• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5943روز قبل
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز یا آب دین

یكى از شگفت انگیزترین تعبیراتى كه در گفته هاى پیامبر اسلام است همین تعبیر است : نماز آب دین است و دین به منزله ى یك درخت است .

آب ، زیر بناى حیات موجودات زنده است ; و این حقیقتى است كه قرآن مجید به آن اشاره دارد :

( . . . وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَیْء حَیٍّ . . . )(2) .

 

و هر چیز زنده اى را از آب آفریدیم .

آب طراوت بخش زندگى ، پاك كننده ، شست و شوگر ، سبب خرمى و زیبایى دشت و دمن و كوه و صحرا ، عامل رفع تشنگى ، رشد دهنده ى نباتات ، برطرف كننده ى آلودگى ها ، وسیله ى پدید شدن ابر و باران ، و آباد كننده ى سرزمین هاى خشك است .

كسى كه مزرعه یا باغ یا زمین قابل زراعت را مى خواهد بخرد ، یكى از اصولى ترین سخنانش با فروشنده درباره ى آبى است كه مزرعه یا باغ یا زمین قابل زراعت را مشروب مى كند ، اگر آب فراوانى داشته باشد آن را با اشتیاق مى خرد وگرنه با ناخشنودى از این كه كم آب است از خریدن آن خوددارى مى كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معانى الاخبار : 245 ، باب معنى البخل والشح ، حدیث 4 ; بحار الانوار : 93 / 16 ، باب 1 ، حدیث 34 .

2 ـ انبیاء ( 21 ) : 30 .

نماز ، در عرصه گاه دین انسان به تعبیر پیامبر آب دین است ، اگر در فضاى حیات معنوى انسان نماز وجود نداشته باشد باید به انتظار خشك شدن شاخه ى دین یعنى زكات ، و رگ هاى دین یعنى روزه ، و برگ دین یعنى حسن خلق ، و عامل ثمر دهى اش یعنى برادرى در دین ، و جلد و پوستش یعنى حیا ، و میوه اش یعنى خوددارى از محارم ، بود !

آرى ، باغى كه از آب محروم مى شود همه ى درختانش خشك مى شود ، گلستانى كه بى آب بماند همه ى گلهایش پژمرده مى گردد ، چمن زارى كه از آب محروم شود تبدیل به علف خشك مى شود ، مزرعه اى كه بى آب باشد رو به خرابى مى رود ، شهر و دیارى كه دچار قحطى آب شود ساكنانش فرارى مى شوند ، انسانى كه بى نماز باشد یا بى نماز شود سرسبزى فضایل و ارزش هایش تهدید به نابودى مى شود .

این دو ركعت نماز واقعى است كه اگر مكلّفى بخواهد آن را تحقّق دهد چاره اى ندارد جز این كه از زمین غصبى ، فرش حرام ، لباس حرام ، آب غصبى ، و نجاسات ظاهرى ، و براى قبولى نمازش از نجاسات باطنى ، بپرهیزد . و این نماز واقعى است كه به فرموده ى قرآن مجید انسان را از فحشا و منكرات باز مى دارد .

نمازگزارى كه از فحشا و منكرات اجتناب ندارد باید بداند كه نمازش نماز نیست .

علامه ى خبیر ، محدث بى نظیر ، علامه ى مجلسى مى فرماید :

نماز كامل و حقیقى این خاصیت و ویژگى را دارد كه نمازگزار را از فحشا و منكرات باز مى دارد ، و اگر نمازِ نمازگزار او را از فحشا و منكرات باز ندارد گویى نماز نیست(1) .

بنابراین اگر نماز ، نمازِ واقعى باشد هم چون آب حیات بخش ، سرسبزى ارزش هایى را كه انسان كسب كرده حفظ مى كند ، و نمى گذارد آتش فحشا و منكرات به گلستان و باغ دین برسد و نباتات و گل هاى معنوى این گلستان و باغ را بسوزاند .

 برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 23/11/1386 - 11:46
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

سخاوت در روایات

قرآن و روایات در برابر مذمّتى كه از بخل و بخیل دارند ، از سخاوت و سخى ستایش و مدح مى كنند .

از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است :

السَّخَا خُلُقُ اللهِ الاَْعظَمُ(1) .

سخاوت عظیم ترین منش خداست .

و نیز آن حضرت فرموده :

اِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ اَشْجارِ الجَنَّة لَها اَغصَانٌ مُتَدَلِّیَةٌ فِى الدُّنیَا ، فَمَن كَانَ سَخِیّاً تَعَلَّقَ بِغُصْن مِن اَغْصَانِهَا فَسَاقَةُ ذَلِكَ الغُصنَ اِلَى الجَنَّةِ(2) .

همانا سخاوت درختى از درختان بهشت است ، شاخه هایى آویخته در دنیا دارد ، كسى كه سخى است به شاخه اى از شاخه هایش بسته است ، پس آن شاخه او را به بهشت مى كشاند .

و از آن حضرت روایت شده است :

السَّخِىُّ قَریبٌ مِنَ اللهِ ، قَریبٌ مِنَ النَّاسِ ، قَریبٌ مِنَ الجَنَّةِ(3) .

انسان سخى به خدا و به مردم و بهشت نزدیك است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كنز العمال : 15926 ; میزان الحكمه : 5 / 2426 ، السّخاء ، حدیث 8349 .

2 ـ امالى طوسى : 474 ، مجلس 17 ، حدیث 1036 ; بحار الانوار : 8 / 171 ، باب 23 ، حدیث 114 ; میزان الحكمه : 5 / 2426 السخاء ، حدیث 8350 .

3 ـ مصباح الشریعه : 82 ، باب السابع و الثلاثون ، فى السخاء ; بحار الانوار : 68 / 355 ، باب 87 ، حدیث 17 ; میزان الحكمه : 5 / 2428 ، السخاء ، حدیث 8377 .

و در روایتى عجیب آمده است :

اَوحَى اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلى مُوسى (علیه السلام) : اَن لاَ تَقْتُلِ السّامِرِىَّ ; فَاِنَّهُ سَخِىٌّ(1) .

خدا به موسى وحى كرد : سامرى را به قتل نرسان ; زیرا او انسانى باسخاوت است .

امام صادق (علیه السلام) فرموده است :

السَّخاءُ مِن اَخلاَقِ الاَنبِیاءِ وَهُوَ عِمادُ الإِیمَانِ . وَلاَ یَكونُ مُؤمِنٌ إلاَّ سَخِیّاً ، وَلاَ یَكونُ سَخِیّاً إلاَّ ذُو یَقِینٌ وَهِمَّة عَالِیَة ; لاِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقِینِ وَمَن عَرَفَ مَا قَصَدَ هَانَ عَلَیهِ مَا بَذَلَ(2) .

سخاوت از منش و اخلاق پیامبران است ، و ستون ایمان است . و مؤمنى نیست مگر این كه سخى است ، و سخاوتمندى نیست مگر این كه داراى یقین و همت بلند است ; زیرا سخاوت شعاع نور یقین است و كسى كه نسبت به آنچه قصد دارد انجام دهد آگاهى و شناخت داشته باشد ، آنچه را كه به دیگران مى بخشد بر او آسان است .

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) درباره ى سخى ترین مردم فرموده است :

اَسْخَى النَّاسِ مَن اَدَّى زَكاةَ مَالِهِ(3) .

سخى ترین مردم كسى است كه زكات مالش را مى پردازد .

و در روایتى فرموده است :

بخیل واقعى كسى است كه از پرداخت زكات واجبى كه در مالش قرار دارد خوددارى مى كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 4 / 41 ، باب المعرفة الجود و السخاء ، حدیث 13 ; میزان الحكمه : 5 / 2428 ، السخاء ، حدیث 8377 .

2 ـ مصباح الشریعه : 82 ، باب السابع والثلاثون ، فى السخاء ; بحار الانوار : 68 / 355 ، باب 87 ، حدیث 17 ; میزان الحكمه : 5 / 2426 ، السخاء ، حدیث 8351 .

3 ـ مشكاة الانوار : 231 ، الفصل الرابع فى السخاوة والبخل ; بحار الانوار : 93 / 11 ، باب 1 ، حدیث 11 ; میزان الحكمه : 5 / 2432 ، السخاء ، حدیث 8396 .

اِنَّمَا البَخِیلُ حَقَّ البَخِیلِ الَّذِى یَمْنَعُ الزَّكَاةَ المَفْرُوضَةَ فِى مَالِهِ . . .(1) .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 23/11/1386 - 11:46
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زكات

ایمان به معنایى كه در سطور گذشته توضیح داده شد عامل نقش بستن جود و سخا در وجود انسان است .

انسان هنگامى كه در پرتو ایمان و باور ، خود و همه چیز را مال خدا بداند

و براى خویش ذره اى مالكیت قائل نباشد و فقط خدا را مالك بداند و بس ، از پرداخت زكاتى كه به منزله ى شاخه ى درخت دین است و فرمان اكید خداست امتناع نخواهد كرد ، بلكه با طیب خاطر و رضامندى كامل و عشق و علاقه موارد زكات را از مالش جدا مى كند و به محلهایى كه خدا به آن دستور داده است مى رساند(1) و از این كه با این عمل به عبادت و اطاعت برخاسته خوشحال مى گردد .

مؤمن نه فقط از ثروت مادى ، بلكه از هر نوع ثروتى كه در اختیار دارد ـ چه مادى و چه معنوى ـ زكات مى پردازد : زكات گندم و جو ، گاو و گوسفند و شتر ، طلا و نقره ، خرما و مویز ; زكات علم ، زكات قدرت ، زكات آبرو ، زكات قلم ، زكات قدم و . . . .

( وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ )(2) .

و از آنچه روزى آنان كرده ایم انفاق مى كنند .

زكات امور مادى ، پرداختنش در محل هاى تعیین شده است و زكات علم تعلیم آن به امت است ، زكات قدرت عدالت ورزى و انصاف است ، زكات آبرو حلّ مشكلات مردم با كمك گرفتن از دیگران است ، زكات قلم نوشتن كتاب و مقالات بیدار كننده است ، زكات قدم دنبال كار خیر رفتن و عیادت بیمار و تشییع جنازه ى مؤمن و رفتن نزد دانشمندان و اندیشمندان پاك نهاد است .

اقرار قلبى و زبانى نسبت به حقایق ایمانى وفاى عملى مى طلبد . كسى كه با قلب و زبان مى گوید : لا إله إلاّ الله كه تفصیلش این است كه من اقرار دارم الله كه مستجمع جمیع صفات كمال است آفریننده ى جهان هستى و ربّ و مالك آن

است ، و رحیم و غفور و ودود و قدیر و عظیم و كریم و رزاق و . . . است ، باید این اقرار با وفاى كامل عملى توأم شود و وفاى به آن در مرحله ى قلبى این است كه :

لاَ یَبْقَى لِلمُوَحِّدِ مَحبُوبٌ سِوَى الفَرد الوَاحِد(3) .

براى اقرار كننده به توحید محبوبى جز خداى یگانه نماند .

و همه ى محبت ها ـ محبت به پدر و مادر و زن و فرزند و مال و ثروت ـ شعاع آن محبت باشد . یعنى همه را به خاطر خدا بخواهد و همه را براى خدا دوست داشته باشد ، و محبت آنان در قلب به گونه اى نباشد كه میان انسان و محبوب حقیقى اش ـ حضرت حق ـ حائل شود .

و وفاى آن در مرحله ى عملى این است كه مال و ثروت و وجود خود را براى حضرت حق هزینه كند ، و به تعبیر قرآن مجید خود را فروشنده ، و مال و وجودِ خویش را جنس ، و خدا را خریدار ، و بها و قیمت را بهشت بداند :

( إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ . . . )(4) .

یقیناً خدا جان و اموال مؤمنین را در برابر این كه بهشت براى آنان باشد از آنان مى خرد .

كسى كه در این داد و ستد وارد نشود ، و از پرداخت مال و جانش به خدا دریغ ورزد ، ملتزم به شؤون ایمان نشده و قدم در حوزه ى وفاى عملى نگذاشته و از نظر ایمان و دین فردى ناقص است .

اگر بگوید : به پروردگار محبت دارم و به آن ذات یگانه عشق مىورزم ، در گفتارش صادق نیست ; زیرا چون محبت به جان و مالش از محبت به خدا زیادتر است ، میان او و اجراى فرامین خدا مانع و حجاب شده ; پس به معناى واقعى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ ) توبه (9) : 60 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 3 .

3 ـ التحفة السنیة ( مخطوط ) : 159 ; السید عبدالله الجزایرى .

4 ـ توبه ( 9 ) : 111 .

محبّ خدا نیست و وفاى عملى ندارد ، و علاوه بر این آلوده به بخل است و از نعمت سخا در محرومیت است .

 

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 23/11/1386 - 11:45
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

قلب سلیم محصول ایمان

باور داشتن این حقایق و ایمان به این اصول سبب سعادت و نجات و خوشبختى و كرامت و محصول پاكش ـ به فرموده ى قرآن ـ قلب سلیم است ، قلبى كه با سلامت متحد شده و ارزش ارایه شدنش را به پیشگاه حق در قیامت پیدا كرده است .

 یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْب سَلِیم )(1) .

قیامت روزى است كه مال و فرزندان سودى به انسان نبخشند ، سود فقط براى كسى است كه قلب سلیم به سوى خدا آورده باشد .

قلب سلیم قلبى است كه خدا را با همه ى صفاتش و قیامت را با همه ى شؤونش و فرشتگان و قرآن و پیامبران را تصدیق نموده و به مرحله ى باور و یقین رسیده است .

به عبارت دیگر خورشید ایمان از افق آن طلوع كرده ، ایمانى كه به منزله ى مركز منظومه است و ستارگانى چون زكات ، نماز ، روزه ، حسن خلق ، برادرى در دین ، حیا ، خوددارى از محرمات علاوه بر این كه از آن نشأت گرفته اند پیوسته از آن كسب نور و قدرت و انرژى مى كنند .

1 ـ شعراء ( 26 ) : 88 ـ 89 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

سه شنبه 23/11/1386 - 11:44
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

ایمان

در كلام نورانى رسول خدا از ایمان تعبیر به ریشه و پایه و اصل شده است ; زیرا اگر ایمان نباشد بناى دین استوار و مستحكم نخواهد بود ، و یقیناً فتنه ها و فتنه گران میان انسان و دین جدایى خواهند انداخت .

قرآن ، انسان را در دین دارى هم چون اولیاى خدا مى خواهد كه دین و عمل و اخلاقشان بر ریشه و بنیانى چون ایمان و باور و یقین قرار داشت ، و به این سبب در برابر فتنه ها و آشوب ها و اغواگرى ها و وسوسه ها سالم ماندند ، و استوارى و ثابت قدمى نشان دادند . و اگر به جایى مى رسیدند كه حفظ دینشان در گرو نثار جانشان بود هم چون آسیه ، حبیب نجار ، یاسر ، سمیّه ، میثم تمار ، رشید هجرى ، عمر بن حمق خزاعى ، حجر بن عدى ، و از همه برتر و والاتر اصحاب و اهل بیت حضرت حسین (علیهم السلام) ، جانشان را نثار رضاى دوست مى كردند ; و این نثار جان كه عاشقانه انجام مى گرفت نبود مگر به سبب ایمانى كه به حقایق داشتند .

دیدن روى تو و دادن جان مطلب ماست *** پرده بردار ز رخساره كه جان بر لب ماست

بت روى تو پرستیم و ملامت شنویم *** بت پرستى اگر این است كه این مذهب ماست

گرچه در مكتب عشقیم همه ابجد خوان *** شیخ را پیر خرد طفل ره مكتب ماست

نیست جز وصف رخ و زلف تو ما را سخنى *** در همه سال و مه این قصه ى روز و شب ماست

چرخ عشقیم و تو ما را چو مهى زیب كنار *** خون دل چون شفق و اشك روان كوكب ماست

این كه نامش به فلك مهر جهان افروز است *** روشن است این كه یكى ذرّه ز تاب و تب ماست

خواستم تا كه شوم بسته ى فتراكش گفت *** فرصت این بس كه سرت خاك سم مركب ماست(1)

ایمان یعنى : باور داشتن خدا و صفات جلال و جمال او .

كسى كه خدا را باور دارد ، به فرامین و قوانین و خواسته هایش گردن مى نهد .

كسى كه خدا را باور دارد ، در خلوت و آشكار از زشتى و بدكارى مى پرهیزد .

كسى كه خدا را باور دارد، وجود خود را مطلع الفجر اسما وصفات او قرار مى دهد.

كسى كه خدا را باور دارد ، از كسب نامشروع و لقمه ى حرام و ظلم و ستم ، و دغل و خیانت مى پرهیزد .

كسى كه باور دارد خدا رزاق است ، به رزق پاك او قناعت مى كند و سهم دیگران را به غارت نمى برد .

كسى كه خدا را باور دارد ، در مدار عبادت و طاعت به سر مى برد ، و از این كه سر به خاك درگاه محبوب مى ساید لذّت مى برد .

كسى كه خدا را باور دارد ، به مراقبت و نظارت او نسبت به خویش در همه ى حالات توجه دارد .

كسى كه قیامت را باور دارد ، از گناهان مربوط به چشم و زبان و گوش و دست و شكم و پا و شهوت مى پرهیزد .

كسى كه قیامت را باور دارد ، از ترازوهایى كه براى سنجش اعمال ـ گرچه به وزن ذره باشد ـ مى نهند هراس دارد .

كسى كه قیامت را باور دارد ، خود را در این دنیا مسافر مى بیند و هم چون مسافر از مسیر دنیا به آخرت سبك بار ادامه ى سفر مى دهد .

كسى كه قیامت را باور دارد ، در پر كردن پرونده اش از عبادات و طاعات و خیرات مى كوشد و سعى مى كند شرّى در پرونده اش ثبت نشود .

كسى كه قیامت را باور دارد ، وزین و مواظب و مراقب و سالم زندگى مى كند و از این كه از جانب او به دیگران حتى به حیوانات زیانى وارد شود به شدت مى پرهیزد .

كسى كه قیامت را باور دارد ، از شهوات حرام و لذت هاى نابه جا و نگاه هاى آلوده و اعمال ناهنجار و رفتار ناپسند ـ گرچه به قیمت از دست دادن جانش تمام شود ـ خوددارى مى كند .

 

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 10/11/1386 - 17:35
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر دین در كلام پیامبر اسلام

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) در كلامى حكیمانه دین را چنین معرفى نموده است :

عَنِ النَّبِىّ (صلى الله علیه وآله وسلم) أنَّهُ قَالَ : أَلاَ اِنَّ مَثَلَ هَذَا الدّینِ كَمَثَلِ شَجَرَة نَابِتَة ثابِتَة ، الاِیمَانُ اَصْلُهَا ، وَالزَّكَاةُ فَرْعُهَا ، وَالصَّلاَةُ مَاءُهَا ، وَالصِّیَامُ عُرُوقُهَا ، وَحُسْنُ الخُلْقِ وَرَقُهَا ، وَالاِخَاءُ فِى الدِّینِ لِقَاحُهَا ، وَالحَیاءُ لِحَاؤُهَا ، وَالكَفُّ عَن مَحَارِمِ اللهِ ثَمَرَتُهَا ; فَكَما لاَ تَكمُلُ الشَّجَرَةُ اِلاّ بِثَمَرَة طَیِّبَة، كَذَلِكَ لاَ یَكمُلُ الاِیمَانُ إِلاَّ بِالكَفِّ عَن مَحَارِمِ اللهِ(5).

آگاه باشید وصف این دین مانند وصف درخت روییده ثابت و پابرجاست ، ریشه اش ایمان ، شاخه اش زكات ، آبش نماز ، رگ هایش روزه ، برگ هایش حسن خلق ، عامل ثمردهى اش برادر بودن مسلمانان بر پایه ى دین ، جلد و پوستش حیا ، و میوه اش خوددارى از حرام هاى خداست ; پس همانگونه كه درخت جز با میوه ى پاكیزه كامل نمى شود ، هم چنین ایمان جز با خوددارى از حرام هاى خدا كامل نمى گردد .

شاخه ى وجود انسان هنگامى كه از راه تفكّر و معرفت و مطالعه و بصیرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً )بقره ( 2 ) : 30 .

2 ـ ( وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْماءَ كُلَّهَا ) بقره ( 2 ) : 31 .

3 ـ ( إِنَّا عَرَضْنَا الاَْمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الاِْنسَانُ ) احزاب ( 33 ) : 72 .

4 ـ ( وَمَن یُطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِیقاً ) نساء ( 4 ) : 69 .

5 ـ جامع الاخبار : 37 ، الفصل التاسع عشر فى الاسلام ; مستدرك الوسائل : 11 / 279 ، باب 23 ، حدیث 13013 .

و نشست و برخاست با علماى ربّانى و اراده و اختیار و عشق و علاقه با دین خدا ـ كه همان اسلام قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) است ـ پیوند بخورد ، این هشت حقیقتى كه در كلام پیامبر آمده است از انسان ظهور مى كند .

به عبارت دیگر وقتى افق وجود انسان در برابر خورشید دین قرار گیرد این هشت نور از این افق طلوع مى كند ، و انسان منبعى از خیرات و بركات براى خود و دیگران مى شود .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 10/11/1386 - 17:35
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حقیقت ایمان

آنان كه گمان مى كنند ایمان حقیقتى بسیط ، و یك واقعیت خالص قلبى است گمانشان بى پایه ، و اساس تصورشان از ایمان تصورى باطل ، و گفتارشان در این زمینه گفتارى بى دلیل و برهان است .

ایمان ـ چنان كه از صریح آیات قرآن و روایات استفاده مى شود ـ حقیقتى مركّب از سه بخش است :

1 ـ اعتقاد و باور كه جنبه ى ریشه و پایه دارد .

2 ـ حقایق عملى .

3 ـ حسنات اخلاقى .

مؤمن حقیقى كسى است كه قلبش بر باور و یقین و اعتقاد صحیح مى تپد ، و اعضایش سرسبز به عمل صالح ، و باطنش آراسته به زیبایى هاى اخلاق است .

آیات و روایات گاهى ایمان و مؤمن را یك جا توضیح داده اند ، و به جلوه هاى باطنى و ظاهرى ایمان در وجود مؤمن اشاره كرده اند .

`

ایمان در قرآن و روایات

قرآن مجید ایمان را مركّب از : « باور داشتن خدا و قیامت و فرشتگان و قرآن و پیامبران ، و پرداخت مال ـ در عین عشق ورزى به آن ـ به خویشاوندان و یتیمان و از كار افتادگان و در راه ماندگان و سائلان و در راه آزادى بردگان ، و برپا داشتن نماز ، و هزینه كردن زكات ، و وفاى به پیمان ، و استقامت و صبر در كارزار ،

و هنگام مصیبت و رنج و بلا و درد و تهیدستى و فقر »(1) مى داند .

قرآن مجید مؤمنان را چه در حال قیام ، چه در حال نشستن ، چه در حال خفتن ، غرق یاد خدا ، و در مقام اندیشه ى صحیح در مورد آفرینش آسمان ها و زمین و درك این حقیقت كه مجموعه ى آفرینش بر اساس حق و درستى است معرفى مى كند ، و مى گوید : « مؤمنان درخواستشان از مولایشان این است كه آنان را از آتش دوزخ حفظ كند . به پروردگارشان مى گویند : هركس را تو در آتش اندازى او را به خفت و خوارى دچار كرده اى و براى ستمكاران به آیات تو هیچ یار و یاورى نخواهد بود .

و نیز به پروردگارشان مى گویند : « صداى نداكننده اى كه انسان ها را به ایمان آوردنشان به پروردگارشان دعوت مى كرد شنیدیم ، پس ما ایمان آوردیم ، در نتیجه گناهانمان را بیامرز و بدى هایمان را بپوشان و ما را در زمره ى نیكان قبض روح كن »(2) .

قرآن مجید مؤمنان را « خاشع در نماز ، روى گردان از كارها و سخنان بیهوده ، و پرداخت كننده ى زكات ، و حافظ عفت و پاكدامنى ، و امین و وفادار به پیمان ، و محافظت كننده ى بر نمازهاى واجب »(3) معرفى مى كند .

امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینَ وَابْنَ الْسَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ )بقره ( 2 ) : 177 .
2 ـ ( رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِی لِلاِْیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَیِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الاَْبْرَارِ )آل عمران ( 3 ) : 193 .
3 ـ ( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ) مؤمنون ( 23 ) : 1 ـ 9 .
المُؤمِنُ وَقورٌ عِنْدَ الهَزَاهِزِ ، ثَبوتٌ عِنْدَ المَكَارِهِ ، صَبُورٌ عِنْدَ البَلاءِ ، شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ ، قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللهُ ، لاَ یَظْلِمُ الأعداءَ وَلاَ یَتَحامَلُ لِلأصدِقاءَ ، النَّاسُ مِنْهُ فِى راحة ، وَنَفْسُهُ فِى تَعَب(1) .

مؤمن در برابر حوادث و مصایب و فتنه ها و آشوب ها بردبار و باوقار است ، و در برابر امور ناخوشایند پابرجا و شجاع است ، شكیبایى در بلا ، و سپاسگزار در فراخى و گشایش و قانع به روزى خداست ، به دشمنان ستم نمىورزد ، و بار سنگینى بر دوستان نیست ، مردم از او در راحتند ، و خود او براى راحت مردم در سختى و مشقت است .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

المُؤمِنُ مَنْفَعةٌ ، اِنْ ماشَیْتَهُ نَفَعَكَ ، وَاِنْ شَاوَرْتَهُ نَفَعَكَ ، وَاِنْ شَارَكْتَهُ نَفَعَكَ ، وَكُلُّ شَىء مِن أمْرِهِ مَنْفَعَةٌ(2) .

مؤمن سود محض است ، اگر به سوى او قدم بردارى تو را سود رساند ، و اگر با او مشورت كنى تو را سود دهد ، و اگر با او مشاركت نمایى تو را سود بخشد ، و هر چیزى از كار مؤمن سود محض است .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در توصیف مؤمن فرموده است :

حركاتش لطیف و نرم و محضرش شیرین است ، از میان امور ، برترینش را مى طلبد ، و از اخلاق رفیع ترینش را مى جوید ، بر كسى كه با او دشمن است ستم نمىورزد ، و به خاطر كسى كه به او عشق دارد گناه نمى كند ، هزینه ى زندگیش اندك ، و یاریش به مردم بسیار است ، عملش را نیكو انجام مى دهد چنان كه گویى ناظرى بر او نظارت دارد ، از حرام چشم فرو مى پوشد ، داراى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 75 / 27 ، تتمه باب 15 ، حدیث 94 ; میزان الحكمه : 1 / 392 ، الایمان ، حدیث 1408 .

2 ـ كنز العمال : 692 ; میزان الحكمه : 1 / 396 ، الایمان ، حدیث 1434 .

جود و سخاوت است ، سائلى را محروم نمى كند ، كلامش را سنجیده مى گوید ، زبانش از باطل گویى لال است ، باطل را از دوستش نمى پذیرد ، و حق را بر ضد دشمنش برنمى گرداند ، جز براى دانا شدن نمى آموزد ، وجز براى عمل كردن دانا نمى شود ، اگر با اهل دنیا قرار گیرد ، زیرك ترین آنان است و اگر با اهل آخرت سلوك كند پرهیزكارترین آنان است(1) .

امام صادق (علیه السلام) در وصف مؤمن فرمود :

المُؤمِنُ حَلیمٌ لاَ یَجْهَلُ ، وَاِن جُهِلَ عَلَیْهِ یَحْلُمُ وَلاَ یَظْلِمُ ، وَاِنْ ظُلِمَ غَفَرَ وَلاَ یَبْخَلُ ، وَاِنْ بُخِلَ عَلَیْهِ صَبَرَ(2) .

مؤمن بردبارى است كه جهل نمىورزد ، و اگر بر او جهل ورزند بردبارى نشان مى دهد و ستم نمى كند ، و اگر بر او ستم شود گذشت مى كند و بخل نمىورزد ، و اگر بر او بخل ورزند شكیبایى پیشه مى كند .

با توجه به این گونه آیات و روایاتى كه گفته شد تردیدى نمى ماند كه ایمان حقیقتى مركّب از عقیده ، عمل و اخلاق است ; و مؤمن كسى است كه از این سه حقیقت به اندازه ى طاقت و وسعش برخوردار باشد .

این سه حقیقت به طور واضح در آیات و روایات تفسیر شده است و مردم را به دقایق و لطایفش آگاهى داده اند ، تا جایى كه براى تحصیل سعادت و خوشبختى چیزى را فروگذار نكرده اند ، و اسلامى كامل و دینى جامع و مكتبى انسان ساز و قوانینى فراگیر نسبت به تمام شؤون زندگى ارائه نموده اند .

انسان با آراسته شدن به حقایق دینى ، موجودى برتر از همه ى موجودات(3) ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التمحیص : 74 ، باب فى اخلاق المؤمنین ، حدیث 171 ; بحار الانوار : 64 / 310 ، باب 14 ، حدیث 45 ; میزان الحكمه : 1 / 398 ، الایمان ، حدیث 1458 .

2 ـ كافى : 2 / 235 ، باب المؤمن و علاماته ، حدیث 17 ; میزان الحكمه : 1 / 394 ، الایمان ، حدیث 1422 .

3 ـ ( فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ) مؤمنون ( 23 ) : 14 .

وخلیفة الله(1) ، و مظهر اسما و صفات حق(2) ، و امین الله(3) مى شود ، و لایق بزم ملكوت و همنشینى با فرشتگان و رفاقت و دوستى با پیامبران و صدیقان و شهیدان و شایستگان است(4) .

 

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 10/11/1386 - 17:34
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

قناعت عالم ربّانى

چهره ى والایى كه پدرش در زمان مرجع بزرگ ، مؤسّس حوزه ى قم آیت حق حاج شیخ عبدالكریم حائرى به شغل نجّارى اشتغال داشت ، براى من این حكایت كم نظیر را از پدرش نقل كرد كه :

هر زمان مرحوم حائرى نیاز به نجّارى و اصلاح درب و پنجره و تخت چوبى داشت ، پدرم را براى نجارى دعوت مى كرد ; زیرا پدرم از محترمین و مقدّسین و متدیّنین بود ، و سحرهاى هر شب به تهجّد و عبادت برمى خاست ، و آن مرجع بزرگ علاقه داشت كارهاى نجّارى خانه اش با آن دست پاك صورت بگیرد .

(( آرى ، هر دستى نباید براى انسان كار انجام دهد ، هر دستى نباید براى مؤمن نان بپزد ، خانه بسازد ، خیاطى كند ، زراعت نماید ، دست موسوى و دم عیسوى لازم است كه از هر دو براى زندگى انسان نور ببارد !

قصاب محل از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درخواست كرد براى خانه گوشت ببرد ، حضرت نپذیرفت . یعنى سراغ هر گوشتى ، هر مرغى ، هر نانى ، هر عسلى ، هر مقامى ، هر شخصى ، هر مردى ، هر زنى ، هر صندلى و تختى و هر دسته و گروهى نروید . ))

او گفت : مرحوم حائرى دنبال پدرم فرستاد كه چون شبهاى بسیار گرم تابستان قم ، در حیاط منزل روى تخت چوبى استراحت مى كنم و اكنون تخت نیاز به اصلاح دارد ، بیا و تخت را اصلاح كن . پدرم آمد و پس از بررسى تخت به آن عالم ربانى گفت : من با شاگردم بارها این تخت را اصلاح كرده ایم و اكنون قابل اصلاح نیست . آن مرحوم گفت : در هر صورت تدبیرى براى اصلاح آن به كار بگیر . پدرم گفت : تنها راه اصلاحش به این است كه آن را به نانواى محل جهت سوختن در تنور ببخشید ! سپس گفت : اى مرجع بزرگ ! شما مى دانید كه من همه ساله خمس مالم را مى پردازم ، و آنچه دارم از هر جهت شرعى و حلال است ; اگر خود نمى خواهید از مال خود تختى بسازید به من اجازه دهید با پول خودم دو تخت سالم و نو براى شما بیاورم .

آن عالم ربّانى ، محاسنش را نشان داد و گفت : جناب نجار ! موى صورتم نشان مى دهد كه مرگم نزدیك است ، دو تختى كه مى خواهى براى من بیاورى و به من هدیه كنى عمر هر دو تخت از عمر من بیشتر است ، ممكن است سالیان درازى در خانه ى من بماند ، من توان و طاقت پاسخ گویى به حق را در قیامت در مورد آن دو تخت سالم و نو ندارم ، براى اصلاح تخت كهنه ى خودم چه پیشنهادى دارى ؟ پدرم گفت : راهى ندارد مگر آن كه چهار پایه اش را با آجر و گِل به هم ببندم . آن بزرگ مرد قانع گفت : همین كار را انجام بده ، تا به اندازه ى كمى كه از عمرم باقى است از آن استفاده كنم و نیاز به نو كردن تخت نداشته باشم .

 

الإمام الرضا(علیه السلام): الإیمانُ عَقْدٌ بالقلبِولَفظٌ باللسانِ وعَمَلٌ بالجوارِح

معانى الأخبار : 186 ، باب معنى الإسلام ، حدیث 2

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

چهارشنبه 10/11/1386 - 17:33
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

سرنوشت مؤمنان در قیامت

قرآن مجید در بسیارى از آیات و روایات به بیان سرنوشت مؤمنان در قیامت پرداخته است و اگرچه لازم است انسان از همه ى آنها آگاه شود ، ولى این نوشتار چون گنجایش همه ى آن حقایق را ندارد به ذكر نمونه اى از آن آیات و روایات اكتفا مى شود .

قرآن مجید پس از پرسش و پاسخ درباره ى مؤمنان و فاسقان و این كه در هیچ موردى با هم یكسان و برابر نیستند در آیه ى بعد به سرنوشت مؤمنان در قیامت اشاره مى كند :

( أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلا بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ )(1).

اما كسانى كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام دادند ; به سبب این كه همواره در كار مثبت بودند جایگاهشان براى پذیرایى به وسیله ى هر نوع خوراكى و آشامیدنى ، بهشت هاست .

آیه ى شریفه به سه حقیقت بسیار باارزش اشاره دارد :

1 ـ ایمان و باور داشتن حقایق به تنهایى سبب نجات نیست . آنان كه به نجات خود در سایه ى ایمانِ تنها امید بسته اند ، امیدشان بى پایه است . عاشق نجات و مشتاق پاداش نباید به ایمان بدون عمل قناعت كند ، بلكه لازم است ایمان خود را به كارهاى شایسته چون واجبات و ترك محرمّات و خدمت به بندگان حق بیاراید تا زمینه ى جلب رحمت و ـ اگر خداى ناخواسته به گناهى آلوده باشد ـ زمینه ى جلب مغفرت براى او فراهم آید .

2 ـ جنات مأوى با تمام نعمت هایش در سیطره ى مالكیت آنان قرار مى گیرد . ( فلهم ) مالكیتى كه قابل سلب شدن و از دست رفتن نیست ، مالكیتى است ابدى و همیشگى و جاوید و دایمى و در حقیقت ظهور مالكیت حق نسبت به آن

1 ـ سجده ( 32 ) : 19 .

بزرگواران است ; این مالكیت به خاطر آن است كه از ابتداى بلوغ تا هنگام مرگ به طور پیوسته اهل ایمان و عمل صالح بودند .

3 ـ مهماندار و پذیرایى كننده از آنان خداست . چنان كه در سوره ى انسان به این حقیقت والا اشاره شده است :

( عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُس خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّة وَسَقَاهُم رَبُّهُم شَرَاباً طَهُوراً )(1) .

بالا پوششان دیباى سبز نازك و ضخیم ، و آرایششان دستبندهایى از نقره است ، و پروردگارشان به آنان شراب پاك كه نه مستى و بیخودى و نه سر درد و رنج ایجاد مى كند به آنان مى نوشاند .

راستى چه بزم خوشى است ، بزمى دایمى و ابدى ، همراه با انواع لباس هاى زیبا وخوش منظره ، و آرایشى از دستبندهاى پر جلوه در جایگاهى چون بهشت و در كنار مهماندارى چون حضرت دوست ، كه خود با رحمت ویژه و محبت و عشق بى نهایتش ، از میهمانانِ باكرامتش ، پذیرایى مى كند . این پذیرایى كه با نعمت هاى ملموس انجام مى گیرد تا حدودى قابل درك است .

نوعى دیگر از پذیرایى جنبه ى معنوى دارد ، كه تا انسان به آن نرسد به هیچ صورت براى او قابل درك نیست . پیامبر بزرگ اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) ـ كه در دنیا هم از این نوع پذیرایى معنوى به طور كامل بهره مند بوده ـ در روایتى به این حقیقت اشاره فرموده است .

إنَّ النَّبِىَّ لَمَّا وَاصَلَ فِى صَوْمِهِ ، وَاصَلَ أصحَابُهُ اقْتِدَاءً بِهِ ، فَنَهَاهُم عَن صَومِ الوِصَالِ . فَقَالُوا : « فَمَا بَالُكَ أَنتَ یَا رَسوُل الله ؟ » فَقَالَ : « إنّى لَسْتُ كَأحَدِكُم ، إنّى اظَل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انسان ( 76 ) : 21 .

عِندَ رَبّى یُطعِمُنى وَیسقِینِى »(1) .

هنگامى كه پیامبر روزه اش را بدون انقطاع و پى در پى قرار داد ، اصحاب هم به او اقتدا كردند ، پیامبر آنان را از روزه ى وصال نهى كرد . گفتند : « موقعیت و شأن تو چگونه است كه به چنین روزه اى متوسل شده اى ؟! » فرمود : « من مانند شما نیستم ، من پیوسته نزد پروردگارم به سر مى برم در حالى كه مرا اطعام مى كند و از آشامیدنى ویژه اى مى نوشاند » .

آرى ! كسى كه اعلام كرده است :

أَدَّبَنِى رَبّى فَأحسَنَ تَأدِیبِى(2) .

پروردگارم مرا به ادب آراست و نیكو مرا به ادب آراست .

باید به پاداش این كه همه ى موارد ادب را عاشقانه پذیرفت و به مرحله ى اجرا گذاشت ، و در این زمینه براى همه ى انسان ها اسوه و سرمشق شد ، از سوى محبوبش خوراكى و آشامیدنى ویژه ، كه جز خود او از كیفیتش خبر نداشت دریافت كند .

او انسان والا و عاشق و عارفى بود كه با همه ى وجودش به زبان حال به محبوبش مى گفت :

من نه آنم كه روم از پى یارى دیگر *** یا به غیر از تو دهم دل به نگارى دیگر

رهسپار غم عشق توام اى راحت جان *** زان نیارم كه روم از پى كارى دیگر

آتش روى تو بر دل زده یك باره شرار *** عشق تو سوخته جانم به شرارى دیگر

به خیال گل روى تو بهارى دل راست *** در وصال تو خود او را ست بهارى دیگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عوالى اللآلى : 4 / 118 ، الجملة الثانیة ، حدیث 189 ; مستدرك الوسائل : 7 / 552 ، باب 3 ، حدیث 8866 .

2 ـ نور الثقلین : 5 / 392 ; بحار الانوار : 68 / 382 ، باب 92 .

امشب از دست روم گر كه تویى باده گسار *** لب میگون توام باده گسارى دیگر

حسن عهدت نگذارد كه گذارم پس از این *** سر تسلیم و رضا بر خط یارى دیگر

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 8/11/1386 - 14:32
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

دعاى مستجاب

سالى بر اثر خشكسالى و قطع باران ، باغات اصفهان و زراعتش در معرض نابودى قرار گرفت . مردم در مضیقه و سختى افتادند ، به حاكم اصفهان روى آوردند و از او درخواست یارى كردند . حاكم كه قدرت بر كارى نداشت و مى دانست اگر هم دستى به دعا بردارد ، به خاطر آلوده بودن به فسق دعایش مستجاب نمى شود ، چاره ى كار را در این دید كه خاضعانه به محضر عالم ربّانى ، و حكیم صمدانى و فقیه كامل و عارف واصل آیت حق حاج میرزا ابراهیم كلباسى مشرّف شود و علاج این مشكل را از او بخواهد .

(( او مى دانست كه كلید حل بعضى از امور مشكل به دست عالم ربّانى است . و آگاه بود كه عالم ربّانى بركت و رحمت خدا در میان مردم است .

عالم ربّانى انسان والایى است كه بنا بر روایات نظر كردن به چهره ى او عبادت و بلكه نگاه كردن به در خانه ى او نیز عبادت است .

عالم ربّانى از چنان ارزشى برخوردار است كه اگر از قبرستانى كه تعدادى از ارواح مردگانش در عذابند عبور كند ، خدا به احترام قدم هاى او عذاب را از ارواح برمى دارد !

( . . . یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات . . . )(1) .

خدا درجات مؤمنانى از شما و دانشمندان را بالا مى برد . ))

معتمد الدوله حاكم متكبّر و قلدر اصفهان ، كه از جانب فتحعلیشاه قاجار بر آن حومه حكومت مى كرد با همه ى تكبّر و فرعونیتش به محضر آن عالم ربّانى و چهره ى نورانى شتافت و عرضه داشت : اصفهان و نواحى اطرافش در معرض نابودى است ، شما چاره اى كنید . فرمود : من چه كارى انجام دهم ؟ گفت : در قوانین دینى و فقه اسلامى آمده براى رفع خشكسالى و كمبود باران نماز باران بخوانید . فرمود : من ضعیف و ناتوانم ، از كار افتاده و رنجورم ، توان راه رفتن و به كار گرفتن شرایط نماز باران را ندارم ، من باید براى نماز باران ، پیاده از اصفهان تا تخت فولاد بروم ، و شرایطى را رعایت كنم ولى از همه ى این امور معذورم ، جسم رنجورم حتى طاقت سوار شدن بر مركب هم ندارد ، مرا از این داستان معاف كن .

حاكم گفت : تخت روانى كه در اختیار حكومت است و مرا به هر جایى كه لازم است مى برد ، فرمان مى دهم براى شما حاضر كنند تا به مصلاّى منطقه حاضر شوید و نماز بگزارید و مردم را از این پریشانى نجات دهید .

آن عالم ربّانى و مطیع حضرت مولا ، و تسلیم خواسته هاى خدا بدون ترس و وحشت پاسخ داد : از من مى خواهى بر تخت غصبى سوار شوم ، و روى فرش حرام بنشینم ، و بر متّكا و بالشى كه از راه نامشروع به دست آمده تكیه زنم ، آن گاه به پیشگاه حق روم و از او در حالى كه پیچیده به حرامم درخواست باران كنم !!

(( آرى ، كسى كه شایستگى مقامى را ندارد تخت و صندلى آن مقام و درآمدى كه از آن راه به دست مى آورد بر او حرام است ، و آنان كه كارگزار او هستند نیز غرق در حرامند !

چگونه كسى كه تسلیم خداست ، و جز با خدا بیعت نكرده و نمى كند ، و از همه ى قیود مادى و مقامى آزاد است با حاكم ستمكار همكارى كند ، و از خواسته ى او پیروى نماید . آن چهره ى ملكوتى با كمال شجاعت در برابر حاكم ستمكار ایستاد ، و حاضر به پذیرفتن خواسته ى او نشد !

حاكمى مورد پذیرش اسلام است كه مؤمن ، آگاه ، مدیر ، مدبّر ، عادل ، دلسوز ، مهرورز ، و مخالف با هوا و هوس باشد .

كلباسى حاكم متكبّر را از خود راند ، و دلش به این كه حاكم به خانه اش آمده خوش نشد ، او به دست آوردن خشنودى خدا را در طرد ستم و ستمكاران مى دانست و بر این اساس حاكم اصفهان را از خود راند و وى را از خانه اش بیرون كرد ، و زبان حالش این بود كه اگر با این روح آلوده و بدن نجس شده به غذاهاى حرام نزد من نمى آمدى براى من بهتر بود !

به قول امیرالمؤمنین (علیه السلام) :

عَظُمَ الخَالِقُ فِى أَنْفُسِهِم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِى أَعْیُنِهِم(2) .

فقط آفریننده در باطنشان بزرگ است ، پس غیر او در دیدگانشان كوچك است .

موحد چو در پاى ریزى زرش *** و گر تیغ هندى نهى بر سرش

نباشد امید و هراسش ز كس *** بر این است آیین توحید و بس

همه ى وجود مؤمن با زبان حال مترنّم به این حقایق است : « لا إله إلاّ الله » ، « لا حول ولا قوة إلاّ بالله » ، « لا مؤثر فى الوجود إلاّ الله » .))

هنگامى كه حاكم رفت فرزند آن عالم آگاه گفت : پدر جان آیا اجازه مى دهید چند تخته ى كهنه را كه خودمان مالك آن هستیم به هم ببندیم تا به صورت تختى روان درآید آن گاه شما را با آن به سوى مصلاّ حركت دهیم شاید از بركت نماز شما باران بر این قوم ببارد ؟ پاسخ داد : آرى . تخته ها را به هم بستند و او را بر آن قرار دادند و به سوى مصلاّ حركت كردند .

آرى ، روى تختى حلال و در لباسى پاك ، و با جسمى پاكیزه و روحى آراسته و دلى پر از امید و اخلاص به سوى محبوب حركت كرد .

 (( او مى دانست كه : هر نمازى نماز نیست ، هر تكبیرى تكبیر نیست ، هر آهى آه نیست ، هر اشكى اشك نیست .

او مى دانست كه : فاطمه ى زهرا (علیها السلام) پس از وفات پیامبر هر روز و هر شب از بام مسجد صداى اذان مى شنید ولى در برابر آن هیچ عكس العملى نداشت ، تا زمانى كه به درخواست خودش بلال شروع به اذان كرد ، وقتى بلال گفت : الله اكبر . پاسخ داد : خدا از هر چیزى بزرگ تر است . چون بلال گفت : اشهد ان لا إله إلاّ الله . جواب داد : گوشت و پوست و رگ و همه ى وجودم به وحدانیت حق شهادت مى دهد .

او مى دانست كه : حضرت زهرا (علیها السلام) از همه ى آن اذان ها كه مُهر تأییدى بر حكومتى است كه حاكمش از سوى پیامبر نصب نشده خشمگین بود ، ولى نسبت به اذان بلال كه از گلویى پاك و زبانى پاكیزه و قلبى مخلص برمى خاست شاد و خوشحال مى گشت .

آن عالم ربّانى مى دانست كه : دعوت هر كسى را نباید پاسخ گفت ، به هر مجلسى نباید قدم گذاشت ، از هر غذایى نباید خورد ، هر چهره اى را نباید دید ، به هر دستى نباید دست داد ، در هر نمازى نباید شركت كرد ، به هر اذانى نباید گوش سپرد . ))

آن عالم ربانى به سوى تخت فولاد حركت كرد . هنگام عبور از منطقه ى جلفا ـ محل زندگى ارمنى ها و یهودى ها كه آنان نیز مانند دیگران دچار قحطى و خشكسالى بودند ـ دید كه مسیحیان ، تورات و یهودیان ، انجیل روى دست دارند و در دو طرف جاده صف كشیده اند ، پرسید : اینان براى چه با در دست داشتن تورات و انجیل صف بسته اند ؟ گفتند : این دو گروه هم در این شهر زندگى مى كنند و داراى شغل كشاورزى و باغدارى هستند و دچار زیان خشكسالى شده اند .

آن مؤمن پاك دل و عالم خاضع و خاشع با دیدن این منظره اشكش بر چهره ى نورانى اش جارى شد ، عمامه از سر برداشت و روى تخت در حالى كه به مصلاّ نرسیده بود و نمازى اقامه نكرده بود توجهى به حضرت محبوب نمود ، عرض كرد :

مولاى من ! محاسنم را درب خانه ى تو سپید كرده ام ، آبروى مرا نزد این یهودیان و مسیحیان مبر .

هنوز كلامش تمام نشده بود كه آسمان شهر و حومه را ابر گرفت و باران رحمت الهى به سبب همان چند كلمه به مردم رسید و آنان را از بلاى قحطى و خشكسالى نجات داد !!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجادله ( 58 ) : 11 .

2 ـ امالى صدوق : 570 ، المجلس الرابع والثمانون ، حدیث 2 ; نهج البلاغه : 425 ، خطبه ى 184 ( خطبه ى همام ) .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 8/11/1386 - 14:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته