• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 102
تعداد نظرات : 70
زمان آخرین مطلب : 2969روز قبل
شهدا و دفاع مقدس

لحظه‌های ماندگار

عمامه‌ام را گرفت و شروع کرد به بوسیدن و اشک ریختن 

 


وقتی گفتم از افتخاراتم این است که امام‌(ره) عمامه بر سر من گذاشته یک‌دفعه فرمانده عمامه‌ام را گرفت و شروع کرد به بوسیدن و اشک ریختن.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی، رییس مرکز فقهی ائمه اطهار‌(ع) مکرر در جبهه‌های جنوب و غرب کشور و نیز در خطوط مقدم حضور داشته است؛ وی خاطراتی را از حضور مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی در مناطق جنگی بازگو می‌کند که یکی از دیگری شنیدنی‌تر است.
 اطمینان پیدا کردم که همه شهید می‌شویم
حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی برای سخنرانی در خط مقدم جبهه حاضر شدند؛ آن شب آنجا تا صبح از سوی عراقی‌ها بمباران شد و من اطمینان پیدا کردم که همه به شهادت خواهیم رسید. همواره با خود این سؤال را مطرح می‌کردم که چرا مسؤولان اجازه دادند ایشان تا اینجا جلو بیاید و البته می‌دانستم که خود ایشان چنین می‌خواسته است.

 امام می‌گفتند آمار شهدای روحانی را به مردم بگویید
زمانی در خدمت حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی به خدمت امام‌(ره) در جماران مشرف شدیم، ابتدا دست امام را بوسیدم و از حضور ایشان مرخص شدم و پدر در خدمت ایشان نشست تا در مورد وضعیت حوزه گزارشی ارائه کند، وقتی بیرون آمد از ایشان پرسیدم چه شد گفت که امام گزارش حضور طلاب در جنگ را از من خواست.
پدر می‌گفت که وقتی گفتم این مقدار شهید روحانی داده‌ایم، دیدم اشک در  چشمان امام حدقه زد و بعد به من فرمودند این آمار را به مردم هم بگویید؛ آن زمان پدر ما به ایشان عرض کرده بود که 1200 طلبه تاکنون شهید شده‌اند و این آمار در روزی ارایه می‌شد که آمار طلاب به بیست هزار نفر هم نمی‌رسید.
همان موقع هم مطرح بود نسبتی که شهدای روحانیت در جبهه‌های جنگ دارند بیش از نسبت‌هایی است که همه اقشار و همه گروه‌ها دارند.

 بدرقه حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی از طلاب اعزامی به جبهه
بدرقه کردن طلاب برای اعزام به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل از دیگر فعالیت‌های والد بزرگوار ما حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی‌(ره) بود؛ پس از این‌که دفتر تبلیغات طلاب را برای اعزام آماده می‌کرد، ایشان خود برای بدرقه آنان در جلو می‌ایستاد و قرآن به دست می‌گرفت.

 حضور روحانی معمم قوت قلب رزمندگان بود
یادم هست هر زمانی که به جبهه می‌رفتم معمم می‌شدم، در حالی که هنوز رسما معمم نشده بودم؛ حضور یک روحانی معمم در جبهه برای رزمندگان قوت قلب بود و سبب تشویق آنان برای مبارزه‌ در شرایط سخت می‌شد.

 پدر دوست داشت معمم در جبهه حاضر شوم
در یکی از سفرهایی که می‌خواستم به منطقه بروم، پدر که اهمیت ویژه‌ای به درس و بحثم می‌داد گفت: شما دائم معمم باش و دوست داشت وقتی در جبهه حاضر می‌شوم، به عنوان یک طلبه رسمی حضور داشته باشم.
 در یکی از روزها که همه جا تعطیل بود، پدر با حاج احمد آقا‌(ره) تماس گرفته و گفتند می‌خواهم محمدجواد به دست امام‌(ره) معمم شود؛ یک وقتی از امام گرفتند و رفتیم خدمت ایشان و رسما معمم شدم.
 پیوند عمیقی بین فرماندهان، سربازان و رزمنده‌ها و روحانیت وجود داشت و این به سبب اعتقاد و اخلاص آنان بود؛ وقتی والد بزرگوار ما به جبهه می‌آمد، در بین فرمانده‌ها بر سر این‌که کدام قسمت بروند نزاع در می‌گرفت. آنان معتقد بودند اگر یک بزرگی در یک بخشی حضور پیدا کند با این حضور برکاتی را به همراه دارد که برای دفاع مؤثر است.

 عشق به روحانیت به سبب اعتقاد به دین بود
زمانی که در جبهه غرب پس از چنگوله و در خط مقدم حضور داشتم، در سنگر فرماندهی که سنگر محدودی هم بود نشسته بودیم، صحبت از این شد که به دست چه کسی معمم شدم، من گفتم از افتخاراتم این است که امام‌(ره) عمامه بر سر من گذاشته است.
همین که این حرف را زدم یک دفعه فرمانده عمامه‌ام را گرفت و شروع کرد به بوسیدن و اشک ریختن؛ عشق به روحانیت به سبب اعتقاد به دین بود و این را بارها و بارها با چشم خود دیده بودم.
 در یکی از سفرهای جنوب پیرمردی را دیدم که هفتاد سال داشت؛ به اندازه‌ای روحیه این فرد بالا بود و چنان با رشادت عمل می‌کرد که تمام رزمنده‌ها می‌گفتند فلانی تنها برای شهادت آمده است؛ این امر نشان می‌داد که رسیدن به فوز شهادت افتخار بزرگی است که نصیب هرکسی نمی‌شود.

منبع : سایت زی طوی 

سه شنبه 25/7/1391 - 13:20
شهدا و دفاع مقدس

   یه آدم مخلص و همه چیز تمام تمام بود ، با اینکه درجه ی نظامی گرفته بود ولی هنوز همون خصلت بسیجی گونه را ترک نکرده بود ،    با وجودیکه می دانست ارتش نظم و انضباط  خاص خودش را دا رد ، به جای احترام نظامی به مافوق  ، لفظ سلام علیکم را بسیار غلیظ  ادا می کرد  . به همین خاطر بعضی از بچه ها مسخراش می کردند و بقول معروف دستش می  انداختند .  وقتی گردان شهادت توسط امیر صیاد شیرازی در قرارگاه کربلا تشکیل شد ایشان داوطلبانه عضو گردان شهادت شد و  در عملیات های مختلف شرکت کرد و در یک عملیات شناسایی چشم راستش را از دست داد. چند شب پیش دعای توسل در منزل یکی از جانبازان محلمان برگزار شد مراسم دعا تمام شد گفتم راستی حاج علی  نحوه ی جانباز شدنت رو برام گفتی ، اگه میشه یه بار دیگه برام تعریف کن . با خوشرویی پذیرفت و گفت :

رقصی میان میدان مین

تو منطقه ی شرهانی دشمن شرارت زیادی به پا کرده بود از طرف گردان شهادت ستوان سلامی ، من و چند نفر دیگر را مامور کردند که دشمن را شناسایی کنیم  ، گفته بودند که حق درگیری با دشمن رو ندارید فقط وضعیت دشمن را شناسایی کنید و برگردید . وقتی به سنگر های دشمن نزدیک شدیم یه عراقی رو دیدم که با عجله به داخل سنگر رفت ، خودم را به جناب سروان سلامی رسوندم و گفتم می تونم بدون سر و صدا وارد سنگرش بشم و کارش رو بسازم ، ایشون اجازه نداد و سخت مشغول رسم سنگر های آنان روی کاغذ کالک شد . من کمی جلوتر رفتم همان کسی که وارد سنگر شده بود از سنگرش بیرون اومد ضامن نارنجکی که در دستش بود کشید و آن را به طرفم  پرتاب کرد روی زمین نشستم تا ترکشها به بدنه ی خاکریز بخورد ولی ترکشی چشم راستم را نشانه رفت و تمام صورتم غرق در خون شد وقتی به بیمارستان دزفول رسیدیم گفتند باید چشمت را تخلیه کنیم و من شکایتی نداشتم .

جانباز مورد نظر حاج علی محمد سیف اللهی (گروه 411 بروجرد )

راوی : احمد یوسفی  

پنج شنبه 20/7/1391 - 21:30
کامپیوتر و اینترنت
برای دو روز و ایجاد خسارت 210 میلیون دلاری به گوگل
علمای مسلمان استفاده از گوگل و یوتیوب را تحریم کردند

خبرگزاری فارس: علمای مسلمان استفاده از گوگل و یوتیوب را برای دو روز و زدن خسارت 210 میلیون دلاری به گوگل تحریم کردند.

خبرگزاری فارس: علمای مسلمان استفاده از گوگل و یوتیوب را تحریم کردند

 

به گزارش خبرگزاری فارس، پس از آنکه «مارتین جوزنبولت» مدیر شرکت گوگل طی سخنانی اعلام کرد که انتشار فیلم موهن به رسول‌الله را در یوتیوپ متوقف نمی‌کند و علت آن را آزادی اندیشه نامید علمای مسلمان استفاده از جستجوگر گوگل و سایت یوتیوپ را در تمامی کشورهای مسلمانان تحریم کردند.

بنابر این گزارش علمای مسلمان خواستار توقف استفاده از گوگل و یوتیوب به مدت دو روز شده‌اند تا معلوم شود یک میلیارد و نیم مسلمان نمی‌توانند توهین به پیامبر بزرگوارشان را بپذیرند.

به گزارش فارس، قرار است روز دوشنبه و سه‌شنبه 24 و 25 سپتامبر(3 و 4 مهر)  روز عدم استفاده از دو سایت یاد شده است و انتظار می‌رود در صورت همراهی همه مسلمانان با این امر سهام شرکت گوگل افت کرده و خساراتش به 210 میلیون دلار برسد.

شنبه 1/7/1391 - 23:19
شهدا و دفاع مقدس

چند روز بعد از عملیات پیروزمندانه و غرور آفرین شکست حصر آبادان توسط لشکر پیروز خراسان ، به دستور امیر صیاد شیرازی گروه 411 بروجرد برای جمع آوری و خنثی سازی مین های بجا مانده در دشت بسیار وسیع آبادان مشغول به کار شد. من  به همراه جناب سروان امیر چوپانی و چند نفر دیگر از گردان 436 مهندسی بروجرد برای شناسایی میادین مین به آن منطقه رفتیم  .منطقه ی مین گذاری شده از کیلومتر 10 جاده ی آبادان ماهشهر شروع می شد و به لبه ی کارون می رسید . عراقی ها انقدر مین در منطقه پخش کرده بودند که به این سادگی امکان خنثی سازی آنها نبود . آن روز سعی کردیم منطقه را خوب شناسایی کنیم و نقشه های میادین مین را تا حد ممکن روی کاغذ بیاوریم . کنار سنگر های عراقی پر بود از جنازه هایی که با لودر روی آنها خاک ریخته شده بود . در منطقه ای که به قایق سازی معرف است تعدای از نیروهای ایرانی حضور داشتند ، وقتی ما را دیدند چای تعارف کردند و ما هم در مورد عملیات از آنها سوال کردیم . یک نفر از آنها که با لهجه ی شیرین مشهدی صحبت می کرد گفت هر وقت خواستید تشریف ببرید بیاین تا یه چیزی رو نشونتون بدم .

و مارمیت اذ رمیت

ما بعد از صرف چای بلند شدیم و به همراه او کمی جلو رفتیم ما را به نزدیک سنگر ی برد که خراب شده بود و دستی سیاه شده از زیر خاک سنگر بیرون زده بود . او دست را نشانمان داد و گفت : این دست رو می بینید که الان لانه ی مگس شده ، وقتی دقت کردیم دیدم درست می گوید مگس ها نوک انگشتهای دست آن جنازه را سوراخ کرده و از سر انگشتانش وارد بدنش می شدند . او ادامه داد ، این دست شب عملیات خیلی ما را اذیت کرد پشت تیر بار قرار گرفته بود و بچه ها را درو می کرد دوستان او تسلیم شده بودند ولی این دست همچنان شلیک می کرد  به همین خاطر ما با آرپی جی سنگر را روی سرش ریختیم . به نظرتون اگه می دونست دستش یه روزی  به این وضعیت می افته بازم مقاومت می کرد ؟ یکی از بچه ها نگاهی به جنازه کرد و گفت : این دست بر خلاف " «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» از شیطان الهام می گرفته است .

يکشنبه 12/6/1391 - 1:36
شهدا و دفاع مقدس

بچه ها حسابی کلافه بودند. از ایران خبر نداشتیم. رادیو خیلی ضروری بود ولی چطوری ؟به فکر افتادم مدتی وقت صرف کردم . عراقی ها را زیر نظر گرفتم . تا اینکه روزی جهت کارنظافت، عراقی ها دنبال چند نفر فرستادند. یادش بخیر! "جمشید نریمانی" مسئول اردوگاه در موصل بزرگه 500 نفری بود. مترجم "کریم نیسی" بود.

به جمشید نریمانی گفتم رادیو دو موج خوشکلی روی میز افسره هست بزنم تو گوشش؟ کریم و جمشید مخالفت کردندو گفتند خطر دارد و نباید این کار انجام شود . اما عزم من جزم شده بود.گفتم رادیو رامی یارم اگر گیر دادند به عراقی ها  خودم رو معرفی می کنم . خلاصه بعداز نظافت محو طه عراقی ها رادیو دو موج را از برادران عراقی کف رفتم ودر اشپزخانه اردو گاه داخل گونی برنج مخفی کردم که ناگهان جمشید نریمانی سریع فرستاد دنبالم که این رادیو را ببر جایی و جا سازی کن. الان عراقی ها می آیند .منم سریع رادیو را با برادر فتحی و داود و محرم در توالت بسته بندی کردیم و در زیر درخت انگورجلو آسایشگاه جا سازی کردیم.

کریم و جمشید حسابی کلافه بودند. منتظر بودند الان عراقی ها بریزند و تفتیش کنند و بچه ها را اذیت و آزار .الحمدالله رادیو را زدیم بدون اینکه عراقی ها سراغش رو هم یگیرند. اما خبر جالب تر اینکه از اون به بعد دنبال نظافت چی نیامدند. یاد همه شهدا بخیر "علی جهانبخش"، "محمود دوستی" ، "اسکندر" ،"جلیل حسینی"،حسن کفشی هستم .

منبع پایگاه خبری شهدای ایران

چهارشنبه 8/6/1391 - 21:40
شهدا و دفاع مقدس
لباس شهادت تک سایزه!


شنیدین که 
میگن لباس شهادت تک سایزه , باید خودمون رو برسونیم به همون سایز تا لایق شهادت بشیم ...
چهارشنبه 1/6/1391 - 23:37
شهدا و دفاع مقدس

عکس احمد یوسفی

دنیا مشتش را باز کرد...
شهدا گل بودند، ما پوچ
خدا آنها را برد و زمان ما را...
بیا زمان را رها کنیم و به سوی خدا بازگردیم...

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:24
آلبوم تصاویر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




مرد که گریه نمی‌کند!

مرد همیشه می‌خندد
همین «دالایی لاما»
وقتی داشت برای کباب کردن کودکان تو
پای میز خوک بریان و شراب سرخ
نامه‌های سیاه را در برابر چک‌های سفیدِ کاخ سفید
-که بوی نفت و الماس می‌دادند-
امضا می‌کرد،
به دوربین لبخند می‌زد…

و زن هم…!

زن هم گریه نمی‌کند!
درست مثل «آنگ سان سوچی»
درحالی‌که کنار «هیلاری کلینتون»
به دوربین لبخند می‌زد
بو می‌کشید عطر دموکراسی مخلوط با گوشت کباب شده‌ی انسان را…
و بعد از آن‌که جایزه‌ی صلح نوبل را
با خود به خانه‌اش در «روهینگیا»ی آبا و اجدادی‌اش برد
پس از لبخندی به مجسمه‌ی بودا
آن‌ها را کنار هم گذاشت
و آسوده خوابید
در هوایی که بوی حقوق بشر می‌داد!


مرد که گریه نمی‌کند!


مرد جان می‌دهد
وقتی با پیکرهای نیمه‌جان دخترانش
سوار بر قایقی شکسته
راه اقیانوس را در پیش می‌گیرد
وقتی در آخرین نگاه همسرش
تنها شعله‌هایی را می‌بیند
که بر خاکستر روحش آتش می‌زنند
وقتی هیچ‌کاری از دستان بسته‌اش
در کوره‌های آدم‌سوزی آمریکایی برنمی‌آید
وقتی در بغض فریادشده در گلویش
تنها صدای مظلومیت خویش را می‌شنود…

مرد که گریه نمی‌کند…

منبع صالحون

چهارشنبه 11/5/1391 - 1:24
شهدا و دفاع مقدس

احمد یوسفی

من و شهید حاج محمد علی اسماعیلی

ایستاده من و نشسته حاج محمد اسماعیلی 

دو کوهه اندیمشک

من و آقای قرائتی

احمد یوسفی

لشکرک

آموزشگاه نوجوانان

بندر امام

حسینیه خرمشهر

پسوه کردستان

پنج شنبه 18/3/1391 - 19:50
شهدا و دفاع مقدس

به گزارش ایرنا شهید "اصغر پیرزادی" بیست وسوم اردیبهشت ماه امسال در تنگ چزابه در حین خنثی کردن مین به جای مانده از جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پیکر پاک این شهید در میان حزن و اندوه صدهها نفر از مردم مومن و انقلابی شهر بروجرد از مقابل مسجد امام (ره) تا گلزار شهدای این شهر تشییع شد.

شهید پیرزادی جانباز 25 درصد جنگ تحمیلی بود که به صورت داوطلب عضو سازمان مین زدایی کشور وابسته به وزارت دفاع فعالیت می کرد.

در آیین تشیع پیکر پاک شهید پیرزادی امام جمعه و مسولان اجرایی شهرستان بروجرد نیز حضور داشتند.

شهرستان بروجرد بیش از یک هزارو 500 شهید را نقدیم انقلاب اسلامی کرده است. 

دوشنبه 8/3/1391 - 1:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته