• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 273
زمان آخرین مطلب : 4913روز قبل
خانواده

 

خوشا به حال آنانكه نیاز خود را به خدا احساس می‌كنند.

زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.

خوشا به حال آنان که مهربان و با گذشت اند ،

زیرا از دیگران گذشت خواهند دید.

خوشا به حال پاکدلان ، زیرا خدا را خواهند دید.

گمان مبرید که آمده ام تا

 تورات موسی و نوشته های سایر انبیاء را منسوخ کنم ؛

من آمده ام آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم.

  هر که احکام خدا را اطاعت نماید

 و دیگران را نیز تشویق به اطاعت کند ،

 در ملکوت آسمان بزرگ خواهد بود.

 او (خدا) آفتاب خود را بر همه می تاباند ؛

 چه بر خوبان ، چه بر بدان ،

 باران خود را نیز بر نیکوکاران و ظالمان می باراند.

از کسی ایراد نگیرید تا از شما نیز ایراد نگیرند.

زیرا هر طور که با دیگران رفتار کنید ،

 همانگونه با شما رفتار خواهند کرد.

 چرا پر کاه را در چشم برادرت می بینی ،

 اما تیر چوب را در چشم خودت نمی بینی؟

 چگونه جرأت می کنی بگویی :

 اجازه بده پر کاه را از چشمت در آورم ،

 در حالی که خودت چوبی در چشم داری؟

بخواهید تا به شما داده شود ، بجویید تا بیابید ،

 در بزنید تا به روی شما باز شود ،

زیرا هر که

 چیزی بخواهد ، به دست خواهد آورد ،

و هر که بجوید ، خواهد یافت .

 کافی است در بزنید که در به رویتان باز می شود.

آنچه می خواهید دیگران برای شما بکنند ،

 شما همان را برای آنها بکنید

دوشنبه 26/7/1389 - 14:3
داستان و حکایت
در پشت پنجرة نقره




نقره برداشتم به او دادم قبول نمیكرد، اصرار كردم و او پذیرفت بعد از آن چند مرتبه همدیگر را ملاقات كردیم و او چیزی نگفت تا یك مرتبه به من گفت ای رفیق میدانی قضیة آن روز كه به من پول دادی چه بود گفتم مگر قضیه ای بود؟ گفت بلی آن روز من آن قدر دلتنگ بودم كه از پریشانی خود به خدمت امام رضا (ع) عرض كردم ای آقای من به من نظر مرحمتی فرما خودت میدانی من چندمرتبه پول در ضریحت ریختم اكنون اگر مرحمتی نمیكنی آن پولها را به من عنایت فرما وقتی شما آن وجه را به من دادی و من حساب كردم متوجه شدم كه آن وجه همان وجهی بود كه من به ضریح ریخته بودم.

 

(كرامات رضویه ج 1 ص 187).
دوشنبه 26/7/1389 - 11:45
داستان و حکایت

درخت بادام در خانه میزبان


مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه علیه ، به نقل از محمّد بن احمد نیشابورى از قول جدّه اش خدیجه ، دختر حمدان حكایت كند:
در آن هنگامى كه امام رضا علیهما السلام در مسیر راه خراسان وارد شهر نیشابور گردید، به منزل ما تشریف فرما شد.
امام علیه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حیات خانه ما یك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و یك ساله به ثمر رسید؛ و هر سال ثمره بسیارى مى داد.
و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا علیه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است ، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت ، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافیت و سلامتى خود را باز مى یافت .
و حتّى نابینایان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زایمان برایشان سخت و غیرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند.
و همچنین حیوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسیله آن درخت متبرّك مى ساختند.
پس ا آن كه مدّت زمانى از این جریان گذشت ، درخت بادام خشك شد و جدّم ، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتیجه چشم هایش كور و نابینا گردید.
و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و یكى از ثروتمندان مهمّ شهر نیشابور بود - آن درخت را از ریشه قطع و نابود كرد و او نیز به جهت این كار، تمام اموال و زندگیش متلاشى شد و بیچاره گردید، كه دیگر به هیچ عنوان توان امرار معاش نداشت .
و راوى در نهایت گوید: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسیارى به بركت امام رضا علیه السلام از آن ظاهر مى گردید و مردم ؛ بلكه حیوانات از آن بهره مى بردند.
دوشنبه 26/7/1389 - 11:41
داستان و حکایت

ختم قرآن یا اندیشه در آن



مرحوم شیخ صدوق ، طبرسى و دیگر بزرگان به نقل از ابراهیم بن عبّاس حكایت كنند:
در طول مدّتى كه در محضر مبارك امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام بودم و در محافل و مجالس گوناگون ، همراه با آن حضرت شركت داشتم ، هرگز ندیدم سخنى و مطلبى در مسائل دین و امور مختلف از آن حضرت سؤ ال شود؛ مگر آن كه بهتر و شیواتر از همه پاسخ مى فرمود.

و در همه علوم و فنون به طور كامل آگاه و آشنا بود؛ و نیز جوابى را كه بیان مى نمود در حدّ عالى قانع كننده بود؛ و كسى را نیافتم كه از او آشناتر باشد.
همچنین ماءمون در هر فرصت مناسبى به شیوه هاى مختلفى ، سعى داشت تا آن حضرت را مورد سؤ ال و آزمایش قرار بدهد؛ ولى امام علیه السلام در هیچ موردى درمانده نگشت ؛ و بلكه در هر رابطه اى كه از آن حضرت سؤ ال مى شد، به نحو صحیح و كامل پاسخ ، بیان مى فرمود.
و معمولا مطالب و جواب سؤ ال هائى كه حضرت بیان مى فرمود، برگرفته شده از آیات شریفه قرآن بود.

آن حضرت قرآن را هر سه روز یك مرتبه ختم مى كرد؛ و مى فرمود:
اگر بخواهم ، مى توانم قرآن را كمتر از این مدّت هم ختم كنم و تلاوت نمایم .

ولیكن من به هر آیه اى از آیات شریفه قرآن كه مرور مى كنم درباره آن تاءمّل مى كنم و مى اندیشم ، كه پیرامون چه موضوعى مى باشد، در چه رابطه یا حادثه اى سخن به میان آورده است ؛ و در چه زمانى فرود آمده است .

و هرگز بدون تدبّر و تاءمّل در آیات شریفه ، از آن ها ردّ نمى شوم ، به همین جهت است كه مدّت سه روز طول مى كشد تا قرآن را تلاوت و ختم كنم .


 

دوشنبه 26/7/1389 - 11:33
سخنان ماندگار

امام رضا (ع) می‌فرمایند:

گناهان كوچك راهی بسوی گناهان بزرگ هستند و هر كه در گناهان اندك از خدا نترسد

در گناه بسیار هم از او ترسی نخواهد داشت

بحار‌الانوار ج68 ص174

 

 

دوشنبه 26/7/1389 - 10:53
اهل بیت
ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا

...
میلاد هشتمین امام، هفتمین قبله
و دهمین کشتی نجات
آقا امام رضا (ع) بر شما مبارکباد.


دوشنبه 26/7/1389 - 10:31
طنز و سرگرمی

داشتم با ماشینم می رفتم سر كار كه موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید الووو.. ، فقط فوت كرد !

گفتم اگه مزاحمی یه فوت كن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت كن . دوتا فوت كرد .

گفتم اگه زشتی یه فوت كن اگه خوشگلی دوتا فوت كن دوتا فوت كرد .

گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت كن اگه هستی دوتا فوت كن دوتا فوت كرد .

گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت كن اگه میتونی بیای دوتا فوت كن دوباره دوتا فوت كرد .

با خوشحالی گوشی رو قطع كردم فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم و با ادكلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمی گنجیدم

فكرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در میومدم كه زنم صدام كرد و گفت ظهر ناهار میای خونه؟

اگه نمیای یه فوت كن اگه میای دوتا فوت كن

يکشنبه 25/7/1389 - 17:32
شخصیت ها و بزرگان

سخنان عاشقانه رهبر انقلاب با یك خانواده شهید

رهبری كه در برابر قدرتهای ستمگر و شیطان بزرگ، همچون كوهی آتشفشان می‌خروشد، اینجا در كنار سجاده عبادتش و در تعقیب نمازش، با نسیم بهاری تبسمش و باران عطوفت كلامش، جان و دل یادگاران شهید راه خدا را می‌نوازد.

حجت الاسلام رحیمیان خاطره ای از دیدار رهبر انقلاب با خانواده یك شهید نقل كرده كه بسیار خواندنی و عبرت آموز است.

متن خاطره به این شرح است:

در سال 1378 در مراسم ختم یكی از مدیران بنیاد شهید كه متاسفانه بر اثر تصادف فوت كرده بود در مسجد ساری، شخص ناشناسی آمد و یك كاغذ كوچك به دست من داد و رفت.


كاغذ را باز كردم دیدم نوشته است كه همسر شهید كریمی در فلان روستای شهرستان نكا، دو فرزند داشته است (یك پسر و یك دختر). پسر سرطان گرفته و از وقتی كه سرطان او آشكار شده، بیشتر از چهار ماه طول نكشیده و فوت كرده است (یك پسر 19 ساله بسیار نورانی و خوش‌چهره). تقریبا همزمان یعنی دو ماه بعد از شروع سرطان پسر، متوجه شده‌اند دختر هم كه 18 ساله بود، سرطان حنجره گرفته است و نوشته بود كه مادر در وضعیت بدی است و دختر هم در حالت احتضار است. 


با اینكه می‌خواستیم شب به تهران برگردیم، منصرف شدیم و با چند تن از مسئولان استان به منزل آنها در یكی از روستاهای شهرستان نكا رفتیم.

شوهر این زن حدود 18 سال پیش شهید شده بود. در آن زمان دخترش نوزاد و پسر یك ساله بوده است. این زن بچه‌ها را مثل دسته گل بزرگ كرده بود. پسر،آنچنان كه توصیف می‌كردند و عكسش هم آنجا بود، مثل یك قطعه نور بود.


مادر، دست‌تنها، هم نقش مادر را برای فرزندان ایفا كرده بود و هم نقش پدر را. پسر 19 ساله كه تازه دیپلم گرفته بود بعد از 4 ماه سرطان تازه ده روز پیش فوت كرده و دختر هم از دو ماه قبل، سرطان حنجره گرفته بود. 


دختر در گوشه اتاق رنگ پریده و باوضعیت بسیار نحیف در كنار مادری كه بعد از 18 سال فقدان شوهر و سرپرست زندگی خود و غم از دست دادن جوان رعنا و دلبندش در طی چند روز گذشته، حالا شاهد و ناظر از دست رفتن دختر 18 ساله‌اش در بستر بیماری بود. صحنه‌ای غیر قابل تصور و واقعا فضای غم‌آلود و بسیار متاثر كننده‌ای بود. من یك ساعت صحبت كردم كه شاید دختر و مادر یك كلمه حرف بزنند یا كمی چهره آنها باز شود، ولی اصلا تاثیری نداشت. 


گفتم، "اگر الان مایل باشید همین فردا شما را با هزینه خودمان به كربلا بفرستیم. " ماه شوال بود. گفتم، "حج نزدیك است. اگر اجازه بدهید برای حج امسال هر دو نفرتان را به مكه بفرستیم. " هیچ واكنشی نشان ندادند. . وقتی مكه و كربلا را جواب ندادند، مشهد را گفتیم كه باز هم جوابی نشنیدیم. بعد گفتیم: "هر كاری داشته باشید ما در خدمت شما هستیم، ان‌شا‌ءالله كه مشكلی نیست، مساله مهمی نیست. ان‌شاءالله خوب می‌شوید. (نخواستیم اعتراف كنیم كه سرطان بیماری مهلكی است. ) ولی اگر لازم باشد یا پزشكها تشخیص بدهند به هر جای دنیا كه باشد شما را اعزام و هزینه‌اش را هم پرداخت می‌كنیم. " هرچه گفتیم، نه دختر ونه مادر یك كلمه حرف نزدند. ساعت 12 شب شده بود. باید بلند می‌شدیم و رفع زحمت می‌كردیم. جمع زیادی همراه ما بودند (استاندار و مسئولین استان)، گفتیم: "بالاخره باید مرخص شویم. یك چیزی بگویید تا ما برویم. " بعد از التماس كردن ما، احساس كردیم دختر می‌خواهد سخنی بگوید. تمام حاضران سراپا گوش شدند تا بشنوند كه او در این حالت چه می‌گوید و چه می‌خواهد. جمله كوتاه، اما عجیب او بعد از یك ساعت صحبت كردن دیگران و پیشنهاد حج و زیارت عتبات عالیات و اعزام به خارج برای درمان، فضای مكدر و تاریك غم‌های سنگین را شكافت و دلها را لرزاند و به چشمهایی كه تا آن لحظه به خاطر رعایت حال خانواده از باریدن اشك امساك كرده بودند رخصت داد تا در شگفتی جلوه حق و بهار عشق به ولایت با گریه شوق، دلهای غمزده را سبكبال و سبكبار كنند. دختر با صدای نحیفی گفت: "من فقط یك آرزو دارم، آرزویم این است كه قبل از مردن، قبل از اینكه از دنیا بروم، چشمم به جمال آقایم، رهبرم و نایب امام زمانم روشن شود! " 


به محض بازگشت به تهران موضوع را با دفتر مطرح كردم. قرار شد هر وقت به تهران آمدند ملاقات انجام شود. چند روز بعد خانواده شهید به همراه دامادشان كه یك معلم متدین است به همراه راننده‌ای از بنیاد شهید ساری به تهران آمدند.

همگی آنها را به دفتر بردم. آن روز فقط برنامه نماز ظهربود. در صف نماز آماده نشستیم. اذان شدو رهبر فرزانه انقلاب وارد شدند.

معظم‌له مطلع بودند و با ایشان احوالپرسی گرمی كردند و به نماز ایستادند.

همسر و فرزند شهید به حاجت خود رسیده بودند. نماز جماعت هم فراتر از انتظارشان بود. بعد از نماز،مقام معظم رهبری برخلاف معمول در كنار سجاده رو به خانواده نشستند و آنها از صف عقب در كنار خود فراخواندند، با یكایك آنها صحبت و با تفقد و مهربانی از همه چیز سوال كردند. امواج محبت فضا را پر كرده بود. معلوم نبود مراد كیست و مرید كدام است. هر دو طرف مرید بودند و مراد، عشق متقابل آنها بود كه مثنوی وحدت را می‌سرود و ظلمات "كثرت " در نور وحدت محو شده بود، زنگار افسردگی رسوب یافته در آشیانه قلبشان با برق شادی وصال زدوده می‌شد و غبار غم‌های دیرین با وضوی عشق در چشمه‌سار زلال ولایت از چهره آنان پاك می‌گردید. ترنم باران لطافت و لطف از سخنان دلنشین علی‌گونه رهبر، همراه با بارش اشك شوق همسر و دخترك یتیم شهید، زیباترین بهار بهشتی را در بوستان گلهای محمدی به نمایش گذاشته بود. 


در آیینه این صحنه دلربا، صدها و هزارها خاطره زیبا و دلنشینی كه در مدت ربع قرن در محضر آفتاب انقلاب، خمینی عزیز از عشق متقابل امام و امت از نزدیك مشاهده كرده بودم، بار دیگر در ذهنم زنده گردید و یكجا در برابر عظمت و شكوه دل‌انگیز انسان‌دوستی و محبت بی‌پایان امامان حق در طول تاریخ و عشق متقابل انسانهای پاك سرشت نسبت به آنها كه بار دیگر در پرتو امامت و ولایت الهیه در عصر حاضر متجلی می‌یافتم، با تمام وجود احساس و باور كردم.

آری، ولی امر و رهبر، یعنی شبیه‌ترین مردم به پیغمبر(ص) است؛ پیغمبری كه در مقام تجلی قهر الهی، مجری فرمان شدت عمل درجهاد با كفار و منافقان است. "جاهد‌الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم "


و قرآن او را به همراه جمع پیروانش به "اشداء علی الكفار " توصیف فرموده است و همو كه در مقام تجلی رحمت حق جلّ و علا باید بال فروتنی و محبتش را برای مومنانی كه از او تبعیت می‌كنند، بگشاید. "واخفض جناحك لمن اتبعك من ‌المومنین "

به همین گونه، رهبری كه در برابر قدرتهای ستمگر و شیطان بزرگ، همچون كوهی آتشفشان می‌خروشد، اینجا در كنار سجاده عبادتش و در تعقیب نمازش، با نسیم بهاری تبسمش و باران عطوفت كلامش، جان و دل یادگاران شهید راه خدا را می‌نوازد. هر چند عقربه ساعت، گذشت زمانی نسبتا طولانی را در نظر حاشیه‌نشینان خاكی باز می‌نماید، اما آنگاه كه معراج محبت و ولایت به معراج نماز می‌پیوندد و ارواح وارسته از عالم طبیعت و تعلقات مادی، زمین و زمان را پشت‌سر می‌گذارند، گویی تمام برنامه‌های عادی به هم می‌ریزد، زمین قطعه‌ای از بهشت نور می‌گردد و زمان در آن میان گم می‌شود. 


این گفت و شنود صمیمانه، به طور بی‌سابقه و كم‌نظیری به طول انجامید. رهبر معظم انقلاب چند جلد قرآن خواستند، برای هر یك وحتی راننده كه برادر دو شهید بود و حضرت آقا در طی گفت وگوی خود به آن پی برده بودند، متنی را در صفحه اول قرآن كه مشتمل بر ابراز ارادت و محبت به خانواده شهید و شهید بود، با كمال آرامش و زیبایی مرقوم و امضا كردند.

درهمان حال كه مشغول نوشتن بودند این نكته را بیان كردند كه "در طول نزدیك به 20 سال، چه در زمان ریاست جمهوری و چه بعد از آن مرتب سعی كرده‌ام به منازل شهدا بروم و یك جلد كلام‌الله مجید نیز به آنها اهدا كنم، همواره مقید بوده‌ام كه در پایان جمله‌ای كه در كنار قرآن نوشته‌ام، آخرین كلمه نام شهید باشد تا نام و امضایم در كنار نام شهید قرار گیرد، با این امید كه حداقل به بركت مجاورت كتبی و لفظی با نام شهید، خداوند مرا با آنها نزدیك و محشور فرماید. "

سپس قرآن را همراه با هدیه‌ای دیگر به یكایك آنها اهدا فرمودند و برخاستند. فكر كردیم جلسه تمام شد و هنگام خداحافظی فرارسیده است، اما...

آقا روی سجاده رو به قبله ایستادند و فرزند و مادرش نیز كنار ایشان ایستادند. فضای معنوی و روحانی به نقطه اوج رسید، آنچنان كه درك و تصور آن در اندیشه و خیال نمی‌گنجید. رهبر با بستن چشمان خود از عالم طبیعت، چشم دل را یكسر به سوی خدا گشودند و خانواده شهید با همه وجود، چشم به چهره نورانی بنده صالح خدا دوختند. رهبر با زمزمه ملكوتی دعایش و دختر و همسر شهید با گریه و اشك بی‌امانشان، زمانی طولانی را سر كردند و كوتاه سخن اینكه وصف آن حالت و ترسیم آن منظره با هیچ بیان و زبانی میسور نیست، فقط می‌توانم بگویم هر كه آنجا بود و من سنگدل آنچنان گریستند و گریستم كه كمتر به یاد دارم.

يکشنبه 25/7/1389 - 14:35
ازدواج و همسرداری

نكاتی برای صمیمیت در زندگی(2) 

فقط آقایان بخوانند:

نکاتی که در زیر میخوانید نکاتی بسیار ساده و سطحی هستند که اثر بسیار زیادی در ایجاد صمیمیت بین زن و مرد و در نهایت ارامش روحی دارد. از شما خواننده گرامی خواهش میکنم که قبل از اینکه قضاوت کنید این متن را تا اخر بخوانید . اینها  خلاصه نظرات یک پزشک روانشناس  است که در یک سمینار علمی  مطرح نمودند.  و بنده خلاصه انرا به حضورتان تقدیم میکنم:زنها را درک کنید تا صمیمیت زیاد شود.تنها حسی که این موجود آسمانی را هراسان میکند . عدم درک متقابل از سوی همسرش میباشد.همانقدر که مردان از عدم شایستگی میهراسند.زنان از اینکه احساسات و عواطفشان درک نشود بیمناکند.اگر میخواهید مردی نمونه باشید باید بدانید که:1-   زنان باید درک شوند.نیازها و عواطف و حضور او را درک کنید.شما باید شادی و ناراحتی و سر زندگی و کسالت و همه حالات او را درک کنید .2-   زن با صحبت کردن آرام میشود.همین که شروع به تعریف کردن میکند انگار که مسایلش به بهترین صورت حل میشود.هرگز او را از تعریف کردن و صحبت کردن باز ندارید.3-   گوش کنید. فراوان و فراوان به حرفهایش گوش کنید. وانمود نکنید که دارید به حرف هایش گوش میکنید بلکه واقعا به  حرفهای او دقت کنید.گوش کردن به صحبتهای زن بذر صمیمیت را در دل شکننده او میکارد.هنگامیکه صحبت میکند صمیمانه و با مهر و محبت نگاهش کنید و به حرفهایش دقت کنید.4-   راه حل ندهید.سریع پیشنهاد و راه حل ندهید.زن نمیگوید که شما مشکل را حل کنید.او میگوید چون فقط میخواهد که گفته شود.و نه اینکه به سرعت مسئله حل شود.اگر میگوید سرم درد میکند نگویید برو دکتر.بگذارید به صحبتش ادامه دهد.5-   زن به توجه شما نیاز دارد .به او توجه کنید.به نیازهایش . به لباسهایش. به صورتش. به آرایش جدیدش.به ....به فعالیتهای روزانه اش و به صبوری و اخلاق نیکویش. به تبسم و اخم او به همه چیز ...6-   به مهمانی که میروید بین مردم غرق نشوید و هر از گاهی به دنبال او نیز بگردید . هم توجه کنید و هم به او فضا بدهید.او کفشی جدید خریده و از شما نظر میخواهد شما به او میگویید کفش خوبی است . او میداند که کفش خوبی خریده او میخواهد بشنود که " فوق العاده است"7-   زن مرد را مقتدر دوست دارد .مرد نباید ابراز ضعف نماید حتی اگر ضعیف باشد.دست کم نشان دهید که مقتدر هستید.با شخصیت و محترم باشید.ورزش کنید و خرابی های خانه را به سرعت اصلاح کنید.مسوولیت پذیر باشید.8-   زن دوست دارد که به او احترام بگذارید.به او احترام بگذارید.تنها خدا میداند که احترام گذاشتن به او چقدر برایش لذتبخش است. مرد و زن در جلوی در ایستاده است . زن واقعا" لذت میبرد اگر شما به او بگویید اول شما بفرمایید. آری به همین سادگی . هرگز زن را در برابر دیگران سرزنش نکنید حتی اگر اشتباه مسلمی مرتکب شده باشد.9-   زن به اعتبار نیاز دارد.زن را یکی از معتبرترین  فرد خانواده معرفی کنید.البته بدون لطمه زدن به شخصیت خودتان.10-                      به همسرتان قوت قلب بدهید.به او اطمینان دهید که دوستش دارید.به زبان بیاورید و بگویید دوستت دارم . عزیزم دوستت دارم. اری همین جمله را به زبان بیاورید . نگویید این کلمه لوس است.به او بگویید خانه بدون او روح ندارد. این جملات به زن قوت قلب میدهد که او  در کانون عشق و محبت همسرش واقع شده است.  چند نکته به اقایان  برای حمایت عاطفی از همسرانشان اگر میخواهید که همسرتان همواره زنی با طراوت و سرزنده و مادری سنجیده و مهربان برای فرزندتان باشد تصور نکنید که مجبورید بهای سنگینی برای حصول به این نتیجه بپردازید.فقط کافیست دقایقی را دقیقا" به حرفهای او گوش دهید.1-   وقتی احساس میکنید  همسرتان ناراحت است منتظر حرف زدن او نمانید.اگر شما آغاز گر صحبت باشید 50 درصد ناراحتی اش را از بین برده اید.نگذارید سکوت طرفین فضای سنگینی بر خانه حاکم کند2-   وقتی به او اجازه صحبت میدهید بدانید ناراحت شدن از اینکه او چرا ناراحت است کمکی به حل مسئله نمیکند.3-   از قطع کردن صحبت او جلوگیری نکنید4-   وقتی نمیدانید چه بگویید حرفی نزنید.اگر نمیتوانید حرف مثبتی بزنید و اگر به هر دلیلی نمیتوانید جانب احتیاط را نگه دارید بهتر است ساکت بمانید5-   اگر همسرتان قصد صحبت نداشت با طرح سوال او را به صحبت وادار نمایید.6-   احساسات او را اصلاح نکنکید . و در مقام داوری بر نیایید7-   تا حد امکان ارامش خود را حفظ کنید .واکنش نشان ندهید. چرا که اگر برای لحظه ای کنترل خود را از دست بدهید قطعا" شما بازنده خواهید بود و البته پشیمان! نکاتی که در بالا ذکر شد شاید در نگاه اول بسیار ساده و سطحی و بی اهمیت جلوه کند ولی باور کنید که با رعایت همین نکات ساده ( و البته بی هزینه ) بسیاری از مشکلات مربوط به نبود صمیمیت بین همسران حل میشود.  موارد بالا برای آقایان است  . به همین  صورت نکاتی هم وجود دارد که خانمها باید رعایت کنند  که به رعایت انها از سوی خانمها و رعایت نکات بالا از سوی آقایان قطعا" صمیمیت در زندگی پر رنگ تر خواهد شد .آری صمیمیتی که  اگر در خانه حاکم باشد همه مشکلات  کم رنگ میشوند و حاضر نخواهید بود که انرا با دنیا عوض کنید.مگر ما از زندگی چیزی جز صمیمیت و یکدلی و فضایی با عشق و محبت میخواهیم؟ مگر نه اینست که حتی ان کسی که بدنبال کسب ثروت است هدفش رسیدن به آرامش  است؟

منبع: سایت باز ایران

يکشنبه 25/7/1389 - 13:53
ازدواج و همسرداری

نكاتی برای صمیمیت در زندگی(1)

فقط خانمها بخوانندبه مردان قدرت دهید ، تا صمیمیت فوران كند . مرد موجودی عاشق قدرت است . مرد از اینككه قدرتمند باشد حظ میكند . در آشمان اوج میگیرد و شما را نیز همراه خود بالا میبرد. از اینكه توانا باشد یا احساس توانایی كند لذت میبرد. تا وقتی كه مشغول كشتن این احساس در مردان هستید بدانید كه تنها میتوانید خواب خوشبختی را ببینید. اگر قدرت مرد را نادیده بگیرید یا از آن انتقاذ كنید بدانید كه دیگر پری رویاهایش نخواهید بود.او دنبال كسی است كه به قدرتهایش ایمان داشته باشد. و حتی ضعفهایش را در جهت تقویت تواناییهایش مثبت جلوه دهد.پس بدانید كه:(لینک مطلب) 1-   اگر خودتان دارای درآمد هستید ،هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نكشید.حتی اگر درامد بیشتری داریدهرگز به روی خودتان هم نیاورید.بگذارید همسرتان فكر كند كه همه چیز در  دست اوست.و اداره امور خانه به دست قدرتنمد او اداره میشود.2-   مطلقا او را با كسی مقایسه نكنید.شوهر خواهرم دو تا خانه داردفلانی اینقدر درامد دارد و تو مثل گداها هستی.اگر واقعا به بهبود اوضاع مالی فكر میكنید او را برای تلاش بیشتر تشویق كنید.انتقاد دشمن صمیمیت است. 3-   تو بی عرضه ای ، فاتحه  خواندن بر صمیمیت است. تو بی عرضه ای یعنی فرو ریختن مرد. یعنی به دست خود خانه را خراب كردن. هر مفهوم  مشابه " تو بی عرضهای " فاتحه ای بر صمیمیت و عشق متقابل مرد است. 4-   شوهر خود را حلال مشكلات بدانید. مشكل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل كند.و تایید كنید كه تنها او قادر به حل این مسئله است.5-   به مردان اندرز ندهید.مردان دوست دارند كه مشكلات را به تنهایی  حل كنند.و اگر به شما چیزی نمیگویندیعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل كند.و در صورت لزوم با شما در میان میگذارند.با نصیحت نكردن زندگی خود را عاشقانه كنید.
 6-  سكوت مردان را نشكنیداین اشتباه خانمهاست كه وقتی مرد ساكت است مدام به سمت آنها میروند و با آنها حرف میزنند.اگر او ساكت است به سكوت نیازمند است.و احترام به این سكوت یعنی صمیمیت بیشتر. سكوت طولانی در زنان ممكن است به معنی آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها این طور نیست.7-   به مردان فضا بدهید گاهی او را رها كنیدتا با خود خلوت كندبا دوستان به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند.مدام دنبال او نباشد. فضای رها شدن! این چیزی است كه مردان گاهی به آن نیاز دارند. اگر به انها این فضا را هدیه بدهید. انها نیز به شما عشق میورزند.8-   مرد دوست دارد كه از او قدر دانی شود. تشكر به مرد قدرت پرواز میدهد.از هر كار كوچكی كه برای شما انجام میدهدتشكر و قدر دانی كنید.تا او نیز بی حساب به شما عشق بورزد.9-   مرد باید تایید شود.تواناییهای مرد را تایید كنیدو تاكید كنید او صاحب بهترین تواناییها و شایسته ترین همسر( شوهر) است.10-    باید مورد اطمینان باشد. به او اعتماد كنیدبا اطمینان خاط از اینكه او میتواند ، شما میتوانید به راحتی بسیاری از كارها را به بسپارید.11-    مردها را تشویق كنیدمرد عاشق تشویق است.كف زدن ها را فراموش نمیكند.. مرد،  افرین شما را تا عمر دارد  به خاطر میسپارد.من نیز لبخند شما را بعد از اجرای این قوانین طلایی برای همیشه به خاطر دارم نکاتی که در بالا ذکر شد شاید در نگاه اول بسیار ساده و سطحی و بی اهمیت جلوه کند ولی باور کنید که با رعایت همین نکات ساده ( و البته بی هزینه ) بسیاری از مشکلات مربوط به نبود صمیمیت بین همسران حل میشود. 

 موارد بالا برای خانمها است  . به همین  صورت نکاتی هم وجود دارد که اقایان  باید رعایت کنند  که با رعایت انها از سوی اقایان  و رعایت نکات بالا از سوی خانمها  قطعا" صمیمیت در زندگی پر رنگ تر خواهد شد .آری صمیمیتی که  اگر در خانه حاکم باشد همه مشکلات  کم رنگ میشوند و حاضر نخواهید بود که انرا با دنیا عوض کنید.

مگر ما از زندگی چیزی جز صمیمیت و یکدلی و فضایی با عشق و محبت میخواهیم؟ مگر نه اینست که حتی ان کسی که بدنبال کسب ثروت است هدفش رسیدن به آرامش  است؟
يکشنبه 25/7/1389 - 13:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته