• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 117
زمان آخرین مطلب : 5333روز قبل
ازدواج و همسرداری

اما هرگلي براي زنان احساس خاصي ايجاد مي كند:

ميخك

 

دلربايي

داوودي

 

دوستي

مرواريد

 

عشق صادقانه

اركيده

 

عشق و زيبايي

رز سرخ

 

عشق رمانتيك

رز صورتي

 

عشق پنهاني

رز زرد

 

دوستي

رز سفيد

 

عشق بي ريا

آفتاب گردان

 

درخشنده ترين ستاره بودن

زنبق و سوسن

 

خلوص و دوستداشتني بودن

بامبو

 

موفقيت

آلسترومريا

 

صميميت


چهارشنبه 2/8/1386 - 13:45
خواستگاری و نامزدی
 

 

 

چه نوع گلهايي زنان را شاد مي كند؟

علاقه به هديه گرفتن گل همواره در بين زنان از نسلي به نسل ديگر وجود داشته است. گل همواره سمبل زيبايي و سرزندگي بوده است به همين علت وقتي به زني گل هديه مي كنيد علاوه بر اينكه او را سرشار از حيات و سرزندگي مي كنيد،به او اين احساس را مي دهيد كه او برايتان انسان عزيزيست و دوستش داريد.
ابراز علاقه از طريق هديه كردن دسته گل هاي زيبا باعث افزايش علاقه و وابستگي زنان مي شود و به آن ها اين اطمينان را مي دهد كه هنوز براي شما مهم هستند.

متاسفيد؟
در مواقع سختي ،وقتي نمي توانيد از همسرتان معذرت خواهي كنيد، وقتي به زبان آوردن متاسفم برايتان دشوار است، لازم نيست به خود فشار بياوريد و اين كلمات حزن انگيز را به زبان آوريد. كافيست يك دسته گل براي او بياوريد. زنان در ترجمه احساسات مهارت فوق العاده اي دارند، آنها دسته گل شما را به عنوان متاسفم تلقي خواهند كرد و همه چيز به خوبي و خوشي تمام خواهد شد.

ولي همواره به ياد داشته باشيد كه بهترين زمان براي هديه كردن گل به زنان، زماني است كه هيچ اتفاق خاصي رخ نداده است. ولي وقتي بي هيچ دليلي برايش گل مي خريد، علاوه بر اينكه او را غافلگير مي كنيد به او مي فهمانيد كه چقدر برايش اهميت قائليد، اين احساسي است كه زنان هيچ وقت فراموش نمي كنند.

اما هرگلي براي زنان احساس خاصي ايجاد مي كند:

ميخك

 

دلربايي

داوودي

 

دوستي

مرواريد

 

عشق صادقانه

اركيده

 

عشق و زيبايي

رز سرخ

 

عشق رمانتيك

رز صورتي

 

عشق پنهاني

رز زرد

 

دوستي

رز سفيد

 

عشق بي ريا

آفتاب گردان

 

درخشنده ترين ستاره بودن

زنبق و سوسن

 

خلوص و دوستداشتني بودن

بامبو

 

موفقيت

آلسترومريا

 

صميميت


ممكن است او حتي نداند كه هر گلي چه اثري رويش مي گذارد و برايش چه مفهومي را القا مي كند، ولي مطمئن باشيد كه احساس به خودي خود در او ايجاد خواهد شد. حتي مي توانيد در كارتي به همراه گلي كه به او مي دهيد مفهوم گل را بنويسيد و به او بگوييد كه چرا اين نوع بخصوص گل را انتخاب كرده ايد.

براي هر مناسبتي گل بخريد:
شايد هديه اي مثل گل براي زنان يك هديه بسيار دوست داشتني باشد ولي براي هر كسي و براي هر پيشامدي گل مناسبي بخريد.


1 -  نامزد، همسر:
از آن جايي كه رز همواره سمبلي از علاقه و عشق است، بد نيست به شخص مورد علاقه تان رز قرمز هديه كنيد. اگر اين شخص خيلي رمانتيك است مطمئن باشيد از دسته گلي پر از رز قرمز خيلي خوشحال خواهد شد.

اگر همواره براي فرد مورد علاقه خود دسته گلي مي فرستيد و احساس مي كنيد كه اين كار خسته كننده و عادي شده است، اين بار گل ها را در يك جعبه، پاكت يا به نحوي كه با هميشه متفاوت است براي او بفرستيد.

اگر سالگردي را جشن مي گيريد فراموش نكنيد كه همراه هديه هايتان يك دسته گل هم براي او بياوريد . اين به ياد ماندني ترين كاري است كه مي توانيد براي همسرتان انجام دهيد.


2 - اعضاي خانواده :
خريدن يك دسته گل زيبا براي روز مادر ، روز پدر يا...بهترين كار براي نشان دادن تشكر قلبي و صميمانه تان از عزيزترين كسانتان است. اگر خواهرتان هميشه گله مي كند كه شما به ياد او نيستيد يك دسته گل رز زرد همه كدورت ها را از بين مي برد، به اين ترتيب به او نشان دهيد كه برايش اهميت قائليد.

فراموش نكنيد كه او همواره برايتان شكلات مي خريد، با هديه كردن يك دسته گل داوودي به او بگوئيد كه شما هم به فكر او هستيد.

3 - همكار، كارمند:
فكر مي كنيد كارمندانتان براي انجام يك پروژه از دل و جان مايه گذاشته اند؟ با يك دسته گل مي توانيد از آنها قدرداني كنيد. اما اگر مي خواهيد با دسته گلي كه مي خريد به محل كارتان طراوت و شادابي ببخشيد دسته گل داوودي و مرواريد يا يك دسته گل شامل همه انواع گلها بهترين چيز است.


بهترين روش
نمي دانيد به چه بهانه اي و چه طور دسته گلي را كه خريده ايد به همسرتان بدهيد؟ به خاطر داشته باشيد كه هر راهي را كه براي تقديم دسته گل خود برگزينيد، به هدفتان كه خوشحال كردن اوست خواهيد رسيد.


خودتان دسته گل را براي او ببريد:
سفارش دادن دسته گل و صرف هزينه براي اينكه كسي گل ها را به او تحويل دهد ممكن است راحت تر باشد ولي اين كار را نكنيد. صبر كنيد و وقتي خود به خانه بر مي گرديد گل بخريد و به خانه برويد. حتي در باز كردن دسته گل و در گلدان گذاشتن آن به همسرتان كمك كنيد. حتي مي توانيد گل خود را به محل كار همسرتان ببريد. نه تنها همه مي فهمند كه همسرتان چه شوهر با احساس و مهرباني دارد بلكه خواهند دانست كه او چه همسر خوبي براي شماست و شما در كنار هم چه زوج خوشبختي هستيد.


در يك صورت از تحويل در محل كمك بگيريد.
وقتي خودتان در خانه هستيد با گل فروشي تماس بگيريد و سفارش يكدسته گل زيبا بدهيد. در اين صورت شاهد غافلگير شدن او هستيد. نه تنها او احساس مي كند براي شما يك دنيا ارزش دارد بلكه كاري مي كند كه شما هم احساس كنيد كه برايش همچنين ارزشي داريد.


 جان مادرتون یه نظر برا من بذارید دیگه ای بابا

پنج شنبه 1/6/1386 - 20:11
آموزش و تحقيقات
 

درک عشق

زیباترین لحظه زندگی ، زمانیه که آدم بفهمه نیمه دیگر جسم و مکمل روح خودشو در کنار خودش داره. کسی که شاید در لحظات نیاز به هر سوی سراغشو میگرفته امّا پیداش نمیکرده ، حالا یه دفعه متوجه میشه در کنار خودش داره حسش میکنه. اون لحظه باید شیرین ترین و زیباترین لحظه زندگیه آدما باشه...

و از اون زیباتر و شیرین تر اینکه بدونی اون هم همین احساس رو به تو داره...

همه آدما تو زندگیه خودشون به احساس هائی میرسن که در لحظاتی براشون شیرینه ، خیلی از اونا به نام عشق از اون احساسها یاد میکنن ، امّا آیا زمانی که حس میکنی عاشق شدی به این فکر کردی که شاید این عشق نباشه؟ آدم تا حالا تو زندگیش عشق رو تجربه نکرده پس چطور میتونه بفهمه عشق چیه؟ به نظر شما میشه گفت درک عشق یه غریزست؟

شاید به راستی درک عشق یه غریزه باشه امّا رسیدن به نهایت عشق هیچ وقت نمیتونه غریزی باشه ، چون اگه رسیدن به نهایت عشق و در غریزه انسان جای گرفته بود ، آدمی میتونست تشخیص بده در چه مرحله از عشق به سر میبره...

شاید هم اصلاً عشق هیچ نهایتی نداشته باشه و این درست نباشه که به دنبال نهایت عشق بگردیم ، امّا یافتن حقیقت عشق چیزیه که همیشه باید دنبالش کنیم...

اگه به دنیای اطرافمون نگاه کنیم میبینیم که هیچ آدمی بدون زوج از دنیا نمیره ، مگر اینکه شرایط خاصّی داشته باشه و  نیز خواسته خودش باشه... پس بنابراین مطمئن باشین که یه روز نیمه دیگر وجود خودتون رو پیدا میکنید... خیلی راحت تر از اونی که فکرش رو میکنید و انتظارش رو میکشید...

پس به آینده ای که عشق ابدی خود به خود پا به قلبتون بذاره ایمان داشته باشید... در لحظاتی که حتی فکرش رو نمیکنید ، و حتی انتظارش رو هم نمیکشیدید.

آن روز ، مطمئناً روز زیبائیست.       

 برداشت از وبلاگ www.matin.blogfa.com   صابر صالحیان


 

چهارشنبه 27/4/1386 - 20:50
آموزش و تحقيقات

سوره 81: التكوير

 
   

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد (1)

 

إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿1﴾

 

و آنگه كه ستارگان همى‏تيره شوند (2)

 

وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ ﴿2﴾

 

و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند (3)

 

وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ ﴿3﴾

 

وقتى شتران ماده وانهاده شوند (4)

 

وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿4﴾

 

و آنگه كه وحوش را همى‏گرد آرند (5)

 

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿5﴾

 

درياها آنگه كه جوشان گردند (6)

 

وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ﴿6﴾

 

و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند (7)

 

وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿7﴾

 

پرسند چو زان دخترك زنده به‏گور (8)

 

وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ ﴿8﴾

 

به كدامين گناه كشته شده است (9)

 

بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿9﴾

 

و آنگاه كه نامه‏ها زهم بگشايند (10)

 

وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ﴿10﴾

 

و آنگاه كه آسمان زجا كنده شود (11)

 

وَإِذَا السَّمَاء كُشِطَتْ ﴿11﴾

 

و آنگه كه جحيم را برافروزانند (12)

 

وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ ﴿12﴾

 

و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند (13)

 

وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ﴿13﴾

 

هر نفس بداند چه فراهم ديده (14)

 

عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ ﴿14﴾

 

نه نه سوگند به اختران گردان (15)

 

فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿15﴾

 

[كز ديده] نهان شوند و از نو آيند (16)

 

الْجَوَارِ الْكُنَّسِ ﴿16﴾

 

سوگند به شب چون پشت گرداند (17)

 

وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿17﴾

 

سوگند به صبح چون دميدن گيرد (18)

 

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿18﴾

 

كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است (19)

 

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ﴿19﴾

 

نيرومند [كه] پيش خداوند عرش بلندپايگاه است (20)

 

ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ﴿20﴾

 

در آنجا [هم] مطاع [و هم] امين است (21)

 

مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ ﴿21﴾

 

و رفيق شما مجنون نيست (22)

 

وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ ﴿22﴾

 

و قطعا آن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده (23)

 

وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ ﴿23﴾

 

و او در امر غيب بخيل نيست (24)

 

وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ ﴿24﴾

 

و [قرآن] نيست‏سخن ديو رجيم (25)

 

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿25﴾

 

پس به كجا مى‏رويد (26)

 

فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ ﴿26﴾

 

اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست (27)

 

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ﴿27﴾

 

براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود (28)

 

لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ ﴿28﴾

 

و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست (29)

 

وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿29﴾

سه شنبه 26/4/1386 - 23:21
موبایل
 

اسم شركت های مهم كامپيوتری چگونه انتخاب شده است؟

برداشت از وبلاگ matin

Adobe
:
اسم رودخانه ای كه از پشت منزل مؤسس آن جان وارناك عبور می كند.


Apple :
ميوه مورد علاقه استيو جابز مؤسس و بنيانگذار شركت اپل سيب بود و بنابراين اسم شركتش را نيز اپل (به معنی سيب ) گذاشت.


Cisco :
مخفف شده كلمه سان فرانسيسكو (
San Francisco) است كه يكی از بزرگترين شهرهای امريكا است.

Google :
گوگل در رياضی نام عدد بزرگی است كه تشكيل شده است از عدد يك با صد تا صفر جلوی آن .
مؤسسين سايت و موتور جستجوی گوگل به شوخی ادعا می كنند كه اين موتور جستجو می تواند اين تعداد اطلاعات (يعنی يك گوگل اطلاعات ) را مورد پردازش قرار دهد.

Hotmail :
اين سايت يكی از سرويس دهندگان پست الكترونيكی به وسيله صفحات وب است.
هنگامی كه مدير پروژه برنامه می خواست نامی برای اين سايت انتخاب كند علاقه مند بود تا نام انتخاب شده اولاً مانند ساير سرويس دهندگان پست الكترونيك به
mail ختم شده و دوماً برروی وبی بودن آن نيز تأكيد شود. بنابراين نام Hotmail را انتخاب كرد. در كلمه Hotmail حروف Html به ترتيب پشت سرهم قرار گرفته اند. گاهی اوقات اسم اين سايت را به صورت HotMail نيز می نويسد.

HP :
شركت معظم
HP توسط دو نفر بنام های بيل هيولت و ديو پاكارد تأسيس شد.
اين دو نفر برای اينكه شركت هيولد پاكارد يا پاكارد هيولت ناميده شود مجبور به استفاده از روش قديمی شير – خط شدند و نتيجه هيولد پاكارد از آب در آمد.

Intel :
از آنجاييكه اين شركت از بدو تأسيس با تأكيد روی ساخت مدارات مجتمع ايجاد شد. نام آن را
INTegrated Electronics يا به طور مختصر INTEL نهادند.

Lotus :
ميچ كاپور مؤسس شركت كه هندی الاصل بود از حالت لوتوس كه يك اصطلاح مديتيشن متعالی (
T.M.) می باشد برای نامگذلزی شركتش استفاده كرد.

Mirosoft :
نام شركت ابتدا به صورت
Micro-soft نوشته می شد ولی به مرور زمان به صورت فعلی در آمد. Microsoft مخفف MICROcomputer SOFTware است. و دليل نامگذاری شركت به اين اسم نيز آن است كه بيل گيتس مؤسس شركت آن را با هدف نوشتن و توسعه نرم افزارهای ميكروكامپيوتر ها تأسيس كرد.

Motorola :
شركت موتورولا با هدف درست كردن بی سيم و راديوی خودرو كار خود را آغاز كرد. از آنجاييكه مشهورترين سازنده بی سيم و راديو های اتومبيل در آن زمان شركت
Victrola بود. مؤسس اين شركت يعنی آقای پال كالوين نيز اسم شركتش را موتورولا گذاشت تا علاوه بر داشتن مشابهت اسمی كلمه موتور نيز به نوعی در اسم شركتش وجود داشته باشد.

Oracle :
مؤسس شركت اوراكل يعنی لری اليسون و باب اوتس قبل از تأسيس شركت روی پروژه ای برای
CIA كار می كردند . اين پروژه كه اوراكل نام داشت بنا بود تا با داشتن مقادير زيادی اطلاعات بتواند تا جواب تمام سؤال های پرسيده شده توسط اپراتور را با مراجعه به مخزن اطلاعات بدهد. ( اوراكل در اساطير يونانی الهه الهام است. ) اين دو نفر پس از پايان اين پروژه شركتی تأسيس كرده و آن را به همين اسم نامگذاری كردند.

Red Hat :
مؤسس شركت آقای مارك اوينگ در دوران جوانی از پدربزرگش كلاهی با نوارهای قرمز و سفيد دريافت كرده بود ولی در دوران دانشگاه آن را گم كرد . زمانی كه اولين نسخة اين سيستم عامل آماده شد مارك اوينگ آن را همراه با راهنمای كاربری نرم افزار در اختيار دوستان و هم دانشگاهيش قرار دارد. اولين جمله اين راهنمای كاربری « درخواست برای تحويل كلاه قرمز گم شده » بود.

Sony :
Sony از كلمه لاتين Sonus به معنای صدا مشتق شده است .

SUN :
اين شركت معظم توسط چهار تن از فارغ التحصيلان دانشگاه استانفورد تأسيس شد.
Sun مخفف عبارت Standford Univercity Network می باشد .

Xerox :
كلمه
Xer در زبان يونانی به معنای خشك است و اين برای تكنولوژی كپی كردن خشك در زمانی كه اكترا كپی كردن به روشهای فتوشيميايی انجام می گرفت فوق العاده حائز اهميت بود.

Yahoo:
اين كلمه برای اولين بار در كتاب سفر های گاليور مورد استفاده قرار گرفته و به معنی شخصی است كه دارای ظاهر و رفتاری زننده است . مؤسسين سايت
Yahoo جری يانگ و ديويد فيلو نام سايتشان را Yahoo گذاشتند چون فكر می كردند خودشان هم Yahoo هستند.

يکشنبه 24/4/1386 - 17:57
خواستگاری و نامزدی
 


چقدر اهل ريسك هستيد
آيا شما جزو آن دسته از افرادي هستيد كه محتاطانه، قبل از شروع هر كاري، جوانب امر را كاملاً سنجيده و اوضاع را بررسي مي كنيد و يا اينكه برعكس، فرد ماجراجويي هستيد كه از رويارويي با حوادث مختلف، با آغوش باز استقبال مي كنيد؟ شايد هم شما جزو اشخاصي باشيد كه در زندگي خود، از ريسك كردن و اندكي ماجراهاي هيجان انگيز بدتان نيايد؟
در هر صورت، با انجام اين تست خواهيد فهميد كه شما تا چه حد در زندگي خود اهل ريسك هستيد!


سئوالات بخش اول
1ـ در خانه يكي از دوستان، شخص بيگانه اي چشم از شما برنمي دارد، شما چه مي كنيد؟
الف: با خود فكر مي كنيد كه چه خوب مي شد اگر با او طرح آشنايي مي ريختيد.
ب: از ميزبان خود راجع به او تحقيق مي كنيد.
ج: با لبخندي دوستانه، سر صحبت را با او باز مي كنيد.
2ـ به طور كاملاً ناگهاني به پول بسيار زيادي دست مي يابيد. چه مي كنيد؟
الف: هرچه را كه تا به حال آرزوي داشتن آن را داشتيد، مي خريد و سپس به يك مسافرت تفريحي بسيار پرهزينه مي رويد.
ب: تمام پول ها را دست نخورده براي روز مبادا به بانك مي سپاريد.
ج: مقداري از پول ها را به بانك مي سپاريد و از سود آن استفاده مي كنيد.
3ـ مي خواهيد براي يكي از دوستان خود، پيراهني به عنوان هديه تهيه كنيد، ولي متاسفانه سايز دقيق او را نمي دانيد، چه خواهيد كرد؟
الف: يك پيراهن ارزان مي خريد كه اگر اندازه او نشد، اشكالي نداشته باشد
ب: از دادن هديه منصرف مي شويد.
ج: دل به دريا مي زنيد و پيراهن مورد علاقه او را خريداري مي كنيد.
4ـ به نظر شما مشخصات يك همسر نمونه چيست؟
الف: با اراده، قوي، مطمئن از خود، محكم و استوار.
ب: زيبا و جذاب.
ج: احساساتي، رمانتيك، داراي روحيه اي لطيف.
5ـ كدام يك از ورزشهاي زيرا را بيشتر ترجيح مي دهيد؟
الف: تنيس.
ب: نرمش صبحگاهي.
ج: اسكي.
6ـ موضوع جالبي را براي نوشتن يك كتاب درسر مي پرورانيد. هنگام عمل، چه زماني است؟
الف: در طول روز، كارهاي روزمره خود را انجام داده و هنگام شب، در اولين فرصت، نوشتن كتاب را آغاز مي كنيد.
ب: موضوع كتاب را خوب به خاطر مي سپاريد تا شايد روزي آن را روي كاغذ بياوريد.
ج: همه كارهاي خود را كنار گذاشته و مشغول نوشتن كتاب مي شويد.
7ـ كدام يك از راههاي زير را براي يافتن يك دوست خوب ترجيح مي دهيد؟
الف: در ميهماني ها وگردهمايي ها به دنبال يك دوست خوب مي گرديد.
ب: در روزنامه ها آگهي مي دهيد.
ج: از ديگر دوستان خود كمك مي گيريد.
8ـ شما به منزل يكي از دوستان خود دعوت شده ايد و تصميم مي گيريد كفش تازه خود رابپوشيد، متأسفانه باران تندي در حال بارش است. چه خواهيد كرد؟
الف: يك كفش ديگر مي پوشيد و كفش تازه خود را با خود مي بريد تا در منزل دوستتان، آنها را به پاكنيد.
ب: از پوشيدن كفشها خودداري مي كنيد و با يك كفش زمخت و زشت به ميهماني مي رويد.
ج: كفشهاي نو را مي پوشيد و مي گوييد: اشكالي ندارد، كفشها بالاخره خشك خواهند شد!


سئوالات بخش دوم
1ـ اطرافيانتان آيا دايماً از طرز رانندگي شما شكايت دارند؟
بلي خير
2ـ آيا شما فقط در مسابقاتي شركت مي كنيد كه به پيروزي خود كاملاً اطمينان داشته باشيد؟
بلي خير
3ـ آيا همواره در حين تمرينات ورزشي دچار سانحه مي شويد؟
بلي خير
4ـ آيا هر غذاي تازه اي را حداقل يك بار امتحان مي كنيد، حتي اگر ظاهر جالبي نداشته باشد؟
بلي خير
5ـ آيا يكي از آرزوهاي شما سفر پرماجرايي به يكي از كشورهاي خارجي است؟
بلي خير
امتيازات بخش اول:
سئوالات: 1 2 3 4 5 6 7 8
الف: 3 7 5 7 3 5 7 5
ب: 7 3 3 5 5 3 5 3
ج: 5 5 7 3 7 7 3 7
امتيازات بخش دوم:
براي هرجواب بلي 3 امتياز در نظر بگيريد. سپس، با امتيازات قسمت اول جمع بزنيد.
تا 39 امتياز
متأسفانه شما بيش از اندازه، فردي محتاط و يا شايد خجالتي هستيد. به همين علت است كه اكثر اوقات، موقعيتهاي خوب زندگي را از دست مي دهيد. زندگي، آكنده از امكانات و فرصتهاي خوب و متنوع است و شما پروبال خود را براي پرواز كاملاً بسته ايد. با اين بيم و هراس از زندگي و كم رويي كه شخصاً خودتان در نهاد خويش به وجود آورده ايد، ديرتر به نتيجه مطلوب و دلخواه خود مي رسيد و متأسفانه همه چيز براي شما فقط در حد يك رؤياي شيرين باقي خواهد ماند. شما قبل از گام نهادن به هر راهي، خواهان اين هستيد كه از انتهاي راه، اطمينان كافي حاصل نماييد. اين را بدانيد كه حتي ميانه راه نيز براي همه ما گنگ و ناپيداست، چه رسد به انتهاي راه! در اصل، اين خودما هستيم كه مانع پيشرفت و يا موجب پيشرفت خود مي شويم. خودمان را باور كنيم و بدانيم كه هيچ كس كامل نيست. بهتر است كه از شعار دادن، دست برداريد و وارد عمل شويد. با ايمان به خداوند متعال، با مشكلات زندگي روبه رو شده و منطقي آنها را حل نماييد. نسبت به رويدادهاي زندگي هوشيار بوده و به طور سنجيده، براي رسيدن به اهداف خود گام برداريد. از هركجا كه مي توانيد شروع كنيد امروز هم براي شروع، روز خوبي است. بدانيد كه هر پله، آغاز پله ديگري براي رسيدن به اوج است.
از 40 الي 55 امتياز
واقعاً بايد به شما تبريك گفت! شما عقل و اراده خود را در يك ترازو قرار داده ايد و فقط در زماني دست به ريسك مي زنيد كه واقعاً ارزش آن را داشته باشد و اكثر اوقات هم از كارهاي خود سربلند بيرون مي آييد. قبل از شروع هركار جديد، جوانب آن را سنجيده و سپس با اراده قوي و باتوكل به ياري خداوند به پيش مي رويد. هنگامي كه آستينهاي خود را بالا مي زنيد، ديگر هيچ كس و هيچ چيز نمي تواند شما را از حركت بازدارد و با عقل و درايت عمل مي كنيد. شما به اين گفته عقيده داريد كه زندگي، خود يك ريسك بزرگ است. زندگي يك بازي خطرناك، ولي شيرين است، با پيروزي ها و شكستها. از شكستها عبرت مي گيريد و با پيروزيها مغرور نمي شويد. شما هرگز اجازه نمي دهيد تا ترس و خجالت، مانع از رسيدن به اهدافتان شود، چرا كه از عقل سليم و ايمان به خدا و نيروي سرزنده زندگي برخوردار هستيد.
بيش از 56 امتياز
هيچ چيز بيشتر از اين شما رابه وجد نمي آورد، مگر ريسك كردن در زندگي! همان گونه كه كودكان از بازي كردن لذت مي برند، شما نيز عاشق ماجراجويي و هيجان هستيد! دايماً به فكر انجام كارهايي هستيد كه تا به حال كسي جرأت اجراي آن را نداشته است. شما ريسك مي كنيد، نه به خاطر رسيدن به اهداف خود، بلكه فقط هيجان شما را ارضاء مي كند!
از افراد مرموز و اسرارآميز خوشتان مي آيد و در هركاري، خود را دخالت مي دهيد. البته اميد آن است كه پس از هر شكست، كمي تأمل كنيد و براي آينده خود نتيجه گيري مطلوب داشته باشيد. گاهي بهتر است قبل از انجام هركار، جوانب آن را عاقلانه بسنجيد و ماجراجويي بيش از حد را كنار بگذاريد. زندگي توأم با خطر، در رگ و خون شما جاري است و در غير اين صورت، شما خود را درون قفسي تنگ محبوس مي دانيد! توصيه ما به شما اين است كه نسنجيده عمل كردن، نه تنها شما را به اهداف مورد نظر نمي رساند، بلكه موجب عواقب بد نيز خواهد شد. زندگي، خود ريسك بزرگي است، لطفاً با هيجان، اين ريسك را زياد نكنيد.

 

 

يکشنبه 24/4/1386 - 1:28
سينمای ایران و جهان
 

ادامه نامه ای از چارلی چاپلين به دخترش ژرالدين :

............. تو مرا نمی شناسی ژرالدين . در آن شبهایدور
٬ بس

 

قصه ها با تو گفتم ٬ اما قصه خود را هرگز نگفتم . اين داستانی

 

شنيدنی است‌:

 

 

داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترين محلات لندن آواز 

 

 می خواند و می رقصيد و صدقه جمع می کرد .اين داستان من

 

است . من طعم گرسنگی را چشيده ام . من درد بی خانمانی را

 

چشيده ام . و از اينها بيشتر ٬ من رنج آن دلقک دوره گرد را که

 

 اقيانوسی از غرور در دلش موج می زند ٬ اما سکه صدقه رهگذر

 

خودخواهی آن را می خشکاند ٬ احساس کرده ام.

 با اينهمه من زنده ام و از زندگان پيش از آنکه بميرند نبايد حرفی

 

زد . داستان من به کار تو نمی آيد ٬ از تو حرف بزنيم . به دنبال

 

تو نام من است:چاپلين . با همين نام چهل سال بيشتر مردم روی

 

زمين را خنداندم و بيشتر از آنچه آنان خنديدند ٬ خود گريستم .

 



ژرالدين در دنيايی که تو زندگی می کنی
٬ تنها رقص و موسيقی

 

نيست .

نيمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بيرون ميايی
٬ آن

 

 تحسين کنندگان ثروتمند را يکسره فراموش کن ٬ اما حال آن

 

راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ٬ بپرس ٬ حال


زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خريدن لباس

 

بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جيب شوهرش

 

بگذار . به نماينده خودم در بانک پاريس دستور داده ام ٬ فقط اين

 

نوع خرجهای تو را٬ بی چون و چرا قبول کند . اما برای خرجهای

 

ديگرت بايد صورتحساب بفرستی . 


گاه به گاه
٬ با اتوبوس ٬ با مترو شهر را بگرد . مردم را نگاه کن

 

 ٬ و دست کم روزی يکبار با خود بگو :" من هم یکی از آنان

 

 هستم ." تو یکی از آنها هستی - دخترم ، نه بیشتر ،

هنر پیش از آنکه دو بال دور پرواز به آدم بدهد ، اغلب دو پای او

 

را نیز می شکند .

 

و وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه ، خود را بر تر از تماشاگران

 

 رقص خویش بدانی ، همان لحظه صحنه را ترک کن ، و با اولین

 

تاکسی خود را به حومه پاریس برسان . من آنجا را خوب



می شناسم ، از قرنها پیش آنجا ، گهواره بهاری کولیان بوده

 

است . در آنجا ، رقاصه هایی مثل خودت را خواهی دید . زیبا تر

 

از تو ، چالاک تر از تو و مغرور تر از تو . آنجا از نور کور  

 

  کننده ی نورافکن های تآتر " شانزلیزه " خبری نیست .

نور افکن رقاصگان کولی ، تنها نور ماه است نگاه کن ، خوب

 

نگاه کن . آیا بهتر از تو نمی رقصند؟

 

 

 


اعتراف کن دخترم . همیشه کسی هست که بهتر از تو می رقصد .

 

همیشه کسی هست که بهتر از تو می زند .و این را بدان که در

 

 خانواده چارلی ، هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده است که


به یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن ، ناسزایی بدهد .

 

من خواهم مرد و تو خواهی زیست . امید من آن است که هرگز در

 

فقر زندگی نکنی ، همراه این نامه یک چک سفید برایت


می فرستم .هر مبلغی که می خواهی بنویس و بگیر . اما همیشه

 

وقتی دو فرانک خرج می کنی ، با خود بگو : " دومین سکه مال

 

 من نیست . این مال یک فرد گمنام باشد که امشب یک فرانک

 

نیاز دارد ."

 

جستجويی لازم نيست . اين نيازمندان گمنام را ٬ اگر بخواهی ٬

 

همه جا خواهی يافت .


اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم
٬ برای آن است که از

 

 نیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم٬ من

 

زمانی دراز در سیرک زیسته ام٬ و همیشه و هر لحظه٬ بخاطر 

 

بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند٬ نگران

 

بوده ام٬ اما این حقیقت را با تو می گویم دخترم : مردمان بر روی

 

 زمین استوار٬ بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ٬


سقوط می کنند . شاید که شبی درخشش گرانبهاترین الماس این

 

جهان تو را فریب دهد .

 

 


آن شب
٬ این الماس ٬ ریسمان نا استوار تو خواهد بود ٬ و سقوط

 

تو حتمی است .

 

 شاید روزی ٬ چهره زیبای شاهزاده ای تو را گول زند٬ آن روز

 

تو   بند بازی ناشی خواهی بود و بند بازان ناشی ٬ همیشه سقوط

 

  می کنند .


دل به زر و زیور نبند
٬ زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب

 

است و خوشبختانه ٬ این الماس بر گردن همه می درخشد .......


 

.......اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی ، با او یکدل

 

باش ، به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد . او

 

عشق را بهتر از من می شناسد. و او برای تعریف یکدلی ،


شایسته تر از من است . کار تو بس دشوار است ،  

 

 این را  می دانم .

 

به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا       

 

 نمی پوشاند . به خاطر هنر می توان لخت و عریان به روی

 

صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت . اما هیچ چیز و

 

هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری

 

 ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .



برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که

 

حرفهای خنده دار می زنم .

 


بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش

 

باشد . مال دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیر تر

 

نخواهد کرد.....

 

 

 
يکشنبه 24/4/1386 - 1:27
طنز و سرگرمی
 

اهل ایرانم

خانه ام ایران نیست

آپارتمانم اینجاست، در دیار غربت

روزگارم بد نیست

تکه نانی دارم، سر سوزن عقلی۲

 

....

 

اهل ایرانم

پیشه ام الافی است

گاه گاهی درسی می خوانم

و گزارشی می نویسم

و می گذارم جلوی استاد

که از دیدن عکس های رنگارنگش خوشحال شود

چه خیالی ... چه خیالی ... می دانم

می دانم که به هیچ دردی نمی خورد

 

همه ی ذرات ریسرچم متبلور شده  است

من ریسرچم را وقتی انجام می‌دهم 

که استاد دادش  را زده باشد سه چهار هفته  قبل

پی قد قامت حس

 

 

 

من به مهمانی این دانشگاه۳  رفتم

من به دشت اندوه

من به باغ تحقیق

من به ایوان چراغانی دانش رفتم

رفتم از پله ی کتابخانه بالا

تا ته طبقه ی هفتم

تا هوای خنک پشت بام

من به دیدار کسی رفتم در آن سر کتابخانه

رفتم رفتم تا لب میتم

یک درسخوان چینی ۲۴-۷ ۴

 

.....

 

چیزها دیدم در این سرزمین

من دانشجویی دیدم که ریسرچش را بو می کرد

و یک دانشجوی دیگر که نصف کتابش را خورده بود

یک زن 80 ساله که بکس بازی می کرد

من یک استاد چینی دیدم که انگلیسی حرف می زد

و پیرمردی که برای تعطیلاتش اعانه جمع می کرد

من دختری دیدم که با سگش توی یک ظرف آب می نوشید

وگدایی که توی مترو با بلندگو تکدی می کرد

من استادی دیدم که درسی که می داد را می فهمید

و حتی استادی که ریسرچش را هم ...

یک چینی دیدم که هشت پا می خورد

ویکی دیگر که کنسرو موش با خود آورده بود

من یک پروفسور دیدم فامیلش گوسفند بود

و منشی دانشکده مان که فامیلش سرکه بود

 

 

کامپیوتر در حسرت واماندن من

من در حسرت خوابیدن استاد

استاد در حسرت مرگ

 

من کتابی را می زنم ورق

به خود می گویم : کاش این استادها حرف هاشان مثل این کتاب واضح بود

می افتد کتاب از دستم

و می خورد روی پایم

جیغ می زنم من...

 

من نمی دانم که چرا می گویند مکانیک زیباست الکترونیک با حال است

و چرا هیچکس اقتصاد نمی خواند

مراتع و جنگلداری چه کم از هوافضا دارد

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

رشته را باید شست

رشته باید خود شغل رشته باید خود شرکت باشد

 

اهل ایرانم اما

کشورم ایران نیست

کشورم گم شده است

در پس تاریخ در پس مردمش من نمی دانم

من با تاب با تب

کشوری دیگر ساخته ام در ذهنم

من صدای نفسش را می شنوم حالا

می شود آیا ...

 

لباس ها را باید کند

شیرجه باید زد در اقیانوس۵

مساله را توی اقیانوس حل باید کرد

دوست را توی اقیانوس پیدا باید کرد

توی اقیانوس باید ریسرچ کرد

توی اقیانوس باید خوابید

زندگی شیرجه زدن پی در پی توی اقیانوس است

 

رخت ها را بکنیم

اقیانوس در یک قدمی است

 

کمتر برویم گردش

بگذاریم ریسرچ کمی پیش برود

بگذاریم همه ی پول هایمان صرف رستوران و کافی شاپ نشود

کمی کار کنیم

حس کنیم برای اولین بار کارکردن را

 

....

 

کار ما نیست شناسایی راز ریسرچ

کار ما شاید اینست

که در افسون ریسرچ شناور باشیم ....

 

يکشنبه 24/4/1386 - 1:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته