• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 127
زمان آخرین مطلب : 3915روز قبل
دانستنی های علمی

بسم رب المهدی


شد ثانیه های دل در شوق عبور تو
ای صبح خدا هستیم دلتنگ ظهور تو

 

سلام آقا


سلام
می دونم که سلامم دادی که حالا جواب سلامت  را می دهم
آقا ممنون
که باز این گنه کار رو راهش دادی
تا از تو بنویسه تا از توبگه ....
آقا دلتنگم
یه صبح جمعه دیگه اومد
ومن
هنوز از تو دورم
آقا جونم!!!
یه از سفر گناه برگشته، باز چشاش از دلتنگی و از دوری تو نمه.
آقا میدونم که جز شکستن دلت برای تو هیچ کاری نکردم
می دونم هر وقت خواستم از وقت کسی بزنم اون وقت تو بود و به جاش تا دلم می خواست واسه گناه وقت داشتم
آقا چطور بگم آخه!
من و همه ما دیگه تاب دوریت رو نداریم
آقا
امتحانا و آزمایشا سخت شده
دیگه امثال من کم می یاریم
مولا کمکون کن
کمک کن قوی بشیم تا آلوده نشیم
آقا دیگه نگه داشتن ایمان مث نگه داشتن آهن مذاب توی دست می مونه
دیگه آقا خیلی راحت خوبا و بدا دارن از هم جدا می شن
واین وسط من رو سیاهم
به دادم می رسی آیا؟
آقا جونم مهربونم !کی می یای دردت به جونم
آقا این اول صبح جمعه دعای ندبه من بزار اینجور باشه
بزار به زبون دلم از دوری تو زار بزنم
آقا آیا کسی هست که با او در فراق تو اشک بریزم و ناله کنم ؟؟؟؟
آقا
زان پیش تر که اینهمه ناپاک بینیم
کاش عشق پاک تو می گشت قاتلم
مولای مهربونم
باز این دل دیونه گرفته بوی گل نرگس
نمی دونم چرا باز منو خواستی
تو که شاهد تک تک بد کاریهام بودی
شاید تو خوبتر از من می دونی که جز خودت هیچ کسی رو ندارم
و تو که خودت از همه غریب تری نخواستی این دل شکسته از این بیشتر بشکنه
توتنهایی هاش غصه بخوره
آقا می دونم راه نجاتی جز شما وجود نداره
کمک کن نجات یابم
انا غریق!
سیدی و مولای
دلم می خواندت
می خواهدت
منو می پذیری؟
آقا ممنونتم

 

شنبه 12/5/1387 - 10:47
شعر و قطعات ادبی

ای ناز تو بهترین سرآغاز
چشمی به نیاز ما بیانداز
یك چشمه نگر نماز مارا
پر كن قدح نیاز مارا
چشم تو شراب خانه ماست
این مستی و می بهانه ماست
از روز ازل نیاز مندیم
بر جام لب تو آزمندیم
ای لعل تو گوهر تبسم
بگشای لب از سر تبسم
ای راهنمای ره نوردان
مارا خس وخار ره نگردان
سوگند تورا به لن ترانی
كین قافله را زخود نرانی
تیریم كه بسته بر كمانیم
لطفی كه به چله در نمانیم
لنگیم فتاده بر كف طور
وز لحظه دیدن تو مسرور
گفتیم كه شعله شجر كو
گفتی كه گدازه جگر كو
آنكس كه زخود عبور دارد
آینه به شمع طور دارد
ماییم غریب و غرق دردیم
دنبال تو در كجا بگردیم
در ره گذر امید و بیمیم
در حسرت یك طپش نسیمیم
ای زمزمه نسیم برخیز
مارا به هوای خود بر انگیز
ای رایحه تو روح پرور
موج نفس تو نوح پرور
ماییم و هزار موج سركش
دریا دریا خروش وآتش
ماشعله پیچ و تاب داریم
كز داغ تو التهاب داریم
این شعله هجوم ناله ماست
آبیست كه در پیاله ماست
روزی كه به ماپیاله دادی
تعلیم فغان وناله دادی
جامی كه به ما نواله كردی
ما را به غمت حواله كردی
ای خواجه كه واجب والوجودی
آندم كه كسی نبود و بودی
گفتی كه به ناله مستمندی
بر گریه عاشقان بخندی
خرسندی تو به زاری ماست
چشم تو به اشك جاری ماست
ای اول وآخر زمانه
ای ظاهر غایب از میانه
خود میدانی كه هرچه هستیم
در دایره از می تو مستیم
تا از نفست وجود داریم
سر بر خاك سجود داریم
ما را پس از این محمدی كن
سرخوش ز شراب احمدی كن
هرچند دهان بسته داریم
از درد دلی شكسته داریم
مائیم خراب سازش تو
محتاج دمی نوازش تو
هرچند كه سر به سایه نقصیم
لطفی كه میان خون برقصیم

در فصل به خون طپیدن ما
دستی بگشا به چیدن ما
ای كاش كه در غمت بمیریم
كز چشم تو خون بها بگیریم

شعر از
مرحوم آقاسی

اللهم عجل لولیک الفرج

شنبه 12/5/1387 - 10:44
دانستنی های علمی

عکس آقای خسرو شکیبایی زمینه رایانم هستش

هر وقت نگاش میکنم برای شادی روحش صلوات میفرستم

گفتم اینجا هم یادی ازش بکنیم

برای شادی روح هنرمند عزیز- آقای خسرو شکیبایی-صلوات*

---

عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
 میرن آدما‚ از اونا فقط
 خاطره هاشون به جا می مونه
کجاست اون کوچه ‚ چی شد اون خونه
 آدماش کجان خدا می دونه
بوته ی یاس باباجون هنوز
 گوشه ی باغچه توی گلدون
عطرش پیچیده تا هفت تا خونه
 خودش کجاهاست خدا می دونه
 میرن آدما ‚ از اونا فقط
 خاطره هاشون به جا می مونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشه ی طاقچه توی ایوونه
 خودش کجاهاست خدا می دونه
 خودش کجاهاست خدا می دونه
میرن آدما از اونا فقط
 خاطره هاشون به جا می مونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
پرسید زیر لب یکی با حسرت
 از ماها بعد ها چه یادگاری
 می خواد بمونه خدا می دونه
 میرن آدما از اونا فقط
 خاطره هاشون به جا می مونه
 میرن آدما از اونا فقط
 خاطره هاشون به جا می مونه

شنبه 12/5/1387 - 10:40
دانستنی های علمی

شیعه نیوز - آیا حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده و دارای فرزند می‌باشد؟
در پاسخ به این پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادی مانند: حکمت یا فلسفه غیبت و نیز مسائل فقهی همچون استحباب شرعی ازدواج و متونی که مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظریّه وجود دارد:

ـ نظریّه أوّل: عدّه‌ای معتقدند که حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده است و برای اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جسته‌اند.

الف: استحباب ازدواج:
ازدواج و نکاح در اسلام مستحبّ مؤکّد و سنّتی نبوی است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترویج آن تأکید داشته و امّت خود را به این امر تشویق و ترغیب می‌کردند و بارها فرموده‌اند: «نکاح کنید و با تشکیل خانواده بر تعداد خود بیافزایید، که من در روز قیامت به شما اگر چه فرزندی سقط شده باشد مباهات می‌کنم»([1]).

در احکام دین ازدواج سنّتی حسنه و مورد تأیید و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مکروه است. ازطرفی ازدواج نکردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، چرا که آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: «نکاح سنّت من است، و هر کس از آن اعراض کند (روی برگرداند و ازدواج نکند) از من نیست.»([2])

اکنون که سالیان متمادی از عمر حضرت مهدی(علیه السلام) می‌گذرد، آیا می توان گفت: او مستحبّ مؤکّد را ترک، و مرتکب مکروه شده است؟ هرگز نمی‌توان اینگونه نتیجه گرفت، چرا که او امام است و در عمل به مستحبّات شرعی از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج کرده و دارای همسر می‌باشد.

در کتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منکرین وجود اهل و عیال برای امام مهدی(علیه السلام) چنین آمده است: «چگونه ترک خواهند کرد، چنین سنّت عظیمه جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»([3])

و نیز در کتاب «الشموس المضیئة» آمده است: «اگر در این زمینه (داشتن همسر و خانواده) هیچ نقل روایی وجود نداشت و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سنّ زیاد از نظر جسمی جوانی قویّ البنیه است... و نیز می‌دانیم که آن حضرت به سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود»([4]).

ـ نقد و بررسی:
دلیل مزبور شامل دو قسمت است. قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امری نیکو و مستحبّ شرعی است. قسمت دوّم: امام زمان(علیه السلام) لزوماً به این سنّت و امر شرعی عمل می‌کند. هر دو مقدّمه نیازمند بررسی و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج([5]) از آیات و روایات فراوانی استفاده می‌شود مانند: آیه شریفه (فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آیه (وَأَنکِحُواْ الاَْیَـمَی مِنکُمْ وَالصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَآلـِکُمْ )([7]) و همچنین در حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود می‌داند([8])، و در حدیثی دیگر می‌فرماید: هر کسی از آن اعراض کند از من نیست.([9]) و در روایاتی دیگر ازدواج امری پسندیده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر تولید نسل و بقاء آن توصیه شده و کثرت مسلمین مایه مباحات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر کس ازدواج کند نصف دینش را بدست آورده است»([11]) و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلتتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است»([12])، و همچنین در روایات فراوانی نقطه مقابل ازدواج یعنی ترک ازدواج مذمّت شده و از ناحیه ائمّه(علیهم السلام) امری مکروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) که این روایات نیز به قرینه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود کلمات امر مانند «انکحوا» در آیات و تشویق به ازدواج در روایات و توصیه کردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهای بزرگوار اسلام، استحباب شرعی ازدواج را استنباط کرده و بر طبق آن به استحباب([14]) و بعضی به استحباب مؤکّد فتوی داده‌اند، و برخی آن را در شرایطی واجب می‌دانند([15]).

و از سوی دیگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست می‌آید که اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعی است. ثانیاً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و کسانی که نیازمند به همسر می‌باشند نیست، بلکه شامل غیر مشتاقان و کسانی که در خود احساس نیاز به همسر نمی‌کنند نیز می‌باشد.([16]) چرا که علّت این حکم شرعی در اشتیاق به جنس مخالف و یا اطفاء (خاموش کردن) غریزه جنسی خلاصه نشده است تا گمان شود ازدواج برای غیر مشتاقان استحباب ندارد، بلکه مواردی از قبیل: تکثیر نسل و ابقاء نوع انسانی و کثرت تعداد موحّدین، در استحباب شرعی ازدواج دخالت دارند.([17])

پس اگر ازدواج برای تأمین این اغراض هم باشد، از جهت شرعی مستحب است، و دارای مطلوبیّت شرعی است.

بدیهی است که استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلکه شامل غیر دائم و مِلک یمین (کنیزان) نیز می‌شود.([18]) و به همین جهت اینگونه به نظر می‌رسد که تحقّق یک مرتبه از ازدواج در طول عمر برای عمل کردن به این مستحبّ شرعی کافی است، اگر چه بنا به عللی([19]) بین زوج و زوجه جدایی حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در روایاتی که در آن عزوبت (همسر نداشتن) مکروه دانسته شده است حتّی برای مدّتی اندک([20])، معلوم می‌شود که مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پایان عمر است. پس عمل کردن به استحباب ازدواج در صورتی کافی است که استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور که این استحباب فقط به داشتن یک همسر نیست بلکه تعدّد آن نیز مستحب شرعی است.([21])

بنابراین در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری مستحب است) چنین نتیجه می‌گیریم: 1. ازدواج مستحب شرعی است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت. 2. این استحباب دوام و استمرار دارد و شامل تمام عمر انسان می‌شود. 3. تعدّد همسر نیز مستحب شرعی است.

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعی و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتی را به وجود می‌آورد، از جمله اینکه: با کثرت امور مستحبّی، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل می‌کند؟ یا اینکه از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل می‌کند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب برای امام ضروری است؟

بدون تردید امامان مانند پیامبران چون هدایت مردم را به عهده دارند، و رهبران الهی محسوب می‌گردند، همیشه در عمل به احکام الهی پیشقدم بوده‌اند، و اساساً رسالت آنان ایجاب می‌کرد که أوّل خودشان عامل به احکام الهی باشند و از دستورات الهی سرپیچی نکنند و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نکردن به اوامری که حکایت از محبوبیّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) برای رهبران دینی مذموم است و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد که آنها به دستورات واجب و مستحب عمل کنند، پس امام(علیه السلام) نیز به آنها عمل می‌کند.

بنابراین، دو نکته در لزوم عمل کردن امام به مستحبّات وجود دارد:
1. هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب می‌کند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به نحو احسن عمل کند و در عمل به دستورات دینی (واجب و مستحب ) پیشقدم باشد.
2. اقتضای شأن و منزلت انسان کامل ایجاب می‌کند که به مستحبّات عمل کند.

بدون تردید نکته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأی و منظر مردم نیست و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولی نکته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعی است، و سزاوارتر از دیگران است) کافی است. با توجّه به دو مقدّمه‌ای که گذشت، عدّه‌ای معتقدند که امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند است.

ب: استدلال به روایات:
دلیل دیگر معتقدین به ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام) تمسّک به بعضی از روایات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «... از مکان او هیچ یک از اولاد و دیگران اطلاع نمی‌یابد، مگر مولایی که متولّی امر اوست»([23])، در این روایت وقتی که سخن از جا و مکان و محلّ زندگی آن حضرت می‌شود، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: کسی از مکان او اطلاع ندارد حتّی اولادش، پس معلوم می‌شود او اولادی دارد و داشتن اولاد حاکی از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در این روایت نکاتی به نظر می‌رسد که مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نکات عبارتند از:

الف ـ این روایت در کتاب الغیبه نعمانی نیز نقل شده است، با این تفاوت که به جای کلمه «ولد» کلمه «ولی» آمده است: «ولا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره;([24]) از مکان او کسی از ولی و غیر ولی اطّلاع نمی‌یابد»، یعنی دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مکان او خبری ندارند و نمی‌دانند او کجاست. در این روایت هیچ سخنی از فزرند و فرزندان نیست، بنابراین با توجه به این نقل اعتمادی بر آن روایت نیست.

ب ـ در روایت سخن از فرزند است، ولی از این جهت که بگوییم الآن امام(علیه السلام) دارای فرزند و همسر باشد نیست و به اصطلاح مجمل است، چرا که امکان دارد منظور فرزندانی باشند که در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا می‌آیند.

ج ـ ممکن است این روایت و امثال آن بیانگر مبالغه در خفای شخص باشد، یعنی هیچ کس نمی‌داند که او در کجاست، حتّی اگر دارای فرزند هم باشد، فرزندانش نیز از جایگاه او اطّلاع ندارند.([25])

د ـ از جهت سند مخدوش است، زیرا یکی از راویان آن ابراهیم بن مستنیر و در جای دیگر عبد اللّه بن مستنیر است و هر دو مجهول‌اند.

با توجّه به نکات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشکل، بلکه بعید به نظر می‌رسد.

ن ـ سیّد ابن طاوس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «... خدایا، مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(علیه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیه و تمام پیروانش فراهم فرما»([26]).

در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولی چون معلوم نیست که وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمی‌توان به آن استناد کرد.

و ـ ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «گویا می‌بینم که قائم ما با خانواده‌اش در مسجد سهله اقامت گزیده است. ابو بصیر می گوید: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آری. گفتم: فدایت شوم! قائم همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آری...».([27])

این روایت نیز دلالت بر وجود فرزند برای امام(علیه السلام) پیش از ظهور ندارد و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور که از سیاق کلام در اکثر روایات که به نمونه‌هایی از آنها اشاره خواهیم کرد، این گونه استفاده می‌شود.

2 ـ روایتی مرحوم مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار از علی بن فاضل نقل کرده است که در آن به مکان و جزیره‌ای اشاره شده که نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وی جامعه نمونه اسلامی تشکیل داده و برای خود حکومت دارند([28]). این مکان نامعلوم است و هر کس نمی‌تواند به آنجا برود و دسترسی برای عموم مردم ممکن نیست.

تمسّک به این روایت نیز نمی‌تواند اثبات کند که آن حضرت ازدواج کرده و در نتیجه فرزندانی دارد و لازمه آن نیز زندگی در مکان خاصّ است، زیرا اولاًّ: از نوع بیان روایت به دست می‌آید که این روایت اعتبار قابل ملاحظه‌ای در نزد مرحوم مجلسی(رحمه الله) نداشته است، زیرا می‌گوید: «چون این حدیث را در کتابهای معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا می‌آورم»([29]).

ثانیاً این داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بی‌اساس و نیز مجهول بودن عدّه‌ای از روات آن، قابل استناد نیست، حتّی بعضی از محقّقین با بررسی‌های گسترده‌ای که انجام داده‌اند، معتقدند جزیره خضراء افسانه‌ای بیش نیست و واقعیت ندارد.([30]) و برخی همچون آقا بزرگ تهرانی می‌گویند: این داستان تخیّلی است.([31])

3 ـ روایتی که ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من ولده». ابن طاووس می‌گوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من بعده».([32])

این روایت نیز نمی‌تواند اثبات کند که آن حضرت دارای فرزند است. زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او. بنابراین روایت مجمل است. علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.

هــ صاحب کتاب الشموس المضیئة پس از نقل هفت روایت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت که بعضی از آن را آورده‌ایم، چنین نتیجه می‌گیرد: «از مجموع این روایات معلوم می‌شود که حضرت حجّت(علیه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند که جزئیّات آن را نمی‌دانیم».([33])

سپس اضافه می‌کند که داستان جزیره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) و داستانی قریب به آن در اثبات الهداة با این قید که شیعیان آن جزیره از تمام مردم دنیا تعداد شان بیشتر است و هر یک از فرزندان امام(علیه السلام) در آن جزیره‌ها حکومتی دارند، چنین آورده است: «با توجه به عمر طولانی و مبارک ایشان ممکن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدی داشته باشد که بعضی مرده و برخی زنده‌اند». بنابراین آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست».([34])

با عنایت و دقّت در مطالب کتاب مذکور توجّه به چند نکته ضروری است:
اوّلا: نمی‌توان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد کرد، چرا که برخی از آن روایات همان روایاتی است که قبلا به آنها اشاره شد.([35]) و برخی دیگر گویای وجود همسر و فرزند برای آن حضرت نیست و بعضی دیگر با خفای شخصی و عدم اطلاع از مکان او سازگاری ندارد.

ثانیاً: وجود فرزندان بی‌شمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممکن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])

ثالثاً: چطور ممکن است شیعیان آن جزیره (بنابر نقل وی از کتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنیا بیشتر باشد. با اینکه علم پیشرفته‌ی نقشه‌برداری و جغرافیای امروز در شناسایی نقاط این کره خاکی چیزی را از قلم نینداخته است و امروزه جایی وجود ندارد که ناشناخته باشد، حتّی مثلث برمودا،([38]) کاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطیسی) آشکار گشته و تعداد زیادی به آن مکان رفته‌اند و گزارشهای متعدّدی ارائه کرده‌اند. بنابراین معقول نیست که جمعیّتی چند میلیاردی بیش از جمعیّت فعلی جهان در مکانی زندگی کنند و کسی هم از آنها هیچگونه اطلاعی نداشته باشد.([39])

به هر جهت اینگونه مطالب نمی‌تواند دلیلی قاطع بر اثبات ازدواج و در نتیجه فرزندان و مکان اقامت خاصّی برای آن حضرت باشد.

یــ برخی ممکن است برای اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی(علیه السلام) به کنیه مشهور آن حضرت یعنی «أبا صالح» استدلال کنند و بگویند این کنیه به معنای پدر صالح است و این دلالت بر وجود فرزندی به نام صالح برای آن حضرت دارد. این نیز سخن درستی نیست زیرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان کنیه‌های نقل شده برای حضرت مهدی(علیه السلام) در کتابهای معتبر، چنین کنیه‌ای نقل نشده است، بلکه به نظر می‌رسد این کنیه بر اثر کثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است و در بعضی از مجلاّت([40]) و کتابها که در پاسخ از این سؤال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذکر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است که این کنیه ممکن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42]) و یا می‌گویند: چه مانعی دارد که ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنی پدر تمام نیکی‌ها و خوبی‌ها؟ و ممکن است برخی استدلال کنند به احادیثی که در آنها واژه أبا صالح و صالح به کار رفته است.

مرحوم مجلسی(رحمه الله) نیز در این رابطه داستانی در بحار الأنوار نقل کرده است، در حالیکه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم می‌گردد، صالح یا أبا صالح نام جنّی است که مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایی کند. در کتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم کردی صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت کند!»([43]).

امّا مرحوم مجلسی(رحمه الله) در حکایات و داستانهای اشخاصی که امام زمان(علیه السلام) را دیده‌اند «قضیه‌ای را از پدرش نقل می‌کند و او نیز از شخصی به نام امیر اسحاق استرآبادی که چهل مرتبه با پای پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل می‌کند که در یکی از سفرهایش قافله را گم کرد و متحیّر با حالت عطش و بی‌آبی مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایی بفرما، ناگاه شخص سواره‌ای را از دور دید که آمد و او را راهنمایی کرد و به قافله‌اش رساند. وی می‌گوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم که او حضرت مهدی(علیه السلام) بوده است.»([44])

روشن است که این قضیه ارزش علمی و استدلالی ندارد و صرفاً داستانی بیش نیست، زیرا معلوم نیست که شخص مورد نظر واقعاً امام(علیه السلام)را دیده باشد.

ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف کلمه «أب» در لغت عرب که تنها به معنای پدر نیست، بلکه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است([45]) و همچنین در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است که فرمود: «من و علی پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود که مقصود از این کنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلکه أبا صالح یعنی کسی که افراد صالح و شایسته در اختیار دارد و نیز ممکن است کنیه ابا صالح بدین جهت باشد که امام زمان(علیه السلام)پدر و مجری اصلاح جامعه است، یعنی او تنها کسی است که به اذن خدا جامعه بشری را اصلاح خواهد نمود.

بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمی‌توان از این کنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده کرد.

پس دلیل دوّم قائلین به ازدواج آن حضرت که روایات است، مخدوش می شود و جایی برای استفاده واستدلال به آن باقی نمی ماند، لذا نمی‌توانیم به آن روایات تمسّک کنیم.

امّا دلیل أوّل که برای ازدواج آن حضرت به استحباب شرعی ازدواج و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محکم و قابل قبولی است، چون مقتضی موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده و زود است تا قضاوت قطعی بشود، چرا که باید دیدگاه مقابل را نیز بررسی کرد و از نبودن مانع و یا وجود امری مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.

آیا ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری دارد؟
ـ نظریه دوّم: برخی معتقدند که اساساً آن حضرت ازدواج نکرده است.

تنها دلیل آنان این است که: ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری ندارد، زیرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است و این امر باعث می‌شود که حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود و از سوی دیگر غیبت به معنای خفای شخص است، یعنی ناشناس بودن نه نامرئی بودن، در حالی که با ازدواج کردن شناخته می‌شود و حد اقلّ شناخته شدن شناسایی وی توسط همسرش می‌باشد.

امّا فلسفه غیبت بنا بر آنچه در روایات آمده است خوف از کشته شدن است. امام صادق(علیه السلام)درباره آن حضرت می‌فرماید: «برای غلام (مهدی(علیه السلام)) غیبتی است قبل از این که قیام کند، شخصی پرسید: برای چه؟ فرمود: می‌ترسد. سپس با دست مبارکش به شکمش اشاره کرد.»([46])

مقصود امام صادق(علیه السلام) از این حرکت احتمال کشته شدن آن حضرت است، و همچنین از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «در قائم ما سنّتهایی از پیامبران گذشته وجود دارد... و سنّتی که از موسی(علیه السلام) در او هست، خوف و غیبت است.»([47])

بنابراین، فلسفه‌ی غیبت، دوری و پنهان بودن از مردم است تا اینکه صدمه و گزندی به او نرسد و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چیزی که خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد. در نتیجه می‌توان گفت: ازدواج کردن امری است مستحب و پسندیده و مهمّ و حفظ اسرار و پنهان زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری است اهمّ و مهمتر و هر گاه امری دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمی‌گزیند.

به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعی است برای ازدواج و می‌تواند از فعلیّت ازدواج جلوگیری کند و حال که ازدواج مانع دارد، ازدواج نکردن آن حضرت نمی‌تواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقی شود، چون که وی اعراض نکرده، بلکه امر اهمّ را اختیار کرده است.

ـ نقد و بررسی:
با عنایت به دلیل فوق ممکن است برخی در مقام جواب بگویند: پنهان زیستی و خوف آن حضرت از کشته شدن مانع از ازدواج نمی‌تواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگری نیز وجود دارند که به عنوان فلسفه‌ی غیبت شناخته می‌شوند، مانند:

الف) به دنیا آمدن مؤمنانی که در صلب افراد کافر هستند، درباره این مطلب امام صادق(علیه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بیت تا تمام کسانی که (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به ودیعت نهاده شده‌اند، خارج نشوند، ظهور نخواهد کرد و هنگامی که همه خارج شدند، آن حضرت بر دشمنان خدا پیروز شده و آنها را می‌کشد.»([48])

ب) امتحان الهی: امام کاظم(علیه السلام) به برادرش علی بن جعفر فرمود: «برای صاحب این امر (امام مهدی(علیه السلام) ) غیبتی است که عدّه‌ای از معتقدین به وی برمی‌گردند. این غیبت محنت و سختی از طرف خداوند است که با آن خلقش را امتحان می‌کند.»([49])

ج) سرّی از اسرار الهی: در روایتی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «صاحب این امر غیبتی دارد که گریزی از آن نیست... راوی پرسید: چرا؟ فرمود: به دلیل امری که ما اجازه بازگو کردنش را نداریم. راوی پرسید: پس حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّتهای دیگر خداوند بوده است که پس از ظهورش کشف خواهد شد، همان طور که فلسفه‌ی کارهای خضر نبی(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) تا هنگام جدایی آنها کشف نشد. سپس امام فرمود: ای پسر فضل! این امر از امور خداوند و از اسرار الهی و غیبی از غیب‌های خداست.»([50])

با توجّه به موارد مذکور و موارد دیگری که به عنوان فلسفه غیبت شمرده شده است، نمی‌توان فلسفه غیبت را فقط در خوف از کشته شدن دانست که با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد. شهید سیّد محمّد صدر در این رابطه می‌نویسد: «اگر بپذیریم که غیبت آن حضرت به معنای مخفی شدن شخص وی است، بدین معنا که جسم مبارک او از دیده‌ها مخفی شده و با اینکه میان انبوه جمعیّت بوده و آنها را می‌بیند اما آنها او را نمی‌بینند، در این صورت باید گفت آن حضرت ازدواج نکرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.

و این مسأله هیچ بعدی هم ندارد، زیرا هر چیزی که با غیبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه کند بر وی جایز نیست، چرا که ازدواج باعث کشف شدن امر آن حضرت می‌گردد. علاوه بر آن برای ازدواج لزوماً باید آن حضرت ظاهر شده و در معرض دید مردم قرار گیرد و این همان چیزی است که باید از آن اجتناب کند.

و این فرض که فقط برای همسر خود آشکار شود، اگر چه عقلا ممکن است ولی فرض آن بسیار بعید است، بلکه فرض باطلی است، زیرا چنین زنی با خصوصیات خاصّ به طوری که امام(علیه السلام)هویّت واقعی خود را از او مخفی نکند و هیچ خطری هم از ناحیه‌ی او متوجّه امام(علیه السلام) نباشد، چنین زنی بین زنان عالم یافت نمی‌شود، چه رسد به اینکه بگوییم در هر عصری چنین زنی وجود دارد;

امّا اگر غیبت را به معنای پنهان بودن و پوشیدگی عنوان آن حضرت بدانیم بدین معنا که او به صورت ناشناس در بین مردم زندگی می‌کند، در این صورت هیچ اصطکاکی با ازدواج ندارد و از آسانترین کارهاست، زیرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وی نیز در طول عمر خود بر هویت واقعی او آگاه نخواهد شد و اگر به علّت عدم مشاهده پیری در چهره‌ی آن حضرت به هویت وی گمانی برد، حضرت او را طلاق داده و یا در شهری دیگر، دورِ جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده و دوباره ازدواج می‌کند».

سپس شهید صدر می‌گوید: «حال که ثابت شد که ازدواج آن حضرت در عصر غیبت ممکن است، امکان دارد بگوئیم این امر تحقّق یافته است، چون مهدی(علیه السلام) به تبعیّت از سنّت اسلامی سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شدیم که معصوم تا جایی که ممکن است به مستحبّات عمل کرده و مکروهات را ترک می کند. بنابراین التزام به این که ازدواج وی در عصر غیبت ممکن است، در اعتقاد به آن کافی است»([51]).

با عنایت و دقّت در دلیل قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت و جواب مذکور و کلام شهید سیّد محمّد صدر نکاتی قابل تأمّل است. از جمله:

1. مواردی که به عنوان فلسفه‌ی غیبت از روایات قابل استفاده است که به چند نمونه‌ی آن اشاره شد، در عرض یکدیگر نیستند، به این معنا که اگر غیبت برای امتحان باشد، دیگر مسأله‌ی خوف و ترس از کشته شدن در آن نیست. بلکه اینها در طول یکدیگرند، لذا نمی‌توان با بیان موارد دیگر فلسفه‌ی غیبت قائل به ازدواج امام(علیه السلام) شد. چون در عین این که غیبت برای ترس از کشته شدن است، برای امتحان کردن بندگان و معتقدین به آن حضرت نیز می‌باشد که این هم جای استبعاد ندارد، به عبارت دیگر فرضیّه ترس از کشته شدن در تمام موارد دیگر نیز جاری است.

2. سخن شهید صدر در معنای غیبت به دو صورت ناشناسی (مردم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند) و ناپیدایی (جسم و شخص او دیده نمی‌شود) و بنا کردن مسأله‌ی ازدواج را بر ناشناسی، سخن جامع و فراگیری نیست، چون نمی‌توانیم به ناشناسی به تنهایی و یا به ناپیدایی آن حضرت قطع پیدا کنیم، چرا که ممکن است آن حضرت گاهی ناشناس باشد و گاهی ناپیدا، همانطور که این برداشت از روایات نیز قابل استفاده است.([52])

3. شهید صدر معتقد است زنی که لیاقت و شایستگی و به اصطلاح هم کفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور این سخن از ایشان جای تعجب است، چرا که زنان شایسته و بایسته با فضائل اخلاقی و معنوی بالا در هر دوره‌ای وجود داشته و هست. زنانی همچون حضرت مریم(علیها السلام) و آسیه همسر فرعون که در قرآن کریم الگوی دیگران شمرده شده‌اند([53]) و یا مانند حضرت خدیجه همسر پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده‌اند و هستند و از سوی دیگر در روایات وارده در شأن و خصوصیات اصحاب و یاران خاصّ امام زمان(علیه السلام) آمده است که پنجاه نفر آنان زن می‌باشند.([54])

آیا اینگونه زنان که لیاقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند و محرم خیلی از اسرار هستند، لیاقت همسری آن حضرت را ندارند؟ چه مانعی دارد که امام(علیه السلام) از میان آنان زنی را به همسری برگزیند؟

4. به نظر می‌رسد که ازدواج آن حضرت به صورت ناپیدایی امری ممکن باشد برخلاف شهید صدر که آن را غیر ممکن می‌داند، زیرا ناپیدایی امری همیشگی برای امام(علیه السلام) نیست، و از سوی دیگر همانطور که برای همراهان و خواصّ غائب نیست([55]) برای همسر خود نیز می‌تواند غائب نباشد.

ـ نتیجه گیری:
کسانی که می گویند حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج نکرده است، تنها دلیلشان فلسفه‌ی غیبت است که آنهم ترس از کشته شدن و افشاء سرّ امام است. ولی با توجّه به موارد دیگر در فلسفه‌ی غیبت که در طول یکدیگربودند نه در عرض، این امر نمی‌تواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در این بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نیاز به اطلاعاتی کافی و جامع و احاطه‌ی کامل بر زندگی شخصی آن حضرت دارد و این نیز در حدّ توان ما نیست.

از سوی دیگر در مباحث تحقیقی و علمی نیاز به دلیل داریم و براساس مدارک و ظواهر به نتیجه می‌رسیم. بنابراین، گرچه با وجود این گونه مدارک، ازدواج آن حضرت امری ممکن است، ولی نمی‌توانیم با قطع و یقین به آن حکم کنیم، همانطور که نمی‌توانیم به عدم ازدواج قطع پیدا کنیم.

آیا سکوت بهتر نیست؟
ـ نظریّه سوّم: گروهی دیگر می‌گویند نباید به اینگونه مباحث پرداخت و نهایتاً باید توقّف کرد و در جواب این نوع سؤالات کلمه «نمی‌دانم» و «نمی‌دانیم» را بر زبان جاری می‌کنند، چرا که اصل ازدواج یا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نیست، زیرا در مباحث اعتقادی ما نیامده است که باید معتقد شویم به امام زمانی که ازدواج کرده یا نکرده است. این نوع موضوعات از مسائل شخصی است که معمولا در روایات نیامده و کسی هم به آن نپرداخته است، حتّی امام عسکری(علیه السلام) نیز در رابطه با ازدواج فرزندش چیزی نفرموده است.

نگاه اجمالی به تاریخ غیبت صغری و کبری حاکی از وجود نداشتن چنین مسائلی است و حتّی کسانی که توفیق لیاقت ملاقات با آن حضرت را یافته‌اند، هیچگونه سؤالی درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است و غالباً به دلیل مشکلات فراوان یا نیازهای مادّی و معنوی و یا پرسیدن مسائل علمی از این گونه سؤالات غافل بوده‌اند، گرچه اساساً سؤال نکردن از ازدواج طبیعی است، چرا که خیلی اوقات پیش می‌آید که سالها با اشخاص و دوستان زیادی آشنا هستیم، ولی لزومی نمی‌بینیم که از زندگی شخصی او سؤال کنیم، مثلا بگوییم آیا همسر دارید؟ اگر دارید دختر چه کسی است؟ آیا فرزند دارید؟ جنسیّت آنها چیست؟ و... لذا اساساً لزومی ندارد که از این گونه امور مطّلع شویم و این مسائل در زندگی ما نیز هیچ تاثیری ندارد و به دلیل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیریم.

ـ نقد و بررسی:
درست است که اینگونه مسائل جنبه شخصی دارند و دانستن یا ندانستن آن تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما مانند انسانهای عادی نبوده‌اند که بی‌تفاوت از کنارشان بگذریم، زیرا آنها هادیان و رهبران دینی و اجتماعی مردم هستند که طبق نصوص متعدّد از آیات و روایات، دارای مقام عصمت و مصونیّت از خطا و اشتباه می‌باشند.

لذا دوستان و شیعیان آن حضرت دوست دارند سیره و روش آن امام را در مسائل خانوادگی و شخصی نیز بدانند و به ابهامات و یا سؤالات احتمالی ذهن خویش پاسخی مناسب بدهند و این مسأله مختص به امام مهدی(علیه السلام) نیست، همانطور که هنوز عدّه‌ای می‌پرسند: چرا امام حسن مجتبی(علیه السلام) با جعده ازدواج کرد؟ یا چرا امام جواد(علیه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون، یعنی کسی که قاتل پدرش بود ازدواج کرد؟ آیا از آنها فرزندی باقی ماند؟ و... امام عصر(علیه السلام) نیز از این قاعده مستثنی نیست، بلکه قضیه برعکس است و حسّاسیّت در امام زمان(علیه السلام) که مهدی موعود است و قیام خواهد کرد و حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد و... بیشتر است.

بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد، گرچه به علّت موقعیّت استثنایی وی که همان در غیبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانی نداریم و ناچاریم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اکتفاء کنیم.

یاد آوری یک نکته:
لازم به یاد آوری است که بحث اصلی ما ازدواج امام زمان(علیه السلام) است که مطالب مذکور پیرامون همین عنوان است. ولی از مباحثی پیرامون فرزندان و ویژگی‌های همسر آن حضرت که لازمه ازدواج است خودداری کردیم و سعی بر این بود که به مقدار نیاز اکتفاء و از زیاده گویی پرهیز نماییم.

ـ نتیجه‌گیری کلّی:
دلایل نظریّه‌ی اوّل (قائلین به ازدواج آن حضرت) یا مخدوش است و رسا نیست و یا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است و از بیان ازدواج وی در زمان غیبت ساکت است.
دلائل نظریّه‌ی دوّم (قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت) که فلسفه‌ی غیبت یعنی ترس از کشته شدن بود، با احتمالات و ذکر موارد دیگر فلسفه غیبت و این که آن موارد در طول یکدیگرند، نتوانست مدّعای خود را به طور کامل ثابت کند.
دلیل نظریّه‌ی سوّم (قائلین به توقّف) که عدم اعتقادی بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سیر تحقیقات علمی و اشتیاق شیعیان بر اطّلاع از این مسائل و پیدا کردن جوابی برای سؤالات و ابهامات ذهنی خود، سازگار نبود.

بنابراین، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مکروه بودن عزوبت و ترک آن در هر حالی و مانع نبودن فلسفه‌ی غیبت، می‌توان نتیجه گرفت که وی ازدواج کرده است و لازم نیست که این امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود و با فلسفه‌ی غیبت منافات داشته باشد، بلکه همسر وی می‌تواند زنی پاکدامن و خودساخته همچون یاران خاصّ و یا ابدال آن حضرت باشد و همچنین لازم نیست که این ازدواج، از نوع دائم آن باشد، بلکه با ازدواج موقّت (غیر دائم) نیز می‌تواند به امر مستحب عمل کند، همانطور که لازم نیست حتماً عمر همسر وی مانند عمر خود آن حضرت طولانی باشد.

از طرفی لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نیست که سؤال شود فرزندانش در کجا زندگی می‌کنند؟ بلکه ممکن است ازدواج کرده باشد ولی دارای فرزند هم نباشد و نداشتن فرزند نیز برای آن حضرت نقص نیست، چرا که وی می‌تواند صاحب فرزند شود، ولی به دلیل انجام مأموریت الهی و حفظ خود از شناسایی دیگران، می‌تواند با اختیار خود صاحب فرزند نشود.

پس اگر چه دلیل محکم و قاطعی بر ازدواج آن حضرت در اختیار نداریم، ولی مانعی هم برای ازدواج نمی‌بینیم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج می‌توانیم معقتد شویم که آن حضرت ازدواج کرده است. واللّه اعلم.

«کتابنامه»
1. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بیروت / 1404.
2. نوری طبرسی، میرزا حسین، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمکران، چ دوم / 77.
3. سعادتپرور، علی، الشموس المضیئة، نشر احیاء کتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سید محمدجواد وزیری.
4. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم / 1409.
5. مکی عاملی، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقیة، 10 جلدی، دار العالم الاسلامی بیروت.
6. نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام.
7. طباطبایی یزدی، محمّدکاظم، عروة الوثقی.
8. طباطبایی، محمّد حسین، شیعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسین، چ دوازدهم / 76.
9. نعمانی، ابن أبی زینب، الغیبة، انتشارات صدوق.
10. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی، انتشارات مسجد جمکران، چ أوّل / 84.
11. سیّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضی، قم.
12. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدی، مکتبة العلمیة قم.
13. عاملی، جعفر مرتضی، دراسة فی علامات الظهور والجزیرة الخضراء، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم ترجمه محمّد سپهری.
14. تهرانی، آغابزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت.
15. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ناشران قم، چ أوّل.
16. باقی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(علیه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.
17. طوسی، محمّد بن حسن، الغیبة، انشتارات بصیرتی، چ دوم.
18. صدوق، محمّد بن علیّ، کمال الدین، نشر اسلامی 2 جلدی.
19. صدوق محمّد بن علیّ علل الشرایع، دار احیاء التراث العربی، چ دوم.
20. صدر، سیّد محمّد، تاریخ الغیبة الکبری، دار التعارف سوریه.
21. عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علمیه قم.
22. کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی، دار التعارف، لبنان.
23. افتخارزاده، سیّد حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان(علیه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.
24. سیّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم / 1409 هـ.
25. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، 4 جلدی، 1413 هـ.
26. إبراهیم بن علیّ، کفعمی، المصباح، انتشارات رضی، قم / 1405 هـ.

 

منبع خبر: پایگاه مؤسسه تحقیقاتی ولیعصر (عج)

شنبه 12/5/1387 - 10:26
فلسفه و عرفان
بحث و مجادله درباره طول عمر حضرت مهدی روحی فداه بحثی هدفدار و سازنده و پایه ای نیست، بلكه بحث در این مسأله را می توان نوعی تجاهل العارف و قسمی دشمنی دانست، زیرا احدی را نیافته ایم كه در عمر فرشتگان و یا طول عمر شیطان لعنةالله علیه و یا طول عمر خضر علیه السلام – كه از آب زندگی نوشید و از زمان حضرت موسی علیه السلام تاكنون زنده ماند است – مناقشه و بحث كند. این مباحثات و شبهات همه و همه در طول عمر حضرت صاحب الزمان علیه السلام است. پس این همه سر و صدا و استهزا و تجاهل برای چیست؟ آیا این اعمال بخاطر و به انگیزه كینه و عداوت نسبت به خاندان پیامبر، صورت می پذیرد؟! با استبعاد نسبت به قدرت خدای تعالی؟! و ارزش این استبعاد – كه از نادانی و یا جهل مایه می گیرد – در برابر واقعیت چه خواهد بود؟ به یاد دارم زمانی كه فضا نوردان بر سطح ماه نشستند و این خبر در شرق و غرب منتشر گردید و تمام رادیوها و مطبوعات از آن گفتگو كردند و چهره فضانوردان – در ساعتی كه بر روی ماه نشستند – بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و قمرهای مصنوعی آن تصاویر را به همه جا فرستادند … با تمام این اوصاف و اخبار، بسیاری از افراد – كه من می شناختم – این رخداد را مسخره كرده آن را به عنوان دروغترین دروغها تلقی كردند، حتی یكی از آنان به من می گفت: من از تو تعجب می كنم كه چگونه این خبر را باور می كنی؟! چگونه ممكن است نصاری و كفار بر سطح قمر فرود آیند؟! آیا ممكن است استبعاد و انكار آنان باعث آن شود كه واقعیت رسیدن ماه را انكار نمائیم؟! طبیعی است بگوئیم …نه . طول عمر حضرت مهدی علیه السلام حقیقتی است ثابت كه مجالی برای انكار و یا شك نمودن در آن نیست. تمام شبهاتی كه .....


در این موضوع عنوان گردد، از درجه اعتبار و ارزش ساقط است زیرا تشكیك در این مسأله همانند تشكیك در حرارت آتش و نور خورشید در نصف النهار و دیگر امور ثابت و حقایق واضح است.
طول عمر در پرتو آیات قرآن كریم وقتی كه مسأله طول عمر را بر قرآن عرضه داریم، نمونه های فراوانی از افراد بشر خواهیم یافت كه خدای متعال برای آنان چنین مقدر فرمود كه زیستی طولانی داشته باشند. با این نمونه ها طول عمر حضرت مهدی علیه السلام امری عادی خواهد بود و بلكه طول عمر هر انسانی كه خداوند برای وی عمر طولانی مقرر فرموده باشد امری معمولی خواهد بود. اینك نمونه هائی چند از قرآن حكیم: « و لقد ارسلنا نوحاً الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاماً فاخذهم الطوفان و هم ظالمون» 3 نوح را به سوی قومش فرستادیم. در میان آنان 950 سال درنگ نمود. آنگاه آن قوم گرفتار طوفان شدند كه ظالم بودند.
این آیه كریمه می فرماید: زمانی كه نوح علیه السلام مردم را به خدا دعوت فرمود 950 ساله بود. عمر وی – زمانی كه به پیامبری مبعوث گردید – چقدر بود؟ و چند سال پس از طوفان زندگی كرد؟ در حدیث از امام صادق علیه السلام وارد شده ه فرمودند: « نوح 2300 سال زندگی كرد. 850 سال قبل از آنكه مبعوث شود و 950 سال در میان قومش كه آنان را دعوت می نمود و 500 سال هم پس از آنكه سفینه او به خشكی نشست و آب پائین آمد. آنگاه شهرها را ساخت و فرزندانش در شهرها ساكن گردیدند.» و در روایت دیگری آمده است: « نوح 2500 سال زندگی نمود.» به هر حال واضح است كه نوح علیه السلام به قدرت خدای تعالی این قرون طولانی را زندگانی كرد.
از حضرت زین العابدین علیه السلام روایت است كه: « در قائم سنتی از نوح است كه آن سنت طولانی عمر می باشد » قدرت الهی در تحقیق مشیت و اراده و مطیع نمودن طبیعت در داستان حضرت یونس نبی علیه السلام تجلی می كند، آنكس كه: « فالتقیة الحوت و هو ملیم . فلولا انه كان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون » ماهی او را – كه مورد ملامت مردم هم بود – بلعید و اگر او را تسبیح كنندگان نبود هر آینه تا روز قیامت در شكم ماهی باقی می ماند. ظاهر آیه این است كه اگر حضرت یونس علیه السلام خدا را در شكم ماهی تسبیح نمی نمود، تا روز قیامت در همانجا زنده باقی می ماند. اینكه برخی از مفسران گفته اند: اگر یونس از دنیا می رفت، شكم ماهی قبر او بود و جسد وی در شكم ماهی تا روز قیامت باقی می ماند، برداشت و استنباطی خلاف ظاهر آیه است. زمخشری در تفسیر خود، كشاف، گوید: ظاهر فرموده خدای تعالی از للبث فی بطنه عبارت است: از ماندن وی در شكم ماهی به صورت زنده تا روز قیامت. و در تفسیر بیضاوی نیز نظیر همین مطلب آمده است. شاید معنی آن باشد – و خدا داناست – كه یونس پیامبر صلی الله علیه و آله با زنده ماندن ماهی تا روز قیامت زنده و محبوس در دل او باقی می ماند از این آیه استفاده می شود كه خدای تعای قادر است انسانی را در مكانی كه نه هوائی در آن است و نه خوراكی و نه شیئی از لوازم زندگانی و بقاء، حفظ نماید، بلكه او را از هضم شدن در شكم ماهی و تبدیل شدنش به جزئی از بدن ماهی تا میلیونها سال حفظ كند.
آیا خدای تعالی نمی تواند ولیّ خود را از مرگ نگاه داشته به وی صدها سال عمر ببخشد؟! طول عمر از دیدگاه مسائل اعتقادی اگر به موضوع طول عمر از دیدگاه مسایل اعتقادی بنگریم، آنرا جدا مطلبی معمولی خواهیم یافت، زیرا هر كس كه به خدای تعالی معتقد باشد، به این مطلب نیز اعتقاد دارد كه سرآمد زندگانی ها به دست خداوند است. معنی این مطلب آن است كه خداست كه اجلها را برای هر كس و برای هر موجود زنده ای مقدر می فرماید. خدای متعال می تواند همانگونه كه مرگها را پیش می اندازد، طولانی نیز بسازد. پس هنگامی كه خدای تعالی برای یكی از بندگانش طول عمر را مقرر فرمود، بدیهی است كه اسباب مادی و طبیعی طول عمر را برای وی فراهم می سازد. نیز ممكن است كه عمر طولانی را بوسیله وسایل طبیعی و غیر طبیعی و ماورایی هر دو فراهم ساخته باشد و لازمه این كار خرق طبیعت و عادت نیست. همانگونه كه در این مورد می توان از وسایل و عواملی نام برد كه عمر را كوتاه می نمایند و مرگ را نزدیك می كنند، به همین ترتیب وسایلی موجود است كه می تواند عمر را طولانی كرده مرگ را به تاخیر افكند. هر دو نوع این وسایل و لوازم، یكسان در قدرت خدای تعالی است. برای توضیح این مطلب چنین گوییم: واضح است كه جسم انسان پس از مرگ متعفن و متلاشی می گردد و اجزاء آن متفرق و به كرمها مبدل می شود.
این مسأله ای است طبیعی، ولی ما امروزه در شهر قاهره دهها بدن مومیایی شده از زمان فراعنه می یابیم كه بر آنها هزاران سال گذشته ولی تاكنون اعضاء جسد از یكدیگر متفرق و متلاشی نشده اند، هیچكس در این مورد نمی گوید كه این خلاف عادت است و خرق عادت و طبیعت بلكه یك قانون طبیعی است كه قانون طبیعی دیگر را نقض نموده است، یعنی مومیایی كردن ناقض و مانع تعفن و متلاشی شدن بدن است. اگر از مومیایی شدن اجساد بگذریم، به مرحله بالاتری می رسیم كه موجب شگفتی و تعجب است، مثلا قبر برخی از بندگان صالح خدا كه منهدم گردید، دیده شد كه اجساد در درون آن قبرها تازه مانده و كوچكترین تغییری ننموده است. از آنجمله جسد شیخ صدوق0- در یكی از مناطق اطراف تهران – یافته شد. از وفات او 900 سال گذشته بود، ولی جسد تازه مانده بود.1 در زمان ما خواستند جسد صحابی بزرگوار « حذیفة بن یمان » را از ساحل رود دجله مدائن به كنار مرقد صحابی جلیل « سلمان فارسی» در مدائن ببرند. زمانی كه قبر را شكافتند و جسد ظاهر شد. گوئی كه در همان روز از دنیا رفته بود! جسد و ویژگیهای چهره به هیچ وجه تغییر ننموده بود، حال آنكه وفات وی در سال 36 هجری اتفاق افتاده است! تازه جسد او مومیائی نگردیده بود اما به اذن خدا تازه باقی مانده بود. بین مؤمنان معروف است كه هر كس بر غسل جمعه مواظبت نماید جسدش نخواهد پوسید. بنابراین طبیعت چیزی است و اراده خدا فوق طبیعت است و مشیت او فوق ماده و مادیات، زیرا پروردگار قادر خالق طبیعت و ماده بوده هر گونه بخواهد آن را دگرگون نموده و هر نوع بخواهد در آن تصرف می كند، زیرا اوست كه به اشیاء، خصوصیاتشان را عنایت فرموده است. پس ممكن است كه حضرت مهدی علیه السلام در زندگانیشان جهات بهداشتی را مراعات نموده آنچه را كه نافع است و مضر نیست میل فرمایند. در نتیجه از تمام امراض سالم باشند و اندام و اعضای بدن آن حضرت فعال مانده وظائف خود را به بهترین وجهی كه مطلوب است انجام دهد. روی همین جهات پیری و ضعف و ناتوانی و پژمردگی در جسم آن حضرت راه نیافته همواره از تازگی و طراوت برخوردارند، گوئی جوانی است كامل و قوی با اعضائی سالم. همه اینها به خاطر قابلیت ها و استعدادها و توان هائی است كه خدای تعالی در جسم حضرت مهدی علیه السلام قرار داده است .
خلاصه كلام آنكه، خدای تعالی حافظ و نگهبان حضرت صاحب الامر علیه السلام است و هموست كه وی را از پیش آمدهای روزگار و حوادث زمانه حفظ فرموده عمر حضرتش را به – هر مقداری كه بخواهد – طولانی می سازد و جسم وی را از هر مرض و آفت و كسالتی حافظ است .
شنبه 12/5/1387 - 10:24
دانستنی های علمی

نمیدونم این عکس دیده میشه یا نه

ولی با اینترنت نگاش کنین

حرفم اینه -قدر امام(ره) و شهدا رو  پاس و مکرم بداریم

 

شنبه 12/5/1387 - 10:9
خانواده

یا مهدی (عج)مولای من !
سالهاست صبح های جمعه ندبه گویان ،
با اشک ، مژه چشم هایم را آب و جارو می کنم ،
تا مگرقدمگاه تو شود
و در غروب غم انگیز چشمانم سمات را زمزمه می کنم .    
و اشک حسرت می ریزم .
بیا تا در حریمت بیاسایم ,
با گریه هایت همنوا شوم،
سر بر شانه بغض بگذارم و مثل ابر بهار گریه کنم و دانه های مروارید چشمانت را در صدف نگهداری کنم .
ای سوار سبز پوش لحظه های من !
می دانم که روزی می آیی و پرستو های مهاجر را بر شاخسار آرامش ، ما وا می دهی ای خوب !
دیگر نمی توانم اشکهایم را ،
در چاه چشمانم اسیر کنم ،
باران اشکم را بر سجاده نیازم جاری می کنم که اشک ،
مهر استجابت دعاست .
ای زلال عصمت ، آتش معصیت در وجودم شعله ور است ،
بر من ببار و تطهیرم نما ،
بیا تا ایمانم غرق گرداب گناه نشده است....

شنبه 12/5/1387 - 9:57
فلسفه و عرفان

در هر روزگاری و در میان هر قومی و امتی و در هر سرزمینی، و به زبان هر پیامبر، یا حكیم، یا بزرگی كه سخن از موعود رفته است،  به تعبیرها و اصطلاحها، و نامهای متعارف درمیان همسان قوم و مردم بوده است، و منظور از همه آن تعبیرها و اشارتها و نامها، سرانجام، موعود آخرالزمان است. و آن موعود، مهدی است، مهدی موعود.

در انجیل مرقس باب ۱۳ چنین آمده است:

۩  پس بر حذر باشید و بیدار شده و دعا كنید، زیرا كه نمی دانید كه آن وقت كی می شود.

۩  مثل كسی كه عازم شده خانه خود را واگذارد، و ملازمان خود را بر آن گماشته هر یكی را به شغلی خاص مقرر نماید و دربان را امر فرماید كه بیدار بماند.

۩  و بدین طور بیدار باشید زیرا نمی دانید كه صاحب خانه كی می آید در شام، بانگ خروس و یا صبح.

۩  مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد.

در كیش هندو و نیز در كتب پورانا شرح مفصلی درباره دوران آخر عصر كالی یعنی آخرالزمان آمده است. در آیین زرتشتی، سوشیانت، مزدكیان، به منزله كریشنای برهمنان، بودای پنجم بودائیان، مسیح یهودیان، فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان است.

در کتب مقدس هندوان آمده است که: در آخر زمان هنگامیکه تمامی دنیا پر از ظلم و فساد گشت شخصی بنام منصور ظهور می نماید که بر تمامی دنیا مستولی می گردد. او نسبت به تمامی افراد اعم از با ایمان و ناایمان شناخت داشته و همگی آنها را بسوی خدا دعوت می نماید. 

در کتب زرتشتیان در مورد مصلح جهانی اینطور آمده است: از سرزمین اعراب و از میان فرزندان هاشمی مردی ظهور می کند که با ارتش بزرگ و گسترده خود ادامه دهنده دین جد خود گشته و زمین را از عدل و داد پر می کند.  

در کتاب تورات عنوان شده که خداوند برای اسماعیل خیر و برکت فراوان قرار داده و نسل او را با ۱٢ شاهزاده افزون می نماید که تبدیل به ملت بزرگی خواهند شد. 

در زبور نیز مصلح جهانی بدینگونه معرفی شده است: خداوند مرد وارسته ای را بر می گزیند که بر جهان مستولی می گردد و آرامش و سکون را برای همگان به ارمغان خواهد آورد.  

نکته قابل توجه در اینجا آن است که پیروان مذاهب مختلف بر این باورند که مصلح جهانی از میان آنان خواهد بود؛ بعنوان نمونه طرفداران دین  زرتشت معتقد هستند، مصلح جهانی مردی از سرزمین فارس خواهد بود. یهودیان نیز آن را از فرزندان بنی اسرائیل دانسته و مسیحیان آن را بر  مسلک خود می دانند و مسلمانان بر این باورند که مصلح جهانی از تبار  هاشمی و از نسل نبی اکرم (ص) می باشد.

با نگاهی دقیق تر به باورها و اعتقادات دیگر ادیان به این نکته می رسیم که اعتقادات آنان با آنچه مسلمانان از آن به عنوان مصاح جهانی یاد می کنند صدق می نماید؛ چرا که در میان اجداد حضرت مهدی (عج) شهربانو، همسر سید ساجدین دختر یزدگرد سوم پادشاه عهد ساسانی ایران وجود دارد که گفتار دین زرتشت را کامل می نماید و از آنجائیکه هاشمیان و بنی اسرائیل هر دو از نسل حضرت ابراهیم (ع) هستند، پس گفتار یهودیان نیز میتواند صدق پیدا کند و از طرف دیگر می دانیم که مادر حضرت مهدی (عج) نرجس خاتون از شاهزادگان و نوه قیصر روم میباشند که بر دین مسیحیت بوده است.

شنبه 12/5/1387 - 9:27
دانستنی های علمی

سلام مهدی جان . 

به زیر باران خواستم دعا كنم.
باران بند امد.
به زیر باران خواستم خانه خدا را حلقه بكوبم .
باران نبارید.
باور كن نبارید.
و در ان سكوت بی باران فر یاد بی رنگ دلم بی صدا هزار هزار نباریدن را گلایه می گفت.
نمی دانم:
می شود آیا!....
حجله شهیدان را در انتظار باریدنی دیگر به گل آراست.
می شود آیا!...
مرمر مزارشان را به امید اجابتی دیگر با سبزی خز غبار ربود؟
می شود آیا!...
به زیر باران گلابپاش جمعه شب سمات به امید شفاعت خواند؟
نمی دانم ؟
می شود آیا!...
در ملكوت آسمان دل شهیدان را به تر فند عشق به ندای اجابت به دو دست دعا ربود؟
می شود آیا!...
در جانماز صبح بر تر بت آقا حسین ع بوسه زد و به شهادت مادر سادات به محرمیت شهدا خطبه خواند؟
می شود آیا!...
در قنوت غفیله به حرمت بی صدایی قلب كوچك شهید فاطمه نطفه اهانت به محمد پدر و فرزندان را خشكاند ؟
دلم بی تاب شد.
ندای قلم قلبم در حرمت بغض خشكید .
بگو : می شود آیا!....
شنبه 12/5/1387 - 9:25
شعر و قطعات ادبی

دلخوشم من چون گدای این درم               هم گدای فاطمه هم حیدرم
سوی این در هست دائم دست من           نیست حاجت بر سرای دیگرم
آبرویم از در این خانه است                       زین سبب از خلق عالم برترم
تا که آید نام زیبای حسین (ع)                  اشک آید از دو چشمان ترم
روضه‌هایش چون به گوشم می‌رسد          می‌زند بر سینه و دل آزرم
کاش می‌شد کربلا باشم شبی                تا به برگیرم مزار دلبرم
یاد دارم کودکی بودم ولی                        شور عشقی بود دائم در سرم
تا که آیام محرم می‌رسید                        می‌نمودم رخت ماتم در برم
یاد دارم مانده در گوشم هنوز                    گریه‌های بی صدای مادرم
اینچنین می‌گفت با صد شور و شین          من فدای کام عطشان حسین (ع)

شنبه 12/5/1387 - 9:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته