• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 91
تعداد نظرات : 27
زمان آخرین مطلب : 2761روز قبل
سخنان ماندگار
شاهنامه جلوگاه حكمت نظری و عملی است كه در آن دریایی از حكمت نظری و عملی ملی ایران به چشم می خورد  علاوه بر این فردوسی دلباخته و مجذوب مفاهیم حكمت اسلامی است و اگر در شاهنامه خلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، در جوامع اسلامی دوران ما در دلها نمی نشست. آنجا كه حسنین هیكل روزنامه نگار كشور مصر كه او هم می داند مصریان نیز همانند ایرانیان پیشینه ای دیرینه در تاریخ خود دارند و از فرهنگی گرانمایه برخوردار است می گوید: اگر ما مصریان خویشتن را پاس نداشته ایم و مصری نمانده ایم، از آن روی بوده است كه چون ایرانیان فردوسی و شاهنامه نداشته ایم و اگر ما هم یك فردوسی داشتیم، به زبان خودمان صحبت می كردیم.مطمئنا" این یك واقیعت است كه اگر ما هم فردوسی و شاهنامه را نداشتیم، امروز اصالت خودمان را نمی یافتیم و نگاهمان متفاوت می شد. حال اگر از آنچه داریم راضی هستیم بخش عمده ای از آنرا می بایست مدیون فردوسی و شاهنامه اش باشیم و بدانیم كه شاهنامه قطعه مهمی از قطعات تاریخی ملت ایران است. او احیاء حیا ایرانیان است و مردانگی خویش را در این راه و اثر ارزشمند خود، تاكنون برای ما به اثبات رسانیده است و اثر گذار جاودانی و ابدی در ریشه و ذهن هر یك از ما شده است. همانگونه كه حضرت علی (ع) امام اول شیعیان جهان اسلام می فرمایند: معرفت ریشه مردانگی و ثمرة میوه اش حیا است.زیر آسمان شهر، خیلی چیزها تازگی ندارد و تازگی اگر هست آن لباس تازه ای است كه ما آنرا بر پیكره اندیشه های كهن می پوشانیم. باید در پوشانیدن این لباس توانایی و مهارت كافی داشته باشیم تا دریابیم كه اندیشه های اصیل فرهنگی ایران، كهنِ ناشدنی است.با تهاجم فرهنگی كافران خدانشناس و زورگویان كشورهای به اصطلاح قدرتمند و ابرقدرت جهان در آن سوی سرزمین ها به داخل كشور ایران اسلامی، متأسفانه بعضی از مردمان بی تفاوت در داخل باعث گردیده شده اند كه بدون هیچگونه مقاومتی كه اِن شاءالله ناآگاهانه بوده باشد ولی بعضا"  آگاهانه نیز مشاهده شده است، اصول بی ارزش و پوچ غربیان را در زندگانی خود قرار بدهند و در این تهاجم ویرانه ساز، همسو با آنان بشوند و مشتاقانه به استقبال كالاهای فرهنگی بی ارزش دشمنان دین اسلام و از خدا بی خبر بروند، تا آنان در سرزمین هایشان در امنیت و عدالت و ارزانی و وفور نعمت بسر ببرند و فرهنگ مهجور و مظلوم به ارث رسیده از نیاكان و گذشتگان مان را كه بسیاری از همین مردم آب و خاك كشور، در گذشته های نه چندان دور برای آن مبارزه كرده اند و بر سر آن جانها باخته اند، در این زمانه در حال نابود شدن ببینیم و حتی به نابود شدن آن اهمیت ندهیم. اگر به فرهنگ اصیل ایرانی اهمیت داده نشده است فقط بدین خاطر بوده كه هیچ عزم و اراده ای در هر یك از بعضی از مردمان ایران كه در این مدت از خداوند متعال عمر گرفته اند دیده نمی شود و به همین دلیل مستدل است كه فرهنگ غربی را جایگزین فرهنگ مظلوم خودشان و در ذهن و اندیشه های خودشان كرده اند. كسی كه دوستی میهن را ندارد در نظرم مرده از آن خوب تر است.اِن شاءالله بعد از این و در نظر خداوند كریم و داناو همچنین آگاه و توانا، همگی ما بدون استثناء بعنوان یك دیندار واقعی در دین و عاشق حقیقی به وطن دیگر اینگونه نباشیم.

چنانچه با همت و اراده مصمم و قوی و استوار در كشور دینی و باستانی ایران زمین، بتوانیم و بخواهیم اولین قدم و ابتداء به ساكن را از همین حالا جهت پیشرفت و توسعه فرهنگ كهن ناشدنی سرزمین مان برداریم، می بایست از همان اول برای رسیدن به چنین پیشرفتی، فرهنگ درونی خودمان را كه همانا فكر و اندیشه مخصوص خود ما می باشد تغییر بدهیم. یعنی هر كاری را می باید اول از همه از خودمان شروع نمائیم تا بتوانیم با تلاشهای بسیار طولانی، دشواریها و سختی های آنرا به جان بخریم تا اِن شاءالله به سعادت و كامیابی كه از مدتها پیش خواهان آن بوده ایم و در افق های دور دست آنرا جستجو می كرده ایم برسیم. اگر چنین مرحله ای را بتوانیم پشت سر بگذاریم، در مراحل بعدی نیز می توانیم با بازیابی و احیاء همان فرهنگی باشیم كه از مدتها پیش در درون خودمان گم كرده بودیم. بعد از این مراحل است كه می توانیم با تأثیر گذاری از افكار هدفمند و اثربخش خود بر روی دیگران و فرزندان میهن، یك جامعه ایرانی پویا و قدرتمند با غنایی از فرهنگ ریشه دار و منطبق با منطق و اندیشه های اصیل ایرانی و با تأسی از آموزه های دینی كه همانا دین مبین اسلام است بسازیم و به آن ببالیم و حتی با آن نیز می توانیم به تمام دنیا فخر بفروشیم.

با تشكر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

http://tavabam.tebyan.net

 

چهارشنبه 4/2/1392 - 20:5
خاطرات و روز نوشت

با اینكار نه تنها هیچ كس به هیچ نتیجه ای نخواهند رسید، بلكه اینبار این ما هستیم كه می خواهیم به تنبلی و سستی خودمان ادامه بدهیم. چون از خیلی وقت بیش از اینها، به چنین سستی و تنبلی عادت كرده ایم و دوست هم نداریم به هر طریق ممكن تن به سختی بدهیم. در حقیقت دوباره خواسته ایم از حقایق موجود در اطرافمان فرار كرده و با واقعیتها روبرو نشویم و یا اینكه در كل به آن اهمین ندهیم. حاصل تنبلی و سستی و عدم برنامه ریزی مدون و هدفمند در ذهن و اندیشه هریك از ما و عمل ننمودن به انجام كارهای بایسته و ضروری در كشور و جامعه چه بصورت فردی و چه بصورت جمعی، خواب عمیقی را به همراه خواهد داشت كه هیچ بیداری در آن منصور نیست.

درست در همین نقطه و مكان یعنی سستی و تنبلی و نتیجه خواب بدن بیداری است كه در جهان كنونی و فعلی اطراف خودمان و حتی پیرامو كشورمان از سوی بیگانگان و دشمنان تشنه به خون در خارج از كشور، مورد «تهاجم فرهنگی» قرار می گیریم و به همین راحتی كه حال حاضر در زندگانی خود مشاهد می نمائیم، با محصولات وارد شده غربیان و دیگر بیگانگان با دستان خود آینده خودمان را از دست می دهیم و همراه با آن وابستگی بیشتر از این را در وجودمان پرورش و بازیابی كرده تا آنان بیش از این، ذهن و فكر ما را در اختیار داشته باشند و فقط آنها برای ما تعیین و تكلیف كنند كه آینده خودمان را چگونه بسازیم.

آنان می خواهند با حذف ارزشهای دینی و میهنی در ذهن و اندیشه های هر یك از ما، فرهنگ خودشان را در وجود ما جا بیندازند تا ما آنرا هضمش نمائیم. آنها سعی می كنند ارزشهای قومی و فرهنگی خودمان را به تاریخ بسپاریم و به ما بفهمانند كه بعد از این می باید فرهنگ كشورمان را در موزه بیابیم و در آنجا درباره اش سخن بگوئیم. كانت كه به قول خودش با اندیشه هایش انقلاب كپرنیكی كرده است، می گوید: عقل تنها اموری را می تواند بشناسد كه فقط در زمان و مكان باشد و چون حقایق فراتر از زمان و مكانند، شناخت از سوی عقل ممكن نیست. اما فردوسی حكیم و دانا، در مقام سخن گوی راستین فرهنگ ایرانی سخنانی را بیش از یك هزار سال پیش گفته است كه اكنون دوباره آنرا از زبان كانت می شنویم! حكیم ناز گوهر ایران اینچنین سخن می گوید:

خرد را و جان را همی سنجد او / در اندیشه سخته كی گنجد او

به هستیش باید كه خستو شوی / ز گفتار بیكار یكسو شوی

یعنی اثبات و پذیرش وجود خدا، بقای روح (نفس) و لزوم رستاخیز و معاد بعهده ی عقل عملی است و دریافت ظواهر دنیوی محدود به عقل نظری، تا عقل عملی زمینه پذیرش و خستو شدن به این حقایق را فراهم بیاورد. با چنین دیدگاهی از سوی فردوسی در بیش از یك هزار سال پیش، ما به ارزش بی نظیر اندیشه های این مرد والا مقام و اسطوره جاودانی ایران زمین پی خواهیم برد كه درود بی پایان ما بر او تربتش باد. سعدی، شاعر دیگر نامی ایران در خصوص فردوسی چنین می سراید:

چه خوش گفت فردوسی پاكزاد / كه رحمت بر آن تربت پاك باد

«فلسفه فرزند عقل و حكمت زاده خرد» و این فلسفه فكری و اندیشه فردوسی خردورز است كه او حكیم بوده است و از مجموعه دانش های روزگار خود، دانا و توانا:

توانا بود هر كه دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود

نظام معرفت شناسی فردوسی شیرین سخن، همانا نظام معرفت شناسی در فرهنگ ایران است. كتاب شاهنامه، كتاب خرد است و پر از حكمت. حكمتی كه او در شاهنامه از آن سخن می راند حكمت ملی ایران است. توجه و تأمل بر ابیات شاهنامه، منظر فكری و فلسفی حكیم فردوسی را روشن می سازد و نشان می دهد كه او نه فقط زنده كننده زبان پارسی، اساطیر ایران و تاریخ ایران بوده است كه زنده كننده «حكمت ملی ایران» نیز بوده است كه در این زمانه، اكثر فلاسفه اندیشمندان دنیا آنرا بعنوان «حكمت اشراقی» می شناسند. سرایش شاهنامه بهترین كارزار فكری و فرهنگی دهقان زاده توس و روستا زاده پاژ است. كارزاری سخت و طاقت فرسا كه به گفته خودش 30 سال به طول انجامید. اسطوره زنده و صاحب ادبیات فارسی ایران در این باره گفته است:

بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده كردم بدین پارسی

پی افكندم از نظم كاخی بلند / كه از باد و باران نیابد گزند

نمیرم از این پس كه من زنده ام / كه تخم سخن را پراكنده ام

 

با تشكر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

http:tavabam.tebyan.net

يکشنبه 1/2/1392 - 16:58
سخنان ماندگار

بهترین نمونه و الگو پذیرترین از همین انسانهای وارسته، حضرت امام علی (ع) است كه اكثر اندیشمندان و صاحب نظران دنیا از ایشان به نیكی یاد می كنند و من نیز او را اینگونه یاد می كنم:

او انسان بی مانندی است كه جهان كنونی، تاكنون نظیر او را ندیده است. او در كلام، اخلاق، رفتار، اندیشه، مروت و فتوت، معرفت و مردانگی، رشادت و مبارزه طلبی، ایثار و از جان گذشتگی، راهنمای راه تعالی و سعادت بخش تمامی انسانها، الگوی تمام خوبیها و پاكی ها، ایمان قوی به دین و خدای متعال، یار و غمخوار پیامبر گرامی اسلامی (ص)، دلسوز محرومین و مظلومین زنامة خود در تمام بلاد اسلامی، نمونه ترین پدری مهربان برای فرزندان خود و نیز یتیمان پدران از دست داده، همسری ارزشمند و گرانقدر در زندگی پر از معنوی شان و والاترین اندیشمند زمانه خود و همینطور در تمام دورانها است، كه هر یك از ما به نوعی می خواهیم در زندگانی از او الگو بگیریم.

امید است بعد از این عمری باقی بماند، تا بتوانیم اندیشه های امام اول شیعیان جهان اسلام را به خوبی عمل كرده، تا تمام خوبیهای دنیا در ذهن و اندیشه های ما به تصویر كشیده و در آخر به واقعیت تبدیل گردد.

اندیشه های بلند و بزرگ، هم در زمانه خود غریب می افتند و هم در روزگاران بعد از خود، چون هم تعمیم پذیرند و هم تأویل پذیر. آن كسی موفق است كه مظلوم است.

امام حسین (ع) با مظلومیت خویش، موفق گردید آن حماسه عظیم الهی و دینی خود را در دشت زیبای كربلا كه بر دوشش احساس میكرد و بر خود تكلیف میدانست به سرانجام برساند، تا تمامی نسلهای بشر در تمامی دوره های متوالی از آن عبرت بگیرند و درسهای گوناگونی را از حماسه اش بیاموزند.

ای دوست مظلومیت من سكوت من است / هر آنكس كه نفهمید بدان فریاد من است

برای عشق به حسین (ع)، آن سیدالشهداء گرامی و بزرگوار تمامی شهدای اسلام، چه در صدر اسلام و چه در این روزگار عالم، هیچ توصیفی بهتر از این نمی توانم بیان نمایم:

عشق به حسین، عشق زیباست / چون روی حسین، روی زیباست

گر یاد حسین، یاد زیباست / چونكه كربلا، دشت زیباست

عاشق كه شوی، فقط زیباست / مختص به حسین، اوج زیباست

شكوه انسانهای بزرگ به دانایی و خرد آنان است و شِكوه كردن دائمی از روزگار و اطرافیان و حتی از گذشتگان خود، كار افراد بی همت و ساده لوح.

باید به دین و میهن، عشق و علاقه بسیاری داشت و آنرا به آزادی پیوند زد و نیز گذشته را نباید فراموش و رها كرد و باید آنرا به آینده به هم آمیخت. به عبارت دیگر نباید گذشته و آینده را از دست بدهیم و باید با الهام پذیری از تجربیات گذشتگان چه اینكه بدون افتخار بوده باشد و چه بصورت افتخار آمیز یاد بگیریم كه هر دو را با هم داشته باشیم. اگر چه دشوار و ناممكن است اما این ناممكن را می توان ممكن ساخت.

هر كس هفت تیرش را بسوی گذشته اش شیلك كند، آینده توپ هایش را به سوی او آتش خواهد كرد. درخت به كمك ریشه هایش برومند می گردد و آینده از آن كسانی خواهد بود كه گذشته خود را دوش می كشند.

«دست یافت به خرد عشق پس از كمال خرد عقل میسر است.»

این همان فرهنگی است كه می بایست سرلوحة اندیشه و ذهن هر ایرانی قرار بگیرد تا در زندگانی به استقلال فكری برسند و مایة مباهات دیگران و كشورش گردد.

برای داشتن چنین فرهنگ مطلوبی، هر یك از ما می بایست از خودمان شروع كنیم و بدان عمل نمائیم. اگر مانند بعضی از گذشتگان خود كه البته باید از كارهای آنان درسها آموخت و تجربه ها اندوخته كرد، چنانچه بخواهیم بنشینیم و چشم بدوزیم كه دیگرانی در خارج از مرزهای كشور بیایند و آینده را برای ما بسازند چنین كاری بس عبث و بیهوده ای خواهد بود و اگر فرض بگیریم كه كار آنان نتیجه موقت بدهد باز مانند بعضی از نیاكان تاریخ گذشته خود خواهیم شد كه دوست داشتند همرنگ جماعت بشوند و راحت طلبی را در زندگانی خود پیشه كنند!

 

يکشنبه 20/12/1391 - 18:13
سخنان ماندگار

بسمه تعالی

بنام خداوند بخشنده و مهربان

كه تا نفس هست عبد اویم همچنان

گر از این دنیا روم به آخرت پروازكنان

باردیگر تا قیامت عبد اویم همچنان

 

«دین، میهن، گذشته و آینده»

 

سپاس و ستایش خداوندی را سزاست كه به واسطه ارسال رُسُل و ابلاغ كتب، دلهای رمیده را آرمیده ساخت و عفوش خطا پوش است. الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم؟

دردنامه ای دارم از دل دردمندم، كه در اطرافم می بینم. صاحب دلی هستم كه نابودی و تباهی گذشته و آیندة دین و میهنم را كه در پوست، جان، خون و استخوانم تنیده شده است احساس می كنم. دوست دارم برای دین و میهنم جانفشانی كرده و با دشمنان دیرینه و تشنه به خون آن كه در معرض «تهاجم فرهنگی» قرار گرفته است، مبارزه ای جانانه ای داشته باشم تا آنان در هیچ لحظه ای چنین اندیشه ای را در ذهن خود ساخته و پرداخته نكنند. لحظه شماری روزی را می كنم كه جانم فدای دین و میهنم بشود.

میهن برای هر كسی به مانند مادر است و تاریخ آن كه به گذشته اش مربوط است همانند پدر. زمان حال او معنای زندگی كردن و مبارزه كردن و آینده آن معنی آزادی را می دهد. مردمان هر سرزمین نیز فرزندان همان سرزمین بشمار می آیند كه تاریخ را از گذشتگان خود به ارث می برند و برای آیندگان به ارث می گذارند.

 میهن پرستی برای ساكنان هر سرزمینی همچون عشقی می ماند كه فرزند به مادر دارد و هر كس به تاریخ سرزمین خود علاقه نداشته باشد و نیز دلسوزی نكند و حتی از آن درس نگیرد، مبارزه كردن برایش مفهومی ندارد و آینده اش تباه خواهد شد و در ادامه، آزادی را نیز درك نخواهد كرد و همینطور نسلهای بعد از خودش هیچ بهره ای نخواهند برد.

این چند سخن بهره گرفته از تعالیم و آموزه های ادیانی است كه توسط پیامبران الهی و بخصوص توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام و ختم نبوت رُسُل حضرت محمد مصطفی (ص)، به بشر آموخته شده و همواره آدمیان را به این راه دعوت كرده اند. هدف والای پیامبران بس همین بوده است كه انسانها را بسوی یكتا پرستی هدایت نمایند و تنها خدای یگانه را بپرستند. البته دعوت آنان به سوی خالق هستی، با سختی ها  و رنج های بسیاری هموار بوده است كه از سوی اطرافیان و مردم زمانه خود متحمل می شدند. اما چون هدف آنان متعالی بوده، در این راه ناملایمات فراوانی را به جان خریدند و با تمام استقامت و نیرو گرفتن از قدرت لایزال الهی و ایمان راستین به خالق هستی بخش، بر سر اهداف تأثیرپذیر و والای خود ایستادگی نمودند.

انسانهای وارسته و اندیشمندان و دانشمندان نامی و معروف جهان نیز، با الهام گرفتن از همین آموزه های دینی كه از سوی پیامبران ارائه شده است با اندیشیدن، تفكر، تعقل و تأمل به كشف علوم و حقایق ناشناخته های كره زمین چه در خاك آن و چه در اعماق اقیانوسها و دریاها و یا در دیگر اجرام  آسمانی و كهكشانها و همینطور به جمادات، نباتات و حیوانات و حتی موجودات احتمالی فضاهای دیگر و در نهایت به سرانجام رسانیدن اندیشه ها و رویاهای خودشان توانسته بودند با سعی و كوشش فراوان و اعتقاد راسخ به نظریات و تئوریهای ساخته شده در ذهن خودشان بدینگونه راههای ناهموار و پر از مرارتها را در راه نجات بشر و همنوعان خود ادامه بدهند و با هر رنج و سختی و مشقت به موفقیت، سعادت و خوشبختی برسند.

 

دوشنبه 14/12/1391 - 20:29
سخنان ماندگار

همه مسائل و مشكلات ما در نهادهای اجتماعی ریشه های روانشناختی و اخلاقی دارند و در داخل ایران تنها به این علت است كه كسانی كه در آن نهادها دست اندركار می باشند، سامانه ای را كه می بایست در اختیار داشته باشند در دست ندارند و از لحاظ روان شناختی یا اخلاقی و یا اینكه هر دوی آن ناسالم بوده و دارای عیب و نقص می باشند. در ایران هیچ مسأله و هیچ مشكل اجتماعی از جمله سیاسی موجود نیست اِلا اینكه به یك یا دو یا سه و یا چند واسطه به مسئله مشكل روانشناختی یا اخلاقی ارتباط داشته باشد و به همین دلیل است كه می بایست به مبحث "سلامت روان و كمال اخلاقی" بیشترین اهمیت ها در نهادها، ارگانها و سازمانهای دولتی و خصوصی و به خصوص در جامعه ایرانی داده بشود. همه مسئولین فرهنگی و دیگر مقامات مدیریتی محترم كشور كه مسئولیت خطیری را در سرزمین ایران بعهده دارند و انصافا" نیز بیش از این باید در اندیشه های فعلی خود به آن داشته باشند و بیاندیشند، فعالیت خود را كه در حال حاضر در خود می بینند و با بصیرتی كه در خود دارند بیش از زمان فعلی،  تلاش خود را به ثمر برسانند. مسئولین محترم كشور چنانچه اختلافهای سیاسی خود را كنار بگذارند و نگذارند دشمنان خارجی از اختلافات موجود در كشور استفاده های فراوانی ببرند و خاك میهن فعلی ما را كه در گذشته های نه چندان دور به توسط همین دشمنان به چند تكیه گردانیده شد و در حال حاضر نیز به همین صورت سرزمین فعلی برایمان باقی مانده است سوء استفاده نمایند و با دستان ناپاك بیگانگان و از خدا بی خبران بار دیگر آلوده گردد كه اگر چنین چیزی صورت بگیرد و اتفاق بیافتد در پایان خود اضمحلال شدن خودمان و مضمحل گشتن كشورمان را خواهیم دید. به امید آنكه چنین مطالب دلسوزانه و حكایت پر از درد این حقیر كه درد سرزمین خویش را بیش از سرزمین خودش احساس می كند توسط مسئولین و مدیران اجرایی محترم كشور مورد قبول واقع گردیده شود. جهت بوجود آوردن افتخاری دیگر و سربلندی دیگر در دین و میهن خود كه كشور ایران اسلامی سرزمین همیشه مهد دلیران و از جان گذشتگان لیاقت بیشتری را از چنین افتخاری را دارد و نیز جهت شادابی تعالی دیگر در وجود رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله  خامنه ای كه الحق والانصاف ایشان در هر شرایطی حامی و پشتیبان واقعی مردم ایران بوده اند با كمك و  همدلی همدیگر و دست در دست یكدیگر دین و میهن خود را در تمامی نقاط دنیا سر بلند نمائیم و به پیروزی برسانیم. همچنین جهت خشنودی روح ملكوتی معمار كبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره)، همه همت و تلاش خود را بیش از حال حاضر بكار گیریم و آستین ها را بیش از این بالا زنیم و با سعی و كوشش فراوان كه می بایست به صورت جهادی بوده باشد هر چه در توان داریم آنرا به سرانجام متعالی برسانیم.

 

دنیای ما شیعان اثنی اعشری، چهاده معصومین میباشد. یعنی از نبی مكرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) تا حضرت قائم المهدی (عج) منجی عالم بشریت، كه همگی ما منتظر ظهورش می باشیم تا اگر توفیق شود و عمری باقی بماند در زمان ظهور ایشان یكی از یاران بی ادعا و مخلص او بمانیم (ِان شاءالله).

 

در نقطه مقابل ما نیز دنیای كفر و دشمنان قسم خورده دین اسلام و مسلمین وجود دارد كه فرق میان دنیای دین و دنیای كفر را می بایست در همین نقطه تقابل مشاهده كرد. با در نظر گرفتن از «علمِ فلسفه» و «خرد اندیشه» و «منطق فكری» در درون هر یك از ما و با بكارگیری از اهداف بلند مدت و پیشتازی بر روی دشواری ها همراه با سعی و تلاش فراوان همگی ما خواهیم توانست كه آنرا به زیبایی تبدیلش گردائیم و اینكه شور و هیجانی دیگر همانند اوایل دوران انقلاب و نیزدوران دفاع مقدس در جوانان سرزمین ایران اسلامی بوجود بیاوریم. در «علم فلسفه» كه همانا اندیشیدن است منطق اینست كه انسان از «خود انتقادی» به «خود باوری» برسد و به عبارت دیگر فلسفة «علم منطق» همان از «خود انتقادی» به «خودباوری رسیدن» است. پس مشخص است كه فلسفه و منطق، لازم و ملزوم یكدیگر می باشند و آدمی را به خرد و حكمت می رساند تا از آن بتواند معرفت را بدست بیاورد و در نهایت به دانایی برسد.

 

امیر مؤمنان حضرت علی (ع) می فرمایند: "معرفت نشانه مردانگی است و ثمره میوه اش حیا."

 

این همان احیاء حیا ایرانیان است كه در كشور می توان جهت دستیابی به دانش تمامی علوم كهن و نوین جهان دسترسی داشت و در تمامی دانشگاههای كشور و پایه های مستحكم رشته های «علوم انسانی» بكار گمارد و از همان ابتدا به ساكن نیز به آن بها داد تا به دیگر دانش های موجود در جهان دسترسی داشت. مقدم بر همه اینها، اهمیت فراوان به زبان پُر نفوذ ادبیات فارسی در كشورمان است كه می باید به آن ارج و قرب بسیاری داده شود تا علوم مربوطه با زبان زرین ناب فارسی احیاء گردد. به همانگونه كه در سده های گذشته توسط تمامی دانشمندان شهیر كشورمان به همین روش دنبال می گردید و آنان نیز با همین روش توانستند به تمامی دانش علوم جهان دست یابند. جامعه فرهنگی در كشور اگر با تغییر نگاه و شیوه عملكرد خود در خصوص اطلاع رسانی به مردم با شیوه های «تهاجم فرهنگی دشمنان سرزمین ایران» بتوانند همواره با دقت لازم و بینش بی نظیر خود در تحلیل و تفسیر آن مطالب پر بارتری را با زبان ساده تر كه عموم جامعه را در برگیرد همت بگمارند و آگاهی بیشتری بدهند و فرهنگ ناب دینی و میهنی كشور را در كتابهای درسی و تمامی رشته های دانشگاهی بگنجانند كار بس عظیم و ارزشمندی را به كشورشان انجام داده اند و بدون تردید نام نیك آنان در ذهن و اندیشه های ما مردم ایران تا ابد باقی خواهد ماند.

 

پس هر فرد ایرانی در جامعه اسلامی خود در درجه اول باید به جای سؤال كردن با «چرا» ها كه كارآیی چندانی هم ندارد با خود بیاندیشد و از خود بپرسد:

«من چگونه می توانم از چنین وضعیتی رهایی یابم تا خود و دیگران را با اعتقاد به دین و میهن و با بهره گیری از تعالیم حكمت دینی حضرت رسول اكرم محمّد مصطفی (ص) و نیز دیگر ائمه معصومین (ع) كه هم به تاریخ و هم به آینده آن عشق و علاقه فراوانی داشته باشم و همراه با معرفت و مردانگی امام علی (ع) كه غنی از دانش فلسفه و حكمت ناب دین مبین اسلام و مذهب تشیع علوی است و با الگو پذیری از پیام آزادگی و انسانیت امام حسین (ع) به خوشبختی ابدی و سعادت جاودانی در نزد خداوند متعال برسانم؟»

 

چنانچه ما ایرانیها بیاییم از ابتدا به ساكن، از خودمان سؤال های «چگونه» بودنهای خودمان را بتوانیم پاسخی منطقی و اصولی بدهیم بدون تردید هر یك از ما خواهیم توانست با دستگیری از همدیگر و دست در دست یكدیگر كشوری را بسازیم كه دشمنان دیرینه نیز حسرت آنرا تا مدت های مدیدی داشته باشند. خداوند تبارك و تعالی به ما دست و چشم، زمین و گندم و همراه با آن عقل داده است ولی نان را برای ما آماده نكرده است. ما باید بدانیم چیزی بیشتر از آنچه كه از خود می سازیم نیستیم. جامعه ما باید خود را به چنان مرحله ای ازآگاهی برساند تا بداند و درك نماید كه اگر به خودش متكی نباشدوخودش را نسازد بتدریج به نابودی كشیده خواهد شد.

 

چنانچه تنها اگر به یك جمله معروف و بی نظیر حضرت امام حسین (ع) خواسته باشیم اكتفا كنیم و اعتقاد كامل داشته باشیم و سرلوحه امور زندگانی خودمان قرار بدهیم، مطمئنا" به تمامی آنچه كه در ذهن خود جمع كرده ایم خواهیم رسید و آن جمله معروف ایشان این است كه می فرمایند:

 *اگر در دنیا دین ندارید لاقل آزاد مرد باشید.*

 

بدون شك با همین نگرش خواهیم توانست به دین نیز علاقه بسیاری داشته باشیم و هم چنین حس میهن دوستی را در وجودمان پرورش بدهیم و در ادامه نیز خواهیم توانست با احترام به همدیگر و كمك به یكدیگر دست دوستی داده و صمیمیت را بین خودمان افزایش بدهیم و همان وحدت كلمه و جاودانی را كه حضرت امام راحل (ره) به آن تأكید داشتند در بین خودمان بوجود بیاوریم.

ما نباید مانند انسانهای ناچیز و كوچك، ترس و بدبینی را به خود راه بدهیم. باید به خودمان اعتقاد و ایمان كامل داشته باشیم و بدانیم در هیچ چیزی و هیچ كاری غیر ممكن وجود ندارد. ترس از شكست مرگ است و باید بجای اهداف كوتاه مدت بدنبال اهداف طولانی مدت باشیم. هر یك از ما در برابر بزرگان و آزاد مردانی كه در راه دین و میهن جافشانی كرده اند مسئولیت های سنگین و خطیری را داریم كه تاریخ  آنرا بر دوش ما گذاشته است. چیزی به نام شكست وجود ندارد و هر آنچه هست نتیجه  است. لحظات را باید فرصتی برای یادگیری و افزودن برتجارب زندگی خود بدانیم. این یك امر مسلم است و واقعیتی است كه می تواند در هر جایی كاربرد داشته باشد.

 خانه، محل رفاه و آسایش هر یك از ما است و كشور عزیز ایران نیز مكان مأمن و امنیت ما برای همین زندگی بدون دغدغه. نباید با درگیریهای داخلی در خانه خود باعث گردیم تا دیگران در خارج از خانه و كشور ما، قانون های خود را بر ما تنظیم و دیكته نمایند. اگر در كشورمان بخواهیم دائما" با همدیگر درگیر شویم، این درگیری به دیگران نیز تعمیم داده می شود تا آنان همان شیوه ای را در زندگانی خود پیش بگیرند كه این شیوه را از ما یا از دیگران تأثیر گرفته اند. با انجام چنین اختلاف هایی باعث  خواهیم شد تا تمامی مسئولیت ها را به گردن دیگران بیندازیم و خواسته هایمان نیز همان خواهد شد كه فقط به فكر  آسایش و رفاه شخصی  خودمان باشیم بدون اینكه بخواهیم تن را به هر كاری كه به عدم وابستگی و  سرخوردگی ما به بیگانگان و دشمنان بیانجامد سختی و صیقل بدهیم. این طرز فكر باعث خواهد شد تا به كل اجتماع سرایت بكند و به دیگر شهرهای كشور ایران تأثیر بگذارد و در نهایت همه از همدیگر متنفر خواهیم شد و در پایان به مرحله ای خواهیم رسید كه هیچ اطمینانی نسبت به هم نداشته باشیم و در انجام كارهای جزئی نیز خود را مسئول ندانیم. چنین روحیه كسالت آوری به بی امنیتی و بی ثباتی در كل كشور می انجامد و این همان نقطه ضعفی است كه هویت دین و میهن ما را به خطر خواهد انداخت تا كشورهای ابر قدرت كه به واقع پوشالی می باشند از این فرصت بدست آمده در شورای امنیت سازمان ملل متحد بدست بیاورند و در زمان مناسب به خاك  كشورمان حمله و تجاوز شرم آوری داشته باشند.

اینكه بیان گردید ابرقدرتها پوشالی می باشند چنین چیزی یك واقعیت مسلم بوده و قابل لمس می باشد زیرا صاحب نظران دنیای غرب نیز به آن اعتراف كرده اند. آنجا كه آلبرت شوایتزر در رابطه با انسان و جامعه امروزی می گوید :

«بر همه آشكار است كه ما در راه نابود كردن فرهنگی هستیم. آنچه باقی مانده دیگر ایمن و محفوظ نیست و اگر هم هنوز بر باد نرفته است بدین خاطر بوده كه در معرض فشار مخرب قرار نگرفته است. اما پایه اش سست بوده و با یك لرزش فرو خواهد ریخت. ظرفیت فرهنگی انسان مدرن كاهش یافته و شرایط محیط سبب تنزل آدمی و صدمه روحی شده است چون جامعه با سازمان گسترش یافته ای، قدرت پوشیده ای را بر انسان اعمال می كند. لذا وابستگی انسان به جامعه به حدی رسیده است كه تقریبا" زندگی عقلانی و ذهنی از خود ندارد. بنابر این وارد دوران قرون وسطای جدیدی شده ایم. تفكر به عمد كنار زده شده است. زیرا عده زیادی تفكر را به اسم آزاد بودن رها نموده اند و لاجرم توسط گروهی كه به آن تعلق دارند رهبری می شوند. ما با فدا كردن استقلال فكری در حقیقت ایمان به حقیقت را از دست داده ایم. سازمان زندگی عقلی و عاطفی به هم ریخته كه تمركز خارج از حد به سازمان بی تفكر منجر می شود».

 

اما یك واقیعت مهم جهت شاد زیستن در دنیای امروزی برای ما ایرانیان اینگونه است:

 وقتی به كسی نیاز نداری از كنارش بی تفاوت میگذری

 وقتی به كسی نیاز داری از نبودنش غصه میخوری

 وقتی نیازت را پیدا میكنی با دیدنش شاد میشوی

 وقتی كسی به تو نیاز دارد دوست داری شادش كنی

 به یاد داشته باشید بی تفاوت گذشتن از دیگران

 حسرت و دلتنگی می آورد

 به همدیگر نیاز داشته باشید تا شاد بمانید

 بهترین شادی برای ما نیاز به خداوند است

 زیرا خداوند دوست دارد ما را شاد ببیند

 هم به او و هم به همدیگر

 بهترین شادیها  را برای هم آرزو كنید

چون همه ما به این آرزوهای همدیگر نیاز داریم...

 

این چند سخن گویا، خود می تواند برای هر یك از ما چنان تأثیر گذار باشد كه در صورت انجام آن در ذهن و اندیشه هر یك از ما ایرانیان، همراه با عشق و علاقه به دین و میهن خود و با الگو گرفتن از حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین (ع) به خصوص امر به معروف و نهی از منكر ایشان و ایمان واقعی به خداوند تبارك و تعالی، خواهیم توانست شور و اشتیاق شعف انگیزی را در جامعه ایران اسلامی و زندگی خود بوجود بیاوریم و بر روی دیگران نیز تأثیر فراوانی داشته باشیم.

تنها دراینصورت صورت است كه می توانیم خود را به تمام عرصه های پیشرفت های فرهنگی، اقتصادی، كشاورزی، صنعتی و سیاسی و حتی امور قضایی و با داشته هایی غنی در سرزمین ایران به افق های روشن و متعالی برسانیم و  در تمام دنیا سرآمد همه كشورها بشویم.

 

سخن را با یاد و سپاس خدای متعال به پایان می رسانم كه ما را به شناخت خویش هدایت نمود و اگر راهنمایی او نبود هرگز هدایت نمی شدیم. پس از آن چون مطالب با شعر حافظ شروع گردید با شعر حافظ نیز تمام می گردد:

 زان یار دلنوازم، شكریست با شكایت / گر نكته دان عشقی، خوش بشنو این حكایت

 بی مزد بود و منت، هر خدمتی كه كردم / یا رب مباد كس را، مخدوم بی عنایت

با تشكر از صبر و حوصله تمامی شما عزیزان كه نسبت به مقاله این بنده حقیر و كوچكتر از بندگان دیگر در درگاه الهی وقت گذاشته اید و مطالعه فرمودید. اِنْ شاءالله خداوند تبارك و تعالی به همگی ما صبر متعالی تری عنایت بفرمایند و اجركم عندالله...

داریوش دوسرانی (tavabam)

وبلاك: http://tavabam.tebyan.net

ایمیل: darioush_13432000@yahoo.com

دوشنبه 2/11/1391 - 15:29
امر به معروف و نهی از منکر

استعمار و استثمارگران عوامل خود را به كشورهای منطقه بدین صورت راهی می كنند تا اختلاف موجود در سرزمین آنان را بوجود بیاورند و در این میان سوژه ها و سناریوهای مختلفی نیز مانند آتش سوزی كتاب آسمانی قرآن مجید و توهین شنیع به پیامبر مكرم اسلام (ص) را جهت تحریك نمودن مسلمانان به راه بیاندازند تا هم ظرفیت آنان را در برنامه های تنظیم شده خود بسنجند و هم اینكه در صورت اعتراض مسلمانان جهان بدین طریق به مردمان خود نشان بدهند كه مردمان مشرق زمین نه تنها با آزادی بیان مخالف می باشند كه نسبت به همدیگر نیز اختلاف سلیقه دارند و همدیگر را تحمل نمی كنند. در خصوص توهین و اهانت بی شرمانه در یك فیلم موهن و حمایت شده غربیان سلطه طلب به ساحت مقدس و مبارك پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) باید گفت كه یك تراژدی غم انگیز و جرم بزرگی علیه برترین انسان كل هستی جهان كائنات را انجام داده اند و با اعتراض جهانی از سوی مسلمانان نیز روبرو شدند و می بایست روبرو می شدند تا بار دیگر به تمام كافران و ملحدان دنیا اعلام گردد كه آن حضرت خود پرچمدار رحمت و نماد عشق و محبت و اخلاق در جهان می باشد و این سؤال از بی خبران خدای قادر و متعال پرسش گردد كه:

چرا باید احساسات میلیون‌ها انسان بر روی زمین نسبت به این توهین شرم آمیز جریحه دار بشود و تمامی مسلمین اسلام در سرتاسر دنیا اعتراض و انزجار خود را اینگونه نشان بدهند؟

 پاسخ روشن است. زیرا در درجه اول باید بدانیم كه اصولا" ائتلاف صهیونیستی - لیبرالیستی در دل مبارزه با اسلام و در غرب شكل گرفته شده است و این ائتلاف اقداماتی مانند توهین به پیامبر اكرم (ص) را در سر لوحه برنامه خود قرار داده و سامان می دهد. در حقیقت اهانت به پیامبر(ص) بیش از 10 سال است كه آغاز گردیده است و وقتی سفیر امریكا در كشور لیبی توسط گروهی بنام «انصار الاسلام» كه عامل حمله به كنسولگری امریكا در بنغازی بوده اند در پی همین اعتراضات به حق مسلمانان جهان كشته می شود، باراك اوباما رئیس جمهور امپریالیسم امریكا در سخنرانی خود در شصت و هفتمین نشست عادی مجمع عمومی سازمان ملل یاد آوری می كند:

 «آینده جهان را، افكار "كریس استیونز" سفیر كشته شده امریكا در لیبی می سازد و نه قاتلان وی».

 چنانچه از سوی هموطنان ما كه بصورت تمثیل وار از بی تفاوتی هایشان ذكر گردیده شد و بی تفاوتی های دیگری را نیز ادامه بدهند و آنرا نسبت به دیگر هموطنان به اجرا بگذارند، آنگاه شیخ محترمی در مرزهای جنوبی كشور و در مجموعه هفت اقلیم به نام «امارات متحده عربی» كه آنجا در حد و اندازه جغرافیایی یكی از استان های بزرگ كشور ما هم نیست و به تصور گرفتن ماهی از آب گِل آلود و با پناه گرفتن در پشت تمامی ابرقدرتهای جهان استكبار هیچگاه به خودش اجازه نمی داد كه رئیس جمهور كشورمان آنهم كشوری به بزرگی كهن ترین تاریخ و تمدن دنیا و دارای پیشینه تاریخی 7000 و 2500 ساله، مدعی شود كه برای سفر به شهرهای داخل كشورش از ایشان اجازه بگیرد و با هموطنان خود دیدار و گفتگویی داشته باشد! و البته ترس شیخ نشین های عرب از سفر رئیس جمهور كشورمان به جزایرسه گانه تنب بزرگ، تنب كوچك و ابو موسی خلیج فارس باعث گردید كه حكام مجموعه هفت اقلیم با دستپاچگی سفیران خود را فرا بخوانند تا با هم ولایتی ها و همفكران خود نشست و برخاستی داشته باشند و اظهارات عجیب و بی پایه ای را در این موقعیت حساس و بحرانی جهان به ویژه شرایط خطرناك در خاورمیانه عنوان نمایند. از آن طرف نیز دوستان جهانی آنان بیكار ننشینند و هیاهویی را برای هیچ به راه بیاندازند و از این اوضاع و احوال ساخته شده در ذهن شیخ نشینان امارت منافعی را نصیب خود سازند!!! رجز خوانی های كودكانه و  تهدیدهای بچه گانه كه در دنیای كنونی نیز به هیچ پشیزی هم نمی ارزد. تعجب آورتر آنكه امپریالیسم جهانخوار آمریكا نیز از دو طرف می خواهد كه چنین اختلافی بایست در دادگاه لاهه و یا شورای امنیت حل و فصل گردد! چنین وقاحتی آنهم از سوی آمریكای جنایتكار به مانند اینست كه هر یك از ما بخواهیم از یكی از اطاق خواب های خانه خود به اطاق خواب دیگر خودمان برویم و از قبل هم می بایست از آنان اجازه می گرفتیم و چون چنین چیزی از سوی ایران انجام نگردید پس زورمداران جهانی از دو طرف می خواهند كه بر سر میز مذاكره بنشینیم!!! مذاكره بر سر چه موضوعی؟ مگر حركت از این سوی ساختمان به سوی دیگر ساختمان و یا رفتن از این اطاق به اطاق دیگر  نیاز به اجازه همسایه دارد؟! و یا در سازمان ملل منتظر بمانیم كه آنان چنین اجازه ای را به ما می دهند؟! 

و اما در خصوص خودمان كه اگر با همین طرز فكر و روش غیر اصولی و منفعل گونه هر كدام از ما كه در تمامی مراحل كاری و زندگی جهت خود ساخته ایم و بخواهیم به جایی برسیم كه در حال حاضر به مرز آن رسیده ایم و تاریخ، دین و میهن و هموطنان خود را دیگر دوست نداشته باشیم و حتی به آن اهمیت ندهیم به یقین نیز با تصورات ساخته و پرداخته در ذهن خودمان نیز از بیگانگان و دشمنان قسم خورده دین و میهن الگو خواهیم گرفت و با دور ریختن احساسات و روحیات جوانمردی، دنیای پوچ و بی ارزش آنان را برای خود خواهیم ساخت و با عدم درك در روحیه خودمان نخواهیم توانست كه هیچ حس و اراده ای را در وجودمان بسازیم و یا به داشته هایمان وابسته بشویم. نتیجه آنكه با چنین طرز فكر و اندیشیدن نسبت به اطراف خود، بی اعتقادی حداقلی در كشور ما بوجود می آید كه البته چنین حالتی نیز به تازگی در اندیشه جوانان كشور ما ریشه داونیده است. جوانان كشور ما در حال حاضر بسوی مكاتبی می روند كه تمامی آنها جعلی بوده و مخفیانه هم در منازل شخصی گردآورندگان این نوع مكاتب به فعالیت می پردازند. همگی ما هم در این مورد بخصوص به خوبی می دانیم كه بی تفاوتی های ما باعث شده است كه آنان به چنین فعالیت های زیر زمینی یعنی همان مكاتب جعلی پناه ببرند و ما هم هیچ تمایل نداشته باشیم كه به واقعیت موجود بیاندیشیم. پس با دستان خود خواسته ایم كه جوانان ما به سوی فرهنگ و هدفهای پوچ و بی ارزش  غربیان كه به داخل كشور وارد گردیده رو بیاورند و هدایت بشوند. با وجود اینكه می دانیم چنین مكان هایی اعتقادات كهن جوانان میهن را نشانه گرفته اند اما هنوز هم هیچگونه اقدامی در جهت  برخورد با چنین مكاتبی و یا مكانی و جمع آوری آن انجام نمی دهیم. با چنین نگرشی، مكاتب جعلی همچون تارهای عنكبوت در كشور توسعه می یابند و این همان خیانتی است كه هر یك از ما پدران و مادران به جوانان مرز و بوم كشور انجام داده ایم و در پایان نیز همین خیانت ناخواسته منجر به جنایتی خواهد شد كه در حال حاضر آنرا تا حدودی لمس می كنیم. با رفتن جوانان ما به این مكانها دانسته یا ندانسته با بی تفاوتی های ما تباه می شوند. البته آیندگان نیز با چنین روشی كه ما در زندگانی خود در پییش گرفته ایم جای خود دارند و یقینا" آنان نیز تباه خواهند شد! جهت اثبات اینكه همگی ما جوانان كشورمان را به فراموشی سپرده ایم تنها  كافی است به اشكال نامأنوسی كه در دستان و بدن هایشان حك گردیده مشاهده نمائیم و متوجه بشویم كه برخی از پسران ما دخترنما و بعضی از دختران ما نیز به پسر نمایی تبدیل شده اند. ریچارد نیكسون رئیس جمهور اسبق آمریكا در توصیه هایی در كتاب «پیروزی بدون جنگ» خود كه نگارنده آنرا «جنگ بدون خونریزی» تعبیر می كند تصریح كرده است:

 

«از دو راه می توان كشورهای اسلامی را به نابودی كشانید. نخست از راه ایجاد اختلاف و دوم از طریق به ابتذال كشانیدن جوانان و تغییر فرهنگ اسلامی آنان!»

شاید اگر نیكسون امروزه زنده می بود سفارش خود را در خصوص ما ایرانی ها پس می گرفت. چرا كه همین خارجیان كه به توسط بعضی از ایرانیان ناآگاه به داخل كشور آورده می شوند و آنان نیز با هزاران ترفند و نیرنگ از طرف دولتهای خود مأموریت یافته اند كه در بین ما ایرانیها با شیوه ای كه فقط خود می دانند اختلاف بیاندازند، این خود دلیل محكمی است كه ما ایرانی ها در حال نابودی خود هستیم و نیازی هم نیست كه دشمنان ما به خود اجازه دهند تا میلیاردها دلار جهت نابودی میهن عزیزمان هزینه كرده و انرژی مصرف نمایند. سرمایه هر ملتی جوانان آن ملت است و هر جوانی مغز متفكر و بازوی كار در كشور خود است. جوانان كشور، فرزندان ارزشمند هر یك از ما هستند كه در زمان حیات حضرت امام خمینی (ره) وفاداری خویش را با عشق و علاقه خاصی كه به ایشان داشته اند به اثبات رسانیده اند و در طول جنگ 8 سال دفاع مقدس نیز با حضور جانانه خود از دین و میهن و ناموس كشورشان كه با هجوم دشمنان قسم خورده به ایران مورد تهاجم واقع شده بود دفاع بی نظیری داشته اند. چنانچه روح ملكوتی امام راحل (ره) هم اكنون در میان ما ملت ایران بوده اند به یقین مانند شعر ذیل آنرا به ما مریدان ایشان در میان می گذاشتند:

 

مرغ باغ ملكوت من بودم

كه در این دهر بودم

 

 نیَم از عالم خاك

كه من از ازل بودم

  

دو سه چند صباح بودم

كنار یاران بودم

  

فقط چند روز بودم

اما من یاد بودم

 

 نسیم باد بودم

پیش طوفان بودم

  

كنار رُود بودم

اما من دریا بودم

 

 مونس یار بودم

همدم لاله بودم

 

 پُر احساس بودم

اما من عشق بودم

 

 شاعر عشق بودم

شعر عاشق بودم

 

 گل بی خار بودم

اما غمخوار بودم

 

دل دلدار بودم

دلِ آرام بودم

  

دل راجعون شدم

تا كه در دل باشم

  

روحی از خدا بودم

روح مطمئن بودم

 

عروج تن شدم

تا كه با خدا باشم

 

به واقع در همین زمانه نیز كه ما همگی تحت ولایت و زعامت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای می باشیم كم نیستند از همین جوانان غیور و دلیر كه عشق واقعی به دین و میهن خود را دارند با لبیك گویان و تنها با یك اشاره مقام معظم رهبری و با داشته ای از فرهنگ غنی و الگو پذیری از حضرت سیدااشهداء امام حسین (ع) كه در ذهن و اندیشه هایشان می باشد جانشان را فدای دین و میهن خود بكنند و اگر دشمن بخواهد تجاوز دیگری به كشور داشته باشد چنان یورش سهمگینی به لشگریان كفر خواهند زد كه چنین پاسخی در تمام تاریخ جنگهای دشمن دیگر وجود نداشته باشد و هجوم آورندگان كفار به دین و میهن  را با خفت و خواری از خاك پاك میهن خود بیرون كنند تا دیگر به خود اجازه ندهند كه در هیچ لحظه و مكانی چنین چشمداشتی را به كشور عزیزمان داشته باشند. ما اهل كوفه نیستیم، علی تنها بماند...

 

 آئینة سكندر

با ما باش در این دهر

  

یادمانی در این سر

نه در كتاب و دفتر

  

به حال ما تو بنگر

از هر كوی و هر شهر

  

كجا رویم از این در

قسم به حق در گذر

  

كرم داری چون كوثر

در دل باشد چون گوهر

  

مهر داری چون سحر

در دل ماند چون قمر

  

گشت به ما این اثر

امر شما در نظر

  

تاخت شویم به شرر

عقب زنیم تا آن سر

  

شكر به پروردگار

دشمن دین گشت خوار

  

با ناكسین خونخوار

با خفتی كرد فرار

  

ای رهبر پُر گوهر

رهبر دین و كشور

 

حكم داریم از حیدر

حیدرئیم تا آخر

 

اِنْ شاءالله مانده مطالب كه بخش پایانی خواهد بود، عمر اگر یاری كند در وقت دیگر تقدیم میگردد...

 

با تشكر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

http://tavabam.tebyan.net (شعرهای داریوش دوسرانی)

ایمیل: darioush_13432000@yahoo.com

يکشنبه 24/10/1391 - 15:16
امر به معروف و نهی از منکر

نمونة بارز دیگر چنین مثالی را می توان حضور مربیان خارجی در باشگاههای ورزشی كشور دانست كه با عقد قراردادهای سرسام آور و كهكشانی باب میل خود، در تیم های باشگاهی داخلی و یا ملی می تازند و پس از تثبیت خواسته هایشان به تنهایی تصمیم می گیرند كه لیگ های ورزشی در مقاطعی از زمانهای خاص و مد نظر خودشان تعطیل نمایند كه البته اكثر آنان مربیان پروازی می باشند.

بی شك با همین قراردادهای طوفانی در تیمهای ورزشی مانند فوتبال ایران است كه برخی از دست اندركاران تیمها و مربیان داخلی بدون هیچ دانش اندوخته ای از معرفت و بینش فرهنگی از نیاكان خود و تنها به این خاطر كه خود را همانند مربیان خارجی جلوه بدهند خواهان مالبغ نجومی از باشگاههای معروف در كشور می باشند و توجیه شان نیز این است كه چون مربیان خارجی مبالغ بالایی از باشگاههای ورزشی كشور را طلب می كنند پس ما مربیان داخلی نیز همانند آنان از پول ها و درآمدهایی كه بهره مند می شوند می بایست بهره مند گردیم. متأسفانه با چنین بینش و نگرش بعضی از مربیان ورزشی و دست اندركاران باشگاههای داخلی در كشور به جای توجه به خود و تفكرات همنوعان اطرافیان خود در موطن شان و از همه مهمتر به دین و میهن خود كه می بایست جهت نجات آن سعی و تلاش فراوانی را داشته باشند، تنها به فكر پول و ثروت خود هستند و به واقعیت موجود در داخل و آنچه كه در اطراف كشور خود می گذرد هیچ توجهی ندارند. مربیان حرفه ای و دست اندركاران باشگاههای ورزشی كشور در درجه اول باید بدانند كه تمامی اختلافات حال حاضر باشگاهها حاصل از تأثیری پذیری فلسفة جعلی و حكمت گول زننده مربیان خارجی است كه توانسته اند با پیاده سازی افكار پوچ و بی هدف خود در ذهن هر یك از مربیان و دست اندركاران باشگاه های ورزشی داخلی سرمایة كل باشگاه ها را كه همانا جوانان عضو تیم ها و همچنین اندوخته های مالی كشور می باشند را به باد فنا بدهند و با این تأثیرگذاری تمامی باشگاه های ورزشی را ملك شخصی خود بدانند. با همین نگرش موجود و همین طرز تلقی در برخی از متولیان امور ورزش در كشور نیز باعث بروز اختلافات در جامعه خواهد شد و در نهایت كشور به سمت نیستی و نابودی كشیده خواهد شد. تعجب انگیزتر اینكه متولیان ورزشی كشور نام باشگاه های خود را «باشگاه فرهنگی و ورزشی» نامیده اند اما دریغ از یك فرهنگ غنی و اصیل دینی و میهنی خود كه بتوانند جهت جوانان عظیم عضو همان تیم مثمر ثمر باشند و با شور و اشتیاق فراوان و حس مسئولیت پذیری كه در نسل های گذشته ما وجود داشته است ایجاد كرده باشند تا جوانان ما نیز همانند یك ایرانی مخلص و بی ریا كه به دین و فرهنگ كشور خود عشق بورزد و عاشق بمانند و چنین عشقی را در تمامی مراحل زندگی خود قرار بدهند و با ادامه همین رفتار و منش ایرانی نیز بتوانند به دیگران تأثیرداشته باشند.

بسیاری از مردم هنوز به یاد دارند در دهه ۶۰ هجری خورشیدی و در كوران جنگ تحمیلی، فوتبالیست‌های ایرانی كه به دلیل وضعیت جنگی از امكانات مالی و رفاهی برخوردار نبودند و با تعصب دینی و میهنی خود در میادین فوتبال، با تیم‌های مرفه منطقه به ویژه كشورهای عربی كه شریك دشمن بعثی در جنگ نابرابر با ما به شمار می‌رفتند روبرو می شدند و مقام‌های آسیایی مختلفی را بدست می آوردند

اما متأسفانه از آغاز دهه ۹۰، فوتبال به نحو چشمگیری راه انحطاط را در پیش گرفت و از معیارهای ارزشی و فرهنگی و اخلاق اسلامی و ایرانی به دور ماند و البته رسانه‌ها نیز در پدید آمدن چنین انحطاطی نقش مهمی را داشته اند. متأسفانه الگوی جوانان باشگاههای ورزشی كشور ما تنها اندوختن پول و ثروت به هر طریق ممكن شده است! چون این نوع رفتار زشت و ناپسند را از مربیان داخلی خود دیده و برای خود الگو كرده اند و مربیان داخلی نیز از رفتار، گفتار و پندار مربیان كشورهای خارجی تإثیر گرفته اند و در منش و كردار خود وارد كرده اند. مربیان خارجی به خوبی می دانند كه تخم نفاق را چگونه در كشورها و علی الخصوص در كشور ما جا بیاندازند و آنرا نهادینه كنند.

ما در ورزش ایران پهلوانان بسیاری داشته ایم كه در معرفت، فتوت و مردانگی زبانزد خاص و عام همه مردمان دنیا بوده اند همانند: پوریای ولی و جهان پهلوان غلامرضا تختی كه روح هر دوی آنان شاد و قرین رحمت الهی بر آنان تداوم باد. كاش دیگرانی نیز مانند مرحوم پرویز دهداری امروزه در میان ما می بودند و وزرش كشور و همینطور جوانان میهن اسلامی ایران را به دانش معرفت های دینی و اخلاقی خود می آراستند.

ما ایرانیان با تعارفات مخصوص خود مربیان خارجی را به داخل كشور می آوریم تا آنها بتوانند با شیوه های نوین خود و در جهت به ثمر رسانیدن اهداف دولتهای استكبار و استعماری كه در جهان كنونی به چپاول و غارت كشورهای ضعیف می پردازند هر آنچه را كه بخواهند انجام بدهند تا فرهنگ پوچ خود را بر ما ایرانیها غالب گردانند.

«آنگاه كه سران و رقم درشت ها عذاب را بنگرند، از هواداران و فرمانبرداران خود بیزاری می جویند و اینچنین پیوند بین شان گسسته خواهد شد (سوره بقره آیه 166) ».

 

ان شاءالله موضوعات بعد، در وقت بعد قرائت و مكتوب میگردد.

با تشكر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

وبلاگ: http://tavabam.tebyan.net ( شعرهای داریوش دوسرانی )

ایمیل: darioush_13432000@yahoo.com

سه شنبه 5/10/1391 - 19:43
اهل بیت

ما مردم ایران بعد از آن دورانهای مقدس، چه در دوران انقلاب و چه در دوران جنگ تحمیلی و 8 سال دفاع مقدس نباید تا به امروز به گونه ای باشیم كه كشورهای غرب به اصطلاح متمدن و توسعه یافته و دشمن قسم خورده دین و میهن ما كه همگی آنان سعی دارند فرهنگ و نگرش خود را بر ما تحمیل كنند انتظار داشته باشیم كه ما را در جمع خود بپذیرند و بسترهای به اصطلاخ مرفه خودشان را كه به ضرر ما خواهد بود پهن نمایند و سپس ما با این به اصطلاح نعمت بزرگ آنان كه فرض بگیریم قرار است برایمان فراهم  بیاورند در خیالات خود تصور كنیم كه آیا با داده های آنان می توانیم آنها را به چالش بكشانیم یا نمی توانیم؟

چون ابزارهای فرهنگی مورد استفاده چند كشور استعمار  اروپایی از همان آغاز هجوم نظامی خود بر علیه دیگر ملل جهان در  سده های گذشته در ابتدا با دین بوده است اما در مراحل بعد از زبان، وسایل آموزشی و هنری، آداب و رسوم سنن خودشان و با استفاده از پیشرفتهای علمی، فنی و صنعتی كه تأثیرهای فراوانی بر روی باورهای ملل مغلوب و رواج برتری در كلیه زمینه ها داشته انجام گردیده است.

در دوره نو استعماری دیگر از ابزار دین جهت تأثیر گذاری در كشورهای در حال توسعه مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلكه آنان از فن شناسی به ویژه در كالاهای جدید استفاده می كنند و این كالاها به شدت نیز نسبت به یك سده پیش متنوع، پیچیده تر و فریبا شده اند.در چنین شرایطی سایر ملل نیز در پی رفع نیازهای خود به تولید كنندگان خارجی كه همان نو استعماران می باشند مراجعه می كنند. زیرا نه تنها امكان تولید و رفع نیازها در داخل كشورهایشان میسر نمی باشد بلكه آنچه از غرب می آید ارزش تلقی شده و تولید داخلی بی ارزش.

متأسفانه در بخش هایی از مردم و هموطنان ما در برابر «تهاجم فرهنگی» برخلاف هجوم نظامی و سیاسی قدرتمندان جهانی نه تنها هیچگونه مقاومتی نشان نمی دهند بلكه قشرهای كثیری هم به استقبال آن می روند.

باید در نظر بگیریم كه گزینه «الگوی مصرف»، تنها گزینه محور اصلی مبارزه با «تهاجم فرهنگی» است و بسیار اهمیت دارد. از آنجا كه هر دگرگونی در الگوی مصرف ملی به نوعی می تواند دگرگونی در باورها و رفتارهای افراد خانواده در كشور را ایجاد نماید، در نتیجه حركت عینی به سوی مدیریت هوشمندانه هزینه و دگرگونی الگوی مصرف خانوارها و همچنین پذیرش مسئولیت ها را می تواند در بربگیرد و خود آگاهی فرد و افراد جامعه را افزایش دهد و شرایط مناسبی جهت الگوی مصرف ملی بوجود بیاورد. اگر عاملهای دیگر تأثیر مانند: دولت، بخش خصوصی، روشنفكران و سازمانهای صنفی و سیاسی كشور را در نظر بگیریم موفقیت های بسیاری در كشور حاصل خواهد شد.

اصالت ما ایرانیان در عشق به امام حسین (ع) تجَّلی یافته است. چرا كه نیاكان ما چنین خصلتی را به آیندگان خود كه ما می باشیم ارزانی داشته اند و از آن به ارث برده ایم. پدران ما این چنین بوده اند و ما نیز باید ادامه دهنده راه آنان  بایست باشیم تا در برابر متجاوزین كشورهای بیگانه بتوانیم با اقتدار بایستیم و با پایداری و استقامت، به استقلال فكری مادی و معنوی در سرزمین خود برسیم و خود را به روزی برسانیم كه پیامبر اسلام (ص) و تمامی ائمه معصومین (ع) نیز وعده آنرا می دادند:

«ایرانیان در زمان ظهور حضرت قائم (عج) تنها یار و یاور ایشان خواهند بود (اِن شاءالله).»

عشق به حسین، عشق زیباست

چون روی حسین، روی زیباست

گر یاد حسین، یاد زیباست

چونكه كربلا، دشت زیباست

عاشق كه شوی، فقط زیباست

مختص به حسین، اوج زیباست

كسانی كه با نگرش وابسته گونه خود تصور می كنند ادامه حیات خواهند داشت باید بدانند كه هیچگاه به مقصد جاودانی نخواهند رسید. زیرا اگر اینگونه می بود از دویست سال پیش به این طرف كه بیگانگان قدم به سرزمین ایران گذاشتند و هنوز هم به روشهای گوناگونی در این سرزمین قدم می گذارند، از همان دورانها تا به امروز آن آرمان خیالی برای مردم ایران تجلی می یافت! نه آنگونه كه در این چند قرن اخیر هر آنچه را كه خواستند و به هر صورت ممكن بود و منافع شان ایجاب می كرد و تنها بدین خاطر كه به گذشتگان ما امر و نهی كرده باشند و سرمایه های فراوان سرزمین ما را به یغما ببرند، از تنها سرمایه باقی مانده ناچیز ما نیز به صورت وقیحانه و شرم آور حق توحش هم بگیرند. پس در این برهه از زمان است كه بیداری هر یك از ما ایرانیان را می طلبد تا با اتحاد یكدیگر دشمنان و سردمداران زورگو قدرت طلب در آن سوی دنیا نتوانند با تهاجم و تجاوز خود به سرزمین ایران زمین قد علم كنند و تمامی داشته های دینی و میهنی همگی ما را به تاراج ببرند.

اگر به كتاب «تاریخ ایران» (تألیف پنجم ژوئیه سال 1813) سِر جان مالكُم (Sir Jhon Malcom)، افسر اسكاتلندی كمپانی هند شرقی (متولد: سال 1769، فوت:1833) سفیر، مأمور «نظامی-دیپلماتیك» گذشته استعمار پیر انگلیس در ایران (از سال 1800 تا 1810 یعنی در اوایل قرن نوزدهم در طی سه مرتبه) كه خاطرات خود را بازگو  می كند مراجعه كرده باشیم، به وضوح نوشته های توهین آمیز او را نسبت به جامعه ایران و دین اسلام می توان فراوان مشاهده كرد و پی برد كه از چه زمانهایی آنان در ذهن های خود، درباره دین و میهن ما چنین  فكری و نظری را داشته اند و آئین و دین ما را نیز با چشم تحقیرآمیز می دیدند. جان مالكُم همانند اسلاف شرق شناسان بطور اعم و ایران شناسان بطور اخص، نه تنها همگی از كارگزاران رسمی دولت و كمپانی هند شرقی بوده اند بلكه از جاسوسان حقوق بگیر سرویس جاسوسی دولت انگلستان نیز بوده اند. پس بكارگیری ایران شناسی استعماری در خصوص كلیت ایران شناسی انگلیسی ها پر بیراه نمی باشد. اصولا شرق شناسی انگلیسی و به تبع آن ایران شناسی از بطن استعمار متولد گردیده و در خدمت اهداف و اغراض استعماری قرار گرفته است. بسیاری از مراكز شرق شناسی انگلیسی همچون «مركز مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن» از بازوان مهم و استرتژیك استعمار انگلیس بوده اند. جان ملكُم در كتاب خود تاریخ ایران را منحط می داند و از دید او ایران در حالت بربریت قرار دارد كه هیچ نوع پیشرفتی در آن صورت نگرفته است.

شاید در نظر خواننده سؤالی در ذهن خود ایجاد بشود كه: چرا چنین اتفاقی در گذشته كشور ایران ما بوجود آمده است و در حال حاضر پیشرفتی كه مطلوب كشور می باید ایجاد گردد بوجود نیامده است؟

باید در جواب گفت: سؤالهایی كه در آن «چرا»های بسیاری وجود داشته باشد مانند این است كه دوباره خواسته ایم به چیز دیگری نیاندیشیم و هم اینكه به كارهای دیگر كشور كه می باید در جهت فرهنگ سازی و آبادانی صورت گیرد نپردازیم. مسلما" با چنین طرز فكر و تلقی نیز دوباره منفعل خواهیم گشت و اگر با مراجعه به كتب تاریخی خود كه با خواندن آن میبایست درسها و عبرتهای فراوانی را بیاموزیم شاید با بازخوانی آن نیز نسبت به بعضی از گذشتگان خود مأیوس هم بشویم و روحیه خود را ببازیم و از خود سؤال نمائیم:

«بیگانگان از دورانهای گذشته قدرتمند بوده اند و نیاكان ما ضعیف و در حال حاضر آنان قوی می باشند و ما نحیف. پس اگر پدران ما برای آیندگان خود مبارزه نكرده اند و اهمیتی به ما نداده اند، پس ما «چرا» باید تحمل شكست های گذشتگان را به دوش خود بكشیم و سختیهای آنان را تحمل نمائیم. اگر نیاكان ما در دوران خودشان، راحت طلبی را پیش گرفته اند پس ما «چرا» نباید مانند گذشتگان خود باشیم؟»

با چنین طرز فكر و در ادامه آن سستی و تنبلی در هریك از ما باعث خواهد شد تا با باختن روحیه های خودمان، دشمنان دین و میهن بتوانند انگشتان خود را بر روی نقاط ضعف ما بگذارند و ما به آئین و فرهنگ خودمان هیچ اهمیتی ندهیم. آنان با درك همین واقعیت و نقطه ضعف ما به آسانی خواهند توانست، فرهنگ پوچ خود را كه با روحیه دین و فرهنگ ما سازگاری ندارد تحمیل كنند و با وارد كردن انواع و اقسام كالاهای بی ارزش خود و  با فخر جعلی كه با ترفند آنان در خود ساخته ایم، همت و اراده درون خودمان را با دستان خود از بین ببریم. كمپانی هند شرقی در گذشته نه چندان دور استعمار انگلیس، كالاهایش را بر كشور ما تحمیل كرد و با نیرنگ و شیطنت ما را بی نیاز از خودمان و وابسته به خودشان گردانید.

غربیها در زمانهایی از تاریخ گفته اند: «ایرانیان به دلالی، علاقه بسیاری دارند و دوست دارند كالایی را بخرند و آنرا با سودی بفروشند (برنارد شاو).»

حالا آنان به و اسطه همین ضعف و سستی بعضی از نیاكان ما و با گوشه و كنایه های دلالی به ما ایرانیان این لفظ را با لفظ جدیدتر و شكیل تر و با عنوان «بازاریابی نوین» با روش خود به ما خودی نشان می دهند و فخر می فروشند.

آنان با آموزش بازاریابی هایی كه بوجود آورده اند آنرا در كشور ما به اجرء می گذارند و پس از آن، اهداف شوم خود را در مراحل بعدی تحمیل می كنند. زیرا با این روش خواهند توانست، جهان كنونی را بصورت یك دهكده مورد نظر خود اداره نمایند تا دهكده جهانی موعود شان مهیا گردد. به همانگونه كه در تمامی علوم پزشكی و مهندسی و كشاورزی دوران قدیم ما نیز، كتب دانشمندان علوم سرزمین مان را استخراج نمودند و با بهره گیری از آن، كالاهای بی كیفیت و نامرغوب خودشان را به ما تحمیل كردند و عجیب آنكه دانشمندان علوم قدیم ما را نیز در تمام نقاط دنیا فقط بعنوان شاعر معرفی كرده اند مانند: "حكیم عمر خیام" كه او نیز همچون "حكیم ابوالقاسم فردوسی" در دوره خود دانا و توانا بوده و تبحر خاصی از علوم گوناگون داشته است و توانسته بود در بسیاری از علوم مربوطه خلق دانش نوین و زمانه امروزی ما گردد.

متأسفانه ما ایرانیان مانند پدرانمان و دانشمندان قدیم خود آنگونه كه باید بوده باشیم خیلی مثمر ثمر جهت آیندگان خود نیستیم تا آیندگان ما از علوم گذشته سرزمین خود بتوانند بهره بهتری را ببرند. زیرا در حال حاضر علوم قدیم ما بدست همان بیگانگان و دشمنان خارجی قبلی و فعلی ما تغییر شكل داده شده است و یقینا" دشمنان امروزی ما نخواهند گذاشت كه علوم باد آورده و بدست آمده قدیم ما را كه آنان در دستان خود و با افكار خویش نگاه داشته اند، بنام ایران و ایرانی باقی بماند تا ما با استفاده از آن علوم بتوانیم به سبك و سیاق خودمان به جهانیان ارائه بدهیم. البته كسانی هم كه در شرایط فعلی به علوم مختصر در داخل ایران دسترسی دارند تنها با ایجاد نمایشگاه هایی كه می بایست تخصصی تر و علمی تر از وضعیت موجود برگزار گردد آن مكان را به صورت یك بازارچه عمومی در می آورند و جمعیت بسیاری هم جهت خرید محصولات به چنین نمایشگاههایی می روند.

یقینا" بیگانگان خارجی وقتی نمایشگاههای داخل كشور را چنین مشاهده می كنند، از همین حالا باید دانست كه درباره ما چه فكرهایی  را در سر می پرورانند تا برنامه های بعدی خودشان را به سرانجام برسانند و امیال شیطانی و پلید خود را در كشور به اجراء بگذارند. دشمنان ما اكثر علوم نیاكان ما را بنام خود ثبت  كرده اند و در حال حاضر نیز با ارائه آن علوم و با لباس نو و شیك تر آنرا به سرزمین ما وارد می كنند و با اینكار به ما  نیز فخر می فروشند.

در خصوص بازایابی نوین یا همان دلالی به روش جدید كه در قدیم آنرا با طعنه به نیاكان ما نسبت می دادند و در حال حاضر به ما روا می دارند، متأسفانه باید گفت در داخل كشور به توسط بسیاری از شركتها و نشریات داخلی جهت آنان تبلیغ های فراوانی صورت می گیرد و بارها هم اعلام گردیده كه «پدر علم نوین بازاریابی در جهان» از قاره اروپا و یا امریكا جهت آموزش به مدیران تجارت و دیگر مدیران در عرصه های تجاری، صنعتی و اقتصادی چه در بخش های خصوصی و چه در بخش های دولتی و در زمان های مشخص به داخل كشور می آیند تا با شیوه های نوین بازاریابی به روشهای خودشان به مدیران ما آموزش بدهند و از آن آشنا بشوند. همگی ما به خوبی می دانیم كه دولتهای آنان همان سردمدارانی هستند كه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه های بسیاری را عیله ملت ایران صادر می كنند و البته حق وتو هم دارند.

باز هم با تأسف باید عنوان داشت كه دست اندركاران ارگانهای داخلی اعم از خصوصی و دولتی نیز آنان را با عزت و احترام خاصی به داخل میهن می آورند و هتل هایی  نیز بصورت رایگان برایشان در نظر می گیرند و پس از چند روز استراحت و گردش در داخل كشور كه جهت خوشگذارنی هایشان تدارك دیده شده است در سمینارهای مربوطه به سخنرانی می پردازند و در آخر هم چبدلیل عزیمت به كشورشان و بازگشت دوباره ای دیگر به كشورمان عجله بسیاری دارند با اخذ پول های هنگفت و كلان از دعوت كنندگان داخلی كه همراه با تشكرات و قدردانی های فراوان و اهدا هدایای نفیس توسط مجریان، از كشور بدرقه هم می شوند. خلاقین بازاریابی های نوین وقتی خود را در چنین وضیعتی می بینند علاوه بر اینكه سرمایه های ما را كه با دستان ایرانی خود به آنها داده ایم آنرا به یغما می برند و در آخر نیز به همین تعارفات سنتی ما كه الهام گرفته از رسوم و آئین پاك و خاص نیاكان ما است با لبخندهای حاكی از تمسخرآمیز خود به هنگام خارج شدن از خاك كشور به ما حواله می كنند.

شاید برخی از مدیران ما و نفرات حاضر در آن سمینارها و حتی دست اندركاران و برگزار كنندگان چنین سمینارهایی، ندانند و درك ننمایند كه در پس پردة این نوع آموزش های آنان چه دسیسه هایی نهفته شده است. آنان به خوبی می دانند كه چگونه با بكارگیری هر یك از این همین آموزه ها كه به اجرا می گذارند و هموار پر از نیرنگ و دسیسه می باشد كشوری را به نابودی بكشانند. وقتی آنان چنین مرحله ای را پشت سر می گذراند اهداف بعدی خود را تا بدانجا پیش می برند كه با ترفندی دیگر كه آنهم فقط خود از آن سر در می آورند، در خرید سهام برخی از شركتها و كارخانه های مهم كشور و آنهم با قیمت ناچیز پیش دستی كنند و مالك آن بشوند و پس از آن نیز تلاش می كنند كه جهت استقرار بانك هایشان همانند دوران رژیم منحوس پهلوی مجوزهایی را دراختیار بگیرند و در زمان مناسب اهداف خود را به اجرا بگذارند.

ادامه مقاله اگر حضرت اجل رخصتی بنمایند انشاءالله در فرصتی دیگر ارائه خواهم داد.

با تشكر از صبر و حوصله شما تمامی عزیزان و بزرگواران

داریوش دوسرانی (tavabam)

httP://tavabam.tebyan.net

 

شنبه 18/9/1391 - 18:50
سخنان ماندگار

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خدای یگانه كه غیر او یگانه دیگری نیست

«پیام قیام امام حسین ( ع ) و تأثیر آن بر روی مردم ایران»

بارالها؛ اگر خطاكار هستم پس خیانتكار نیز می باشم. بر من توانایی ده تا دیگر جنایتكار نگردم و به خیانت هم كشیده نشوم و پس از آن هیچ خطایی از من سر نزند.

خداوندا؛ من حقیرم و كوچك تر از دیگر بندگان تو در درگاهت. مرا یاری فرما و به حال خود وامگذار،  زیرا چه دور از تو باشم و چه در نزدیكت، من همیشه ناتوانم و تو توانا...

حافظ: فراز و نشیب بیابان عشق، دام بلاست /  كجاست شیر دلی، كز بلا نپرهیزد

سلام بر حسین (ع)، سلام بر سالار شهیدان و شهید گلگون كفن كه سرخی شفق خون پاك او در افق حیات آدمی رخنه كرد تا شرف و غیرت و شهادت وجود پاكش، نشانه رهنمون آزادی و آزادگی بشر تا قرنهای متمادی گردد. همانگونه كه ایشان با پیام روح بخش و پر از معنوی شان فرمودند: مرگ با عزت بهتر از زندگى با ننگ و ذلت است. قیام امام حسین (ع) یك افسانه نیست كه از آن بتوان به اسطوره های خیالی پرداخت و یا فیلم و داستانی كه با آن نمایش رویایی ساخت. حماسه ای بس عظیم و حقیقی است كه تصورات آن در ذهن هر یك از ما آدمیان در تمامی ادوار تاریخ به یادگار باقی مانده و یاد آن به صورت سلسله ای و فلسفه ای در اندیشه های ما همچون ماندگار به ثبت رسیده است. در آن روزها، قیام شگرفی در راه بود و انجام شد. در راه هدفی كه همانا «امر به معروف و نهی از منكر» بوده است. خونهای پاك و زیادی بر زمین جاری گردید و پیام هایی كه برای جستجوگران عزت و آزادی بعد از خود بر جای گذاشت. سر از تن امام حسین (ع)، پسر علی ابن ابیطالب (ع) و نوه عزیز حضرت محمد مصطفی (ص) جدا گردید و برای یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) به شام فرستادند. در لشكر حرامیان شور و هلهله ای برپا بود  و در خیمه گاه عشق، صدای گریه و شیون و غوغایی كه به سبب دوری از عاشق بود و نامش جاودانی گشت. فریاد «یا لثارات الحسین» در آن شب تیره، در فضای شهر كوفه پیچید و توسط مأموران حكومتی در تمامی نقاط شهر مراقبت شدیدی بعمل آمد تا افراد وابسته به قیام نتوانند خود را به یاران برسانند. حكیم ابوالقاسم فردوسی صاحب «كاخ هویت ایرانی» كه همانا «شاهنامه» او زبان مادری همه ما می باشد، شعر ارزشمندی دارد كه چنین سروده است:

ستاره شب تیره یار من است                من آنم كه دریا كنار من است

همیشه دلم در غم مهر او است          شب و روزم اندیشه چهر او است

كجا آن همه بند و پیوند ما؟                   كجا آن همه عهد و سوگند ما؟

كجا آن همه روز كردن به شب؟             دل و دیده گریان و خندان دو لب

به نظر می آید این شعر سروده شده توسط فردوسی حكیم و دانا، مخصوص به حضرت ابا عبدا... الحسین (ع) بوده باشد كه آن حضرت در آن شب تیره، تنها ستاره ای بودند كه با قیام خود توانستند تفكرات تمامی بشریت را به فكر وادارد و درسهایی از عزت و آزادگی را به همگی بیاموزد. امام حسین (ع)، جان خود و خانواده و یاران نزدیك به خود را قربانی اهدافی كرد كه به آن ایمان و اعتقاد داشت. آموزنده و آموزگار درسی گردید كه تمامی انسانهای روی زمین با اندیشیدن و تفكر در خود و اطرفیان و دین خود، جهت رسیدن به سعادت و خوشبختی ابدی در سرزمین شان از آن درس بگیرند و مانند او  بمانند.

پس: *چه افتخاری بالاتر از این است كه الگوی ما و آقای ما «آقا ابا عبدا... الحسین (ع)» بوده باشد*

قیام آن حضرت در راه چنین اهدافی یك قیام منحصر به فرد در تاریخ بشری است. این قیام به تنهایی درسهای بسیار بزرگی دارد كه خود تشكیل یك فرهنگ را می دهد. فرهنگ و آئینی كه امام حسین (ع) در هنگام شهادت غرور آفرین شان رو به دشمنان كرده و می فرمایند:

**اگر دین جدّم محمّد (ص) جز به كشته شدن من استقرار نمی‌یابد پس ای شمشیرها مرا دریابید.**

صحنه های كارزار كربلا پیامهای عظیمی دارد كه فرهیختگان و وارستگان بسیاری در ایران نسبت به آن علم و آگاهی دارند و درباره آن كتابهای فراوانی نوشته اند. بسیاری از اندیشمندان و بزرگان ادیان مختلف دنیا نیز به دنبال سالها پژوهش و تحقیق در زمینه فلسفه قیام عاشورا و نهضت حسینی همگی بر این باورند كه قیام امام حسین (ع) نشات گرفته از یك قدرت الهی بوده است و امام حسین (ع) با این حركت خود قصد داشتند تا دین اسلام و سیره پیامبر (ص) را برای همیشه جاویدان سازند و در گذر ایام روزگار دستخوش تحریف و دگرگونی نگردد. اندیشمندان و بزرگانی چون: «آنتوان بارا» (پژوهشگر مسیحی در كتاب خود «حسین در اندیشه مسیحیت» درباره شخصیت سالار شهیدان بسیار گفته است)، «چارلز دیكنز» (نویسنده معروف انگلیسی)، «توماس كارلایل» (فیلسوف و مورخ  انگلیسی)، «ادوارد براون» (مستشرق معروف انگلیسی و نیز «شیخ جعفرشوشتری» می گوید: از عظمت معجزه قرآن آن است كه برخلاف دیگر كتابها، تكرارش ملال آور نیست و بلكه لطفش هم بیشتر می گردد. مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیز به همین گونه است و هرچه خوانده یا شنیده شود باز هم تازه است. دیگرآنكه نگاه كردن به خط قرآن نیز عبادت است و تلاوت و گوش دادن به آن هم عبادت. مرثیه امام حسین(ع) نیز به همین صورت است چه خواندنش و گوش دادنش باشد عبادت و چه گریاندنش و گریه كردنش باشد نیز عبادت. «مهاتما گاندی» (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافی به صفحات كربلا داشته ام. بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد بایستی از امام حسین(ع) پیروی كند و سرمشق بگیرد.

شخصیتهای دیگری هم درباره عظمت قیام امام حسین (ع) سخن رانده اند مانند: «محمد علی جناح» (قائد اعظم پاكستان)، «لیاقت علی خان» (نخستین نخست وزیر پاكستان)، «واشنگتن ایروینگ» (مورخ مشهور آمریكایی)، «تاملاس توندون» (هندو و رئیس سابق كنگره ملی هندوستان)، «ماربین» (خاورشناس آلمانی)، «عباس محمود عُقُّاد» (نویسنده و ادیب مصری) و «عبد الرحمن شرقاوی» (نویسنده مصری) عنوان می كند: حسین(ع) شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید با نام حسین(ع) بر خود ببالد بلكه تمام آزاد مردان دنیا نیز باید به این نام شریف افتخار كنند. همچنین كسان دیگری چون: «طه حسین» (دانشمند و ادیب مصری)، «علامه طنطاوی» (دانشمند مصری) و «ابن ابی الحدید» (دانشمند نامدار اهل سنت) كه می گوید: سالار پرشكوه شكست ناپذیران روزگار و قهرمان كسی كه در برابر ذلت و تحقیر سر فرود نیاورد و به دورانها و نسلها درس جوانمردی داد و شرافت و مرگ پر افتخار را زیر سایه شمشیرها آخته كرد و آنرا بر سازش با بیداد و فریب برگزید، پدر یكتاپرستان گیتی؛ حسین(ع) فرزند رشید علی(ع) است. استبداد گران اموی به آن شخصیت تسخیر ناپذیر و یارانش امان دادند اما او بدان دلیل نمی خواست در برابر ذلت و بیداد سر خم فرود بیاورد و نیز بیم از آن داشت كه اگر با پذیرش امان نامه كشته هم نشود و ذلت بر او و دیگر آزاد منشان رهرو راهش از سوی عُبید و دیگر خودكامگان سیاهكار و حقیر نیز تحمیل گردد، مرگ پر از عزت و افتخار را بر زندگی رذلیلانه برگزید. حتی در گزارش و سخنان دشمن هم چنین حقیقت درخشانی را آورده اند آنجا كه "حمید بن مسلم" از گزارشگران رویداد عاشورا در وصف شكوه و شكست ناپذیری پیشوای حماسه كربلا می  گوید: به خدای سوگند كه فروغ فروزان سیمای حسین و جمال و هیبت او به گونه ای مرا مجذوب و واله ساخته بود كه اندیشه كشتن او را از یاد بردم. پس از رویداد جانسوز عاشورا نیز یكی از منتقدان به برخی از سپاه شوم اموی نكوهش كرده و می گوید: ننگ و نفرین بر شما! چگونه فرزندان پیامبر را آنگونه ناجوانمردانه قتل عام نمودید؟

تعمق و تأمل در سخنان این اندیشمندان و بزرگان از فرقه ها و ادیان مختلف، بیانگر شكست ناپذیر بودن نهضت عاشورا و شكوه سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) در منطق و منش است و اینكه این نهضت برای هر بشری و با هر گرایش و سلیقه ای راهگشای رسیدن به زندگی سعادتمند و گسترش عدالت و آزادگی است. به گواهی تاریخ، چنین علم و آگاهی را از شیر زن كربلا حضرت زینب كبری (س) یعنی دخت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) می دانند و به وی مدیون هستند. در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:«كیف رایت صنع الله باخیك واهل بیتك؛ كار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب (س) در پاسخ درنگ نمى‏كند، با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى او حكایت داشت فرمود: «ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت مى‏ماند و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد. با چنین جواب دندان شكنی در طول تاریخ به مانند آن نه كسی با چشم دیده و نه كسی به گوش خود شنیده است.

مختار ثقفی در خصوص سخنرانی بانوی بزرگ حماسه كربلا می گوید: «از روزی كه نطق زینب (س) را شنیدم تصمیم گرفتم قاتلان حسین بن علی (ع) را به كیفر برسانم.»

از سخنرانی دختر مولای متقیان حضرت علی (ع) تا به امروز نزدیك به سیزده و نیم قرن می گذرد و انسانهای این زمانه در حیرتند كه چگونه سخنرانی یك زن در آن روز، در تمامی نسلهای آینده بعد از خود توانسته باشد بر روی ذهن و اندیشه ها نسلهای امروزی این چنین تأثیر بگذارد و پایه های حكومت آل امویان را سست و نابود گرداند به طوری كه حتی امروزه یك نفر از نسل امویان را نتوان پیدا كرد.

چهارمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت «حضرت علی بن الحسین علیهم السلام معروف به سجاد» نمادی از كمالات و ارزش های انسانی و زینت بخش بندگان پاك سیرت است. ابرمردی كه شاهد تلخ ترین حوادث روزگار بوده ولی چون كوهی استوار، در برابر همه توفانهای بلا و دشواریهای زمانه خود در جبهه های گوناگون با آنها مبارزه كرد و پیام آور كربلا بود. پدر بزرگوار امام سجاد علیهم السلام، امام حسین علیه السلام و مادر گرامی آن حضرت، «شهربانو» دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه سرزمین پهناور ایران است. این بانوی پاكدامن چنان محبوبیتی در نزد خداوند متعال نصیبش گردید كه لیاقت همسری و مادری امام معصوم را پیدا كرده و ذریه پاك پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز از ایشان ادامه می یابد. بعد از حوادث كربلا كه بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی نیز مغرورشان كرده بود و در آن موقع ترس و وحشت دردلهای مردم فرا گرفته بود، امام سجاد علیهم السلام با شجاعت بی نظیری در مقابل آنان ایستادگی كرد و بدون هیچ ترس و واهمه ای به افشاگری از آنان پرداخت. آن حضرت در مقابل عُبیداللّه بن زیاد فرمودند: آیا تو مرا از شهادت می ترسانی، در حالیكه شهادت مایه مباهات و افتخار ماست. ایشان در شام نیز به یزید اشاره داشتند: ای پسر معاویه؛ تو خود می دانی كه پرچم پیامبر در جنگ احد و بدر خندق به دست جدّم بود و پدر و جد تو پرچم كفر را به دست داشتند. وای بر تو اگر به این فاجعه ای كه دامان خود را آلوده ساخته ای كمی می اندیشیدی به كوه و بیابان می گریختی و فرش خود را جز خاكستر قرار نمی دادی و اكنون بشارت می دهم كه به ذلت و خواری بزرگی گرفتار خواهی شد. این جملات كوبنده در هنگامه ای بود كه فجایع بی شمار بنی امیه، ترس و وحشت عجیبی را در دلهای مردم ایجاد كرده بود و بدون شك چنین سخنانی نشان از شجاعت بی نظیر امام سجاد علیهم السلام دارد. قیام و پیام حضرت سیدالشهداء و نیز پیام شهادت ایشان كه با سخنرانی ارزشمند و بی نظیر امام سجاد (ع) و با همراهی حضرت زینب (س) در كاخ ظلم و ستم یزید تكمیل گردید، باعث خوشبختی و سرافرازی هر  فرد ایرانی است كه چنین فرهنگی می بایست در روحیات فردی هر یك از ما ایرانیان قرار بگیرد و بدنبال تأثیر در روحیه باعث تأثیر در رفتار نیز بشود و بدون تردید این رفتار  متعالی بوده و سعادت ابدی خواهد داشت. با چنین رفتاری و چنین انگیزه های آسمانی باعث تأثیر در دیگران نیز خواهد شد و اگر تمامی افراد در جامعه چنین تفكراتی را داشته باشند، بی شك یك روش الهی و جهان بینی بی نظیری را خلق خواهند كرد كه در هیچیك از دورانها بغیر از دوران قیام امام حسین ( ع) و یارانش به مانند آن نتوان پیدا نمود. یك ایرانی در كنار فرهنگ سازی خود و جامعه و با الهام گیری از جانفشانی و پایداری حضرت امام حسین (ع) می تواند به خود چنان افتخار كند كه پس از پیشرفت در تمامی علوم اقتصادی، كشاورزی، صنعتی و سیاسی كه اِن شاءالله به همت تمامی ملت عزیز ایران و دست به دست هم انجام خواهد شد، به جهانی كردن آن و اندیشه های حماسی خود نیز بپردازد به شرط آنكه به زبان مادری و میهنی كهن ناشدنی سرزمین خود كه همانا زبان گوهربار فارسی در سرزمین پاك ایران است ارزش فراوانی بگذارد و در جهانی كردن آن نیز كوشا باشد. ایرانیان در سده های گذشته هوشمند، بلند اندیشه و سریع الانتقال بوده اند و هنوز نیز می باشند. آنان همیشه نرم گو، لطیفه پرداز، شیرین سخن و ملایم طبع بوده اند. سخن را پرداخته می گفتند و سخته را سنجیده می دیدند و به باور نیز نمی گنجید كه سخنی را بر زبان برانند كه آن سخن موجب رنجش و ملالت آور دیگران گردد. چنین ادبیاتی نشان از فرهنگ غنی و ارزشمند زبان كهن فارسی ایرانیان دارد. نیاكان ما مردم ایران، در واقعة تاریخی عاشورا نقش های بسیاری در حمایت از امام حسین (ع) داشته اند. هر فرد ایرانی به واسطه همین عشق و علاقه به امامان معصوم (ع) و دینداری در جهان بوده است كه مشهور گشته اند.

مردم گیلان؛ امام علی (ع) را با لقب «رشت» خطاب می كردند كه آن به معنی دانشمند، فرزانه، فروغ و روشنایی بوده و حتی پس از امام علی (ع) نیز این لقب به امام حسن (ع) و سپس به امام حسین (ع) تقدیم گشت و هنوز هم این كلمه در آن منطقه برسر زبانها جاریست. به همین خاطر مردم آن دیار نام مركز استان خود را «رشت» نامیده اند. ایرانیانی هم بوده اند كه قبل از قیام عاشورا با امام حسین (ع) بیعت كرده بودند  و تا ظهر عاشورا ایشان را تنهایش نگذاشتند. در شب دهم محرم یك گروه سی نفری به فرماندهی «پرویز»، خود را به كربلا می رسانند و علیرغم توصیه امام مبنی بر اینكه به كشورشان بازگردند فرمودند: در صورتیكه در نینوا بمانید كشته می شوید. اما آن گروه سی نفره نه تنها آنجا را ترك نكردند بلكه با عزَّت و دینداری نیز تا ظهر عاشورا در كنار امام خود و سیّد و سالار تمامی شهیدان دین اسلام باقی ماندند و در ركاب ایشان به شهادت رسیدند. گرچه مورخین عرب بنا به خواسته خلیفه های وقت خود، از ذكر فداكاریهای ایرانیان در راه اسلام  خودداری می ورزیدند و اكنون نیز این چنین است. اما نام ایرانیان در بطن تاریخ و حافظه كائنات، همیشه به ثبت رسیده و ماندگار گردیده است. در كشاكش جنگ نابرابر و ناجوانمردانه صدها نفر از سپاهیان عُبیدالله بن زیاد با «مسلم بن عقیل» در میدان شهر كوفه و هنگامی كه اعراب به شمشیر و نیزه هم اكتفا نمی كردند و از بامها بر سر او سنگ و خشت می ریختند مُسلم در آن لحظات یار و یاور می طلبید. اما هیچیك از جماعت اعراب در آن لحظه و در آن میدان هیچ كمكی به او نكردند، چون ترس در وجودشان جمع شده بود و اگر كوچكترین حمایتی از مسلم می نمودند در دم كشته می شدند. اما در آن موقع یك جوان ایرانی به نام «عباس بذایی» كه اهل اردبیل بود، با دستان خالی و بدون شمشیر به میدان كارزار می رود و بدون آنكه «مسلم بن عقیل« را بشناسد و یا با «امام حسین (ع)» بیعت كرده باشد فریاد می زند: «ای مسلم من اینك به كمك تو می آیم». و او در اوج شباب، در راه عزَّت و آزادی كشته می شود تا غیرت و غرور جوان ایرانی را در تاریخ كشور خود ثبت كرده باشد. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی كه نامش با حكیم «ابوالقاسم» فردوسی و امام «حسین» (ع) همنام می باشد، بخت با او یار بوده است كه تا با روحیه ای وصف ناپذیر در راه دین اسلام تحصیل كند و  حضرت امام زمان مهدی موعود (عج) آن حجت اكبر و تنها دلیل ادامه حیات جهان خلقت نیز در زمان غیبت صغری خود او را به عنوان یكی از چهار رابطین خود انتخاب نمایند. قوم آل زیاد چون در منطقه صعب العبور طبرستان حكومت می كردند و اعراب به آنجا نمی توانستند دسترسی داشته باشند بدین خاطر طبرستان را بعنوان پایگاه علویان و شیعیان تبدیل نمودند. آل بویه كه از تبار ساسانیان و مروّج علم و فرهنگ در ایران بوده اند، آن چنان قدرتی در تغییر و عزل و نصب خلفای بغداد بدست آوردند كه با قدرت خود می توانستند پایه های خلافت را به سبب حمله اعراب به ایران نابود سازند. اما خود مدافع سرسخت اسلام گردیدند زیرا پیام امام حسین (ع) را به خوبی درك كرده و به آن ایمان داشتند. شاه اسماعیل صفوی چندین بار قویونلوها را شكت داد و با این پیروزی توانست در تبریز تاجگذاری كند و شیعة اثنی عشری را بعنوان مذهب رسمی در ایران اعلام نماید، بطوریكه حتی در دهه های بعد نیز جمعیت سنی مذهب در جامعه ایران به تدریج مذهب شیعه را پذیرفتند و هنگامی هم كه دستهایی از خارج می خواستند اسلام را در ایران تضیعف نمایند مردم ایران آن چنان ایمان و قدرتی را در خود یافته بودند كه آن دستها نیز نتوانستند در اینكار موفق بشوند. عثمانی ها حتی با شكست شاه اسماعیل صفوی موفق نشدند سرزمین ایران را جز قلمرو خودشان كنند و مردم را وادار نمایند كه از آئین شیعه دست بردارند. اما بر عكس؛ با عقب نشینی عثمانی ها از خاك ایران، نه تنها بر انسجام دولت صفویه و مذهب شیعه افزوده گشت بلكه روز به روز نیز بر قدرت ایرانیها افزایش می یافت. مطالعات تاریخی در كشور ایران نشان می دهد كه ایرانیان بدون هیچ اعمال زور و یا فشاری دین اسلام را با جان و دل پذیرا بوده اند و در ترویج آن بسیار كوشیده اند بطوریكه در حكومت غزنویان اسلام تا اعماق هند پیش رفت. یعقوب لیث صفاری با تسلط بر افغانستان، آنرا ضمیمه سرزمین های اسلامی نمود و مردمان افغانستان در این دوران آن چنان به امامان معصوم (ع) عشق ورزیدند كه محل مزار مبارك امام اول شیعیان جهان اسلام "امام علی (ع)" را در «مزار شریف» می دانند و به همین خاطر آن مكان برای مردم افغانستان مقدس می باشد. زمانی هم كه مردم اسپانیا در مقابل اسلام و مسلمین مقاومت می نمودند در سوریه و مصر نیز مقاومت های شدیدی شكل گرفت و در بسیاری از اوقات موفق شدند بر مسلمین غلبه یابند، اما مردم ایران در كشور خود  با دین اسلام هیچ مشكلی نداشتند، چون با هم بوده اند و در یكدیگر تنیده شده بودند.

پس با این توصیفات خردمندانه ای كه نیاكان ما اداشته اند وظیفه هر یك از ما است كه از فرهنگ فرهیخته و وارسته امام حسین (ع) كه در هیچ نقطه از مكان دنیا مانند آن نظیری وجود ندارد در پاسداری از آن محافظت جانانه ای داشته باشیم. به همان گونه كه امیر كبیرها، میرزا كوچك خان ها، مدرس ها، سیِّد جمال الدّین اسدآبادی ها، شیخ فضل الله نوری ها، ستارخان ها، باقرخان ها و رئیس علی دلواری ها و الی ماشاءالله... تا آخرین نفس از آن پاسداری داشته اند و بدون شك نام تمامی آنان در تمام صفحات زرین ناب تاریخ كهن سرزمین ایران اسلامی نقش بسته و جاوادن مانده است.

باقی قضایا انشاءالله در زمان بعد خواهم نوشت.

با تشكر از صبر و حوصله شما تمامی عزیزان و بزرگواران

داریوش دوسرانی (tavabam)

http://tavabam.tebyan.net

يکشنبه 12/9/1391 - 16:55
شعر و قطعات ادبی

پروردگارا؛

به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را كه نمی توانم تغییر دهم

دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را كه می توانم تغییر دهم

و بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم

 

با احساسی صمیمانه و سرشار از احترام و با یاد و خاطره ای گوارا و گرانبها از سروران گرامی خصوصا مدیران محترم وبلاگ های "هنر و خانواده"، "سازمان زنان انقلاب اسلامی منطقه 7" و به ویژه مدیریت محترم وبلاگ "فریاد بی صدا" كه دو شعر از توصیف مادر بنده را در وبلاگ خود درج نموده اند و همگی در غم مصیبت وارده به این حقیر و كوچك تر از حقیران در درگاه الهی ابراز همدردی و شریك دانسته اند و همچنین از همكاران محترم در "شركت ارتباطات زیرساخت و روابط عمومی آن" و نیز دوستان گرامی در "انتشارات كِلكْ سیمین" كمال تشكر و قدردانی فراوان دارم. امید است پروردگار متعال؛ حضور پر بركت شما مهربانان بی نظیر را به خانواده محترم محفوظ بدارد و سایه پر مهرتان را همیشه بر سر آنان گسنرده بگرداند. آرزوی سربلندی و موفقیت همگی نیك اندیشان محترم را كه شما می باشید از خداوند یكتا و توانا خواستارم.

همچنین جهت قدردانی و تشكر از پزشكان و پرستاران محترم در بیمارستان شهدای تجریش تهران كه تلاش بسیاری را در معالجه مادر مرحومم داشته اند، دو شعر را با عنوان های "حكیم (دكتر)" و "پرستار" تنظیم نموده ام كه هر دو را به جامعه پزشكان و پرستاران در میهن اسلامی ایران تقدیم میدارم و امیدوارم مورد پسند و رضایت آنان قرار بگیرد...

 

«حكیم (دكتر)»

پاس میدارم من حكیم را

كه او جان می دهد به هر مریض را

پیامبر (ص) می ستاید كار او را

كه چون او مانند ندارد حرفه اش را

او كه سختی ها می برد فقط در این راه

خدا نیز در نظر می گیرد بهشت برین را

و اگر غبطه می خورم من شغل او را

چونكه من هم دوست میدارم مانند او را

-----------------------------------------

«پرستار»

پرستار، یعنی تیمار بیمار

كه چون زینب بود، هر بار غمخوار

و در هر حادثه، كارش ایثار

مداوا می كند، با صبر و بردبار

خدا اجرش دهد، او را در اینكار

كه او یاریگر است، تنها در اینكار

برایش دعاها می شود، بسیار بسیار

تا او هم مانند بیمار، نگردد بیمار

 

تنظیم شعرها: داریوش دوسرانی (tavabam)

 

سخن آخر اینكه سایت "شبكه خبری قدس نیوز" مقاله اینجانب را كه با عنوان "دین، میهن، گذشته و آینده" می باشد، در بخش "مقالات و مطالب" منتشر نموده است و چنانچه عزیزان گرامی جهت مطالعه مقاله فوق به شبكه خبری مورد نظر مراجعه می فرمایند تقاضا میگردد تا نظرات خود را نیز ارائه نمایند.

 

با تشكر از صبر و حوصله شما

داریوش دوسرانی (tavabam)

سه شنبه 11/7/1391 - 19:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته