• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 123
تعداد نظرات : 46
زمان آخرین مطلب : 5563روز قبل
خانواده

رفاقت

اگر دل کندم از یاران دگر در خود فرورتم

مپرس از اعتبار من دگر از رنگ و رو رفتم

دریغا از رفیقانم مرا بیگانه می خوانند

مرا چون شمع کشتند و چون پروانه میدانند

کسی که از صدا می گفت به لب مهر سکوتم زد

مرا بالای بالا برد ولی سنگ سقوطم زد

به هر یاری که رو کردم یه دشنو بر لبم می کاشت

هراس هر نفس مردن مرا یک دم رها نگذاشت

به جبران کدام نیرنگ به من رنگ و ریا کرده

به تاوان کدامین جنگ به تن سنگ بلا خورده

سکوتم حرفها دارد ولی چشم و دهان بستم

ببین ای خوب دیروزی کجا بودم کجا هستم

پل پرواز دیروز و نبردبان امروزم

بلند پروازی از یاران منم فردا که می سوزم

به نام با رفاقت ها چه زجر از ناکسان بردم

مرا در خود سپر کردن ولی خود پشت پا خوردم

چه ها گفتند و نشنیدم بدی کردند و بخشیدم

زتیغ گریه اشکم ریخت ولی من باز خندیدم

تما شا کن در این بازی همان باران بی تابم

هنوز هم مثل خورشید در اوج قله می تابم0

07:28:23

شنبه 11/8/1387 - 19:30
خانواده

هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی

که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما0

03:10:22

 

شنبه 11/8/1387 - 15:11
شعر و قطعات ادبی

خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسایی

نه چون کارت به جان آمد خدا را از جان دل خواهی0

03:07:31

شنبه 11/8/1387 - 15:8
خانواده

یا رب نظر تو بر نگردد0

03:05:24

شنبه 11/8/1387 - 15:6
ادبی هنری

عشق اضطرلاب اسرار خداست0

02:59:46

شنبه 11/8/1387 - 15:1
شعر و قطعات ادبی

بی گنا هی کم گناهی نیست در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود به زندان می رود0

02:55:54

شنبه 11/8/1387 - 14:57
خانواده

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم زبی آبی

ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم0

02:52:06

شنبه 11/8/1387 - 14:53
شعر و قطعات ادبی

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما

غافل از این که خداهست در اندیشه ی ما0

02:36:03

شنبه 11/8/1387 - 14:39
خانواده

بنازم غیرت غم را دمی نگذاشت تنهایم0

02:45:54

شنبه 11/8/1387 - 14:39
شعر و قطعات ادبی

هرکجا مجرم شدی دست از خیانت باز دار

 

چه بسا محرم که با یک نقطه مجرم می شود0

02:27:31

شنبه 11/8/1387 - 14:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته