• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 52
زمان آخرین مطلب : 2871روز قبل
داستان و حکایت
هارون پسر عنتره از پدرش نقل مى کند:
در فصل سرما در محضر مولا على علیه السلام وارد شدم . قطیفه اى کهنه بر دوش داشت و از شدت سرما مى لرزید. گفتم : یا امیرالمؤ منین ! خداوند براى شما و خانواده تان بیت المال مانند دیگر مسلمانان سهمى قرار داده که مى توانید به راحتى زندگى کنید. چرا این اندازه به خود سخت مى گیرید و اکنون از سرما مى لرزید؟
فرمود: به خدا سوگند! از بیت المال شما حبه اى برنمى دارم و این قطیفه اى که مى بینید همراه خود از مدینه آورده ام . غیر از آن چیزى ندارم . 

بحارالانوار جلد ۴۰ صفحه ۳۴۴٫

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:44
داستان و حکایت
نماز شب دائم امام خمینی(ره)
نماز شبِ امام خمینی پنجاه سال ترك نشد. امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی در روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می‌خواند. امام در قم بیمار شدند و به دستور اطباء می‌بایست به تهران منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف می‌بارید، یخبندان عجیبی در جاده‌ها وجود داشت امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبی كه امام از پاریس به سوی تهران می‌آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می‌خواندند و شما اگر از نزدیك دیده باشید، آثار اشك بر گونه‌های مبارك امام حكایت از شب زنده‌داری و گریه‌های نیمه شب وی دارد.
جالب این است كه امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف می‌كردند و شاید بدون بوی خوش سر نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم كه نماز شب را پشت بام می‌خواندند در همان پشت بام نیز یك شیشه عطر داشتند.
سرگذشت‌های ویژه، ج2
منبع:http://andisheqom.com
دوشنبه 26/10/1390 - 23:43
داستان و حکایت
اخلاص شیخ عباس قمی
در یكی از ماه‌های رمضان با چند تن از رفقاء از ایشان (محدث قمی) خواهش كردیم كه در مسجد گوهرشاد اقامه‌ی جماعت را بر معتقدان و علاقه‌مندان، منت نهد، با اصرار و ابرام این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یكی از شبستان‌های آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز می‌افزود هنوز به ده نرسیده بود، كه اشخاص زیادی، اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد؛ یك روز پس از اتمام نماز ظهر به من كه نزدیك ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی‌توانم نماز عصر بخوانم رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند در موقع ملاقات و استفسار از علت ترك نماز جماعت گفتند: حقیقت این است كه در ركوعِ ركعت چهارم، متوجه شدم كه صدای اقتداكنندگان كه پُشت سر من می‌گویند «یا الله یا الله ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش می‌رسید، این توجه كه مرا به زیادتی جمعیت متوجه كرد، در من شادی و فرحی تولید كرد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیت این اندازه زیاد است، بنابراین من برای امامت، اهلیت ندارم.
فوائد الرضویّه
منبع:http://andisheqom.com
دوشنبه 26/10/1390 - 23:43
داستان و حکایت
زنجیرهای شیطان

خواب معروفی نقل می‌كنند كه در زمان شیخ انصاری یك كسی خواب دید كه شیطان در نقطه ‌ای (قضیه مربوط به نجف است) تعداد زیادی افسار همراه خودش دارد، ولی افسارها مختلف است، بعضی از افسارها خیلی شل است، طناب بسیار ضعیفی را به‌ صورت افسار درآورده است، یكی دیگر افسار چرمی، یكی دیگر زنجیری، زنجیرهای مختلف و بعضی از زنجیرها خیلی كلفت است. در میان اینها یك افسار خیلی كلفت و زنجیرقوی بود كه خیلی جالب بود. از شیطان پرسید: اینها چیست؟
ـ اینها افسارهایی است كه به كله بنی‌آدم می‌زنم و آنها را به طرف گناه می‌كشانم.
آن افسار خیلی كلفت نظر این شخص را جلب كرد، گفت: آن برای كیست؟
ـ این برای آدم خیلی گردن كلفتی است.
ـ كی؟
ـ شیخ انصاری.
ـ چطور؟
ـ اتفاقاً دیشب زدم به كله ‌اش، یك چند قدم آوردم ولی زد آن را پاره كرد.
ـ حالا افسار ماها كجاست؟
ـ شما كه افسار نمی‌خواهید، شما دنبال من هستید! این افسار مال آنهایی است كه دنبال من نمی‌آیند. آن شخص صبح آمد خواب را برای شیخ انصاری نقل كرد.
مثل این كه شبی بوده،شیخ خیلی اضطرار پیدا می‌كند و پولی كه بابت سهم امام بوده و فردا بایستی تقسیم می‌كرده است به عنوان قرض از آن چیزی برمی‌دارد؛می‌آید تا دمِ در،ولی پشیمان می‌شود، دوباره برمی‌گردد می‌گذارد سرجایش.
شیطان كه گفته بود زنجیر را زدم به كله ‌اش و او را چند قدم آوردم ولی بعد پاره كرد و رفت، قضیه این بوده است.[1]
[1] . شهید مرتضی مطهری،توحید، مجموعه آثار، ج 4، ص 332 و 333.

منبع:http://andisheqom.com/

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:41
داستان و حکایت
خشم نگیر!

مردی از اعراب به خدمت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از او نصیحتی خواست، رسول اكرم در جواب او یك جمله كوتاه فرمود وآن این‌كه: ‌«لا تغضب» خشم نگیر!آن مرد به همین قناعت كرد و به قبیله خود برگشت، تصادفاً وقتی رسید كه دراثر حادثه ‌ای بین قبیله او و یك قبیله دیگر نزاع رخ داده‌ بود و دو طرف صف آرایی كرده و آماده حمله به یكدیگر بودند. آن مرد، روی خوی و عادت قدیم و تعصب قومی تهییج شد و برای حمایتِ از قبیله خود، سلاح به تن كرد و در صف قوم خود ایستاد. درهمین حال، گفتار رسول اكرم به یادش آمد كه نباید خشم و غضب را درخود راه بدهد، خشم خود را فرو خورد و به اندیشه فرو رفت. تكانی خورد و منطقش بیدار شد، با خود فكر كرد چرا بی‌جهت باید دو دسته از افراد بشر به روی یك‌ دیگر شمشیر بكشند، خود را به صف دشمن نزدیك كرد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان دیه وغرامت می‌خواهند، از مال خود بدهد. قبیله مقابل نیز كه چنین فتوت و مردانگی را از او دیدند از دعاوی خود چشم پوشیدند، غائله ختم شد، و آتشی كه از غلیان احساسات افروخته شده بود با آ‌ب عقل و منطق خاموش گشت.[1]


[1] . شهید مرتضی مطهری،بیست گفتار، ص 194.

منبع:http://andisheqom.com/

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:41
داستان و حکایت
تاثیر زیارت عاشورا
علاّمه بزرگوار حضرت آقای شیخ حسن فرید گلپایگانی از علمای تهران نقل فرمود از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی (اعلی اللّه مقامه) كه فرمودند: اوقاتی كه در سامرّاء مشغول تحصیل علوم دینی بودم وقتی اهالی سامرّا به بیماری های وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عدّه ای می مردند روزی در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشاركی جمعی از اهل علم بودند. ناگاه مرحوم آقای میرزا محمدتقی شیرازی كه در مقام علمی مانند مرحوم آقای فشاركی بود تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حكمی بكنم آیا لازم است انجام شود یا خیر؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند كه : بلی !
سپس فرمود: من حكم می كنم كه شیعیان ساكن سامرّاء تا ده روز همگی مشغول خواندن زیارت عاشوار شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خاتون ، والده ماجده حضرت آقا حجه ابن الحسن (روحی و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بنمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حكم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فردا مرگ و میر شیعیان متوقّف شد و هر روز عدّه ای از غیر شیعیان می مردند به طوریكه این موضوع بر همگان آشكار گردید. برخی از غیر شیعیان از آشنایان شیعه خود می پرسیدند:
علّت اینكه دیگر از شما كسی تلف نمی شود چیست ؟ پاسخ شنیدند: راز این موضوع در خواندن زیارت عاشورا توسّط ما می باشد. با این جواب آنان نیز مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند بلا از آنها نیز برطرف گردید! جناب آقای فرید فرمودند:وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد. از روز اوّل ماه محرّم سرگرم زیارت عاشورا شدم . روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج حاصل شد. شكّی نیست كه مقام میرزای شیرازی از این بالاتر است كه پیش خود چیزی بگوید و چون این توسّل یعنی خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتی از معصومین علیها السلام نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤ یای صادقه یا مكاشفه یا مشاهده امام (عج) چنین دستوری داده بود كه مؤ ثر هم واقع شد. مرحوم حاج شیخ محمّدباقر شیخ ‌الاسلام نقل نمود كه : مرحوم میرزای شیرازی در كربلا و در ایّام عاشورا در خانه اش روضه خوانی بود و در روز عاشورا به اتّفاق طلاّب و علماء به حرم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام می رفتند و عزاداری می نمودند. عادت میرزا این بود كه هر روز در حجره خود زیارت عاشورا می خواند. سپس پائین می آمد و در مجلس عزا شركت می كرد. روزی خودم حاضر بودم كه ناگاه دیدم میرزا در زمانی زودتر از موقعی كه باید می آمدند با حالتی غیر عادّی و پریشان و نالان از پلّه های حجره بزیر آمد و داخل مجلس شد در حالی كه می فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیّدالشهداء علیه السلام بگویید و عزاداری كنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضی از خود بی خود شدند. آن گاه با همان حالت به اتّفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدّس امام حسین علیه السلام مشرّف شدیم . گویا مامور به این تذكّر شده بود. خلاصه هر كس زیارت عاشوار را یك روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسّل به آقا امام حسین علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم) بخواند حتماً صحیح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بیشماری به این وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند. مرحوم میرا محمدتقی شیرازی در سال یكهزار و سیصد و سی و هشت در كربلا وفات یافت و در جنوب شرقی صحن شریف مولا و اربابش مدفون گردید.
داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی

منبع:http://andisheqom.com/

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:40
قرآن
احترام و سكوت هنگام تلاوت قرآن
در كتاب گلزار اكبری گلشن 51 از ابوالفاء هروی نقل نموده كه گفت: من در مجلس پادشاه، قرآن می‌خواندم و ایشان استماع نمی‌نمودند و سخن می‌گفتند. پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به خواب دیدم كه رنگ مباركش متغییر بود، فرمود:
«اَتَقْرَءُ الْقُرْآنَ بَینَ قَوْمٍ وَ هُمْ یتَحَدَّثُونَ وَ لا یسْتَمَعُونَ وَ اِنَّكَ لا تَقْرَءُ بَعْدَ هَذا اِلّا ما شاءَ اللهُ.»
«آیا قرآن را برای كسانی می‌خوانی كه با هم سخن می‌گویند و آن را نمی‌شنوند! تو بعد از این به سبب عدم رعایت ادب نتوانی خواند، مگر آنچه خدا بخواهد.»
بعد از آن بیدار شدم و گنگ شده بودم، امّا چون فرموده بود «الّا ماشاءالله» امید داشتم كه زبانم آخر خواهد گشود. پس از چهار ماه در همان محلی كه آن خواب را دیده بودم، باز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در خواب دیدم، فرمود:
«قَدْ تُبْتَ.»حتماً توبه كرده‌ای؟
گفتم: بلی یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، فرمود:
«مَنْ تابَ تابَ اللهُ عَلَیهِ.»هر كه به سوی خدا باز گردد خدا هم به مغفرت به او رجوع خواهد.
بعد از آن فرمود: زبان بیرون آور و با انگشت خود زبان مرا مسح كرد و فرمود:
هر گاه نزد قومی قرآن می‌خوانی پس ترك كن قرائت را تا هنگامی كه گوش گیرند كلام خداوند را.
چون بیدار شدم زبانم گشوده بود.
گناهان كبیره، ج 2

منبع:http://andisheqom.com/

 

 

 

 

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:39
سخنان ماندگار
ویژگیهای شیعه
ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض كردم فدایت شوم شیعه در محیطی كه ما زندگی می كنیم بسیار زیاد است . امام علیه السلام فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیكوكار از خطا كار در می گذرد؟ و آیا نسبت به یكدیگر همكاری و برادری دارند؟ عرض كردم : نه .
حضرت فرمود: آنها شیعه نیستند شیعه كسی است كه این كارها را انجام دهد.
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیه السلام) / محمد رضا اکبری
منبع:http://andisheqom.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:39
سخنان ماندگار
لباس زیبا برای نماز
گویند هنگامی كه امام حسن مجتبی علیه السّلام برای نماز آماده می شد، بهترین لباسهای خود را می پوشید. از آن حضرت پرسیدند: چرا بهترین لباسهای خود را می پوشید؟ امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّی و هو یقول : خذو زینتكم عند كل مسجد. همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد، پس من نیز لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او فرمود: به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت دربرگیرید. بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است كه انسان ، برای نماز نیكوترین جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر كند و با رعایت نظافت و در كمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خدای بزرگ بپردازد.
چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران / یدالله بهتاش
منبع:http://andisheqom.com/

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:38
قرآن
شبهای علی(ع)
ابو درداء روایت می كند كه : شبی امیرالمؤ منین علیه السّلام را دیدم كه از مردمان كناره گرفته و در مكان خلوتی مشغول مناجات با پروردگار است و می فرمود: بار الها! چه بسیار گناهانی كه با بردباری از عقوبتش درگذشتی و چه بسیار جرائمی كه به كرم و بزرگواریت آن را آشكار نساختی ، بار الها! گر چه عمرم در نافرمانی تو طی شد و گناهانم بسیار گشت ولی آرزویم تنها غفران و آمرزش تو است ، و آه اگر در نامه عملم ... ناگاه دیدم صدا خاموش شد. گفتم ، حتماً حضرت را خواب برده ، رفتم تا آن حضرت را بیدار كنم چون ایشان را حركت دادم دیدم همچون چوب خشك شده ای است . گفتم : اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون امیرالمؤ منین از دنیا رفت . به خانه آن حضرت رفتم ، و فاطمه علیهاالسّلام را از این امر آگاه ساختم . فرمود: این حالتی است كه از ترس خدا هر شب بر او عارض ‍ می شود. پس اندكی آب به چهره اش پاشیدم ، بهوش آمد به من نگریست در حالی كه من می گریستم ، فرمود: چه چیز باعث گریه تو شد، ای ابو درداء؟! گفتم : آنچه را كه می بینم شما به خود روا می داری ، فرمود: ای ابو درداء! پس حالت چگونه خواهد بود اگر مرا ببینی در حالیكه به حساب فرا خوانده شده ام . ابو درداء می گوید: بخدا سوگند كه من چنین حالتی را از احدی از اصحاب رسول خداصلّی اللّه علیه و آله ندیدم.
نماز خوبان / علی احمد پور ترکمانی
منبع:http://andisheqom.com

 

دوشنبه 26/10/1390 - 23:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته