• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1210
تعداد نظرات : 190
زمان آخرین مطلب : 5584روز قبل
خاطرات و روز نوشت

 همه چیز بر عکس اتفاق میفته ,برای دیدن اونکه ارزش نداره میدویم ,و برای اونکه ارزش داره پامون توی باتلاق شک و تردید گیر میکنه دلمونو به اونی میدیم که میشکونتش ,و از اونی میگیریم که ازش محافظت میکنه

يکشنبه 23/10/1386 - 12:32
خاطرات و روز نوشت

Where love is, God is also.

 .هر کجا محبت باشد، خدا هم هست

يکشنبه 23/10/1386 - 12:31
خاطرات و روز نوشت

God is in your heart, yet you search for Him in the wilderness.

خدا در قلب توست و تو در بیابان ها به دنبالش می گردی

يکشنبه 23/10/1386 - 12:30
خاطرات و روز نوشت

The nearer the soul is to God, the less its disturbances, since the point nearest nearest the circle is subject to the least motion.

هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است .زیرا نزدیک ترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد

يکشنبه 23/10/1386 - 12:28
خاطرات و روز نوشت

 Every happening, great and small, is a parable whereby God speak s to us, and the art of life is to get the message.

 هر اتفاقی که می افتد، چه کوچک چه بزرگ، وسیله ای است .برای آن که خدا با ما حرف بزند و هنر زندگی دریافت این پیام هاست

يکشنبه 23/10/1386 - 12:27
شعر و قطعات ادبی

 شكر نعمت كنم از لطف خدای تو علی

 چون مرا داده سعادت به ولای تو علی

 تا ز مادر متولد شدم ای راحت جان

جان من گشت مصفّا به صفای تو علی

شیر مادر به تولای تو می نوشیدم

 ای همه هستی من باد فدای تو علی

من كه هستم كه زبان بازبه مدح تو كنم؟

چون بودكَون ومكان نغمه سرای توعلی

يکشنبه 23/10/1386 - 12:24
شعر و قطعات ادبی

قومی متفکرند اندر ره دین

 قومی به گمان فتاده در راه یقین

 میترسم از آن که بانگ آید روزی

 کای بیخبران راه نه آنست و نه این

 !!!!!!!!!!!!!!!!

يکشنبه 23/10/1386 - 12:20
خاطرات و روز نوشت

در قدرت حق نظاره کردن، چه خوش است

 وز مردم بد کناره کردن، چه خوش است

هر دل که در او مهر الهی نبود

آن دل به هزار پاره کردن چه خوش است

يکشنبه 23/10/1386 - 12:19
خاطرات و روز نوشت

 سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

دوشنبه 17/10/1386 - 12:29
شعر و قطعات ادبی

 باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه

 یادم آید كربلا را دشت پر شور و نوا را

 گردش یك روز غمگین گرم و خونین

 لرزش طفلان نالان زیر تیغ و نیزه ها را

 باز باران با صدای گریه های كودكانه

 از فراز گونه های زرد و عطشان

 با گهرهای فراوان می چكد از

 چشم طفلان پریشان پشت نخلستان نشسته

دوشنبه 17/10/1386 - 12:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته