• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3828روز قبل
ازدواج و همسرداری

جامعه‌ی ایران در گذار از سوی سنت به مدرنیته است، گذاری که خیلی طولانی شده و به تبع تاثیراتی برای جامعه ایرانی در پی دارد. ازدواج یکی از مواردی است که تحولاتی در آن به وجود آمده، مادر بزرگ‌ها و پدربزرگ‌های ما پیشترها تا زمانی که پای سفره عقد می‌نشستند، گاهی همدیگر را ندیده بودند و خانواده‌ها را زنی یا حتی مردی به هم معرفی کرده بود. بعضی وقت‌ها هم پدری روی منبر گفته بود که دختری دارد در سن ازدواج و از میان شاگردانش یکی که پردل و جرأت‌تر بود، رفته بود خواستگاری. این روزها دیگر کمتر کسی خطر معرفی‌کردن دختر و پسری را به هم می‌پذیرد.

شهرها بزرگتر شده است و شناخت افراد از هم کمتر. از دیگر سو یکی از آموزه‌های مدرنیته، ازدواج براساس عشق و علاقه متقابل بین زن و مرد است که ازدواج‌های سنتی را کم‌رنگ کرده. هرچند هنوز ازدواج‌های سنتی صورت می‌گیرد و هستند زنانی که شغلشان واسطه‌گری در امر ازدواج است و کارشان تهیه لیستی از مشخصات دختران و پسران دم‌بخت.

برخی حتی عکس‌هایی هم ضمیمه دفتر و دستک خود می‌کنند و قبل از این که قرار مراسم خواستگاری گذاشته شود، این عکس‌ها را به خانواده‌ها نشان می‌دهند. به شخصه نگاه خوشبینانه‌ای به این نوع همسریابی ندارم، حتی به همسریابی‌هایی از نوع اینترنتی‌اش که بیشتر نوعی کالاانگاری زن و مرد را به ذهنم متبادر می‌کند و فاقد ویژگی‌های انسانی است. افراد صرفا بر اساس یک سری مشخصات مادی با هم ملاقات می‌کنند و بعد از چند جلسه دیدار یا تصمیم به ازدواج می‌گیرند یا منصرف می‌شوند.

از دوستی که تجربه این چنینی داشت خواستم در این باره صحبت کند او گفت همراه مادرش به منزل یکی از این خانم ها رفته و او علاوه بر پرسیدن تحصیلات، شغل پدر و آدرس منزل قد و قامت او را نیز اندازه زده و وزنه ای را گذاشته زیر پایش تا وزنش را نیز دقیق ثبت کند.گفت این تجربه بدی بود برای من و بعدش کلی دعوا کردم با مادرم. درست است که در ازدواج باید بین زوجین جذابیت وجود داشته باشد اما روشهایی این گونه انسان را یاد بازار برده فروشان بابل می اندازد. هرچند افراد دیگری هم هستند که تنها سن و میزان تحصیلات دختر و پسر و شغل را می پرسند و باقی کار را می سپارند دست خود آن ها.

با دوست دیگرم که او نیز در شهرستان به دنیا آمده در مورد این موضوع صحبت کردم می گفت در شهرستان ما این رسم وجود نداشت و برخی از دوستانم که علاقه مند به ازدواج بودند و خانه نشین کاندیدایی برای ازدواج نداشتند می گوید به نظرم رسم بدی نیست برای دخترانی که دوست دارند ازدواج کنند اما خانواده سرشناسی هم ندارند که برای آن ها خواستگار برود.

در بین اطرافیان خودم هستند افرادی که با وساطت این خانم ها و البته براساس شناختی که پیشتر از پسر یا دختر معرفی شده داشتند ازدواج کردند که برخی از آن ها ازدواج هایی موفق از آب در آمده و برخی هم با سرانجامی تلخ همراه بوده است.

بهرحال در جامعه‌ای که هنوز از سنت کنده نشده است برای برخی از افراد این شیوه زوج یابی هنوز شیوه مناسبی است معمولا زنانی که اهل برگزاری یا شرکت در جلسات روضه و قرآن هستند اقدام به چنین کارهایی می کنند زیرا دامنه زیادی از افراد را می شناسند و خانواده‌ها هم به آنان اعتماد دارند. این سنت کم کم در حال از بین رفتن است و برای دخترانی که به محیط کار و دانشگاه و جامعه راهی ندارند و تنها در سه کنج خانه نشسته‌اند وضعیت دشواری را در امر ازدواج رقم زده است. سراغ دو استاد دانشگاه می روم و نظرات آنان را در این باره جویا می‌شوم تا بپرسم چه می‌شود کرد برای ازدواج این دختران.

ترویج واسطه‌گری نیازمند فرهنگ‌سازی است
دکتر قرایی‌مقدم جامعه‌شناس می‌گوید واسطه‌گری در امر ازدواج رسم خوبی بوده که اکنون در حال کم‌رنگ شدن است. معمولا فردی که در چنین ازدواج‌هایی پادرمیانی می‌کرد شناخت متوسطی از هر دو خانواده داشت. امکانات و روحیات پسر و دختر را می‌دانست و بر همین اساس افراد را به هم معرفی می‌کرد. ازدواج‌هایی که این چنینی شکل می‌گرفتند مستحکم‌تر و عقلانی‌تر از ازدواج‌هایی هستنند که گاهی اوقات صرفا براساس احساسات شکل می‌گیرند.

او ادامه داد: این امر هنوز در روستاها جریان دارد. در شهرهای بزرگتر یا حتی برخی از شهرستان‌ها این سنت کمتر شده چرا که اعتماد بین مردم کم‌رنگ‌تر از سابق شده است. معرفی‌کردن افراد به هم برای واسطه مسئولیت‌آور است و برخی اوقات اگر ازدواجی مناسب نباشد واسطه‌ها دچار لعن و نفرین خانواده‌ها هم می‌شوند.

این استاد دانشگاه معتقد است برای این که این سنت را به جامعه باز گرداند باید سطح اعتماد را در جامعه تقویت کرد. قرایی‌مقدم می‌گوید: می‌دانید ما دو نوع اعتماد در جامعه داریم؛ اعتماد افقی و اعتماد عمودی. اعتماد افقی، اعتماد بین شهروندان است و اعتماد عمودی اعتماد بین دولت و شهروندان که این هر دو در حال حاضر کاهش یافته است. این روزها مادیات پررنگ‌تر از معنویات شده و روابط افراد جامعه صوری و شناخت هم به تبع آن ضعیف‌تر شده است. او ادامه می‌دهد: البته افزایش اعتماد زمان‌بر است و اول باید دولت به این مهم اقدام کند مثلا به حرفهایی که می‌زند پایبند باشد. وقتی اعتماد عمودی تقویت شود اعتماد افقی نیز می‌تواند تقویت شود.

قرایی اظهار داشت: از دیگر سو ساخت فیلم و برنامه‌های تلویزیونی با توجه به گستره مخاطبانی که رسانه ملی دارد می‌تواند واسطه‌گری در امر ازدواج را ترویج کند. او ضمن مخالفت با سایت‌های همسریابی گفت بهتر است دولت در این امور وارد نشود و اجازه دهد مردم به طور خودجوش در مسئله ازدواج و آشنایی خانواده‌ها با هم از واسطه‌ها یا ارتباطات فامیلی با هم آشنا شوند. او همچنین در پایان کاهش ازدواج را ناشی از مسائلی معیشتی و نبود کار قلمداد کرد و گفت قبل از پرداختن به مسئله واسطه‌گری باید مشکلات سر راه جوانان را برای ازدواج حل کرد.

واسطه‌گری مناسب دوران معاصر نیست
دکتر اقلیما رئیس انجمن مددکاری ایران اما در پاسخ به این سوال نظری متفاوت داشت او بیان کرد: این رسم در گذشته و با شرایط آن زمان هماهنگی داشته و زوج ها هم با این نوع ازدواج خوشبخت بودند اما اکنون در قرن ۲۱ مناسب نیست. در شهرهای کوچک دخترانی که بیرون از فضای خانه حضور اجتماعی ندارند معمولا خیلی هم زود ازدواج می کنند. مشکل، ازدواج افراد تحصیل کرده است چون این دسته از افراد حاضر نیستند بدون رسیدن به استقلال مالی ازدواج کنند و با مشکل تورم و بیکاری که وجود دارد ازدواج کم شده است. این استاد دانشگاه ادامه داد: به نظر من صحبت درباره واسطه‌گری کلا پاک کردن صورت مسئله ازدواج در ایران است. افلیما تاکید کرد: ازدواج در ایران به تعویق افتاده زیرا بیکاری وجود دارد. مشکل کار را برای افراد جامعه حل کنید خودشان ازدواج می‌کنند.

کجا زوج خود را پیدا کنیم؟
موافقم که یک دلیل کاهش ازدواج در جامعه مشکل بیکاری است اما مشکل دیگری که به نظرم می‌رسد نبود فضاهای لازم برای آشنایی دختران و پسران با هم هست. وقتی دانشگاه‌ها را زنانه و مردانه می‌کنیم امکان شناخت زن و مرد را از هم می‌گیریم. وقتی استخدام را منحصرا مرد می‌کنیم یا سازمان‌ها تعداد مردان بیشتری را استخدام می‌کنند آن‌گاه در فضاهای تک جنسیتی چه کسی قرار است با چه کسی ازدواج کند؟ وقتی زمینه‌های ورود زنان به جامعه هر روز بیش از گذشته کم می‌شود و فضاها به سمت تک جنسیتی‌شدن پیش می‌رود باید این انتظار را نیز داشت که ازدواج هم کاهش پیدا کند. معتقدم آشنایی‌های خیابانی راه به ازدواجی پایدار ندارند و بیشتر اوقات احساسی و بدون منطق و عقلانیت هستند اما دانشگاه یا محیط کار یا فضاهای فرهنگی مکان‌هایی هستند که به تدریج می‌شود با روحیات و اخلاق جنس مخالف آشنا شد و مبادرت به خواستگاری و ازدواج کرد.

از دیگر سو دخترانی را که علاقه‌ای به تحصیل و کار کردن ندارند نباید فراموش کرد. به نظر می‌رسد از یک سو باید اعتماد از دست‌رفته را ترمیم کرد مثلا در فیلم و سریالهایی که از شبکه‌های مختلف سیما پخش می‌شود به جای نشان‌دادن این که همه مردم کلاش و حقه‌باز هستند به تقویت اعتماد بین مردم پرداخت. سریال‌هایی را نشان داد که مردم هنوز پایبند به اخلاقیات هستند و مهربان و صادق. یا حتی می‌شود سراغ همین واسطه‌ها رفت و اساس کارشان را در قالب فیلمی مستند به مردم معرفی کرد و همچنین به خانواده‌ها یادآوری کرد که خودشان باید تحقیق کنند و با رفت و آمد خانوادگی با فردی که به عنوان کاندیدا برای زوج یا زوجه‌ معرفی شده است ویژگی‌ها و خصایل او را بشناسند و در صورت پیداکردن زمینه‌های مشترک فکری اقدام به ازدواج کنند.

 

منبع: ستاره صبح

شنبه 30/10/1391 - 23:48
شعر و قطعات ادبی

 http://behdokht.ir/wp-content/uploads/2013/01/آخرالزمان-2-760x190.jpg

اهورایی ترین! بشنو برایت قصه ای دارم

از این وحشت سرای غم زده عمری است بیزارم

شبی که بوی نامردی وزید وخانه شد پر درد

و زیر پای همسایه صداقت راه را گم کرد

کبوتر بال و پر می زد وهر سو مرگ سر می زد

افق لبریز وحشت بود کسی با مشت در می زد

و مه بود و هوا مبهم، و کوله بار ها سنگین

دل هر آدمک هرجا به قدر قرن ها غمگین

و کرکس ها که می خوردند لاش عشق را هرسو

و ابلیسان که می بردند دل ها را به صد جادو

و ایمان داشت خط می خورد، پاکی دست و پا می زد

وفا هم روی خاکی خشک ، باران را صدا می زد

و عصر تلخ اینترنت که عصر برج و برجک شد

و رد پای انسان ها به شکل آدمک  حک شد

و طغیان اقاقی ها که از هجران بلبل بود

و ناآرامی دریا که از موج تطاول بود

غریو رعد استبداد و آتشپاره های منگ

و مشتی لاشخور بالای نعش لاله ها دلسنگ

و افیون تباهی ها و افسون دو رنگی ها

که می بردند دل را تا ته چاه فرنگی ها

زمینی یکسره آتش، زمانی یکسره فریاد

مسیری روبرو بن بست ، راهی هرچه باداباد

اهورایی ترین! این خانه مشتی یاس می خواهد

برای با صفا گشتن، زمین، احساس می خواهد

اهورایی ترین! برگرد این ویرانه را جان باش

شب وحشت سرای درد را خورشید ایمان باش …

سمیه موحدی مهر/انتهای متن/

شنبه 30/10/1391 - 23:45
سلامت و بهداشت جامعه
هیچ یک از آئین‌ها به اندازه اسلام برای زنان و دختران ارزش و احترامی چنین والا قائل نشده‌اند.
http://zananpress.com/wp-content/uploads/wr_gallery_thumb_20121225_094410_810e4fc4ff3b3904f96032ce4fda313a.jpg

وبلاگ بوستان حجاب مطلبی را با عنوان « دختران قدر خود را بدانند» منتشر کرده است؛

هیچ یک از آئین‌ها به اندازه اسلام برای زنان و دختران ارزش و احترامی چنین والا قائل نشده‌اند.

احترام فوق العاده اسلام به دختران و زنان که در کلام ائمه طاهرین (ع) متبلور است به خاطر آن است که این قشر پایه اصلی جامعه هستند و تکریم آن‌ها، تکریم کل جامعه انسانی را به همراه دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم با باقیات الصالحات خواندن دختران می‌فرمایند:
رَحِمَ اللّه‏ُ اَبَا البَناتِ، اَلبَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبِّباتٌ وَ البَنونَ مُبَشِّراتٌ وَ هُنَّ الباقیاتُ الصّالِحاتُ؛
رحمت خدا بر پدرى که داراى دخترانى است! دختران، با برکت و دوست داشتنى‏اند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)‌اند.
مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۱۵، ح ۱۷۷۰۰
هم‌چنین در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام از دختران به عنوان حسنه یاد شده است
ایشان می‌فرمایند:
اَلبَنونَ نَعیمٌ وَ البَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه‏ُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ، وَ یُثیبُ عَلَى الحَسَناتِ؛
پسران، نعمت‏اند و دختران خوبى. خداوند، از نعمت‏‌ها سؤال مى‏کند و به خوبى‏‌ها پاداش مى‏دهد.

کافی، ج ۶، ص ۷، ح ۱۲
ناگفته نماند که اسلام همان‌طور که برای دختران نقش کلیدی قائل شده بر تربیت صحیح آن‌ها نیز تاکید داشته و نکات تربیتی فراوانی را در مورد دختران بیان نموده است

منبع: بوستان حجاب

شنبه 30/10/1391 - 23:41
آموزش و تحقيقات
رفتار و برخورد علما با همسر و خانواده خود همواره بر اساس اصول دینی و اسلامی بوده و دانستن شیوه آنان در این گونه تعامل و برخوردار، جالب و مفید به نظر می رسد.
http://zananpress.com/wp-content/uploads/wr_gallery_thumb_20130116_163751_13910426000109_PhotoA.jpg

برای نمونه در مورد علامه سید «محمدحسین طباطبایی» نویسنده تفسیر مشهور المیزان، گفته می‌شود: همسر علامه که از دنیا رفت، علامه بیش از حد و عجیب گریه و بی‌تابی می‌کرد. گفتند شما ما را به صبر در مصائب نصیحت می‌کردید، چرا این قدر گریه می‌کنید؟

گفت: “مرگ حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمی‌کنم. گریه من برای کدبانوگری و محبت‌های خانم است. ما زندگی پر فراز و نشیبی داشتیم. “

“در نجف اشرف با سختی‌هایی مواجه می‌شدیم و من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی‌اطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما هیچ‌گاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی‌کرد. یا کاری را ترک کند که بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگیم هیچ‌گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی؟”

منبع: جهان‌نیوز

شنبه 30/10/1391 - 23:36
داستان و حکایت

 http://www.asheghaneha.ir/wp-content/uploads/2011/04/abrotappe1.jpg?84cd58

ابر جوانی در میان طوفان عظیمی بر فراز مدیترانه به دنیا آمد. اما فرصتی برای رشد در آن منطقه نیافت؛ باد عظیمی تمام ابر ها را به سوی آفریقا راند. همین که به قاره آفریقا رسیدند،آب و هوا عوض شد: آفتاب تندی در آسمان میدرخشید، و در زیر، شن های خشک صحرا دیده میشد. باد آنها را به سوی جنگل های جنوب راند، در صحرا هیچ بارانی نمی بارید. بنابراین، ابر هم مثل انسانهای جوان، تصمیم گرفت از پدران و دوستان پیرترش جدا شود و به کشف جهان بپردازد. باد اعتراض کرد: چه کار میکنی ؟ صحرا همه جا یک شکل است! به گروه برگرد تا به مرگز آفریقا برویم. آن جا کوه ها و درختان زیبایی وجود دارد!


اما ابر جوان و عاصی، توجهی نکرد. کم کم ارتفاعش را کم کرد، تا سرانجام نزدیک تپه های شنی، پشت نسیم ملایمی نشست. پس از مدت درازی، متوجه شد که یکی از تپه ها به او میخندد.

تپه هم جوان بود. باد، آنرا تازه شکل داده بود. همان جا، ابر عاشق تپه شد..

- روز بخیر. زندگی در آن پایین چه طور است ؟

- با تپه های دیگر، خورشید، باد، و کاروانهایی هم صحبتم که هر از گاهی از این جا میگذرند. گاهی خیلی گرمم میشود، اما تحمل میکنم. زندگی در آن بالا ها چه طور است؟

- اینجا هم باد و خورشید در کنار ماست. اما حسنش این است که میتوانم در آسمان بگردم و با چیزهایی زیادی آشنا بشوم!

- زندگی من کوتاه است. وقتی باد از جنگل برگردد، ناپدید میشوم.

- حالا غمگینی؟

- حس میکنم به هیچ دردی نمیخورم.

- من هم همین احساس را دارم. باد جدید که بیاید مرا به جنوب میراند و باران میشوم. به هر حال سرنوشتم این است.

تپه لحظه ای مکث کرد، بعد گفت: میدانی اینجا در بیابان، به باران میگوییم بهشت؟

ابر با غرور گفت: نمیدانم میتوانم به چیزی به این مهمی بدل شوم یا نه!؟

- از تپه های پیر افسانه های زیادی شنیده ام. میگویند که بعد از باران، گیاه و درخت ما را میپوشاند. اما هیچ وقت نفهمیدم این یعنی چه. در صحرا خیلی کم باران میبارد.

این بار ابر مکث کرد. اما خیلی زود، دوباره خندید و گفت: اگر بخواهی، میتوانم باران بر سرت بریزم. همین که رسیدم، عاشقت شدم و دلم می خواهد همیشه کنارت بمانم.

تپه گفت: وقتی برای اولین بار تو را در آسمان دیدم، من هم عاشقت شدم. اما اگر موهای زیبا و سفیدت را به باران تبدیل کنی، می میری.

ابر گفت: عشق هرگز نمی میرد. دگردیسی میابد؛ می خواهم بهشت را نشانت بدهم.. و با قطره های ریز باران، شروع کرد به نوازش تپه؛ زمان درازی به همین شکل ماندند، تا اینکه رنگین کمان ظاهر شد.

روز بعد، تپه کوچک از گل پوشیده شد. ابرهای دیگری که از آنجا میگذشتند، دیدند که آنجا جنگل کوچکی به وجود آمده، و آنها هم بر تپه شنی باریدند. بیست سال بعد، آن تپه؛ واحه ای شده بود، که با سایه درختانش، مسافران را پناه میداد.

و همه این ها به خاطر این بود که روزی، ابری عاشق، نترسید و زندگی اش را فدای عشق کرد.

شنبه 30/10/1391 - 23:27
داستان و حکایت

یه شب شبنم کوچولویی روی برگی نشسته بود و از تیرگی و سردی شب دلش گرفته بود. اون آرزوی دیدن خورشید و صبح رو داشت. به هر حال شب به پایان رسید و آفتاب در اومد. شبنم به خورشید لبخند زد و خورشید تابید و تابید و تابید، وجود شبنم ذره ذره بخار شد و از بین رفت. آخرین ذرات شبنم به یه چیز فکر می کرد، مهر پنهان شب..

http://www.asheghaneha.ir/wp-content/uploads/2011/04/shabnam.jpg?84cd58
شنبه 30/10/1391 - 23:25
داستان و حکایت

مادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود!
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.
یک روز اومده بود دم در مدرسه که منو به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه؟
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت مامان تو فقط یک چشم داره! فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم. کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد…
بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو بخندونی و خوشحال کنی چرا نمیمیری؟
اون هیچ جوابی نداد….
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم!


سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم، اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی…
از زندگی، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من.. اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه هاشو..
وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا، اونم بی خبر! سرش داد زدم: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟ گم شو از اینجا! همین حالا! اون به آرامی جواب داد: اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فوراً رفت و از نظر ناپدید شد.

یک روز یک دعوتنامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم.
بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی کنجکاوی. همسایه ها گفتن که اون مرده! اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که بدن به من:

ای عزیزترین پسرم،
من همیشه به فکر تو بوده ام..
منو ببخش که به خونت اومدم و بچه ها تو ترسوندم!
خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میای اینجا.. ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم!
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم!
آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی به عنوان یک مادر نمییتونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم؛
بنابراین مال خودم رو دادم به تو.. برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه..
با همه عشق و علاقه من به تو،
مادرت

شنبه 30/10/1391 - 23:24
دانستنی های علمی

http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/153549.jpg

در یک بررسی جدید معلوم شد کودکان سراسر جهان که بیشتر فست فود می‌خورند بیشتر در معرض ابتلا به آسم شدید و انواع آلرژی‌ها هستند.

 این مطالعه بزرگ که روی 400 هزار کودک از 51 کشور مختلف انجام گرفته نشان می دهد که خوردن فست فود در بروز آلرژی و آسم موثر است. در این مطالعه آشکار شد نوجوانانی که بیشترین مقدار فست فود را مصرف می‌کنند، 39 درصد بیشتر به آسم شدید مبتلا می‌شوند.

همچنین کودکان کم سن‌تری که بالاترین میزان مصرف فست فود را دارند، 27 درصد بیشتر در معرض ابتلا به آسم شدید هستند.این بررسی در عین حال نشان داد کودکانی که در عوض بیشترین مقدار میوه را در مقایسه با سایر همسالان خود مصرف می کنند، کمتر با خطر ابتلا به آسم و آلرژی مواجهند.

متخصصان دانشگاه اوکلند در نیوزلند و کارشناسان سلامت مرکز هیول ویلیامز در دانشگاه ناتینگهام انگلیس در این مطالعه دریافتند: کودکانی که در هفته سه نوبت یا بیشتر میوه می‌خورند، 11 تا 14 درصد کمتر با خطر ابتلا به آسم و آلرژی مواجه می‌شوند.

شنبه 30/10/1391 - 23:13
دانستنی های علمی

http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/153551.jpg

علت مرگ ناگهانی ورزشکاران در میادین ورزشی چیست؟
 
یک متخصص قلب و عروق با اشاره به اینکه بیش از 80 درصد علل مرگهای ناگهانی در میادین ورزشی ناشی از یک بیماری ژنتیکی یا مادرزادی تشخیص داده نشده است، گفت: کاردیومیوپاتی هیپرتروفیک، شایعترین علت مرگ ناگهانی در ورزشکاران زیر 35 سال است.

دکتر عباس صالحی اظهارداشت: اگر چه ورزشکاران نماد سالم ترین افراد جامعه هستند، اما همین افراد نیز گاهی گرفتار بیماریهای قلبی یا عروقی می شوند که نتایج غم انگیزی به دنبال دارد که نمونه آن مرگ ناگهانی قلبی است.

وی در تعریف مرگ ناگهانی قلبی با اشاره به اینکه این قبیل مرگها به صورت غیر قابل انتظار در طی یکساعت از شروع علائم قلبی رخ می دهد، گفت: آمارها نشان می دهد که این حادثه 3 در هر 100 هزار ورزشکار در هر سال اتفاق می افتد و میزان آن در ورزشکاران مرد کمی بیش از ورزشکاران زن است.

این متخصص قلب و عروق با بیان این مطلب که مرگ ناگهانی در هر ورزشکاری اعم از مبتدی تا حرفه ای، جوان یا مسن، ممکن است رخ دهد، افزود: وقوع این قبیل مرگها در رشته های ورزشی چون فوتبال، دو میدانی، دوچرخه سواری و بسکتبال بیش از سایر ورزشها رخ می دهد.

وی با اشاره به اینکه بیش از 80 درصد علل مرگ ناگهانی در میادین ورزشی ناشی از یک بیماری ژنتیکی یا مادرزادی تشخیص داده نشده است که از بدو تولد در سیستم قلبی - عروقی آنها وجود داشته است، گفت: شواهد حاکی از آن است که ورزش و فعالیت شدید، خطر مرگ ناگهانی را در اینگونه افراد افزایش می دهد.

صالحی به علل مرگ ناگهانی در ورزشکاران جوان اشاره کرد و افزود: از جمله علل مرگ ناگهانی در وزشکاران جوان می توان به کاردیومیوپاتی هیپرتروفیک اشاره کرد که بعنوان شایعترین علت مرگ ناگهانی در ورزشکاران زیر 35 سال در نظر گرفته می شود و عامل یک سوم مرگهای مرتبط با ورزش است.

وی در همین زمینه ادامه داد: کاردیومیوپاتی هیپرتروفیک یک بیماری ژنتیکی است و از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است بطوریکه از هر 500 نفر، یک نفر به صورت مادرزادی مبتلا به این اختلال است.

این متخصص قلب و عروق گفت: متأسفانه کاردیومیوپاتی هیپرتروفیک در بسیاری از موارد علائم خاصی ایجاد نمی کند بطوریکه شایعترین تظاهر آن همان مرگ ناگهانی است که به خصوص در حین ورزش رخ می دهد. سایر علائم این بیماری شامل تنگی نفس حین فعالیت، درد قفسه سینه و تپش قلب است.

وی ادامه داد: ناهنجاری مادرزادی عروق کرونری قلب، دومین علت شایع مرگ ناگهانی ورزشکاران است که حدود 20 درصد موارد را شامل می شود و عامل انفارکتوس قلبی هنگام ورزش شدید است . تشخیص این بیماری نیز توسط اکو ، تست ورزش و آنژیوگرافی میسر می گردد.

صالحی گفت: تمامی این بیماریها از علل مرگ ناگهانی در ورزشکاران زیر 35 سال است در حالیکه شایعترین علت این حادثه در ورزشکاران بالای 35 سال، تصلب شرایین یا همان تنگی عروق کرونری است.

وی تاکید کرد: در صورتی که مرگ ناگهانی در ورزشکارانی که بیماری زمینه ای قلبی ندارند، رخ دهد، شایعترین علت آن اصابت ضربات محکم به قفسه سینه در حین ورزشهایی چون فوتبال، هاکی روی یخ و... است که بلا فاصله منجر به آریتمی و مرگ می شود.

این متخصص قلب و عروق اظهارداشت: این قبیل بیماریها در حالی هر سال قربانیان زیادی را به کام مرگ می کشاند که علائم خاصی در طول زندگی آنها ایجاد نکرده است.
 
وی به افرادی که قصد حضور در عرصه های ورزشی را دارند، توصیه کرد حتما به متخصصان قلب و عروق مراجعه کرده و تحت معاینه قرار گیرند.

شنبه 30/10/1391 - 23:12
دانستنی های علمی

یک نشریه برای کسانی که قصد تحصیل در دانشگاه را دارند، رشته‌هایی را پیشنهاد کرده که می تواند در بازار کار پولساز باشد.

قبولی در این رشته‌ها چندان سخت نیست و آینده شغلی خوبی هم در انتظار دانشجویان آن وجود دارد.

در حالی که کمتر از دو هفته از آغاز سال ۲۰۱۳ میلادی می‌گذرد، نشریه نیوجاب نیویو، فهرستی از پولسازترین مشاغل دنیا در سال میلادی جدید را منتشر کرده است.

نشریه نیوجاب نیویو برای کسانی که قصد تحصیل در دانشگاه را دارند، رشته‌هایی را پیشنهاد کرده که می تواند در بازار کار پولساز باشد. قبولی در این رشته‌ها چندان سخت نیست و آینده شغلی خوبی هم در انتظار دانشجویان آن وجود دارد.

انتشار این فهرست در شرایطی صورت می‌گیرد که بحران بیکاری بر اقتصاد بسیاری از کشورهای جهان سایه افکنده است.

فهرست رشته‌های مذکور به این شرح است:

مدیریت
کارخانجات و شرکت‌ها همیشه به دنبال کشف و استخدام استعدادهای متخصص در امر مدیریت هستند، چراکه بسیاری از شرکت‌ها به دنبال راهکارهایی جهت کنترل هزینه‌های خود در نتیجه افزایش بازدهی هستند.

علوم ارتباطات
این رشته در راستای رشد روزافزون شبکه‌های تلویزیونی و اینترنتی بسیار مورد تقاضا است. در حقیقت مادامی که ارتباطات در دنیا ادامه دارد تقاضا در این رشته نیز ادامه خواهد یافت.

علوم کامپیوتر
رشته‌های مرتبط با کامپیوتر نیز در ۲۰۱۳ بازار بسیار خوبی دارند و به دلیل ارتباط با حرفه‌های خاص و نیاز به مهارت‌های منحصر به فرد همیشه مورد توجه هستند.

طراحی گرافیک
انتخاب این رشته در سال جدید تحصیلی از این لحاظ ارزشمند است که مسایل بسیاری در اینترنت وجود دارند که باید به آنها رنگ و لعاب بخشید تا سبب گرایش بصری افراد شوند. پیش‌بینی می‌شود تقاضا برای این رشته حد فاصل سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ با رشد ۶۱ درصدی مواجه شود؛ این مشاغل شامل طراحی‌ سیستم‌های کامپیوتری و سایر رشته‌های مرتبط با آن می‌شود.

مهندسی نفت
از آنجایی که در حال حاضر جهان با کمبود سوخت مواجه‌ است، دانشگاه‌ها در تربیت آنی و کافی فارغ‌التحصیلان این رشته با محدودیت زمانی مواجه هستند.

مهندسی مکانیک
مهم‌ترین دلیل مورد اقبال بودن این رشته، توجه شرکت‌ها و کارخانجات و به بهبود کیفیت تولیداتشان است. دلیل عمده دیگر نیز رشد و توسعه در زمینه انرژی خورشیدی است و مشاغل در این رابطه نیز همیشه به دنبال تامین نیازها و خواسته‌های مردم هستند. بدیهی است افرادی که اطلاعات به روز در زمینه فن‌آوری‌های روز را دارند با چشم‌انداز بهتر شغلی روبرو خواهند بود.

 

منبع – مشرق به نقل از ایسنا

شنبه 30/10/1391 - 23:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته