• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5028
تعداد نظرات : 1664
زمان آخرین مطلب : 3924روز قبل
داستان و حکایت
کودکی از خدا پرسید: خوشبختی را کجا میتوان یافت؟
خدا گفت: آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم ...
با خود فکر کرد و فکر کرد، گفت: اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم، خداوند به او داد.
گفت: اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم، خداوند به او داد، اگر ... اگر ... و اگر ...
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود، از خدا پرسید: حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.
خداوند گفت: باز هم بخواه، گفت: چه بخواهم؟ هرآنچه را که هست دارم!
گفت: بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.
و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند، و نگاه های سرشار از سپاس، به او لذت می بخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: خدایا خوشبختی اینجاست، در نگاه و لبخند دیگران
چهارشنبه 8/10/1389 - 15:56
داستان و حکایت
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد  چرا بین من و خدایم فاصله انداختی ؟
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
چهارشنبه 8/10/1389 - 15:54
داستان و حکایت
 

 

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که ...


باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند پرواز کند.اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت


چهارشنبه 8/10/1389 - 15:53
قرآن

توبه در لغت به معناى بازگشتن و برگشتن (رجوع) است؛ ابن فارس مى نویسد: توبه؛ یعنى رجوع و بازگشتن. عرب مى گوید: "تاب من ذنبه" یعنى از گناهش برگشت.
یتوب الى الله توبة و متابا: به سوى خداوند بازگشت نموده و روى گردانید.
و ابن منظور لغت شناس معروف قرن 7 مى گوید: "توبه بازگشتن از گناه است و تاب الى الله... " یعنى از عصیان و گناهکارى به اطاعت و فرمانبردارى خداوند روى آورد.
راغب اصفهانی در کتاب المفردات می گوید: «التوب یعنى ترک گناه به بهترین وجه، واژه- توبة، از جهاتى از اعتذار رساتر است زیرا اعتذار و عذرخواهى بر سه وجه است:
1. اینکه پوزش خواه بگوید این کار را انجام نداده ام. (کار را از اساس منکر شود).
2. بگوید آنرا بدین دلیل انجام داده ام. (عذری برای کارش بتراشد).
3. این کار را انجام داده ام وگناه کرده ام و از بن و بیخ آن را ترک می کنم.
که این معانى وجه چهارم ندارد و قسمت اخیر -یعنى معنى سوم- همان توبه است.
توبه در شرع یعنى: 1- ترک کردم گناه بخاطر زشتى آن 2- پشیمانى از انجام آن 3- قصد و اراده و عزم بر ترک بازگشت به گناه 4- و همچنین تدارک نمودن زمینه ممکن براى جلوگیرى از اعاده آن، هر گاه این چهار شرط فراهم شود شرایط توبه و عدم بازگشت به گناه کامل گشته است».

لازم به یادآورى است که عموم لغت شناسان "توبه" را به معناى مطلق "رجوع "دانسته اند و دسته اى از آنان آن را به معناى "الرجوع من الذنب " (بازگشت از گناه) معنا کرده اند از این رو مجبور شده اند که الفاظى چونان "تواب و... " را که مکرر در قرآن، روایات و دعاها درباره خدا وارد شده است توجیه نمایند؛ به عنوان مثال "تواب" را به معناى "بسیار توبه پذیر" معنا کرده اند.
بنظر مى رسد همان معناى اول صحیح باشد و توبه به معناى "مطلق رجوع و بازگشت" است و شامل توبه خداوند نیز مى گردد. جناب علامه طباطبایى، مفسر بزرگ قرآن، در سرتاسر المیزان توبه را به معناى مطلق رجوع تفسیر کرده است.
علامه طباطبایى(ره) در این زمینه می فرمایند: "توبه به معناى رجوع است و آن عبارت است از بازگشت بنده به سوى خدا، به وسیله ندامت و پشیمانى از روى گرداندن از خدا و بازگشت خدا به انسان، از این طریق که به وى توفیق توبه عنایت مى کند و ما بارها و بارها گفته ایم که هر توبه و بازگشت انسان به خدا، دو توبه و بازگشت الهى را در بردارد، یکى پیش از توبه انسان است که همان توفیق خداى سبحان و دیگر پس از آن که آمرزش و قبول توبه وى است. "

به تعبیر دیگر" توبه" لفظى است مشترک، میان خدا و بندگان، هنگامى که بندگان به آن توصیف شوند مفهومش این است که به سوى خدا بازگشته اند زیرا هر گنهکارى در حقیقت از پروردگارش فرار کرده، هنگامى که توبه مى کند به سوى او باز مى گردد.
خداوند نیز در حالت عصیان بندگان گویى از آنها روى گردان مى شود، هنگامى که خداوند به توبه توصیف مى شود، مفهومش این است که نظر لطف و رحمت و محبتش را به آنها باز مى گرداند.
به همین دلیل" توبه" هنگامى که به بنده نسبت داده مى شود با کلمه" الى" و هنگامى که به خدا نسبت داده مى شود با کلمه" على" متعدى مى شود" در صورت اول" تاب الیه" (به سوی او رجوع کرد) گفته مى شود و در صورت دوم" تاب علیه" ( بر او رجوع کرد).

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) توبه را چنین معنى مى کند: «التوبـة نـدم بـالقـلب و اسـتـغـفار بـاللسان و تـرک بـالجـو ارح و اضـمار ان لایعود»: تـوبـه (عـبـارت از) پـشـیـمـانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترک (عملى ) گناه با اندام وتصمیم بر عدم بازگشت (به گناه ) است.

استاد شهید مرتضى مطهرى، ضمن بیان سودمندى توبه را بازگشت و انقلاب مقدس درونى مى داند. فشرده نظر آن بزرگوار این است که در جمادات تغییر مسیر نیاز به عامل و نیروى خارجى دارد؛ یک سنگ براى تغییر مسیر نیازمند پرتاب یا وارد کردن نیرو بر آن است. اما گیاهان و حیوانات استعداد شگفتى در این زمینه دارند و آن تغییر مسیر از درون است و انسان استعداد و زمینه بسیار شگفت انگیزترى دارد و آن قیام خود علیه خود است؛ نیروهاى درونى انسان مى توانند علیه خود به پاخیزند و ضمن یک قیام درونى پیروز شده یا شکست بخورند. توبه عبارتست از قیام نیروهاى روحانى و معنوى انسان علیه ابعاد شهوانى و نیروهاى شیطانى وى که در دل جاى خوش کرده و زمام امور و تدبیر اداره انسان را بدست گرفته و او را چونان حیوانى بى شاخ و دم در آورده اند.

مهمترین اثر گناه در دل این است، گناه، دل را ویران، تباه و نابود مى کند، رجوع و بازگشت نیز باید از همین مکان آغاز شده، در همینجا ببالد و تحقق یابد. توضیح اینکه وقتى انسان به آثار شوم و ویرانگر گناه مى نگرد و مى بیند که چه پیامدهاى مهیب و بزرگى داشته است و او را تا مرز هلاکت رسانیده است با تفکر و تامل عظمت مطلب را درک مى کند، سینه اش به درد آمده و مى سوزد و این سوز سازنده به آتشى مبدل شده و شعله در جانش مى افکند، شعله ها فروزان و فروزانتر شده تا آنجا که گستره و دامن آنها همه جان را فرا مى گیرد و تمامى آثار، برگها، شاخه ها و ریشه هاى گناه را مى سوزاند و خاکستر مى کند و اینجا است که دل به حالت فطریش بازگشته و از آثار ظلمت و طبیعت رهانیده مى شود و معناى آن حدیث معروف که "التائب من الذنب کمن لا ذنب له " (آن که از گناه توبه کند چونان کسى است که گناه نکرده است) همین است؛ یعنى آثار شوم گناه از دل وى بیرون مى رود و مانند زمانى مى شود که گناه نکرده و بر فطرت نخستین خود بوده است.
پس توبه به معناى "رجوع" است و جایگاه رجوع دل است و بازگشت و رجوع دل همان ندامت و پشیمانى عمیق است که موجب دوری از گناه می شود.
بنابراین توبه تنها پشیمانی و بازگشت نیست. یعنی اگر انسان تحت هر عاملی فقط از راه کج خود باز گردد این توبه شمرده نمی شود. توبه آن وقت است که یک انقلاب درونی در وجود انسان پیدا می شود. یعنی نیروهای شهوانی و غضبی و شیطانی انسان علیه تبهکاری های او قیام کنند و زمام مملکت وجود انسان را در دست بگیرند. این معنای توبه است. توبه یعنی انقلاب درونی انسان. انسان وقتی به مرحله ای می رسد که احساس می کند در چنگال مرگ گرفتار است و عذاب الهی را می بیند، بدیهی است که در آنجا اظهار ایمان می کند، اما این اظهار ایمان، انقلاب مقدس درونی نیست.
گناهان، غفلتها و... حجابهایى است که گوهر جان را زندانى نموده است و بر آن حکومت مى کند و سالک باید درنخستین گام بیدار شود، علیه این سلطه به پاخیزد و با انقلابى ازدرون، جان را آزاد کند تا بتواند به سوى حق پرواز نماید و این همان توبه است و چون حجابها و پرده ها نسبى و تشکیکى است، این معنا در همه مراتب توبه وجود دارد، چه حجاب ازظلمت باشد. و چه از نور، باید انقلاب درونى و آتش ندامت جان را بلرزاند، متزلزلش کند و با یک دگرگونى و زیر و رویى زمینه سیر روحانى عارف را فراهم آورد. جان و روح توبه همان سوز، درد، انقلاب درونى و آتش ندامت است.
رسول خدا (صلوات الله علیه) مى فرمایند: «الندم من الذنب توبة »: پشیمانی از گناه، توبه است. و على (علیه السلام) مى فرماید: «الندم على الخطیئة استغفار»: و در جاى دیگر نیز مى فرماید: «الندم احد و باز مى فرماید: «الندم على الخطیئة یمنع عن معاودتها»: پشیمانی بر گناه از بازگشت به آن جلوگیری می کند. و مى فرماید: «من ندم فقدتاب »: به تحقیق کسیکه پشیمان شد، توبه کرده است. و امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: «کفى بالندم توبة »: پشیمانی در توبه کفایت می کند.

سه شنبه 7/10/1389 - 12:16
قرآن
استغفار حقیقی
استغفارى کارگشاست که استغفار حقیقى و جدى و حقیقتا طلب بخشش باشد. فرض بفرمایید شما گرفتارى بزرگى دارید و مى خواهید رفع این گرفتارى را از خداى متعال بخواهید. مثلا خداى نکرده، عزیزى از عزیزان شما دچار مشکلى است؛ راههاى عادى را هم رفته اید، ولى نتوانسته اید آن مشکل را حل کنید؛ حالا به پروردگار عالم متوسل شده اید و دعا و تضرع مى کنید. دقت کنید! انسان در آن حال که فرضا فرزند یا عزیزى از عزیزانش دچار بیمارى است و در خانه خدا رفته و حال دعا پیدا کرده است، چگونه از خدا طلب مى کند؟ باید این گونه آمرزش گناهان را از خدا طلب کرد. حقیقتا آمرزش را طلب کند و تصمیم داشته باشد که دیگر آن گناه را دیگر انجام ندهد.
البته ممکن است انسان تصمیم هم داشته باشد که گناه را انجام ندهد، ولی باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه مى کند. اگر انسان صد بار هم دچار توبه شکنى شد، باز دفعه صدویکم، در توبه باز است. البته شخصی که توبه و استغفار مى کند، از اول نباید تصمیم داشته باشید که حالا ما استغفار مى کنیم، باز مى رویم دوباره همان کار غلط و خلاف را انجام مى دهیم!
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: « من الاستهزاء من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزأ بنفسه »:؛ کسى که به زبان استغفار مى کند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلى هم خوشحال است که این گناه را انجام داده است - به زبان مى گوید: «استغفرالله» - این آدم خودش را مسخره مى کند.

این، چگونه استغفارى است؟! این، استغفار نیست. استغفار، یعنى انسان برگردد، واقعا به طور جد از خداى متعال بخواهد که او را به خاطر این کار خلاف ببخشد. چطور انسان تصمیم دارد که باز همان کار خلاف را انجام دهد؟ آیا رویش مى شود که از خداى متعال، طلب بخشش کند؟
سبحه در کف، توبه بر لب، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده مى آید بر استغفار ما!
این، چطور استغفار کردنى است؟! این استغفار، کافى نیست. استغفار باید جدى و حقیقى باشد. استغفار، مخصوص یک عده آدمهاى معین هم نیست که بگوییم کسانى که خیلى گناه کردند، استغفار کنند؛ نه. همه انسانها - حتى در حد پیامبر - باید استغفار کنند.
سه شنبه 7/10/1389 - 12:14
فلسفه و عرفان
 
 

استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مى کند. همه آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد - تفضلات الهى، رحمت الهى، نورانیت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون - به وسیله گناهانى که ما انجام مى دهد، راهش بسته مى شود. گناه، میان انسان و رحمت و تفضلات الهى، حجاب مى شود. استغفار، این حجاب را برمى دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوى انسان باز مى شود. این، فایده استغفار است. بنابراین در چندین آیه از قرآن کریم براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، ذکر شده است. مثلا: «و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوة إلى قوتکم و لا تتولوا مجرمین»: (و نیز گفت) اى مردم از پروردگارتان طلب مغفرت نموده، سپس برگردید تا باران سودمند آسمان را پى در پى به سویتان بفرستد و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید و مبادا، به ناکارى و عصیان روى از خداى رحمان بگردانید (هود،52) و از این قبیل. همه اینها، این طور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه انسانى باز مى شود. بنابراین استغفار بسیار مهم است.
خود استغفار، در واقع جزئى از توبه است. توبه هم یعنى بازگشت به سوى خدا و طلب آمرزش از او. این استغفار، یکى از نعمتهاى بزرگ الهى است. یعنى خداوند متعال، باب توبه را به روى بندگان باز کرده است، تا آنها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه زمینگیرشان نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مى کند. هر کدام از گناهان، ضربه اى به روح انسان، صفاى انسانى، معنویت و اعتزاز روحى وارد مى آورند و شفافیت روح انسان را از بین مى برند و آن را کدر مى کنند. گناه، آن جنبه معنویتى را که در انسان است و مایه تمایز انسان با بقیه موجودات این عالم ماده است، از شفافیت مى اندازد و او را به حیوانات و جمادات نزدیک مى کند.
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «أ لا أدلکم على دائکم و دوائکم ؟! ألا إن داءکم الذنوب، و دواءکم الاستغفار»: آیا شما را به دردتان و داروى دردتان راهنمایى نکنم؟ بدانید که درد شما گناهان است و دارویتان استغفار.

سه شنبه 7/10/1389 - 12:13
سخنان ماندگار

حقا که نعمتت شمار نتوان کرد .

این روزها به طور ویژه از لطف و محبتت برخوردارم می کنی و من بنده ای شرمسار از فقر توان شکر گزاری ای درخور .

شکر ، شکر ، شـــــــــــــــــــکر.

الحمدلله رب العالمین

[تصویر: cfc55c16a01f4fdda77e.jpg]
يکشنبه 21/9/1389 - 18:13
اهل بیت

فراز دست پیمبر علی چو پیدا شد
 قرین مهر تو گوئی قمر هویدا شد
 گمان نداشت عدو اینکه سر حق آن روز
 عیان شود به زمین و زمانه، اما شد

خجسته باد پیوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدیر خم که غدیر، گره محکمى است براى رشته دیانت.
غدیر خم، عید تکمیل رسالت مبارک باد!

کشتی اسلام را لنگر علیست هر که او صاحب ولا ,رهبر علیست
الغرض تلخیص می گویم کلام ما مسلمانیم تنها والسلام

غدیر علی ، هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی موّاج از کرامتهاست .
غدیر دریایی از باور و بصیرت ، در کویر حیرت و هامون ضلالت است ، تا کام جان ها از آن سیراب شود .

علی ، برگزیده محمد نیست ، بلکه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغگر پیام الهی نسبت به امامت اوست

چهارشنبه 3/9/1389 - 7:53
انتقادات و پيشنهادات

با سلام  چرا نتایج   قرعه کشی به موقع انجام نمی شود با تاخیر انجام میشود؟

سه شنبه 4/8/1389 - 9:57
انتقادات و پيشنهادات
با سلام لطفا نماز را هم به لیست موضوعات اضافه کنید .
دوشنبه 3/8/1389 - 16:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته