• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5942روز قبل
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حسن خلق در كلام صاحب خلق عظیم

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) كه خود داراى حسن خلق بود و به شدت از بداخلاقى و مفاسد نفسى و زشتى حالات نفرت داشت ، در روایاتى در رابطه با اخلاق نیك و اخلاق زشت مى فرماید :

أوّلُ مَا یُوضَعُ فى میزانِ العَبدِ یَومَ القِیامَةِ حُسنُ خُلقِهِ(1) .

« اول چیزى كه روز قیامت در ترازوى عبد مى نهند حسن خلق اوست »

إنَّ العبدَ لَیَبلُغَ بِحُسنِ خُلْقِه عظیمَ درجاتِ الآخِرَةِ وشرَفَ المَنازِلَ ، وأنّه لَضعیفُ العِبادَةِ(2) .

« عبد به سبب حسن خلقش به درجات بزرگ آخرت و مرتبه هاى شریف مى رسد و حال آن كه از نظر عبادت و بندگى ضعیف بوده است. »

سُوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لاَ یُغْفَر(3) .

« بداخلاقى گناهى غیر قابل آمرزش است. »

الخُلقُ وِعاءُ الدّین(4) .

« اخلاق ظرف دین است . »

راستى چه روایت مهمى است و چه واقعیت عظیم و حقیقت بسیار باارزشى است ، اخلاق ظرف دین است ; یعنى : كسى كه آراسته به حسنات اخلاقى نباشد نمى تواند دیندار باشد ; زیرا خورشید دین از وجود كسى كه فاقد حسنات اخلاقى است طلوع نمى كند . دین آنجا قرار مى گیرد كه حسنات اخلاقى وجود داشته باشد . به عبارت دیگر حسنات اخلاقى و دین ، لازم و ملزوم یكدیگرند .

مَكارِمُ الأخلاقِ مِن أعمالِ الجَنّة(5) .

« ارزش هاى اخلاقى از روش هاى بهشتى است .»

حُسنُ الخُلْقِ نِصفُ الدّینِ(6) .

« حسن خلق نیمى از دین است . »

أحبّ عبادِ اللهِ إلى اللهِ أحسَنُهُم خُلْقاً(7) .

« محبوب ترین بندگان خدا نزد خدا خوش اخلاق ترین آنهاست . »

إنّ حُسنَ الخُلقِ یُذیبُ الخَطِیئةَ كَما تُذِیبُ الشمسَ الجَلید(8) .

« به راستى حسن خلق گناه را آب مى كند همان گونه كه خورشید یخ را آب مى كند . »

الخُلقُ السَیّىءُ یُفسِدُ العَملَ كَما یُفسِدُ الخَلُّ العَسلَ(9) .

« بداخلاقى عمل را فاسد مى كند ، همان گونه كه سركه عسل را فاسد مى نماید . »

از روایات بسیار مهم و زیبایى كه درباره ى حسن خلق در كتاب شریف خصال شیخ صدوق و بحار الانوار علامه ى مجلسى نقل شده این روایت است :

عَن أحمد بن عِمرانَ البغدادى قَال : حَدَّثنا ابوالحسن قال : حَدَّثنا ابوالحسن قال : حَدَّثنا ابوالحسن قال : حَدَّثنا الحسن عن الحسن عن الحسن : « إنَّ أحْسنَ الحَسَنِ الخُلقُ الحَسَنُ(10) .

احمد بن عمران بغدادى مى گوید : ابوالحسن ما را روایت كرد و ابوالحسن مى گوید : ابوالحسن ما را روایت كرد و ابوالحسن مى گوید : ابوالحسن ما را روایت كرد و ابوالحسن مى گوید : حسن ما را از حسن از حسن روایت كرد : به راستى بهترین بهترها خُلق حَسن است .

ابوالحسن اوّل محمد بن عبدالرحیم شوشترى است ، ابوالحسن دوم على بن احمد بصرى است ، ابوالحسن سوم على بن محمد واقدى است و حسن اوّل حسن بن عرفه عبدى و حسن دوم حسن بن ابى الحسن بصرى و حسن سوم حضرت مجتبى حسن بن على بن ابى طالب (علیهما السلام) است .

پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

مَا مِن شَىء فِى المِیزانِ أَثْقَلُ مِن حُسنِ الخُلقِ(11) .

« چیزى در ترازوى سنجش سنگین تر از حسن خلق نیست .  »

و نیز آن حضرت فرمود :

عَلَیكُم بِحُسْنِ الخُلْقِ ; فَإنَّ حُسنَ الخُلْقِ فِى الجَنَّةِ لاَ محالَةَ . وإیّاكُم وَسُوءَ الخُلْقِ ; فَإنّ سوءَ الخُلْقِ فِى النّارِ لاَ مَحالَةَ(12) .

« بر شما باد به حسن خلق ; زیرا حسن خلق ناگزیر در بهشت است . و از سوء خلق حذر كنید ; زیرا سوء خلق بناچار در دوزخ است .  »

حضرت صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه ى شریفه ى

( رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً )

(13) مى فرماید : « مراد از حسنه ى آخرت رضا و خشنودى خدا و بهشت است . و مراد از حسنه ى دنیا فراخى رزق و معاش و حسن خلق است .  »

حضرت على (علیه السلام) به یكى از یارانش به نام نوف فرمود :

صِل رَحِمَك یزیدُ اللهُ فِى عُمرِكَ ، وحَسِّن خُلقِك یُخفِّفُ اللهَ حِسابَك(14) .

« صله ى رحم كن تا خدا به عمرت بیفزاید و اخلاقت را نیكو گردان تا خدا حسابت را بر تو آسان گیرد .»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قرب الاسناد : 22 ، الجزء الاول ; بحار الانوار : 68 / 385 ، باب 92 .

2 ـ محجة البیضاء : 5 / 93 ، كتاب ریاضة النفس .

3 ـ محجة البیضاء : 5 / 93 ، كتاب ریاضة النفس .

4 ـ كنز العمال : 3 / 3 .

5 ـ كنز العمال : 3 / 2 .

6 ـ خصال : 1 / 30 ، حدیث 106 ; وسائل الشیعه : 12 / 154 ، باب 104 ، حدیث 15930 .

7 ـ كنز العمال : 3 / 3 .

8 ـ الزهد : 29 ، باب حسن الخلق ، حدیث 73 ; بحار الانوار : 68 / 395 ، باب 92 ، حدیث 74 .

9 ـ كافى : 2 / 322 ، باب سوء الخلق ، حدیث 5 ; عیون اخبار الرضا : 2 / 37 ، باب 31 ، حدیث 96 .

10 ـ خصال : 1 / 29 ، احسن الحسن خصلة ، حدیث 102 ; بحار الانوار : 68 / 386 ، باب 92 ، حدیث 30 .

11 ـ عیون اخبار الرضا : 2 / 37  ، باب 31 ، حدیث 98 ; وسائل الشیعه : 12 / 152 ، باب 104 ، حدیث 15923 .

12 ـ عیون اخبار الرضا : 2 / 31 ، باب 31 ، حدیث 41 ; بحار الانوار : 68 / 386 ، باب 92 ، حدیث 31 .

13 ـ بقره ( 2 ) : 201 .

14 ـ امالى صدوق: 209، المجلس السابع والثلاثون، حدیث 9; بحار الانوار : 68 / 383 ، باب 92 ، حدیث 20.

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 12/12/1386 - 13:20
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاق نیكو از حقایق عظیم است

از هیچ حكمى از احكام فقهى در قرآن مجید با وصف عظیم یاد نشده است . در قرآن صوم عظیم ، صلاة عظیم ، جهاد عظیم و حج عظیم نیامده است ، ولى صفت عظیم همراه اخلاق ذكر شده است :

( وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُق عَظِیم )(1) .

« و راستى كه تو را خویى والاست. »

خداى متعال اخلاق پیامبر را عظیم خوانده ; زیرا آن حضرت همه ى حسنات اخلاقى را در عالى ترین درجه و مرتبه اش دارا بود و در برخورد و دیدار و ملاقات با مردم همه ى آن ها را به كار مى گرفت ; و حتى در مورد دشمنانش تمام زوایاى حسنات اخلاقى را رعایت مى كرد ; و همین روش و منش سبب شد كه مردم سنگدل و بى رحم و بداخلاق و زنده به گور كنندگان دختران ، و پایمال كنندگان حقوق حق و خلق ، پروانهوار به گرد شمع وجودش گرد آیند و خود را به ایمان و اعمال شایسته آراسته نمایند و مطلع الفجر حسنات اخلاقى شوند .

قرآن در زمینه ى اخلاق پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و نیروى جاذبه اى كه در منش آن حضرت وجود داشت مى فرماید :

( وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ )(2) .

« و اگر بداخلاق و سنگدل و خالى از رأفت و رحمت و رفق و مدارا بودى ، هر آینه از پیرامونت پراكنده مى شدند. »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قلم ( 68 ) : 4 .

2 ـ آل عمران ( 3 ) : 159 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 12/12/1386 - 13:19
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

برترین حقیقت در میزان عمل

از مطالب بسیار مهمى كه در قرآن مجید و روایات مطرح است ترازوى سنجش اعمال در قیامت است .

كیفیت این ترازو چنان كه باید بر ما معلوم نیست ، ولى آنچه كه مسلّم و یقینى است ، این است كه همه ى اعمال انسان را ـ گرچه به وزن یك ذرّه باشد ـ در ترازوى قیامت مى سنجند و در برابر آن اگر عمل نیك باشد به انسان پاداش مى دهند ، و اگر عمل زشتى باشد كیفر آن را به انسان مى چشانند .

( وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَیْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِینَ )(1) .

« و ترازوى عدالت را براى قیامت مى نهیم و به هیچ كس ذره اى ستم نمى شود ، و اگر عمل هم وزن دانه ى خردل باشد آن را براى سنجیدن مى آوریم و كافى است كه ما حسابگر باشیم»

( یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَكُن فِی صَخْرَة أَوْ فِی السَّماوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ )(2) .

« اى پسر من اگر عمل هم وزن دانه ى خردلى باشد ، پس در دل سنگى یا در آسمان ها یا در زمین باشد خدا آن را براى سنجیدن مى آورد ، كه خدا لطیف و داناست. »

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) كه آگاه به همه ى حقایق است برترین حقیقت را در ترازوى عمل در روز قیامت حسن خلق اعلام كرده اند :

مَا یُوضَعُ فِى مِیزانِ امْرِئ یَومَ القِیامَةِ أفضلُ مِن حُسْنِ الخُلْقِ(3) .

« چیزى در روز قیامت در ترازوى سنجش اعمال انسان برتر از " حسن خلق " نمى نهند. »

راستى شگفت آور است كه پیامبر عزیز اسلام نماز و روزه و حج و سایر اعمال را در ترازوى سنجش به عنوان برتر قلمداد نكرده اند ، بلكه حسن خلق را برترین حقیقتى كه در ترازوى عمل مى نهند به حساب آورده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انبیاء ( 21 ) : 47 .

2 ـ لقمان ( 31 ) : 16 .

3 ـ كافى : 2 / 99 ، باب حسن الخلق ، حدیث 2 ; بحار الانوار : 68 / 374 ، باب 92 ، حدیث 2 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 12/12/1386 - 13:18
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاق عامل اجراى احكام

هنگامى كه زمینه هاى مكارم اخلاقى فراهم شود به راحتى مى توان مردم را به اجراى احكام حق ـ چه در مرحله ى عبادت و چه در مرحله ى خدمت به خلق ـ وادار كرد .

زمانى كه متكبّر را از بیمارى كبر علاج كنند و باطنش را به تواضع بیارایند چون دعوت به نماز و روزه و حج و دیگر عبادات شود ، به خاطر تواضع و خاكسارى و فروتنى اش در مدار نماز و روزه و حج و دیگر عبادات قرار مى گیرد .

نیز اگر دعوت شود كه حقوق پدر و مادر و زن و فرزند و اقوام و خویشان و دیگر مردم را رعایت كند ، قطعاً رعایت خواهد كرد . دیگر جهات مثبت و منفى اخلاق هم به این صورت است . بر مربیان جامعه و معلمان نیك سیرت و اندیشمندان و دانشمندان و علماى ربانى باید معلوم و روشن باشد كه بدون تزكیه ى نفس مردم ، نمى توان آنان را به اجراى حقایق و عمل به فرایض و رعایت حقوق واجب وادار كرد .

آنان كه آراسته به مكارم اخلاقى نیستند نمى توانند با حق و با قیامت و با پیامبران و با امامان و نهایتاً با بهشت پروردگار و خشنودى و رضاى حق پیوند داشته باشند . پیوند با همه ى این حقایق در سایه ى تواضع و خشوع و انصاف میسّر است .

پیامبر بزرگ اسلام و اهل بیت گرامیش رذایل اخلاقى را ریشه ى كفر مى دانند . چگونه مى توان كسى را كه آلوده به ریشه هاى كفر است در مدار عبادت حق و خدمت به خلق قرار داد ؟!

قَال أبوعَبدالله (علیه السلام) أصولُ الكُفرِ ثَلاثَةٌ : الحِرصُ وَالإستكبارُ وَالحَسَدُ .

فَأمَّا الحِرصُ فَإنّ آدَمَ حینَ نُهِىَ عَن الشَّجَرةِ حَمَلَهُ الحِرصُ عَلى أنْ أكَلَ مِنهَا ; وَأمّا الاِستِكبارُ فَإبلِیسُ حَیثُ أُمِرَ بِالسُّجودِ لآدَمَ فَأبَى ; وَأمَّا الحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَیثُ قتلَ أحدُهُما صَاحِبَهُ(1) .

« امام صادق (علیه السلام) فرمود : ریشه هاى كفر سه چیز است : حرص و كبر و حسد »

« و اما حرص ، آدم با این كه از خوردن میوه ى درخت ممنوعه نهى شده بود ولى حرص او را به خوردن آن وادار كرد »

« و اما كبر ، ابلیس با این كه به سجده بر آدم دعوت شده بود ولى كبر باعث خوددارى او از سجده شد »

« و اما حسد ، قابیل به خاطر حسد خون برادرش هابیل را ریخت .»

اگر آدم دچار حرص نبود یقیناً به آن درخت نزدیك نمى شد ; واگر ابلیس برخوردار از فروتنى بود بى تردید همراه فرشتگان به آدم سجده مى كرد ; و اگر قابیل آلوده به حسد نبود قطعاً برادرش را نمى كشت .

من گمان نمى كنم بتوان اسلام و حقایق نورانى اش را در فرد و خانواده و جامعه اى كه دچار رذایل اخلاقى است پیاده كرد .

دلسوزان ابتدا باید نفوس مردم را به مكارم و ارزش هاى اخلاقى بیارایند تا گوهر احكام الهى و حقایق اسلامى بر صفحه ى نفوسشان جاى گیرد و از بركت مكارم اخلاقى ثبات و دوام یابد .

سعدى در این زمینه چه زیبا مى گوید :

زمین شوره سنبل برنیارد *** در آن تخم عمل ضایع مگردان

آرى ، در شوره زار رذایل اخلاقى دانه هاى پرقیمت و پرمحصول عبادات و حالات ملكوتى فاسد مى شود و از قابلیت رشد ساقط مى گردد .

چه بسیار اتفاق افتاده كه كسانى در ابتداى كار ، نفسى سالم و باطنى درست و قلبى پاك داشتند ، و به خاطر سلامت نفس و باطن درست و قلب پاكشان به همه ى احكام الهى و حقوق انسانى توجه عملى نمودند ، و ساختمانى از حقایق اسلامى را در سرزمین وجود خود ساختند ; ولى در پایان كار به برخى از رذایل اخلاقى دچار شدند و آن رذایل سبب شد كه همه ى محصولات عبادتى و خدمتى خود را از دست بدهند و ساختمان حقایق را به دست تخریب بسپارند و به زیان دنیا و آخرت دچار شوند كه از بارزترین نمونه هاى این گونه مردم طلحه و زبیرند !!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 289 ، باب فى اصول الكفر و اركانه ، حدیث 1 ; بحار الانوار : 69 / 104 ، باب 99 ، حدیث 1 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 12/12/1386 - 13:17
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

درخت بهشتى

مجموعه ى حسنات اخلاقى درخت پربارى در بهشت است كه شاخه هایش در دنیا به صورت زیبایى هاى اخلاق نمودار است . هركس داراى یكى از حسنات اخلاقى باشد ، در حقیقت به شاخه اى از آن درخت متصل است كه آن درخت پس از برچیده شدن بساط دنیا شاخه هایش را و هركس را به آن متصل است به بهشت برمى گرداند .

پیامبر اسلام كه بصیر به حقایق مُلكى و ملكوتى و آگاه به واقعیات غیبى و شهودى است در این زمینه مى فرماید :

الَّسخاءُ شَجرةٌ فِى الجَنَّةِ أصلُها ، وَهِى مِطَلّةٌ عَلَى الدُّنیا ، مَن تَعلَّقَ بِغُصْن مِنها إِجْتَرَّهُ إلى الجَنَّةِ(1) .

« سخا درختى است كه ریشه اش در بهشت است ، و آن درخت بر دنیا گسترده شده ، كسى كه به شاخه اى از آن آویخته او را به بهشت مى كشاند .»

هدف بعثت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)

پیامبر اسلام هدف بعثت خود را كامل كردن ارزش هاى اخلاقى اعلام كردند :

إنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاَقِ(2) .

« من فقط براى كامل كردن مكرمت ها و ارزش هاى اخلاقى به پیامبرى برانگیخته شده ام »

آرى ، او اصلى ترین وظیفه اش درمان مردم از بیمارى هاى اخلاقى و آراسته نمودن آنان به مكارم اخلاق بود ; زیرا اگر مردم از بیمارى هاى اخلاقى درمان نمى شدند و به حسنات اخلاقى آراسته نمى گشتند دعوت پیامبر را براى اجراى فرمان هاى حق و رعایت حقوق مردم در زمینه هاى مختلف نمى پذیرفتند .

دعوت كردن متكبّران به نماز ، و بخیلان به خمس و زكات و انفاق ، و حسودان به رعایت حال مردم ، و ریاكاران به اخلاص ، و طمع كاران به قناعت ، و هواپرستان به تقوا ، دعوتى بیهوده و بى نتیجه است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معانى الأخبار : 256 ، باب معنى السخاء ، حدیث 4 ; وسائل الشیعه : 9 / 19 ، باب 2 ، حدیث 11414 .

2 ـ مكارم الاخلاق : 5 ; مستدرك الوسائل : 11 / 187 ، باب 6 ، حدیث 12701 ; بحار الانوار : 67 / 372 ، باب 59 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 12/12/1386 - 13:16
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حسن خلق

از علل بسیار مهم و پرارزشى كه در زیبایى باطن نقش بسزایى دارد و در سالم سازى حالات و حركات سهم قابل توجهى را داراست ، حسن خلق است ، كه پیامبر بزرگ اسلام از آن تعبیر به برگ درخت دین كرده است .

درخت ظاهرى در صحرا و باغ در پایان فصل خزان و در دل زمستان به خاطر این كه عریان از لباس سبز رنگ خود است ، نه این كه زیبایى ندارد بلكه به هر نظرى و به هر چشمى زشت مى نماید . بخش عمده اى از زیبایى درختان در ارتباط با برگ هاى سبز رنگ آنهاست. برگ هایى كه با شكل هاى گوناگونش نظرها را جلب مى كند و در دل هر بیننده اى شادى مى آفریند و به باغ و صحرا نشاط مى دهد و چهره ى طبیعت را در فصل بهار و تابستان به زیباترین مرحله مى آراید .

انسان اگر از حسنات اخلاقى عریان باشد باطنش در نظر ملكوتیان و در چشم صاحبان بصیرت بسیار زشت مى نماید . بویژه اگر شكل هاى مهیب و زشتى مانند حسد ، بخل ، كینه ، حرص ، كبر ، غرور ، ریا و . . . چهره ى باطن را پوشانده باشد كه در این صورت قیافه ى باطن از قیافه ى هر جن و دیوى و از چهره ى هر حیوانى زشت تر و بدنماتر خواهد بود !

این كه در قرآن آمده گروهى را به صورت بوزینه و خوك درآوردیم(1) ، و در روایات آمده كه بعضى از مردم در قیامت به صورت حیوانات محشور مى شوند ، و در گفتارى از حضرت سجّاد (علیه السلام) آمده كه مردم در زمان ما شش طایفه اند : شیر ، گرگ ، روباه ، سگ ، خوك ، گوسفند(2) . بیان همین واقعیت و توضیحى از زشتى باطن آنهاست .

تواضع ، خشوع ، خضوع ، مهرورزى ، قناعت ، كرامت ، صدق ، فرو خوردن خشم ، انفاق ، جود ، سخاوت و . . . حقایقى هستند كه چون در باطن جلوه كنند و از افق قلب طلوع نمایند ، آنچنان باطن را مى آرایند كه بهشت با همه ى زیبایى اش مشتاق دیدار انسان مى شود ; چنان كه پیامبر در روایتى فرموده است :

اشتاقَتِ الجَنَّةُ إلى أربَع مِن النِساءِ : مریمُ بِنتَ عِمران ، وآسِیةَ بِنت مُزاحم زوجةُ فِرعَون وَهِى زوجةُ النَّبىّ فى الجَنّةِ ، وَخدیجةَ بنتَ خُویلدِ زوجةُ النَّبىِّ فِى الدُّنیا وَالآخِرةِ وَفاطِمةَ بنت محمّد(3) .

« بهشت مشتاق چهار زن است : مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و او همسر پیامبر در بهشت است ، خدیجه دختر خویلد همسر پیامبر در دنیا و آخرت و فاطمه دختر محمد (ص) . »

دارندگان محاسن اخلاقى و حسنات باطنى كه در قرآن مجید از آنان تعبیر به محسنین(4) شده است به خاطر این كه حركات و اعمالشان از باطن زیبایشان كسب زیبایى مى كند ، محبوب خدا و خلق خدایند .

( واللهُ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ )(5) .

« و خدا نیكوكاران را دوست دارد .»

پیامبر و امامان معصوم نسبت به دارندگان حسنات اخلاقى اعلام محبت كرده اند.

------------------------------------

1 ـ ( قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللهِ مَن لَعَنَهُ اللهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِیلِ ) مائده ( 5 ) : 60 .

2 ـ زرارة بن أوفى قال : دخلت على على بن الحسین (علیهما السلام) فقال : یا زرارة ! الناس فى زماننا على ست طبقات : أسد وذئب وثعلب وكلب وخنزیر وشاة ، فأما الأسد فملوك الدنیا یحب كل واحد منهم أن یغلب ، ولا یغلب ، وأما الذئب فتجاركم یذمون إذا اشتروا ویمدحون إذا باعوا ، وأما الثعلب فهؤلاء الذین یأكلون بأدیانهم ، ولا یكون فى قلوبهم ما یصفون بألسنتهم ، وأما الكلب یهر على الناس بلسانه ، ویكرمه الناس من شر لسانه ، وأما الخنزیر فهؤلاء المخنثون وأشباههم لا یدعون إلى فاحشة إلا أجابوا ، وأما الشاة فالمؤمنون الذین تجز شعورهم ، ویؤكل لحومهم ، ویكسر عظمهم ، فكیف تصنع الشاة بین أسد وذئب وثعلب وكلب وخنزیر .

خصال : 1 / 338 ، الناس على ست طبقات ، حدیث 43 ; بحار الانوار : 67 / 10 ، باب 42 ، حدیث 9 .

3 ـ كشف الغمه : 1 / 466 ; بحار الانوار : 43 / 53 ، باب 3 .

4 ـ ( الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ) آل عمران (3): 134.

5 ـ آل عمران ( 3 ) : 148 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

شنبه 11/12/1386 - 14:42
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان مطلع الفجر اسماى حق

اگر پوشش گناه هم چون خیمه اى سیاه ما را فرا نگرفته بود ، اگر هواى نفس در وجود ما جا خوش نكرده بود ، اگر ما دچار خواب غفلت و بى خبرى نبودیم ، اگر فطرت و وجدان ما از اسارت شهوات آزاد بود ، اگر همه ى استعدادهاى خود را در طاعت ربّ و خدمت به خلق به كار گرفته بودیم ، هر صاحب بصیرت و صاحب نفسى ما را مطلع الفجر صفات و اسماى محبوب مى دید ، چنان كه پیامبر بزرگ فرمود :

مَن رَآنى فَقَد رَأَى الحقّ(1) .

« هركس مرا دید به تحقیق حق را دیده است »

آرى ، كسى كه وجودش از هر عیب و نقصى مبرّاست و از هر گناهى پاك و پاكیزه است و كمترین نشانه اى از نشانه هاى شیطان و هواى نفس در او نیست ، خلیفه ى واقعى حق است و چون به او بنگرند گویا به حق نگریسته اند .

( وَفِی أَنفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ )(2) .

« ( همه ى آیات و نشانه هاى حق ) در خود شماست ، آیا با چشم بصیرت نمى نگرید ؟ »

او از هركسى به انسان نزدیك تر است . او به انسان از همه ى آشنایان آشناتر است . او لحظه اى از انسان غایب و غافل نیست . او در همه ى زمینه ها به انسان توجه دارد و مواظب و مراقب انسان است ، چنان كه به همه ى این حقایق در قرآن اشاره فرموده است :

( وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ )(3) .

« و ما از رگ گردن به او نزدیك تریم .»

اى قوم به حج رفته كجایید كجایید *** معشوق همین جاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه ى دیوار به دیوار *** در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بى صورت معشوق ببینید *** هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید *** یك بار از این خانه بر این بام برآیید

آن خانه لطیف است نشان هاش بگفتید *** از خواجه ى آن خانه نشانى بنمایید(4)

جان جانان با شماست ، معشوق عاشقان با شماست ، محبوب محبان ، انیس شاكران ، جلیس ذاكران ، آشناترین آشنایان با شماست ، شما كجا مى گردید و دنبال كه هستید و مى خواهید دل ناآرام با چه كسى ، و با چه چیزى آرام گیرد ؟!

سالها دل طلب جام جم از ما مى كرد *** آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا مى كرد

بى دلى در همه احوال خدا با او بود *** او نمى دیدش و از دور خدایا مى كرد(5)

حیات ما و قیام ما و روزى ما و تداوم زندگى ما و دنیا و آخرت ما همه و همه از اوست .

( اللهُ لاَ إلَهَ إلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیّوم . . . )(6) .

«  الله  خدایى است كه هیچ خدایى جز او نیست ، زنده و پاینده است . . .  »

در هر صورت ما مجموعه اى از صفات حق و جلوه ى اسماى اوییم ، و عبث كارى و بازى گرى در آفرینش ما وجود ندارد . سراسر وجود ما و همه ى ذرات هستى ما حق است و هر جزئى از اجزاى ما جلوه اى از قدرت و دانش و بصیرت و عدالت و حكمت است . و به همین خاطر در قرآن مجید از وجود ما تعبیر به احسن تقویم(7) شده و پس از خلقت ما حضرت حق به خودش گفت :

( فَتَبَارَكَ اللهُ اَحْسَنَ الخَالِقِینَ )(8) .

در این بخش لازم است یك بار دیگر به كلام ملكوتى و سخن عرشى حضرت صادق (علیه السلام) دقت كنیم :

خداى متعال انسان ها را به بازى گرى نیافریده و باطل و بى جهت وانگذاشته ; بلكه آنان را براى نمایان كردن قدرتش آفرید ، و براى این كه طاعتش را به آنان تكلیف كند ، و به این خاطر مستوجب رضاى او شوند . آنان را نیافرید تا از سویشان سودى نصیب خود كند و زیانى را دفع نماید ، بلكه آفریدشان تا به آنان سود رساند و به نعیم ابد برساند(9) .

تكلیف نمودن طاعت و ارائه كردن عبادت به انسان براى این بوده كه انسان علاوه بر جمال ظاهر به جمال باطن آرایش یابد ، و همه ى زیبایى هاى معنوى در او پدیدار گردد ، و در باطن خود چهره اى چون چهره ى فرشتگان پیدا كند ، و بلكه از هر زیبایى زیباتر گردد ، تا دیده ى هر صاحب دیده اى را از تماشاى زیبایى اش خیره نماید .

قلم طاعت و عبادت كه از جانب زیباى مطلق به انسان داده شده براى این است كه انسان با اراده و اختیار خودش به وسیله ى آن قلم خود را مشاطه گرى نماید ، و چهره ى باطن را بیاراید و آن چنان به آراسته نمودن خود بپردازد كه ملكوتیان را نه با یك دل ، بلكه با صد دل عاشق و شیفته و شیواى خود كند .

از بركت این آراستگى و زیبایى لایق مقام قرب زیباى مطلق شود . به پیشگاه رضاى محبوب راه یابد و در سایه ى رحمت و لطف او سر سفره ى نعیم ابد بنشیند و از لذت هاى مادى و معنوى آخرت بهره مند گردد .

آرى ، خاك مرده را به اراده ى خود تبدیل به انسانى زنده كرد تا این گونه به او سود بخشد و وى را به نعمت هاى ابد خود برساند .

كسى كه آفرینش خود را عبث و بیهوده بداند ، خدا را از بچه اى كه در كوچه ها با دیگر بچه ها خاك بازى مى كند و با بازى با خاك ، آن را به شكل هاى گوناگون در مى آورد نپخته تر و بى دانش تر به حساب آورده ، و از این طریق مُهر كفر و ناسپاسى بر قلب خود زده و درونش را به اغواگرى و وسوسه هاى شیطانى آلوده و نجس كرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 58 / 234 ، باب 45 .

2 ـ ذاریات ( 51 ) : 21 .

3 ـ ق ( 50 ) : 16 .

4 ـ مولوى ، دیوان شمس ، شماره ى 648 .

5 ـ حافظ شیرازى ، دیوان اشعار .

6 ـ بقره ( 2 ) : 255 .

7 ـ ( وَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیم ) تین ( 95 ) : 4 .

8 ـ مؤمنون ( 23 ) : 14 .

9 ـ محمد بن زكریا الجوهرى ، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة عن أبیه ، قال : سألت الصادق جعفر بن محمد (علیهما السلام) ، فقلت له : لم خلق الله الخلق ، فقال : إن الله تبارك وتعالى لم یخلق خلقه عبثا ولم یتركهم سدى بل خلقهم لإظهار قدرته ولیكلفهم طاعته فیستوجبوا بذلك رضوانه وما خلقهم لیجلب منهم منفعة ولا لیدفع بهم مضرة بل خلقهم لینفعهم ویوصلهم إلى نعیم الأبد .

علل الشرایع : 1 / 9 ، باب 9 ، حدیث 2 ; بحار الانوار : 8 / 313 ، باب 15 ، حدیث 2 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

شنبه 11/12/1386 - 14:41
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

هدف آفرینش انسان

قرآن مجید و روایات اهل بیت (علیهم السلام) در زمینه ى هدف آفرینش انسان نكات و لطایف و اشارات و حكمت هایى دارند كه انسان از درك و فهم آن ها لذت مى برد و علاقه مند مى شود كه خود را با آن حقایق ملكوتى و واقعیات معنوى كه همه ى ارزش انسان به آنهاست هماهنگ كند .

قرآن مجید تبدیل شدن خاك مرده را به اراده و قدرت خدا به صورت انسان كه كارگاهى عظیم و كارخانه اى كم نظیر و منبع انواع استعدادها و مستعد اشرف موجودات شدن و گل سرسبد آفرینش گردیدن است براى چهار هدف مقدس و والا مى داند :

1 ـ كسب معرفت و دانشى گسترده به گستردگى آسمان ها و زمین و ایام و اوقات(1) .

2 ـ تحصیل عبادت و بندگى ، براى رسیدن به رضایت حق و رضوان الهى و حیات جاوید و پرنعمت آخرت(2) .

3 ـ آراسته شدن به نیكوترین و زیباترین عمل در همه ى زمینه هاى زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى(3) .

4 ـ رسیدن به رحمت الهیه و غرق شدن در الطاف و عنایات حضرت حق و آرمیدن در سایه ى توجه پروردگار مهربان(4) .

روایات هم بعد از قرآن به زیباترین صورت به این معنا اشاره كرده اند ; از جمله روایتى است كه صدوق از امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق (علیه السلام) در كتاب باارزش علل الشرایع نقل مى كند :

جعفر بن محمد بن عمارة عن أبیه قال : « سألتُ الصادقَ جعفرَ بن محمد (علیه السلام)فَقُلتُ له : لِمَ خلقَ اللهُ الخَلق » ؟ فقال : « إنّ اللهَ تبارَكَ وتَعالى لَم یَخلُقْ خَلقَه عَبَثاًوَلم یَترُكهُم سُدىً ، بَل خَلَقَهُم لاِظهار قُدرَتِهِ وَلَیكَلّفَهُم طاعَتَه ، فَیَستَوْجِبوا بِذلك رِضوانَه ; وَما خَلَقَهُم لِیَجلِبَ مِنهم مَنفَعةً ، وَلا لِیَدفَع بِهِم مَضرّةً ، بل خَلَقَهُم لِینفَعَهُم وَیوصِلَهم إلى نعیمِ الأبد »(5) .

جعفر بن عماره از پدرش روایت مى كند كه گفت : « از حضرت صادق (علیه السلام)پرسیدم خدا انسان ها را براى چه هدفى آفرید ؟ »  امام فرمود : « خداى بزرگ انسان را بیهوده نیافرید و باطل و بى جهت وا نگذاشت ، بلكه براى اظهار قدرتش آفرید و براى این كه طاعتش را به آنان تكلیف كند ، در نتیجه به خاطر طاعتش مستوجب رضایتش شوند ; و آنان را نیافرید تا از جانب آنان منفعتى جلب كند و زیان و خسارتى دفع نماید ، بلكه آنان را آفرید تا سودى به آنان رساند و ایشان را به نعمت هاى ابد برساند » .

آرى ، وجود مقدسى كه جامع همه ى كمالات است ، بیهوده كارى و عمل باطل و عبث در پیشگاهش راه ندارد . ما هر موجودى را كه به دقت و تأمّل مورد مطالعه قرار دهیم او را جلوه اى از صفات حضرت حق مى بینیم .

شما به دقت خود را بنگرید ، مى یابید كه همه ى وجود شما ظهور قدرت وحكمت وعدالت و رحمت و بارئیت و مصوریت و خالقیت و بصیرت و علم خداست.

آرى ، در تمام زوایاى وجود ما اسما و صفات خدا دیده مى شود ، و اگر غیر از این بود ، یا نبودیم و یا به صورتى ناقص و عیب دار قدم به عرصه ى هستى مى گذاشتیم .

بر ما واجب است كه پرده ى غفلت از چشم دل به یكسو زنیم و هر حجاب شیطانى را از جان و قلب خود كنار نهیم و با كمك عقل و آیات حق و راهنمایى پیامبران و امامان به خود نظر كنیم تا بیابیم كه ما خلیفه ى حق و نایب مناب خدا و افق طلوع صفات و اسماییم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( اللهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَات وَمِنَ الاَْرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الاَْمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَیء قَدِیرٌ وَأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَیء عِلْمَاً ) طلاق ( 65 ) : 12 .

2 ـ ( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ) ذاریات ( 51 ) : 56 .

3 ـ ( تَبَارَكَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیء قَدِیرٌ ) ملك ( 67 ) : 1 .

4 ـ ( إِلاَّ مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ) هود ( 11 ) : 119 .

5 ـ علل الشرایع : 1 / 9 ، باب 9 ، حدیث 2 ; بحار الانوار : 8 / 313 ، باب 15 ، حدیث 2 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

شنبه 11/12/1386 - 14:40
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

دعایى عجیب كنار خانه ى حق

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حال طواف بیت ، مردى را دید كه پرده ى خانه ى كعبه را گرفته و از خداى مهربان چهار هزار درهم درخواست مى كند . حضرت نزد او رفت و فرمود : این چهار هزار درهم را براى چه مى خواهى ؟ گفت : كیستى ؟ فرمود : على بن ابیطالبم . گفت : یا على ! دعایم مستجاب شد . اگر مستجاب نشده بود مرا به تو راهنمایى نمى كردند ، اكنون چهار هزار درهم را به من عطا كن ; زیرا هزار درهمش را مى خواهم به قرضى كه به مردم دارم بپردازم ، و هزار درهمش را مى خواهم مغازه اى جهت كسب و كار تهیه كنم ، و هزار درهمش را مى خواهم سرمایه ى داد و ستد قرار دهم ، و با هزار درهمش ازدواج كنم .

حضرت فرمود : سفرى به مدینه بیا تا آن را به تو بپردازم ; زیرا در اینجا به اندازه اى كه به تو بپردازم درهم و دینار ندارم .

آن مرد پس از مدتى به مدینه آمد . در میان كوچه كودكانى را دید كه با یكدیگر بازى مى كردند ، به یكى از آنان گفت : خانه ى على كجاست ؟ آن كودك به او گفت : خانه ى على را براى چه مى خواهى ؟ گفت : على بر عهده گرفته كه چهار هزار درهم به من بپردازد . كودك گفت : دنبال من بیا تا تو را به خانه ى على برم .

در راه به كودك گفت : نامت چیست ؟ گفت : حسین . گفت : با على چه نسبتى دارى ؟ گفت : فرزند اویم . چون به خانه رسیدند حضرت حسین وارد خانه شد و به پدر گفت : مردى عرب جهت گرفتن چهار هزار درهم خدمت شما آمده . حضرت كه در آن زمان جز باغى در اختیار نداشتند ، آن را به دوازده هزار درهم فروختند ، چهار هزار درهمش را به آن مرد نیازمند دادند و باقى مانده ى آن را كنار مسجد به تهیدستان واگذار نمودند(1) .

--------------------------------------------

1 ـ امالى صدوق : 467 ، المجلس الحادى والسبعون ، حدیث 10 ; بحار الانوار : 41 / 44 ، باب 103 ،
حدیث 1 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

شنبه 11/12/1386 - 14:39
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

استجابت دعاى چهار گروه  4 ـ دعاى روزه دار

 رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) درباره ى ماه رمضان فرموده است :

شَهرٌ دُعِیتُم فِیه إلَى ضِیَافَةِ الله(2) .

« ماه رمضان ماهى است كه شما در آن به ضیافت و مهمانى خدا دعوت شده اید .»

»« در این مهمانى معنوى كه مهماندارش خدا است ، آنچه را كه مهمان به صلاح دنیا و آخرتش باشد از مهماندار بخواهد یقیناً به او عنایت خواهد كرد  .»«

امام صادق (علیه السلام) در روایتى پرارزش فرموده است :

نَومُ الصَّائِمِ عِبادَةٌ ، وَصَمْتُهُ تَسبیحٌ ، وَعَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ ، وَدُعاؤُهُ مُسْتَجابٌ(3) .

« خواب روزه دار عبادت ، و سكوتش تسبیح ، و عملش مورد قبول ، و دعایش مستجاب است .»

راستى ، شگفت آور است كه خواب انسان كه در آن حالت هیچ تكلیفى بر عهده ى او نیست عبادت به حساب آید ، و سكوتش به عنوان تسبیح خدا در پرونده اش ثبت گردد ، و عمل اندك و ناقابلش كه بخشى از آن گرسنه ماندن از فجر تا مغرب است مورد قبول قرار گیرد ، و دعایش به اجابت برسد !!

آرى ، ضیافت خدا جز این ، معنایى ندارد ، ضیافتى كه مهمانش روزه دار و مهماندارش خداى كریم است باید غذاى سفره اش تجلى رحمت و لطف و كرامت و مغفرت باشد .

اى كرمت در دو جهان یار من *** لطف تو اى دوست نگهدار من

اى تو مرا چشمه ى ماء معین *** عشق تو با آب و گلم شد عجین

اى تو انیس دل دلدادگان *** نور وجود همه آزادگان

از گنه اى یار نجاتم بده *** لطف كن و برگ براتم بده

كن نظرى بر من زار و فقیر *** بنده ى عصیان گر و خوار و حقیر

زنگ كدورت ز دلم پاك كن *** آه مرا تا برِ افلاك كن

خلوت شب بخش مرا اى حبیب *** درد مرا ده تو شفا اى طبیب(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2 ـ امالى صدوق : 93 ، المجلس العشرون ، حدیث 4 .

3 ـ من لا یحضره الفقیه : 2 / 76 ، باب فضل الصیام ، حدیث 1783 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

شنبه 11/12/1386 - 14:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته