• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1481
تعداد نظرات : 1410
زمان آخرین مطلب : 4102روز قبل
اهل بیت

ذیقعده شد و بهار ایران امد  

                 

 در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد

 

در روز یکم کریمه آل رسول (ص) 

                  

در یازدهم  شاه  خراسان آمد

 

دوشنبه 19/7/1389 - 8:6
محبت و عاطفه

وقتی دستم رو از دست لطف و توجهت بیرون کشیدم ، گم شدم ؛

 وحشت کردم .

 خیلی شلوغ و درهم بود ، نمی تونستم راه رو پیدا کنم ،

 نمی تونستم ببینمت !

 گذاشتی یه کم سرگردون بمونم ؛ اما ،

خورشید نگاهت ، از دور مراقبم بود .

یه مدت رهام کردی وحشت زده گریه کنم تا وقتی پیدات کردم ، نه !

 وقتی پیدام کردی ، قدر لحظه های امن با تو بودن رو بفهمم . 

 دستان کوچکم را در دست لطفت محکم فشار بده ؛

 محکم نگهدار تا دیگر گم نشوم ؛

خودم رو گم نکنم ؛

 آخه از گم شدن م یترسم ؛

 ای مهربان تر از مادر !

 
دوشنبه 19/7/1389 - 7:47
اهل بیت

بسم الله النور

 

این بنده به درگاه تو آورده پناه

یافاطمه اشفعی لنا عندالله

آسمان چشم گشاده تا از انوار الهی معصومه اهل‌بیت نورانی شود و ظرف دلش را پر از پرواز فرشتگان سازد

 

زمین دل گشوده تا همه عطشش را با كرامت كریمه اهل‌بیت سیراب سازد...

 

زمان، هروله می‌كند تا هلال ذیقعده را در آغوش كشد و از خبر ولادت نوری از انوار ولایت در مهد امامت و وصایت، سرشار شور و مستی شود

 

سلام بر دیدگان معصومی كه عصمت، ناخدای دریای نگاهش بود

 

به جان پاك تو ای دختر امام،‌ سلام

 

به هر زمان و مكان و به هر مقام، سلام

 

تویی كه شاه خراسان بُود برادر تو

 

بر آن مقام رفیع و بر این مقام،‌ سلام

 

میلادت نور به چشم‌ها می‌پاشد و سرور به دل‌ها؛ و رایحه بهشتی‌ات مشام دل را با عطر خوش حضور می‌نوازد

 

خداواندا اگر داری بنای دادن عیدی

 

منور كن جهانی را به نور حضرت مهدی(عج)

 

شنبه 17/7/1389 - 9:9
لطیفه و پیامک

به یمن مقدم این خجسته بانوی نور                                

 گرفته خانه دل صفا و شوق و سرور

 

به موسی جعفر عطا شد این دختر                                     

چه دختری؟ والا، چه آیتی؟ كوثر

                       

 جلوه گرشدن ستاره پر نوربهشت را بر اهل ایمان تبریك می گویم. 

شنبه 17/7/1389 - 6:7
شعر و قطعات ادبی

هر شب از شهر خدا چشم تری می گذرد 

     

جمعه ها باز پُر از بی خبری می گذرد 

   

پای این پنجره بنشین و ببین ، می بینی  

  

که از این کوچه دل ، در به دری می گذرد

  

شعری از درد نوشتم که به نامت باشد 

  

خواب دیدم که شبی نامه بَری می گذرد

   

هیچ کس نیست که از گریه ی ما گریه کند  

جمعه ها غرق همین بی ثمری می گذرد   

 

زخم ها کهنه تر از قبل به ما می خندند 

 

اشک ها تازه تر از تازه تری می گذرد 

   

باید این کوچه ی پر همهمه را آب زنم  

 

حتما از کوچه ی ما رهگذری می گذرد

 

 
جمعه 16/7/1389 - 6:34
داستان و حکایت

مردی انصاری وضو ساخت و به سمت حیاط رفت.

هنوز گام به درون مسجد نگذاشته بود که مردی ناآشنا نزدیکش شد و کیسه ای پول در دستش گذاشت .

مرد انصاری متحیر ماند و از مرد پرسید : این پول برای چیست؟

مرد گفت : مدتی پیش ، پارچه ای از تو خریدم . آن روز تو با این که مرا نشناختی ، لطف کردی و برای پرداخت آن به من مهلت دادی ! یادت می آید؟

این پول ، بهای همان پارچه ها است .

پلک های مرد انصاری از شوق لرزید و لب هایش به صلوات بر پیامبر و آلش باز شد .

گفت : خدا تو را بیامرزد مرد ! من امروز نزد پیامبر خدا(ص) بودم و شکایت احوالم را به ایشان کردم .

حضرت فرمود : همیشه با وضو و با طهارت باش تا روزی ات همواره برسد و به خدا قسم این طهارتم بود که مرا نجات داد !

{ جامع الاحادیث ، ج22 ، ص69 } 
پنج شنبه 15/7/1389 - 11:17
شعر و قطعات ادبی

تو را به گرمی یک سیب دوست می دارم!

 ...قسم به تارهای کشنده اصوات که رخت شبانه الفبا را درهم می کوبند و قامت کلمات را به کش و قوس و رقص می کشانند؛

تا شاید ،

حرفی را که از دل بر می آید ،

 بر دل و یاد و خاطر تو بنشانند.

 تو به من می آموزی که یادم نرود:

« تمام زندگی ، چیزی ، جز همین پروانه پاییزی نیست که از ترس باد ، به آن بوته بی دلیل ، پناه برده است.»

 آرام ،

 در گوش جان های این اهالی ،

نجوا می کنی که دل به گذرگاه و دار غرور نبندیم و منتظر صیادی باشیم که روزی ،

از پشت همان بوته بی دلیل بیرون می جهد و دل ناماندگار بی درمان ما را درمان می کند!  

تو را به پاکی و صداقت محض!

به طراوت کوچه باغ های گل های داوودی!

به پیچش رمزآلود گیاهان ،

 به گرد شاخ و برگ های پر رمز و راز درختان!

« بام اندیشه ما را بالا بلند گردان!»

 دوستان تبیانی سلام

به خود می بالم که بعد از مدتی غیبت توانستم بار دیگر در جمع دوستانم باشم، از همراهانی که در این مدت برایم پیغام گذاشتند سپاسگزارم .

امیدوارم بتوانم مانند گذشته مطالب مفیدی برایتان ثبت کنم .

 

طی کن ای باران!تمام کوچه های شهر را      

 تا ببینی ازدحام کوچه های شهر را    

غربتت یک سو ، دلت یک سو ، به غیر از تو کسی   

می دهد پاسخ سلام کوچه های شهر را ؟

 

چهارشنبه 14/7/1389 - 16:5
شعر و قطعات ادبی

 ولادت امام محمد باقر علیه السلام و حلول ماه مبارك رجب بر شما مبارك

 

از روشنی طلعت رخشنده «باقر»


شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر


در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز


گردید عیان ماه تمام از رخ باقر


.........................................................

او شعیب عترت پیغمبر است

 

باقر دریاى علم داور است

 

 

مفتخر بر نام او هستیم ما

 

این كلام یك امام و رهبر است

 

 

اول خیر آخر خیر اصل خیر

 

این محمد، سفره دار كوثر است

 

 

بى روایاتى كه از او آمده

 

دین ما تا روز محشر ابتر است

 

 

سائل علمش مراجع گشته اند

 

وسعت علمش ز هركس برتر است

 



 

دوشنبه 24/3/1389 - 19:57
شعر و قطعات ادبی

اتل متل راحله

 

اخموی بی حوصله

 

مامان چرا گفت بگیر

 

از پدرت فاصله

 

دلش هزار تا راه رفت


بابا خسته كاره ؟


مامان چرا اینو گفت ؟


بابا دوستش نداره ؟



باید اینو بپرسه


اگه خسته كاره


پس چرا بعضی وقتا


تا نیمه شب بیداره ؟



نشونه بیداریش


سرفه های بلنده


شش ماه پیش تا حالا


بغض می كنه ، می خنده



شاید اونو نمی خواد


اگه دوستش نداره


پس چرا روی تختش


عكس اونو میذاره ؟



با چشمای مریضش


عكس و نگاه میكنه


قربون قدش میره


بابا ، بابا می كنه



با دست پر تاولش


آلبومی رو كه داره


از كنار پنجره


ور می داره می آره



با دیده پر از اشك


آلبومو وا می كنه


رفیقای جبهه رو


همش صدا می كنه



آلبوم عكس بابا


پر از عكس دوستاشه


عكسی هم از راحله ست


تو بغل باباشه



با دیدن اون عكسا


زنده می شه،میمیره


با یاد اون قدیما


بابا زبون میگیره



قربون اون موقعا


قربون اون صفاتون


دست منم بگیرین


دلم تنگه براتون



از اون وقتی كه بابا


دچار این مرض شد


مامان چقدر پیر شده


بابا چقدر عوض شد



مامان گفته تو نماز


برای بابات دعا كن


دستا تو بالا ببر


تقاضای شفا كن



دیشب توی نمازش


واسه باباش دعا كرد


دستاشو بالا برد و


تقاضای شفا كرد



نماز چون تموم شد


دعا به آخر رسید


صدای گریه های


مامان تو خونه پیچید



دختركم كجایی؟


عمر بابا سر اومد


وقت یتیم داری و


غربت مادر اومد



دختركم كجایی؟


بابات شفا گرفته


رفیقاشو دیده و


ما رو گذاشته رفته



آی قصه قصه قصه


یه دستمال نشسته


خون سرفه بابا


رو این پارچه نشسته



بعد شهادت او


پارچه مال راحله است


دختری كه در پی


شكستن فاصله است



كنار اسم بابا


زائركربلایی


یه چیز دیگه نوشتن


شهید شیمیایی

 

سروده مرحوم ابوالفضل سپهر

  
دوشنبه 24/3/1389 - 19:54
شعر و قطعات ادبی
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با هر username كه باشم، من را connect می كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی كند .

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با یك delete هر چی را بخواهم پاك می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اینهمه friend برای من add می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اینهمه wallpaper كه update می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با اینكه خیلی بدم من را log off نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می گذارد هر جایی كه می خواهم Invisibel بروم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی كند.

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه اجازه، undo كردن را به من می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه آن من را install كرده است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اراده كنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه دلش را می شكنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، كافیه فقط به دلم سر بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه شماره اش همیشه در شبكه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هرگز گوشی اش را خاموش نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه نامه هاش چند كلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو كارش نیست

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با كس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه فقط وقت بی كاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم از یكی دیگر پیشش گله كنم، بگویم كه ....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی كند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تنها كسی است كه می توانی جلوش بدون اینكه خجل بشوی گریه كنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه از من می پذیرد كه بگویم : خدا را دوست دارم ...
يکشنبه 9/3/1389 - 21:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته