• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 245
تعداد نظرات : 1077
زمان آخرین مطلب : 5465روز قبل
دانستنی های علمی
آنجه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی آنجه را که دوست نداری تحمل کنی . همیشه باور داشته باش که خدا تو را فراموش نمی کند حتی اگر تو او را فراموش کرده باشی
چهارشنبه 27/6/1387 - 16:25
خواستگاری و نامزدی
دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم
چهارشنبه 27/6/1387 - 16:23
خواستگاری و نامزدی
اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد ، اگر به حجله آشنایی ، برخوردی وعده ای به تو گفتند ، کبوترت در حسرت پرکشیدن پر پر زد ! تو حرفشان راباورنکن ! تمام این سالها کنارمن بودی ! کنار دلتنگی دفاترم ! درگلدان چینی
چهارشنبه 27/6/1387 - 16:19
خانواده
رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آواز بخوان
چهارشنبه 27/6/1387 - 16:16
خاطرات و روز نوشت
کاش هرگز نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت را بخوام.کاش لبخند هایت آنقدر زیبا نبود که امروز آرزوی دیدن یک لحظه از خنده های عاشقانه ایت را داشته باشم.کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز چشمانم به یاد آن لحظه ها بهانه بگیرند و اشک بریزند.کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود بگویم او که می دانست چقدر دوستش دارم کاش حرفهای دلت را بهم نگفته بودی تا امروز با خود بگویم من که می دانم او چقدر مرا دوست دارد.کاش در برابرهجوم افکار مسخره تنهایم نمی گذاشتی تا در برابر آن ها به زانو در بیایم و شکست بخورم
چهارشنبه 27/6/1387 - 16:13
ادبی هنری
من شکستم آری تو شکستم دادی

من غریبم آری تو غریبم کردی

تو مرا هموچون شمع از سر جورو جفا سوزاندی

تو مرا سوزاندی تو مرا بر در و دیوار بدی کوباندی

تو مرا از بودن؛ تو مرا از ما؛تو مرا ترساندی

تو مرا از فردا... تو مرا از دریا...تو مرا ترساندی

من اسیرم آری تو اسیرم کردی

بی خبر از باران تو کویرم کردی

از شراب دوری تو چه سیرم کردی 

من شکستم آری تو شکستم دادی

چهارشنبه 27/6/1387 - 16:8
خواستگاری و نامزدی
شیوانا جعبه ای بزرگ پر از مواد غذایی و سکه وطلا را به خانه زنی با چندین بچه قد ونیم قد برد . زن خانه وقتی بسته های غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویی از همسرش و گفت: " ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند. شوهر من آهنگری بود ، که از روی بی عقلی دست راست ونصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگری از دست داد و مدتی بعد از سوختگی علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود. وقتی هنوز مریض و بی حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولی به جای اینکه دوباره سر کار آهنگری برود می گفت که دیگر با این بدنش چنین کاری از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود .من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمی خورد ، برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لا اقل خرج اضافی او را تحمل نکنیم . با رفتن او ، بقیه هم وقتی فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتن و امروز که شما این بسته های غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم . ای کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند! "شیوانا تبسمی کرد وگفت :" حقیقتش من این بسته ها را نفرستادم . یک فروشنده دوره گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه !!؟ همین! 

"شیوانا این را گفت و از زن خداحافظی کرد تا برود . در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد : " 

راستی یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گرد هم سوخته بود ! "

  برگزیدهای از داستانهای شیوانا
سه شنبه 26/6/1387 - 10:50
خواستگاری و نامزدی
یا چنان نمای که هستی ، یا چنان باش که می نمایی .
سه شنبه 26/6/1387 - 10:47
خواستگاری و نامزدی

گاه یک لبخند ، یک جمله کوتاه ، یک خط و یا یک نگاه می تواند بهترین هدیه باشد .
  "دالی"


سه شنبه 26/6/1387 - 10:46
ادبی هنری
لذتی که از علم ودانش حاصل می شود بالاترین لذت هاست .

   
 
"اسمایلز"

سه شنبه 26/6/1387 - 10:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته