• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3888روز قبل
شخصیت ها و بزرگان
بسم الله الرحمن الرحیم

[تصویر: 006.jpg]

دریافت فایل

شیخ عارف، کامل مکمّل، واصل به مقام منیع قرب فریضه، حضرت راقی به قله های معارف الهی، و نائل به قلّه بلند و رفیع اجتهاد در علوم عقلیه و نقلیه، صاحب علم و عمل، و طود عظیم تحقیق و تفکیر، حِبر فاخر و بحر زاخر و عَلَم علم، عارف مکاشف ربانّی، فقیه صمدانی عالم به ریاضیات عالیه از هیئت و حساب و هندسه، عالم به علوم غریبه و متحقق به حقائق الهیه و اسرار سبحانیه، مفسِّر تفسیر انفسی قرآن فرقان، استاد اکبر، معلم اخلاق، مراقب ادب مع الله و مکمل نفوس شیّقه الی الکمال، آیه الله العظمی حضرت علامه ذوالفنون جناب حسن بن عبدالله طبری آملی (حفظه الله تعالی) که به «حسن زاده» شهرت دارند، در اواخر سال 1307 هجری شمسی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادری الهی، بزرگوار و اهل یقین، تربیت و از پستان پاک مادری عفیفه صدیقه طاهره و پاک از ارجاس حین الولادهکه پستان معرفت و اخلاص و صداقت بود، شیر نوشیدند و پرورش یافتند. که شش ساله بودند، به مکتبخانه خدمت یک معلم روحانی شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه های آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالی تمام قرآن را به خوبی یاد گرفتند.

پس از آن وارد دوره ابتدایی شدند. تاریخ ورود حضرت استاد (حفظه الله تعالی) به مدرسه روحانی (حوزه علمیه) مهرماه سال 1323 هجری شمسی مطابق با شوال المکرم سال 1363 هجری قمری بود.

در حالی تحصیلات کتب ابتدائیه را که در میان طلّاب علوم دینیّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و رساله عملیه فارسی آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی (چون ایشان مرجع علی الاطلاق در آن زمان بودند) و کلیات سعدی، گلستان سعدی و جامع المقدمات و شرح الفیه سیوطی و حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب منطق و شرح جامی بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف، مطوّل در معانی و بیان و بدیع و معالم در اصول، تبصره در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بوده، از محضر مبارک روحانیین آن شهر آیات عظام و حجج اسلام: محمد آقا غروی و آقا عزیزالله طبرسی و آقا شیخ احمد اعتمادی و آقا عبدالله اشراقی و آقا ابوالقاسم رجائی و غیرهم که همگی از این نشأه رخت بربسته اند و به ریاض قدس در جوار رحمت ربّ العالمین آرمیده اند، فرا گرفتند و نیز از حضرت آیه الله عزیزالله طبرسی تعلیم خط می گرفتند تا اینکه خود حضرتش در آمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می کردند.

مهاجرت به تهران

پس از آن در شهریور 1329 هجری شمسی به تهران آمدند و چند سالی در مدرسه مبارک حاج ابوالفتح (رحمه الله علیه) به سر بردند و باقی کتب شرح لمعه از عام و خاص قوانین تا آخر جلدین آنرا در محضر شریف مرحوم آیه الله آقا سید احمد لواسانی (رضوان الله تعالی علیه) درس خواندند.

و بعد از آن چندین سال در مدرسه مبارک مروی به سر بردند. و به ارشاد جناب آیه الله حاج شیخ محمد تقی آملی (قدس سره) به محضر مبارک علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (اعلی الله مقامه) رسیدند و آن بزرگوار چون پدری مهربان، سالیانی دراز در کنف عنایتش، همّ خویش را به تربیت و تعلیم ایشان مصروف داشت – به مدت 13 سال – و از فنونی چند دری بروی ایشان گشود.

از منقول تمام مکاسب و رسائل شیخ انصاری (قدس سره) و جلدین کفایه آخوند خراسانی (قدس سره) و پس از آن کتاب طهارت و کتابهای صلوه و خمس و زکات و حج و ارث جواهر را به صورت درس فقه خارج استدلالی محققانه، تا اینکه مطمئن شد و باور نمود که بر استنباط فروع از اصول تواناست. آنگاه حضرتش را به تصدیق مُنّه استنباط و قوه اجتهاد مشرف ساخت.

از معقول اکثر شرح خواجه طوسی (قدس سره) بر اشارات ابن سینا (قدس سره) و اکثر اسفار ملاصدرا (قدس سره) و کتاب نفس و حیوان و نبات و تشریح شفای شیخ الرئیس که از کتاب نفس تا آخر طبیعیات شفاء است. از تفسیر تمام دوره تفسیر مجمع البیان طبرسی از بدو تا ختم آن.

از کتب قرائت و تجوید:

شرح شاطبیه به نام «شراج المبتدی و تذکار المقری المنتهی» که شرح علامه شیخ علی بن قاصح عذری بر قصیده لامیه منظومه علامه شیخ قاسم بن فیره رعینی شاطبی در علم قرائات است. این قصیده 1375 بیت دارد که قافیه همه ابیات فقط «لام» است. مطلع این ابیات:

بَدَأتَ ببسم الله فی النّظم اوّلا

تبارک رحمانا رحیما و موئلاً

و مختوم این ابیات:

و تبدی علی اصحابها نفحاتها

بغیر تناهِ زربنا و قرنفلا

می باشد. شرح شاطبیه (در علم قرائات و معرفت قاریان) از کتابهای درسی بود که در مراکز علمی خوانده می شد و استاد علامه شعرانی (قدس سره) آنرا پیش پدرش خوانده بود.

از کتب ریاضی و نجوم:

1. رساله فارسی ملاعلی قوشچی در علم هیئت

2. شرح قاضی زاده رومی بر «الملخّص الهیه» از مؤلفات محمّد بن محمود خوارزمی چغمینی معروف به «شرح چغمینی».

3. استدراک بر تشریح الافلاک شیخ بهایی تألیف علامه شعرانی

4. کتاب «الاصول» مشهور به اصول اقلیدس صوری به تحریر خواجه طوسی که حاوی پانزده مقاله در حساب و هندسه است که همه مسائلش به براهین ریاضی مبرهن است.

5. اُکَرمالاناوس به تحریر خواجه طوسی

6. اُکَر ثاوذوسیوس در مثلثات و اشکال کروی به تحریرخواجه طوسی

7. شرح علامه خفری بر «تذکره فی الهیه» محقق طوسی در علم هیئت که شرحی استدلالی است بر مسائل هیئت. بعد از تعلّم شرح خفری بر تذکره به زیج بهادری که اتمّ و ادقّ و اجدّ زیجات است، پرداختند.

8. تعلیم کتاب کبیرمجسطی تألیف بطلیموس قلوذی به تحریر طوسی در علم هیئت است و شریفترین مصنف در این علم است و نیز مقصد اسنی و مطلب اعلی و نهایه النهایات در درس هیئت استدلالی می باشد، همانگونه که شرح خفری یاد شده و اُکَر ثاوذسیوس و اُکَر مالاناوؤس و کتاب «الکره المتحرکه» تألیف اوطوقوس به تحریر خواجه طوسی و رساله قسطابن لوقا در عمل به کره ذات الکرسی و نظایر این کتاب از متوسطات و اصول اقلیدس و کتابهای پایین تر از آن در حساب و هندسه و هیئت از بدایات در این رشته طبق مراتب درجاتی که نزد اهل هیئت معمول است می باشند.

9. استخراج تقویم نجومی که چهار سال تعلیم آن در محضر علامه شعرانی طول کشید حضرت استاد علامه حسن زاده (مدّ ظله العالی) به غوص در مسایل آن تا آنجا متبحر شدند که بر استخراج آن متمهّر گشتند و آنرا به طور کامل شرح کردند که هنوز چاپ نگشته است. از این زیج نه سال استخراج تقویم کردند که چاپ و منتشر شد.

در عمل به آلات رصدی:

اسطرلاب و ربع مجیّب به نحو کمال و معرفت آلاتی که در کتابهای یاد شده مذکور است.



از کتب طبّ:

1. قانونچه محمد بن محمود چغمینی

2. شرح الاسباب نفیس بن عوض بن حکیم طبیب

3. تشریح کلیات قانون شیخ الرئیس

در علم درایه و رجال:

دوره کامل رساله استاد علامه شعرانی که تاکنون چاپ نگشته است و دوره کامل «جامع الرواه اردبیلی» علیه الرحمه

در حدیث و روایت:

جامع وافی فیض کاشانی (رضوان الله تعالی علیه)

پس از خواندن جامع وافی به انخراط در سلک روات دین و انسلاک درسلسله حمله احادیث صادره از اهل بیت عصمت و وحی مشرف گشته است که دستخط شریف علامه شعرانی در کتاب «درآسمان معرفت» حضرت مولی آمده است.

در محضر علامه رفیعی قزوینی

در آن سنوات استاد آیه الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (قدس سره) از قزوین به تهران تشریف فرما شدند و اقامت فرمودند که به هدایت جناب استاد شعرانی به حضور شریفش تشرّف یافتند و چند سالی (5 سال) در محضر مبارکش نیز به تحصیل علوم عقلی و نقلی و عرفانی از اسفار صدر اعظم فلاسفه و شرح علامه محمد بن حمزه مشهور به ابن فناری بر مصباح الانس صدر الدین قونوی و خارج فقه (طهارت و صلوه و اجاره از روی متن عروه الوثقی فقیه آقا سید محمد کاظم یزدی) و خارج اصول (از متن کفایه الاصول آخوند خراسانی) مشتغل بودند و به «فاضل آملی» از زبان مبارک ایشان وصف می شدند.



در محضر درس آیه الله حکیم الهی قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه):

تمام حکمت منظومه متأله سبزواری و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه بر اشارات شیخ رئیس را تلمذ نمودند. و نیز در مجلس تفسیر قرآن آن جناب خوشه چین بودند که همه درسها بیش از ده سال در بیت شریف حکیم متأله الهی قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه) بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار می شد.

و نیز مدتی مدید در تهران در درس خارج فروع فقهیه و اصول علامه جناب آیه الله آشیخ محمد تقی آملی شرکت فرمودند.

و همچنین از اعاظمی که در تهران به ادراک محضرشان بهره مند بودند، جناب حکیم الهی و عارف صمدانی استاد محمد حسین فاضل تونی (رحمه الله تعالی علیه) است که قسمتی از طبیعیات شفا و شرح علامه قیصری بر فصوص شیخ اکبر محی الدین عربی را نزد ایشان تلمذ نمودند.

و قسمتی از طبیعیات شفا را در محضر مبارک جناب آیه الله حاج میرزا احمد آشتیانی (قدس سره) خوانده اند. و یکی از آن بزرگواران شیخ جلیل مفضال و خدوم علم و کمال و بارع در علوم عقلیه و نقلیه حاج شیخ علی محمد جولستانی (رحمه الله تعالی علیه) بود که در فراگیری لئالی منتظمه در منطق تصنیف متأله سبزواری پیش ایشان شاگردی نمودند.



تدریس همراه تحصیل

در مدت اقامت حضرتش در تهران در طی سیزده سال یا بیشتر همراه با اشتغال به تحصیل علوم از آن محاضر عالیه طبق روش معهود و سیره جاریه بین علمای روحانی به تعلیم و تدریس در مدارس (حوزه علمیه) روحانی نیز اشتغال داشتند و کتابهای ذیل را تدریس فرمودند:

1. معالم الاصول

2. مطوّل تفتازانی, « حضرت مولی شش دوره به تدریس مطوّل توفیق داشت » و معانی مطوّل از اول تا آخر و قسمت زیادی از بیان بدیع آنرا تحشیه فرمودند که بسیار گرانقدر و شریف است.

3. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد در علم کلام که اینک با تصحیح و تعلیقات حضرتش به طبع رسید.

4. قوانین در اصول

5. شرح محقق طوسی بر اشارات شیخ رئیس در حکمت مشائیّه

6. شرح لمعه در فقه

7. ارث جواهر در فقه

8. لئالی منتظمه

9. جوهر نضید

10. حاشیه ملاعبدالله

11. شرح شمسیه

این چهار کتاب اخیر در علم منطق است.

12. هیئت فارسی در قوشچی

13. شرح چغمینی

14. تشریح الافلاک شیخ بهایی

15. اصول اقلیدس

16. زیج بهادری

این پنج کتاب در ریاضیات: هیئت و حساب و هندسه است و همچنین موفق به یادگیری زبان فرانسه گردیدند.



مهاجرت از دارالعلم تهران به شهر مقدّس قم

در دوشنبه 25 جمادی الاول/ سال 1383 هجری قمری برابر با 22 مهر 1342 هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته اند.

بعد از ورود به قم، تدریس معارف حقّه الهی و تعلیم فنون ریاضی را شروع کردند.

برخی از دروسی که حضرت استاد (حفظه الله تعالی) تدریس فرمودند، از شرح دفتر دل باب یازدهم جلد 2 شارح حضرت استاد صمدی آملی (حفظه الله تعالی) به شرح ذیل می باشد:

1. تدریس چهار دوره اشارات با شرح خواجه که در هر دوره ای با تصحیح دقیق و تعلیقات وشرحی محققانه همراه بوده است.(صفحه 253)

2. تدریس مصباح الانس به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم برای چندین نفر از عزیزان به خصوص جناب عارف واصل حضرت حجه الاسلام سمندری نجف آبادی و جناب عارف واصل حضرت آقای دکتر امامی نجف آبادی و دوره دوم تدریس آن نیز در تاریخ 24/7/1370 برابر هفتم ربیع الثانی 1412 قمری آغاز شد که تا صفحه 49 این کتاب به طبع انتشارات فجر در طی 184 جلسه ادامه یافت و در تاریخ 26/11/71 با کسالت حضرت مولی تعطیل شد. (صفحه 255)

3. تدریس شرح فصوص الحکم قیصری چهار دوره که برای شاگردان املاء می فرمود و آنان مینوشتند. (صفحه 255)

4. تدریس یک دوره کامل شفا شیخ رئیس که در ضمن تدریس از روی چندین نسخه تصحیح شده و تعلیقات و حواشی نمودند. (صفحه 254)

5. تدریس چهار دوره تمهید القواعد در حوزه علمیه قم که هر دوره اش حدود چهار سال به طول انجامید. (صفحه 254)

6. تدریس « اُکَر مانالاؤس » که مدت سه سال در حوزه علمیه قم بطول انجامید. (صفحه 256)

7. تدریس دو کتاب « اُکَر ثاوذوسیوس و مساکن » به تحریر خوجه طوسی. (صفحه 257)

8. تدریس اصول اقلیدس. (صفحه 257)

9. تدریس دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی. (صفحه 263)

و ..............



ادراک محضر علامه طباطبائی (رحمه الله علیه)

حضرت استاد علامه، یگانه عصر به مدت 17 سال از محضر قدسی علامه طباطبائی (ره) بهره بردند. در خدمت ایشان کتابهای زیر را خواندند:

1. کتاب «تمهید القواعد» صائن الدین علی بن ترکه، که شرحی است شریف بر « قواعد التوحید » ابن حامد ترکه و تدرّس آن شب جمعه 12 شعبان المعظم سنه 1383 هجری قمری به اتمام رسید.

2. کتاب برهان منطق شفاء شیخ رئیس. تاریخ شروع آن شعبان المعظم 1386 هجری قمری مطابق با آذر ماه 1347 هجری شمسی بوده است.

3. جلد نهم اسفار صدرالمتألهین به چاپ جدید که از اول باب هشتم کتاب نفس تا آخر آن می باشد و درس آن در روز یکشنبه 23 شعبان المعظم مطابق با پنجم آذر ماه 1346 هجری شمسی بطور کامل پایان پذیرفت.

4. کتاب توحید بحار مجلسی. تاریخ شروع آن: شب پنجشنبه 14 شوال المکرم 1394 هجری قمری بوده است.

5. جلد سوم بحار که در مورد معاد و مطالب دیگر آن است و آنرا به تمامی خواندند.



از جمله چیزهایی که از محضر قدسی او استفاده کردند، تحقیق در مورد شعب علم، بحث از واجب تعالی و صفات او، تفسیر آیات قرآنی و تنقیب در عقاید حقّه جعفری بوده است.

حضرتش سوگند یاد کرده و می فرمایند: « به جانم سوگند مهمترین چیزی که در محضر شریف او جوهر عاقل را مبتهج می کرد، اصول علمیّه و امهّات عقلیه ای بود که القاء می فرمود و هر یک از آنها دری بود که درهای دیگری از آن گشوده می شد. به خداوند سوگند از محضر روحانی او علم و عمل فیضان می کرد؛ حتی سکوتش نطقی بود که هیمانی ملکوتی را حکایت می کرد. »



در محضر علامه محمد حسن الهی طباطبائی (ره)

از جمله کسانی که در عتبه علیای او اعتکاف داشتند، زبده علمای عامل و عمده عرفای شامخ، عروج کرده به مطالع یقین، حکیم متفقه، فقیه متأله، استاد علامه مکاشف و بحر معارف مولای حضرتش حاج سید محمد حسن الهی طباطبائی تبریزی – برادر علامه استاد حاج سید محمد حسین طباطبائی تبریزی – بود که در فنون علوم غریبه اوفاق، جفر، رمل علم حروف، علم عدد و زُبُر و بیّنات و دیگر شعب ارثماطیقی از محضرشان بهره مند گردیدند.



در محضر حاج سید مهدی قاضی تبریزی (ره)

حضرت آقا به مدت چهار سال یا بیشتر جهت تعلم علوم ارثماطیقی در محضر گرانقدر عالم وفیّ زکیّ تقیّ، صاحب خط ممتاز، دوحه شجره قرآن و عرفان و برهان، فرزند صاحب کمالات و خوارق عادات، عالم کامل، مکمّل مکاشف، حضرت آیه الله العظمی حاج سید علی قاضی تبریزی مصداق « اَلوَلَدُ سِرُّ اَبیه» اعنی الحجه سید مهدی قاضی مشرف بوده اند. به فرمایش حضرت آقا: «ایشان در تعلیم من بذل جهد فرمود و او را بر من حقی است عظیم.»

به خداوند سوگند قلم و زبان به ادای شکر محشار نیکی هایی که این مشایخ عظام در حقّ ما نموده اند وافی نیست؛ اگر چه عله العلل و مفیض علی الاطلاق، الله ربّ العالمین است.

منبع http://azha.blogfa.com
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:19
شخصیت ها و بزرگان
محمود مسلم ملائک

امار مطاع در ممالک

هم سالک و هم سلوک و مسلوک

او مالک و ماسواه مملوک

هر حکم که داد هر دل آگاه

سر لوحه حکم اسم الله

اسمی که در او دوای هر درد

اسمی که روای مرئه و مرد

اسمی که مراد آدم آمد

اسمی که سرود عالم آمد

سوداگر اگر در او دل آسود

سودا همه سود دارد و سود

مر همدم کردگار عالم

کی هول و هراس دارد و همّ

دل در حرم مطهر او

گل گردد و هم معطّر او

هر دل که ولای وصل دارد

همواره هوای وصل دارد

موسی که هوای طور دارد

کی دل سر وصل حور دارد

ای وای مر آدم هوس را

دل داده کام سگ مگس را

در وصل صمد رسد رصدگر

در اسم احد رود سراسر

درگاه سحر مراد سالک

دادار دهد علی مسالک

لوح دل آملی اوّاه

دارد صور ملائک الله
 
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:18
شخصیت ها و بزرگان

پاسخ به سوالی درباره شایعه پخش شده در مشهد مقدس درباره آیت الله علامه حسن زاده آملی دامت برکاته


سوال:
شایعه ای در شهر مشهد در میان برخی رواج پیدا کرده مبنی بر اینکه حضرت علامه حسن زاده در پاسخ به این سوال که چرا به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف نمی‌شوید فرموده اند:
امام رضا علیه السلام ولی مرده خدا هستند ولی من ولی زنده خدا هستم.
در کذب بودن این مسئله شکی نیست و لیکن به جهت شیوع سریع و مشکوک این قضیه در حوزه و در سطح برخی اساتید خواهشمند است قضیه را پیگیری و اطلاع رسانی کنید.

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله که این شایعه (تهمتی که به حضرت علامه حسن زاده، زده شده) درست نباشد. اما اگر خدای نکرده صحیح بوده باشد باید گفت:
این نوع دروغ‌ها، تهمت‌ها و افتراها به ساحت بزرگانی مانند آیت الله حسن زاده آملی موجب تاسف شدید است که جا دارد انسان غیرتمند، از شدت ناراحتی بمیرد.
مگر این آیه را نشنیده اند که خداوند متعال فرمود: «انَّما یَفْتَرِى الْكَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ‏ اللَّهِ وَ اولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ» (نحل/105)
تنها كسانى دروغ‏ پردازى مى‌‏كنند كه به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند.
مگر این روایت نبوی را نشنیده‌اند که از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پرسیدند: آیا مؤمن ممكن است آلوده بى عفتى شود؟ فرمود: احتمال دارد، عرض كردند آیا ممكن است‏ آلوده سرقت گردد؟ فرمود: ممكن است. عرض كردند «یا رَسُولَ اللَّه الْمُؤْمِنُ یَكْذِبُ؟ قالَ لا، ثُمَّ قَرَءَ هذِهِ الایَةَ»
اى رسول خدا آیا مؤمن ممكن است دروغ بگوید؟ فرمود: نه، سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
مگر این روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ندیده اند که فرمود: «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قالَ فِیْهِما ما لَیْسَ فِیْهِ أَقامَهُ اللَّهُ تَعالى‏ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلى‏ تَلٍّ مِنْ نارٍ حَتّى‏ یَخْرُجَ مِمَّا قالَهُ»
كسى كه به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا درباره او چیزى بگوید كه در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّى از آتش قرار مى‏‌دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است در آید.
مگر کلام صادق امام جعفر صادق علیه السلام را نشنیده اند که فرمود: «اذا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخاهُ انْماثَ الایْمانُ فِى قَلْبِهِ كَما یَنْماثُ الْمِلْحُ فِى الْماءِ»
كسى كه برادر مسلمانش را متهم كند، ایمان در قلب او ذوب مى‌‏شود همانند ذوب شدن نمك در آب!
مگر این بیان امام صادق علیه السلام را ندیده اند که فرمود: «مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایَةً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَةِ الشَّیْطَانِ فَلَا یَقْبَلُهُ الشَّیْطَانُ»
هر کس حکایتی نقل کند بر ضرر مومنی و مقصودش این باشد که او را چرکین کند و آبروی او را بریزد تا از چشم مردم بیفتد، خدا او را از ولایت و سرپرستی خود خارج می‌کند و به ولایت شیطان می‌کشاند. پس شیطان هم او را نمی‌پذیرد.
دروغ و افترا بستن به مومن چنین عقوبت‌هایی دارد چه برسد به دروغ بستن و افترا گفتن به یک عالم الهی و برجسته در حد علامه حسن زاده آملی.
صریحا این شایعه یا توطئه را تکذیب و محکوم می‌کنیم و به پخش کنندگان و دامن زنندگان به این نوع شایعات می‌گوییم اگر ایمان به خدا و روز قیامت دارید از عاقبت کار خود بترسید و سریعا توبه کنید و در صدد جبران شایعه خود بوده باشید.
مطمئن باشید خداوند متعال از این تهمت‌ها و افتراها که حق الناس بزرگی است نخواهد گذشت و عاقبت شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
والسلام علی من اتبع الهدی

مدیریت پایگاه اطلاع رسانی حضرت استاد رمضانی
(این پاسخ به تایید حضرت استاد رمضانی رسیده است)
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:17
شخصیت ها و بزرگان
سخنی گهربار از علامه حسن زاده آملی در رابطه با نماز شب:



خلوت شب را از دست مده و به حقیقت بگو الهی آمدم تا کامروا گردی. سخن و خوراک و خواب باید به قدر ضرورت باشد. نمی گویم مقدس نباش ؛ ولی مقدس عاقل باش .بسی بسی مباش که سخریه این و آن می شوی . فرزانه باش و دیوانه باش! خویشتن را تفویض به حق کن و او را وکیل خود بگیر که تواناتر و داناتر و با وفاتر و مهربان تر و پاینده تر از او نخواهی یافت حسبنا الله و نعم الوکیل.

 

منبع: azha.ir

پنج شنبه 17/5/1392 - 1:17
شخصیت ها و بزرگان
[تصویر: Allameh_Hasanzadeh1.png]
اوهام و تبصرة واحده
بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش یکی از فضلای محترم قم که با عرفان و حکمت مخالف است، مجموعه ای از انتقادات خود را به حضرت علامه حسن زاده آملی مد ظله را در قالب مجموعه سؤالاتی نگاشته و به محضر شریفشان ارسال نموده است.
گر چه عنوان این مجموعه «سؤالات شاگرد از استاد» می باشد ولی لحن آن لحن اعتراض و نصیحت است و از جای جای آن ناآگاهی نویسنده از معارف الهی آشکار است و گویا به همین جهت علامه نیز به پاسخ این سؤالات مبادرت نورزیده اند. فاضل مزبور نیز پس از سکوت حضرت علامه این مجموعه اعتراضات را با همان عنوان منتشر نموده و برخی چنان پنداشتند که سکوت حضرت علامه به جهت نداشتن پاسخ می باشد.
متن حاضر پاسخ جمعی از اساتید و طلاب مدرسه علمیه توحید _ تهران _ به " سوالات پانزده گانه شاگردی از استاد حسن زاده آملی " است که در چهار بخش تقدیم می گردد

بخش اول بخش دوم بخش سوم بخش چهارم
اگر دانلود مسكل داشت به این آدرس رجوع كنید
http://www.samtekhoda.ir/fa/index.php/hasanzadeh-amoli/news/115-answers.html
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:16
شخصیت ها و بزرگان
حضرت استاد حسن رمضانی به سال 1336 هـ.ش در روستای قدمگاه نیشابور (استان خراسان) به دنیا آمد.
پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان به خاطر علاقه و دلبستگی به حوزه، وارد مدرسه آیت الله العظمی میلانی (قدس سره) شد. تحصیلات حوزوی این استاد فرزانه پس از اندکی توقف ـ که دوران خیلی سختی بود ـ در مدرسه آقای مصباح ادامه پیدا کرد. ایشان در این مدرسه کتاب‌های جامع المقدّمات، سیوطی و مغنی را طی سه سال در محضر استادان مربوطه تتلمذ کرد.

حضرت استاد، سپس به مدرسه بعثت تحت اشراف آیت الله میرزا حسنعلی مروارید (قدس سره) مراجعه کرد و در آن مدرسه کتاب‌های معالم، شرح لمعه، اصول الفقه، رسائل و مکاسب را در محضر اساتیدی همچون عبد الجواد غرویان، شیخ مرتضی و شیخ مهدی مروارید و ... دامت براکاتهم استفاده کرد.

از دیگر اساتید ایشان در مشهد حضرت آیت الله عزالدین زنجانی (دام ظله) است که قسمت‌هایی از بدایه الحکمه و نهایه الحکمه و شرح منظومه را در محضر ایشان استفاده کرده است.
این زمان مصادف با اوج گرفتن مسائل انقلاب اسلامی ایران بود که حضرت استاد نیز در این فعّالیّت‌های انقلابی شرکت می‌کرد.

پس از انقلاب و استقرار نظام مقدّس جمهوری اسلامی نیز ایشان در کنار درس و بحث مناسب با زمان و نیازهای موجود فعّالیّت‌های انقلابی را که شامل سخنرانی، اجرای کلاس‌های فرهنگی در مساجد و شرکت در اردوهای آموزشی و به عهده گرفتن امام جماعت فرودگاه مشهد و ... بود شدت بخشید و بعدها نیز مسئولیت هیئت بدوی بازسازی نیروهای انسانی در اداره کل راه و ترابری استان خراسان را تقبل کرد که مدت اشتغال ایشان در این سمت 2 ماه بیشتر طول نکشید چرا که علاقه به تحصیل در حوزه علمیّه قم دل ایشان را ربوده بود و لذا پس از سر و سامان دادن به کارها استعفای خود را نوشت و در سال 1361 به قصد ادامه تحصیل به شهر مقدس قم هجرت کرد.

ایشان پس از ورود به قم ابتدا نزد اساتیدی همچون آقا سیّد علی محقق داماد و آیت الله علوی گرگانی (دامت براکاتهما) تتمه درس سطح را که شامل بخشی از مکاسب و کفایه بود خواند و سپس در درس خارج آیت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه) در فقه و اصول، آیت الله مکارم شیرازی در اصول، آیت الله جناتی شاهرودی و آیت الله میرزا هاشم آملی (رحمة الله علیه) در فقه شرکت کرد.
اصلی‌ترین و مهمترین استاد ایشان در هیئت، فلسفه و عرفان، حضرت آیت الله علّامه حسن زاده آملی دامت برکات وجوده الشریف بوده است و حضرت استاد با حضرت علامه، رابطه نزدیکی دارد.

استاد رمضانی از نگاه علامه حسن زاده آملی
حضرت علامه حسن زاده آملی در سال 1373 شمسی در مقدمه‌ای بر کتاب «مروری بر آثار استاد علامه حسن زاده آملی»، استاد رمضانی را چنین وصف می‌کنند: «از آغاز تا انجام آن را (کتاب مروری بر آثار علامه، که نوشته استاد رمضانی است) دیده ام، و بر حسن صنیعت مؤلف آن آفرین گفته‏‌ام. البته انجاز چنین امرى بلكه به مراتب فراتر آن را از مثل ایشان توقع دارم، چه این كه در تحلى به منقبتین علم و عمل مورد اعتماد من است؛ و سالیانى در محاضر دروس و بحثم به حدت دقت و جودت قریحه و حسن سلیقه و استقامت فكرتش آگاهى یافتم و خود اكنون از فضلاى گرانقدر حوزه است، و بحمد الله سبحانه به تدریس و تعلیم اشتغال دارد وفقه الله المتعالى الى مرضاته.» 20 دی ماه 1373

تدریس و فعالیتهای علمی استاد
حضرت استاد درباره تدریس خود می‌نویسد: «ما تدریس را در مشهد، مدرسه آقای مصباح آغاز کردیم. اولین کتابی را که تدریس کردیم کتاب صرف میر بود. پس از آن در مدرسه آیت الله مروارید، دروسی را چون سیوطی، منطق و مختصر المعانی، به مدت 5 سال تدریس نمودم.»


استاد گرانقدر و فرزانه حوزه علمیه، دروسی را که تاکنون در حوزه علمیّه قم تدریس داشته‌اند و برخی از آنها هنوز هم ادامه دارد عبارتند از:

مغنی اللبیب
المنطق

بدایه الحکمه و نهایه الحکمه (دست‌کم دو دوره)

شرح الاشارات و التنبیهات (چند دوره کامل)

الهیات شفاء

برهان شفاء

الشواهد الربوبیه

دوره کامل اسفار اربعه


تهمید القواعد ابن ترکه (چهار دوره)

شرح فصوص الحکم (سه دوره)

مصباح الانس شرح مفتاح الغیب


تشریح الافلاک (دو دوره)

شرح چغمینی

مقاله اولای اصول اقلیدس (دو دوره)

شرح و بررسی مثنوی معنوی و ...

فعالیت در مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم
حضرت استاد در این‌باره می‌نویسند: «یکی از فعّالیّت‌هایی که در حال حاضر به آن خیلی اهمیّت می‌دهم و برایش ارزش خاصی قائلم عضویت در هیئت تحریریه فلسفه و کلام مرکز فرهنگ و معارف قرآن قسمت دایره المعارف قرآن کریم است که تا این زمان ادامه دارد و ان‌شاء الله امیدوارم توفیق پی گرفتن آن را از این پس نیز داشته باشم که در خدمت قرآن بودن و کار قرآنی کردن توفیق بزرگی است و نمی‌توان دیگر فعّالیّت‌های علمی را با آن مقایسه کرد.»

شاگردان حضرت استاد
حضرت استاد حسن رمضانی از استادان برجسته حکمت ، عرفان نظری و عملی حوزه علمیه قم محسوب می‌شود و شاگردان فاضل و دانشمندی را تربیت کرده‌اند که در حوزه‌های علمیه قم، نجف و ... مشغول تدریس علوم عقلی و عرفانی هستند.
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:15
شخصیت ها و بزرگان
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین

این نوشته به عنوان وصیت نامه این جانب محمد قائمی امیری است .

امیدوارم خالص برای خدا باشد و آیندگان از آن بهره ی کافی ببرند .

ان شاء الله تعالی

شروع به تاریخ 22/11/1376 مطابق با 14 شوال 1418 و ختم آن

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تعالی فی کتابه الکریم : للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین (بقرة ، آیه 180)

یا من کتب علی نفسه الرحمة یا من سبقت رحمته غضبه یا ارحم الراحمین یا من رحمته احاط بکل شیء ارحمنا رحمة ترحمت بها علی محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد (خطبه ای که یک عمر ، قبل از سخنرانی ها خواندم) و عجل فرج آل محمد یا فاطمة ادرکینی

رضیت بالله ربا و بمحمد صلی الله علیه و آله نبیا و بالاسلام دینا و بالقرآن کتابا و بالکعبة قبلة و بعلی ولیا و اماما و بالحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة بن الحسن صلوات الله علیهم ائمة اللهم انی رضیت بهم ائمة فارضنی لهم انّه علی کل شیء قدیر . یا فاطمة ادرکینی

اللهم کن لولیک حجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا و هب لنا رافته و رحمته و دعائه و خیره و رویته و لقائه یا فاطمة ادرکینی

یا فاطمة ادرکینی

اشهد ان لا اله الا هو لا شریک له الاحد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و یم یکن له کفوا احد و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره الکافرون و اشهد ان خاتم النبیین ترک فی امته الثقلین کتاب الله و عترته المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین الذین اذهب الله عنهم الرجس اهل البیت و طهرهم تطهیرا . بهم اتولی و بمحبتهم ارجو من الله الرحمة و بمودتهم اتمنی و اومل من رب العالمین المغفرة و العفو من ذنوبی و خطایای

الحمدلله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله . و اشهد ان الدین عندالله الاسلام و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین

ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفّر عنّا سیئاتنا و توفنا مع الابرار

ربنا اتنا ما وعدتنا علی رسلک و لاتخزنا یوم القیمة انک لاتخلف المیعاد

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبة امامنا و کثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا فصل علی محمد و آل محمد و اعنا علی ذلک بفتح منک تعجله و بضر تکشفه و بنصر تعزه و سلطان حق تظهره و رحمة منک تجللناها و عافیة منک تلبسناها برحمتک یا ارحم الراحمین .

با امید به تو و کرم و رحمت و عفو و مغفرت و فضل و احسان بی حد و پایان تو با دستی قرآن گرفته و دستی به دامان محمد و آل محمد صلواتک و سلامک علیهم اجمعین در پناه فاطمه و آل فاطمه با همه گناهانم در نهایت شرمندگی ، به سوی تو می آیم به سوی تو ای محبوب من و ای معبود من ، به سوی تو ای دنیای من و ای آخرت من به سوی تو ای امید من و ای پناه من ، به سوی تو ای همه سرمایه من و ای همه هستی من ، به سوی تو ای انیس من و ای مونس من ، به سوی تو ای گنج فقرا و ای حرز بی حرزان ، به سوی تو می آیم ای رفیق شفیق به سوی تو می آیم ای تو همه چیز من و غیر تو هیچ چیز نه ، به سوی تو می آیم ای حریم پست و کوچک تو پهنه دنیا و آخرت ، به سوی تو می آیم ای صحنه ساز پرده لی مع الله برای مقربان خاص ، به سوی تو می آیم ای غفور و غفار ، ای عفو و ستار ، ای کریم و اکرم و ای جواد و کریم یا اکرم الاکرمین و یا ارحم الراحمین ای برتر از آنچه گفتند و می گویند و خواهند گفت ، ای سلام و ای مومن و... به سوی تو می آیم ای سبوح و قدوس سبحانک سبحانک سبحانک...

آه آه!!! صد آه و واویلا از این غفلت! مرا ببخش که سیه رویم و سیه رویی زممکن جدا شدنی نیست (سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و الله اعلم – دیوان شبستری) آری تا حال غلط گفتم و نوشتم ، من به سوی تو نمی آیم که آنچه گفتم از بی خبری و نشانه ی بیچارگی من است ، نه من به سوی تو نمی آیم ، تو سوئی نداری که من به سوی تو آیم نه نه ، هرگز! من هم اکنون با توام و در حضور تو و از تو جدایی ندارم . آه! وای بر من ، وای بر من! چه ضعیف و بیچاره ام ، مرا ببخش خودت فرمودی : خلق الانسان ضعیفا (سوره نساء آیه 28) از انچه گفتم استغفار می کنم ، استغفرک اللهم از این سخنان شرک آلود توبه می کنم ، از این غلطی که در آن افتادم بگذر و به توحید راهم ده من کیم ؟ منی وجود ندارد! با وجودت ز من آواز نیاید که منم ، من هیچیم چون ممکن لااقتضاء است .

هیچ کی توان ادعا وجود دارد؟!

هیچ کی دعوی وجود کند فخر کی عاقل از نمود کند

من هیچم و هیچ ، هیچ نه دعوی بود نه ادعایی و نه ، نه گفتنی یا آری گفتنی ، انت، انت، انت... لا اله الا انت ، سبحانک سبحانک سبحانک

یا فاطمة ادرکینی

وصیت

به فرمان مطاع قرآن مجید (سوره بقرة آیه 180)

بازماندگان از زن و فرزندانم و برادران و خواهرانم و اقربایم و همه دوستان اعضاء جلساتم و هر حق پذیر مومنی را توصیه می کنم و عرضه می دارم که تقوی پیشه کنید که سعادت دنیا و آخرت در تقوی است و تقوی توشه سفر آخرت است و این بهترین توشه ای است که آدمی در حیات دنیایی خود می تواند برگیرد و تزودوا فان خیر الزاد التقوی (سوره بقرة آیه 197) تقوی پیشگان ، همان صاحبان لب و مغزند زیرا فرمود : واتقون یا اولی الالباب ، آری تقوی سرمایه عزت است ، تقوی نور الهی در حقیقت متقین است ، تقوی مایه بینش و فهم حق و باطل است ، تقوی راهی است الهی که فیوضات مادی و معنوی از آن طریق بر متقین فرو می ریزد ، تقوی موجب رفع و دفع هر کرب و مشکلی است ، تقوی گشاینده درهای یسر و آسایش دارین است و ... تقوی تقوی تقوی ...

فریاد و صد فریاد که گناه آدمی را به خاک ذلت می نشاند ، و من این واقعیت را به مذلت خود یافتم و همه ناله ام از همین است ، چه خوبست که انسان آلوده نشود ، چه عالی است که آدمی پاک باشد ، ارزنده است آن انسانی که چرک و کثافت خطا و معصیت دامن او را نیالوده باشد ، چه زیبایند آنان که به زیور توحید و محبت و عشق خدا آراسته شده اند ، چه جذابند کسانی که به ذکر محبوب مترنم و به عشق معبود سرگرمند ، چه عالیند آن پاکبازانی که از همه هستی خدا را برگزیده اند و از دنیا و آخرت جز او چیزی ندیده اند و جز با او سخن نگفته اند و جز با او سر و کار نداشته اند ، چه متعالیند آن بزرگوارانی که جز خدا نخواستند و گفتند : ز هرچه غیر یار استغفر الله (دیوان فیض کاشانی) ، وه! چه بلند قدرند و عالی مرتبه! ای حبیب قلوب صادقین و ای غیاث مستغیثین بپذیر ، بپذیرم که جز تو کسی ندارم ، الهی و مولای من لی غیرک (دعای کمیل)

ای بازماندگانم ، همسرم ، فرزندانم ، کسانم ، وابستگانم ، خوانندگان این سطور! اول خدا ، آخر خدا ، همیشه خدا ، همه جا خدا ، در هر حال خدا ، خدا ، خدا ، خدا .... این است همه سفارش من .

بر این اساس سخن از چند لقمه غذای محدود در این چند روزه زندگی نیست ، اگر صحبتی است در غذای معنوی است ، غذای که ایمان ساز و مایه تقویت ایمان است . آن غذا عبارت از علومی است که منشا قرآنی دارد و با سنت درآمیخته است ، البته هنگامی چنین علوم ، غذا می شود که جزء دارایی انسان شود نه دانایی!!!

زیرا علم دو گونه است : 1- مقدمی که از راه کسب و زحمت تحصیل به دست می آید و آن انباشتن ذهن است با تمرین و ممارست ، که اگر چنین علمی کسب نشود راه فهم بسیاری از حقایق بر آدمی بسته می شود . فهم حقایق قرآن و سنت و گفتار بزرگان دین بدون زحمت تحصیل محال است و رسیدن به معارف عمیق اسلامی و مضامین لطیف کلمات قرآن و اهل بیت علیهم السلام منوط به این تحصیل است . پس باید کوشید و شب و روز برای یافتن معانی و معارف زحمت کشید اما هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست که این کوشش باید فقط و فقط برای خدا باشد ، یعنی تحصیل خالصاً لله . اگر چنین شد علاوه بر این که درهای فهم و درک بازتر می شود و آدمی گسترش می یابد و ظرفیت او بیشتر می گردد ، در این صورت است که دانایی به شهود می رسد . زنهار که از تحصیل هدفی غیر خدا داشته باشید که موجب خسران خواهد بود . درس ها و کتاب های درسی آموزنده صنعتی است که برای رسیدن به علوم الهی جنبه ی مقدمی دارد و هر کس که طالب علوم و معارف است باید در کسب این مقدمات و فهم ان بکوشد و این راه را صحیح و کامل طی کند و گرنه به حقیقت واقع نمی رسد .

علم واقعی نور است العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء . اگر وجود آدمی صاف و مصفا نباشد و آیینه دل صیقلی نشده باشد ، قدرت انعکاس ندارد .

آیینه ساز دل جمال پری طلعتان طلب جاروب کن خانه سپس میهمان طلب

شعاع آفتاب حقیقت از وجودی منعکس می شود که آیینه سان ، صاف و مصفا باشد لذا هم زمان کسب مقدمه و علوم رسمی ، تزکیه و تهذیب شرطی اصلی وصول به هدف است و طبق کریمه : یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة (سوره جمعه آیه 2) تزکیه در هدف مقدم است . بنابراین علم کتاب و حکمت بعد از تزکیه حاصل می شود ، خصوصاً حکمت که خیر کثیر است ، و من یوت الحکمة فقداوتی خیراً کثیراً (سوره بقره آیه 269)

این علم ، علم کتاب تدوینی و تکوینی است که در معنای عینی خود یک حقیقت و واقعیت بیش نیستند ، این دیگر همان حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی ، راستی تا چشم جان باز نشود مشاهده جمال حقیقت ممکن نیست (سوره زمر آیه 9) ، و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب (سوره طلاق آیه 3) این رزق واقعی آدمی است که پس از حصول تقوی که نتیجه تزکیه است به دست می آید . همه شما را به این غذای معنوی سفارش می کنم ، پس بر سر سفره کتاب و سنت بنشینیم ، قرانی که مادبة الله است ، پس بکوشیم و بجوییم تا بیابیم .

و نیز همه را به توحید کلمه و کلمه توحید وصیت می کنم . هیهات هیهات از افتراق و جدایی که عین شرک است و نتیجه هوس ها و هوی ها است که لعنت بر آن باد .

افرایت من اتخذ الهه هویه (سوره جاثیه آیه 23) آدمی اگر به علمی که نور است برسد از همه انواع شرک جلی و خفی رهایی می یابد و از کلمه توحید به توحید کلمه می رسد ، لذا انبیاء و اولیاء الهی هیچگونه اختلافی ندارند ، لانفرق بین احد من رسله (بقرة آیه 285) تقوایی که از طریق تزکیه و تهذیب به دست می آید ، فرقانی است که می توان همه حق ها و باطل ها را از هم جدا کرد و از هر آلودگی و رجسی اعراض نمود و دامن از آلایش هر نوع شرک و پلیدی برچید .

و نیز برای آگاهی بیشتر باید آشنایی کامل با سنت پیدا کرد . با چراغ کتاب و سنت است که می توان تیره راه های زندگی را روشن کرد و از وقوع در چاه های ظلمت ، رست . آری با قرار گرفتن این دو چراغ فروزان فراراه زندگی هرکس ، همه شئون حیاتش چنان روشن می شود که نقطه ی ابهامی باقی نمی ماند . وه! چه زندگی روشنی است آن زندگی که به نور قرآن منور و به فروغ سنت روشن باشد . زیرا شرک را در آن راهی نیست . وصیتی لکم ان لاتشرکوا بالله شیئا و محمد صلی الله علیه و آله فلاتضیعوا سنته اقیموا هذین العمودین و اوقدوا هذین المصباحین و خلاکم ذم هذاما قاله امیرالمومنین علیه السلام قبل موته لما ضربه ابن ملجم لعنه الله... (نهج البلاغه ،23) با اتکا بدین دو ستون است که بنای حیات محکم می شود و راه نفوذ شیاطین بسته می گردد . پس تا می توانید پیوسته این دو چراغ را افروخته دارید و در استحکام این دو ستون بکوشید تا در پرتو انوار آن محفل حضور را روشن سازید .

نکته ای را بگویم : توحید واقعی بعد از علم واقعی است . البته این کلمه «بعد» زمانی نیست ، چون اینجا فاصله تصور ندارد . علم که حاصل شد ، آن هم علمی که نور است ، توحید ظهور دارد و حاصل است . می خواهم بگویم که بی حساب و بیهوده نبوده است که علمای ما در تنظیم کتب علمی ، کتاب علم را نوشتند و بعد کتاب توحید . ناگفته پیدا است که این سخنان و این درک و فهم از آن عاقلان است ، لذا ترکیب کتب نیز چنین است - کتاب عقل و جهل – کتاب علم – کتاب توحید و ...

خدا می داند که در این ترتیب سخن ها دارم . چرا عقل و جهل! و چرا علم و جهل نباشد و در بحث علم جهل راه پیدا نکند؟! این همان نکته ای است که در حدیث آمده است ، العلم نور... نور که آمد ظلمت جهل تصور ندارد اگر عالم یک رنگ داشت تصور رنگ و فرض آن ممکن نبود . اگر همه حیات نور شد ، ظلمت معنی ندارد و وجود پیدا نمی کند . هرچه هست قبل از وصول به نور است . آنجاست که آدمی دچار ظلمت جهل می شود و برای رسیدن به نور ، راه را گم می کند و دچار وسوسه می گردد . کسی که به نور رسید ابهامی ندارد ، تحیری ندارد ، به شک مبتلا نمی شود ، چون همه چیز روشن و حق و باطل آشکار است... این سخن بگذار تا وقت دگر ....

فرزندانم! مراقب باشید که دزدان عقیده و جهال مدعی علم شما را نفریبند! که علم چنین و چنان و فلان و بهمان است . کتاب و سنت چنان حقایق را روشن و آشکار بیان کرده است و چنان پرده از واقعیت برداشته که طشت رسوایی این فریبکاران به طور دائم در طنین است .

قرآن را ببینید که علم را در چه می داند و چگونه از آن سخن می گوید (سوره زمر آیه 9) امن هو قانت اناء اللیل ساجدا و قائماً یحذر الاخرة و یرجوا رحمة ربه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون ، انما یتذکر اولوالالباب

عالم کسی است که چون شب در آید ، خود را در سراپرده ی معشوق ساجد و قائم بیند و از شدت اشتیاق به رحمت حق ، سرشک هجران از دیده بارد و پیوسته حضور خواهد . این نور علم است که چون پرتو افکند دانا و نادان از هم بازشناخته شود .

این نور علم است هر لحظه آدمی را بالا می برد . یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات (سوره مجادله آیه 11)

اینگونه علمایند که دارای ارج و ارزشند . نه آنکه از علم به اصطلاحات و انباشتگی به آن بسنده کرده است که این صنعتگر است نه عالم ، علم چنانچه گفته شد دارائی است نه دانایی!

لذا در معنی عالم گفته شد : انما یخشی الله من عباده العلما (سوره فاطر آیه 28) کسی که خشیت ندارد عالم نیست اگرچه انبارهایی از کتب و اصطلاحات را با خود حمل کند که ظهور یحمل اسفارا می باشد . نور از خشیت می زاید و این معیار علم و ملاک تشخیص عالم از غیرعالم است . البته در سایه معرفت است که آدمی به خشیت می رسد و این معرفت همان مقدمه ای است که همراه با تزکیه و تهذیب نفس حاصل می شود . و ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید هذا ما توعدون لکل اواب حفیظ من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب (سوره ق آیه 33-31)

جان مطلب این است که علم در معیار قرآنی با انچه که اصطلاح مردم است فرق دارد . همچنین است در سنت ، که اگر دقت شود به همین معیار قرآنی می رسیم . شما می توانید حداقل به کتاب علم اصول کافی شریف مراجعه کنید و احادیث و روایات آن را ببینید و نیز به کتاب متاجر از کتب فقه شیعه سری بزنید تا به وضوح دریابید که عالمان پردبدبه امروز صنعتگرند و آنچه شهرت یافته است با واقعیت اسلامی چقدر فاصله دارد؟! ( راستی به خاطر همین قلب واقعیات نیست که در روایات ما پیش بینی شده است که مردم به هنگام ظهور حضرت حجت سلام الله تعالی علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف می گویند که آن حضرت دین جدید آورده است!! )

حدیث مشهوری است که در کتاب اصول کافی ج 1 ، انما العلم ثلاثة آیة محکمة او فریضة عادلة او سنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل ، روایات دیگر هم که ضمیمه شود وضوح مطلب بیشتر می گردد که علم نور است خاصه روایاتی که علم و عالم را معنی می کند و معرفی می نماید ( فضل را بعضی از مدعیان روشنفکری فضیلت و برتری معنی کردند ، اما علامه بزرگوار محمد باقر مجلسی در کتاب مرآت العقول بسیار زیبا معنی کرده است ) روندگان طریق دیگر از کعبه ی مقصود دورند و هرچه بیشتر روند دورتر می شوند و بر حیرت و ضلالت شان خواهد افزود .

پس می ارزد که آدمی برای نیل به علوم الهی بکوشد و در این راه همه عمر خود را سرمایه گذاری کند . شما ای عزیزانم و ای فرزندانم چنین کنید که امید است توفیقات الهی شما را تایید بفرماید .

آری این است وصیت من! تمام زندگیم در همین مسیر گذشت . تا خود را شناختم و به یاد دارم همه را برای رسیدن به حقیقت تشویق کردم و کوشیدم که با ورود به حوزه های علمیه با علوم الهی آشنایی پیدا کنند ، و شما کم و بیش می دانید که پدر شما در این راه چقدر سرمایه گذاری کرده است و بحمدالله تعالی و المنة موفق هم بوده است . حال تا چه قبول افتد و چه در نظر آید ؟

پس راه شما معلوم است و این را بدانید که فشارها و دشواری ها امتحاناتی است که آدمی در زیر چرخ دنده هایش به اوج می رسد .

اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگ مردی و سالاری

در این حالات دشوار است که نصیحت گران دنیازده به سوی شما می آیند و زنهار که فریب اینگونه بیخبران را نخورید . نکند که با وسوسه خناسان دنیا شما را بفریبد . فلاتغرنکم الحیوة الدنیا (سوره لقمان آیه 33) و لایغرنکم بالله الغرور (سوره فاطر آیه 5)

فریب دنیا چهره های گوناگون دارد . گاهی به زبان دوست نمایان است و گاهی به زبان خیرخواهان جاهل!

هان! که وعده خدا حق است و بیدار باشید که فریفته زیب و زیور دنیازدگان نشوید .

از اتکا به غیر بپرهیزید که این سخن اوست : و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیوة الدنیا (سوره انعام آیه 70) دنیازدگان را رها کنید و در جستجوی معارف توحیدی باشید و تا نیل به اهداف قرآنی از تحصیل در حوزه های علمیه امام صادق علیه السلام دست بر ندارید . بدانید خداوند تامین کننده مخارج زندگی است ، خاصه برای طالبان علم ، چنانچه مرحوم شهید ثانی در کتاب منیة المرید می فرماید : خرج اهل علم را خدا عهده دار شده است . همه باید به دنبال دنیا و تامین خود در دنیا بدوند اما اهل علم تنها گروهی هستند که دنیا به دنبال آنان می دود و خداست که کفیل خرج آنان است . و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا (سوره طلاق آیه 3) شرط وصول به رزق بی حساب را تقوا قرار داده است همان تقوایی که فرقان نتیجه آن است و خود نتیجه تزکیه و تهذیب است که پایانش نیل به علم کتاب و حکمت است . آری!

تو بندگی چون گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند

تحصیل مقدمه علم و علم مقدمه نیل به معارف توحیدی و وصول به محبوب و معشوق یعنی رسیدن به وصال و لقاء الله تعالی است .

این سیر و این نتیجه در هیچ دانشگاهی از دانشگاه های دنیا انجام نمی شود . شما را به خدا و به هر کسی که محبوب شماست قسم می دهم بپرسید و به جد جستجو کنید و ببینید که تا کنون هیچ یک از دانشگاه های جهان چنین نتیجه ای را تحویل بشریت داده است؟! من نمی خواهم به مراکز علمی دایر روز توهین کنم آنان هم در حد واجب کفایی برای نیازهای مادی بشر می کوشند اما سخن من در موضوع دیگر است . من از علمی سخن می گویم که نور است و همه هستی را روشن می کند و قبل از همه وجود تو را از ظاهر و باطن ، یکجا روشن می کند و تو خود را در آن نور می بینی! میان این دو سخن تفاوت بسیار است .

میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است

بلی آن علمی که حاصل مبداش شکم و پایین شکم و محصول منتهایش نجاسات و شهوات است و در یک کلام تمام سیر و مسیرش از مطبخ به مبرز و بالعکس باشد کجا و علمی که از خدا به خدا ، انا لله و انا الیه راجعون (سوره بقرة آیه 156) ، و ان الی ربک المنتهی (سوره نجم آیه 42) کجا؟؟؟

حال ببینید از شیخ طوسی رحمه الله و خواجه نصیر گرفته تا ملاحسینقلی همدانی رحمه الله و علامه طباطبایی رحمه الله و امام خمینی رضوان الله علیه ووو... از این حوزه ها برخواسته اند . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

از سخنان استاد گرانقدرم حضرت علامه آیة الله العظمی حسن زاده آملی مدظله العالی است که فرمود : مردم گمان می کنند که ما در سختی و دشواری به سر می بریم در حالی که در وجه الارض کسی به نشاط ما زندگی نمی کند !!

در الهی نامه اش می گوید : الهی ترا دارم پس چه کم دارم و چه غم دارم !

الهی تو دارایی منی – الهی داراتر از من کیست که تو دارایی منی !؟

الهی شکرت که دنیایم آخرتم شد ووو... این ها نتیجه تحصیلات حوزوی است .

ممکن است وسواس خناسی بگوید این ترقیات نتیجه تزکیه و تهذیب است نه نتیجه تحصیلات حوزوی !! اگرچه در خلال مسائل گذشته پاسخ این اشکال داده شده است در عین حال می گویم تهذیب و تزکیه بدون تحصیل و فهم مبانی آن ثمری ندارد و نیز اگر چنین چیزی ممکن بود خداوند متعال پیامبرش را به ازدیاد علم دعوت نمی فرمود که : و قل رب زدنی علما (سوره طه آیه 14) پس آن سخن پایه قرآنی ندارد .

در روایات ما به صورت دعا به ما آموختند که بگویید : اللهم لاتجعل الدنیا اکبر همّنا زیرا با بینش عرفان و قرآن می توان دریافت که دنیا و مظاهر پر زرق و برق آن نمی تواند برای حیوانات بلکه نباتات و حتی جمادات هدف باشد تا چه رسد برای انسان ! که موجودی شریف است و خداوند او را گرامی داشته است (سوره اسرا آیه 70) و لقد کرمنا بنی آدم .... آدم و آدمی که به تشریف و نفخت فیه من روحی مفتخر شده است . الهم اشهد قد بلغت....

و اما سفارش های دیگرم : حتی المقدور مرا در آستانه بابل دفن کنید که محل تجمع عزاداران سیدالشهداء اباعبدالله الحسین علیه السلام در ایام محرم است (اگر توانستم ان شاء الله خود در زمان حیاتم قبری برای خود در آن محیط خواهم خرید) جلسات چندین ساله ام در آن محیط و دعا و استغفار زائران و رهگذران و و و امید است موجب آرامش من و همه اهل قبور گردد . ان شاء الله تعالی

و اگر به هر دلیلی دفن من در این مکان ممکن نشد در هر جایی ممکن است مرا به خاک بسپارید . مجالس ختم مرا بسیار ساده و بی تشریفات برگزار کنید و سفارش کنید که در منبر مصیبت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خوانده شود . خصوصا اگر موضوع صحبت ها راجع به وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تشویق و ترغیب مردم به عنایت های آن حضرت باشد .

اما شما ای همه فرزندان و بازماندگام و شما ای دوستان و اقربایم خاصه شما ای اعضای جلسات مذهبی و شما ای استانه نشینان جلسه صبح جمعه ، مرا فراموش نکنید که می دانم فراموش نمی کنید . خدا و انبیاء و ائمه معصومین و همه فرشتگان الهی را گواه می گیرم که در طول بیش از 20 سال جلسه زنانه هیچ یک از افراد را به صورت نمی شناسم زیرا که به قصد و حتی بی قصد نگاه نکردم و امیدوارم که تهمت زنندگان هرچه زودتر توبه کنند که خدای مهربان بخشنده و آمرزنده است .

سخن دیگرم :

در همه عمر هدر رفته خویش نه به نماز و روزه ام نه به حج و سایر عباداتم (اگر بشود اسم آن ها را عبادت گذاشت) امید و دلبستگی نداشته و ندارم . بلکه تنها امید و دلبستگی من رحمت بی منتهای ارحم الراحمین بود و هست و خواهد بود . اگر این رحمت واسعه الهی دستم را بگیرد و عنایات وجود مقدس حضرات معصومین صلوات الله تعالی علیهم اجمعین ضمیمه کارهایم شود یقینا یبدل الله سیئاتهم حسنات تحقق خواهد یافت .

از بازماندگانم خصوصا فرزندانم می خواهم که اولا خود مرا ببخشند و از من راضی باشند و نیز از همه کسانی که می شناسند و به نحوی از انحاء با من ارتباط داشته اند رضایت بگیرند . امید است خدای واسع الرحمة و المغفرة همه را بیامرزد .

اگر می خواهید مرا یاد کنید در این یادآوری مالی خرج نمایید بهتر است به جای آن کارها برایم مظالم بدهید که سخت نیازمندم . خداوند همه را بیامرزد و نیز خاصه کفاره روزه بدهید و برایم نماز بخوانید و در دعاها فراموشم نکنید که سخت و محتاجم .

اگر عمرم باقی بود توفیق الهی نصیبم شد نوشته های پراکنده خود مخصوصا اوراقی را که در بالا یا ذیل آن نوشته ام «واردات» آن ها را جمع آوری و چاپ خواهم کرد و اگر نشد تقاضا دارم که اشعارم را که جدیدا قسمت اعظم آن را پاکنویس کردم و به امید خدا بقیه آن را نیز پاکنویس خواهم کرد و به همان ترتیب که دسته بندی شده است به چاپ برسانید .

سفارش درباره مادر شما :

می دانید که مادر حق بزرگی بر گردن شما دارد . احترام به مادر طبق نقل حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سه برابر یا بهتر بگویم سه چهارم از اصل احترام به پدر و مادر است (یعنی پدر یک چهارم و مادر سه چهارم) پس اگر خیر دنیا و آخرت می خواهید بیش از گذشته در احترام مادر و رسیدگی به امورش بکوشید که بهشت زیر پای مادران است . پس خود را زیر قدم های پربرکت مادر قرار دهید تا تمام وجودتان عین بهشت باشد . زنهار! زنهار! والحذر، که نکند دل لطیف مادر از عمل و کار ناروای شما بلرزد که یقین داشته باشید که این عرش خداست که می لرزد تا چه رسد که این دل بر اثر سخنی یا رفتار ناصواب بشکند . معاذالله تعالی

به همه بازماندگانم و دوستان و آشنایان بلکه به همه افرادی که این نوشته به آنان می رسد از روی صفا و دلسوزی یادآور می شوم که نه تنها من که همه رفتنی هستیم و در این حرکت و مسیر سکون وجود ندارد . پس باید رفت . اما به کجا ؟!

در قرآن مجید از آن تعبیرات مختلفی شده است .

انا لله و انا الیه راجعون (سوره بقرة آیه 156)

و نیز والیه ترجعون (سوره بقرة آیه 28)

و الی الله تصیر الامور (سوره شوری آیه 53)

این رجوع یا به اسماء جمال است و یا به اسماء جلال !....
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:14
شخصیت ها و بزرگان
بسم الله الرحمن الرحیم
[تصویر: qazvini.jpg]
تبار علم


تبار آیة اللّه رفیعی قزوینی از خاندانهای علمی شیعه در قزوین است. آنان از سادات حسینی به شمار می‏آیند و از ذریه سید میرزا محمد زمان طالقانی قزوینی، از اکابر علمای عصر خویش و از شاگردان ملا خلیلا قزوینی‏اند.(1)
سید میرزا رفیع ( متوفی 1272ه.ق) از فرزندان سید محمد باقر، از مجتهدان و حکمای الهی عصر خویش بود که نامش عنوان این خاندان جلیل گشت. بدین ترتیب این سلسله به « آل رفیعی» شهرت یافتند.
نسب آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی با یک واسطه به سید میرزا رفیع می‏رسد و سیادت و علم را از این تبار پاک به ارث برده است.
« سید میرزا رفیع - سید ابراهیم - سید ابوالحسن رفیعی قزوینی.»
نسب مادریش نیز به واسطه آیة اللّه حاج سید علی مجتهد قزوینی به « آیة اللّه سید ابراهیم» می‏رسد.(2)

تولد ابوالحسن


واژه خجسته ابوالحسن، کنیه پنج تن از امامان شیعه (ع) است که به ترتیب عبارتند از: -1امام علی -2 (ع)امام سجاد -3 (ع)امام کاظم -4 (ع)امام رضا -5 (ع)امام هادی.(ع)(3)
لذا وقتی خانواده‏ای نام « ابوالحسن» را بر فرزند خویش می‏نهد، به یادکرد پنج تن از ائمه(ع) این نام را انتخاب می‏کند. آل رفیعی نیز که از سادات پاک سرشت قزوین هستند، پس از تولد « سید ابوالحسن» در سال 1310ه.ق برابر 1268ه.ش با انتخاب این نام، یاد پیشوایان علم و تقوا را پاس می‏دارند.

تربیت فرزند


پدر سید ابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده می‏گیرد و با نام خدا « گوهر معرفت» را به وی می‏آموزد و جان ابوالحسن را با خالق هستی بخش آشنا می‏سازد.
آقا سید ابراهیم تصمیم می‏گیرد تا فرزند را پیش از آموزش الفبای نگارشی و علم آموزی از طریق کتاب و کتابخوانی، با پدیده‏های جهان خلقت آشنا سازد و او را به پدیدآورنده بزرگ آنها رهنمون باشد.(3)

حوزه قزوین


حوزه علمیه قزوین که سابقه تاریخی آن به قرن سوم هجری می‏رسد از باشکوه‏ترین حوزه‏های جهان تشیع که با تربیت فرزانگان نامدار چون ؛ احمد بن ابراهیم قزوینی و حسین بن ابراهیم قزوینی (5)بر تارک جهان علم می‏رخشد و در طول تاریخ صدها دانشمند را در خود جای داده و به تربیت دانش پژوهان و دانشجویان پرداخته است.
سید ابوالحسن با راهنمایی پدر به تحصیل دانشهای رایج می‏پردازد. دانش پژوه آل رفیعی درصدد است تا با فراگیری آنها جامع علوم عقلی و نقلی شود. از این رو در مکتب درسی فقیهان، اصولیان، ریاضیدانان، حکیمان و عارفان حاضر می‏آید.
وی پس از تحصیل کتب ادبی و بلاغی در مدرسه صالحهیه قزوین سطوح علمی و کتب فقهی و اصولی را نزد فرزانگان قزوین، حاج ملا علی طارمی و آیة اللّه ملا علی اکبر تاکستانی آغاز نمود.(7) لیکن تشنه معارف الهی بر آن است تا علوم عقلی را نیز بیاموزد.

حوزه علمیه تهران


حوزه علمیه تهران یکی از پربارترین حوزه‏های فلسفی جهان اسلام است و سابقه درخشانی دارد. سید ابوالحسن قزوینی در سال 1333هجری قمری به مجلس درس آیةاللّه حاج شیخ عبدالنبی نوری راه می‏یابد و علوم عقلی و عرفانی را از او فرا می‏گیرد. البته وجود فرزانگان دیگری چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانی، آیة اللّه سید محمد تنکابنی و آیة اللّه شیخ محمد رضا نوری را هم مغتنم شمرده و دانش فقهی و اصولی خویش را تکمیل می‏کند.
دانشجوی حکمت و عرفان و ریاضیات در حوزه تهران حکیمان دیگری را می‏یابد و با حضور در مکتب حکیم متأله میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، میرزا محمود رضوان قمی، حکیم محمد هیدجی زنجانی، حاج شیخ محمد رضا مسجدشاهی اصفهانی و آقای میرزا هاشم اشکوری در فلسفه و عرفان بهره‏های فراوان می‏برد و علوم ریاضی را از میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی می‏آموزد.(6)
آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در طی آموزش علوم عقلی در حوزه علمیه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز می‏گردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقف می‏کند.
معظم له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهی و اصولی چون شرح لمعه و قوانین می‏پردازد و از تدریس کتب فلسفی غفلت نمی‏ورزد و شرح منظومه حکیم سبزواری و اشارات شیخ الرئیس ابو علی سینا را تدریس می‏کند. حوزه درسی وی چنان شهرت می‏یابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیة اللّه رفیعی حاضر می‏شوند.(8)

هجرت به قم


در سال 1340هجری قمری، حضرت آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیة اللّه رفیعی با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهی و اصولی خویش را در مکتب آیة اللّه حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در حوزه علمیه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت می‏کند و به تدریس کفایة الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصاری، اسفار اربعه و شرح منظورمه می‏پردازد و در محضر فقیه و اصولی فرهیخته آیة اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیة اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی حاضر می‏گردد.
آن جناب مورد عنایت مؤسس حوزه علمیه قم قرار می‏گیرد و به امر ایشان در ماه رمضان 1344هجری قمری در مسجد بالاسر بر کرسی تدریس می‏نشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتی بر شرح منظومه و رسائل همت می‏گمارد.
آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در سال 1348هجری قمری با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل می‏آید. علاوه بر آیةاللّه العظمی حائری یزدی در قم، آیةاللّه العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی از نجف اشرف و آیةاللّه شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت می‏دهند.(9)

زیارت خانه خدا


علامه رفیعی قزوینی پس از اخذ درجه اجتهاد در سال 1348هجری قمری، در همان سال به زیارت خانه خدا می‏شتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد. او، تاریخ سفر حج را بر پشت جلد کتاب منظومه سبزواری( ره) چنین یادداشت کرده است:
« یوم حرکت عصر از قزوین به عزم زیارت مکه معظّمه زادها اللّه شرفا یکشنبه بیست و یکم شهر شوال هزار و سیصد و چهل و هشت 1348هجری، دوم برج حمل 1309شمسی.
مراجعت از مکه معظمه و ورود به قزوین، عصر یوم سه شنبه دهم شهر صفر من شهور 1349تقریبا چهار ماه طول مسافرت بوده است...»(10)
ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت می‏گزیند.

مجتهد قزوین


آیة اللّه رفیعی با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهی و حکمی و سطوح عالی فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهی شناخته می‏شود و در مسجد سلطانی قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعالیت اجتماعی مردم نظارت می‏کند.
در ایام اقامت سی و دو ساله‏اش در قزوین، گروهی از طلاب علوم عقلی و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفی وی بهره می‏برند، تا اینکه در سال 1380قمری حکیم متأله به قم رفته و با برپایی حوزه درسی در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم می‏افزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمی‏انجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس می‏پردازد.

شاگردان حکیم


آیةاللّه رفیعی قزوینی، ترجمان حکمت و علوم الهی است و چون نسیم سحرگاهان اهل معرفت را به وادی عرفان هدایت می‏کند و با معارف حقه الهی و لطایف قرآنی آشنا می‏سازد، او چون دریایی پر جنب و جوش در حرکت از شهری به شهری و تدریس در حوزه‏های گوناگون است از این شاگردان مکتب آیةاللّه رفیعی در حوزه‏های قزوین، قم و تهران پراکنده‏اند، از آن جمله:
امام خمینی (ره)حسن زاده آملی، محی الدین انواری، سید رضی شیرازی، شاهچراغی، مصطفی امام جمعه‏ای، حکیم ذهبی شیرازی، مهدوی کنی، میرزا عبدالحسین ابن الدین، سید مهدی کشفی، شیخ شعبان لنگرودی، سید جلال الدین آشتیانی، سید محمد یزدی، سید مصطفی خوانساری، شیخ محمد ابن الشیخ قمی، سید مرتضی مبرقعی، علاء الدین کرمانشاهی، سید احمد قمی، حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی، میرزا حسین نوری، سید محمد رضایی، محمدرضا ربانی تربتی، شیخ محمد حسین اویسی، میرزا ابوالقاسم خرمشاهی، مهدی باقری کنی، دکترغلامحسین دینانی، امامی کاشانی، شیخ محمد تقی شریعتمداری، نجم الدین اعتمادزاده، نظام الدین قمشه‏ای، دکتر سید حسین نصر، سید محمد مهدی تقوی، شیخ هادی سلمانی، غلامرضا رضانژاد، سید محسن رفیعی ( فرزند آیةاللّه رفیعی) ، ذوالمجد طباطبایی، حاج احمد سیاح، سید ابوترب ابوترابی قزوینی.

سجایای اخلاقی و اسلوب تدریس


شاگردان حکیم الهی حضرت آیةاللّه رفیعی قزوینی که سالها با وی معاشرت داشتند، او را در عین کمال و فضیلت به فروتنی و بزرگداشت اهل علم یاد می‏کنند.
آیةاللّه حسن زاده آملی که با رشادات آیةاللّه شعرانی، در درس آیةاللّه رفیعی حاضر می‏شود، می‏فرماید:
« ... در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس می‏فرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امهات معارف اصیل انسانی و قرآنی‏اند از بیانات و ارشادات او استفاده می‏کردیم، و همچنین از دقت و باریک‏بینی و نازک‏بینی ایشان در مسائل فقهی.
در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلا در قزوین بسر می‏برده - « نهنگ آن به که با دریا ستیزد» - باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهره‏ها برده‏اند.
جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درسها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علامه شعرانی رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشسته‏ام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار.
هفته‏ای به سر نیامد که بعد از درس به من ( آیةاللّه رفیعی) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان همدرس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟
فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درسها و اساتید شما با خبر باشم... هفته دوم آمد و یک دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خوانده‏اید، گفتم آری، فرمود: مصباح الانس را درس خوانده‏اید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الانس را با هم - مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می‏کنی ای خاک درت، تاج سرم
خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا هاشم اشکوری که محشی مصباح الانس است تلمذ کرده بود... ببینید آیةاللّه رفیعی( رفع اللّه درجاته) از تعلیم و تعلّم و مقام معلم چه خبرها دارد که با طلبه‏ای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، اینگونه رفتار می‏کند، این اولیای الهی چه دیده‏اند و چه چشیده‏اند؟» (11)
آیة اللّه حسن زاده آملی در ادامه سخن می‏فرماید:
« حضرت آیةاللّه رفیعی کسی بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینی (ره)در محضر انورش زانو زده است و معارف اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتی سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقای خمینی خیلی با هوش بود.»
باری حضرت آیةاللّه رفیعی نابغه‏ای جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومی گفته است:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام (12)
آقای غلامحسین رضانژاد می‏نویسد:
« در این اواخر که علی الاصول استاد بی‏همتای حکمت اسلامی، به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت، در حوزه درس وی در مسجد جامع تهران، یکی از پربرکت‏ترین و بارآورترین حوزه‏های علمی در شمار می‏آمد.
این بی بضاعت، چون ابتهاج ایشان را در تدریس فقه و پاسخ به پرسشهای فقهی می‏دانستم با چند سؤال فقهی، یکی از مباحث حکمی را می‏آمیختم تا از پاسخ دادن بدان سؤال فلسفی طفر نروند، و هرگاه ایراد به نظرم می‏رسید و آن را بیان می‏کردم، با جمله « چقدر فطن!» مرا در پرسش و تعلّم تشویق و تفقد می‏کرد.
از بر عکس ظواهرش از بهجت علمی خاصی برخوردار بود و قدر علوم الهی را خیلی خوب می‏دانست و از تعلیم آن به نااهل برحسب وصیّت بوعلی سینا و تکرار خواجه طوسی، خودداری می‏کرد و آن را به هر کسی تعلیم نمی‏داد.
به خاطر دارم، آنگاه که در بیماری سکته مغزی که او را تقریبا زمین گیر کرده بود، احوال ایشان را پرسیدم، با دو کلمه « فی الجمله بد نیستم» پاسخ گفت و من قصیده‏ای که در تجلیل و بزرگداشت او سروده بودم، برایش قرائت کردم، وقتی بدین ابیات رسیدم:
سلمان روزگارا، پرهیزت
بخشید روح، قالب تقوا را
بنشین یکی به مسند و فتوا ده
کامروز نیست، غیر تو فتوا را
به بنده فرمودند: « چرا هست، دیگران هم هستند» و سپس اضافه نمود: « من شصت و پنج سال عمر خود را در فقه و اصول و حکمت و کلام و عرفان گذراندم، و امروز که به خود نگاه می‏کنم، می‏بینم که نه مرا فقیه و اصولی می‏توان گفت و نه حکیم و عارف» و یاللعجب از این همه فروتنی و خضوع» .(13)
این فروتنی موجب شد تا حکیم قزوینی در شبهای جمعه خطاب به عامّه مردم و بازاریان سخن به موعظه گشاید و لطایف عرفانی و براهین عقلی را به زبانی ساده بیان دارد و آیات قرآنی و احادیث معصومین را به مردم القاء نماید و رابطه قرآن و برهان و عرفان را در سلوک علمی خویش بنمایاند.

حکیم متأله


استاد علامه حضرت آیةاللّه رفیعی از افراد نادری است که علوم عقلی و نقلی اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبی فرا گرفته، مدارج عالی کمال را می‏پیماید. لذا وقتی کتاب نفیس حضرت آیةاللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری چاپ می‏شود، آن فقیه بزرگ و حیکم متأله بر « دُرَر الاصول» وی مقدمه‏ای وزین در و در خور می‏نگارد. لیکن او بیش از هر علمی با حکمت متعالیه مأنوس بود و به راستی وی را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.
ایشان در مورد کتاب « اسفار اربعه» صدرالمتألهین می‏فرمود:
« این کتاب اسفار( حکمت متعالی) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنانکه لفظ اسفار هم مؤید این گفتار است» .(14)
علامه رفیعی بر این باور بود که عرفان و قرآن و حدیث و حکمت از یکدیگر جدایی ندارند و اگر کتب حکمی و عرفانی به دست انسان زبان فهم بیفتد، آن را تفسیر انفسی قرآن مجید می‏بیند.(15) لذا وقتی شاگردان فرزانه مکتب فلسفی و عرفانی خویش را می‏بیند که به سبب علاقه به علوم ریاضی به استخراج تقویم همت گمارده، می‏فرماید:
« از این که رشته‏های ریاضی را تحصیل کرده‏اید بسیار کار خوبی کرده‏اید، و لکن شما در علوم دیگر هم زحمت کشیده‏اید و این عمل شما سبب می‏شود که در عرف عام به سمت یک منجّم شناخته شوید و همه کمالات دیگر شما نادیده گرفته شوند» .(16)
او همانند بنیانگذار این مکتب فلسفی صدرالمتألهین شیرازی سیر علمی را با سلوک عملی هماهنگ ساخته بود. چنانکه بر پشت جلد دوم اسفار طبع قدیم خود، تحت عنوان فائدة علویة، اشاره می‏کند که در مبحث، لذت کتاب اسفار، و تعریف آن که آیا « لذت عین ادراک ملایم است یا امر دیگر بر آن مترتّب است؟» اشکال کردم و نفس خویش رإے؛ّّ مضطرب یافتم آنگاه به سوی امام و مولایم سید الحکما الراسخین، امیرالاولیاء الموحدین امیرالمؤمنین (ع)توجه تام کردم که با افاضه ربانی به درستی کلام صدرالمتألهین یقین پیدا کردم.(17)
آیة اللّه رفیعی به موجز نویسی شُهره است. با این حال ایجاز به اتقان بحث لطمه‏ای وارد نمی‏سازد. وی در مسائل کلامی، فلسفی و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت(ع) آثاری را از خود به ارث نهاده که مورد توجه اهل معرفت است.
این رسائل و حواشی عبارتند از:
1شرح دعای سحر 2رساله معراج 3رساله اسفار اربعه 4رساله در بیان قوه مولده 5 رجعت 6 تخلیه و تجلیه و تحلیه 7 حرکت جوهریه 8 اتحاد عاقل و معقول ( فارسی) 9 اتحاد عاقل و معقول ( عربی) 10 رساله در وحدت وجود 11رساله در حقیقت عقل 12رساله در شب قدر 13سخن در معاد 14مقاله در وجود 15 تفسیری در دو آیه از سوره یونس 16مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیه 17مقاله در قضایای ضروریّه ازلیه 18رساله در حدوث دهری 19مقاله در اراده و مشیت 20 مقاله در مسح رأس و وضوء 21 مقاله در شرح زندگی ملاصدرا 22 بحث شریف معاد 23حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزواری 24 حواشی بر اسرار الحکم سبزواری 25 حواشی بر شرح الاسماء الحسنی، سبزواری 26 حواشی بر کتاب اسفار الاربعة صدرالمتألهین شیرازی 27 حواشی بر مشاعر 28 حواشی بر عرشیه ملاصدرا 29 حواشی بر تعلیقات ملاصدرا بر کتاب شفای بوعلی سینا 30 حواشی بر شرح اصول کافی ملاصدرا 31 حواشی بر مفاتیح الغیب ملاصدرا 32 حواشی بر کتاب شفای ابن سینا 33 حواشی بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات 34 حواشی بر شوارق الالهام فیاض لاهیجی 35 حواشی بر گوهر مراد شرح حکمةالاشراق قطب الدین شیرازی 38 حواشی بر مقدمه فصوص الحکم قیصری 39 تعلیقات بر الشواهد الربوبیّة صدر المتألهین 40 تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتألهین 41 حواشی بر شرح مطالع در منطق 42 حواشی بر شرح تجرید قوشچی در کلام 43 تعلیقات بر مصباح الانس ابن فناری در عرفان 44 کتابی در حول عقاید امامیّه در ردّ « جبّانی» از نویسندگان کویت 45 تقریرات درسی اصول عقاید.
معظم له در فقه استدلالی نیز تألیفاتی داشته‏اند که عبارتند از:
1کتاب صلوة 2 کتاب خمس 3 کتاب حج 4 کتاب میراث 5 کتاب نکاح 6 کتاب طلاق 7 کتاب مکاسب و بیع و تجارت 8 در قاعده لا ضرر 9 توضیح المسائل 10 هدایة الانام 11 حواشی بر عروة الوثقی 12رساله مناسک حج -13اسرار حج 14حواشی بر کفایة الاصول 15تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری 16حاشیه بر وسیلة النجاة آقا سید ابوالحسن اصفهانی.(18)

وفات


علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی پس از سالها مجاهدت، نیمه شب سه‏شنبه 24دی ماه 1353شمسی، برابر اول محرم 1395قمری در سن 85سالگی در تهران به لقاءاللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمی، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س)به خاک سپرده شد.(19)
عبارت زیر بر روی سنگی تحریر و حک شده و بر دیوار روبروی قبر آن حکیم نصب گردیده است:
«قد لبّی ربّه الجلیل، سیّدالعلماء المجتهدین، جامع المعقول و المنقول استاد الفقهاء و المحققین و الحکماء المتألهین، مرجع العوام و الخواص، علّامه الزمان، آیةاللّه العظمی الحاج سیّد ابوالحسن الحسینی، المشتهر بالرفیعی القزوینی - اعلی اللّه مقامه الشریف - فی عاصمة تهران، غرّة محرم الحرام فی سنة 1396(20) من الهجرة النبویّة صلی اللّه علیه و آله و سلم» .

آخرین سفارش


آن جناب پس از ارتحال با چهره‏ای نورانی و مسرور از لذات معنوی به خواب برخی از شاگردانش آمده و اهتمام به قرآن کریم و نماز اوّل وقت را سفارش کرده است.

پی نوشت :


1- درباره علمای این خاندان، ر. ک به: دایرة المعارف تشیع؛ ج 1ص 173مینودر؛ ص .325 - 324تقریرات « آیةاللّه رفیعی» .
2- آیةاللّه سید ابراهیم معروف به «صاحب ضوابط الاصول» و «دلائل الاحکام» است. و فرزند او «آیةاللّه سید علی مجتهد قزوینی» که پدر مادر آیةاللّه رفیعی و صاحب حاشیه بر «قوانین اصول» است شاگرد مبرز شیخ انصاری قدس سره است. آرامگاه این دو جد مادری در صحن بزرگ حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) در کربلا واقع است. «رسائل فلسفی»، ص .5 3- در کتب رجال شیعه و زندگینامه‏های ائمه(ع) هرگاه ابوالحسن مطلق یا با صفت «اول» بیاید مقصود امام موسی کاظم (ع) و با صفات «ثانی» مقصود امام رضا(ع) و با صفت «ثالث» مراد امام هادی(ع) است.
4- آیةاللّه حسن زاده آملی فرماید:
وقتی پیرمردی هم سن و سال استاد بزرگوار جناب آیةاللّه حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی(رفع اللّه درجاته) حکایت می‏کرد که ما در اوان خردسالی در قزوین همین آقا سید ابوالحسن رفیعی را صدا می‏زدیم که بیا بازی، ایشان تا میدان با ما همراهی می‏کرد، ولی با ما بازی نمی‏کرد، در گوشه‏ای می‏ایستاد، یا به نبش دیواری تکیه می‏داد و دلنشین پیرمرد به یاد حضرت یحیی پیامبر(ع) افتادم که خدای سبحان در آیه سیزدهم سوره مریم قرآن فرموده است: «یا یحیی خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیّا» حکم، امر حکیم محکم و متین و رصین است که بر اساس استوار حق و حقیقت قرار گرفته است و ریشه دوانده و پایدار است. «یس و القرآن الحکیم» . آسمان معرفت؛ ص .383
5- طبقات اعلام الشیعه، ج 2ص 13و .57
6- آئینه دانشوران، ص 183و رسائل فلسفی، ص .6
7- استاد سید جلال الدین آشتیانی در خصوص اساتید آیةاللّه رفیعی گوید: ایشان«سفر نفس اسفار» و «الهیات شفا» را نزد آقا میرزا حسن کرمانشاهی آموخته بود و «منظومه» را نزد حاج فاضل تهرانی و «مقدمه قیصری» و قسمتی از « فص آدمی» را نزد آقا میرزا محمود قمی فراگرفته بود.
احاطه او بر آثار ملاصدرا ظاهر و بارز بود. کتاب اسفار و حواشی ملاصدرا و مفاتیح الغیب و حواشی ملاصدرا بر حکمت الاشراق را در حافظه داشت. و خداوند گویا او را برای تدریس اسفار خلق کرده بود.
کیهان فرهنگی؛ سال دوم، شهریور 1364ش 6ص .17
8- رسائل فلسفی؛ ص 6و .7
9- رسائل فلسفی؛ ص .7
10- همان، ص .13
11- آسمان معرفت؛ ص .289 - 287
12- همان، ص .291
13- رسائل فلسفی، ص 14و .15
14- آسمان معرفت؛ ص .61
15- همان؛ ص .56
16- همان؛ ص .398
17- رسائل فلسفی، ص .19
18- در آسمان معرفت؛ ص 284 - 282و رسائل فلسفی، ص 25و .26
19- معظم له چهارده فرزند دارند؛ اولاد ذکور آنها عبارتند از: -1شهاب الدین -2ضیاءالدین -3محسن -4حسن -5کاظم -6رضا -7عبداللّه -8مهدی -9مصطفی -10صادق. جناب آقای محسن رفیعی قزوینی روحانی و مدرس سطوح عالی فقهی است. «رسائل فلسفی» ص .63
20- سال وفات که روی سنگ قبر حک شده اشتباه است.

نویسنده: سید علی رضا سیّد کباری
منبع حوزه
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:12
شخصیت ها و بزرگان
[تصویر: 0048.jpg]

کتاب عرفان علامه طباطبایی آماده چاپ شد

کتاب عرفان علامه طباطبایی(ره) با بیان آیت‌الله حسن رمضانی که به زوایای عرفانی علامه می‌پردازد در مرحله صفحه‌آرایی قرار گرفت و در آینده نزدیک منتشر می‌شود.
یکی از ابعاد مهم و برجسته علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره) عرفان است و علامه طباطبایی، علاوه بر اینکه فقیه، فیلسوف و مفسر بزرگی بود، عارف برجسته‌ای بود که در مکتب عرفانی علامه سید علی قاضی تربیت شد.
کتاب عرفان علامه طباطبایی (ره)، مجموعه‌ای است که از پیوند عمیق علّامه طباطبایی با عرفان نظری و عرفان عملی سخن می‌گوید و در یک مجموعه منسجم، زوایای عرفانی علامه طباطبایی را با بیانات آیت‌الله حسن رمضانی، استاد عرفان اسلامی شرح و تبیین می‌کند.

این کتاب در پنج بخش، تنظیم شده است؛

بخش اول کتاب، درباره اصل عرفان اسلامی سخن می‌گوید. مباحث این بخش شامل؛ چیستی عرفان نظری و عرفان عملی، تفاوت عرفان نظری با عرفان عملی، خاستگاه عرفان، تاثیرات عرفان عملی و نظری بر یکدیگر، شباهت و تفاوت عرفان با کلام، فلسفه و اخلاق، و روش خواندن فلسفه و عرفان است.

بخش دوم، درباره زندگی‌نامه، تحصیلات، سلسله نسب، اساتید، اخلاق و وفات علامه طباطبایی است.

بخش سوم، درباره نظرات علامه درباره عرفان نظری به خصوص وحدت شخصی وجود است. ضمنا در این بخش، وحدت شخصی وجود از منظر عرفا به شکل ساده و روشن، توضیح داده شده است.

بخش چهارم کتاب عرفان علامه، درباره عرفان عملی علامه طباطبایی است. در این بخش، مسلک عرفانی و روش تربیتی علامه، تبیین شده است و مباحثی مانند؛ سعادت و کمال حقیقی انسان، راه رسیدن به استاد عرفان، آیا راه سلوک، برای همه باز است؟، نشانه‌ اهل معرفت و فنا، انواع عبادت در کلام عرفا، بحث معرفت آفاقی و معرفت انفسی، طریق تمرکز و نفی خواطر، و معرفت نفس تبیین شده است.

و بخش پنجم و پایانی کتاب، به مساله محبت علامه طباطبایی به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام اختصاص یافته است.
 
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:10
شخصیت ها و بزرگان
بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیة الله العظمی جناب آقای طباطبائی (ادام الله عمرکم ماشاءالله)

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله، ...چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطی که زندگی می کنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب آن شده اند که مرا از حرکت به سوی الله، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و می دارند. در خواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟

یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و الّا دیگران ادعای نصیحت فراوان دارند. دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همانگونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت.(مسموع)

باز هم خاطر نشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سوال نمی شود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع می توانید اصالتی قائل شوید، مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم. امضا 23/10/1355


پاسخ علامه طباطبائی به نامه ایشان:

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم

برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا-عز اسمه- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد.

همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. إن شاءالله موفق خواهید بود. و السلام علیکم.

محمد حسین طباطبائی

 
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته