• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 957
تعداد نظرات : 707
زمان آخرین مطلب : 4273روز قبل
اهل بیت
یك وقت هست كه ما یك وسیله ساده‏ای از یك كشوری وارد می‏كنیم مثلا پارچه و یا كفش و یا ظروف وارد می‏كنیم ، دیگر نیازی به افرادی كه همراه آنها باشند و به ما یاد بدهند نداریم
پارچه است می‏دوزیم ، ظرف است استفاده می‏كنیم ، كفش و كلاه است‏ می‏پوشیم . اما یك وقت هست كه یك كارخانه وارد می‏كنیم . حتما باید متخصص از خود آنجا برای نصب و اداره بیاید برای مدت زیادی كه مردم‏ بومی یاد بگیرند . یا مثلا سلاحهای مدرن جنگی فرستاده می‏شود . حتما باید تكنسینهایی هم همراه آنها بفرستند و سالیان دراز به آنها تعلیم بدهند و آنها هم دقیقا تعلم كنند تا یاد بگیرند
شنیدیم كه فرانسه هواپیماهای میراژ به لیبی فروخت ولی گفته شده كه خود خلبانان لیبی حداقل تا دو سال نمی‏توانند از اینها استفاده كنند
مسئله امامت به معنی مرجعیت دینی در اسلام كه پیغمبر اكرم در این‏ حدیث(حدیث ثقلین) متواتر فرموده است ، جز این نیست كه برای تفسیر قرآن و فهم قرآن‏ و هدفهای آن و توضیح و تشریح اهداف و معارف آن و مقررات آن و اخلاق آن‏ ، فهم ساده عرفی كه هر كه زبان عربی می‏داند پس كافی است ، كافی نیست
لهذا دیدیم كه چه انحرافها پیدا شد از قبیل قول به تجسم كه انكم سترون‏ ربكم یوم القیامة كما ترون القمر لیلة البدر

برگرفته از کتاب امامت و رهبری استاد مرتضی مطهری
پنج شنبه 3/6/1390 - 7:52
قرآن

"رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَى...؛ و (به خاطر بیاور) هنگامی را كه ابراهیم گفت: خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌كنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده‌ای؟! عرض كرد: آری، ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد." (بقره، 260)

یک برداشت سطحی از این آیه، این است که حضرت ابراهیم (ع) می‌‌خواست ببیند چگونه یک مرده زنده می‌شود؛ زیرا تأثیر دیدن در دل بیشتر است؛ اما مرحوم علاّمه طباطبائی - رضوان الله علیه - به نکته‌ی دقیقی در آیه توجه داشتند و فرمودند که حضرت ابراهیم (ع) نگفت خدایا به من نشان بده که مرده چگونه زنده می‌شود، حضرت ابراهیم (ع) از خدا خواست که به من نشان بده چگونه تو مرده را زنده می‌كنی؛ یعنی خواست احیای الاهی را ببیند. می‌خواست آن حقیقت و آن رابطه‌ی حقیقی که بین خدا و خلق وجود دارد که مرده را زنده می‌کند، ببیند. می‌خواست بنگرد که
خدا چه می‌کند که مرده زنده می‌شود. کیفیت احیای الاهی را می‌‌خواست ببیند، نه کیفیت زنده شدن مرده را؛ یعنی می‌خواست مصداق کار خدا را بیابد؛ همان‌که همه دلمان می‌خواهد ببینیم تا بدانیم چه می‌کند که این عالم به‌وجود می‌آید و می‌چرخد و اداره می‌شود؛ رابطه‌ی خدا با خلق چگونه است؟

خدای متعال دستور داد که چهار پرنده را بگیر و سر ببر، اجزای بدنشان را با هم مخلوط کن و بعد آن‌ها را چهار قسمت کن و هر کدام را سر کوهی بگذار، بعد به آن‌ها اشاره کن و صدا بزن تا به سوی تو بیایند. آن‌گاه می‌بینی که چگونه زنده می‌شوند. علاّمه‌ی طباطبائی می‌فرمودند: در واقع حضرت ابراهیم (ع) مجرای احیای الاهی شد؛ یعنی خدا به وسیله‌ی حضرت ابراهیم این پرنده‌ها را زنده کرد، این اراده‌ی الاهی بود که از مجرای اراده‌ی حضرت ابراهیم تحقق یافت و دید که این اراده‌ی الاهی چگونه تأثیر می‌کند؛ این یک معرفت شهودی است. اگر چنین معرفتی نصیب کسی شود، آن‌وقت به اندازه‌ی ظرفیت خود حقیقت فعل خدا را هم خواهد یافت.

چهارشنبه 12/5/1390 - 16:59
عقاید و احکام

خیلی حدیث تکان دهنده و ترسناکیه!

مبادا ما هم جزء این برده ها ی دنیا باشیم!

نکنه ما هم دین بازیچه ی زبونمون باشه و خودمون خبر نداریم!!!


آیا دین بازیچه زبونمون نیست وقتی که با خیال راحت غیبت می کنیم و ککمون هم نمی گزه!

در حالی که دین اسلام به شدت هرچه تمام تر غیبت رو نهی کرده ، تا اونجا که روایت داریم که غیبت از زنا هم بدتره! (الغیبتُ اشدّ مِنَ الزّنا)


آیا دین بازیچه زبونمون نیست وقتی که در صدا و سیما و سینمامون اساس فیلمهای طنز بدون استثنا، بر مبنای "دروغ گفتن های مکرر" شکل میگیره. و چه چیزی برای یک جامعه، بدتر از این که "دروغگویی" نه تنها قبیح شمرده نشه بلکه به صورت خیلی جذاب و کاربردی آموزش داده میشه!


آیا دین بازیچه ی زبونمون نیست وقتی که در مراسم عزای حسینی، آرایش کرده حاضر میشیم! و بعد توجیه میکنیم که آرایشمون خیلی خفیفه!! و فراموش میکنیم که معیار سنجش اعمال ما "ذره" است. ( و مَن یَعمَل مِثقال ذرةٍ شراً یرَه)


 آیا دین بازیچه ی زبونمون نیست وقتی که جوک های تمسخرآمیز رو مرتبا برای همدیگه پاس کاری می کنیم. در حالی که پیامبر اکرم(ص) یکی از اولین آموزه هایشان بعد از مبعوث شدن، مبارزه ی جدی با برتری طلبی های قومیتی بود. چگونه میخواهیم روز قیامت خودمون رو از زیر دین ترک ها و لرها و عرب ها و ... خلاصی بدهیم؟ چرا وقتی می تونیم بنویسیم "یکی" - "یه نفر" و ... اصرار داریم که بنویسم "ترکه ، لره ، عربه و... از اون بدتر چطور وجدانمون اجازه میده که وصله های بسیار زشت و قبیح جنسی رو به مردم فلان شهر بزنیم؟ آیا فکر کرده ایم این خنده های چند ثانیه ای، روز قیامت چقدر ما رو خواهد گریوند؟


آیا دین بازیچه ی زبون اونایی نیست که تا وقتی که زندگیشون رو براهه بسیجی هستند! ولی همینکه شرایط اقتصادیشون کمی به هم ریخت میشند مخالف دوآتیشه نظام !

باورتون میشه این جمله ی قصار!! رو با گوشهای خودم از زبون یکی از آشناهامون شنیدم: ما با این انقلاب مشکلی نداریم، وضعمون خوب باشه دیگه فرقی نمیکنه شاه بالا سرمون باشه یا خمینی! حالا مقایسه کنید با ابوذر که از شدت گرسنگی، آجر به شکمش می بست ولی حاضر نشد که بره زیر پرچم معاویه.


 آیا دین بازیچه زبونمون نیست وقتی که خودمون رو شیعه ی علی(ع) می دونیم اما هیچ حساسیتی نسبت به حجاب ناموسمون نداریم. آیا علی علیه السلام نفرمود : "خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد"


آیا دین بازیچه ی زبونمون نیست وقتی که نمازهامون با حجاب کامل(بدون معلوم بودن حتی یه تار مو) خونده میشه اما در کوچه و بازار ...


آیا دین بازیچه ی زبونمون نیست وقتی در بین فامیل به عنوان خونواده ای مذهبی شناخته می شیم اما جشن ها و عروسی هامون درست مثل کسانیه که هیچ تقیدی به این امور ندارند!


آیا دین بازیچه ی زبون اونایی نیست که وقتی مهمون میاد خونشون ظاهراً چادر سرشون می کنند ولی زیر چادر، لباس نامناسب تنشونه و انگار قسم خوردند که هر چند دقیقه یکبار چادرشون رو باز و بسته کنند !


آیا دین بازیچه ی زبونمون نیست وقتی میگیم "یا صاحب الزمان" اما بسیاریمون حاضر نیستیم سهم امام زمان (خمس) رو از توی مالمون بیرون بیاریم تا در راه امام زمان(ع) مصرف بشه. خیلی از ماها، حتی نمیدونیم "سال خمسی" چیه؟!


آیا دین بازیچه زبونمون نیست وقتی که خیلی چیزها رو میدونیم ولی بهشون عمل نمی کنیم! و بعد توجیه میاریم که عمل مهم نیست و "دلت باید پاک باشه"!

و حال آنکه خداوند در سوره ی عصر، قسم یاد میکنه که همه در حال خسران و زیان هستند مگر کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند و...


منبع:پنجره سبز
شنبه 1/5/1390 - 18:49
عقاید و احکام
سردمدار فرقه‌های وهابیت معتقد است که شفاعت برای پیامبر اکرم (ص) در روز قیامت هست، اما شفاعت دیگران، از جمله ائمه‌ی شیعه (ص) را مخصوصاً اگر گسترش پیدا کند، به‌طوری که شامل امور دنیوی هم بشود شرک می‌دانند. بعضی نیز می‌گویند: مطلق شفاعت دروغ است و شفاعت، یعنی رهبری کردن و راه را نشان دادن و آموزش دادن و بیش از این نیست. این‌ها دیگر از وهابیت هم جلو افتاده‌اند، این‌ها می‌گویند که شفاعت شرک است و همان اعتقادی است که بت‌پرستها نسبت به بت‌ها داشتند، پاسخ ما این است که در خود قرآن تصریح شده است به این‌که شفاعت برای ملائکه و انبیا و اولیای خدا هست؛ ولی از یک‌سو به اذن الله است و از طرف دیگر شامل اشخاصی می‌شود که دارای ضوابطی خاص باشند و بی‌ضابطه، پارتی‌بازی و بی‌اساس نیست؛ بلکه خود این یکی از قانون‌های الاهی است. قرآن می‌فرماید:
"مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛ کیست که نزد خدا شفاعت کند مگر به اذن او؟" (بقره، 255)
پس آنچه را نفی می‌کند، شفاعت استقلالی است؛ یعنی کسی (همان‌طور که مشرکان قائل بودند) بخواهد اراده‌ی خودش را بر خدا تحمیل کند و بگوید تو می‌خواهی این فرد را به جهنم ببری؛ ولی من می‌گویم باید او را به بهشت ببری! خدا هم چون از او شرم می‌کند و حساب می‌برد، می‌گوید: حرف شما را زمین نمی‌گذارم و می‌برم بهشت! این شرک است؛ چون شفاعت استقلالی است؛ اما اگر خود خدا چنین قانونی را قرار داده باشد و کسانی را معیّن کرده باشد که در مواردی معیّن، نسبت به اشخاصی معین برای رحمت، وساطت کنند و باعث شوند بیش از آنچه خودشان ابتداءً استحقاق دارند از رحمت‌های خدا استفاده کنند، این مورد تأیید قرآن است. رحمت‌های خدا از تفضلات است و خدا حق دارد که به بعضی از بندگانش یا به همه‌ی ایشان بیش از استحقاق خودشان رحمت کند؛ ولی برای این هم یک مسیری قرار داده و ضوابطی قایل شده است. کسانی که فقط از راه اعمالی که انجام داده‌اند مستقیماً مورد پاداش قرار می‌گیرند، یک حساب دارند؛ کسانی هم هستند که به واسطه‌ی بعضی اعمال، استحقاق پیدا می‌کنند که غیرمستقیم هم از رحمت خدا (بیش از آنچه مستقیماً استفاده می‌کنند) استفاده کنند. مثالی می‌زنیم: کسانی هستند که فقط نان خود را می‌خورند؛ ولی کسانی هم هستند که لیاقت پیدا می‌کنند میهمان هم بشوند؛ اما لیاقت میهمان شدن را باید کسب کنند. بی‌علت کسی را میهمان نمی‌کنند؛ میهمان شدن نسبت به پیغمبر اکرم(ص) و ائمه‌ی اطهار (ع) و اولیای دیگر خدا، در روز قیامت حق است؛ اما هر کس هم حق چنین میهمانی را ندارد. به هر حال، قرآن می‌فرماید:
"وَلَا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضَى". (انبیاء، 28)
یعنی ملائکه شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که خدا بپسندد. و این بدان معناست که شرایطی که خدا قایل شده است، در آن شخص باشد؛ آن وقت شفاعتش می‌کنند. امثال این موارد در قرآن بسیار است که شفاعت را از طرفی منوط به اذن الاهی کرده و از طرفی دایره‌ی آن را به کسانی محدود ساخته است که مورد رضایت الاهی باشند؛ پس اعتقاد به شفاعت هم، با توحید منافات ندارد؛ بلکه باز از شئون توحید است.

منبع: جزوه معارف قرآن 1 (خداشناسی)
چهارشنبه 29/4/1390 - 21:38
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام.مرحوم کل احمد آقا،درخصوص توجه پیوسته ومداوم به جانب قطب عالم وجود و محوردایره امکان،عبارت شیوایی داشتند که درخورتامل است.ایشان میفرمودند:"زمانی،اراده خداوند براین امرواقع شد که برای قومی عذاب نازل شود. بعدازمدتی مشاهده کردند که هیچ عذابی وارد نشد و اوضاع آرام است. پیغمبر قوم از خدا پرسید که: ماجراچیست؟ خطاب آمد:ای نبی من،عذابی بالاترازآنکه لذت مناجاتم راازدل خلایق بیرون ببرم درخزانه خودسراغ نداشتم واکنون این جماعت را به همان عذاب وبلا مبتلا کردم.دراین روزگار هم بزرگترین عذاب وشکنجه خداوند این است که یاد امام زمان(عج)در دل های ما جایی ندارد وهمه خلایق صاحبشان را فراموش کرده اند.رفقا توجه مدام به حضرت و یاد او آینه ای است که ما را به مقام لقا اللهی می رساند".منبع:کتاب رند عالم سوز شرح شیدایی کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی به کوشش مجید هوشنگییكی ازجمعه هاجان خواهدآمد،به درد عشق درمان خواهد آمد،غبارازخانه های دل بگیرید\"كه براین خانه مهمان خواهد آمدمهدی جان:یااین دل شکسته ماراصبورکن,یالااقل به خاطرزینب ظهورکن.اللهم عجل لولیک الفرج
يکشنبه 20/10/1388 - 18:55
شعر و قطعات ادبی
دانی كه چرامهرجبین خاك حسین است! چون قبله دل پیكر صدچاك حسین است، دانی كه چراآب فرات هست گل آلود!شرمنده زلعل لب عطشان حسین است، دانی كه چراچوب شود قسمت آتش! بیحرمتی اش برلب ودندان حسین است، دانی که چراخانه حق گشته سیه پوش! زیرا كه خداوند عزادار حسین است.
پنج شنبه 17/10/1388 - 15:46
شعر و قطعات ادبی
فریادتمنای ظهورش چوبه پاخاست/فریادزدم برسردل شرم کن ازخواست/خوابیم،حقیقت به خدانیست به جزاین/ماغایب واومنتظرآمدن ماست.دکترپورحسینی
چهارشنبه 16/10/1388 - 16:17
دعا و زیارت
درمصباح الشریعه وارداست که سوال کردند:مقصود ازعلمی که فرموده اندآن راطلب کنید اگرچه درچین باشدکدام علم است؟فرمودند:مرادمعرفت نفس است که دراو معرفت رب است.
چهارشنبه 16/10/1388 - 16:16
شعر و قطعات ادبی
ما کشته نفسیم وبسا ناله برآید/ازمابه قیامت که چرا نفس نکشتی؟
چهارشنبه 16/10/1388 - 16:15
دانستنی های علمی
ازحضرت رسول(ص)سوال کردند:چه راهی برای شناخت پروردگارهست؟فرمودند:راهش شناختن نفس است.
چهارشنبه 16/10/1388 - 16:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته