• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 639
زمان آخرین مطلب : 3401روز قبل
موفقیت و مدیریت
"حتی اگر نابغه نباشید، می توانید از استراتژی های کسانی مثل ارسطو و انیشتین، برای تقویت قدرت خلاقیت و اداره ی بهتر زندگیتان استفاده کنید."
در این مقاله ۸ استراتژی مهم برایتان آورده ایم که شما را تشویق می کند تا به جای پروراندن فکرها و تصورات بیهوده، کارآمد و مفید فکر کنید تا راه حل مشکلاتتان را خودتان به دست آورید. "این استراتژی ها، تکنیک های رایج بین نابغه های عرصه ی علم، هنر، و صنعت در طی تاریخ بوده است."
۱) به مشکلات از جوانب مختلف نگاه کنید، و دیدگاه های جدیدی را انتخاب کنید که کسان دیگری از آن استفاده نمی کنند.
لئوناردوداوینچی عقیده داشت که برای به دست آوردن علم در مورد یک مشکل، باید یاد بگیرید که چطور آن مشکل را به راه های مختلف بازسازی کنید. او می گفت همیشه اولین رویکرد او به یک مشکل کمی متعصبانه بوده است. به همین دلیل سعی داشت تا مشکلات را از جوانب مختلف بررسی کند.
۲) تجسم کنید!
انیشتین وقتی به حل یک مشکل فکر می کرد، سعی می کرد تا موضوع خود را با استفاده از نمودارهای مختلف به چند طریق ممکن فرموله کند. او راه حل ها را تجسم می کرد. عقیده داشت که کلمات و اعداد به آن شکل نقش مهمی در فکر کردن درمورد راه حل یک مشکل ندارند.
۳) ایجاد کنید! یکی از ویژگی های متمایز نابغه ها استعداد تولیدی و زایایی آنهاست.
توماس ادیسون ۱،۰۹۳ حق ثبت اختراع داشت. او با با ارائه ی فکر و تدبیر، سودمندی وسایل اختراعی خود را تضمین می کرد. دین کِیت از دانشگاه کالیفرنیا در مطالعه ی ۲،۰۳۶ مخترع تاریخ، به اثبات رساند که بزرگترین دانشمندان نه تنها آثار فوق العاده ای می ساختند، بلکه آثار بد و به درد نخوری هم در کارنامه ی خود داشته اند. آنها از شکست نمی ترسیدند، و آنقدر تلاش کردند تا به موفقیت دست یافتند.
۴) ترکیبات جدید بسازید. افکار، ایده ها، تصاویر و اندیشه هایتان را ترکیب کنید و دوباره ترکیب کنید و آنها را بصورت ترکیبات مختلف درآورید، هرچند که طبیعی و مناسب نباشند.
قانون های توارث که علم جدید ژنتیک برپایه ی آن قرار داده شده توسط راهب استرالیایی گریگو مندل مطرح شده که ریاضیات و بیولوژی را برای ایجاد یک علم جدید با هم ترکیب کرد.
۵) رابطه سازی کنید. بین موضوعات نامشابه ارتباط ایجاد کنید.
داوینچی قادر بود بین صدای زنگ و آب ارتباط ایجاد کند. ساموئل مورس توانست با مشاهده ی ایستگاه های حمل و نقلی توسط اسب، ایستگاه های تقویت کننده ای برای سیگنال های تلگراف اختراع کند.
۶) متضاد فکر کنید.
فیزیکدان معروف نیلز بوهر عقیده داشت که اگر متضادها را کنار هم بیاورید، خواهید دید که افکار و اندیش تان به مرحله ی جدید منتقل می شود. توانایی او در تصور نور هم به عنوان یک ذره و هم یک موج باعث شد به اصل تکمیل برسد. افکار معلق و مسکوت می تواند به شما برای خلق یک شکل جدید کمک کند.
۷) استعاری فکر کنید.
ارسطو استعاره را یکی از علامت های نوابغ می دانست. و عقیده داشت که هر فردی که ظرفیت درک شباهت های بین دو قلمرو کاملاً مختلف باشد و بتواند آنها را به هم ربط دهد، یک نابغه است.
۸) خود را برای شانس آماده کنید.
هرچه برای انجام کاری تلاش کنیم و شکست بخوریم، مشغول کاری دیگر خواهیم شد. این اولین اصل تصادف خلاقانه است. شکست زمانی میتواند سودمند باشد که ما به آن بعنوان یک نتیجه بی حاصل فکر نکنیم. به جای این، روند کار، مؤلفه های آن، و طریقه تغییر آنها را تحلیل کنیم تا به نتیجه برسیم. نپرسید: "چرا من شکست خوردم؟!" بپرسید: "چه کرده ام؟!"
 
پایگاه اطلاع رسانی استان گلستان
شنبه 6/1/1390 - 13:15
موفقیت و مدیریت
اگر قرار باشد جمله‌ای را انتخاب کنم تا با آن تمامی ‌پند و اندرزم را بیان کرده باشم، فقط خواهم گفت: هرگز نگــذار افکار بد به ذهنت راه یا‌بد!» کنفوسیوس
آیا شما از جمله افرادی هستید که مغلوب احساس‌شان می‌شوند و یا جزو افرادی هستید که با فکر و درایت بر احساس‌شان کنترل دارند؟
نمی‌دانم شما جز افراد خوش‌بین هستید یا نه، اما اگر در اطرافتان با افراد خوش‌بینی سروکار داشته باشید و نگاهی به‌خصوصیات و ویژگی‌های اساسی این افراد بیندازید، درمی‌یابید که رمز موفقیت و بشاش بودن این افراد در نوع نگاه آنها به زندگی و مسائل پیرامونشان و همچنین کنترل آنها برافکار و احساس‌شان است، زیرا این افراد به‌خوبی به این امر واقف‌اند که سرنوشت زندگی‌شان فقط به‌دست خودشان رقم می‌خورد و خود حاکم بر سرنوشت‌شان هستند و نه محکوم به سرنوشت‌شان.
آنها می‌دانند که در این دریای پرتلاطم زندگی، خود سکاندار کشتی‌شان هستند و به‌خوبی می‌دانند که چگونه کشتی زندگیشان را در جز و مد زندگی با دیدی باز به افقی زیبا و دلنشین که سرشار از انرژی مثبت است به جلو هدایت کنند. اگر شما هم مایلید که بر سرنوشت و بر امور زندگی خود مسلط باشید، پس باید بدانید که بایستی ابتدا از خودتان شروع کنید ( از کوزه همان برون تراود که در اوست)؛ بدین‌منظور بایستی بیش از پیش بر خود و به‌خصوص بر احساس‌تان کنترل داشته باشید. زمانی که اراده می‌کنید خود حاکم بر زندگیتان باشید، دیگر مثل توپ در زمین بازی زندگی به این‌سو و آن‌سو پرتاب نخواهید شد، و در این زمان است که دیگر احساس مستأصل بودن و فنا شدن در وادی زندگی را نخواهید داشت.
فرد خوش‌بین آن‌طور که دوست دارد و احساس می‌کند رفتار می‌کند (البته در چهارچوب رفتاری عاقلانه و انسانی) صرف‌نظر از اینکه دیگران چه می‌گویند، چه می‌کنند و یـــا اوضاع و احوال چگونه است، چرا که اینگونه افراد به‌خوبی می‌دانند که عظمت، شکوه و زیبایی زندگی و نوع حیات آنها در نگاه و دید آنهاست چرا که زندگی زیباست و خداونــد متعـــال - خالق او – تمامی ‌این زیبایی‌ها را در اختیار اشرف مخلوقاتش قرار داده که البته برای درک و لمس این زیبایی‌ها باید حس و حال دیگری داشت و داشتن این حس و حال اکتسابی است و باید آن را فرا گرفت.
البته به‌ نظر می‌آید که خوش‌بین بودن و رضایتمندی از زندگی با مسائل و مشکلاتی که در زندگی با آن روبه‌رو هستیم، کمی‌دور از ذهن باشد، اما با صبر و شکیبایی و با علم به اینکه خوشبختی و سعادت انسان در گرو خواست و اراده اوست و بستگی به طرز فکر او دارد، می‌توان داشتن حس خوب را در خویشتن تقویت کرد و نگذاشت سختی‌های زندگی ما را از پا درآورد و بازنده زندگی کند. به‌عنوان مثال بهتر است در هر شرایطی که قرار می‌گیرید به‌جای اینکه عجولانه و بدبینانه تصمیم بگیرید بــــا خودتان کمی‌ خلوت کنید و جنبه‌های مثبت و منفی آ ن را بسنجید و بعد واقــع‌بینــانــه - نـــــه عجولانه - تصمیم بگیرید. به‌جای اینکه در سختی‌ها احساس یاس و درماندگی کنید می‌توانید با کمی‌تامل بر اوضاع و احوال آن‌طور که مایلید تاثیر‌گذار باشید.
اگــر موفق به انجام این کار شدید بدانید که قدمی ‌بزرگ برداشته‌اید. البته برداشتن عینک بدبینی و تبدیل آن به عینک خوش‌بینی زمان می‌برد و مسلما فرد تمایل دارد از عینک قبلی که به آن عادت کرده، استفاده کند، اما سعی کنید که خود را به عینک جدید عادت دهید و بدانید که فقط با عینک خوش‌بینی است که می‌توان کمتــر احساس نگـــرانی، عدم‌اطمینان، یاس و درماندگــی کرد. پس بکوشیم تا عظمت نگــــاه خود را دریابیم و با انرژی مثبتی که در ما نهفته شده است با انرژی موجود در کائنــــات، هم‌آهنگ و هم‌آواز شویم.

فاطمه خداکرمی
 
همشهری انلاین
شنبه 6/1/1390 - 13:14
موفقیت و مدیریت
مثبت اندیشی، موجب آرامش درونی، موفقیت، روابط بهتر و سلامتی بیشتر می شود. امور روزمره زندگی، با مثبت اندیشی به آسانی سپری می شوند. زندگی، امیدوارانه تر و مسرت بخش تر می شود و خوشبختی و رضایت خاطر بیشتری بر فضای زندگی حاکم خواهد شد.
مثبت اندیشی مسری است. افراد پیرامون شما افکار شما را گرفته و به همان ترتیب تحت تأثیر قرار می گیرند. به عبارتی احساسات شما به دیگران سرایت می کند. اگر شما به خوشبختی، سلامتی و موفقیت بیندیشید، در آن صورت مردم هم شما را بیشتر دوست خواهند داشت چرا که از نوسانات و احساساتی که از ذهن و فکر مثبت ساطع می شود، لذت می برند.
اگر می خواهید طرز فکر خود را تغییر دهید به دستورالعمل های زیر توجه کنید تا قدرت تفکر مثبت خود را بهبود ببخشید:
۱) همواره از واژه های مثبت در گفت و گوهای خود استفاده کنید یعنی از معجزه جملاتی مثل من می توانم، من قادرم، این کار ممکن است و ... بهره مند شوید.
۲) به افکار منفی اعتنا نکنید و آن ها را با افکار شادی بخش و سازنده جایگزین سازید.
۳) در مکالمه های خود با افراد دیگر، از واژه هایی که حس توانایی، قدرت، خوشحالی و موفقیت را در ذهن آنان بر می انگیزاند، استفاده کنید.
۴) قبل از شروع هر کاری، به طور مشخص در ذهنتان نتایج موفقیت آمیز آن را تجسم کنید. اگر با ایمان به خود،به مسائل تمرکز کنید، به طور حتم با نتایج شگرفی رو به رو می شوید.
۵) هر روز حداقل یک مطلب نشاط آور و روحیه بخش بخوانید.
۶) فیلم هایی تماشا کنید که شما را خوشحال می کند. به اخبار گوش دهید و روزنامه بخوانید اما به میزان کم و بدون این که بگذارید بر احساسات شما تأثیر بگذارد.
۷) با افرادی معاشرت کنید که مثبت می اندیشند.
۸) همواره پشت خود را هنگام نشستن و راه رفتن صاف نگه دارید، این کار اعتماد به نفس و نیروی درونی شما را تقویت می کند.
۹) قدم بزنید، شنا کنید و در فعالیت های گوناگون شرکت کنید زیرا این کار به توسعه و بهبود نگرش مثبت کمک می کند.
۱۰) مثبت بیندیشید و انتظار داشته باشید که به نتایج و موقعیت های مطلوب دست یابید حتی، اگر اکنون زندگی شما آن طور که می خواهید نباشد، بعد از گذشت مدتی دیدگاه ذهنی و شرایط زندگیتان تغییر خواهد کرد.
۱۱) وقتی بگویید: می توانم و انتظار موفقیت را داشته باشید، اعتماد به نفس و شادمانی بیشتری در خود می یابید پس ذهن خود را با روشنایی، خوشبختی، امید، احساس امنیت و قدرت پر کنید تا خیلی زود زندگی تان این مشخصات را منعکس سازد.

نازیلا عیدی زاده
 
روزنامه خراسان
شنبه 6/1/1390 - 13:12
بهداشت روانی
خجالت کشیدن در مقابل دیگران , ویژگی ناراحت کننده ای است که تعداد زیادی از افراد دچار آن هستند و باید پذیرفت که وجود این ویژگی در حد افراط مانعی برای رسیدن به بسیاری از موفقیت های زندگی خواهد بود.گاه چنین می شود که بهترین راه از بین بردن خجالت این است که فرد به طور مرتب به خود تلقین کند که دلیلی برای خجالت نیست و نباید خجالت بکشد. باید گفت این نوع تلقین , وضع شخص خجالتی را به مراتب بدتر می کند. اگر فرد خجالتی قبل از روبه رو شدن با موقعیت جدیدی, به طور مثال شرکت در جمعی نا آشنا یا صحبت با افرادی که تا کنون با آنها آشنایی نداشته و ..... به خود تلقین کند" من خجالت نخواهم کشید, دست و پای خود را گم نمی کنم, رنگم سرخ نمی شود" مطمئن باشید که به محض روبه رو شدن با موقعیت دچار خجالت همیشگی خواهد شد..
یکی از علائم اعتماد به نفس خجالت نکشیدن است. در این حال تلقین به خود با جمله هایی نظیر من می توانم هر کاری را که اراده می کنم انجام دهم. من می توانم در جمع با آرامش صحبت کنم و ..... می توان موثر تر از جمله هایی چون من خجالت نخواهم کشید من سرخ نمی شود و ....می باشد.
▪ رابطه خجالت و اعتماد به نفس:
مهمترین علت خجالت کشیدن در مقابل دیگران یا موقعیت های تازه این است که فرد بیش از حد به محدودیت ها کمبود ها و نقطه ضعف ها فکر می کند. یک فرد خجالتی قبل از روبه رو شدن با کسی که او را نمی شناسد به طور مرتب با خود فکر می کند که اگر از من چیزی بپرسد که ندانم چه کنم؟اگر از من کاری را بخواهد که بلد نباشم چه کنم؟و......
به این ترتیب می بینیم که تمام فکر شخص خجالتی روی عدم توانایی ها متمرکز می شود. به طور مسلم در افراد عدم توانایی و ضعف هایی وجود دارد باید توجه داشت که در وجود انسان نیرو توانمندی ها و استعداد ها ی فراوان نهفته شده که باید آنها را کشف نمود, به آنها بها داد و برای تقویت آنها تلاش کرد. برای موفقیت در رفع احساس خجالت باید قبل از هر چیز خود را قبول داشته و در واقع خود را درست در همان گونه که هستیم بپذیریم. برای این منظور لازم است نگاهی به طرفانه و دقیق به خود بیندازیم و ببینیم که دارای چه قابلیت هایی هستیم.
این همان چیزی است که روان شناسان مثبت فکر کردن نامیدند.بیشتر افراد خجالتی کسانی هستند که از وجود استعداد های در خود اطلاعی ندارند و یا این توانمندی ها را باور نکرده اند . بنابراین لازم است از هم اکنون الوین قدم را با شهامت بردارند , اولین قدم برای بهرهگیری از توانایی های ذاتی.
▪ پس مثبت ببین و مثبت فکر کن
در این حال با کشف خود و توانمندیها فراوان چنان حالتی در شما ایجاد خواهد شد که احساس خجالت را به تدریج محدود و نابود می سازد. هر چه شناخت از توانمندی ها و استعداد ها بیشتر باشد, اعتماد به نفس بیشتر خواهد بود و جایی برای خجالت کشیدن باقی نمی ماند.
شنبه 6/1/1390 - 13:4
موفقیت و مدیریت

● تفکر مثبت کلیدی برای موفقیت
تفکر مثبت، موجب آرامش درونی، مفوقیت، روابط بهتر و سلامتی بیشتر می‌شود. امور روزمره زندگی، با تفکر مثبت به آسانی سپری می‌شوند. زندگی، امیدوارانه‌تر و مسرت‌بخش‌تر می‌شود و خوشبختی و رضایت‌خاطر بیشتری بر زندگی حاکم خواهد شد.
تفکر مثبت مسری است. افراد پیرامون شما افکار شما را می‌گیرند و به همان ترتیب تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند. به‌عبارتی احساسات شما به دیگران سرایت می‌کند به خوشبختی، سلامتی و موفقیت بیندیشید. در آن صورت مردم هم شما را دوست خواهند داشت و به شما کمک می‌کنند، چرا که از نوسانات و احساساتی که از ذهن و فکر مثبت ساطع می‌شود، لذت می‌برند. برای اینکه تفکر مثبت نتایج خوبی را به بار آورد، یک سری کارهای درونی لازم است باید ابتدا دیدگاه مثبتی به زندگی داشته باشید و در هر کاری، منتظر نتایج موفقیت‌آمیز باشید. در این راستا هر نوع عملکرد ضروری را برای اطمینان بخشیدن به موفقیت خود اتخاذ کنید.
تفکر مثبت تأثیرگذار، فقط تکرار واژه‌های مثبت و یا اینکه مرتب به خودتان بگوئید که همه چیز درست می‌شود، نیست. کافی است برای چند لحظه مثبت بیندیشید و بعد بگذارید ترس و بی‌اعتمادی به ذهنتان خطور کند. اگر می‌خواهید یک تحول درونی واقعی در خود ایجاد کنید، اگر می‌خواهید طرز فکر خود را تغییر دهید، اگر می‌خواهید مالک نیروئی ذهنی شوید که می‌تواند به‌طور سازنده و مثبت بر شما، محیط و افراد پیرامونتان تأثیر بگذارد، به دستورالعمل‌های زیر توجه کنید تا قدرت تفکر مثبت خود را بهبود بخشید:
۱) همواره از واژه‌های مثبت در گفت‌وگوهای درونی‌تان استفاده کنید. استفاده از واژه‌هائی مثل ”من می‌توانم، من قادرم، این‌کار ممکن است، این‌کار می‌تواند صورت گیرد“.
۲) گفت‌وگوهای درونی‌تان را با احساسات خوشبختی، قدرت و موفقیت همراه سازید.
۳) به افکار منفی اعتنا نکنید. به آرامی از کار کردن به این نوع افکار اجتناب ورزید و آنها را با افکار شادی‌بخش و سازنده جایگزین سازید.
۴) در مکالمه‌های خود با افراد دیگر، از واژه‌هائی که حس توانائی، قدرت خوشحالی و موفقیت را در ذهن آنان برمی‌انگیزاند، استفاده کنید.
۵) قبل از شروع هر کاری، به‌طور مشخصی در ذهنتان نتایج موفقیت‌آمیز آن را تجسم کنید. اگر با ایمان تمرکز کنید، مسلماً با نتایج شگرفی روبه‌رو می‌شوید.
۶) هر روز حداقل یک صفحه نوشته روحیه‌بخش بخوانید.
۷) فیلم‌هائی تماشا کنید که شما را خوشحال می‌کنند. به اخبار گوش دهید و روزنامه بخوانید، اما به میزان کم و بدون اینکه بگذارید بر احساساتتان تأثیر بگذارد.
۸) با افرادی معاشرت کنید که مثبت می‌اندیشند.
۹) همواره پشت خود را هنگام نشستن و راه رفتن صاف نگه دارید، این‌کار اعتمادبه‌نفس و نیروی درونی شما را تقویت می‌کند.
۱۰) قدم بزنید، شنا کنید و در فعالیت‌های گوناگون شرکت کنید. این‌کار به توسعه و بهبود نگرش مثبت‌تر کمک می‌کند.
مثبت بیندیشید و انتظار داشته باشید که به نتایج و موقعیت‌های مطلوب دست یابید. حتی اگر اکنون زندگی شما آن طور که می‌خواهید نباشد، بعد از گذشت مدتی مشخص، دیدگاه ذهنی و شرایط زندگی‌تان تغییر خواهد کرد. وقتی می‌گوئید: ”می‌توانم و انتظار موفقیت را داشته باشید، خود را با اعتمادبه‌نفس‌تر و مسرورتر می‌سازید. ذهن خود را با روشنائی، خوشبختی، امید، احساس امنیت و قدرت پر کنید، تا خیلی زود زندگی‌تان این مشخصات را منعکس سازد.

ناهید خسروی
 
مجله موفقیت
شنبه 6/1/1390 - 13:2
موفقیت و مدیریت
اگر پاسخ این سؤال را بدهید، می توانم با احتمال ۹۵% بگویم که در زندگی به موفقیت می رسید و یا شکست می خورید: "آیا بیشتر برای سرگرمی مطالعه می کنید؟"
مطالعه، آن هم برای سرگرم شدن، یکی از بهترین راههای بدست آوردن آرامش و فرار از استرس های روزانه است. در عین حال باید در نظر داشته باشید در جامعه ای که درآمد شما بستگی به میزان دانش و مهارت های فردیتان دارد، مطالعه تنها برای سرگرمی نمی تواند چندان فایده ای در بر داشته باشد.
خواندن داستان های تخیلی می تواند اطلاعات مفیدی را در اختیار شما قرار دهد؛ اما متاسفانه همیشه برای ترفیع رتبه و یا افزایش درآمد به اطلاعات شما در مورد افسانه ها و اسطوره ها بسنده نمی کنند.
اگر می خواهید به هدف خود دست پیدا کنید و هدفتان هم رسیدن به موفقیت است، باید یاد بگیرید که چگونه می توان اصول حقیقی را با انواع تخیلی آن درهم آمیخت.
به طور اخص می توان اشاره داشت که کتاب، مجلات، سایت های اینترنتی، و نهایتاً محصولات صوتی و تصویری با عنوان "چگونه می توان...." به راحتی قادرند تا افکار شما را باز کرده، بر روی رفتارتان تاثیر مثبت بگذارند، و نگرش کلی شما را برای رسیدن به موفقیت ارتقا بخشند.
▪ تمام وجودتان باید در رسیدن به موفقیت غوطه ور شود!
نباید انتظار داشته باشید که بنشینید، دست روی دست بگذارید و توقع داشته باشید که موفقیت یک مرتبه از آسمان به زمین بیفتد. شما خودتان باید خالق آن باشید. باید ذهنتان را طوری تربیت کنید که به راحتی موقعیت هایی را که هزاران نفر در طول روز نسبت به آن بی توجهی می کنند، ببیند و آنها را موشکافی کند.
همین حالا که مشغول خواندن این مقاله هستید، موقعیت هایی وجود دارند که بیصبرانه به چشم های شما خیره شده اند؛ اما تا زمانیکه دورنمای کلی ذهن خود را تغییر ندهید و آنها را از زاویه ای که دیگران قادر به دیدن نیستند، نبینید، هرگز به موفقیت دست پیدا نخواهید کرد.
مطالعه برای بدست آوردن اطلاعات در زمینه های مختلف به شما کمک می کند که دامنه واژگانی خود را بالا برده و با زبان فنی هر رشته آشنایی بیشتری پیدا کنید. با این کار می توانید دانش خود را به روز نگه دارید و در برابر مشکلاتی که تاثیر مستقیم و یا غیر مستقیم بر روی شما دارند، مقابله کنید.
البته به روز ماندن کار ساده ای نیست! البته خوشبختانه مطالب مفیدی بر روی اینترنت وجود دارد که می توانید از آن استفاده کنید.
▪ اگر هدف شما شروع یک تجارت موفق است، پس:
ـ یک کتاب در مورد رشته ای که قصد شروع فعالیت دارید، تهیه کنید.
ـ به اینترنت بروید و از آنجا هم اطلاعاتی در زمینه مذکور جمع آوری نمایید.
ـ با افرادی که کاری مشابه فعالیت شما انجام می دهند ارتباط برقرا کرده و از آنها چیزهای جدید یاد بگیرید.
ـ هر کاری که می کنید، فقط سعی کنید موقع مطالعه کردن تصویر اهدافتان را در ذهن مجسم کرده باشید.
می خواهم با هم یک تمرین ساده انجام دهیم. یک تکه کاغذ بردارید و بر روی آن ۵ نمونه از مهمترین اهداف خود را که قصد دارید در ۵ سال آتی به آنها دست پیدا کنید را یادداشت نمایید.
سپس مراحلی که برای رسیدن به این اهداف باید سپری کنید را بنویسید. لازم نیست بیش از اندازه به جزئیات توجه کنید، تنها یک شمای کلی هم کفایت می کند.
حالا از خودتان بپرسید: "آیا مطالعه تنها برای سرگرمی می تواند به من کمک کند که به اهدافی که در اینجا لیست کرده ام، دست پیدا کنم؟"
اگر تصور می کنید که خواندن برای سرگرمی می تواند به شما کمک کند، به کار خود ادامه دهید و اگر هم احساس کردید که با این کار نمی توانید به اهداف خود برسید، بنابراین شاید زمان آن رسیده باشد که شیوه مطالعه خود را تغییر دهید.
تکرار عادات قدیمی و رفتارهای پیش پا افتاده نمی تواند در زندگی شما تغییر ایجاد کند! زمانیکه یک عادت یا رفتار قدیمی را تغییر می دهید، تنها در اینصورت است که می توانید نتیجه نهایی بازی را عوض کنید.
 
پارسی فا
شنبه 6/1/1390 - 12:57
موفقیت و مدیریت
برخی از والدین به خصوص مادران همیشه به این مسأله فکر می کنند که چرا فرزندانشان موفق نیستند، در حالی که تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای آنان فراهم کرده اند.
هر انسانی به لحاظ شخصیتی ویژگی هایی دارد که با شناخت دقیق آن می تواند موفق تر از پیش زندگی کند، چون علاوه بر این که افراد به نکات مثبت شخصیت خود پی می برد، درصدد تقویت آن بر می آید، نقاط ضعف شخصیتی خویش را نیز شناخته و برای رفع آن تلاش می کنند. در چنین شرایطی افراد می توانند در خود تحول به وجود آورده، آن را به فرزندانشان نیز منتقل کنند.
برخی از والدین به خصوص مادران همیشه به این مسأله فکر می کنند که چرا فرزندانشان موفق نیستند، در حالی که تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای آنان فراهم کرده اند. وقتی از آن ها سؤال می شود که فرزندتان چه نوع شخصیتی دارد، پاسخ می دهند که سر به هوا یا خجالتی است، مؤدب یا بی تفاوت است و... .
البته گاهی آن ها از فرزندانی با سن بالای ۲۵ سالصحبت می کنند!
اما به راستی چرا بعضی ها در زندگی موفق نمی شوند؟ این سؤالی است که سال ها ذهن محققان را به خود مشغول کرده است. البته آن ها به پاسخ هایی نیز دست یافته اند که بد نیست شما هم به عنوان مادر یا همسر برخی از این پاسخ ها را بدانید.
آن ها طی مطالعاتی که در زمینه رفتار انسان انجام داده اند به سه نوع شخصیت «ناموفق» برخورد کرده اند که به رغم تلاش فراوان کمتر به هدف خود رسیده اند. ما در این مقاله شما را با مشخصات این سه تیپ شخصیتی بیشتر آشنا می کنیم.
● شخصیت خیالپرداز
خیالپردازان در سرزمین «آرزو» و «هرگز» زندگی می کنند. آن ها به خود می گویند «من هم یک روزی...». این گونه افراد تمام وجودشان نظر و ایده است. اما دریغ از ذره ای تلاش برای رسیدن به این نظرها، آن ها همیشه حرف می زنند و بهترین راه حل ها را در نظر می پرورانند، اما هرگز به هیچ کدام عمل نمی کنند چون اصولاً آستین همت بالا نمی زنند.
اغلب شخصیت های خیالپرداز افرادی باهوش هستند که در دوران کودکی و نوجوانی مسؤولیت لازم از سوی والدین به آن ها داده نشده است و یا از رسیدن به خواسته های طبیعی شان محروم مانده اند. آن ها همچنین دارای والدینی هستند که وعده های فراوانی به فرزندان خود می دهند بدون آن که به آن عمل کنند.
این گونه افراد به تدریج از دنیای واقعی جدا می شوند و نسبت به جریانات و حوادث اطراف خود اهمیت نمی دهند، در نتیجه چون در خیال خود انسان های موفقی هستند، در دنیای بیرونی یا واقعی برای کسب موفقیت تلاش جدی نمی کنند و چه بسا که موفقیت های مناسبی را هم با همین سهل انگاری از دست می دهند.
● شخصیت مضطرب
این گروه پیشرفت بسیار کمی در زندگی خود دارند، زیرا همیشه نگرانند و دوست دارند همه چیز بدون دردسر پیش برود. تنها به امروز فکر می کنند و کمتر پیش می آید برنامه ای برای فردا داشته باشند یا از گذشته پند بگیرند.
این افراد اغلب با وانمود کردن به کسب موفقیت یا پیشرفت، ترس خود را از آینده پنهان می کنند. ترس، بزرگترین عامل سازنده شخصیت های مضطرب است. به عنوان مثال والدینی که فرزندشان را به دلایل گوناگون از چیزهای مختلف می ترسانند با این رفتار، شخصیت مضطرب را در فرزندشان پرورش می دهند.
مسؤولیت ندادن به فرزند از ترس این که مبادا کار را خراب کند، ترساندن وی از تاریکی، دکتر، آمپول و حتی ترساندن فرزند از پدر (به عنوان عامل قدرت) از عوامل مهم شکل گیری شخصیت مضطرب در فرد است. ترساندن بچه ها از پدر به آن ها می آموزد که از عامل قدرت و آدم های قدرتمند دوری کنند و ترساندشان از تاریکی به آن ها یاد می دهد که از ناشناخته ها بترسند و قدم در راهی نگذارند که نمی شناسند. اینان در بزرگسالی افرادی می شوند که دوست دارند هفته ای بی دردسر را پشت سر بگذارند و زودتر به آخر هفته برسند. آن ها در هنگام وقوع حوادث و اتفاقات به جای آن که به راه حل فکر کنند، می گویند: “خدا را شکر که از این بدتر نشد.“
مسؤولیت دادن به فرزندان عاملی است که آنان را شجاع، رقابت جو، کارآمد و متکی به خود بار می آورد، زیرا آن ها در حین انجام مسؤولیت بر ترس ها و ضعف ها غلبه می کنند و خلاقیتشان رشد می یابد.
● شخصیت قربانی
این گروه افرادی هستند که ذهنشان با سوابق گذشته و چیزهای کنترل ناپذیر اشغال شده است. این عده خود را بدون یار و یاور می دانند و کسانی هستند که مرتباً خود را با هر شرایطی وفق می دهند و از عزت نفس بسیار کمی برخوردارند.
دارندگان این نوع شخصیت اغلب خانواده خود را سرزنش می کنند و در حرف هایشان می گویند که پدر و مادر خوبی نداشته اند تا از راهنمایی های آنان بهره مند شوند. وقتی بیشتر ریشه یابی کنیم، پی می بریم که به آن ها در کودکی ارزش داده نشده و معمولاً با جملات منفی با آن ها گفت و گو شده است، بنابراین آن ها نیز یاد گرفته اند که با جملات منفی با خود صحبت کنند. (منظور از صحبت با خود، همان حالت درونی است که در طول روز احساس می کنیم و بر طبق آن درباره کارهای روزانه خود به تصمیم گیری می رسیم)
شخصیت های قربانی، تصمیم گیری های مناسبی ندارند، چون همیشه کلماتی مانند «نتوانستن» و «نشدن» را تداعی می کنند. زیرا کودک در سنین پایین هر چه رفتار و کلمات آموخته شده را تکرار کند و در روابط اجتماعی به کار برد امکان این که آن را به بزرگسالی خود منتقل کند، بیش تر می شود.بنابراین، با توجه به این که والدین اولین معلم کودک هستند، نقشی اساسی و ماندگار در ساختن انسان هایی ناموفق دارند، به همین دلیل اگر به طوری جدی در پی یافتن راه های جدید جهت ارتباطات سالم و محبت آمیز در خانواده باشند، از بسیاری اختلافات زناشویی و عدم درک متقابل خود با همسر و فرزندانشان پیشگیری خواهند کرد و کانون خانواده مستحکم تر، آرامش بخش تر و دلپذیرتر می شود.
شنبه 6/1/1390 - 12:56
موفقیت و مدیریت
بسیاری از اشخاص هستند که از موفق شدن می‌ترسند و خود را کوچک و نالایق می‌بینند، از طرفی دیگران را هم از تصمیمات مهم و تغییرات کوچک و بزرگ می‌ترسانند و به قول معروف آیه یأس می‌خوانند. این افراد اغلب به خواندن مقالات و کتاب‌های موفقیت و ارتباطات علاقه نشان می‌دهند و گاهی در مجامع دوستانه از تجربیات و توحیه ناکامی‌های خود سخن می‌رانند. دکتر لئون تک نویسنده کتاب ترس از موفقیت، مدعی است که اضطراب ناشی از موفقیت به‌قدری فراگیر است که در جوامع رقابت‌جو می‌توان آن‌را ویژگی هنجار به‌حساب آورد. به‌عبارت دیگر آن‌قدر این پدیده معمول و رایج است که به‌عنوان یک رفتار هنجار در جامعه پذیرفته شده و گاهی هم آن‌را نشانه عقل و احتیاط کاری و زیرکی فرد می‌دانند. در مقابل ترس از موفقیت، ترس از شکست وجود دارد. کسی را به خاطر دست روی دست گذاشتن و تلاش نکردن، و عدم تصمیم‌گیری اگر سرزنش نکنند، پس در برابر ترس از شکست نیز به او حق می‌دهند. فکر می‌کنند اولی خطرش کمتر از دومی است در صورتی‌که شکست از عدم مبادرت به موفقیت کم‌خطرتر است. روزی پادشاهی به وزرای خود گفت: می‌خواهم چند روزی را به استراحت بگذرانم به شما سفارش می‌کنم اگر در مسئله‌ای به تصمیم‌گیری نیاز داشتید و تصمیم گرفتید ولی تصمیم شما اشتباه از آب درآمد شما را می‌بخشم ولی اگر تصمیم نگرفتید، شما را نمی‌بخشم.
تمامی والدین خواهان موفقیت فرزندانشان هستند، اما آن‌چه را که خود از موفقیت آموختند و اینک برای فرزندانشان ترسیم می‌کنند بسیار ترسناک است. آن‌ها بیشتر ناامیدی‌ها و ناکامی‌های حاصل از پیامدهای شکست را درس می‌دهند و ناخودآگاه از این‌که فرزندانشان جرأت بیشتری داشته باشند و در حوزه‌های ناشناخته پیش بروند، ممانعت کرده و از آن‌ها انتقاد می‌کنند و ناراحتی‌ها و ناکامی‌های رقابتی خود را به فرزندانشان نیز منتقل می‌سازند. ترس از موفقیت از دوران کودکی شروع می‌شود. کودکان اشتباه را به خاطر آن‌که مورد انتقاد شدید قرار می‌گیرند بد می‌دانند نه به‌دلیل ماهیت اصلی آن. آن‌ها از بزرگ‌ترهای صاحب اختیار و اقتدار می‌ترسند بنابراین میل به قبول مسئولیت در آن‌ها رفته رفته کاهش می‌یابد. و انگیزه برای موفق شدن در امور تحصیلی و شغلی به خاطر ترس از موفقیت از بین می‌رود. حقارت، عینک ریزبینی است که شما را در جایگاه رفیعی متصور نمی‌سازد. حقارت، ترس از موفق شدن را دامن می‌زند. ”ما کجا و... کجا“ جمله‌ای که زیاد از افراد شنیده می‌شود.
در پایان به این توصیه‌ها برای از بین بردن ترس از موفقیت توجه کنید.
۱) بزرگ‌ترین گناه ترس است، به‌خصوص ترس از موفقیت.
۲) نقاط قوت خود و دیگران را تقویت کنید.
۳) فکر خود را برای کاری‌که انجام می‌دهید تقویت کنید.
۴) میل خود را برای کاری‌که انجام می‌دهید تقویت کنید.
۵) شانه خالی نکنید، از مسئولیت نترسید و دست روی دست نگذارید اولین قدم را بردارید.
۶) برای خود ارزش بیشتری قائل شوید و خودتان را دوست داشته باشید.
۷ ) همیشه به‌خود بگوئید خطر دست روی دست گذاشتن، از شکست خوردن بیشتر است.
● آزمون:
با آن‌که تعریف هرکس از موفقیت ممکن است متفاوت باشد، کسانی‌که از موفقیت می‌ترسند وجوه مشترکی دارند. برای رسیدن به اطلاعاتی در این زمینه، پرسشنامه زیر را تکمیل کنید.
۱) اغلب خودم را برتر از کاری‌که می‌کنم می‌دانم.
درست غلط
۲) از روی عادت نمی‌خواهم کانون توجه باشم.
درست غلط
۳) در اغلب موارد موفقیتم به این دلیل بوده که در زمان مناسب در جای مناسب قرار گرفته‌ام.
درست غلط
۴) وقتی با دیگران رقابت می‌کنم، اغلب ناراحت می‌شوم و احساس گناه می‌کنم.
درست غلط
۵) فکر می‌کنم دیگران اگر مرا بهتر می‌شناختند، به اندازه حالا دوستم نمی‌داشتند.
درست غلط
۶) اغلب این احساس غیرمنطقی به من دست می‌دهد که ممکن است در یک لحظه همه چیزم را از دست بدهم.
درست غلط
۷) اغلب احساس می‌کنم خیلی زود موفق شده‌ام.
درست غلط
۸) در روزهای تعطیل آخر هفته احساس بی‌قراری پیدا می‌کنم.
درست غلط
۹) وقتی کار موفقی می‌کنم و از من تعریف می‌کنند احساس بدی پیدا می‌کنم.
۱۰) نسبت به دوستانم زیاد کرده کرده و زیاد تفریح نمی‌کنم.
درست غلط
● محاسبه امتیازات
برای هر جواب ”درست“ به‌خود ۱ امتیاز بدهید.
▪ امتیاز ۰ تا ۵:
شما می‌دانید که موفق شدن زحمت دارد شما با فکر موفق شدن بسیار راحت هستید.
▪ امتیاز ۶ تا ۱۰:
شما بیش از سایرین از موفق شدن می‌ترسید. شاید از این نگرانید که اگر موفق شوید کانون توجه قرار می‌گیرید. شاید می‌ترسید دیگران به شما غبطه بخورند یا شمارا دوست نداشته باشند و یا مسئولیت‌هائی به شما بدهند که از انجام دادن آن‌ها قاصر باشید.

منبع : کتاب شما کی هستید؟
دکتر سالواتوره اباتو / مهدی قراچه‌داغی
انتشارات پیکان
سعید سالارکیا
 
مجله موفقیت
شنبه 6/1/1390 - 12:55
موفقیت و مدیریت
در جامعه ای که ارزش را بر بزرگتر، بهتر و سریعترها میگذارد، شاید مقابله با ضعف ها و بی اعتمادی هایتان و تبدیل شدن به یک انسان معتمد به نفس و بی پروا کاری دشوار باشد. اما چون هیچ کس دیگری بیشتر از خودتان در این دنیا به شما توجه ندارد، مقابله با این مشکل بیشتر به یک جنگ درونی تبدیل می شود چون تلاشی است برای رشد و پیشرفت فردی.
علیرغم دشوار بودن، پذیرفتن ضعف هایتان ممکن است آخر کار به نفعتان هم باشد. وقتی فقدان اعتماد به نفس را مثلاً در عملکردهای جنسی یا مالی خود پذیرفتید، و بر آن غلبه کردید، این جنبه های زندگیتان از دیوی که همیشه در کمد پنهانش می کردید به واقعیت هایی تبدیل خواهند شد که آنها را تشخیص داده و از بین برده اید.
درست است؛ مقابله با عدم اعتماد به نفس کار ساده ای نیست، چون عوامل و فاکتورهای مختلفی می تواند در پیدایش آن دخیل باشد و اتفاقات و رویدادهای روزانه باعث تشدید آن می شود. خوشبختانه روشی وجود دارد تا به وسیله ی آن این ضعف ها را در پس زمینه ی زندگیتان جا گذاشته و با اعتماد و اطمینان بیشتری در زندگی جلو روید. در این مقاله به شما کمک می کنیم که ضعف هایتان را شناخته و بر آنها غلبه کنید.
۱) ریشه یابی کنید.
فکر کنید و ببینید چرا اعتماد به نفس ندارید: شجاعت ندارید یا قیافه ی خوبی ندارید و نمی توانید به دختر یا پسر مورد نظرتان ابراز علاقه کنید؟ یا شاید هم شوخی های دوست دخترتان را در رستوران به حساب نارضایتی او می گذارید؟
باید ببینید این افکار از کجا سرچشمه میگیرند. ممکن است اتفاقات بخصوصی در زندگی شما افتاده باشد که باعث شده اینقدر خودتان را دست کم بگیرید. شاید از روزی که اولین دوست دخترتان راه رفتن شما را مسخره کرده این حالت به شما دست داده است. وقتی ریشه ی مشکلتان را پیدا کنید، برخورد و از بین بردن آن راحت تر میشود. پس فکر کنید و ببینید این عدم اطمینان به نفس از کجا شروع شده تا بتوانید آن را کنار بگذارید.
۲) مشکل را بی ارزش کنید.
وقتی آن اتفاق خاصی را که باعث شده تصویر ذهنی از خودتان کدر شود را پیدا کردید، باید ببینید چرا آن اتفاق نمی تواند کلِ زندگی شما را زیر سؤال ببرد و باید در ذهنتان به دنبال وقایعی بگردید که ضد آنرا ثابت کند. ما معمولاً خیلی سریع تعریف ها و تمجیدهای دوستان و همکاران را فراموش میکنیم و الفاظ مهربانانه را از روی ترحم و ادب قلمداد می کنیم.
هیچوقت به شکست هایتان فکر نکنید، درعوض به وقت هایی فکر کنید که رئیس از کارتان تعریف کرده و یا اینکه چقدر از روز اولی که در این شرکت استخدام شدید تا به امروز در کارتان پیشرفت داشته اید. به یاد آوردن موفقیت ها باعث می شود به خودتان افتخار کنید و بفهمید که شرکتتان چقدر خوش شانس بوده که شما را دارد. با اینکار خیلی راحت موفقیت همکارانتان را هم جشن میگیرید. یادتان باشد فاصله ی یک شکست تا شکست بعدی خیلی طولانی است.
۳) دست از مقایسه ی خود با دیگران بردارید.
وقتی همیشه و همیشه خودتان را با افراد قوی، توانمند و کم اشتباه مقایسه میکنید، طبیعی است که اعتماد به نفستان را از دست بدهید. مثلاً اگر خودتان را با مردی که می بیننید که در برخورد با خانم ها خیلی راحت و نرم رفتار می کند مقایسه کنید، ممکن است تصور کنید که در برخورد با زنها فردی بی لطافت و ناآزموده هستید. اما چیزی که فراموش میکنید این است که آن مرد هم مشکلات خاص خودش را دارد که باید با آنها سر و کله بزند. پس به جای مقایسه خود با دیگران، سعی کنید ببینید چطور می توانید مهارت های خود را ارتقاء دهید.
مقایسه کردن خود با دوستانتان هم به همین اندازه خیانت آمیز است. مثلاً وقتی میبینید یکی از دوستانتان—که شما از شکست ها و ناتوانی های او آگاه هستید—موفق می شود، ممکن است در مورد توانایی های خودتان بی اعتماد شوید. اگر دوست خودتان را ببینید که رفتار و برخوردی بسیار خوب با خانم ها دارد، به جای اینکه او را تمجید کنید، به او حسادت خواهید کرد. یادتان باشد هیچوقت موقع درخشش دوستانتان به آنها حسادت نکنید درعوض از آن به عنوان انگیزه ای برای پیشرفت خودتان استفاده کنید.
۴) توانایی هایتان را درنظر داشته باشید.
عدم اعتماد به نفس شما معمولاً از این ناشی می شود که روی مسائلی متمرکز میشوید که در آن ضعف و مشکل دارید. حقیقت این است که همه ی ما آدم ها نقاط ضعف و قدرت داریم، اما افراد موفق فهمیده اند که چطور باید از نقاط قوتشان استفاده کنند، و همین مسئله است که باعث درخشش و پیشرفت آنها شده است. باوجود بی اعتمادی شما به خودتان، اما مطمئناً به خاطر توانایی هایی که دارید، به درجه ای از موفقیت در زندگی دست پیدا کرده اید. وظیفه ی شما این است که این توانایی ها را تشخیص داده و زندگی موفقیت آمیز داشته باشید.
پس توانایی هایتان را بشناسید و روی آنها متمرکز شوید و یادتان باشد که راه های زیادی برای استفاده از مهارتهایتان پیش روی شماست. بااینکه به توانایی ظاهری خود برای جذب کردن خانم ها شک دارید، اما بدانید که می توانید با بحث و گفتگویی ماهرانه هم آنها را به خود جذب کنید. یا اینکه مثلاً در توان خود نمی بینید که بتوانید به سوالات ارباب رجوع به طور کامل پاسخ دهید، اما باز هم باید یادتان باشد که این شمائید که از همه ی مسائل مربوط به کار آگاهید پس روی آگاهیهایتان تمرکز کنید و سوالات ارباب رجوع را قبل از اینکه حتی بپرسد خودتان برایش توضیح دهید. به یاد آوردن آنچه می دانید به شما این اعتماد را می دهد که دیگر خود را تحت فشار احساس نکنید.
۵) بی اعتمادیتان را پشت سر بگذارید.
وقتی فهمیدید که توانایی ها و ناتوانی هایتان به حد تعادل است، سعی کنید ضعف هایی که دارید را فراموش کرده و با توانایی هایتان به استقبال رقابت بروید. اگر امروز در محل کار مرتکب اشتباهی شدید، سعی کنید موفقیت سه ماه اخیرتان را در قسمت فروش به یاد آورید. همیشه می توانید نقاط ضعفتان را بعدها جبران کنید.
اگر متوجه شدید که به نقاط ضعفتان توجه دارید، به اشکالات و کاستی های افراد دیگر فکر کنید و به یاد بیاورید ک چطور آنها توانسته اند با اشکالاتشان کنار بیایند، و یا به همه ی چیزهایی فکر کنید که توانسته اید در زندگی به دست بیاورید. هرچه بیشتر روی توانایی هایتان متمرکز شوید، برای اطرافیان هم مشهودتر خواهند بود. و در آخر کار، نه تنها خوشحالتر خواهید بود، بلکه موفق تر هم زندگی خواهید کرد.
▪ بی اعتمادی ها را اعتماد بخشید
حرف آخر برای از بین بردن سستی ها و ضعف هایتان این است: همه ی آدم ها آن را دارند و کلید موقیت شما تشخیص این ضعف ها، بی ارزش کردن آنها و گذشتن از آنهاست. به موفقیت ها و دستاوردهایتان فکر کنید و یادتان باشد که ضعف و سستی فقط ترس هایی غیرمنطقی است.
مطمئن باشید که ضعف ها و اشتباهات شما نسبت به کسان دیگر در موفقیتتان تاثیرگذارتر نیست، مگراینکه اجازه دهید که شما را مغلوب خود کنند. یادتان باشد: اگر نگران باشید که شکست بخورید، کیفیت عملکردتان پایین می آید و عاقبت شکست می خورید.
 
پارسی فا
شنبه 6/1/1390 - 12:55
موفقیت و مدیریت

هر روز، به هر منوال، ما در حال آشکار ساختن حقایقی از زندگی که در اطرافمان وجود دارند، هستیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه در مورد آن اطلاعی داشته باشیم و یا نداشته باشیم، تمام چیزهایی که در زندگی ما هستند به وسیله افکار، گفتار و رفتارمان در نظر دیگران آشکار می شوند.
در طی سالهای زیادی که با افراد و گروه های خاص به منظور کمک برای محقق شدن آرزوهایشان آن هم در آرامش کامل، ارتباط داشتم به این نتیجه رسیدم که برای رسیدن به یک زندگی سرشار از شادی و موفقیت ۱۰ کلید طلایی وجود دارد که در این مقاله قصد دارم شما را نیز با آنها آشنا کنم.
اگر بخواهید خواسته هایتان را عینیت ببخشید، پیش از هر چیز باید بدانید که همه چیز از درونتان شروع می شود. این افکار شما هستند که احساساتتان را خلق می کنند، احساسات باعث ایجاد رفتار متفاوت در شما می شوند و همین رفتار ها هستند که بر روی اموری که شما در زندگی از خود در مقابل دیگران آشکار می سازید، تاثیر گذار واقع می شوند.
از جمله موارد حیاتی دیگر که همواره باید به خاطر داشته باشید این است که بطور کامل دریابید که لازم نیست حتماً تمام این مراحل را به تنهایی طی کنید. زندگی ما طوری پایه ریزی شده که برای رسیدن به موفقیت باید مانند یک ارکستر سمفونی در کنار یکدیگر و در نهایت هماهنگی و هارمونی کار کنیم و در عین حال از نیروهای طبیعی که برای خوشبختی و سعادت ما آماده به کار هستند کمک بگیریم. زمانیکه متوجه شدید باید دقیقاً چه چیزی را آشکار سازید، آنوقت باید اهداف و نیات خود را مشخص کرده، توجه خود را متمرکز کنید، تصویری از آرزوهایتان را مجسم کنید، درست مثل اینکه در حال حاضر برایتان رخ داده اند، متشکر و قدردان باشید، برای انتخاب های مناسب بعدی به جلو گام بردارید، تصور کنید که برای همیشه هیچ گونه نگرانی، شک و تردید، و ترسی وجود نداشته و آزاد و رها هستید.
زمانی که برای پشتیبانی و حمایت خود را با کائنات همسو بسازید، چیزی نخواهد گذشت که شاهد اسرار و معجزات زندگی و زندگی کردن خواهید شد.
● و حالا ۱۰ کلید طلائی برای خلق زندگی که آرزویش دارید و نحوه آشکار ساختن سرمایه های درونی
۱) قدرت برتری را انتخاب کنید که حقیقتاً و کاملاً شما را دوست می دارد و به شما عشق می ورزد. کسیکه قلباً به شما علاقه دارد و می خواهد تا شما از تمام خوشی ها و ثروت های جهان بهرمند گردید.
۲) هنگام طراحی نقشه رسیدن به موفیت، بهتر است از خوش بینی و توانمندی کمک بگیرید. یک تصویر ذهنی کاملاً روشن از آرزوهایتان مجسم کنید و سعی کنید در این راه دقیق، روشن و منحصر بفرد عمل کنید.
۳) هر زمان و هر لحظه حس کامیابی خود را زنده نگه دارید.
اجازه ندهید افکاری نظیر کمبود، محدودیت، و یا چشم و هم چشمی به ذهنتان وارد شوند. فقط با این حقیقت روبرو شوید که فراوانی بی حد و حصری در کائنات وجود دارد که برای همه افراد از جمله شما کفایت خواهد کرد.
۴) در افکار، گفتار و رفتار خود عقاید نیرومند، مثبت، و پشتوانه دهنده را به کار بندید.
۵) طبق چیزی که اعتقاد دارید درست است، عمل کنید. مطمئن باشید به هر چیزی که فکر می کنید، گسترش پیدا خواهد کرد؛ جایی که توجهتان را به آن معطوف میکنید، باید درست همان جایی باشد که آرزوهایتان در آن قرار گرفته اند.
۶) زمانیکه در مورد مسائل مالی صحبت می کنید همیشه از "حداقل" و " یا بیشتر" نیز استفاده کنید. به عنوان مثال: "من هر ماه می توانم حداقل ۱۰۰هزار تومان و یا بیشتر پس انداز کنم." به حقایق مالی خود "و یا بهتر" اضافه کنید. برای مثال: "من در حال حاضر یک مرسدس بنز ۵۰۰SL قرمز آلبالویی دارم که داخل آن کرم رنگ است یا بهتر." سعی نکنید انرژی هایی که از سوی کائنات به سمت شما روانه هستند را محدود کنید.
۷) سعی کنید در همه موارد زندگی، گیرنده خوبی باشید. از هدایا، اسرار، و معجزات با روی باز استقبال کنید؛ و خیلی باز تر با مسائلی نظیر شادی، عشق و نعمت های فراوان برخورد کنید.
۸) قدردان نعمات زندگی خود باشید. هر تجربه، هر رابطه، و هر سکه ۱ ریالی که کسب می کنید، همه و همه هدایایی هستند که به آن شکل بخصوص خودشان را آشکار ساخته اند. می بایست نسبت به هدایایی که مانند سیلی پرخروش به سمت شما سرازیر می شوند، آگاهی داشته باشید و از تک تک آنها قدردانی نمایید.
۹) نسبت به خود و دیگران سخاوتمند باشید. هر چیزی که ببخشید دو مرتبه چند برابر شده و به خودتان باز می گردد و این نمودی از کائنات است که شما برای دریافت آن باید آماده و خواهان بوده و توانایی اش را داشته باشید.
۱۰) برای زمان حال خودتان را آماده کنید. اگر در گذشته باشید، احساس گناه و پشیمانی به شما دست خواهد داد. اگر زندگی خود را از آینده پر کنید، با ترس مواجه می شوید. شما حالا در زمان حال هستید و توانایی این امر را دارید که ثروتی بی حد و اندازه و نعماتی فراوانی را خلق کنید.
همچنانکه از این ۱۰ کلید استفاده می کنید، درهای موفقیت بزرگ شما گشوده میشوند تا سرمایه های بی پایان شخصی شما را به منسه ظهور بگذارند.
هر روز که از خواب بلند می شوید با خود عهد ببندید که سرمایه های درونی و موفقیت خود را بیش از پیش آشکار خواهید ساخت و طوری زندگی می کنید که زندگیتان سرشار از ثروت، فوق العادگی، دوست داشتن، جذابیت، سلامت و پر از تجربه های جدید باشد!
لذت ببرید و بدانید که شما استحقاقش را دارید .
 
بیرتک
شنبه 6/1/1390 - 12:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته