• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 145
زمان آخرین مطلب : 5898روز قبل
ادبی هنری
هر لحظه گنج بزرگی است! گنجتان را آسان از دست ندهید
جمعه 10/12/1386 - 14:23
کامپیوتر و اینترنت

اگر در ویندوز XP پنجره search باز باشد و به اینترنت متصل شوید به احتمال زیاد فایل مورد نیاز اجرای این پنجره خراب می شود و هنگام كار با این پنجره با پیغام خطای زیر مواجه می شوید.

Afile that is required to run search companion cannot be found. You may need to run setup.



راه حل این مشكل نصب دوباره search بر روی كامپیوتر است. برای این كار در منوی Run دستور systemroot%inf% را اجرا كنید. و فایل srchass.inf را پیدا كرده و بر روی آن كلیك راست كنید و سپس بر روی install كلیك كنید تا دوباره نصب شود . برای این كار احتمالا" CD ویندوز XP را لازم دارید. اگر پس از نصب مشكل حل نشد ممكن است فایل های Bar.xls.Balloon xls و LCL srch.xmlg هم خراب شده باشند. یكی دیگر از راه های حل این مشكل نصب service pack 1 بر روی ویندوز است.



جمعه 10/12/1386 - 14:22
دانستنی های علمی

حرف E بیشتر از تمام حروف انگلیسی، در کلمات بکار می‌رود در حالیکه حرف Q کمترین کاربرد را دارد!


خورشید
۳۳۰۳۳۰ مرتبه بزرگتر از زمینه!
 
 

 


جمعه 10/12/1386 - 14:17
دانستنی های علمی

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:
امروز بهار است، ولی من نمی توانم آنرا ببینم

جمعه 10/12/1386 - 14:14
محبت و عاطفه

مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشـی خارج شد، دختری را دید که روی جـدول خیابان نشستـه بود و هق هق گریـه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: دختر خوب، چرا گریه می کنی؟
دختر در حالی که گریه می کرد، گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط 75 سنت دارم در حالی که گل رز 2 دلار می شود. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ می خرم.
وقتی از گل فروشی خارج می شدند، مرد به دختر گفت: "مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم؟ دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد.
مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.
مرد دلش گرفت، طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد.

جمعه 10/12/1386 - 14:11
خواستگاری و نامزدی

قلبتان را از نفرت پاک کنید

ذهنتان را از نگرانی ها دور کنید

ساده زندگی کنید

توقعتان را کمتر کنید

 

جمعه 10/12/1386 - 14:7
دعا و زیارت

امام حسین علیه السلام فرمودند


لا یأمن یوم القیامة إلا من خاف الله فی الدنیا


هیچ کس روز قیامت در امان نیست ، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد


(
بحار الانوار،ج 4،ص 19)

چهارشنبه 8/12/1386 - 21:5
دعا و زیارت
ای ز صولت لا فتی الا علی در شأن تو
 
می برد شمر از سرت معجر، فکیف تصبحون؟
آل بو سفیان به عزت، فی بیوت آمنین

آل ما دور از وطن، یا لیت قومی یعلمون
 
انعم الله علینا برسول مدنی

هو جدی، و ابی و واسط الکون علی
 
خیرة الله من الخلق أبی

بعد جدی، فأنا ابن الخیرتین
فضة قد خلصت من ذهب

فأنا الفضه و ابن الذهبین
 
ذهب ٌمن ذهب ٍ فی ذهب ٍ

و لجینٌ فی لجین ٍ فی لجین ٍ
 
 
 
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
لم یا قوم تریدون ببغی و فساد

لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد
لیس والله سوانا خلف بعد النبی

فرض الله علی طاعتنا کل عباد
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر
چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر
و ستجزون من الله اذا قام قیامة
 
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر
چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر
همه در ریختن خون من آن بی کس و یاور
شده آماده و بگرفته به کف نیزه و خنجر
و ستجزون من الله اذا قام قیامة
لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟

لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟
لیس والله سوأنا خلف بعد النبی

فرض الله علی طاعتنا کل عباد
 
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
من له جد کجدی فی الوری

او کشیخی؟ فأنا ابن العلمین
فاطم الزهرا امی، و ابی
 
قاصم الکفر ببدر و حنین
عبدالله غلاما یافعا

و قریش یعبدون الوثنین
یعبدون اللات و العزی معا

و علی کان صلی القبلتین
 
 
فأبی شمس، امی قمر
 
فأنا الکوکب و ابن القمرین
 
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
چیست تقصیر من ای قوم که امروز جهانی
شده آماده به قتلم همه با تیغ و سنانی؟
در شما نیست ز اسلام نه نامی و نشانی
أنا عطشان و قد احرق نطقی و لسانی
أنا ظمئان و قد احرق قلبی و فوادی
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت
تو ای شمر ستمکار
تو ای ملحد مکار
تو ای کافر غدار
اگر من نشناسی، بگویم بشناسی
حسینم و ضیاء القمرینم، قتیل الودجینم

امام الحرمینم أنا الفضه وابن الذهبینم
 
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
منم شهپر جبریل منم آیه ی تقدیر
منم عرش و منم فرش
منم کرسی و لوح و قلم و باعث ایجاد دو عالم
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
 
 
چهارشنبه 8/12/1386 - 21:1
دعا و زیارت
از بودن خسته ام. از درک واژه ی حیات ناتوانم.در اندوه خویش غرق شده ام .سرشار از تکرارم در این سکون زندگی. سر گردان وبی پناه بر روی دایره ی کم رنگ خلقت درجا میزنم . به نگاه آفتاب مشکوکم چرا که روزی  بی رحما نه بر خورشید عالم تا ب خیره شده بود. از زلالی وصداقت آب بی زارم چرا که به شفافی نگاه عباس رحم نکرد.خدایا صبورا مهربانا چهل روز است که از عاشورا میگذرد قلب جها ن دیگر نای تپیدن ندارد. پس غیرت آسمان کجا رفته؟ زمین چقدر گستاخانه هنوز به زندگی ادامه میدهد. یک اربعین از اوج نامردی میگذرد. یک اربعین است که سر امام مظلومیت بر نیزه رفت و آسمان دیده و زمین تاب آورده. در سکوت وهم انگیز خیال بغض دلم میشکند گریه امان نگاهم را بریده است. قلبم در سینه پرپر میزند و مظلومیت عباس و اقتدار علی اصغر را آه میکشد. خداوندا اینک باز اربعین حسین آمده است. باز عرق شرم پیشانی انسانیت را نمناک کرده است . باز بشر از وجود خویش خجالت زده میشود. و باز مثل همیشه امام رئوف و مهربان ما حسین بن علی  نگاه بخشایشگر خویش را بر بشر میتاباند و بر حاجات ما آمین میگوید. دلم دیگر از داغ علی اصغر مرده است حالا چگونه این دل میتواند در تولد دوباره زمین لبخند بزند؟ کدام تولد؟ کدام زندگی؟ کدام امید ؟ اصلا مگر میشود بعد از حسین به زندگی ادامه داد؟ نه نمیشود............ زندگی ما بعد از حسین عین محکومیت است. ای کاش از خجالت آب میشدیم تا هیچ گاه روی سیاه ما بر نگاه مادرش زهرا نیفتد. آخر هیچ جای دنیا این رسم امانت داری نیست. هیچ جای جهان این رسم اربا ب و بندگی نیست. بیایید به تمام دنیا فخر بفروشیم برای داشتن چنین اربابی . بیایید آن طور که باید لطفش را پاس داریم و حرمتش را نگاه داریم
چهارشنبه 8/12/1386 - 15:29
دانستنی های علمی

 در روز سختی عظمت روح و توانائى اشخاص معلوم می گردد   .

حضرت محمد

چهارشنبه 8/12/1386 - 15:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته