تبیان، دستیار زندگی

شب هر جمعه نمودیم دعا تا به سحر
گوئیا جمعه به تاخیر تو عادت دارد

هر زمان نام تو بردیم شقایق خم شد
به گل روی تو انـگار ارادت دارد

هر گل یاس که بشکست صدا زد که بیا
بی گمان مادر تو بر تو ولایت دارد

گلعـــــذاران جـهان منتـــظر روی تو اند
ماه گویا که کمی بر تو حسادت دارد

چون خداونـد کریـم است خبر داد به ما
که "نُرِیدُ" به تعجیل اشـارت دارد

این جهان گشته پر از ظلم و ستم مهدی جان
از نبود تو شب و روز شکایت دارد

بادها می وزد از هر طــرف انـگار بهار
به ظـهور گل امید بشـــارت دارد

گشاده دست باش، جاری باش، كمك كن (مثل رود)

باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)

اگركسی اشتباه كرد آن رابه پوشان (مثل شب)

وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)

متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)

بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )

اگر می‌خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه

تولدهشتمین اخترآسمان امامت وولایت برعاشقان آن حضرت وهمه شیعیان ومشتاقان زیارت مبارك باد

حق معرفتی به هر نگاهم داده

در حلقه‌ی عشق خویش راهم داده

این ها همه علتش فقط یک چیز است

ایرانی‌ام و رضا پناهم داده . . .

 مژده ای اهل رضا روی رضا پیدا شد / جلوه حسن الهی به فضا پیدا شد

ضعفا روی به گلزار ولایت آرید / که گل روی معین الضعفا پیدا شد . . .

مگذار مرا دراین هیاهو، آقا / تنها و غریب و سربه زانو آقا

ای کاش ضمانت دلم را بکنی / تکرار قشنگ بچه آهو آقا

ما رفته بودیم كه مردانه  بمیریم

درپیچ وخم جنگ دلیرانه بمیریم.

آنجا كه جنون حاكم بی چون وچرابود.

شوریده وشیدایی ومستانه بمیریم.

سخت است دراین شهر كه دربین رفیقان

اینگونه پریشان وغریبانه به میریم.

مهلت بده ای عمرنفس گیركه شاید.

خونین كفن وشاد شهیدانه بمیریم.

بهترین پول آن است كه ازراه حلال وبااتكا به خودبه دست آورده باشی

بهترین پدروهمسرآن است كه خانواده دركنارش احساس امنیت وشادی كنن.

بهترین خصلت آن است كه هیچ كس رانرنجانی

بهترین خداحافظی آن است كه حتماً سلامی درپی داشته باشد.

بهترین قدردانی آن است كه درعمل باشد نه برزبان

بهترین عشق آن است كه دوطرفه باشد.

بهترین شغل آن است كه ازانجامش لذت ببری

بهترین غذا آن است كه بادل خوش خورده شود.

بهترین بخشش آن است كه منتظر تشكر نباشی

بهترین فرزند آن است كه به اوافتخاركنی

بهترین ترانه آن است كه تورا یاد خاطره ای خوش بیندازد

بهترین احساس آن است كه شادی را زیرپوستت حس كنی

وقتی بچه بودم دلم می خواست دنیا راعوض كنم

بزرگتركه شدم گفتم دنیا بزرگه كشورم راتغییر می دهم

درنوجوانی گفتم كشورخیلی بزرگه بهتره شهرم رادگرگون كنم

جوان كه شدم گفتم شهرخیلی بزرگه محله خودمو تغییر می دهم

به میانسالی كه رسیدم گفتم ازخانواده ام شروع می كنم

دراین لحظه آخرعمرمی بینم كه باید ازخودم شروع می كردم

اگرتغییر راازخودم آغازكرده بودم خانواده ام ،محله ام ،شهرم وكشورم را وجهانی رابه قدرتوانم تغییرمی دادم

دركوی خرابات یكی میرنشد

ازمردن آدمی زمین سیرنشد

گفتم به پیری برسم توبه كنم

بسیارجوان مرد یكی پیرنشد

گوهري زينت هستي چونان حيدر داشت

يک پياله ز مي اش مست کند عــــالم را

آنکــه اندر قدحش باده اي از کوثر داشت

دل را ز علي اگر بگيرم چه کنم
بي مهر علي اگر بميرم چه کنم
فردا که کسي را به کسي کاري نيست
دامان علي اگر نگيرم چه کنم

نازد به خودش خدا که حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد

برخيز که قدسيان جوابت بدهند / وز کوثر معرفت شرابت بدهند

چون ماه رجب باشدو اعياد علي