• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 92
تعداد نظرات : 350
زمان آخرین مطلب : 5668روز قبل
محبت و عاطفه
 

 

کوه ، دشت ، دریا اگر زیباست ،از آسمان چکیده است

گلبرگ گل اگر لطیف است، از لطافت ابر آسمان است

و اینک آسمان رنگ شفق می بارد

درختان همه مدهوش از عطر باران

و گل ها عطر خویش را پنهان می کنند

خجل از شمیم آسمان.

در اوج سما ،آسمانی ها آهنگ عاشقانه ی تو را ساز می کنند

سراینده ها شعر عشق را ،بر صفحه ی آسمان می نگارند

هیچ نوازنده ای نمی تواند ،موسیقی قدم هایت را ساز کند

چرا که تو بر ترینی و من فارم از این همه زیبایی.....

"برای تویی که بهترینی"

سه شنبه 5/4/1386 - 13:18
محبت و عاطفه
 

 

تو ستاره غریبی تو شکوه باور من..... شب عاشقی ست یاران  بنشین برابر من

تو چه کرده ای که با تو شده عشق تارو پودم؟؟؟

 تو چه کرده ای که عمریست پی تو در سجودم؟؟؟؟

تو چه کرده ای که عمریست ز پیت دویده ام من

 به خدا قسم که با تو به خدا رسیده ام من

**********

معبودا تو را به خاطر تمام نعمتهایی که در اختیار من گذاشتی

 عاشقانه شکر گذاری میکنم.

يکشنبه 3/4/1386 - 13:23
محبت و عاطفه
 

این راه برای ما سهل است اما بدان عشق سخت است

دنیای عشاق زیباترین است نورانی ترین است

با شکوه ترین است

زیباترین است چون عشق خود زیباست

در وادی عشق تنها عاشق قدم می نهد

و تنها عاشق پیش می رود

این عاشق است که از چشمه ی جوشان محبت می نوشد

و نهالی از وفا می کارد

این عاشق است که به آیینه صداقت می بخشد

و زبان راستی به او می آموزد

در وادی عشق تنها عاشق است که می تازد

در وادی عشق تنها معشوق است که می خرامد

معشوق است که در عشق را در صدف قلب خویش پنهان ساخته است

و این عاشق است که هم چون دیوانه ای در جست و جوی

این گوهر بر می آید و پیش می رود .

در وادی عشق معشوق است که به دنبال سر پناهی از باران می گریزد

و این عاشق است که مامن گاه باران اشک هایش را

به روی شانه ی معشوق می جوید

وادی عشق است که در آن پیش می روی

در گلبن وصالش با عشق وصل می کنی

پر پرواز می گشایی

و با معشوق خویش به فراسو ها شتابان می روی

تنها وادی عشق است که در آن نهایتی نیست

وادی عشق نورانی ترین است

چون عاشق در آتش عشق می سوزد

و این سرزمین عشق را جلا می بخشد

و من از عشق تکلم می گیرم از عشق تبسم می گیرم

 

شنبه 2/4/1386 - 13:40
محبت و عاطفه

رنگ گل نرگس از رخسار تو نقش می گیرد . سپیدی گل برگ ها از زلالی قلبت جان می گیرد .

نگاه مواج گل نرگس ساحل چشمانت را می نوازد . شمیم دلاویز نرگس اگر دل انگیز است

از ناز بوی تو عطر می گیرد .

اینک نظر بر خوبرویان می بندم و گل رخسار تو را در ذهن تشنه ی خویش تصویر می کنم

این بار شربی از شراب می گلگون ، سرشتت بر من بنوشان

شرابی که در خمره ی نارنجی گل نرگس

مشروبی ناب گشته است

و من مست و مخمور از مشروب خمره ی نرگس سرسان می گردم

ای ساقیان :

در میکده ها بگشایید که در من آتش عطش شراب ناب او فواره می زند .

چهارشنبه 30/3/1386 - 15:58
محبت و عاطفه
 

رنگ گل نرگس از رخسار تو نقش می گیرد . سپیدی گل برگ ها از زلالی قلبت جان می گیرد .

نگاه مواج گل نرگس ساحل چشمانت را می نوازد . شمیم دلاویز نرگس اگر دل انگیز است

از ناز بوی تو عطر می گیرد .

اینک نظر بر خوبرویان می بندم و گل رخسار تو را در ذهن تشنه ی خویش تصویر می کنم

این بار شربی از شراب می گلگون ، سرشتت بر من بنوشان

شرابی که در خمره ی نارنجی گل نرگس

مشروبی ناب گشته است

و من مست و مخمور از مشروب خمره ی نرگس سرسان می گردم

ای ساقیان :

در میکده ها بگشایید که در من آتش عطش شراب ناب او فواره می زند .

چهارشنبه 23/3/1386 - 16:47
خاطرات و روز نوشت
 

 

سحری بود و گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود

من به دیدار سحر می رفتم

این دلاویز ترین روز جهان را بنگر

تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرا

من به دیدار سحر می رفتم

در ماه پشت سرا پرده ی نور

باغ های گل سرخ شاخه گسترده به مهر

غنچه آورده به ناز

دم به دم از نفس باد سحر غنچه ها می شد باز

یک گل سرخ بزرگ از دل دریا برخاست

خورشید برخاست

این دل افروز ترین روز جهان را بنگر

تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرا

دوستت دارم را من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است

دامنی پر کن از این گل

که بری خانه ی دشمن

که نشانی بر دوست

راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست

تو هم ای خوب من

این نکته به تکرار بگو

این دلاویز ترین شعر جهان را همه وقت

نه یک بار و نه ده بار که صد بار بگو

دوستم داری را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

دوستت دارم

سه شنبه 22/3/1386 - 13:31
محبت و عاطفه

آن هنگام که رخ ماه را با طراوتی لطیف از نگاهت می نوازی

ماه نیز پرتو نگاه گرمت را بر من می بارد

او رنگ خود را از سپیدی چشمان تو میگیرد

اگر نگاه عاشقت را از ماه برگیری

او دیگر به من نگاه نخواهد کرد

چرا که خجل و شرمگین از آن است که

شراب نگاه تو را در سبوی خود ندارد

روزی که موج نگاهت در دریای نور ماه

مواج نباشد

قدح ماه خالی از روشنایی ست

و دیگر نخواهد تابید

و تو ای مهربانترینم

باز به ماه بنگر تا زیر بارش باران نگاهت غرق شوم

موسیقی نگاهت ترنمی دلنشین است که جاودانه ترین آواز هاست

دوشنبه 21/3/1386 - 13:44
خواستگاری و نامزدی
 

 

بيكاري، به شك و ترديد انرژي و قدرت مي دهد و هرچه شك و ترديد قوي تر شود تو بي حال تر و بي حركت تر مي شوي . اگر به شك و ترديد اجازه دهي مي تواند تمام زندگي و هستي تو را در بر گيرد . اما همه اين ها به محض آنكه تو تلاش و عمل را شروع كني ، يخ ترديد بلافاصله آب مي شود و شك ها و ابهامات به سرعت قدرت و توان خود را از دست مي دهند

 و تو موفق مي شوي .

شنبه 19/3/1386 - 13:13
محبت و عاطفه
 

 

اگر  بخواهی . . . عشق افسانه نیست .

اگر بخواهی . . . عشق حقیقت است .

اگر بخواهی . . . عشق رویا نیست .

اگر بخواهی . . . عشق واقعیت است .

اگر بخواهی . . . عشق سکوت نیست .

اگر بخواهی . . . عشق فریاد محبت است .

اگر بخواهی . . . عشق بی معنی نیست .

اگر بخواهی . . . عشق پر از زمزمه است .

اگر بخواهی . . . عشق خیانت نیست .

اگر بخواهی . . . عشق وفا است .

اگر بخواهی . . . عشق پژمردن نیست .

اگر بخواهی . . . عشق از ، نو جوانه زدن است .

اگر بخواهی . . . عشق خاموش نیست .

اگر بخواهی . . . عشق شعله ور است .

اگر بخواهی . . . عشق زمین خوردن نیست .

اگر بخواهی . . . عشق پَر پرواز است .

اگر بخواهی . . . عشق مرداب نیست .

اگر بخواهی . . . عشق جریان رودخانه است .

اگر بخواهی . . . عشق تنهایی نیست .

اگر بخواهی . . . عشق عشق یکی بودن است .

اگر بخواهی . . . عشق شکستن نیست .

اگر بخواهی . . . عشق پیوستن است .

اگر بخواهی . . . عشق یک لحظه نیست .

اگر بخواهی . . . عشق تا همیشه با هم بودن است.

پنج شنبه 17/3/1386 - 12:17
محبت و عاطفه
 

 

آن هنگام که سفره ی دلم را برایت ستبر کردم

چه زیبا بر سر سفره نشستی .

آن زمان که حرف هایم محتاج پرواز از قفس دلم بودند

تو ، به کلمه هایم پر پرواز دادی ؛

رهایی بخش حرف هایی بودی که مدت ها در عزلت دلم بودند

آن و قت که به انتظارت نشسته بودم

به انتظارم پایان دادی اما باز هم منتظرت هستم

آن گاه که زند گی ام در گرداب سکوت غرق شده بود

با صدایت مرا نجات دادی .

آن هنگام که قلبم به د نبال بهانه ای برای تپش بود

بهانه ای برای قلبم شدی.

آن زمان که در جاده ی زندگی گام هایم را به امید یافتن یارم بر می داشتم

به یاریم شتافتی .

 

يکشنبه 13/3/1386 - 15:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته