساس شرم، ترس، دلهره، گنهكاري، بي عرضگي و حقارت رشد ميكند. در نتيجه هميشه خود را فردي ضعيف ميبيند و جرأت هيچ اقدامي در خويش نمييابد. اين فرد حتّي از قضاوت ديگران درباره اعمال و رفتارش ميپرهيزد؛ خود را از انظار ديگران مخفي نگه ميدارد و از انجام دادن عملي كه مورد مشاهده و ارزيابي ديگران قرار ميگيرد، اجتناب ميورزد. خواهر گرامي، بي ترديد اينك با شناخت عوامل مؤثر در بروز خجالت ميتوانيد آنها را از صحنه زندگي و فضاي ذهن خويش حذف كنيد و در راه ارتباط شناختي، عاطفي و رفتاري مطلوب گام برداريد. بنابراين، با مراجعه به زندگي و ذهن خود در جهت شناسايي و حذف علت بروز احساس خجالت و كمرويي خويش گام برداريد و به تدريج سمت يك زندگي تحصيلي مطلوب و مناسب حركت كنيد.
T}راهكارهاي عملي{T
بر اساس شناختي كه از علل بروز خجالت داريد، هرگز نبايد درمان آن را در داروخانهها و لابه لاي اقدامات پزشكي و آرام بخشها و تقويت كنندهها جستوجو كنيد. اساس درمان بر تغييرات شناختي و اصلاح رفتاري و از ياد بردن رفتارهاي مبتني بر خود كمبيني استوار است و از روشهاي شناخت درماني و تغيير در باورها و نظام ارزشي و افزايش مهارتهاي اجتماعي و تواناييهاي شغلي و حرفهاي و تحصيلي پيروي ميكند. بر اين اساس، در بخش پاياني كلام چند روش عملي ذكر ميشود. اميد است مفيد و در راه نيل به هدف مؤثر باشد. ان شاء الله.
الف) ايجاد تغيير و اصلاح در شناخت خود از خويشتن
بايد شناخت خود از تواناييها، استعدادها، ويژگيهاي شخصيتي خويش را اصلاح كنيد و با واقعيت تطبيق دهيد. پس:
1. در برابر آينه ايستاده، جلوههاي رفتاري خوشايند، حالات بدني و برداشتهاي مثبتي كه از وضعيت ظاهري خود داريد، يادداشت كنيد و روزي چند بار با صداي بلند بخوانيد، مانند اين جمله: من خوش قامت هستم....
2. فهرستي از ده لغت يا عبارت كه بيانگر ويژگيهاي مثبت شخصيت شما است، تهيه كنيد و روزي چند بار آنها را در قالب جمله كاملي كه با «مَنْ» شروع ميشود، بخوانيد؛ مثلاً من باهوش هستم.
3. به مرور و بازگويي خاطرات و تجارب جالب خود در فعّاليّتهاي عمومي و شخصي روي آوريد و حتّيگاه آنها را براي دوستان صميمي تعريف كنيد.
4. هرگز به انديشه و شناختهاي آزار دهنده مانند احساس حقارت، ناتواني، بي كفايتي، شرمندگي و... اجازه ندهيد فضاي ذهن شما را بگيرند. به محض ورود اين افكار، ذهنيتهاي مطلوب و ويژگيهاي مثبت خود را با صداي بلند تكرار كنيد.
5. هرگز تصور كمرو بودن را به ذهن خود راه ندهيد و واژهها و عبارتهايي چون «من خجالتي هستم»، «من كمرو هستم» و «من جرأت بيان ندارم» را به زبان نياوريد. به خود شهامت را تلقين كنيد. و با صداي بلند در طول روز، چندين نوبت بگوييد من شهامت اين سخن، عمل و فعّاليّت را دارم. اجازه ندهيد خاطره شكستهاي قبلي به انديشه تان راه يابد. موفقيتهاي گذشته را به خاطر آوريد.
شناخت خود از جنس مخالف را تصحيح كنيد. او نيز شخصي مانند شما و همه انسانهاي ديگر است. انسانها در همه امور برابرند و معيار برتري آنها تقوا است. اين حقيقت را همواره به خاطر آوريد.
T}ب) اصلاح رفتار و تغييرات رفتاري{T
بكوشيد در جهت مخالف كمرويي رفتار كنيد:
1. هرگز خود را سرزنش نكنيد.
2. بر اساس شناختي كه از خود داريد، براي خويش هدفي در نظر بگيريد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد؛ مثلاً بر اساس شناخت از خود، ارائه يك گزارش را به عهده گيريد؛ براي تهيه و كيفيت ارائه آن برنامه ريزي كنيد و با تمرين در خلوت و نيز ارائه آن نزد دوستان صميمي و گروهاي كوچك خود را براي ارائه در كلاس آماده سازيد.
3. هنگام سخن گفتن، خود را گرفتار آداب و رسوم و تكلفهاي بي مورد نسازيد. ساده، راحت و عاري از هرگونه آداب خاصّ هدفتان را بيان كنيد. در فعّاليّتهاي آغازين، خواسته و هدف خود را به صورت يك جمله بنويسيد و نوشته را بخوانيد.
4. پرسشها و مطالب اوليه را كوتاه و مختصر انتخاب كنيد.
5. ارتباط بصري با مخاطب را حفظ كنيد.
6. هميشه سخن را با مقدمه، كلام يا يك كلمه جالب آغاز كنيد، از به كارگيري كلمات پيچيده بپرهيزيد. كلمات آغازين بايد متدوال و جذاب باشند.
7. قبل از سخن گفتن، مطلب مورد نظر را نوشته، در ذهن مرور و تمرين كنيد و شكل بيان و مهارت لازم را فراهم آوريد.
8. به درستي علميِ سخني كه ميگوييد و به جا بودن آن يقين داشته باشيد و با مطالعه و پشتوانه علمي قبلي به ميدان گفتار گام نهيد.
9. هنگام سخن گفتن، به ديگران و قضاوت و حركات و سكناتشان هرگز توجّه نكنيد. گفتارتان را پيگيريد و با خونسردي به هدف بينديشيد.
10. موانع احتمالي و افكار و اعمال مزاحم را شناسايي و ذهن خود را براي مقابله با آن آماده سازيد؛ مثلاً اگر خنده حاضران از ادامه سخن بازتان ميدارد، شما نيز بخنديد.
11. به كار خود پاداش دهيد. يك نفس عميق، به خود آفرين گفتن يا باز گفتن تفصيلي و با آب و تاب آن براي نزديكان ميتوانند پاداش به شمار آيند.
12. از جزئيات بكاهيد و اصل سخن را به صورت خلاصه و گويا بيان كنيد.
13. اجازه سوء استفاده به ديگران ندهيد. كافي است به كار خود ادامه داده، در صورت روبهرو شدن با واكنش آنان خود را در برابرشان احساس نكنيد.
14. در انجام رفتارهاي اجتماعي كوچك و در محيطهاي ديگر كه بيشتر احساس راحتي ميكنيد، فعال باشيد. اين كار را از سلام كردن، احوالپرسي، جواب سلام دادن، نگاه كردن، تعارف كردن و تعارف شنيدن آغاز كنيد. و با تمرين به كارهاي بزرگتر و مهمتر گسترش دهيد.
15. با افراد فعال و پر تحركي كه احساس خجالت نميكنند، بيشتر مأنوس باشيد و از خجالتيها فاصله بگيريد.
16. هميشه كلامي براي گفتن و عمل يا هنري براي ارائه به جمع داشته باشيد و آن را ارائه كنيد. در جاهايي كه كمتر احساس كمرويي ميكنيد و شبيه كلاس است، فعالتر باشيد.
17. توجّه داشته باشيد تا زمين نخوريد راه رفتن نميآموزيد. پس بايد نقد ديگران و تمسخر آنها باشد تا شما مجال رشد يابيد. بنابراين، اگر با عكس العمل ديگران روبهرو شديد يا در فعّاليّتهاي آغازين احساس ناتواني كرديد، از ادامه سخن يا عمل چشم پوشيد؛ هر چند ميتوانيد آن را ارائه كنيد و از اين راه براي ارائه بهتر و كاملتر مطالب آماده شويد.
اميد واريم با توجّه به اهمّيّت و حساسيت موضوع، با همت عالي و بلند، راهكارهاي عملي و روشهاي تغيير شناخت اهتمام كامل و دقيق و مستمر داشته باشيد. تا به هدف نائل آييد. در پايان بايد ياد آور شد، اين مقصود اندك اندك به دست ميآيد نه با چند جلسه تمرين و خواندن چند جلد كتاب. اجراي پيوسته دستور العملها، تكنيكها و رفتارها در رسيدن به هدف سودمند است. موفقيت روز افزون شما جوانان جوياي دانش و دوستدار پاكي آرزوي ما است.
کد سوال : 426
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دانشجوي رشته الكترونيك هستم. مشكل عمده من اين است كه فكر ميكنم نميتوانم در كارهايم تصميم بگيرم؛ در كارهايم افراط و تفريط دارم؛ زود عصباني ميشوم؛ جرأت انجام آنها را ندارم؛ هميشه از اينكه مبادا درست تصميم نگيرم در رنجم، هيچ وقت خواستها و تصميماتم را ابراز نميكنم؛ چون ميترسم با تمسخر رو به رو شوم. ارادهام ضعيف است؛ نميدانم چگونه بايد آن را تقويت كنم. لطفاً كمكم كنيد تا مشكلاتم حلّ شود.
پاسخ : دوست عزيز! تجربه نشان داده است، براي حل اين مشكل نميتوان تنها به رهنمودهاي كتبي و غيابي بسنده كرد و اين مسأله، مانند بسياري از مشكلات رواني ديگر، به ارتباط مستمر با مشاور نيازمند است؛ ولي اجراي توصيههاي زير در نابود سازي اين پديده سودمند مينمايد.
1. بايد علل و عوامل ضعف اراده خويش را بشناسيد. توجّه كنيد ضعف اراده غالباً در عدم اعتماد به بينش و تفكر، عدم شناخت خويش، با ارزش تلقي نكردن خود، عدم امنيت رواني، عدم تدبير عقلاني در تشخيص امور و تميز اهم و مهم، شكستهاي گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محروميت، سرزنش و رنجهاي مستمر ريشه دارد. زدودن هر يك از اين عوامل در پرتو سرمايه گزاري و برنامه ريزي ممكن است.
2. بايد باور كنيد چون ديگر انسانها از توانمنديهاي بسيار برخورداريد و از ديگران كمتر نيستيد. فراموش نكنيد نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بيشتر است و نبايد خود را دست كم بگيرد. تصميم خوب در پرتو تكيه بر قوتها، جبران ضعفها و احساس توانمندي شكل ميگيرد.
3. پس از مشورت با افراد ذي صلاح، با توجّه به امكانات و توانمنديهاي واقعي خود، براي زندگي تان برنامه ريزي كنيد و بكوشيد هرگز بي جهت از آن برنامه و نظم سر نپيچيد. اوقات استراحت و تفريح و عبادت و همهفعّاليّتها را در اين برنامه بگنجانيد تا زماني خالي نماند و توجّه به فرصت بيكاري شما را سمت تأخير انداختن كارها سوق ندهد.
4. بكوشيد براي هر رفتاري انگيزهاي قوي داشته باشيد و به ويژه از آثار مثبت تصميمگيريها و رفتارهاي خاصّ خويش به طور كامل آگاه شويد.
5. محيط زندگي و موقعيت كاري خود را تغيير دهيد و موانع بروز اراده و فعّاليّت را نابود سازيد؛ براي مثال در موقعيتي كه به سرزنش و متهم شدن به ناتواني و ناپختگي ميانجامد، قرار نگيريد. براي تصميمگيريها و اقدامات خويش امنيت رواني فراهم آوريد تا بتوانيد به آرامي در برابر ديگران يا همراه آنان ابراز وجود كنيد و برجستگي فكري و فعّاليّت به جا را از طريق تصميم آشكار سازيد.
6. هر كاري را آسان تلقي كنيد؛ زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختيها آسان ميگردد. به استقبال كارهاي به ظاهر دشوار برويد و به خود تلقين كنيد ميتوانيد در اين امور درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيت در انجام آنها را به دست آوريد.
7. رضايت خداوند را ملاك هر رفتار و گفتار قرار دهيد و از تسليم شدن در برابر تمايلات پوچ و هواهاي نفساني بپرهيزيد. اين تسليم شدنها اراده را ضعيف و متزلزل ميسازد. تقوا و رعايت حرمت دستورهاي پروردگار براي آرامش رواني و تقويت نفس و اراده بسيار سودمند است.
8. مدتي برنامه ريزي و تصميمات خود را با فردي ذي صلاح در ميان بگذاريد و از وي بخواهيد مراقب باشد تا در شما دو دلي پيش نيايد و اجراي تصميمات خويش را به تأخير نيندازيد.
9. از خواب زياد، پرخوري و ديگر اسباب تنبلي و سستي اراده بپرهيزيد و نگذاريد ديگران به جاي شما تصميم بگيرند.
10. با كساني كه روحيه و اراده قوي دارند، دوست شويد تا اراده شما نيز قوي گردد.
11. بكوشيد تصميمهاتان را با فردي با تجربه در ميان نهيد تا از قوت و درستي شان اطمينان يابيد. پس از مشورت با اين فرد، بر اساس تدبر و انديشه خود تصميم بگيريد و بدون از دست دادن فرصت اقدام كنيد.
تصميم بايد بر تدبير و انديشه و آگاهيهاي لازم استوار باشد و به عمل بينجامد. تخلف از اين امر جز تلف كردن وقت، پيروي از افكار پوچ و سستي در عمل دستاوردي ندارد و فرد را با زيانهاي مادي و معنوي روبه رو ميسازد. از اين رو، امور ياد شده گناه به شمار ميآيد.
ترديد در تصميمگيري و تأخير در عمل سبب از دست رفتن منافع معنوي و مادي فراوان ميشود و زيانهاي بسيار را به ارمغان ميآورد.
12. تصميمات به جا و پر ارزش گذشتهخود را به ياد آوريد و توجّه كنيد كه چون گذشته براي انجام دادن كارهاي مهم آمادگي داريد.
13. در تصميمها و فعّاليّتهاي اسوهها دقّت كنيد، در همسان سازي و الگوپذيري جدي باشيد تا جرأت انجام كار يابيد و توان تصميمگيري و اجرا در شما تقويت شود.
14. ورزش مستمر و منظم را كه در تقويت اراده بسيار مؤثر است، فراموش نكنيد.
15. با تصميمهاي آسان در كارهاي ساده، به تدريج خود باوري و توانمندي را در خويش پديد آوريد و راه را براي تصميمگيري در امور مشكل و پيچيده هموار سازيد.
16. در موضوع مورد نظر تمركز پيدا كنيدو از اشتغالات ذهني متعدد بپرهيزيد تا تصميمگيري آسانتر صورت پذيرد.
17. پس از تدبير و مشورت از عواقب تصميمهاي خود هراسناك نباشيد و به خدا توكل كنيد. پيامدهاي تصميمهاتان را كه از قلمرو انديشهتان بيرون است و با سامان دادن احتمالهاي ضعيف سبب ترديد و تزلزل شما ميگردد، به خداوند متعال كه به بندگانش لطف و رحمت و محبت گسترده دارد، واگذاريد و به آنچه پروردگار پيش ميآورد، خشنود باشيد. خداوند شما را سمت صلاح و مطلوب واقعيتان رهنمون شود.
کد سوال : 427
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من چه نوع حافظهاي دارم؟
پاسخ : پاسخ از :: دكتر حسين خنيفر
T}آيا تا كنون از خود پرسيدهايد، من چه نوع حافظهاي دارم؟ {T
حافظه به صورت قدرتي فوق العاده در تمام پديدههاي هستي وجود دارد. حتّي در جمادات، استعدادي وجود دارد كه خواص خود را حفظ ميكنند و در جهتي خاص كه اساس نخستين آنها بر آن استوار است، حركت ميكنند. اين مسأله كه در گياهان نيز وجود دارد، در حيوانات به گونهاي غريزي و قابل مشاهده آشكار ميشود.(1) قويترين نوع حافظه در انسان نهفته است؛ ولي در همه افراد يكسان نيست. تحقيقات علمي نشان ميدهد:
1. حدود 99 درصد مردم از نيروي شنوايي و بينايي و لامسه و شامه و چشايي متعادل برخوردارند و حافظههاي متوسط تا عالي دارند؛ امّا شيوههاي بهرهگيري و انواع آن را نميدانند.(2)
2. انسان در زمينه انديشه و رشد قدرتهايي دارد. به گفته صاحبنظران بهترين و متخصصترين افراد در زمان حيات خويش تنها از 4 تا 6 درصد اين توان بالقوه استفاده ميكنند و 94 - 96 درصد آن را با خود به سراي ديگر ميبرند.
3. بايگاني، مانور، سرعت تطبيق بازيافت و تشخيص مغز چنان بالا و پيچيده است كه ادّعا ميشود اگر بخواهيم مدل مغز را بر صفحهاي از كره زمين شبيه سازي كنيم و سلولهاي عصبي و مغزي را به اندازه يك رشته نازك سيم الكتريسته قرار دهيم، به فضايي مكعب شكل در ابعاد 35 * 35 كيلومتر نيازمنديم؛ چون هر انسان به تنهايي حدود 10 ميليون سلول مغزي دارد.(3)
حافظه هرگز نابود نميشود. حتّي كهنسالان و افرادي كه از كندي حافظه رنج ميبرند، ميتوانند با پشتكار و شناخت نوع حافظه خويش به باز يافت آن پردازند. نكته عمده در اين خصوص آن است كه عموماً وقتي سن بالا ميرود، يادگيري انسان بينشيتر ميشود؛ بر خلاف سنين آغازين زندگي كه يادگيري مكانيستيكي و دقيق است. بدين سبب در سنين بالا تا مطلب درك نشود و منظم در اختيار حافظه قرار نگيرد، حافظه نميتواند آن را حفظ كند و در مواقع لزوم تحويل دهد.
جالبتر اينكه فيزيولوژيستها ادّعا ميكنند حافظه آشفته و بينظم فشارهاي رواني را فزونتر ميسازد و حافظه منظم و داراي ديسيپلين از فشارهاي روحي و فكري ميكاهد. افزون بر اين، بسياري از زيانهاي مالي و فكري و اجتماعي با حافظه مرتبط است.
زندگي دانشمندان بزرگ نشان ميدهد، بسياري از آنان از روشهاي يادگيري، ياد سپاري و بهرهگيري بهينه از حافظه بهره ميبردند و آن را به طريق شايسته و بايسته به كار ميگرفتند. شماري از اين بزرگان در آغاز راه افرادي ضعيف بودند؛ ولي با تلاش و همت و به كارگيري درست اين نيروي بيكران، مرزها را شكستند و از ركود و جمود رهايي يافتند.
جابربن حيان شاگرد فرهيخته حضرت امام صادق كه در علم كيميا (شيمي) سر آمد 6000 دانشجوي مكتب جعفري بود، از حضرتش پرسيد: چرا انسان در پيري كم حافظه ميشود؟
امام صادق فرمود: اين مسأله همگاني نيست. آنچه فراموشي ميآورد، به كار نينداختن نيروي ياد سپاري است؛ زيرا نيروي يادگيري چون ديگر نيروهاي بدن انسان است؛ بايد به كار گرفته شود تا توانمند گردد. جوان نيز اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبي از آن بهره نگيرد، به ضعف حافظه دچار ميگردد.(4)
ژرژدو هامال ميگويد: حافظه را تحقير نكنيد. آن را تربيت كنيد و به اطاعت واداريد.(5)
تربيت حافظه و امدار شناخت انواع حافظه است.
T}تقسيم بندي كلي حافظه{T
در نگاه نخست، حافظه 3 نوع است: كوتاه مدّت (آني)، ميان مدّت و بلند مدّت.
مطالبي كه به حافظه كوتاه مدّت سپرده ميشود، معمولاً تا 24 ساعت مانايي دارند و سپس محو ميشوند. مكانيزم مغزي ما به گونهاي است كه بسياري از محفوظات حافظه كوتاه مدّت را تا زمان ياد شده نگه ميدارد و سپس حذف ميكند. آنچه باقي ميماند، به حافظه ميان مدّت ميرود و اگر از درجه اهميّت بالاتري برخوردار باشد، مانند مشاهده يك تصادف، به حافظه بلند سپرده ميشود.گاه زمان نگهداري مطالب آموخته شده از ماه و سال فراتر ميرود و تمام حيات انسان را در بر ميگيرد و گاه - چنان كه براي مثال در حفظ شماره تلفن آشنايان تجربه كردهايم - بيش از پانزده دقيقه به درازا نميكشد؛ چرا؟
زيرا شماره مذكور را از حافظه كوتاه مدّت به حافظه بلند مدّت منتقل نكردهايم.
اختلاف حافظه آدمها به حافظه بلند مدّت بستگي دارد. ظرفيت اين حافظه نامحدود است و هيچ انساني نميتواند ادّعا كند ديگر براي يادگيري مطالب جديد جا ندارد. حتّي اگر عمر آدمي از مقدار موجود بيشتر باشد، باز حافظه كنونياش كافي مينمايد.
همه ما از حافظه مناسب برخورداريم. مهمترين مشكل، برنامه ريزي حافظه، اعتماد به حافظه و تربيت آن است.
T}تقسيم بندي فردي حافظه{T
به طور كلي افراد در يادگيري، مطالعه و نگهداشت مطالب به 4 دسته كه در حقيقت نماينده 4 نوع حافظهاند، تقسيم ميشوند:
1. حافظه شنيداري (سمعي)
2. حافظه ديداري (بصري)
3. حافظه نوشتاري (يدي)
4. حافظه حسابگرانه (آماري)
بايد ياد آور شد بسياري از مردم هنوز اين 4 حافظه را نميشناسند و حتّي نميدانند كداميك از آنها در وجودشان قويتر است. البتّهگاه تركيبي از 2 يا 3 نوع حافظه در موضوعات مختلف علمي در فرد موجود است كه بايد آنها را شناخت و در جهت تقويتشان گام برداشت.
در اين مقاله از حافظه شنيداري ياد ميكنيم و سه حافظه ديگر را در شماره بعد توضيح خواهيم داد.
T}حافظه شنيداري (سمعي){T
افرادي كه از راه شنيدن و تمركز شنيداري به مرحله يادگيري پايدار ميرسند، داراي حافظه شنيدارياند.
اين افراد دقيقتر از بقيه به صدايهاي جهان پيرامون گوش ميدهند و تشخيص صداها نيز برايشان آسانتر است؛ بدين سبب وقتي كسي كه يك يا دو بار با آنها سخن گفته، با آنان ارتباط تلفني برقرار ميكند، بيدرنگ صدايش را تشخيص ميدهند.
اينان هميشه صداها، آهنگها، اصوات و گفتوگوها را با هم ميسنجند و يادآور ميشوند فلان صدا شبيه فلان چيز است؛ صداي اين دو نفر شباهت دارد. اين آهنگ را قبلاً شنيدهام و چقدر دقيق كپي برداري شده است.
اين افراد در كودكي نيز قابل تشخيصاند. آنها در كودكي با صداي بلند سخن ميگويند و ميزان دقّت و استماع مخاطب برايشان مهم است. حتّي اگر مخاطب به ديدگانشان خيره شود، چنان چه احساس كنند به آنها توجّه ندارد، معترض ميشوند؛ سكوت پيشه ميسازند يا لب به شكوه ميگشايند.و استدلال مخاطب را - به شما مينگريستم و به دقّت گوش ميكردم - باور نميكنند.
اين دسته از افراد هنگام تدريس معلّم چشمها را ميبندند و به جايي خيره ميشوند يا سر را پايين مياندازند و به دقّت گوش ميدهند. افزون بر اين،گاه زير لب سخنان استاد را تكرار ميكنند. گاه معلمان محترم اين افراد را به خطا از حالات ياد شده باز ميدارند و كردارشان را نشانه بيتوجهي ميپندارند؛ در حالي كه اين حالات براي اين گونه حافظهها جز تمركز معنايي ندارد.
آهنگ، طنين، سرعت، صلابت و كيفيت صدا براي اين افراد بسيار مهم است.
نابينايان بيش از ديگران از اين حافظه بهره ميبرند و در حفيقت فقدان بينايي را با آن جبران ميكنند.
T}نشانگان رفتاري حافظه شنيداري{T
افرادي كه در يادگيري بيشتر از حافظه شنيداري استفاده ميكنند، از نشانههاي رفتاري زير بهره ميبرند:
1. بيشتر به واژههاي سمعي تكيه دارند.
2. اغلب هنگام فكر كردن به اطراف خود مينگرند.
3. پر طنين صحبت ميكنند و گاه بيانشان بر حركاتشان غلبه دارد.
4. معمولاً دست خود را تا نيمه كمر بالا ميآورند و با آن ژست ميگيرند.(6)
5. عموماً بيش از ديگران، ميپرسند.
6. وقتي مخاطب قرار ميگيرند، به نقطهاي خيره ميشوند و حركات سر و چهرهشان علائم پرسش، پذيرش و تاييد و تعجب را تداعي ميكند.
T}تكيههاي كلامي {T
اين افراد در جملات خويش معمولاً به واژهها و عبارات سمعي بيشتر توجّه دارند و از آنها استفاده ميكنند؛ براي مثال آن طور كه شنيدم، به ذهنم ميرسد، درك كردم، فهميدم، اعلام كردم، شرح دادم، مذاكره كردم، صدا كردم، اعتراض كردم، غرغر كردم، سكوت كردم، كم صحبت كردم و سليس بود.
ده مرحله براي گوش دادن موثر (حافظه شنيداري)
نيكولاس، از صاحب نظران يادگيري و آموزش، براي استماع موثر و بهره صحيح از حافظه شنيداري 10 مرحله بر ميشمارد:
1. در حالي كه گوش ميدهيد، بر يافتن زمينههايي كه مورد علاقه شما است و آنها را مفيد مييابيد، تمركز كنيد.
2.به جاي پرداختن به روش ارائه، با ديد پرسشي به محتواي مطلب ارائه شده بنگريد و بيشتر دربارهشان قضاوت كنيد.
3. از قضاوت زود رس درباره مطالب بپرهيزيد و آن را به تعويق افكنيد؛ چنين حالتي باعث ميشود تحليلگر باقي بمانيد.
4. بر نظرهاي اصلي ارائه شده به وسيله سخنران يا مدرس تمركز داشته باشيد.
5. در گوش دادن انعطافپذير باشيد.
6. در جهت گوش كردن موثر بكوشيد و از رمزگذاري ذهني استفاده كنيد.
7. مقاومت در برابر عوامل اخلالگر فيزيكي، رواني و انساني را از ياد نبريد. هر كدام از اين عوامل ميتوانند حواس شما را مشغول كنند و از صحنه فعال ذهني شما صحنهاي منفعل پديد آورند.
8. در برابر واژهها و اطلاعات جديد به جستوجوي معنا بپردازيد و ذهن خود را بكاويد. يا آنها را در جايي يادداشت كنيد و استمرار استماع موثر را از دست ندهيد؛ براي مثال اگر وسط بحث كلماتي مانند پارادايم، ليبراليسم و هرمنوتيك را ناآشنا يافتيد، بهترين راه يادداشت آنها و ادامه دادن به شنيدن فعال است.
9. با آگاهي از جانبداريها و محدوديت تجارب خويش، فكر خود را بر نظرهاي جديد گشوده نگهداريد و هرگز مطالب را با تعصب كور، يك سويه و جانبدارانه تفسير نكنيد؛ يعني هميشه منتظر باشيد، بعد چه ميشود.
10. قبل از استماع سخنراني يا درس استاد، مدّت آن را دريابيد و از نظر رواني، خود را براي شنيدن مطالب در آن مدّت آماده سازيد.
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه شنيداري{T
1. از آنجا كه معمولاً بلند خواندن و گوش دادن به مطالب به يادگيري ميانجامد، بهتر است به جاي بلند خواني زمزمه خواني تجربه و جايگزين شود تا با مصرف انرژي كمتر اطلاعات بيشتر به دست آيد. بلند خواني، افزون بر مزاحمت، به صرف انرژي بسيار و خستگي زود هنگام ميانجامد.
2. محيط خلوت، دوري از سر و صداهاي مزاحم و نور كافي و دوري از عوامل باز دارنده بسيار مهم است.
3. بهتر است براي استماع بهتر و جامعتر در حد امكان نزديك استاد نشست.
4. چون اطلاعات به صورت فلهاي (بسته بندي) وارد مغز ميشود، براي آن كه منظم (دسته بندي شده) جا يابي و طبقه بندي شوند و يادگيري پايدارتر گردد، با آنچه شنيده يا خوانده ميشود، به صورت پرسشي برخورد گردد.
5. ضبط درس و استماع مجدد آن بسيار مفيد است. باز گو كردن همه درس يا مطالب مهم آن به وسيله خود فرد، ضبط آن و سپس گوش سپردن به آن در فواصل زماني مختلف، به ويژه در دروس نظري و بالاخص در زبانهاي انگليسي، عربي و قواعد، بسيار سودمند است.
T}نكات ديگر{T
1. براي گفتوگو با اين مخاطبان نبايد در تاريكي قرار گرفت.
2. براي اين افراد، لبهاي گوينده، فيزيك جسمي و تن صداي وي بسيار مهم است.
3. سخنرانانِ داراي قوت كلام، براي اين افراد، مطلوبيت بسيار دارند.
T}شيوه زمان شكن و كاربردي{T
براي اين افراد شيوهاي بسيار قوي وجود دارد كه از دير باز در حوزههاي علميه رواج داشته است. اين روش كه امروزه اصطلاحاً حريف تمريني يا مباحثه نظري خوانده ميشود، روش بحث و تكرار است. در اين باره، عبارت زير نزد حوزويان شهرت دارد: الدرسُ حرفٌ و التكرار اَلفٌ؛
درس سخني است و تكرار هزار مرتبه آن را غني ميسازد.
نكته مهم در اين روش، استفاده از حريف يا مباحث مناسب است. اين فرد نبايد، از نظر توان علمي، با شما فاصله بسيار داشته باشد و بهتر است هم سطح يا كمي بهتر شمرده شود؛ چون حريفان و هم بحثهاي قوي و مستعد، افراد ناتوانتر را ابزار تكرار درس خويش ميسازند. هم بحث بسيار ضعيف، انگيزهها را نابود ميكند؛ گرچه افراد ناتوان بايد براي رشد و ارتقاي خويش هم بحث متوسط برگزينند.
V}پينوشت:
1. آيين حفظ و تقويت حافظ، محمد حسين حق جو، مركز فرهنگي انصار المهدي (1377).
2. همان.
3. سياستگزاري در آموزش و پرورش مقطع دكتري، محمدعلي طوسي.
4. مغز متفكر شيعه، ص 584.
5. آيين حفظ و تقويت حافظ، ص 32 - 33.
06 همان، 83 - 81{V.
بخــــــــــش دوم(پرسمان پيش 6 صفحه 18-19 )
حافظه به صورت قدرتي فوق العاده در تمام پديدههاي هستي وجود دارد و قويترين نوع آن در انسان نهفته است؛ ولي در همه افراد يكسان نيست. به طور كلي افراد در يادگيري، مطالعه و نگهداشت مطالب به 4 دسته كه در حقيقت نماينده 4 نوع حافظهاند تقسيم ميشوند: حافظههاي شنيداري (سمعي)، ديداري (بصري)، نوشتاري (يدي) و حسابگرانه (آماري). در شماره پيش از حافظه شنيداري ياد شده و سه حافظه ديگر را در اين شماره توضيح ميدهيم.
T}2 - حافظه ديداري (بصري){T
افرادي كه از راه ديدن و تمركز روي صفحه و تصوير برداري از مطالب بهتر ميآموزند، نگه ميدارند، يادآوري ميكنند و مطالب را دوباره به صحنه فعال ذهن خود ميآورند، از اين حافظه برخوردارند. امروزه عقيده بر اين است كه بيش از 70 درصد آموختهها و تجارب از طريق چشم به دست ميآيد.
اين دسته از افراد جهان را به صورت تصاوير ادراك ميكنند(1) و حتّي آدرسها را بر مبناي نشانهاي فيزيكي ميآموزند؛ براي مثال به ياري نشانههاي ذهنياي كه از اماكن اطراف، تابلوها، مغازهها و ادارات ميسازند، مكاني خاص را به خاطر ميسپارند.
اين افراد در كودكي نيز قابل تشخيصاند؛ يعني وقتي تازه زبان ميگشايند، هنگام گفتوگو با بزرگترها در چشمان طرف مقابل زُل ميزنند. جالب اينكه وقتي طرف صحبتشان به چشم و چهره آنها نمينگرد، با دستان كوچكشان چهرهاش را سمت خويش ميگردانند و ميگويند: ببين، ببين! و تا مخاطب نگاهشان نكند، سخن نميگويند. اين گروه در دوران تحصيل به چهره استاد بسيار مينگرند و حتّيگاه مطالب درس را با حركات استاد كُد گذاري ميكنند و به حافظه ميسپارند.
اين حافظه به راحتي قابل توسعه است. ميتوان بيشتر مطالب درسي را به ياري تصوير به ياد سپرد و هر صفحه را به صورت تصويري در حافظه نگهداري كرد.
بارها اتّفاق افتاده است، هنگام برون آمدن از جلسه امتحان، ديدهايم دوستان ما درباره خاستگاه پرسشي خاص گفتوگو ميكنند؛ براي مثال رضا به علي ميگويد: سئوال 5 از كجا آمد؟ علي نيز اظهار بياطلاعي ميكند؛ ولي سعيد ميگويد: صفحه 80. آنها به صفحه 80 مراجعه ميكنند و پرسش و پاسخ را دقيقاً مييابند. شايد خود سعيد نيز نداند حافظه بصري يا ديداري فوق العاده دارد و اگر آن را تربيت و تقويت كند، در ياد سپاري مطالب توفيق فزونتر مييابد.
گروهي از افراد - بيآن كه بدانند - از اين نوع حافظه سود فراوان ميبرند و فكر خود را خسته نميكنند. يكي از نويسندگان درباره حافظه ابوعلي سينا چنين نگاشته است: وقتي ابن سينا به اصفهان پناه آورد، عالمان از او خواستند نسخهاي از كتاب قانون به آنها دهد. شيخ گفت: آن كتاب را نياوردهام؛ ولي صفحه صفحهاش را به خاطر دارم.(2) آنگاه قانون را براي علاقهمندان باز گفت و آنان به نوشتن پرداختند.
T}نشانگان رفتاري{T
افرادي كه حافظه ديداري دارند، از ويژگيهاي زير بهره ميبرند:
1. وقتي صدايي ميشنوند، به طرف بالا نگاه ميكنند.
2. با سرعت سخن ميگويند و آهنگ صداشان بلند است.
3. هنگام صحبت دستها را حركت ميدهند و به طرف بالا ميگيرند.
4. به سرعت نفس ميكشند.(3)
5. اصطلاحاً تصويري صحبت ميكنند.
6. در به كار بردن تشبيه، تمثيل، تخيل و صحنهپردازي مهارت فوق العاده دارند.
آنها علاوه بر اينكه خود را در صحنه مييابند، چنان سخن ميگويند كه ديگران نيز خود را در صحنه مورد نظر احساس ميكنند. اگر داستان ميگويند، شنونده را در كوچه پس كوچههاي داستان راه ميبرند.
7. در نوشتن انشا، نامه، خاطره و... به انعكاس صحنهها، شفاف ساختن فضا و تصوير كردن بسيار گرايش دارند.
8. در چهرهشناسي بسيار موفقند و گاه فردي را بعد از سالها از طريق چهره ميشناسند؛ بيآن كه نامش را به خاطر آورند.
T}تكيههاي كلامي{T
اين گروه در جملات خويش از واژههاي زير بسيار بهره ميبرند:
ديدن، نگاه كردن، منعكس كردن، چشم انداز، هدف، درخشان، شفاف، تصور، ترسيم، انعكاس، عكس، تصوير، مثل، مانند، نور و تابش.
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه ديداري{T
1. تمركز نگاه بر جملات و پاراگرافها و سپس بستن چشمها و انعكاس مطالب عمده به ذهن و نگاه مجدد به آن
2. تلفيق مطالب با تصويرها، شكلها، نمودارها، جدول، نشانهها و شمارههاي صفحات
3. علامتگذاري معنا دار از خط كشي ساده زير كلمات تا علائم ابتكاري مانند * و...
4. مطالعه و تلاش در احضار صفحهاي و پاراگرافي مطالب مطالعه شده بعد از هر پانزده دقيقه
در آموزش اين افراد نيز بايد از كتابهاي داراي نمودار و تصوير و جدول، و نيز اُپك، ويدئو، CD و فيلمهاي آموزشي استفاده شود.
3 - حافظه نوشتاري (يدي) و احساسي
افرادي كه از راه نوشتن و لمس و دسته بندي منطبق بر ذوق خود بهتر ياد ميگيرند، از حافظه نوشتاري و احساسي بهره ميبرند. واكنش فيزيكي اين افراد بيشتر است و جالب اينكه در زمان تحصيل گاه سخنان معلّم را به صورت جامع و با حداكثر توان يادداشت و نگهداري ميكنند. البتّه تاثير نوشتار بر يادگيري بديهي است و بعضي افراد از اين طريق بيشتر و كاملتر ياد ميگيرند. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: H}اَلعِلم وَحْشِيٌ قَيدوُه بِاْلكِتابة؛{H دانش سركش است؛ آن را با نوشتن به بند كشيد.
T}نشانگان رفتاري در حافظه نوشتاري{T
اين دسته از افراد غالباً:
1. هنگام انديشيدن به سمت پايين و راست خود مينگرند.
2. حركات دست، تغييرات چهره و اعمال جسمانيشان بسيار است.
3. صدايي عميق دارند و كلمات را شمرده بيان ميكنند.
T}تكيههاي كلامي{T
اين دسته از افراد عموماً در گفتارشان به واژهها و عبارات زير توجّه ميكنند: نوشتم، دسته بندي كردم، بالا و پايين، پيوند، در دست گرفتن، لذت بردن، احساس كردم، لمس كردم، لغزيدن، اتصال و....
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه نوشتاري و احساسي{T
1. اين افراد اگر با فنون خلاصه نويسي و چكيده برداري آشنا شوند، بسيار موفقند.
2. معمولاً توصيه ميشود اين افراد ابتدا مطالب را مطالعه و علامت گذاري كنند و سپس آن را در قالبهاي 13 و 15 و 110 چكيده و خلاصه كنند.
3. عادت كردن اين افراد به چكيده منظم و مرتب و دسته بندي شده بسيار مطلوب است.
4. اگر كسي حس كند حافظه نوشتارياش در بعضي از دروس قوي است، حتماً بايد با تمرين خلاصه نويسي آن را غنيتر سازد و بكوشد مطالب را در قالبهاي غير يكنواخت خلاصه كند. جالب اينكه كم كم خود فرد روشهايي ابتكاري به كار ميبرد.
5. يكي از مسائلي كه بسيار تجربه شده، نگاشتن چكيده مباحث هر صفحه در حاشيه آن صفحه است.
6. دانشآموزان و دانشجوياني كه با آزمونهاي چهارجوابي رو به رو ميشوند، ميتوانند، با بهرهگيري از روش چكيده دروس، دست كم به حدود 50درصد پرسشهاي آزمون دست يابند.
در سال 1373 كار چكيده برداري با روش نوشتاري جامع را روي كتاب روانشناسي تربيتي دكتر علي اكبر سيف كه از منابع كارشناسي ارشد بود، انجام دادم و از 700 صفحه آن حدود 98 صفحه مطلب خلاصه شده استخراج كردم. هنگام آزمون دريافتم 28 پرسش امتحان در چكيده مطالب نگاشته شده است.
4 - حافظه حسابگرانه، منطقي و استدلالگر
اين دسته از افراد اطلاعات آموخته شده را به قالبهاي كوچكتر تقسيم ميكنند. جالب اينكه گاه فقط بخشهاي مهم پاسخ پرسش را ميآموزند و از مكانيسم درون آماري بهره ميبرند. اين افراد مطالب تقسيم بندي شده را خيلي بهتر ياد ميگيرند و به عمليات مرحلهاي و فلوچارتي علاقه نشان ميدهند.
T}نشانگان رفتاري در حافظه حسابگرانه{T
1. گفتار اين افراد با منطق و استدلال آميخته است.
2. وقتي به فكر فرو ميروند، معمولاً به پايين و يا چپ مينگرند.
3. لحن صداشان آهسته و آرام است و از شيوايي سخن بهرهمندند.
4. حركات دستشان اندك است.
T}تكيههاي كلامي{T
اين افراد عموماً، در گفتار و نوشتار خويش، به واژههاي زير بسيار اشاره ميكنند:
آموختن، در نظر گرفتن، به ذهن خطور كردن، عمل كردن، آگاه كردن، آگاه بودن، تصور كردن، تشخيص دادن، تصميم گرفتن، قدرداني كردن، حدس زدن، تجربه كردن، توليد كردن، جدي بودن، فهميدن و...
T}شيوههاي استفاده بهتر از حافظه حسابگرانه{T
اين گروه بايد:
1. مكانيسم يادگيري خود را بر ريز كردن صحيح مطالب متمركز سازند.
2. مطالب علمي و قواعد و اصول مختلف را كه به صورت انشايي نگاشته شده، به قالبهاي عددي و مرحلهاي تبديل كنند.
اغلب افراد از هر 4 حافظه يا سيستم يادگيري بهره ميبرند(4) و اصطلاحاً حافظههاي تركيبي (Compratius Memory) دارند؛ ولي:
1. افراد تنها به يكي از حافظهها بيشتر گرايش نشان ميدهند.
2. در دروس و مطالب علمي گوناگون معمولاً حافظه سمعي و نوشتاري بيشتر خود را مينمايانند؛ براي مثال در دروس نظري حافظه سمعي و در دروس متريك (رياضي و هندسه و...) حافظه نوشتاري.
3. خلقت آدمي چنان است كه ميتواند از همه حافظههاي ياد شده بهره گيرد.
ان شاء اللّه در شماره آينده با ارتباط و كنشهاي چهارگانه انسانها در اين گستره آشنا خواهيم شد.
V}پينوشت:
1. كليد طلايي ارتباطات، كريس كول، ترجمه محمد رضا آل ياسين، ص 80.
2. آيين حفظ و تقويت حافظه، ص 208.
3. كليد طلايي ارتباطات، ص 81 - 80.
4. همان، 15 - 16.{V
کد سوال : 432
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چند ماه پيش در يكى از نقاط شهرمان زنى در اثر ضربات چاقوى همسرش به قتل مىرسيد. بعد از اينكه مرد مقصر شناخته شد، حكم اعدام و قصاص او بدان مشروط گرديد كه خانواده مقتول نصف ديه را بپردازند. اين امر بدان معنا است كه طبق احكام قرآن و اسلام ديه زن نصف ديه مرد است. با توجّه به اينكه خيلى علاقهمند بودم در باره دليل اين حكم اسلامى به جوابى قانع كننده دست يابم، به تفسير نمونه روى آوردم و نهايتاً به اين جواب رسيدم: چون مردان در خانواده غالباً عضو مؤثر اقتصادىاند و مخارج خانواده را متحمل مىشوند و بافعاليتهاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش در مىآورند، اگر اين تفاوت مراعات نشود، خسارتى بىدليل به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بىگناهش وارد مىشود. بنابراين، اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد حقوق همه افراد را رعايت كرده و از خلأ اقتصادى و ضربه نابخشودنى به يك خانواده جلوگيرى كرده است. حال سؤال بنده اينجا است، با توجّه به اينكه امروزه به دلايل مختلف زنان در خيلى مواقع همپاى مردان به اقتصاد خانواده كمك مىكنند و چرخهاى اقتصادى خانواده را مىچرخانند، نحوه اجراى اين قانون چگونه است؟
پاسخ : براى روشن شدن برخى از ابعاد مسأله توجه به نكات زير سودمند مىنمايد:
1. اسلام نظامى جامع و به هم پيوسته دارد كه نظام حقوقى بخشى از آن است. فقه اسلامى زواياى گوناگون زندگى انسان را از پيش از ولادت تا پس از مرگ مورد توجّه قرار داده است. بنابراين، بايد تمام زوايا و مسائل ريز را در نگاه كلان و در راستاى آن برنامه كلى لحاظ كرد. پس تكيه به برخى نكات ريز و نگاه استقلالى به آن، بدون توجه به پيكره كلى و برنامه كلان، نتيجه مطلوب نمىدهد؛ براى مثال، امروزه كشورهاى پيشرفته بر اساس نظام مالياتى خاص اداره مىشوند. كشور آلمان نظام اقتصادى خود را بر 16درصد ماليات در تمام معاملات استوار ساخته است. اگر كسى به پرداخت ماليات 16درصدى در مقابل خريد يك كبريت اعتراض داشته باشد، اين اعتراض بدون در نظر گرفتن برنامه كلان آن كشور كه نظام اقتصادى خود را بر اساس آن استوار داشته، صورت گرفته است.
پس از آنجا كه قانون به طور كلى وضع مىشود، قانون گذار مصلحت عمومى را رعايت مىكند و موارد استثنايى و تبصرهاى سبب نقض حكم كلى نمىشود.
2. در حقوق اسلامى وظايفى خاص به عهده زن و مرد نهاده شده است كه تخلفناپذير است؛ براى مثال نفقه و خرجى همسر، تهيه مسكن، خوراك، لباس، پرداخت مهريه به عهده مرد گذاشته شده است. اگر زنى خود از منبع اقتصادى مستقل و موقعيت شغلى عالى برخوردار باشد، اشكال ندارد؛ ولى از نظر شرع، وظيفه پرداخت مخارج خانه و هزينه مسكن به عهده او نيست و شوهر نمىتواند وى را به پرداخت كمك هزينه خانه و زندگى مجبور سازد. البتّه اگر زن با رضايت خاطر و تمايل درونى شوهر را در اداره بهتر خانه يارى دهد، مسألهاى ديگر است؛ ولى اين وظيفه شرعاً به عهده مرد نهاده شده است.
3. ديه مالى است كه در برابر آسيبى كه به انسان وارد شده است، گرفته مىشود.1 مقدار آن به ارزش شخص آسيب ديده ارتباط ندارد. بنابراين، كسى نمىتواند بگويد چون ديه زن نصف ديه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و كسب مراتب علمى و عملى وابسته است و در اين جهت مرد و زن يكسانند. قرآن مجيد مىفرمايد:
«پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود] من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن كه همه از يكديگرند، تباه نمىكنم.»2
«هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزهاى حيات [حقيقى] بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند، پاداش خواهيم داد.»3
«و كسانى كه كارهاى شايسته كنند مرد باشند يا زن، در حالى كه مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مىشوند، و به قدر گودى پشت هسته خرمايى مورد ستم قرار نمىگيرند.»4
«هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمىيابد و هر كه كار شايسته كند مرد باشد يا زن در حالى كه ايمان داشته باشد، آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىيابند.»5
بنابراين، ارزش انسان به انسانيت او و نائل شدن وى به مراتب والاى قرب الاهى است. در اين جهت جنسيت نقشى ندارد؛ زن و مرد يكسانند و چه بسا زنان از استعداد بهترى برخوردار باشند.
ديه به معناى قيمت نهادن شخص و شخصيت نيست. بدين سبب، اگر يكى از شخصيتهاى بزرگ علمى يا سياسى كشور در جريان يك قتل غير عمد كشته شود، ديهاش با ديه كارگر سادهاى كه اين گونه جان باخته، برابر است. كسى نمىتواند بگويد چون فقدان آن شخصيت خلأ بزرگى در جامعه ايجاد مىكند، ديهاش بيشتر است! چنان كه قتل عمد گناهى بسيار بزرگ است و در اين زمينه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن كريم مىفرمايد:M} «هر كس كسى را -جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويا همه مردم را كشته باشد.»{M6
4. اينكه گفته مىشود سهم زن در ديه نصف سهم مرد است، در همه جا نيست. ديه زن در كمتر از ثلث با مرد يكسان است؛ يعنى ديه زن تا به ثلث ديه كامل نرسيده باشد، با ديه مرد برابر است؛7 چنانكه اين مسأله در ارث نيز مطرح است. در آنجا هم در مواردى سهم زن با مرد تفاوت ندارد.
5. اسلام مسؤوليت اداره اقتصادى خانواده را به عهده مرد قرار داده است و زن از اين مسؤوليت معاف است. با توجّه به اينكه ديه براى غرامت و جبران بخشى از خلأ ايجاد شده در خانواده آسيب ديده است، و از نظر اقتصادى نقش اصلى و كليدى به عهده مرد نهاده شده، اين ديه در مرد به طور كامل گرفته مىشود.
ممكن است گفته شود، در مواردى كه زن نقش اول اقتصادى را ايفا مىكند، حكم مسأله چه خواهد بود؟ پاسخ آن است كه قانون به نحو عام وضع و اجرا مىشود، و موارد استثنايى كه زن نقش عمده اقتصادى را به عهده گرفته است، سبب نمىشود اصل قانون ملغا گردد يا استثنا پذيرد. البتّه حتّى در اين فرض نيز مسؤوليت اقتصادى خانواده به عهده مرد است و مرد نمىتواند از اين مسؤوليت شانه خالى كند.
6. حكم به نقص ديه زن به معناى كمتر بودن حق زندگى و سلامتى زن نيست. اين قانون با توجّه به ديدگاه اقتصادى اسلام و مسؤوليتهاى مرد و زن كه مرد را عامل اول اقتصادى مىداند، وضع شده است. حق زندگى در زن و مرد يكسان است. بدين سبب، اگر مردى زنى را بكشد، مىتوان قاتل را با پرداخت نيم ديه قصاص كرد و شارع ولىّ دم را به پذيرش نصف ديه و صرف نظر از قصاص نفس مجبور نمىسازد. اين بدان معنا است كه در ديه مسأله به حق زندگى و سلامت باز نمىگردد و پيامدهاى اقتصادى لحاظ شده است. مرد، با توجّه به خصوصيات طبيعىاش قوىتر و در بُعد اقتصادى ظاهرتر است؛ و در صورت عدم، خلأ وجودش بيشتر احساس مىشود؛ وگرنه زن و مرد هر دو انسانند و از حق زندگى و سلامتى يكسان برخوردارند.8
7. با اجراى قوانين اسلام در همه ابعاد، تعادلى كامل ميان زن و مرد ايجاد مىشود؛ زيرا از يك طرف مرد دو برابر سهم زن ارث مىبرد؛ ولى وظيفه اداره اقتصادى و پرداخت هزينههاى جارى خانه (خوراك، پوشاك و مسكن) بر دوش او است؛ زن سهم خويش را براى خود نگاه مىدارد و در موارد دلخواهش مصرف مىكند، بىآن كه مسؤوليتى خاص بر دوش داشته باشد. در نتيجهگاه سهم مصرف اختصاصى زن از سهم مصرف اختصاصى مرد بيشتر مىگردد.
با توجّه به اين ديد جامع، تعادلى كامل در نظام خانواده ايجاد مىشود. زن با ديد عاطفى خود، بر اساس ملاحظه مسائل اخلاقى، گاه در جهت حلّ مشكلات اقتصادى خانواده گام بر مىدارد؛ ولى شرعاً در اين مورد وظيفهاى ندارد.
8. مسأله تنصيف ديه زن از ديرباز در كتب فقهى مطرح شده است. شيخ طوسى پس از ذكر مسأله، آن را نظر تمام فقيهان9 شيعه و سنى جز دو تن از علماى اهل سنّت معرفى مىكند و دليل خود را اجماع و برخى روايات مىداند.9 10 - دليل عمده در مسأله رواياتى است كه در اين زمينه وارد شده است. عبداللّه بن مسكان از امام صادق(ع) چنين نقل مىكند:H} دية المرأة نصف دية الرجل؛{H11 ديه زن نصف ديه مرد است.
اهل سنّت نيز از رسول خدا(ص) چنين نقل كردهاند:H} دية المراة على النصف من دية الرجل{H؛12 ديه زن نيمى از ديه مرد است. معاذ هم مثل اين روايت را نقل كرده است.13 اين مطلب از حضرت اميرالمؤمنين على(ع)، عمر، ابن عباس، زيد بن ثابت نيز نقل شده است.14
سخن را با روايتى كه در بردارنده اصل و حكمت حكم و پرورش دهنده روح تعبد است، به پايان بريم. ابان بن تغلب مىگويد: به امام جعفر صادق(ع) عرضه داشتم، درباره مردى كه يك انگشت زنى را قطع كرده، چه مىفرماييد؟ ديه آن چقدر است؟ فرمود: ده شتر. گفتم: اگر دو انگشت را قطع كرد؟ فرمود: بيست شتر. گفتم: اگر سه انگشت را قطع كند، چه؟ فرمود: سى شتر. گفتم: اگر چهار انگشت او را قطع كند؟ فرمود: بيست شتر. گفتم: سبحان اللّه، سه انگشت را قطع مىكند، ديهاش سى شتر است و چهار انگشت را قطع مىكند، ديهاش بيست شتر؟! ما اين سخن را در عراق مىشنيديم، از گويندهاش بيزارى مىجستيم و آن را به شيطان نسبت مىداديم. حضرت فرمود: آرام؛ اى ابان، اين حكم رسول خدا-صلى اللّه عليه واله- است كه ديه زن و مرد تا ثلث يكى است و اگر به حد ثلث رسيد، نصف مىگردد. اى ابان، تو خواستى با قياس با من سخن گويى. چنانچه سنّت قياس شود، دين از بين مىرود.15
-------------------------
پىنوشت:
V}1. ر.ك: رياض المسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 528.
2. «فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِن ذَكَرٍ أَو أُنثى بَعضُكُم مِن بَعضٍ». آل عمران(3): 195.
3. «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانُوا يَعمَلُونَ». النحل(16): 97.
4. «وَ مَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَكَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ نَقِيراً». النساء(4): 124.
5. «مَن عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجزى إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ يُرزَقُونَ فِيها بِغَيرِ حِسابٍ». غافر(40): 40.
6. «مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَمِيعاً». مائده (5): 32.
7. النهاية، شيخ طوسى؛ قواعد الاحكام، علامه حلى، ج 3، ص 594؛ ايضاح الفوائد، فخرالحققين، ج 4، ص 571؛ مجمع الفائدة و البرهان، محقق اردبيلى، ج13، ص 452؛ موطأ مالك، ج 2، ص 854.
8. القضاء فى الفقه الاسلامى، ص 73.
9. ر.ك: احكام القرآن، احمد بن على الجصاص، ج 2، ص 238؛ المبسوط، شمس الدين السرخسى، ج 26، ص 79؛ الهداية، ابوالخطاب الكلوذانى، ج8، ص306.
10. الخلاف ج 5، ص 254. مؤلف جامع الخلاف و الوفاق نيز چنان ادّعا كرده است كه اين مسأله مورد اتّفاق است و جز آن دو تن (ابن عليه و اصم) مخالفى ندارد. شافعى، نووى، ابن منذر و ابن عبدالبر نيز ادعاى اجماع كردهاند و نووى سخن شيخ طوسى را باز گفته است. ابن قدامه، پس از نقل ادعاى اجماع در اين مسأله به مخالفت آن دو تن اشاره كرده، مىگويد اين قول نادر است و با اجماع صحابه و سنّت پيامبر(ص) مخالفت دارد. (جامع الخلاف و الوفاق، على بن محمد قمى، ص 564؛ كتاب الام، ج 6، ص 114؛ المجموع، محيى الدين النووى، ج 19، ص 54؛ المغنى، ج 9، ص 529 و 531).
11. وسائل الشيعه، حر عاملى، ج 29، ص 205.
12. ر.ك: البحر الزخار، ج 6، ص 286.
13. ر.ك: السنن الكبرى، ابوبكر احمد بن الحسين البيهقى، ج 8، ص 9؛ نيل الاوطار، ج 7، ص 225.
14. ر.ك: السنن الكبرى، ج 8، ص 95 نصب الراية، ابومحمد الزيلعى، ج 4، ص 362.
15. الكافى، شيخ كلينى، ج 7، ص 300.{V
کد سوال : 433
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من هميشه سعي مي کنم خوش برخورد و مهربان باشم حتي با کساني که از لحاظ فکري و عقيده اي هيچ شباهتي با من ندارند آن قدر در اين زمينه پيشرفت کرده ام که گاهي اوقات دوستانم تعجب مي کنند اما مدتي است که فکر مي کنم خسته شده ام شايد علت آن سنگيني درسها در عين فشار زياد فعاليتم در بسيج باشد حس مي کنم ديگر کشش ندارم گاهي به خود مي گويم چرا به خاطر هدايت و جذب يک نفر خودم را انگشت نماي بچه مذهبي ها کنم نمي خواهم اطرافيانم فکر کنند من چه شخصيتي هستم (هيچ کس نمي تواند به اعتقادات من خللي وارد کند)؟
پاسخ : احساس مسؤوليت و تعهد ديني شما قابل تحسين است اما اين مهم نبايد با دو پيامد منفي همراه باشد يکي آن که موجب آسيب به زندگي شخصي شما در تمام ابعاد زيستي، روحي و رواني شود و دوم آن که ديگران از اين شکل برخورد شما احساس ناخرسندي و دلزدگي نکنند به گونه اي که زمينه انجام تکاليف شرعي و اخلاقي را از بين ببرند. آنچه گويا الان شما را به تحرير اين سؤال واداشته است همانا نکته نخست است. شما بايد در انجام تعهدات ديني و اخلاقي خود نه دچار افراط شويد و نه تفريط. نه آنقدر تلاش نماييد که خود را خسته سازيد و به دست خويش به خويشتن آسيب رسانيد و نه ره تفريط پيشي گيريد که از مسؤوليت و تعهد خود بازمانيد، لذا بايد به ميزان اعتدال وظايف ديني و اخلاقي خود را در قبال ديگران وجامعه اي که در آن زندگي مي کنيد انجام دهيد.
کد سوال : 435
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : مقدمه ساز گام برداشتن در راه مستقيم چيست و احساس و تفکر، هر کدام در اين راه چه جايگاهي دارند و چگونه مي توان به دور از هرگونه سستي، تزلزل، غرور و بي انگيزگي، پوينده و پاينده در اين راه بود؟ لطفا در صورت امکان به سؤالم جواب دهيد تا بتوانم شناخت بيشتري در مورد هدف آفرينش پيدا کنم و تا دير نشده را هم را تشخيص دهم؟
پاسخ : «ان الله جميل و يحب الجمال؛ خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد».
بنيان سرشت انسان بر زيبايي است به گونه اي که با زيبايي همه چيز براي انسان خوشايند مي شود و تمام هستي و آفرينش براي او با معنا و هدفمند مي شود و دوري از زيبايي ها احساس بيگانگي، بيهودگي و وحشت را به دنبال دارد تا آنجا که آدمي حتي از خودش هم بيزار مي شود و هدف آفرينش براي او مبهم و تاريک مي شود.
به هر مقدار زيبايي ها را در زواياي زندگي و لايه هاي دروني و بيروني خودمان برجسته کنيم، اميد و نشاط و هدفمندي در زندگي ما بيشتر شکل مي گيرد و زندگي شفاف تر و با نشاط تر و پوياتر فراهم مي گردد گام نهادن در «صراط مستقيم» به معناي آن است که در تمام ابعاد زندگي فردي يا اجتماعي و اعتقادي خود آراسته به نيکي ها و زيبايي ها شويم و از ناهنجاري ها و زشتي ها دوري گزينيم.
ويژگي صراط مستقيم نيز همين است چنان که خداوند مهربان در قرآن کريم به آن اشاره فرموده: «قل انني هداني ربي الي صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا و ماکان من المشرکين؛ بگو خداوند مرا به راه مستقيم هدايت کرده، به دين استوار، همان آيين ابراهيم(ع) که هرگز به خدا شرک نورزيد» V}(انعام، آيه 161). {V
يعني؛ صراط مستقيم دين قيمي است که هم خود ايستا است وهم پيروان خود را به ايستادگي که همان روش حنيف و متعادل و ميانه ابراهيم خليل(ع) باشد مي رساند. انسان موجودي پويا و سالک است و مقصد و غايت او در اين حرکت و سفر، لقاي خداوند و رسيدن به او است: «يا ايها الانسان انک کادح الي ربک کدحا فملاقيه؛ اي انسان تو با رنج و زحمت به سوي پروردگارت رواني و سرانجام او را ديدار مي کني» V} (انشقاق، آيه 6).{V
در روايات متعددي صراط مستقيم بر قرآن کريم و امامان معصوم(ع) تطبيق شده چون هر کس به دنبال اين دو حرکت کند يقينا به سلامت به مقصد مي رسد.
حضرت صادق(ع) در حديثي مي فرمايد: «الصراط المستقيم اميرالمؤمنين(ع)؛ راه راست، امير مؤمنان(ع) است» V} (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 21، ح 94).{V
و در حديثي ديگر مي فرمايد: «والله نحن الصراط المستقيم؛ به خدا سوگند! ما راه راست و مستقيم هستيم» V}(همان، ح 89). {V
قرآن و اهل بيت(ع) هر دو صراط مستقيم هستند چون هر دو بيانگر دين و دعوت کننده به آيين توحيد و راه وصول به خداوند مي باشند. راه يافتن به صراط مستقيم و گام نهادن در راه راست تنها با ارتباط با خداوند و پيوند همه جانبه با حق امکان پذير است: «من يعتصم بالله فقد هدي الي صراط مستقيم؛ هر کس به خداوند تمسک جويد، به راه راست هدايت شده است» V}(آل عمران، آيه 101). {V
بزرگترين خطر و مانع در مسير راهرو صراط مستقيم، شيطان و وسوسه هاي رنگارنگ است. او دشمن قسم خورده اي است که در کمين مسافران کوي دوست نشسته آماده است با تور وسوسه و فريب انسان ها را شکار نمايد «لاقعدن لهم صراطکم المستقيم؛ حتما در راه مستقيم تو در کمين بندگانت نشسته ام» V} (اعراف، آيه 16).{V
خدايي که ما را به پيمودن اين راه ترغيب و تشويق نموده، لوازم و اسباب اين سفر را نيز در وجود ما قرار داده و ما را با ابزاري که طي اين مسير با آن ميسر است، مجهز نموده است. ابعاد مختلف انسان و قواي ظاهري و باطني و حواس و خيال و احساس و تعقل انسان هر کدام وسيله پيمودن اين راه ارزشمند است. اگر انسان بتواند ميان اين استعدادها و توانمندي هاي ظاهري و باطني تعادل ايجاد کند و هر کدام را در جايگاه مناسب خود به کار گيرد و بهره و حظ خويش را از هر کدام بگيرد، اين نيروها يار و ياور او در اين سفر خطير و ارزشمند مي باشند. اگر با احساسات و عواطفش بتواند کانوني از مهر و عشق و محبت به خداوند در درون خود به پا نمايد و دلش را لبريز از عشق و محبت حق نمايد و در پي آن اين محبت و عشق به همه عالم و نظام هستي که همگي مظهر حق و ظهور خالقيت و کمالات او هستند سرايت نمايد و با نيروي تعقل و تفکر و انديشه هر چه بيشتر راه هدايت و تکامل را براي خود هموارتر و روشن تر نمايد و همه عالم را آيت و نشانه حق تعالي ببيند؛ در اين صورت همه وجودش از لذت و شادي و محبت پر مي گردد و اين عشق و محبت بهترين ابزار و پرشتاب ترين وسيله براي پيمودن راه راست و جاده بندگي است.
کد سوال : 436
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : با توجه به اينکه گفته شده نماز انسان را از گناه باز مي دارد و گناهان انسان در نماز مانند برگ درخت مي ريزد چگونه مي توان نمازي خواند که اين آثار را داشته باشد و شرايط چنين نمازي چيست. درباره حضور قلب که روح نماز است بيشتر توضيح دهيد؟
پاسخ : تأثير اعمال و عبادات و به ويژه نماز بستگي کامل و مستقيم به زمينه هاي روحي و معنوي و و جود بستر مناسب در خود نماز خوان و رفع موانعي که اثر نماز را خنثي مي سازد و يا آن اثر را کم رنگ مي کنند دارد. پيامبر (صلي الله عليه و آله) و امير مؤمنان (عليه السلام) و اولاد پاک و معصومش (عليهم السلام) نماز مي خواندند و ما هم نماز مي خوانيم و به هر دو نيز نماز گفته مي شود، ولي چقدر فاصله و تفاوت بين اين دو نماز وجود دارد و دليل اين تفاوت چيست؟ آيا نماز امامي که همه عالم را محضر خداوند مي بيند و در حال نماز يکسره خود را در محضر حق مي يابد و خود و اسم و رسم و افکار و تعلقات خود را در برابر هستي مطلق نيست و نابود مي بيند با نماز ما که همراه با افکار مختلف و خيالات پراکنده و باطل است يکسان است؟ پس نماز به تنهائي معجزه نمي کند و اين معجزه و دگرگوني و تأثير عميق و شگرف را بايد فرد نمازگزار خود رقم زند. اوست که بايد اعتقادات و باورهايش را درست و مستقيم و استوار سازد و اصول عقايدش را با مطالعه و تفکر از آبشخور صافي و زلال منابع دين يعني قرآن و سنت پيامبر (ص) و ائمه اهل بيت (ع) بگيرد و آنگاه در انجام اعمال صالح بکوشد و همزمان جويبار وجودش را از ناپاکي و آلودگي و رذايل نفساني پيراسته سازد و به اندازه ظرفيت وجودي اش مؤمن و معتقد گردد تا نمازش معراج مؤمن و نزديک کننده انسان با تقوا به خدا گردد. فردي که نماز مي خواند ولي نيت صاف ندارد و دچار گناه و خطا مي گردد، عيب و اشکالش ربطي به نمازش ندارد بلکه به آلودگي دروني و عدم زمينه مناسب در درون او بر مي گردد از شما مي پرسم همين فرد گناهکاري که به قول شما نيت صافي ندارد اگر نماز را ترک کند و نماز نخواند آيا وضع و حال بهتري پيدا مي کند؟ آيا دلش صاف و روشن مي گردد؟ بدون شک نماز در همين فرد آلوده و خطاکار به اندازه خودش داراي اثر است به گونه اي که اگر اين نماز ترک شود، آلودگي و گناه اين فرد بيشتر و فراوانتر مي شود. يعني اثر نماز که همان نهي از فحشا و زشتي منکرات است ولو در حد کم و ناچيز در اين فرد ظاهر مي گردد و به اندازه خود او را از آلودگي و زشتي بيشتر باز مي دارد.
در روايت آمده است: جواني از انصار نمازش را با پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي خواند ولي گناه و محرمات را نيز انجام مي داد. جريان را به پيامبر (ص) گفتند. پيامبر (ص) فرمود: بالاخره نمازش روزي او را از بدي و زشتي باز مي دارد. طولي نکشيد که ديدند آن جوان توبه کرد و دست از کارهاي بد و زشتش برداشت. V}(ميزان الحکمه، ج5، ص371، ح10254، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، 1362){V
باز از شما مي پرسيم، همين فرد بي نمازي که نيت صاف و دل پاکي دارد، آيا اگر اهل نماز و عبادت و دعا و توسل و مناجات با خداوند بود آيا دلش پاکتر و صافتر نمي شد؟ آيا نوراني تر و با صفاتر نمي گشت؟ آيا درست است که به جاي حل مسئله و مشکل، صورت مسئله را پاک کنيم و خود را راحت سازيم؟ چرا ما از نمازگزاراني که دل پاک و نيت صاف دارند نباشيم؟ چرا نکوشيم نماز خود را به نماز پاکان و مردان خدا نزديک نکنيم؟ چرا بايد همت ما کوتاه باشد و افراد ضعيف و کم معرفت با معيار سنجش و مقايسه خود قرار دهيم؟
تاثير نماز در هر کسي، تابع ميزان معرفت و شناخت، اخلاص در نيت، حضور قلب و ساير شرايط و آدابي است كه رعايت مي كند و چون اين امور در افراد با هم متفاوت است، نمازهاي آنها و آثار آن نمازها نيز مختلف مي باشد. ولي به هر حال هيچ نمازي بدون اثر نمي باشد هر چند ميزان آن آثار کاملا متفاوت است. انسان با ايمان بايد بکوشد با تمرين و تصميم و اراده قوي به نمازش عمق و شور و حال ببخشد و با مطالعه کتاب هائي که در اين موردنوشته شده و اسرار و نکات ظريف نماز را بيان کرده اند و نيز مطالعه شرح حال بزرگاني که به نماز عشق مي ورزيده اند و نماز آنها نمونه اي از معراج مومن بوده به تدريج و کم کم بر حضور و توجه در نمازش بيفزايد و شور و نشاط خود را در حال نماز بيشتر نمايد.
بايد دانست که همين نمازهاي بي روح و دست و پا شکسته ما نيز خالي از آثار مختلف تربيتي و رواني و اجتماعي نمي باشد و اگر انسان همين نماز بي روح را هم ترک مي کرد، ميزان جرم و خطا و معصيت او بيشتر مي شد. چون اثر عمده نماز که همان نهي از فحشا و زشتي و گناهان است، حتي در اين گونه نمازها نيز ظاهر و آشکار مي گردد. در روايت آمده است جواني از انصار نماز خود را به جماعت با پيامبر -صلي الله عليه و آله- مي خواند ولي گاهي مرتکب خطا و گناه نيز مي شد. اين جريان را به پيامبر گفتند. حضرت فرمود: بالاخره اين نماز روزي باعث بيداري و دوري او از گناه مي گردد. طولي نکشيد که آن جوان متنبه و بيدار شد و دست از اعمال بد و زشت خود برداشت و در صراط مستقيم بندگي قدم گذاشت.
انسان مومن بايد به هر طريق با خداي خود مرتبط و پيوسته باشد و رابطه اش را با خداي خود هر چه قدر هم که ضعيف و کم رنگ باشد، قطع ننمايد و همين ارتباط ضعيف را روز به روز تقويت نمايد تا به تدريچ به درجات عالي قرب و معرفت خداي متعال برسد:
P}گرت هواست که معشوق نگسلد پيوند{E}نگاه دار سر رشته تا نگه دارد{P
خداي سبحان در قران كريم مي فرمايد: »ان الصلوه تنهي عن الفحشائ والمنكر«, (عنكبوت , آيه 45). از آيه فوق استفاده مي شود كه نماز انسان را از گناهان زشت باز مي دارد زيرا اگر نمازگزار به محتوا و حقيقت نماز توجه كند روح تقوا و پرهيزكاري در قلب او پديدار مي آيد و اين نيروي تقوا مانع بزرگي از ارتكاب گناهان مي شود. جواني از انصار پشت سر پيامبر(ص ) نماز جماعت به جا مي آورد و مرتكب گناه هم مي شد. درباره او با پيامبر سخن گفتند حضرت فرمود: »ان صلاته تنهاه يوما" ما فلم يلبث ان تاب ; روزي فرا مي رسد كه همين نمازش او را از كار زشت و گناه باز مي دارد آنگاه چيزي نگذشت كه چنين شد و توبه كرد«, (بحارالانوار, ج 82, ص 198).
نكته ديگر اين كه كسي كه نماز نمي خواند در حقيقت ترك عملي كرده كه به آنچه اقرار كرده است . نماز در اسلام به عنوان ستون دين معرفي شده است و معيار قبولي ساير اعمال با نماز است و ترك نماز كفر عملي نسبت به دستور و امر خداست . هم چنين ارتكاب گناهان كبيره .
زراره (صحابه امام صادق (ع « روايت مي كند از امام صادق (ع ) از گفتار خداي عزوجل در سوره مائده , آيه 5 كه مي فرمايد: »و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله « پرسيدم امام فرمود: يعني ترك كند كرداري را كه بدان اعتراف كرده است و از آن جمله است ترك نماز...«, (اصول كافي , ج 4, كتاب الايمان والكفر باب الكفر, ح 5).
پس كسي كه نماز مي خواند و گناه هم مي كند مرتكب حرام شده يك كيفر دارد, اما كسي كه نماز نمي خواند و گناه هم مي كند هم ترك واجب كرده و هم مرتكب حرام شده است , دو كيفر دارد و اين دو نفر با هم مساوي نيستند.
براى حضور قلب در نماز بايد از راههاى زير استفاده كنيد:
1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با دقت و توجه، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و...
در كتابهاى حديث آمده است: شخصى از پيامبر(ص) درخواست كرد كه راهى به او بنماياند تا حضور قلب بيشترى در نماز پيدا كند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراين وضوى شاداب و با آداب در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2- گزينش مكان مناسب براى نماز، دورى ازجاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهيز از هر آنچه كه موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3- گزينش وقت مناسب و تا آن جا كه ممكن است اول وقت خواندن نماز.
4- تاحد امكان در مسجد و باجماعت نماز خواندن (به ويژه در جماعاتى كه بعد معنوى بيشترى دارد).
5- نماز را با طمأنينه و دقت در مفاهيم و معانى آن خواندن.
6- در حال ايستاده به مهر نگريستن و در ركوع به پايين پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخليه دل از حب دنيا و امور دنيوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضيح: ذهن انسان همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مىورزد؛ همانند عاشقى كه آنى از فكر معشوق خود بيرون نمىرود. اين كه ما در نمازهايمان همواره به فكر مسائل ديگر هستيم، به خاطر تعلق شديد نفس به دنيا و حب آن است. اما آن كه عاشق حق شد، در هر حال و در هر كارى به ياد خدا خواهد بود به طورى كه گويى هميشه در نماز است.
8- توجه به اين كه مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در اين بين است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و كمال اوست.
9- ضبط قوه خيال. توضيح : پرنده لجام گسيخته خيال، چكاوكى است كه هر آن بر شاخسارى مىنشيند. ازاينرو هميشه افكار انسان به اين طرف وآن طرف متوجه است و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشيارى در كنترل آن بكوشد، پس از چند صباحى رام و مطيع شده و به هر سو كه اراده شود متوجه مىگردد. بنابراين انسان بايد در نماز ازاول با قاطعيت بنا را بر اين بگذارد كه تمام توجه خود رابه سوى پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خيال از چنگ او گريخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندين مرتبه در ايام متوالى چنين كند، كمكم ذهنش عادت خواهد كرد.
«هنگام نماز» و «هنگامه ارتباط با خدا» قلّه لحظات زندگى ماست. اما بايد دانست اين لحظات از ديگر ساعات زندگى ما جدا نيست؛ پريشانى در برنامه روزانه و نگرانى نسبت به آينده در كاهش نشاط روحى و به دنبال آن كاستن معنويت نماز مؤثر است. يكى از شاگردان علامه طباطبايى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مىبرد به خدمت علامه(ره) رسيد و راهكارى خواست. ايشان نخست از پاسخ خوددارى كردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو كردند و فرمودند: «شما نمىتوانى!» شاگرد گفت: آقا شما بفرماييد حداقل اگر كسى پرسيد به او بگويم.
علامه(ره) فرمودند: «فكر در نماز دنباله افكار شبانهروز است. كسى كه صبح تا ظهر به ياد خدا نبوده نمىتواند هنگام نماز ياد خدا را استمرار دهد.»
بنابراين توصيه مىشود محيط زندگى و خوابگاه را از حالت يكنواختى و خستهكننده بيرون آوريد و با يك برنامهريزى مناسب به كارهاى شخصى، درسى و روابط خوب با ديگران بپردازيد، و به همه كارهاى روزانه خود رنگ خدايى بدهيد و پيش خود بگوييد: «خدايا من در خوابگاه و كلاس و در طول روز آن چه تو دوستدارى انجام مىدهم. تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانى آينده را از دل من بر گردان. چنين رازگويى و نيازخواهى صادقانه با خدا دريچهاى از نور و عرفان به سوى انسان مىگشايد. و تداوم اين عهد و پيمان، مشكلات را يكى پس از ديگرى برطرف مىسازد.
10- توجه به عظمت و هيبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبهرو است و خود در مقابل او هيچ بلكه عين احتياج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و انديشه خاضع خواهد گرديد.
يكى از اولياى خدا توصيهاى در اين باره نمودهاند كه به محضر شما مىرسانيم.
در مرحله اول مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقيقه به حسابرسى و تخليه درون بپردازيد و به صورت ارادى عوامل پريشانى خاطر را تعديل بخشيد. مثلاً اگر كار ناشايستى انجام دادهايد (مثل فرياد زدن بيهوده) از كرده خود اظهار ندامت كنيد منظور اين است پيش از اين كه آن چه در باطن شما رسوب كرده و با نماز برانگيخته مىشود، با اختيار خود شما مورد ارزشيابى و حسابرسى قرار گيرد و براى موارد مشابه تصميم معقول بگيريد كه رفتار خود را كنترل كنيد. پس منظور از اين مرحله اين است كه خود را براى نماز مهيا سازيد.
مرحله دوّم همان طور كه در ابتداى سخن، ذكر شد شرايط را فراهم كنيد. در طول مدت نماز، ابتدا همان اذكار و اوراد نماز را در درون حاضر كنيد و سپس الفاظ را ادا نمائيد. امام خمينى(ره) اين عمل را اين گونه تشبيه مىنمايند كه نمازگزار اذكار نماز را به درون خود تلقين كند، مثل اين كه طفلى در درون او هست و يك يك اذكار را به او عرضه مىكند.
البته اين راهكار براى ابتداى راه، در حضور قلب مؤثر است. براى مراحل بعد توصيههاى ديگرى لازم است كه انشاءالله در فرصتهاى بعد به سمع و نظر شما خواهد رسيد.
مطالعه پيرامون كيفيت نمازهاى اهل بيت(ع) و همچنين مطالعه كتابهايى همچون «آداب الصلوه» يا «پرواز در ملكوت امام خمينى» و «اسرار الصلوه» مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى بسيار نافع است.
دو كتاب ديگر نيز در اين مورد پيشنهاد مىكنيم:
1. حضور قلب در نماز، على اصغر عزيزى تهرانى
2. حضور قلب در نماز، محمد بديعى
کد سوال : 437
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من دانشجوي ترم 5 پزشکي هستم به نظر خودم و با توجه به نمراتم در سطح قابل قبول و خوبي نيستم مدتي است که نمي توانم درس بخوانم اسفند امسال هم نيز امتحان جامع علوم پايه دارم و بايد با يک برنامه ريزي هم به دروس اين ترم و هم به مرور دروس ترم هاي گذشته بپردازم اما مشکلم اين است که نمي توانم از دقتم به خوبي استفاده کنم و هميشه اوقاتم به بطالت مي گذرد يک برنامه ريزي درست نمي توانم بکنم و اگر هم برنامه ريزي کنم آنقدر اراده ندارم که آن را انجام دهم از طرفي اضطراب و استرس درس ها و امتحانات را دارم که مدام روي هم انباشته مي شود و از طرف ديگر نمي توانم درس بخوانم و به همين خاطر هميشه دچار عذاب و ناراحتي هستم به عبارت ساده تر مي خواهم درس بخوانم اما نمي توانم. مرا راهنمايي کنيد.؟
پاسخ : موفقيت در هر كارى مرهون سه امر است: 1- شناحت هدف، 2- برنامهريزى، 3- همت و تلاش.
با توكل بر خداوند و اجراى سه ركن فوق يقينا به هدف خواهيد رسيد.
P}پا فشارى و استقامت ميخ سزد ار عبرت بشر گردد {E}
بر سرش هر چه بيشتر كوبى پافشاريش بيشتر گردد{P
يكى از دانشمندان بزرگ مشهور به «ابو جعرانه» موفقيت خود را در درس آموزى از حشرهاى به نام «جعرانه» مىداند. وى مىگويد: در مسجد جامع دمشق كنار ستونى صاف نشسته بودم. جعرانه (حيوانى شبيه سوسك) را ديدم كه مىخواهد از ستون بالا برود و كنار شعلهاىكه بالاى ستون مىسوخت بنشيند. من از اول شب تا صبح كنار آن ستون بودم. حشره هفتصد بار سعى نمود بالا برود ولى هر بار به پايين سقوط مىكرد. زيرا ستون صاف و لغزنده بود، از تلاش و همت آن حشره تعجب كردم. برخاستم وضو ساختم و باز گشتم ديدم حشره به بالاىستون رفته و كنار شعله چراغ پىسوز آرميده است.
P}زكوشش به هر چيز خواهى رسيد {E}به هر چيز خواهى كما هى رسيد{P
شما قصد داريد درس بخوانيد و پيشرفت كرده و به آرزوهاى خود برسيد. بنابراين از مشكلات نهراسيد. تلاش كنيد بالاخره موفقيت را در آغوش خواهيد گرفت. «سكاكى» از دانشمندان بزرگ نيز در سن چهل سالگى به درس خواندن روى آورد. وى چنان كم استعداد بود كه راه حجرهاش را گم مىكرد. اما با تلاش توانست به يكى از دانشمندان بزرگ تبديل گردد كه نگارشهاى وى پس از 12 يا 13 قرن هنوز به عنوان متن درسى پا برجاست. اكنون شما بايد:
اولا؛ عزم و همت خود را محكم كنيد.
ثانيا؛ با مشورت با افراد خبره نحوه درس خواندن خود را اصلاح كنيد. براى اوقات شبانه روز خود برنامهريزى نماييد. ساعات اوليه صبح را نخوابيد و سعى كنيد در آن ساعات درس بخوانيد. براى خود هم مباحثه انتخاب كنيد و تمامى دروس را بدون استثنا با او مباحثه وگفت و گو كنيد.
ثالثا؛ براي پاي بند بودن و عمل کردن به برنامه هاي طراحي شده خود از يک برنامه تنبيه و پاداش کمک بگيريد و در پايان هر روز يا هر هفته به ميزان موفقيت ها و عملي کردن برنامه هاي طراحي شده خود را تشويق کنيد و به ميزان تنبلي ها و عمل نکردن به آن برنامه خود را تنبيه کنيد.
رابعا؛ بهرهگيرى از تلقين مثبت، چنانچه تحت تأثير افكار منفى قرار گيريد و در مقطعى از دوران تحصيل، باور كنيد كه فردى ناموفق و بيهوده هستيد، عملاً رفتار و كردار شما متأثر از چنين وضعى خواهد شد و نتيجه مطلوبى به بار نخواهد آمد. ليكن با تلقين جنبههاى مثبت و سازنده به افكار اميدبخش و متعالى دست خواهيد يافت و تداوم چنين افكار و حالاتى در نتيجه كارتان چشمگير خواهد بود.
خامسا؛ توكل به خداى متعال را در هيچ لحظهاى از زندگيتان از دست ندهيد، بلكه در مواقع حساس و دشوارى كه برايتان پيش مىآيد، بيشتر از هميشه به نيروى ايمان به خدا، تكيه كنيد و او را در همه حال ناظر بر خود و پشتيبان واقعىتان بدانيد. در چنين صورتى به يارى حق، موفقيت در انتظار شما خواهد بود.
تجربه نشان داده است، براى حل اين مشكل نمىتوان تنها به رهنمودهاى كتبى و غيابى بسنده كرد و اين مسأله، مانند بسيارى از مشكلات روانى ديگر، به ارتباط مستمر با مشاور نيازمند است؛ ولى اجراى توصيههاى زير در نابود سازى اين پديده سودمند مىنمايد.
1. بايد علل و عوامل ضعف اراده خويش را بشناسيد. توجّه كنيد ضعف اراده غالباً در عدم اعتماد به بينش و تفكر، عدم شناخت خويش، با ارزش تلقى نكردن خود، عدم امنيت روانى، عدم تدبير عقلانى در تشخيص امور و تميز اهم و مهم، شكستهاى گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محروميت، سرزنش و رنجهاى مستمر ريشه دارد. زدودن هر يك از اين عوامل در پرتو سرمايه گزارى و برنامه ريزى ممكن است.
2. بايد باور كنيد چون ديگر انسانها از توانمندىهاى بسيار برخورداريد و از ديگران كمتر نيستيد. فراموش نكنيد نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بيشتر است و نبايد خود را دست كم بگيرد. تصميم خوب در پرتو تكيه بر قوتها، جبران ضعفها و احساس توانمندى شكل مىگيرد.
3. پس از مشورت با افراد ذى صلاح، با توجّه به امكانات و توانمندىهاى واقعى خود، براى زندگى تان برنامه ريزى كنيد و بكوشيد هرگز بى جهت از آن برنامه و نظم سر نپيچيد. اوقات استراحت و تفريح و عبادت و همهفعّاليّتها را در اين برنامه بگنجانيد تا زمانى خالى نماند و توجّه به فرصت بيكارى شما را سمت تأخير انداختن كارها سوق ندهد.
4. بكوشيد براى هر رفتارى انگيزهاى قوى داشته باشيد و به ويژه از آثار مثبت تصميمگيرىها و رفتارهاى خاص خويش به طور كامل آگاه شويد.
5. محيط زندگى و موقعيت كارى خود را تغيير دهيد و موانع بروز اراده و فعّاليّت را نابود سازيد؛ براى مثال در موقعيتى كه به سرزنش و متهم شدن به ناتوانى و ناپختگى مىانجامد، قرار نگيريد. براى تصميمگيرىها و اقدامات خويش امنيت روانى فراهم آوريد تا بتوانيد به آرامى در برابر ديگران يا همراه آنان ابراز وجود كنيد و برجستگى فكرى و فعّاليّت به جا را از طريق تصميم آشكار سازيد.
6. هر كارى را آسان تلقى كنيد؛ زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختىها آسان مىگردد. به استقبال كارهاى به ظاهر دشوار برويد و به خود تلقين كنيد مىتوانيد در اين امور درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيت در انجام آنها را به دست آوريد.
7. رضايت خداوند را ملاك هر رفتار و گفتار قرار دهيد و از تسليم شدن در برابر تمايلات پوچ و هواهاى نفسانى بپرهيزيد. اين تسليم شدنها اراده را ضعيف و متزلزل مىسازد. تقوا و رعايت حرمت دستورهاى پروردگار براى آرامش روانى و تقويت نفس و اراده بسيار سودمند است.
8. مدتى برنامه ريزى و تصميمات خود را با فردى ذى صلاح در ميان بگذاريد و از وى بخواهيد مراقب باشد تا در شما دو دلى پيش نيايد و اجراى تصميمات خويش را به تأخير نيندازيد.
9. از خواب زياد، پرخورى و ديگر اسباب تنبلى و سستى اراده بپرهيزيد و نگذاريد ديگران به جاى شما تصميم بگيرند.
10. با كسانى كه روحيه و اراده قوى دارند، دوست شويد تا اراده شما نيز قوى گردد.
11. بكوشيد تصميمهاتان را با فردى با تجربه در ميان نهيد تا از قوت و درستى شان اطمينان يابيد. پس از مشورت با اين فرد، بر اساس تدبر و انديشه خود تصميم بگيريد و بدون از دست دادن فرصت اقدام كنيد.
تصميم بايد بر تدبير و انديشه و آگاهىهاى لازم استوار باشد و به عمل بينجامد. تخلف از اين امر جز تلف كردن وقت، پيروى از افكار پوچ و سستى در عمل دستاوردى ندارد و فرد را با زيانهاى مادى و معنوى روبه رو مىسازد. از اين رو، امور ياد شده گناه به شمار مىآيد.
ترديد در تصميمگيرى و تأخير در عمل سبب از دست رفتن منافع معنوى و مادى فراوان مىشود و زيانهاى بسيار را به ارمغان مىآورد.
12. تصميمات به جا و پر ارزش گذشتهخود را به ياد آوريد و توجّه كنيد كه چون گذشته براى انجام دادن كارهاى مهم آمادگى داريد.
13. در تصميمها و فعاليتهاى اسوهها دقّت كنيد، در همسان سازى و الگوپذيرى جدى باشيد تا جرأت انجام كار يابيد و توان تصميمگيرى و اجرا در شما تقويت شود.
14. ورزش مستمر و منظم را كه در تقويت اراده بسيار موءثر است، فراموش نكنيد.
15. با تصميمهاى آسان در كارهاى ساده، به تدريج خود باورى و توانمندى را در خويش پديد آوريد و راه را براى تصميمگيرى در امور مشكل و پيچيده هموار سازيد.
16. در موضوع مورد نظر تمركز پيدا كنيد و از اشتغالات ذهنى متعدد بپرهيزيد تا تصميمگيرى آسانتر صورت پذيرد.
17. پس از تدبير و مشورت از عواقب تصميمهاى خود هراسناك نباشيد و به خدا توكل كنيد. پيامدهاى تصميمهاتان را كه از قلمرو انديشهتان بيرون است و با سامان دادن احتمالهاى ضعيف سبب ترديد و تزلزل شما مىگردد، به خداوند متعال كه به بندگانش لطف و رحمت و محبت گسترده دارد، واگذاريد و به آنچه پروردگار پيش مىآورد، خشنود باشيد. خداوند شما را سمت صلاح و مطلوب واقعىتان رهنمون شود.
======================================
اما در مورد «اضطراب امتحان» و راههاي مقابله با آن، لازم است با مفهوم كلي «اضطراب» آشنا شويم. نكته قابل توجّه اين است كه اضطراب، در حد متعادل آن، براي هر جانداري ضرورت دارد و سازنده است. روان شناسان اضطراب را پاسخي سازش يافته تلقي مي كنند؛ زيرا فرد را در انجام كارها و كسب موفقيتها ياري مي كند، اسباب نشاط و فعاليتش را فراهم مي سازد و او را در برابر خطرها و تهديدهاي واقعي به حركت وا مي دارد؛ مثلاً هنگام احساس درد به پزشك مراجعه مي كنيم، در جاده لغزنده با احتياط رانندگي مي كنيم و به موقع سر قرار حاضر مي شويم و.... بنابراين، وجود اندكي اضطراب سبب مي شود فرد هنگام روبرو شدن با منابع اضطراب زا واكنش مناسب نشان دهد و قدرت خلاقيّت و سازندگي اش را به كار گيرد يا فرد را تحريك مي كند تا به طور جدي در جهت انجام دادن مسؤوليت مهمي مانند امتحان يا پذيرش يك وظيفه اجتماعي تلاش كند.
اين نوع اضطراب سازنده و مفيد است و ضرورت دارد. البته وقتي اضطراب از حد متعادل مي گذرد و با رسوخ در انديشه رفتار عادي و روزمره انسان را مختل مي سازد، در واقع به اضطراب منفي تبديل مي شود و مي تواند عامل بسياري از اختلالات شناختي، عاطفي و جسماني گردد. اين نوع اضطراب در نهايت انسان را از بخش عمدهاي از امكانات و توانمندي هايش محروم مي سازد به گونهاي كه نمي تواند از استعدادهاي وجودي اش به درستي بهرهمند شود. اين بُعد منفي و مخرّب اضطراب است و فرد را از رويارويي درست با مشكلات و موقعيتهاي جديد باز مي دارد. بنابراين، اضطراب - همان طور كه روانشناسان تعريف كردهاند - نوعي نا آرامي مبهم و نامعلوم است و به حساسيتهاي رواني و جسماني اي كه انسان در پاسخ به تهديد حقيقي يا خيالي ابراز مي دارد، اشاره مي كند. در واقع اضطراب نوعي احساس ناخوشايند مبهم است و اسباب دلواپسي را در انسان پديد مي آورد. به همين جهت، فرد مضطرب اغلب دلهره و نگرانيهايي دارد كه ريشه آن را نمي شناسد. در اين موقعيت، عباراتي چون «دلم مثل سير و سركه مي جوشد»، «احساس مي كنم اتّفاق بدي مي خواهد برايم بيفتد»، «احساس مي كنم دلم هري ريخت»، «آرام و قرار ندارم» و «احساس مي كنم توي دلم خالي شده» بر زبان مي راند. نشانههاي جسمي و رواني اين احساس ناخوشايند عبارتند از:
الف) نشانههاي هيجاني نظير احساس اندوه، خشم، خجالت و...
ب) نشانههاي جسماني نظير عرق كردن (به خصوص در كف دستها)، افزايش ضربان قلب، لرزش اندامها و سردرد
ج) نشانههاي ادراكي نظير بي توجهي در انتخاب، عدم توانايي در يادگيري، ضعف تمركز حواس و فقدان تفكر
د) نشانههاي رواني نظير نداشتن قدرت انتخاب، نداشتن اميد به آينده، احساس ناتواني در مقابله با يك كار
T}اضطراب امتحان{T
اين نوع اضطراب فرد را در خصوص توانايي هايش دچار ترديد مي سازد و توانش را براي مقابله با موقعيت امتحان كاهش مي دهد. فردي كه اضطراب امتحان دارد ممكن است درس را بداند؛ امّا شدت اضطراب، وي را از آشكار ساختن معلوماتش باز دارد. اين اضطراب مي تواند دو علت عمده داشته باشد: آشكار و پنهان.
T}علت آشكار{T
علت آشكار اضطراب، هراس از تحقير و آبروريزي است. فرد احساس مي كند اگر موفق نشود، در برابر دوستان يا خانوادهاش تحقير مي شود و آبرويش مي رود. در واقع احساس مي كند عزت نفس و غرورش با موفقيت ارتباط دارد و اگر امتحان را خراب كند، از احترام ديگران محروم مي شود يا از دانشگاه اخراج مي گردد.
T}علت پنهان{T
گاه انسان بدان سبب كه خود را به حركت در مسير طراحي شده به وسيله ديگران ناگزير مي بيند، دچار اضطراب مي شود. برخي از پژوهشگران عواملي مانند فقدان مهارتهاي مطالعه را سبب اضطراب مي دانند و مي گويند: چون فرد نمي داند چگونه و به چه روشي مطالعه كند، مطالب را خوب دريافت نكرده، هنگام امتحان مضطرب مي شود. در اين صورت، بايد به مهارتهاي مطالعه توجّه كافي مبذول شود و مطالب علمي و درسي با برنامه ريزي صحيح و روزانه و بهرهگيري از روشهاي صحيح مطالعه شود تا هنگام امتحان مشكلي پيش نيايد.
T}روشهاي كاهش اضطراب امتحان{T
1. ياد خدا
با وضو در جلسه امتحان حاضر شويد؛ نام خدا را با توجّه كامل بر زبان جاري كنيد و از او ياري جوييد.
2. روي آوردن به خودگويي مثبت
بعضي افراد در خلال موقعيتهاي اضطراب (نظير امتحان) در حالت خودگويي منفي فرو مي روند و عباراتي چون «با هيچ چيز درست نخواهد شد» و «من در اين امتحان موفق نمي شوم» بر زبان مي رانند. اين خودگوييها به افزايش سطح اضطراب و كاهش كارآمدي فرد مي انجامد. بنابراين، بايد به جاي خودگوييهاي منفي، به خودگوييهاي مثبت روي آورد؛ مانند «گام به گام پيش مي روم»، «مي توانم بر اين موقعيت امتحان مسلط شوم».
3. فرمان به خويشتن
هنگام امتحان به خود بگوييد: اضطراب قبل از امتحان پديدهاي طبيعي است و هر كس ممكن است دچارش شود. اين اضطراب سبب نمي گردد امتحانم را خراب كنم و حتّي باعث مي شود خود را بيشتر و بهتر آماده سازم.
4. بيان اغراقآميز اضطراب
اندكي قبل از امتحان احساس اضطراب خود را به طور اغراقآميز بيان كنيد؛ مثلاً بگوييد: قلبم از شدت تپش مي خواهد بيرون بزند. حتّي به دوستانتان بگوييد: «بچهها اين قدر ترسيدهام كه گويا قلبم از سينه بيرون زده». سعي كنيد اين احساس خود را پنهان نسازيد. هر قدر اين احساس در شما بماند، شدتش بيشتر مي شود. آشكار كردن اين احساس، باعث مي شود دوستانتان تذكر دهند: جاي نگراني نيست، ما هيچ احساس بدي نداريم. تو بيجهت چنين احساسي پيدا كردهاي. همين گفت و گوها و آشنايي با موقعيتهاي دوست، اضطراب را كاهش مي دهد.
5. زودتر در محل آزمون حضور يافتن
ساعتي قبل از امتحان در محل حاضر شويد؛ ولي از مطالعه و بحث درباره امتحان بپرهيزيد.
6. پديد آوردن آرامش فيزيكي
وقتي روي صندلي آزمون نشستيد، دقايقي پيش از شروع امتحان - بي آنكه توجّه كسي را جلب كنيد - چند نفس عميق بكشيد. سپس همه عضلات بدن را يكباره منقبض سازيد، چند ثانيه صبر كنيد و آنگاه همه را رها كرده، به آرامشي كه از نوك پنجههاي پا به طرف بالا مي آيد توجّه كنيد. در اين هنگام، آرامش را به تمام نقاط بدنتان ببريد و آرام و آرامتر شويد. دوباره چند نفس عميق بكشيد و به خود چنين تلقين كنيد: «راحتم، خيلي راحتم، آمادهام به خوبي امتحان دهم.»
7. پديد آوردن آرامش رواني
هنگام امتحان، وقتي جاي مناسب يافتيد و نشستيد، چشمهاتان را ببنيديد و منظره زيبايي را كه قبلاً ديدهايد (رودخانه آرام، كوهستان پر برف، چمنزار زيبا و...) در ذهن مجسم كنيد. خود را در آن محل زيبا ببينيد و آرامشي را كه مي توانيد در آن مكان داشته باشيد، احساس كنيد. پس از چند ثانيه چشمهاتان را باز كنيد و با اين احساس آرامش به استقبال امتحان برويد.
8. پاسخ گزينشي به پرسشها
قبل از پاسخ دادن به پرسشها، به اجمال در آنها بنگريد. نخست به پرسشهايي كه پاسخش را كاملاً مي دانيد، پاسخ دهيد و سپس سراغ ديگر سؤالها برويد.
اميدواريم با توجّه به آنچه درباره اضطراب و «اضطراب امتحان» بيان شد و اهتمام كامل و دقيق به راهكارهاي ارائه شده، اضطراب امتحان را به حداقل ممكن كاهش دهيد. البتّه اين هدف به تدريج به دست ميآيد. بيترديد با اجراي پيوسته نكات كاربردي ياد شده به موفقيت كامل دست خواهيد يافت.
کد سوال : 438
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چطور مي توانم انگيزه براي درس خواندن و تحصيل براي خود داشته باشم با توجه به اينکه هدف من پزشک شدن و خدمت به مردم است اما آيا راهي است که بتوانم به اين هدف و انگيزه رنگ و بوي ديگري بدهم که به يک هدف و ارزش والاتر تبديل شود و چطور مي توانم اين رنگ و بوي الهي و خدايي را که همانا ارزش بسيار بيشتري است در تحصيل و زندگي و اوقات خود وارد کنم و عملا اين روش را در زندگي خود پياده کنم؟
پاسخ : از خصوصيات دين مقدس اسلام اين است كه در هر حال و هر شغل و هر مكاني مي توان در عين اشتغال به كار و تلاش , غرق در عبادت بود و به آن كار انگيزه الهي و خدايي بخشيد. حديث شريف »انما الاعمال بالنيات «, (بحارالانوار, ج 70, ص 212, ح 40)
راه گشاي بسياري از اين مشكلات است و يادآوري ميكند كه چيزي كه مهم است به خداوند توجه داشتن و با ياد او و عشق و محبت او در زندگي گام برداشتن است . كشاورزي كه با چنين نيتي در مزرعه از سر و رويش عرق جاري است و كارگري كه براي تأمين نيازمندي زندگي خود و خانواده اش كارهاي سختي را انجام مي دهد مي تواند با همين نيت كه به اعمال و فعاليت هاي او رنگ خدايي مي دهد خود را به مبدأ قدرت و عظمت و رحمت متصل نمايد و خود را در حال عبادت ببيند. دانشجويي كه هدفش از درس خواندن به دست آوردن تخصص و رفع مشكلات مملكت و قطع وابستگي به بيگانگان و خدمت به مردم و خلق خداست و با همين انگيزه و با توجه به خداوند و ايجاد ارتباط با او درس مي خواند و از طرفي مي خواهد از نظر اقتصادي کل بر جامعه و محتاج ديگران نباشد و يا زن و فرزند خود را از روزي حلال تأمين نمايد. كارش مورد رضايت خداوند است و عبادت محسوب مي گردد چون هدف از عبادت , نزديكي و قرب انسان با خداوند متعال و ايجاد ارتباط با اوست كه با چنين نيتي مي توان هر عملي را به عبادت تبديل كرد. و به طور کلي کسب روزي حلال در ثواب با جهاد و جنگ در راه خداوند همسنگ شمارده شده چه رسد به خدمت به جامعه اسلامي و مسلمين.
P}عبادت به جز خدمت خلق نيست{E}به تسبيح و سجاده و رلق نيست{P
(بوستان سعدي)
انسان آفريده شده تا خدا را عبادت کند (ذاريات، آيه 56). عبادت هم مانند ساير دستورات ديني، هم جنبه فردي دارد و هم جنبه اجتماعي. نمازي که به فرموده امير بيان(ع) نزديک کننده ترين وسيله به آستان الهي است V}(«الصلاه قربان کل تقي» نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1152){V به صورت دسته جمعي توصيه شده است.
بارزترين جنبه اجتماعي عبادت، خدمت به خلق است. پيامبران و اولياء الهي، دلسوزترين و خدمتگزارترين مردم نسبت به جامعه بوده اند و براي هدايت و در آسايش بودن آنها، مشکلات طاقت فرسايي را به جان مي خريده اند.
قرآن شريف درباره پيامبر اسلام مي فرمايد: او به خاطر سختي هايي که به مردم مي رسيد بسيار در رنج و ناراحتي بودV} (توبه، آيه 128).{V
در روايت هاي مختلف نيز بر اهتمام ورزيدن به امور مسلمين تأکيد بسياري شده تا جايي که «ايجاد و تقويت روحيه خدمت به ديگران» به عنوان يکي از اصول مهم تعليم و تربيت ديني معرفي شده است.
اهداف اين اصل عبارت است از:
1- تقويت روحيه خدمت و همکاري.
2- احساس و فداکاري و ايثار و از خودگذشتگي نسبت به همنوعان.
3- مجاهدت و مداومت در کسب توفيق خدمت به خلق و اداي شکر نعمت خالق و بهره مندي از نعمت دنيا و خير آخرت.
4- تشويق مردم به همفکري و همکاري در ايفاي رسالت انساني و انجام تکليف اجتماعي.
5- تهييج عزم و اراده ملي براي کمک رساني و خدمت به خانواده هاي فقير و کودکان يتيم و افراد بي سرپرست.
6- مشارکت در امر سازندگي جامعه اسلامي و تحقق اهداف برنامه هاي توسعه اجتماعي و رفاه عمومي.
وقتي از پيامبر بلند مرتبه اسلام درباره محبوب ترين بندگان نزد خداوند، سؤال شد فرمود: «محبوب ترين بندگان نزد خداوند، آن کسي است که سودش بيشتر به مردم برسد» V} (اصول کافي، ج 3، ص 239).{V
در مقابل «کسي که هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نيست»V}(همان، ص 238).{V
در يک جامعه اسلامي، همه افراد در واقع اعضاي يک پيگرند و به تعبيري يک روح هستند در چند کالبد از اين رو بايستي همگي در رفع نيازمندي هاي يکديگر بکوشند که اين از اجر و پاداش بزرگ برخوردار است تا آنجا که پيام آور رحمت، رسول گرامي اسلام(ص) فرمود: «کسي که براي برادر مؤمن خود نيازي برآورد مانند کسي است که روزگار درازي خدا را عبادت کرده باشد»V} (بحار، ج 74، ص 302).{V
مولاي پرهيزکاران علي(ع) نمونه والاي ايثار و گذشت و خدمتگزاري به مردم بود و بزرگواري ها و احسان ايشان به ديگران باعث شد تا سوره «هل اتي» در شأن او نازل شود. حيات علمي و عملي فرزندان اين خاندان، از کريم اهل بيت امام حسن مجتبي(ع) تا حضرت مهدي(عج)، الگوي خدمت رساني به بندگان خدا بوده و هست.
سالار شهيدان و فخر اولياء الهي امام حسين(ع) در مسير کربلا؛ به هنگام روبرو شدن با نيروهاي عمر سعد، تشنگان آنها را سيراب مي نمايد:
P} آب خود با دشمنان تشنه قسمت مي کند{E}عزت و آزادگي بين تا کجا دارد حسين!{P
(استاد شهريار)
خدمت به خلق حکمت ها و اسرار زيادي دارد؛ از جمله:
1- دين اسلام، کامل و همه جانبه نگر است. در منظر دين انسان کامل کسي است که همه نيازهاي فردي و اجتماعي را بشناسد و براساس آن عمل کند.
2- خدمت به ديگران، انسان را از تنگ نظري و خودمحوري خارج ساخته، به مرتبه سعه وجودي ارتقا مي دهد.
3- مؤمنان برادر يکديگرند، کسي که توان جسمي و مالي دارد، بايد حقوق مردم نيازمند را بپردازد و اگر شخص اين حقوق را مراعات نکند از دين خارج مي شود به بيان ديگر روح ايمان از وجودش رخت برمي بندد.
4- خدمت به خلق عبادتي بي رقيب است. هر کس به مردم و خصوصا به مردم محروم بيشتر خدمت کند. به خالق خود نزديک تر مي شود.
5- «خدمت به ديگران» امتثال فرمان خداوند است. آنجا که مي فرمايد «به درستي، خداوند به عدل و احسان فرمان مي دهد و به بخشش به خويشاوندان و...»V} (ان الله يأمر بالعدل والاحسان و ايتاء ذي القربي...» (نحل، آيه 90«.{V
6- تحقق مدينه فاضله و امت جهاني اسلام منوط به تحقق «تعاون و همکاري و روحيه خدمت رساني به خلق» است.
7- خدمت به خلق ريشه در «همدلي و همدردي» دارد که از جان هاي پاک و لطيف نشأت مي گيرد. به عبارت ديگر خدمت به مردم، روح انسان را لطيف مي سازد و عدم توجه به اين امر، آدمي را به شقاوت و سختي دل مبتلا مي سازد».
P}اگر نفع کس در نهاد تو نيست{E}چنين جوهر و سنگ خارا يکي است {P
(بوستان سعدي، ص 62)
و در نهايت:
8- «مردم خانواده خدايند، هر کس براي اين خانواده سودمندتر باشد، ادعايش در دوستي خدا، صادق تر است» V} (دعائم الاسلام، ج 1، ص 320).{V
کد سوال : 441
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : تفاوت دليل با بينه چيست؟
پاسخ : بينه» در لغت عرب به معناي دلالت واضح و آشکار است، خواه اين دلالت عقلي باشد و خواه محسوس V}(مفردات راغب، ماده «بين»). {V
«بينه به اين معنا در آيات فراواني از قرآن کريم به کار رفته است مثل:
«و آتينا عيسي ابن مريم البينات» V}(بقره، آيه 87). {V
«و لقد انزلنا اليک آيات بينات و ما يکفر بها الا الفاسقون» V} (بقره، آيه 99).{V
«و فيه آيات بينات مقام ابراهيم» V}(آل عمران، آيه 97). {V
بينه که جمع آن بينات است در آيات قرآن گاه صفت براي آيات واقع شده يعني نشانه هاي روشن و آشکار و گاه به معناي معجزاتي که حقانيت پيامبران(ع) را به ثبوت مي رساند به کار رفته است مثل آيه 25 از سوره مبارکه فاطر: «جاءتهم رسلهم بالبينات و بالزبر وبالکتاب المنير» که بينات در اين آيه شريفه به معناي دلايل روشن و معجزاتي است که دليل بر درستي و صدق مدعي نبوت است و «زبر» جمع زبور به معناي کتاب هايي است که خط آنها با استحکام نوشته شده و در اينجا کنايه از استحکام مطالب آنها است و اشاره به کتاب هايي است که قبل از حضرت موسي(ع) نازل شده و کتاب منير اشاره به کتاب حضرت موسي(ع) و کتاب هاي آسماني ديگري است که بعد از آن حضرت نازل گرديده است.
و در تفسير ديگر «زبر» آن قسمت از کتب انبيا است که تنها محتوا پند و اندرز و نصيحت و مناجات بوده (مانند زبور حضرت داود) ولي «کتاب منير» آن دسته از کتاب هاي آسماني است که داراي احکام و قوانين و دستورات مختلف فردي و اجتماعي است مانند تورات و انجيل و قرآن و اين تفسير مناسبتر به نظر مي رسد V}(تفسير نمونه، ج 18، ص 240). {V
البته «بينه» در علوم ديگري مثل فقه و اصول نيز کار برد دارد و به معناي خاص خود آمده است. مثلا «بينه» در اصطلاح علم فقه و فقها به معناي دو شاهد عادل است چنانچه در حديث آمده است: «البينه علي المدعي واليمين علي من انکر؛ فرد مدعي بايد براي اثبات ادعايش دو شاهد عادل بياورد و اگر شاهدي نبود و يا مدعي اقامه شهود نکرد بايد خود منکر اين ادعا قسم بر نفي ادعاي مدعي بخورد و در اين صورت حق با او خواهد بود.
اما کلمه «دليل» در لغت به معناي چيزي است که با آن با چيزي آشنا مي شويم و از آن شناخت حاصل مي کنيم مثل دلالت لفظ بر معنا که لفظ دليل است و ما را با معنا آشنا مي کند. حال اين راهنمايي روشن و واضح است که در اين صورت «تنبه» نام دارد مانند آيات الهي و اعجاز انبيا و پيام هاي کتب آسماني و قرآن کريم و گاه ممکن است چندان شفاف و واضح نباشد يعني دلالتش رسا و شفاف نباشد V}(مفردات راغب، ماده «دل»). {V
در نتيجه بين دليل و بينه به اصطلاح منطقي، عموم و خصوص مطلق است يعني هر بينه اي دليل مي باشد ولي هر دليلي بنيه نيست مگر اين که دليل واضح و روشن باشد.