• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 227
تعداد نظرات : 6
زمان آخرین مطلب : 4076روز قبل
اهل بیت
حضرت زهرا (ع) و ولایت مداری(4)

 

نویسندگان:
سیده شیدا سالاری*
زهرا امی**



 

7- 8. یادآوری موقعیت و جایگاه حسنین(ع)

از آن رو که زمانی نگذشته بود و هنوز تصویر بوسه های مکرر نبی خدا(ص) و رفتار و نوازش های وی بر دو فرزند عزیزش در خاطره چشم ها مانده بود؛ هنوز طنین صدای حضرت رسالت (ص) در گوش شان می پیچید که «ان الحسن و الحسین سیدا الشباب اهل الجنه»(طوسی،1414، ص85 و 312)؛ حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشتند؛ و همچنین حضرت ختمی مرتبت (ص) در چند ماجرای مهم نظیر مباهله و... با شرکت دادن این دو گل بوستان، جایگاه مهم و الهی آنان را در چشم و دل مردم نشانده بود، زهرای مرضیه (ع) در چند موضع مهم از موقعیت ویژه حسنین (ع) استفاده نمود و همچون رسول خدا(ص)آن دو را به عنوان برترین شاهدان و گواهان به صحنه آورد، و اتمام حجت خویش با مردم را محکم تر نمود:
الف.حضرت زهرا(ع) هنگامی که با امیرالمؤمنین (ع) شبانه به خانه مهاجران وانصار می رفتند، دو فرزند خویش حسن و حسین (ع) را به همراه می بردند.
ب.حضرت در آن هنگام که برای آزاد کردن حضرت علی (ع) به مسجد رفت و آن غاصبان خلافت را تهدید به نفرین نمود، دست حسنین (ع) در دستانش بود.
ج.در آن هنگام که با سوگواری و عزاداری، بر سر مزار پیامبر (ص) یا شهدای احد و یا قبرستان بقیع حاضر می شد تا افشاگری نموده و پرده از روی جنایات اهل سقیفه و پیروانشان کنار زند، همیشه حسنین(ع) همراه آن حضرت بودند.

8-8. یادآوری اذان بلال

وقتی حضرت رسالت(ع)وفات یافت، بلال مؤذن آن حضرت، از اذان گفتن امتناع کرد و گفت: بعد از رسول خدا(ص) از برای کسی اذان نمی گویم. حضرت زهرا(ع) روزی فرمود: می خواهم صدای مؤذن پدرم را بشنوم. این خبر به بلال رسید؛ شروع کرد به اذان گفتن. چون بلال «الله اکبر» گفت، فاطمه (ع) پدر خویش و ایام معاشرت حضرت را به یاد آورد و نتوانست گریه خود را نگه دارد. چون به «اشهدا ان محمدا رسول الله» رسید، فاطمه (ع) فریاد برآورد، بر روی در افتاد و غش کرد. مردم گمان کردند که آن حضرت از دنیا مفارقت برآورد، به بلال گفتند: اذان را ترک کن، دختر محمد (ص) از دنیا رفت؛ پس اذان را قطع نمود و تمام نکرد. پس حضرت فاطمه (ع) به هوش آمد و به بلال فرمود: اذان را تمام کن. او امتناع کرد و گفت: ای بهترین زنان بر شما می ترسم که چون صدای مرا بشنوی به اذان، هلاک شوی. پس حضرت فاطمه (ع) او را معاف داشت.(صدوق،1376، ص455-456)
حضرت صدیقه طاهره (ع) از بلال خواستند اذان بگوید، شاید که با زنده شدن خاطرات رسول اکرم (ص)، در اذهان این جماعت سؤالی شکل بگیرد که: گلدسته از جلوت بلال چرا تهی ماند؟ (نک: پورسید آقایی،1375 ، ص21)

9- 8. سکوت و روی گرداندن از دشمن

گاهی بلندترین فریادها را باید از دهان سکوت شنید. سکوت و قهر دخت رسول خدا(ص) با هیئت حاکمه که تازه بر مسند قدرت تکیه زده بودند، موجب رسوایی آنان نزد مردم می شد. از این رو، پس از غصب فدک و ایراد خطبه، غاصبان حیله گر در صدد کسب رضایت حضرت صدیقه کبری (ع) برآمدند تا درمیان امت، مصداق این حدیث نبوی نشوند که: «ان الله یغضب لغضبک» (مجلسی، 1403ق، ج37، ص70)؛ همانا خداوند به غضب تو غضب می کند. امام سیاست سکوت و روی گردانی سلاله پاک حضرت رسالت(ص) آنها را برای همیشه تاریخ مصداق این حدیث نبوی نمود.
شیخین وارد خانه فاطمه (ع) شده و بر او سلام کردند، ولی حضرت فاطمه (ع) جواب سلامشان را نداد و صورتش را از آنان به سوی دیگر برگرداند. اصرار و سماجت به جایی نرسید. ابوبکر خیلی ناراحتی کرد و می گفت: ای کاش من به جای پیامبر می مردم... حضرت زهرا(ع) فرمود: اگر حدیثی را از پیامبر (ص)بخوانم، مرا تأیید می کنید؟ گفتند: بلی. فرمودند: آیا از پدرم شنیده اید که «رضایت فاطمه (ع) رضایت من و خشم او خشم من است، و هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس او را راضی نموده، و چنانچه کسی وی را به خشم آورد مرا به خشم آورده است؟» گفتند: بلی. آنگاه دست به سوی آسمان برداشته و فرمود: «فإنی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما أرضیتمانی و لئن لقیت النبی لا شکونکما الیه»؛ من، خدا و ملائکه اش را به این اعتراف شما شاهد می گیرم، که شما مرا به خشم آورید و مرا راضی نکردید و هنگامی که در پیشگاه خدا پدرم را ملاقات کنم، قطعا از شما به او شکایت خواهم کرد.(امینی، 1366، ج7، ص229)

10 -8. وصیت

در برخی از اسناد وصیتنامه ای که به صورت مکتوب از حضرت فاطمه (ع) نقل شده که در قسمتی از آن حضرت این گونه می فرمایند: «یا علی انا فاطمه، بنت محمد(ص) زوجنی الله منک لا کون لک فی الدنیا و الآخرة، انت اولی لی من غیری حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل و لا تعلم احدا»(مجلسی،1403ق، ج43، ص214)؛ ای علی! منم فاطمه، دختر محمد (ص) خداوند مرا به همسری تو در آورد تا در دنیا و آخرت زوجه تو باشم، و تو به من از دیگران سزاوارتری. مرا غسل کن و کفن نما. و بر من نماز کن، و مرا دفن نمای در شب و احدی را بر آن مطلع مساز.
نگاهی سطحی به وصیت سیاسی حضرت زهرای مرضیه (ع) نشان می دهد که وصیت به مخفی بودن قبر و تدفین ایشان، چیزی جز یک مسئله سیاسی نیست؛ زیرا حضرت می دانستند که صحابه دیروز و حیله گران امروز با شرکت در مراسم تدفین وی، در صدد احراز مشروعیت برای خویش می باشند. از این رو، با این حرکت سیاسی خویش، به همگان فهماندند که اجرای اسلام واقعی و ناب محمدی (ص) بدون حکومت اسلامی امکان پذیر نیست، و مسند حکومت اسلامی برازنده غاصبان بی سیاست و منحرفان از خط ولایت و رهبری نمی باشد. در واقع، حضرت با این وصیت خویش دو نکته را گوشزد نمودند:
الف. تنفر از غاصبان حکومت که راه مستقیم الهی را منحرف کردند و با سیاست شیطانی خود بدعتی آشکار را در اسلام پایه گذاری نمودند.
ب. تنفر از مردمی بی بصیرت که منفعلانه در برابر حکومت جور سر تسلیم فرود آوردند، و با آن که می دانستند حق با چه کسی است، ایشان را یاری ننمودند، و با این کار خویش، به تحقق حکومت غاصبان یاری رساندند.(باباکریم، 1383، ص196)

9. ثمره دفاع حضرت زهرا(ع)

اگر حضرت فاطمه (ع) آن گونه که در تاریخ ثبت و ضبط شده، در صحنه ظاهر نمی شدند، با مهاجمان خانه خویش به احتجاج بر نمی خاستند، و سرانجام به مسجد نمی رفتند و آن خطبه آتشین و کوبنده را در حضور همه مردان و زنان مدینه ایراد نمی فرمودند و...، آنگاه چه اتفاقی می افتاد؟
الف.از یک سو، بدون تردید، حقانیت و مظلومیت ولی خدا، علی بن ابی طالب(ع) حتی برای نزدیک ترین دوستانش، هرگز چنین اثبات نمی شد و بسیاری از حقایق برای همیشه در هاله ای از ابهام و تردید باقی می ماند.
ب. مردم تا همیشه تاریخ می خواستند توجیه کنند که اگر امیرالمؤمنین زودتر روشنگری می نمود، از وی روی بر نمی گرداندند و با ابوبکر بیعت نمی کردند.(1)
ج. هرگز چهره مخالفان، این گونه برای کسی جز معصومان(ع) بر ملا نمی شد، و آنان می توانستند با تبلیغات، چهره ای وارونه از آن مقطع تاریخ به تصویر بکشند و از سوی دیگر، در صورت سکوت زهرای مرضیه(ع)، مخالفان برای مشروع جلوه دادن و اظهار ارادتشان نسبت به حضرت رسول (ص) بالاترین تجلیل و احترام را در مورد حضرت فاطمه (ع) به جا می آوردند، شاید در این زمینه حتی گوی سبقت را از پیامبر اکرم(ص) می ربودند، بالاترین هدایا و عظیم ترین ثروت ها و امکانات را به ایشان پیشنهاد می کردند. سرانجام به شاعران دستور مدیحه سرایی درباره حضرت، و به راویان دستور نقل فضایلش را می دادند و از این رهگذر، چه بسیار دیده ها که بر حقایق می بستند.
آری، اهمیت دفاع حضرت فاطمه (ع) در مقابل دستگاه خلافت را می توان این گونه تحلیل نمود؛ حضرت صدیقه(ع) از جان، مال، فرزند، حیثیت، مقام و موقعیت خویش چشم پوشید تا ولایت و دین خدا بماند.

نتیجه

از آن رو که «ولی»، نام خداست، ولایت هرگز منقطع نمی شود و انبیا و اولیای الهی مظهر ولایت الهی اند، پس اطاعت و دفاع از ولایت آنان امری واجب و ضروری است.
حضرت فاطمه زهرا(ع)، اسوه کامل ولایت مداری و دفاع از این حریم مقدس است. گام های سیاسی و دفاعی حضرت گویای آن است که مشی سیاسی آن حضرت، آگاهانه و توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، گزینش شده و مبتنی بر ایمان و عقیده است. راستی که حضرت قدسیه فاطمه (ع) فرقان خداوند- عزوجل- است. پیروان راستین حق را از مدعیان دروغین جدا می سازد . حضرت با حیات و مماتش دفاع از ولایت را به ما می آموزد و به ما می فهماند که جدایی از ولایت، ذلت همیشگی و حمایت از ولی زمان، عزت ابدی است.
از این رو، بر هر فردی که داعیه اسلام و مسلمانی دارد واجب و ضروری است که برای حیات و حفظ دین الهی، همچون مقتدای خویش حضرت صدیقه کبری (ع) با تمام توان از ولی و رهبر عصر خویش اطاعت و دفاع نماید.

پی‌نوشت‌ها:

* طلبه سطح سه حوزه حضرت عبدالعظیم (ع)
** دانشجوی دکتری رشته فلسفه و کلام دانشگاه علامه طباطبائی (ره)
رافع بن رفاعه خطاب به حضرت(ع) عرضه داشت: ای سرور زنان! اگر علی (ع) قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن می گفت و روشنگری می نمود، ما از او رویگردان نمی شدیم و با فرد دیگری بیعت نمی کردیم! حضرت (ع) فرمود: مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیر خم برای هیچ کس عذر و بهانه ای قرار نداده است.(مجلسی، 1403ق، ج30، ص124)

منابع
* قرآن کریم.
1.آشتیانی، جلال الدین؛ شرح فصوص الحکم؛ چ3، تهران: علمی و فرهنگی،1386ش.
2.اسلامی، علی؛ عید ولایت(گردآوری و تنظیم از آثار آیت الله جوادی آملی)؛ قم: مرکز نشر اسراء، 1379ش.
3.امینی نجفی، عبدالحسین احمد؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ ط.الرابعه، ج7، تهران: دارالکتب الاسلامیه،1366ش.
4. بابا کریم، عذراء، «بینش سیاست حضرت زهرا(ع)»، فصلنامه بانوان شیعه، سال اول، ش2، زمستان 1383.
5. پورسید آقایی، مسعود؛ چشمه در بستر (تحلیلی از زمان شناسی حضرت زهرا(ع))؛ چ2، قم:حضور، 1375ش.
6. جوادی آملی، عبدالله؛ شمیم ولایت؛ قم: مرکز نشر اسراء، 1381ش.
7. ــــ ولایت فقیه «ولایت، فقاهت، عدالت»؛ قم: مرکز نشر اسراء،1379ش.
8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن الکریم؛ تحقیق صفوان داوودی؛ دمشق: دارالقلم، 1421ق.
9.سبحانی، جعفر؛ اصالت روح از نظر قرآن؛ چ2: قم: مؤسسه امام صادق(ع)، 1377ش.
10.صدوق، محمد بن علی؛ من لا یحضره الفقیه؛ ترجمه جواد غفاری؛ چ2، ج1، تهران: صدوق،1376ش.
11. طباطبایی؛ سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج6، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1391ق.
12.طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج؛ ترجمه بهزاد جعفری؛ چ2، ج1، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1381ش.
13. طوسی، محمد بن حسن، الامالی؛ قم: دارالثقافه، 1414ق.
14.عابدینی، احمد؛ «چرا حضرت زهرا (ع) این گونه خطبه خواند؟؛ نشریه پیام زن؛ سال یازدهم، ش3، 1386/3/27.
15. قائمی، علی؛ در مکتب فاطمه (ع)؛ چ128، تهران: امیری، 1371ش.
16.قیصری، داوود؛ شرح فصوص الحکم؛ تحقیق علامه حسن زاده آملی؛ قم: بوستان کتاب، 1382ش.
17. متقی هندی، علی بن حسام؛ کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال؛ ج6، بیروت: مؤسسة الرساله، 1405ق.
18. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ ط.الثانیه، مجلدات 30، 37 و 43، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق.
19.هلالی عامری، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص) ترجمه اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی؛ چ2، قم: دلیل ما، 1380ش.
فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 15:55
اهل بیت

عصمت حضرت زهرا (ع) الهی یا اکتسابی؟(1)

عصمت حضرت زهرا (ع) الهی یا اکتسابی؟(1)

 

نویسندگان:
زهرا دیانتی پور*
دکتر دل آرا نعمتی مدرس**



 

چکیده

معرفت به امور زیر بنایی اعتقادات اسلامی از مهم ترین وظایف یک متدین به دین اسلام می باشد که باید با استدلال، به آنها بپردازید و مورد پذیرش قرار دهد. یکی از مساول بحث انگیز، عصمت حضرت زهرا (ع) است. عصمت فاطمه زهرا (ع) با ادله فراوان قابل اثبات است. چنان که پیامبر اکرم (ص)، در حدیثی که شیعه و سنی آن را نقل کرده اند، می فرماید: «همانا خداوند تبارک و تعالی به خاطر خشم فاطمه، غضب می کند و به سبب رضایت او خشنود می گردد.» روشن است که در صورتی می توان خشم و غضب یک شخص را ملاک خشنودی و ناخشنودی خداوند دانست که وی جز به اجرای فرمان های الهی نیندیشد و نه تنها در عمل، بلکه در فکر و اندیشه نیز معصوم باشد. در این روایت، به صورت کلی، رضایت فاطمه (ع) محور خشنودی الهی قرار گرفته است. این یکی از دلایل عصمت آن حضرت است. اهمیت آن در این است که عصمت ایشان به عنوان اصل جدایی ناپذیر در وظیفه هدایت انسان ها نقش ایفا می کند. اما در این مقاله سعی بر آن است که بدانیم با توجه به مبانی عصمت- خواه مبانی بر گرفته از عقل و یا نقل- معصومیت حضرت زهرا (ع) اکتسابی است یا الهی؟
کلید واژه ها: عصمت، حضرت زهرا (ع)، الهی، اکتسابی.

مقدمه

معنای عصمت و مراتب آن
کلمه «عصمت» اسم مصدر و از ریشه «عصم» است. واژه «عصم» در لغت به معنای امساک و منع است. (احمد بن فارس، 1404ق، ج4، ص331/ لویس معلوف، 1362، ماده «عصم») راغب نیز در مفردات، همین معنا را بیان می کند و می گوید: «العصم الامساک.» لغت شناسان دیگری همچون ابن منظور در لسان العرب، جوهری در الصحاح، زبیدی در تاج العروس، و فیروز آبادی در قاموس المحیط نیز کلمه «عصم» را به معنای منع و نگه داری تفسیر کرده اند.
در اصطلاح علم کلام، «عصمت» قوه ای است که انسان را از واقع شدن در گناه و خطا منع می کند. گاهی این گونه تعریف شده است: لطفی که خداوند در حق بنده خویش انجام می دهد، به طوری که دیگر انگیزه ای برای ترک طاعت و انجام گناه- با اینکه قدرت بر انجام آن دو را دارد- باقی نمی ماند.(سبحانی،1384،ج3،ص158)
علامه طباطبایی می گوید: عصمت نوعی علم و دانش است که صاحبش را از گناه و خطا باز می دارد.(خلیلی،1382،ص294) طریحی در مجمع البحرین می گوید: «معصوم کسی است که از تمام محرمات الهی اجتناب نماید»(طریحی،1375،ج6،ص116). این ماده در قرآن نیز به معنای منع و نگه داری به کار رفته است؛ مانند آیات 67 سوره »مائده«(والله یعصمک من الناس) و 43 سوره «هود» (ساوی إلی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من امر الله.) در این گونه آیات، کلمه «یعصم» به معنای «یمنع» و «یحفظ»، و کلمه «عاصم» به معنای «حافظ» و «مانع» است. بنابر مجموعه گفته ها و تعبیرهای علمای اهل کلام، عصمت در اصطلاح عبارت است از: مکه و قوه نفسانی بر خاسته از علم ویژه و موهبت خاص خداوندی که با وصف قدرت بر انجام معصیت و ترک طاعت، سبب مصونیت دایم صاحب آن از خطا و ارتکاب گناه می گردد.
دانشمندان علم کلام اسلامی، از جمله خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد و علامه حلی در شرح تجرید، به این نکته اشاره کرده اند که بحث عصمت در سه سطح مطرح می گردد:
سطح اول: عصمت به معنای بازدارندگی از اشتباه در ابلاغ رسالت. در این زمینه، دانشمندان علم کلام، اعم از اهل تشیع و اهل تسنن، عصمت به معنای یادشده را در مورد پیامبر اکرم (ص) تأیید می کنند؛ زیرا آیه سوم از سوره «نجم» با صراحت این امر را بیان کرده است که هرگز پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی گوید و سخن او چیزی جز وحی الهی نیست: «و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا و حی یوحی.»(نجم:3)
سطح دوم: عصمت به معنای بازدارندگی از گناه و معصیت. در این زمینه، عموم علمای علم کلام شیعه، معتقد به عصمت پیامبران و امامان و فاطمه زهرا (ع) هستند. (ر. ک: طوسی،1410ق، ص106)
سطح سوم: عصمت به معنای بازدارندگی از هر گونه لغزش و اشتباه. در این زمینه، میان دانشمندان علم کلام شیعه اتفاق نظر نیست، اما از نظر اکثریت آنان، پیامبر اکرم، دخترش فاطمه زهرا و ائمه شیعیان در مرتبه ای قرار دارند که از هر گونه خطا و اشتباه مبرا می باشند. از این رو، به آنان «معصوم» گفته می شود.(امینی،1384،ج2،ص297)
عصمت به صورت مطلق و گسترده، مربوط به گروه معدودی به نام انبیا و امامان است. ولی «عصمت نسبی» به معنای مصونیت در برابر برخی از گناهان، اختصاص به آن گروه ندارد و بسیاری از انسان های شریف را نیز در بر می گیرد. این گروه از انسان ها هر چند نسبت به تمام گناهان مصونیت ندارند، ولی بدون شک نسبت به برخی از آنها دارای مصونیت می باشند؛ یعنی نه تنها آن گناهان را انجام نمی دهند، بلکه به فکر انجام آنها نیز نمی باشند. مثلا، گروه زیادی از افراد نسبت به گناهانی مانند سرقت مسلحانه در نیمه شب یا قتل انسان های بی گناه یا انتحار و خودکشی، مصونیت دارند و دارای حالت درونی خاصی می باشند. عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آنان آنچنان محکوم و مورد تنفر است که انجام آنها حتی به فکرشان خطور نمی کند. با تصویر «عصمت نسبی» که در غالب افراد نسبت به برخی از گناهان وجود دارد، می توان به ماهیت «عصمت مطلق» و گسترده نسبت به تمام گناهان، پی برد و آن را چنین توصیف کرد: یک نیروی باطنی و یک حالت نفسانی و یک نوع تقوا و پیراستگی درونی، آنان را از اندیشه گناه، چه برسد به انجام آن، باز می دارد و اگر این حالت از آنان گرفته شود. بسان افراد عادی می گردند که تنها عصمت نسبی دارند نه عصمت مطلق. انسان می تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست. البته هر پیامبر و امامی معصوم است. ولی هر معصومی پیامبر و امام نیست؛ زیرا ملکه عصمت، در حد خود، چونان سایر کمالات وجودی، درجات دارد و مقول به تشکیک و شدت و ضعف است. اما آنچه انحصاری و موهبتی است و کسی نمی تواند با تلاش و کوشش آن را کسب کند، مقام نبوت و رسالت و امامت است: «الله أعلم حیث یجعل رسالته.»(انعام:124) خداوند، سمت های کلیدی و پست های حساس نمایندگی از طرف خود را به هر کس، حتی به هر معصوم فعلی نمی دهد. با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره های نفسانی و شیطانی، و با خوردن غذای حلال و مراقبه و محاسبه و...، می توان در علم و عمل، به این ملکه شکوهمند رسید و اراده ای پولادین کسب کرد و نسبت به آینده مصون ماند. ممکن است گذشته را با کفارات و... جبران کرد، اما نمی توان آن را به گونه ای ترمیم کرد که عصمت نسبت به گذشته تحصیل شود؛ چون نمی توان واقع شده را تغییر داد، گرچه هر انسانی می تواند پیش از بلوغ، در سایه تعلیم و تهذیب و تزکیه به جایی برسد که در هنگام بلوغ معصوم باشد. کسی که از تعلیم و تربیت صحیح اولیای الهی بهره مند است، ممکن است به مقامی از عصمت نایل شود که در مسائل علمی نیز اشتباه نکند: «إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا.»(انفال:29) در این صورت، فاروق محض نصیب او می گردد؛ نه بد می فهمد و نه فهمیده ها را بد نگه می دارد. گرچه ممکن است بعضی از چیزها را نداند؛ چون عصمت نیز مانند سایر کمالات وجودی دارای درجات و شئون و شعب است، نه اینکه در همه افراد یکسان باشد. یا تهذیب نفس، مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره ها از طریق مراقبه، محاسبه، مشارطه، معاتبه و معاقبه، می توان از ملکه عصمت در بخش علم و عمل بهره مند شد. عصمت علمی و عملی گر چه هر دو موهبت است، ولی انسان می تواند زمینه این دو را در خود فراهم کند تا خدای سبحان که وهاب مطلق است، برابر استعداد فراهم شده، کمال عصمت را عطا کند: «و اتاکم من کل ما سالتموه»(ابراهیم:34) یعنی: هر چه را به انسان استعداد سؤال کردید، جواب آن آماده است و خدای سبحان عطا خواهد کرد.

مراتب و درجات عصمت

همان گونه که بیان شد، دسترسی به مقام «عصمت» و راه یابی به مقامات «علمی و معنوی»، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و برای همگان میسر است؛ چنان که بسیاری از علما و اولیا، «تالی تلو معصوم» (نزدیکان به مرز عصمت) خوانده می شوند. اینکه مسئله عصمت، عمدتا در مورد پیامبران و امامان مطرح می شود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت دیگر، شرط امامت و نبوت، «عصمت» است و خداوند فاقدان این ویژگی را برای این دو منصب بر نمی گزیند. بنابراین، هیچ غیر معصومی، به نبوت و امامت نمی رسد؛ ولی این به معنای آن نیست که هر کس امام یا نبی نباشد، از هیچ درجه ای از عصمت بهره مند نخواهد بود.
عصمت مراتبی دارد که مرتبه پایه آن در همه حجج الهی و از بدو تولد باید وجود داشته باشد تا بتوان آنها را حجت الهی دانست؛ چون کسی که یک بار خطا کند، عقلا احتمال خطای دیگر نیز خواهد داشت. و هر که در او احتمال گناه یا خطا و سهو و وجود دارد، نمی توان صد در صد یقین نمود که سخنش سخن خداست. پس عصمت پایه به نحو اعطایی و موهبتی در حجج الهی وجود دارد. البته هیچ معنی ندارد که افزون بر این حد از عصمت، حدود بالاتر آن نیز از بدو تولد کسی باشد. یقینا آنکه در اصل خلقت رتبه برتری دارد، عصمت موهبتی بالاتری نیز خواهد داشت، و شک نیست که اهل بیت (ع) در اصل خلقتشان برتر از سایر موجودات می باشند؛ چون در صدر سلسله وجود قرار دارند.

عوامل مؤثر در عصمت حضرت زهرا (ع)

در مورد عصمت زهرا(ع)، باید توجه داشت که پیدایش این کمالات روحانی معلول چند عامل عمده و اساسی بوده است:

1.وراثت

شاید برخی بر این باور باشند که قانون وراثت غیر از ویژگی های ظاهری و جسمی و توانمندی های فردی، خصوصیات دیگری را به آیندگان منتقل نمی کند. آنان می پندارند که آنچه شخصیت و هویت رفتاری و اخلاقی فرد را می سازد، شرایط محیط و آموزش های مستقیم تربیتی است و از این رو، به نمونه های بی شماری مثال می زنند که از خانواده های بی ریشه و غیر اصیل، فرزندان ممتازی تحت آموزش خارج از خانواده، سر بر آورده اند و چه بسا فرزندانی که از خانواده- به اصطلاح- اصیل و ریشه دار، تحت شرایط محیط بیرون از خانواده، به تباهی کشیدند و به هنجار شکنی روی آوردند. اما باید گفت که صرف نظر از نقش بی بدیل محیط، باید عامل مهم دیگری را جست و جو کنیم که گرچه پنهان به نظر می رسد، اما تأثیر انکارناپذیری بر ساختار تکوین شخصیت انسان می گذارد. این همان عامل وراثت است که از آن تحت عنوان «قانون وراثت» یاد می شود.(شکوهی یکتا، 1372، ص49)
به طور کلی، وراثت به دو دسته تقسیم می شود: 1.وراثت نوعی، که عبارت است از انتقال خصوصیات یک نوع به افراد همان نوع؛ 2.وراثت خصوصی یا فردی، که منظور از آن، انتقال خصوصیات آباء و اجداد به نسل های بعدی است. این نوع وراثت، مخصوص سلسله نسبی است که نسل و فرع از آن متولد می شود، و خود به سه دسته منشعب می شود:
1 - 2. وراثت جسمانی: منظور از وراثت جسمانی، انتقال آن دسته از خصوصیاتی است که به جسم انسان مربوط می شود که خود بر دو گونه است: خصوصیات و صفات ظاهری؛ سلامتی و بیماری های ارثی.(ریووآر، ژان ل، 1375، ص30)
2-2.وراثت عقلی: افراد از نظر بهره هوشی با یکدیگر متفاوتند؛ عده ای در سطح پایین و عده ای در سطح عالی و عده ای در درجه نبوغ هستند. وراثت عقلی مانند خصوصیات هوش عمومی، هوش خانوادگی و نوعی، و وراثت قوای عقلی مانند حافظه و ذاکره می باشد. این دسته خصوصیات از راه وراثت به نسل بعد منتقل می شود. متخصصان علم ژنتیک معتقدند هوش و قوای عقلی از ترکیب تعداد بی شماری ژن به وجود می آید و از طریق ژن نیز منتقل می شود.(شکوهی یکتا، 1372،ص191)
اسلام نیز وراثت عقلی را تأیید می کنند و از این رو، در باب ازدواج روایات متعددی وجود دارد که ازدواج با اشخاص بی بهره از استعداد عقلی و یا کم بهره را نهی می کند. امام علی (ع) می فرمایند: «ایاکم و تزویج الحمقاء، فإن صحبتها بلاء و ولدها ضیاع» (حر عاملی، [بی تا]، ج14، ص56)؛ از ازدواج با زن های احمق و کم هوش اجتناب کنید؛ زیرا مصاحبت با آنها ناگوار، و فرزندی که از ایشان متولد می شود تباه و بی ارزش است.
3- 2. وراثت اخلاقی: پدر و مادر از دو طریق تکوین و تشریع، در صفات اخلاقی فرزندان اثر می گذارند. منظور از تکوین، صفاتی است که در درون نطفه ثبت است و از راه توارث منتقل می شود. منظور از تشریع نیز تعلیم و تربیتی است که آگاهانه انجام می گیرد.(فلسفی، 1382، ج1، ص65)
تحقیقات علمی، نظر حضرت علی (ع) را در زمینه توراث اخلاقی تأیید می کند که فرمودند: «حسن الأخلاق برهان الکرم الأعراق»(تمیمی آمدی، 1366، ج3، ص392)؛ نیک خویی دلیل بر گران بودن ریشه هاست. خاندانی که پیامبران در آن متولد می شدند عموما خاندانی پاک و اصیل بودند که با گذشت زمان، کمالات و فضایل روحی برجسته ای در آنها متراکم شده. نسل به نسل به حکم وراثت در خاندانشان جریان می یافت. تاریخ در موارد زیادی این واقعیت اساسی را نشان می دهد. مثلا، در مورد خاندان پیامبر اکرم (ص) تاریخ نشان می دهد که آن حضرت در اصیل ترین خاندان عری (قریش) و در میان قریش هم از شریف ترین تیره (بنی هاشم) شد. این خاندان، به راستی و درستی، شجاعت، مهمان نوازی، غیرتمندی، دادخواهی، پاکی و امانت شهرت داشتند و به همین دلیل، در میان قبایل مختلف عرب از احترام خاصی برخوردار بودند. پدران اسلام تا آنجا که تاریخ اسم آنها را ضبط نموده، عموما افرادی برجسته و شریف و با ایمان بودند. بنابراین، مسئله «وراثت» زمینه یک آمادگی و استعداد خاصی را برای دریافت کمالات روحی در پیامبران ایجاد نموده بود. این زمینه اساسی، به انضمام عوامل دیگری همچون «تربیت عالی و روحانی»، فضایل را در وجود این افراد بارور ساخته بود.
در بیان شرافت خانوادگی حضرت فاطمه (ع)، سخن بسیار است. طبق روایت امام رضا (ع)(شیخ صدوق، 1378،ج1،ص225) و روایات دیگر (بحرانی،1367، ج1،ص277)،خانواده پیامبر اکرم (ص) از چهار خانواده برگزیده است. افزون بر اینکه بدون هیچ تردیدی، خداوند در آیه تطهیر (احزاب:33) از اهل بیت رسول به راحت یاد کرده است و در سوره «ابراهیم» با تعبیر «شجره مبارکه» (ابراهیم:24) و «بیوت» در آیه «فی بیوت أذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها و بالدو و الاصال»(نور:36) به خانواده حضرت فاطمه اشاره کرده است. خداوند سوره «دهر» یا «هل أتی» را درباره اهل بیت پیامبر (ص) نازل فرموده است.(علامه امینی، 1384، ج3، ص107)
از همه مهم تر اینکه خداوند اجر رسالت پیامبر (ص) را عشق به خاندان آن حضرت قرار داده وفرموده است: «قل لا اسالکم علیه اجرا إلا المودة فی القربی.»(شوری:23)
صاحب الغدیر نه روایت از طریق اهل سنت با اسناد آن آورده است که در آیه یاد شده مراد از «قربی»، اهل بیت رسول اکرم است (همان، ج3، ص31)در روایات، حتی به طرق اهل سنت آمده است که «آل محمد» همان «صادقون»(همان، ج3،ص350) در آیه شریه «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین»(توبه:119) و «سابقون»(همان، ج2، ص306) در آیه شریفه «و السابقون السابقون. اولئک المقربون»(واقعه:10-11) و «صراط مستقیم»(همان، ج2، ص211) در آیه «اهدنا الصراط المستقیم»(الفاتحة الکتاب:6) می باشند.
مادر فاطمه زهرا (ع)، حضرت خدیجه(ع) است. قرآن به کنایه از آن حضرت یاد می کند: «و وجدک عائلا فاغنی»(ضحی:8)
مرحوم مجلسی طبق روایات می گوید: که این آیه شریفه به حضرت خدیجه اشاره دارد. ( مجلسی،1369،ج43،ص49) ابن عباس در تفسیر این آیه می فرماید: «خداوند پیامبر را فقیر یافت و مردم گفتند پیامبر مالی ندارد؛ پس خداوند با مال خدیجه وی را غنی و بی نیاز گرداند.» (بحرانی، 1403ق،ج 4، ص 473) در شرافت حضرت خدیجه همین بس که او اولین زنی بود که اسلام آورد و رسالت پیامبر (ص) را تصدیق نمود و تا آخرین لحظه در کنار رسول اکرم (ص )ماند و برای ایشان کمک کار و دلسوز و مهربان بود. پیامبر (ص) فرمود: «دین اسلام به وسیله دو عامل استوار شد؛ یکی، شمشیر علی (ع) و دیگر، مال خدیجه (ع).» ( قزوینی، 1382، ص 439) او تمام اموال خود را وقف اسلام و اهداف پیامبر (ص) نمود در روایات آمده است که او یکی از چهار زن برگزیده می باشد (شیخ صدوق، 1378، ج1، ص206) و بهشت مشتاق اوست. (مجلسی، 1369،ج43،ص53) او بعد از مرگ، همدم مریم و آسیه خواهد بود. (همان، ص28) آن حضرت این شرف را داشت که نطفه آخرین دخترش فاطمه (ع) از مائده بهشتی (همان، ص4) باشد و در هنگام حزن و نگرانی نسبت به رسول اکرم (ص) در زمان بارداری، فرزندش فاطمه (ع) از باطن او با او سخن گوید و به او داداری دهد. (همان، ص2) در مورد زمان ولادت حضرت فاطمه (ع) به طور مستقیم به پیامبر اکرم (ص) در معراج و در زمین و حتی چگونگی شکل گیری او از طعام بهشتی خبر داده شد. (همان، ص4) خداوند پیش از ولادت فاطمه (ع)، به پیامبر (ص) خبر داد که شکم خدیجه ظرف امامت دارد. پیامبر به مناسبتی به فاطمه زهرا(ع)فرمود: «إن بطن أمک کان للإمامة وعاء»؛ شکم مادر تو ظرف امامت بود. (همان، ص43) قابله ایشان در هنگام تولد فاطمه زهرا (ع) چهار زن بهشتی به نام های: حضرت حوا، آسیه، کلثوم (خواهر موسی) و حضرت مریم بودند.(همان، ص3)

2.انتقال فضایل و کمالات روحی از راه تربیت

عامل دوم در پیدایش کمالات روحی، همان است که از آن به «تربیت» تعبیر می کنیم. اولین مکان مقدسی که انسان در بدو تولد در آن پرورش روحی و جسمی می یابد، محیط خانه و خانواده است و بی گمان، سرنوشت هر انسانی در روحیات و خصلت های کسانی دارد که در دوران طفولیت و خردسالی، نزدیک ترین انسان ها به او بوده اند. رفتار پدر و مادر هر گونه که باشد، برای کودکان که از هر نوع رشد عقلی بی بهره اند، الگویی مؤثر خواهد بود تا بتوانند نیکی ها و پلیدی ها را بشناسند. از این رو، نقش سازنده پدر و مادر و به ویژه مادر، در تعیین سرنوشت فرزندان، بسیار در خور توجه است.
دامن پدر و مادر محیط مناسبی برای پرورش بذر سعادت و یا شقاوت در دل فرزندان است؛ زیرا کودکان با علاقه و پیوندی که با اولیای خود دارند، آنها را نمونه و سرمشق خود قرار می دهند و می کوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند. (رشیدپور، 1371،ص9)دین اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی، بر نظریه امکان تغییر صفات موروثی از طریق تربیت تأکید می کند و همواره انسان ها را به کسب فضایل و ملکات پسندیده اخلاقی ترغیب می نماید. این تشویق زمانی است که بتوان اخلاقیات بد را کنار گذاشت و به سوی خوبی ها روی آورد. یکی از اهداف رسالت پیامبر اکرم (ص)، تعلیم و تربیت انسان ها، صرف نظر از هر نژاد و نسلی و رفتار و طرز تفکری، بوده است. اگر امکان تغییر صفات و اخلاق موروثی وجود نداست، هیچ گاه پیامبران بر این هدف مبعوث نمی شدند و در این راه رنج ها و مرارت ها را تحمل نمی کردند.
اگر همه وراثت ها قطعی و غیر قابل تغییر باشد، و اگر تمام صفات پسندیده وخلقیات بد پدران و مادران، سرنوشت حتمی و غیر قابل تخلف فرزندان باشد، قیام انبیای الهی و تعالیم مقدس آسمانی آنان زاید و بی معناست و کلیه سازمان های تربیتی و اصلاحات اخلاقی جوامع بشر بی فایده و لغو خواهد بود.(خسروی، 1383،ص10 و11)
از این رو، اسلام، شخصیت آینده کودک را مرهون تربیت و پرورش و مراقبت پدر و مادر می داند. پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: فرزندان خود را تربیت کنید، چه در برابر آنان مسئولیت بزرگی دارید.(نیلی پور،1371،ص122)
حضرت فاطمه (ع) در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوت فرا گرفت. بی شک، توفیق بی مانندی که حضرت زهرا(ع) به عنوان الگوی مادر مسلمان، در تربیت خود یافتند، ناشی از معرفت عمیق و صحیح پدر و مادر ایشان از دستوراتی بود که اسلام درباره انسان ارائه کرده است، و روش تربیتی و اخلاقی حضرت خدیجه (ع) و حضرت رسول (ص) بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند به شمار می رود.
متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطه شروع پرورش و تأثیرگذاری بر جان و روان کودک و به بیان دیگر، سن شروع تربیت کودک، نظرات مختلفی ابراز کرده اند. اسلام در این رابطه، نظرهای متقن و دقیقی ارائه کرده، و یکی از ابتدایی ترین مراحل پرورش و اثر گذاری در روح کودک را «نام گذاری» دانسته است. نام گذاری، برای طفل اهمیت فوق العاده ای دارد؛ زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک، را پیدا می کند، نام و شهرت اوست. اینکه این نام چه بار فرهنگی و معناداری را حمل می کند، تأثیر شگرفی در روح و روان او دارد. (انصاری،1381،ص34) بدین روی امیرالمؤمنین (ع) یکی از حقوقی را که فرزند بر عهده پدر دارد نام نیکو و پسندیده می شمارد و می فرماید: «حق الولد أن یحسن اسمه.»(نهج البلاغه، خطبه 399) تعیین نام مناسب، حقی است که فرزند بر ذمه پدر خود دارد. با در نظر گرفتن مطلب فوق، باید اذعان داشت که هنگام تولد حضرت زهرا (ع)، خداوند نام «فاطمه» را بر لبان حضرت رسول (ص) جاری نمود. فاطمه وصفی است از مصدر فطم، و فطم در لغت عرب به معنای بریدن و قطع کردن و جدا شدن آمده است. فاطمه بر وزن اسم فاعل، معنای مفعولی می دهد: بریده و جدا شده. فاطمه زهرا (ع) از چه چیز بریده شد؟ در کتاب های شیعه و سنی روایت شده که پیغمبر (ص) فرمود: «او را فاطمه نامیدند؛ چون خود و شیعیانش از آتش دوزخ بریده شده اند.» (قمی، 1373، ج1، ص131) یونس بن ظبیان گوید: امام صادق (ع) فرمود: «آیا می دانی تفسیر فاطمه چیست؟» عرض کردم: نه، تفسیر آن را بفرمایید. حضرت فرمود: «فطمت من الشر»؛ بریده شده است از بدی ها. پس به خاطر اینکه فاطمه (ع) از تمام بدی ها بریده شده و بری از همه شرها و گناهان است، و از آتش دوزخ به دور است، وی را فاطمه نامیدند.(همان،ج1،ص132)

پی‌نوشت‌ها:

* مدرس مدعو دانشگاه علمی کاربردی مشهد- سرخس
** استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 13:0
اهل بیت

عصمت حضرت زهرا (ع) الهی یا اکتسابی؟(2)

عصمت حضرت زهرا (ع) الهی یا اکتسابی؟(2)

 

نویسندگان:
زهرا دیانتی پور*
دکتر دل آرا نعمتی مدرس**



 

3.مجاهدت های فردی

عظمت یک موجود به میزان کمال اوست؛ چه آن کمال از راه اکتسابی باشد و چه از جانب خدا داده شود. هر چند اساساً هر کمالی از جانب خدا داده می شود، لکن برخی کمالات را دفعی می دهد و برخی را تدریجی و در پی اعمال ما. از این رو، اساساً هر اکتسابی نیز اعطایی و موهبتی است. کمال حقیقی عین عظمت و فضیلت تسن. از هر راه که می خواهد حاصل شود. بی شک، عالم، برتر از جاهل است. چه آن علم را کسب کرده باشد و چه از طریق وحی دریافت کند. کما اینکه صاحب علم لدنی نیز برتر از عالم به علوم کسبی است؛ چون علم لدنی، علم مفهومی نیست، بلکه عین وجود خود شخص می باشد. از این رو، در علم لدنی، نادرست راه ندارد؛ در حالی که علم مفهومی ممکن است نادرست و خلاف واقع باشد؛ که در این صورت، جهل مرکب خواهد بود نه علم. اینکه برخی خیال نموده اند هر کمالی که اکتسابی نیست، ارزش نمی باشد و موجب فضلیت نمی شود. پنداری است باطل و بی منطق. اگر چنین باشد، در آن صورت، نمی توان گفت عاقل بر دیوانه رجحان وجودی دارد؛ یا انسان بر حیوان فضیلت دارد یا حیوان از گیاه و جماد برتر است. در حالی که عقل آدمی بداهتاً این برتری ها را ادراک می کند و برای این برتری های موهبتی ارزش قایل است و آن را مدح می کند. پس اگر کسی قایل به عصمت موهبتی و اعطایی معصومان (ع) هم بشود، به هیچ وجه با مشکل مواجه نخواهد شد.
از منظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) و طبق براهین حکما و مشاهدات عرفا، همه موجودات، از سنگ گرفته تا خدا، مختارند. از این رو، خداوند متعال فرمود: «ثم استوی إلی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا آو کرها قالتا اتینا طائعین...»(فصلت:11)؛ سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین فرمود: بیایید! خواه از روی میل و اطاعت و خواه اکراه و بی میلی! آنها گفتند: ما از روی میل و طاعت می آییم.
از سوی دیگر، اختیار صفتی زاید بر ذات موجودات نیست، بلکه اختیار صفت ذاتی موجودات بوده، عین خود آنهاست؛ یعنی اخبار هر موجودی، عین رتبه وجودی او در عالم خلقت است. از این رو، اختیار دادن به موجودات معنی ندارد، بلکه خلقت هر موجودی، عین خلقت اختیار اوست. البته باید دانست که رتبه وجودی اختیار موجودات نیز تابع رتبه وجودی خود آنهاست. از این رو، اصل اختیار در تمام موجودات وجود دارد، لکن شدن آن در همگان یکسان نیست. اختیار خدا، عین ذات او بوده، مثل ذات خدا، واجب الوجود است. اختیار ملائک نیز متناسب با رتبه وجودی آنهاست. اختیار موجودات مادی نیز در خود خود آنهاست؛ که از ویژگی های آنها، دریافت کمال خود به صورت تدریجی از خداوند است.
با این بیان روشن می شود که هیچ موجودی نیست مگر اینکه تمام افعال خویش را با اختیار موجودات انجام می دهد؛ و هر کمالی که از او ظهور می یابد، به اختیار خود اوست؛ چون اگر وجود کسی علت فعل اوست-یا بهتر بگوییم: واسطه فیض است نسبت به فعل او-پس اختیار او نیز علت آن یا واسطه فیض آن است؛ زیرا اختیار هر مرتبه از وجود، عین خود آن مرتبه است. کما اینکه طبق براهین حکما، تمام ویژگی های موجودات، ذاتی رتبه وجودی آنهاست. از این رو، خدواند متعال فرمود؛ و قل کل یعمل علی شاکلته..»(اسراء:84) بگو: همه براساس ساختار خود عمل می کنند.
با این بیان، اگر کسی دنبال کمالی است، آن اکتسابی و دنبال کسب آن کمال بودن نیز ناشی از شاکله و ساختار وجودی او بوده، لازمه ذاتی رتبه وجودی اوست.
همه موجودات مادی، از سنگ گرفته تا انسان کامل، همگی از آن حبث که مادی اند، ویژگی اکتساب را دارند؛ و بخشی از کمالات خود را نه به صورت دفعی، بلکه به صورت تدریجی از خداوند فیاض دریافت می کنند؛ ولی بخشی از آن را بسته به رتبه وجودی خودشان، بالفعل دارند.
از این رو، موجود مادی دو گونه کمالات دارد که هر دو نیز لازمه ذات او بوده، ناشی از رتبه وجودی اوست. بخشی از کمال او بالفعل برای او حاصل است، اما برخی دیگر به مرور و به تدریج به او عطا می شود؛ که از این قسم دوم،به «کمالات اکتسابی» تعبیر می شود.
طبق این گفتار، اکتساب نیز عین موهبت و اعطا می باشد؛ کما اینکه ذاتی بودن یک کمال، عین اختیاری آن است. از این رو، با نگاه عمیق حکمی اساساً سؤال از اکتسابی و اعطایی بودن بی معناست؛ چون اکتساب نیز به اعطا بر می گردد. پس می توان گفت: کمالات هر موجودی، هم اکتسابی است و هم اعطایی. به تعبیر دیگر، بخشی از کمالات موجودات مادی، موهبتی بالمعنی الاخص است و بخشی دیگر، موهبتی بالمعنی الاعم.
عصمن معصوم نیز دو مرتبه دارد؛ مرتبه متداول آن، که در همه انبیا موجود بوده و لازمه حجت بودن آنهاست، اعطایی دفعی است و مراتب بالای آن، اعطایی تدریجی است که به آن «کسبی» گفته می شود. (حاکم نیشابوری، 1367، ج3، ص124)انسان معصوم، انسانی است که همچون دیگران در شرایط و موقعیت های مختلف قرار می گیرد، در محیط اجتماعی با فراز و نشیب های گوناگون روبه رو شده و با انسان های دیگر روابط متقابل دارد. خلاصه اینکه تمامی زمینه ها و حالات و موقعیت هایی که برای دیگران وجود دارد. برای او نیز موجود است؛ اما به هر حال، در هر شرایطی هرگز گرفتار گناه و عصیان نمی شود.(مطهری، 1377، ص37) عصمت از فرد معصوم سلب اختیار نمی کند. توضیح مطلب اینکه مردم در حالی که می دانند کارهای خطرناکی مثل قرار گرفتن بر لبه پرتگاه و اقدام به قتل انسان بی گناه برای جان و آخرتشان خطرناک است، با این حال، درک می کنند که می توانند این کارها را انجام دهند. در حقیقت، با علم به واقع و احتمال وقوع آن مخاطرات، انجام دادن آن افعال برایشان محال عادی می شود نه محال ذاتی؛ مثل صدور فعل قبیح از حق تعالی که از یک سو، ممکن الوقوع است و خداوند متعال می تواند آنها را انجام دهد؛ ولی چون مخالف حکمت است، او او صادر نمی شود. معصوم هم قدرت بر معصیت دارد؛ ولی تقوا و علم او به پیامدها و نتایج، و نیز درک او از جلال و جمال حق تعالی مانع می شود که او آن فعل را انجام دهد. به همین دلیل است که معصومان می توانند برای سایرین به عنوان اسوه و الگو و سرمشق باشند، وگرنه اگر عدم ارتکاب به گناه در ایشان اجباری بود، افتخاری برایشان محسوب نمی شد و صلاحیت الگو بودن برای مردم را نداشتند و خداوند نیز آنان را به عنوان سرمشق و الگو معرفی نمی کرد. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هیچ یک از شما نیست مگر آنکه در باطن خود شیطانی دارد. عرض کردند: یا رسول الله! آیا برای شما هم شیطانی است؟ فرمود: بلی؛ جز اینکه خداوند مرا یاری کرده و شیطانم تسلیم من شده است و غیر از نیکی و خیر از من خواهش نمی کند.(فیض کاشانی،1368،ج5، ص49) حضرت علی(ع)نیز می فرمایند: من هم نفسی همچون شما دارم، اما به وسیله تقوا آن را مهار می کنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد.(فلسفی،1382، ص34)
باید دانست سیر اختیاری انسان دارای دو رکن اساسی است: علم و اراده. ما اگر دچار معصیت می شویم، یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کامل نداریم و یا از اراده ای قوی برای ترک آن، برخوردار نیستیم. هر چه این دو عامل تقویت شوند، دایره گناهان آدمی، تنگ تر و تنگ تر خواهد شد. معصومان کسانی هستند که هم از نظر شناخت چنانند که زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم دل می بینند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی، عنان اختیار را از کف آنان نمی رباید.(حسینی تهرانی، 1378، ج 80/ری شهری، 1366، ص 218)
معصومان، به دلیل معرفت قلبی و ملکات نورانی که در پی عبادت و بندگی خدا به دست می آورند، همه چیز را با نور حق می بینند و می شنوند؛ از این رو، از هر گونه گناه، لغزش و خطا در شنیدن، دیدن، فهمیدن، گفتن و... معصونند. منظور از عدم ارتکاب گناه هم این است که چون گناه عبارت از هتک حرمت بندگی و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال، یا به زبان و یا در عمل با مقام بندگی منافات دارد، انسان معصوم در درون خود حالتی ثابت دارد که او را از افتادن در دره مخالفت باز می دارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمی دهد.(طباطبایی، [بی تا]، ج2، ص136)ایشان همواره- در همه حالات و همه جا- خود را در محضر حق می بینند و براثر عشق و محبت زیادی به خداوند، پیوسته غرق تماشای جمال بی مثال آن نور و کمال مطلق است. از این رو، عصمتی که در معصومان(ع)است، به دنبال یک باور و معرفت درونی است. عصمت معصومان، در نتیجه اراده، حسن انتخاب، و تلاش های بی وقفه و فداکاری های بی دریغ آنان در راه خدای رحمان است. تکرار در عمل صالح، و اجتناب از محرمات(حسن انتخاب در اعمال و نیات)،انسان را از مرتبه ایمان به مرتبه تقوا، و با مراقبت از ملکه تقوا، از مرتبه تقوا به مرتبه یقین می رساند. با رسیدن انسان به مرتبه یقین، علم به حقایق هستی، و از جمله علم به مفاسد و زبان محرمات، برای فرد حاصل می شود. و این نوع ادراک و فهم وقتی با اراده نیرومند او همراه گردد. کامل ترین نوع مصونیت را، که همان مقام عصمت است. برای انسان فراهم می آورد. (یوسفیان، 1377،ص29)
از آن رو که منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمی است: هر انسان صاحب اراده ای می تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنابراین، خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است و عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست؛ چنان که حضرت مریم (ع) و... به مقام شامخ عصمت دست یافته اند.(طباطبایی، [بی تا]، ج3،ص205)
می دانیم که حضرت فاطمه (ع) نه پیامبر بود و نه امام؛ اما آن گوهره ای که باعث شد از چنین جایگاهی در عالم برخوردار باشد، گوهره «عبودیت» بود. عبد بودن به معنای واقعی کلمه، یعنی: از خود هیچ نداشتن و همگی خدا شدن. پس عبد خدا، آینه خداست. از همین روست که امام صادق (ع) در مورد حقیقت عبودیت می فرماید: عبودیت گوهره ای است که کنه آن ربوبیت است (عزیزی،1383،ص7) روایات در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه در این خصوص بسیار است و مضامین برخی از این روایات حاکی از مقاماتی منحصر به فرد و حیرت آور در مورد ایشان است.(مجلسی،1369، ج43، ص65) در روایتی، سیر ظهور حقیقت وجودی انسان در عبادت حضرت فاطمه زهرا این گونه بیان شده است: «لولاک لما خلقت الافلاک. و لولا علی لما خلقتک. و لو فاطمه لما خلقتکما.»(1) توضیح عبارت به طور اجمال این است که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود، نبوت و امامت به غایت خود نرسیده بود؛ چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. این مقام در خود پیامبر (ص) و علی (ع) نیز بود ولی در فاطمه (ص) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین، در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت (ع) شده است.(کلینی،1362، ج،1، ص45)
ساختار وجودی حضرت زهرا(ع) نیز مانند افراد دیگر، تمایلات نفسانی کشش های متضاد طبیعی و بشری دارد. بنابراین، از نظر نوعی با دیگران یکسان اند؛ همانند آنان انگیزه های طبیعی و نفسانی دارند و مانند دیگران تصمیم می گیرند و از اراده و انتخاب بهره مندند. باید گفت: توجه پروردگار به آنان به معنای تغییر طبیعت نوعی نیست. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، ملکه عصمت، هیچ گاه طبیعت مختار انسان را در کارهای ارادی و اختیاری، تغییر نمی دهد (طباطبایی، [بی تا]، ج11، ص167) و اراده و اختیار نیز جزو خلقت نوع انسان است. همین نیروی اراده و قدرت انتخاب، معیار تکلیف و ثواب و عقاب انسان هاست، اعم از انبیا و دیگر افراد. بنابراین، عصمت یکی از ملکه های نفسانی صیانت بخش است. این صیانت بخشی نیز امر قهری بیرونی و تحمیل بر شخص معصوم نیست، بلکه جوشیده از درون و معلول علم و اراده خود وی است. از این روست که ایشان هم مانند افراد دیگر مکلف اند و راه انجام دادن گناه بر روی ایشان نیز باز است. تأکید ها و شدت تهدیدهای قرآن نسبت به آنان، با توجه به حساسیت موقعیت و شأن و مقام آنهاست. بنابراین، اعلام خطر درباره عواقب کار آنها جدی تر و شدیدتر است. شیخ مفید (متوفای1413ق) که جزو معماران اندیشه کلامی شیعه به شمار می رود، درباره رابطه عصمت و اختیار چنین می گوید: «و لیست العصمة مانعة من القدرة علی القبیح و لا مضطرة للمعصوم علی الحسن و لا یلتجئه الیه»(شیخ مفید، 1414ق، ص128)؛ ویژگی عصمت مانع از قدرت و توان بر انجام معصیت نیست و نه موجب اجبار معصوم بر انجام کارهای نیک، بلکه دست وی در انجام کارهای نیک و بدی باز است.
ایشان ویژگی عصمت را لطف ویژه خداوند به انسان معصوم می داند که تکالیف خاصی را در پی دارد. به همین سبب، شخص معصوم را «مکلف» یاد می کنند: «الصمة لطف من الله الی المکلف بحیث یمنع منه وقوع المعصیه و ترک الطاعة مع قدرته علیهما.» (همان، ص8) در این جمله، تعبیر «الی المکلف» گویای مختاربودن معصوم و منافات نداشتن عصمت با قدرت بر گناه است.
در جای دیگر، در مسئله عصمت می افزاید: «و لا یدخل فی المفهوم العصمة سلب القدرة علی المعاصی و لا کون المعصوم مضطراً الی الفعل الطاعات فان ذلک سیستدعی بطلان الثواب و العقاب»؛ در معنای عصمت، نفی قدرت لحاظ نشده است. همچنین نمی توان گفت: شخص معصوم ناگزیر از کار خیر است؛ زیرا چنین چیزی مستلزم بی معنا بودن ثواب و عقاب درباره آنان خواهد بود.
سید مرتضی (متوفای 436ق) در کتاب الشافی فی الامامة می فرماید: «العصمة لطف یمتنع من یختص بها عن فعل المعصیة مع قدرته علیها» (سید مرتضی، 1410ق، ج1، ص138)؛ عصمت لطف خاص خداوند است که مانع از عمل گناه شخص معصوم می شود، در عین اینکه وی قدرت بر گناه را دارد.
خواجه نصیر الدین طوسی (متوفای 672ق) می فرماید: «المعصوم قادر علی فعل المعصیة و إلا لم یستحق المدح علی ترکها و لا الثواب و لبطل الثواب و العقاب فی حقه فکان خارجا عن التکلیف و ذلک باطل بالاجماع»(طوسی، 1410ق، ص228)؛ معصومان در عین مصونیت از گناه، قادر بر انجام گناه هستند و اگر چنین نباشد، نه مستحق تجلیل اند و نه دارای پاداش؛ زیرا اساساً پاداش و عقاب در مورد آنان معنا نخواهد داشت و در این صورت، آنان خارج از حوزه تکالیف خواهند بود. در حالی که این مطلب به اتفاق همه مسلمانان باطل است و پیامبران و ائمه نیز مثل دیگران مکلف اند.
علامه حلی (متوفای 726ق) نیز در باب حادی عشر کتاب خود می فرماید: «العصمة لطف بالمکلف بحیث لا یکون له داع الی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة مع قدرته علی ذلک.» (علامه حلی، 1365، ص37)؛ و این مشابه کلام شیخ مفید است. شاید سخن علامه طباطبایی، صاحب المیزان، کامل ترین و دقیق ترین سخن درباره رابطه عصمت و اختیار باشد. تعبیر ایشان چنین است: «ان ملکة العصمة لا تغیر الطبیعة الانسانیه المختاره فی افعالها الارادیه و لا تخرجها الی ساحة الاجبار و الاضطرار! کیف و العلم من مبادء الاختیار و مجرد قوة العلم لا یوجب لا قوة الاراده»(طباطبایی، [بی تا]، ج11،ص167)؛ نیروی نفسانی عصمت، هرگز طبیعت مختار انسان را در کارهای ارادی آن، عوض نمی کند و هیچ گاه وی را به سر حد اجبار و ناچاری نمی رساند؛ زیرا علم قوی که جزو مقدمات اختیار است، نتیجه ای جز تقویت اراده ندارد و اراده انسان را تعطیل نمی کند. عصمت ناشی از توجه همیشگی به عظمت مقام ربوبی و معرفت اعلای شهودی انسان های معصوم است. این حضور همیشگی و فنای در محبت الهی، از هر گونه سلوک و عملی که منافی با رضای محبوب باشد، جلوگیری می کند؛ و عصمت ایشان نتیجه تقوا و مراتب شدید انقیاد است. این نیروی تقوا و روحیه ورع و خداترسی در وجود آنان چنان ریشه دار و نیرومند است که آنان حتی فکر گناه را نیز در سر نمی پرورانند تا چه رسد به انجام گناه. و عصمت، نتیجه علم قطعی به عواقب و آثار اعمال است. این علم یقینی در نفس انسان حالتی را پدید می آورد که تصمیم بر گناه و انجام ان را غیر ممکن می نماید؛ البته نه به معنای محال ذاتی و فلسفی، بلکه به معنای عدم امکان عادی و وقوعی.
حضرت زهرا (ع) نیز به دلیل بهره مندی از چنین بصیرت نافذی، عمق زشتی و پلیدی گناه را درک می کنند. عوامل گناه در وجود معصومان (ع )محکوم به شکست است و هرگز نمی تواند در اراده فولادین آنان کار ساز باشد، یا در برابر دیدشان پرده غفلت و اشتباه قرار دهد.
تمام گرفتاری های افراد عادی به این نکته باز می گردد: یا به دلیل جهل به حقایق، کوته فکری و ضعف بصیرت، در مقام شناخت، دچار غفلت، تردید و گمراهی می شوند، یا به سبب نبود اراده لازم، در کشاش تعارض های مادی و معنوی، در تشخیص و انتخاب خود اشتباه می کنند. آنان بیشتر با خواست های طبیعی و نفسانی همراه می شوند و چون آن را محسوس و زودرس می بینند، به آن اهمیت می دهند. بنابراین، هر چه این دو عامل ضعیف باشد، امکان آلودگی به گناه بیشتر می شود و هر چه این دو عامل نیرومند باشد، دایره گناه تنگ و تنگ تر خواهد شد تا اینکه به صفر برسد. به هر حال، راه بر روی انسان گشوده است. امیرمؤمنان در توصیف متقین، آنان را کسانی می داند که هم اکنون با چشم بصیرت بهشت و جهنم را می بینند.(نهج البلاغه، خطبه متقین 193)
مجموعه پدیده های رفتاری و اعمال انسان، معلول علم و اراده است. هر چه این دو عنصر، در انسان قوی باشد، تسلط و کنترل انسان بر نفس نیز کامل تر و شدیدتر خواهد بود.
این حالت در افراد عادی معمولا در نوسان است. تنها پیامبران و معصومان هستند که هم از درجات و مراتب والای علم و اراده بهره مندند و هم ثبات قدم آنان در عمل، همیشگی و خدشه ناپذیر است. این خدشه ناپذیری نیز امری قهری نیست تا مستلزم نفی اختیار و یا کم رنگ شدن آن باشد، بلکه دقیقاً هم سو با توسعه قلمرو قدرت و اختیار است.(یوسفیان، 1377،ص29)

4.آگاهی خدا

شیعه معتقد است: پیش از بلوغ هم آنها معصوم بوده اند و این از باب مزد پیش از کار است، در جایی که تحقق و انجام کار قطعی باشد. و خدا می داند و علم قطعی دارد که در ابتدای آفرینش- هر چند اگر هیچ گونه امتیازی را به انبیا و اهل بیت نمی داد و آنها اگر در شرایط مساوی با دبگران آفریده می شدند- باز فضیلت بیشتر و پاکی و صفای زیادتر را کسب می کردند. و خدا می داند که کدام یک از مردم با اختیار و اراده خود در آینده بهتر از دیگران خواهند بود. از این رو، از همان اول مزد عملی را که هنوز انجام نداده اند و برای خدا معلوم است که انجام خواهند داد، به آنها داده و در نتیجه، آنها از همان طفولیت از امتیاز عصمت بهره مند شدند. پس عصمت یک امتیاز اعطا شده از جانب خداست که هم قبل از عمل است (از باب مزد عمل قبل از انجام کار، و این معقولانه است) و هم بعد از عمل و کسب از طریق اراده؛ ولی باید توجه داشت که خداوند این امتیاز را به خاطر مسئولیت سنگین رهبری به آنها داده؛ بنابراین، امتیازی است که بهره آن عاید همگان می شود و این عین عدالت است. از این گذشته، به همان نسبت که ایشان امتیاز دارند و مشمول مواهب الهی هستند، مسئولیتشان نیز سنگین است و یک ترک اولای آنها، معادل یک گناه بزرگ افراد عادی است، و ای مشخص کننده خط عدالت است. پس می توان نتیجه گرفت که عصمت اعطا شده الهی (تکوینیه) در اثر عصمت اکتسابی است؛ یعنی چون آنها به درجه بالای تقوا می رسند، خدا عصمت را به آنها اعطا می کند. عصمت تکوینیه (اعطا شده الهی) فرع بر عصمت کسب شده و اختیاری است. در بخشی از زیارت دخت گرامی پیامبر، فاطمه اطهر (ع)می توان به اهمیت عامل «آگاهی خدا از فعالیت های ثمربخش آنان در طول زندگی» بیش از عوامل دیگر پی برد؛ آنجا که می فرماید: «یا ممتحنه امتحنک الله خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک به صابرة»؛ ای امتحان و آزمون شده! آنجا که خدا تو را پیش از آفرینش در این جهان آزمود و تو را در میدان امتحان و ابتلا، صابر و بردبار یافت. و در دعای ندبه می خوانیم: «اولیائک الدین استخلصتهم لنفسک... بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه...فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء»؛ به اولیایی که آنان را برای خود برگزیدی پس از آنکه زهد، و پیراستگی را در زندگی این دنیای پست برای آنان شرط نمودی... آنان نیز شرط تو را پذیرفته و تو نیز از وفای آنان آگاه شدی.

نتیجه

عصمت عبارت است از یک نیروی درونی که دارنده اش را از هر گونه خطا و گناه باز می دارد . این یعنی بعد از آنکه زمینه افاضه عصمت در شخصی موجود شد، خدا آن کمال (عصمت) را به شخص می دهد و البته این زمینه ها گاهی خارج از اختیار انسان است؛ مثل قابلیت هایی که از طریق آباء و اجداد (وراثت) به شخص منتقل می شود و گاهی خارج از اختیار نیست و با اراده شخص، این قابلیت ها، فراهم می شود؛ مثل مجاهدت های انبیا برای تهذیب خود و جامعه (مبارزه با هوای نفس) که باعث می شود خدا اینها را برای افاضه وصف عصمت انتخاب کند و بدیهی است که به خاطر همین زمینه های اختیاری، انبیا و اهل بیت می توانند به کمال عصمت، فخر و مباهات کنند.
پس می توان نتیجه گرفت که عصمت موهوبه (تکوینیه) در اثر عصمت مکتسبه است؛ یعنی چون آنها به درجه بالای تقوا می رسند، خدا عصمت را به آنها هبه می کند. (عصمت تکوینیه فرع بر عصمت مکتسبه است.)
البته این بدین معنا نیست که ایشان پیش از عمل و مجاهدت هایشان معصوم نبودند، بلکه خدا می داند که کدام یک از مردم با اختیار و اراده خود درآینده بهتر از دیگران خواهند بود. از این رو، از همان اول مزد عملی را که هنوز انجام نداده اند و برای خدا معلوم است که آنها انجام خواهند داد، به آنها داده و در نتیجه، آنها از همان طفولیت از امتیاز عصمت بهره مند شدند. پس عصمت یک امتیاز موهوبه است که هم پیش از عمل است (از باب مزد عمل پیش از انجام کار، و این معقولانه است) و هم بعداز عمل و کسب. با این بیان، روشن می شود که عصمت حضرت زهرا (ع) اکتسابی بوده است یا الهی.

پی‌نوشت‌ها:

* مدرس مدعو دانشگاه علمی کاربردی مشهد- سرخس
** استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

1. این روایت را مؤلف «جنة العاصمة»، از «کشف اللئالی» تألیف صالح بن عبدالوهاب عرندس، نقل می کند. همچنین در «مستدرک سفینة البحار»، از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل شده و نویسنده «ضیاءالعالمین» جد امی صاحب جواهر و نیز بحارالانوار (ج15،ص28؛ج16،ص406،ج57، ص199) این روایت آورده اند.

 

$ منابع:
1. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1404ق.
2. آمدی، عبدالواحد؛ غررر الحکم و دررالکلم؛ با شرح فارسی تصحیح میر جلال الدین محدث ارموی؛ تهران: دانشگاه تهران، 1356.
3. امینی، ابراهیم؛ اسلام و تعلیم و تربیت؛ قم: انجمن اولیا و مربیان، 1369.
4. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب؛ تهران: مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی،1384.
5. انصاری، عذرا؛ جلوه های رفتاری حضرت زهرا (ع)؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1381.
6. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: مؤسسه الوفاء،1403ق.
7.بحرانی، محمد سند؛ مقامات حضرت فاطمه (ع) در کتاب و سنت؛ ترجمه و تحقیق احمد خوانساری؛ قم: بوستان کتاب، 1367.
8. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غرر الحکم؛ تهران، دانشگاه تهران، 1366.
9. حاکم نیشابوری؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تهران: مؤسسه طبع و نشر، 1367.
10. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه؛ لبنان: دار احیاء التراث العربی، [بی تا].
11. حسینی تهرانی، سید محمد حسین؛ امام شناسی؛ تهران: معاونت پژوهشی آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی،1378.
12. خسروی حسن؛ آشنای با قرآن و عترت؛ تهران: مؤلف، 1383.
13. خلیلی، مصطفی؛ اندیشه های کلامی علامه طباطبایی؛ قم: دفتر تنظیم و نشر آثار علامه طباطبایی، 1382.
14. رشید پور، عبدالمجید؛ تربیت کودک از نظر اسلام؛ قم: دار التبلیغ الاسلامی، 1371.
15. ری شهری، محمد؛ فلسفه وحی و نبوت؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.
16. ریووآر، ژان ل؛ هزار و یک پاسخ به پرسش های روان شناسی کودک؛ ترجمه یدالله همایونفر؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، 1375.
17. سبحانی، جعفر؛ الالهیات؛ چ6، قم: مؤسسه امام صادق (ع)، 1384.
18. ـــــ منشور عقاید امامیه؛ قم: مؤسسه امام صادق (ع)، 1376.
19. شکوهی یکتا، تعلیم و تربیت اسلامی؛ تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی، 1372.
20. شیخ صدوق، محمد بن علی؛ کتاب الخصال؛ صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری؛ تهران، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)، 1378.
21. شیخ مفید؛ الارشاد؛ قم: مؤسسه آل لبیت، 1412ق.
22. ــــ اوائل المقالات؛ تصحیح دکتر مهدی محقق؛ تهران؛ دانشگاه تهران، [بی تا].
23. ــــ تصحیح الاعتقادات الامامة؛ تحقیق حسین در گاهی؛ چ3، 1414ق.
24. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، [بی تا].
25. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، چ3، تهران: کتابفروشی مرتضوی 1375ش.
26. طوسی، محمد بن حسن؛ الرسائل العشر؛ تحقیق واعظ زاده خراسانی؛ قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1410ق.
27. عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابة فی تمییز الصحابة؛ بیروت: دار الکتب الاسلامیه. 1415ق.
28. علامه حلی؛ الباب الحادی عشر؛ تهران: دانشگاه تهران، 1365.
29. غفاری، علی اکبر؛ احادیث شیعه: مصحح: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1363.
30. فلسفی، محمد تقی؛ کودک؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382.
31. فیض کاشانی، مولی محسن؛ محجة البیضاءفی تهذیب الاحیاء؛ مصحح: علی اکبر غفاری؛ قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1368.
32. ــــ الاصول الاصلیه؛ تهران: دانشگاه تهران، 1373.
33. قزوینی، محمد کاظم؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت؛ ترجمه علی کرمی؛ قم: مرتضی، 1382.
34. قمی، عباس؛ منتهی الامال؛ چ8، مؤسسه انتشارات هجرت، 1373.
35. کلینی، الکافی؛ تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه، ترجمه و شرح فارسی شیخ محمد باقر کمره ای، انتشارات اسوه، 1362ش.
36. لویس معلوف، المنجد و الاعلام، تهران، 1362.
37. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالنوار؛ چ2، قم: کتابفروشی اسلامی، 1369.
38. مطهری، مرتضی؛ تعلیم و تربیت در اسلام؛ تهران، صدرا، 1377.
39. نیلی پور، مهدی؛ الفبای شخصیتی حضرت زهرا؛ چ2، اصفهان: مرکز فرهنگی شهید مدرس، 1371.
40. یوسفیان، حسن و احمد حسین شریفی؛ پژوهشی در عصمت معصومان؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377.
منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:59
اهل بیت

گذری براسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(1)

گذری براسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(1)

 

نویسندگان:
دکتر نهله غروی نایینی*
ابوالفضل چتری بیدگلی **



 

چکیده

در این نوشتار سعی شده به اسرار و رازهای تولد بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا(ع)، از دریچه روایات معصومان (ع) نگاه شود. این مقاله مشتمل بر دو بخش می باشد. بخش اول: اسرار قبل از تولد تا زمان تولد (شامل 7 نکته) و بخش دوم: اسرار، کیفیت و نکات مربوط به حین تولد (شامل 9 نکته). بنابر اهمیت و نقش «درخت طوبی» در زمان تولد و ازدواج حضرت فاطمه (ع) توضیح مختصری در مورد این درخت و ارتباط آن با صدیقه طاهره در پایان بخش اول آورده شده است.
کلید واژه ها: عصاره، حضرت زهرا، بهشت، درخت طوبی.

مقدمه

فاطمه زهرا (ع) همچون لیلة القدر، حضوری مستمر، کارآمد و تأثیر گذار در همه عرصه های هستی دارد و ظرف وجودش ظرف تحقق اراده و مشیت الهی و افاضه فیض ربوبی است. او اگرچه به مثابه «قدر»، قدرش ناشناخته مانده است و باید تأویل حقیقت و کنه وجودش را در قیامت مشاهده کرد، اما به مقدار ممکن و میسور، باید به سراغ این انسان کامل، مکمل و هادی و اسوه ابدی رفت و به او قرب وجودی یافت. فاطمه (ع) خود قرآن مجسم و وحی معین و از مفسران و تأویل شناسان و راسخان در علم است که مصداق «اولواالعلم»، «اولواالالباب»، «اوتواالعلم»، «اولواالایدی و الابصار»، «اهل تفکر و تذکر»، برهان و عرفان یا عقل و عشق است.
اشرف انبیا، پیامبر خاتم(ص)، در هنگام وداعش با سرای خاکی و فانی، نسخه ای جاودانه، یعنی قرآن و اهل بیت خویش را، برای تمام دردهای انسانیت، به جای نهاد و با تمام وجود فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین» تا هر گونه شک و تردید را از اذهان بشریت پاک کند و به ما بگوید که هر هر نوع تمسکی به غیر این دو مصداق، پناه بردن به «اوهن البیوت» (عنکبوت:41) است و نتیجه ای جز سقوط در «جرف هار» (پرتگاهی سست و نرم)(توبه:109)در پی نخواهد داشت.

عصاره بهشت

با توجه به اصطلاح معروف «اهل البیت ادری بما فی البیت»، برای پی بردن به راز و رمزهای این خاندان، راهی جز پناه بردن به کلام خود ایشان نیست و بقیه سخنان و جملات، یار شدن با ظن خویش است، و ره بردن به راز لیلة قدر و سر مستودع، تقوای بیرونی می طلبد و امداد الهی و برای پای چوبین تقوای ما، کاری است بس سخت و طاقت فرسا.
قلم زدن در مورد «اَمة الله» (کنیز خداوند/بنده ویژه) (ابن شاذان قمی، 1407ق، ص87)، اذن الهی می طلبد و جرئتی اسداللهی، و خلق را یارای ادراک مقام علمی و عملی فاطمه زهرا(ع) نیست و معرفت و به کنه شخصیت فاطمه (ع) میسور احدی نیست؛ که آن انسان کامل را باید انسان کامل بشناسد و بشناساند. از این رو، برای پی بردن به اسرار عصاره هستی، از کلام رسول الله (ص) و اهل بیت آن حضرت کمک می گیریم.
در بررسی ابعاد شخصیت «حضرت فاطمه، ولیدة الاسلام»(مجلسی، 1404ق، ج43، ص107)، موضوع تولد ایشان یکی از جنبه های رازگونه و پیچیده ای است که دارای برنامه ریزی طولانی بوده است.
همان گونه که زندگی کوتاه دنیوی آن بانو هنوز سرشار از ناگفته های زیاد است و نامعلوم بودن مدفن شریف او سال هاست دل عاشقان را داغدار ساخته، و قدرش همچون قبرش ناشناخته مانده، تولد او نیز سر غامض و سر به مهری است که فقط نکاتی از آن طریق سخنان فرزندان بزرگوارش به ما رسیده و برای شنیدن همین نکات هم، ظرف ذهن ما، بسی کوچک و کم حجم است.
در این مقاله بر آنیم که اندکی به فضای پر از عطر یاس تولد شفیعه روز جزا، انسیه حوراء، قدمی بگذاریم، به آنها نگاهی بیندازیم، چشم هایمان را بر هم نهیم و بار دیگر از اعماق وجود فریاد بزنیم: اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها.
در مسیر رشد انسان، عوامل مهمی اثر گذارند. مجموع این عوامل باعث می شوند فردی در مسیر تکامل قرار گیرد. هر چه این عوامل، از مایه های قوی تری برخوردار باشند، فرد در ابعاد مادی و معنوی تکامل بیشتری می یابد. عوامل وراثتی پدر و مادر، شرایط انعقاد نطفه و تولد، خانواده و تربیت فرد و سرانجام ازدواج، از مهم ترین اینهاست.
در بررسی شخصیت افراد برتر، تحلیل عوامل مزبور موجب می گردد به جوانب درونی آنها راهی پیدا کنیم. با در نظر گرفتن این نکته، هر چه این افراد در سطح بالاتری قرار گرفته باشند، این عوامل با اهمیت تر و پیچیده تر می گردد و وقتی مسئله مربوط به «دعائم الدین»(شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص591)، بزرگان دین و پایه ها و ستون های اصلی اسلام می رسد-که مبحث عصمت برای آنها طرح می شود- موضوع حساسیت فوق العاده تری می یابد و نیاز به سندهای محکمی دارد.
در مسیر برنامه ریزی شده الهی برای تولد حضرت فاطمه (ع)، دو بخش قابل بررسی است:
بخش اول: اسرار پیش از تولد تا زمان تولد؛
بخش دوم: اسرار، کیفیت و نکات مربوط به هنگام تولد.
براساس حکمت الهی، تولد دختری که تکمیل کننده موضوع نبوت و پایه گذار مسئله امامت است و القاب «ام ابیها» و «امومة الائمه» (همان) مزین شده، نیازمند مقدماتی است که در صورت فراهم نشدن مقدمات، کار به سرانجام نمی رسد و به هدف نایل نمی شود.
درباره اینکه خلقت نوری پنج تن آل عبا قبل از آفرینش حضرت آدم (ع) صورت گرفته، احادیث فراوانی آمده است (شیخ صدوق، 1378ق، ج1، ص306/جزایری، 1404ق، ص39) و همچنین در موضوع خطاب خداوند به پیامبر (ص) و علی (ع) با عبارت «لولا فاطمه لما خلقتکما»(شریف کاشانی،1383،ص123/نمازی،1419ق،ج8،ص 243) نیز مسئله جزئی تر می شود.
در زیارتی، که به نوعی شرح «شجرة النبوة» است این گونه آمده: «فهم شجرة، أصلها النبی، فرعها الوصی و لقاحها النور الفاطمی» (عاملی کفعمی، 1405ق، ص737)؛ آنها (خاندان پیامبر) درختی هستند که پیامبر (ص) تنه آن و حضرت علی (ع) شاخه آن و نور وجود حضرت فاطمه، باور کننده درخت نبوت است.
اما در زمینه مقدمات تولد فاطمه (ع) در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) اختصاصاً مواردی وجود دارد که بسیار قابل تأمل است.
حضرت فاطمه از نسل فردی است که خداوند درباره او فرموده است: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی»(موسوی سبزواری، 1409ق، ج8، ص100/آملی،1422 ق، ج1، ص548)؛ همه چیزها را برای تو، و تو را برای خودم آفریدم. در این بیان نورانی عظمت وجودی پیامبر (ص) به تصویر کشیده شده است، هر چند عقول ما از درک کنه آن ناتوان و عاجز است.
پیامبری که از حیث جسمی و نژادی نیز، به برترین قبیله و تیره اعراب منتسب است و به «نبی قریشی»(بحرامی،1416ق، ج3، ص385) معروف است، وجود نازنین فاطمه (ع) را «بضعة»(پاره گوشت)خود می داند. (شیخ صدوق، 1404 ق، ج3،ص102/شیخ طوسی،1414 ق، ص24/طبری، 1383ق، ص70/مجلسی، 1404 ق، ج43، ص23، ح17)

1. اسرار قبل از تولد تا زمان تولد

این موضوعات و نکات، مواردی است که در احادیث بیان شده است و هدف ما در این گفتار، بحث سندی احادیث نیست؛ چرا که پرداختن به آن مجالی گسترده تر و فرصت دیگری می طلبد. غالب این موارد که در احادیثی با مضامین مشترک بیان شده، مورد اعتماد و وثوق علمای شیعه قرار گرفته است. محور کار، حدیثی است که علامه مجلسی آن را با سند مفصل بن عمر جعفی از قول امام صادق (ع) بیان کرده است.

1-1. بشارت خداوند به وجود حضرت فاطمه (ع) در معراج

پیش از تولد حضرت فاطمه (ع)، خداوند در معراج بشارت تولد ایشان را به نبی خاتم داده و فرموده بود: «یا محمد! إن الله تعالی یبشرک بفاطمه من خدیجه بنت خویلد...»! ای پیامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خدیجه دختر خویلد به تو بشارت می دهد. (فرات کوفی،1410ق،ص211/مجلسی،1404ق،ج8،ص151)
بشارت پیامبر (ص) به وجود مقدس حضرت فاطمه (ص)، آن هم در معراج، خود به تنهایی گویای اهمیت موضوع تولد ایشان است و می توان به جرئت گفت: این مسئله، یکی از مسائل حیاتی دنیای اسلام و مسلمانان می باشد که می بایست از طرف خداوند در آن موقعیت به پیامبر (ص) نوید داده شود. نکته دیگر در این حدیث این است که خداوند نام مبارک «فاطمه» را نیز پیش از ولادت برای او تعیین کرده است. در مورد نام «فاطمه» وجه تسمیه های مختلفی بیان شده؛ از جمله رسول خدا (ص) فرمود: «لانها فطمت هی و شیعتها و ذریتها من النار»(طبری،1383 ق، ص149 و ص60/ اربلی،1381 ق، ج1، ص464)؛ زیرا او، شیعیان و ذریه اش را از آتش باز داشته و بر کنار شده اند.

2- 1. دوری گزیدن پیامبر(ص) از خدیجه(ع)

خداوند به پیامبر دستور می دهد که باید چهل شبانه روز از خدیجه (ع) دوری گزیند.
در بخشی از حدیث آمده است: «النبی(ص) جالس بالابطح و معه عمار بن یاسر و المنذر بن الضحضاح و ابوبکر و عمر و علی بن ابیطالب و العباس بن عبد المطلب و حمزة بن عبد المطلب إذ هبط علیه جبرئیل فی صورته العظمی قد نشرا جنحته حتی أخذت من المشرق
إلی المغرب فناداه یا محمد العلی الاعلی یقرا علیک السلام و هو یامرک أن تعتزل عن خدیجة اربعین صباحا»(مجلسی، 1404ق، ج16، ص78)
ترجمه: پیامبر(ص) در ریگزار ابطح با عمار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبکر، عمر، علی بن ابی طالب(ع)، عباس بن عبدالمطلب و حمزة بن عبدالمطلب نشسته بودند. ناگهان جبرئیل در صورت عظمیش بر او فرود آمد؛ بال هایش را از مشرق تا مغرب گسترانیده بود. پس ندا داد: ای پیامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام می فرستد و به تو دستور می دهد که چهل روز از حضرت خدیجه فاطمه بگیری.
در این قسمت از حدیث دو نکته قابل تأمل است.
اول اینکه جبرئیل با هیبت اصلی خود (با بال های گسترده) بر پیامبر (ص) فرود آمد. این مسئله نشان می دهد که حامی پیامی بسیار مهم برای پیامبر (ص) بوده است؛ همچنان که برای اعلام امر رسالت هم با هیبت کامل بر رسول الله (ص) ظاهر شد.(ر. ک: تفاسیر، ذیل سوره علق)
نکته دوم، واژه «یأمرک»(خداوند به تو دستور می دهد) است. این نکته، متضمن این معناست که دستور لازم الاجرا و دارای وجوب فوری است؛ چرا که خداوند از عشق فراوان پیامبر (ص) و خدیجه به یکدیگر آگاه بود و می دانست چنین دستوری بر آن دو حضرت سنگین و مشقت بار است. از این رو، در ادامه حدیث آمده است: «فسق ذلک علی النبی (ص) و کان لها محبا و بها وامقا» (همان)؛ پس، آن بر پیامبر (ص) سنگین و سخت آمد؛ چرا که او عاشق و دلباخته همسر دلباخته همسر وفادار خویش بود. ولی چون دستور، دستور الهی و لازم الاجرا بود، پیامبر (ص) بر انجام آن لحظه ای درنگ نکرد و از همان لحظه امر الهی را شروع نمود، بدون اینکه واقعیت امر را به حضرت خدیجه اطلاع دهد. از این رو، آن حضرت در روزهای آخر دوره، عمار یاسر را به خدمت خدیجه (ع) فرستاد و به او فرمود به خدیجه بگو: «یا خدیجة لا تظنی أن انقطاعی عنک [هجرة]و لا قلی و لکن ربی عز و جل امرنی بذلک لتنفذ [لیتفذ] امره فلا تظنی یا خدیجة إلا خیراً فإن الله عز و جل لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مرارا»(همان): گمان نکن که من از تو بریده و تو را رها کرده ام، بلکه پروردگارم برای اجرای آن به من دستور فرموده است. در آن خیر بیندیش؛ خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشته ها افتخار می کند.
لازم به ذکر است که حضرت خدیجه نیز در همین ایام به دستور پیامبر (ص) در منزل مانده بود و نمونه بارز آیه«و قرن فی بیوتکن»(احزاب:33) در این ایام و در تمام عمر بود، و برای دوری پیامبر (ص) در حزن و نگرانی بود.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
** کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس

منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:49
اهل بیت

گذری بر اسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(2)

گذری بر اسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(2)

 

نویسندگان:
دکتر نهله غروی نایینی*
ابوالفضل چتری بیدگلی **



 

3- 1. روزه گرفتن و قیام و عبادت شبانه در طول مدت چهل شبانه روز

در بخشی از حدیث آمده است: «فاقام النبی (ص) اربعین یوما یصوم النهار و یقوم اللیل»(همان)؛ پیامبر در این چهل روز، روزه دار بود و در شب به عبادت می پرداخت. او باید چهل شبانه روز، یادآور اربعین میقات حضرت موسی (ع) (بقره:51) با تمام مشکلات آن زمان و مسائل روزمره نوپای اسلام، در عبادت و بندگی سپری نماید. مگر چه موضوع مهمی قرار است صورت گیرد؟
نکته مهم و قابل تأمل دیگر اینکه این ایام را پیامبر (ص ) در چه مکانی سپری کرد؟
در حدیث، بیان شده که پیامبر در پیغام خود به حضرت خدیجه (ع) می فرماید: «فإنی فی منزل فاطمه بنت اسد.»(همان)؛ یعنی در منزل فاطمه بنت اسد، مادر اسدالله الغالب، امیرالمؤمنین، علی (ع)، همسر آینده بنت محمد رسول الله (ص) (در خانه اگر کس است، یک نکته بس است!)

4 -1. پایان چهل روز، نزول جبرئیل و میکائیل برای تحفه الهی

پس از سپری شدن «فتم میقات ربه»، جبرئیل، فرود آمد و گفت: «یا محمد العلی الاعلی! یقرئک السلام و هو یامرک ان تتاهب لتحیته و تحفته. قال النبی (ص) یا جبرئیل و ما تحفة رب العامین و ما تحیته قال لا علم لی...»(همان)؛ ای پیامبر بزرگوار! خداوند به تو درود می فرستد و به تو دستوری می دهد که برای هدیه و تحفه او آماده شوی. پیامبر به او گفت: تحفه پرودگار چیست؟ جبرئیل گفت: من به آن آگاهی ندارم، در آن وقت، میکائیل فرود آمد و با او ظرفی بود که با پارچه ای از سندس [یا استبرق] پوشیده شده بود، آن را جلوی پیامبر گذارد.
در قسمتی از حدیث آمده که جبرئیل در جواب سؤال پیامبر (ص) در مورد تحفه الهی، این جمله را بیان کرد: «لا علم لی.» این چه تحفه ای بود که جبرئیل، مأمور خبرهای غیبی خداوند، نسبت به ماهیت آن اظهار بی اطلاعی می کند؟ همان گونه که در زیارتش به آن اشاره شده است: «فاطمه بنت رسول الله و بضعة لحمه و صمیم قلبه و فلذة کبده و التحیة منک له و التحفة» (مجلسی،1404ق،ج100،ص200،سطر15)؛ فاطمه دختر رسول خدا، پاره تن او و قوام قلب، پاره جگرش و آنکه هدیه و تحفه پروردگار برای پیامبر بود.
«ولها لیس نواله الا نوال الله عم نواله»؛ برای آن حضرت (زهرا(ع)) عطا و بخششی است که بالاتر از آن نیست، مگر عطا و بخشش خداوندی که بخشش او همگانی است.(مستنبط،1387ق،ج1،ص427)
نزول میکائیل، فرشته رزق و روزی، از نکات قابل تأمل در این موضوع است. فرود دو فرشته برای انجام یک امر الهی، یکی حامل پیام و یکی حامل هدیه الهی، همه عظمت یک موضوع را می رساند. قرار است چه اتفاقی بیفتد؟

5 -1. افطار با غذای مخصوص دربار الهی، معجونی از بهشت

جبرئیل به پیامبر گفت: پرودگار به تو دستور می دهد که از این غذا افطار کنی. «کشف الطبق فإذا عذق من رطب و عنقود من عنب فاکل النبی(ص) منه شبعا و شرب من الماء ریا و مد یده للغسل فافاض الماء علیه جبرئیل و غسل یده میکائیل و تمندله إسرافیل ارتفع فاضل الطعام مع الإناء إلی السماء»(مجلسی،1404ق،ج16،ص79)؛ ظرف را آشکار ساخت. در آن، خوشه ای خرمای تازه و خوشه ای انگور بود. رسول خدا (ص) از آنها میل فرمودند. بعد از آن، آب نوشید تا سیراب شد. پس اراده فرمود دست های خود را بشوید؛ جبرئیل بر دست هایش آب ریخت، میکائیل آن را شست و شو داد و اسرافیل با دستمالی خشک کرد. آنگاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.
نکته اول: یکی دیگر از فرشتگان الهی، یعنی اسرافیل، به عنوان یک خدمتکار در این زمان و برای این موضوع حضور یافته است.
نکته دوم: در بخشی از حدیث آمده که حضرت علی (ع) می فرمایند: روش پیامبر (ص) ابن بود که هنگام افطار به من دستور می داد در را باز کنم تا اگر کسی می خواست غذا بخورد، وارد شود؛ ولی در آن شب به من فرمودند: کنار در بنشین و کسی را راه نده؛ زیرا خوردن این طعام بر غیر من حرام است.(همان) پس می توان گفت: این غذا نه تنها با غذاهای دنیایی بسیار فرق داشت، بلکه در میان مائده های الهی نیز غذای مخصوص دربار الهی بود.
نکته سوم: در مورد نوع غذایی که باعث انعقاد نطفه وجود حضرت زهرا(ع) در جسم پیامبر (ص) گردید، چون نظر بیان شده است:
1.خرما و انگور (همان)؛
2.سیب بهشتی از درخت طوبی (مجلسی،1404ق،ج43،ص5،حدیث 4 و 5)؛
3.آمیخته شدن عرق جبرئیل (فرات کوفی،1410ق،ص321)؛
4.خرما به تنهایی(شیخ صدوق،1404،ص460/طبرسی،1372ش،ص408)؛
از میان موارد فوق، سیب بهشتی از بقیه اهمیت و شهرت بیشتری دارد. از همین روست که در زیارت نامه آن حضرت، ایشان را «تفاحة الفردوس و الخلد» (مجلسی،1404ق، ج97، ص199، باب زیارت فاطمه (ع)) خطاب قرار می دهیم؛ یعنی سیب بهشت فردوس و خلد.
اما می توان این نکته را نیز عنوان نمود که هر سه مورد سیب انگور و خرما از بهشت برای پیامبر (ص) آمده بود و با توجه به دو نکته، می توان بین هر سه میوه جمع نمود:
الف.از مهم ترین درختان بهشتی، درخت «طوبی» است. فرمایش امام رضا (ع) خطاب به اباصلت آمده است:«إن شجرة الجنة تحمل انواعا... و لیست کشجرة الدنیا»(شیخ صدوق،1378ق،ج1،ص306/جزایری،1404ق،ص39)؛ همانا درخت بهشتی انواع میوه ها را دارد و مانند درخت دنیایی نیست. بنابراین، درخت طوبی می تواند هر نوع میوه ای را در برداشته باشد.
ضمن اینکه در برخی از روایات، نام اختصاصی از میوه برده نشده و فقط اشاره شده که جبریل از میوه های طوبی به پیامبر (ص) دادند؛ مانند این حدیث: هنگامی که عایشه به بوسیدن مکرر فاطمه (ع) توسط پیامبر اعتراض کرد، رسول خدا به او فرمودند: «یا عائشة! إنی لما اسری بی إلی السماء دخلت الجنة فادنانی جبرئیل من شجرة طوبی و ناولنی من ثمارها فاکلته فحول الله ذلک ماء فی ظهری فلما هبطت إلی الارض واقعت خدیجه فحملت بفاطمة»(قمی،1367 ش، ج1، ص21و365/مجلسی،1404 ق، ج18، ص364، باب إثبات المعراج)؛ ای عایشه! هنگامی که به معراج رفتم، به بهشت وارد شدم. جبرئیل مرا به نزدیک درخت طوبی برد و از میوه های آن به من داد. پس آن را خوردم. خداوند آن را به آبی در پشت من تبدیل کرد و هنگامی که به زمین فرود آمدم در اثر مواقعه با خدیجه، به فاطمه باردار گشت.
ب.خوردن این میوه ها در مراحل مختلف صورت گرفته است. در معراج، بحث میوه سیب و درخت طوبی برای پیامبر (ص) مطرح شده و بعد از آن، در زمین رطب و انگور، و در جمع باعث ایجاد نطفه آن بانوی اسلام گردیده است و به نظر می آید آمیختگی عرق جبرئیل در موقع حمل آن غذا صورت گرفته باشد نه به عنوان یکی از اجزای اصلی.

6 -1. تعجیل پیامبر (ص) در مواقعه با حضرت خدیجه(ع) به امرالهی

پس از آنکه پیامبر از آن غذای بهشتی و الهی خورد، بر خاست تا برای نماز آماده شود. جبرئیل او را از نماز خواندن منع نمود و به او فرمود: «الصلاة محرمة علیک فی وقتک حتی تاتی إلی منزل خدیجة فتواقعها فإن الله عز و جل الی علی نفسه ان یخلق من صلبک فی هذه اللیلة ذریة طیبه فوثب رسول الله (ص) إلی منزل خدیجه»(مجلسی،1404ق،ج16،ص79)؛ اکنون وقت نماز نیست، بلکه باید به خانه خدیجه روی و با وی همبستر گردی. خداوند اراده فرمود که امشب از صلب شما فرزندی پاک بیافریند. رسول خدا (ص) به دنبال این فرمان، فوری به طرف به طرف خانه خدیجه روان گردید.
از عبارت «وثب الی» (پرید، برجست)(خلیل جر، 1376،ج2،ص2160)می توان فهمید که امر الهی وجوب فوری داشته است و ثانیا پیامبر (ص) به خاطر علاقه وافری که به همسر خویش داشت، به محض رخصت الهی برای دیدار حضرت خدیجه (ع) به منزل ایشان رفت. و این عشق دو طرفه بود؛ زیرا در حدیث آمده که حضرت خدیجه هنگامی که صدای پیامبر (ص) را شنید، با شادمانی و خوشحالی فراوانی در را باز کرد. «قالت خدیجة فقمت فرحة مستبشرة بالنبی (ص) و فتحت الباب»(همان)
پیامبر (ص) هر شب طبق عادت، در بدو ورود به خانه، وضو می ساخت و دو رکعت نماز مختصر می خواند، سپس در بستر قرار می گرفت؛ ولی در آن شب ظرف آبی طلب نکرد و برای نماز خواندن آماده نشد و این همان مطلب قبلی، یعنی سرعت و تعجیل در تنفیذ امر الهی را اثبات می کند. آری، امر الهی.

7 -1. احساس بارداری در همان لحظات اول برای حضرت خدیجه (ع)

در آن شب نورانی، نطفه حضرت فاطمه (ص) به امر الهی از صلب نبوت به رحم مطهر منتقل شد و این نکته مهمی بود که در جمله حضرت خدیجه، هویداست؛ اینکه برخلاف تمام نطفه ها، حضرت خدیجه از همان لحظه متوجه باردار شدن خود گردید.«فلا و الذی سمک السماء و أنبع الماء ما تباعد غنی النبی (ص) حتی حسست بثقل فاطمه فی بطنی»(همان، ج16، ص80)؛ سوگند به آنکه آسمان را بر افراشت و آب را از چشمه ها جاری ساخت، رسول خدا (ص) در آن شب از من دور نگردید، مگر اینکه سنگینی حمل فاطمه (ع) را در وجود خود احساس کردم.
یکی از بیشترین بحث هایی که در مورد حضرت فاطمه مطرح شده است، تناسب ایشان با درخت طوبی است که به جرئت می توان گفت: میوه های درخت طوبی، اصل و اساس وجود مقدس حضرت فاطمه (ع) را تشکیل داده اند؛ یعنی عصاره ای از بهشت.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
** کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس

منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:48
اهل بیت

گذری بر اسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(3)

گذری بر اسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(3)

 

نویسندگان:
دکتر نهله غروی نایینی*
ابوالفضل چتری بیدگلی**



 

نقش درخت طوبی در تولد حضرت زهرا(ع)

به دلیل اهمیت موضوع و نقش طوبی در تولد و ازدواج آن حضرت، به توضیح مختصری در مورد طوبی و چند نمونه احادیث آن اشاره می گردد.
در زبان هندی و حبشی، طوبی یکی از نام های بهشت است.(مصطفوی،1360ش،ج7،ص152) و اصل ماده آن به معنای «دوری از آلودگی ظاهری و باطنی» است و متضاد آن «خبث» می باشد.(همان) مرحوم طبرسی در تفسیر خود، ده مورد معنی را در ذیل آن می آورد.(طبرسی،1372ش،ج6،ص447) در مجموع می توان گفت: هر کدام از آن موارد به جنبه ای از آن اشاره دارد.
واژه «طوبی» به همراه مشتقاتش پنجاه بار در قرآن به کار رفته است. خود این واژه اختصاصاً در آیه 29 رعد آمده است:«طوبی لهم و حسن ماب».

توضیحات ظاهری «طوبی»

1.در تفسیر حرف «ط»: «...و اما الطاء فطوبی لهم و حسن ماب»(کلینی،1365،ج2،ص239،باب المؤمن/حر عاملی،1409ق،ج17،ص329)
2.آفریده شدن آن مستقیما توسط خداوند: «یا محمد: اخبرنی عن اربعة اشیاء خلقهن بیده و کتب التورات بیده. قال: صدقت»(شیخ مفید،1413ق،ص44)
نیز حدیث: «...انها شجرة غرسها الله بیده»(محدث نوری، 1408،ج7،ص422)؛آن درختی است که خداوند آن را با دست خود نشانده است.
3.دمیده شدن روح خداوند در آن: در روایتی آمده است: «نفخ فیها من روحه» (مجلسی، 1404ق، ج2،ص317)، در آن، روح خودش را دمید.
در قرآن، آیه «نفخت فیه من روحی» (حجر:29)اختصاص به آفرینش انسان دارد که در این حدیث جای بسیار تأمل دارد.
4.در برگیرنده تمام نعمت های بهشتی: از عبدالله بن مسعود از قول پیامبر (ص) روایت شده است: «تحمل کل نعیم خلق الله عزو جل لاهل الجنة و ان علیها ثمارا بعدد النجوم...»(محدث نوری،1408ق ، ج7، ص422)، [آن درخت] هر نعمتی را که خداوند- عزوجل- آن را برای اهل بهشت آفریده در بر دارد و بر آن میوه هایی است به تعداد ستارگان.
5.جاری شدن چهار نهر از زیر آن: «...منها اربعة انهار ماء و خمر و عسل و لبن» (همان)؛ از آن درخت چهار نهر از آب و شراب و عسل و شیر سرچشمه می گیرد.
این خصوصیت در آیه 15 سوره محمد (ص) در توصیف بهشت پرهیزگاران آمده است.
6. دیده شدن شاخه های آن از سر دیوارهای بهشت: «و ان اغصانها لتری من وراء سور الجنة تنبت بالحلی...» (مجلسی،1404ق، ج2، ص317)؛ شاخه های آن را دیوارهای بهشت دیده می شود که با زیور آلات رشد کرده است.
7. پوشش اهل بهشت از شکوفه های آن: ابن مسلم از رسول الله (ص) نقل می کند که فرمود: «شجرة فی الجنه مسیره مئة سنة و ثیاب اهل الجنه من اکمامها...»(محمد بن حبان ابئ حاتم،1414ق،ج16، ص426)؛ درختی است در بهشت که مسیری صد ساله دارد و لباس اهل بهشت از شکوفه های آن است.
8.از بزرگ ترین درختان بهشت و جایگاه اختصاصی پیامبر (ص ): پیامبر اکرم (ص )فرمود: «ان اکبر اشجارها، شجرة طوبی و خیمتی تحتها» (حقی بروسوی، ج4،ص375)؛ بزرگ ترین درخت بهشت درخت طوبی است و خیمه من زیر آن است.
9.عظمت و بزرگی آن: «...طوبی فانها شجرة فی الجنة...و لو ان طائرا طار من ساقها لم یبلغ فرعها حتی یقتله الهرم، علی کل ورقة منها ملک یذکر الله و لیس فی الجنة دار، و فیها غصن من اغصانها...» (شیخ مفید، 1413ق،ص358)؛ طوبی درختی در بهشتی است که اگر پرنده ای از تنه آن پرواز کند به شاخه های آن نمی رسد، مگر اینکه پیری او را می میراند. بر هر برگی فرشته ای است که خداوند را ذکر می کند و شاخه های آن در تمام خانه های بهشتی وجود دارد.
همین مضمون از امام صادق (ع) نیز نقل شده، و نیز فرمود: اگر سواری تیزتک، صد سال در سایه آن رهنوردی کند، از سایه آن خارج نمی شود و اگر کلاغی برای رسیدن به اوج آن به پرواز در آید، به انتهای آن نمی رسد تا پیر گردد.(طبرسی، 1372ش، ج6، ص447)
توصیفات دیگری از آن درخت، از جمله جنس شاخه ها، تنه و تعداد شاخه ها، در احادیث آمده است.(شاذان بن جبرئیل، 1363، ص35)
طوبی در مقابل کارها و اعمال ذیل به انسان مؤمن داده می شود:
1.اطعام سه نفر از مسلمانان:(کلینی،1365،ج2،ص200)؛
2.راست گویی، امانت داری، وفای به عهد، صله ارحام، ترحم به ضعیفان، خوش اخلاقی و پیروی از علم(همان، ج2، ص239، باب المؤمن)؛
3.درک فضیلت ماه رمضان و شعبان (محدث نوری، 1408ق، ج7، ص542)؛
4.اختصاص به امت پیامبر خاتم (ص ):(طبرسی، [بی تا]، ص12، باب دوم)؛
5.حب علی بن ابی طالب (ع) (طبری، 1383، ص36)؛
6.تمسک به امر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت.
مظفر بن جعفر العلوی از امام صادق(ع) نقل می کند: «طوبی لمن تمسک بامرنا فی غیبة قائمنا فلم یزع قلبه بعد هدایته»(شیخ صدوق، 1365، ج2، ص358)؛ درخت طوبی از آن کسی است که در زمان غیبت امام قائم ما به امر او توسل و تمسک جوید. پس قلب او بعد از هدایت، منحرف نشود.
سپس امام صادق(ع )طوبی را درختی در بهشت معرفی می کند که اصل آن در خانه علی بن ابی طالب (ع)است.

طوبی و حضرت فاطمه (ع)

در مورد تولد حضرت فاطمه (ع) و کیفیت پیش از آن و همچنین زندگی و ازدواج آن حضرت در ارتباط با «شجره طوبی» احادیثی آمده که به طور گزینشی به چند مورد از آنها اشاره می کنیم تا پرده ای دیگر از حقیقت طوبی و نقش طوبی در تولد آن بانو، برای ما برداشته شود.
پیش تر بیان گردید که پیامبر ماجرای ورود به بهشت و خوردن میوه درخت طوبی و تبدیل آن به نطفه صدیقه کبری را برای عایشه و (زنان دیگر خویش) بیان کرد. در آخر حدیث آمده: «فکلما اشتقت الی الجنة قبلتها و ما قبلتها الا وجدت رائحة شجرة طوبی منها، هی حوراء انسیة)(استرآبادی، 1409ق، ص240/مجلسی، 1404ق،ج43،ص5،حدیث 4 و 5)؛ پس هر گاه که مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم و بوی درخت طوبی را استشمام می کنم. او [حضرت فاطمه (ع)] فرشته ای با ظاهر انسانی است.
این حدیث بسیار مشهور و معروف است که بیان می کند حضرت فاطمه (ع) چه تناسبی با درخت طوبی دارد. فاطمه زهرا (ع) در حدیثی این گونه معرفی شده است: «الصدیقة الکبری، راحة روح المصطفی، حاملة البلوی من غیر فزع و لا شکوی و صاحبة شجرة طوبی» (ابن شهر آشوب،1379ق،ج3،ص356)؛ صدیقه کبری، آرامش روح پیامبر (ص) و حمل کننده بلا ها و بدون گله و شکایتی و جزع و فزع، و صاحب درخت طوبی است.
صدیقه طاهره، حضرت فاطمه (ع) در خطبه مفاخره خود با همسرش امیرالمؤمنین علی (ع) در عباراتی خود را این گونه معرفی می کند: «انا ثمرة فؤاده [فواد النبی(ص ) و عضو من اعضائه و غصن من اغصانه...انا ابنة سدرة المنتهی...انا الشجرة التی تخرج آکلها، اعنی الحسن(ع) و الحسین(ع)».(شاذان بن جبرئیل،1363،ص80)؛ من میوه قلب پیامبر (ص) و عضوی از اعضای او و شاخه ای از شاخه های آن هستم. من دختر سدرة المنتهی هستم. من درختی هستم که میوه هایش خارج می گردد؛ منظورم امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است.
در مورد ازدواج حضرت امیر المؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه (ع) «مرج البحرین یلتقیان»(رحمن:19)باید گفت که چون فاطمه زهرا (ع )صاحب عصمت بود. کفو او نیز باید صاحب عصمت باشد؛ و مرد غیر معصوم را بر زن صاحب عصمت راهی نیست. در ازدواج آنها همانند ازدواج پیامبر (ص) و حضرت خدیجه (ع) آمده که درخت طوبی از جانب خداوند دستور یافته که درهای خود را نثار بهشتیان کند. در اینجا بود که پیک مخصوص، پیدایش حسن (ع) و حسین(ع) را در اثر این ازدواج به پیامبر گرامی (ص )نوید می دهد:«سیولد منها ولدان سیدا شباب اهل الجنة و بهما تزین اهل الجنه»(بحرانی،1416ق،ج2،ص294 و 295)؛ از آن ازدواج، سرور جوانان اهل بهشت متولد خواهند شد که به وسیله آن دو مولود، اهل بهشت تزئین می شوند.
صاحب المناقب در مورد درخت طوبی و ازدواج حضرت فاطمه می آورد: «نصب الجلیل لجبرئیل منبرا فی ظل طوبی من متون زبرجد/شهد الملائکة الکرام و ربهم و کفی بهم و بربهم من شهد/ و تناثرت طوبی علیهم لؤلؤا و زمردا متتابعا لم یعقد/ و ملاک فاطمه الذی ما مثله فی متهم شرف و لا فی منجد.»(1) (حمیری،1420ق،ص88)
در بحث ازدواج حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه (ع) علاوه بر درخت طوبی، درخت سدر نیز مأمور نثار کردن درها و یاقوت های خود به میمنت این ازدواج شد. «عن جابر بن عبد الله، قال لما زوج رسول الله(ص )، فاطمه (ع)، من علی (ع) اتاه ناس من قریش فقالوا إنک زوجت علیا بمهر خسیس فقال ما أنا زوجت علیا، و لکن الله- عز و جل- زوجة...، اوحی الله إلی السدرة أن انثری ما علیک، و نثرت الدر و الجواهر و المرجان...»(طوسی، 1414ق، ص257، مجلس 10)؛ از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: هنگامی که پیامبر حضرت فاطمه را به ازدواج امیرالمؤمنین (ع) در آورد، گروهی از قریش به نزد وی آمدند و گفتند: شما او را با مهر ناچیزی به ازدواج علی (ع) در آوردید. پیامبر فرمودند: من او را به ازدواج علی (ع) در نیاورم، بلکه خداوند آن ازدواج را منعقد کرد و...خداوند به سدرة المنتهی دستور داد آنچه که دارد بر فاطمه (ع )نثار کند، پس آن در و جواهر و مرجان خود را نثار نمود.
در تفسیر عیاشی، حدیثی است که مقام زهرای اطهر (ع )را این گونه بیان می کند: «لقد نحل الله طوبی فی مهر فاطمه (ع) و جعلها فی دار علی بن ابی طالب (ع) (عیاشی،1380ق،ج2،ص212)؛ خداوند درخت طوبی را در مهر حضرت فاطمه (ع) به او بخشید و آن را در خانه علی قرار داد.
عبدالوهاب شعرانی در کتاب الیواقیت و الجواهر آورده است: «اگر تو بگویی اصل شجره طوبی در کدام منزل از بهشت است، جواب این است که محیی الدین در فتوحات و شیخ ابن ابی طالب است، به سبب اینکه شجره طوبی حجاب مظهر نور فاطمه زهرا (ع) است.پس هیچ یک از هشت در بهشت، و نه خانه ای و نه مکانی به آن درجه نیست، مگر اینکه در آن شاخه ای از شجره طوبی است که غالب مردم نمی دانند اصل آن در کجاست ...و تمامیت این نعمت نیست، مگر به جهت اینکه سر هر نعمتی که در بهشت است و هر نصیبی که در آن به اولیا می رسد متفرع از نور فاطمه (ع) است. (شعرانی، 1305ق، ج2، ص218)
بنابراین، مرتب او را می بوسد و می گفت: «فکلما اشتقت الی الجنة قبلتها و ما قبلتها الا وجدت رائحة شجرة طوبی منها»(استر آبادی،1409ق،ص240)؛ هر گاه که مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم و بوی درخت طوبی را استشمام می کنم.
نیز جمله «فانا اذا إشتقت الی الجنة ادنیتها (فاطمه) فشممت ریح الجنة» (مجلسی،1404ق، ج8، ص151)؛ پس من هنگامی که مشتاق بهشت می شوم به او نزدیک می شوم و بوی بهشت را استشمام می نمایم.
حال به وجود حرف «ط» در این واژه ها نگاهی بیندازیم: مصطفی، فاطمه، علی بن ابیطالب. ضمن اینکه در نام دیگر ائمه حرف «ط» دیده نمی شود. از موسی بن جعفر (ع)نقل شده که وی به نقل از پدرانش فرمود: از پیامبر درباره «طوبی» سؤال شد، فرمود: درختی است که اصل آن در خانه من و شاخه های آن در خانه های اهل بهشت است. سپس بار دیگر از حضرتش سؤال کردند، فرمود: اصل آن در خانه علی است. علت را سؤال کردند.فرمود: خانه من و علی در بهشت، در یک مکان است. (طبرسی، [بی تا]، ص12، باب دوم) طوبی به وجود هر سه گره خورده است. بار دیگر به حرف «ط» در این آیه دقت کنیم. «إنا أعطیناک الکوثر» (کوثر:1). فاطمه کوثر است و نور خدا «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم...»(صف:8) راز فاطمه (و السر المستودع فیها)، (مجلسی، 1404ق،ج99،ص116،باب زیارة المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تا ظهور ناظر طوبی، یعنی حضرت ولی عصر (اروحنا له الفداء)پا بر جاست.

پی‌نوشت‌ها:

1-ترجمه: خداوند جلیل در سایه طوبی برای جبرئیل منبری از زبرجد قرار داد. فرشتگان و پروردگار شاهد آن بودند و پروردگار و فرشتگان به عنوان شاهدان برای آن ازدواج کافی هستند. درخت طوبی مرواریدها و زمردهای پراکنده خود را پی در پی نثار آنها کرد. و ازدواج فاطمه (ع )در بلندای شرافت و در نجد (سرزمین عربستان) مانندی ندارد.
* دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
** کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس

منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:48
اهل بیت

گذری براسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(4)

گذری براسرار تولد حضرت فاطمه زهرا(ع)(4)

 

نویسندگان:
دکتر نهله غروی نایینی*
ابوالفضل چتری بیدگلی**



 

2. اسرار، کیفیت و نکات مربوط به ولادت

در مورد تاریخ تولد حضرت فاطمه (ع) اندکی اختلاف وجود دارد. اما از نظر دوست داران و پیروان حقیقی آن حضرت، تمسک به نقل ائمه اطهار (ع)، صحیح ترین و قطعی ترین تاریخ، پنج سال بعد از بعثت در بیستم جمادی الآخر است. در مورد سال های ازدواج و شهادت ایشان چندان مورد اختلاف وجود ندارد؛ یعنی ازدواج در سال اول یا دوم هجرت و شهادت در تاریخ یازدهم هجرت، اما در اینکه حضرت در این وقایع چه سنی داشته اند، مورد اختلاف است و آن به تعیین زمان ولادت ایشان بستگی دارد.
آنچه که مسلم است، ولادت آن حضرت بنابر روایات بعد از بعثت اتفاق افتاده است «ان فاطمه (ع) ولدت بعد ما اظهر الله نبوة ابیها (ع) بخمس سنین و قریش تبنی البیت و روی انها ولدت فی جمادی الاخرة یوم العشرین منه سنة خمس و اربعین من مولد النبی(ص )»(مجلسی،1404ق،ج16،ص78)، همانا فاطمه (ع) بعد از اینکه خداوند نبوت پدرش را آشکار کرد، متولد شد. حضرت فاطمه در سال پنجم در حالی که قریش خانه کعبه را بنا می کرد یا تعمیر می کرد، در روز 20 جمادی الآخر در سن 45 سالگی پیامبر (ص) متولد شد.
همچنین آمده است: «روی ان فاطمة(ع) ولدت بمکة بعد المبعث بخمس سنین و بعد الاسری [الاسراء] بثلات سنین فی العشرین من جمادی الآخرة» (ابن شهر آشوب،1379ق، ج3،ص348)؛ روایت شده که حضرت فاطمه (ع) در مکه، پنج سال بعد از بعثت- سه سال بعد از معراج- در روز بیستم جمادی الآخر متولد شده است.
به نظر قوی، این بازسازی کعبه برای بار دوم بوده است.
تاریخ ولادت حضرت فاطمه (ع) مسئله بسیار مهمی است؛ چرا که ثبت دقیق این وقایع، مستندات تاریخی را قوی تر می کند و مسئله ازدواج و بخصوص شهادت آن حضرت را نیز دقیق تر و آشکارتر می سازد، و شاید همین اختلاف در ولادت ایشان همانند مخفی بودن قبرش از اسرار الهی باشد. البته ما در این نوشتار در پی اثبات زمان و سال تولد ایشان نمی باشیم. درباره حوادث و رویدادها و نکات زمان تولد ایشان می توان به نکات زیر اشاره نمود:

1 -2. تکلم حضرت فاطمه (ع) با مادرش خویش در زمان بارداری

هنگامی که حضرت خدیجه، با پیامبر (ص) که فردی یتیم و فقیر بود، ازدواج نمود، زنان مکه از او دوری می گزیدند، به او وارد نمی شوند و سلام نمی کردند. از این رو، حضرت خدیجه احساس تنهایی می نمود. «فلما حملت بفاطمه (ع) صارت تحدثها فی بطنها و تصبرها و کانت خدیجه تکتم ذلک عن رسول الله (ص) فدخل یوما و سمع خدیجه تحدث فاطمه فقال لها یا خدیجه من یحدنک قالت الجنین الذی فی بطنی یحدثنی و یؤنسنی». (حلی،1408ق،ص22/مجلسی،1404ق،ج16،ص80)؛ زمانی که به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه(ع) در بطن حضرت خدیجه با او حرف می زدند و او را به صبر و شکیبایی دعوت می نمودند. حضرت خدیجه حرف زدن فاطمه (ع) با خود را از پیامبر (ص) مخفی می کرد تا اینکه روزی رسول خدا شنید که حضرت با فاطمه صحبت می کنند. فرمودند: با چه کسی سخن می گویی؟ عرض کرد: جنینی که در شکم من است، پیوسته با من حرف می زند و موجب آرامش من می شود. حضرت فاطمه (ع) علاوه بر لقب «ام ابیها»، مادر خود را نیز در حالت جنینی، به صبر و شکیبایی دعوت می نمود.

2-2. بشارت به دختر بودن جنین و ادامه نسل با برکت پیامبر (ص) توسط آن جنین

پیامبر (ص) به حضرت خدیجه فرمود: «هذا جبرئیل یبشرنی أنها انثی و انها النسمة الطاهرة المیمونة و ان الله تبارک و تعالی سیجعل نسلی منها و سیجعل من نسلها ائمة فی الامة یجعلهم خلفاءه فی ارضه بعد انقضاء وحیه»(مجلسی،1404، ج16، ص80)؛ جبرئیل به من خبر داد که آن جنین دختر است و نسلی پاک و مطهر دارد و خداوند متعال نسل مرا از ذریه او قرار خواهد داد و از نسل او امامانی خواهند آمد که پس از من و بعد از اتمام وحی، خلیفه های الهی بر روی زمین خواهند بود.
نکته مهم این است که معمولا نسل هر فردی از طریق فرزند ذکور وی ادامه می یابد و اصطلاحاً به کسی که فرزند پسر ندارد «ابتر» می گویند، ولی از رازهای دیگر وجود مقدسه زهرا(ع) این است که در آن جامعه جاهلی و دیدگاهی که نسبت به دختر داشتند، نسل برترین انسان جهان هستی از طریق او ادامه می یابد و خلیفه های الهی از دامن او رشد یافته و زمینه ساز سعادت انسانی می کردند.

3 -2 . حضور چهار زن برتر جهان هنگام تولد

هنگامی که زمان فارغ شدن و وضع حمل زنی می رسد، معمولا زن ها برای کمک به او می شتابند؛ ولی هنگامی که حضرت خدیجه (ع) به زنان قریش و بنی هاشم پیغام کمک فرستاد، آنها با کینه ای که از ازدواج خدیجه با پیامبر (ص) به دل داشتند، از کمک به او سر باز زدند و به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی که تمام مقدمات و برنامه ریزی خود را برای تولد این بانو، آماده و مهیا ساخته بود. رسولان خود را برای یاری فرستاد: «دخل علیها اربع نسوة طوال کانهن من نساء بنی هاشم ففزعت منهن فقالت لها إحداهن لا تحزنی یا خدیجه فإنا رسل ربک إلیک و نحن أخواتک انا سارة و هذه آسیة بنت مزاحم و هی رفیقتک فی الجنة و هذه مریم بنت عمران و هذه صفراء [صفوراء]بنت شعیب»(شیخ صدوق،1404ق،ص475/طبری،1383ق،ص8/راوندی،1409ق،ج2،ص524/مجلسی،1404ق،ج16،ص80)؛ چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند که بیشتر، زنان بنی هاشم بودند. حضرت خدیجه چون آنها را دید ترسید. یکی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا که ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه دختر مزاحم، رفیق تو در بهشت، این مریم دختر عمران و ایشان صفورا دختر شعیب است.
چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خدیجه (ع) از برای چه امری مأمور شده بودند و کمر به خدمت چه وجودی بسته بودند؟

4- 2. نورانی شدن خانه های مکه و سرتاسر غرب و شرق زمین

«فلما سقطت إلی الارض اشرق منها النور حتی دخل بیوتات مکة و لم یبق فی شرق الارض و لا غربها موضع إلا اشرق فیه ذلک النور»(مجلسی، 1404ق،ج16،ص80)؛ پس هنگامی که حضرت فاطمه (ع ) پا به عرصه زمین نهاد. نوری عظیم از ایشان بلند شد، تا اینکه به تمام خانه های مکه این نور داخل شد و در شرق و غرب زمین جایی از این نور خالی نماند. این همان «مثل نوره کمشکاة»(نور:35) و «نور الله» (توبه:32) است.
شکوفه ها، شگفت زده از طراوات نوزادی شدند که عطر خدا را به همراه داشت و ستارگان، خیره در سیمای طفلی شدند که نور آفریدگار در آن باز تابیده بود و خدیجه شادمان از ولادت دختری که بوی عصمت می داد و طعم بهشت داشت.

5- 2. خوراندن آب کوثر به حضرت فاطمه (ع) شست و شو با آن و لباس های بهشتی

پس از آنکه حضرت متولد شد، زنی که در مقابل حضرت خدیجه بود. آن نوزاد را گرفت، اندکی از آب کوثر که قبلا توسط حورالعین آماده گشته بود به او خورانید و در آب کوثر او را شست و شو داد و با دو پارچه سفید رنگ که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوش بوتر بودند، یکی را بر بدن نوزاد و دیگری را بر سر او بست.(همان)
این نوزاد همان کوثر، حقیقت خیر فراوان است که خداوند وعده اش را به پیامبر داده بود که: ما به کوثر عطا می کنیم.

6 -2. شهادت بر توحید، نبوت و امامت، اولین و آخرین رسالت حضرت فاطمه (ع)

نوزاد در بدو تولد خود لب به سخن گشود: «فنطقت فاطمه (ع) بشهادة ان لا اله الا الله و ان ابی رسول الله (ص ) سید النبیاء و ان بعلی سید الاوصیاء و ان ولدی سید الاسباط ثم سلمت علیهن و سمت کل واحدة منهن باسمها»(همان)؛ خدایی جز الله نیست، پدرم رسول خداست و سرور تمام انبیا. همسرم علی مرتضی (ع)، سرور تمام اوصیا و فرزندانم حسن و حسین (ع) سرور تمام بنی آدم. سپس نام تک تک فرزندان [معصومش] را برد و بر آنها سلام کرد.
اینکه دیگران چه می اندیشیدند مهم نیست؛ ما را همین حدیث بس است برای صراط مستقیم. آنهایی که این حدیث را باور ندارند، به سراغ آیات قرآن بروند؛ آن هنگام که حضرت مریم(ع) فرزند خود را به روی دست به میان آماج تیر تهمت ها و ناسزاها آورد، حضرت عیسی لب به سخن گشود و فرمود: «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا»(مریم:30)؛ من بنده خدایم، به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است. حال چگونه این نوزاد سخن نگوید که خود دختر اشرف انبیا و همسر و مادر یازده انسان برتر از عیسی (ع) است؟

7 -2. بشارت اهل بهشت برای تولد حضرت فاطمه (ع)

در بخشی از حدیث آمده است که حضرت فاطمه به حورالعین بهشتی لبخند زد: «ضحکن إلیها و تباشرت الحور العین و بشر اهل الجنة بعضهم بعضا بولادة فاطمة(ع)»(مجلسی،1404ق،ج16،ص81)؛ حورالعین و اهل بهشت یکدیگر را برای تولد حضرت فاطمه (ع) بشارت گفتند. اینچنین است که خداوند و بهشت به وجود او افتخار می کند. «و إفتخر جبرئیل بکونه منهم»(همان،ج43،ص107)؛ جبرئیل از اینکه از آنها (خاندان پیامبر)باشد، افتخار می کند.

8- 2. رشد معجزه سان حضرت فاطمه (ع)

«کانت (ع) تنمی فی کل یوم کما ینمی الصبی فی شهر و فی شهر کما ینمی الصبی فی سنة»(همان،ج16،ص81)؛ حضرت فاطمه (ع) در هر روز به اندازه ای رشد می کردند که بچه های دیگر در ماه به آن اندازه رشد می کنند و هر ماه تا به حدی که بچه های دیگر در یک سال.

9- 2. اذان و اقامه گفتن پیامبر (ص) در گوش فاطمه (ع)

از حضرت علی (ع) روایت شده: هنگامی که فاطمه (ع) متولد شد، پیامبر وارد شد و در گوش راست حضرت فاطمه (ع) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت، و پیامبر (ص) با هر کس مانند این انجام داد از شیطان در امان ماند.(همان،ج43،ص255)
و این تازه آغازی بود برای رازهای پیچیده حضرت فاطمه (ع) و ما فقط می توانیم بگوییم: «اللهم صل علی فاطمة و أبیها و امها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.» و از او بخواهیم: یا فاطمة إشفعی لنا فی الجنة.
لا تقس فضلهم للأنبیاء أجل فإن سلما نهم بعد تصغیر سلیمان(مستنبط،1387،ج1،ص82): فضل و برتری آنها را با انبیا قیاس نکن؛ همانا سلمان آنها را اگر (با لفظ) کوچک کنی، سلیمان می شود.

نتیجه

حضرت زهرا (ع) انسان کاملی است که پدر، مادر و همسرش انسان های کامل و برگزیده الهی بودند. سر الهی در او به ودیعه نهاده شد و تشکیل نطفه وجود و دوران جنینی ویژه داشت و برای میلادش زنان خاص حضور داشتند و نسل رسول خدا (ص) از آن حضرت است. ثمره درخت طوبی در شکل گیری وجود مبارکش نقش داشت و بنابراین، او خود برگزیده حق تعالی بود. اگر خداوند درباره حضرت مریم (ع) می فرماید: «ان الله اصطفاک و طهرک»، درباره حضرت زهرا (ع) نیز چنین است.

پی‌نوشت‌ها:

1-ترجمه: خداوند جلیل در سایه طوبی برای جبرئیل منبری از زبرجد قرار داد. فرشتگان و پروردگار شاهد آن بودند و پروردگار و فرشتگان به عنوان شاهدان برای آن ازدواج کافی هستند. درخت طوبی مرواریدها و زمردهای پراکنده خود را پی در پی نثار آنها کرد. و ازدواج فاطمه (ع )در بلندای شرافت و در نجد (سرزمین عربستان) مانندی ندارد.
* دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
** کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس

منابع:
فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
قرآن کریم
1.آملی، سید حیدر؛ تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم؛ تحقیق سید محسن موسوی تبریزی؛ ج3، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1422ق.
2.ابن شهر آشوب؛ المناقب؛ قم: مؤسسه العلامة للنشر،1379ق.
3.اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ع)؛ تبریز: مکتبة بنی هاشم،1381ق.
4.استرآبادی، سید شرف الدین؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ قم: مؤسسه النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحورة العلمیة، 1409ق.
5.بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تهران بنیاد بعثت، 1416ق.
6.جزائری، سید نعمت الله؛ قصص الأنبیاء و المرسلین؛ قم:مکتبة آیت الله العظمی المرعشی النجفی، 1404ق.
7.حر عاملی؛ وسائل الشیعة؛ قم:مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، 1409ق.
8.حقی بروسوی، اسماعیل؛ تفسیر روح البیان؛ بیروت:دار الفکر.[بی تا].
9.حلی، علی بن یوسف بن مطهر؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیه؛قم:مکتبة آیت الله العظمی المرعشی النجفی،1408ق.
10.حمیری، اسماعیل بن محمد؛ دیوان السید الحمیری؛ بیروت: مؤسسه اعلمی،1420ق.
11.خلیل، جر: لاروس؛ چ8، تهران: امیر کبیر،1376ش.
12.راوندی، قطب الدین؛ الخرائج و الجرائج؛ قم: مؤسسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1409ق.
13.شاذان بن جبرئیل؛ الفضائل؛ چ2، قم:دارالرضی للنشر، 1363ش.
14.شریف کاشانی، حبیب الله؛ تفسیر ست سور؛ تهران: شمس الضحی، 1383ش.
15.شعرانی، عبدالوهاب؛ الیواقیت و الجواهر؛ مصر: [بی تا]،1305ق.
16.شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه؛ أمالی؛ چ4، بیروت: المکتبة الإسلامیة،1404ق.
17.ــــ عیون أخبار الرضا (ع)؛ [بی جا]، دارالعالم للنشر (جهان)، 1378ق.
18.ـــ کمال الدین و تمام النعمة؛ چ2، قم: دارالکتب الاسلامیة،1395ق.
19.ــــ معانی الأخبار؛ قم: مؤسسه النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحورة العلمیة، 1403ق.
20.ـــــ من لا یحضر الفقیه؛ چ3: قم مؤسسه النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة،1413ق.
21.شیخ مفید، العکبری البغدادی، ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان؛ الإختصاص؛ قم: المؤتمر العالمی لأفیة الشیخ المفید، 1413ق.
22.طبرسی، احمد بن علی ابی طالب؛ الحتجاج؛ مشهد: المرتضی، 1403ق.
23.طبرسی، فضل بن حسن (امین الاسلام)؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تهران: ناصر خسرو، 1372ش.
24.ـــــ إعلان الوری بأعلام الهدی؛ چ3، قم: دارالکتب الاسلامیه، [بی تا]
25.طبری، محمد عماد الدین؛ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی؛ چ2، نجف: المکتبة الحیدریة،1383.
26.طبری، محمد بن جریر؛ دلائل الامامة؛ [بی جا]، دار الذخائر للمصبوعات، 1383ق.
27.طوسی، ابوجعفر؛ أمالی؛ قم: دارالثقافة، 1414ق.
28.عاملی کفعمی، إبراهیم بن علی؛ مصباح الکفعمی؛ چ2، قم: دار الرضی (الزاهدی)، 1405ق.
29.عیاشی، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر؛ تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی؛ تهران: چاپخانه علمیه، 1380ق.
30.فرات کوفی، فرات بن ابراهیم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تهران: مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، 1410ق.
31.قمی، ابن شاذان، مئه منقبه؛ قم: مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1407ق.
32.قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی؛ چ4، قم: دارالکتاب، 1367ش.
33.کلینی، ابوجعفر؛ الکافی؛ ط. الرابعه، طهران: دار الکتب الإسلامیة، 1365ش.
34.مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ چ4، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404ق.
35.محدث نوری؛ مستدرک الوسائل؛ قم: مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، 1408ق.
36.محمد بن حبان بن احمد ابو حاتم؛ صحیح ابن حبان؛ ط.الثانیه، بیروت: مؤسسة الرساله، 1414ق.
37.مستنبط، سید احمد؛ القطره؛ ترجمه محمد ظریف؛ چ9، قم ،الماس، 1387.
38.مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم؛ تهران: نشریه ترجمه، 1360ش.
39.موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی؛ مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن؛ ط. الثانیه، بیروت: مؤسسه اهل بیت (ع)، 1409ق.
40.نمازی، شیخ علی؛ مستدرک سفینة البحار؛ تحقیق شیخ حسن نمازی؛ قم: جامعه مدرسین، 1419ق.

منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:47
اهل بیت

الگوهای رفتاری حضرت زهرا (س) در خانواده

الگوهای رفتاری حضرت زهرا (س) در خانواده

 

نویسنده: سید مهدی سیدی
منبع:راسخون


 

چکیده

در این مقاله سعی شده حضرت فاطمه زهرا (س) به عنوان الگویی نمونه برای خانواده‌ها به ویژه خانم‌ها معرفی شود. رفتارها و خصوصیات حضرت در شش بخش بیان شده است. در بخش اول به کودکی ایشان پرداخته شده که حضرت در آن سنین کودکی وقتی مادر را از دست دادن مایه آرامش پدر شدند و در زمانی که مردان قوی یارای دفاع از پیامبر را نداشتند حامی و پشتیبان پدر بودند. بخش دوم در رابطه با ازدواج و انتخاب همسر ایشان می‌باشد. حضرت در انتخاب همسر در مرحله اول رضایت پدر و بعد هم‌کفوی از لحاظ اعتقادی و ایمانی را مد نظر داشتند نه عوامل دنیوی و مادی را. در بخش سوم نحوه همسر داری این بانوی بزرگوار بیان شده است. عشق، محبت، جهاد، از خود گذشتگی، هم دلی، هم رازی، صبر و استقامت و جلب رضایت همسر از نمونه های بارز زندگی مشترک حضرت بیان شده است. در بخش چهارم مسئله حجاب فاطمی، وجوب حجاب و مصونیت بودن آن برای بانوان بیان شده است. حضرت در این رابطه می‌فرمایند بهترین چیز برای خانم‌ها این است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را. در بخش پنجم رفتارهای گفتاری و کرداری حضرت در تربیت فرزندان بیان شده است. ایشان همیشه فرزندانش را با الفاظ محبت آمیز خطاب می‌کردند و هیچگاه آنان را تنبیه بدنی نمی‌نمودند و همیشه خود را اولاتر از دیگران در نگهداری فرزندان خود می‌دانستند. زهد فاطمه زهرا (س) در بخش ششم بیان شده است. زهد یعنی وارستگی از امور دنیوی. سرور زنان عالم زندگی را در کمال زهد و دوری از تجملات دنیا سپری کردند علاوه بر آن در این بخش اثرات نامطلوب تجمل گرایی بیان شده است.
کلید واژه: الگو، اسلام، رفتار، اهل البیت، حضرت زهرا

مقدمه

تربیت صحیح یکی از آموزه های اصلی دین و از دغدغه های اصلی خانواده‌ها می‌باشد و از مسائلی است که اکثر مواقع فکر و ذکر انسان را به خودش مشغول کرده و علما و بزرگان دین نیز سفارشات زیادی در این رابطه بیان نموده‌اند. پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: مردم به تربیت نیک نیازمندترند تا به زر و سیم. (1) تربیت، مرز بین انسانیت و حیوانیت می‌باشد زیرا تربیت است که باعث تیزهوشی و تزکیه اخلاق و در نتیجه خوشبختی انسان می‌شود. برای رسیدن به این هدف مطلوب، نیاز به زمینه‌ها و عوامل گوناگونی است، یکی از این عوامل، الگو پذیری از کسانی است که این راه پر پیچ‌وخم را رفته و به خودسازی رسیده‌اند. حضرت موسی با اینکه خود از پیامبران اولوالعزم بودند ولی در طی طریقت نیازمند حضرت خضر شدند.
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
روانشناسان در تعریف الگو پذیری گفته‌اند: الگو پذیری فرایندی است که در آن شخص رفتارهایی را از طریق مشاهده یاد می‌گیرد و دوباره تولید می‌کند (روانشناسی شخصیت، ترجمه دکتر کدیور).امروزه به این عمل سرمشق گرفتن نیز می‌گویند. الگو پذیری نقش اساسی در شکل گیری شخصیت انسان‌ها دارد، چنانچه خداوند متعال در قرآن نکات و مثال‌های فراوانی از جنس بشر برای رهنمود انسان‌ها بیان فرموده‌اند. من جمله در سوره ممتحنه آیه 4 مسلمانان را به پیروی از حضرت ابراهیم (ع) و پیروانش، به عنوان اسوه ای حسنه و الگویی پرارزش دعوت کرده است. الگو خود باید راه رسیدن به خوشبختی و سعادت را طی کرده و به نتیجه مطلوب رسید باشد. بی شک ائمه اطهار به گفته دوست و دشمن و بنا به اعتقاد ما شیعیان کسانی هستند که به کمال و معرفتی الهی دست یافتند و چه الگویی بهتر از فاطمه (س) دخت پیمبر گرامی اسلام که امامان در دامان پر مهرش پرورش یافتند. فاطمه (س) کسی بود که از مادیات و ظواهر دنیوی جدا شده و به مسائل توحیدی و اعتقادی پیوسته بود پدر و همسرش از او رضایت کامل داشته و از وجود او به آرامش می‌رسیدند و فرزندانی تربیت نمود که جهانی را تکان داده و اسم و رسمشان راه و روش تمامی آزاد اندیشان جهان گردید. به روایتی پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) فرمودند: می‌دانی چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟ عرض کرد بفرمایید. فرمودند: برای آنکه او و پیروانش از آتش دوزخ باز گرفته شده‌اند. (2) این دلیل خوبی بر سعادت اخروی او و پیروانش می‌باشد، و نیز اتمام حجتی بر تمام انسان‌های جهان و الگویی مطلوب برای کسانی که تربیت و اخلاق نیک را راه سعادت خود و نجات بشر دانسته‌اند. از این رو این بنده حقیر نیز افتخار دارد این اثر را به زیباترین نقش و نگار آفرینش، حضرت فاطمه زهرا (س) تقدیم نماید. در ضمن جا دارد از تمامی زحماتی که همسرم در خلق این اثر ناچیز متحمل گشتند تشکر و قدر دانی نمایم.

بخش اول: کودکی پرشکوه فاطمه (ع)

به روایتی از شیعه و سنی، پیامبر اکرم (ص) در شب معراج زمانی که از بهشت عبور می‌کردند جبرئیل از میوه درخت طوبی به آن حضرت دادند و زمانی که پیامبر به زمین برگشتند، وجود فاطمه زهرا (س) از آن میوه بهشتی منعقد گردید. حضرت زهرا (س) مدت زمان کوتاهی از نعمت مادر برخوردار بودند. بنا به روایتی حدوداًٌ در پنج سالگی، جان سپردن مادر را نظاره گر شدند و در همان لحظات مایه آرامش پدر و مادرشان بودند. خدیجه کبری هنگام جان سپردن، فاطمه را به دست پیامبر سپردند و پیامبر را به خدا. او هنوز کودکی بیش نبود که غم بی مادری بر زندگیش سایه افکند. دخت گرامی پیامبر صدیقه کبری همانند دیگر کودکان مکه در رفاه و آسایش نبود فاطمه در سختی و رنج بزرگ شد و همیشه یار و غمخوار پدر بود و در انجام تبلیغات و رسالت پدر بزرگوارش همواره در کنار پدر بود و نقش مادر مهربان و فداکار را ایفا می‌نمود. در آن زمان که پیغمبر اسلام در حالی که در سجده بودند مورد بی حرمتی دشمن قرار گرفتند و با بی شرمی تمام شکمبه شتر را بر پشت ایشان فرو ریختند، زهرا (س) با دستان کوچک ولی به بزرگی یک آسمان عشق و مهربانی بدن پدر را پاک نمود و ابوجهل ویارانش را با شمشیر زبان مجازات کرده و نفرین فرمودند. (3) آری در زمانی که مردان دلاور جرأت دفاع از پیامبر را نداشتند این دختر خردسال بود که به دفاع از پدر برخاست.

بخش دوم: ازدواجی آسمانی

پیامبر اکرم می‌فرمایند:بهترین ازدواج آسان‌ترین آن است. (4) فاطمه (ع) از کمالات زیادی برخوردار بودند، کمالات شخصی، اصالت خانوادگی و دخت پیمبر بودن، این کمالات باعث شده بود که مردان زیادی از بزرگان عرب و اصحاب پیامبر به خواستگاری او بیایند ولی همه، جواب رد شنیدند. زیرا ملاک‌های انتخاب فاطمه (ع) بر مبنای ارزش‌های اسلامی بود. ملاک‌هایی که فاطمه (س) برای انتخاب همسر داشتند همه خداپسندانه و عاقلانه بود. با آنکه خود و پدرشان بالاترین مقام معنوی را داشتند ولی در ازدواج به دنبال رفاه و خوش گذرانی های کاذب نبودند. این بانوی والا مقام حضرت علی (ع) را با رضایت کامل پدر و به جهت کفویت در ایمان و اخلاق انتخاب نمودند. زمانی که امیر المومنین به خواستگاری دخت پیمبر رفتند تنها دارایی ایشان یک شمشیر، یک شتر و یک زره بود که به فرموده پیامبر اکرم (ص) زره مهریه حضرت فاطمه (س) گردیده و صرف تهیه وسایل ضروری زندگی‌شان شد. (5) آری این‌گونه باید ارزش‌های غلط درهم بشکند و ارزش‌های اصیل جایگزین آن گردد. ولی متأسفانه در زندگی کنونی ازدواج‌ها وسیله ای شده برای فخر فروشی بین اقوام و دوستان، و ظواهر و عناوین جایگزین ملاک‌های اخلاقی و فرهنگی شده است. مهم‌ترین ملاک ازدواج همان ملاک فاطمی یعنی کفویت و همانندی از لحاظ ایمان و اخلاق است نه همانندی اقتصادی و طبقاتی. مراسم ازدواج آسمانی الهی این دو دردانه آفرینش در کمال سادگی و به دور از تفخر و تجمل برگزار گردید. طعامی که متشکل از روغن، خرما و کشک بود از باقیمانده پول زره تهیه گردید و به عده کثیری از مردم و فقرا داده شد و در مجلس دعا و ذکر خدا فراموش نشد البته شادی و شادمانی نیز وجود داشت هنگامی که عروس را به منزل داماد می‌بردند پیمبر (ص) به دختران عبدالمطلب وزنان مهاجر و انصار فرمان داد تا شادی کنند و تکبیر گویان اشعاری نیز می‌خواندند که پر محتوا و همراه با ستایش الهی بود. ملاحظه می‌شود که اسلام با غنا و لهو و لعب مخالفت دارد نه با جشن و شادمانی. متأسفانه در عروسی‌هایی که امروزه برگزار می‌شود حتی اگر به دور از گناه و لهو و لعب باشد تجمل‌گرایی و پذیرایی‌های آنچنانی به چشم می‌خورد که با اصول اسلامی و شیوه نبوی و فاطمی مغایرت دارد. از خرید جواهرات گرفته تا جهیزیه های نا معقول و همین امر ازدواج جوانان را به تأخیر انداخته و مشکلات عدیده ای برای خانواده‌ها و جامعه ایجاد کرده است. از خود باید پرسید تا کجا می‌خواهیم پیش برویم؟ فخرفروشی‌ها و چشم و هم چشمی‌ها مردابی است که انتها ندارد و در این مسیر دست بالای دست زیاد است. مراسم‌های آبرومندانه و ساده و مملو از صفا و صمیمیت را کنار گذاشته و به جای آن برپا کننده جشن‌های خشک و بی روح مادی شده‌ایم. به قول پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در قدیم بالعکس جشن‌های امروزی این مراسم‌ها سرشار از شادی، همبستگی و همکاری بود. برای جلوگیری از شکاف طبقاتی و تسریع ازدواج جوانان، مسلمانان و شیعیان باید از مسائل ظاهری و مادی که دست و پاگیر و هزینه بردار است چشم پوشی کنند، به خصوص خانواده های مرفه ای که توانایی مالی برگزاری مراسم‌های مجلل را دارند، تا الگویی برای قشر متوسط و پایین جامعه باشند و هزینه‌ها را در راه کمک به جوانان دم بخت، کمک به بیماران صعب‌العلاج، یتیمان و... صرف کنند که رضای خدا و پیغمبر خدا و فاطمه زهرا (س) در آن است.

بخش سوم: مرضیه (ع) همسری نمونه

امام باقر علیه السلام: گرامی‌ترین شما نزد خداوند، کسی است که بیشتر به همسر خود احترام بگذارد. (6) فاطمه (س) در اولین شب زندگی مشترکشان در پاسخ به شایسته‌ترین همسر برای ایشان حضرت علی ابن ابیطالب که پرسیدند به چه می‌اندیشی؟ فرمودند: به حال و سرنوشت خویش می‌اندیشم به یاد پایان زندگی و غروب لذت‌ها و فرود به قبر افتادم، همان طور که امروز از خانه پدر به خانه شما آمدم روزی دیگر از خانه شما به سوی خدا می‌روم، پس از این رو برخیز تا به نماز بایستیم و زندگی‌مان را با عبادت شروع کنیم. در این فرمایشات مادر گرامیمان دو مطلب به خوبی پدیدار می‌گردد اول آنکه شروع هر کاری به خصوص کارهای بزرگ همانند آغاز زندگی مشترک باید با نام و یاد خداوند و عبادت باشد و دوم آنکه چیزی که زهرای اطهر را از فاتح خیبر جدا می‌سازد فقط مرگ است. این درس بزرگی ست به دختران جوان که به عهد و پیمان خود باقی بمانند و با کوچک‌ترین مسئله ای در زندگی زناشویی به سراغ جدایی و طلاق نروند چرا که بهترین زنان مومنه زنانی هستند که با مرگ خانه شوهر را ترک می‌کنند. متأسفانه صبر و تحمل دختران جوان برای رویارویی با مشکلات زندگی زناشویی بسیار اندک شده است و این به شیوه تربیتی و ایمان آن‌ها برمی گردد. اگر جوانان به خدا ایمان داشته باشند و آنچه که پروردگارشان برای آن‌ها رقم زده است را با جان و دل پذیرا باشند در انتخاب خود اصلاً شک نمی‌کنند و یا خدای ناکرده پشیمان نمی‌شوند. یکی از ارکان استحکام بنیان خانواده های نوپا، اطمینان به انتخاب خود و اعتقاد به قضا و قدر الهی ست. همچنین محیط خانواده باید شیوه یافتن راه حل‌های مناسب در برابر مشکلات را عملاً به جوانان آموزش دهد. پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: جهاد زن همسر داری نیکوی اوست. جهاد از جان گذشتگی و ایثار در راه خدا است برابر قرار دادن آن با همسر داری زن، عظمت و اهمیت مقام زن در خانواده را نشان می‌دهد. همسر داری اصولی و صحیح، مستلزم آگاهی داشتن از راه و روش اصولی و صحیح است. این راه و روش صحیح هم، جز با تعلیمات دینی میسر نمی‌شود. اسلام دین کمال است و همه می‌دانند که فقط ائمه معصومین می‌توانند تعلیمات الهی را درست و کامل و به دور از افراط و تفریط اجرا کرده و به ما بیاموزند. امیر مؤمنان علی (ع) در رابطه با همسرش حضرت زهرای مرضیه (س) می‌فرمایند: دختر پیامبر خدا، همسر و آرام دل من بود آنچنان با هم همدل وهم راز بودیم که گویی گوشت تن او مخلوط به گوشت و خون من بود. (7) خداوند متعال از تمام رمز و رموز ما انسان‌ها آگاهی کامل دارد ولی هیچ وقت راز کسی را بر ملا نمی‌سازد این خصلتی است که همسران باید از آن بهره‌مند باشند. امام رضا (ع) مؤمنین را به الگو پذیری از خداوند در داشتن این خصلت دعوت کرده‌اند. امام محمدباقر (ع): به راستی که این زبان کلید همه خوبی‌ها و بدی‌هاست. (8) با مطالعه در زندگی مشترک مادر سادات حضرت طاهره صدیقه (س) ظریف‌ترین نکته های همسر داری را می‌توان مشاهده نمود. خانم فاطمه زهرا، عشق و محبت را که اصلی‌ترین رکن بنیاد خانواده است، نثار همسر بزرگوارشان می‌نمودند. این ابراز عشق، هم کلامی و هم رفتاری بود. ایشان همسرشان را با کلمات و عبارات محترمانه و محبت آمیز مورد خطاب قرار می‌دادند، گاهی او را با کنیه ابا الحسن و گاه ابن عم (پسر عمو) خطاب می‌کردند. زنی که به همسرش احترام بگذارد و با لحن و کلامی زیبا با او سخن بگوید زمینه را برای عکس‌العمل مناسب همسرش فراهم می‌کند. خصوصاً خانم‌ها در حضور جمع باید شوهرشان را با القاب و عناوین محترمانه مورد خطاب قرار دهند و این سبب افزایش حس خودباوری آقایان شده و باعث بازگشت نتیجه مثبت آن به سمت خود آن‌هاست. وقتی مرد یقین حاصل کند که همسرش او را به عنوان تکیه گاه خود پذیرفته است از هیچ تلاشی برای همسر و فرزندانش دریغ نمی‌نماید، ولی خرده گیری‌های بی مورد زن از همسرش این حس را کم رنگ می‌کند. سرور بانوان دو عالم فاطمه زهرا (س) با عشق و صفا و محبت خانه محقرشان را به محل انس و الفت و آرامش مبدل ساخته بودند. به طوری که امام علی (ع) می‌فرمود: هرگاه به چهره فاطمه می‌نگریستم تمام غم و اندوهم برطرف می‌شد. بدیهی ست که کسب موفقیت مردان در عرصه های علمی، اقتصادی، اجتماعی و... در گرو آرامش روحی در محیط خانه است. پس این مهم بر عهده زنان است که نوع شخصیت و ویژگی‌های اخلاقی همسرشان را بشناسند و در موقعیت‌های مختلف زندگی برخورد صحیح و عاقلانه ارائه دهند. علی ابن ابی طالب (ع) بعد از شهادت فاطمه (س) فرمود: به خدا قسم زهرا تا آن زمان که از دنیا رفت مرا ناراحت نساخت و عملی انجام نداد که مرا ناخشنود سازد. برخی خانم‌ها با شنیدن چنین احادیث و روایاتی، نظرشان این است که اگر زهرا (س) این‌گونه با حضرت علی (ع) رفتار می‌نمودند، امام علی (ع) نیز شایسته و لایق آن بوده‌اند و حال آنکه شوهرانشان چنین نیستند. در جواب باید عرض کرد بدترین مردان دنیا اگر همسرانی دانا، عاشق، مهربان و با ایمان داشته باشند می‌توانند تغییر کنند. (از محبت خارها گل می‌شود) و (تکرار حرف سنگ را آب می‌کند) این ضرب المثلها نشان دهنده این است که تغییرپذیری در دنیا ناممکن نیست و حتی انسان‌هایی به سختی سنگ و به خشنی خار هم قابل اصلاح هستند. هرچند حضرت زهرا نیازی به تغییر دادن اعتقادات و رفتارهای مولای موحدین امام علی (ع) نداشتند، ولی تمامی رفتارهایشان در زمینه همسر داری الگویی ست برای تمام زنان امت اسلام تا کسانی که در ارتباط با همسرشان مشکلاتی دارند با انجام درست وظایفشان مشکلات را ریشه کن کنند و کسانی که به حمدالله مشکلی ندارند روزبه روز خوشبخت‌تر و موفق‌تر شوند. خوش خلقی از ویژگی‌های بارز فرد مؤمن است. بهره‌مند بودن خانم‌ها از این صفت زیبای اخلاقی، در محیط خانواده موجب می‌شود تا محیط خانه برای همسرانشان سرشار از شادی و آرامش باشد. آن‌ها با زبان نرم و خوش‌رویی قدرت بسیاری پیدا می‌کنند که می‌توانند سخت‌ترین و غیرممکن ترین ها را از آقایان طلب کنند ولی با تحکم و کج خلقی، آقایان معمولی‌ترین کارها و وظایفشان را به درستی انجام نمی‌دهند. حضرت هیچگاه با صدای بلند با همسرشان صحبت نکردند و آرامش وجودی ایشان همچون خورشیدی تابان در زندگی علی (ع) نورافشانی می‌نمود به نحوی که اگر مولا به منزل وارد می‌شدند و یار و همدم خود را نمی‌یافتند غم و اندوه بر دلشان مستولی می‌شد. علاقه بی بی به همسرشان چنان بود که وقتی در بستر بیماری بودند اجازه ندادند همسرشان از وضعیت جسمانی‌شان مطلع شود تا نکند که علی (ع) اندوهگین شود. از دگر برجستگی‌های حیات ایشان وارستگی از دنیا و ساده زیستی با توجه به تمکن مالیشان می‌باشد و هر آنچه داشتند همانند مادر بزرگوارشان انفاق می‌نمودند. از نمونه های انفاق ایشان بخشیدن لباس عروسی و دادن افطاری خود در سه روز روزه داری و ... می‌باشد. نقل است که سلمان فارسی حضرت را با چادری کهنه و وصله دار می‌بیند و بسیار متعجب و اندوهگین می‌شود و به یاد شاهزاده های ایرانی می‌افتد که چه فاصله ای بین رفاه و آسایش آن‌ها وزندگی ساده وبی آلایش یگانه دخت خلیفه اسلام می‌باشد. این بانوی بزرگوار مدت‌ها خدمتکار نداشتند تا اینکه پیامبر (ص) در یکی از جنگ‌ها زنی را به که به اسارت درآمده بود نزد ایشان آوردند و فرمودند: این زن در خدمت توست. اما حضرت هر گز باعث ایجاد زحمت و خستگی برای خدمت کارشان نبودند و کارهای خانه را تقسیم کردند روزی خود کارها را و روزی دیگر خدمت کارشان انجام می‌دادند. معمولاً خانم‌ها به خود اجازه می‌دهند از همسرشان تقاضای لباس، زینت و لوازم منزل و امثال آن را بکنند اما فاطمه (س) هیچگاه همسرشان را جهت برآورده کردن این نیازها به زحمت نمی‌انداختند. بنابر این یک زن عمده‌ترین نقش اقتصادی را در خانواده ایفا می‌کند. اگر مسیر اقتصادی و هزینه های زندگی در راه صحیح باشد اولاً اسراف که گناه بزرگی است انجام نمی‌شود و ثانیاً اقتصاد خانواده و جامعه به هدر نمی‌رود. بیان ساده زیستی زندگی دخت بزرگوار پیامبر به این معنا نیست که تمام زنان جامعه مطابق ایشان چادری وصله دار به سر کنند یا بر روی پوست گوسفند بخوابند و از ظروف گلی استفاده کنند، آنچه مهم است وابستگی نداشتن به ظواهر دنیوی است که همچون بازیچه ای در دست بشریت قرار می‌گیرد و هر فرد دانایی کمتر دست‌خوش این بازیچه می‌شود. زنان مسلمان باید ارزش واقعی خود را در اعمال، رفتار و گفتار نه در ظواهر خود و زندگی‌شان بیابند، زیرا کسانی که به ظواهر زندگی خود تفاخر می‌کنند انسان‌های پوچ و از درون تهی (از علم، فرهنگ و ایمان) هستند و چون در وجود خود چیزی برای ارائه نمی‌یابند خود را سرگرم جمع آری وسائل مادی می‌کنند. (9)

بخش چهارم: حجاب فاطمی

روزی امیرالمؤمنین از همسرشان پرسیدند: بهترین چیز برای زنان چیست؟ ایشان فرمودند: بهترین چیز برای زنان این است که مرد بیگانه ای او را نبیند و او نیز آنان را نبیند. وقتی که علی (ع) این جواب را به خدمت پیامبر عرضه داشت پیامبر آن جمله معروف را فرمودند: ان‌ها بضعه منی؛ او پاره وجود من است. (10) خداوند متعال در آیه حجاب علت حجاب زنان پیامبر را پاکی قلب آن‌ها و کسانی که آن‌ها را می‌بینند بیان فرموده است؛ لذا با توجه به این آیه شریفه مشخص می‌شود که حجاب خانم‌ها در مرحله اول باعث مصونیت خود آن‌هاست و در مرحله بعد از به گناه افتادن دیگران جلوگیری می‌کند. مطابق با احادیث و روایات حضرت زهرا (س) نیز هرگاه می‌خواستند از منزل خارج شوند، علاوه بر پوشش کاملی که داشتند پارچه ای بلند (مشابه عبا و چادر) بر روی سر می‌انداختند بطوریکه از سر تا پا پوشانده می‌شد تا اندامشان کاملاً محفوظ و نامعلوم باشد. روزی پیامبر اکرم (ص) در خانه فاطمه بودند که مرد سائل نابینایی وارد شد فاطمه (ص) خود را پوشاند، پدرشان پرسیدند: یا زهرا این مرد نابیناست پس از چه رو خود را پوشاندی؟ دخت گرامی نبی (س) فرمودند: آری جانم به فدایت پدرم به درستی او مرا نمی‌بیند ولی من که او را می‌بینم و او نیز بوی مرا استشمام می‌کند. بر تمام دختران مسلمان واجب است طبق آیه حجاب در قرآن از نه سالگی خود را کاملاً از نامحرم بپوشانند. پوشش و ظاهر هر کس در جامعه نشان دهنده طرز تفکر و شخصیت وی می‌باشد. انسان‌های وارسته همیشه پوششی مناسب و عاری از زرق و برق ظاهری دارند و هیچگاه در اندیشه جلب توجه و عرض اندام از طریق نحوه پوششان نیستند، بنابراین خانم‌ها با داشتن ظاهری متین و محجوب ارزش انسانی و اجتماعی خود را بیان می‌کنند و بالعکس هرچه نحوه پوشش از تعلیمات الهی دورتر شود، تهی بودن درون فرد را می‌رساند.

بخش پنجم:تربیت فرزند

در کنار همسر داری و خانه داری مهم‌ترین وظیفه زنان در خانواده تربیت فرزندان صالح و سالم است. مسئولیت پرورش جسمانی و روحی فرزندان در درجه اول بر عهده مادر می‌باشد. فاطمه زهرا (س) در این امر خطیر آنقدر با ظرافت و دقت عمل نمودند که تمامی فرزندانشان از بر جسته‌ترین افراد تاریخ می‌باشند. هرچند در شکل گیری شخصیت انسان‌ها وراثت نقش بسزایی دارد، اما شیوه های تربیتی از آن مهم‌تر است. وجود پدری همچون امام علی (ع) و مادری چون سرور زنان دو عالم حضرت صدیقه مرضیه، موجب پیدایش نسلی موفق، رستگار و سعادتمند شد. با بررسی و جستجو در نحوه تربیتی این دو دردانه عالم بشریت، می‌توان شیوه صحیح و کاملی جهت پرورش فرزندان یافت. یکی از نیازهای اساسی کودکان محبت و مورد توجه قرار گرفتن است. عدم توجه والدین به این نیاز فطری، سبب بروز مشکلات روانی که سرچشمه تمام تیره بختی‌های بشریت است، می‌شود. کودک به خصوص در سال‌های اولیه زندگی نیاز شدیدی به محبت و مورد توجه بودن دارد. مادر شیعیان جهان فاطمه (س) جهت خطاب به فرزندان از عبارات محبت آمیز و مهربانانه ای چون نور چشمم و میوه دلم استفاده می‌نمودند. هرگز در امر تربیت از خشونت و تنبیه بدنی و دشنام و ناسزا استفاده ننمودند، چرا که اعتقادشان بر این بود که فرزند گلی از گل‌های بهشت است و باید قدر آن‌ها را دانست و با ظرافت و احترام با آن‌ها برخورد نمود. عدالت را بین فرزندان رعایت می‌کردند و هیچگاه فرزندی را بر دیگر فرزندان ترجیح نمی‌دادند. ایشان با رفتار عاطفی و معقول خود پیوندی محکم و عاطفی میان فرزندانشان ایجاد کرده بودند، به طوری که در صحنه های مختلف عاشورایی می‌توان رابطه خاص و خیره کننده زینب (س) و امام حسین (ع) را نظاره گر بود. ابراز محبت نیز باید متعادل باشد و افراط و تفریط در این مورد خود مسئله آفرین می‌باشد. در جامعه کنونی سپردن کودکان به مهد کودک‌ها قضیه ای قابل بررسی ست. گاهی دیده می‌شود بچه های بسیار کوچک بالاجبار صبح‌های زود از خواب بیدار می‌شوند و در طول روز در عوض آغوش گرم و پر مهر مادر، نزد مربیان مهد نگهداری و تربیت می‌شوند. این حالت یا به علت اشتغال یا به دلیل تقلید کورکورانه مادر است. اشتغال مادران خارج از منزل در جای خود موضوعی ست قابل تأمل که از این بحث خارج است. هم از نظر علم روانشناسی و هم از دیدگاه اسلام محیط خانه و آغوش گرم مادر تا هفت سالگی امن‌ترین مکان برای کودک است. البته استفاده از مهدکودک‌ها و کلاس‌های آموزشی مانعی ندارد، اما بهتر است لااقل تا چهار سالگی انجام نشود و ساعات کمی به این کار اختصاص داده شود. یکی دیگر از محورهای تربیتی فاطمی محور عبادی و انجام فرائض الهی ست. کودک به طور فطری خدادوست و خداپرست است و بهره گیری صحیح از این فطرت بر عهده والدین می‌باشد. اگر امام حسین (ع) در لحظات طاقت‌فرسای نبرد نماز به پا می‌دارند، حلاوت و شیرینی پرستش پروردگار، که از مادرش زهرای اطهر آموخته‌اند باعث آن است. مشاهده حالات معنوی و عبادی مادر از سوی کودک، آموزش عملی عبادت الهی ست. همراه بردن فرزند به اماکن مقدس و مساجد و مراسم‌های مذهبی، ذهن فرزند را آماده پذیرش فرائض عبادی می‌کند. وقتی والدین در مهمانی‌ها، تفریح و گردش، به نماز اول وقت اهمیت می‌دهند و یا در زندگی روزمره به خواندن قرآن و ادعیه استمرار بورزند، الگوی مثبت معنوی برای فرزندانشان می‌شوند. بنابراین والدین آیینه فرزندان خود هستند و باید دقیقاً مراقب تک تک اعمال و رفتارشان در حضور فرزندان باشند و به یاد داشته باشیم که از ماست که بر ماست. جهت ارتقای ارتباطات اجتماعی فرزندان باید همانند فاطمه زهرا (س) با آن‌ها همبازی شد و در حین بازی از گفتار و رفتار صحیح و مناسب استفاده نمود. مثلاً نقش یک پزشک کارآمد و متعهد را ایفا کینم و از فرزندمان بخواهیم که نقش بیمار را بازی نماید و یا اینکه می‌توان خود را در نقش یک بچه قرار داد و از فرزند خواست تا نقش پدر یا مادر را ایفا کند و در همین بازی انتظارات خود را غیر مستقیم عنوان نماییم. پدر بزرگوار زهرای مرضیه (س) نیز با امام حسن و امام حسین (ع) همبازی می‌شدند. هنگام سجده در نماز وقتی حسنین (ع) بر پشت مبارکشان قرار می‌گرفتند، سجده‌شان را طولانی می کردن تا فرزندان بازی کنند. از دیگر نمونه های تربیتی فرزندان توسط دختر گرامی رسول الله، انفاق کردن و کمک به دیگران و دعا در حق همه مردم به خصوص همسایگان می‌باشد. فرزندان این بزرگوار شاهد این بودند که در طول سه روز روزه داری پیاپی، هنگام افطار مادرشان در هر سه روز افطاری خود و فرزندانش را به سائل بخشیدند. امام حسن (ع) می‌فرماید: می‌دیدم که مادرم شب‌های جمعه تا صبح عبادت می‌کردند و در حق همه مردم و همسایگان دعا می‌نمودند، گفتم چرا در حق خودتان دعا نمی‌کنید، فرمودند: همسایگان بر خودمان مقدم‌ترند. (11) فرزندان زهرا (س) شاهد قضیه تلخ فدک و خانه نشینی های پدرشان امیرالمؤمنین بودند که با وجود تمام سختی‌های جسمی و روحی زهرا (س) و علی (ع) سر تعظیم در برابر ناحق فرود نیاوردند و تا پای جان ایستادگی نمودند. انعکاس این عمل، ایستادگی شهید لب تشنه آقا امام حسین (ع) و خواهرشان زینب کبری (س) در کربلا و شام در مقابل یزیدیان بود. تمامی مقاومت‌ها و مبارزات ائمه سرچشمه عملکرد جدشان پیغمبر (ص) و پدر و مادر والامقامشان می‌باشد. از دیگر ابعاد تعلیم عبادی از سوی حوریه بهشتی، زهرا (س) این بود که در شب‌های قدر در ماه مبارک رمضان، بچه‌ها را به شب زنده داری وادار می‌کردند. وی در مواظبت و نگهداری از کودکان کوتاهی نمی‌کرد. روزی حضرت محمد (ص) به خانه دخترشان رسیدند و دیدند که حضرت نگران و مضطرب هستند پرسیدند: چرا پریشانی؟ فرمودند: فرزندانم حسن و حسین از صبح از خانه بیرون رفته‌اند و هنوز برنگشته اند و خبری از آن‌ها ندارم. پیامبر بی درنگ به دنبالشان رفتند و آن دو را دیدند که مشغول بازی هستند، سپس هر دو را بر دوش گذاردند و به خانه نزد فاطمه بردند. سلمان فارسی می‌گوید: روزی حضرت زهرا (س) را در حال آرد آسیاب کردن مشاهده نمودم. فرزندش حسین (ع) گریه و بی تابی می‌کرد. عرض کردم من بچه را نگه می‌دارم ولی حضرت فرمودند: من به آرام کردن فرزندم اولی‌ترم. شما آسیاب را بچرخانید. ایشان همواره فرزندان را به فراگیری علم تشویق می‌نمودند. به امام حسن (ع) که هفت ساله بودند می‌فرمودند: به مسجد برو و آنچه از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برایم بازگو کن.

بخش ششم: زهد فاطمه (س)

حب دنیا (جا، مقام، پول و ثروت) سر منشاء تمام ظلم‌ها، جنایات و تجاوزهاست و زاهد کسی است که هیچ گونه دلبستگی به مال دنیا ندارد. ابن حجر نقل می‌کند پیامبر اکرم (ص) روزی از سفر برگشتند و نخست به منزل فاطمه (س) رفتند، در نبود پیامبر دو دست بند از نقره، یک گردن بند و دو گوشواره برای فاطمه (س) ساخته بودند، و پرده ای بر درب اطاقش بسته بودند. پیامبر وقتی این منظره را دیدند با حالت غضب از آنجا خارج شدند. فاطمه زهرا (س) دریافتند ناخوشنودی پیامبر از آن مختصر زینت است لذا همه را نزد پیامبر فرستاد تا در راه خدا صرف کند. پیامبر وقتی این منظره را دیدند سه بار فرمودند فَعلت، فِداها اَبوها (آنچه را خواستم انجام داد، پدرش به فدایش باد).عموماً خانم‌ها سردمدار تجمل گرایی در خانواده هستند و این امر عواقب ناخوشایندی به دنبال دارد از آن جمله دل مشغولی به ظواهر دنیا، دری از معنویات، کم شدن رفت و آمدهای خانوادگی، افسردگی، ناراحتی و کم رسیدگی به همسر و فرزندان و... پیامبر اکرم در مورد شخص تجمل گرا می‌فرمایند: آنان بدترین افراد امت من هستند. داشتن وسائل و امکانات زندگی در حد معمول خوب است اما اگر از حد معمول خارج بشود ما را از هدف اصلی که همان آرامش و خوشبختی است دور می‌سازد... در آخر با تمام وجود برای خوانندگان آرزوی سعادت و خوشبختی دارم و امید است شیعیان به ویژه جوانان از الگوهای با ارزش اسلام که همان پیامبر و اهل بیت (ع) هستند در تک تک ابعاد زندگی استفاده کنند. برای تحقق این کار مطالعه و بررسی زندگانی این بزرگواران لازم و ضروری می‌باشد.

نتیجه

با توجه به مطالبی که در این مقاله بیان نمودیم می‌توان الگوی کامل برای زندگی و رفتارهای فردی را حضرت زهرا قرار دهیم و ایشان را به عنوان یک نمونه کامل و به دور از معصیت شخصیتی دانست که تمام رفتار ایشان بر اساس آموزه های الهی می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1.میزان الحکمه ج 1
2.صواعق ابن حجر و کنزالعمال
3.صحیح بخاری 5/8، به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث
4.نهج الفصاحه ح 1507
5.احقاق الحق 10/358، به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث
6.وسائل الشیعه ج 15/58
7.الاحتجاج شیخ طوسی ج 1 ص 18، به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث
8.تحف العقول ص 298
9.حلیه الاولیاء 2/40، به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث
10.بحارالانوار ج 43 ص 82
11.الصواق المحرقه 109
منابع:
1.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365 ش.
2.محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، قم، 1380 ش.
3.ابن شعبه، حسین بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ترجمه صادق حسن زاده، انتشارات موسسه نشر اسلامی، بی‌چا، قم، 1374 ش.
4.عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، انتشارات مکتبه الاسلامیه، 1339 ق.
5.ابن حجر هیثمی، شهاب الدین احمد بن محمد بن علی بن حجر، صواعق المحرقه، بی‌چا، بی جا، بی تا
6.نرم افزار علوم اسلامی، نرم افزار جامع الاحادیث، گنجینه روایات نور

پنج شنبه 1/1/1392 - 12:46
اهل بیت

شخصیت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل تسنن

شخصیت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل تسنن

 

نویسنده: حسین اکبری
منبع:راسخون


 

مقدمه

قرآن کریم تنها منبعی است که همه‌ی مسلمانان به آن اعتماد دارند و آن را پذیرفته اند. تمسک به قرآن و ائمه انسان را از سقوط حتمی در وادی ظلالت نجات می‌دهد؛ و ترک آن انسان را از راه دور کرده و سرگردان و گرفتار می‌کند. برای درک کردن و فهمیدن قرآن به اهل بیت نیازمندیم تا به عنوان الگو و مفسر قرآن به تفسیر آن بپردازند و همچنین برای درک و فهم مقام بسیار ولای ائمه و الگو گرفتن از آنها در زندگی نیاز به آیات قران داریم این منبع سرشار الهی بسیاری از صفات آنها را بیان می‌کند. علاوه بر آیات قرآن صدها روایت و حدیث اهل سنت در منابع معتبر آمده است. در منابع تفسیری اهل سنت چندین روایت در شأن و منزلت ائمه به ویژه حضرت فاطمه (ع) یافت می‌شود که برای شناخت شخصیت والای دختر پیامبر گرامی نقش بسزایی دارد. به درستی که چشم فلک تا به امروز بانویی با این کمالات معنوی ندیده و نخواهد دید. بانویی که صدها آیه‌ی قرآنی ثناخوان اوست، مادر یازده امام و کوثر قرآن است بانویی که کلام خداوند گواه بر صداقت اوست و مثل و مانندی ندارد. طهارت و عصمت او را قرآن بازگو می‌کند. بانویی که سرور زنان و پاره تن پیامبر اکرم است. اما چه شد که بعد از وفات پدر بزرگوارش بیش از دو ماه و حداکثر شش ماه زنده نماند و ناله های او در و دیوار مدینه را به لرزه درآورد؛ و در سن هجده سالگی در راه دفاع از ولایت به درجه‌ی والای شهادت نائل شد.

خلاصه زندگی حضرت فاطمه (ع)

حضرت فاطمه زهرا (ع) در سال پنجم بعثت در شهر مکه چشم به جهان گشود. وجود نورانی آن حضرت قبل از آفریدن آسمان‌ها و زمین از نور عظمت خداوند آفریده شده و موجب قبولی توبه‌ی آدم و حوا گردید. او که پاره تن مصطفی، دارای صدها عنوان فضیلت، کوثر قرآن و همسر علی مرتضی و مادر حسنین و حجت خدا بر خلایق بوده است. پدرش حضرت محمد خاتم‌الانبیاء و مادرش خدیجه کبری، محبوبه‌ی رسول اسلام بوده که همه‌ی کس پیامبر بوده و پیامبر در تمام طول زندگی احترام خاصی برای او قائل بوده و بعد از وفات از او همیشه به نیکی یاد می‌کرد. رسول خدا (ع) چون به همسرش علاقه زیاد داشت و همیشه او را به نیکی یاد می‌کرد، عایشه اعتراض می‌کرد و می‌گفت : خدیجه پیرزنی بیش نبود، چرا این قدر از او یاد می‌کنی!؟ خداوند بهتر از خدیجه به تو عطا کرده است. پیامبر غضبناک شد و فرمود : به خدا سوگند! (1) خدا بهتر از او به من نداده است. خدیجه وقتی ایمان آورد که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق نمود وقتی دیگران تکذیبم کردند. خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد. عایشه می‌گوید : از آن به بعد تصمیم گرفتم خدیجه را به بدی یاد نکنم! و در جایی دیگر می‌گوید : به هیچ زنی مانند خدیجه رشک نمی‌بردم، با این که سه سال قبل از عروسی من مرده بود، چون رسول خدا از او خیلی تعریف می‌کرد و خدا به او دستور داده بود که به خدیجه بشارت دهد که در بهشت قصری برایش مهیا شده است. برای فضیلت خدیجه همین کافی است که پیامبر اکرم (ع) او را یکی از چهار زن با فضیلت عالم و سرور زنان جهان معرفی کرده است. (2) بعد از پدر بزرگوارش همسرش علی (ع) با فضیلت ترین مرد عالم بشریت بود که همه‌ی وجودش را برای سرافرازی، سربلندی و بقایای دین اسلام و خاتم‌الانبیاء سپری کرد. مردی که همه‌ی فضیلت‌ها و کمالات انسان کامل را دارا بود و همه‌ی صفات خوب در او جمع بود. همه‌ی مردم، خودی و بیگانه به او احترام می‌گذاشتند. شخصی که برای همه‌ی مردم چه در نسل‌های گذشته و چه در آینده الگو بود. فرزندانش ادامه دهنده‌ی نسل کوثر و سید و سردار جوانان اهل بهشت هستند و دخترانش مانند خود او مدافع حریم ولایت و امامت بودند

سرچشمه وجود فاطمه (ع) از میوه بهشتی

روایاتی مختلف درباره انعقاد نطفه فاطمه (ع) در شب معراج به سبب خوردن میوه بهشتی در منابع اهل سنت دیده می‌شود. افرادی مثل ابن عباس (3)، عایشه (4)، سعد بن مالک (5)، سعد بن ابی و قاص (6) و غیره این روایات را نقل کرده اند. سیوطی «متوفای 911 ه. » در زیر آیه‌ی اول سوره اسراء، روایتی را از عایشه نقل می‌کند که عایشه آن را از رسول خدا شنیده بود که پیامبر فرمودند : «وقتی مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم و به درختی از درختان بهشت برخوردم که زیباتر و خوش میوه تر از همه‌ی درختان بود. یک دانه از میوه‌ی آن درخت را خوردم و همین میوه در صلب من نطفه ای شد وقتی به زمین آمدم و با خدیجه همسرم، همبستر شدم، فاطمه را حامله شد و اکنون هر وقت مشتاق بوی بهشت می‌شوم فاطمه را می‌بویم. » (7) و معراج برای پیامبر تکرار شد و بعضی از دانشمندان مثل ابونصرالقشیری، ابن العربی سهیلی و شیخ عزالدین، معراج را دو مرتبه پذیرفته اند. (8) بنابراین حدیث‌های انعقاد نطفه‌ی فاطمه از میوه بهشتی در شب معراج هیچ اشکال و ابهامی ندارد. یکی از دانشمندان اهل سنت، سبط ابن جوزی (متوفای 654 ه) می‌گوید : من در کتابی به نام موالید اهل البیت دیده ام با خط محمد بن الخشاب و او از ابی منصور محمد بن عبدالملک بن خرون و او از حسن بن عرفه از ابن دوما از احمد بن نصر بن عبدالله الذراع الهزانی از حرب بن محمد المؤدب از حسن بن محمد العمی ابصری از محمد بن سنان از محمد بن مسکان از ابی نصر از جعفر بن محمد الصادق روایت نقل نموده که فرمود : «فاطمه پنج سال بعد از نبوت متولد شد و همراه پدرش هشت سال در مکه و ده سال در مدینه زندگی کرد و بعد از رحلت رسول خدا (ع) همراه علی هفتاد روز زنده ماند و طبق روایت دیگر چهل روز زنده ماند و در سن هجده سالگی رحلت نمود.» (9)

وجود فاطمه (ع) قبل از تولد آدم و حوا

ابن حجرعسقلانی (متوفای 852 ه) روایتی از امام حسین عسکری و او از پدرانش و آنها از جابرین عبدالله و او از پیامبر نقل کرد. که پیامبر فرمود: «وقتی که خداوند حضرت آدم و حوا را خلق کرد، آنها در بهشت می‌خرامیدند و افتخار می‌کردند؛ و می‌گفتند : آیا کسی هم از ما زیباتر وجود دارد؟ در همین حالت بودند که ناگاه چشمشان به بانویی افتاد که مانند او را ندیده بودند و نور زیادی از او می‌درخشید که چشم‌ها را خیره می‌کرد. عرض کردند : پروردگارا این کیست؟ خداوند فرمود : این صورت فاطمه، سیده و سرور زنان فرزندان توست. گفتند : این تاج که بر سر دارد چیست؟ خداوند فرمود : آن تاج علی شوهر اوست. باز هم سؤال کردند : دو گوشواره‌اش چیست؟ خداوند فرمود : دو فرزند اوست و بعد خداوند فرمود : این‌ها در خزانه‌ی علم من قبل از دو هزار سال که تو را خلق کنم وجود داشته اند. » (10)

خداوند اسم مولود را فاطمه (ع) می‌گذارد!

ذهبی (متوفای 748 ه) از ابن عباس روایت کرده است : «هنگامی که فاطمه دختر رسول خدا (ع) به دنیا آمد، نام او را (منصوره) گذاشت. ناگهان جبرئیل نازل شد و گفت : ای محمد! خداوند به شما و دخترتان سلام می‌رساند و می‌گوید : مولودی محبوب‌تر از این به دنیا نیامده و او ملقب به اسمی بهتر از این اسمی که گذاشتی می‌شود و او (فاطمه) نامیده می‌شود، زیرا او شیعیانش را از آتش دور می‌کند.» (11)

فلسفه نام‌های فاطمه (ع)

فاطمه :

روایات زیادی از امام علی (ع) (12)؛ امام علی بن موسی الرضا (ع) (13)؛ و از ابن عباس (14)؛ ابوهریره (15) و از جابر آمده است که پیامبر گرامی اسلام (ع) فرمود : «انّما سمّیت ابنتی فاطمة؛ لاُن الله فَطَمَها و فَطَمَ من أصبها من النار» همانا دخترم، فاطمه (ع) نام نهاده شده است، زیرا خداوند وی و کسانی که او را دوست دارند، از آتش جهنم بریده و نجات داده است. البته در منابع شیعه علل دیگری نیز ذکر شده است. امام صادق (ع) فرمود : فاطمه (ع) نامیده شد، زیرا خداوند خلق را از معرفت او باز داشته است. آن حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند : «او را از شرک بریده است. »

بتول :

و فاطمه را بتول نامیدند، چون او در مقابل زنان آن زمان از جهت فضل و دین و حسب، جدا بود و بعضی می‌گفتند : چون انقطاع از دنیا به سوی خداوند داشته است. (16) عبیده ی هروی در کتاب (الغریبین) می‌نویسد : «فاطمه را چون مثل و مانندی نداشت (بتول) نامیدند.» (17) زبیدی می‌گوید: به خاطر شباهتش با مریم در منزلت نزد خداوند او را بتول نامیدند.

ازدواج فاطمه

فاطمه زهرا (ع) دختر پیامبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز آن زمان بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. فاطمه (ع) این جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی را از پدر و مادرش به ارث برده بود. شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز زیادتر می‌شد. به همین علت دختر عزیزش مورد توجه بزرگان و ثروتمندان قریش قرار داشت و به خواستگاریش می‌آمدند ولی پیامبر طوری رفتار می‌کرد فکر می‌کردند مورد غضب پیغمبر قرار گرفته اند. (18) رسول خدا فاطمه را برای علی نگاه داشته بود و دوست داشت از جانب او پیشنهاد شود. (19) عمر و ابوبکر نیز از خواستگاران فاطمه بودند ولی پیغمبر قبول نکردند و پاسخ دادند : فاطمه هنوز کوچک است و تعیین همسرش با خداست. اصحاب رسول خدا احساس کردند که پیغمبر دوست دارد فاطمه را با علی کابین ببندد ولی از جانب علی پیشنهاد نمی‌شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاز و گروهی دیگر در مسجد انجمن داشتند. در بین سخن‌هایشان، سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت : که مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه را خواستگاری می‌نمایند اما پیامبر اکرم پیشنهاد را نپذیرفته و در جوابشان گفته اند : تعیین همسر فاطمه با خداست. ولی علی (ع) تا حال در مورد خواستگاری فاطمه اقدامی نکرده است. گمان کنم علت اقدام نکردنش فقر و تهیدستی باشد. سلمان فارسی می‌گوید : عمر و ابوبکر و سعد بن معاز نزد علی (ع) رفتند. ابوبکر گفت : یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و می‌دانی که رسول خدا به تو علاقه زیادی دارد. اشراف و بزرگان قریش به خواستگاری فاطمه آمده اند ولی پیغمبر دست رد به سینه همه زده، گمان می‌کنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند؛ و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد. نمی‌دانم به چه علت شما در این اقدام کوتاهی می‌کنی؟ علی وقتی سخن ابوبکر را شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود : به خدا سوگند! همه خواستگار فاطمه اند، منهم بدین موضوع علاقه دارم. یگانه چیزی که مرا از این موضوع باز داشته فقر و تهیدستی است. ابوبکر عرض کرد : یا علی! این سخن نفرمایید، زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول ارزشی ندارد. من صلاح می‌دانم هر چه زودتر در این کار اقدام نمایید و در خواستگاری فاطمه تعجیل نمایید. (20)

خواستگاری فاطمه

علی (ع) نزد پیامبر رفت و عرض کرد : یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم. بهتر از پدر و مادر، در تربیت و تأدیب من تلاش نمودی و به برکت وجود شما هدایت شدم. یا رسول الله به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستی. اکنون موقع آن شده که برای خودم همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم، اگر صلاح بدانی و دختر خودت فاطمه (ع) را به عقد من درآوری سعادت بزرگ نصیب من شده است. رسول خدا که در انتظار چنین پیشنهادی بود صورتش از شادمانی برافروخته شد، فرمود : صبر کن تا از فاطمه هم اجازه بگیرم. پیغمبر نزد فاطمه (ع) رفت، فرمود : دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می‌شناسی برای خواستگاری آمده است، آیا اجازه می‌دهی تو را به عقدش درآورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت. پیغمبر (ص) سکوت او را علامت رضایت دانست.

مهریه فاطمه علیها السلام

در بعضی منابع اهل سنت چهارصد درهم مهریه آمده است و در برخی دیگر زمین مهر، فاطمه ذکر شده است. (21) در برخی منابع، شفاعت امت به عنوان مهریه فاطمه ذکر شده است، چنان که قهرمانی (متوفای 1019 ه) نقل می‌کند : «هنگامی که فاطمه شنید پدرش او را به عقد علی درآورد و مهراش را درهم قرار داده، به پدرش می‌گوید: پس فرق من با بقیه دختر ها که مهرشان درهم است چیست؟ من می‌خواهم درهم را برگردانید و از خدا بخواهید مهر من را شفاعت گنه کاران امت شما قرار دهد. خداوند مهریه‌ی فاطمه زهرا (ع) را شفاعت گنه کاران امت پدرش قرار داده است. »

فرزندان فاطمه (ع)

در روایات متعددی نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود : اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. به این ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (ص) با مهری اندک برخلاف رسم‌های جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود به خانه امام علی (ع) قدم گذاشت. ثمره این ازدواج، 5 فرزند به نام‌های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن بود. امام حسن (ع) از امامان 12 گانه می‌باشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته اند. زینب که بزرگ‌ترین دختر فاطمه (ع) به شمار می‌آید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل‌القدر و خردمند بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (س) حضور داشت و نقش عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود. رسول خدا (ص) می‌فرمایند: خدا ذره‌ی پیغمبران را در صلی خودشان قرار داده ولی نسل مرا در صلب علی (ع) مقرر فرمود پس من پدر اولاد فاطمه هستم. (22) فاطمه (ع) می‌دانست باید مانند امام حسینی تربیت کند که در موقع احتیاج اسلام، جان خود را در راه دفاع از دین و اسلام فدا کند و به وسیله‌ی خون‌های خود عزیزانش را درخت اسلام را سیراب کند. می‌دانست باید دخترانی همانند زینب و ام کلثوم پرورش دهد که به وسیله‌ی ایراد خطبه های دستگاه ظلم و ستم بنی امیه را رسوا و مفتضح سازند، و جلو مقاصد شوم آنان را بگیرد. میدانست باید فرزند بردبار همانند امام حسن (ع) تربیت کند که در موقع حساس اسلام، دندان بر جگر بگذارد و برای حفظ اسلام و ساختن زمینه‌ی انقلاب اساسی، سکوت کند و به وسیله صلح با معاویه، به مردم بفهماند که اسلام تا بتواند جنگ را کنار می‌گذارد و صلح پیشه می‌کند؛ و به این وسیله فریب‌ها و ظاهر سازی و حقه بازی معاویه را آشکار سازد. این‌ها همه نشان دهنده‌ی روح پر عظمت و نیروی فوق‌العاده‌ی حضرت زهرا (ع) است.

اولاد فاطمه (ع) ذریه ی پیامبر (ع)

تنها فرزندان فاطمه (ع) در عالم بشریت، ذریه ی پیامبر هستند. برخی دانشمندان اهل سنت روایتی از عاصم بن بهدله آوردند که گفت : در مجلسی که حجاج هم حضور داشت ذکر حسین بن علی شد. حجاج گفت : حسین از ذریه ی پیامبر نیست و در نزد حجاج یحیی بن یعمر هم حضور داشت. وقتی او این سخن حجاج را شنید گفت: ای امیر تو دروغ گفتی. حجاج گفت : یا بر آنچه گفتی مصداق قرآنی می‌آوری یا تو را می‌کشم. یحیی بن یعمر پاسخ داد : (و مِن ذُرّیتَةِ داوُد و سُلَیمانَ و أیُّوبَ و یوسُفَ و موسی ... تا قول خداوند) و ذَکَرِیّا و یَحیی و عیسی و إلیاسس (23) خداوند در این آیه خبر از ذریه بودن عیسی از آدم داده است به طریق مادرش همین طور حسین بن علی ذریه محمد ذریه محمد از طریق مادرش است. (24)

فاطمه (ع) از دیدگاه علی (ع)

امیرالمؤمنین سخنان فراوانی درباره زهرا دارد. کلام اول را بامداد اولین روز عروسی در جواب سؤال پیامبر اکرم فرمود. رسول خدا (ص) صبح اولین روز عروسی وارد حجله شد، از داماد پرسید : همسرت را چگونه یافتی؟ او در جواب عرض کرد: بهترین کمک است برای اطاعت از خدا. ابی الورد بن ثمامه نقل می‌کند که علی به ابن اعبد فرمود : می‌خواهی برایت از خودم و فاطمه سخن بگویم؟ فاطمه نزد رسول خدا محبوب ترین فرد خانواده بود. او نزد من بود که کثرت آسیاب کردن بر دست‌هایش نشانه گذاشت، و از بس آب با مشک حمل می‌کرد جای مشک بر بدنش مانده بود، آن قدر خانه را جاروب می‌کرد که لباسش غبار اندود شده بود و آن قدر آتش اجاق را روشن می‌کرد که لباسش سیاه شده بود. از کار کردن در خانه به او آسیب رسیده بود. روزی شنیدم نزد رسول خدا غلامی را آورده اند. به او گفتم : بهتر نزد پدرت بروی و از او درخواست غلامی کنی که به تو در کار خانه کمک کند. فاطمه نزد پیامبر رفت و او را در حال سخن گفتن دید. پس حیا کرد و بازگشت. فردای آن روز رسول اکرم نزدمان آمد و ما در بستر بودیم. فاطمه از خجالت سرش را به زیر لحاف برد. پدر کنارش نشست و فرمود : دیروز در خواست تو از من چه بود؟ فاطمه سکوت کرد. دوباره پرسید و جوابی جز سکوت نبود. گفتم: به خدا سوگند به شما خواهم گفت. ای رسول خدا او از بس در خانه من آسیاب کرد، اثرش بر دستانش ماند، از بس با مشک آب حمل کرد، اثرش بر بدنش ماند، آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش غبار اندود شده است، آن قدر آتش اجاق را روشن ساخته که لباس‌هایش سیاه شده است. خبر دار شدیم که غلامی نزد شما آورده اند. به او گفتم: از پدرت خادمی بخواه. حضرت در جواب فرمود: می‌خواهید چیزی یادتان بدهم که بهتر از آن است که از من می‌خواهید؟ هنگام خوابیدن 34 بار تکبیر و 33 بار تسبیح و 33 بار حمد خدا (الله اکبر و سبحان الله و الحمدالله) را گویید و این برای شما از خادم بهتر است. رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «فاطمة سیّده نساء العالمین (25)؛ فاطمه سرور زنان عالمین است. »

ایمان و عبادت فاطمه (ع)

پیامبر اکرم درباره‌ی فاطمه (ع) می‌فرماید: در اعماق دل و باطن روح زهرا ایمان به خدا چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا از همه چیز خودش را فارغ می‌سازد. (26) اما حسن (ع) می‌فرماید : مادرم زهرا را در شب جمعه دیدم که تا صبح مشغول عبادت خدا بود. تا سفیده‌ی صبح در حال رکوع و سجود بود. شنیدم همه‌ی مؤمنین را یک به یک نام می‌برد و دعا می‌کرد، اما برای خودش دعا نکرد. عرض کردم : مادر جان چرا برای خودت دعا نمی‌کنی؟ فرمود اول همسایه بعد خویشتن. (27) حسن بصری می‌گفت: فاطمه زهرا از عابد ترین مردم بود. در عبادت حق تعالی آنقدر بر پا می‌ایستاد تا پاهای مبارکش ورم نمود. پیامبر اکرم می‌فرماید: فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پاره‌ی تن من میوه دل من، نور چشم من و روح و روان من است. حوریه ای به صورت انسان است. وقتی که در محراب عبادت می‌ایستد نورش برای فرشتگان آسمان می‌درخشد. خدا به فرشتگان خطاب می‌کند بنده‌ی مرا می‌بینید که چگونه در مقابل من به نماز ایستاده و تمام اعضای بدنش از ترس می‌لرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه آگاه باشید که همه‌ی پیروان فاطمه (ع) را از عذاب دوزخ در امان دادم. (28) البته شخصی که در دامان وحی رشد و نمو کند و تحت تربیت پدری مانند محمد (ص) قرار گیرد و شب و روز گوشش با صوت قرآن آشنا باشد، و در مرکز نزول قرآن تولّد یافته و در همه حال آنقدر عبادت کرد تا پاهای مبارکش ورم کرد و در خانه‌ی شوهری مانند علی (ع) زندگی کند، باید چنین مقام شامخی را در عبادت داشته باشد. پیامبر خدا (ص) فرمود: «یا فاطمه! إنّ الله یغضب لغضبِک و یرضی لِرِضاکِ (29)؛ ای فاطمه (ع) بی شک خداوند از غضب تو غضبناک و از رضای تو راضی می‌شود. »

فاطمه (ع) بعد از مرگ پدر

حضرت فاطمه (ع) بعد از مرگ پدر بزرگوارش چند ماهی بیشتر زندگی نکرد. در همان مدت کوتاه آنقدر گریه کرد که او را یکی از (بکائین) زیاد گریه کنندگانن شمردند؛ و هیچگاه خندان دیده نشد. (30) ریه های زهرا علت‌های گوناگونی داشت. مهم‌ترین چیزی که بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می‌کرد این بود که می‌دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی منحرف شده، و بدبختی ملت از نتیجه حتمی آنست. حضرت زهرا (ع) چون پیشرفت اسلام را دیده بود انتظار داشت که همان طور پیشرفت کند و بت پرستی را از بین ببرد. ولی کاخ امیدش یک مرتبه در هم فرو ریخت. علی بن ابی طالب (ع) می‌فرمایند : فاطمه (ع) روزی پیراهن پدرش را از من خواست. پیراهن را نزد او دادم و دختر پیامبر آن قدر پیراهن را بویید و بوسید و گریست تا بی حال شد. وقتی فاطمه را در آن حال دیدم پیراهن را از او مخفی کردم. (31) وایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت، بلال که مؤذن پیامبر بود دیگر اذان نگفت؛ روزی فاطمه (ع) پیغام داد : دوست دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم. بلال شروع به اذان گفتن کرد: الله اکبر، الله اکبر، فاطمه به یاد پدرش افتاد و گریه کرد. وقتی بلال گفت: اشهدان محمدا رسول الله، فاطمه از شنیدن نام پدر غش کرد. به بلال خبر دادند دیگر اذان نگفت و اذان را قطع کرد. وقتی فاطمه به هوش آمد به بلال فرمود : اذان را تمام کن. اجازه بده بقیه را نگویم زیرا برای شما می‌ترسم. (32) اطمه (ع) بعد از پدر آنقدر گریه می‌کرد که همسایگان به ستوه آمده، خدمت علی (ع) آمدند و گفتند : سلام ما را به فاطمه ابلاغ کن و بگو یا شب گریه کن روز آرام بگیر یا روز گریه کن شب استراحت کن، گریه تو آسایش را از ما گرفته. فاطمه در جوابشان فرمود : عمر من به آخر رسیده و در بین شما چندان توقفی ندارم. فاطمه (ع) روزها دست حسن و حسین (ع) را می‌گرفت و سر قبر رسول خدا می‌رفت و به فرزندانش می‌فرمود : عزیزانم این قبر جد شماست که شما را دوستتان داشت. علی بن ابی طالب (ع) هم برای آسایش فاطمه سایبانی در تبیع بنا کرده بود که بعداً بیتت الاحزان نامیده شد. (33) نس می‌گوید : هنگامی که از خاک‌سپاری رسول خدا (ص) فارغ شدیم و به خانه برگشتیم فاطمه (ع) فرمود : ای انس چگونه راضی شدید بر بدن رسول خدا خاک بریزید! (34)

اندوه فراوان در بستر بیماری

علت رنجوری و ناتوانی روز افزون زهرا تنها بیماری نبود، بلکه افکار و غصه های فراوان، اعصاب آن بانوی بزرگ را خراب می‌کرد. گاهی که در اطاق کوچک خود تنها بود فکرهای گوناگونی بر آن حضرت هجوم می‌آورد : آه چگونه به وصیت‌های پدرم اعتناء نکردند و خلافت شوهرم را غضب نمودند؟ آه آیا من همان فاطمه و عزیز کرده پیغمبرم که در بستر بیماری افتاده ام و در اثر ضربات همین امت جنین خود را سقط کرده و از درد می‌نالم و مرگ را جلوی چشمم مشاهده می‌کنم!؟ آه مرگ من نزدیک است و در روزگار جوانی از دنیا خواهم رفت، اما کودکان یتیمم را چه کنم؟ حسن و حسین و زینب و ام کلثومم یتیم و بی سرپرست می‌شوند، آه، چه مصیبت‌هایی بر سر عزیزانم وارد خواهد آمد، چندین بار از پدرم شنیده بودم که می‌فرمود : حسنت را مسموم می‌کنند، و حسینت را با شمشیر به قتل می‌رسانند. گاهی حسین کوچک را می‌گرفت و زیر گلویش را می‌بوسید و برای مصیبت‌های آن اشک می‌ریخت. گاهی حسن را به سینه می‌چسباند و بر لب‌های معصومش بوسه می‌زد. گاهی گرفتاری‌های آینده زینب و ام کلثوم را به یاد می‌آورد و برای آن گریه می‌کرد. آری امثال این افکار ناراحت کننده بود که زهرای عزیز را رنج می‌داد و روز به روز رنجورتر و ضعیف‌تر می‌شد.

وصیت فاطمه

بیماری زهرا در حدود چهل روز طول کشید و روز به روز حالش بدتر می‌شد. یک روز به علی بن ابی طالب (ع) گفت : ای پسر عمو آثار مرگ را در خودم مشاهده می‌کنم. فکر می‌کنم هر چه زود به پدرم ملحق می‌شوم، می‌خواهم وصیت کنم. علی (ع) اتاق را خلوت کرد و کنار فاطمه (ع) نشست و فرمود : هر چه دلت می‌خواهد وصیت کن و مطمئن باش به وصیت تو عمل خواهم کرد. فاطمه (ع) با چشمان فرو رفته‌اش و صورت پژمرده نگاهی به شوهر مهربانش کرد و گفت : ای پسر عمو! تاکنون در خانه ت دروغ نگفتم، خیانت نکردم، هیچگاه از دستوراتت سر پیچی نکردم. علی (ع) فرمود : به خدا سوگند دوری و جدایی تو بر من سخت است. اما چه کنم که در برابر مرگ چاره ای نیست. به خدا قسم مصیبت‌های مرا تازه کردی و مرگ تو حادثه‌ی بزرگی است، چه مصیبت دردناکی!؟ به خدا قسم این مصیبت را هرگز فراموش نمی‌کنم، انا الله و انا الیه راجعون، آنگاه ساعتی با هم گریستند؛ و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و پاکدامنی بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و گرفتاری و فداکاری‌های همدیگر ناله کردند. بعد از اینکه کمی آروم شدند علی بن ابی طالب سر همسرش را به دامان گرفت و فرمود : هر چه می‌خواهی وصیت کن مطمئن باش که به همه وصیت تو عمل می‌کنم. فاطمه موضوعات زیر را وصیت کرد :
1.ای پسر عمو! مردها بدون زن نمی‌توانند زندگی کنند و تو نیز به زن احتیاج داری، از تو می‌خواهم با دختر خواهر امام ازدواج کنی، چون او با فرزندان من مهربان است. (35) 2- فرزندان من یتیم می‌شوند با آنها مهربان باش و مدارا کن. سرشان فریاد نزن، و برای دلگرمی آنها یک شب کنار همسرت و یک شب کنار فرزندانم بمان. (36) 3- برای من طوری تابوت تهیه کن که بدنم موقع حمل جنازه پیدا نباشد. (37) 4- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار، نگذار اشخاصی که حقم را غصب کردند و اذیت و آزارم نمودند به تشییع جنازه ام بیایند و برای من نماز بخوانند. (38) 5- به هر یک از زنان رسول خدا دوازده وقیه بده. 6- به هر یک از زنان بنی هاشم دوازده وقیه بده 7- به امام دختر خواهرم نیز چیزی بده. (39)
بعد از وفات فاطمه وصیت نامه مکتوب زیر نیز بدست آمد :
بعد از من بوستان ذی الحسنی، بوستان ساقیه، بوستان دلال، بوستان غراف، بوستان رقمه، بوستان هیثم، بوستان ام ابراهیم در اختیار علی بن ابی طالب باشد. بعد از او در اختیار فرزندم حسن، بعد از حسن در اختیار حسین و بعد از آن در اختیار فرزند ارشد آن باشد. نویسنده : علی. شاهد : مقداد، زبیر. ابن عباس نیز روایت کرده که وصیت نامه زیر از حضرت زهرا بدست آمده :
بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیت نامه‌ی فاطمه دختر رسول خداست. به یگانگی خدا شهادت می‌دهم. شهادت می‌دهم که محمد (ص) رسول خداست. بهشت و دوزخ حق است. در وجود قیامت شکی نیست و خداوند مردگان را زنده می‌کند. یا علی خدا مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت با هم باشیم و اختیارم در دست تو است. یا علی مرا شبانه غسل بده و کفن کن و بر من نماز بخوان و به خاک بسپار و به هیچ کس اطلاع نده. اکنون با شما وداع می‌کنم. سلام مرا به فرزندانم که تا قیامت به وجود می‌آیند برسان.

آگاهی فاطمه(ع) از رحلت خود :

از ام سلمه روایت شده که : «فاطمه بیمار بود و همان بیماری به مرگش انجامید و من از او مراقبت می‌کردم. روزی که حال او بهتر بود و علی برای کارهای بیرون از خانه رفته بود، به من گفت : برایم آب بیاور. آب را آوردم و او به بهترین صورت، خود را شست. بعد گفت : لباس تازه ام را بیاور. لباس را آوردم و او پوشید و گفت : زیرا انداز مرا وسط اتاق پهن کن. انجام دادم، رو به قبله، دست‌هایش را زیر گونه‌اش قرار داد و به پهلو خوابید و گفت : اجل من رسیده و من خود را پاکیزه کردم، پس مرا کسی برهنه نباید ببیند و از دنیا رفت. »

فاطمه (ع) در آخرین لحظات زندگی :

علی (ع) می‌فرماید : فاطمه در شب وفات به من فرمود : پسر عمو! اکنون جبرئیل برای سلام نزدم آمده و می‌گوید : خدا سلام می‌رساند و می‌فرماید : وقتش نزدیک است در بهشت با پدرت ملاقات کنی. سپس فرمود : و علیکم السلام. بعد به من فرمود : اینک میکائیل نازل شد و از طرف خدا پیام آورد. سپس فرمود : و علیکم و السلام. در این هنگام چشمایش را باز کرد و فرمود : به خدا سوگند عزرائیل است، برای قبض روح من آمده است. بعد به عزرائیل گفت : روح مرا بگیر ولی با من مدارا کن. در آخرین لحظه‌ی زندگی فرمود : پروردگارا به سوی تو می‌آیم نه به سوی آتش. این‌ها را گفت و چشم‌هایش را بست و پاهایش را دراز کرد و جان خود را تسلیم کرد. حسن و حسین (ع) روی جنازه‌ی مادر افتادند و آن را می‌بوسیدند و گریه می‌کردند. حسن می‌گفت : مادر جان با من سخن بگو. حسین می‌گفت : مادر جان من حسین توأم پیش از آنکه روح از بدنت بیرون رود با من سخن بگو. علی (ع) فرمود : ای دختر پیغمبر! وجود تو تسلی بخش من بود، بعد از تو از که تسلیت جویم؟ (40)

تشییع و تدفین

صدای گریه و ضجه از شهر بلند شد، به سوی خانه‌ی حضرت فاطمه حرکت نمودند، حسن و حسین کنار حضرت علی (ع) نشسته بودند و گریه می‌کردند ام کلثوم هم گریه می‌کرد و می‌فرماید: یا رسول الله اکنون تو را از دست دادیم. همه‌ی مردم بیرون خانه جمع شده بودند و منتظر خروج جنازه‌ی زهرا بودند. ناگهان ابوذر از خانه خارج شد و گفت : پراکنده شوید زیرا تشییع جنازه به تأخیر افتاد. (41) عمر و ابوبکر به علی (ع) تسلیت گفتند و عرض کردند : یا ابالحسن مبادا قبل از ما بر جنازه‌ی فاطمه نماز بخوانی. (42) علی بن ابی طالب در همان شب فاطمه (ع) را به اتفاق اسماء غسل را دو کفن کرد. بچه های یتیم فاطمه اطراف جنازه گریه می‌کردند. وقتی غسل و کفن فاطمه تمام شد صدا زد : ای حسن، ای حسین، ای زینب، ای ام کلثوم بیایید با مادرتان وداع کنید که دیگر او را نخواهید دید. یتیمان زهرا (ع) روی جنازه‌ی مادر افتاده می‌بوسیدند و می‌گریستند. علی (ع) یتیمان را از روی جنازه‌ی مادر برداشت. (43) بر جنازه نماز خواندند و حرکت کردند. عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و حسن و حسین (ع) و عقیل و بریده و حذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شرکت نمودند. (44) جنازه مبارک آن حضرت را در تاریکی شب، وقتی همه خواب بودند آهسته و در سکوت به طرف قبر حرکت کردند، مبادا که منافقین بفهمند و مانع از دفن آن حضرت شوند. جنازه را کنار قبر گذاشتند، امیرالمؤمنین (ع) خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت و با عجله تمام، خاک روی قبر ریختند. (45)

علی بر مزار زهرا(ع)

مراسم دفن را با سرعت و پنهانی انجام دادند. مبادا دشمن مطلع شود و از دفن زهرا مانع گردند. همین که علی (ع) از دفن فارغ شد. غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد. خدایا! چگونه یادگار رسول خدا را در زمین دفن کردم! چه همسر فداکار و مهربان و پاکدامنی از دست دادم! چقدر در خانه ام زحمت کشید! آه از پهلوی شکسته و بازوی ورم کرده و کودک سقط شده‌ی زهرا! خدایا امیدوار بودم تا آخر عمر با همسرم به سر ببرم، اما افسوس که مرگ ما را از هم جدا کرد، آه با یتیمان فاطمه چه کنم؟ علی (ع) قبر فاطمه را از ترس با خاک هموار کرد. هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف درست کرد تا جای آن شناخته نشود (46) و بعد به خانه برگشت. عمر و ابوبکر و بقیه مسلمانان، بامداد، برای تشییع جنازه به خانه‌ی علی (ع) آمدند، وقتی مقداد خبر داد که زهرا دیشب به خاک سپرده شد. عمر به ابوبکر گفت : نگفتم که چنین می‌کنند؟ عمر گفت : طبق وصیت فاطمه، او را شبانه دفن کردند. عمر گفت : حسادت و دشمنی شما بنی هاشم تمام شدنی نیست. من تصمیم دارم قبر فاطمه را بشکافم و بر او نماز بخوانم. علی بن ابی طالب (ع) فرمود: به خدا سوگند اگر بخواهی چنین کاری انجام دهی با شمشیر خونت را می‌ریزم. عمر وقتی این وضع و تهدیدات را دید از تصمیمش منصرف گشت. (47)

فاطمه(ع) و معامله با خدا

مفسر معروف اهل سنت میبدی این آیه را می‌آورد : (من ذالّذِی یُقرِضُ اللهَ قرضاً حَسَناً فَیُضا عِفَهُ لهُ أضعافاً کثیرةً) 48؛ کیست که به خداوند قرض نیکویی دهد تا خدا آن را برای او چندین برابر کند. سپس بعد از این آیه، این روایت نقل می‌کند : روزی علی (ع) وارد خانه شد، حسن و حسین پیش فاطمه زهرا گریه می‌کردند، علی گفت : ای فاطمه چه شده است این روشنایی چشم و میوه‌ی دل من چرا می‌گریند؟ فاطمه گفت: یا علی! بچه ها گرسنه اند و از روز گذشته تاکنون هیچ چیز نخورده اند و دیگی روی آتش گذاشته بود. علی گفت : چه چیز در دیگ است؟ فاطمه گفت: در دیگ چیزی جز آب نیست، دلخوشی این بچه ها را در آتش گذاشته ام تا فکر کنند که چیزی می‌پزم، علی ناراحت و دل تنگ شد، عبایش را تنش کرد و به بازار رفت. شش درهم داد و طعامی خرید. ناگهان سائلی گفت : (من یقرض الله یجده ملّیاً وضیّا) علی آنچه داشت به وی داده و باز آمد و به فاطمه گفت. فاطمه فرمود : (وفّقت با أبا الحسن ولم تزل فی خیر)، نُوشت با یا ابالحسن، علی بازگشت تا به مسجد رسول برود و نماز بخواند، اعرابی را دید که شتر می فروخت، گفت: یا ابا الحسن این شتر را می‌فروشم بخر، علی گفت : نمی‌توانم بهایی ندارم، اعرابی گفت : به تو فروختم تا وقتی که غنیمتی در رسد یا عطایی از بیت‌المال به تو در آید، علی (ع) آن شتر را به شصت درهم خرید، اعرابی دیگر پیش او آمد و گفت : یا علی! این شتر را به من می‌فروشی؟ گفت : می‌فروشم. گفت: به چند؟ علی (ع) گفت: به چقدر خواهی، گفت به صد و بیست درهم می‌خرم، علی گفت: باشد به صد و بیست درهم می‌فروشم. به خانه بازگشت و به فاطمه گفت: این شصت درهم را بهای شتر می‌دهم و شصت درهم خود را به کار می‌بریم. بیرون رفت تا شصت درهم اعرابی که شتر را از آن خریده بود بدهد. رسول خدا (ص) را دید گفت : یا علی کجا می‌روی؟ علی قصه‌ی خود را بازگو کرد. رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد، گفت : یا علی آن اعرابی نبود، آن کس که شتر را به تو فروخت جبرئیل بود و آن کس که شتر را از تو خرید میکائیل بود و آن شتر ناقه ای بود از ناقه های بهشت، این آن قرضی بود که تو به خداوند دادی و درویش را با آن خوشحال کردی! (49)

فاطمه (ع) و آیات تأویل شده درباره‌ی او

در قرآن آیاتی در خور فاطمه (ع) آمده است که در زیر به آن اشاره شده است.

فاطمه(ع) راست‌گوترین عالم

(یا اَیُّها الّذینَ آمنوا اتّقُوا اللهَ و کونوا معَ الصّادِقین) 50؛ ای کسانی که ایمان آوردید از (مخالفت) خداوند به پرهیزید و با راست گویان باشید. حسکانی در ذیل آیه از امام باقر (ع) روایت آورده که فرمود : (و کونوا معَ الصّادقین)) با آل محمد باشید. (51) وایت دیگری از عبدالله بن عمر آمده که گفت: «خداوند همه‌ی اصحاب محمد را از خدا بترسند سپس به ایشان فرمود : (و کونوا معَ الصّادقن)) باید با راست‌گویان باشید یعنی با محمد و اهل بیتش. (52)) بط ابن جوزی می‌نویسد : «»ا علی و اهل بیتش باشید.» (53)) صداق بارز و اکمل صادقین فاطمه زهرا (ع) است و حتی اسقف اعظم مسیحیت هم بر صداقت زهرای مرضیه گواهی دارد.

فاطمه(ع) محبوبه پیامبر(ص)

ابن مردویه از ابوهریره نقل می‌کند که علی از پیامبر پرسید : «یا رسول الله کدام یک از من و فاطمه در نزد تو محبوب‌تریم؟ فرمود : فاطمه محبوب‌تر است نزد من از تو، ولی تو گران قدری از فاطمه، و گویا تو را می‌بینم که کنار حوضم مردم را از آن دور می‌کنی، و کنار آن حوض به عدد ستارگان آفتابه‌هایی هست، و تو، حسن و حسین، فاطمه، عقیل و جعفر اهل بهشتید آن گاه این آیه را قرائت کردند: (إخواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین) آن چنان در برابر هم هستید که به پشت سر یکدیگر نمی‌نگرید.» (54)

فاطمه(ع) وسیله بین خدا و مردم

«أولئکَ الّذینَ یدعونَ یَبتَغونَ إلی ربّهِمُ الوسیلَة أیُّهُم أقرَبُ ویرجونَ رحمتَهُو یخافونَ عذابَهُ إنَّ غذابَ ربّکَ کان محذوراً» (55)آنهایی که خداوند را می‌خوانند هر کدام از آنها که قربشان به خداوند بیشتر است خواهان وسیله نزدیک‌تری به خداوند می‌باشند و دائماً به رحمت خداوند امید دارند و از عذاب خداوند ترسان می‌باشند هرآینه از عذاب پروردگارت باید فرار کرد و ترسان بود. حسکانی از عکرمه روایت کرده که وی گفت : (أولئکَ الّذینَ یدعونَ یَبتَغونَ إلی ربّهِمُ الوسیلَة) یعنی ایشانند کسانی که می‌خواهند خدا را می‌گیرند به سوی پروردگارشان محکم ترین وسیله را، گفت : «ایشان، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند. » (56)

فاطمه رستگار و پیروز

(انّی جزَیتُهمُ الیَومَ بِما صبرُوا أنّهُم هُمُ الفائزُون) (57)؛ امروز من به آنان پاداش می‌دهم به واسطه آنچه بردباری نمودند، زیرا صبر کنندگان رستگاران می‌باشند. حسکانی زیر این آیه از عبدالله بن مسعود روایت کرده که گفت : (انّی جزَیتُهمُ الیَومَ بِما صبرُوا) یعنی پاداش می‌دهم ایشان را به بهشت به سبب صبر و بردباری علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین در دنیا بر گرسنگی و تنگ دستی و طاعات و به سبب آن چه صبر نمودند بر ترک گناه و صبر نمودند برای خدا بر. ر ...ر دنیا که ایشان رستگارانند و از حساب در نجاتند. (58)

فاطمه (ع) امان مردم از عذاب

(و ما کانَ اللهُ لیعذِّ و أنتَ فیهِم) (59) و خدا تا تو در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد.ابن حجه هتیمی این آیه را در شأن اهل بیت ذکر کرده و سپس می‌گوید : «پیامبر (ص) اشاره به سوی معنایی کرده که در اهل بیتش وجود دارد و برای اهل زمین اهل بیتش امان می‌باشند همان طور که وجود خود پیامبر برای آنان امان است. در این باب احادیث زیادی وجود دارد مثل» النجوم أمان لأهل السماء؛ و اهل بیتی امان لأمّتی... (60)

فاطمه مجاهده

(و الذّینَ جاهَدُوا فینا لنَهدِ یَنّهُم سُبُلَنا) (61) و کسانی که در راه ما می‌کوشند هر آیینه راه‌هایمان را به آنها نشان می‌دهیم.در زیر این آیه روایتی از امام باقر (ع) آمده که می‌فرماید : «این آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است.» (62) و فاطمه محور اهل بیت است.

غذای پر برکت در خانه فاطمه (ع)

روایتی از جابر نقل نمودند که می‌گوید :رسول خدا چند روز را بدون آن که غذایی خورده باشد، گذراند تا آن که فشار گرسنگی بر ایشان سخت شد، سپس به دنبال غذا به خانه های همسرانش سرکشی کرد ولی چیزی نیافت، آن گاه سوی فاطمه رفت و فرمود : دخترم! آیا چیزی برای خوردن داری؟ من گرسنه ام. او گفت : به خدا سوگند، نه. بعد از رفتن پیامبر همسایه‌ی فاطمه دو قرص نان و تکه ای گوشت برایش فرستاد. او نیز آنها را گرفت و در کاسه ای گذاشت و گفت : «والله! لأوثرنّ بهذا رسول الله (ص) علی نفسی و من عندی» به خدا سوگند حتماً رسول خدا (ص) فرستاد تا او را بیاورند. رسول خدا (ص) به سوی فاطمه بازگشت. فاطمه گفت : خداوند چیزی به ما داد که برای شما کنار گذاشتم. فرمود : دخترم آن را بیاور. فاطمه پارچه را از روی کاسه برداشت و ناگهان دید ظرف پر از نان و گوشت است؛ با دیدن آن حیران ماند و دانست از برکت خداست پس خدا را شکر کرد و جلوی پیامبر آوردند. پیامبر غذا را دید او هم خدا را شکر کرد و پرسید دخترم، این طعام را از کجا آوردی؟ گفت پدرم : (هوَ من عندِ اللهِ إنّ یرزُقُ من یَشاءُ بغیرِ حِساب)) (63) پیامبر اکرم حمد خدا کرد و سپس فرمود : «الحمدالله الّذی جعلکِ شبیهة نساء بنی إسرائیل» حمد از آن خدایی است که تو را بسان بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد.

نور خدا در خانه فاطمه (ع)

(فی بُیوتِ أذنَ اللهُ أن تُرفعَ و یُذکُرَ فیها اسمُهُ یُسبّحُ لهُ ئ الآصالِ رجالٌ لاتُلهیهِم قجارةٌ و لابَیعٌ عن ذکرِ اللهِ و إقامِ الصّلاةِ و إیتاء الزّکاةِ یخافونَ یوماً تتقلَّبُ فیهِ القُلوبُ و الانصار) (4)نور خدا در خانه‌هایی است که خداوند اجازه داده است که رفعت یابد و در آن اسم او یاد شود. در حالی که در آن خدا را صبح گاه و شام گاه تسبیح می‌کنند، مردانی که هیچ تجارتی و نه معامله ای، آنان را از یاد خدا غافل و سرگرم نمی‌کند و نماز به پا داشته و زکات می‌دهند، و از روزی که دل و دیده ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند. انس بن مالک روایت آورده که : «رسول خدا این آیه را تلاوت نمود. مردی بلند شد و از آن حضرت پرسید : این کدام خانه‌هاست! خانه علی و فاطمه از این خانه‌هاست؟ فرمود : بله، افضل خانه های انبیاء می‌باشد. (65)»

علم و دانش فاطمه

امام حسن عسکری (ع) فرمود: زنی خدمت فاطمه (ع) شرفیاب شد و گفت : مادر ناتوانی دارم که در امر نماز به مسئله مشکلی برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده که سؤال کنم و مسئله را مطرح کرد. حضرت فاطمه (ع) جواب مسئله را داد. آن زن برای دومین بار مسئله دیگری را پرسید و حضرت فاطمه (ع) جوابش را داد. بعد از آن مسئله سوم را پرسید و همچنین تا ده مسئله پیش رفت. حضرت فاطمه همه را جواب داد. سپس آن زن از سؤال پرسیدنش خجالت کشید و عرض کرد : ای دختر رسول خدا! دیگر مزاحم نمی‌شوم خسته شدید. فاطمه فرمود : خجالت نکش، هر سؤالی داری بپرس تا جوابت را بدهم، من از جواب دادن به سؤالات تو خسته نمی‌شوم، بلکه با کمال میل جواب می‌دهم. اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را بر بام حمل کند و در وجه آن مبلغ صد هزار دنیا را اجرت بگیرد آیا از حمل بار خسته می‌شود!؟ زن پاسخ داد: نه خسته نمی‌شود، زیرا در برابر آن مزد زیادی دریافت می‌کند. حضرت فاطمه فرمود : خدا در برابر جواب هر مسئله آن قدر به من ثواب می‌دهد که بیشتر است از اینکه بین آسمان و زمین پر از مروارید باشد. با این وجود آیا از جواب دادن خسته می‌شوم؟ امام حسن عسکری فرمود : دو نفر زن که یکی از آنها مؤمن بود و دیگری معاند بود، در یک مطلب دینی با هم تنازع داشتند. برای حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه رفتند و جریان را برای آن حضرت تعریف کردند. چون حق با زن مؤمن بود حضرت فاطمه گفتارش را با دلیل و برهان تأیید کرد؛ و بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت، و از این پیروزی خوشحال شد. حضرت فاطمه به زن مؤمن فرمود: فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان شدند و غم و اندوه شیطان نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند می‌باشد. آنگاه امام حسن (ع) فرمود: و به این جهت خدا به فرشتگانش فرمود : در عوض خدمتی که فاطمه به این زن مؤمن کرد بهشت و نعمت‌های بهشتی‌اش را هزار هزار برابر آنچه قبلاً مقرر بود قرار دهید و همین روش را درباره‌ی هر دانشمندی که مؤمنی را هدایت کند و ثوابش را هزار هزار برابر کنید.

فضائل حضرت زهرا(ع)

امام صادق (ع) فرمود: فاطمه نزد خدا به نه اسم خوانده می‌شود: فاطمه، مبارکه، صدیقه، طاهره، زکیه، مرضیه، راضیه، محدثه، زهرا، علت اینکه فاطمه نامیده شد این است که از شرور و بدی‌ها معصوم و محفوظ است.پیغمبر (ص) به فاطمه فرمود : خدا به واسطه غضب تو غضب می‌کند و به واسطه خشنودی تو خشنود می‌گردد. (66) رسول خدا (ص) فرمود : هنگامی که قیامت بر پا شود، منادی حق از عرش ندا می‌کند، ای مردم چشم‌هایتان را ببندید فاطمه می‌خواهد از صراط عبور کند. (67) عایشه می‌گوید : بعد از رسول خدا کسی را راست‌گوتر از فاطمه ندیدم. (68) پیغمبر (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. اذیت او اذیت من خشنودی او خشنودی من است. (69) پیغمبر (ص) فرمود : بهشت مشتاق دیدار چهار زن است : اول مریم دختر عمران، دوم آسیه زن فرعون، سوم خدیجه دختر خویلد، چهارم فاطمه دختر محمد. (70) پیغمبر (ص) فرمود: فاطمه حوریه ای است به صورت انسان. (71) امام صادق (ع) فرمود: فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند که مردم قدرت ندارند حقیقت او را درک کنند. (72) پیغمبر (ص) فرمود: اگر علی نبود، برای فاطمه شوهر لایقی وجود نداشت. (73) ابن عباس می‌گوید : از رسول خدا پرسیدم : آن کلماتی که حضرت آدم از خدا یاد گرفت و به وسیله‌ی آنها توبه‌اش قبول شد چه بود؟ فرمود : خدا را قسم داد به حق علی و محمد و حسن و حسین و فاطمه (ع) بدان جهت توبه‌اش قبول شد. (74) پیغمبر اکرم در حالی که دست فاطمه (ع) را در دست داشت فرمود : هر کس این را می‌شناسد که می‌شناسد، و هر کس نمی‌شناسد، این فاطمه دختر محمد، و پاره تن من و قلب و روح من است. هر کس او را اذیت کند مرا اذیت نموده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است. (75) پیغمبر (ص) فرمود : بهترین زنان عالم چهار نفرند: مریم دختر عمران، دوم آسیه زن فرعون، سوم خدیجه دختر خویلد، چهارم فاطمه دختر محمد. (76) پیغمبر به فاطمه فرمود: دخترم! خدا به دنیا توجه نمود و مرا بر تمام مردم برگزید. در مرتبه دوم باز به دنیا نگاه کرد و همسر تو علی را بر سایرین برتری داد. برای سومین بار به آن توجه کرد و تو را به زنان عالم برتری داد و در مرتبه چهارم توجه کرد و حسن و حسین (ع) را بر جوانان اهل بهشت امتیاز داد. (77) ام سلمه می‌گوید : فاطمه شبیه ترین مردم بود، به رسول خدا. (78)

نتیجه گیری:

در ابتدا توسط روایات نقل شده از تشیع و منابع معتبر اهل تسنن بیان نمودیم که سرچشمه وجود حضرت زهرا (س) از میوه های بهشتی بوده است و در شب معراج به سبب خوردن میوه بهشتی توسط پیامبر نطفه پاک ان حضرت شکل گرفت؛ و اثبات این مطلب که نام حضرت را خداوند متعال برای ان حضرت انتخاب فرمود و خطاب به پدر گرامیش توسط جبرییل فرمود:ای محمد نام این دختر را فاطمه بگذار چرا که او سبب جدایی شیعیان از آتش جهنم است؛ و سپس به بررسی نام‌های ان حضرت پرداختیم و دلیل نام‌گذاری ان حضرت به این اسماء را بیان نمودیم. در ادامه به ماجرای درس آموز خواستگاری ان حضرت و ازدواج با امیرالمؤمنین (ع) و مهریه ای که پدر گرامیش برای ان حضرت قرارداد پرداختیم. در ادامه به بررسی شخصیت ان بزرگوار و خصایص اخلاقی منحصر به فرد ان حضرت و سیره اخلاقی و تربیتی ان بزرگوار بیان نمودیم؛ و سپس دیدگاه امیر مؤمنان علی بن ابی طالب در مورد ان حضرت بیان داشتیم؛ و سپس به بیان دوران زندگی ان حضرت بعد از رحلت پدر و مصیبت‌های که بران بزرگوار وارد شد؛ و جریان مرگ ان حضرت وصیت نامه گوهربارش که خطاب به همه شیعیان است و نحوه به خاک سپاری غریبانه ان حضرت توسط امیرالمؤمنین (ع) پرداختیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. سبط ابن جوزی، ص 273
2. ر. ک : همین اثر در بحث فاطمه سرور زنان عالم
3. یوسف قرمانی، اخبار الدول و آثار الاول، ج 1، ص 256
4. همان؛ علی ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 5، ص 293؛ موفق بن احمد خوارزمی، همان، ج 1، ص 105 و احمد طبری، همان، ص 36
5. حاکم نیشابوری، ج 3، ص 156
6. سیوطی، الدرالمنلور، ج 5، ص 218
7. سیوطی، همان
8. سیوطی، الحضائص الکبری، ج 1، ص 297
9. تذکرة الخواص، ص 288 و نیز ر. ک : احمد طبری، همان، ص 52.
10. عسقلانی، لسان المیزان، ج 3، ص 345
11. میزان الاعتدال، ج 2، ص 400 و ج 3، ص 349
12. احمدطبری، ص 26
13. احمد طبری، همان
14. میزان الاعتدال، ج 2، ص 400
15. متقی هندی، کنزالعمال، ج 12، ص 109
16. النهایة فی غریب الأثر، ماده (ب، ت، ل)، ج 1، ص 94
17. مرتضی حسینی، حضرت فاطمه در کتاب اهل سنت، ص 21
18. کشف الغمة، ج 1، ص 353
19. کشف الغمة، ج 1، ص 354
20. بحارالانوار، ج 43، ص 125
21. موفق بن احمد، ج 1، ص 107
22. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 387
23. انعام 6، آیه 84 و 85
24. حاکم نیشابوری، همان، ج 3، ص 164
25. محی الدین، یحیی بن خرام، تهذیب الاسماء، ص 192، ح 118
26. بحارالانوار، ج 43، ص 46
27. کشف الغمر، ج 2، ص 94 دلائل الامامة ص 56
28. بحار، ج 43، ص 172
29. حاکم نیشابوری، همان، ج 3، ص 154
30. طبقات ابن سعد، ج 2 بخش 2 ص 85
31. بحارالانوار ج 43 ص 157
32. بحارالانوار ج 43 ص 157
33. بحارالانوار ج 43 ص 177
34. اسدالغابه تألیف ابن اثیر ج 5 ص 524
35. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 362
36. بحارالانوار ج 43 ص 178
37. بحارالانوار ج 43 ص 192
38. بحارالانوار ج 43 ص 192
39. دلائل الامامة ص 42
40. بحارالانوار ج 43 ص 186
41.بحارالانوار ج 43 ص 192
42.بحارالانوار ج 43 ص 199
43.بحارالانوار ج 43 ص 179
44. بحارالانوار ج 43 ص 183
45. بحارالانوار ج 43
46. بحار ج 43 ص 183
47. بحارالانوار ج 43 ص 199
48. بقره 2 آیه 245
49. کشف‌الاسرار، ج 1، ص 662-663
50.توبه (9) آیه 119
51.همان
52.شواهد التنزیل، ج 1، ص 261-262
53.تذکرة الخواص، ص 25
54.مناقب، ص 271
55.اسراء (17) آیه 57
56.شواهد التنزیل ج 1 ص 342
57.مؤمن (23) آیه 11
58.شواهد التنزیل ج 1 ص 408
59.انفال (8) آیه 33
60.الصواعق المحرقه ص 152
61.عنکبوت (29) آیه 69
62.شواهد التنزیل ج 1 ص 442
63.آل عمران (3) آیه 37
64.نور (24) آیه 36
65.الدر المنثور ج 6 ص 203
66. کشف الغمه ج 2 ص 84 اسدالغابه ج 5 ص 522
67 .کشف الغمه ج 2 ص 83
68.کشف الغمه ج 2 ص 89
69.کشف الغمه ج 2 ص 92
70. کشف الغمه ج 2 ص 92
71. دلائل الامه ص 52
72.بحارالانوار ج 43 ص 65
73.کشف الغمه ج 2 ص 98
74.کشف الغمه ج 2 ص 91
75.کشف الغمه ج 2 ص 92
76.کشف الغمه ج 2 ص 76
77.کشف الغمه ج 2 ص 91
78.کشف الغمه ج 2 ص 97

فهرست منابع:
1.الاربلی، ابی الفتح، کشف الغمه، دارالاضواء، بیروت، لبنان،1405 ه ق
2.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان،1403 ه ق
3.حسکانی، حاکم، شواهد تنزیل، موسسه طبع والنشر،1411 ه ق
4.آشوب، ابن شهر، مناقب، چاپخانه الحیدریه، نجف اشرف،1376 ه ق
5.ابن اثیر، عزالدین، اسد الغایه، بیروت، دارالفکر، بیروت، لبنان،1409 ه ق
6.هاشمی، محمد بن سعد، طبقات، دارالکتب العلمییه، بیروت، لبنان،1410 ه ق
7.ابن کثیر، ابوالفداء، النهایه، دارالفکر، بیروت، لبنان،1407 ه ق
8.ابن حجر، لسان المیزان، موسسه اعلمی المطبوعات، چاپ سوم، بیروت، لبنان،1390 ه ق
9.الهندی، المتقی، کنزالعمال، موسسه الرساله، بیروت، لبنان 1409 ه ق
10.الذهبی، میزان الاستدلال، دارالمعرفه للطباعه والنشر، بیروت، لبنان 1382 ه ق
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:46
اهل بیت

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در اندیشه فلسفی هانری کربن (1)

حضرت فاطمه مرضیه (علیهاالسلام) در اندیشه فلسفی هانری کربن(1)

نویسنده: دکتر نهله غروی نائینی/فاطمه همدانیان
استادیار دانشگاه تربیت مدرس/کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس


 

چکیده

وجود بزرگوار حضرت زهرا (علیهاالسلام) الگوی تربیت و شخصیتی تمام انسان های عالم، از ابعاد مختلف و از نگاه اندیشمندان بسیاری اعم از شیعه، سنی، مسیحیان، شرق شناسان و اسلام شناسان به صورت اخص و اعم مورد بررسی قرار گرفته است. هانری کربن یکی از بزرگان فلسفه غرب است که در باب وجود بزرگوار حضرت زهرا (علیهاالسلام) به بررسی و تحقیق پرداخته. او در این بررسی ارتباطی شایق و عمیق با وجود حضرت زهرا (علیهاالسلام) برقرار نموده و ایشان را کمال شناخت و معرفت الهی خوانده است. در این مقاله سعی شده تا ابعاد مختلف تفکر هانری کربن راجع به وجود مبارک حضرت زهرا (علیهاالسلام) بررسی شود.
کلید واژه ها: هانری کربن، فاطمه (علیهاالسلام) شیعه، اسلام.

مقدمه

هانری کربن (1) از بزرگ ترین ایران شناسان غیر ایرانی در تاریخ محسوب می شود. کربن به ویژه در حوزه حکمت و عرفان ایرانی-اسلامی سرآمد همه ایران شناسان غربی محسوب می شود. اقامت های طولانی او در ایران به او این امکان را داد تا بتواند جهان ایرانی و شیعی را بیش از هر محقق اروپایی درک کند و به ویژه در مورد حکمت ایرانی-اسلامی در میان غربیان بی همتا شود.
میراث کربن اهمیت ویژه ای دارد؛ نه فقط به سبب بخشی از تفکر اسلامی، بلکه به سبب اینکه باعث شد مردم غرب با منعویتی فراموش شده یا سرکوب شده که مشترک بین همه ادیان صاحب کتاب است، آشتی کنند. مومنان می خواهند با درک پیام وحی مفهوم حیات دریابند، اما پیام الهی را فقط تا حدی می فهمند که خودشان را در حکم موضوعات متعالی گشوده باشند.
پیکره مطالعاتی هانری کربن در پارادایم زنان، شخصیت برجسته ی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. او مظاهر و مصادیق حضرت زهرا(علیهاالسلام) را در غالب تمام اسطوره های زنانگی همچون مادر، زن-زمین و زن جاودانه مطرح می کند. مبسوط ترین متن کربن راجع به حضرت زهرا (علیهاالسلام) اختصاص فصلی از« ارض ملکوت» به وجود بزرگوار ایشان است.
فاطمه(علیهاالسلام) نزد کربن همچون استادش ماسینیون، پیوند میان مذاهب و ادیان است. او در نوشته های خود به ولایت عرفانی ایشان توجه و باور عمیق و خاصی داشته است. مطابق با کریستین ژامبه، (2) سهروردی در اغلب بررسی ها برای کربن معلمی نامرئی بود و این در انتخاب ارض ملکوت در غالب فرّه فاطمه زهرا (علیهاالسلام) و هاله نور، نشانگر تأثیرپذیری کربن از سهروردی در مبحث فاطمه مرضیه است. در واقع، کربن فیلسوفی است که با مرادهای مورد بررسی اش رابطه ای شخصی برقرار کرده بود و این به وضوح در سخن و رویکرد او از زهرا (علیهاالسلام) آشکار است.

رویکرد پژوهشی هانری کربن(3) در شیعه شناسی

هانری کربن در دین پژوهی، مانند توشیکو ایزوتسو، میر چا الیاده، اتین ژیلسون رودولف اتو و فریدریش هایلر از شیوه پدیدارشناسی استفاده نموده است.(شایگان، 1371، ص 29) این اندیشمندان در روش شناخت موضوعات تحقیقی خود، از دیدگاه تاریخی به مسئله نمی نگرند و موضوع را از حیث تحققش در زمان و مکان خاص یا حیثیت تاریخی بررسی نمی کنند. در شیوه ی پدیدار شناسی، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، شناخت پدیده و تاثیرات و آثاری است که آن پدیده می تواند بر فرد، جامعه و یا برهه ای از تاریخ بر جای گذارد. به تعبیر آنه ماری شیمل، در روش پدیدار شناسانه محقق می کوشد تا با این روش به کانون یک دین وارد شود و به درونی ترین امر مقدس هر دین دست یابد. (میشل، 1376، ص 36) ما در نگاه تاریخی نمی توانیم بفهمیم که یک فکر چه مبانی ای دارد و چگونه به وجود آمده است، ولی در نگاه پدیدار شناسانه، مبانی و چگونگی پیدایش یک تفکر و اندیشه را می توان فهمید. در این روش، توصیف و شناخت یک پدیده و تاثیرات آن- که به تعبیر ادموند
هوسرل، نوعی روان شناسی توصیفی(4)است- مورد توجه می باشد و توسط آن می توان به جهان فکری، زندگی افراد و به مفهوم یک پدیده پی برد. به تعبیر مارتین هایدگر: «در پدیدارشناسی سعی می شود موقعیتی فراهم شود تا خود شیء، خود را نشان دهد و با مفاهیم نارسا و مبهم در خفا و حجاب نیفتد. وقتی یک جنگلی، از جنگل صحبت می کند، یا یک کویری از کویر صحبت می کند، باید پرسید آن جنگل و آن کویر برای آنها چگونه پدیدار می شوند، نه اینکه ما به آنها از روی مفاهیم پیش ساخته شده، بنگریم و تأویل نماییم.»(کوروز، 1378، ص 25-26)
در شیوه ی پدیدارشناسانه برخلاف شیوه تاریخی - که مبتنی بر روش پوزیتیویستی می باشد - هدف، شناخت پدیده از راه شناخت عناصر ذهنی و روانی افراد و درک پیامدهای آن بر آثار خارجی است و این امر با شناختن و بازکاوی علت ها و عوامل فکری امکان پذیر است، بر خلاف شیوه پوزیتیویستی که در آن، بررسی مسئله بدون نظر داشتن به ظرفیت ها و عناصر ذهنی مورد اهتمام و توجه می باشد.
در روش پدیدارشناسی، بررسی و مطالعه یک پدیده حتی بیش از پرداختن به حقانیت و کشف دلیل آن اهمیت دارد و محقق سعی می کند مجموعه عوامل یک فکر را به صورت شبکه ای و منسجم شناسایی نماید. در واقع، پدیدارشناس سخن درباره صحت و حقانیت پدیده را به صورت معلق می گذارد و به اصطلاح، تعلیق حکم می کند و در عوض، می کوشد تا به شناخت، هم زبانی و همدلی با یک پدیده و پدید آوران آن بپردازد. بر این اساس، کربن در بررسی عناصر فکر شیعی، تفکر شیعه را در تاریخ و زمان عینی مورد توجه قرار نمی دهند، بلکه آن را در خارج از تاریخ به معنای متداول آن و در عرصه ای که خود ضد تاریخ است و در زمان و مکانی غیرعادی قرار گرفته، بررسی می کند و به بیان ریشه ها و بینادهای آن می پردازد. در واقع، در بررسی تاریخ قدسی، زمان آفاقی جای خود را به زمان انفسی می دهد. به همین دلیل، کربن درباره تفسیر پدیدارشناسانه از مهدویت می گوید: در شرح حال امام دوازدهم، خطوط رمزی و مثالی مربوط به ولادت و غیبت او فراوان به چشم می خورد... . نقد تاریخی، اینجا راه به جایی نخواهد برد؛ زیرا بحث بر سر آن چیزی است که ما تاریخ قدسی نامیده ایم. اینجا باید به عنوان پدیدارشناس رفتار کرد؛ کشف نیات وجدان شیعی برای مشاهده آنچه که وجدان شیعی از همان آغاز به خود ظاهر ساخته است. (کربن، 1377، ص 103)
هانری کربن در مسئله مهدویت و شناخت شیعه و بخصوص فاطمه زهرا (علیها اسلام) به عناصر، شاخص ها و بنیادهای فکر شیعی می پردازد و از نگاه او، حقانیت و درستی این مباحث مفروض گرفته می شود. در واقع، برای او از جنبه پدیدارشناسی، درک حقانیت و درستی اعتقاد، از اولویت برخوردار نیست. هر چند که او معتقد به این مباحث است. کربن در صدد است تا مبانی اصلی فکر شیعه ولوی یا باطنی را مطرح سازد. کربن در شیوه پدیدارشناسی اسلام، نخست به شناخت موضوع معطوف می شود و سپس می کوشد تا به توصیف مؤلفه ها و عناصر درونی این اعتقاد و تاثیر آن در رفتار و افکار مسلمانان و جوامع اسلامی بپردازد و هماهنگی و پیوستگی این فکر با اجزای درونی آن را آشکار سازد. هانری کربن بر اساس این شیوه تشخیص داد که حضرت زهرا بنیاد و کمال هیئت لاهوت است. بدین ترتیب، او با ایمانی ژرف و روشن بینی خاص درباره حضرت زهرا (علیهاالسلام)سخن رانده است.
در واقع، کربن در رأس کار خود با گام برداشتن در پارادایم پدیدارشناسانه، به دنبال ارائه الگو و مدل جدیدی از اعتقاد دینی به جای فلسفه ورزی یونانی بود و اگر هم به فیلسوفان پیش از سقراط مانند فیثاغورث، پارمنیدس، هراکلیتس و یا حکیمان ایران باستان اشاره می کند، به این دلیل است که آنها را همسو با تفسیر حکمی و معنوی از اسلام می پندارد.

فاطمه(علیهاالسلام) تجلی ذات الهی

گستره وجودی زن الگو، حضور خداوند در اسماء و صفاتش را در خویش دارد. کربن هم اشاره ای عمیق به این نمود دارد. وی معتقد است که دلیل و علت وجود و رویش زمین، وجود مبارک حضرت زهرا (علیه السلام) است و آن را نمود تجلی الهی می داند: « فضایل، وجودی (حضرت فاطمه-سوفیا(5)) را که از نظر بگذرانیم، می توانیم بگوییم که آن وجود، که به توسط وی هستی عالم خاک به صورت سپیده دمان زمین مافوق آسمان در می آید، خود تجلی ذات الهی است.»( Corbin 1990 ,P.121)
در عین حال، کربن چنین شباهتی از دلیل وجود دنیای مادی را با ارجاع به حضرت زهرا(علیهاالسلام) به دست یافته های گوته در بخش دوم از فاوست(6) ارجاع می دهد و از زبان گوته می گوید: «وجودی در ازل مونث، حتی مقدم بر وجود زن در عالم خاک - چرا که مقدم بر جدا شدن و تمایز مونث از مذکر در جهان خاکی بود و نیز در جهان فوق افلاکی- بر جمیع زمینه ها، چه افلاکی و چه خاکی، حکم می راند و پیش از خلق آنها خلق شده است.»(گوته، 1384، ص 52)
کربن در اینجا علت را در آن می جوید که حضرت فاطمه -سوفیا، نفس است؛ نفس عالم خلقت، نفس هر مخلوق؛ یعنی آن بخش تشکیل دهنده وجود بشری که بذاته در برابر وجدان و ادراک تخیلی به صورت وجودی مونث، نفس، عرضه می گردد. بدین ترتیب، حضرت زهرا(علیه السلام) همان است که « اسماء و صفات الهی را که در ذوات تجلی یافته الهی، که در امامان و در افلاک هیئت لاهوت نمود دارد متجلی می سازد.» (Corbin, 1990.p.122)
بنابراین، از نگاه کربن، فاطمه(علیهاالسلام) صاحب مقام ولایت است که مقام معرفت تام و یقینی به ذات قدسی خداوند سبحان و فنای عالم و آدم در حضرت حق و شهود هستی به عنوان تجلی خدا و ملک طلق حضرت حق می باشد و صاحب ولایت به مقام نبوت تعریفیه یا انبائیه رسیده که نبوت تعریفیه غیر از نبوت تشریعیه است.(7).(حسن زاده آملی، 1385، ص 26)

فاطمه(علیهاالسلام) کمال و بنیاد هیئت لاهوت

کربن در حیطه ی بحث امامت و ولایت به تشریح جایگاه حضرت زهرا(علیهاالسلام)پرداخته است. وی در این مورد خاص هیئت قدسی معصومان را تصویر می کند و سپس امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را به ترتیب فلک شمس و فلک قمر در هیئت متعالی دانسته و پس از این بزرگواران، به تجلی آن وجود روحانی در روی زمین (امام دوازدهم، امام غایب، یعنی امام عصر و زمان)، که شخص ایشان یا پیامبر، همان نسبت آخرین سوشیانس (منجی) دارد، اشاره کرده است. بعد از آن، هشت امام دیگر به ترتیب حضور می یابند و ترتیب آنان در ولایت ابدی به صورت سایر سیارات و کواکب برای بیان حرکات قمر تصور شده است.
در نهایت این مراتب، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) «هیئت لاهوت را کامل کرده، بدان هم کمال می دهد، هم بنیاد.» (Corbin,1990,p,134) در ادامه، کربن نتیجه می گیرد: ارض «هیئت متعالی است، و به همین سبب، شایسته ذکر است که در این مرحله و مرتبه ی وجودی، حضرت زهرا از ارض ملکوتی برتر و بیشتر و «ارض مافوق ملکوت، (Ibid) است.» در واقع، کربن می خواهد بیان دارد: ذات حضرت زهرا(علیهاالسلام) در هیئت قدسی، در قبال زمین ملکوتی هورقلیا(8) همان نسبت را دارد که سِپَنته اَرمَئیتی(9) در برابر زمین مزدایی غرق در هاله نو، خَوَرَنه، (10) دارد.(Corbin,1990,p.145)
در واقع، کربن بر این نظر است که وجودهای هیئت لاهوتی، تنها در شکل های ظهوری خود، که ظروف تجلی آنهاست، قابل دید می باشد. در این حالت، تصویر زمین فوق ملکوت برتر و مقدم است؛ یعنی آن فردوس ماوراء فردوس به همان میزان که زمین ملکوتی هورقلیا، زمین تجلیات الهی است؛ بدین معنا که بدون وجود شخص حضرت زهرا(علیهاالسلام) نه تجلی امامت وجود خواهد داشت، نه ولایت امام؛ زیرا هیئت این وجودهای نورانی همان مکان غیب الهی است. نور آنان بذاته نور الهی است. در ادامه، کربن به چهارده معصوم اشاره می کند و می گوید: « کل چهارده معصوم، یعنی پیامبر، فاطمه و دوازده امام بعد از ایشان ملأ اعلی نورانی خلقت اصلی را تشکیل می دهند که همان حقیقت محمدی است. آنها در واقع، از یک حقیقت ذاتی هستند.» (Corbin,1964,p.110) همچنین در بخش دیگر آورده: «چهارده معصوم به عنوان موجودات محض نورانی قوام یافته اند؛ وجودی که فلاسفه ابن سینایی تحت عنوان اولین عقول ملکی سلسه مراتب [از آن یاد کرده اند] در اینجا همان عقل، این نورالانوار بینادی است.» (Corbin ,1964,p.33) در تأیید رویکرد کربن، آیه 37 سوره «بقره»(11)، برحسب روایات متعدد، سبب خلقت جهان علاوه بر وجود مبارک رسول اکرم (ص) و حضرت علی و امام حسن و امام حسین (ع) حضرت زهرا(علیهاالسلام) نیز هست، و معقول نیست کسی علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد. در این روایات، کلماتی را که حضرت آدم (ع) از حق تعالی فرا گرفت و به وسیله ی آنها توبه اش مورد قبول واقع شد، نام های مبارک اهل بیت(علیهم السلام)است. در بخشی دیگر از روایات، خداوند در پاسخ حضرت آدم (ع) که عرض کرد: آیا نزد تو مخلوقاتی محبوب تر از من هست؟ فرمود: بلی، مخلوقاتی از تو محبوب تر دارم که اگر آنها نبودند تو را نیز نمی آفریدم، و سپس نام اهل بیت و فرزندان ایشان (علیهم السلام) برده می شود.(12)
کربن با برشمری تَرتُّب حایگاه حضرت زهرا(علیهاالسلام) به این نتیجه می رسد که فرقی در حجّیت سنت حضرت زهرا(علیهاالسلام) با سایر ائمه اطهار(علیهم السلام) نیست. و این تنها در مقام داشتن ولایت قابل طرح و بررسی است؛ چرا که «سنت» به معنای وسیع، منبع فقه اسلامی بوده و معیار آن هم تنها عصمت است و در نتیجه، حضرت زهرا(علیهاالسلام) به خاطر عصمت و ولایت، یکی از منابع فقه اسلامی هستند.(جوادی آملی، 1370، ص 391) کربن در جلد چهارم کتاب در اسلام ایرانی می نویسد: «لیله قدر برای شخص کهن الگویی همچون فاطمه (خالق)، دریافتی دارد که به تمام شناخت شناسی شیعی مرتبط می شود. این موضوع را لوئی ماسینیون برای نخستین بار در یک متن شگفت آور می شناساند: فاطمه همانند تشرف.» (Corbin, 1991,Vol 1,p.94)

پی نوشت ها :

1.Henry Corbin
2.Christan Jambet
3. برجسته ترین مفسر غربی حکمت معنوی و فلسفه اسلامی ایران در چهاردهم آوریل 1903 در پاریس متولد شد. او در سال 1925 موفق به دریافت لیسانس فلسفه از دانشگاه سوربن شد و در سال 1926 پایان نامه عالی فلسفه و در 1928 دیپلم مدرسه تتبعات عالیه دانشگاه پاریس و در سال 1929 دیپلم مدرسه السنه شرقیه پاریس را به دست آورد. او مدتی را در محضر لویی ماسینیون، اسلام شناس فرانسوی، به فراگیری تصوف و تشیع و فلسفه اسلامی اشتغال ورزید. او در ایران از محضر استادانی همچون استاد سید کاظم عصار، استاد مهدی الهی قمشه ای، استاد علامه طباطبایی، استاد مرتضی مطهری، بدیع الزمان فروزانفر و سید حسین نصر برخوردار شد و به مباحثه و تعاملات فلسفی - معنوی پرداخت. کربن به پاس این تلاش هایش در پارادایم فلسفه اسلامی، از سوی دانشگاه تهران و فردوسی مشهد دکترای افتخاری دریافت کرد. هانری کربن سرانجام در هفتم اکتبر 1978 در پاریس درگذشت.
4.Descriptive Psychology
5.منظور کربن از سوفیا (Sophia) در ترکیب فاطمه-سوفیا اشاره به اتصال شخصیت بزرگوار حضرت زهرا(علیهاالسلام) به معرفت الهی دارد. در الهیئت مسیحی منظور از سوفیا معرفت خداوند و خرد الهی است، در تفکر کربن هم شناخت خداوند ارتباطی تنگاتنگ با شناخت مقام الهی حضرت زهرا دارد. (ر.ک The Mystical Theology of The Eastern Church, by Vladimir Lossky SVS Press,1997,pgs80-81)
6.فاوست از برجسته ترین آثار گوته است. این اثر قالب نمایشنامه ای فلسفی است. گوته در قسمت دوم فاوست که مربوط به زندگی عادی و زیبایی طبیعی است. شعر فلسفی عمیقی به کار برده، که شباهت کمتری به قسمت اول دارد. فاوست در اینجا تمام قدرت های دنیوی و معنوی را می آزماید و با این حال، هنوز آن لحظه ای را که چنین مشتاقانه در جست و جویش است، حتی در عشق هلن تروا نمی یابد. محور اصلی نمایشنامه فاوست انسان است و ارتباط و وظیفه ای که انسان با خالق و کائنات دارد (ر.ک: گوته، یوهان ولفگانگ فون، فاوست، ترجمه م.ا به آذین، چ 3، تهران: نیلوفر، 1382)
7.«یجب الفرق و التمییز بین النبوتین التشریعیه و الانبائیه. فان النبوه التشریعیه قد ختمت بالرسول الخاتم محمد (ص) فحلاله حلال الی یوم القیامه، و اما النبوه الانبائیه المسماه بالنبوه العامه، و النبوه التعریفیه و النبوه المقامیه ایضا فهی مستمره الی الابد ینتفع من تلک المأدبه الأبدیه کل نفس مستعده لان تسمع الوحی الانبائی، فافهم!»
8.نخستین کسی که پس از اسلام این کلمه را استعمال کرده است شیخ اشراق، سهرودی است. شیخ اشراق در پایان حکمت الاشراق در بابی تحت عنوان « فصل در احوال سالکان» از اشراق پانزده نور بر جان سالکان سخن می گوید: انواری که اولیا پس از جدایی از کالبدهای جسمانی برجانشان می تابد. تابش این انوار بر جان عاشقان و عارفان آنان را به ستیغ بلندی از معنا می رساند که سهروردی خود آن را اقلیم هشتم می نامد.«...نیل بدین انوار، غایات متوسطان در سیر و سلوک بود و گاه بود که این انوار آنان را بر گیرد و حمل کند و از این جهت، روی آب و هوا روند و گاه بود که آنان را با همراهی کالبدهای آنان به سوی آسمان برد تا به بعضی از بزرگان جهان بالا بپیوندند و این امور همه از احکام و خصوصیات اقلیم هشتم بود؛ آن اقلیمی که جابلقا و جابرسا در آن بود.» (ر.ک: موسوی، 1388)
9.در زبان اوستایی به یکی از امشاسپندان اطلاق می شود، که در زبان پهلوی بدان سپندارمذ یا سپندارمت می گویند و در فارسی، سپندارمد نیز خوانده شده است. به لحاظ لغوی، در این تعبیر، کلمه اَرمَئیتی به معنای اخلاص و فروتنی و فداکاری و بردباری مقدس می باشد که در ویده ها نیز به همین نام و در همین معانی به کار برده شده است. این تعبیر در ریگ وده به معنای زمین و در پهلوی به معنای فرزانه کامل آمده است. اما سپنت، صفت ارمئیتی می باشد که بعدها بدان افزوده شده است.(ر.ک: هیلنز، 1389، ص 135)
10.از کلمات پهلوی است که در اوستا ذکر آن رفته و به معنای فرّ و عزت و شکوه است.
11.«فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم.»
12.این روایات را سیوطی در الدُرُّالمنثور، بدخشانی از حافظ کبیر، دار قطنی از ابن النجار، و ابن مغازلی در مناقبش با ذکر سند نقل کرده اند.

منبع: فصلنامه علمی-ترویجی بانوان شیعه - شماره 23
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته