• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3868روز قبل
شخصیت ها و بزرگان
مجموعه آثار ریاضى و هیوى

26 _ شرح قصیده كنوز الاسماء

قصیده كنوز الاسماء كه بر یكصد و چهار بیت مشتمل است , اثرى است مؤثر كه در علم حروف سروده و نگاشته شده است . گرچه این اثر در عداد آثار شیخ بهایى علیه الرحمة به حساب آمده , ولى بنابر نظر حضرت استاد حسن زاده , این قصیده از جمله آثار استاد شیخ بهایى , یعنى علامة محمود بن محمد دهدار , متخلص به عیانى است . خود استاد در این باره چنین نگاشته است[ . قصیده كنوز الاسماء را به علامه شیخ بهایى نسبت داده اند ولى از استاد او علامه بزرگوار محمود بن محمد دهدار , متخلص به عیانى , صاحب مفاتیح المغالیق و جواهر الاسرار و كتب دیگر در علوم غریبه است . مؤید این قول آن است كه در قصیده مذكور تخلص خود را در ضمن اشعار إشعار كرده است , چنانكه گوید :
نزد اهل خرد و اهل عیان
حرف جسم و عدد اوست چو جان
و یا اینكه گوید :
سر این گنج گهر بگشودم
گوهرش بین كه عیان بنمودم
و سبك گفتارش از دیگر اشعارش نیز شاهد این مدعى است . مثلا در مفاتیح ( ص 128 ) گوید :
اى كه بر این عمل از روى وقوف
برسى یاد عیانى مى كن
چونكه مقصود بیابى ز عمل
بهر او فاتح خوانى مى كن
لذا ما به همان عیانى اعتماد كرده ایم و بلكه در آن شكى نداریم] ( 1 ) .
در هر صورت , استاد دام ظله این قصیده را از بدو تا ختم شرح كرده و رموز و دقایق آن را براى علاقمندان به فن , بیان نموده است . معظم له در آخر شرح مزبور مطالبى را آورده است كه نقل آنها در اینجا خالى از فایده نیست , بلكه بسیار مناسب است . جناب ایشان نگاشته است[ :این بى بهره از حظ و لذ اسرار حروف تا كنون شرحى بر این قصیده نیافته است و اگر چه به توفیق الهى و مدد اولیاء الله در این فن چون بسیارى از فنون دیگر زحمت كشیده است و استاد خدمت كرده و كتاب خوانده و نسخه هاى نفیسه تهیه كرده است و لكن بر خود او هم معلوم نیست كه آیا آن را شرح كرده است یا جرح . در زمان انقلاب عظیم ایران كه به مصداق فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین , بنیاد پلید پهلوى زوال یافت , و به میثاق و اشرقت الارض بنور ربها طلعت شمس حقیقت دولت الهى و سیماى قرآن محمدى دل آرایى فرموده است , شرائط زمان ایجاب كرد كه علماى دین حوزه علمیه قم , قم و درس بحث آن را ترك گفته , حصون دیار خود باشند . این كمترین نیز به وطن معهودش آمل رحل اقامت موقت افكنده است و لكن در خلال همه مشغله هاى انقلابى به حكم عادت مألوف و مشغول داشتن نفس و ارضاى آن از ن و القلم و ما یسطرون استعانت جسته و به دو كار پرداخته است یكى تتمیم تالیف دروس معارف كه علاوه روزانه در حلقه تنى چند از دوستان دلبند و یاران ارجمند به تدریس و تقریر آن سرگرم بود , و دیگر ترقیم این وجیزه كه موجب تصدیع خاطر عاطر عزیزان گردیده و در شب دوشنبه دوم ذوالقعده هزار و سیصد و نه نود و هجرى قمرى مطابق دوم مهر ماه هزار و سیصد و پنجاه و هشت هجرى شمسى اتمام پذیرفت .
و تحیتهم فیها سلام و اخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین
گفتنى است كه این اثر نیز از جمله آثار مخطوط استاد است و هنوز منتشر نشده است
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:29
شخصیت ها و بزرگان
مجموعه آثار ادبى

1 _ تقدیم و تصحیح و تعلیق نصاب الصبیان

كتاب نصاب الصبیان تالیف ابونصر فراهى سجستانى را در تعلیم نوآموزان و مبتدیان در ادبیات عرب شأنى بسزاست . چرا كه در آن لغات فارسى و عربى را با سبكى دلنشین به هم آمیخته و مبتدى را با روشى دلپذیر در حفظ لغات عرب یارى مى رساند . لذا در مكاتب و مدارس , همواره از كتب درسى رایج بوده است , ولى با این همه از تصرف ناسخان و زیاده و نقصان دیگران و تحریف نا آشنایان , مصون نمانده بود و بدین جهت حضرت استاد به ترغیب مرحوم علامه شعرانى بر آن شد تا در نسخ آن تجدید نظر كند . جناب ایشان با فراهم كردن نسخ خطى موجود در كتابخانه مرحوم ملك و كتابخانه ملى بر تصحیح كتاب یاد شده همت گماشت و در ضبط كلمات و لغات سعیى بلیغ مبذول داشت . ابیات الحاقى را با علامت اختصارى[ م ] از اشعار اصلى كه 220 بیت است , جدا كرد و مهمتر اینكه كتاب را با تعلیقات سودمند خویش پر بارتر ساخت . و بدین ترتیب اولین اثر خود را به عالم دانش تقدیم نمود .
مرحوم علامة شعرانى قدس سره در تقریظى كه بر نصاب مصحح استاد نگاشته است , چنین گوید : [ كتاب نصاب الصبیان كه از زمان تألیف آن تا كنون بیش از هفتصد سال گذشته و هنوز رونق اولیه را از دست نداده است , پیوسته در مكاتب و مدارس از كتب درسى و تعلیمى بوده است و به سبب كثرت تداول , تصرف ناسخان بسیار در آن راه یافته و زیاده و نقصان در آن بسیار كرده اند , چنانكه هیچ یك از نسخ مطبوعه از تحریفات خالى نیست , لذا جناب ادیب فاضل آقاى حسن زاده آملى كه در بسیارى از علوم زحمت كشیده و مدتها نزد این بنده ناچیز به تحصیل پرداخته , به اصرار و ترغیب حقیر در نسخ آن تجدید نظر كامل نمود و همه لغات فارسى و عربى آن را از مدارك معتبره آن , مانند قاموس و منتهى الارب و كنز اللغة و سامى و صحاح و برهان قاطع و جامع و غیر آنها تصحیح و معرب ساخت و چنانكه هیچ كلمه بدون اطمینان به صحت آن ضبط نگردید و نیز آنچه از اشعار مرتبط با علم نجوم و قرائت و سیره نبویه بود , از كتب معتبره فن مانند زیج بهادرخانى , اتقان و مجمع البیان و غیر آن تصحیح كرده و هر یك را كه احتیاج به توضیح داشت , در ذیل صفحات توضیح داد و چون ملاحظه شد كه در نسخ مطبوعه بسیارى از اشعار اصلى كتاب را عمدا یا سهوا حذف كرده اند , سعى شد تا همه اشعار اصلى ثبت افتد و از اشعار الحاقى كه متعلمان را مفید بود نیز با علامت مشخصه ( م ) نوشته گردید تا از همه جهت این نسخه سودمند باشد] .
گفتنى است این اثر استاد در محرم الحرام 1374 توسط كتابفروشى اسلامیه طبع و منتشر شد . و بعد از آن نیز مكرر به طبع رسیده است .
 
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:28
شخصیت ها و بزرگان
مجموعه آثار ریاضى و هیوى

25 _ دروس معرفت اوفاق
این كتاب كه بالفعل حاوى هفتاد و پنج درس است و هنوز دنباله دارد , در علم عظیم الشأن و شریف اوفاق نگارش یافته است . علم اوفاق كه یكى از شعبه هاى علوم ریاضى است و امروز در عداد علوم غریبه به شمار مى رود , از انحاء سیر اعداد در جداول وفقى و روش پر كردن آنها بحث مى كند . حضرت استاد حسن زاده دام ظله علم یاد شده را در حضور پر فیض استاد خویش مرحوم آقا سید مهدى قاضى طباطبایى كه در فن ارثماطیقى تبحر تامى داشته است , فرا گرفت و مجموع افادات آن جناب را به خوبى تحریر و به صورت دروس مزبور تنظیم و مرتب كرد .
معظم له در باره این دروس چنین مى فرماید :
[ این دروس در روش پر كردن جداول وفقى از سه در سه تا صد در صد است , و تا كنون 75 درس نوشته شده است كه ناتمام است و هنوز دنباله دارد . هر چند این هفتاد و پنج درس كسى را كه در فن ریاضى زحمت كشیده باشد , در پر كردن جداول وفقى كمك شایانى است ولى در دنباله آنها آوردن برخى از مسائل و مطالب دیگر لازم و ضرورى است كه امیدواریم بر آن نیز توفیق یابیم و این دروس را به كمالش رسانده و در اختیار علاقمندان قرار دهیم] .
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:28
معرفی کتاب و بازی های آموزشی
مجموعه آثار ریاضى و هیوى

9 _ رسالة فى تعیین البعد بین المركزین و الاوج

به اتفاق جمیع علماء فن هیئت , از قدما گرفته تا متاخرین , شمس را نسبت به زمین اوج و حضیض است . حال خواه آن در اثر دور و نزدیك شدن شمس از زمین باشد , همان گونه كه قدماء بدان قائل بودند و یا در اثر قرب و بعد زمین از شمس , همان طور كه هیویون روز قایلند , بدین جهت بطلیموس و اكثر محققین براى این كه اوضاع شمس را نسبت به زمین از نظر اوج و حضیض و نیز از نظر سرعت و بطوء توجیه كنند , براى شمس دو فلك فرض كرده اند , یكى به نام فلك ممثل , و دیگرى به نام فلك خارج مركز . فلك نخست را به خاطر اینكه مركزش با مركز زمین یكى است , موافق المركز و فلك دوم را به خاطر اینكه مركزش از مركز زمین خارج است , خارج المركز نامیده اند . بنابراین مراد از مركزین كه در عنوان رساله آمده است , دو مركز دو فلك یاد شده است و نیز مراد از اوج , اوج شمس است .
حال بدان كه شناخت فاصله بین دو مركز مذكور و همچنین شناخت موضع اوج شمس از راه براهین هندسى همواره از اهم مسایل فن هیئت به شمار رفته و مى رود , و چون فصل چهارم از مقاله سوم مجسطى به تحریر خواجه نصیر الدین طوسى قدس سره حاوى این دو مسئله بود استاد حسن زاده دام بقائه آن را به منزله متن قرار داد , و رساله تعیین البعد بین المركزین را به عنوان شرح بر آن متن نگاشت . بدیهى است كه این رساله براى خواص اهل فن و آشنایان به مبانى هیوى و هندسى مفید خواهد بود .
این رساله در مجموعه اى به نام هشت رساله عربى به طبع رسیده است .
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:27
شخصیت ها و بزرگان
در پی شایعه ای در مورد حضرت علامه حسن زاده پیرامون عدم تشرف به زیارت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام حضرت آیت الله استاد حسن رمضانی خراسانی از اساتید برجسته اخلاق و عرفان اسلامی و از شاگردان حضرت علامه حسن زاده آملی خاطره ای از كیفیت زیارت حضرت دانیال نبی علی نبینا و آله و علیه السلام توسط جناب علامه حسن زاده نقل می فرمایند كه شنیدن آن میزان ارادت و درك معظم له از بزرگان و انسان های عظیم الشأنی چونان انبیآء عظام الهی را نشان می دهد.

وقتی حضرت علامه حسن زاده در زیارت حرم یك پیامبر الهی صاحب اینچنین حالاتی بوده اند پس در زیارت حرم مطهر اهل بیت علیهم السلام چه حس و حالی خواهند داشت.

فیلم كوتاه این خاطره با حجم ۱۲ مگابایت برای دریافت آماده شده است كه می توانید از لینك های زیر دانلود فرمائید.

لینك این فیلم در سایت آپارات : جهت تماشای آنلاین این ویدئو كلیك فرمائید

دریافت فایل

منبع این مطلب : سایت اطلاع رسانی حضرت استاد رمضانی
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:26
شخصیت ها و بزرگان
[تصویر: 0060-14.jpg]

چند روزی است این مطلب را در سایت پایگاه حضرت صاحب الزمان عج الله فرجه دیده ام و به مدت كمی در اینترنت هم پخش شد.
همه این تیتر را زده اند :
علامه حسن زاده: ظهور اتفاق افتاده!!
كه من آن را انتخاب نكردم چون ممكن است كسی بدون خواندن متن و فقط با دیدن تیتر ، این گمان برایش پیش بیآید كه حضرت علامه حسن زاده واقعاً این ادعا را با صراحت فرموده اند.
لذا بهتر است این خاطره و تمثیل های زیبائی كه جناب علامه حفظه الله درباره ظهور فرموده اند را بخوانیم و به آن به عنوان یك درس نگاه كنیم و نه یك خبر.

هم اكنون شما را به مطالعه این خاطره دعوت می كنم :

در حالی که برخی از دیرباوران هیچ دورنمای امیدوارکننده ای را برای نزدیکی ظهور نمی بینند بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی با بیاناتی حکیمانه ، آنچنان ظهور را ملموس و در دسترس نشان می دهند که امید و نیروی مضاعفی برای پیمودن اندک فاصله باقیمانده تا آن دوران طلائی در جامعه منتظر ایجاد می نماید ، این بیانات پرمغز و امیدوار کننده که در سال 80 و در جمع برخی از طلاب محقق و مشتاق ظهور ایراد شده است ، از چنان اهمیت بالایی برخوردار است که می طلبد منتظران ظهور بارها و بارها با مطالعه ، پیرامون آن بیندیشند...
« بسم الله الرحمن الرحیم »

اوائل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانه های آن تحقیقات گسترده ای انجام داده بود و با استدلالهای روائی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنونده ای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بی بنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درس آموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمی گنجد.

اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر به یاد ماندنی و سرنوشت ساز شود مطرح شدن ماجرای تحقیق برادر محققمان درمورد ماجرای ظهور ونشانه های آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان با ادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظه شماری میکردند تا عکس العمل علامه حسن زاده را در قبال مسائل مطرح شده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظه ای تامل کردند و سپس با خنده شیرین و معنا داری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرائض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تایید دوستان ایشان فرمودند:

اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟

همه جا خوردیم. اصلا انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛

علامه که متوجه تحیر جمع شده بود با بیانی حکیمانه این گونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پرودگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فی المثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زنده ای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم می ریزد.

خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تاثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخه ی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.

علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند :

امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت بطور دفعی و بدون هیچ زمینه ای واقع شود، مسلما جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت.

بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات با برکت حضرت در میابیم که این اتفاق درمورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریبا به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود.

غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم میشود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است.

همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صد ها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیدا کرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند "اشرقت الارض بنور ربها..." را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعت های محدود بوجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند.

سپس آن عارف روشن ضمیر تاملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛

و آن از این قرار بود :

قرائن و شواهد نشان می دهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم

و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه می باشد.

آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثال هایی شرح دادند ایشان فرمودند:

مثلا این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید



روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه بصورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمد الله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانه روز و در سخت ترین شرایط و با کم ترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خود سازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهل بیت و ادعیه ایشان اینقدر اطلاع داشتند!؟

در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سید الشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد ، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانه ها بسیج می شوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت می کنند ،

اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟



زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کند

تا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن

اما اکنون میبینیم که درسراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیت شده اند که بدنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند ،

آیا اینها جلوه های ظهور نیست؟


نمـــاز جمـــعه ها، راهپیـــمایی ها، جهـــادها و شهــــادت ها، احیـــاء مهـــدیه ها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و...
همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بی سابقه در تاریخ تشیع و همه جلوه هایی از ظهور صغری است
انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران
ظهـــــور برنــــامه ای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و
ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد
هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند
چون وقتش فرا رسیده و زمینه اش از هر جهت آماده است.

ذكر این خاطره توسط : حجت الاسلام حسین نژاد
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:25
شخصیت ها و بزرگان

 

[تصویر: 211.jpg]
مرحوم آیت الله شیخ محمّد تقی آملی(رحمه الله علیه) از اوّلین اساتید حضرت علامه در تهران


...ایشان مرا به طور جدی به ادراک محضر علامه ذوفنون آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی و حکیم میرزا مهدی الهی قمشه ای تشویق کرد.

[تصویر: 215.jpg]
مرحوم آیت الله میرزا مهدی الهی قمشه ای(رحمه الله علیه) از اساتید حضرت علامه در تهران

در اثنای تتلمذمان پیش استاد الهی، خداوند سبحان به فضل و کرمش دری دیگر از رحمتش به روی ما گشود و شرکت در محضر معلّم العصر، فخر العلم، مفخر الاسلام، آیت الله العلیم العلام، العلامه ذی الفنون الاستاذ الاعظم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی (افاض الله علینا من برکات انفاسه القدسیه النفسیه) را آسان و ممکن ساخت که به مدت 13 سال در محضر او شاگردی نمودم.

این قهرمان علمی در گردآوری علوم منحصر بفرد بود. احدی از علمای معاصرمان را ندیدیم که در جمع علوم و احاطه بر آنها همتای او باشد.

استخراج تقویم



خداوند سبحانه ما را به اخذ و تعلّم کتاب «زیج بهادری» از محضر استاد در طیّ چهار سال موفق نمود در حالی که بر همه مسایل آن از بدو تا ختم برهان اقامه می کردیم.

[تصویر: 203.jpg]
اسطرلاب، ربع مجیّب و قطب نما (موجود در کتابخانه حضرت علامه)


من به غوص در مسایل آن تا آنجا متبحّر شدم که بر استخراج آن متمهّر گشتم و آن را به طور کامل شرح کردم که هنوز چاپ نشده است. از این زیج نُه سال استخراج تقویم کردم که چاپ و منتشر شد.

[تصویر: 233.jpg]
جلد تقویم ۱۳۴۵ شمسی که حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) علاوه بر این تقویم، ۸ سال دیگر را نیز از زیج بهادری استخراج کرده بودند.


بعد از تسلّط بر زیج بهادری دستور دادند به تعلّم کتاب کبیر مجسطی بطلیموس قلوذی به تحریر خواجه طوسی.

این مجسطی دستوری بزرگ در علم هیئت و شریف ترین مصنّف در این علم است و نیز مقصد اسنی و مطالب اعلی و نهایه النهایات در درس هیئت استدلالی می باشد.

[تصویر: 233.jpg]
مجسطی (نسخه ی موجود در کتابخانه حضرت علامه)

 
اساتید حوزه تهران



از جمله کسانی که خداوند سبحان در تهران...

[تصویر: 229.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) در زمان تحصیل در تهران


... از سفره های علمی آنها روزی ام داد، عارف بالله و حکیم متأله جامع و ادیب متضلّع بارع مولایم علامه شیخ محمد حسین فاضل تونی، شیخ جلیل مفضال و خدوم علم و کمال و بارع در علوم عقلیه و نقلیّه حاج شیخ علی محمد جولستانی، حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی، حاج میرزا احمد آشتیانی و حاج شیخ محمد تقی آملی (رفع الله درجاتهم) بودند.

[تصویر: 214.jpg]
مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی (رحمه الله علیه) از اساتید حضرت علامه در تهران


خدای دانا را گواه می گیرم بر این که این بزرگان برای خدا علم آموختند و برای خدا عمل کردند و برای خدا تعلیم دادند (علیهم صلوات الله و سلامه).

مهاجرت از دار العلم تهران به شهر مقدس قم


سپس خداوند سبحان به قضاء محتوم و قدر مبرمش مهاجرت از دارالعلم تهران را به شهر مقدس قم در روز دوشنبه ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۴۲ هجری شمسی مطابق با ۲۵ جمادی الاولی سال۱۳۸۳هجری قمری برای ما مقدر فرمود.

[تصویر: 230.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)/ حدود ۱۳۴۵ شمسی



 

[تصویر: 231.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)/ اوایل تحصیل در قم


بعد از ورود به قم تدریس معارف حقه الهی و تعلیم فنون شریف ریاضی را شروع کردم و تاکنون ۲۴ سال است که بر این وتیره مُثلی سیر می نمایم «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء» و همچنین چند سالی به علت حرص به علم جویی در تعدادی از دروس فقهی در محضر مشایخ آن شرکت جستم.

ادراک محضر حضرت علامه طباطبایی


همچنین به محض ورود به قم محضر مبارک راقی به قله های معارف قرآنی و سامی به اسنمه سرشت های انسانی و نائل به ذروه علیای اجتهاد در علوم عقلی و نقلی، عَلَمِ علم و عمل، طود تحقیق و تفکیر، فخر اسلام، صاحب تفسیر قویم عظیم المیزان، عارف مکاشف ربانی، فقیه صمدانی، عالم به ریاضیات عالی «حساب و هندسه»، استاد اکبر، معلم اخلاق، مکمّل نفوس شیقه به کمال، آیت الله العظمی سیّد محمّد حسین طباطبایی (قدس الله نفسه القدسیه) را ادراک نمودم...

[تصویر: 212.jpg]
مفسّر کبیر قرآن حضرت استاد علامه طباطبایی (رحمه الله علیه)


...خداوند منّان از فضل جسیم خود ما را به استفاده از محضر قدسی او به مدّت هفده سال تأیید فرمود.

در محضر علامه محمّد حسن الهی طباطبایی



از جمله کسانی که در عتبه علیای او اعتکاف داشتم- عتبه ای که در آن، جان من از نسیم روح زندگی برخوردار بود و نفسی را که در زمره اموات شمرده می شد احیاء کرد و او را از ظلمات به نور درآورد- زبده علمای عامل و عمده عرفای شامخ، عروج کرده به مطالع یقین، حکیم متفقه، فقیه متأله، استاد علامه مکاشف و بحر معارف، مولایم حاج سیّد محمد حسن الهی طباطبایی تبریزی – برادر علامه استاد حاج سید محمد حسین طباطبایی تبریزی- بود.

این دو برادر (رضوان الله تعالی علیهما) در اکتساب جمیع فنون علمی و آداب سلوک عرفانی قرآنی یار و همسفر یکدیگر بودند و حقّ این دو بزرگ بر من عظیم است. (جزاهم الله خیر جزاء المحسنین).

[تصویر: 224.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)/ حدود دهه ۶۰



 

[تصویر: 220.jpg]
حضرت علامه در منزل/ ایرای لاریجان آمل/ ۱۳۶۱ شمسی



 

[تصویر: 226.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)/ ۱۳۶۱ شمسی



 

[تصویر: 227.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)/ حدود سال ۱۳۷۵ شمسی



 

[تصویر: 217.jpg]
منزل ایرای لاریجان/ زمستان ۱۳۸۱ شمسی



 

[تصویر: 219.jpg]
منزل ایرای لاریجان آمل/ ۱۳۶۱ شمسی



 

[تصویر: 218.jpg]
منزل ایرای لاریجان آمل/ ۱۳۸۴ شمسی



 

[تصویر: 213.jpg]
جدیدترین عکس حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)/ آمل/ یکم بهمن ماه ۱۳۸۹
منبع: azha.ir

 

پنج شنبه 17/5/1392 - 1:25
شخصیت ها و بزرگان
در پایان سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در خانه ایمان و تقوی از پدری الهی، بزرگوار و اهل یقین و مادری جدّاً با ایمان، پاک و راستگو متولد شده ام...

سپس در دامن او که دامن ولایت و درایت و طهارت بود پرورش یافتم و از پستان او که پستان معرفت و اخلاص و صداقت بود شیر نوشیدم و همانا یقین دارم هر برکتی که از پروردگارم – سبحانه- به من افاضه شده است، از اینجا ناشی شده که خدای تعالی مرا در چنان دامن عفیفی پرورش داده و از چنان پستان شریفی روزی ام فرمود.

... در حالی که شش ساله بودم به مکتبخانه خدمت یک معلّم روحانی شرفیاب شدم و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتم و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه های آن زمان را خواندم تا این که در خردسالی تمام قرآن را به خوبی فرا گرفتم.

پس از آن وارد دوره ابتدایی مدارس جدید شدم. بیش از دو سال از ورودم به مدرسه نگذشته بود که مادرم (علیها الرضوان) در سنّ جوانی، مخاطب به خطاب «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» گشته، وفات نمود...

عکس هایی از مزار والده بزرگوار حضرت علامه را (در سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۹) در زیر ببینید؛


[تصویر: 208.jpg]

[تصویر: 207.jpg]

[تصویر: 210.jpg]

[تصویر: 205.jpg] [تصویر: 206.jpg]

[تصویر: 209.jpg]

[تصویر: 223.jpg]
حضرت علامه بر مزار والده بزرگوار/ آذر ماه ۱۳۸۹ شمسی

...و در سنّ چهارده سالگی به فضل پروردگارم بارقه مشرقیه الهیه و شهاب قبسی به من رسید که به اقتضای عین ثابته ام مطلوب من بود...

[تصویر: 232.jpg]
حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) در سن ۱۴ سالگی

...پس، سرّ من به آنچه که زبان وحی به آن ناطق است مترنّم شد که «انّی انست ناراً لعلّی اتیکم منها بقبس أو أجد علی النّار هدی» و این بارقه همانند نوری در پیش رویم شتافته، مرا در کسب معارف الهی راهنمایی کرده و کرّهً بعد کرّهً به تخلّق به اخلاق ربوبی ترغیب و مرّهً بعد مرّهً به تأدّب به آداب انسانی تحریص می کرد و برهه بعد برهه مرا به فرار و انزجار از مردم آن زمان و آیین های تباه و پستشان تحریص می نمود.

و قد اضرمت نار الصّبابه فی الصّبی ............................ هدایا الجنون قوی و صبّتی

(و به تحقیق، آتش عشق در کودکی، ارمغان های دیوانگی را در میان قومم شعله ور نمود).

فقد قادنی لطف الاله الی الحمی ............................ علی صغری حمداً له من عطیّه

(پس همانا لطف خدا مرا در کودکی ام به قرقگاه، راهبری کرد- سپاس بر عطایایش).

و قد نوّر الروح أنین لیالیاً ............................ و قد طهّر السّرّ دموعُ کریمتی

(به درستی که ناله شبهایم، روحم را منوّر و اشک های چشمانم، باطنم را مطهر نموده است).

ورود به مدارس دینی


باری، آن بارقه مرا از تاریکی به روشنی در آورد به این جهت که محبت تحصیل معارف قرآنی را در قلبم برافروخت. پس، از پدرم (رضوان الله تعالی علیه) برای ورود به مدرسه دینیّه (حوزه علمیه) اجازه خواستم و او بی درنگ همراه با شعفی شدید و گریه ای بلند که از سر شوق و خوشحالی و سرور بود اجازه داد. پس از برهه ای شروع کرد به نصیحت کردن و پند دادنم در مورد کاری که در پیش گرفته ام و مرا به صبر و استقامت و اتکال بر خدای متعال و کوشش در تحصیل کمال وصیت نمود.

چون شب روی آورد هنگام سحر برخاستم به گونه ای که احدی از افراد خانه متوجه حال من نبود. دیوان خواجه حافظ شیرازی را برداشته از باطن خویش ندایش کردم و گفتم تفأل به دیوان تو در اصقاع مشتهر شده، به اسماع رسیده است و من قرائت فاتحه به روح تو نثار می کنم به این امید که حُسن خاتمه کارم را به من بنمایانی. پس از قرائت فاتحه دیوان را گشودم، غزلی به این مطلع آمد:

کنون که در کف گل، جام باده ی صافست ............................ به صد هزار زبان بلبلش در اوصافست

بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر ............................ چه وقت مدرسه و بحث کشف کشافست

به دُرد صاف تو را حکم نیست، دم در کش ............................ که هر چه ساقی ما ریخت عین الطافست

ببر زخلق و زعنقا قیاس کار بگیر ............................ که صِیت گوشه نشینان زقاف تا قافست

این ابیات بر شوق وافرم افزود و مرا به شتاب در طلب مراد تهییج نمود.

آن بارقه ار دوحه شجره طیبه و نفَسِ نفسی زکیه و اشاره عالمی ربانی دارای محاسنی فراوان تابیدن گرفت و او میرزا ابوالقاسم مشتهر به فرسیو پسر ملا باشی ابراهیم (رحمه الله علیهما) بود که اعلم و اتقی و ازکای علمای شهرمان آمل و حقّاً از اعلام علمای دین و از افاخم مجتهدین بوده است. او اساتید تهران و عالمان اصفهان روزگار خویش را ادراک نموده، سپس به حوزه نجف کوچ کرده از مشایخ و اعلام آن حوزه؛ سید ابوالحسن اصفهانی، آخوند خراسانی، میرزا حسین نائینی و غیرهم حظّی وافر بلکه أوفر برده بود.


[تصویر: 228.jpg]
مرحوم آیت الله میرزا ابوالقاسم فرسیو (رحمه الله علیه)

خلاصه، فضایل آن روحانی بطل و محاسنش در علم و عمل و سیره اش در تقوی و کمالش در حسن خطّ و آنچه از سختی های روزگار و دهر خیانتکار از سوی طاغوت پهلوی خیانتکار بر او گذشت، بسیار گسترده است.

من پیش او شاگردی نکردم چون ایشان در ابتدای اشتغالم به دروس روحانی به جوار رحمت الهی پیوست ولی در ایماض آن بارقه، او را بر من حقی عظیم است.

شهرمان آمل در آن وقت حافل عده ای از علماء بود که نمونه های فضل و تقوی بودند همانگونه که از دیرباز جایگاه علم بود و بر این مطلب تاریخ و آملی های مذکور در کتب تراجم و نیز مصنفات علمی و مدرسه ها و مکتب های دینی شان گواهی می دهند.

نخستین اساتید و اولین کتب درسی


و این حُججِ باهره جهت جلوگیری از اندراس اعلام هدایت در لُجَجِ غامره در تأدیب و تعلیم ما کوششی تامّ نمودند. شایسته است به ذکر نامهای نامی شان تبرّک بجویم؛ آیات و حجج: محمد غروی، عزیزالله طبرسی، ابوالقاسم رجایی، حاج شیخ احمد اعتمادی و عبدالله اشراقی (رضی الله تعالی عنهم و رضوا عنّا).

[تصویر: 216.jpg]
مرحوم آیت الله طبرسی(رحمه الله علیه) از اساتید حضرت علامه در آمل

اوّلین کتاب هایی که به ما تعلیم دادند اینهایند:۱- رساله منظومی در لغت به نام «نصاب الصبیان» تصنیف ابو نصر فراهی ۲- رساله امثله از کتاب «جامع المقدمات» در طیّ چند هفته نصاب را یاد گرفتیم و کاملاً حفظ کردیم و درس جامع المقدمات هم به «عوامل ملا محسن» رسیدیم.


روزی که درس در مورد «کانَ» از حروف مشبهه بالافعال و الغاء آن از عمل و شاهد بر الغاء، قول شاعر «کان ثدیاه حُقّان» بود، مخبر مرگ به مدرسه آمد و خبر وفات پدرم آورد (رحمه الله علیه).

[تصویر: 204.jpg]
مزار مرحوم عبدالله حسن زاده (رحمه الله علیه) والد بزرگوار حضرت علامه که در جوار بقعه مبارکه امامزاده ابراهیم (علیه السلام) در آمل واقع شده است.


پس از آن خاله ام (رحمه الله علیها) سرپرستی مرا به عهده گرفت و نسبت به من از والدینم نیکوکارتر و مهربانتر بود.

مهاجرت به تهران


پس از گذشت شش سال از اشتغالم به تحصیل در شهر آمل در روز چهارشنبه اوّل شهریور ماه ۱۳۲۹ هجری شمسی مطابق با نهم ذی القعده الحرام ۱۳۶۹ از هجرت نبوی(علی مهاجرها آلاف التحیه و الصلاه و السلام) به تهرا ن مهاجرت کردم.

[تصویر: 231.jpg]
تصویر حضرت علامه حسن زاده آملی( حفظه الله) / ۱۹ خرداد ماه ۱۳۲۷ شمسی


پس از سختی های زیاد پروردگارم مرا در مدرسه حاج ابوالفتح (علیه الرحمه) واقع در آخر خیابان ریِ تهران مأوی داد...


[تصویر: 222.jpg]
نمایی از مدرسه حاج ابوالفتح(علیه الرحمه) در تهران/ اوّلین مدرسه حضرت علامه پس از مهاجرت به تهران در سال ۱۳۲۹ شمسی


[تصویر: 202.jpg]
نمایی از مدرسه مروی تهران


[تصویر: 201.jpg]
مدرس حضرت علامه در مدرسه مروی تهران

...به اسم فتح تفأل به خیر زدم. گویا به اسم آرزوی فتوحات ربّ فاتحم (عزّ اسمه) داشتم.

راهیابی به محضر درس آیت الله قمشه ای


به دلم گذشت به کسی مراجعه کنم که به علماء بینا و داناست. به محضر آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی که از بزرگان علماء در تهران بود مشرّف شده، جریان شرکتم در بعضی از محافل درسی و ناخشنودیم را از درس های رایج معمولی برایش حکایت کردم...


[تصویر: 211.jpg]
ادامه دارد ......................
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:21
شخصیت ها و بزرگان
علامه حسن زاده آملی در کلام حضرت استاد رمضانی خراسانی


متن کامل مصاحبه مجمع عالی حکمت اسلامی با استاد معظم حسن رمضانی درباره آیت الله العظمی علامه حسن زاده آملی تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.







بسم الله الرحمن الرحیم
همانطور كه مستحضر هستید مجمع عالی حكمت در هر سالی از یك پیش‌كسوت در عالم علم و معرفت و حكمت و عرفان تجلیل به‌عمل می‌آورد.

پارسال شخصیت علمی عرفانی فلسفی آیت الله انصاری شیرازی به نسل نو و افراد ناآشنا با شخصیت‌های فرهنگی و عرفانی و فلسفی معرفی شد.

بحمد الله تعالی امسال برنامه در مورد حضرت استاد علامه آیت‌الله حضرت حسن‌زاده آملی حفظه‌الله تعالی و أدام الله ظله علی رؤوسنا اجرا خواهد شد و عزیزان دست‌اندر کار از حقیر خواستند راجع به ایشان عرایضی را تقدیم كنم.
حقاً و انصافاً جای این نبود كه بنده در این مقام سخن بگویم. چون بین شخصی كه در مورد ایشان می‌خواهد سخن بگوید و خود ایشان سنخیت لازم است. هر كسی نباید در هر مقوله‌ای حرف بزند. و هر كسی در هر مسئله‌ای نباید وارد شود.

ولی حقیر أوّلاً در برابر یك امر انجام‌شده واقع شدم و ثانیاً سر باز زدن از فرمایشات آقایان را بی اعتنایی به حقوق استادی و شاگردی تلقی كردم و با خود گفتم أدای حداقل حقوقی كه ایشان به گردن ما دارد ایجاب می‌كند كه ما در این زمینه آنچه كه از دست ما برمی‌آید و ساخته است كوتاهی نكنیم.
لذا عرض كردم چشم و امتثال امر کردم كه إن‌شاءالله گستاخی حقیر را هم شما و هم حضرت استاد حسن‌زاده آملی حفظه‌الله تعالی خواهید بخشید.

در مورد این شخصیت بزرگ را با جمله‌ای كه از خود ایشان بارها و بارها در درس‌ها و نشست‌ها و صحبت‌ها شنیده‌ایم شروع می‌كنم سخن خود را در این مقوله بر اساس آن جمله استوار می‌كنم.

علم و عمل جوهر و انسان سازند
ایشان می‌فرمودند علم و عمل جوهر و انسان‌ساز هستند. گمان نرود كه علم از مقوله كیف است و عمل هم یك امر عرضی‌ و باد هوا است، خیر علم و عمل جوهر هستند و انسان‌ساز.

وزان علم و عمل در مقایسه با انسان وزان مصالح ساختمانی است در مقایسه با ساختمان. همانطور كه این ساختمان با آجر، آهن، سنگ، سیمان و بقیه مصالح ساختمانی تشكل یافته است، اگر آنها نبودند این بنا صورت نمی‌گرفت و تشكل نمی‌یافت، شخصیت انسانی هم با علم و عمل تشكل پیدا می‌كند.

شخصِ انسان یك حیثیت بدنی است و جنبه ظاهری و ملكی دارد؛ و با اموری چون خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و مراعات بهداشت و درمان تقوّم می‌یابد. اما شخصیت انسان یك امر معنوی و ملکوتی است که با علم و عمل تشکل یافته و صورت می‌گیرد. و همانطور كه اگر مصالح ساختمانی مرغوب، درجه یك، درست و استاندار باشد ساختمان خوب و قابل اعتماد خواهد بود، علم و عمل هم اگر صحیح و مطابق با واقع باشد و عمل نیز صالح باشد، شخصیت انسان درست پا می‌گیرد و واقعاً انسان انسان می‌شود. این یك اصل اصیل حكمی و فلسفی و قرآنی و روایی است. هر چند كسانی كه با این مسائل آشنایی‌ای لازم را ندارند اینگونه امور را بدجور تلقی می‌كنند. لکن ما تابع دلیل و برهان هستیم و پیرو قرآنیم.

حضرت استاد حسن‌زاده آملی می‌فرمودند: در بزرگداشت حضرت آیت‌الله آخوند ملاحسین‌قلی همدانی در همدان ما این جمله را مطرح كردیم كه علم و عمل جوهرند و انسان‌ساز. و آن را دو سه بار با عبارت‌های گوناگون بیان و تشریح كردیم بعد با كمال ناباوری و تعجب یك شخصیتی از آقایان حاضر در مجلس كه ظاهر بسیار شكیلی داشت و اركانش درست و تمام بود، با صدای بسیار ناجور و با عصبانیت خطاب به من كرد و گفت این چه حرفی است كه مرتب آن را تكرار می‌كنی و می‌گویی علم و عمل جوهرند و انسان‌ساز؟ این حرف‌ها چیست؟ ما از قرآن، آیات، روایات كم مطلب داریم كه شما این حرف‌ها را ذکر و تكرار می‌كنید و مرتب می‌گوئید علم و عمل جوهرند و انسان‌ساز؟
این را كه شنیدیم خیلی تعجب كردیم در فضای ملكوتی كنگره آخوند ملاحسین قلی همدانی اینگونه حرف‌ها را بشنویم؟!

رو كردم به ایشان و از حضار هم اجازه گرفتم: گفتم آقایانِ من اجازه می‌فرمایید ما یك مباحثه دوطرفه با این سرور گرامی داشته باشیم؟

به ایشان گفتم آن بیان را که گفتیم شما نپسندیدید، امیدواریم که این بیان را بپسندید همان‌طور که می‌دانید این مجلس برای بزرگداشت شخصیت بزرگ جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی تشكیل شده است.

از همه ارباب علم و معرفت دعوت كردند از شخص جنابعالی هم دعوت كردند وقتی كه كارت دعوت را برای شما آورند با چه احترامی از شما دعوت به عمل آوردند و شما هم بزرگواری كردید قبول كردید. پس از قبول کردن وارد این مجلس شدید، در بدو ورود گفتند برای سلامتی حضرت آیت الله کذا صلوات، خواستید همان دم درب بنشینید گفتند آقا خوب نیست بفرمایید بالا آوردند شما را اینجا نشاندند. این كاری را كه در رابطه با شما انجام دادند داشته باشید و بیایید با هم یك سری بزنیم به كنار بازار همدان، آنجا یك شخصی نشسته است و منتظر باری است كه كسی بیاورد، و او آن بار را از نقطه كذا به نقطه كذا منتقل كند و ده بیست تومان دستمزد بگیرد. آیا آقایان مسئول این مراسم به او هم سری زدند و به او هم یک کارت دعوت دادند و از او هم برای این مجلس بعمل آوردند؟ یقیناً نرفتند و دعوت نكردند. بر فرض هم که دعوت می‌كردند آیا آن زمان كه وارد می‌شد برای سلامتی او صلوات می‌فرستادند یقیناً نه؛ آیا آن زمان که می‌خواست بنشیند كسی می‌گفت چرا اینجا نشستید بیایید بالاتر بنشینید. یقیناً نه چرا این همه تفاوت؟ به من بگوئید چرا آن همه تجلیل و تكریم برای شما و این بی‌اعتنایی برا آن آقا؟ اگر از من بپرسید من می‌گویم عزیز من آقا پنجاه سال درس خواند، زحمت كشید و پاك زندگی كرد و با این درس خواندن و با این پاك زندگی كردن بزرگ شد و شخصیتی پیدا كرد. ولی دیگران این کار را نكردند. لذا از ایشان تجلیل به‌عمل می‌آید و از آن آقا نه.

آیا این بیان غیر آن بیانی است كه من عرض كردم كه علم و عمل جوهر هستند و انسان‌ساز؟ ما مرادمان همین بود.
آقای عزیز این‌همه تكریم و احترامی كه برای شما كردند و می‌کنند مجاز است یا حقیقت؟ واقعی و بر اساس مبانی است یا نه؟ یقیناً حقیقت است و بر اساس مبانی به من بگوئید: مبنایش چیست؟ مبنایش همین علم و عمل است.
این یك اصل اصیل قرآنی است، اصل اصیل عرفانی است، اصل اصیل برهانی است. حضرت استاد حسن‌زاده آملی حفظه‌الله تعالی بر این اساس خودش را ساخت. هم در بعد علم و هم در بعد عمل. در بعد علم من این فرمایش بسیار متین امام امیرالمؤمنین علی‌ علیه‌السلام را چاشنی سخن می‌كنم.

حضرت فرمود «كل وعاء یضیق بما جعل فیه إلا وعاء العلم فإنه یتسع.» شما هر ظرفی را با مظروفش بسنجید، مظروف كه در آن ظرف قرار بگیرد گنجایش آن تمام می‌شود دیگر جایی برای چیز دیگر باقی نمی‌ماند. جز ظرف علم كه هر چه بیشتر به آن ظرف از این مظروف بدهید، گنجایش‌اش بیشتر ‌شده و بزرگتر می‌شود و به عبارت دیگر سعه وجودی پیدا می‌كند و گستره‌اش بیشتر می‌شود.

حضرت استاد حسن‌زاده آملی با این فرموده امام امیر المؤمنین(علیه‌السلام) زندگی كرده و بالا آمده و رشد كرده است. لذا من در پنج محور نسبت به علم و دانش كه تشكل شخصیتی انسان را به عهده دارد و در شخصیت ایشان این پنج محور شاخص و روشن است، تمركز می‌كنم. نكته نخست عشق به دانستن است. ایشان اصلاً اگر مسئله‌ای برایش مجهول باشد، تا آن را حل نكند و برایش معلوم نشود آرام نمی‌گیرد. عشق به دانستن یكی از مسائل بارز و شاخص زندگی این شخصیت بزرگ بوده و هست و إن‌شاءالله خواهد بود. آن بیت بسیار معروف ایشان گویای این حقیقت است كه می‌گوید:

منم آن تشنه دانش كه گر دانش شود آتش / مــرا اندر دل آتــش همی باشد نشیمن‌ها

اگر دانش شود آتش، آنقدر عشق به دانش، معرفت و دانایی در من هست كه اگر دانش بر حسب فرض آتش شود من آتش را جایگاه نشستن خودم قرار خواهم داد، و در آتش زندگی می‌كنم.
این نهایت عشقی است كه ممكن است یك شخص به دانش داشته باشد كه ایشان داشت و دارد. اصلاً علم مایه حیات و آرامش ایشان است.

علامه حسن زاده، جامع علوم هستند
نکته دوم عدم اكتفای به علمی دون علم دیگر است. همان‌طور که می‌دانید بسیاری از افراد تك‌بعدی بار می‌آیند. به علم اصول كه عالم شدند همه‌چیز را فانی در علم اصول می‌بینند و می‌خواهند همه مسائل را با علم اصول حل كنند. یا اگر به فقه میل كردند فقط در همان وادی فقه عمر و وقت خود را صرف می‌كنند. و همچنین در بقیه علوم و معارف. ولی ایشان اصلاً‌ برای علم حد و مرزی نمی‌شناسد و برای شاخه‌های علم محدودیّتی قائل نیست گاهی که صحبت از تخصصی شدن علوم به میان می‌آمد كه در جای خودش حرف خوبی هم هست، ایشان صاف می‌فرمود راستش من همراه نیستم كه خواسته باشیم شخص را محدود در یك فن كنیم.

چه اشكالی دارد كه ما حشو و زواید را بزنیم، و كارهای بیهوده را كنار بگذاریم و در همه فنون و علوم تخصص پیدا کنیم. چرا یك تخصص؟ ما باید ذو الفنون بوده باشیم و دارای فن‌های مختلف بوده باشیم. این نظر ایشان است.
گرچه عرض كردم تخصصی شدن علوم مقوله‌ای است که مبانی خاصّ خودش را دارد و در جای خود قابل دفاع است چون اکثر افراد نمی‌توانند در همه فنون تخصص پیدا كنند. اما ایشان بر اثر همان حد و مرز ناشناختن نسبت به علم و معرفت نمی‌تواند با این مسئله كنار بیاید.

لذا می‌فرماید: ما اگر حشو و زواید زندگی خودمان را بزنیم می‌توانیم در همه علوم و فنون تخصص مربوطه را به‌دست بیاوریم.

عشق به کتاب
نکته سوم هم عبارت است از عشق به كتاب و دفتر و قلم و آنچه كه در عالم شدنِ یك انسان مؤثر است، در مقام عشق‌ورزی به كتاب من صحنه‌هایی را از ایشان دیده‌ام و مواردی در ذهنم هست که باور آن برای خیلی‌ها مشکل است. یادم هست كه در محضر ایشان، یك بنده خدایی روی عدم التفات استکان چای را گذاشت بر روی کتابی. آقا نبودید که برخورد ایشان را ببینید با تعجّب و عصبانیّت فرمود: «روی كتاب؟ خب بگذار آن طرف، چرا روی کتاب؟» آن بنده خدا گفت مواظبم آقا. فرمود: كاری به مواظبت ندارم، اصلاً چرا گذاشتید؟ كتاب مگر چیز معمولی است؟ یك حساسیت فوق‌العاده و عجیبی نسبت به كتاب و دفتر و قلم در ایشان وجود دارد.

یك وقتی با ایشان رفتیم صحافی برای تجلید دو جلد كتاب از که آثار محی‌الدین عربی را فهرست کرده بودند. ایشان به آن بنده خدای صحاف فرمود: آقا مواظب باش که فقط و فقط جلد كنید، نمی‌خواهم که برش بزنید. آن آقا گفت نمی‌شود، ما كه اهل فن هستیم معتقدیم که كتاب باید دست بیاید تا بتوانیم شیرازه كنیم و این امر بدون برش ممکن نیست. ایشان فرمود: نه نمی‌خواهد برش بزنید فقط جلد بساز. او هم می‌گفت نمی‌شود. من فضولی كردم و گفتم آقا ما این را از شما یاد گرفتیم كه سخن اهل فن را باید شنید. تا این را گفتم ایشان فرمود شما جوان، آن آقا هم جوان، من پیرمرد را گیر آورده و اینجا دوره كردید، هر كاری می‌خواهید بكنید ولی جلوی چشم من نكنید. آقای صحاف گفت باشد، كتاب را گرفت و برد که برش بزند، ایشان صدا زد و فرمود: «كم، برش بزن، خیلی كم، به‌اندازه حداقل ممكن، حاشیه كتاب را از بین نبرید من می‌خواهم جایی باشد برای نوشتن». گفت چشم. رفت به طرف آخر مغازه یك برش از این طرف و یك برش از آن طرف و یك برش از قسمت ثالث زد و كل حاصل آن برش را در دستش مچاله کرد و رو کرد به ایشان و گفت آقا اینقدر من برش زدم. فرمود: من نمی‌توانم نگاه كنم به من نشان نده. ایشان حتی تحمل برش‌زدن كتاب را نداشت. اینها برای ما افسانه است.

گاهی می‌دیدیم افراد كتاب‌ها را مثله‌ می‌کردند و چهار پنچ ورق از کتاب را می‌گذاشتند و می‌آوردند سر درس ایشان به‌شدت ناراحت می‌شد و فرمود: چرا كتاب را مثله كردید؟ شما نمی‌دانید كتاب بغل كردن چقدر لذت دارد؟ چرا از این لذت‌ها محرومید؟

عشق به استاد
نکته چهارم عشق به استاد است. ایشان در برابر اساتیدش فانی بود. می‌فرمود وقتی دیدیم علامه طباطبایی با آن عظمت مستأجر است و از خود خانه ندارد یك روز مقداری از كتاب‌های نفیس و قیمتی خود را جمع كرده و بردم همه را جلوی ایشان گذاشتم و گفتم فقط و فقط محض اطلاع شما كه ناراحت نشوید وإلا بدون اطلاع شما این كار را می‌كردم.

می‌خواهم شما را در جریان قرار دهم تا ناراحت نشوید. می‌خواهم اینها را بفروشم و با فروش آنها برای شما خانه بخرم. می‌دانید كه من این کار را می‌كنم، ایشان فرمود نه من به شما اجازه نمی‌دهم كه این كار را بكنید. اینها همه نشأت گرفته از همان فانی‌بودن در استاد است.

می‌فرمود مرحوم شعرانی دچار فقر شدیدی بود. علی‌رغم همه آن تخصص و علم و معرفتی كه داشت دچار فقر عجیبی بود. من شاگرد و فرزند ایشان که گاهی اوقات تبلیغ می‌رفتم، برمی‌گشتم محضر ایشان و آنچه را كه به من داده بودند در محضر ایشان می‌گذاشتم و می‌گفتم خود من و آنچه که دارم مال شماست، هر چه می‌خواهید بردارید. و ایشان به خاطر آن فقری كه داشت بزرگواری می‌كرد و بر من منت می‌گذاشت و آنچه که بود تقسیم می‌كرد و می‌گفت نصف مال تو و نصف مال من. قضیه ایشان با مرحوم قمشه‌ای را شاید شنیده باشید. می‌فرمود نشسته بودم و پای ایشان از زیر عبا بیرون زده بود، من از شدّت علاقة به ایشان خم شده و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان جا خورد و فرمود: این چه كاری است كه شما می‌كنید. گفتم من كه لیاقت بوسیدن دست شما را ندارم پس اقلاً من را از بوسیدن كف پای‌تان محروم نكنید. بعد فرمودند: یك وقتی ایشان (مرحوم قمشه‌ای) به من فرمود آقای حسن‌زاده شما خیر می‌بینید. من با شعف و شور فوق‌العاده گفتم الهی آمین، امّا بفرمایید روی چه جهتی این مطلب را فرمودید؟ ایشان می‌فرماید روی این جهت كه می‌بینم شما در برابر اساتیدتان بسیار بسیار خاضع هستید.

محال است كسی كه در برابر استادش بخاطر علم و معرفت خاضع باشد، این احترام و تكریم از او نادیده گرفته شود، می‌فرمودند ما فهمیده بودیم كه جناب آقاسید مهدی قاضی به قم مشرف شده‌اند و من خبر نداشتم. مطلع شدم ایشان در مسافرخانه زندگی می‌كند. به سراغ ایشان رفتم وقتی که وضع رقّت بار ایشان را دیدم، فوری برگشتم مقداری پول جور كردم و حداقل امكانات زندگی را برای ایشان فراهم كردم و یك گاری دستی كرایه كردم و همه اشیائی را که برای ایشان تهیه کرده بودم ریختم روی گاری و رفتم طرف مسافرخانه و اوضاع ایشان را مرتب كردم.
یک وقتی مرحوم سید مهدی قاضی به ایشان فرموده بودند: آقای حسن‌زاده من به عمرم شخصی را باوفاتر از شما ندیدم.

مداومت در فراگیری علم
نکته پنجم در این مورد مداومت در فراگیری علم است. ایشان می‌فرمود ما در طول سال فقط دو روز را تعطیل می‌كردیم. روز عاشورا و روز بیست و هشتم صفر.

هر روز درس، جمعه و پنجشنبه و عید و عزا نمی‌شناختیم. هم اساتید ما در خدمت ما بودند و انسان‌های پركار و فداكاری بودند و در برابر ما تمكین می‌كردند و هم ما وقتی كه می‌دیدیم آنها اینطور فداكارند و در كار هستند، قدر می‌دانستیم و از فرصت‌های بدست آمده استفاده می‌کردیم.

می‌فرمودند ما یك روز كه هوا خیلی سرد بود و برف بسیار زیادی آمده بود و راه‌ها تقریباً بسته شده بود، با هزار و یك زحمت خودمان را به منزل آقای شعرانی رساندیم با شرمساری در زدیم و ایشان در را باز كردند وقتی که خدمت ایشان نشستیم، با شرمندگی گفتیم ببخشید آقا كه در این موقعیّت مزاحم شدم دلم نمی‌آمد كه درس را تعطیل كنم.

ایشان می‌فرمود كه نیازی به این حرف‌ها نیست. مگر این گداها كه سر راه می‌نشینند كارشان را تعطیل كرده بودند كه ما كارمان را تعطیل كنیم؟ گفتم نه آنها اتفاقاً این روزها كارشان گرم‌تر می‌شود.
می‌فرمود ما هم نباید كارمان را تعطیل كنیم. كتاب را بیاور بخوانیم.

بعد عملی علامه حسن زاده آملی
آنچه گفتیم در مورد علم بود و امّا در مورد عمل، من سخن را در این مورد با این آیه شریفه كه در مورد فرزند نوح سلام‌الله علیه است شروع می‌کنم. «إنه لیس من أهلك إنه عمل غیر صالح.» ای نوح آن کسی را كه تو به‌عنوان اهل خود از آن یاد می‌كنی اهل تو نیست. چون تو سرتا پا عمل صالح هستی و او سر تا پا عمل غیر صالح است. عمل حمل بر شخص شده است. نمی‌فرماید إنه ذو عمل یا إنه عَمِلَ. می‌فرماید: إنّی عَمَلٌ این قرائت مشهور است. دو قرائت دیگر هم در اینجا هست؛ إنه عَمِل غیر صالح و إنه عمَلُ غیرُ صالحٍ. هر دو شاذ است و مشهور این است كه إنه عَملٌ غیر صالح. یعنی آن یكپارچه عمل غیر صالح است. انسان سراپا عمل است. همانطور كه می‌گوییم انسان سراپا علم است. علم و عمل همه مصالح ساختمانی شخصیت انسان است.

در رابطه با عمل من سه مسئله را در رابطه با ایشان مورد تأكید قرار می‌دهم.

نكته نخست این است كه ایشان می‌فرمود دركنار درس‌خواندن پاك باشید. همان اندازه كه اهتمام شما مصروف خواندن درس می‌شود به همان اندازه شما باید اهتمام داشته باشید كه پاك زندگی كنید. چشم پاك، دهان پاك، خوراك پاك، گفتارتان پاك و رفتارتان پاك باشد. بعد این جمله را می‌فرمود «این كفترها این غازها این گنجشك‌ها این كبوترها در نظام هستی دارند روزی می‌خورند بر صدق، بر پاكی. شما چرا ناپاك؟» پاك بخور، پاك ببین، پاك بگو پاك عمل كن. بشو یك انسان قرآنی. همانطور كه قرآن را «لایمسه إلا المطهرون،» تو هم بشو یك انسان قرآنی كه لا یمسك إلا المطهرون. حرفی را كه شما می‌زنید آن حرف شما را مس می‌كند. عملی از كه شما صادر می‌شود، آن عمل شما را مس می‌كند. با شما در تماس است. مواظب باش كه شما هم بشوید یك انسان قرآنی. پاك زندگی كنید.
مسئله دوم در این زمینه آن است که ایشان می‌فرمودند: شرع مقدس ناموس خدا است. این تعابیر خیلی شیرین است خیلی زیباست. چطور شما به خودت اجازه نمی‌دهی به ناموس كسی بد نگاه كنی، تا چه رسد به تجاوز، چه رسد به هتاكی و هتك حرمت ناموس دیگران. دین خدا ناموس خدا است. ناموس خدا را هتك نكنید و به ناموس خدا تجاوز نكنید.

ریاضت‌های حضرت استاد
مسئله سوم در اینجا ریاضت‌هایی است كه ایشان در خدمت بزرگانی كشیده است. یك وقتی می‌فرمود آقا اینکه ما در جلسات حرف می‌زنیم توصیه می‌كنیم و راجع به تزكیه و سیر و سلوك و غیره، صحبت می‌کنیم تمام نتیجه همان اربعین‌هایی است كه داشتیم. گاهی اوقات یك شخص با یك اربعین ممكن است كارش در برود. گاهی با دو اربعین و گاهی با سه اربعین و گاهی با چهار اربعین و گاهی با اربعین اربعین. باید باشد. مشكل هم نیست نباید ناراحت بشوید، و بعد این جمله را می‌فرمودند: اگر یك انباری را فرض كنید به گنجایش زمین و این انبار پر باشد از دانه ارزن، بعد پرنده‌ای روزی یك دانه از این انبار ببرد و همین‌طور روزی یك دانه ببرد و آنقدر ببرد و ببرد كه این انبار خالی شود. باز دومرتبه این انبار پر شود و باز به همین صورت خالی شود. تا چهل بار اگر بگویند این قدر زمان لازم است که شما باید ریاضت بكشید تا ما به شما یك نگاهی كنیم. ایشان می‌فرمود والله می‌ارزد. خیلی عجیب است. بعد این بیت را هم چاشنی می‌فرمود كه مال شیخ بهایی رحمه‌الله‌علیه است.

رنج راحت دان چو مطلب شد بزرگ / گــرد گلّه توتیــای چشــم گــرگ

گرگ كه گرسنه است و گوشت می‌خواهد، خاك گله را می‌كند توتیای چشم. تو كه خدا را می‌خواهی چه باید بكنی. بعد ایشان به تاسّی از علامه طباطبایی می‌فرمود بالاترین ریاضت همین دینداری است.

حلال خوردن و حلال دیدن و پاك بودن بالاترین ریاضت است منتهای مطلب آنکه در كنار اینها یك سری برنامه‌های دیگری هم هست كه انسان باید آنها را نزد استاد صاحب فن و خدمت‌كرده و راه‌رفته انسان فرا بگیرد.

نکته بعدی مسئله تعلیم و پرورش است. بعضی در فراگیری دانش و علوم نسبت به خودشان اهتمام دارند اما اینكه دیگران هم بهره بگیرند و به دیگران بهره برسانند اینطور نیستند. یا در پرورش خودشان خیلی كوشش می‌كنند و زحمت می‌كشند اما در پرورش دیگران آن اهتمام را كه باید داشته باشند متأسفانه ندارند. اما حضرت استاد اینگونه نبود. واقعاً‌ من گاهی اوقات که می‌بینم یك مرغ جوجه‌های خودش را زیر بال خودش می‌گیرد و با چه دلسوزی و فداكاری‌ای اینها را از سرما، گرما و حمله دشمن حفظ می‌كند، و خودش را فدا می‌كند و آنها را از مخاطره‌ها و از خطرها می‌رهاند، به یاد اهتمام ایشان نسبت به پرورش شاگردانشان می‌افتم گه‌گاهی که توفیق پیدا می‌كردیم و به تبلیغ می‌رفتیم. می‌فرمود به دختر خودم به فرزند خودم به فرزندان خودم بفرمایید این پدرشان در خدمتشان است. هر چه را كه بخواهند، یا هر مشكلی كه پیش آمد تلفن كنند من در خدمتشان هستم. خب این واقعاً‌ فوق‌العاده حائز اهمیت است که در كمتر كسی ما مشاهده می‌كنیم.

گاهی از اوقات که دستورالعملی گرفته می‌شد مثلاً در یك اربعین برنامه‌ای بود پانزده روز که می‌گذشت سؤال می‌كرد در چه وضعی هستید، كجایید. شرح حال می‌گرفت.

یك روز یادم هست سر درس اشارات بود ما همه منتظر بودیم كه ایشان درس را شروع کنند. بسم الله الرحمن الرحیم را فرمود و كتاب اشارات را باز کردند و متن را خواندند. منتظر شرح بودیم که دیدیم كتاب را بستند رو کردند به جمعیت حاضر و فرمودند: آقایان و عزیزانِ من! فرض بفرمایید ما امروز آخرین ورق اشارات را خواندیم و کتاب تمام شد. ثم ماذا؟ آیا هدف همین بود كه ما ورق به ورق كتاب اشارات را بخوانیم و تمام شود و برویم دنبال کارمان؟ یقیناً نه، این هدف ما نبود و نیست.

هدف آن این است كه ما آن‌سویی بشویم، حجاب‌های خودمان را بین كم كنیم. با این ورق‌زدن‌ها هر ورقی را كه بزنیم یك حجابی از حجاب‌ها كم كنیم. آیا این هدف حاصل شد؟ یا اینكه هر ورقی كه زدیم حجابی بر حجاب‌ها افزودیم؟ و مفصل در این زمینه فرمایش فرمودند و پس از آن هم فرمودند
اگر می‌خواهید در این زمینه گام بردارید اولین قدم این است كه كتاب‌الله را دریابید. قرآن را كه كتاب انسا‌ن‌ساز الهی است دریابید.

بر توی طلبه و من طلبه زشت است كه ما با واژه‌ها و لغت‌های قرآن در حد آشنایی با لغت آشنا نباشیم، برای ما زشت است که آیه‌ای را بخوانیم و برای فهم معنای واژه‌ای کتاب لغت بدست بگیریم.

قدم نخست این است كه شما واژه‌ها و لغت‌های قرآن را بدون مراجعه به کتب لغت بفهمید. این قدم نخست. شما این كار را بكنید بعد بیایید نزد من و من از شما امتحان می‌گیرم. اگر امتحان‌تان موفق بود قدم‌های بعدی را من خودم در خدمت شما هستم. روزی روز به روز است. الآن روزی شما همین است.

بعدها ایشان فرمود چطور شما كتاب بغل می‌كنید سر ساعت معین می‌آیید در محضر استاد می‌نشینید و درس فرا می‌گیرید؟ شما برای اینكه از كلاس قرآنی بهره‌مند شوید توصیه من برای شما این است كه شب یك ساعت معینی را مشخص كنید. چطور برای سر درس اشارات آمدن سر ساعت هشت حاضر می‌شوید، همین‌طور برای درک کلاس خدا ساعتی را مشخص كنید. اگر بپرسند كجا؟ بگویید می‌خواهم بروم كلاس خدا. چه درسی؟ درسِ قرآن. می‌خواهم بگویم اینگونه نسبت به تربیت افرادی كه در محضر ایشان بودند تعامل داشت و فرمایش می‌فرمود.

دو خاطره دیگر من خدمت‌تان عرض كنم. یك خاطره این است كه ایشان می فرمودند: من روزی صبح از نانوایی بر می‌‌گشتم. در مسیر که می‌آمدم به طرف خانه. بوی بسیار بدی شامه مرا آزار داد. هر چه جلوتر می‌رفتیم شدیدتر می‌شد. تا رسیدیم سر كوچه دیدیم بله یك گاری زباله است و تمام این بوها از این گاری است، با كمال تعجب دیدم یك بنده خدا كنار این گاری ایستاده است و چوبی دستش گرفته است و دارد این زباله‌ها را زیر و رو می‌كند. فهمیدم این بنده‌خدا دنبال چیزی قیمتی است تا آن گرفته و بفروشد و این طریق ارتزاق كند. تا این را دیدم دوان‌دوان به طرف خانه آمدم و عبا را یك طرف انداختم. رفتم طرف كتابخانه و شروع كردم در و دیوار و كتاب و قلم و آنچه را كه بود غرق بوسه كردم و با گریه و آه و ناله به طرف خدا گفتم خدایا شكر تو را كه رزق و روزی من را در این مسیر قرار دادی. من ورق می‌زنم و كتاب زیر و رو می‌كنم و زندگی می‌كنم، دیگران زباله زیر و رو می‌كنند و زندگی می‌كنند. من را اینطور آفریدی و دیگران را آنطور. من چقدر باید قدردان نعمت این علم و معرفت و مسائل مربوطه بوده باشم.

و خاطره دیگر آنکه روزی فرمودند: خداوند شما را در بهترین شهر كره زمین یعنی قم سكنی داد و بهترین لباس را که لباس انبیاء است بر قامت شما پوشاند و بهترین كالا را در دست شما قرار داده، بنابراین شما معطل چه هستید؟ چرا قدر نمی‌دانید؟ چرا نعمت جوانی را و این نعمت‌های خداداد را هدر می‌دهید و آنطور كه باید از آنها استفاده نمی‌كنید؟ وقتی که می‌دید جوانی فقط در اوهام زندگی می‌گذارند و به دنبال یك‌سری امور وهمی و خیالی هست. گریه‌اش می‌گرفت و می‌گفت ای‌كاش آن چشم تو مال من بود ای كاش آن سلامتی و جوانی كه تو داری مال من بود. من همه این‌ها را از دست داده‌ام. شما كه داری و می‌توانی چرا اینطور بیهوده می‌گردی؟

درجه حساسیت علامه نسبت به وحی و تعالیم انبیاء
نكته‌ای را كه به‌عنوان آخرین نكته عرض می‌كنم درجه حساسیت ایشان با همه تخصص‌های فلسفی، عرفانی و علوم مربوطه‌ای كه دارند نسبت به وحی و تعالیم وحی است و این را بیشتر برای افرادی عرض می‌كنم كه گمان می‌كنند كسانی كه به طرف فلسفه و عرفان و تخصص‌های مربوطه رفت دیگر مسائل مربوط به وحی و شرع و مكتب ولایت و این موارد در اینگونه افراد كمرنگ جلوه می‌كند.

عزیزان حاضر! ببینید این گفته‌ای را که می‌خواهم نقل کنم مربوط به کسی است که عمری را در اینگونه علوم و فنون سپری كرده است. حاصل این زحمت‌ها این است. ایشان می‌فرمود اگر ما فرض كنیم تمام بنی‌نوع انسان بشوند فارابی، تمام بنی‌نوع انسان بشوند بوعلی، تمام بنی‌نوع انسان بشوند ملاصدرا و میرداماد و انیشتین و افلاطون و سقراط، در این فضا اگر پیامبر بیاید و مبعوث شود این آیه باز صادق است كه «هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً.»
هر چه هستند و هر كه هستند در برابر آن كسی كه وحی می‌آورد امی و بی‌سواد هستند. این چه ارزیابی دقیق دقیق و حسّاس نسبت به وحی است که یک فیلسوف و یك عارف دارد.

چقدر بی‌معرفت هستند و چقدر كم‌معرفت و فاقد معرفت هستند كسانی كه می‌گویند اگر شخص به طرف عرفان و فلسفه برود دیگر تعالیم وحی در ذهن‌شان ضعیف و كمرنگ جلوه می‌كند.
اتفاقاً قضیه برعکس است چون حقایق برای چنین کسی روشن‌تر می‌شود حقایق را كه بر اساس حق و صدق به‌دست ما رسیده است بهتر می‌گیرند و بهتر می‌فهمند.

اصلاً‌ اینگونه علوم برای تقویت هاضمه من و شما است. برای توسعه دین من و شما است. هر چه دین ما توسعه‌اش بیشتر شود و هاضمه ما قوی‌تر شود این لقمه‌های وحیانی را بهتر می‌گیریم و بهتر هضم می‌كنیم و بهتر می‌فهمیم.

حس قدردانی استاد علامه
نکته دیگر در این زمینه حسّ قدردانی ایشان است. ایشان نسبت به افرادی كه برایشان كوچك‌ترین قدم را بردارند منظور می‌كند. آن آیه شریفه «انّا لا تضیع أجر من أحسن عملاً» اصلاً در وجود ایشان تمثل‌یافته است.

از جمله مصادیقی كه در این زمینه گویا است این است كه یك وقتی حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی اشاره به خانمش می‌كرد و می‌فرمود علامه حسن‌زاده آملی ایشان هستند نه من. اگر تحمل ایشان نبود و اگر صبر ایشان نبود و اگر سازگاری ایشان نبود مگر من می‌توانستم به كارهایم برسم و آن اهدافی را كه می‌خواستم دنبال كنم دنبال كنم. لذا عنوان علامه و آیت‌الله و فیلسوف و عارف را من لاحق ایشان می‌دانم و ایشان لایق این عناوین هستند. من فقط و فقط از این فرصت‌ها استفاده كردم. و اینها بودند كه این فرصت‌ها را برای من فراهم كردند.

این نهایت قدردانی یك انسان است در رابطه با خانواده خودش آن هم خانواده طلبه با آن همه مشكلات.

و مصداق دیگر قدردانی از نعمت جمهوری اسلامی و نعمت ولایت است. یك وقتی ایشان می‌فرمود اگر اسم كار من را لوس‌بازی نمی‌گذاشتند و اگر تلقی خوشی صورت می‌گرفت و مصون بود از تلقی‌های ناخوش، من این کتاب عیون مسائل نفس را كه در مسائل نفس و كتاب مهمی است و كتاب سر پیری من است، اسمش را می‌گذاشتم عیون خمینی.

برای قدردانی از شخصیت بی‌نظیر ایشان كه بنیانگذار جمهوری اسلامی و تمهید كننده تمام ترقّیات علمی و عملی برای حوزه‌ها. و كاری كه ایشان كرد واقعاً هیچ‌كدام از آقایان در طول تاریخ نكردند و الآن هم ایشان قدردان مسئله ولایت فقیه و شخص ولیّ فقیه هست و چقدر نسبت به مسئله حساس‌اند و توصیه می‌کنند.

یادم هست موقعی که بحرانی به‌وجود آمده بود، ایشان آن شخصی را كه آن بحران را به‌وجود آورده بود غیاباً محاكمه كرد. و خطاب به آن بنده خدا غیاباً می‌گفت فلانی گیرم كه تو أعلم فی الدهر هستی، نه أعلم فی العصر، آخر از این کارها چه می‌خواهی؟ این آقا، (اشاره به مقام معظم رهبری،) سید نیست كه هست، سابقه مبارزاتی ندارد که دارد، سابقه اجرایی ندارد كه دارد، حسن تدبیر ندارد كه دارد، در علم هم که ایشان شخص فاضلی است.

عملكرد ایشان هم که تاکنون خیلی زیبا اداره كرده، آخر چه می‌خواهید؟ چرا نمی‌گذارید اوضاع آرام باشد می‌خواهید همه چیز را به هم بزنید؟ بعد هم آن عناوین شش‌گانه را برای ایشان به‌كار برده بودند فوق‌العاده جالب توجه بود. یعنی: قائد ولی، سائس حفی، رائد وفی.

نكته پایانی آنكه ایشان در پایان متن مقدمه فص حكمت عصمتیه خطاب به مقام معظّم رهبری این آیه را مورد اشاره قرار می‌دهد: یا أیها العزیز، جئنا ببضاعة مزجاة.
و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته.
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:20
شخصیت ها و بزرگان
علامه حسن حسن زاده آملی، در سال 1307 هـ. ش برابر با 1347ق در روستایی از توابع شهرستان آمل، به دنیا آمد. وی در 8 سالگی، مادر و در 15 سالگی، پدر خویش را از دست داد و پس از آن، خاله اش سرپرستی او را به عهده گرفت. علامه آملی در 6 سالگی به مكتب خانه رفت. سپس دوره ابتدایی را در مدارس جدید آغاز كرد و تا دوره متوسطه پیش رفت. وی در سال 1323 هـ. ش، به تشویق آیت الله میرزا ابوالقاسم فرسیو، فراگیری علوم دینی را در مسجد جامع آمل آغاز كرد و در مدت 6 سال، دروس مقدمات و بخش هایی از شرح لمعه و قوانین الاصول را از محضر علمای شهر آمل فرا گرفت. سپس در سال 1329 هـ. ش به تهران مهاجرت كرد و در مدرسه حاج ابوالفتح تهران، به ادامه تحصیل پرداخت. آیت الله آملی در طول 13 سال اقامت در تهران، از محضر علمای بزرگ آن زمان هم چون حضرات آیات: سید احمد لواسانی، میرزا ابوالحسن شعرانی و میرزا مهدی الهی قمشه بهره ها برد و در فقه، اصول، علوم عقلی، تفسیر، تجوید، علم قرائات، پزشكی، درایه، رجال، ریاضیات و هیأت، از خرمن دانش آن بزرگواران، خوشه ها چید. وی در سال 1342 هـ. ش، با اندوخته های علمی بسیار وارد حوزه علمیه قم گردید و در علوم قرآنی، عرفانی و فلسفی از محضر علامه سید محمد حسین طباطبایی و برادرش علامه سید محمد حسن طباطبایی بهره مند شد. استاد حسن زاده آملی از بدو ورود به قم، تدریس معارف حقّه الهی و آموزش فنون ریاضی و هیأت را آغاز كرده و به پرورش علمی و روحی جویندگان علم و عمل، نگارش كتاب و فعالیت های گوناگون علمی همّت گمارد. آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی با تصدیق اجتهاد استاد حسن زاده، اجازه نامه روایی برای ایشان صادر كرده است. هم چنین بر برخی آثار استاد، تقریظ هایی از مرحوم شعرانی به چشم می خورد
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 1:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته