• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 271
تعداد نظرات : 94
زمان آخرین مطلب : 6094روز قبل
محبت و عاطفه
رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب آب درحوض نبود ماهیان می گفتند هیچ تقصیر درختان نیست ظهر دم کرده تابستان بود پسر روشن آب لب پاشویه نشست و عقاب خورشید آمد او را به هوا برد که برد به درک راه نبردیم به کسیژن آب برق از پولک ما رفت که رفت ولی آن نور درشت عکس آن میخک قرمز در آب که اگر باد می آمد دل او پشت چین های تغافل می زد چشم ما بود روزنی بود به اقرار بهشت تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است باد می رفت به سر وقت چنار من به سر وقت خدا می رفتم
دوشنبه 29/5/1386 - 10:30
طنز و سرگرمی
وانيلي/ شكلاتي/ گردويي /موزي/ توت فرنگي/ خامه اي (سنتي) اگر شما بستني وانيلي را دوست داريد فرد پر شور و هيجاني هستيدو خيلي ريسك مي كنيد . آرزوها و رويا هاي دور و دراز بسياري داريد و به علاوه از ارتباطات نزديك خانوادگي لذت مي بريد . اگر طعم شكلاتي را بيشتر مي پسنديد شما فرد سر و حال و سر زنده هستيدانسان خلاق ، احساساتي و جذابي كه عاشق ميهماني است . طرفداران اين طعم اغلب افرادي هستند كه دوست دارند در مركز توجه جمع قرار گيرند و روند عادي و روزمره زندگي آن ها را خسته و كسل مي كند . اگر بستني گردويي را ترجيح مي دهيد ، فرد ايده آليستي هستيد كه دقت بسياري در كارهايتان داريد و به جزئيات توجه مي كنيد انسان جدي و وظيفه شناسي هستيد كه از لحاظ اخلاقي و مالي محافظه کار است . به علاوه روحیه رقابت در شما بسيار قوي است و بسیار دوست داريد كه مسوليت كارها را خود بر عهده گيريد. اگر طعم موز را در بستنی بیشتر دوست دارید فرد راحت و متعادلی هستید که زیاد به خود سخت نمی گیرد و در عین حال مهربان و صادق و دلسوز هستید . اگر بستنی توت فرنگی را انتخاب می کنید انسان خجالتی ولی با احساسات نیرومندی به حساب می آیید شکاک و خود رای هستید و در هر کاری به نکات ظریف و جرئی نیز توجه می کنید . فرد درون گرایی که در بیشتر مواقع از کارهای خود انتقاد می کند . اگر بستنی خامه ای یا سنتی را به هر طعم دیگری ترجیح می دهید شما انسان مهربان و کاملی هستید که روحیه رقابت دارد در موقعیت های اجتماعی بسیار جذاب و جالب توجه می باشید . فرد بلند پرواز و جاه طلبی که شایستگی دستیابی به آرزوهایش را دارد .
دوشنبه 29/5/1386 - 10:29
محبت و عاطفه
من سيلي خور عشقم ! سيلي خور تمام لحظه هاي زمان كسي كه حس مي كرد صداي باران آخر عشق است و كبوتر قاصديست كه همتا ندارد ! ستاره چشمك مي زند تا شبي، كسي در اين وانفساي زندگي اميد وارانه زندگي كند... كسي كه منتظر است ! مي خواهي صادقانه بگويم... تمام شد ! شكست .... نه ....نه... سكوتم نه ! دلم ! و له شد ... احساسم! تمام شد ... تكراري شد ... عشق .... انتظار .... سكوت نه نفسم تمام نشده اين منم كه وداع مي كنم با تو ... با تنهايي خود ! كوله بارم پر شد از نبودنت ! سفر ....! چه زيباست ...! و عشق چه تلخ ... به تلخي گريه هاي نا تمام من ! به سردي دستان انتظار! ديگر خدا نگاهم نمي كند ...! هر چه صدا مي زنم به در خانه اش مي كوبم جوابم را نمي دهد.... حرفي نمي زند در مقابل ما حرفي براي گفتن ندارد برديم آبروي عشق را ... آبروي منتظر بودن... آبروي خدا را ! هيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس....! حرفي نزن ... من خيلي وقت پيش تمام شدم ... خيلي وقت پيش .... اما تو نديدي ! نه.... خيال نكن بينا هستي ... اَه....طعم گس عشق ... ! نه براي من طعمي ندارد.... فقط بوي مرگ مي دهد ..... بوي مردن در چنگال بي رحمش ... خيلي وقت است به آخر خط رسيدم و نقطه گذاشتم پايان بودنم ! وقتي بودم تو هيچوقت نفهميدي كه هستم ..... حالا ميروم كه شايد بفهمي بودم .... اما مي دانم خيالم باطل است ...! تو هيچوقت نخواهي فهميد كه من بودم بودم .... بودم.... اين چند وقت كه اينجا پر سه مي زدم و فقط براي تو يك سايه بودم ببخش اگر سايه ام بي رنگ بود ! من سايباني بودم كه آفتاب را به تو داد نه سايه را ! ببخش....! اما دلم را نمي دانم ... شايد بخشيد ... و همه دلهايي كه براي من به وسعت آسمان پاك بودند و پر از عشق و هميشه هر وقت هر زماني دلم مي گرفت و هق هق امانم را مي بريد حتي سراغشانم آرامم مي كرد مي خواهم مرا به خاطر بسپاريد نه به خاطره ها ! و بخشش مرا براي بي صداي مردنم پذيرا باشيد ! و تو .... سعي كن مرا به خاطره ها بسپاري مثل هميشه ! خداحافظ عشق ....!
دوشنبه 29/5/1386 - 10:29
محبت و عاطفه
نور عشق رهروان كوي جانان سرخوش‌اند عاشقان در وصل و هجران سرخوش‌اند جان عاشق، سر به فرمان مي‌رود سر به فرمان سوي جانان مي‌رود راه كوي مي‌فروشان بسته نيست در به روي باده‌نوشان بسته نيست باده ما ساغر ما عشق ماست مستي ما در سر ما عشق ماست دل ز جام عشق او شد مي پرست مست مست از عشق او شد مست مست ما به سوي روشنايي مي‌رويم سوي آن عشق خدايي مي‌رويم دوستان! ما آشناي اين رهيم مي‌رويم از اين جدايي وارهيم نور عشق پاك او در جان ما مرهم اين جان سرگردان ما
يکشنبه 28/5/1386 - 2:53
محبت و عاطفه
من، بر اين ابري كه اين سان سوگوار اشك بارد زار زار دل نمي‌سوزانم اي ياران، كه فردا بي‌گمان در پي اين گريه مي‌خندد بهار. ارغوان مي‌رقصد، از شوق گل‌افشاني نسترن مي‌تابد و باغ است نوراني بيد، سرسبز و چمن، شاداب، مرغان مست مست گريه كن! اي ابر پربار زمستاني گريه كن زين بيشتر، تا باغ را فردا بخنداني! گفته بودند از پس هر گريه آخر خنده‌اي‌ست اين سخن بيهوده نيست زندگي مجموعه‌اي از اشك و لبخند است خنده شيرين فروردين بازتاب گريه پربار اسفند است. اي زمستان! اي بهار بشنويد از اين دل تا جاودان اميدوار: گريه امروز ما هم، ارغوان خنده مي‌آرد به بار
يکشنبه 28/5/1386 - 2:52
محبت و عاطفه
شب، همه دروازه‌هايش باز بود آسمان چون پرنيان ناز بود گرم، در رگ هاي‌ ما، روح شراب همچو خون مي‌گشت و در اعجاز بود با نوازش‌هاي دلخواه نسيم نغمه‌هاي ساز در پرواز بود در همه ذرات عالم، بوي عشق زندگي لبريز از آواز بود بال در بال كبوترهاي ياد روح من در دوردست راز بود
يکشنبه 28/5/1386 - 2:52
محبت و عاطفه
من دلم می خواهد.... من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هرکسی می خواهد وارد خانهء پر عشق و صفای من گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانهء ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دگر خانهء دوست کجاست؟
يکشنبه 28/5/1386 - 2:51
محبت و عاطفه
در کتاب بحارالانوار علامه مجلسی درباره نوروز روایات متعددی وجود دارد، در جلد ‪ ۵۹‬بیش از ‪ ۴۵‬صفحه به نقل از امام صادق نقل شده است که به معلی بن خنیس فرمودند:ای معلی! همانا نوروز روزی است که پروردگار جهان از بندگانش پیمان گرفت که او را پرستش کنند، به او شرک نورزند و به پیامبران و امامان ایمان بیاورند، نوروز اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادهای ناگهانی وزیدن گرفت و ستاره زمین در چنین روزی ایجاد شد، روزی است که علی در نهروان پیروز شد و گلهای زمین در آن روز خلق شد، در چنین روزی کشتی نوح بر کوه جودی نشست، همان روزی که جبرئیل بر پیامبر نازل شد، همان روزی که ابراهیم بتها را شکست، روزی که پیامبر؛ علی را بر دوش خود حمل کرد تا بتهای قریش را سرنگون کند و در چنین روزی است که مهدی ظهور خواهد کرد
يکشنبه 28/5/1386 - 2:50
محبت و عاطفه
ه سنگ ساحل مغرب شكست زورق مهر، پرندگان هراسان، به پرس و جورفتند . هزار نيزه زرين به قلب آب شكست . فضاي دريا يكسره به خون و شعله نشست . به ماهيان خبر غرق آفتاب رسيد . نفس زنان به تماشاي حال او رفتند ! ز ره درآمد باد، به هم بر آمد موج، درون دريا آشفت ناگهان، گفتي هزاران اسب سپيد از هزار سوي افق، رها شدند و چو باد از هزار سو رفتند ! *** نه تخته پاره زرين، كه جان شيرين بود؛ در آن هياهوي هول آفرين رها بر آب ! هزار روح پريشان به هر تلاطم موج، بر آمدند و به گرداب فرو رفتند ! *** لهيب سرخ به جنگل گرفت و جاري شد . نواگران چمن از نوا فرو ماندند . شب آفرينان بر شهر سايه افكندند . سحر پرستان، فرياد در گلو، رفتند ! *****
يکشنبه 28/5/1386 - 2:49
محبت و عاطفه
من دیگه خسته شدم بس که چشام بارونیه از دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه من دیگه بسه برام تحمل این همه غم بسه جنگ بی ثمر برای هر زیاد و کم وقتی فایده ای نداره غصه خوردن واسه چی واسه عشق های تو خالی ساده مردن واسه چی نمی خوام چوب حراجی رو به قلبم بزنم نمی خوام گناه بی عشقی بیافته گردنم نمی خوام در به درپیچ وخم این جاده شم واسه اتیش همه یه هیزم اماده شم یا یه موجود کم و خالی پر افاده شم وایسا دنیا وایسا دنیا من می خوام پیاده شم همه خوب حرف می زنن اما کی خوب این وسط بد و خوبش به شما ما که رسیدیم ته خط قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمین اره دنیا ما نخواستیم دل و با خودت نبین این همه چرخیدی و چرخوندی اخرش چی شد این بلیط شانس تو بگو قسمت کی شد همه درویش همه عارف جای عاشق پس کجاست این همه طلسم و ورد جای خوش دعا کجاست
يکشنبه 28/5/1386 - 2:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته