• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 9190
تعداد نظرات : 108
زمان آخرین مطلب : 3720روز قبل
اخلاق

هر انسان عاقل و آزاده‌ای می‌پذیرد که سخن گفتن پشت سر فردی دیگر و در غیاب او اقدامی ناپسند و غیرعقلی است همانطور که در آموزه‌های اسلامی در مذمت این عمل بسیار سخن گفته شده است.
هر انسان عاقل و آزاده‌ای می‌پذیرد که سخن گفتن پشت سر فردی دیگر و در غیاب او اقدامی ناپسند و غیرعقلی است همانطور که در آموزه‌های اسلامی در مذمت این عمل بسیار سخن گفته شده است.

به گزارش فرهنگ نیوز ، در فرهنگ و معارف اسلامی از غیبت کردن به عنوان یک عمل بسیار ناشایست و گناه یاد شده به طوری که قرآن کریم آن را معادل خوردن گوشت برادر مرده انسان غیبت کننده توصیف کرده است.

رسول خدا(ص) در روایتی بسیار زیبا درباره حال و روز غیبت کنندگان که در شب معراج اوضاع آنها را مشاهده کرده بودند، چنین می‌فرمایند: "در شب معراج، مردمی را دیدم که چهره‏‌های خود را با ناخن‌هایشان می‏‌خراشند. پرسیدم: ای جبرئیل، اینها کیستند؟ گفت: اینها کسانی هستند که از مردم غیبت می‏‌کنند و آبرویشان را می‏‌برند1".

امام حسین(ع) نیز- به مردی که در حضور ایشان از مردی غیبت کرد- فرمودند: " ای مرد! دست از غیبت بردار؛ زیرا غیبت نواله(غذای) سگ‌های دوزخ است2".

همچنین امام صادق(ع) در روایتی از امام سجاد(ع) فرمودند: "مردی به علی بن حسین علیهماالسلام عرض کرد: فلانی به شما نسبت می‏‌دهد که گمراه و بدعت‌گذار هستی. علی بن الحسین(ع) به او فرمود: حقّ همنشینی با آن مرد را پاس نداشتی؛ زیرا سخن او را به ما منتقل کردی. حقّ مرا نیز به جا نیاوردی زیرا از برادرم چیزی به من رساندی که من آن را نمی‏‌دانستم! ... از غیبت بپرهیز، که آن خورش سگ‌های دوزخ است و بدان کسی که از مردم زیاد عیب‌گویی کند، این عیب‌گویی زیاد بر این نکته گواهی دهد که او این عیب‌ها را به همان اندازه‏‌ای که در خودش هست، می‏‌جوید (عیب‌گویی او از مردم نشان می‏‌دهد که آن عیب‌ها در خود او نیز هست)3".

منابع روایات:

1- تنبیه الخواطر: 1 / 115 منتخب میزان الحکمة: 436

2- تحف‌العقول: 245 منتخب میزان‌الحکمة: 436

3- بحارالأنوار: 75 / 246 / 8 منتخب میزان‌الحکمة: 436

دوشنبه 13/8/1392 - 22:45
اخلاق

امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «مَن کَثُر فِکرهُ فِی المَعاصی دَعَته اِلَیها؛ کسی که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق می دهد.»
امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «مَن کَثُر فِکرهُ فِی المَعاصی دَعَته اِلَیها؛ کسی که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق می دهد.»

به گزارش فرهنگ نیوز، یکی از کانون هایی که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است. فکر سالم محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت.

امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:
«مَن کَثُر فِکرهُ فِی المَعاصی دَعَته اِلَیها؛ کسی که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق می دهد.»۱

و حضرت عیسی(ع)  ضمن گفتار به حواریون فرمود:
«و من به شما امر می کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسی که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسی است که در اطاق رنگینی آتش روشن کند. دود آتش نقشه های رنگین آن اطاق را کثیف می کند گرچه خانه را نسوزاند.»۲

یعنی فکر گناه کانون تصمیم گیری وجود انسان را آلوده می نماید و چنین کانونی به تاریکی گناه نزدیک تر است تا به سفیدی اطاعت خدا.

پی نوشت ها:
۱_(فهرست غرر، (ذنب). )
۲_( بحار، ج۱۴، ص۳۳۱؛ سفینة البحار، ج۱، ص۵۶۰.)

دوشنبه 13/8/1392 - 22:45
نماز

نماز خواندن مراتبی دارد و انسان به اندازه ای که نماز می خواند متنعم از آثار نماز می شود. نماز یک کسی معراج است و نماز کسی دیگر مرتبه ی پایین است.
حجت الاسلام والمسلمین میر باقری

نماز خواندن مراتبی دارد و انسان به اندازه ای که نماز می خواند متنعم از آثار نماز می شود. نماز یک کسی معراج است و نماز کسی دیگر مرتبه ی پایین است.
به گزارش فرهنگ نیوز: حجت الاسلام میر باقری در برنامه سمت خدا درباره این موضوع که بعضی ها با اینکه نماز می خوانند ولی بددهان هستند و صفات زشت رذیله را از روزمره خود حذف نمی کنند اینگونه گفت
 
نماز خواندن مراتبی دارد و انسان به اندازه ای که نماز می خواند متنعم از آثار نماز می شود. نماز یک کسی معراج است و نماز کسی دیگر مرتبه ی پایین است. هیچ کس نماز را ذیل نبی اکرم و اهل بیت نمی خواند الا اینکه این نماز برایش رشد بیاورد. زیرا رشد و نماز درجاتی دارد. به اندازه ای که حقیقت نماز(در نماز مناسک ظاهری ولایت عبودیت هست) در انسان محقق بشود نماز در انسان اثر می کند. از طرفی گاهی انسان نماز می خواند و بعد گناه می کند و بخاطر همین نمازش اثر نمی کند. یعنی از طرفی وارد وادی ولایت می شود و بعد پایش را از وادی ولایت بیرون می گذارد.
 
بعضی ها چهل سال است که نماز شب می خوانند ولی بعد نماز شبش را از دست داده است. حفظ مراتبی که انسان بدست می آورد شرط این است که به مراتب بالاتر برسد. اینکه می گویند: هر روز نماز بخوانید برای این است که هر روز به مرتبه ی بالاتری از توحید برسیم. چه کسی می تواند با هر نماز یک عروج پیدا کند؟ کسی که نماز قبلی را حفظ کرده باشد. مثلا انسان چهل سال نماز می خواند ولی چون گناه می کند سر خط اول است. و برایش معراجی حاصل نمی شود. داریم که اگر غیبت کنید تا چهل روز نمازش قبول نمی شود. یعنی تکلیف از گردن شما ساقط شده است. ولی معراجی بدست نمی آورید. چون انسان خودش حجاب درست کرده است مگر اینکه انسان استغفار کند و خدا آنرا بپذیرد آنگاه راه باز می شود و نماز اثر می کند.
 

 
کلمه ی لا اله الاالله همه ی دین است، اخلاق ،شریعت ،فقه،عرفان و ولایت است. سجده در مقابل خداوند واقع نمی شود الا با ولایت. تخلق به اخلاق کریمه جز با ولایت بدست نمی آید. هیچ کس بدون ولایت به الوهیت خدا نمی رسد. حکمت متأهلین ،حکمت امام رضا(ع) است . طریق همه ی مراتب دین همین است. اخلاق بدون امام بی معناست. علامه طباطبایی می گویند: اخلاق بر محور توحید خاصیتش این است که معنای متخلق بودن راعوض می کند و می گوید که اگر به محبت خدا نرسیدی، خلق توحیدی در تو پیدا نمی شود. راه رسیدن به اخلاق این است که مقامات توحیدی را درک بکنی. قرآن انسان را به لا حول ولا قوة الابالله و اسماء الحسنی ارجاع می دهد. وقتی انسان غرق در این مقامات شد، اخلاق بدنبال آن می آید.
 
تبری و تولی قید اخلاق است. امام صادق (ع)، عقل و جهل را توضیح دادند که عقل نبی اکرم است و صفات کریمه قوای ایشان هستند ،جهل ابلیس و سپاه شیطان است و آنها با نبی اکرم دشمنی می کنند و قلوب و افکار را ظلمانی می کنند و صفات جهل در عالم قوای آنهاست. بعد حضرت فرمودند: این خصال خوب جمع نمی شود همه ی این لشکریان الا در نبی یا وصی پیامبر باشد یا مومنی که خدا قلبش را امتحان کرده باشد. داریم که ولایت ما امر صعب و دشواری است و نمی توانند تحمل کنند مگر نبی و انبیاء و فرشتگان ومومنی که امتحانش را پس داده باشد. پس صفات نبی اکرم به کسی می رسد که ولایتش را تحمل کند. اگر این ولایت را تحمل کند همه ی 75 صفت نبی اکرم در او هم وجود دارد.حتی به اندازه ی ظرف خودش. درادامه می فرماید: بقیه ی شیعیان ما هیچ کدام خالی نیستند از اینکه بعضی از این جنود در آنها باشد تا اینکه به مرحله ی کمال اخلاق برسند. باید از لشکر جهل پاک بشوند .تا یک صفت جهل در انسان وجود دارد صفت عقل در انسان کامل نمی شود. تا یک صفت شیطان در قلب ما جای دارد، تمام صفات نبی اکرم در قلب ما جاری نمی شود. وقتی همه ی جنود عقل آمد در درجه ی عالی قرار می گیرد در مرتبه ی انبیاء و اوصیاء. مومنین زمینه ای در خودشان ایجاد کردند که قابلیت داشته باشند که آن صفت به آنها داده بشود. که یکی از آنها درگیری با جنود جهل است. لذا درگیری محور تهذیب اخلاق است. که همان جهاد اکبر است. همان طور که انبیاء ذیل نبی اکرم هستند مومنین هم ذیل نبی اکرم هستند. بعد امام فرمود :درک این مقام(همنشینی با انبیاء)به معرفت عقل و جنود است. معرفت شناخت ظاهری نیست. معرفت بعد از تسلیم و تصدیق پیدا می شود. که حقیقت این قوا در وجود انسان محقق می شود. حالا این رویکرد چه تاثیری در اخلاق دارد؟
 
در زیارت عاشوراچه چیزهایی آمده است؟
هر چه که شما در سلوک اخلاقی بخواهید در زیارت سیدالشهدا آمده است. این راه اصلی است. نبی اکرم خودش تحمل بلا نمی کرد احدی به توحید نمی رسید یعنی ابلیس و جنود شیطان با قوایی که دارد همه را برده بود. مسیر سلوک ما می شود مسیر سلوک با بلای نبی اکرم. ارکان سلوک اخلاقی عوض می شود نه اینکه واجبات و محرمات عوض شود. سلوک بدون صفات حمیده امکان ندارد. قرآن برای ایجاد اخلاق توحیدی ما را طور دیگری سیر می دهد. حتی دیگر سیری که در کتب اخلاقی ما بیان شده است مثل کتاب جامع السادات نیست ،آن مسلک علامه طباطبایی که بیان شده ،سیر قرآنی در اخلاق نیست. اخلاق قرآنی از این بالاتر و کامل تر است. مناسک سلوک اثر می گذارد .
چطور می شود در عرض شصت سال سالک الی الله شد و این راه را رفت؟  خیلی از کتب اخلاقی، سالهای زیادی را برای پیمودن این راه می خواهد. اگر تولی و تبری اصل شد می شود این راه را در عرض شصت سال رفت. یعنی با بلای ولی خدا می شود سالک شد. مناسک، روزه و حج طور دیگری طی می شود. کسی که به زیارت سید الشهدا می رود می تواند هفتاد هزار حج در زیارت را بدست بیاورد. یا هزار سال جهاد در راه خدا یا انفاق هزار ابر شتر را در زیارت بدست بیاورد. همه ی اینها را انسان می تواند در زیارت بدست بیاورد. پس طریق سلوک عوض می شود. بجای اینکه انسان هفتاد هزار حج برود کاری می کند که نبی اکرم به امیرالمومینن فرمودند که من شش جمله به شما می گویم که شش صد هزار جمله است.
وقتی مردم به کثرت عمل مشغول هستند شما به برگزیده یا خالصی عمل مشغول باش .شب قدر است که انسان را می رساند. انسان با این عمر کم چطور می تواند با کثرت عمل به جایی برسد ؟ مثلا یکی از مناسک آن می شود زیارت یا سیر در راه ولی خدا.
دوشنبه 13/8/1392 - 22:45
اهل بیت

بدانكه این ماه ، ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است و از حضرت امام رضاعلیه السلام روایت استكه چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را كسى خندان نمى دید و اندوه و حُزن پیوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مى فرمود امروز روزى است كه حسین علیه السلام شهید شده است .
بدانكه این ماه ، ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است و از حضرت امام رضاعلیه السلام روایت استكه چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را كسى خندان نمى دید و اندوه و حُزن پیوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مى فرمود امروز روزى است كه حسین علیه السلام شهید شده است .

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از راسخون، اعمال روز یکم محرم به شرح زیر است:

شب اول:
در آن چند نماز وارد است :
1-صد ركعت نماز به حمد و توحید.
2-دو ركعت نماز، در ركعت اول حمد و انعام و در دوم حمد و یس .
3-نماز وارده از رسولخدا ص كه فرمود: هر كه در این شب دو ركعت نماز كند به حمد و یازده توحید و صبحش را كه اول سال است روزه بدارد مثل كسى است كه تمام سال را مداومت بخیر كرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بمیرد، ببهشت برود.سید براى هلال این ماه دعاهاى مبسوطى در اقبال ذكر كرده است .

روز اول:
بدانكه اول محرم ، اول سال است و در آن دو عمل است :
1-روزه ، روایت شده كه ریان بن شبیب دائى معتصم عباسى در مثل چنین روز، بر حضرت رضا علیه السلام وارد شد. آن جناب فرمود: اى پسر شبیب ! این روز، روزه هستى ؟ عرض كرد: خیر. فرمود: امروز روزیستكه حق تعالى دعاى حضرت زكریا را در آن مستجاب فرموده ، پس هر كه در اینروز، روزه بدارد و خدا را بخواند، خداوند دعاى او را مستجاب كند، چنانچه دعاى زكریا را مستجاب فرموده ، الخ .
2-دو ركعت نماز، كه از رسولخداص روایت شده و بعد از فراغ دست به دعا بر دارد و سه دفعه بخواند دعاى اللهم انت الاله القدیم الخ .

شیخ طوسى در مصباح فرموده كه مستحب است روزه دهه اول محرم و لكن روز عاشوراء را امساك نماید از طعام و شراب تا بعد از عصر، آنوقت بقدر كمى تربت تناول نماید.
رویدادها :

الف) در این روز، حضرت ادریس پیغمبر، به آسمان بالا برده شده و آن حضرت بعد از وفات آدم به دویست سال ، مبعوث برسالت شد. پس مردم را بحق دعوت كرد و با آنكه سلطنت و نبوت براى آنجناب جمع شده بود در مسجد سهله اقامت نمودى و خیاطت فرمودى و اول كس است كه بسوزن جامه دوخت و بقلم نگاشتن آموخت و شهرهاى بسیار در جهان ، بنیان فرمود و از بناهاى آن جناب است هرمان در غربى مصر و آن دو بناى عظیم است مربع مخروط، مشتمل بر چهار مثلث كه هر ضلعى تا ضلعى چهار صد ذراع مسافت دارد و ارتفاع هر یك بهمین مسافت است و این بنا را در شش ماه بپایان آورده . گویند بر آن نوشتند: قل لمن یاتى بعد مایهدمها فى ستماة عام و قد بنیتها فى ستته اشهر و الهدم ایسر من البنیان .

ب) در این روز، بفرمایش شیخ بهائى سال چهارم ، غزوه ذات الرقاع واقع شده فقیر گوید كه مورخین این غزوه را در جمادى الاولى سال ششم ذكر كرده اند. بهر جهت در این غزوه ، پیغمبر، ابوذر را در مدینه گذاشت و با جماعتى كه متجاوز از هفتصد نفر نبودند بجانب نجد رفت و در ذات الرقاع فرود آمد. كفار آنجا از هول و ترس بكوهها فرار كردند و از غایت دهشت ، بسیارى زنان خود را نتوانستند حركت بدهند، لاجرم مسلمانان زنان ایشان را اسیر كردند. چون هنگام نماز رسید، مسلمانان خواستند نماز بخوانند، از كفار ایمن نبودند كه مبادا، در وقت نماز بر سر ایشان بتازند. این هنگام نماز خوف نازل شد و ایشان نماز خوف گذاشتند و این اول نماز خوفى بود كه بجا آورده شد.

جابر بن عبدالله كه در این سفر همراه بوده ، روایت كرده كه زنى كافره از اسیران از ترس بمرد. شوهرش كه چنین فهمید سوگند یاد كرد كه از قفاى پیغمبر مى روم تا یكتن از مردمش را بكشم . هنگام مراجعت پیغمبر در دره اى فرود آمد. دو نفر از مهاجر بخفت و انصار براى حراست بالاى كوه شدند. نخست از اول شب نوبت گذاشتند. مرد مهاجر بخفت و انصارى بنماز ایستاد و آن كافر برسید و صداى نماز انصارى را شنید. تیرى بجانب او افكند. انصارى تیر را بكشید و نماز را قطع نكرد. آن كافر تیر دیگر انداخت ، باز نماز را نشكست در ضربت سوم ، نماز را بنهایت برده بود، مهاجرى را بیدار كرد تا از پى كافر شتافت و او را بیافت . پس چون برگشت و زخم سه تیر در انصارى دید، باوى گفت كه چرا در ضربت نخستین مرا بیدار نكردى . گفت : آن وقت سوره اى از قرآن مى خواندم و نخواستم قطع كنم و بخدا سوگند كه اگر نه آن بود كه مأمور بحراست بودم اگر هزار تیر بر من مى آمد، قطع سوره نمى كردم تا جان بدهم . از براى جابر نیز مكالماتى است با رسولخدا صلی الله علیه واله در این سفر، هنگامیكه شترش در راه ماند و خوابیده بود، مقام را گنجایش نقل نیست .

این غزوه را ذات الرقاع گویند از جهت آنكه در آن اراضى ، تلهاى بسیار و پستى و بلندیهاى رنگ و رنگ بود، چون جامه مرقع ، نه آنكه بعضى اصحاب پاهایشان مجروح شده بود و صلها و رقعه ها بر پاى خود بسته بودند.

ج) و نیز در غره محرم ، سنه 20، فتح مصر بر دست عمروعاص شد و بعد از آن اسكندریه عنوه مفتوح شد و عمروعاص را اسكندریه پسند خاطر افتاد. شرح فتوحات را به عمر نوشت و خواستار شد كه در اسكندریه سكون اختیار كند. عمر جواب نوشت كه ما بین من و خود ، آب را حاجر نكنید تا هر گاه بخواهم ، بتوانم بر راحله خود سوار شوم و بى مانعى بر شما وارد شوم . پس عمروعاص آهنگ فسطاط مصر كرد و این شهر از این روى فسطاط نام یافت كه عمروعاص هنگام فتح مصر در این موضع فسطاط برافراشته بود و در تحت قبه آن نشیمن داشت . چون آهنگ اسكندریه نمود، بفرمود تا فسطاط را بر كنند و با خود حمل دهند. گفتند: كبوترى بر بالاى آن بچه نهاده است . گفت : حرام است كه آن را بر كنیم و بچگان كبوتر را بهم بزنیم . فسطاط را بگذاشت و طریقه اسكندریه برداشت . در آنوقت كه مراجعت كرد هم بجاى فسطاط آمد و آنجا را نشیمن كرد و لشكریان نیز در گرد آن فسطاط، خانه ها بنا كردند. پس آنجا شهرى شد موسوم به فسطاط.

جامع این كتاب عباس قمى گوید كه از اینجا معلوم شود كه جلافت و قساوت و كفر عمر سعد و لشكرش ‍ بچه حد و مرتبه بوده كه در كربلا باین مقدار كه عمروعاص كافر، مراعات بچه كبوتران كرد، ایشان مراعات اهلبیت و اطفال سید الشهداء را نكردند، بلكه آتش بخیمه هاى ایشان زدند و آن مظلومان شكسته دلان را چه صدمه ها كه زدند. چنانچه حضرت رضا علیه السلام فرموده : و اضرمت النیران فى مضاربنا.

و چه خوب گفته شاعر:
آتش بآشیانه مرغى نمى زنند
گیرم كه خیمه ، خیمه آل عبا نبود

د) و نیز در غره محرم ، سنه 81، محمد بن حنفیه فرزند امیرالمؤ منین علیه السلام وفات كرد و در بقیع ، بخاك رفت و بعضى گفته اند كه از فتنه ابن زبیر فرار كرد بجانب طائف و در آنجا وفات كرد.
جماعت كیسانیه او را امام میدانستند و او را مهدى آخر زمان مى خواندند و باعتقاد ایشان آنكه : محمد در جبال رضوى كه كوهستانى یمن است ، جاى فرموده است و زنده است تا گاهى كه خروج كند. الحمدالله كه اهل آن مذهب ، منقرض شدند. از قوّت محمد نقل شده كه وقتى زره اى چند بخدمت امیرالمؤ منین آوردند، یكى از آنها از اندازه قامت بلندتر بود. حضرت فرمود تا مقدارى از دامان آنرا قطع كند. محمد دامان زره را بدست جمع كرد و از آنجا كه امیرالمؤمنین علامت نهاده بود بیك قبضه بگرفت و مثل آنكه بافته حریرى را قطع كند دامنهاى درع آهنین را از هم درید و كثرت شجاعت و دلیرى او از سیر در تاریخ حرب جمل و صفین معلوم میشود.

شیخ كشى از حضرت رضا علیه السلام روایت كرده كه فرمود: امیر المؤ منین علیه السلام مى فرمود كه محامده یعنى محمدها ابا دارند از معصیت خداى عزوجل . راوى پرسید كه این محامده كیانند. فرمود: محمد بن جعفر، محمد بن ابى بكر، محمد بن ابى حذیفه و محمد بن امیرالمؤمنین .
فقیر گوید كه محمد بن جعفر بن ابیطالب در صفین شهید شد و محمد بن ابى بكر در نیمه جمادى الاولى ، قتلش بیاید و محمد بن ابى حذیفه پسر دائى معاویه و از اتباع و انصار امیر المؤ منین است و او همانستكه معاویه او را بگرفت و در زندان حبس كرد، مدتى مدید در زندان او بود تا شهید شد.

و) در این روز، سنه 161، سفیان بن سعید ثورى در بصره وفات كرد و در احادیث امامیه روایاتى در ذم او وارد شده است و او است كه خطبه رسول ص را در مسجد خیف از حضرت صادق علیه السلام اخذ كرد و چون تاءمل در كلمه : والنصیحه لائمه المسلمین نمود و فهمید مراد امیر المؤ منین علیه السلام و اولاد او است ، آنرا پاره كرد.

در این روز، سنه 632، شهاب الدین عمر بن محمد سهروردى شافعى صوفى وفات كرد و نسبش به محمد بن ابى بكر منتهى مى شود و او مرجع ارباب طریقت بوده و از كسانى كه درك خدمت او را نموده شیخ سعدى است و دو كلمه از قضایاى او نقل نموده كه بعضى آن را در ضمن شعر آورده :
بطرف بستانش گفته سعدى
دو پندم داد شیخ سهرودى
یكى بر عیب مردم دیده مگشا
پرهیز كن از خودپسندى

ه) در این روز، واقدى و شیخ حسین پدر شیخ بهائى متولد شده اند.

ی) در این روز، سنه 1101، شیخ اجل شیخ حسن ابن زین الدین الشهید الثانى وفات كرد و این شیخ از وجوه علما و فقهاى امامیه و اولاد و احفاد او از فقها مى باشند و او را مصنفات رشیقه است در حدیث وفقه ، مانند، منتهى الجمان و معالم و اثنى عشریه و غیرها.

م) سال اول عام الفیل (53 سال پیش از هجرت )هجوم ابرهه به مكه معظمه جهت نابودى خانه خدا.
ابرهه بن صباح كه با پشتیبانى قیصر روم و نجاشى حبشه ، بر كشور یمن استیلا یافته بود، براى خوار كردن ساكنان یمن و عرب هاى شبه جزیره عربستان ، از هیچ تلاشى كوتاهى نمى ورزید و به هر كردار ناشایستى اقدام مى نمود، او، بر طایفه (حمیر)و بزرگان آن بسیار سخت گرفت و (ریحانه ) دختر علقمه بن مالك را كه از جهت زیبایى و كمالات نفسانى ، در طایفه خود كم نظیر بود، به اجبار و اكراه از همسرش (ابومرة سیف بن ذى یزن ) جدا كرد و خود با او ازدواج نمود.

بسیارى از یمینیان به دست حبشیان به فرماندهى ابرهه كشته و بسیارى دیگر اسیر گردیدند و به عنوان (برده ) به حبشه و روم فرستاده شدند و مابقى به ناچار سر در طاعت ابرهه در آوردند و او را به امیرى خویش ‍ پذیرفتند.ابرهه در صنعا پایتخت فعلى یمن كنیسه اى بسیار مجلل و زیبا به نام قلیس بنا كرد و از تمامى عرب ها خواست كه از بت خانه ها و زیارت كعبه (خانه خدا) دست برداشته و جهت زیارت و عبادت ، به صنعاء رفته و قلیس را عبادت گاه خویش قرار دهند. بزرگان عرب از این ماجرا خشمگین شدند و مردى از طایفه بنى فقیم یا بنى مالك را به سوى قلیس فرستاده تا در آن ساختمان نشسته و بر زمینش پلیدى و بى حرمتى كند.

 ابرهه از این خبر بسیار ناراحت و خشمگین شد و تصمیم به انتقام از عرب ها گرفت . او با تجهیز سپاهى سنگین از نیروهاى حبشى ، عازم مكه گردید. در بین راه یمن تا مكه ، هر گروهى در مقابلش ایستادگى مى كرد، آنها را از دم تیغ و شمشیر گذرانیده و به نابودى مى داد. كسى را یاراى پایدارى در برابر وحشى گرى هاى حبشیان نبود. از جمله ، ذو نفر از طایفه حمیر با گردآورى نیروهاى رزمى ، به نبرد سپاهیان ابرهه رفت ولى كارى از پیش نبرد و متحمل شكست سنگین و بنیان كن شد و پس از نابودى سپاهیان ، خود به اسارت ابرهه در آمد و به اجبار و اكراه ، راهنماى حبشیان به سوى مكه شد. حبشیان به محض نزدیك شدن به شهر مكه ، اقدام به غارت و تاراج اموال مردم نمودند.
آنان ، هر چه از چهارپایان اهالى ، مكه از قبیل شتر، اسب و گوسفند آنان را مى دیدند، غارت مى نمودند.

در این میان ، دویست شتر عبدالمطلب ، بزرگ و مهتر مكه نیز به غارت رفت . ابرهه به اهالى مكه پیام فرستاد كه قصد من ، نابودى خانه خدا (كعبه ) است . اگر مردم این شهر در برابر او مقاومت كنند و او را از این كار بازدارند، با آنان نبرد كرده و تمامى مردان را كشته و زنان و فرزندانشان را به اسیرى مى گیرد.
اهالى مكه در آغاز قصد نبرد با سپاهیان خون آشام ابرهه را داشتند، ولى عبدالمطلب آنان را از این كار بازداشت و به آنان گفت كه شما را یاراى برابرى و نبرد با سپاه ابرهه نیست . بهتر است از شهر خارج شده و در دره ها و كوه هاى اطراف پناهنده شوید و از اهل و عیال خود محافظت و پاسبانى نمایید. این خانه (كعبه ) از آن خدا است و او نیز از خانه خود دفاع خواهد كرد و اگر او از دفاع آن باز ایستد، ما چگونه مى توانیم از آن دفاع كنیم ؟

گویا به عبدالمطلب این گونه الهام شده بود كه اهلى مكه خود را به هلاكت نرسانند و صاحب خانه ، از خانه خود دفاع و پاسدارى مى كند.

با این تدبیر خردمندانه ، اهالى مكه از كشتار و نابودى رهایى یافته و به اطراف شهر پناهنده و پراكنده شدند.

عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان مكه به نزد ابرهه رفته و با او گفت و گو نمودند.

آنان از ابرهه پرسیدند: براى چه چیز اقدام به لشكركشى نمودى و به سرزمین ما تهاجم كردى ؟
وى پاسخ داد: براى انتقام گرفتن از كارى كه شما بر معبد قلیس انجام دادید.

عبدالمطلب و همراهان ، گفتند: آن بى حرمتى ، كار یك تن از نادانان بود. چرا همه مردم باید به آتش او بسوزند و چرا باید خانه خدا كه یادگار ابراهیم علیه السلام است دستخوش نابودى گردد؟

آنان هر چه گفتند، ابرهه بهانه آورد و گفتارشان را نپذیرفت و به آنان گفت : اگر شما در برابر من ، مقاومت نكنید، من كارى با شما ندارم و تنها مى خواهم به جبران كار شما معبد شما را تخریب كنم و دیگر كسى براى زیارت به اینجا نیاید. همه مردم باید براى پرستش خدا به صنعا رفته و در قلیس ، خدا را عبادت كنند.

به روایت دیگر، عبدالمطلب در آن دیدار به ابرهه گفت : سربازان تو شتران اهالى مكه ، از جمله دویست شتر مرا غارت كرده اند، دستور بده آنها را به ما بازگردانند.

ابرهه گفت : چرا درباره كعبه كه دین تو و دین پدران تو است ، چیزى ما نمى خواهیم ؟ عبدالمطلب گفت : من صاحب شتران خود هستم و كعبه را نیز صاحب است كه از آن نگهبانى و نگهدارى خواهد كرد.

ابرهه ، دستور داد شتران عبدالمطلب را به وى بازگرداندند.عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه ، به همراه چند تن از قریش به نزد كعبه آمد و دست در حلقه در آن زد و با سرودن شعرى حماسه اى ، از خدا خواست كه شر ابرهه را به خویش بازگرداند و كعبه را از آسیب او در امان نگهدارد. سرانجام وقت موعود فرا رسید و ابرهه ، فرمان تخریب كعبه را صادر كرد. در اندك زمانى ، چندین هزار نیروى خشن و مغرور حبشى به سوى كعبه هجوم آوردند. در پیشاپیش آنان ، چند فیل قوى هیكل و آموزش دیده در حركت بوده و فرماندهان بى نزاكت ابرهه بر آنها سوار بودند و به سوى كعبه ، به پیش مى راندند. ولى هنوز پاى آنها به خانه خدا نرسیده بود كه فوجى پرنده از سمت دریا پدیدار شدند و بر بالاى سر سپاه ابرهه ، جولان دادند و آنان را از آسمان سنگ باران كردند. هر سنگریزه كه از منقار و یا پاهاى پرنده اى به زمین مى افتاد، به یكى از سپاهیان ابرهه برخورد كرده او او به هلاكت مى رسانید.

وضعیت شگفت آورى پدید آمده بود. سپاهیان ابرهه از یكدیگر پراكنده شده و هر كدام به جانبى مى گریختند ولى از حمله پرندگان در امان نبودند. به هر سو كه مى رفتند، مورد حمله و سنگ اندازى پرندگان قرار مى گرفتند.

در اندك مدتى ، سپاهیان ابرهه متحمل شكست سنگین شدند و همگى به هلاكت رسیدند و بجز تعدادى اندك كه موفق به فرار شدند، كسى از آنان در مكه باقى نماند.ابرهه نیز كه از جمله فراریان بود، از هجوم بى امان پرندگان بى نصیب نماند و با بدن زخمى و خون آلود، مكه را ترك كرد، در حالى كه به هدف هاى پلید خود نرسیده بود. او كه به مانند جوجه مرغى شده بود، با سرافكندگى تمام و ناامیدى به صنعا برگشت و در آن جا حالش بدتر شد و قلبش در سینه اش بشكافت و به هلاكت رسید.

از سوى ابرهه ، فرستاده اى به كشور حبشه رفت و ماجراى مكه را براى نجاشى تعریف كرد. نجاشى و همراهان او كه با ناباورى ، گوش به سخنان فرستاده ابرهه مى دادند، یك دفعه مشاهده كردند كه پرنده اى در كاخش ‍ پیدا شد و در منقار خود سنگریزه اى دارد. آن سنگریزه را بر آن سرباز تیره بخت انداخت و او را در مجلس نجاشى به هلاكت رسانید. بنابراین ، علاوه بر اهالى مكه و سپاهیان ابرهه ، نجاشى و اهالى حبشه نیز معجزه بزرگ خدا را از نزدیك مشاهده كردند. تاریخ هجوم ابرهه به مكه ، مصادف بود با نخستین روز ماه محرم الحرام سال 882 تاریخ ذوالقرنین (مطابق با سال 570 میلادى )
در آن هنگام ، حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم در رحم مادرش حضرت آمنه علیه السلام بود. و پس از دو ماه و هفده روز بعد، دیده به جهان گشود و عالمیان را از نور جمالش پرفروغ گردانید.

داستان فیل سوران ابرهه ، به خاطر اهمیتى كه براى عرب هاى شبه جزیره عربستان داشت و نشانه اى از نشانه هاى قدرت الهى در سركوبى ستم كاران و زورمداران بود، مبدا تاریخ عرب ها قرار گرفت و اهالى شبه جزیره آن سال را عام الفیل نامیدند. به همین جهت ، میلاد مسعود رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در نخستین سال عام الفیل بر شمرده اند. قرآن مجید به ماجراى ابرهه و فیل سواران حبشه اشاره كرد و سوره ویژه اى با نام سورة الفیل نازل فرمود. این سوره كوتاه را به همراه ترجمه اش ‍ بیان مى نماییم :بسم الله الرحمن الرحیم
الم تر كیف فعل ربك باصحاب الفیل . الم یجعل فى تضلیل . و ارسل علیهم طیرا ابابیل . ترمیهم بحجارة من سجیل . فجعلهم كعصف ماكول
آیا ندیدى كه پروردگارت با اصحاب فیل چه كرد؟ * آیا دسیسه آنان را تباه نساخت ؟ * و فرستاد بر سر آنان پرندگانى فوج فوج * كه نشانه مى گرفت آنان را به سنگى از سجیل * پس گردانید اصحاب فیل را به مانند برگ خورده شده .

ن) روز اول محرم - سال هفتم بعثت آغاز تبعید پیامبر صلی الله علیه واله و طایفه بنى هاشم در شعب ابى طالب .

ع) روز اول محرم - سال چهارم هجرى قمرى آغاز سریه ابوسلمة بن عبدالاسد.

ابوسلمه ، از مجاهدانى بود كه در نبرد احد، زخمى شده بود. وى پس از بازگشت از جنگ احد، به مدت یك ماه به درمان زخم خود پرداخت تا این كه بهبودى حاصل گردید.

پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در نخستین روز ماه محرم - سال چهارم هجرى (كه 35 ماه از هجرت آن حضرت گذشته بود)، ابوسلمه را به فرماندهى سپاه یكصد و پنجاه نفرى مسلمانان منصوب كرد و با دستورهاى لازن آنان را روانه محل سكونت قبیله بنى اسد نمود.

آن حضرت به ابوسلمه سفارش كرد كه هدف اصلى خود را پنهان سازد و از بیراهه حركت كرده و روزها را به استراحت و شب ها را راه پیمایى كند و بر دشمنان اسلام شبیخون زند. هم چنین به ابوسلمه درباره پرهیزگارى و ترس ‍ از خدا و خوش رفتارى با سربازان اسلام سفارش هایى نمود.سپاه اسلام به راهنمایى همان مرد طایى از مدینه خارج شد و به سوى قبیله بنى اسد به راه افتاد و پس از چهار شبانه روز راه پیمایى به مكانى به نام قطن رسید.قطن ، نام كوهى در ناحیه فید است كه در آن جل چشمه هایى متعلق به بنى اسد قرار دارد.

مسلمانان در آن مكان با دشمنان درگیر شدند و میان آنان آتش نبرد شعله ور گردید. یك تن از دشمنان و یك تن از مسلمانان به نام مسعود بن عروه در این نبرد كشته شدند و تعدادى از دشمنان زخمى گردیدند.در این نبرد دلاورى هاى ابوسلمه ، سعد بن ابى وقاص ابوحذیفه و دیگر مجاهدان مسلمان ، موجب پیروزى سپاه اسلام و ناتوانى و شكست مشركان گردید.دشمنان اسلام كه تاب مقاومت نیاورده بودند، به ناچار پراكنده شده و در نتیجه ، گروه هجومى آنان از هم پاشید. سپاه اسلام ، اسیران و غنیمت هاى فراوانى به دست آورده و با پیروزى شكوهمند به مدینه بازگشت نمود.ابوسلمه پس از بازگشت به مدینه ، زخمى كه در جنگ احد بر بدنش اصابت كرده بود، دوباره سرباز كرد و به شدت وى را رنج مى داد تا این كه در جمادى الاخر همان سال بدرود حیات گفت . همسرش ام سلمه كه از زنان باتقوا و دوستدار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیه السلام بود، پس از شهادت همسرش ، افتخار همسرى با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را پیدا كرد و در ماه شوال سال پنجم هجرى به عقد ازدواج آن حضرت در آمد.

ز) روز اول محرم - سال نهم هجرى قمرى : گماشتن كارگزارانى براى دریافت زكات از مسلمانان به فرمان رسول خدا صلی الله علیه واله
ل) روز اول محرم - سال 14 هجرى قمرى نبرد مسلمانان با رومیان در مرج صفر.
ر) روز اول محرم - سال 24 هجرى قمرى :آغاز خلافت عثمان بن عفان .
ط) روز اول محرم - سال 200 هجرى قمرى : شورش حسین افطس در مكه معظمه


منابع :
فیض الاعلام فی عمل الشهور و وقایع الایام: شیخ عباس قمی ، روز شمار تاریخ اسلام : سید تقى واردى

دوشنبه 13/8/1392 - 22:45
اهل بیت


خیمه گاه در نظر دارد روزانه احادیث پیرامون امام حسین (ع) در کلام عاشورایی قرار دهد.باشد که مورد عنایت سالار شهیدان امام حسین (ع) قرار گیرد.
به گزارش خیمه گاه باشگاه خبرنگاران؛

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان؛

پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .
(کامل الزیارات، ص۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸) /ش
دوشنبه 13/8/1392 - 22:44
اهل بیت


خیمه گاه در نظر دارد روزانه احادیث پیرامون امام حسین (ع) در کلام عاشورایی قرار دهد.باشد که مورد عنایت سالار شهیدان امام حسین (ع) قرار گیرد.
به گزارش خیمه گاه باشگاه خبرنگاران؛


قال امیر المؤمنین علی علیه السلام: 
هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم. 

حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آن‌ها نمی‌رسند. 

تهذیب، ج ۶، ص ۷۳ و بحار، ج ۹۸، ص ۱۱۶ 
دوشنبه 13/8/1392 - 22:44
اهل بیت


خبرنگار خیمه گاه در نظر دارد روزانه احادیث پیرامون امام حسین (ع) در کلام عاشورایی قرار دهد باشد که مورد عنایت سالار شهیدان امام حسین (ع) قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار خیمه گاه؛

قال الرضا علیه السلام:" کان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکابةتغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام، فاذا کان الیوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه... "

امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى ‏رسید، پدرم (موسى بن‏ جعفر علیهماالسلام) دیگر خندان دیده نمى ‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى ‏یافت تا آن که ده روز از محرم مى‏ گذشت، روز دهم محرم که مى ‏شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود.

 (امالى صدوق، ص 111)
دوشنبه 13/8/1392 - 22:44
اهل بیت


خبرنگار خیمه گاه در نظر دارد روزانه احادیث پیرامون امام حسین (ع) در کلام عاشورایی قرار دهد باشد که مورد عنایت سالار شهیدان امام حسین (ع) قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار خیمه؛
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:" یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکتعلى مصابالحسین فانهاضاحکةمستبشرة بنعیم الجنة."

پیامبراکرمصلى الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است، مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. 

(بحارالانوار،ج 44، ص293)
دوشنبه 13/8/1392 - 22:44
اهل بیت


خبرنگار خیمه گاه در نظر دارد روزانه احادیث پیرامون امام حسین (ع) در کلام عاشورایی قرار دهد باشد که مورد عنایت سالار شهیدان امام حسین (ع) قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار خیمه؛

قال الصادق علیه السلام:"کل الجزع و البکاءمکروه سوى الجزع و البکاءعلى الحسین علیه السلام. "

امام صادق علیه السلام فرمود: هر نالیدن و گریه ‏اى مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام. 
                                                                                           (بحارالانوار،ج 45، ص313)
دوشنبه 13/8/1392 - 22:44
اخبار


«لیزی انجورین» بازیگر مشهور نیجریه رسما اعلام کرد که به دین اسلام مشرف شده است، و نام «عایشه» را برای خود انتخاب کرده است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، "لیزی انجورین" بازیگر مشهور نیجریه ای رسما اعلام کرد که به دین اسلام مشرف شده است. 

وی گفت: من از زمان کودکی با دین اسلام آشنا شدم و از همان زمان علاقه ای نسبت به این دین در قلبم شکوفا شد، ولی به خاطر احترام به پدرم که یک مسیحی کاتولیک بود نمی توانستم دین خود را تغییر دهم. مادرم یک بانو مسلمان بود و با دیدن اعمالی که او انجام می داد، رویایی در سر می پروراندم که من نیز روزی همانند مادرم اعمال سفارش شده توسط دین اسلام را انجام خواهم داد. 

لیزی افزود: از زمانی کودکی به همراه پدرم به کلیسا می رفتم در حالی که واقعیت این بود که من همیشه به دین اسلام علاقه داشتم. بعد از فوت پدرم بلافاصله رسما اعلام کردم که به دین اسلام همان دین مادرم مشرف شده ام. خدا را سپاسگذارم که آن روز فرا رسید و اکنون من یک مسلمانم، و این توفیق را به من اعطا نمود تا در حج امسال به مکه مکرمه اعزام شوم و مناسک حج را به جا آورم. 

وی در ادامه افزود: بعضی از بازیگران، دوستان و طرفدارانم تصور می کنند که من به دلیل ازدواج با نامزد مسلمانم به دین اسلام روی آورده ام، و اگر روزی از او جدا شوم از این دین نیز روی برگردان خواهم شد. باید اعلام کنم که اگرچه مشرف شدنم به دین اسلام میلیون ها تن از طرفدارانم و جامعه سینمایی نیجریه را شگفت زده کرده، اما این بخشی از رویای زندگی ام بود که به حقیقت پیوسته است. 

شایان ذکر است، لیزی انجورین نخستین فردی نیست که با تشرفش به دین اسلام، تیتراخبار نیجریه را به خود اختصاص داده است، در ماه ژوئیه امسال تشرف دختر یکی از کشیش های سرشناس نیجریه ای، سبب ایجاد تنش بین مسیحیان و مسلمانان جنوب شرقی نیجریه گشت.
دوشنبه 13/8/1392 - 22:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته