• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3403روز قبل
بهداشت روانی

شش نكته درباره كم شنوایی سالمندان

 

 

 

 

  

 

كم شنوایی یكی از شایع ترین وضعیت هایی است كه برای سالمندان پیش می آید. در افراد بالای ۶۰ سال، یك تن از هر ۳ نفر و نیمی ازافراد بالای ۸۵ سال دچار كم شنوایی اند. اختلال شنوایی سبب می شود در درك و دنبال كردن نصیحت های دكتر، عكس العمل نسبت به علائم هشدار دهنده و شنیدن صدای زنگ در و آژیر خطر دچار اشكال شویم. همچنین سبب می شود صحبت با دوستان و خانواده برایمان مشكل شود. همه این موارد می توانند خسته كننده، عاجز كننده و حتی خطرناك باشند.

آیا من دچار اختلال شنوایی هستم؟

سؤالات زیر را از خودتان بپرسید. اگر پاسخ شما به ۳ مورد یا بیشتر «بلی» بود، ممكن است دچار اختلال شنوایی باشید و نیاز باشد شنوایی تان توسط پزشك بررسی شود.

- آیا در شنیدن صدای تلویزیون مشكل دارم؟

- آیا در محیط شلوغ و پرسروصدا در شنیدن اصوات دچار اشكال می شوم؟

- آیا زمانی كه دو یا چند نفر همزمان در حال صحبت اند، دنبال كردن گفت وگوها برایم مشكل است؟

- آیا برای درك محاورات معمول،  كوشش زیادی بایستی انجام دهم؟

- به نظرم می رسد بسیاری از افراد هنگام صحبت كردن زمزمه می كنند (یا واضح صحبت نمی كنند)؟

- گفته های دیگران را درست نمی فهمم و پاسخ های نامناسب می دهم؟

- اغلب از افراد می خواهم صحبت هایشان را تكرار كنند؟

- آیا در درك گفتار زنان و كودكان، دچار اشكال می شوم؟

- آیا دیگران از این كه صدای تلویزیون را خیلی بلند می كنم،  شكایت دارند؟

_ آیا خیلی اوقات صدای زنگ، غرش یا هیس هیس در گوشم احساس می كنم؟

- آیا به نظر می رسد بعضی از اصوات بیش از حد بلند هستند؟

چه كاری از من ساخته است؟

وجود اختلالات شنوایی موضوعی جدی است. اگر تصور می كنید دچار اشكال شنوایی هستید، مهمترین كار مراجعه به پزشك است. پزشك ممكن است شما را به یك متخصص گوش و حلق و بینی ارجاع دهد. متخصص گوش و حلق و بینی سعی می كند علت كم شنوایی شما را تشخیص و درمان مقتضی را پیشنهاد دهد. او نیز ممكن است شما را به كارشناس شنوایی، یعنی شنوایی شناس ارجاع دهد. شنوایی شناس می تواند شنوایی شما را ارزیابی كند. گاهی شنوایی شناس و متخصص گوش و حلق و بینی برای یافتن راه درمانی مناسب با یكدیگر همكاری می كنند. در صورت نیاز به سمعك،شنوایی شناس به شما كمك می كند، سمعك مناسب را انتخاب كنید.

چرا شنوایی ام را از دست می دهم؟

كم شنوایی علت های گوناگونی دارد. بعضی افراد با بالا رفتن سن، شنوایی شان را از دست می دهند. این حالت پیرگوشی نامیده می شود. پزشكان به درستی نمی دانند علت بروز پیرگوشی چیست. اما به نظر می رسد این حالت در برخی خانواده ها بیشتر است. یكی دیگر از علل كم شنوایی، قرار گرفتن در معرض اصوات بلند است. این حالت را كم شنوایی ناشی از سرو صدا می گویند. بسیاری از كارگران صنایع، كشاورزان، نوازندگان آلات موسیقی، كارگران هواپیمایی، كارگران مسئول قطع درختان و ارتشی ها دچار این نوع كم شنوایی اند. گاه صدای بلند سبب می شود در گوشهای خود صدای زنگ، هیس هیس یا غرش بشنویم كه آن را وزوز می گویند. كم شنوایی ممكن است در اثر عوامل ویروسی یا باكتریایی، سكته ها و بیماری های قلبی، ضربه های وارده به سر، تومورها و برخی بیماری ها ایجاد شود.

چه درمانها و تجهیزاتی می توانند مفید باشند؟

درمان مورد نظر بستگی به نوع اختلال شنوایی دارد. در این جا به رایج ترین درمانها اشاره شده است:

سمعك

سمعك وسیله كوچكی است كه درون یا پشت گوش قرار می گیرد. زمانی كه از سمعك استفاده می كنید، اصوات تغییر می كنند. اما شما به كمك یك شنوایی شناس می توانید به آن عادت كنید. شاید لازم باشد چند سمعك را امتحان كنید تا نوع مناسب را پیدا كنید. از شنوایی شناس بخواهید سمعك را چند وقتی به شما قرض دهد. تا زمانی كه با سمعك خود احساس راحتی كنید می توانید از شنوایی شناس كمك بخواهید.

وسایل كمك شنیداری شخصی

این وسایل با كاستن اصوات اطراف به شما كمك می كنند تنها صداهای دلخواه و مورد نظرتان را خوب بشنوید. برخی از آنها برای شنیدن اصوات در اتاق های شلوغ یا جلسات گروهی و برخی دیگر برای محاورات دو نفری مناسب اند.

سمعك های دارای ورودی مستقیم

این نوع سمعك ها را می توان مستقیماً  به تلویزیون، رادیو، میكروفون و وسایل كمك شنیداری وصل كرد و بهتر شنید.

وسایل تقویت كننده تلفن

برخی از تلفن ها طوری ساخته شده اند كه با سمعك های خاصی كار می كنند. اگر سمعك شما دكمه T (تلفن) دارد، می توانید از كارخانه سازنده تلفن خود بخواهید این نوع تقویت كننده تلفن را روی دستگاه تلفن تان نصب كند. این دستگاهها به شما كمك می كنند صدای تلفن را بهتر و اصوات محیط را كمتر بشنوید.

كاشت حلزون

كاشت حلزون سه قسمت دارد: یك قسمت كه روی سر قرار می گیرد، یك پردازش گفتار و یك گیرنده قسمت سری كه درست پشت گوش قرار می گیرد. این گروه اصوات را جمع كرده و به پردازشگر گفتار می فرستد. پردازشگر دستگاه كوچكی است كه می توان آن را در جیب گذاشت یا روی كمربند بست. پردازشگر گفتار اصوات را تبدیل به سیگنال خاصی می كند و به گیرنده می فرستد. گیرنده وسیله گرد كوچكی است به ابعاد تقریبی یك ریالی، كه جراح آن را زیر پوست پشت یكی از گوش ها قرار می دهد.گیرنده سیگنال صوتی را به مغز می فرستد. دستگاههای كاشت حلزون غالباً در خردسالانی به كار می رود كه كم شنوا متولد می شوند. ولی بزرگسالان دچار كم شنوایی شدید تا عمیق نیز، هر چه بیشتر رو به این تجهیزات می آورند.

لب خوانی یا گفتار خوانی

افرادی كه از این روش استفاده می كنند، باید توجه زیادی به گوینده داشته باشند. آنان چگونگی حركات دهان و بدن افراد به هنگام صحبت را در نظر دارند. مربیان آگاه می توانند به شما كمك كنند طریقه لب خوانی یا گفتارخوانی را بیاموزید.

آیا خانواده و دوستانم می توانند مرا كمك كنند؟

بلی،  شما و خانواده شما به كمك هم می توانید شنیدن را ساده تر كنید. بعضی از كارهایی كه می توانید انجام دهید عبارتند از:

* برای خانواده و دوستانتان در مورد كم شنوایی توضیحاتی بدهید. لازم است آنان بدانند شنیدن برای شما مشكل است. هرچه بیشتر به آنان بگویید، آنان بیشتر می توانند به شما كمك كنند.

* از خانواده و دوستانتان بخواهید هنگام صحبت رویشان به سمت شما باشد تا بتوانید چهره آنان را ببینید. نگاه به حركات چهره و حالات آنان، به شما كمك می كند سخنانشان را بهتر درك كنید.

* از مردم بخواهید بلندتر صحبت كنند ولی فریاد نزنند. به آنان بگویید لازم نیست آهسته صحبت كنند فقط واضح حرف بزنند.

* تلویزیون و رادیو را هنگامی كه نیاز به آنان نیست، خاموش كنید.

* توجه داشته باشید صداهای اطرافتان می توانند شنوایی را برای شما مشكل تر كنند. زمانی كه به رستوران می روید، نزدیك آشپزخانه یا بلندگوی پخش موسیقی ننشینید. صداهای زمینه شنیدن صدای گفت وگوی مردم را برای شما مشكل می كند.

ممكن است برای دیگران همكاری با شما در بهتر شنیدن اصوات ابتدا مشكل به نظر رسد. با گذشت زمان شما نیز عادت می كنید هنگام صحبت به چهره افراد نگاه كنید و دیگران نیز عادت می كنند بلندتر و واضح تر صبحت كنند. صبور باشید و این كارها را ادامه دهید، بهتر شنیدن ارزش این تلاش را دارد.

از كجا می توانم اطلاعات بیشتری بدست آورم؟

شما می توانید از تمامی مراكز شنوایی سنجی مستقر در درمانگاهها و بیمارستانها اطلاعات بیشتری بدست آورید. سایت های زیر اطلاعاتی به زبان انگلیسی در اختیار شما قرار می دهند:

http://www.agbell.org/

http://www.audiology.org/

http://www.entnet.org/

http://www.shhh.org/

http://www.asha.org/

http://www.ata.org/

http://www.ihh.org/

http:/www.nih.gov/nia

 

منبع: http:// www. Nidcd

ترجمه: گیتا موللی

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:27
بهداشت روانی

زندگی سالم برای سالمندان

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

دوشنبه 26 دی ماه 1384   02:51 

جام جم آنلاین: در دوران سالمندی ، افراد بسیار آسیب پذیر می شوند. بازنشستگی آنها را از ساختاری که کار فراهم کرده بود محروم می سازد. این ساختار شامل موارد متعددی است:

- داشتن برنامه زمانی مشخص ، چرا که کار دلیلی برای حضور یافتن در یک محل خاص در زمان مشخص است ؛

- برخورداری از تعلق اجتماعی ، بطوریکه همکاران ، فرد را پذیرفته اند و منتظرش هستند؛

- دریافت دستمزد که باعث می شود شخص احساس کند وقت خود را صرف کار ارزشمندی کرده است.

کاهش توانایی های جسمی شامل از دست دادن حافظه ، عدم قدرت تکلم ، کاهش توان بدنی و جنسی از سایر مشکلاتی هستند که انسان با افزایش سن و ورود به دوران پیری با آن مواجه می شود و این عوامل ممکن است به افسردگی بیانجامد.

در این دوران مشکلات جدی پزشکی اغلب خود رانشان می دهند و توجه خاص و ارتباط بین مراقبین پزشکی و روان درمانگر ها لازم است. مرگ عزیزان ، افسردگی دوران سالمندی ، از دست دادن دوستان و خانواده ، فرد را آزار می دهد. بازنشستگی ، طلاق و غربت و بیگانگی برای شخص سالمند ناراحت کننده است.

دوران سالمندی می تواند همانطور که بطور شاعرانه و هنری به تصویر کشیده می شود طلایی باشد.

برای کمک به سالمندان برای گذران سالهای پیری به شکل فوق می توان از روان درمانی کمک گرفت.

سالمندان شانس کافی برای درمان ندارند و از سوی متخصصین هم با تبعیض سنی روبرو می شوند.

BBC در گزارشی آورده است که یک نفر از هر شش فرد بالای 65 سال دچار افسردگی می شوند و هر ساله یک سوم موارد خود کشی به افراد بالای 55 سال مربوط می شود.

موضوع سلامت روان در دوران سالمندی بسیار حائز اهمیت است.

محققان می گویند مردم تصور می کنند افسردگی بخشی از روند پیر شدن است اما ممکن است این افسردگی در آنها به شکل جدی ظاهر شود. به هر حال هنوز به نیاز های سلامت روان افراد به قدر کافی پرداخته نمی شود.

سرویس های رسیدگی به مشکلات سالمندان اغلب نامناسبند زیرا آنها بجای آنکه به اشخاصی در سنین مناسب برای کار تبدیل شوند ، فقط پیر تر می شوند.

فهرست اسامی که در لیست انتظار هستند زیاد است اما سالمندان کمتر تحت روان درمانی ، درمان رفتاری شناختی ، ورزش یا طب سوزنی قرار می گیرند.

حتی گاهی به جای مصرف داروهای جدید ضد افسردگی ، داروهای قدیمی برای آنها تجویز می شود و از طرف دیگر دو برابر سایرین تحت تجویز درمان با شوک الکتریکی قرار می گیرند که عوارض جانبی مانند زوال حافظه را به همراه دارد.

در مورد سالمندان مشکلات دیگری مانند بیماری های قلبی عروقی وجود دارد که می تواند باعث بروز مشکلاتی طی درمان با شوک شود.

لذا هرگز برای بهبود عادات مفید برای سلامتی دیر نیست. و افراد باید به پزشک مراجعه کنند ، یک ارزیابی کامل از وضع سلامتی خود انجام دهند ، و به هر مشکلی که دارند توجه نمایند. بیش از هرچیز مطمئن شوید که همه جوانب مربوط به سلامتی خود رادر نظر گرفته اید.

طبق نظر متخصصان ، ورزش ، در هر سنی باید اساس هر گونه برنامه بهبود سلامت باشد. لازم نیست افراد خود را برای دوی ماراتن آماده کنند. پیاده روی ، شنا ، و بسیاری از فعالیت ها را می توانند هر روز انجام دهند.

از طرف دیگر نیروی لازم برای این فعالیت ها نیز باید فراهم شود. یک رژیِم غذایی حاوی مقادیر زیاد میوه و سبزی ، غلات ، سرشار از روغن ماهی و حتی الامکان با کمترین میزان چربی اشباع برای این منظور مفید است.

بسیاری از این غذاها حاوی آنتی اکسیدان های قوی هستند که موجب ارتقاء سلامت قلبی عروقی می شوند و با سرطان و روند پیری مقابله می کنند.

یکی از اجزاء مهم یک رژیم غذایی خوب اسیدهای چرب امگا – سه هستند که در برخی انواع ماهی و مکمل های روغن ماهی یافت می شود و اثرات مفیدی بر سیستم قلبی عروقی دارند.

و هر آنچه برای سلامت قلب انجام گیرد برای ذهن نیز مفید است. چرا که مغز از همان نوع رگهای خونی تغذیه می کند.

البته داروها هم می توانند کمک کنند. از آن جمله استاتین ها که پایین آورنده کلسترول هستند بویژه همراه با رژِیم غذایی سالم و ورزش منظم سودمندند. البته پزشکان در مورد استفاده بیش از حد از داروها ابراز نگرانی می کنند ، زیرا برخی بیماران به پزشکان متعددی مراجعه می کنند و احتمالا با هر نسخه داروی متفاوتی را دریافت می کنند.

بیماران باید بدانند نوع دارو، علت مصرف و اثرات جانبی آن و احتمالا تداخل با داروهای دیگری را که احیانا مصرف می کنند ، بدانند.

علاوه بر اینها افرادی که به سالمندی نزدیک می شوند نباید نقش دوستان را در بهبود کیفیت زندگی فراموش کنند.

ارتباط با دنیای اطراف و اجتناب از انزوا طلبی و گوشه گیری واقعا مغز را فعال و فرد را قوی نگه می دارد.

 

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:27
نوجوان و جوان

رابطه هوش و موفقیت در زندگی

 

* آیا هوشبهر (IQ) بالا پیش بینی كننده تعیین كننده ای بالایی برای موفقیت در زندگی است؟

لوئیس ترمن در سال ۱۹۲۱ تحقیقاتی را مبنی بر این عقیده عمومی كه سطح بهره هوشی بالا با عدم سازگاری اجتماعی و فردی، ناتوانی یا ضعف جسمانی و بی ثباتی مرتبط است، آغاز نمود. ترمن ۱۵۰۰ نفر از كودكان سنین بین ۸ تا ۱۲ ساله كالیفرنیایی را كه هوشبهر (IQ) بالای ۱۴۰- حداقل سطح بهره هوشی بالا است- را انتخاب كرد. میزان متوسط هوشبهر(IQ) كودكان ۱۵۰ بود كه از این میان۸۰ كودك دارای هوشبهر (IQ) بالای ۱۷۰ بودند. هدف ترمن از این مطالعه زمینه ای دوره ای و مصاحبه ای پی بردن به چگونگی تأثیر بهره هوشی بالا بر روی گستره زندگی این افراد بود.

طی چند سال بعد در سال ۱۹۲۶ ترمن نشان داد كه كودكان با بهره هوشی بالا از نظر اجتماعی و جسمانی خیلی متفاوت از همسالان خود بودند. در واقع یافته های او خلاف آنچه كه تصور می شد را نشان داد. یافته های او نشان داد این كودكان گرایش به سازگاری بالای اجتماعی داشته، آنها قدبلندتر، قوی تر و سالم تر از كودكان متوسط بودند. كمتر مبتلا به بیماری و تصادفات می شوند. این كه این كودكان عملكرد خیلی استثنایی در مدرسه داشتند عجیب به نظر نمی رسید.

زمانی كه ترمن در سال ۱۹۵۶ درگذشت، مطالعه او به واسطه روانشناسان دیگر و از همه مهمتر به وسیله ملیتا اودن و رابرت سیرز و پاولین سیرز ادامه یافت. این همكاران ردپای آزمودنی های ترمن را تا دوران بزرگسالی پی گیری كردند. امروز، بعد از ۷۰ سال از آغاز مطالعه ترمن، روانشناسان به ارزیابی امور شغلی و حرفه ای و فردی آزمودنی های زنده اصلی ترمن پرداختند. (هالاهان و سیرز ۱۹۹۵).

كودكان تیزهوش ترمن در دنیای واقعی بزرگسالی چگونه می گذرانند؟ به عنوان یك گروه آنها میزان اعجاب انگیزی از برتری ها را از خود نشان دادند (ترمن، اودن، ،۱۹۵۹ ۱۹۴۷).

در سال ۱۹۵۵وقتی میزان متوسط درآمد ۵۰۰۰ دلار بود، درآمد این گروه ۳۳۰۰۰ دلار بود.

دوسوم آنها از دانشگاه فارغ التحصیل شده و تعداد قابل توجهی از آنها درجات تحصیلی پیشرفته یا تخصصی را طی كرده بودند. در بین آنها افراد خلاق سطح بالایی مانند پیكاسو، انیشتین یا موزارت نبود ولی تعداد زیادی از آنها پزشك، حقوقدان، دانشمند، اساتید دانشگاه، مدیران تجاری و دیگر گروه های تخصصی شده بودند. مجموعاً، گروه نابغه ۲۲۰۰ مقاله علمی، ۹۲ كتاب، ۲۳۵ اختراع و ۳۸ كتاب داستان تولید كرده بودند(گلمن ۱۹۸۰). یكی از آنها نویسنده مشهور علمی شده بود و یكی دیگر برنده اسكار كارگردانی سینما شده بود.

با این وجود، همه آزمودنی های ترمن موفق نشده بودند. برای یافتن دلیل این موضوع، ملیتا اودن همكار ترمن ۱۰۰ نفر از موفق ترین آزمودنی ها را با ۱۰۰ نفر از افراد كمتر موفق را به صورت گروه های A و C به عنوان نمونه مورد مقایسه قرار داد. علی رغم نمرات هوشی بالا، فقط تعداد كمی از افراد گروه C (افراد كمتر موفق) متخصص شده بودند و هیچ كدام كارهای استثنایی خوبی انجام نداده  بودند. در حالی كه درآمد گروه C كمی بیشتر از متوسط درآمد سرانه ملی بود، درآمد گروه A بیشتر از پنج برابر متوسط درآمد سرانه ملی و سه برابر بیشتر از درآمد گروه C بود. از سوی دیگر وضعیت سلامت افراد گروه C در زندگی شخصی ضعیف تر بود. از نظر الكلیسم آنها بالاتر بودند و از نظر طلاق سه برابر گروه A. طلاق بیشتر در گروه C اتفاق افتاده بود.(ترمن و اودن، ۱۹۵۹).

با توجه به این كه نمرات IQ  گروه های A و C به طور اساسی با هم یكسان بودند، چه علتی موجب برتری و تفاوت یك گروه بر گروه دیگر می شود؟ ترمن در پاسخ می گوید این افراد در زمان كودكی خود احتمالاً متفكرتر، دوراندیش تر، با استقامت،  با اراده و تمایل به برتری بیشتری داشته اند. در بزرگسالی این افراد در سه ویژگی متفاوت تر از گروه C بودند. آنها بسیار هدف مند، با استقامت و با پشتكار و از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بودند. روی هم رفته، به نظر می رسد آنها پشتكار و جدیت بیشتر و نیاز به پیشرفت بالاتری دارند. به عبارت دیگر، به نظر می رسد عوامل شخصیتی علت ایجاد تفاوت های برتری بین گروه A و گروه C می باشد.(ترمن و اودن ۱۹۵۹).

به طور كلی موفقیت های كودكان نابغه ترمن نشان دهنده این است كه هوشبهر بالا می تواند به طور خاص علت موفقیت آنها در زندگی باشد. اما هوش به تنهایی كافی نیست. گرچه نمرات IQ پیش بینی كننده پایداری برای موفقیت های تحصیلی و مدرسه ای محسوب می شود ولی نمی تواند تضمین كننده موفقیت های فراسوی مدرسه باشد. عوامل شخصیتی متعددی در دستیابی به موفقیت نقش دارند؛ عواملی مانند انگیزش، پختگی  هیجانی، تعهد به اهداف، خلاقیت  و شاید عوامل مهم تری چون تمایل به انجام كارهای سخت(گلمن ،۱۹۹۵ رنزولی ،۱۹۸۶ استرنبرگ ۱۹۸۲ و ۱۹۸۵). هیچ كدام از این عوامل را نمی توان به وسیله تست های هوشیIQ سنتی اندازه گیری كرد.

یافته های ترمن ممكن است به طور خیلی خوشبینانه ای نشانگر رابطه بین نمرات IQ بالا و سازگاری شخصی و اجتماعی باشد؛ چرا كه كودكان مورد مطالعه ترمن در ابتدا و قبل از اجرای آزمون IQ به وسیله معلمان گزینش شده بودند. بنابراین، احتمال این كه معلمان، دانش آموزانی را انتخاب كرده باشند كه از نظر سازگاری بهتر بوده و كسانی را كه هوش بالایی داشته ولی از نظر اجتماعی سازگار نبوده را انتخاب نكرده باشند بسیار زیاد است و، تحقیق بعدی نشان داد كودكانی كه به طور استثنایی از توانایی های تحصیلی بالاتری برخوردارند احتمالاً بیشتر از مشكلات فردی مثل انزوای اجتماعی نسبت به همسالان كمتر باهوش رنج می برند (وینر ۱۹۹۸).

پژوهشگران هوش به شك و تردید خود درباره ارتباط بین میزان هوش و موفقیت در زندگی ادامه دادند (برودی، ،۱۹۹۷ استرنبرگ ۱۹۹۷). با این حال، تحقیق معاصر بر روی IQ و برجستگی های حرفه ای به نظر می رسد یافته های اساسی ترمن را در مورد آزمودنی های اصلی او مورد تأیید قرار می دهد (وینر ۱۹۹۷). اگرچه هوش برای موفقیت در هر زمینه  شرط لازم است ولی نوع هوشی كه در تست های IQ سنتی به صورت بالا منعكس می شود نمی تواند ضمانتی مبنی بر موفقیت شغلی یا لیاقت ها و برجستگی های حرفه ای باشد.

ترجمه: علی اسماعیلی

منبع: كتاب psychology

By: Hockenbary and Hockenbary 2003

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:25
نوجوان و جوان

دوستان ناباب

 

* شما از انتخاب دوستان فرزندتان راضی نیستید. چه طور می توانید در این مسأله مداخله كنید؟ جواب فقط در یك كلمه: محتاط باشید

شاید شما از تن صدای آقا پسرها و یا نوع پوشش دخترخانم ها شاكی باشید،یا ممكن است نگرانی شما به دلیل شنیدن حرف های بعضی از نوجوانان باشد. بدون توجه به نگرانی شما،خواه ناخواه این مسائل در مورد دوستان جدید فرزندتان كه ممكن است باب میل شما نباشند وجود دارد و نمی دانید كه چه باید كرد؟

به قول یك ضرب المثل قدیمی:«نباید سر خود را مانند كبك زیر برف كرد.» تحمیل كردن و دستور دادن در روابط دوستانه فرزندتان در سنین ۱۳-۱۲ سالگی تقریباً  غیرممكن است. بنابراین شما می توانید و باید بدانید كه خواه ناخواه در این سن فرزندتان با این مسأله روبه رو می شود. به نظر یكی از كارشناسان: «دوستان فرزند شما تأثیر بسیار زیادی در سنین نوجوانی او دارد. همچنین نوجوانان برای دوست یابی تمایل زیادی دارند و برای هماهنگ كردن خود با دیگران بسیار مشتاقانه عمل می  كنند و بعضی از آنها به راحتی می توانند دیگران را به راههای خلاف هدایت كنند

مهم این است كه با دقت شرایط را بررسی كنید. وقتی كودكان به سن نوجوانی می رسند، می خواهند كه مستقل باشند و هنگامی كه پدر و مادر در كارهایشان دخالت می كنند ناراحت می شوند. اگر شما به طور كلی فرزندتان را در انتخاب دوست منع كنید، با این عمل نه تنها كاری از پیش نمی برید بلكه كودكتان برای این كار مصرتر می شود.

بنابراین چگونه می توان میانه رو بود و به طور معقول عمل كرد؟ راهكارهایی كه شما را در این امر كمك می كنند عبارتند از:

دوست و دشمن را به او بشناسانید: هرگز از روی طرز لباس پوشیدن و یا نوع موسیقی گوش دادن دوستان فرزندتان عجولانه قضاوت نكنید. كودكان در این سن دوست دارند كه خیلی چیزها را شخصاً  تجربه كنند و ممكن است طرز لباس پوشیدن یا برخورد و رفتارشان كاملاً  ظاهری باشد.

بهترین روش برای قضاوت كردن دوستان فرزندتان، شناخت كامل آنها است. برای شناخت بیشتر آنها، راحت ترین كار این است كه تشخیص دهید آیا آنها تأثیرات منفی و ناخوشایند روی فرزندتان می گذارند یا خیر؟

همچنین جهت آشنایی بیشتر با دوستان فرزندتان، روابط اجتماعی او را با دیگران كنترل كنید و با این كار به راحتی می توانید اثرات و پیامدهای آن را بررسی كنید. به عقیده كارشناسان: «وقتی كه والدین در كنار فرزندانشان نیستند، آنها دوست دارند آن طور كه خود می خواهند، عمل كنند. ولی زمانی كه پدر و مادر بالای سرشان هستند، روی آنها نفوذ بیشتری دارند

تحت هر شرایطی از دوستان فرزندتان در خانه به گرمی استقبال كنید. اتاقی برای گذراندن اوقات فراغت فرزندتان با دوستانش، در نظر بگیرید. این بهترین راه برای فهمیدن علائق مشترك نوجوانان در این سن است. شما نیز می توانید با والدین دوستان او ارتباط برقرار كنید و با معیارها و ارزش های آنها آشنا شوید. در تلفن زدن به والدین دوستانش برای آگاهی آن چه كه انجام می دهند و كجا هستند، تردید نكنید. این فرصت ها هستند كه باعث می شوند علاقه و تمایل فرزندتان، همان طور كه شما می خواهید، شكل بگیرد.

به جزییات رفتاری فرزندتان و دوستانش توجه كنید: اگر شاهد مشكلات اساسی فرزندتان با شخص خاصی بودید (مثلاً  او پسرتان را به كندن ورق های دفترش تشویق می كند و یا به طرف دخترتان به طرز وحشیانه ای هجوم می آورد و حرف های زشت از دهانش در می آید) بهترین زمان است كه با فرزندتان با جدیت تمام صحبت كنید و بیشتر بر روی رفتار زشتی كه مشاهده كردید و درگیری و حرف های نامربوطی كه از دهان دوستش بیرون آمد، تأكید كنید. اگر خیلی قضایی با او برخورد كنید، فرزندتان فقط سكوت كرده و تصمیم می گیرد هیچ زمانی در مورد دوستش با شما صحبت نكند. آن چه در این سن اهمیت دارد این است كه حد و حدود ارتباطات خودتان با او و دوستانش را رعایت كنید.

به جای این كه بگویید رفتار دوستش باعث ناراحتی شما می شود، توضیح دهید كه چرا و به چه علت رفتار او را نمی پسندید. همچنین احساس او را در این مورد در نظر بگیرید. ممكن است شما متوجه شوید كه او از این رفتارها خوشش نمی آید ولی در عین حال قدرت مخالفت در برابر آن را ندارد. گاهی اوقات كودكان در جست وجوی راهی خارج از روابط دوستانه هستند و این مسأله برای والدین بسیار مهم و قابل توجه است.

او را با كارهای مختلف سرگرم سازید: اگر چه شما نمی توانید مانع روابط دوستانه فرزندتان شوید، ولی می توانید زمان این كار را محدود كنید. اگر می خواهید كه فرزندتان كمتر با دوستان ناباب ارتباط برقرار كند، او را به گوش دادن موسیقی، ورزش های گروهی یا فعالیت های خارج از مدرسه سرگرم كنید به نحوی كه دیگر وقتی برای بودن با دوستانش را نداشته باشد. آخر هفته، همراه خانواده به گردش بروید. اگر فرزندتان دوستانی دارد كه مورد پسند شما هستند او را به دعوت كردن دوستانش تشویق كنید.

در نهایت صبور باشید، فرزندتان در این سن سعی می كند خودش را محك بزند و بعضی از كارهایش، تجربیاتی است كه با دوستانش به دست آورده است. پس از گذشت زمان، نوجوانان بیشتر به دنبال دوستانی هستند كه از لحاظ عقاید، علایق و ارزش ها شبیه به خودشان باشد.

اتاقی را برای اوقات فراغت فرزندتان با دوستانش در نظر بگیرید: به گرمی پذیرای دوستان فرزندتان باشید. روش متفاوتی برای برخورد با دوستان فرزندتان در منزل وجود دارد كه عبارتند از:

-اتاق خاصی را برای این كار در نظر بگیرید: نوجوانان دوست ندارند كه همه وقتشان را در كنار بزرگسالان سپری كنند. جای مخصوصی را در خانه برای جمع شدن آنها كنار یكدیگر در نظر بگیرید و هراز گاهی به آنها سر بزنید. همچنین از این اتاق می توانید زمانی كه آنها نیستند در صورت نیاز برای خودتان استفاده كنید.

-آنها را غافلگیر كنید: مقداری خوراكی همراه با نوجوانان در آشپزخانه میل كنید. در حقیقت، نوجوانان به آسانی در كنار والدینشان كارهایی كه احساس رضایت و راحتی می كنند، انجام می دهند.

-قوانینی را برای خانه مشخص كنید: خانه، مكانی است كه همه افراد خانواده در كنار یكدیگر زندگی می كنند و قوانین مخصوص به خود را دارد. نوجوانان باید بدانند كه غذایشان را فقط در آشپزخانه میل كنند، آشغال را در سطل زباله ریخته یا صدای موسیقی را زیاد بلند نكنند.

ترجمه: رزیتا شاهرخ - منبع: Parents

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:25
نوجوان و جوان

اثر برچسب های نادرست بر كودكان و نوجوانان

 

مارك نزنید

 

 

 

 

  

 

نسرین دانایی

هر شخص دارای خود اجتماعی است كه در تبادل روابط به وجود می آید. خود در واقع بخشی از شخصیت فرد است كه وی نسبت به آن آگاهی دارد و خودانگاره عبارت از درك و ارزشیابی آگاهانه شخص از خویش، افكار و باورهایی است كه در مورد خود دارد.

سنگ بنای اولیه رشد خودانگاره، در اوایل دوران كودكی گذاشته می شود و فرد به مرور متوجه تمایز و تفاوت خود از دیگران می شود.

قبل از تشكیل خود، كودك خودمحور است،  بدین ترتیب كه همه چیز را حول محور خود و قلمرو خود متصور می شود. والدین و تمام اشیاء و اشخاص را در حیطه قلمرو و تملك خود می داند.

خود زمانی آغاز می شود كه كودك بین خود و تعلقاتش و دیگر چیزها تفاوت قائل شود و فرق خود با دیگران را تشخیص دهد. وی در ابتدا میان خود و بیرون تمایز قائل شده و سپس در بیرون نیز میان ما و آنها تفاوت می گذارد. مفهوم تملك و مالكیت را فهمیده و هر چیزی كه به دیگران تعلق دارد و این تفكیك نشان دهنده تشكیل خود است.

در این میان والدین نقشی اساسی بر عهده دارند،  چون تمام قالب های مقوله بندی را در فرد بر عهده دارند. این كه كودك چگونه صحبت كند؛ آرام یا تند، نحوه غذا خوردن، حرف زدن و غیره، حتی نحوه نگاه كردن به جهان را تعیین می كنند. پس از والدین افرادی به نام «دیگران مهم» هستند كه بستگی به نوع فرهنگ دارد. در برخی فرهنگ ها این دیگران مهم دایی است و برخی ملل خاله،  عمو، دوست و غیره كه در رفتار كودك تأثیر می گذارند. گروهی به نام همسالان هستند كه تأثیری بسیار زیاد در شكل گیری شخصیت كودك دارند كه در خلق و خوی، نحوه تفكر و نگرش وی تأثیر به سزایی می گذارند؛ به این ترتیب كه گاه بچه ها درد دل هایی با دوستان خود می كنند كه با والدین نمی نمایند و گاه آنان را الگوی خود قرار می دهند. پس از این سه گروه، آموزش و پرورش و مكان های عمومی و ارتباطات جمعی در رفتار فرد مؤثر هستند...

در واقع در تشكیل خود فرد هر كدام از این گروه ها تأثیر خاص خود را دارد و باید اذعان نمود بدون ارتباط متقابل اجتماعی به وجود آمدن تشكیل خودانگاره ای سالم تقریباً محال به نظر می رسد؛ به این ترتیب كه در تعاملات اجتماعی فرد خود را در آینه دید و نگرش دیگران می بیند. قضاوتی كه آنان در مورد فرد می كنند و چگونگی احساسی كه از این فرآیند به شخص دست می دهد (غرور یا سرشكستگی)  در شكل گیری خود مؤثر است.

ابراز آشكار عشق و ترغیب و تشویق كودك و نوجوان در اعمال صحیح موجب اعتماد به نفس بالا، مناسبات سازنده، توانایی و دقت در جوانب مختلف زندگی وی می شود. كودك و نوجوانی كه از سوی والدین از عواطف و روابطی گرم و صمیمانه برخوردار است و با انجام صحیح كارهای محول شده به وی با پاداش و ارزشمندی روبه رو می شود،  در روابط آینده و خود اتكایی موفق خواهد بود. بسیار مهم است كه بزرگسالان و چندین گروه ذكر شده موقعیت كودك و دوران نوجوانی وی را درك كنند و از نگرش های منفی و نادرست در مورد وی پرهیز كنند. هویت نوجوان و احساسی كه نسبت به خود پیدا می كند، در ارتباط تنگاتنگ با دیدگاه های والدین و همسالان در فرد بستگی به عواملی گوناگون چون: اوضاع اقتصادی، اجتماعی، ارتباطات و تعاملات اجتماعی و غیره دارد.

رفتار انسانی معمولاً ریشه در تربیت و پرورش در كودكی و نوجوانی دارد، چرا كه هرچه در این دوران می آموزد، در ناخود آگاهش نقش بسته و به راحتی از بین نمی رود.

گاه فرد در این دوران ناخواسته كاری نادرست انجام می دهد. والدین یا سایر اعضای خانواده و غیره برخوردی نادرست و واكنشی ناشایست نسبت به او اعمال كرده و در اثر تكرار، در ذهن و تفكرش اثراتی سوء بر جای می گذارد. نوجوانانی كه كم ارزش شمرده می شوند و به محض رفتاری نادرست به شدت سركوب و سرزنش می شوند، معمولاًً به آینده بدبین هستند و امكان گوشه گیری، انزوا و بیماری های روانی در آنان زیاد است.

والدین و مربیان باید به این نكته توجه كنند كه بین عمل نادرست و كودك یا نوجوان بد فاصله بسیار است؛ چرا كه فرد گاه با اعمالی ناخواسته موجبات ناراحتی دیگران را فراهم می كند، اما قصد و هدفی خاص از آن عمل نداشته است.

برخی والدین به محض عدم موفقیت فرزندان در كار یا مسئولیتی، الفاظی چون: تنبل، دست وپا چلفتی، بی عرضه و .... به وی نسبت می دهند و گاه از روی شوخی و خنده كلماتی را پسوند نام كودك قرار می دهند. به كار بردن مداوم این الفاظ در ذهن كودك تأثیر گذاشته و شخصیت كودك به مرور مطابق با الفاظ به كار برده شده می شود كه با این عمل اعتماد به نفس، عزت نفس و اراده فرد پائین می آید؛ چرا كه احساس تقصیر و گناه زیاد موجب خواری نفس و سرشكستگی و كاهش عملكرد در كودك و نوجوان می شود و گاه باعث می شود این نوع كودكان یا نوجوانان در آینده برای جبران كمبودها و وانمود كردن اهمیت خود به دیگران بر احساس بی ارزشی غلبه كرده و هیچ انتقادی را نپذیرند و با كمترین انتقادی آشفته شده و از كوره به در آیند؛ فردی مستبد و خودرأی شوند و در زندگی زناشویی آنان نیز تأثیراتی منفی برجای نهد.

گفتنی است، برچسب های منفی كه در اثر كار نادرست به كودك زده می شود باید بر عمل او زد نه بر خود شخص.

دكتر رضا دولتیار،  روانپزشك معتقد است كه برچسب زدن منفی بر كودك بسیار خطرناك است، وی می گوید: وقتی فردی را تحت بمباران لفظی خاص، حركت و غیره قرار می دهیم احتمال تأثیرپذیری وی از آن بسیار زیاد است.  گاه والدین فرزندان خود را با كلماتی نادرست صدا می كنند كه در این وضعیت كودك و نوجوان آن را در ذهن خود تكرار كرده و به خود می قبولاند دارای آن شخصیتی است كه با آن خوانده می شود. در واقع والدین با این عمل اطمینان به نفس را در فرزندشان سست خواهند كرد. كودكان تحت تأثیر شدید تلقینات هستند چرا كه در این دوران بیشترین تأثیر را از پیرامون خود پذیرفته و برای تشكیل خودانگاره و خود اجتماعی وی هر رفتار و عمل خاص تأثیراتی خاص خود را می گذارد.

بنابراین والدین و مربیان بایستی دقت تام را در این زمینه داشته باشند.

باید خاطرنشان كرد: خودانگاره و عزت نفس بالا موجب اجتناب فرد از ارتكاب جرم می شود؛ بدین ترتیب كه وقتی مدام فرد را با انگ زنی و برچسب های منفی مثل: دزد، بچه بد، خلاف كار و غیره بخوانیم احتمال انحراف و بزهكاری و یا حتی خودكشی در وی زیاد می شود؛ زیرا اعتماد به نفس پائین موجب عدم موفقیت فرد در كارها شده و چون شخص از راه مشروع به موفقیت دست نمی یابد روی به كارهای ناصحیح و بزهكارانه می آورد.

برچسب های منفی حتی در ارتباطات اجتماعی شخص تأثیر می گذارد. برای نمونه وقتی كودك یا نوجوان مایل به شركت در مهمانی هایی با والدین نیست، او را با لغاتی چون منزوی، گوشه گیر و غیره می نامند كه این به گوشه گیری كودك دامن می زند.

دولتیار بر این باور است كه برچسب های مثبت غیرواقعی نیز تأثیرات سوء خود را دارد. وی می گوید،  «گاه به كودك تلقین می شود كه بسیار زیبا، توانمند، با استعداد،  تأثیرگذار و باهوش است كه با این تلقینات غیرواقعی فرد در آینده معمولاً، خودرأی، مغرور، و ... می شود كه مایل است همه تحت تسلط و نفوذ او باشند و چنانچه چنین قدرتی را نداشته باشد سرخورده شده و دچار مشكلاتی عدیده می شود

پس افراط و تفریط در رفتار با كودك عوارضی جبران ناپذیر خواهد داشت.

گاه در برخی شهرهای كشور خانواده ها فرزند خود را با پسوندهای ناصحیح و القاب نادرست می خوانند كه تا آخر عمر آن لقب روی فرد باقی مانده و فرد را دچار آزار و عذاب می كند و گاه چنانچه فردی دچار عیب یا نقص جسمی یا روانی و ذهنی باشد آن را به صورت برچسب برای فرد به كار برده و این كار بسیار خطرناك و عوارضی جدی در پی دارد و باعث افسردگی و گوشه گیری  و عدم كارآمدی فرد می شود.

در برخی موارد، نوجوانی كه به كاری انحراف آمیز و بزهكارانه دست می زند مثل سرقت، اعتیاد و ... و وقتی به زندان می رود و برمی گردد، نگرش افراد به آن فرد حتی اگر اصلاح شده باشد، همان نگرش قبل در ذهن افراد باقی می ماند كه این امر در تكرار دوباره جرم و بزهكاری وی مؤثر است. بنابراین برای داشتن جامعه ای سالم كه افرادی با اعتماد به نفس بالا و موفق داشته باشد، باید دقت و توجه لازم در ارتباطات با كودك را آموخت و رسانه ها در این امر نقشی خطیر برعهده دارند.

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:25
بهداشت روانی

سبقت

 

شتاب در سرعت حركت وسایل نقلیه و نوع تفكرى كه بر رانندگان حاكم است، موجب مى شود، رانندگان وسایل نقلیه از یك حركت یكنواخت و یكسان پیروى نكرده و روش هاى دیگرى را براى ادامه حركت انتخاب كنند.

از جمله اعمال و روشهایى كه در رانندگان، مورد توجه قرار مى گیرد موضوع سبقت است كه هرگاه در چارچوب ضوابط و مقررات انجام شود، مى تواند همراه بادلچسب بودن رانندگان در بهبود وضع ترافیك نیز مؤثر واقع شود. آموزش موارد زیر براى رانندگان ضرورى است.

۱-  به موجب ضوابط و مقررات موجود، رانندگانى كه قصد سبقت گرفتن از وسیله نقلیه اى را كه در جهت آنان حركت مى كنند، دارند. پس از دادن علامت به وسیله چراغ راهنما، از سمت چپ آنان سبقت بگیرند و پس از رعایت فاصله جانبى مناسب و عبور از كنار آن وطى مسافت كافى دوباره به طرف راست خود متوجه شوند، به نحوى كه راه وسیله نقلیه اى كه از آن سبقت گرفته شده، مسدود یا موجب تصادف نشود.

۲-   براى سبقت فاصله دورى را زیر نظر داشته باشید و خود را آماده كنید. سبقت را بقدرى زود شروع كنید كه اختلاف سرعتتان از اتومبیلى كه از آن سبقت مى گیرید، كاملاً محسوس باشد، سپس به آینه و زاویه كور نگاه كنید تا مطمئن شوید هیچ كس شروع به سبقت گرفتن از شما نكرده باشد، و اطمینان حاصل كنید كه سر راه اتومبیلى كه از آن سبقت مى گیرید، مانعى وجود نداشته باشد، خودرو جلویى ممكن است مانع دید شما شود.

۳-  هنگام سبقت مطمئن باشید اتومبیل جلویى قصد گردش به چپ را ندارد و به همین منظور براى آگاهى رانندگان جلویى هنگام روز با به صدا درآوردن چند بار بوق به صورت مقطع و متناوب و در شب ها با تبدیل و تعویض چند بار نور چراغ جلو (استپ نور پایین و بالا) قصد خود را از انجام سبقت به آنان اعلام كنید.

۴-  به مسافت دورى در جلو خود نگاه كنید. در نظر داشته باشید كه ممكن است ناگهان وسیله نقلیه اى از یك راه فرعى ظاهر شود.

۵-   در خلال سبقت سعى كنید بطور سریع، لكن بدون تجاوز از حداكثر سرعت مجاز در محل، این عمل را انجام دهید.

۶-  اگر وسیله نقلیه اى از مقابل در حركت باشد از انجام سبقت خوددارى نمایید و در صورت ظاهر شدن ناگهانى خودرو از جهت مقابل و یا در صورت تردید، به جاى ادامه سبقت و انجام ریسك در این مورد، سبقت را قطع كنید.

۷-  به اتومبیلى كه از آن سبقت مى گیرید نگاه نكنید، بویژه هنگامى كه در كنار آن قرار مى گیرید نگاه شما به اتومبیل كنارى، علاوه بر اینكه توجه شما را نسبت به جلو وسیله نقلیه خود كاهش مى دهد، این خطر را نیز در بر دارد كه فرمان را به طرفى كه نگاه مى كنید، بچرخانید.

۸-  بعد از انجام سبقت و عبور از وسیله نقلیه كنارى تا قبل از دیدن ماشین سبقت گرفته شده در آینه داخل اتومبیل، كه عقب وسیله نقلیه را نشان مى دهد به سمت راست راه نروید.

۹-  هنگامى كه از شما سبقت گرفته مى شود، با رفتن به منتهى الیه سمت راست، سبقت را براى سایر وسایل نقلیه آسان كنید. در این  هنگام نباید سرعت خود را افزایش دهید و در صورت بروز خطر، براى دور كردن آن كه از شما سبقت مى گیرد، هر چه كه از دستتان بر مى آید، انجام دهید.

۱۰-  سبقت گرفتن در موارد زیر ممنوع است.

الف- در سر پیچ هاى تند و سربالایى ها كه دید براى راننده محدود است.

ب-  از ۵۰  متر مانده به پیچ ها تا ۵۰   متر بعد از آن در تقاطع راهها و یا در تقاطع راه آهن.

ج-  در مواقع و محل هایى كه روشنایى و میدان دید، به هر علت كافى نباشد.

د-  سبقت از وسیله نقلیه اى كه خود در حال سبقت گرفتن است. مگر در راهى كه به مناسبت وجود ۳ ردیف خط كشى بریده (مقطع)، یا بیشتر از سه ردیف، این عمل مجاز باشد.

ه ـ  سبقت اتوبوس ها و كامیون ها در معابر شهرى.

و-  از ۱۰۰ متر مانده به مدخل تونلها و پلها تا انتهاى آنها.

ز-  در محل هایى كه بانصب علایم مخصوص مانند تابلو سبقت ممنوع و یا خط كشى ممتد (خط كشى پر) سبقت گرفتن ممنوع اعلام شده باشد.

۱۱-  در هر حال در موارد زیر سبقت گرفتن از وسایل نقلیه دیگر مجاز نیست:

الف- هنگامى كه مسافت كافى جهت سبقت وسایل نقلیه در جهت مخالف یا موانع دیگر آزاد نباشد.

ب-  وقتى كه راننده جلویى بازدن راهنما علامت مى دهد كه قصد سبقت گرفتن یا حركت به طرف سمت چپ را دارد.

ج-  وقتى كه راننده پشت سر (عقب) شروع به سبقت گرفتن كرده است.

د-  زمانى تردید دارید پس از اتمام سبقت، امكان بازگشت به سمت راست خیابان یا جاده وجود نداشته باشد.

ه ـ  پیش یا در محل خط كشى گذر گاه بدون حفظ عابران پیاده.

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:24
بهداشت روانی

چرا هرچه پیشرفت می كنیم كمتر آسایش داریم؟

 

 

 همه مردم همواره به دنبال موفقیت هستند؛ ولی معنی واقعی موفقیت چیست؟ 

 متأسفانه در جامعه فعلی ما، مردم گرفتار یك فكر قدیمی شده اند و آن نیز «بیشتر یعنی بهتر» است. وقتی امور مالی و اقتصادی فردی خوب باشد، بیشتر تولید و مصرف كنیم، به ظاهر راحت تریم؛ اما هزاران مشكل دیگر پیش رویمان قرار می گیرد. ما در مقایسه با والدینمان كه نسل پیش از ما هستند، سرگرمی و تجهیزات بیشتری داریم؛ اما امنیت كمتری داریم و احتمال این كه قربانی جنایت شویم ۳ برابر بیشتر از زمان والدینمان است. امنیت شغلی كاهش یافته و بی اعتمادی و افسردگی افزایش یافته، ما ثروت های ملی را مصرف و هوا را آلوده می كنیم. دریك نظرسنجی مشخص شد كه ۷۲ درصد از افراد نسبت به والدینشان، درآمد بیشتری دارند؛ اما كمتر از نصف آنها گفته اند كه شادتر از والدینشان هستند. پس آیا وقت آن نرسیده كه معیارهای خود را برای سنجش موفقیت تغییر دهیم؟ آیا موفقیت چیزی غیر از رضایتمندی، آرامش قلبی و پیمودن راه درست است؟ همگی ما خواهان امنیت، صلح و آرامش بیشتر هستیم البته به طور حتم، ایجاد امكانات نیز در رشد و موفقیت یك جامعه مهم است؛ اما ما قصد داریم در این مقاله به عوامل حقیقی در رسیدن به موفقیت بپردازیم. به طور كلی ویژگی های انسان ها، توصیف كننده موفقیت و شكست آنهاست؛ زیرا چگونگی تفسیر شما از موفقیت و شكست، تعیین كننده زمان و انرژی است كه به كارهای آینده اختصاص می دهید. مردم اغلب موفقیت را به عوامل درونی (یعنی كار سخت) نسبت داده و شكست را ناشی از عوامل بیرونی (یعنی بدشانسی) می دانند پس نخستین كاری كه در این باره باید انجام دهیم، تفكر صحیح در مورد مسائل است. درك برتری ها، استعدادها و فرصتها به ما در تفكر و درك آنچه اتفاق افتاده كمك می كنند. یكی از عوامل مؤثر در موفقیت، انگیزه است. بسیاری از عوامل در انسانها ایجاد انگیزه می كند. مانند نیازهای روان شناسانه، زنده ماندن، فشارها، احساسات، صدمات ترس و تهدیدها، دارایی ها، علایق و… باید بدانیم كه برای رسیدن به موفقیت، نیازمند تغییر هستیم و تغییر نیز دربرگیرنده آگاهی ازی نحوه آن (یادگیری) و خواستن (انگیزه) است. وقتی انگیزه قوی داشته باشیم، در رسیدن به آنچه می خواهیم بیشتر سعی كرده و وقت بیشتری می گذاریم. هیچ چیزی در جهان جایگزین پشتكار نخواهد بود، حتی استعداد و وجود افراد با استعدادی كه ناموفق هستند، دلیلی بر این ادعاست. تحصیلات نیز به تنهایی موثر نیست. یكی از صاحب نظران گفته است: «ادیسون، یك درصد تفكر و ۹۹ درصد انگیزه و تلاش بی وفقه بود.» پس فردی كه قصد رسیدن به چیزی را دارد، باید در مدتی كه ممكن است طولانی هم باشد، سعی كند و با انگیزه و پشتكار به مقصد بیندیشد. یكی دیگر از عوامل مهم، تعیین هدف است. اهداف ما در زندگی به منزله كشتی بوده و ما را به جلو می راند. توجه داشته باشید كه اهداف مثبت، بیشتر افراد را به موفقیت می رساند. برای مثال این كه بگویید «می خواهم به مردم كمك كنم.» در چنین مواردی هم راحت تر به خواسته خود می رسید و هم از سلامت روحی و آرامش بیشتری برخوردار خواهید شد؛ اما اهداف منفی مثلا این كه «می خواهم مردم را كنترل كرده و بر آنها نفوذ داشته باشم.» می تواند به سلامت روحی ما صدمه وارد كند. در هر موردی، اهداف كوتاه مدت و بلند مدت داشته باشید تا از طریق اهداف كوتاه مدت، بتدریج به اهداف بلند مدت خود نیز برسید. اگر اهداف بلند مدت به تحقق ارزشهای مهم و فلسفه زندگی كمك كنند، انگیزه بیشتری را نیز ایجاد خواهد كرد. بعلاوه باید درحد امكان، اهداف خود را به صورت عبارات رفتاری خاص تعریف كنید. در اینجا به نمونه هایی از این عبارات رفتاری در ورزش اشاره می كنیم:

مهارت های فیزیكی (جسمی): من در این هفته نسبت به هفته گذشته، چه حركت ورزشی بیشتری انجام خواهم داد.

مهارت های شناختی: من با پرورش خود، باید ترسهایم را كاهش و توانایی ضربه زدن را افزایش دهم.

كسب آگاهی: من به منظور جلوگیری از صدمات ناشی از آسیب در بازی، موارد بیشتری خواهم آموخت.

تشویق: من ۲ هفته ضربات سریع را تمرین می كنم و سپس سعی می كنم عضو تیم مدرسه شوم.

همواره به خاطر داشته باشید كه اهداف مثبت بیش از اهداف منفی انگیزه ایجاد می كنند و مؤثرترند. برای مثال بهتر است به جای این كه بگویید: «من دوست دارم كمتر از توپ بترسم.» بگویید «من می خواهم بیشتر از۳۰۰ ضربه بزنم.» از طرف دیگر، اهداف باید مطلوب و قلبی باشند نه این كه از بیرون بر فرد تحمیل شده باشند. همواره به اهداف حقیقی و دست نیافتنی فكر كنید؛ زیرا اگر وقت و انرژی خود را صرف اهداف دست نیافتنی كنید، دچار عدم رضایت و اضطراب خواهید شد.

سعی كنید برای دستیابی به اهداف، موانع موجود در انجام كار را به كمترین حد ممكن برسانید. تعهد به انجام كار نیز از عوامل مهم در رسیدن به موفقیت است. سعی كنید با نگرشی امیدوارانه و مثبت به انجام برنامه های خود متعهد باشید. با آگاهی از راه پیش رو و اهداف خود، رفتاری در پیش بگیرید كه سالم باشد و بتواند در شما و اطرافیان انگیزه كافی ایجاد كند. بسیاری از افراد تمام توجه خود را به كار معطوف می كنند و توجهی به جوانب و زیر مجموعه ها ندارند. در چنین شرایطی نوآوری كاهش می یابد و تردید ایجاد می شود. پس همواره مسؤولیت پذیر باشید و در صورت لزوم از تغییرات و اصلاحات استفاده كنید و با فكری سالم گام بردارید. بدیهی است كه در راه رسیدن به اهداف باید ۶ مهارت اصلی را نیز كسب كنیم كه عبارتند از: آگاهی از احساسات: لازم است بدانید كه تمام افراد، انواع احساسات را از خشم و غضب گرفته تا شادی و خوشحالی تجربه می كنند. پس باید بتوانید در مواردی با اینگونه احساسات كنار بیایید.

كار و تمركز: بر كار خود تمركز كنید و در صورت لزوم با افرادی متخصص مشورت كنید و تصمیم بگیرید چه كارهایی باید متوقف شود و كدام ها بایدپیش روند.

گسترش ارتباطات: با افزایش ارتباطات، اطلاعات خود را افزایش دهید و تغییری نیز در روحیه خود ایجاد كنید.

استفاده از استعدادها: بهترین استفاده را از توانایی های خود ببرید.

نوآوری: توجه داشته باشید كه همیشه كارها از یك راه انجام نمی شود. به دنبال روشهایی برای به حداقل رساندن موانع و دلپذیر كردن كار باشید.

پذیرش اشتباهات: مطمئن باشید كه در عموم كارها مشكلاتی ایجاد می شود. پس انتظار اشتباهات را داشته باشید؛ اما تمركز خود را بر رفع نیازها و افزایش سرعت در تصمیم گیری ها و تحقق اهداف و تحقق اهداف بگذارید.  

 

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:24
بهداشت روانی

ترس یك تخیل نیست بلكه یك توهم تاریك است

 

توهم تاریك

 

 

 

 

  

ترجمه و تألیف: محمد صادق امینی

والدین به خاطر فرزندان خود از هیچ تلاشی كوتاهی نمی كنند. از جان و مال خود به خاطر آنها چشم می پوشند تا آنها در آسایش و رفاه كامل زندگی كنند. بعضی از والدین به محض اینكه دختربچه یا پسربچه شان لحظه ای از پیش چشمشان دور می شود، آرام و قرارشان را از دست می دهند، لحظاتی كه فرزندانشان از مقابل چشمان آنها دور می شوند هزار فكر و خیال از سر آنان می گذرد كه آیا برای بچه شان اتفاقی افتاده است یا نه. اما در كنار تمام فداكاریهای بزرگ ،والدین، متأسفانه گاهی اوقات اشتباهاتی را مرتكب می شوند كه نسل بشر را تهدید می كند! متأسفانه والدینی وجود دارند كه فكر می كنند این گونه نگرانی ها جزیی از وظایف آنهاست و آن را نشانه ای از مهر والدین به فرزندان به حساب می آورند. اما می خواهم از این والدین بپرسم با اینكه هیچ كدام از این اتفاقات كودك شما را تهدید نمی كند شما در مقابل این اضطراب ها جز تحمل یك اضطراب روحی مدام چه نفعی برده اید؟ آیا غیر از این است كه این گونه نگرانی ها باعث پیری زودرس برای والدین مخصوصاً مادرها می شود؟

ترس میوه نگرانی بی مورد والدین است و نتیجه چنین ترسی به وجود آمدن این طرز تفكر در كودك است كه باید از انجام هر كاری نتیجه بدی را انتظار داشته باشد. والدین با اینكار خود جرأت، پشتكار و اعتماد به نفس كودكانشان را در كابوس ترس و وحشت خفه كرده و سال های جوانی آنان و آینده آنها را با این گونه افكار آلوده با خطرات جدی مواجه می سازند و به این ترتیب مسئولیت های بزرگی را متوجه خود می سازند. اغلب مردان و زنان از ترس اینكه در آینده دچار فقر و بی چیزی شوند زندگی را بر خود و خانواده شان سخت می گیرند و آنها را از ساده ترین تفریحات محروم می كنند. مثلاً از ترس اینكه ممكن است در سال آینده درآمدشان كم شود یا مخارج زندگی بالاتر رود در غذا و سایر امور صرفه جویی های بی مورد می كنند. چنین اشخاصی این طور فكر می كنند ممكن است در سال آینده با بحرانی مواجه شویم، شاید بچه مریض شود، شاید باران كم ببارد و محصول كم شود یا اینكه از كارشان اخراج شوند. این گونه والدین به فرزندان خود می آموزند كه همیشه با ترس زندگی كنند و قبل از انجام هر كاری به عواقب منفی احتمالی آن فكر كنند. متأسفانه تا والدینی وجود دارند كه فرزندانشان را در محیط ترس و وحشت پرورش می دهند و هر روز از موضوعات تازه ای برای ترساندن آنها استفاده می كنند، هیچ جای تعجبی وجود ندارد كه دنیا این همه گرفتار ترس و نگرانی باشد. شاعری در باره این گناهی كه والدین در مورد كودكان خود مرتكب می شوند این گونه سروده است:

كسی كه بچه ای را در میان ترس و وحشت نگاه می دارد از بازی بازش می دارد و نغمه اش را خاموش می كند نه تنها خطا نكرده، بلكه جنایتی مرتكب شده.

وقتی به چهره شكسته و افسرده كسانی نگاه می كنیم كه در زیر درد و رنج فلاكت های احتمالی نابود شده اند چقدر تأسف آور است كه متوجه شویم یك صدم این چروك های پوست و یك هزارم این موهای سفید زائیده فلاكت های واقعی نیست، آنچه موهای سفید را ضایع می كند و شادی و سعادت را مانند دزدی از زندگی می دزدد ترس از بدبختی هایی است كه هنوز نرسیده اند. ترس دشمن خونی سعادت انسان در دوران جوانی و رفیق وحشت آور ایام پیری است. آیا كسی می تواند در میان كابوس وترس زندگی سعادت آمیزی داشته باشد؟ تا انسان ریشه این سرطان معنوی را از روح خود خارج نكند نمی تواند امیدی به موفقیت داشته باشد، بنابراین اگر موارد استثنایی را از سایر موارد جدا كنیم به این نتیجه می رسیم كه مشكلاتی كه واقعاً به سراغمان می آیند در مقابل مشكلاتی كه تصورشان ما را رنج می دهد بسیار ناچیز هستند.

ترس بزرگترین دشمن ماست

زندگی با ترس مثل این است كه به دنیا از پشت یك پنجره نگاه كنیم و هیچ وقت جرأت آن را نداشته باشیم كه پنجره ها را باز كرده و از هوای آزاد لذت ببریم. اگر به عوارضی كه ترس بر روی زندگی انسانها می گذارد فكر كنیم دیگر لحظه ای تردید نمی كنیم كه باید ویزای اقامتش را در درون وجودمان باطل كنیم. ترس كشنده ترین مرضی است كه تاكنون شناخته شده است. ترسو بودن حتی از سرطان خون داشتن هم بدتر است، سرطان فقط به روی جسم اثر می گذارد ولی ترس هم بر جسم و هم بر روح اثر می گذارد. ترس جرأت و سجایای اخلاقی را كه بزرگترین سرمایه یك انسان است از بین می برد و به این ترتیب سعادت انسان را نابود كرده و مانع موفقیت انسان در كارها می شود. ترس عیبی غیرقابل بخشش است، اگر انسانی دروغگو باشد، دزد باشد و برای ارزش های اخلاقی احترامی قائل نباشد بهتر است تا انسانی ترسو باشد. آنها قابل بخشش هستند ولی ترسو بودن قابل بخشش نیست. ترس آنقدر زندگی ما انسانها را تحت تأثیر قرار می دهد كه حتی دانشمندان متوجه شده اند كه این احساس بر روی جریان خون اثر می گذارد و به این ترتیب مانع از هضم درست و كامل غذا می شود. ترس از جنبش و فعالیت مغز و بدن می كاهد و تمام عناصر موفقیت را می كشد. هیچ كدام از احساسات خوب انسانی نمی توانند با ترس در یك روح زندگی كنند. روحی كه ترس در آن ریشه كرده باشد هیچ وقت رنگ شادی و خوشبختی را نمی بیند. خفیف ترین نوع ترس این است كه انسان را دچار نگرانی از حوادثی كند كه هنوز زمان وقوع آنها فرا نرسیده است. هوراس فلچر پژوهشگر آمریكایی می گوید كه «ترس مانند هوای گاز كربنیك داری است كه مغز و روح را مسموم كرده و اگر درجه آن شدید باشد نهایتاً منجر به مرگ انسان می شود

منابع انتقال ترس

خانواده و اجتماع دو منبع اصلی انتقال ترس هستند. بعضی ترسها از طریق والدین به كودكان و در دوران كودكی به فرزندان منتقل می شود، با این حال ترس هایی كه از طریق اجتماع منتقل می شود به مراتب بزرگتر و خطرناك تر از ترس هایی هستند كه از طریق خانواده منتقل می شود. یك نوع ترس كه در بین عموم شایع است ترس از دست دادن كار یا مقام است. این ترس در تمام مدتی كه هنوز كارمندی از كار خود اخراج نشده است باعث رنج و عذاب او می شود. این تفكر زائد چنان به نیروی معنوی انسانها ضربه وارد می كند كه در صورت بدبختی و بی كار شدن دیگر جرأتی برای آنان باقی نمی  ماند كه در صورت بروز بیكاری بتوانند كاری برای خود پیدا كنند. حتی ممكن است مدتی هم از ترس اینكه مبادا كار جدیدی پیدا نكنند بترسند ولی برای از بین بردن این اضطراب به این فكر كنید كه آیا بعد از پیدا كردن كار جدید هم ترسی برای شما باقی می ماند. به این ترتیب معلوم می شود كه ترس و نگرانی در هر وضعیتی كه باشد بی مورد و بی حاصل است. این مهم نیست كه چه كسی ترس را در ما به وجود آورده، وقتی كه مشاهده می كنیم تمام اثرات آن فقط به خود ما باز می گردد اگر به این فكر كنیم كه دیگران سبب ترسو شدن ما شده اند فایده ای ندارد فقط باید به دنبال راه های عملی گشت كه به نوعی بتوان این دشمن نسل بشر را از بین برد. راه های فراوانی وجود دارد كه به كمك آن می توانیم نوع ترس را در درجه اول شناسایی كرده و در مرحله دوم به كلی منابع قدرت آن را نابود كرد.

چگونه می توان ترس را از بین برد؟

برای غلبه بر ترس قبل از هر چیزی باید تعیین كنیم كه از چه چیزی می ترسیم؟ برای این كار شما باید لیستی از چیزهایی را كه شما را می ترساند یا به نوعی باعث ترس شما می شود را تهیه كرده و با اجرای یك برنامه زمان بندی شده سعی كنید كم كم ترس موجود را از بین ببرید. ترس از چیزی كه هنوز اتفاق نیافتاده بدبختی است كه احتمال وقوع آن مغزمان را اشغال كرده است. ترس و نگرانی انسان را ضعیف می كند و با افزایش رنج در زندگی خطرات گوناگونی با خود به ارمغان می آورد. كسی كه ترس از ارتفاع دارد هیچ وقت نمی تواند یك آكروبات باز ماهر باشد. علت موفقیت این افراد این است كه ترس از سقوط را از ذهن خود خارج كرده اند. این اشخاص فقط در سایه غلبه بر ترس می توانند در كارهای خود به موفقیت برسند. مهارت و نیروی جسمانی در مقام دوم قرار می گیرد. برای از بین بردن ترس روشهای زیادی پیشنهاد شده ولی تمام آنها جنبه كاربردی برای عموم مردم را نداشته و منحصراً مختص به انسانهای خاصی بوده است. چیزی كه مشخص است این است كه ترس در اشخاص مختلف به درمانهای متفاوتی نیاز دارد و نمی توان از روشی كه فلان روانشناس برای درمان ترس پیشنهاد كرده برای معالجه ترس عموم مردم استفاده نمود. اما روشهایی نیز وجود دارد كه جنبه كاربردی عمومی تری دارند كه می توانید با به كارگیری آنها به درمان ترس خود پرداخته و در صورتی كه نتیجه مثبتی نداشتند اقدام به درمان تخصصی نمایید.

تاكتیك طلایی: بهترین روش برای از بین بردن ترس وادار كردن مغز به تفكر مثبت است. مثلاً وقتی كه می ترسید در كاری موفق نشوید، به جای اینكه فكر كنید آمادگی لازم برای انجام آن را ندارید، به این فكر كنید كه انجام آن كار چندان هم برایتان مشكل نیست و حتی می توانید كارهای بزرگتر از آن هم انجام دهید. برای این كار می توانید در لحظاتی كه افكار آلوده به سراغ شما می آیند به افكار مثبت پناه ببرید. برای این كار باید ذهنتان را با افكار مثبت سنگر بندی كنید. فراموش نكنید كه ترس عمر كوتاهی دارد ولی شجاعت هرگز نمی میرد. هرچه بیشتر به شجاعت فكر كنید، شجاع تر می شوند.

داشتن صبر و حوصله: آیا شما می توانید یك میخ را با یك ضربه چكش به درون یك الوار سخت فرو كنید؟ هیچ كس نمی تواند این كار را انجام دهد! فقط با داشتن صبر و حوصله و اجرای یك تفكر تاكتیكی است كه می توانید ترس را كه به مرور زمان به الوار سخت وجود انسان تبدیل شده از بین ببرید. هیچ كسی یك شبه ترسو نمی شود كه بتواند یك شبه نیز آن  را از بین ببرد. حقیقت این است كه هیچ كسی ترسو به دنیا نمی آید. ترس میراثی است كه تعدادی از والدین قبل از وفات خود برای فرزندانشان به ارث می گذارند. این هیولا مانند كلمه ای كه بر تنه درخت كوچكی حك شود سال به سال با رشد كودك بزرگ تر و عمیق تر شده و در تمام زندگی سایه آن جلوی چشمان شجاعت درونی انسان را پوشانده است. بنابراین اگر می خواهید بر ترس خود غلبه كنید قبل از هر چیز باید مطمئن باشید كه از صبر و حوصله كافی برخوردار هستید. هیچ وقت بدون داشتن صبر و حوصله كافی اقدام به مبارزه با ترس نكنید، چون مطمئناً بعد از مدتی به دلیل بی حوصلگی و نداشتن صبر و طاقت كافی از ترس شكست می خورید و این شكست ترس را قوی تر می كند. به خاطر داشته باشید ترس قوی تر از آن است كه كسی بتواند یك شبه آن را شكست بدهد. فقط در صورتی كه به این نتیجه برسید كه این خطرات احتمالی چه تحقق پیدا كند یا نكند ترس فعلی شما بجز اتلاف وقت و كاهش نیروی معنوی چیزی نصیب تان نمی كند می توانید آن را كاملاً شكست دهید. اگر می خواهید از شرایط موجود ناله و شكایت كنید، از تأثیراتی كه ترس باقی می گذارد شكایت كنید زیرا این روش نیز كمك مؤثری به مبارزه با ترس می كند.

صبح زود بیدار شوید: شاید باورتان نشود ولی با زودتر بیدار شدن سریع تر می توانید ترس را شكست دهید. ترس نیز مانند انسانها می خوابد و بیدار می شود. وقتی كه شما زودتر از ترس از خواب بیدار شوید بهتر می توانید او را غافلگیر كنید. ضمناً ترس زمانی هم كه از خواب بیدار می شود قدرت چندانی ندارد، ترس وقتی كه تازه از خواب بیدار می شود مانند انسانی است كه چشمانی خواب آلود دارد و تازه دارد چشمانش را می مالد. صبح زود از خواب بیدار شوید، بر روی یك صندلی بنشینید و برای نیم ساعت فقط به شجاعت فكر كنید. در این زمان به مزایای شجاع بودن و ضررهای ترسو بودن فكر كنید. در ذهن خود كارهای جسورانه انجام دهید و باور كنید كه حقیقتاً انسان شجاعی شده اید. این تمرین را به یك عادت روزانه تبدیل كنید. با این كار ترس شما فقط متوجه این موضوع می شود كه شما در حال انجام كاری هستید ولی نمی داند كه شما می خواهید او را نابود كنید تا بخواهد علیه شما آرایش جنگی بگیرد. اسلام نیز تأكید فراوانی به سحرخیز بودن دارد. شاید یكی از مزایای سحرخیز بودن نیز شجاع كردن افراد باشد! به هر حال از این لحظات استفاده كنید و ترس تان را غافلگیر كنید. همان طو ر كه او شما را غافلگیر می كند.

خدا را در وجودتان احساس كنید: سعی كنید هر روز برای چند دقیقه تنها باشید. برای این كار می توانید بر حسب محلی كه در آن زندگی می كنید مكان خلوتی را انتخاب كنید. كنار رودخانه، بالای كوهستان، ساحل دریا، كنج مسجد، تراس خانه یا هر مكان دیگری كه در آن احساس آرامش می كنید. دودلی و افكار آلوده را با آرامش و زیبایی معنوی خاصی كه در این مكانها وجود دارد از خود دور كنید. در تنهایی آرامش بخش خود فقط به خدا بیاندیشید و از او بخواهید كه درون شما را از شجاعت الهی پر كند.

اخلاص (وقف) در راه خدا هر گونه ترسی را از بین می برد: یك فرد با اخلاص در هر كاری فقط خدا را می بیند. اگر به این معتقد باشید كه خدا همواره روزی رسان است هیچ وقت از گرسنه ماندن نمی ترسید و می توانید با آرامش غذا و مقداری از پول خود را به انسان گرسنه ای بدهید. بعضی ها فكر می كنند كه خدا نیز مانند انسان فراموش كار است و از این می ترسند كه مبادا خدا آنها را فراموش كرده و روزیشان را برای آنها نفرستد. به آغوش خدا پناه ببرید و به یاد داشته باشید كه تنها در آغوش خداست كه همه ترسها كاملاً ناپدید می شوند. بعد از گفت وگو با خدا وجود انسان پر از قدرت، صبر و شجاعت می شود. در محضر خدا دلبستگی های دنیوی را فراموش كنید، انسانها فكر می كنند كه فقط باید از خدا پول و ثروت خواست در حالی كه او منبع بی پایان تمام مادیات و معنویات است. از این لحظات ارزشمند برای پر كردن همیان معنویات خود استفاده كنید.

حرف آخر

انسانهای زیادی وجود دارند كه به خیال خود شجاع و نترس هستند ولی در حقیقت تمام طول عمر خود را با ترسی همنشین بوده اند كه هیچ وقت از وجود آن در درون خودشان مطلع نشده اند، ترس انواع گوناگونی دارد و به همین خاطر باید در مورد آن مطالعه و تحقیق نمود. اگر كسی می تواند ماری را با دستان خود بگیرد حتماً دلیل بر این نیست كه او انسان شجاعی است، بعضی از ترس ها مثل ترس از حیوانات وحشی، ترس از ارتفاع و... خود را بروز می دهند. این گونه ترسها طبیعی هستند چون به نوعی جنبه عقلانی دارند ولی ترس از شكست، ترس از دست دادن مقام و... از انواعی هستند كه در درون انسان وجود دارند ولی هیچ كس به آنها به چشم ترس نگاه نمی كند. در گذشته اگر انسانی با یك حیوان وحشی خطرناك مبارزه می كرد و آن را شكست می داد از نظر دیگران فرد بسیار شجاع و دلیری بود ولی در عصر حاضر دیگر حیوانات وحشی در جوامع انسانی زندگی نمی كنند. حیوانات وحشی دیروز جای خود را با مشكلات و گرفتاریهای جدیدی عوض كرده اند. انسان شجاع امروز كسی است كه از مشكلات و گرفتاریها واهمه ای ندارد و به جای فرار كردن از مشكلات می خواهد راه حلی برای آن پیدا كند. بنابراین تا انسانها نتوانند بر ترس خود غلبه كنند، روح بشر از رسیدن به مقام حقیقی خویش و كسب نیرویی خدادای و پیشرفت در زندگی محروم می ماند. اگر شما ترس را به دقت مورد بررسی قرار دهید و برای ریشه كن كردن آن از هیچ تلاشی مضایقه نكنید به زودی روزی خواهد آمد كه دوستان و آشنایانتان به سراغ شما می آیند و از شما می خواهند كه اسرارتان را برای آنها فاش كنید. اشخاص موفق تاریخ به سبب نیروی باز و یا ثروت فراوان به موفقیت نرسیده اند. اگر می خواهید مثل اشخاص بزرگ تاریخ به موفقیت برسید باید ترس را از خود دور كنید. كدام یك از مردان بزرگ تاریخ را می توانید به یاد بیاورید كه به ترسو بودن شهرت داشته است؟ انسانهایی كه همواره به موفقیت های عظیم دست پیدا كرده اند كسانی بوده اند كه ترس از شكست را از خود دور كرده اند. به این ترتیب می توانید امیدوار باشید نسل آینده به تلاش شما برای مبارزه با ترس ادامه می دهد و به زودی ترس از جوامع انسانی ریشه كن می شود. چرا شما اولین انسانی نباشید كه برای مبارزه با ترس شمشیر می كشد؟

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:24
بهداشت روانی

رابطه استرس و بیمارى هاى قلبى

 

قلب آیینه روان

 

آن آندروود

ترجمه: ع. فخریاسرى

 

 

 

رژیم غذایى و ورزش تمام راز سلامتى قلب  و عروق نیستند. شواهد روزافزونى نشان مى دهند كه وضعیت روانى فرد  نیز مهم است.

مى توانید نام آن را - با الهام از واقعه زمین لرزه قدرتمندى كه در ساعت چهار و سى دقیقه بامداد یكى از روزهاى ماه ژانویه سال ۱۹۹۴ در نزدیكى لس آنجلس به وقوع پیوست- اثر نورتریج بگذارید. ساعتى بعد از وقوع زلزله، تیم هاى پزشكى شروع به نجات قربانیان كردند، كارى كه در تمام طول روز ادامه یافت. آنها مشغول خدمت رسانى به كسانى بودند كه در میان آوار گیر كرده بودند، كسانى كه این بار پس از جان به در بردن از موج نخست مرگ ها، با موج دوم آن - در نتیجه حملات قلبى- دست به گریبان بودند. ماه ها بعد پژوهشگران در دو مركز دانشگاهى به بررسى سوابق بیماران قلبى حوزه لس آنجلس پرداختند. آنها در تحقیقات خو یش پى به جهش خیره كننده اى در میزان مرگ و میرهاى ناشى از بیمارى هاى قلبى-عروقى بردند: از ۶/۱۵ مورد در یك روز معمولى به ۵۱ مورد در روز وقوع زمین لرزه. معلوم شد كه بیشتر این افراد داراى سابقه بیمارى هاى قلب و عروق و یا عوامل خطرى چون فشار خون بالا بودند. ولى كسانى كه در نتیجه حملات قلبى درگذشتند، در فعالیت  هاى نجات قربانیان شركت نداشتند و یا تلاشى براى نجات خویش از لابه لاى آوار نكرده بودند. پس چرا فوت كردند؟ به نوشته مجله پزشكى نیوانگلند، «فشارهاى هیجانى احتمالاً در پیش آمدن رویدادهاى قلبى در كسانى كه مستعد چنین اتفاقاتى هستند، نقش دارند.» به زبان ساده تر، آنها به خاطر ترس و فشارهاى روحى از پاى درآمدند.

این باور همواره در میان عامه مردم متداول بوده كه ترس یا اخبار بد ناگهانى مى توانند كشنده باشند. در واقع واژه «تنگى» (كه نشان دهنده وضعیت عروق قلب در زمان بروز سكته قلبى است) در زبان یونانى با واژه هایى چون «خشم» و «درد سینه» هم ریشه  است. مطالعه نورتریج - و چندین مطالعه دیگر در میان بازماندگان زمین لرزه ۱۹۸۱ آتن و حملات موشكى عراق به اسرائیل در سال ۱۹۹۱ با موشك هاى اسكاد - آغازگر پژوهش هاى جدید پیرامون آنچه كه آن را مى توان «مطالعه روانى قلب» خواند، شد: بررسى پیوندهاى عمیق بین هیجانات و عواطف روحى و روانى و دستگاه قلب و عروق. متخصصین قلب و عروق از دیرباز با این اندیشه كه قلب -این چشمه پرتوان حیات- مى تواند در برابر حوادث روحى و روانى كاملاً از پا درآید، مخالف بودند. این تنها شوك هاى ناگهانى (همچون زمین لرزه ها) نیستند كه مى توانند باعث مرگ افراد شوند، شواهد روزافزونى نشان مى دهند كه وضعیت هاى هیجانى مزمن (مانند فشارهاى روحى، نگرانى ها، خصومت ها و افسردگى) خساراتى به مراتب بزرگ تر از شوك هاى ناگهانى (ناشى از مثلاً زمین لرزه ها) به بار مى آورند. به قول ادوارد سوآرز دانشیار روانپزشكى و رفتار انسانى در دانشگاه دوك، «پنجاه درصد كسانى كه دچار حملات قلبى مى شوند، كلسترول بالا ندارند.» خطر ناشى از عوامل روانى و اجتماعى كمتر از نشانگرهاى سنتى بیمارى هاى قلبى-عروقى مانند چاقى، مصرف سیگار و فشار خون بالا نیست، خطرى كه پژوهشگران، اندك اندك دارند به اهمیت آن پى مى برند. هم اكنون شمار فزاینده اى از كلینیك ها با این دید نو به بیمارى هاى قلبى نگاه مى كنند و سعى دارند به یكى از اسرارآمیزترین منابع آنها - یعنى ذهن و روان انسان ها- بپردازند.

به تدریج، درك ما از شواهدى كه به صورت نقل و حكایت تجربیات پراكنده پزشكان جمع آورى یا از گزارشات اپیدمیولوژیك حاصل شده به جست وجوى مكانیسم هاى اساسى فرامى روید. دبرا موزر پرستار مراقبت هاى بحرانى در بیمارستان مدریور واقع در شمال كالیفرنیا در سال هاى دهه ۱۹۸۰ مكرراً شاهد تغییرات نگرشى بیماران در سیر بیمارى قلبى شان بود. به ویژه مورد حمله قلبى (بدون عارضه) مردى در حدود ۵۰ ساله برایش بسیار جالب توجه بود. وى قرار بود پس از دو یا سه روز از بیمارستان مرخص شود، ولى ماندنش در بیمارستان شش روز به طول انجامید. موزر مى گوید: «او نسبت به همه چیز وسواس داشت و بخصوص نسبت به وضعیتش بسیار حساس بود و به نظر چنین مى رسید كه از شدت نگرانى دستى دستى خود را دچار حملات مكرر كم خونى عضله قلب و درد سینه كرده است.» با این حال احساس درد سینه تنها در اندیشه و خیال وى نبود: آزمون ها نیز موید كم خونى عضله قلب وى بودند. سال بعد وى دچار حمله قلبى دیگرى شد و به دنبال آن درگذشت.

سال ها بعد موزر (كه اكنون استاد پرستارى در دانشگاه كنتاكى در لكسینگتون است) تلاش كرد شدت آثارى را كه در بیمار مزبور مشاهده كرده بود، اندازه گیرى كند. پاییز گذشته وى در نشست «انجمن قلب آمریكا» نتایج آزمونى با شركت ۵۳۶ بیمار دچار حمله قلبى را ارائه نمود. او سطح اضطراب بیمارانش را به كمك یك آزمون استاندارد چندجوابى اندازه گرفت و با جست وجو در سوابق آنها عوارضى (مانند حمله قلبى ثانوى) را كه احتمالاً در طول اقامت شان در بیمارستان به هم زده بودند، مشخص كرد. كسانى كه در آزمون ها بالاترین نمرات را از نظر شدت اضطراب به دست مى آوردند، چهار برابر بیشتر از پایین ترین نمرات دچار عوارض قلبى شده بودند. درسى كه از این مقایسه مى گیریم، كاملاً روشن است: «اضطراب و افسردگى را باید جزء عوامل خطر مهم به شمار آورد.»در واقع پزشكان به این نتیجه رسیده اند كه وجود عوامل روانى- اجتماعى متضمن خطراتى است به مراتب بیش تر از آنچه كه پیش از این تصور مى شد. به گفته دكتر مایكل فرنو استاد قلب و عروق در دانشگاه بیرمنگام واقع در انگلستان، افسردگى لااقل دو برابر بیشتر بیمار را در معرض حملات قلبى قرار مى دهد. احساس خصومت نیز عامل خطر مهمى به شمار مى رود. سطوح بالاى خصومت (كه با استفاده از آزمون استاندارد اندازه گیرى شده) شانس مردن در نتیجه بیمارى قلبى را، در میان گروه بزرگى از بیماران تا ۲۹ درصد افزایش داد - و در بیمارانى كه ۶۰ ساله یا مسن تر بودند، این رقم بیشتر از ۵۰ درصد بود.چنین به نظر مى رسد كه حتى سابقه تروما در دوران كودكى نیز بر احتمال بروز بیمارى قلبى در سال هاى آتى زندگى فرد بى تاثیر نیست. در مطالعه اى كه اخیراً بر روى بیش از ۱۷هزار فرد بزرگسال در سان دیگو صورت گرفت، دكتر ماكسیا دونگ در «مركز كنترل و پیشگیرى از بیمارى ها» دریافت كه خطر حملات قلبى در كسانى كه تجربیات نامساعدى (مثل سوء رفتار روانى، جنسى و عاطفى و خشونت در خانه) در كودكى داشتند یا برخى از اعضاى خانواده هاى شان مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر یا الكل بودند، ۳۰ تا ۷۰ درصد بیشتر است.

اگر فشارهاى روحى و روانى دوران كودكى مى توانند موجب بروز حملات قلبى شوند، در مورد عوامل موثر در ایجاد فشارهاى كنونى - مانند ساعات طولانى كار، ترس از اخراج، كاهش ذخایر دوران بازنشستگى و غیره- چه مى توان گفت؟ در مطالعه اى در سال گذشته كه نتایج آن در مجله علمى لانست منتشر شد بیش از ۱۱هزار بیمار مبتلا به حمله قلبى از ۵۲ كشور جهان مورد بررسى قرار گرفتند و معلوم شد كه بیماران در سال قبل از بروز حمله قلبى تحت فشارهاى روحى درخور توجهى - ناشى از كار، خانواده، مشكلات مالى، افسردگى و علل و عوامل دیگر- بودند.چرا عوامل مذكور این چنین موثرند؟ این را همه مى دانیم كه حالات هیجانى بر رفتار انسان ها تاثیر مى  گذارند. كسانى كه دچار افسردگى یا عصبانیتند، كمتر رژیم هاى غذایى و تمرینات ورزشى مناسب را رعایت مى كنند و بیشتر سیگار مى كشند. در یك مطالعه عصبانى ترین افراد روزانه ۶۰۰ كالرى بیشتر از افرادى كه كمترین مشكل را داشتند، مصرف مى كردند.با این حال رفتار تنها آغاز ماجرا است. هیجانات منفى مى توانند در نتیجه پاسخ هاى تنش آلود با مكانیسم جنگ و گریز آثار مستقیم نیز داشته باشند. در پاسخ به این تحولات، بدن هورمون هاى استرس - مانند كورتیزول و اپینفرین (آدرنالین)- ترشح مى كند و فشار خون و سطح قند خون افزایش مى یابند. در عین حال تغییرات شیمیایى خون (با هدف كمك به ترمیم زخم) باعث تشدید واكنش هاى انعقادى مى شوند. اینها در كوتاه مدت نقش مكانیسم هاى بقا را ایفا مى كنند، لیكن در درازمدت فشار خون بالا و سطوح بالاى قند خونى نهایتاً به عروق خونى آسیب مى زنند.

پژوهش هاى جارى بیشتر بر روى آثار حاصل از التهاب متمركزند. كسانى كه دچار حالات خصمانه و افسردگى اند بیشتر از دیگران موقعیت ها را تنش زا تلقى مى كنند و هم از این رو میزان ترشح هورمون هاى استرس در این افراد بیشتر است. سیستم ایمنى با تشدید التهاب - كه در هر مرحله از بیمارى قلبى (از تشكیل پلاك ها در دیواره عروق گرفته تا حمله كامل قلبى) بر شدت عوارض آن مى افزاید - به این وضعیت پاسخ مى گوید. اخیراً دكتر ایلیان ویتستاین از دانشگاه جانز هاپكینز، پى به وضعیتى برد كه شباهت ظاهرى بسیارى به حمله قلبى دارد، و خود آن را «سندرم دلشكستگى» خواند. بیماران ویتستاین همگى با شوك هاى شدیدى - از جمله مرگ ناگهانى یكى از والدین یا فرزندان، تصادف با اتومبیل، دزدى مسلحانه، و حتى جشن تولدهاى بى خبر و ناگهانى- مواجه، و به ناگهان دچار ضعف پمپ قلب شده بودند. سطوح خونى آدرنالین در این بیماران ۳۰ برابر افراد سالم و حتى چهار تا پنج برابر كسانى بود كه دچار حملات قلبى واقعى بودند. هورمون هاى مذكور احتمالاً برداشت كلسیم توسط سلول ها را (كه مرحله اى ضرورى در فرآیند انقباض عضله قلب است) مختل مى سازند.

اگر هیجانات تنش زا براى قلب مضرند و موجب بیمارى هاى قلبى مى شوند، پس آیا مى توان گفت كه عكس آن نیز صادق است؟ تیموتى اسمیت روانشناس از دانشگاه یوتا به این نكته پى برد كه اگر چند دقیقه پیش از شروع هر اتفاق پر تنشى به یك دوست یا آشناى حامى خویش بیندیشیم، افزایش فشار خون و ضربان قلب كمتر خواهد بود. مطالعات به این نتیجه رسیده اند كه احتمالاً خوشبینى مى تواند پیشرفت بیمارى سختى شریان ها را نیز كند سازد. حتى امروز به خنده به چشم داروى قلبى مى نگرند. در حال حاضر، آخرین دستاورد رشته علمى بررسى روانى قلب برنامه اى است كه توسط دكتر دین اورنیش تهیه شده كه در آن صحبت از رژیم با چربى هاى بسیار پایین است. در عین حال، ورزش و كاستن از فشارهاى روحى به كمك یوگا، تفكر و تعمق و حمایت از سوى گروه هاى پشتیبان هم در آن جاى دارند.

بسیار جالب است كه هم اكنون مداخلات روانشناسانه - كه بدون درد، بى خطر و كم هزینه اند - به صورت آخرین چاره براى بیماران قلبى (كه از روش  هایى چون آنژیوپلاستى، گذاشتن بازكننده ها، جراحى باى پس و داروهاى رنگ  و وارنگ خسته شده اند) درآمده اند. دكتر هاروى زارن كه مسئول اجراى برنامه اى با الهام از اورنیش در بیمارستان واحد مركز پزشكى نورت شور واقع در لین (ماساچوست) است، این دسته از بیماران را به استفاده از روش هایى چون تفكر و تعمق، یوگا، ورزش هاى شل كننده عضلات و شركت در نشست هاى گروه هاى پشتیبان دعوت مى كند. شاید روزى این به صورت مدلى براى درمان بیماران قلبى درآید: رویكردى كه تغییرات در شیوه زندگى را با نگاهى تازه به زندگى درهم مى آمیزد. چنین دستاوردى تنها به همكارى بین متخصصین قلب، متخصصین تغذیه، روانشناسان، بیمار و خانواده اش - و با درك این كه قلب در خلأ نمى تپد، و نه ذهن در خلوت و تنهایى بارور مى شود - میسر است.

Newsweek October 17, 2005

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:24
بهداشت روانی

كنترل عصبانیت

 

عصبانیت، از تجربه های منفی آدمی است كه رنج و افسردگی را به دنبال دارد. گاهی تشخیص این كه یكی از این موارد خشم،  كی پایان می پذیرد و دیگری آغاز می شود، بسیار دشوار است. این رنج كه از آن سخن می گوییم رنج و درد بدنی نیست. تركیبی از درد جسمی و رنج عاطفی است.

در این تجربه، نقش احساسی چندان ثابت نیست بلكه این رنج پیوندی نزدیك با افسردگی دارد. این نكته كه رنج فیزیكی ناشی از افسردگی، خشم را به دنبال دارد، از دیرباز شناخته شده است.

اما خشم ابراز شده، اغلب از افسردگی ناشی می شود تا رنج جسمی. در نتیجه ابراز خشم، گاهی انسان احساس خوبی پیدا می كند. به بیانی دیگر نوعی تخلیه در او صورت می پذیرد اما این فقط برای یك لحظه است. خشم و چگونگی ابراز آن می تواند برانگیزاننده باشد و دیگران را به سوی انجام عملی معین سوق دهد. چه عمل مثبت و چه منفی (چه خوب و چه بد) در هر دو حالت، این قدرت انگیزش وجود دارد. آنچه كه مهم است تشخیص میان آن دو است.

خشم با آن كه در زندگی معمولی ما ممكن است چیز چندان مهمی به حساب نیاید، اما از حساسیت و ظرافت خاصی برخوردار است و قدرت بالقوه ای در زمینه تأثیرات فیزیولوژیكی بر انسان  دارد و شما ممكن است این حس را در سینه، سر و یا در تمامی اعضای بدن خود تجربه كنید.

در عین حال این احساس می تواند بسیار موذیانه عمل كند. خشم ممكن است توصیه ای ناگهانی به شما بكند (برای انجام كاری یا اقدامی) عصبانیت ممكن است انگیزه ای برای عملی ایجاد نماید، عملی كه برای جبران عوارض ناشی از آن، باید وقت زیادی را صرف كنیم. از طرفی، عصبانیت سیكل معیوبی از خشم و به دنبال آن شكست های پی در پی، را تولید می كند.

آنگاه كه شما احساس خشم و عصبانیت می كنید این احساس به شما مجال می دهد تا پروسه درد و رنجتان را به همراه دیگران سپری سازید و به نوعی، دیگران را در احساس خودتان شریك كنید. بعضی وقت ها این احساس اثری دیگر بر شما دارد. رئیس، شما را از كار اخراج كرده و یا رفتار بدی با شما داشته، شما نیز به هر كسی كه نزدیكتان می شود، حمله ور می شوید و این گونه، فشار درونی خود را بر دیگران بار می كنید.

از طرفی خشم شاید بتواند نوعی ترحم به خود را نیز ایجاد نماید چرا كه فرد قادر نیست از باتلاق خودآزاری و جریحه دار شدن احساس خارج شود.براساس طبقه بندی كلاسیك خشم یكی از روش های انتقال درد و رنج به دیگران است. گاه روشی است برای این كه دیگران را متحمل و جبران كننده كمبودها و كسری های احساسی و عاطفی خودتان سازید.اما روش هایی چند برای كنترل و پیشگیری از بروز خشم و عصبانیت در زندگی، وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:

نخستین گام، تشخیص، شناخت و پذیرش این نكته است كه خشم نوعی احساس هیجانی است كه بیان و ابراز آن، به صورت یك «تابو» درآمده است. مردم باید توان شناخت و درك آن را در خود بالا ببرند.آنها اغلب، این احساس را گونه ای فشار و ناراحتی جسمی تلقی می  كنند و با همه اینها، نمی دانند چه نشان و برچسبی بر آن بگذارند.

چقدر خوب است برای حالت های درونی خود یك فرهنگ واژگان بسازیم.احساسات مثل آبی روان هستند یا باید آنها را در یك جا جمع و تسخیرشان كنی و یا رهایشان بگذاری و اصلاً  فراموش كنی كه وجود دارند به همین سادگی!

از سویی می توان خشم را یك نوع نشانه و علامت تلقی كرد. چرا كه گاهی بروز آن اجتناب ناپذیر است و نمی شود جلوی آن را گرفت.

می توانید آن را، نشانه ای برای تهدیدی جدی به حساب آورید. تهدیدی كه نیاز به توجهی جدی تر، از سوی شما دارد.

به توصیه هایی كه عصبانیت و خشم به شما می  كند، آگاهی و وقوف یابید. پیشنهادهای مثبت، ناشی از عشق، انگیزه، جست وجوی بهتر شدن، رشد، تكامل و ارتقا می باشند و پیشنهادهای منفی، از احساس عدم كفایت و نالایقی در وجود شما، برانگیخته شده اند.

سرپرستتان به شما توهینی می كند و یا شما را آزرده می سازد. در پی این اتفاق، شما در خود احساس نقصان و حقارت می كنید و حس عصبانیت كه به دنبال آن می آید، شما را به این سمت سوق می دهد كه دیگران را مسبب این واقعه بدانید. برای شناخت انگیزه، لازم است با دقت به عمق احساستان بنگرید. در گفت وگوهای درونی كه به طور معمول با خود دارید، تعادل و واقع نگری بیشتری ایجاد كنید.

اگر دیدید كه خشمتان ناشی از احساس بی كفایتی است (شاید آرزویی داشته اید كه به آن دست نیافته اید و یا باور غلطی در مورد كارهایی كه انجام داده اید، دارید) كار خود را روی «پذیرش» اشتباه و خطا متمركز كنید.

زیاد روی اشتباهات وسواس نداشته باشید. بیرون كشیدن اشتباهات به طور مداوم نشان از حساسیت بیش از اندازه شما دارد سعی كنید نیمه پر لیوان را ببینید و روحیه پذیرش داشته باشید.اغلب موارد عصبانیت، ناشی از باورهای غیرواقعی است كه در مورد شرایط خود داریم. مثلاً  باور این كه زندگی باید زیبا، منصفانه و بی نقص باشد و شما مستحق داشتن زندگی كاملاً  منصفانه ای هستید، ناشی از این باور غلط است كه شما فردی خاص و ویژه اید. اصرار بر این كه زندگی باید كاملاً  منصفانه باشد، غیرعقلانی است و باعث می شود تا شما مجموعه ای از بی عدالتی هایی را كه در حقتان شده است، در ذهن خود جمع كنید. حتی اگر سهمی كه از آن بی عدالتی  ها به شما رسیده، چندان هم قابل توجه نباشد. خود این تصور، می تواند موجب خشم و افسردگی شود. این خشم، تنها از درون شما ناشی می شود چرا كه بر این اعتقاد هستید كه هیچ كاری در برابر بی عدالتی ها، نمی توان انجام داد.

ترحم به خود نیز بیان دیگری از این حس درماندگی است. به شكایات و گله های خود دقت كنید. به شكایات پنهان و آشكار خود گوش فرا دهید. شكایات آشكار شما به دیگران برمی گردد. این در واقع نوعی استراتژی زیركانه است. سعی كنید در مورد این كه چه وقت هایی این شكایات به مغزتان هجوم می آورند، آگاهی یابید. اما شكایات نهان، به خودتان بازمی گردد و این باعث انفعال و سكون شما خواهد شد. پس از درك و تشخیص این فرآیند، ابتدا شما می توانید بپذیرید كه زندگی گاهی اوقات عالی و بر وفق مراد نیست و پس از آن، خواهید توانست اهداف و مقاصد مثبت را دنبال كنید. شما می توانید با بی عدالتی كه در اطراف خود می بینید به طور سازنده مقابله كنید و در پی اصلاح برخی از آنها باشید.عصبانیت و خشم خود را به شوق و اشتیاق تبدیل كنید تا بتوانید در برابر بی عدالتی واقعی در زندگی، با تمام وجود دست به كار شوید.

هارا استراوف مارانو- ترجمه/ شهربانو ناصر

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته