• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 1
زمان آخرین مطلب : 4634روز قبل
دانستنی های علمی

پروفسور سلیم الحسنی» رئیس بنیاد علوم، فناوری و تمدن  می گوید: حفره ای در دانش بشر به وجود آمده است زیرا ما از تاریخ رنسانس به تاریخ یونانیان پریده ایم و بخشی را نادیده گرفته ایم. برخی ابتکارات مسلمانان اکنون در موزه علوم لندن به صورت نمایشگاهی درآمده و« الحسنی» امیدوار است این نمایشگاه بتواند مشارکت فرهنگ های غیر غربی از جمله فرهنگ های اسلامی را که زمانی در کشورهایی مانند اسپانیا و پرتغال، جنوب ایتالیا و بخش هایی از چین حکمفرما بوده اند، آشکار سازد.

در میان برترین ابداعاتی که توسط مسلمانان در جهان صورت گرفته و به گونه ای پایه ابداعات جدیدتر و پیشرفته تر را فراهم آورده، .«پروفسور سلیم الحسنی» رئیس بنیاد علوم، فناوری و تمدن 10 ابتکار برتر را به این ترتیب انتخاب کرده است:

جراحی: پزشک مشهور "الزهراوی" یک کتاب مرجع هزار و 500 صفحه ای مصور را از جراحی ارائه کرده که مدت 500 سال به عنوان مرجع در کشورهای اروپایی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. یکی از ابداعات مشهور وی کشف امکان استفاده از روده گربه برای بخیه‌زدن جراحت ها بوده است. هم‌چنین اولین جراحی سزارین و ابداع اولین انبرک جراحی نیز به وی منصوب شده است.

ماشین پرواز: "عباس ابن فرناس" اولین فردی به شمار می رود که اولین تلاش های واقعی را برای ساخت ماشین پرنده در جهان انجام داده است. در قرن 9 وی دستگاه بالداری را ابداع کرد و طی آزمایش مشهور خود در کوردوبا در اسپانیا با کمک این ماشین برای چند لحظه به پرواز پرداخت و سپس به زمین سقوط کرد که بر اثر این سقوط کمرش شکست. ابداع وی به طور قطع الهام بخش هنرمند و طراح مشهور ایتالیایی لئوناردو داوینچی بوده است.

دانشگاه: در سال 859 پرنسسی جوان به نام «فاطیما‌الفرهی» اولین دانشگاه اهدا کننده مدرک را در «موروکو » بنیان گذاری کرد. خواهر وی «میریام» مسجدی را در جوار این دانشگاه بنا کرد که در کنار یکدیگر مجتمع "الکاراوین" را شکل داد که این مجتمع با گذشت هزار و 200 سال هم‌چنان پابرجاست.

جبر: کلمه جبر از نام رساله مشهور خوارزمی ریاضی دان پارسی قرن 9 به نام کتاب جبر و مقابله برگرفته شده است. در این کتاب که بر اساس سیستم های هندو و یونانی نگاشته شده است ترتیب جبری جدید سیستم های اعداد گویا، گنگ و مقیاس های هندسی یکپارچه شده است. خوارزمی همچنین اولین ریاضی‌دانی است که ایده استفاده از توان را مطرح کرد.

نور: بسیاری از پیشرفت های به دست آمده در مطالعات مرتبط با نور از جهان اسلام سرچشمه می گیرد.« ابن هیثم» دانشمند سرشناس ایرانی یکی از دانشمندانی است که ثابت کرد چشم انسان اجسام را به دلیل بازتاب نور روی سطح آن ها مشاهده می کند و با این کشف خود نظریه های اقلیدس و بطلمیوس را مبنی بر این که نور از چشم انسان تابش داده می شود، رد کرد. این دانشمند بزرگ همچنین کاشف اولیه پدیده اتاق تاریک عکاسی به شمار می‌رود.

موسیقی: موسیقی‌دانان مسلمان تاثیر غیر قابل انکاری روی اروپا داشته اند. در زمان فرمانروایی «شارلمانی» یا «کارل بزرگ» وی تلاش بسیاری برای رقابت با موسیقی ایران و کورودوبا در اسپانیا داشته است. از جمله سازهایی که از خاورمیانه به اروپا راه یافته اند می توان به عود و رهاب که در واقع از اجداد ویولون به شمار می رود، اشاره کرد.

مسواک: پیامبر مسلمانان حضرت محمد(ص) باعث رواج مسواک شده اند و استفاده از اولین مسواک نیز توسط ایشان بوده است. در آن زمان ایشان با استفاده از شاخه‌ای از درختی به نام مسواک (Meswak) دندان های خویش را تمیز می کرده اند. موادی مشابه آن چه در شاخه درخت مسواک موجود بوده است اکنون در ساختار خمیردندان ها استفاده می شود.

بیمارستان: بیمارستان هایی که اکنون می شناسیم در واقع از قرن 9 و از کشور مصر سرچشمه می گیرند. اولین مرکز پزشکی در جهان بیمارستان احمد ابن تولون بوده که در سال 872 در قاهره تاسیس شده است. این بیمارستان بر اساس سنت مسلمانان که از بیماران نیازمند حمایت می کند به افراد نیازمند به صورت رایگان کمک های بهداشتی و پزشکی عرضه می کرده است.

میل لنگ: فناوری استفاده از این ابزار برای اولین بار توسط الجزری در قرن 12 ابداع شد که به تدریج در سراسر جهان گسترش یافت و در ابداعاتی مانند دوچرخه و موتورهای احتراقی داخلی مورد استفاده قرار گرفت.

قهوه: این نوشیدنی که اکنون به اصلی ترین نوشیدنی در غرب تبدیل شده، برای اولین بار حدود قرن 9 در یمن آماده نوشیدن شده است، سپس توسط گروهی از دانشجویان به قاهره منتقل شد و در قرن 13 به ترکیه رسید اما تا قرن 16 استفاده از آن در اروپا رواج پیدا نکرد.

دوشنبه 7/6/1390 - 13:16
دانستنی های علمی

یک توپ بسکتبال تو دست من تقریباً 19 دلار میارزه .یک توپ بسکتبال تو دست مایکل جوردن تقریباً 33 میلیون دلار می ارزه .بستگی داره تو دست کی باشه .

یک توپ بیس بال تو دست من شاید 6 دلار بیارزه .یک توپ بیس بال تو دست راجر کلمن 4.75 میلیون دلار می ارزه . بستگی داره تو دست کی باشه .

یک راکت تنیس تو دست من بدون استفاده است . یک راکت تنیس تو دست آندره آقاسی میلیونها می ارزه . بستگی داره تو دست کی باشه. 

 یک عصا تو دست من می تونه یه سگ هار رو دور کنه . یک عصا تو دست موسی دریای بزرگ رو می شکافه . بستگی داره تو دست کی باشه.

یک تیرکمون تو دست من یک اسباب بازی بچگانه است . یک تیرکمون تو دست داوود یک اسلحه قدرتمنده . بستگی داره تو دست کی باشه.

دوتا ماهی و پنج تیکه نون تو دست من دوتا ساندویچ ماهی میشه . دوتا ماهی و پنج تیکه نون تو دستای عیسی هزاران نفر رو سیر میکنه. بستگی داره تو دست کی باشه.

همونطور که می بینی، بستگی داره تو دست کی باشه . پس دلواپسی ها، نگرانی ها، ترس ها، امیدها، رویاها، خانواده ها و نزدیکانت رو به دستان خدا بسپار چون... بستگی داره تو دست کی باشه.

این پیام تو دستای توست . باهاش چی کار می کنی؟ بستگی داره تو دستای کی باشه ! لبخند بزن، روز خوبی داشته باشی !

دوشنبه 7/6/1390 - 12:54
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
به این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید!

 
1)هنگامی که غمگین و ناراحت هستید, آیا می توانید علت نناراحتی خود را پیدا کنید؟
همیشه (4 امتیاز)
بیشتر اوقات (3 امتیاز)
برخی مواقع (2 امتیاز)
به ندرت ( 1 امتیاز)

2) هر چند وقت یک بار شما چیزهایی را خریداری می کنید, ولی واقعا نمی توانید از پس هزینه های آن ها برآیید؟
همیشه(1امتیاز)
بیشتر اوقات(2 امتیاز)
به ندرت (3 امتیاز)
هرگز ( 4 امتیاز)

3) آیا شده که حرفی بزنید و بعد از گفتن آن پشیمان شده باشید؟
اغلب (1 امتیاز)
گاهی (2 امتیاز)
خیلی کم (4 امتیاز)
هیچ وقت ( 3 امتیاز)

4) وقتی کسی شما را عصبانی کند, در این صورت شما:
با عصبانیت در مقابل او می ایستید (2 امتیاز)
به هیچ کس هیچ حرفی نمی زنید (1 امتیاز)
همه جا از آن شخص گله و شکایت می کنید(3 امتیاز)
به صورت آرام مساله را مطرح نمایید ( 4 امتیاز)

5) معمولا چند مدت طول می کش که به خواب بروید؟
معمولا تا به رختخواب می روید می خوابید (3 امتیاز)
20 دقیقه طول می کشد که بخوابی (4 امتیاز)
خواب راختی ندارید و سرجایتان می غلتید(1 امتیاز)
یک ساعت یا بیشتر( 2 امتیاز)

6) معمولا در چه شرایطی به خود این اجازه را می دهید که گریه کنید؟
وقتی ناراحتم و فقط دوستان نزدیک یا خانواده ام حضور دارند (3 امتیاز)
هر زمان که احساس کنم نیاز به گریه دارم (4 امتیاز)
هر کاری می کنم تا گریه نکنم (1امتیاز)
وقتی که تنها هستم ( 2 امتیاز)

7) آیا احساس می کنید که دوستان خوبی دارید؟
جمع صمیمی از دوستان و اعضای خانواده دارم (4 امتیاز)
افراد کمی در زندگی ام هستند (3 امتیاز)
به سختی می توانم با دیگران ارتباط بر قرار کنم (2 امتیاز)
تنها متکی به خودم هستم و نیاز به کسی ندارم ( 1 امتیاز)

8) تا چه حد به توانایی ها و استعدادهایتان اطمینان دارید؟
خیلی زیاد (4 امتیاز)
زیاد (3 امتیاز)
کم (2 امتیاز)
اصلا ( 1 امتیاز)

9) چه چیزی باعث شادی و رضایت بیشتر در شما می شود یا به عبارتی باعث ایجاد انگیزه بیشتر در کارهایتان است؟
تحسین و تشویق دیگران (3 امتیاز)
حس درونی خود (4 امتیاز)
ترس از شکست (2 امتیاز)
زنده ماندن و حفظ حیات( 1 امتیاز)

10) از نظر من شادی و خوشبختی هر کس عمدتا بر پایه:
راه و روشی است که هرشخص در زندگی پیش می گیرد (4 امتیاز)
اقتصاد جامعه (3 امتیاز)
اصولی است که هر کسی از هما کودکی با آن تربیت شده (2 امتیاز)
شانس و اقبال فرد است ( 1 امتیاز)

حالا امتیاز ها را با هم جمع کرده و نتیجه رو ببینید:

امتیاز بین 32 تا 40
در این صورت باید به شما تبریک گفت. چرا که شما از لحاظ روحی و عاطفی در سلامت کامل هستید و باید به وجود خودتان افتخار کنید. شما توانسته اید با احساسات خود ارتباط خوبی بر قرار کنید.

امتیاز بین 24 تا 32
لازم است تا شما در شیوه زندگی خود کمی تجدید نظر کنید, شرایط روحی شما به طرز نابسامانی در حالت نوسان است و اگر به همین منوال پیش بروید از لحاظ سلامت روحی دچار مشکل خواهید شد. شاید یافتن یک شغل جدید و یا حتی مشاوره کار مفید باشد. به هر حال شما گاهی به خودتان اطمینان کامل دارید و برخی مواقع قادر هستید تا با احساسات خود به خوبی کنار بیایید. 

امتیاز کمتر از 24
به شما توصیه می شود که به طور جدی تری به فکر سلامت روحی خود باشید و از کمک های حرفه ای در این راه استفاده نمایید. ممکن است که مشکلی در زندگی خود داشته باشید و نیاز باشد تا برای دستیابی به آرامش و سلامت فکری خود آن مشکل را به نحوی تجزیه و تحلیل نمایید و راه حل مناسبی را برای آن بیابید
دوشنبه 7/6/1390 - 12:51
داستان و حکایت
پسر بچه ای بود كه اخلاق چندان خوبی نداشت و خیلی زیاد عصبانی می شد خودش هم از این قضیه ناراحت بود ولی نمی تونست کاری بکنه . موضوع رو که با پدرش درمیون گذاشت پدرش پس از مدتی فکر کردن ، جعبه ای میخ به او داد و گفت هر بار كه عصبانی می شوی باید یك میخ به دیوار بكوبی.
روز اول ، پسر بچه 37 میخ به دیوار كوبید . طی چند هفته بعد ، همان طور كه یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را كنترل كند ، تعداد میخهای كوبیده شده به دیوار كمتر می شد . حداقل او فهمید كه كنترل عصبانیتش آسانتر از از كوبیدن میخها بر دیوار است .....
به پدرش گفت و پدرش نیز پیشنهاد داد هر روز كه میتواند عصبانیتش را كنترل كند ، یكی از میخها را از دیوار بیرون آورد.
روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید كه تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است . پدرش دست پسر بچه را گرفت و به كنار دیوار برد و گفت : پسرم !!! تو كار خوبی انجام دادی . اما به سوراخهای دیوار نگاه كن . دیوار هرگز مثل گذشته نمی شود . وقتی تو در هنگام عصبانیت ، حرفهایی می زنی ،‌ آن حرفها هم چنین آثاری به جای میگذارند . تو می توانی چاقویی در دل انسان فرو كنی و آن را بیرون آوری . اما هزاران بار عذر خواهی فایده ندارد ، آن زخم سر جایش است . زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناك است.
دوشنبه 7/6/1390 - 12:49
داستان و حکایت

ین یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده.
شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده؟
در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!!
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!!
اگر موجود به این کوچکی بتواند عشقی به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حد می توانیم عاشق شویم، اگر سعی کنی

دوشنبه 7/6/1390 - 12:48
داستان و حکایت
چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند یك هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاریخ امتحان اشتباه كرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم كه در راه برگشت لاستیك خودرومان پنچر شد و از آنجایی كه زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم كسی را گیر بیاوریم و از او كمك بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فكری كرد و پذیرفت كه آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یك ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست كه شروع كنند....آنها به اولین مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال این بود: « كدام لاستیك پنچر شده بود؟»....!!!
دوشنبه 7/6/1390 - 12:42
شعر و قطعات ادبی
بس شنیدم داستان بی کسی بـس شنیدم قصه دلواپسی
قصه عشـق از زبان هر کسی
گفته اند از نی حکایتهابسی
حال از من بشنو این افسانه را
داسـتان این دل دیوانـه را
چشمهایش بویی از نیرنگ داشت
دل دریغا ! سینه ای از سنگ داشت
با دلـم انگار قـصد جنگ داشت
گویـی از با من نشستن ننگ داشت
عاشقم من، قصد هیچ انکار نیست
لیک با عاشق نشستن عار نیست
کار او آتش زدن؛ من سوختن
در دل شب چشم بر در دوختن
مـن خریدن نـاز او نفروختن
باز آتـش در دلـم افـروختن
سوختن در عشق را ازبر شدیم
آتشی بودیم و خاکستر شدیم
از غم این عشق مردن باک نیست
خون دل هر لحظه خوردن باک نیست
از دل دیـوانه بردن باک نیست
دل که رفت از سـر سپردن باک نیست
آه! می ترسم شبی رسـوا شوم
بدتر از رسوایی ام، تنـها شوم
وای بر این صید و آه از آن کمند
پیش رویم خنده، پشتم پوزخند
بر چنـین نامهـربانـی دل مبند
دوستان گفتند و دل نشـنید پند
پیش از این پند نهان دوستان
حال هـم زخم زبان دوستان
خانه ای ویران تر از ویرانه ام
من حقـیقت نیستم، افـسانه ام
گر چه سوزد پر، ولی پروانه ام
فاش می گویم که من دیوانه ام
تا به کی آخر چنین دیوانگی؟
پیلگی بهـتر از این پروانگی!
گفتمش:آرام جـانـی، گفت:نه
گفتمش:شیرین زبانی، گفت:نه
می شود یک شب بمانی، گفت:نه
گفتمش:نامهـربانـی،گفت:نه
دل شبی دور از خیالش سر نکرد
گفتمش؛ افسـوس! او باور نکرد
چشم بر هم می نهد،من نیستم
می گشـاید چشم، من من نیستم
خود نمی دانم خدایا! کیستم
یکـنفر با مـن بگوید چیسـتم؟
بس کشیدم آه از دل بردنش
آه! اگـر آهم بگیرد دامنش
با تمـام بی کسی ها ساختم
دل سپردم، سر به زیر انداختم
این قماری بود و من نشاختم
وای برمـن، ساده بودم باختم
دل سپردن دست او دیوانگی ست
آه!غیر از من کسی دیوانه نیست
گریه کردن تا سحر کار من است
شاهد من چشم بیمار من است
فکر می کردم که او یار من است
نه، فقط در فکر آزار من است
نیت اش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغـی فاحش است
یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت
بغض تلخی در گلویـم کرد و رفت
پایـبند جسـت وجویم کرد و رفت
عاقـبت بـی آبرویم کرد و رفت
این دل دیوانـه آخر جای کیست؟
وانکه مجنونش منم لیلای کیست؟
مذهب او هر چه بادابـاد بود
خوش به حالش کاین قدر آزاد بود
بی نیاز از مستی می شاد بود
چشـمهـایش مسـت مادرزاد بود
یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت
بیست سالم بود، پیرم کرد و رفت               حمیدرضا رجایی
يکشنبه 6/6/1390 - 0:17
خانواده
اللّهم صَلِّ علَی كَهْفِ الْحَصین وَ غِیاثِ الْمضْطَرِّ الْمسْتَكین حجّتِكَ وَ كَلِمَتِكَ النّاموس الأكْبَر الإمام الْمَهْدیِّ الْمنْتَظَر حجّةِابْن‌الْحَسَن‌الْعَسْكَریّ صَلَواة اللهِ وَ سَلامه عَلَیه اَللّهمّ عَجِّلْ فَرَجَه وَ سَهِّلْ مَخْرَجَه وَاجْعَلْنا مِنْ اَنْصارهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْفائِزینَ بِلِقائِهِ نگارا! جسمت از جان آفریدند /ز كفر زلفت ایمان آفریدند جمال یوسف مصرى شنیدى؟ / تو را خوبى دو چندان آفریدند / ز باغ عارضت یك گل بچیدند / بهشت جاودان زان آفریدند / غبارى از سر كوى تو برخاست / وزان خاك، آب حیوان آفریدند / غمت خون دل صاحبدلان ریخت / وزان خون، لعل و مرجان آفریدند / سراپایم فدایت باد و جان هم / كه سر تا پایت از جان آفریدند / ندانم با تو یك دم چون توان بود؟ / كه صد دیوت نگهبان آفریدند / دمادم چند نوشم دُرد دردت؟ / مرا خود مست و حیران آفریدند / ز عشق تو عراقى را دمى هست كزان دم روى انسان آفریدند / این منم در جستجوی تو سرا پا اشتیاق / فاصله بین منو تو از جنون تا اشتیاق / تو مقام حیرتی با هفت وادی فاصله / من جنون یونسم با هفت دریا اشتیاق / تو هرات فطرتی من میبد شوریدگی / می نویسم شرح آیات تو را با اشتیاق / مظهر تفصیلی قرآن ناطق مصطفی / معنی اجمالی یاسین و طه اشتیاق / شور ابراهیم را شمشیر معنی می کند / واژه ها لالند از تو صیف حتی اشتیاق / آتش زرتشت و موسی در دو سو افروخته / یکسر از خوارزم تا صحرای سینا اشتیاق / بس که عشق آباد هستی را دویدم یک نفس / جای پایم می رمد صحرا به صحرا اشتیاق / فاصله زان سوی جوی مولیان روح من / تا سمرقند نگاهت صد بخارا اشتیاق / موج جیحون غزل تا ماوراءالنهر شعر / میبرد این شاعر دیوانه را با اشتیاق / ...
يکشنبه 6/6/1390 - 0:16
شعر و قطعات ادبی

عشق بازی کار هر شیاد نیست
این شکار دام هر صیاد نیست
عاشقی را قابلیت لازم است
طالب حق را حقیقت لازم است
عشق از معشوق اول سر زند
تا به عاشق جلوه دیگر دهد
تا بحدی که برد هستی از او
سر زند صد شورش و مستی از او
شاهد این مدعی خواهی اگر
بر حسین و حالت او کن نظر
روز عاشورا در آن میدان عشق
کرد رو را جانب سلطان عشق
بار الها این سرم این پیکرم
این علمدار رشید این اکبرم
این سکینه این رقیه این رباب
این عروس دست و پا خون در خضاب
این منو این ذکر یارب یاربم
این منو این ناله های زینبم
پس خطاب آمد ز حق کی شاه عشق
ای حسین ای یکه تاز راه عشق
گر تو بر من عاشقی ای محترم
پرده بر کش من به تو عاشق ترم
غم مخور که من خریدار توام
مشتری بر جنس بازار توام
هر چه بودت دادهای در راه ما
مرحبا صد مرحبا خود هم بیا
خود بیا که میکشم من ناز تو
عرش و فرشم جمله پا انداز تو
لیک خود تنها نیا در بزم ما
خود بیا و اضغرت را هم بیار
خوش بود در بزم یاران بلبلی
خاصه در منقار او برگ گلی
خود تو بلبل گل علی اضغرت
زودتر بشتاب سوی داورت

در مورد شخصیت افراد زود قضاوت
يکشنبه 6/6/1390 - 0:14
شعر و قطعات ادبی
وقتی عشق می آید كسی نمی بیند ولی وقتی میرود همه می بینند . اگر در زندگی چاره ای جز سوختن نداری بسوز اما مثل شمع؛ نه مثل سیگار .بد ترین شكل تنهایی آن است كه در كنار او باشی و بدانی كه هرگز به او نخواهی رسید .از همه اندوهگین تر شخصی است كه از همه بیشتر بخندد .وقتی دهكده ای می سوزد دودش را همه می بینند اما وقتی قلبی می سوزد كسی شعله اش را نمی بیند .اگر روزی قرار باشد عقل را بخرند و بفروشند همه ما به تصور اینكه عقل زیادی داریم فروشنده خواهیم بود .نداشتن قسمتی از چیزهایی كه آرزو داریم قسمت پر ارزشی از خوشحالی است .استاد هنرمند از سنگ آدم می سازد و مربی بی هنر از آدم سنگ .هر فاصله ای می تواند به خوشبختی تبدیل شود و هر خوشبختی و سعادتی می تواند به فاصله تبدیل شود .هیچ چیز ویرانگرتر ازاین نیست كه متوجه شویم كسی كه به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است.
يکشنبه 6/6/1390 - 0:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته