سؤال: شجاعت مالک اشتر در میدان صفین را چگونه توصیف کرده اند؟
جواب: در کتاب الفتوح نقل شده که: مردى از سپاه عراق سوار بر اسبى کَهَر بیرون آمد که تنها چشمانش پیدا بود و در دستش نیزه اى داشت و آن را بالاى سرِ یاران على(علیه السلام) حرکت مى داد و مى گفت : «صف هاتان را مرتّب کنید» ; و مردم نمى دانستند که او کیست . آنگاه که صف ها و پرچم ها منظّم شد، آن شخص رو به سپاه على(علیه السلام) و پشت به سپاه شام ایستاد و پس از به جاى آوردن سپاس و ستایش خداوند ، گفت : «اى بندگان خدا! خداوند را سپاس گویید و شکر گزارید که در میان شما ، پسر عمو وجانشینِ پیامبرش محمّد(صلى الله علیه وآله) و محبوب ترینِ مردم نزد وى را قرار داده;همان نخستین مهاجر و ایمان آورنده; او شمشیرى از شمشیرهاى خداست که بر فرق دشمنان دین فرود آمده است . پس مراقبِ آن هنگامه اى باشید که نبردِ سخت درگیرد ، سپاه به جنب و جوش در آیند ، نیزه ها در هم شکسته شو ، و شمشیرها شکاف بردار ، و اسب ها با پهلوانانِ سواره به جنبش درآیند ; و [ در آن حال ] تنها آوایى که مى شنوم ، نعره و همهمه [ى جنگ ] است ». سپس به شامیان یورش بُرد و چندان جنگید که نیزه اش شکست . هنگامى که بازگشت، معلوم شد او مالک اشتر است .(1) طبرى نیز از حُرّ بن صَیّاح نَخَعى نقل نموده که: آن روز ، اشتر بر اسب خویش نشسته ، در دستش شمشیرى یَمانى بود و هرگاه آن را تکان مى داد ، گویا در آن ، آبى در حال چکیدن است ; و چون آن را بالا مى بُرد ، برق آن شمشیر چشم را خیره مى کرد . او شمشیر مى زد و مى گفت :«الغَمَراتُ ثُمَّ ینجَلینا» گرداب هایى هستند که پس از چندى ، درمى گذرند!(2) همچنین طبرى از عبد الله بن عاصم فائشى نقل مى کند که: مردى از قومِ من ، برایم حکایت کرد که روزى مالک اَشتر ، همراهِ مردانى از قاریان و تکْ سوارانِ عرب ، در صِفّین به میدان نبرد آمده و دلیرانه جنگیدند. آن گاه ، مردى از لشکر معاویه به نبردِ ما آمد که ـ به خدا سوگند ـ کمتر کسى را به تنومندىِ او دیده بودم . پس هماورد طلبید و هیچ کس جز اشتر به نبرد با او نرفت . آنان دو ضربه ردّ و بدل کردند و اشتر با ضربه اى او را کُشت . به خدا سوگند ، ما بر مالک بیمناک بودیم و از او مى خواستیم به جنگ با آن مرد نرود . آن گاه که اشتر وى را کشت ، یکى از یاران آن مرد تنومند ندا داد : یا سَهمَ سَهمَ ابنَ أبی العَیزارِ یا خیرَ مَن نَعلَمُهُ مِن زارِ اى سَهم ، اى سَهم بن ابى عیزار اى خوب ترین کسى که از تیره زاره(3) مى شناسیمت . و گفت : به خدا سوگند ، هر آینه یا قاتل تو را مى کشم و یا او مرا مى کشد! سپس بیرون آمده و به مالک حمله کرد . مالک به او ضربه اى زد ، چنان که مقابلِ اسبش [بر زمین ] افتاد . آن گاه ، یاران وى به سویش شتافتند و پیکر مجروحش را از معرکه نجات دادند . ابو رفیقه فهمى گفت : این ، آتشى بود ; امّا با گردبادى روبه رو شد (4).(5)
(1) 1- تفسیر نمونه، جلد17، صفحه 157.
منبع:http://persian.makarem.ir/
سؤال: کمیل بن زیاد که بود؟ جواب: کُمَیل بن زیاد بن نُهَیک نَخَعى کوفى از یاران امام على(1) و امام حسن (علیهما السلام)(2) است . او را از افراد مورد اطمینان امام على (علیه السلام)(3) برشمرده و در توصیف او گفته اند : شجاع ، دلیر ، زاهد و عابد بود (4). او از پیش گامان شورش کوفیان علیه عثمان بود(5) و به همین خاطر عثمان ، او را با عدّه اى دیگر به شام ، تبعید کرد (6). در جنگ صِفّین ، شرکت جست(7) و از طرف امام على (علیه السلام)فرماندار «هیت» شد که به خاطر عملکرد ضعیفش ، مورد عتاب حضرت قرار گرفت (8). ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغة مى نویسد: کمیل بن زیاد ، کارگزار على (علیه السلام)در هِیتْ(9) بود . او کارگزار ناتوانى بود . گروه هاى اعزامى معاویه از [نزدیک] او مى گذشتند و اطراف عراق را غارت مى کردند و او نمى توانست آنان را بازگردانَد و براى جبران این ناتوانى به اطراف منطقه تحت نفوذ معاویه ، مانند قَرقیسیا(10) و دیگر دهکده هاى کنار فرات ، یورش مى بُرد و آن جا را غارت مى کرد . على (علیه السلام) این کار او را نپسندید و فرمود : «ناتوانىِ آشکارى است که کارگزار ، مسئولیت خود را وا نهد و به آنچه وظیفه اش نیست ، بپردازد» (11). آن حضرت در نامه اش به کمیل بن زیاد نَخَعى که کارگزارش در هیت بود بر او خُرده گیرى کرد که چرا سپاهیان دشمن را که از حوزه مأموریت او گذشته اند ، نرانده و در عوض به غارت جاى دیگر رفته است(12). کمیل ، سخنان زیبایى از امام على (علیه السلام) نقل کرده است(13) که از آن جمله ، دعاى مشهور کمیل است (14). کمیل ـ که او را جزو هشت عابد مشهور کوفه دانسته اند(15) ـ در سال 82 هجرى(16) به دست حَجّاج به شهادت رسید (17). در جریان قیام امام حسین (علیه السلام) و قیام توّابین و قیام مختار ، یادى از او نشده است (18).
منابع 1. رجال الطوسی : ص 80 الرقم 792 ، رجال البرقی : ص 6 ; تهذیب الکمال : ج 24 ص 219 الرقم 4996 . 2. رجال الطوسی : ص 95 الرقم 946 . 3. کشف المحجّة : ص 236 ; تهذیب الکمال : ج 24 ص 219 الرقم 4996 ، الإصابة : ج 5 ص 486 الرقم 7516 . 4. البدایة والنهایة : ج 9 ص 46 . 5. أنساب الأشراف : ج 6 ص 139 ، تاریخ الطبری : ج 4 ص 326 . 6. تاریخ الطبری : ج 4 ص 323 و ص 326 . 7. الطبقات الکبرى : ج 6 ص 179 ، الإصابة : ج 5 ص 486 الرقم 7516 ، تاریخ دمشق : ج 50 ص 249 . 8. نهج البلاغة : الکتاب 61 ; أنساب الأشراف : ج 3 ص 231 . 9. هِیتْ : از مناطق ساحلى فرات و در کنار بغداد و بالاتر از انبار است (معجم البلدان : ج 5 ص 421) . 10. قرقیسا : منطقه اى در عراق ، کنار رود خابور و نزدیک به صفّین و رَقّه است . در آن جا خابور به فرات مى ریزد (ر . ک : معجم البلدان : ج 4 ص 328) . 11. شرح نهج البلاغة : ج 17 ص 149 . 12. نهج البلاغة : الکتاب 61 وراجع أنساب الأشراف : ج 3 ص 231 . 13. نهج البلاغة : الحکمة 147 ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 205 ; تهذیب الکمال : ج 24 ص 220 الرقم 4996 ، تاریخ دمشق : ج 50 ص 251 ح 5829 . 14. مصباح المتهجّد : ص 844 ح 910 . 15. تهذیب الکمال : ج 24 ص 219 الرقم 4996 ، تاریخ دمشق : ج 50 ص 250 . 16. الطبقات لخلیفة بن خیّاط : ص249 الرقم1058، تاریخ دمشق: ج50 ص257 ، تاریخ الطبری : ج 6 ص 365 وفیه «سنة 83 هـ » . 17. الإرشاد : ج 1 ص 327 ; تهذیب الکمال : ج 24 ص 219 الرقم 4996 ، الطبقات الکبرى : ج 6 ص 179 ، الطبقات لخلیفة بن خیّاط : ص 249 الرقم 1058 ، الإصابة : ج 5 ص 486 الرقم 7516 ، البدایة والنهایة : ج 9 ص 46 . 18. محمد محمدى رى شهرى، دانش نامه امیرالمؤمنین، ج 13، ص 503.
منبع:http://persian.makarem.ir