• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1481
تعداد نظرات : 1410
زمان آخرین مطلب : 4101روز قبل
مهدویت

وقتی چشم به راه کسی هستی ، نمی توانی آرام و راحت بنشینی . برمی خیزی و کاری انجام می دهی ؛ خانه را آماده می کنی و خود را برای دیدارش مرتب می نمایی .

 هر قدر فردی که انتظارش را می کشی عزیزتر باشد ، تلاش تو هم بیشتر می شود . دوست داری بهترین پذیرایی را از او داشته باشی و با آمادگی بیشتر این مهم را به سرانجام برسانی .

سال هاست که چشم به راه آقایی هستیم که عزیزتر از آن روی کره زمین نیست ، همه ی ما به لطف وجود و دعای ایشان از زندگی و مواهب آن برخورداریم . مردی از تبار حیدر (ع) و فاطمه (س) که با تشریف فرمایی اش معنای واقعی زندگی در سراسر جهان تعبیر خواهد شد .

اکنون به خود بازگردیم و از خود بپرسیم که آیا به اندازه یک مسافر از خانواده خود بی قراری و چشم انتظاری را تجربه کرده ایم؟

آیا سرای دل را برای حضورش جاروب کرده ایم ؟

  آیا خانه های ما به گونه ای هست که از آقا بخواهیم در آن حضور یابد ؟

زندگی ما چه ، آیا مهدی پسند است ؟

 تا دیر نشده جواب سؤال مان را بیابیم که از قافله ی خوبان منتظر جا نمانیم !

عزیزم کاسه ی چشمم سرایت

میان هر دو چشمم جای پایت

از آن ترسم که غافل پا نهی تو

نشینه خار مژگونم به پایت

سه شنبه 3/5/1391 - 13:56
ادبی هنری
  •  – آيا مي دانستيد که بسياري،  " شرايط " را براي معني " اوضاع " به کار مي برند و مثلن به جاي نوشتن " در اوضاع امروزي ايران  " مي نويسند : در شرايط امروزي ايران " ؟

شرايط مانند شروط جمع " شرط"  است و معنايي از " وضع " را در خود ندارد. اين نادرستي نتيجه ي کار مترجماني است که واژه ي Condition را که در انگليسي يا فرانسه هم به معني شرط است و هم به معني وضع، در معني نخست براي معني دوم ترجمه کرده اند.

( براي آگاهي بيش تر به کتاب "دستور زبان فارسي " از دکتر ناتل خانلري نگاه کنيد).

 

  •  – آيا مي دانستيد که بسياري،  به جاي نوشتن جمله اي مانند : " مردم نسبت به سياست بي اعتنا شده اند "، مي نويسند : " مردم نسبت به سياست بي تفاوت شده اند " ؟

بي تفاوت يعني بدون فرق و شبيه با هم، و از اين رو معني جمله ي دوم يعني آن که :  مردم با سياست فرقي ندارند، مردم عين سياست شده اند. مردم خود سياست شده اند.

( براي آگاهي بيش تر به کتاب "دستور زبان فارسي"  از دکتر ناتل خانلري نگاه کنيد)

 

شنبه 13/11/1386 - 10:28
شعر و قطعات ادبی

زندگی یک آرزوی دور نیست؛ 


               زندگی یک جست و جوی کور نیست


                     زیستن در پیله پروانه چیست؟


                         زندگی کن ؛ زندگی افسانه نیست


                                 گوش کن ! دریا صدایت میزند؛


                                        هرچه ناپیدا صدایت میزند


                                                جنگل خاموش میداند تو را؛


                                                   با صدایی سبز میخواند تو را


             زیر باران آتشی در جان توست؛


                     قمری تنها پی دستان توست


                           پیله پروانه از دنیا جداست؛


                                    زندگی یک مقصد بی انتهاست


                                             هیچ جایی انتهای راه نیست؛


                           این تمامش ماجرای زندگیست . 

 

 

يکشنبه 15/12/1389 - 16:41
تبریک و تسلیت


ولادت با سعادت اشرف اوصیاء ؛ خاتم الانبیاء؛
خیر المرسلین؛ حبیب اله العالمین ؛ طبیب
القلوب المومنین ؛ پیامبرعطوفت ورافت
و رحمت ،حضرت محمد (ص) و هفته
وحدت بر مسلمانان وشیعیان ومحبان خاندان
عصمت و طهارت علیهم السلام مبارك باد






اهل جهان مست تولا شوید
از دل و جان عاشق و شیدا شوید

که جلوه ای ز حی سرمد آمد
مژده عزیزان که محمد آمد

شکر خدا آمده ختم رسل
رسیده ناجی جهان عقل کل

خلق شده نه فلک از برایش
جان جهانیان بود فدایش

تمام عالم شده مست رویش
فلک شده بسته به تار مویش

ماه بود جلوه ی رخسار او
خدا بود محو و خریدار او

کیست مگر این گل نیکو سرشت؟
که شد زمین با قدم او بهشت







وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءًفَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَى‏ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُم مِنْهَا كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ


آل عمران -30


و همگی به ریسمان خدا [ قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت] ، چنگ زنید، و پراكنده نشوید، نعمت خدا را بر خود، به یادآرید كه چگونه دشمن یكدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادرشدید.و شما بر لب حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد،این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشكار میسازد، شاید پذیرای هدایت شوید.

يکشنبه 1/12/1389 - 9:1
داستان و حکایت

در زمان فرعون رود نیل فرو نشست، مردم مصر پیش او آمده تقاضا نمودند كه آب رود را به جریان اندازد.

فرعون گفت من از شما راضى نیستم. رفتند مرتبه دوم آمده درخواست كردند باز همان جواب را داد.

در مرتبه سوم نیز به همان جواب آنها را برگردانید. چهارمین بار گفتند.

فرعون! حیوانات ما مى میرد و زراعتهایمان خشك مى شود اگر رود را به جریان نیندازى خداى دیگرى انتخاب مى كنیم .

فرعون گفت همه در بیابان جمع شوید، خودش نیز با آنها بیرون شد ولى در محلى كه نه آنها او را مى دیدند و نه صدایش را مى شنیدند صورت بر روى خاك گذارده با انگشت شهادت اشاره نمود شروع به درخواست و دعا مى كرد.

مى گفت پروردگارا مانند بنده اى خوار و ذلیل كه بسوى آقاى خود بیاید در پیشگاه تو آمده ام . مى دانم كسى جز تو قدرت ندارد رود نیل را به جریان آورد به لطف و كرم خویش آن را به جریان انداز.

رود نیل به طورى جارى شد كه پیش از آن سابقه نداشت. فرعون به مصریان گفت من رود را جارى كردم و به این وضع در آوردم.

همه به سجده افتاده مراسم پرستش را تجدید نمودند.

فرشته ای به صورت مردى پیش فرعون آمد، گفت

پادشاها بنده اى دارم كه او را بر سایر بندگان خود امتیاز داده ام اختیار آنها را به او سپرده كلید خزائن و اموالم در دست اوست ولى آن بنده با من دشمنى مى كند.

 كسى را كه من دوست دارم با او دشمن است . هر كه را من نمى خواهم با او دوستى مى نماید. كیفر چنین بنده اى چیست ؟

فرعون گفت

بسیار بنده ناپسند و بدى است اگر در اختیار من باشد او را در دریا غرق مى كنم .

گفت اگر باید چنین شود تقاضا دارم قضاوت خود را برایم بنویسد.

فرعون نوشت سزاى بنده اى كه با آقاى خود مخالفت كند، دوستانش را دشمن بدارد و با دشمنانش دوست باشد فقط غرق نمودن در دریا است، به دست او داد.

 فرشته گفت

خوب است این نامه را با مهر خود امضاء كنید. فرعون نوشته را گرفت و امضاء كرد.

 آن روز كه خداوند اراده كرد فرعون و فرعونیان را غرق نماید، فرشته همان نامه را به دستش داده گفت اینك قضاوتى كه درباره خود كردى انجام مى شود باید غرق شوی.(2و1) 


1.      علل الشرایع، جلد اول چاپ قم ، ص 55.

2.     آگاه شویم، ج14

 
دوشنبه 25/11/1389 - 15:48
شعر و قطعات ادبی

الهی!

 فضل تو را کران نیست وشکر تو را زبان نیست.

 پس دلی ده که در شکر تو جان بازیم و جانی ده که کار آن جهان سازیم.

 و دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم. 

     یا رب دل ما را تو به رحمت جان ده 

       درد همه را به صابری درمان ده 

       این بنده چه داند که چه می باید جست

       داننده تویی، هر آنچه دانی،   آن ده

 
دوشنبه 25/11/1389 - 15:43
مهدویت

مه مبارک در ابر آرمیده بیا

امید آخر دلهای داغ دیده بیا

به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت

که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا

ز پشت در بشنو ناله های فاطمه را

به سوز سینه آن مادر شهیده بیا

عزیزفاطمه، جدت حسین در یم خون

تو را صدا زند از هنجر بریده بیا

به مادری که لبش از عطش زده تبخال

به شیر خواره انگشت خود مکیده بیا

به آن لبی که بر آن چوب می زدند به طشت

به خواهری که گریبان خود دریده بیا

کند تلاوت قرآن سر حسین به نی

ببین چگونه ز لبهاش خون چکیده بیا

به آن سری که به دیدار دخترش آمد

به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا

به لاله های به خاک اوفتاده از دم تیغ

به غنچه ای که شد از ضرب تیغ چیده بیا

به بانگ یا ابتای علی به قولزوم خون

به ناله ای که حسین از جگر کشیده بیا

بود به سینه میثم هزار درد نهان

گواه آن همه غمهای ناشنیده بیا

 

 

 

 

 

 

 

 

يکشنبه 24/11/1389 - 9:23
مهدویت
بسم الله النور

دل را پر از طراوت عطر حضور کن

 

آقا! تو را به حضرت زهرا ظهور کن

  

آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه!

 

برگرد و شهر را پر از امواج نور کن

  

شب های جمعه یاد تو بیداد می کند

 

آدینه‌ای ز کوچه دنیا عبور کن

  

آقا چقدر فاصله، اندوه، انتظار؟!...

 

فکری برای این سفر راه دور کن

  

زین کن سمند حادثه را تک سوار عشق!

 

جان را پر از شراره غوغا و شور کن

  

آقا! چقدر زجه زنیم و دعا کنیم

 

یا بازگرد یا دل ما را صبور کن

 اللهم عجل لمولانا المظلوم الفرج
يکشنبه 24/11/1389 - 9:20
داستان و حکایت

مردی از امام صادق(ع) پرسید:

چه کسی بخشنده است؟

 فرمود: « اگر منظورت بخشنده در میان مردم است، بخشنده کسی است که واجبات الهی را بپردازد و بخیل کسی است که از پرداخت واجبات الهی سر باز نماید.

 و اگر منظورت خداوند است، آری ، او بخشنده است؛ چه ببخشد و چه نبخشد ،

زیرا اگر ببخشد، چیزی را بخشیده که مال تو نبوده ، و اگر نبخشد ، چیزی را نبخشیده که باز هم مال تو نبوده است.»

 

باز پرسیدند: یقین چیست؟

 فرمود : « توکل بر خدا ، تسلیم او بودن ، به قضاء او راضی شدن و کارها را به او واگذار نمودن » 

                      بحار الانوار-تحف العقول

سه شنبه 14/10/1389 - 10:16
شعر و قطعات ادبی
 

به تماشا سوگند
و به آغاز كلام

و به پرواز كبوتر از ذهن

واژه ای در قفس است.

حرف هایم ، مثل یك تكه چمن روشن بود
.
من به آنان گفتم:

آفتابی لب درگاه شماست

كه اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.

و به آنان گفتم : سنگ آرایش كوهستان نیست

همچنانی كه فلز ، زیوری نیست به اندام كلنگ .

در كف دست زمین گوهر ناپیدایی است

كه رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.

و من آنان را ، به صدای قدم پیك بشارت دادم

و به نزدیكی روز ، و به افزایش رنگ .

به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت.


و به آنان گفتم :

هر كه در حافظه چوب ببیند باغی

صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند.

هركه با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.

آنكه نور از سر انگشت زمان برچیند

می گشاید گره پنجره ها را با آه.

زیر بیدی بودیم.

برگی از شاخه بالای سرم چیدم ، گفتم :

چشم را باز كنید ، آیتی بهتر از این می خواهید؟

می شنیدیم كه بهم می گفتند:

سحر میداند،سحر!

سر هر كوه رسولی دیدند

ابر انكار به دوش آوردند.

باد را نازل كردیم

تا كلاه از سرشان بردارد.

خانه هاشان پر داوودی بود،

چشمشان را بستیم .

دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش.

جیبشان را پر عادت كردیم.

خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.
 سهراب سپهری
سه شنبه 14/10/1389 - 10:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته