تیتر : خواص گردو خلاصه : گردو درخت زیبایی است كه ارتفاع آن میتواندبه 20 متر برسد. مغز گردو دارای پروتئین،قند ،آب و ویتامین، املاح معدنی و همچنین مواد چربی است. متن کل خبر : گردو گردو درخت زیبایی است كه ارتفاع آن میتواندبه 20 متر برسد. مغز گردو دارای پروتئین،قند ،آب و ویتامین، املاح معدنی و همچنین مواد چربی است. مقدار فسفر موجود در گردو با ماهی و برنج و حتی تخم مرغ نیز برابری میكند. برگ و پوست گردو مقوی و تصفیه كننده خون است . برگها و پوست آن بخصوص بخاطر مادهءتلخ و تانن آن در مداوای بیماریهای جلدی و خنازیر مفید واقع می شوند . مهمترین خواص گردو : درمان ورم روده و معده: 15 تا 20 گرم برگ گردو را به مدت ده دقیقه در یك لیتر آب جوش دم كنید، برای ورم معده و روده به به عنوان كرم كش 3 فنجان در روز از این دم كرده را بنوشید . درمان خستگی و ورم : دم كردهء50 گرم برگ گردو در یك لیتر آب را در آب وان بریزید این حمام آرام بخش خستگی است و ورم را بر طرف می كند همچنین در مورد مداوای سرمازدگی و بیماریهای پوستی تجویز میشود . درمان ورم لثه ولوزه : دمكردهء فوق را به میزان حجمش با آب رقیق كنید و آنرا غرغره كنید تا ورم لثه و لوزه شما درمان شود . درمان كم خونی : جوشانده برگ یا پوست سبزگردو برابر تجویز فوق درمان كم خونی و ضعف است . 20 تا 30 گرم از پوست سبز گردو یا خشك آن را در یك لیتر آب به مدت یك ربع بجوشانید و صاف كنید و قبل از هر وعده غذا یك فنجان از آن را بنوشید . گردو درمان كننده بیماریهای ریوی است. گردو مسكن دل پیچه است. اگر از گردو و عسل مربا درست كنید برای اشخاص لاغر وتقویت مفید است. مربای گردو ملین بوده و آپاندیس را تقویت می كند. خوردن گردو از تشكیل سنگ كلیه و سنگ كیسه صفرا جلوگیری می كند. پوست درخت گردو و پوست سبز گردو قابض است. خوردن گردو برای تقویت جنسی مفید است. گردو را با انجیر و موز بخورید مقوی حواس و مغز است. اگر پوست تاز گردو را به دندان و لثه بمالید لثه و دندان را تقویت می كند. دم كرده برگ درخت گردو برای درمان ورم مفاصل مفید است. 50 گرم برگ گردو را در یك لیتر آبجوش ریخته و بمدت چند دققیه بجوشانید این جوشانده برای شست و شوی زخم ها و التیام انها بسیار مفید است . دم كرده برگ درخت گردو برای درمان ترشحات زنانه و بیماری سل مفید است. جوشانده برگ درخت گردو درمان كننده سر درد ، سرمازدگی و بیماریهای پوستی است . شیره قسمت سبز میوه را اگر چند بار روی زگیل بمالید آنرا از بین می برد. قسمت سبز و تازه میوه گردو را اگر با آب بجوشانید و موهای خود را با آن رنگ كنید رنگ قهو ه ای به مو می دهد . برگ تازه درخت گردو حشرات موذی مانند بید و ساس را از بین می برد. اگر زن حامله روزی یك عدد گردو بخورد پس از زایمان پوست شكمش زیبایی خود را حفظ خواهد كرد. چون گردو دارای مس می باشد بنابراین به جذب آهن در بدن كمك می كند.
مورخان هفتم ژوئیه (16 تیرماه) در سال 1071 میلادی (450 خورشیدی) را روزی می دانند كه حسن صباح كار دیوانی [امور اداری] در دستگاه حكومت سلجوقیان را رها كرد تا راه مبارزه در پیش گیرد. این اقدام یك سال پیش از كشته شدن آلب ارسلان، شاه سلجوقی، و به حكومت رسیدن پسرش ملكشاه و جنگ ملكشاه با عموی خود «قاورد» حاكم كرمان بر سر قدرت انجام گرفت. حسن از دربار سلجوقی به «ری» زادگاه خود رفت و به تفكر درباره آینده نشست. حسن صباح كه 90 سال عمر كرد و چهارشنبه بیست و سوم ماه مه سال 1134 میلادی درگذشت مردی تحصیلكرده و هوشمند بود كه تا 35 سالگی كار دولتی داشت و یک مدیر ماهر و فردی سازمان دهنده بود. وی در این سن به سوریه و مصر سفر كرد. در آن زمان، فاطمیه در مصر حكومت داشتند. شیعه هفت امامی كه در آنجا رواج داشت در همان ایام به فرقه های مختلف از جمله «دروزی» منشعب شده بود و حسن صباح راه اسمعیلیه (به نوشته مورخان اروپایی Ismailism) را در پیش گرفت و به ایران بازگشت تا در اینجا، مردم را به گرایش به آن دعوت كند. وی پس از بازگشت به میهن, از اصفهان آغاز كرد سپس به یزد , كرمان و آنگاه به تبرستان (مازندران )و از آنجا به ری و قزوین رفت. این سفرهای داخلی به او آموخت كه باید روش كاملا تازه ای در پیش گیرد. [درست مشابه آن چه كه در جهان امروز - دهه آخر قرن 20 و دهه اول قرن 21 - جریان دارد] و چون در برابر خود امپراتوری توانمند سلجوقیان را می دید تصمیم گرفت كه خوی از جان گذشتگی در پیروان خود كه آنها را «فدایی» می خواند ایجاد و از زهر و خنجر به عنوان دو اسلحه بر ضد مخالفانش استفاده كند و به جای تصرف شهرها، بر دژهای كوهستانی مسلط شود. با این برنامه، قلعه (دژ) الموت را در قزوین تصاحب كرد. برنامه دوم او همدست كردن مردم روستاهای اطراف این قلاع بود و به زودی بر 74 قلعه در سراسر ایران و شمال عراق مستولی شد .پیروانش او را «سیدنا» می خواندند. درباره كارهای او، نوشته های عطاملك جوینی ، رشیدالدین فضل اله، ابن اثیر، دكتر ایوانف و دكتر برنارد لویس Lewis دقیقتر هستند. دولت سلجوقیان از سركوب پیروان حسن صباح [صباح نام خانوادگی «حسن» است كه اسم جد پنجم او بود] عاجز مانده بود. حسن برای نشان دادن قدرت خود به سلطان سنجر که او را تهدید می کرد , یكی از فدائیان را مامور می كند كه شب هنگام به خوابگاه سنجر وارد شود و بدون این که به او آسیب برساند یک خنجر در كنار سر او بر زمین فرو كند و نامه ای که قبلا آماده شده بود در آنجا باقی بگذارد. سنجر به حسن صباح پیغام فرستاده بود كه دارای قلمروی پهناور و دو كرور (یك میلیون) مرد جنگی است و حسن به او پاسخ داده بود كه وی , تنها دارای هفتاد هزار پیرو «زن و مرد» است، که همه از جان گذشته اند، اما آدمهای تو برای مزد و مقامشان همراهت هستند و جانشان را دوست دارند و .... از نوشته های مورخان چنین بر می آید كه حسن صباح علاوه بر بنیاد گذاری اسمعیلیه ایران و هند (پاكستان) از نظر فلسفی مردی بود كه اعتقاد به زندگانی ساده داشت. به عقیده او، معاش هر كس باید از طریق كار مفید تامین شود و «فدائیان» عمدتا كشاورز بودند. وی معتقد به آزادی اجتماعی , تعاون و نیز گذشت بود. پس از هر پیروزی، از شكست خوردگان انتقام نمی گرفت و آنها را شماتت نمی كرد. به نوشته برخی مورخان متاخر، دشمنی او با خواجه نظام الملك تنها به خاطر مخالفت خواجه با نظام اسمعیلیه نبود، بلكه برای این هم بود كه خواجه خدمت اجنبی (تركمانان سلجوقی) را می كرد و به زبان عربی بیش از فارسی توجه داشت. در اروپا درباره حسن صباح به جای تاریخ نویسی داستان نویسی كرده اند از جمله این كه به فدائیان پیش از فرستادن به ماموریت ترور، حشیش می داد و برخی ریشه واژه Assassin (ترور) را از كلمه حشاشین (Hashshashin) سفرنامه ماركوپولو می دانند. حال آن كه معدودی از زبانشناسان ریشه آن را در كلمه عسس (پاسبان - نگهبان - داروغه) و چند تن دیگر باز هم آن را به نام حسن صباح بسته اند كه به پیروان او در اروپا حسنین (Hassaneen) می گفتند. پس از مرگ حسن صباح و افتادن كار به دست جانشین او «كیا بزرگ رودباری»، گروههای مشابهی در سوریه پدید آمدند و «پیرمرد كوهستان» كه درباره اش داستانها در اروپا نوشته اند كسی جز «رشیدالدین سنان» نیست و ربطی به حسن صباح ندارد. قلاع اسمعیلیه در سالهای میان 1256 تا 1260 میلادی به دست هلاكوخان مغول فتح شدند، ولی روش كار او در مبارزه ( به تعبیر تازه , نوعی تروریسم ) و فرقه اسمعیلیه باقی مانده اند. از همان زمان هر گروه و فرقه كوچك در مقابله با معارض نیرمند تر , در كنار تبلیغات خود از روش حسن صباح هم استفاده كرده است كه به زعم این گروهها روشی است در برابر دشمن یا مخالف بزرگتر و این فرقه ها همانند حسن صباح در كنار تبلیغات خود داعیه استقلال هم داشته اند