• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 258
تعداد نظرات : 4
زمان آخرین مطلب : 3570روز قبل
بهداشت روانی
چگونه در شرایط نامطلوب ناراحت نشویم؟


همشهری:
در دنیای پرهیاهوی امروز تقریبا همه ما گاهی از یکدیگر می‌رنجیم، بی‌آنکه بخواهیم، یکدیگر را می‌آزاریم و در موقعیت‌ها و شرایطی قرار می‌گیریم که برایمان بسیار ناراحت‌کننده یا غیرقابل تحمل است. اما واقعا چرا اینگونه است؟

 چرا اجازه می‌دهیم شرایط بیرون و اطرافیانمان اینگونه ما را آزرده‌خاطر و آسیب‌پذیر کند؟ در این میان چه‌کسی مقصر است؛ ما که شاید بیش از حد حساس شده‌ایم یا دیگران که به‌خود اجازه می‌دهند اینگونه با ما رفتار کنند؟ با اندکی تامل درمی‌یابیم که تقریبا غیرممکن است کاری کنیم که دیگران همیشه آنگونه که ما می‌خواهیم با ما رفتار کنند یا هرگز ناراحتمان نکنند. پس بهترین راه این است که نحوه پاسخ‌دهی خودمان را با شرایط بیرونی به‌درستی هدایت کنیم. اما توجه داشته باشیم که نباید به‌دنبال راه‌حل فوری بگردیم زیرا اگر می‌خواهیم نتیجه خوبی بگیریم، باید با صبر و حوصله زیاد تکنیک‌های مناسبی را به‌کار ببندیم.

در واکنش و برخورد با دیگران هنگامی که بعضی احساسات مانند خشم، اضطراب، خستگی یا احساس گناه بر ما غلبه می‌کنند، نمی‌توانیم واکنش مناسبی داشته باشیم. مثلا اگر در یک مصاحبه شغلی یا هنگام گفت‌وگو با شخصی مهم بیش از حد دچار ترس، اضطراب یا نگرانی شوید، نمی‌توانید به‌گونه‌ای مؤثر و موفقیت‌آمیز عمل کنید. بنابراین از موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اید می‌رنجید و آزرده‌خاطر می‌شوید.

هر روز هزاران عامل ناراحت‌کننده اطراف ما وجود دارد. اما اگر تصمیم داشته باشیم واکنش درستی در مقابل آنها داشته باشیم، نباید بگذاریم به راحتی ما را برنجانند. در واقع هیچ‌چیز نمی‌تواند ما را ناراحت کند، مگر اینکه خودمان اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. بنابراین باید ببینیم در یک موقعیت ناراحت‌کننده چه عواملی باعث می‌شوند ما واکنش نامناسب یا تندی داشته باشیم. ابتدا به‌نظر می‌رسد وقتی در برابر موقعیت یا شخص خاصی قرار می‌گیریم احساس یا رفتار نامناسبی داریم که باعث رنجش یا اقدام نامناسبی از طرف ما می‌شود اما با بررسی بیشتر متوجه می‌شویم که این باورهای ما درباره رویدادها یا اشخاص مختلف است که نوع احساسات و رفتار ما را شکل می‌بخشد. باید ببینیم وقتی با موقعیتی دشوار یا شخصی سختگیر مواجه می‌شویم، قبل از اینکه به احساس یا رفتار خاصی برسیم چه کار می‌کنیم؟ برای توصیف کاری که در این بین انجام می‌دهیم واژه‌های زیادی وجود دارد؛ سریع واکنش نشان می‌دهیم، تصمیم می‌گیریم، تحلیل یا قضاوت می‌کنیم، موقعیت را می‌سنجیم و ارزیابی می‌کنیم و...

اما تمام این واژه‌ها تحت عنوان فکرکردن قلمداد می‌شوند و شیوه تفکر ما در پاسخ به شخص یا موقعیتی خاص، یعنی نحوه پاسخ‌دهی و رفتار ما را در مرحله بعد معین می‌کنند و نشان می‌دهند که آیا اجازه می‌دهیم شرایط بیرونی به راحتی ما را ناراحت کنند یا خیر؟ متأسفانه بسیاری از اشخاص، به‌ویژه در موقعیت‌های خاص و غیرمنتظره اصلا فکر نمی‌کنند و فقط واکنش نشان می‌دهند ولی در بسیاری موارد ما براساس باورهایی که نسبت به موقعیت‌های مختلف داریم احساس و رفتار می‌کنیم. اگر باور داشته باشید که شکست‌خوردن و موفق نشدن خیلی وحشتناک و ناراحت‌کننده است، از موقعیت‌هایی که ممکن است در آنها شکست بخورید فرار می‌کنید یا واقعا شکست می‌خورید. اگر نتوانید تحمل کنید دیگران راهتان را در بزرگراه ببندند، وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، بسیار عصبانی و ناراحت می‌شوید.

صرف‌نظر از میزان موجه‌بودن موقعیت، طرز تفکر ما درباره آن، معین خواهد کرد که تا چه حد ناراحت می‌شویم و به چه میزان به عوامل بیرونی اجازه می‌دهیم ما را برنجانند. در واقع چون شیوه تفکر ما درباره شخص یا موقعیت در این مرحله، طرز برخورد ما را تعیین می‌کند، ‌در این صورت این توانایی را داریم که پاسخ‌هایمان را کنترل کنیم و به اشخاص یا موقعیت‌ها اجازه ندهیم به راحتی ما را ناراحت کنند.

ما باید مسئولیت احساسات و رفتارمان را قبول کنیم و نباید دائم اشخاص و شرایط را مقصر بدانیم و رفتار خودمان را توجیه کنیم. پذیرش مسئولیت احساس‌ها و رفتارهایمان اهمیت زیادی دارد. مسئولیت به این معناست که شما در قبال احساس‌ها و رفتارهایتان پاسخگو هستید چون توانایی هدایت و کنترل آنها را دارید.

باورهای غلط

بسیاری از باورهای غلط ما باعث می‌شوند که اجازه دهیم دیگران به‌راحتی ما را ناراحت کنند؛ مثلا نگرانی بیش از حد در مورد طرز فکر دیگران درباره ما. این نوع تفکر نگرانی بیش از حد و ترس شدید از خردشدن را به‌وجود می‌آورد اما می‌توانید به جای آن درباره ترجیح‌های واقع‌بینانه فکر کنید، می‌توانید نسبت به کارهایی که می‌کنید متعهد باشید و در کنار آن بخواهید دیگران هم شما را تأیید کنند. اما اگر اینگونه نباشد، باز هم می‌توانید تحمل کنید؛ یعنی باید بپذیرید که همیشه نمی‌توانید مورد تأیید دیگران قرار بگیرید.

باور غلط دیگری که باعث ناراحتی شما می‌شود این است که فکر می‌کنید هیچ‌وقت نباید شکست بخورید زیرا تحملش را ندارید؛ این باور به‌‌بیان ساده، یعنی نگرانی بیش از حد از شکست خوردن. نمونه‌های زیادی در مورد ترس از شکست وجود دارد. بسیاری از افراد موفق هنگامی که شکست می‌خورند، دچار افسردگی می‌شوند و گمان می‌کنند به آخر خط رسیده‌اند و نمی‌توانند شرایط را بپذیرند. البته یکی از نتایج ترس از شکست معمولا ناتوانی از تحمل انتقاد است؛ یعنی مردم در مقابل هر چیز، توجیه و بهانه می‌آورند. آنها اجازه می‌دهند دیگران ناراحتشان کنند چون نمی‌توانند قبول کنند که اشتباه کرده‌اند.

یکی دیگر از باورهای غلط نیز تحمل کم در برابر ناکامی است. این باور به این معناست که بخواهیم آدم‌ها و شرایط همیشه همانگونه‌ای باشند که خودمان انتظار داریم. گاهی حتی چیزهای بسیار کوچک و به ظاهر بی‌اهمیت می‌تواند درست به اندازه چیزهای بزرگ یا حتی بیش از آنها اینگونه افراد را ناراحت و عصبانی کند. گاهی تحمل کم در برابر ناکامی‌ها، حس درماندگی و قربانی‌بودن را برای ما به‌دنبال می‌آورد و این موضوع می‌تواند موجب واکنش‌هایی ناشی از خشم و عصبانیت، کناره‌گیری، فرار از مسئولیت‌پذیری، احساس تأسف و... شود. بنابراین در بسیاری از موارد ما از دیگران یا شرایط آزرده‌خاطر می‌شویم و می‌رنجیم چون تحملمان کم است و نمی‌توانیم صبر کنیم تا شرایط بهتر شود. در خیلی از موارد هم گمان می‌کنیم اگر مشکلی پیش بیاید باید سریع بتوانیم برایش راه‌حلی پیدا کنیم. توجه داشته باشید که پشتکار و شکیبایی در مورد مشکلات و به‌دنبال راه‌حل بودن خوب است اما بهتر است با صبر و حوصله به‌دنبال راه‌حل بگردید.

یکی دیگر از مواردی که ما را متاثر و اندوهگین می‌کند پرداختن بیش از حد به گذشته است؛ یعنی گمان می‌کنید چیزی که باعث می‌شود احساس بدی داشته باشید، گذشته شما و تمام اتفاقاتی است که در دوره کودکی، در روابط پیشین یا در شغل قبلی برایتان پیش آمده است. مثلا همیشه می‌گویید چون پدر و مادرتان در کودکی رفتار خوبی با شما نداشته‌اند، حالا اعتماد به نفس لازم را ندارید یا چون معلم ریاضی شما در دوران مدرسه خوب درس نمی‌داده شما هیچ‌وقت نمی‌توانید به ریاضیات علاقه‌مند شوید؛ البته شکی نیست که تجارب گذشته ما تأثیر زیادی بر رفتارهای کنونی‌مان می‌گذارند ولی تا وقتی خودمان چنین اجازه‌ای را ندهیم حتی مرور خاطرات بد هم نمی‌تواند ما را ناراحت کند. وقتی ما بپذیریم که شرایط و افرادی که سر راهمان قرار می‌گیرند همیشه نباید آنگونه باشند که ما می‌خواهیم، از رفتار و شرایط نامطلوب هم کمتر رنجیده‌خاطر می‌شویم. لحظه‌ای با خود فکر کنید و ببینید هنگامی که واکنش تندی نشان می‌دهید یا ناراحت می‌شوید چه‌کسی عامل اصلی آن است؛ رئیس، همسر، دوست، فرزند یا همکار شما؟ البته این بدان‌معنا نیست که نمی‌توانید به انتخاب خود از دست کسی یا چیزی عصبانی شوید؛ حتما می‌توانید اما درک اینکه چه‌کسی مسئول احساسات‌تان است (یعنی خودتان) به شما اجازه می‌دهد از خود بپرسید: «آیا دوست دارم در این موقعیت اینگونه احساس یا رفتار کنم؟» اگر جوابتان منفی است، در این صورت قصد دارید بدون تغییردادن تفکر نامعقول خود چه کاری انجام دهید؛ تغییری که تأثیر خوبی هم بر احساسات و رفتارهای شما خواهد گذاشت؟

تغییر تفکر

فراموش نکنید برای اینکه بتوانید باورها و افکار غلط گذشته را تغییر دهید باید تعهد، آگاهی و تمرین زیادی داشته باشید. تعهد، نگرشی است که باعث می‌شود بتوانید مسئولیت احساسات و رفتارتان را برعهده بگیرید. آگاهی نیز نخستین گام به سوی تغییر عملی شیوه تفکر شماست. این درست نیست که انتظار داشته باشید شیوه تفکرتان فورا تغییر کند؛ یعنی اگر بیش از اندازه احساس ناراحتی، اضطراب یا خشم می‌کنید توجه خود را روی شخص یا موقعیت خاصی متمرکز نکنید بلکه به جای آن از خودتان بپرسید: «در این موقعیت چگونه فکر می‌کنم که تا این حد ناراحت می‌شوم، چه عاملی در وجود من باعث بروز اینگونه حساسیت‌هاست و چطور می‌توانم طرز فکر نامعقول خودم را اصلاح کنم؟ نخستین کار این است که در برخورد با هر مشکلی آن را وحشتناک نپندارید. برای خودتان «باید»های خاص درنظر نگیرید و بی‌جهت رفتارتان را توجیه نکنید. اگر بتوانید این 3مورد را رعایت کنید، قطعا واکنش شما بسیار متفاوت و مناسب‌تر خواهد بود.

راه دیگر برای برخورد درست در برابر واکنش‌های تندتان، پذیرفتن حقیقت و انکار نکردن آن، فرارنکردن از آن یا بزرگ‌نکردن آن است؛ «همسرم دیگر مرا دوست ندارد، شغلم را از دست داده‌ام، همکارم رفتار بسیار بدی با من دارد، بچه‌هایم بیش از حد اذیتم می‌کنند و...» در چنین شرایطی پذیرفتن جنبه‌های مختلف یک موقعیت می‌تواند شما را کمک کند تا بفهمید چه چیزی را بزرگ می‌کنید، چرا این کار را انجام می‌دهید و چگونه می‌توانید با آن مبارزه کنید. مثلا اگر به‌نظرتان می‌رسد همسرتان شما را دوست ندارد یا می‌خواهد ترکتان کند، آیا واقعا نمی‌توانید آن را بپذیرید و تا این حد به عشق و محبت او نیازمندید و آیا فکر می‌کنید طرد شده‌اید؟ فراموش نکنید کلید موفقیت در بازداشتن افراد از ناراحت‌شدن‌های بی‌جهت تمرین زیاد است تا بتوانند شیوه تفکر خود را تغییر دهند و در این مورد هم باید بدانید که هیچ موقعیتی وحشتناک نیست مگر اینکه شما این نام را روی آن بگذارید. قرار نیست دنیا همیشه آنگونه که ما می‌خواهیم باشد و رفتار دیگران همیشه با ما از سر مهر و عطوفت باقی بماند. پس به دور از وحشتناک‌پنداری و بایدهایی که خودمان تعیین می‌کنیم مسائل آنقدر هم که ما فکر می‌کنیم، سخت و غیرقابل تحمل نیستند.

ایرادی ندارد اگر باز هم نمی‌توانید جلوی عصبانیت خود را بگیرید و دائم از رفتار دیگران ناراحت می‌شوید چون شما در ابتدای راه هستید و برای رسیدن به تحول و آرامش بیشتر، زمان زیادی نیاز دارید اما همین که لزوم این تغییر را حس می‌کنید حتما می‌توانید موفق هم بشوید و حتی برای موفق‌شدن به صبر و حوصله و تمرین زیادی نیاز دارید.همه ما در موقعیت‌های سخت می‌توانیم متأسف، ناخشنود و غمگین باشیم اما بیش از حد عصبانی، افسرده و خشمگین‌شدن یا احساس گناه‌کردن رفتاری نامناسب است که دیر یا زود ما را از پا درمی‌آورد.

در بسیاری از موارد نیز بهتر است به جای متهم‌کردن دیگران یا شرایط بیرونی، لحظه‌ای نیز صبر کنیم و به‌خودمان بگوییم: «شاید تقصیر من است!». در این هنگام به‌خودتان اجازه می‌دهید با بررسی بیشتر نسبت به رفتار خود در جهت اصلاح آن گام بردارید. صحبت‌کردن در مورد مشکلات نیز می‌تواند تا حد زیادی به حل آنها کمک کند زیرا در این صورت به طرف مقابلتان هم فرصت می‌دهید نظر دهد و بدین‌ترتیب می‌توانید به جای اینکه خودتان به تنهایی تصمیم نادرستی بگیرید، با یکدیگر به نتیجه بهتری برسید. فراموش نکنید زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید بسیاری از لحظات آن را در خشم و ناراحتی به سر ببرید. به‌علاوه شما سزاوار آن هستید که با آرامش و شادمانی بیشتری زندگی کنید.

شنبه 19/11/1392 - 21:27
موفقیت و مدیریت


همشهری آنلاین:
بروز کشکمش در محل‌کار امری اجتناب ناپذیر است، اما نیازی به خراب کردن روز خود یا بالا بردن استرس‌تان‌ نیست.

مشکلات و سوءتفاهمات در ارتباطات میان افراد همیشه وجود داشته و می‌توان گفت یکی از متداول‌ترین منابع کشمکش در محل‌کار است. درصورت وجود سبک ‌کاری متناقص در محل کار، مشکلات میان‌فردی شدت می‌یابند. تفاوت‌های نسلی، سبک مدیریت فردی، سابقه تحصیلی و اختلاف فرهنگی همه و همه می‌توانند منبع سوءتفاهمات و مشکلات در محل‌کار باشند.

بروز کشکمش در محل‌کار امری ‌اجتناب ناپذیر است، اما نیازی به خراب کردن روزخود یا بالابردن میزان استرس‌‌تان نیست. مطالعه مطالبی که به شما کمک می‌کند تا محل کار خود را به محلی با استرس کمتر و بازده بیشتر تبدیل کنید، ضروری است.

قبل ازهر چیز چند نفس عمیق بکشید و با دقت مطالب زیر را بخوانید. روی هر پیشنهاد کمی تامل و تفکر کنید تا درک بهتری از آن بدست آورید. مرحله بعد تلاش شما برای پیاده سازی مطالب به نحوه درست در محل کارتان است. شروع کنید، نفس یادتان نرود.

- سعی کنید، شکایت خود را به طور مشخص عنوان کنید. جمله "من هیچوقت به جلسات دعوت نمی‌شوم" به اندازه "فکر کنم می‌توانستم ایده‌های خوبی در جلسه پنجشنبه گذشته مطرح کنم" موثر نخواهد بود.

- دوم اینکه با وسوسه، درگیر شدن در کشمکش‌هایی که مستقیماً به شما ارتباط ندارد یا تحت مسئولیت شما نیست، مقابله کنید. حتی اگر یک نفر به طور واضح اشتباه می‌کند، بگذارید خودش هر طور که دوست دارد، مشکل را حل کند. به عبارتی دخالت نکیند.

محیط کاری


- سعی کنید مشکلات کاری را شخصی نکنید. به جای تفکر "من در مقابل تو" تفکر "ما درمقابل مشکل" را پیش بگیرید. این روش نه تنها حرفه‌ای‌تر است، بلکه بازده کار را افزایش داده و به نفع شرکت هم است.

- همیشه با روی باز به نظرات دیگران گوش دهید و چیزی که شنیده‌اید را منعکس کنید. این مهارت باعث می‌شود سوءتفاهم کمتری پیش آید و طرف مقابل احساس کند حرف‌هایش شنیده شده و درک می‌شود. قبل از اینکه نظر خودتان را توضیح دهید، مطمئن شوید حرف طرف‌مقابل را درست متوجه شده اید.

- حد الامکان رییس و روسا را برای حل مشکلات خود درگیر نکنید. چرا که باعث می‌شود، تصور کنند که خودتان قادر به حل مشکل کوچک هم نیستید.

- هنگام بررسی مشکلات اگر نیاز به گفتگویی طولانی‌تر دارید، ابتدا زمان و مکان موردنظر برای حرف زدن را تعیین کنید.صحبت در باره مشکل هنگامی که همکارتان مشغول کار یا درگیر ارباب‌رجوع است، درست نیست. زمانی را انتخاب کنید که هر دو شما آزاد باشید تا بتوانید خیلی خوب بر روی مشکل و راهکارهای آن تمرکز کنید. سعی کنید این مکان بیرون از محل‌کار و دور از همکارانی باشد که موضوع به آنها ربطی ندارد.

- شکایات خود را به طور مستقیم به افرادی که مورد کشمکش هستید، محدود کنید. تخریب شخصیت اصلاً کار جالبی نیست. یادتان باشد، باید بتوانید رابطه‌کاری‌ خود را در محل کارحفظ کنید.

- زمانی که درگیری فقط یک کشمکش نیست را تشخیص دهید. اگر درگیری شما در محل‌کار بخاطر مسائل شخصی، نژادی یا قومیتی یا اگر کسی درست رفتار نمی‌کند، باید بدانید که این دیگر یک کشمکش نیست، بلکه تعرض است. سریع وارد عمل شده و موضوع را با رئیس بخش خود در میان بگذارید.

- اگر کنترل مشکل از دست شما خارج شده است، یا اگر مسئله بیش از حد حساس است که نمی‌توان با گفتگوی متقابل آن را حل کرد، بهتر است از یک واسطه کمک بگیرید. در این مرحله، حتماً رئیستان باید از جریان مطلع باشد. می‌توانید از یک شخص سوم در محل کار کمک بگیرید یا از یک مشاور متخصص استفاده کنید.

- همیشه همه کشمکش‌ها صرف شخص شما نیست. با خود فکر کنید شاید همکارتان روز بدی را گذرانده است یا اصلا مورد کشمکش شما نیستید تنها یک سوء‌تفاهم باعث این رفتار‌ها شده است و یا ... قبل از اینکه بخواهید، جوابی به او بدهید، کمی فکر کنید. خیلی وقت‌ها سکوت بهترین پاسخ است.


شنبه 19/11/1392 - 21:27
بهداشت روانی


همشهری: همه ما در زندگی بارها و بارها ترس‌هایی را تجربه کرده‌ایم؛ چه در دوران کودکی و چه هنگام بزرگسالی. ترس یکی از واکنش‌هایی است که در موقعیت‌های مختلف از خود نشان می‌دهیم.

درواقع همانطور که شادی، غم، خشم، عشق و نفرت از جمله هیجان‌های اساسی انسان به شمار می‌روند، ترس نیز یکی از هیجان‌های اصلی است که برای هر چه بهتر مواجه شدن با آن نخست باید به خوبی آن را بشناسیم. پس باید بدانیم از چه می‌ترسیم و برای چه؟ ممکن است از این می‌ترسیم که در میان جمع صحبت کنیم، تصمیم‌گیری کنیم، با دیگران روابط صمیمانه‌ای برقرار کنیم، تغییر شغل بدهیم، تنها شویم، سنمان بالا برود، کسی را از دست بدهیم و تنها بمانیم و... . اگر شما هم از تمام این موارد هراس به دل راه می‌دهید یا فقط بعضی از این ترس‌ها را تجربه کرده‌اید نگران نباشید. اگر خوب دقت کنیم متوجه می‌شویم در تمام این موارد ما نسبت به آنچه می‌ترسیم آگاهی کامل نداریم. در واقع از آنچه نمی‌شناسیم و راجع به آن شناخت نداریم هراس به دلمان راه می‌دهیم. می‌ترسیم شغلمان را تغییر دهیم چون نمی‌دانیم چه آینده‌ای در انتظارمان است و با چه موقعیت جدیدی روبه‌رو می‌شویم. می‌ترسیم رابطه‌ای را آغاز کنیم چون نمی‌دانیم این ارتباط به کجا می‌رسد و نسبت به طرف مقابلمان نیز شناخت کافی نداریم و بسیاری موارد دیگر. ترس اساسا مشکلی تربیتی است که با دوباره آموزش‌دادن ذهن می‌توان آن را صرفا به‌عنوان یک واقعیت زندگی به جای مانعی در برابر آن پذیرفت. در واقع می‌توان ترس را با تعلیم دادن دوباره از طریق تجربه‌هایی که قبلا کسب کرده‌ایم برطرف کرد.

چرا می‌ترسیم؟

شاید در ذهن شما هم دائم ندایی به گوش می‌رسد که می‌گوید بهتر است موقعیت‌ات را تغییر ندهی، شاید همین موقعیتی را هم که داری از دست بدهی. تو هرگز نخواهی توانست به تنهایی از پس کارهایت برآیی، ریسک نکن شاید پشیمان شوی، در میان جمع صحبت نکن شاید دیگران فکر کنند به اندازه کافی آگاهی نداری و....

اگر با چنین ترس‌ها و تردیدهایی روبه‌رو هستید، فراموش نکنید تا زمانی که خودتان نخواهید، نمی‌توانید مانع شنیدن این صداها شوید. تنها زمانی می‌توانید بر ترس‌ها و دلهره‌هایی از این‌قبیل غلبه کنید که به‌خودتان اطمینان داشته باشید. واقعا بخواهید که دیگر نترسید و به‌دنبال راه جدیدی برای رویارویی با اینگونه هراس‌ها باشید. هنگامی که واقعا آماده باشید قطعا راهی نیز خواهید یافت. معمولا بسیاری از ما هر وقت وارد قلمروی ناآشنا یا دنیای جدیدی می‌شویم ابتدا ترس را تجربه می‌کنیم و همین ترس است که ما را در زندگی از حرکت کردن به جلو باز می‌دارد. اما روش مقابله با اینگونه ترس‌ها این است که به‌خود اجازه دهیم آنها را احساس کنیم ولی به جلو گام برداریم و از حرکت‌کردن بازنمانیم و به هر ترتیب دست به اقدام بزنیم.

متأسفانه خیلی افراد با انتخاب مسیری که از همه راحت‌تر است و نیاز به تغییر و تحول خاصی هم ندارد، زندگی‌شان را به‌طور یکنواختی کسل‌کننده و کم‌محتوا می‌کنند اما به‌خاطر داشته باشید که شما با تغییر دادن تصورات‌تان می‌توانید به‌طور معجزه‌آسایی شرایط خود را بهبود بخشید و با دنیای جدیدی آشنا شوید.

افرادی که می‌ترسند می‌پذیرند هم‌اکنون در زندگی خود در جایی قرار دارند که نمی‌خواستند باشند. چیزی نیاز به تغییر دارد، اما تاکنون قادر نبوده‌اند آن را عوض کنند. فراموش نکنید شکل بخشیدن به زندگی آنگونه که خودتان می‌خواهید به شجاعت و شهامت نیاز دارد. البته تغییر هم آسان نیست چون ممکن است موانع زیادی سر راه شما قرار بگیرد اما این نباید باعث دلسردی شما شود. اگر واقعا بخواهید می‌توانید به تغییرات، پاسخ مثبت دهید، ترس‌هایتان را بپذیرید و در زندگی‌تان اعتماد و رضایت خاطر بیشتری به‌وجود آورید.

مراحل ترس

ترس را می‌توان به 3 سطح تفکیک کرد؛ نخست ترس‌هایی که اتفاق می‌افتند مانند پیری، تغییر، جنگ، تصادف، تنهایی، فجایع طبیعی، نداشتن امنیت مالی یا ترس‌از موقعیت‌هایی که مستلزم انجام کاری هستند مانند تصمیم‌گیری، شروع رابطه‌ای جدید، مصاحبه‌کردن، صحبت در میان جمع، وزن کم کردن و... . اگر شما در این مرحله از ترس، نتوانید برخورد درستی با آن داشته باشید ترس به سطح دیگری می‌رسد؛ یعنی در این مرحله ترس شما دیگر تنها از وضعیتی خاص نیست؛ بلکه بحث غرورتان به میان می‌آید. مثلا اگر می‌ترسید ارتباط جدیدی را شروع کنید، ترس برای شما دلیل و برهان می‌آورد که لزومی هم ندارد این کار را بکنید و به این ترتیب راضی می‌شوید که همان شرایط را بپذیرید و وارد سطح دوم ترس می‌شوید؛ یعنی احساس شکست، درماندگی، نارضایتی، آسیب‌پذیری، مورد قبول واقع نشدن و... می‌کنید. در این سطح از ترس، با حالات درونی ذهن سر و کار دارید که منعکس‌کننده احساس شما از خویشتن و توانایی‌هایتان در برخورد با جهان بیرون است؛ یعنی اگر از طرد شدن می‌ترسید همین ترس عملا بر تمام بخش‌های زندگی شما (دوستان، روابط صمیمانه، مصاحبه‌های شغلی و...) نیز تأثیر می‌گذارد. بنابراین شروع به دفاع کردن از خود کرده و در نتیجه خودتان را محدود می‌کنید و درهای جهان پیرامونتان را روی خود می‌بندید و به این ترتیب وارد سطح سوم از ترس می‌شوید که اصلی‌ترین ترسی است که در حقیقت دست و پای شما را می‌بندد و آن این است که با خود می‌گویید: «نه، من نمی‌توانم، من از عهده آن برنمی‌آیم»! هنگامی خود را ناتوان احساس می‌کنید از حرکت باز می‌ایستید و این ترس است که بر شما غلبه می‌کند.

چه باید کرد؟

اما بدانید و باور داشته باشید که می‌توانید از عهده تمام ترس‌هایتان برآیید، بدون اینکه مجبور باشید چیزی را در جهان خارج تحت کنترل خود درآورید. در واقع برای اینکه از ترس خود بکاهید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به توانایی‌های خود در کنترل‌کردن موانعی که سر راهتان قرار می‌گیرد بیشتر اعتماد کنید.

پس، از حالا به بعد هرگاه احساس ترس و دلهره می‌کنید فورا به‌خاطر بیاورید نسبت به‌خود احساس خوبی ندارید. اما چرا نسبت به‌خودمان بی‌اعتماد هستیم؟ البته هیچ‌کس نمی‌تواند به درستی پاسخ کاملی به این سؤال بدهد ولی می‌توان گفت شاید چون اندیشه درستی از قرار گرفتن در شرایط مختلف نداشته‌ایم. شیوه‌های آموزشی مختلف دائم به ما هشدار داده‌اند که «مراقب باش» و همین کلمه حاوی پیامی است که «جهان بیرون حقیقتا خطرناک است و تو نمی‌توانی از عهده رویارویی با آن برآیی. پس احتیاط کن و جلو نرو». البته شاید ریشه ترس‌های ما واقعا در جای دیگری نهفته باشند ولی صرف‌نظر از ریشه‌یابی ترس‌ها باید درصدد تغییر و مداوای آنها برآییم.

شروع کنید

اگر واقعا می‌خواهید برای مقابله با ترس‌هایی که مانع پیشرفت شما در زندگی می‌شوند اقدامی کنید باید اعتمادتان را نسبت به‌خودتان بیشتر کنید تا جایی که بتوانید به‌خود بگویید در هر وضعیتی می‌توانم از عهده آنچه برایم اتفاق می‌افتد برآیم. در واقع باید ترس را کاملا احساس کرد و به هر ترتیب دست به اقدام زد. آدم‌های موفق بارها و بارها ترسیده‌اند اما این ترس هیچ‌گاه نتوانسته مانع از انجام کاری شود که قصد انجام آن را داشته‌اند. اگر ترس مانع از رسیدن شما به هدفتان شده احتمالا متوجه حقایق آن نشده‌اید و به جای اینکه ترس را به‌عنوان چراغ سبزی برای حرکت کردن به جلو تعبیر کنید، آن را به‌عنوان نشانه‌ای برای عقب‌نشینی تفسیر کرده‌اید. اما تنها کاری که باید انجام دهید پیداکردن راهی است برای خروج از زندانی که برای خود ساخته‌اید تا بتوانید طرز فکرتان را تغییر دهید.

شما می‌توانید

با توجه به اینکه بسیاری از افراد هنگام قرار گرفتن در شرایط جدید احساس ترس می‌کنند اما عده زیادی هم در همین شرایط با وجود ترس، دست به اقدام می‌زنند و به جلو گام برمی‌دارند، بنابراین می‌توانیم نتیجه بگیریم اصل موضوع، ربطی به ترس ندارد بلکه به نحوه رویارویی ما با آن بستگی دارد. ترس عده‌ای را از پا می‌اندازد و گروهی دیگر را مصمم می‌کند تا اقدامی کنند و کاری انجام دهند؛ یعنی آنها را قدرتمندتر می‌کند و به آنها قدرتی برای رسیدن به شادی و رضایت خاطر می‌دهد. در واقع برای مقابله با ترس باید قدرتمند عمل کرد و این کار را می‌توان از انتخاب واژه‌های انرژی‌بخش به جای واژه‌های ناامیدانه و ناشی از ناتوانی شروع کرد. مثلا شاید تفاوت‌های لغوی جزئی به‌نظر برسند ولی اطمینان داشته باشید که اینطور نیست. مثلا کلماتی مانند نمی‌توانم، ‌ای کاش، چقدر وحشتناک است، خیلی بدشانسم و... چه بار معنایی را برایتان تداعی می‌کند؟ واژه‌هایی ناشی از عجز و درماندگی شخصی.

اما واژگان قدرتمند و انرژی‌بخش نه‌تنها درک شما را از خودتان تغییر می‌دهند بلکه حضورتان را در جهان دگرگون می‌کنند. فراموش نکنید با افرادی که قدرت درونی زیادی دارند در مقایسه با آنهایی که همیشه ضعیف ظاهر می‌شوند، به طرز متفاوتی برخورد می‌شود. بنابراین در انتخاب واژه‌های خود دقت بیشتری کنید. در واقع برای ترسو نبودن باید قوی و شجاع بود.

با اعتماد به اینکه همه‌‌چیز به‌طور صحیح و کامل در دنیا در حال وقوع هستند می‌توانیم از ترس‌های بیهوده‌ای که وجود ما را دربر گرفته‌اند رهایی یابیم و آرامش بیشتری را تجربه کنیم. اگر به‌طور مداوم و آگاهانه نتوانیم توجه‌مان را به بخش معنوی وجودمان معطوف کنیم نمی‌توانیم شادمانی، آرامش و خشنودی را که همه‌ما در جست‌وجوی آن هستیم تجربه کنیم. با اعتماد به اینکه همه‌‌چیز به‌طور صحیح در حال رخ دادن هستند کمتر دچار ترس و اضطراب می‌شویم و در واقع دلیلی ندارد که بترسیم. اما بزرگ‌ترین مشکلی که ممکن است پیش‌روی شما قرار گیرد نداشتن صبر و تحمل است. توجه داشته باشید که عجله کردن به‌گونه‌ای مجازات خویشتن است و باعث ایجاد تنش نارضایتی و همچنین ترس می‌شود.

هرگاه ندای منفی درونتان باعث می‌شود احساس بی‌صبری کنید، از خود بپرسید: چرا عجله می‌کنم. من اطمینان دارم که بهترین‌ها در انتظارم هستند. پس دلیلی برای نگرانی و ترس وجود ندارد. فراموش نکنید ناشکیبایی قدرت را از شما سلب می‌کند و باعث تنش، نارضایتی و ترس بیشتر شما می‌شود. بنابراین بعد از آنکه ترس را احساس کردید، آن را بپذیرید، سپس آن را از خود دور کنید و فراتر از آنچه تاکنون بوده‌اید، باشید. به‌خودتان قول بدهید بیاموزید چگونه انرژی قدرتمند خود را برای شروع هر کاری در زندگی به‌کار گیرید.


شنبه 19/11/1392 - 21:26
موفقیت و مدیریت


همشهری‌آنلاین - پرویز درگی*:
ایده مفهوم یا اثری ذهنی و ساخته و پرداخته اراده و ذهن بشر است.

چارلی چاپلین می‌گوید، من دریافته‌ام که ایده‌های بزرگ زمانی به ذهن خطور می‌کنند که اراده کنیم چنین ایده‌هایی را داشته باشیم. بنابراین ایده‌پردازی از اراده بشر سرچشمه می‌گیرد.

ایده‌ها یک منبع غنی و سرشار از انژری هستند و سوخت موتور کسب‌و‌کار محسوب می‌شوند، اما منشاً پیدایش آنها چندان مشخص نیست. به عبارت دیگر نمی‌توان به طور دقیق گفت که ایده‌ها از کجا می‌آیند. به‌علاوه ایده‌های خلاق‌، نوآورانه و مبتنی برحل مساله‌، مولکول‌های سازنده‌ی یک کسب وکار متمایز هستند و در حقیقت نطفه‌ی یک کسب‌وکار با ایده‌ای ناب و متفاوت بسته می‌شود.

برخورداری از تفکر خلاق و نیز تفکر انتقادی را می‌توان پایه‌ی طراحی یک ایده دانست. به‌علاوه، طراحی ایده نیازمند جمع‌آوری اطلاعات در مورد وضعیت حوزه مربوطه است. در مرحله بعد می‌بایست به دسته‌بندی این اطلاعات بپردازیم و سپس تحلیلی در خصوص این اطلاعات ارائه کنیم. حالا با چاشنی کردن نوآوری می‌بایست با نگاهی تاره و زاویه‌‌ای متفاوت به این اطلاعات تحلیل شده بنگریم و بعد به انتخاب بهترین گزینه برای حل یا بهبود مسائل و دغدغه‌های موجود بپردازیم.

گاه تخصص افراد‌، ایده‌های متمایزی است که در ذهن دارند. در واقع بزرگ‌ترین کسب‌وکارهای جهان نیز از یک ایده ساده، اما متفاوت شروع شده‌اند. به هر ترتیب، مطالعه و رصد بازار یکی از بهترین روش‌ها برای دستیابی به ایده‌های جدید در کسب‌وکار و تولید محصولات و خدمات جدید است.

چنانچه سوالاتی درست در ذهن خود مطرح سازیم و نگاهی فرصت‌یابانه و نزدیک‌تری به پدیده‌ها بیندازیم، خواهیم دید که فرصت‌ها در هر گوشه وکناری خود را استتار کرده‌اند. زمانی که ایده‌ها براساس مطالعه بازار بدست می‌آیند، می‌توان امیدوار بود که این ایده‌ها مبتنی برنیازهای واقعی مصرف‌کنندگان هستند وبه این ترتیب با اقبال بیشتری از جانب بازار مواجه خواهند شد.

گفتنی‌است نوآوری و خلاقیت تنها به معنای ایجاد چیزهای کاملاً جدید نیست، بلکه انجام متفاوت و متمایز کارها را نیز شامل می‌شود.

به قول بزرگی برای نوآوری کردن نیازی نیست که چرخ را از ابتدا اختراع کنیم، بلکه کافی است که چیزهای موجود را کمی بهبود دهیم.

بنابراین موضوع اصلی در خلق و پرورش یک ایده، پاسخ به نیازهای بازار است. چرخ بارها و بارها و برحسب نیازهای متغیر بازار اختراع شد، و از شکل ابتدایی خود که در قالب کنده‌های گرد چوب بود به شکل‌ امروزین آن و تایرهای بدون تیوب و با قابلیت‌های بالا درآمد.
با این اوصاف ایده‌های جدید و فرصت‌های تازه را می‌توان در کجا یافت؟

فرصت‌ها را می‌توان در جاهای مختلف یافت از جمله:

1. در بطن رقابت

آیا می‌دانید که رهبران و پیشروان فعال در صنعت مورد علاقه‌‌تان، چه خواب و خیال‌هایی برای آینده دیده‌اند و چه برنامه‌هایی در سر دارند؟ و یا اینکه صنعت مربوطه در چه وضعیتی به سر می‌برد و به کجا پیش میرود و چهره آینده آن چگونه‌ خواهد بود؟

سوالاتی از این دست بسیار حیاتی هستند و پاسخ آنها را جز با رصد هوشمندانه بازار نمی‌توان یافت. آگاهی از وضعیت رقبا و نیز شرایط صنعت و زیر ذره‌بین داشتن حرکات آنها و در نتیجه الگو‌برداری آگاهانه از پیشروان بازار، یکی ازبهترین مراجع و منابع ایجاد و پرورش ایده‌های خلاقانه است.

رقابت، لازمه پویایی و بقای کسب‌و‌کار است و از رکود و ایستایی آن جلوگیری می‌کند. ضمن آنکه بسیاری از ایده‌ها در بطن رقابت شکل و نمو می‌یابند. بنابراین اراده اجرای ایده‌ها و ورود به عرصه رقابت می‌تواند سرمنشا تولید ایده‌های جدید باشد. به قول عطار، تو پـای به راه درنــه و هیـــچ مـپرس، خـود راه بگویدت که چـون باید رفت.

2. دیدگاه مشتریان

دیدگاه مشتریان در خصوص محصولات و خدمات، از غنی‌ترین منابع اطلاعاتی است که می‌توان به مدد آن به ایده‌های بسیاری دست یافت. امروزه شرکت‌های بسیاری تلاش دارند تا با مرور دیدگاه‌های مشتریان خود و رقبایشان به بهبود نوآوری اقدام کنند.

برای نمونه، بانک بارکلیز که از پرآوازه‌ترین بانک‌های بریتانیا است، با شعار ما گوش می‌دهیم تلاش کرد تا از طریق جلب ایده‌های مشتریان و یا مخاطبان به بهینه‌سازی خدمات و ارائه سرویس‌های جدید اقدام کند.

بارکلیز و موسسات دیگر با استفاده از فناوریهای مبتنی بر جمع‌سپاری (crowdsourcing) می‌کوشند تا مبتنی برخرد مشتری مدارانه خود عمل کنند. ایده‌ها و دیدگاه‌ها، به ویژه نظرات و انتقادات مشتریان به علاوه مرجع مناسبی برای تشخیص نیازهای جدید و یا برطرف نشده بازار هستند، و می‌توان پایه کسب‌وکار جدید خود را مبتنی بر فراوانی و کیفیت و چیستی این دیدگاه‌ها بنا کرد.

سایت‌هایی نیز وجود دارند که به انعکاس دیدگاه مشتریان می‌پردازند و اطلاعات مناسبی را درخصوص ذائقه بازار در اختیار قرار می‌دهند. فروشگاه‌های اینترنتی نیز یک منبع کاربردی برای شناخت بازار هستند.

نظر مصرف‌کنندگان درخصوص محصولات و خدمات رقبایتان چیست؟ آیا آنها شکایت یا انتقادی در این خصوص دارند و یا احساس کمبودی می‌کنند که شما قادر به رفع آن باشید؟ گوش دادن به نجوای بازار می‌تواند به ارائه راهکاری بازارپسند منتهی شود. راهکاری که ضمن برطرف ساختن نیازهای واقعی مصرف‌کنندگان، سودآوری مناسبی را عاید شرکت‌ها می‌کند.

3. نمایشگاه‌های تجاری

صنعت نمایشگاهی، از اهمیت بسیاری در دنیای کسب‌وکار برخوردار است. نمایشگاه‌ها دیرینه‌ای طولانی دارند و از زمانی که صاحبان کالا و خدمات، در محل‌هایی گردهم می‌آمدند و به عرضه کالاها و خدمات مازاد خود می‌پرداختند، مفهوم نمایشگاه شکل گرفت.

البته نخستین نمایشگاه به شکل رسمی و تحت عنوان نمایشگاه کالاهای ملل جهان در هاید پارک لندن ودر سال 1851 برگزار شد.

صنعت نمایشگاهی قابلیت‌های فراوانی دارد تا جایی که بسیاری، پیشرفت‌های چشم‌گیر کشور چین را مرهون صنعت نمایشگاهی آن می‌دانند، چرا که نمایشگاه‌ها را می‌توان پیش درآمد ارتباطات تجاری موثر دانست. نمایشگاه‌ها ویترین اقتصادی بازار هستند و می‌توان از طریق آنها فرصت‌های بسیاری را کشف کرد. پی‌بردن به ضمیر بازار و ایجاد روابط و مناسبات تجاری در نمایشگاه‌ها، فرصتی ذی قیمت را فراهم می‌کند که به مسائل و موضوعات ودغدغه‌های مبتلا به جامعه مصرف‌کنندگان پی ببریم.

4. در کوچه‌پس‌کوچه‌های بازار و راهروهای فروشگاه‌ها و مراکزارائه خدمات وکالا

بازار بهترین محل برای یادگیری و یافتن فرصت‌های متفاوت است. به فروشگاه‌های محلی و مراکز ارائه خدمات و محصولات سری بزنید و با مشتریان و فروشندگان آنها گپ و گفتی خودمانی بزنید. این فرآیند البته به صورت سیستماتیک و بهره‌گیری از روش‌های علمی تحقیقاتی بازار نیز امکان‌پذیر است. اما کسب‌وکارهای کوچک عموماً فاقد چنین امکاناتی هستند.

لذا به مشاهده و گوش دادن به بازار دقت ویژه‌ای داشته باشید و ببیند که چه مشکلاتی گربیان‌گیر مشتریان است وآنها با ورود به فروشگاه بیشتر به دنبال چه چیزهایی می‌روند. آیا از خدمات دریافتی به اندازه کافی خشنود هستند؟ مشتری بهترین کسی است که می‌تواند به ما در خصوص کسب‌وکار آینده ایده دهد. بنابراین تا حد ممکن با او ارتباط کاری برقرار کنید و با توفان مغزی با اهالی بازار، به ایده‌های دست اول دست یابید.

5. در پستوهای آنلاین و فضاهای مجازی

اطلاعات، بی امان گسترش می‌یابد و امواج سهمگین خبری و اطلاعاتی، حد و مرزی نمی‌شناسند و در این میان گریزی از این امواج نیست.

سهولت و سرعت خدمات رسانی، سهولت و سرعت دستیابی به مصرف کننده، کاهش هزینه‌ها و کسب ارزان اطلاعات رقبا، و تسهیل عملیات فروش و بازاریابی تنها گوشه‌ای از دستاوردهای دنیای اینترنت برای کسب‌و‌کار است.

امروزه اینترنت بستری مهم برای فرصت‌یابی و گنجینه‌ای از اطلاعات ارزشمند است. روزانه نویسندگان بسیاری مطالب و گزارشات و مشاهدات خود را در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند و جدیدترین روندهای کسب‌وکار(Business trends) را می‌توان به کمک ابزارهای فناورانه رصد کرد.

سرویس اطلاع‌دهی گوگل به نام گوگل الرت (Google alert) از جمله سامانه‌های بسیار مفید در این زمینه است، که به کاربران اجازه می‌دهد تا در اسرع وقت موضوعات مورد علاقه خود را دنبال کنند و به روزآمدترین اطلاعات درآن حوزه دسترسی پیدا کنند. [آشنایی با 10 ابزار مهم گوگل]

برای مثال چنانچه به آخرین دستاورهای صنعت بسته‌بندی علاقه‌مندید، می‌توانید با معرفی این کلید واژه (packaging trends) به گوگل، از آخرین اخبار در خصوص وضعیت این صنعت در ایمیل خود آگاه شوید. چنین خدمتی موجب هوشیاری بیشتر در خصوص بازار می‌شود و اطلاعات روز آمد را به سیستم تزریق می‌کند.

یافتن فرصت‌ها نخستین مولفه‌ی نوآوری و اولین گام در پیشرفت تجاری است. پس از این مرحله می‌بایست به پرورش ایده‌ها بپردازیم و راهکار خود را با مسائل موجود بازار تطبیق دهیم. بازارها معادنی سرشار از فرصت هستند و با کمی هوشمندی و فراست رقابتی می‌توان به ایده‌هایی دست اول از آنها دست یافت. در بازارها می‌توان به روند میل و ذائقه مصرف‌کنندگان واقف شد و خلاقیت ونوآوری را متناسب با نیاز بازار درآورد.

به نظر شما از چه منابع دیگری می‌توان به ایده دست یافت و این ایده‌ها را چگونه می‌توان به پدیده‌های تجاری تبدیل کرد؟

سبز باشید.

* محقق و مشاور بازاریابی


شنبه 19/11/1392 - 21:26
طنز و سرگرمی
تلفظ صحیح چهارمین روز هفته کدام است ؟
چارشنبه؟
چاهارشنبه؟
چهارشنبه؟
هیچکدوم نیست عزیزم، سه شنبه صحیح است
.
.
.
.
حتما دانشجو هم هستی؟؟؟؟
يکشنبه 6/11/1392 - 19:49
طنز و سرگرمی
يکشنبه 6/11/1392 - 19:46
طنز و سرگرمی
يکشنبه 6/11/1392 - 19:46
طنز و سرگرمی
يکشنبه 6/11/1392 - 19:46
طنز و سرگرمی
يکشنبه 6/11/1392 - 19:46
طنز و سرگرمی
يکشنبه 6/11/1392 - 19:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته