• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1714
تعداد نظرات : 758
زمان آخرین مطلب : 3923روز قبل
دانستنی های علمی

 

 !

 

می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!...

مردم چه می گویند؟!.

می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟... خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟!... 

 

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... آنها گفتند: مردم چه می گویند؟!...

 

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!... گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... زنم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود: مردم چه می گویند؟!...مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند !!!


يکشنبه 24/7/1390 - 8:36
فلسفه و عرفان

بیكاری و دین فروشی

وقتی حضرت رسول اكرم(ص) مردی را می دید كه قیافه اش برای آن حضرت شگفت آور بود، می پرسید آیا شغلی و یا حرفه ای دارد؟ اگر می گفتند: نه می فرمود: از چشم من افتاد، پرسیدند: چرا یا رسول الله؟ فرمود: برای آنكه اگر مومن شغلی نداشته باشد، زندگی خود را به وسیله دینش اداره می كند. (دین فروشی می نماید)1
1-بحارالانوار، ج103، ص9

يکشنبه 24/7/1390 - 7:16
مهدویت

خداِیا؛ ره گم کرده ایم ؛ به هرسوروان شدیم گم شده خودرا
نیافتیم و به یقین دریافتیم که تنها مهدی موعود توست که ما را از
بیراهه ها رهایی خواهد بخشید و به سرمنزل مقصود خواهد
رساند .پس خدایا با فرجش ما را از این سرگردانی رهایی
بخش و افتخارهم عصر شدن با اورا نصیب ما گردان .
آللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل بفرجهم
جمعه 22/7/1390 - 8:8
دانستنی های علمی
بشر ابتدائی معاملات جنس به جنس «پایاپای» انجام می داد سپس ضرب سکه پیش آمد تا اینکه اولین پول کاغذی به نام «چاو» در قرن یا چهاردهم در چین چاپ و نشر گردید در قرن هجده، در روسیه پول کاغذی «اسیکناچیا» از طرف دولت منتشر شد.
ده سال بعد، در زمان انقلاب کبیر در فرانسه نیز پول کاغذی به نام «آسین یا» چاپ گردید بعدها کلیه دولتها در کشورهای خود پول کاغذی را با شکل و فرم و طرح خاصی چاپ و در اختیار مردم قرار د...
ادند.
در ایران اسکناس ما، خود از کلمه «اسیکناچیا» روسی بوده و چون تلفظ آن برای فارسی زبان کمی مشکل بوده آنرا ساده کرده به آن اسکناس گفتند اولین پول رسمی کاغذی، توسط بانک شاهنشاهی، در سال 1269 شمسی در تهران انتشار یافت. در سال 1039 شمسی طبق قانون، حق انتشار اسکناس از بانک شاهنشاهی اخذ و به بانک ملی ایران واگذار گردید.
چهارشنبه 20/7/1390 - 14:9
كودك
کودک بد قلق کیست؟
 
کودک بد قلق لجباز و فاقد روحیه همکاری است. رفتار آنها اغلب معترضانه، توهین آمیز
 
 یا پرخاشگرانه است. بعضی اوقات بد رفتاری آنها ناشی از بی حوصلگی، تنبلی
 
 و بی انگیزگی است. به نظر می رسد به هیچ چیز اهمیت نمی دهند و هیچ چیز روی آنها
 
تاثیر نمی گذارد. رفتار آنها غالبا به پیامدهای جدی یا تنبیه هایی منجر می شود که به ندرت
 
تغییر یا اصلاحی در کج رفتاری آنها ایجاد می کند
 
دستورالعمل های کار کردن با کودکان بد قلق
  
 عصبانی نشوید و خونسردی خود را حفظ کنید. اعتماد آنها را جلب کنید تا برای موفق شدن
 
 بیشتر تلاش کنند
 
 مقتدر باشید نه مستبد. به کودکان بد قلق بفهمانید که در مقام معلم یا مشاور می خواهید
 
 کار به درستی انجام شود. اما هرگز تهدیدشان نکنید چون نتیجه بدی خواهید گرفت
 
  آینده را برایشان خلق کنید. با اینکار به آنها کمک می کنید تا بفهمند چگونه تصمیم گیری
 
 درست به پیامدهای درستی منجر می شود
 
 توانایی انتخاب صحیح آنها را تایید کنید. کودکان بدقلق عادت به شنیدن انتقاد دارند. به آنها
  
امر و نهی نکنید بلکه می توانید بگویید
  " تو فرد با هوشی هستی و الان می توانی تصمیم درستی بگیری"
  
 بگذارید جایگاه خود را بشناسند. آنها نیاز دارند دقیقا بدانند در هر موقعیتی چه انتظاری
 
  از آنها می رود و پیامدهای رفتار خوب و بدشان را قبل از اقدام به آن رفتار بدانند
 
 فرد را از رفتارش متمایز کنید. رفتار منفی کودک را از قابلیت و شخصیت و توانایی هایش
 
 تفکیک کنید. بگذارید بفهمد دوستش دارید اما رفتار بی ادبانه اش را تحمل نخواهید کرد
 
 
 توانایی آنها را تایید کنید
 
 
جمعه 15/7/1390 - 19:18
عقاید و احکام
حجرالاسود مصافحه كند، با خدا مصاحفه كرده است بیچاره! به هوش باش مبادا حرمت كاری به این بزرگی را بشكنی و با دستی كه به خدا داده ای، به گناهان دست دهی و با مخالفت و نافرمانی، اجر و مزد او را بیهوده سازی.

اسرار باطنی حج

آنچه در پی می آید بیان گوشه ای از ابعاد باطنی و معنوی حج است كه در كلام بزرگان آمده است. عبور از ظاهر شكلی اعمال عبادی و دقت در لایه دوم آنها یعنی باطن اعمال از اهمیت بسیاری برخوردار است به حدی كه بعضی اوقات صحت و درستی عمل بدون توجه به باطن آن لطمه خورده و باعث باطل شدن آن می شود.

اسرار باطنی حج از زبان امام سجاد(ع)
بدون تردید هیچ كس غیر از امامان معصوم از باطن و اسرار مناسك حج آگاهی كامل ندارد و آن حضرات در روایات متعدد به گوشه هایی از این اسرار اشاره كرده اند كه ما در اینجا به روایتی از امام سجاد(ع) اشاره می كنیم.
شبلی این گونه گزارش می نماید: همان سالی كه از سفر حج بیت الله الحرام بازگشتم، باخبر شدم كه امام سجاد(ع) نیز از سفر حج مراجعت فرموده اند. برای زیارت ایشان خدمت آن حضرت شرفیاب شدم، امام از من پرسیدند: شبلی! آیا تو نیز حج بجای آوردی؟
- آری، ای پسر رسول خدا.
آیا به میقات فرود آمدی؟ جامه دوخته خود را درآوردی تا لباس احرام بپوشی؟
- بلی
هنگامی كه در میقات فرود آمدی، قصدت این بود كه می خواهی لباس گناه را فروگذاری و جامه تقوا و پرهیزگاری و طاعت پوشی؟
- خیر
هنگامی كه جامه دوخته را بیرون آوردی، قصدت این بود كه از ریاكاری، دورویی و دورنگی و كارهای شبهه انگیز بیرون آیی؟
-خیر
آنگاه كه غسل می كردی و خویشتن را می شستی، نیت كردی كه از آلودگی گناه و پلیدی، توبه می كنم و با نور توبه خود را خالص و پاكیزه می گردانم؟
- خیر
پس نه به میقات فرود آمده ای، نه لباس دوخته از خود درآورده ای، و نه غسل كرده ای. حالا بگو، آیا خود را پاكیزه كردی، لباس احرام پوشیدی و نیت حج كردی؟
- بلی
آنگاه كه نظافت می كردی و چرك و پلشتی از بدن خود می زدودی، قصدت این بود كه با توبه، چرك و كثافت را از جانت بزدایی؟
- خیر
آنگاه كه نیت حج می كردی و با خدا پیمان حج می بستی، قصدت این بود كه هر پیمان غیر الهی را بشكنی و خود را از هر بندی جز بند خداوند، رها سازی؟
- خیر
پس، نه نظافت كرده ای، نه محرم شده ای و نه پیمان حج بسته ای.
راستی آیا به میقات وارد شدی؟ دو ركعت نماز احرام بجای آوردی و لبیك گفتی؟
-آری
به هنگام ورود به میقات قصدت زیارت [خدا] بود؟
-خیر
آنگاه كه نماز احرام می گزاردی، قصدت این بود كه با نماز-كه برترین عبادت بندگان است- به خدا نزدیك شوی؟
-خیر
آنگاه كه لبیك گفتی، قصدت این بود كه تنها بر اطاعت خدا زبان بگشایی و بر معصیت او زبان بندی؟
- خیر
پس نه به میقات وارد شده ای، نه نماز احرام گزارده ای، و نه لبیك گفته ای بگو ببینم آیا وارد حرم شدی؟ كعبه را دیدی و نماز گزاردی؟
-آری
آنگاه كه وارد حرم شدی، قصدت این بود كه غیبت از اهل اسلام را بر نفس خود حرام كنی؟
- خیر
آنگاه كه به مكه رسیدی، یادت بود كه به خداوند روی آورده ای؟
- خیر
پس نه به حرم رفته ای، نه كعبه را دیده ای، و نه نماز گزارده ای، آیا گرد كعبه طواف كردی؟ اركان كعبه را لمس نمودی؟ سعی صفا و مروه را به جای آوردی؟
-آری
آنگاه كه «سعی» می كردی، قصدت این بود كه به سوی خدا گریخته ای و در پناه امن او به سر می بری و او كه داننده نهان است، خود بر این گواه است؟
-خیر
پس نه طواف كرده، نه اركان كعبه را دست كشیده ای، و نه «سعی» به جای آورده ای. آیا با حجرالاسود مصافحه كردی؟ در مقام ابراهیم(ع) ایستادی و دو ركعت نماز خواندی؟
- آری
امام سجاد(ع) ناگهان فریادی برآورد كه بیم آن بود با آن فریاد، جان از قالب تهی كند و از دنیا برود. سپس فرمود؛ آه، هر كه با حجرالاسود مصافحه كند، با خدا مصاحفه كرده است بیچاره! به هوش باش مبادا حرمت كاری به این بزرگی را بشكنی و با دستی كه به خدا داده ای، به گناهان دست دهی و با مخالفت و نافرمانی، اجر و مزد او را بیهوده سازی.
سپس امام سجاد(ع) ادامه دادند: آنگاه كه در مقام ابراهیم(ع) نماز می گزاردی، قصدت این بود كه كاری ابراهیمی می كنی و با این نماز خواندن، بینی شیطان را به خاك می مالی؟
- خیر
پس نه با حجرالاسود مصافحه كرده ای و نه در مقام ابراهیم ایستاده ای و نه آنجا نماز گزارده ای. آیا بر سر چاه زمزم رفتی و از آن نوشیدی؟
-آری.
در آن هنگام قصدت این بود كه بر سر طاعت خدا می روی و از نافرمانی او چشم می پوشی؟
-خیر
پس نه، به سر چاه زمزم رفته ای، و نه از آب آن نوشیده ای. آیا بین صفا و مروه «سعی» كردی و رفت و آمد نمودی؟
-آری.
آنگاه كه میان صفا و مروه تردد و رفت و آمد داشتی، قصدت این بود كه بین خوف و رجاء (بیم و امید) تردد داری؟
- خیر
پس نه «سعی» كرده ای، و نه بین صفا و مروه رفت و آمد نموده ای. آیا به سمت «منی» رفتی؟
-آری
آنگاه كه از مكه به «منی» بیرون می رفتی، قصدت این بود كه مردم را از دست و زبان و دلت ایمن بداری؟
-خیر
پس، از مكه به منی بیرون نرفته ای. آیا در «عرفات» وقوف كردی و از جبل الرحمه بالا رفتی؟
-آری
آیا آنگاه كه در «عرفات» وقوف داشتی، دانستی كه همه شناختها و معرفتها از آن او و نزد اوست؟ آیا دانستی كه هستی، در دست اوست و او بر نهان و باطن تو آگاه است؟
-خیر
آیا هنگامی كه از «كوه رحمت» بالا رفتی، قصدت این بود كه خدای تعالی بر هر مرد و زن مومن رحمت می آورد و هر مرد و زن مسلمان را دوست می دارد و سرپرستی می كند؟
- خیر
در «عزه» قصدت این بود كه تا خود، امر و نهی خدا را گردن ننهی به كسی امر و نهی نكنی؟
- خیر
زمانی كه نزد «علم» و «عزه» توقف كردی، آیا به یادداشتی كه آنها گواه طاعات تو و همراه با نگهبانان الهی، نگهبان تو هستند؟
-خیر
پس نه به «عرفات» وقوف داشته ای، و نه بر «جبل الرحمه» بالا رفته ای، نه «عزه» را شناخته ای و نه در «عزات» مانده ای و دعا كرده ای. آیا میان دو «علم» گذر كردی و پیش از گذر دو ركعت نماز گزاردی؟ آیا به «مزدلفه» رفتی و ریگ از آنجا برچیدی؟ آیا به «مشعرالحرام» رفتی؟
- بله
آن گاه كه نماز می گزاردی (در شب دهم) قصدت این بود كه این نماز شكری است كه سختیها را می راند و آسانی ها را می آورد؟
- خیر
آنگاه كه میان دو «علم» می گذشتی و تلاش می كردی كه از میان آنها به چپ و راست منحرف نشوی، قصدت این بود كه با دل و زبان و اندام از دین حق، به چپ و راست منحرف نگردی؟
- خیر
هنگامی كه در «مزدلفه» رفتی و ریگ برداشتی، قصدت این بود كه هر نافرمانی و نادانی را از خود دورسازی و هر دانش و عملی را برای خود بگذاری؟
- خیر
آنگاه كه در «مشعرالحرام» رفتی، قصدت این بود كه شعار، شعور، احساس و دریافت اهل تقوا و خوف از خدا را در دل خویش فراهم سازی؟
- خیر
پس، نه از میان دو «علم» گذشته ای، نه نماز گزارده ای، نه به «مزدلفه» رفته-ای و سنگریزه برداشته ای و نه به «مشعرالحرام».
حال، بگو آیا به «منی » رفتی؟ رمی «جمرات» كردی؟ سرت را تراشیدی؟ قربانی كردی؟ در مسجد خیف نماز گزاردی و به مكه بازگشتی و طواف افاضه (ورود به مسجدالحرام) به جای آوردی؟
- آری
آن گاه كه به «منی» رسیدی و «جمره ها» را رمی می كردی (سنگ می زدی)، قصدت این بود كه به مقصد خویش رسیده ای و خدا همه نیازهایت را برآورده است؟
- خیر
آنگاه كه «جمره ها» را سنگسار می كردی، قصدت این بود كه شیطان را سنگسار می كنی و او را از خود می رانی؟
- خیر
آنگاه كه سر خود را از مو پیراسته می كردی، قصدت این بو دكه خویش را از پلیدیها و پلشتیها می پیرایی و [حقوق]تبعات [ناشی از آن] را كه از دیگران برگردن داری از خود دور می سازی و چون روزی كه از مادرزاده شدی، خود را از گناهان می زدایی؟
- خیر
آنگاه كه در مسجد خیف نماز گزاردی، قصدت این بود كه جز از خدا و گناهان خود ترسی نداشته باشی و جز به رحمت او امید نبندی؟
- خیر
آنگاه كه گلوی گوسفند قربانی را می بریدی، قصدت این بود كه با ورع و پارسایی گلوی حرص و آز خویش را ببری و سنت ابراهیم را كه فرزند و جگر گوشه اش را به قربانگاه برد، زنده بداری؟
- خیر
آنگاه كه به مكه بازگشتی و طواف بازگشت به جا آوردی، قصدت این بود كه به رحمت خداوند و طاعت او باز آمده ای و به دوستی او چنگ زده ای و فرمان او را به جا آورده ای و به او نزدیك شده ای؟
- خیر
پس به منی نرسیده ای؛ جمره ها را رمی نكرده ای؛ موهایت را نتراشیده ای؛ قربانی نكرده ای، در مسجد حنیف نماز نگزارده ای؛ طواف بازگشت نكرده ای و به خدا نزدیك نشده ای. بازگرد، كه تو حج به جا نیاورده ای.
شبلی بر آن همه قصور و تقصیری كه در حج او بود، گریه ها كرد و برای آموختن اسرار حج، كوششها نمود و در نوبت بعد، از روی شناخت و معرفت؛ حج حقیقی گزارد. (محدث نوری، مستدرك الوسایل)
جمعه 15/7/1390 - 9:32
کامپیوتر و اینترنت
حتما و سریع به همه خبر بدین
اگر ایمیلی با نشانی فرستنده:
simon25@hotmail. co.uk
دریافت کردید، سریع آنرا پاک کنید (به هیچ وجه آنرا باز نکیند).
این یک هکر حرفه ای است که نه تنها همه هارد دیسک کامپیوتر شما را به باد می دهد بلکه همین بلا را سر همه دوستانی خواهد آورد که در فهرست تماسهای شما هستند.
پنج شنبه 14/7/1390 - 19:51
اهل بیت

محمد رسول الله (ص):
اگر نبود زیادی گفتارشما و حرج ومرج درقلبهای شما بدرستی كه می دیدیدهر آنچه من می بینم (فرشتگان ) ومی شنویدیدهر آنچه من می شنوم(غیب).

دوشنبه 4/7/1390 - 16:0
شهدا و دفاع مقدس

هفته دفاع مقدس مبارک

پنج شنبه 31/6/1390 - 9:46
فلسفه و عرفان

به همین سرعت هزاران نفر بدنیا می آیند و هزاران نفر از دنیا می روندخوشا آنان که از این سرا توشه ای برگرفتند وشادان رفتند.

جمعه 25/6/1390 - 11:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته