• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 586
تعداد نظرات : 114
زمان آخرین مطلب : 4955روز قبل
آموزش و تحقيقات


نویسنده: كریم خانمحمدی



در ادبیات متون اسلامی، زنان در موارد بسیاری به نقص عقل موصوف شده‏اند؛ در این میان، گفتار امام علی علیه‏السلام در نهج‏البلاغه از برجستگی ویژه‏ای برخوردار است. ایشان در آن گفتار زنان را به "سست رأیی" و "نقصان عقل" متهم می‏كنند. در این باب چند سؤال مطرح است:
1. آیا این جملات از علی علیه‏السلام صادر شده است؛ به عبارت دیگر آیا این سخنان واقعا از علی علیه‏السلام می‏باشد؟
2. در صورت صحّت صدور، مراد علی علیه‏السلام از زنان كیانند؟ آیا زنان ویژه‏ای بوده‏اند؟ یعنی آیا این سخن به اصطلاح یك قضیه فی‏واقعه است؟ یا مقصود نوع زن در برابر نوع مرد می‏باشد؟
3. در صورتی كه نوع زن مراد باشد، آیا روایت درصدد بیان "فصل مقوّم" زنان می‏باشد؟ یا فقط شامل زنان عهد علی علیه‏السلام می‏باشد، و از شمول زمانی برخوردار نیست؟
تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد تا همین دهه‏های اخیر برداشتی كه عموما از متون دینی درباره زنان می‏شد، "ناقص العقل" بودن ایشان بود و این ویژگی را جبلی و سرشت زن می‏پنداشتند چنان كه كشفی در تحفة الملوك می‏نویسد: "زنان به سبب ضعف عقل و سفلت مرتبه كه دارند و لازم خلقت و جبلّت ایشان است البته مرتكب بعضی از امور كه نباید بشوند می‏شوند"1
برداشت مذكور، مؤلفه اصلی پارادایم حاكم (مرد سالاری) بر اندیشه‏های موجود در حوزه‏های علمی بود. لیكن، اخیرا به تبع تحولات ساختاری به نفع زنان، در كلیت اندیشه مذكور تشكیك صورت می‏گیرد؛ راستی چگونه می‏توان زنان ایرانی را كه در سال‏های اخیر در ورود به دانشگاه‏ها گوی سبقت را از مردان ربوده‏اند، به همان سهولت قبلی، كه اكثریت زنان بی‏سواد بودند، ناقص العقل نامید؟
جهت ابهام زدایی، ابتدا مفهوم "عقل" را در اندیشه امیرالمؤمنین علیه‏السلام تعریف نموده و سپس با استناد به شواهد تاریخی، متون دینی و نظریه‏های موجود، اندیشه ایشان را درباره خرد ورزی زنان تبیین كرده، و می‏كوشیم به سؤالات پیشین پاسخ دهیم.

مفهوم عقل در اندیشه علی علیه‏السلام

به امام علیه‏السلام عرض شد: عاقل را برای ما توصیف كن! فرمود: "خردمند كسی است كه هر چیزی را در جای خود نهد".2
تعریف فوق، تعریف مفهومیِ جامعی است كه همانند هر تعریف مفهومی دیگر، هنوز به حالت مشهود در نیامده است، فلذا ناچاریم شاخص‏هایی را كه ایشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بیان داشته‏اند متذكر شویم. تا مفهوم عقل برای خواننده، ملموس‏تر شود. از طرف دیگر، بود و نبود یكی از این شاخص‏ها در فرد یا گروهی نشانگر قوت یا نقص عقل آن فرد یا گروه می‏باشد.

الف. گفتار منطقی

علی علیه‏السلام فرمود: "از ویژگی خردمند آن است كه چیزی را نگوید كه امكان تكذیب آن داده شود".3 خردمند منطقا به گونه‏ای سخن می‏گوید كه ضمن این كه صغراهای سخن متقن می‏باشد، از توالی صغری و كبری نتیجه به دست می‏آید و به لحاظ منطقی قابل تكذیب نیست برخلاف "كانا"4 كه سخن وی سست و نشان دهنده كاستی خرد اوست.

ب. گفتمان استدلالی

علی علیه‏السلام فرمود: "خردمند هرگاه سخن گوید آن را با حكمت و مثال همراه سازد ولی احمق هرگاه سخن بگوید به دنبال آن سوگند یاد می‏كند".5 خردمند ضمن این كه به گفتار منطقی توانایی دارد، برای صحت گفتار خویش به حكمت یعنی استدلال عقلی و مثال یعنی یافته‏های تجربی استشهاد می‏كند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالی تن می‏دهد. در مقابل، فرد احمق قسم می‏خورد یعنی از طرف گفت‏وگو می‏خواهد بدون استدلالِ منطقی ـ تجربی حرف او را بپذیرد، كه این شیوه گفتمان از نظر امام علی علیه‏السلام نشانه حماقت و بی‏خردی است.

ج. طرد باطل

"به علی علیه‏السلام گفته شد خردمند كیست؟ فرمود: كسی كه باطل را [از خود] براند".6 خردمند نه تنها سخن بی‏پایه و اساس نمی‏گوید بلكه، سخنان بی‏منطق و باطل را همواره طرد می‏كند و تحت تأثیر القائات دیگران اقدام به باطل، از جمله گواهی دروغ و نظایر آن، نمی‏كند.

د. پیش بینی

علی علیه‏السلام فرمود: خردمندی به واقع رسیدن با ظن و تخمین و آگاهی یافتن به آنچه كه نیست با به كار بردن آنچه كه هست می‏باشد".7 (العقل الاصابة بالظن، و معرفةُ ما لم یكن بما كان)
طبق تعریف فوق، عقل یك فرآیند ذهنی است كه فرد به وسیله آن از معلوم به مجهول پی می‏برد و از مقدمات به نتیجه می‏رسد. پس مقصود علی علیه‏السلام از عقل همان خرد ریاضی است كه شخص عاقل را به حل معادلات ریاضی قادر می‏سازد. البته عقل توسعه یافته می‏تواند "مسائل اجتماعی" را نیز درك نموده و همبستگی‏ها را پیدا كند.
ناگفته نماند، پیش گویی بدون استناد از شاخص‏های "خردورزی" نیست بلكه آینده‏نگریِ توأم با استدلال و پیش‏بینیِ همراه با برنامه از شاخص‏های عقل می‏باشد چرا كه واژه تدبیر در سخنان علی علیه‏السلام این ایده را رهنمون می‏سازد كه ایشان فرمود: "هیچ خِرَد چون اندیشیدن نیست".8
البته شاخص‏های دیگری نیز در سخنان علی علیه‏السلام برای مفهوم عقل بیان شده است كه از ذكرش صرف نظر می‏شود. زیرا موارد مذكور، برای این مقال وافی به مقصود است. لیكن جهت روشن‏تر شدن مفهوم عقل در اندیشه علی علیه‏السلام و كنكاش بیشتر به مقتضای موضوع ذكر چند نكته خالی از فایده نیست.
1. عقل، غریزه خدادادی است كه خداوند در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت می‏گذارد. علی علیه‏السلام فرمود: "خرد، ذاتی و از ابتدای ولادت است".9
2. گرچه غریزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده ولی بدون تربیت به منصه ظهور نمی‏رسد. از دیدگاه علی علیه‏السلام ، عقل طی فرآیند تعامل اجتماعی قدرت بروز پیدا می‏كند، ایشان می‏فرمایند: "خردمندی با تعامل [اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... [ظهور پیدا می‏كند".10 هم او می‏فرمود: "خردمندی غریزه‏ای است كه تجارب اجتماعی آن را می‏پروراند."11
3. افرادی كه از تعامل اجتماعی و تربیت انسانی محروم بمانند این غریزه خدادادی در وجود آنها به منصه ظهور نمی‏رسد12، و حتی افراد عاقل نیز اگر تعامل با دیگر خردمندان را ترك نمایند در خردورزی ایشان كاستی ایجاد می‏گردد؛ چه این كه علی علیه‏السلام فرمود: "كسی كه از خردمندان حرف نشنود عقلش بمیرد"13، فلذا توصیه می‏كنند: "با خردمندان چه دشمن، یا دوست، همنشین باش، زیرا خردمندی [آنها] بر خرد [تو] می‏افزاید."14

متن سخنان علی علیه‏السلام در مورد زنان

علی علیه‏السلام بعد از جنگ جمل، كه به صحنه گردانی عایشه و به بهانه خونخواهی عثمان خلیفه سوم برپا شد، زنان را با عباراتی توبیخ نموده است كه سید رضی قدس‏سره این عبارت‏ها را در خطبه هشتادم نهج‏البلاغه بیان نموده است:
"مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، و خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان؛ و نشانه ناتمامی خرد آنان این بود كه گواهی دو زن چون گواهی یك مرد به حساب رود، پس از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیكانشان واپایید، و تا در كار زشت طمع نكنند، در كار نیك از آنان اطاعت ننمائید."15
علی علیه‏السلام در وصیت‏نامه خویش به فرزند بزرگش امام حسن مجتبی علیه‏السلام جملاتی را به زبان می‏راند كه متفرع بر "كاستی خرد زنان" می‏باشد. ایشان در فرازی از وصیت نامه می‏فرمایند:
"بپرهیز از رأی زدن با زنان كه زنان سست رأیند، و در تصمیم گرفتن ناتوان، و در پرده‏شان نگاه‏دار تا دیده‏شان به نامحرمان نگریستن نیارد كه سخت در پرده بودن آنان را از ـ هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نیست از بیگانه كه بدو اطمینان نداری و او را نزد آنان درآری. و اگر چنان كنی كه جز تو را نشناسند، روا دار؛ و كاری كه برون از توانای زن است به دستش مسپار، كه زن گل بهاری است لطیف و آسیب‏پذیر، نه پهلوانی است كارفرما و در هر كار دلیر، و مبادا در گرامی داشت ـ وی خود را ـ از حد بگذرانی تا او را به طمع افكنی و به میانجی دیگری وادار گردانی".16
علی علیه‏السلام در فقره مذكور زن را گل بهاری دانسته و در موارد سخت و طاقت فرسا از وی سلب مسوؤلیت می‏نماید. البته همچنان كه لحن گفتار نشان می‏دهد، سخن از سلب مسوؤلیت است نه محروم داشتن، لیكن جملات فوق بیان روان‏شناختی علی علیه‏السلام درباره زن می‏باشد كه در ضمن بیان ویژگی روان‏شناختی زن، مدیریت وی را در خانه به مرد سپرده و شیوه اداره را نیز بیان می‏كند. و توصیه می‏كند كه مرد، ضمن اجتناب از واگذاری كارهای طاقت‏فرسا به زن، در گرامیداشت وی نیز از حد اعتدال خارج نشود كه موجب سوء استفاده باشد. توصیه دیگر "پرده نشینی" زن می‏باشد، به طوری كه زن با سایر مردان آمد و شد نداشته باشند. البته می‏دانیم كه نتیجه عدم "تعامل اجتماعی"، كاستی عقل زنان می‏باشد كه ایشان را از شایستگی مشورت نمودن می‏اندازد. زیرا همان‏طور كه قبلاً اشاره نمودیم از دیدگاه علی علیه‏السلام با "تجارت" و "تعامل اجتماعی" عقل به منصه ظهور می‏رسد.

نظریه‏های معاصر درباره خردورزی زنان

درباره این كه آیا زن واقعا ناقص العقل است؟ و این كه این روایات به كدامین زنان معطوف است؟ اندیشه‏های مختلفی ارایه شده كه نگارنده این اندیشه‏ها را در چهار عنوان مقوله‏بندی نموده و به مستندات هر یك اشاره می‏كند.

الف: طرد روایات

برخی از نویسندگان همه روایات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگی و به اصطلاح مجعول می‏دانند و معتقدند این احادیث از سایر ادیان، مثل یهود و نصاری، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاری حاملان حدیث است. نویسندگانی چون قاسم امینی از جهان اهل سنت و ورود السبی و اخیرا جمیله كدیور این روایات را مجعول می‏دانند. جمیله كدیور صریحا آنها را جزو اسرائیلیات می‏داند.17
این نظریه مستندات قرآنی "كاستی خرد زنان" را توجیه نموده و ترجمان دیگری را ارایه می‏كند. اعراب بت‏پرست معتقد بودند ملائكه دختران خدایند. قرآن كریم ضمن نفی پندار مذكور به دو ویژگی روان‏شناختی اشاره می‏كند.
"او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین" (زخرف18) "آیا كسی را كه در لابه‏لای زینت‏ها پرورش می‏یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می‏خوانید)؟"
در آیه فوق به دو ویژگی زن، كه ساختار روحی وی را نشان می‏دهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زیور آلات و آرایش و خودنمایی.
ب: فقدان منطق قوی در استدلال و حجت آوری.
هر دو شاخص نشانگر كاستی عقل زنان می‏باشد، همچنان كه قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوری از دیدگاه علی علیه‏السلام از جمله شاخص‏های عقلانیت بود و ایشان تصریح داشتند كه عاقل سخنی نمی‏گوید كه امكان تكذیب آن داده شود.
اندیشه‏ای كه درصدد طرد روایات و عدم پذیرش كاستی خرد زنان می‏باشد، آیه را به مقتضای مقصود تفسیر می‏كند و معتقد است آیه مربوط به زنان نیست، بلكه منظور از كسی كه در زیورآلات نشو و نما می‏كند و از حجت‏آوری عاجز است بت‏ها می‏باشد. مرسوم اعراب بت‏پرست این بود كه بت‏ها را تزیین می‏كردند و انواع زینت‏ها را به آنها می‏آراستند در حالی كه آن بت‏های تراشیده شده از سنگ، هیچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان كه حضرت ابراهیم با تبر همه بت‏های عهد نمرود را شكست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست می‏گویید خداست، از بت بزرگ بپرسید، در حالی كه می‏دانید بت سخن نمی‏گوید. این تفسیر را علامه طبرسی در قرن ششم هجری از اُبن زید نقل می‏كند.19
این اندیشه توفیق كلی ندارد زیرا، روایات در این‏باره متواترند و طرد روایات متواتر20 را اصولیون به سهولت نمی‏پذیرند، وانگهی این اندیشه در توجیه برخی از آیات قرآنی كه متفق علیه فقهاء می‏باشد توفیق حاصل نكرده است. از جمله آیه 282 سوره بقره به صراحت گواهی یك مرد را معادل گواهی دو زن می‏داند كه در روایات با كاستی عقل زنان توجیه شده است.21

ب: حمل روایات به مورد خاص

نظریه دوم، معتقد است احادیثی كه زنان را ناقص العقل می‏خواند درباره زنان ویژه‏ای صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهج‏البلاغه درباره عاشیه و زنان دیگری كه با وی همراهی نمودند، می‏باشد و به دیگر زنان تعمیم‏پذیر نیست. به عبارت دیگر "قضیة فی واقعه" می‏باشد. شواهدی نیز بر گفتار فوق می‏توان یافت؛ از جمله علی علیه‏السلام در خطبه سیزدهم نهج‏البلاغه اهل بصره را با عبارات ذیل نكوهش می‏كند:
"سپاه زن بودید، و از چهارپا پیروی نمودید! بانگ كرد و پاسخ گفتید، پی‏شد و گریختید. خوی شما پست است و پیمانتان دستخوش شكست. دو رویی‏تان شعار است..."22
درپی خطبه سیزدهم، خطبه چهاردهم می‏باشد كه "سید رضی" در سر فصل آن می‏گوید، "و از سخنان آن حضرت است كه در این باب [یعنی نكوهش اهل بصره]" پس این خطبه نیز در نكوهش مردان شركت كننده در جنگ جمل می‏باشد، كه علی علیه‏السلام در این خطبه ایشان را "سبك عقل" می‏خواند:
"سرزمین شما به آب نزدیك است، و دور از آسمان، خردهایتان اندك است و سفاهت در شما نمایان؛ نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه ربایان و شكار حمله كنندگان".23
به همان نحو كه علی علیه‏السلام زنان اصحاب جمل را به كاستی عقل منتسب می‏كند مردان ایشان را نیز سبك عقل و سفیه می‏خواند. پس چرا از گفتار علی علیه‏السلام در مورد زنان قانون كلی استنتاج می‏شود، ولی در مورد مردان حمل به مورد می‏گردد؟ آیا وحدت رویّه اقتضا نمی‏كند كه بگوییم در مورد زنان نیز، همان افراد ویژه مقصود امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود؟
بانوان محترم نباید از عبارات امیرالمؤمنین علیه‏السلام در خطبه هشتاد مبنی بر كم‏خردی زنان، آزرده خاطر شوند زیرا عبارات علی علیه‏السلام در نكوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ایشان درباره زنان اصحاب جمل می‏باشد، در حالی كه نقش زن در آن فتنه برجسته‏تر بود.
این نظریه، در تجزیه و تحلیل روایات به مفاهیم مورد نظر اصحاب تأویل، از جمله تأثیر متن در ادراك، تأكید می‏ورزد. گارفیكل در این زمینه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به كار می‏گیرد كه تأكیدی بر تأثیر زمینه صدور گفتار به معنی بخشی آن كلام می‏باشد.25 در توضیح بیشتر برداشت مذكور، به یك مثال كه مربوط به زنان و از گفتارهای علی علیه‏السلام می‏باشد بسنده می‏شود. علی علیه‏السلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"26 یعنی: چندان كه طاقت دارید خودرا از زنان باز دارید.
جمله فوق، اگر از زمینه صدور تجرید گردد مفهوم عام خواهد داشت كه دستور دوری گزیدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحیه علی علیه‏السلام صادر گردیده است. در حالی كه سید رضی مؤلف نهج‏البلاغه می‏گوید كه: جمله مذكور، زمانی بیان شد كه ایشان سپاهی را مشایعت می‏كرد كه می‏بایست با سرعت تمام و در مدت زمان كم به دشمن می‏تاخت. پس این دستور، یك دستور موردی ویژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگی، بلكه عملیات ویژه‏ای كه چندان طول نمی‏كشید، می‏باشد، چه این كه شواهد تاریخی نشان می‏دهد كه لشكریان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در جنگ‏ها زن‏ها را به همراه می‏بردند.27
این نظریه نیز توفیق كلی حاصل نكرده است زیرا حمل همه روایات مربوط به كاستی خرد زنان به موارد خاص (قضیه فی واقعه)، گرچه در برخی موارد از جمله سخنان علی علیه‏السلام در خطبه هشتاد صدق می‏كند، ولی در برخی موارد همانند وصیت علی علیه‏السلام به امام حسن علیه‏السلام با زمینه صدور آنها سازگاری ندارد. علی علیه‏السلام در این وصیت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأی می‏خواند كه یكی از شاخص‏ها كم خردی می‏باشد و می‏دانیم معمولاً وصیت فارغ از مورد، و جوهره اندیشه وصیت كننده می‏باشد، همچنان كه امیرالمؤمنین علیه‏السلام این سخنان [وصیت‏نامه] را حاصل مطالعه خویش در طول تاریخ و زبده تفكراتش می‏پندارد. علاوه بر این، آیات قرآنی را كه طبق برداشت اكثریت مفسرین ناظر به كم خردی زنان می‏باشد به سهولت نمی‏توان حمل به مورد نمود.
ناگفته نماند، دستور پرهیز از مشورت با زنان، با كم خردی ذاتی زنان ملازمه ندارد زیرا اطلاق دستور مذكور در اندیشه حضرت مقید شده است. علی علیه‏السلام فرمود: "بپرهیز از مشورت با زن‏ها مگر زنی كه كمال عقل او به تجربه رسیده است".28 از جمله فوق چنین برمی‏آید كه وصیت امام علیه‏السلام به فرزندش حسن مجتبی علیه‏السلام عمومیت ندارد بلكه معطوف به اكثریت غالب می‏باشد و زنانی كه از زر و زیور دنیا اعراض كرده و تعقل پرداخته‏اند، مانند مردان شایسته مشورت می‏باشند.

ج: حمل روایات به زنان عصر صدور

اندیشه سومی كه متصور است، این است كه بگوییم روایات مربوط به ناقص‏العقل بودن زنان معطوف به واقعیت خارجی عصر ائمه علیه‏السلام می‏باشد. چرا كه در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعی و حضور در صحنه‏های اجتماعی محروم بودند و همچو زنانی رشد عقلانی نداشتند. زن قبل از اسلام هم‏چون برده‏ای بود در اختیار پدر كه فروش آن جایز، و ازدواج نیز به منزله خرید رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلكه از هرگونه حقوق اجتماعی محروم بود.29 همان‏طور كه قبلاً آوردیم، عقل از دیدگاه علی علیه‏السلام یك موهبت غریزی است ولی بدون تجارب اجتماعی به فعلیت نمی‏رسد.
در عصر صدور روایات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان كمتر بود گرچه زنانی یافت می‏شد كه امكان داشت از سایر مردان عاقل‏تر باشند ولی قوانین روی عناوین كلی كه در برگیرنده اكثریت می‏باشد وضع می‏گردد. فلذا احادیث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعیت خارجی بوده و از واقعیت بیرونی خبر می‏دهد و درصدد بیان فصل مقوم زنان نمی‏باشد.
امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل می‏كند ما با رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودیم و ایشان درباره آیه 282 سوره بقره با ما گفتگو می‏كرد كه ناگاه زنی آمد و پیش روی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ایستاد و گفت: پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا، من پیك زنان به سوی شما هستم، هیچ زنی نیست كه خبر آمدنم به نزد شما به وی برسد مگر این كه شنیدن این خبر وی را خشنود سازد. یا رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفریننده و روزی دهنده مردان و زنان می‏باشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان می‏باشد، و حوا مادر زنان و مردان می‏باشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوی مردان و زنان هستی زنان را چه می‏شود كه درباره "گواهی" و "میراث" دو زن برابر یك مرد قرار می‏گیرد؟ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: ای زن، این حكم از جانب خداوند عادل و حكیم می‏باشد كه از حق تجاوز نكرده و ناروا حكم نمی‏دهد و از ممنوعیت شما سود نمی‏برد با علم خویش امور را تدبیر می‏كند، زیرا شما ناقص خِرَدید. زن گفت: ای رسول خدا، نقصان ما در چیست؟ فرمود: هر یك از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نمی‏خواند، و زیرا شما زیاد نفرین می‏فرستید و ناسپاسی فامیل می‏كنید. هر یك از شما بیست سال و بیشتر نزد مردی زندگی می‏گذرانید كه از نیكی وی بهرمند می‏شوید. وقتی مرد دست تنك شد یا كار به مخاصمه كشیده شد، زن می‏گوید: من هرگز در تو خیری ندیدم. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ادامه می‏افزاید، هر زنی كه این خصوصیات اخلاقی را نداشته باشد پس هر محنتی كه از ناحیه این نقصان به وی می‏رسد باید صبر پیشه كند كه خداوند ثواب او را گرامی خواهد داشت. ای زن هیچ مرد پستی نیست كه زنی پست‏تر از او یافت شود و هیچ زن شایسته‏ای مگر در مقابل مردی شایسته‏تر از او وجود دارد.30
داستان فوق كه از زبان علی علیه‏السلام نقل گردید حاوی نكات ارزنده‏ای می‏باشد:
1. رسول خدا علیه‏السلام تعمیم ناروا، و این كه زن با یك دعوا به شوهر بگوید: من هرگز در تو خیری ندیدم، را شاخص كم خردی زنان می‏داند زیرا این جمله با توجه به سابقه زندگی قابل تكذیب می‏باشد.
2. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این اوصاف را وصفِ همه زنان نمی‏داند. و زنانی را كه فاقد این ویژگی‏ها بوده اما محكوم قوانین اجتماعیِ معطوف به اكثریت هستند، به صبر و شكیبایی دعوت می‏كند.
3. بالاخره، رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تصریح می‏كند كه در زمان وی میانگین عقول زنان كمتر از میانگین عقول مردان می‏باشد، پس سخن از میانگین آماری است و چه بسا زنی كه نه تنها از شوهرش، بلكه از اكثریت مردان عالم، عاقل‏تر بود.
به تعبیر عمر رضا: "همانا تمایزات جسمی، روانی و عقلی، بر هر مرد و زنی صدق نمی‏كند، بلكه یك قاعده تفاضلی و تقریبی است كه استثنا در آن زیاد است همچنان كه استثناهای قواعد احتمالی زیاد است".31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏پذیرد كه كم خردی ویژگی ذاتی زن نیست و اگر ویژگی ذاتی نباشد ممكن است با تربیت اجتماعی برطرف گردد. هم‏چنان كه شواهد تاریخی نشان می‏دهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانیت یكسانی برخوردار نبوده‏اند؛ هیچ محققی نمی‏تواند زن معاصر ایرانی را با زنان دوره قاجار كه از نعمت سواد محروم بودند یكسان بداند.
برخی از محققین از مجموع روایات درباره زنان همان نتیجه‏ای را برداشت نموده‏اند كه ما از روایت فوق استظهار نمودیم. آیة‏اللّه‏ جوادی آملی در تفسیر آیه 18، سوره زخرف كه به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره می‏كند، می‏نویسد:
وصف ذاتی و لایتغیر زن این نیست كه سرگرم حلیه و زیور بوده و در احتجاج‏های عقلی و مناظره‏های علمی و نیز مخاصمه‏های دفاعی غایب و محروم باشد، پس آیه مباركه در صدد تبیین حقیقت نوعی زن و بیان فصل مقوم وی نیست كه با تغییر نظام تربیتی دگرگون نشود."32
دیدگاه‏هایی كه در سال‏های اخیر، به ویژه در برابر مدعیات زنان ارایه شده‏اند، گرچه به لحاظ حقوقی تفاوت‏هایی را میان زن و مرد قائل هستند لیكن به لحاظ شناختی به نفع زنان می‏باشد. آیة‏اللّه‏ آذری قمی نیز دو ویژگی زن را قابل رفع و، به عبارت دیگر، پدیده تاریخی می‏انگارد.33 به نظر می‏رسد می‏توان نتیجه گرفت كه دیدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامی ایران دستخوش تغییرات جدی درباره زنان گردیده است، و پیش‏بینی می‏شود ایستارهای شناختی، تغییرات حقوقی را درپی داشته باشد.

د: زن ناقص العقل بالفطرة

این اندیشه كه سابقه دیرینه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است كه زن را خدایش به گونه‏ای آفریده كه خِرَد وی هرگز به كمال نمی‏رسد، و كم خردی ذاتی و فصل مقوم زن می‏باشد و احكام و حدود شرعیه بر همین اساس پایه‏گذاری شده است. زنان از برخی تكالیف معذور و از برخی سمت‏ها محروم گشته‏اند "چون كه كمیت و كیفیت تكالیف به قدر كمیت و مرتبه عقل مكلف است و زنان را به جهت عقل‏داری و عبادت خلق‏گذاری نفرموده‏اند".34 در توجیه نظریه مذكور، چندین رویكرد ارایه شده كه اجمالاً به دو رویكرد اشاره می‏شود.

1. رویكرد زیستی

این رویكرد در صدد است تا با ابتناء كردن قوانین تشریعی و دیدگاه‏های نظری بر وقایع تكوینی، به آنها ابدیت بخشیده، و آراء تبعیض‏آمیز را ابدی و عادلانه وانمود سازد.
عمر رضا كحالة در كتاب "المرأة فی القدیم و الحدیث"، تفاوت‏های اندامی زن و مرد را مبین نابرابری دماغی ایشان می‏پندارد:
ـ جمجمه زن كوچكتر و باریك‏تر از مرد می‏باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین 20 تا 60، 162 الی 164 گرم كمتر از مرد می‏باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین 60 تا 90، 123 الی 158 گرم كمتر از مرد می‏باشد.
ـ متوسط وزن نوزاد پسر 3250 گرم و نوزاد دختر 2900 گرم است.
ـ حرارتی كه از جسم مرد تولید می‏شود در حالت استراحت 5 الی 8 درصد در سن مشابه از زن بیشتر است.
ـ نیروی زن در خلال سن 25 الی 30، 32 نیروی مرد در همین سن می‏باشد.
ـ حنجره زن از حنجره مرد كوچكتر و تارهای صوتی وی نیز متفاوت است.
ـ ستون فقرات زن كوتاهتر است.
ـ خون مرد سنگین‏تر از خون زن است و آب در خون زن بیشتر از آب در خون مرد است.
ـ نبض زن در حدود 8 الی 12 بار در دقیقه بیشتر از مرد می‏زند.
ـ حجم قلب مرد بیشتر از حجم قلب زن است، ولی گردش خون تفاوت ندارد.
ـ عصب زن زودتر منفعل می‏شود و بیشتر متأثر می‏گردد.
عمر رضا، تفاوت‏های روان‏شناختی و عقلی را مبتنی بر تفاوت‏های زیستی نموده، نتیجه می‏گیرد، همان‏طور كه مردها از نظر زیستی نسبت به زنان تفوق دارند به لحاظ عقلی نیز تفوق دارند.35

2. رویكرد تاریخی

رویكرد دوم با مطالعه مناسبات اجتماعی مابین زن و مرد، مناسبات گذشته را دال بر مناسبات كنونی و آینده ایشان می‏داند. به عبارت دیگر این رویكرد، گذشته زن را به حال و آینده فرافكنی می‏كند. جمال محمد فقی، می‏گوید:
"مزاج مرد اقوی، اكمل، اتم و اجمل از زن می‏باشد كه یك فضیلت فطری است. مزیت فطری مرد بر زن، قوت عقل می‏باشد؛ هم‏چنان كه می‏بینید، اكثر كشفیات مال مردان است حتی خانم ماری كوری نیز شاگرد همسرش پییركوری بود".36
استدلال بر محرومیت زنان از برخی مناصب اجتماعی نیز ناشی از همین رویكرد است كه، مثلاً طبق مفاد آیه 34 سوره نحل، و آیه 9 سوره انعام، هیچ زنی به مقام پیامبری نرسیده است: "ما ارسلنا من قبلك الارجالا نوحی الیهم" (نحل، 43) (ما نفرستادیم پیش از تو، مگر مردانی را كه وحی می‏كردیم به سوی ایشان). "ولو جعلناه ملكا لجعلناه رجلاً و للبسنا علیهم ما یلبسون" (انعام، 9) (ما اگر رسول را فرشته‏ای قرار می‏دادیم، ناگزیر او را هم به صورت مردی می‏فرستادیم و هر آینه مشتبه می‏كردیم، چیزی را كه بر خود و مردم مشتبه می‏كنند).
علامه در المیزان می‏گوید: "لجعناه رجلا" و نفرمود: "لجعلناه بشرا" برای این بود كه بشر شامل مرد و زن هر دو می‏شود؛ رجل گفت تا ـ به طوری كه بعضی‏ها گفته‏اند ـ اشاره كند به این كه غیر مرد پیغمبر نمی‏شود"37
این رویكرد با چالش‏های عدیده‏ای روبرو است. دیدگاه‏های جدید مساوات طلبانه، ناقص‏العقل‏بودن فطری‏زنان را به شدت‏نفی می‏كنند و معتقدند اگر در زمان‏های گذشته زن نتوانسته‏است استعداد خویش را بروز دهد،به خاطر مناسبات ظالمانه اجتماعی‏بوده است.
توجیهات علمی این رویكرد نیز مورد مناقشه قرار گرفته است. منتقدین معتقدند اگر تحقیقات علمی در حل معمای زن توفیق حاصل نماید بحث‏های ایدئولوژیك دامن می‏كشد در حالی كه این بحث هنوز در حوزه مذهب، فلسفه، علوم اجتماعی، از زمره بحث‏های جدی است و اغلب صبغه ایدئولوژیك نیز به خود می‏گیرد. فلذا نظریه چهارم در برگشت دادن تشریع و ایده‏های نظری به تكوین ناكام بوده است. دكتر شریعتی می‏نویسد:
"مسأله زن، چه از نظر احساس چه از نظر اجتماع، همچنان در قرن ما مطرح است و چون "علم" هنوز نتوانسته است آن را حل كند، خواه ناخواه، در مرحله "عقیده" مانده است و بنابراین، همچون همه مسایلی كه هنوز علم پاسخی قاطع بدان نداده است، ناچار فلسفه، دین، سنن، پسند و یا نیاز آن را تفسیر و توجیه می‏كند"38

خلاصه و نتیجه‏گیری

در پاسخ به سؤالات مطروحه در ابتدای مقاله، چهار نظریه مطرح گردید كه فهم برخی از آنها نیاز به تحلیل مفهوم عقل داشت از این‏رو قبل از پرداختن به آن نظریات، به مفهوم عقل پرداخته شد كه عقل یك فرآیند اجتماعی است كه بذر آن در نهاد انسان كاشته شده است، ولی جامعه آن را آبیاری می‏كند و هر شخصی یا گروهی كه از تعامل اجتماعی محروم بماند عقلانیت در وی رشد نمی‏كند.
به گواهی تاریخ، زنان عصر ائمه علیهم‏السلام بنا به سنت دیرینِ قبل از اسلام، از شركت در مجامع عمومی و تعامل اجتماعی محروم بودند به همین سبب فرآیند عقل در آنها به كمال نرسیده بود؛ فلذا در ادبیات اسلامی سخنانی درباره آنها گفته شده است كه امروزه اندیشه‏های مساوات طلب آنها را برنمی‏تابد و درصدد تصحیح آن برداشت‏ها و آراء است.
نگارنده اندیشه‏های موجود را تحت عنوان چهار نظریه مقوله‏بندی نمود كه هر كدام گوشه‏ای از واقعیت را نمایان می‏سازد. ایده طرد روایات گرچه در مواردی كه سند احادیث ضعف دارد راهگشا است لكن علاج نهایی نیست زیرا برخی از گزاره‏های قرآنی نیز احادیث را تأیید می‏كنند؛ فلذا به ضرس قاطع نمی‏توان گفت: این جملات از علی علیه‏السلام صادر نشده است.
حمل روایات به موارد خاص (قضیه خارجیه) در پاسخ به سؤال دوم مطرح گردیده كه به زعم نگارنده توفیق كلی نداشته و در همه موارد صدق نمی‏كند، فلذا چنان احادیثی نوع زن در برابر نوع مرد را مورد هدف قرار می‏دهند. داستانی كه علی علیه‏السلام درباره گفتگوی زنی كه خود را نماینده زنان معرفی می‏كرد با رسول خدا علیه‏السلام ،این رأی را به وضوح برجسته می‏سازد.
اما در پاسخ به سؤال سوم مبنی بر این كه آیا زنان كنونی نیز مشمول این احادیث هستند یا نه؟39 باید گفت این یك سؤال مصداقی است. طبق تعریف، عقل یك فرآیند اجتماعی است كه با تجربه و تعامل پرورش می‏یابد. در هر عصری كه زنان به درجه‏ای از رشد عقلانی برسند كه تفاوت نوعی با مردان نداشته باشند، تخصصا از شمول احادیث خارج می‏گردند. به عبارت دیگر اصلاً آن‏گونه روایات معطوف به چنین جامعه‏ای نیست. اما این كه میزان عقلانیت زنان فلان كشور یا فلان منطقه در چه سطحی است؟ سؤالی است كه باید پاسخ آن را از عرف و عقل سلیم جویا شد.
اندیشه مساوات طلب، با رویكرد نظری سوم سریعتر به مقصد خواهد رسید، گرچه رویكرد نظری چهارم كه به تمایز شناختی و حقوقی زن و مرد پای می‏فشارد هنوز به قوت خود باقی است و در استفاده معتقدات علمی و شواهد تاریخی دست كمی از دیگر اندیشه‏ها ندارد.
نتیجه رویكرد سوم در صورت حصول، چنین خواهد بود كه درست است احادیثی از علی علیه‏السلام درباره كاستی عقل زنان صادر شده است ولی گفتار ایشان معطوف به قضیه خارجیه است یعنی زنان آن روزگار مشمول این احادیث بودند ولی در شمول این احادیث در مورد بانوان عصر كنونی تردید وجود دارد.

پی نوشتها:

1. كشفی، سید جعفر، تحفة الملوك، چاپ سنگی، كتابخانه آیة‏اللّه‏ نجفی مرعشی، برگ 81، تحفه 95 [طریقه سلوك با جماعت زنان]
2. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج‏البلاغه، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1373، ص400، حكمت 235 علی علیه‏السلام : قیل له علیه‏السلام صف لنا العاقل فقال علیه‏السلام هو الذی یضع الشئی مواضعه.
3. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‏البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج20، چاپ دوم، (1967م-1387ه•• )، ص289. قال علی علیه‏السلام : من صفة العاقل الاّ یتحدث بما یستطاع تكذیبه فیه.
4. كودن.
5. ابن ابی الحدید، همان، قال علی علیه‏السلام : العاقل اذا تكلم بكلمةٍ أتبعها حكمةً و مثلاً، و الأحمقُ اذا تكلم بكلمةٍ أتبعها حلفا.
6. ناظم زاده قمی، سید اصغر، جلوه‏های حكمت، قم، الهادی، چاپ اول، 1373، ص410، قیل فمن العاقل قال علی علیه‏السلام : من رفض الباطل.
7. ابن ابی الحدید، همان، ص331.
8. شهیدی، همان، ص380، قال علی علیه‏السلام : لاعقل كالتدبیر.
9. ناظم زاده، همان.
10. ابن ابی الحدید، همان، ص297، قال علی علیه‏السلام : العقل یظهر بالمعامله.
11. همان، ص341، قال علی علیه‏السلام : العقل غریزة تربیها التجارب.
12. الف: گیدنز، آنتونی، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، چاپ سوم، 1376، ص499. ب: رفیع‏پور، فرامرز، آناتومی جامعه، تهران، شركت سهامی انتشار، چاپ اول، 1378، ص42.
13. ناظم زاده، همان، ص409، به نقل از كنزالفوائد، ج1، ص199: قال علی علیه‏السلام : من ترك الاستماع من ذوی العقول مات عقله.
14. ابن ابی الحدید، همان، ص312 قال علی علیه‏السلام : جالس العقلاء اعداءً كانوا او اصدقاءً فان العقل یقع علی العقل.
15. شهیدی، همان، ص58، خطبه هشتاد نهج‏البلاغه. معاشر الناس انّ النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول. فاما نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلاة و الصیام فی ایام حیضهنّ. و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مواریث الرجال. و اما نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین كشهادة الرّجل الواحد. فاتقو اشرار النساء. و كونوا من خیارهنّ علی حذرٍ و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنكر.
16. شهیدی، همان، ص307، نامه 31 نهج‏البلاغه. ایّاك و مشاورة النّساء فانّ رایهنّ الی أفنٍ و عزمهن الی وهنٍ. و اكفف علیهنّ من ابصارهنّ بحجابك ایّاهنّ فانّ شدة الحجاب ابقی علیهنّ، و لیس خروجهنّ باشدّ من ادخالك من لایوثق به علیهن، و ان استطعت أن لا یعرفن غیرك فافعل. و لا تملّك المرأة من امرها ماجاوز نفسها فانّ المرأة ریحانةٌ و لیست بقهرمانةٍ و لا تعد بكرامتها نفسها، و لا تطمعها فی ان تشفع بغیرها.
17. كدیور، جمیله، زن، تهران، اطلاعات، چاپ اول، 1375، ص57.
18. علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد موسوی، ج2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول 1363، ص415.
19. طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بروت، دارالمعرفت، ج9، چاپ دوم، 1406 ه••.ق، ص66.
20. منظور تواتر اصطلاحی نیست بلكه كثرت مراد است.
21. الف: و استشهدوا شهیدین من رجالكم فان لم یكونا رجلین فرجلٌ و امرأتان ممّن ترصون من الشهداء ان تضل احداهما فتذكر احدایهما الاخری (بقره، 282) ب: علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات علمی، ج6، ص101 (باب 33، ش2)
22. شهیدی، همان، ص15.
23. همان، ص16. ارضكم قریبةٌ من الماء، بعیدة من السماء، خفّت عقولكم و سفهت حلومكم فانتم غرضٌ لنابلٍ، و اكلة لآكل و فریسةٌ لضائلٍ.
24. اصحاب جمل به افراد شركت كننده در جنگ جمل اطلاق می‏شود كه عایشه همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و زنان همراه او در آن جنگ نقش اساسی داشتند.
25. ساروخانی، باقر، روش‏های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1372، ص184.
26. شهیدی، ترجمه نهج‏البلاغه، همان، ص407.
27. محمدابن عمر واقدی، مغازی [تاریخ جنگ‏های پیامبر]، ترجمه محمود مهدوی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1369.
28. علامه جعفری، محمد تقی، تفسیر نهج‏البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص302. علی علیه‏السلام : ایاك و مشاورة النساء الامن جزّیت بكمال عقل، نقل از بحار، ج103، ص253، با مأخذ 15 متن وصیت مقایسه شود.
29. صحیح مسلم، ج4، ص190، عمر خلیفه دوم می‏گوید: "واللّه‏ ان كنا فی الجاهلیه مانعد للنساء امرا حتی انزل اللّه‏ تعالی فیهنّ ما انزل و قسم لهنّ ما قسم"
30. علامه مجلسی، همان، ج104، ص306.
31. "قصاری القول ان الفروق الجسمانیه و النفسیه و العقلیه، لا تصدق علی كل رجل و كل امرأة، بل هی نتیجه احتمالیه و تقریبیة، یكثر شذوذها، كما یكثر شذوذ اكثر القواعد الاحتمالیه" كحاله، عمر رضا، المرأة فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله (1399ه•• ، 1979م)، ص22.
32. جوادی آملی،عبداللّه‏،زن‏در آیینه جمال‏و جلال،قم،مركز نشر اسراء،چاپ‏دوم،1376،ص54.
33. آذری قمی، احمد، سیمای زن در نظام اسلامی، قم، بخش تحقیقات دفتر آذری قمی، چاپ اول 1373، ص32.
34. سید جعفر كشفی، همان، برگ 80، (تحفه 95).
35. كحالة، عمر رضا، المرأة فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله، (1399ه•• ـ 1979م)، ص22.
36. جمال محمد فقی، الباجوری، المرأة فی الفكر الاسلامی، عراق، دارالفكر، ج2، (1406ه•• ـ 1986 م)، ص46.
37. المیزان، همان، ج7، ص35.
38. علی،شریعتی،هویت‏وحقوق‏زن‏در اسلام، تهران، انتشارات میلاد، چاپ سوم، 1358، ص13.
39. علامه جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1361، صص302-284.
ایشان ضمن تقسیم عقل به 1. عقل نظری 2. عقل عملی، معتقدند: زنان به لحاظ عقل عملی از مردان كاستی ندارند، كاستی ایشان در عقل نظری است، ایشان در ص298 نتیجه می‏گیرند: "بنابراین آنچه كه صنف مرد به او می‏بالد و مغرور می‏شود، فی نفسه دارای ارزش نیست، و اعتباری بیش از شكل دادن به واحدها و قضایایی كه آنها را صحیح تلقی كرده است، ندارد.،...،
اگر صنف زنان با توجه به گسترش عقل نظری محض مردان، احساس حقارتی در خود نمایند، عامل شكست روحی خود را به دست خود فراهم می‏آورند. اگر صنف زنان از عوامل تعلیم و تربیتی كامل برخوردار شوند، به جهت داشتن نقش اساسی در خلقت و چشیدن طعم واقعی حیات و برخوردار بودن از احساسات عالی یا امكان تصعید احساسات خام به احساسات عالی كه در صنف زنان قوی‏تر است، می‏توان ادعا كرد كه زمینه رشد شخصیت انسانی در زن‏ها كمتر از این زمینه در صنف مردان نمی‏باشد."
علامه: فعالیت عقلانی عبارت است از درست اندیشیدن در انتخاب وسایل برای وصول به هدف‏های مطلوب،...، عقل با این تعریف در همه انسان‏هایی كه از نظر ساختمان مغزی صحیح و سالمند، چه مرد و چه زن و چه سیاه و سفید، وجود دارد، اختلافی كه میان مردم در این فعالیت عقلانی دیده می‏شود، مربوط به كیفیت و كمیت آشنایی با مردم با واحدها و قضایای استخدام شده در راه هدف‏ها و اختلاف نظر آنان در هدف‏گیری‏ها و آشنایی با قوانین و اصول تثبیت شده و قالب‏گیری‏های محیطی و اجتماعی می‏باشد.

منبع: ماهنامه نامه قم - شماره 14
شنبه 17/11/1388 - 16:29
آموزش و تحقيقات


نویسنده:افخم السادات حسینی



مقارن نزول قرآن زن مورد تکریم و احترام نبود . قرآن بیش از حد انتظار افکار عمومی به بزرگ داشت زن تکیه کرده و به یگانگی او با مرد در مقام انسانیت تصریح و اشاره نمود که زن و مرد از یک گوهر (نفس واحده ) آفریده شده اند و در سایه شناخت وظایف و عمل به آنها می توانند همپای یکدیگر به تعالی برسند و لذا از حقوق و تکالیفی ملازم برخوردارند .با توجه به تفاوتهایی که تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعاً برای یک زندگی مشترک آفریده شده اند همراه با استقلال در هویت انسانی ثابت می شود که نمی توانند مستقل از یکدیگر زندگی کرده و در جاذبه های جنسی و روانی یکدیگر قرار دارند .در تقسیم کار معقول ، اخلاقی و عادلانه میان زن و مرد به عنوان شریک زندگی و اداره شورایی خانواده هر یک مسئول بخشی از امور حیاتی مادی و معنوی خانواده هستند به این گونه که تفویض اداره امور اجرایی و اقتصادی خانواده به مرد به همراه امر قرآن کریم به " تشاور" به طور وجوب متضمن ایفای نقش زن برای برقراری و گسترش سکون و آرامش می باشد .
دراین طرح عظیم خلقت که اساس اجتماع را خانواده و محور خانواده را مودت و رحمت زن و مرد قرار داده که ثمر این مودت رابطه ای تنگاتنگ و تکمیل کننده است .ولی در این تکمیل کنندگی راه عاطفه و مهر و رحمت کارساز است و این راه را زن بهتر درک می کند و عهده دار است .
با توجه به طرح طراح خلقت تبارک و تعالی و الگوی خلقت حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله و سلام علیه و آله )و لکم فی رسول الله اسوه ی حسنه در مقام رسالت و نبوت " رحمت " عنصر محوری رسالت پیامبران به ویژه وجود گرامی خاتم النبیین (ص) است و خداوند رسول خود را به اوصاف خود مزین نموده او را به وسیله ی عنصر رحمت حبیب قرار داده سپس معلم و مربی معرفی کرده و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین .بعد عاطفی در زنان نیرومندتر است و طبق تحقیق و تصدیق کارشناسان در ابعاد حیات زن ،عواطف در زن قویتر و شکوفاتر است و این یک ضرورت است برای اهمیتی که موضوع فرزند داری و تربیت و خانواده داری دارد .بعد عاطفی در تکوین شخصیت فرزندان و تعادل و تحمل مسئولیت شوهران و به طور کلی مردان (اعم از پدر و برادر و ... ) و سالم سازی محیط خانواده و گرمی آن نقش اصولی دارد و از این روست که زنان به عنوان هسته ی اصلی کانون خانواده و مربی اصلی فرزندان و حامی همسران تن به هدایت عاطفه می دهند و به زندگی خانوادگی گرمی و لطافت می بخشند . این تفاوتهای طبیعی خدادادی که منشاء کارکردهای طبیعی خداخواهی است رسول گرامی (ص) را بر آن داشته که خلاف تصور جاهلیت با افتخار بفرمایند :حبب الی من دنیاکم النساء و الطیب و جعل قره ی عینی فی الصلاه حضرت رسول حبیب خدا از محبت خود به زنان در کنار بوی خوش و نماز ـ که این چینش سه عنصر در کنار هم اخبار مهمی درباره ی زنان دارد ـ با لفظ دوست گردانیده شدم نه دوست دارم که بسیار با اهمیت تر از دوست دارم است . یعنی خبر از یک تکلیف و وظیفه در عالم می دهد ،محبتی را که متعلق به پروردگار است به زن نسبت می دهد چرا ؟ زیرا زن ظرف تکوین بچه است و به مکون حقیقی جل شانه از این نظر نزدیک تر است .
آسایش و آرامش زندگی مرد و فرزندان در خانه به وسیله ی محور این خانه است و به این جهت به خانه " مسکن " می گویند و سکونت داری این مسکن با زن است .
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون (روم / 21) ؛ خداوند از آفرینش همسر که تأمین کننده سکونت و آرامش است به عنوان آیه خودش یاد کرده و ایجاد محبت و مودت بین همسران را بسیار قابل تحقیق و بحث است خود به عهده گرفته و این از اهمیت والای این " مسکن " و کارسازی آن برای عالم خبر می دهد و به همین دلیل است که حراست از مرزهای این " مسکن " به منزله ی " جهاد " است . علی (ع)در حکمت 136 نهج البلاغه می فرماید :جهاد المراه حسن التبعل ؛ ارزش خوب شوهرداری ( خانواده داری )برای زن مانند ارزش جهاد در راه خداوند است . این گرایش و انس و آرامش یافتن از آفرینش اولین زن و مرد در عالم خلقت خبر می دهد زمانی که حضرت آدم (ع)از آرامشی که با مشاهده ی خلقت حضرت حواء (س) به پروردگار خبر می دهد و خداوند آن دو را مایه ی انس و آرامش یکدیگر معرفی کرده و زندگی بر روی کره خاک شروع می شود .
تاریخ شاهد زنان بزرگی است که با این مسئولیت سنگین و حیاتی ایجاد سکونت زندگی ساز بشریت بوده اند زنانی چون آسیه ، هاجر ، ساره و مریم و سرور همه زنان عالم صدیقه کبری حضرت فاطمه (س) و مادر بزرگوار و دختر گرامی شان حضرت خدیجه (س) و زینب کبری (س) .
همه شاهدند که پیامبر گرامی اسلام چگونه تا پایان عمر مبارک خویش از فداکاری و مودت و رحمت همسر بزرگوار خویش ، بانوی نمونه اسلام یاد می کردند .
و نیزچگونه امیرالمومنین (ع) روزگار سخت و سنگین پس از رحلت پیامبر گرامی را در شعاع مودت و رحمت همسر گرامی خویش حضرت صدیقه کبری (س) گذراند و کشتی طوفان زده اسلام را هدایت نمودند .شایسته است که زنان با توجه به بزرگ زنان تاریخ بشریت به خصوص سرور زنان عالم و مادر و دختر آن بزرگوار (س)درسهای سکونت بخشی را فرا گیرند و نقش اصلی خود را در این دایره مودت و رحمت فرا گرفته و طعم شیرین زندگی را به همسران و فرزندان خود بچشانند که آنان می توانند .
منبع:مجله راه قرآن(ش21)
شنبه 17/11/1388 - 16:29
آموزش و تحقيقات


نویسنده: سرور اسفندیار



چیستی پرخاشگری

پرخاشگر بودن به معنی حمایت از خود به شیوه‌ای است كه در آن به حقوق دیگران تجاوز می‌شود.
رفتار پرخاشگرانه به صورت معمول تنبیه‌گرانه، خصمانه، سرزنش‌آمیز و تحكم‌جویانه است. و می‌تواند تهدید، توهین و حتی تنبیه بدنی را شامل شود حتی لبخند تمسخرآمیز، عبارت طعنه‌آمیز غیبت و ... نیز نوعی پرخاشگری است.
همچنین می‌توان گفت: پرخاشگری، رفتاری است كه با قصد صدمه رساندن جسمی یا روحی به فرد دیگر یا نابود كردن دارایی افراد صورت می‌گیرد و عمدتاً پرخاشگری‌های كوچك عامل درگیری و منازعات بزرگ می‌شود كه در نهایت به ارتكاب جرم می‌انجامد. شناخته شده‌ترین نوع پرخاشگری، پرخاشگری خشمگینانه است كه عموماً با علایمی از برانگیختگی هیجانی همراه خواهد بود.
وقتی رفتار انسان خودخواهانه یا به شیوه‌ای كه مستلزم تجاوز به حقوق دیگران است باشد، در واقع به جای عمل به شیوه سازنده و تقویت رفتار مثبت، مخرب و پرخاشگرانه عمل شده است.
در برخی انسان‌ها یك احساس نارضایتی درونی از اجتماع و محیط اطراف وجود دارد و زنان نیز مستثنی از این اصل نیستند. افزون بر این تغییر در رفتارهای خانوادگی، دیدن صحنه‌های خشن و خشونت‌بار در فیلم‌ها، و نیز احساس زنان در مقایسه حقوق خود با دیگران و برداشت این تفسیر كه از حقوق كمتری نسبت به مردان بهره‌مند شده‌اند از جمله مهم‌ترین دلایل بروز پرخاشگری و تغییر رفتار در زنان می‌باشد.(1)

مردان در معرض تیرهای خشم

زنان برای احقاق حق خود یا اعتراض به وضع موجود ممكن است به انواع خشونت مثل قهر كردن از خانه، جدایی عاطفی، جدایی از كانون خانواده، جدایی جنسی و طلاق متوسل شده تا بتوانند مردان را در تنگنا قرار دهند. گاهی اوقات رفتار و تفكرات زنان، خانواده را علیه مردان برمی‌انگیزاند. این مسئله باعث می‌شود كه مرد در خانه آنچنان كه باید احساس امنیت روحی و روانی نكند و خود را در خانواده بیگانه ببیند. در این حالت مرد نوعی طغیان را در خانواده خود احساس می‌كند و این بدترین نوع خشونت علیه مردان است.
یكی از دلایلی كه باعث خشونت در بین زنان می‌شود تكرار خشونت از سوی مردان است. در این هنگام زن از لحاظ جسمی، روحی و روانی آسیب می‌بیند در چنین وضعیتی زن با هدایت اطرافیان، سرزنش‌ها و حمایت‌های خانواده و فرزندان میل به ایستادگی پیدا می‌كند كه این موضوع به خشونت علیه مرد می‌انجامد. ضعف اقتصادی، بیكاری، ندادن نفقه، خیانت شوهر به زن و اعتیاد از عوامل اصلی بروز خشونت از سوی زنان علیه مردان است.

بسترهای خشونت و پرخاشگری در زنان

1. ازدواج نكردن: عدم تشكیل خانواده به ویژه در دختران اضطراب‌هایی مانند پراشتهایی، بی‌اشتهایی، اختلالات خواب و بسیاری از اختلالات روانی یا روان‌تنی دیگر را پدید می‌آورد كه از احتیاج به ارضای نیازهای غریزی و حل تعارضات خود ناشی می‌شود. احساس تنهایی و نیاز به شریك زندگی، دختران را دچار اضطراب روانی زیادی می‌سازد و هر چه بر سن دختران افزوده شود، احساس گناه آنان افزایش می‌یابد. و عزت نفس آنان كم می‌شود. نوعاً زنان از طریق ازدواج و ارزشگذاری شوهر، احساس عزت نفس بیشتری می‌كنند. عدم ازدواج و بالا رفتن سن، معمولاً در دختران باعث ایجاد نیروی پرخاشگری می‌شود كه نیاز به تخلیه دارد. این تخلیه به دو صورت خودآزاری و یا دگرآزاری بروز می‌كند.(2) در واقع هرچه دوره تجرد به طول انجامد بر پریشانی و بهداشت روانی زنان، اثرات سوء دارد.
2. استقلال‌طلبی: استقلال طلبی در جامعه و خانواده، نوعی مقابله و حق‌خواهی به حساب می‌آید كه در این استقلال طلبی ممكن است زنان بسیاری از خصوصیات طبیعی و فطری خویش را نادیده بگیرند و این امر به تغییر رفتار و نوع نگرش زنان به خود و جامعه منتهی می‌شود و روحیه پرخاشگری در آنان رشد می‌كند.
3. ناكامی و شكست: ناكامی یكی دیگر از علت‌های بوجود آورنده رفتارهای خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه است. وقتی خواسته‌ها و نیازهای زنان با آنچه به دست می‌آورند متناسب نباشد و واكنش‌های نامناسب در مقابل اهداف و خواست‌های آنها بروز كند، پرخاشگری پدید می‌آید. ناكامی زنان در ارتباطات انسانی، شكست و بن‌بست در زندگی، چشم و هم‌چشمی در امور مادی، ... نوعاً بستر بروز چنین رفتارهایی در زنان است.
4. بی‌پروایی و خودنمایی: وفور تظاهرات جنسی به امنیت روحی و روانی زنان آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیری می‌زند. هر قدر بی‌پروایی و خودنمایی در زنان بیشتر شود میزان حجب و حیا كم می‌شود و روحیه جسارت و پرخاشگری رشد می‌كند.
5. محرومیت: محرومیت اغلب منجر به پرخاشگری می‌شود. پرخاشگری ممكن است متوجه فرد یا افرادی كه آن را به وجود آورده‌اند بشود یا حتی به جانب خود فرد نیز متمایل گردد. رفتار پرخاشگری، نوعی رفتار جبرانی است كه در برابر محرومیت‌ها و بازدارنده‌ها از فرد سرمی‌زند. این رفتار جبرانی به احساس خودكم‌بینی و تصور عدم لیاقت و كفایت بستگی دارد.(3)
زمانی كه زنان در جامعه و خانواده با عدم ارضای خواسته‌ها و نیازها روبه‌رو می‌شوند و به تعبیری، درك‌شان نمی‌كنند و آنان را به حساب نمی‌آورند، خواه ناخواه به سوی رفتارهای غیرطبیعی كشیده می‌شوند.
محرومیت و ناكامی هنگامی روی می‌دهد كه راه دستیابی به هدف بسته می‌شود یا دستیابی به هدف به تأخیر می‌افتد. گرچه مشكلات محیطی، محدودیت‌های اجتماعی و كم و كاستی‌های شخصی هم ناكامی ایجاد می‌كنند، اما تعارض‌ها یكی از خاستگاه‌های عمده ناكامی است.(4)
6. تداخل نقش زنان و مردان: تقابل و تداخل نقش زنانگی و مردانگی، توقع و انتظار بیش از حد توان و قدرت از زنان را، در جامعه و خانواده در پی دارد. و این در واقع نوعی القای بی‌هویتی به زنان می‌باشد، زیرا زیر سئوال بردن نقش زنانگی و انتظار برابری در تمام جایگاه‌های زندگی، باعث تحریك عواطف و روحیات زنانه در غیر مسیر طبیعی می‌شود.
همچین تداخل نقش زنان و مردان نوعی سردرگمی را در میان زنان به وجود می‌آورد كه بازتاب آن می‌تواند به پرخاشگری بیانجامد. تلقین زیست مردانه به زن، به منزله‌ی نابودی انسانیت و هستی او و پایمالی شرف و امتیازات انحصاری زن است.(5)
7. عدم حضور در صحنه‌ی اجتماع: حضور غیرفعال در صحنه‌ی اجتماع و رویارویی با انواع ناهنجاری‌ها و معضلات نیز می‌تواند روحیه پرخاشگری و گستاخی را در زنان پدید آورد.
8. ترس و ناامنی: احساس ناامنی و اضطراب نسبت به محیط خارج از خانه می‌تواند استارت رفتار پرخاشگرانه در زنان باشد. آزار زنان به صورت‌های مختلف كلامی، فیزیكی، نوشتاری و دیداری و یا حتی به صورت مدرن آن یعنی مجازی، در جوامع امروزی به وفور به چشم می‌خورد و جامعه ما نیز از آن مستثنی نیست.
یكی از پیامدهای طبیعی، ولی زیانبار آزارهای خیابانی، ایجاد احساس بدبینی در زنان نسبت به جنس مرد است. احساس بدبینی گاه به تنفر می‌انجامد و زن را در موضع پرخاشگری نسبت به جنس مرد قرار داده و در زندگی زناشویی اختلالاتی ایجاد می‌كند.(6)
9. تبلیغ زندگی مرفه: رسانه‌های جمعی در ایجاد چنین رفتاری در میان زنان تأثیر بسیاری دارند. رسانه‌ها با تبلیغات كالاهای رنگارنگ، زندگی مرفه را آرمان و هدف مخاطبان ترسیم می‌كنند، در حالی كه این هدف با شغل و درآمد مخاطبان قابل دسترسی نیست، در نتیجه میان اهداف و ابزار مشروع و معقول فاصله ایجاد می‌شود و این وضعیت در نهایت منجر به خشونت و پرخاشگری می‌شود.(7)
10. بی‌قانونی: نادیده گرفتن قوانین و احكام مربوط به زنان باعث سرخوردگی و طغیان در زنان می‌شود و این نیز به سهم خود یكی دیگر از عوامل پرخاشگری در زنان است.
11. جرایم اجتماعی: شاید بتوان میان گسترش پرخاشگری در بین قشر زنان و جرایم اجتماعی ارتباطی قائل شد. به همان مقدار كه جرایم اجتماعی بسط و گسترش می‌یابند در نوع روحیات و اخلاقیات افراد جامعه نیز دگرگونی ایجاد می‌شود و زنان در این میان آسیب‌پذیرترند.

پیامدهای روحیه پرخاشگری در زنان

زنان به دلیل نوع ساختار و طبیعت‌شان همیشه جویای آرامش و امنیت هستند و شاهد بر مطلب، عدم قدرت‌طلبی و گرایش به بزهكاری و جرایم اجتماعی در زنان در طول تاریخ است و تنها تعدادی اندك از زنان به این امور گرایش داشته و دارند كه در مقایسه با مردان بسیار ناچیز است. اما این مسئله را نباید نادیده گرفت كه نقش زنان در محیط خانه و خانواده بسیار پررنگ و حائز اهمیت است و دختر پرخاشگر امروز- مادر پرخاشگر فردا می‌شود و واضح است كه زنان، مادران جامعه‌اند و می‌توانند روحیه پرخاشگری را در نسل بعد تئوریزه كنند.
به جرئت می‌توان گفت بخشی از درخواست طلاق‌ها و ناسازگاری‌ها بین زوجین، از پیامدهای افزایش روحیه پرخاشگری زنان است.
- عدم توجه به حقوق و قوانین و نادیده گرفتن تفاوت طبیعی حقوق زن و مرد و ناامنی محیط اجتماع از جمله پیامدهای مهم پرخاشگری زنان است. زن ستیزه‌جو و خشن، خود را محق و طلبكار می‌داند. او برای اثبات و آرام كردن خود، ظالم و سركوب‌گر می‌شود و به طبع خود را جسور و همه جا را عرصه حضور خویش می‌داند، چنین زنی هیچ خط قرمزی را قبول ندارد و امنیت خود را به خطر می‌اندازد. با نگاهی به اخبار و آمارهای كشورهای غربی، به بحرانی بودن این وضعیت پی می‌بریم كه بین بالا رفتن سن و تأخیر ازدواج با ایجاد روحیه پرخاشگری و ابتلا به بیماریهای روحی و روانی، ارتباطی مستقیم وجود دارد.
همچین تغییر نگاه و نوع رفتار زن و مرد نسبت به هم، در پی دگرگونی ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی، تناسبات بین زن و مرد را بر هم می‌زند و به رشد پرخاشگری دامن می‌زند. باید توجه داشت كه زن به مرد و مرد به زن، وابسته است چنانچه عقل و وجدان و نیز عدالت و قانون، هر یك به دیگری وابسته‌اند و در روند جریان خلقت و ادامه نسل، مرد و زن، هر دو به یكدیگر، وابسته‌اند و هر دو به یك اندازه، شایسته نام انسانند.(8)
زن و مردی كه با خصومت و خودخواهی به یكدیگر نگاه می‌كنند و بنای زندگی را بر فردیت و خودمحوری گذاشته‌اند، در واقع از جایگاه انسانی خود عدول كرده‌اند.
رشد روحیه پرخاشگری و خشونت در زنان زنگ خطری برای سست شدن بنیان خانواده‌ها و سردرگمی در نقش‌ها و به هم خوردگی روابط بین زنان و مردان و مهم‌تر از همه شكل‌گیری ناهنجاری‌های جدید در جامعه است.

پی نوشت ها :

1- Iran_newspeper سایت
2- كتاب نقد، فصلنامه انتقادی- فلسفی و فرهنگی، قم، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ش17، 1379، برگرفته از مقاله: زن در نگاه علم، محمد حكیمی، ص 282.
3- شاملو، سعید، بهداشت روانی، تهران، رشد، چ 1، 1374، ص213.
4- هیلگارد، زمینه روانشناختی، ترجمه زیر نظر محمدتقی برانی، تهران، رشد، ج2، چ13، 1378، ص181.
5- كتاب نقد، ش17، مقاله تفاوت‌های بیولوژیك زن و مرد «بدن، روان و هوش»، سید هادی حسینی، ص 234.
6- كتاب زن، فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، مهری سویزی، تهران، دبیرخانه شورای فرهنگی زنان، ش 23، 1383، ص 165.
7- همان، ش 18، ص112.
8- كتاب نقد، مقاله: استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن، آسیه فیروزچی، ش 12، ص253.

شنبه 17/11/1388 - 16:28
ازدواج و همسرداری


نویسنده:زهره رییسی



عوامل مؤثر در تقویت تفاوت های بین زن و مرد
در قسمت قبل به مقایسه زن و مرد در زمینه های هنری پرداختیم. اینک در ادامه می خوانیم...
علاوه بر تغییراتی که از لحاظ ساختار فیزیولوژیکی و روانی بین زن و مرد وجود دارد، شیوه نگرش و نحوه تربیت نیز از همان روزهای اولیه زندگی برای نوزاد دختر و پسر متفاوت است. ت فرد برحسب مذکر یا مؤنث بودن از اهمیت زیادی برخوردار است. اولین پرسش پس از متولد شدن نوزاد درباره دختر یا پسر بودن اوست. ت فرزند برای بسیاری از والدین مهم است. بررسی بسیار گسترده ای که توسط پیترسون و دیگران صورت گرفت نشان داده 90 درصد مردان و 92 درصد زنان آرزو داشتند نخستین فرزندشان پسر باشد.
اگر دختر چهار ساله ای دوست دارد با عروسک بازی کند و به او لباس بپوشاند این بدان معنا نیست که او در آینده نمی تواند یک مهندس یا یک حقوقدان بشود. در بازی کودکان آن چه اهمیت دارد اینست که اسباب بازی- های متنوعی در دسترس آنها قرار گیرد.
رفتار والدین در مورد فرزندان دختر و پسر متفاوت است. حتی نحوه بغل کردن نوزاد نیز فرق می کند. پدران اکثراً نوزاد دختر را با احتیاط بیشتری بغل می نمایند و هنگام بازی با نوزاد پسر، وی را بیشتر بالا و پایین می اندازند. افزون بر آن در انتخاب رنگ و نوع لباس و تزیین اتاق خواب نوزاد تفاوت هایی قایل می شوند، معمولاً برای دختران بیشتر از رنگ صورتی و قرمز و لیمویی و برای پسران بیشتر از رنگ آبی و یا رنگ های تیره تر استفاده می کنند.
در انتخاب اسباب بازی نیز برای آنها تفاوت قایلند. برای دختر بچه عموماً عروسک و وسایل خانه بازی گرفته می شود و برای پسران خرید اسباب بازی هایی همچون ماشین و تفنگ رایج است. کمتر کسی برای هدیه تولد پسر بچه ای عروسک تهیه می کند.
«کاتز» ، در مورد نحوه برخورد والدین با کودک و اسباب بازی ، پژوهشی انجام داد. او در یک آزمایشگاه روان شناسی برخورد بزرگسالان را با یک کودک 3 ماهه که لباس زردی به تن داشت مشاهده می نمود. در این تحقیق به بعضی از آنها گفته شده بود نام کودک «مری» است. و به بعضی گفته شده بود که نام کودک «جانی» است. در اتاق نیز سه اسباب بازی وجود داشت. یک عروسک، یک توپ فوتبال و یک ماشین. بزرگسالانی که فکر می کردند کودک دختر است معمولاً عروسک را در اختیار او قرار می دادند و اشخاصی که فکر می کردند نوزاد پسر است بیشتر ماشین را در اختیارش قرار می دادند. چند سال بعد زمانی که آزمایش مجدداً تکرار شد همان نتایج به دست آمد. کاتز نتیجه گرفت بزرگسالان اغلب بدون این که درباره موارد استفاده و کاربرد اسباب بازی ها بیندیشند تصور می نمایند دختر یا پسر لازم است هر کدام با اسباب بازی مخصوص جنس خود بازی کنند.
زمانی که زن ها می خواهند در بیرون از خانه کار کنند بسیاری از مردها مانع می شوند و اگر هم با شاغل بودن زن موافقت کنند، شرایطی دارند و با هر کاری و در هر حالی موافقت نمی کنند. حتی در جوامعی که ظاهراً زن ها از نظر اقتصادی و اجتماعی برابری کامل با مردها دارند باز هم تصمیمات عمده سیاسی، علمی، اجتماعی و هنری توسط مردها گرفته می شود. بدیهی است که همه این عوامل موجب هرچه بارزتر شدن تفاوت های بین دو جنس می شوند.
«کاتز» هم چنین معتقد است اسباب بازی های دخترانه مانند عروسک به دختران اجازه نمی دهند که مهارت های مکانیکی را به خوبی پسران که معمولاً با کامیون ها و بلوک ها بازی می کنند تمرین کنند و دخترها به خوبی پسرها در مدارس به خاطر تجسم فضایی و مهارت های ریاضی پاداش نمی گیرند.
«ایورباخ»، روان شناس کودک از موزه اسباب بازی بین المللی سان فرانسیسکو ، معتقد است اگر دختر چهار ساله ای دوست دارد با عروسک بازی کند و به او لباس بپوشاند این بدان معنا نیست که او در آینده نمی تواند یک مهندس یا یک حقوقدان بشود. در بازی کودکان آن چه اهمیت دارد اینست که اسباب بازی های متنوعی در دسترس آنها قرار گیرد.
همان طور که در مباحث قبل ذکر شد، تفاوت های زن و مرد در سایه تفاوت های رفتاری اطرافیان تکمیل می گردد. مثلاً دیدیم که مرد قوی تر، اما در مقابل آسیب پذیرتر از زن است؛ استقلال و اتکاء به نفس بیشتری دارد، حادثه جوتر، پرخاشگرتر، جاه طلب تر و کنجکاوتر از زن است. استعداد مکانیکی و تجسم فضایی او بهتر است و اهل سیاست است. زن نیز استعدادهایی دارد که ارتباط او را با دیگران تسهیل می کند، از نظر بدنی و روانی زودتر از مرد بالغ می شود و مهارت های کلامی و مخصوصاً سیالی کلامی در او بیشتر و بهتر است . به مراقبت و توجه از دیگران تمایل نشان می دهد، زود جوش تر و سازگارتر از مرد است، و دنیا را با دید اخلاقی و زیباشناسی می بیند.
زیربنای زیستی فوق از همان لحظه تولد تحت تأثیر بسیاری از عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد. مثلاً از همان اوان کودکی دخترها را به تقلید از الگوهای مادران ، و پسرها را به تقلید از الگوهای پدران وادار و تشوی می -کنند . اگر دختر بچه ای رفتار مادرش را تقلید کند تشویق می شود و اثر این تشویق تقویت می شود و به تکرار آن رفتار می پردازد، اما اگر رفتار مردانه را تقلید کند نه تنها تشویق نمی شود بلکه از انجام آن منع می گردد.
تفاوت های دو جنس تا حدودی نیز توسط اجتماع تعیین می شود. از همان کودکی به بیشتر دخترها تلقین می- شود که باید در روابط اجتماعی خود آرام تر و منفعل تر باشند. دخترها و زن ها اجازه دارند به راحتی گریه کنند و در رفتار خود لطافت و محبت نشان دهند؛ اما مردها باید دلیر، مصمم و قادر به کشیدن درد و رنج در خلوت .
دنیای امروز در دست مردهاست، حتی زمانی که زن ها می خواهند در بیرون از خانه کار کنند بسیاری از مردها مانع می شوند و اگر هم با شاغل بودن زن موافقت کنند، شرایطی دارند و با هر کاری و در هر حالی موافقت نمی کنند. حتی در جوامعی که ظاهراً زن ها از نظر اقتصادی و اجتماعی برابری کامل با مردها دارند باز هم تصمیمات عمده سیاسی، علمی، اجتماعی و هنری توسط مردها گرفته می شود. بدیهی است که همه این عوامل موجب هرچه بارزتر شدن تفاوت های بین دو جنس می شوند.
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تفاوت های بین زن و مرد ، تلویزیون می باشد. پژوهش ها نشان می دهد که کودکان کمتر از 5 سال به طور متوسط ، 25 ساعت در هفته را به تماشای تلویزیون می گذرانند. به این ترتیب تا زمانی که دوره دبیرستان را به پایان برسانند، حدود 15 هزار ساعت از وقت خود را به تماشای برنامه های تلویزیون صرف کرده اند. براساس تحلیل های سربین برنامه های تلویزیون به سه طریق، الگوهای قالبی زن و مرد را به کودکان و نوجوانان آموزش می دهد.
1- مردها بیش از زنان، در برنامه نشان داده می شوند. این رقم را تحلیل گران حدود سه مرد در برابر یک زن گزارش کرده اند.
2- مردان و زنان در فعالیت های مختلفی اشتغال دارند، بدین معنا که مردان بیشتر به کارهای علمی، صنعتی و فعالیت های جسورانه و زنان به کار در خانه ( نظافت، اطو کشیدن، آشپزی) مشغولند. هر چند اداره کردن محیط خانه خود کار با ارزشی است ولی همه توان زن نمی تواند به آن محدود باشد. افزون بر این، زنان بیش از مردان ناراحتی ها و احساس های منفی را بروز می دهند، مردان مسایل را بهتر حل می کنند و زنان در حل مسایل به یاری دیگران نیاز دارند.
3- در برنامه ها به رفتار مردانه بیش از رفتار زنانه، ارزش و پاداش تعلق می گیرد. فراوانی پاداش مردان، نسبت به زنان دو بر یک و فراوانی تنبیه مردان نسبت به زنان نیز سه بر یک است. در نتیجه اعتنا به مردان در برنامه ها، بیشتر بوده و زنان بیشتر مورد بی توجهی اند. اگر کودکان نقش های قالبی تی را از تلویزیون می آموزند، پس آنان که ساعات بیشتری به تماشای تلویزیون می پردازند بیش از بقیه ، نقش های قالبی را که تلویزیون ارایه کرده است، می پذیرند و اعمال می کنند. (البته لازم به ذکر است در کشور ما ممکن است تلویزیون دقیقاً نقش های فوق را در رابطه با نقش زن و مرد القاء نکند و تأثیر آن به گونه ای دیگر باشد.)

کتاب ها و منابع درسی

پژوهش های اخیر نشان می دهد که در بسیاری از کتاب ها و منابع درسی، در مقاطع مختلف تحصیلی، دختران و زنان حضور کم رنگی دارند و با آن که زنان نزدیک به 50 درصد جمعیت را تشکیل می دهند کمتر از 30 درصد مطالب و تصاویر به آنان مربوط می شود، که این خود نیز می تواند عامل مؤثر در تصویر تفاوت ت زن و مرد باشد. در اینجا باز هم تکرار می کنیم که اثر اجتماع در ایجاد تفاوت های فردی به هیچ وجه قابل انکار نیست. کلیه تفاوت های فردی و کلیه
تفاوت های زنان و مردان در اثر کنش متقابل محیط و توارث به وجود می آید. آخرین کلام این است که وجود تفاوت بین زن و مرد به معنای برتری یکی بر دیگری نیست. «اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقکُم – همانا بزرگوارترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست». (حجرات / 13)
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج
شنبه 17/11/1388 - 16:25
ازدواج و همسرداری




 
مقایسه زن و مرد در زمینه ی هنری
در قسمت قبل به ویژگی های زنان و مردان از لحاظ قدرت پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم ...

اضطراب و اعتماد به نفس

بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند. بسیاری از دخترها در هنگام امتحان واکنش های فیزیولوژیک و اضطراب را بیشتر نشان می دهند و دستشان دچار تعریق و یا سرد شدگی شدید می شود.
از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند.

تپش

قلب بالاتری دارند. دهانشان بیشتر خشک می شود ولی این علایم در پسران بسیار کمتر است . شاید یکی از علل آن باورهای قالبی باشد که گفته می شود مردان نباید بترسند و اضطراب خویش را آشکار سازند و بنابراین مردان کمتر اضطراب خود را نشان می دهند. گرچه این موضوع ادعایی بیش نیست ولی قابل تعمق است.
در زمینه  اعتماد به نفس نیز پژوهشگران دست به آزمایش هایی زده اند. برای مثال محققانی مانند مدنیک و توماس امتحانی از یک درس در بین عده ای دختر و پسر به عمل آوردند و قبل از تصحیح اوراق امتحانی نظرات امتحان دهندگان را جویا شدند. نتیجه نشان داد دختران در قیاس با پسران نمرات کمتری را برای خود محک زده و از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند که البته این موضوع رابطه مستقیم با مسایل اجتماعی دارد. در بسیاری از مواقع خانم ها توانمندی های حقیقی خویش را ارایه نمی دهند تا مبادا موجبات آزردگی دیگران را فراهم آورند. بنابراین نتایج به دست آمده در این مورد چندان قابل اعتماد نیستند.

مقایسه زن و مرد در هنر

از مهمترین عواملی که در راه خلق یک اثر هنری لازم است وجود یک استعداد هنری قابل تشخیص است. اگر کسی استعداد هنری نداشته باشد، نمی توان او را هنرمند کرد. از دیگر لوازم هنر، خیالپردازی است و علاوه بر داشتن استعداد هنری و خیال پردازی ، صبر و شکیبایی هم لازم است. گفته شده سرخوردگی نقطه آغاز هنر است، اکثر هنرمندان پس از دوره سرخوردگی به توفیق رسیده اند.

در تاریخ ادبیاتِ

هنریک حقیقت انکار ناپذیر آن است که سرخوردگی های عاشقانه عامل اصلی توفیق هنرمندان بوده است. البته امکانات مالی و اعتدال عاطفی نیز مؤثر بوده است. هیچ هنرمندی در میان قحطی زدگان به توفیق نرسیده است. دیگر توفیق هنر، اعتدال در عاطفه است. آنها که به شدت عاطفی اند و یا کاملاً خشک و منطقی هستند در هنر کمتر از مردم معتدل توفیق دارند.
بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند.
در یک کلام می توان گفت از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند. زنان در عرصه پرورش کودک و گرداندن زندگی و انواع کارهای ظریف از مردان جلوترند. اصلاً یک هنر شاخص و مهم زنان، زندگی با مردان است و هنر شاخص تر مردان ، اداره کردن زنهاست. زندگی سالم و شاد و رو به ترقی و پیشرفت ، اغلب مدیون زنان یک سرزمین است. زنان در هنرهای نمایشی توفیق بیشتری از مردان به دست می آورند و این برخلاف تصور عامه هیچ ارتباطی با زیبایی آنها ندارد.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به عوامل مؤثر در تفویت تفاوت های بین زن و مرد می پردازیم.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج
شنبه 17/11/1388 - 16:24
ازدواج و همسرداری

نویسنده: زهره رئیسی



تفاوت های زنان و مردان از نظر شیوه های ارتباطی
در قسمت قبل
تفاوت های زن و مرد از نظر ادارک پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم...

شیوه های ارتباطی

استنباط بیشتر افراد از کلمه :«ارتباط » تنها ارتباط گفتاری است و بیشتر افراد درباره
تفاوت مرد و زن ، در شیوه ی ارتباط های گفتاری پنداشت های قالبی دارند. مانند این که زنان پر حرف تر از مردان هستند ، مردان از اصطلاحات بیشتر استفاده می کنند و زنان لطیف تر سخن می گویند. هر چند پژوهش ها ، برخی از این پنداشت ها را تأیید می کند ولی بسیاری از این پنداشت ها از واقعیت به دور است.
افزون بر آن ما می توانیم بدون استفاده از کلمات، با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم . حالات چهره ما ، لبخندها و اخم ها ، ارتباط های غیرکلامی برقرار می نمایند. دختران از همان اوان کودکی برتری کلامی را نسبت به پسران نشان می دهند . در صحبت کردن ، هم از کلمات بهتری استفاده می کنند و هم روان تر سخن می گویند. سیالی کلام نیز در آنها بهتر است . منطقه کلامی در نیمکره چپ مغز ، در
ناحیه بورکا و ورنیکه می باشد و تحقیقات نشان داده است در زنان نیمکره چپ مغز غالب است. در اینجا به چهار قسمت الگوهای حرف زدن، کیفیت صدا، کلمات ویژه ، و عبارات و محتوای سخن می پردازیم.
تحقیقات نشان می دهند که زن ها و مردها از روش های متفاوتی برای نشان دادن گوش کردن خود استفاده می کنند. زن ها در حین گوش دادن بیشتر سر تکان می دهند و از کلماتی مانند آهان، بله و... استفاده می کنند و مقصودشان نیز از استفاده این کلمات این است که «دارم به حرف های شما گوش می دهم». ولی مردها کمتر این حرکات را انجام می دهند و بیشتر زمانی از این اصوات و کلمات استفاده می کنند که بخواهند توافق خود را اعلام نمایند.

الگوهای حرف زدن

باور عموم افراد بر آن است که زنان به طور کلی پر حرف تر از مردانند. آنها می توانند ساعت ها تلفنی یا حضوری با افراد صحبت کنند و تمایلی به سکوت کردن ندارند. اما به اعتقاد سوایکر ( 1975) مردان بیشتر حرف می زنند. جالب اینجاست که دختران جوان بیش از پسران جوان حرف می زنند ، که این خود توانایی گفتاری بیشتر آنها را نشان می دهند. ولی در گروه های مختلط بزرگسالان، مردان راحت تر و بهتر سخن می گویند ، شاید بتوان این امر را به مسائل اجتماعی ربط داد. یکی دیگر از دلایلی که باعث می شود زنان پر حرف به نظر برسند ، این است که مطالب را با جزییات کامل تشریح می نمایند و این امر ناشی از نوع نگرش و دید جزئی آنها نسبت به مطالب است.

کلمات و عبارات

زنان و مردان با وجودی که از کلمات مشابه استفاده می کنند ولی حرف یکدیگر را نمی فهمند. کلماتی که ما به کار می بریم دارای دو قسمت هستند:
1- پیام 2- فراپیام. اطلاعاتی که به وسیله معانی کلمات منتقل می شوند «پیام» و آنچه درباره روابط مخابره می شوند ، تلقی در قبال یک دیگر، موقعیت و حرفی که می زنیم، حالت چهره و وضعیت بدنی ما در هنگام صحبت کردن ، «فراپیام» را تشکیل می دهند. در حالی که کلمات اطلاعاتی را منتقل می سازند، طرز سخن ما ، بلندی صدا، سرعت حرف زدن، لحن و ادای کلمات و تأکیدها ، ذهنیت ما را مشخص می سازند؛ حالتی که به مخاطب ما می فهماند عصبانی هستیم، یا احساس دوستانه داریم و می خواهیم صمیمی تر شویم همان فراپیام است. پژوهش ها نشان داده اند زن ها بیشتر از پیام به فراپیام اهمیت می دهند. در حالی که برای مردها خود پیام اهمیت بیشتری دارد.
زنان برای بیان احساسات به خود حق می دهند از انواع صفات عالی و مبالغه آمیز استفاده کنند و احساسات خود را غلیظ جلوه دهند. مثلاً می گویند:« توهیچ وقت به فکر ما نبودی» « تو همیشه دیر می آیی» « صد بار به شما گفتم». زن محدودیتی در استفاده از لغات نمی بیند در صورتی که مردان این کلمات را واقعی پنداشته و واکنش نامناسب نشان می دهند. مثلاً می گویند « در یک ماه گذشته فقط یک شب دیر آمدم ».
زنان بیشتر از مردان، هنگام گفتگو با همجنسان خود به صورت آنان خیره می شوند. زمانی که دو زن با یکدیگر صحبت می کنند معمولاً به چشمان همدیگر نگاه می کنند، اما هنگامی که دو مرد با یکدیگر گفتگو می کنند، هر یک به نقطه ای چند سانتی متر بالای گوش طرف مقابل نگاه می کنند.
تحقیقات نشان می دهند که زن ها و مردها از روش های متفاوتی برای نشان دادن گوش کردن خود استفاده می کنند. زن ها در حین گوش دادن بیشتر سر تکان می دهند و از کلماتی مانند آهان، بله و... استفاده می کنند و مقصودشان نیز از استفاده این کلمات این است که «دارم به حرف های شما گوش می دهم». ولی مردها کمتر این حرکات را انجام می دهند و بیشتر زمانی از این اصوات و کلمات استفاده می کنند که بخواهند توافق خود را اعلام نمایند. و لذا اکثر اوقات زن ها شکایت می کنند که همسرشان به حرفهایشان گوش نمی دهد و یا حوصله شنیدن حرف های آنها را ندارد. در صورتی که نحوه گوش دادن در زن و مرد متفاوت است.
زنان بیشتر از مردان به گفت و گو در مورد جزییات علاقه مند هستند ولی برای مردها گفت و شنود در مورد مسایل کلی مثل سیاست، بازار، تاریخ ، کاربرد اشیاء مختلف و ورزش اهمیت بیشتری دارد. معمولاً زن ها وقتی در مورد مسأله ای یا رویدادی گزارش می دهند آن را با جزییات تشریح می کنند و به شکل زنده نمایش می دهند ولی مردها معمولاً خلاصه ای کوتاه و کلی را در مورد رویدادها ارایه می کنند. برخی پژوهش ها حاکی از این است که زنان بیشتر از مردان درباره چگونگی احساس و عمل کرد مردم صحبت می کنند در حالی که مردها درباره ی اشیاء و امور و سیاست، بیشتر صحبت می نمایند . پژوهش ها نشان می دهد 71 درصد زنان و 64 درصد مردان به غیبت کردن می پردازند. از طرف دیگر زنان بیشتر از مردان از کلمات و عباراتی که محتوای احساسی و عاطفی دارند استفاده می کنند و به طور کلی در سخن گفتن از مردان مؤدب ترند.
زنان معمولاً بیش از مردان لبخند می زنند. بررسی های موجود ، فراوانی لبخند در زنان را دو برابر مردان گزارش کرده است پژوهش ها نشان می دهد که لبخند زنان الزاماً به معنای شاد بودن و یا حالت های عاطفی دوستانه آنها نیست،

ارتباط غیر کلامی

میان زن و مرد از لحاظ رفتارهای غیر کلامی مانند لبخند زدن، وضعیت بدن، و فضای شخصی تفاوت وجود دارد. برای درک این مطلب کافی است صدای تلویزیون را قطع کرده و به مشاهده رفتار غیرکلامی بپردازید. « فرانسز»، معتقد است اهمیت جنبه های غیر کلامی حتی از پیام های کلامی مهمتر است لذا در ذیل به شرح رفتارهای غیر کلامی می پردازیم که عبارت اند از: فضای شخصی، وضعیت بدن، تماس، حالات صورت و توانایی رمزگشایی.

فضای شخصی

منظور از فضای شخصی، فضای نامرئی اطراف هر شخص است که در آن مورد هجوم دیگران قرار می گیرد. انسان از فضای شخصی خود هنگامی آگاه می شود که شخص بیگانه ای به او آن قدر نزدیک می شود که احساس ناراحتی و نا امنی می کند. اندازه ی این فضای شخصی برای زنان و مردان، هم چنین در فرهنگ های مختلف متفاوت است. به طور کلی زنان فضای کمتری را در مقایسه با مردان اشغال می کنند و به فاصله کمتری از یکدیگر می نشینند و یا می ایستند. حتی کودکان پیش دبستانی در فاصله کمتری از زنان بزرگسال قرار می گیرند تا از مردان. هال در پژوهش های سال 1984 خود به این نتیجه رسید که رعایت فضای شخصی، از نظر در میان مردان و زنان متفاوت است.
تفاوت های در وضعیت بدن از همان آغاز زندگی به وجود می آید. زنان در نشستن و یا ایستادن، پاها را در کنار هم قرار می دهند و معمولاً دستان را در برابر سینه قرار می دهند و متمایل به پهلو می نشیند، برعکس مردان پاهای خود را در نشستن و ایستادن بازتر و یا روی هم می گذارند. و دستان خود را نزدیک هم روی پاها قرار می دهند. مردان در نشستن و ایستادن آرامش بیشتری دارند . در حالی که در وضعیت بدن زنان اندکی تنش دیده می شود.

حالات صورت

از لحاظ حالات صورت، زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارند.
زنان معمولاً بیش از مردان لبخند می زنند. بررسی های موجود ، فراوانی لبخند در زنان را دو برابر مردان گزارش کرده است پژوهش ها نشان می دهد که لبخند زنان الزاماً به معنای شاد بودن و یا حالت های عاطفی دوستانه آنها نیست، لبخند پدران، هنگامی که مطالب خوب به فرزندان خود می گویند و جدی بودن آنها هنگامی که مطالب خنثی و یا نامطبوع می گویند ، قابل مشاهده است. در حالی که لبخند مادران به ماهیت پیام آنها چندان ارتباطی ندارد. به نظر می رسد حالات صورت زنان، اغلب وضعیت عاطفی و هیجانی آنها را فاش نمی کند. تفاوت دیگر زنان با مردان در حالات صورت این است که زنان بیشتر از مردان، هنگام گفتگو با همجنسان خود به صورت آنان خیره می شوند. زمانی که دو زن با یکدیگر صحبت می کنند معمولاً به چشمان هم دیگر نگاه می کنند، اما هنگامی که دو مرد با یکدیگر گفتگو می کنند، هر یک به نقطه ای چند سانتی متر بالای گوش طرف مقابل نگاه می کنند.

توانایی رمز گشایی

توانایی رمز گشایی، به معنای حدس زدن احساسات طرف مقابل با مشاهده رفتار غیرکلامی اوست. برای نمونه فردی که این توانایی را دارد، از حالات صورت، وضعیت بدن و حرکات و نیز صدای دوست خود، در می یابد که او خوش و سرحال است یا محزون و افسرده. پژوهش های هال و دیگران نشان می دهد که این توانایی در زنان به مراتب بیش از مردان است. زنان در قضاوت و استنباط هیجانات و عواطف - بویژه از حالات صورت - بسیار توانمندتر از مردان هستند. این توانایی حتی در دختران دبستانی دیده می شود. زناندر رمز گشایی توان بالایی دارند برای مثال در یک جمع و در یک مهمانی اگر آقا از حرف همسرش خوشش نیاید و اشاره کند خانم سریعاً متوجه می شود و مسیر حرف را عوض می کند ولی آقایان کمتر می توانند چنین کاری بکنند.
می توان نتیجه گیری کرد که زنان و مردان، هیچ یک در رفتارهای غیر کلامی خود ناهنجار و غیر طبیعی نیستند بلکه هر دو محصول سالیان سال شرطی شدن رفتاری هستند، اما بیان این نکته ضروری است که مردان می توانند از رفتارهای غیر کلامی و به ویژه توانایی رمزگشایی و خواندن چهره و پی بردن به عواطف و احساسات زنان ، درس هایی بیاموزند. قابل ذکر است که در فرهنگ های مختلف تفاوت های دو جنس در رمزگشایی و خواندن چهره شدت و ضعف دارد.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به تفاوت های زن و مرد از لحاظ خلقی می پردازیم.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج
شنبه 17/11/1388 - 16:24
ازدواج و همسرداری
نویسنده:زهره رئیسی



تفاوت های زن و مرد از نظر ادراک

در قسمت قبل به تصورات جامعه در مورد تفاوت های زن و مرد پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم ...
زمانی که دستگاه های ادراک را بررسی می کنیم به تفاوت های بین دو جنس بر می خوریم. از لحاظ مقایسه ادراک شنوایی، خانم ها چنان توان بالایی در

ادراک شنوایی

دارند که از هر صد محرک صوتی تقریباً تمامی آنها را می شنوند. در این زمینه تحقیقی در یک سالن بزرگ ارکستر صورت گرفت که در حدود دویست و پنجاه نفر سازهای مختلف می نواختند و خانم ها صدای اکثر آنها را تشخیص دادند ؛ در حالی که آقایانی که رهبر ارکستر بودند صداهای تعدادی از سازها را نمی شنیدند. این نشنیدن آقایان به علت ضعف دستگاه شنوایی نیست بلکه بدین علت است که انسان در مغز یک پالایه یا صافی دارد که تمام صداها از آن صافی رد می شود و صدای مطبوع از آن پالایه عبور می کند و ما آن را می شنویم، گویا این پالایه در مغز خانم ها به خوبی کار نمی کند از این رو خانم ها تقریباً تمام صداها را می شنوند و آقایان تنها صداهای انتخاب شده را می شنوند.
شنیدن زیاد انسان را خسته می کند، به خاطر همین می گویند زن موجودی است عصبی، زیرا همه صداها و محرکه های صوتی را می شنود و در بسیاری از مواقع توان پاسخگویی به همه آنها را ندارد . آقایان کمتر می شنوند لذا کمتر انرژی مصرف می کنند ، پس کمتر خسته می شوند.
نکته دیگر

قدرت بینایی

زنهاست که همانند قدرت شنوایی ، از مردها بیشتر است و این امر به خاطر این است که زنان ادراک جزیی دارند و مردها ادراک کلی .خانم ها تمام جزییات را می بینند و آقایان فقط کلیات را می بینند. از این لحاظ سرعت ادراک در زن ها بیشتر است. منظور از سرعت درک این است که فرد با سرعت و دقت متوجه جزییات امری شود و سپس توجه خویش را معطوف به مرحله دیگری از درک کند . آزمون های این توانایی زمانی بوده، و شخص باید در فاصله زمانی خاصی دو رشته عدد و یا حرف را با یکدیگر مقایسه کرده و به جواب های مورد نظر برسد . براساس روی کرد «فرا تحلیلی» کارایی زنان بیشتر از مردان بوده و مقدار 32/- = D است این میزان نشانگر تفاوت جزیی تا متوسط است.
در تحقیق دیگری هزار نفر زن و مرد را وارد یک سالن کردند که سن تمام این افراد نزدیک به هم بود و سواد و فرهنگ آنها نیز مشابه بود. از آنها خواسته شد هر آن چه در سالن می بینند بنویسند . سپس اطلاعات به دست آمده را مقایسه کردند. نتیجه به دست آمده بسیار جالب بود : خانم ها چندین صفحه نوشته بودند و آقایان فقط چند خط از طرف دیگر مردها در چهره شناسی و بازشناسی چهره ها از زن ها موفق ترند . می توان گفت زن ها در تشخیص رنگ ها و ادراک اندازه ها برتری قابل ملاحظه ای نسبت به مردها دارند.
امروزه جای تردید باقی نمانده است که کور رنگی جنبه ارثی دارد و از صفات وابسته به جنس است، زیرا تعداد مردان کور رنگ شانزده برابر تعداد زنان کور رنگ است . حتی اگر افراد کور رنگ را کنار بگذاریم باز هم برتری زن ها بر مردها از نظر ادراک رنگ به راحتی تأیید می شود. برای مثال زن ها بین رنگ صورتی تا بنفش طیف گسترده ای از رنگ ها از قبیل صورتی ، سرخابی، یاسی ، بادمجانی، پوست پیازی و نهایتاً بنفش را شناسایی می کنند و اختلاف بسیار ظریف رنگ ها را بهتر درک می کنند، در صورتی که این تنوع رنگ با جزییات در مردها نیست.

در زمینه احساس و ادارک بویایی

نیز نتیجه به نفع خانمه است، و این قدرت بویایی در زنان زن باردار قوی تر از افراد عادی است و یکی از دلایل ویار خانم ها نیز قدرت بویایی قوی آنهاست . علت این امر آن است که حس بویایی به میزان استروژن بستگی دارد و استروژن در این دوران افزایش می یابد . اصلاً قدرت بویایی ، سنگ بنای رابطه احساسی بین مادر و کودک است . در تحقیقی چشم های تعدادی از مادران را بستند و سپس آنها را تک تک در مقابل عده ای نوزاد قرار دادند و مادران از طریق حس بویایی نوزاد خود را تشخیص دادند.

از لحاظ قدرت چشایی

زنان از قدرت بالایی نسبت به مردان برخوردارند. گاهی اوقات زنان شکایت می کنند که شوهرانشان در اوایل ازدواج از کیفیت غذای پخته شده توسط آنها تعریف می کنند ولی بعداً بی تفاوت می شوند. این امر مربوط به چشایی ضعیف مردان است.

از نظرحساسیت نسبت به درد

، بعضی از تحقیقات نشان می دهد آستانه درد زن ها پائین است . قدرت تحملشان هم کم است یعنی با کمترین ضربه ، احساس درد می کنند . در مقابل ، آستانه درد مردها بسیار بالاست و قدرت تحملشان نیز بیشتر است و شاید یکی از علل آن ضعف نیروی ماهیچه ای در زن باشد. البته بعضی از یافته ها نیز عکس مطالب فوق را نشان می دهد.
از تحقیقات فوق چنین استنباط می شود که به طور کلی قدرت ادراک در زن ها بالاتر از مردهاست.
یکی دیگر از جنبه های شناختی،تفکر است.
از یک دیدگاه ، تفکر را به چند مرحله تقسیم بندی کرده اند:

تفکر ابتدایی

که ویژه کودکان است . گفته شده است به طور کلی دختران کوچک بیشتر از پسران کوچک می اندیشند، حرف زدن و خواب دیدن علامتی از تفکر ابتدایی است . در بسیاری از مواقع خانم ها خواب های طولانی می بینند.

تفکر انتزاعی

انتزاعی کردن به معنای بیرون کشیدن است. این نوع تفکر بدین معناست که شما قادر باشید معنای صحیح را از یک موقعیت استنتاج کنید. این تفکر یک پیشرفت و گسترش همیشگی دارد.خانم ها در تفکر انتزاعی جزیی گرا هستند و آقایان کلی گرا. به همین خاطر حرف زدن با خانم ها مشکل است. رابطه و مباحثه با ایشان سخت است. یک خانم تا مباحثه را به مجادله نکشاند، از پا نمی نشیند؛ ولی آقایان در مباحثه و مجادله به سرعت موضوع را ختم می کنند.
گاهی وقت ها مشکلات خانواده ها بر سر همین ادراک کلی و جزیی است. خانم ها وقایع را با جزییات کامل و به صورت نمایشی تعریف می کنند ولی آقایان کلیات را مطرح می نمایند. به همین خاطر اگر برای مثال آقایی به تنهایی در یک مهمانی شرکت کند وقتی برمی گردد خانم دایماً از کیفیت مهمانی، تعداد افراد و وقایعی که گذشته است سؤال می کند، اما آقا به خاطر ادارک کلی توضیح زیادی ندارد که بدهد؛ دایم می گوید خوب بود، بد نبود ولی باز هم خانم سؤال می کند. در این شرایط آقایی که از روان شناسی و نوع ادراک زن ها اطلاعی ندارد، عصبانی می شود و فکر می کند خانم می خواهد استیضاحش کند و خانمی هم که از نوع ادراک مردها بی اطلاع باشد، می پندارد همسرش می خواهد چیزی را از او پنهان نماید.
از جمله اشکالات یک تفکر انتزاعی گسترده این است که خانم ها عصبانی هستند و مردها که این گستردگی تفکر انتزاعی را ندارند آرام اند.
نوع دیگر تفکر،

تفکر حل مسأله

ای است که از طریق آن می توانیم براساس معلومات به دسته ای از مجهولات پی ببریم. در این نوع تفکر مردها از زن ها جلوترند. مردها برای حل کردن یک مسئله زمان کمتری می طلبند. کیفیت سرعت در حل مسایل در مردها بهتر است. تفکر حل مسأله ای در زن ها تحت تأثیر تفکر انتزاعی آنها به کندی پیش می رود. حافظه زنان مانند بایگانی، پرونده های قطور دارد و بسیار گسترده است ، به همین خاطر دیر به جواب می رسند. جزیی نگریستن در زن ها و توجه و حساسیت بیش از حد به مسایل جزیی ، آنها را از پرداختن به مسایل مهم و با ارزش باز می دارد.

درتفکر فیلسوفانه

که عالی ترین نوع تفکر است، تفکری که به متافیزیک و به جهان ماوراء طبیعت می پردازد مردها جلوترند، حقیقت این است که زن فیلسوف در دنیا نادر است. یک زن در طول عمر خود، وقتش را چنان صرف امور ناچیز و یا کارهای مختلفی که به وی محول کرده اند می کند که فرصت تفکر فیلسوفانه پیدا نمی کند.

از لحاظ هوش

- هوش مکانیکی پسران بهتر از دختران است . در فهم مطالب نیز پسران راحت تر از دختران مطالب را می فهمند. از طرفی پژوهش های انجام شده در زمینه توانایی فضایی حاکی است که سه نوع توانایی فضایی وجود دارد و هر کدام در میان دو جنس تفاوت های محسوسی دارد.
یکی از توانایی ها،

توانمندی تجسم فضایی

است. در این آزمایش شخص باید شی ء پنهان شده در میان اشکال پیچیده را پیدا کند. نمره اختلاف دو جنس در این بررسی 3/0 - = D است . این میزان گرچه اندک می باشد با این وجود نشان دهنده برتری جنس مذکر است . دومین نوع توانایی فضایی، درک فضایی است. در این آزمون شخص باید در برابر اطلاعات گمراه کننده خط عمودی و یا خط افقی را تشخیص دهد. در این آزمون نیز مردان موفق تر از زنان بوده اند و میزان 44/0 =D بود. سومین نوع آزمون چرخش ذهنی است. در این آزمون ، فرد مورد آزمایش باید شیئی را در ذهن خویش گردانده تا به جواب درست برسد در این آزمون تفاوت دو جنس کاملاً چشمگیر و مقدار اختلاف دو جنس ، مساوی با 73/0 بود.بعضی از مشاغل هم چون مهندسی به توانایی فضایی نوع سوم ( چرخش ذهنی) نیازمندند.

توانایی ریاضیات

. در میان تفاوت های شناختی مرد و زن، توانایی دریافت ریاضیات بیشترین توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است. پژوهش ها در بعضی از موارد همانندی و در مواردی دیگر ، ناهمانندی را نشان می دهد. براساس بررسی های «مک کوبی» و «جاکلین» ، پسران و دختران تا پایان دوره کودکی از نظر توانایی دریافت ریاضیات همانند یکدیگرند. از آغاز 12 سالگی پسران در مقایسه با دختران نمره های بالاتری از درس ریاضی می گیرند. اما تفاوت های پایدار و معنی دار آنها در حدود 15 سالگی آشکار می شود. پژوهشگران علت این امر را چنین می پندارند که پسران در مقایسه با دختران، بیشتر به بازی های ریاضی و فضایی می پردازند و این خود انگیزه آنان را برای یادگیری بهتر و بیشتر افزایش می دهد.

بینش و بصیرت نسبت به خود

خانم ها از وضعیت ظاهری و از حالات روانی و درونی خود از آقایان آگاهترند، و به خاطر همین برتری با کوچکترین نشانه بیماری به پزشک مراجعه می کنند، تعداد مراجعین زن به پزشک بیشتر از مردان است، اما آقایان گاهی چنان از جسم و روان خود بی خبر می شوند که گاهی جان خود را از دست می دهند و پس از مرگ مشخص می شود که به بیماری های مزمن مبتلا بوده اند. آقایان بیش از خانم ها به روان خود تسلط دارند و به خاطر همین توان سازگاری و انطباق بیشتری نیز دارند.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به شیوه های ارتباطی زن و مرد می پردازیم.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج
شنبه 17/11/1388 - 16:23
ازدواج و همسرداری

نویسنده: زهره رئیسی



میل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
لیک هر دو، یک حقیقت می تنند
( مولوی)
آگاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیف تر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه ی پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.
اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل آن را را در دلش انداختند
( مولوی)
علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی ، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.
در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگ تری نسبت به زنان دارند . اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز است. ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، هم چنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه ی آهیانه ی مغز زنان نیز بزرگتر است.
دومین جنبه ی تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس
هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائین تر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عمل کرد کلی هوش ، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عمل کردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.

تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان

باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که
زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال 1972 تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.
اکثریت مردم صفات زیر را از
ویژگی های جنس زن
می دانند:
- محافظه کار و خویشتن دار
- دلواپس عواطف و احساسات دیگران
- دارای گرایشات دینی عمیق
- میل به امنیت خواهی فراوان
- تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
- به سادگی ، عواطف لطیف را به زبان آوردن
و
خصوصیات زیر را به
مردان
نسبت می دهند :
- بسیار مستقل است
- پرخاشگر و سلطه طلب است
- به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد
- عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی
- در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند
- در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد
- تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند
- معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است
- عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است
برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون « لاندرین» ، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفیدپوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.

دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان

همان طور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد ، این مسأله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و
اعتماد به نفس باشد.
پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:
1- مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.
2- مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.
3- مرد باید نماد اعتماد به نفس ، نیرومندی و خود اتکایی باشد.
4- مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.

تغییرات نقش های مردان

القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.
نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند ، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.

مقایسه روان شناسی زن و مرد

گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد ، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج
شنبه 17/11/1388 - 16:23
شعر و قطعات ادبی

 

زندگی نامه کوتاه

 


دو ماه یک بارمی آمد مرخصی.دلش برای دیدن عزیز و خواهرها ذوق داشت. عزیزه تا چشمش به او می افتاد، اشکهایش می ریخت.
یک هفته ای که یوسف کنارش بود هر وقت او را می بوسید اشکش می ریخت. هی می گفت:«خدایا چرا؟ چرا سرنوشتم این جور بود؟ از خاک و وطنمان کوچ کردیم آمدیم مشهد.سیزده سالم بیشتر نبود، شوهرم دادند. این حسن پدر بیامرز مرا برداشت آورد قوچان، دور از پدرو مادرم، که آن قدر دوستشان داشتم و خاطرشان را می خواستم، توی این شهر کوچک و سرد.حالا هم تو یوسف جان، پسرک نازنینم...»و باز اشک می ریخت.
یوسف لبخند می زد.بلند می شد، او را، که لاغر و سبک بود، بغل می کرد و دور اتاق می چرخاند.بعد می خندید و
می گفت:«آخر چقدر چرا چرا می کنی؟ چقدر گریه می کنی؟ مامان جان؟! روزگار به میل ما نمی چرخد.بابا قوچان رو دوست داره.کارش، فامیلش، اینجاست.نمی تونه بیاد مشهد. من نمی تونم درسم رو توی تهران ول کنم کنارت بمانم.پس صبور باش و خودت را تسلیم سرنوشت و تقدیری که برایت مقدر شده بکن،حالا دیگر کاری از دستت بر نمی آید.با خودت نجنگ!» عزیزه با تعجب نگاهش می کرد.او هنوز نوزده سال داشت.این طور عاقلانه حرف زدن خیلی برایش زود بود.
یوسف کلاهدوز سال 1325 خورشیدی در شهرستان قوچان، واقع در خراسان شمالی که شهر کوهستانی و سردی است، متولدشد.پدرش کلاهدوز بود. با پوست گوسفند پوستین و کلاه می دوخت.مرد متدین و آرامی بود و مردم شهر همه او را می شناختند و دوستش داشتند.یوسف تحصیلات ابتدایی تا سال آخر دبیرستان را در قوچان به پایان رساند و سال 1342 وارد دانشکده ی افسری ارتش شد.
چهار سال دانشجویی یوسف در دانشکده افسری شاید مهمترین سالهای شکل گیری شخصیت او بود.ترم سوم با استاد نامجو آشنا شد.استاد او و حسن اقارب پرست، دوست صمیمی اش، را به کلاسهای مذهبی خارج از دانشگاه معرفی کرد.عضویت یوسف در این گروه دینی

6


سیاسی که فعالیت های صد در صد مخفی داشتند تا پیروزی انقلاب ادامه پیدا کرد.
او در دانشکده شورایی به نام شورای شرافت راه اندازی کرد.شورای شرافت قصدش این بود سیستم ارتش را تلطیف کند که در جذب دانشجوها به شدت موفق شد.در طول تحصیل، او از دانشجویان ممتاز بود.دوره ی آموزش عالی را در مرکز رزمی بزرگ شیراز گذراند.بعد از آن چون دوره را با امتیاز بالا به پایان رساند،به جای انتقال به شهرستانهای کوچک در همان مرکز به عنوان افسر آموزشی ماند.
سال 1352 با زهرا موزرانی ازدواج کرد. زهرا لیسانس شیمی از دانشگاه اصفهان بود.در تمام این سالها او در کنار آموزشها و تحصیلات نظامی، فعالیتهای مذهبی و سیاسی مخفی اش را ادامه می داد و علاقه مند به مطالعه و هنر بود.خواندن کتابهای شعر و رمان را بیشتر از بقیه موضوعات دوست داشت.تئاتر می رفت، نقاشی می کشید و نجاری را در حد کامل یاد گرفته بود.میز،صندلی، تخت و مبلمان منزلش را خودش ساخت.به بقیه می گفت دوست دارد نیازهای شخصی اش را خودش برآورده کند.اگر وقت داشت شاید بدش نمی آمد کفاشی و خیاطی را هم یاد بگیرد.چون سالها تنها زندگی کرده بود، آشپزی اش خوب بود.خلاصه می توانیم بگوییم همه چیز تمام!

7


به خاطر لیاقت،تسلط به زبان لاتین و استیل خوب، خوش تیپی و خوش لباسی، از او خواستند وارد گارد جاویدان بشود.گارد جاویدان،گارد محافظ شاه بود .افسرانی که لیاقت داشتند اول به طور آموزشی وارد گارد می شدند و تا دو سال آموزش می دیدند و البته بعد هم به طور رسمی وارد برنامه ها نمی شدند. اگر صلاحیت و شاه دوستی شان ثابت می شد، به عنوان عضو رسمی گارد استخدامشان می کردند.صلاحیت یوسف هیچ وقت از طرف ساواک تأیید نشد.
قبل از ورودش به گارد با استاد نامجو و انجمن مخفی مشورت کرد؛ آنها صلاح را در این دیدند قبول کند، چون به هسته ی مرکزی نزدیک تر می شدند.
در تهران و در خیابان دماوند یک حیاط اجاره کرد.فعالیتهای انقلابی اش در تهران بیشتر شد.با حسن جلایر آشنا شد و به عضویت شورای کتاب کانون کودک در آمد.مطالعات زیادی در زمینه ادبیات کودک در آمد.مطالعات زیادی در زمینه ادبیات کودک داشت.
سال 1354 به خاطر تسلطش به زبان لاتین به همراه حسن اقارب پرست، که حالا شوهر خواهرش هم شده بود، به انگلستان و آمریکا رفتند.ایران تازه تانک چیفتن را از انگلستان خریده بود و احتیاج داشت کار با این سلاح جنگی سنگین را به افسرانش آموزش بدهد.

8


وقتی برگشت با خرید یک دوربین هشت میلی متری و دستگاه مونتاژ،علاقه اش را به سینما ارضا کرد.او از همه چیز فیلم می گرفت.مردم،خانواده، حامد -پسرش -درحال بازی با هم سن و سالهایش و ...بعد ساعتها می نشست و این فیلمها را مونتاژ می کرد.فیلم هم زیاد می دید. فیلمهای ساتیا جیترای، کوروساوا و ازو را دوست داشت.به خصوص «داستان توکیو»،«آخر تابستان»و «آخر بهار» ازو را.به حسن جلایر، که او هم اهل سینما بود، می گفت:عاشق سادگی این فیلمها در حین تکنیکی بودن آنهاست.
دوازده بهمن 1357 او جزء افسران ارشدی بود که مسئولیت حفاظت از جان امام در موقع ورود به ایران و در مدرسه ی رفاه را به عهده داشتند.
بعد از فرو پاشی رژیم شاهنشاهی، کمیته امام (ره)در ارتش به فرماندهی استاد نامجو خواستند یک نفر نظامی متدین را که به نظم و انضباط ارتش کاملاً مسلط باشد برای آموزش و بنیان هسته اولیه سپاه پاسداران معرفی کند. استاد سرهنگ شریفی نسب را مأمور کرد.شریفی نسب رفت اما

9


بعد از چند روز برگشت و به نامجو گفت:«استاد من پیشنهاد می کنم به جای من یوسف کلاهدوز را بفرستید سراغ این کار.»
استاد دلیلش را پرسید و شریفی نسب گفت:«اینها همه اهل نماز، قرآن، نهج البلاغه و تهجد هستند.باید کسی آموزششان را به عهده بگیرد که نه تنها از نظر نظامی، از نظر اعتقادی هم بالاتر از آنها باشد.»
سال 1359، یوسف کلاهدوز شد قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. حالا آن قدر مشغله داشت که کمتر می توانست به فعالیتهای هنری اش برسد. حسن جلایر قبل از انقلاب کتابی برای کودکان نوشته بود به اسم «سفیر» که ماجرای مسلم بن عقیل بود که به کوفه می آید و شهید می شود. بعد از انقلاب از کیهان رهگذر خواست فیلمنامه ی سفیر را بنویسد.از تلویزیون درخواست کرد تهیه کننده این فیلم باشد.تلویزیون قبول نکرد.با ناامیدی سراغ یوسف رفت.یوسف بدون لحظه ای تأمل گفت:«سپاه حاضر است تهیه کننده فیلم باشد.برو استودیو را انتخاب کن.هزینه هایت را برآورد کن و نگران هیچ چیز نباش!»
فیلم سفیر هنوز در مرحله ی ساخت بود که یوسف برای اجرای نقشه شکست محاصره ی آبادان به همراه چند نفر از فرماندهان عالی رتبه ارتش به آبادان رفتند.عملیات با

10


موفقیت کامل انجام شد و شهر نجات پیدا کرد.فرماندهان نامجو، فلاحی، فکوری، جهان آرا و کلاهدوز با هواپیما عازم تهران شدند.اما یک ساعت بعد هواپیما در نزدیکی تهران سقوط کرد.جسدها به تهران منتقل شد. همه سوخته بودند و به سختی هویتشان تشخیص داده شد.
بعضی می گفتند توی هواپیما چیزی جاسازی کرده بودند که باعث سقوطش شده وبعضی عقیده داشتند کار منافقین است.آنها می دانستند اگر این فرماندهان زنده بمانند قطعاً جنگ به نفعشان تمام نخواهد شد و بعضی همه چیز را یک سانحه ی هوایی می دانستند.
یوسف کلاهدوز مرد تنهایی بود.شاید چون هم نظامی بود و هم هنرمند. قبول اینکه او هنر را خوب می شناسد، اهل درک و فهم عمیق است، برای هنرمندان که بیشتر یک نظامی می دیدنش سخت بود و نظامیها هرگز نمی توانستند بفهمند چرا فیلم می بیند و نقاشی کردن را دوست دارد.او تک بعدی نبود.بارها به زهرا، همسرش، می گفت:«اگر فرصت داشتم حتماً درس می خواندم،در رشته سینما وارد دانشگاه می شدم و تحصیلاتم را ادامه می دادم.»

11


در زمان حیاتش برای تأسیس یک شهرک سینمایی تلاش زیادی کرد.به مؤسسات خصوصی و دولتی مراجعه کرد.سعی کرد متقاعدشان کند برای زدن یک شهرک سینمایی بزرگ سرمایه گذاری کنند که متأسفانه موفق نشد.
شاید قبول و درکش برای ما هم کمی سنگین باشد که او با این لطافت روح و دغدغه اش برای سینما، وقتی خبر شهادتش به سپاه رسید، پاسدارها گریه می کردند و می گفتند:«سپاه یتیم شده است.»
از یوسف دو فرزند به یادگار مانده، حامد و فاطمه، که هر دو فارغ التحصیل دانشگاه هنر در رشته ی سینما هستند.

12

کلاه و آواز

 


در شهر کوچک قوچان، هر کس کلاه می خواست، به مغازه حسن کلاهدوز می آمد.او از پوست گوسفند پوستین و کلاههای گرم می دوخت.کلاههای کوتاه، کلاههای بلند، کلاههایی که از بغل، درست روی گوشها، دو تا دایره ی کوچک داشت و به دایره ها بند چرمی نازکی دوخته می شد و این بندها را زیر چانه گره می زدند.این کلاهها از همه کلاهها بهتر بود و البته گران تر.
مردم، حسن را خیلی دوست داشتند.او مهربان بود و اگر برایشان کلاه و پوستین نمی دوخت، باید تمام پاییز و زمستان سخت قوچان را می لرزیدند و گوشهایشان از سرما سیاه می شد و سرشان درد می گرفت.
هر روز موقع غروب آفتاب، وقتی هنوز زمین از سوز سرما یخ نبسته بود، حسن چارلتهای چوبی مغازه را،

13


با سرو صدای زیاد لولاهای آهنی که معلوم بود آنها هم یخ کرده اند، محکم می بست، قفل بلند را از حلقه ها رد می کرد و بعد با خیال راحت به طرف خانه راه می افتاد.
از مغازه تا خانه،بیست دقیقه راه بود. او که از سرما سرش را در یقه کتش پنهان کرده بود، سعی می کرد نگاهش به مردمی که کلاه بر سر نداشتند، نیفتد و برای اینکه حوصله اش سر نرود، آواز می خواند؛ آوازهای کوتاه و بلند و با شعرهایی که از پدرش یاد گرفته بود و در مدح و مرثیه ی اهل بیت:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
حسن آواز خواندن را دوست داشت.او کلاه هم که می دوخت، آواز می خواند.گاهی که قسمتی از شعر را فراموش می کرد، چون اصلاً دلش نمی خواست آوازش را قطع کند، همان لحظه کلماتی تازه می ساخت و به جای کلماتی که یادش رفته بود، قرار می داد.مردمی که روی چارپایه می نشستند و منتظر دوختن کلاهشان می شدند، همیشه از شنیدن آوازهای حسن لذت می بردند.
هرشب به خانه که می رسید، عزیزه کلاه لبه کوتاه و کت

14


او را،که روی سرشانه هایش برف نشسته بود، از دستش می گرفت و هر بار بدون اینکه یادش برود، می گفت:«من نمی فهمم تو برای همه کلاه و پوستین گرم و نرم می دوزی، پس چرا باید گوشهای خودت از سرما مثل لبو سرخ بشود و این کت نازک را بپوشی!بالاخره این سوز سرما تو را از پا می اندازد.» بعد لگن را جلو حسن می گذاشت و از آفتابه مسی،که از دهانش بخار بیرون می زد، روی دستهای او آب می ریخت.حسن تند تند دستهای بزرگش را به هم می مالید و از سر ذوق و گرمایی که آب به عضلات و استخوانهای خشک شده اش می ریخت، به عزیزه لبخند می زد و با هیجان می گفت:«این قدر غصه ی مرا نخور عزیزه خانم!بگو پسر خوشگلت چطور است؟ سر و صدایش نمی آید.خوابیده؟»

15

شنبه 17/11/1388 - 16:8
ایرانگردی

 

پیشگفتار

 


ایران در روند چندین هزار سال تاریخ خویش، به دلیل موقعیت جغرافیایى ویژه اش - پل ارتباطى میان اقوام شرق و غرب - نقش مهمى را در روابط اجتماعى ملل ایفا نموده است. همین امر باعث شده است تا در جاى جاى این سرزمین پهناور، اقوام مختلف همواره در تردد باشند و بعضا در موقعیت مناسب در منطقه اى از این سرزمین براى خود حكومتى ایجاد نمایند. برخورد این حكومت ها با یكدیگر و تاثیر و تاثر پذیرى از همدیگر در روابط اجتماعى، گاه باعث جذب و مستهلك شدن قومى در قومیتى دیگر و گاه در نشیب و فرازهاى تاریخى باعث اضمحلال كامل آنان شده است. اما همین فرایندهاى اجتماعى نیز باعث دوام و بقاى چندین هزار ساله سرزمین ایران گردیده است. به طورى كه دانشمندان، این سرزمین را یكى از هفت منطقه ى تمدن ساز بشرى به حساب مى آورند.
نگارنده سعى نموده است در جلد اول كتاب تحت عنوان تاریخ اجتماعى از آغاز تا انقلاب مشروطیت ایران، با بهره گیرى از منابع مختلف، اعم از دست اول یا غیره، در چهارچوب عمل انسان ها و روابطى كه آنان با طبیعت و بین خود به منظور ارضاى نیازهاى زندگى ایجاد كرده اند را روشن سازد و در این راستا، انگیزه هاى انسانى و نتایج اعمال آنان كه همواره مستلزم توجه به وابستگى متقابل روابط اجتماعى است و قوانینى كه به دگرگونى هاى تاریخى نظم مى بخشد و از خلال این روابط مشخص و روشن مى شوند را مورد بحث قرار دهد.
امید است مشتاقان و پویندگان تاریخ ایران بتوانند از این مجموعه بهره بردارى نمایند و در دستیابى به شناخت بهتر و كامل تر از همیارى دریغ نورزند.
در خاتمه از آقایان آذرخش بیدارى، ویراستار و سیروس نوذرى، سروش یكرنگیان، نسخه پردازان، كه در امر ویرایش و نسخه پردازى و نمونه خوانى این كتاب زحمات فراوانى را متقبل شدند سپاسگزارى مى شود.
حروف نگارى، طراحى صفحات و صفحه بندى این كتاب مرهون عنایت مدیر و كاركنان موسسه نشر و حروفچینى نخستین مى باشد كه صمیمانه ترین سپاس، نثارشان باد.
دكتر عزت الله نوذرى
شیراز
پاییز 1379

جغرافیاى ایران

 


فلات ایران كه محدوده ى طبیعى و پهنه ى بزرگ رویدادهاى تاریخ اقتصادى - اجتماعى ایران و مركز فعالیت قوم ایرانى بوده است، از شرق و غرب بین دره ى سند و سرزمین میان رودان )بین النهرین( و از طرف شمال، بین تركمنستان و دریاى خزر و ماوراى قفقاز و آمو دریا )رود جیحون(، از طرف جنوب، به خلیج فارس و دریاى عمان منتهى مى گردد كه مجموعا حدود 000/600/2 كیلومتر مربع مساحت آن مى باشد كه قریب 63 یا 000/648/1 كیلومتر مربع آن، مساحت ایران كنونى است.
سرزمین كنونى ایران از نظر شرایط مختلف جغرافیایى، یعنى پستى و بلندى زمین، آب و هوا و اقلیم، میزان رطوبت، نوع گیاهان و جانداران، استعداد خاك و منابع زیر زمینى داراى وضع بسیار متفاوت مى باشد.
در ایران، از نظر پستى و بلندى سه رشته كوهستان وجود دارد: در شمال، رشته جبال البرز كه از دنباله ى كوه هاى قفقاز و ارمنستان منشعب مى شود و تا ساحل جنوبى دریاى خزر و سپس شمال خراسان امتداد مى یابد. بلندترین ارتفاع جبال البرز، قله ى آتشفشان دماوند با)654/5( متر ارتفاع مى باشد و به وسیله ى كوه بابا كه در شمال افغانستان واقع و بلندترین قله ى آن)964/4( متر است كه همه ى فصول سال از برف پوشیده مى باشد( به كوه هاى هندوكش و در ادامه به هیمالیا مى پیوندد.
از شمال غرب ایران رشته كوه هاى زاگرس شروع و پس از عبور از غرب و جنوب، در امتداد خلیج فارس، به دریاى عمان مى رسد و به موازات ساحل اقیانوس هند تقریبا تا مصب رود سند امتداد مى یابد." 1 " این رشته كوه ها در ایران هزار كیلومتر طول و تا دویست متر عرض دارد." 2 ".
گذشته از این دو ناحیه كوهستانى، نواحى كوه هاى مركزى و كوه هاى مرزى را در مشرق باید ذكر كرد كه اغلب كوه هاى این نواحى، به عكس ارتفاعات شمال و غرب، بایر و برهنه بوده و كمتر گیاه دایمى در آن ها مشاهده مى شود.
این رشته كوه ها كه در دو جانب فلات ایران كشیده شده اند، متعلق به دوران سوم زمین شناسى مى باشند كه داراى ذخایر بسیار گرانبها هستند كه حتى در جهان باستان نیز ارتش آن شناخته شده بوده است. به طورى كه محققین در مورد سیر تكوینى این ناهموارى ها اظهار نظر مى نماید، یك دوم مساحت ایران را كوهستان تشكیل مى دهد كه با پیدایش كوه هاى جنوب اروپا و آسیا همزمان بوده است. دو عامل در شكل گیرى این كوه ها موثر بوده اند: یكى عامل معرفت الارضى قاره ى اروپا و آسیا و دیگرى، امواج آتشفشانى ها.
وضع استقرار زمین ایران، یعنى سراشیبى زمین با شیبى ملایم از جنوب به طرف شمال قرار گرفته است. در حالى كه بلندى زمین در كرمان از سطح دریا 659/1 متر، شیراز 530/1، تهران 160/1، مشهد 039/1 و تبریز 340/1 متر است، فرازى اصفهان و یزد 590/1 متر مى باشد.
مركز این فلات را بیابانى پهناور در بر گرفته كه فرورفتگى آن از نواحى اطراف بیش تر است، اما فرازى آن 609 متر بالاتر از سطح دریاست.
فلات ایران را دره هایى تشكیل مى دهد كه تا حد زیادى پر از لایه هاى رسوبى است كه به طور یكنواخت بر روى هم قرار گرفته اند و در پایین ترین لایه، آمیخته اى به هم فشرده از ریگ و شن و خاك است و مى توان از میان آن، بى آن كه به لایه ى دیگرى برخورد، چاه ها و دالان هاى زیرزمینى حفر كرده از این رو، ظاهرا فلات ایران پیش از دوران چهارم زمین شناسى زیر آب بوده است.
نواحى مركزى ایران فوق العاده خشك و كویرى است كه از این میان، كویر مركزى خشك ترین نقطه ى كره ى ارض مى باشد و كوه هاى مرتفع اطراف آن مانع رسیدن ابرها به درون فلات مى شوند.
كویر نمك از نظر ساختمانى، با كویر لوت تفاوت بسیار دارد، چه كویر لوت حفره اى است كه در اثر شكستگى طبقات زمین احداث شده در حالى كه كویر نمك یك چاله ى بزرگ زمین شناسى مى باشد.
قسمت اعظم كویر نمك را شن و سنگ ریزه پوشانده است كه اغلب دستخوش باد قرار مى گیرد و توفان هاى شدید، شن هاى آمیخته به نمك را مانند امواج دریا به حركت درآورده، گاهى تپه هاى طولانى تا ارتفاع چهل متر از خود به جاى مى گذارد.
این تپه هاى شنى كه در اثر وزش باد تغییر مكان مى دهند به تپه هاى ریگ روان معروف است و براى كاروان ها و آبادى هاى اطراف كویر خطرناك مى باشد.
مقدار بارندگى در این نواحى حدود 100 میلیمتر و اختلاف درجه حرارت در شبانه روز در طول سال، خیلى زیاد - بین صفر تا هفتاد درجه - مى باشد.
به نظر مى رسد عواملى كه در كیفیت آب و هواى ایران موثر مى باشد، مى توان به دو دسته تقسیم نمود: دسته اصلى و دسته فرعى.
دسته اصلى مانند: عرض جغرافیایى، حرارت، جریان هاى هوایى، رطوبت و باران دسته فرعى مانند: دریاها، پوشش گیاهى و از این قبیل.

منابع آبى ایران

 


شبكه آب هاى روان ایران در وسعت بسیار زیادى در سطح ایران پراكنده است و مى توان آن ها را از نظر مقدار آبه به دو دسته تقسیم نمود: اول؛ آب هاى روان یا رودهاى دایمى كه پیوسته و به طور دایم در بستر رودها جریان دارد و داراى آبگیر مشخص مى باشند. دوم، رودهاى موقت یا فصلى )موسمى( كه در فصول پرباران داراى آب بوده و در سایر فصول كم آب، بلكه خشك مى باشند و برخى داراى آبگیر مشخص هم نیستند.
رودهایى كه در خاك ایران جریان دارند و به دریاى خزر مى ریزند، عبارتند از رود ارس، سفید رود، رود چالوس، رود سه هزار، رود هراز، رودخانه بابل، رود تالار، رود تجن، رود گرگان، رود اترك، رود قره سو و رود نكا. علاوه بر رودهاى مذكور، رودهاى كوچك دیگرى در حوزه ى آبریز دریاى خزر جریان داشته و به دریا مى ریزند كه از میان آن ها، آن دسته را كه فقط از نظر ماهیگیرى و آبیارى داراى اهمیت مى باشند مى توان به شرح زیر نام برد:
بالهارود، آستارا رود، شقا رود، طالش رود، شلمان رود، سیاهكل رود، كیارود، صفا رود، تشتارود، سرداب رود، خیر رود، كلارود، گرماب رود و چند رود كوچك دیگر.
مهم ترین رودهاى حوضه ى آبریز خلیج فارس را مى توان به شرح زیر برشمرد:
اروند رود، رود گاماساب، رود كارون، رود دز، رود جراحى، ورد هندیجان، رود دلكى، رودمند، رودهاى شور و میناب، رودهاى مهران و تابنده.
حوضه ى رودخانه هاى داخلى و كنارى ایران عبارتند از: زرینه رود، سیمینه رود، تلخ رود، صافى رود، جاجرود، رود كرج، رود شور، رود مسیله، زاینده رود، رود كر كه به ترتیب به آبریزهاى دریاچه ى ارومیه، آبریز حوضه ى مسیله، آبریز دریاچه ى حوض السلطان و حوض مره، آبریز باتلاق گاوخونى و آب ریز دریاچه ى بختگان مى ریزند.

منابع زیرزمینى ایران

 


ایران داراى منابع زیرزمینى، ذخایر بسیار غنى نظیر آهن، مس، قلع، سرب، نفت، ذغال سنگ، اورانیوم، طلا، نقره و سنگ هاى قیمتى مانند فیروزه، سنگ لاجورد و عقیق مى باشد كه از دوران هاى قدیم مورد استفاده بوده و توجه ملل باستانى نظیر آشور را به خود جلب مى كرده است.
نفت و گاز كه مهم ترین ذخیره تحت الارضى ایران مى باشند داراى مقام ویژه اى در اقتصاد ایران بوده و بنابر آخرین برآوردهاى كان هان ایران، داراى حدود یازده میلیارد تن ذخیره نفتى مى باشد كه معادل 13 نفت جهان و نزدیك به 25 ذخیره ى نفتى كشورهاى خاورمیانه است.

شرایط جغرافیایى ایران

 


شرایط جغرافیایى بسیار متفاوت و مختلف ایران كه در حقیقت وضعیت یك شبه قاره را به آن داده است عامل بسیار مهم در مسیر وقایع و رویدادهاى تاریخ اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى این سرزمین بوده است.
خاك ایران به دلیل وسعت و موقعیت استراتژیك اش، شرق و غرب جهان باستان را به یكدیگر متصل مى نمود و از این طریق، علاوه بر این كه سبب انتقال فرهنگ و تمدن شرق و غرب گردید، در عرصه ى اقتصادى و روابط بازرگانى و تجارى، نقش بسیار مهمى را ایفا مى نمود." 3 ".
از سوى دیگر شرایط بسیار متفاوت و متغیر آب و هوایى ایران سبب گردیده كه اقوام مختلف این سرزمین در شرایط كاملا متفاوت از یكدیگر، با فرهنگ هاى گوناگون و متنوع به سر برده و هر یك داراى ویژگى هاى كاملا بارز از یكدیگر به لحاظ اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى باشند.

مهاجرت اقوام آریایى

 


مهاجرت طوایف آریایى هند و ایرانى بنا به نوشته محققین دست كم از حدود دو هزار سال ق.م. انجام گرفته است، این طوایف از دیگر طوایف آریایى جدا شده و از میهن مشترك و اصلى خود كه به نظر بیش تر صاحب نظران در منطقه وسیعى از شمال ناحیه اى میان دریاچه ى آرال و دریاى سیاه واقع شده بود كوچ كردند و به سوى فلات پهناور ایران و سرزمین هند روى آوردند ماكس مولر، موطن آریاها را آسیاى مركزى مى داند و هاكسلى انگلیسى آن را منطقه اى وسیع بین دریاچه آرال و دریاى شمال معرفى مى نماید.
این كه چرا و چگونه و تحت چه چه عواملى مهاجرت انجام گرفته است، سعید نفیسى در كتاب خود به نقل از اوستا مى نویسد: در حدود هزاره پنجم ق.م. هنگامى كه دیگر آب و هواى پامیر براى اقوام آریاها سازگار نبوده است، بناى مهاجرت به سوى جنوب گذاشتند و در دامنه جنوبى پامیر، به دو دسته تقسیم گشتند.دسته اى به طرف شرق رهسپار شدند و از دره سند و پنجاب به هندوستان و دسته دیگر رو به مغرب و از راه آسیاى مركزى و صحراى قراقوم امروز، یا دشت خاوران سابق، وارد ایران شدند." 4 ".
اوستا نیز درباره مهاجرت آریاها اشاره مى نماید كه خشكسالى یا توفان شدید، به خصوص كمبود غذا و رشد جمعیت، آنان را وادار به مهاجرت نموده است.
دكتر تاراچند، مورخ و فیلسوف بزرگ هند، در كتاب گزیده ریگ ودا، نظر دیگرى را در مورد مهاجرت آریاها ارائه مى نماید. وى علت جدایى طوایف آریایى هند و ایرانى از دیگر طوایف آریایى را اختلاف عقیده دینى و مذهبى مى داند! و براى اثبات نظریه خویش مى نویسد، بیش از چهارده قرن، ق.م. طوایف آریایى هند و ایرانى، میترا، ورونا، اندرا و ناستیه، را پرستش مى كردند و نام این چهار خدا در ریگ ودا و اوستا آمده است." 5 ".
بنابراین، ریگ ودا و اوستا قدیمى ترین اثر دو قوم آریایى ایران و هند، هر دو از یك زبان مادر شاهى مشتق و از نظر فكرى و اجتماعى نیز به هم نزدیك اند و طوایف دیگر آریایى درباره چنین خدایانى در اختلاف به سر مى برند.
البته برخى از دانشمندان، هجوم اقوام دیگر به سرزمین آریایى ها را علت مهاجرت آنان دانسته اند.
در كتاب ایران ویچ آمده است از میان قبیله هایى كه در حدود 700/1 ق.م. در شمال دریاى مازندران و بین دریاى سیاه و دریاى مازندران چادرنشینى مى كردند، دو قبیله ى ایرانى؛ مادى و پارسى كه با یكدیگر تفاوت اندكى در گویش داشتند به سوى سرزمین هاى جنوبى تر كوچ كردند و به نواحى غرب دریاى مازندران آمدند و در آن جا ساكن شدند و نام نژادى خود را به آن نواحى دادند.
نام هاى، آران، آلان و آلبانى همه از ریشه ى ایران eran برخاسته اند و نمودار آنند كه روزگارى ایرانى نژادان در آن جا ساكن بوده اند. این دو قوم )مادى و پارسى( به تدریج از دربندهاى قفقاز گذشته و در پیرامون دریاچه رضائیه )ارومیه( كه پهنه اى بیش از امروز داشت و داراى دشت هاى سرسبز و خرم بود ساكن شدند و به كار دامدارى و كشاورزى و تربیت اسب پرداختند.
مورخان یونانى نام قبایل پارسى را چنین نوشته اند:" 6 ".
پاسارگادیان - مارافیوئى - ماسپیوذئى، كه مهم ترین آنان، پاسارگادیان هستند و قبیله ى هخامنشى و پادشاهان ناحیه پارس از این قبیله هستند. پارسیان دیگر چنین اند:
پانثیلایوئى - دروئوسى یوئى - گرالنیوئى.
قبایل كوچ نشین پارسى چنین اند:
دائوتى - مردوئى - دروكیلوئى - ساگارتیوئى
تیره هاى مادى عبارتند از شش تیره زیر:
بوئوسائى - پارتاكنوئى - ستروئوخاكش - اریزانتوئى - بوئودیوئى - مگوئى.
این دو طایفه بزرگ با همه ى تیره هاى خود كه نام برده شده به سوى نواحى حاصلخیز پیرامون دریاچه ارومیه )شهرآب( فرود آمدند.تیره مادى، در نواحى جنوب شرقى دریاچه - بین همدان و تبریز - جاى گرفت و بعدها تا اصفهان پیش رفت؛ و قبیله هاى پارسى در مغرب و قسمت هاى جنوب غربى دریاچه، در ناحیه اردلان )ایران مقدس( جاى گرفت. این قبایل با یكدیگر و همین طور با قبایل بومى این مناطق برخورد نمودند كه به مرور زمان در یكدیگر ادغام شده و در كنار یكدیگر به دامدارى و تربیت اسب كه یكى از مهم ترین پیشه هاى آنان بود پرداختند.
دیاكونوف، در تاریخ ماد مى نویسد: از آثارى كه به زبان سومرى و اكدى و هوریانى، در دست است چنین مستفاد مى گردد كه در كوهپایه هاى غربى زاگرس، آن جایى كه بعدها ماد غربى را تشكیل مى داد، قبایل هوریان، لولوئیان و گوتیان و ظاهرا قبایل دیگرى كه با عیلامیان قرابت داشتند زندگى مى كردند. علاوه بر این، در سایر نقاط شمالى و شمال شرقى نیز قبل از ورود آریاییان، اقوام دیگرى همچون تیپورها، آماردها، كاسیان، مانناها، طالشیان و گیل ها پراكنده بوده اند." 7 ".

لولوییان

 


این قوم بخش وسیعى از قسمت علیاى رود دیاله تا دریاچه ارومیه و حتى فراتر، تا شمال غربى آن را اشغال كرده بود. این اسم، در زبان اورارتوئى، لولو، به معنى بیگانه و دشمن و در اكدى، لولوبوم یا لولویوم آمده است. قوم لولوئى از اقوام آسیایى نژاد بودند و با عیلامیان قرابت داشتند. از پادشاهان معروف این قوم، آنوبانى نى بود - 2200 ق.م. - كه سنگ نبشته اى از او بر صخره اى بر سرپل ذهاب هنوز برجاست.
ناحیه ى تسلط این قوم در آذربایجان در كتیبه هاى آشورى با نام زاموآ یاد شده است كه در هزاره ى دوم ق.م. كشور مقتدرى را تشكیل دادند لولوئیان به طور مداوم با اقوام مجاور از آن جمله با آشوریان در حال جنگ بودند. از قرن نهم ق.م. دیگر از آنان نامى به میان نیامد." 8 ".

گوتیان )قوطیان(

 


اصطلاح گوتى )كوتى( در هزاره ى سوم و دوم ق.م. به یك گروه نژادى اطلاق مى شده كه در مشرق و شمال غربى لولوئیان و احتمالا در آذربایجان كنونى ایران و كردستان زندگى مى كردند. بعدها ممكن است این نام به اقوام گوناگونى كه در شمال و مشرق بابل زندگى مى كردند اطلاق گردیده و واحد ارضى معین و مشخصى را شامل نمى شده است. در هزاره ى اول ق.م. همه، اوراتوئیان، و مردم ماننا، و ماد را گوتى مى نامیدند. فقط در كتیبه هاى سارگن دوم، مادهاى ایرانى زبان، از گوتیان مشخص و ممتاز گردیده اند.
گوتیان در 000/3 ق.م. و زمان سلطنت تارام سین - پادشاه اكد - در صحنه تاریخ پدید مى آیند. آنان زبان مستقلى داشتند كه تا اندازه اى با خانواده زبان هاى عیلامى قرابت داشتند و ممكن است از انواع زبان هاى قفقازى قدیم و آلبانى )در سرزمین قفقاز( باشد.

تیپورى ها

 


ناحیه اى كه امروز طبرستان و مازندران نامیده مى شود در قدیم مسكن تیپورها بوده است در اسناد بابلى از این قوم كه همراه كاسیان به شهر بابل هجوم آورده اند ذكرى رفته است.
در بدو ورود آریاها به فلات ایران تیپورها، جلو پیشروى آنان را به آن نواحى گرفته بودند. در اوستا، چندین بار از این قوم به نام دیو و آفریده شده ى اهریمن نام برده شده است." 9 ".

1- ایران و تمدن ایرانى، ص 4
2- فرهنگ معین، ج 5. - و
3- جغرافیاى مفصل ایران، ج 1، ص 46 - 47
4- تاریخ سیاسى ایران، ص 43
5- ریگ ودا، ص 3
6- ایران ویچ، ص 16maspiens -phiens mara -pasargades germanies -derousieens -panthialeens sagartiens -dropique -mardes -daens strouchates -pareraceniens -bouses.mages -boudiens -arizantes
7- تاریخ ماد، ص 134 - 137
8- تاریخ ایران باستان، ص 62
9- همان ماخذ، ص 64

شنبه 17/11/1388 - 16:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته