• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 200
تعداد نظرات : 156
زمان آخرین مطلب : 4279روز قبل
سخنان ماندگار

 

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

 پرهایش سفید می ماند

ولی قلبش سیاه میشود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 


 

شنبه 10/2/1390 - 0:29
شعر و قطعات ادبی

 

 خدایا! چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز  
 
خدایا   ! شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.

 

خدایا ! خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند. 

 
خداوندا  شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند. 

 
خدایا ! غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.

 
خدایا ! شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند. 

 

خدایا ! شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم. 

 
خدایا ! خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.  
!خدایا شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم. 

خدایا ! شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم. 

خدایا ! خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست


خدایا ! شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری. 
خدایا ! از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.

خدایا ! شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده! 
خدایا ! خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است. 

 

 
خدایا ! شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند. 

 

 
خدایا ! 

خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم

شنبه 10/2/1390 - 0:25
شهدا و دفاع مقدس

 

سال 60 با شهید برونسی در گردان ایشان مشغول خدمت بودیم. سپس در اطلاعات عملیات

لشكر ویژه شهداء مشغول كار شدیم. ایشان یك روز جهت هماهنگی به محل ما آمدند و در آنجا

می خواستیم جلویش نقشه بگذاریم و توجیه نقشه ای داشته باشیم. ایشان گفت: من از روی

نقشه چیزی متوجه نمی شوم، شما من را ببرید در منطقه و بگویید گردانتان را به خط بزنید و

كار انجام دهید، فكر می كنم این موضوع در عملیات بدر بود. البته با نقشه های جنوب. چون

نقشه های جنوب گ.یا شده و به زبان ساده است و نقشه های غرب، چون نقشه های مناطق

كوهستانی است پیچیدگی بیشتری دارد. وقتی نقشه را جلویش پهن كردیم، گفت: من هیچی

از این نقشه نمی فهمم، ولی ایشان با همان روحیه رشادتهای عجیبی از خودشان به یادگار

گذاشتند. همیشه در عملیات ها ایشان نقطه ای را انتخاب می كردند كه سخت نقطه در

عملیات بود، ایشان داوطلب می شدند و نقطه ای كه از همه جا سخت تر بود و كار بسیار زیادی

می برد به ایشان محول می گردید و ایشان آن را به اتمام می رساندند...

 

شنبه 10/2/1390 - 0:20
شهدا و دفاع مقدس
خواهران ما در حالى كه چادر خود را محكم برگرفته ‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می ‏كنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده ‏اند.»

 (رییس جمهور شهید محمد على رجایى)     

2)«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو می ‏ترسد تاسرخى خون من.» (شهید محمد حسن جعفرزاده)         

  3) «مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكارى شما رشد پیدا كردم.»  (شهید غلامرضا عسگرى)        

 

شنبه 10/2/1390 - 0:19
شهدا و دفاع مقدس
خواهران ما در حالى كه چادر خود را محكم برگرفته ‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می ‏كنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده ‏اند.»

 (رییس جمهور شهید محمد على رجایى)     

2)«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو می ‏ترسد تاسرخى خون من.» (شهید محمد حسن جعفرزاده)           3) «مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكارى شما رشد پیدا كردم.»  (شهید غلامرضا عسگرى)        

 

شنبه 10/2/1390 - 0:19
شهدا و دفاع مقدس
خواهران ما در حالى كه چادر خود را محكم برگرفته ‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می ‏كنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده ‏اند.»

 (رییس جمهور شهید محمد على رجایى)     

2)«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو می ‏ترسد تاسرخى خون من.» (شهید محمد حسن جعفرزاده)           3) «مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكارى شما رشد پیدا كردم.»  (شهید غلامرضا عسگرى)        

 

شنبه 10/2/1390 - 0:18
آشپزی و شیرینی پزی
   

مواد لازم:

  
تخم مرغ یک عدد
شکر یک لیوان
شیر دو لیوان
آردسفید دو قاشق غذاخوری
پودر کاکائو دو قاشق غذا خوری
بیسکویت پتی بور دو بسته
کره 20گرم
هل و وانیل از هر کدام نصف قاشق چایخوری
پودر نارگیل برای روی کیک به میزان لازم
  

طرز تهیه : 

 

 

 

ابتدا یک عدد تخم مرغ را با یک لیوان شکر و هل وانیل مخلوط کرده کنار بگذارید، سپس یک لیوان شیر را با دو قاشق غذا خوری آرد سفید مخلوط کرده و خوب به هم بزنید تا کاملا آردها در شیر حل شوند و یک لیوان دیگر را با دو قاشق غذا خوری پودر کاکائو مخلوط کرده تا در زمان لازم از آن استفاده کنید. 

 

 

مخلوط شیر و آردها را روی گاز گذاشته و از ابتدا خوب به هم بزنید تا ته نگیرد و از آن مایع تقریبا سفت و یکدستی درست شود ،پس از اینکه مایع شیر و آردتان آماده شد مخلوط تخم مرغ وشکر زده شده را به آنها اضافه کنید و همچنان به هم بزنید تا بوی خامی تخم مرغ از بین برود و سپس به آن کره و یک لیوان شیر کاکائو را اضافه کنید.در اینجا مایع بین بیسکویت کیک شما آماده است.

 

 


حال در ظرف مورد نظرتان که می تواند انواع پیرکسهای مستطیلی شکل یا هر ظرف صاف دیگری باشد یک لایه بیسکویت چیده وسپس یک لایه از کرم کاکائویی روی آن بریزید و دوباره یک لایه بیسکویت وبعد مایع کاکائویی و به همین ترتیب تا 4 یا 5 لایه ادامه دهید ودر آخر روی آن را با پودر نارگیل کاملا بپوشانید تا سفید شود که البته روی پودر نارگیل را هم می توانید با ترافل های رنگی یا اسمارتیزهای ریز تزیین کنید ویا همینطور سفید بگذارید .این مواد آماده شده را به مدت 7 تا 8 ساعت در یخچال گذاشته وسپس با چای گرم میل کنید.


_

در صورت دوست نداشتن پودر نارگیل می توانید آن را ساده میل کنید.
_

 

بعضی وقتها می توانید کیک یخچالیتان را به همین طریق با بیسکویتهای خورد شده درست کنید. 

«از اینکه می توانم از نعمتهای خدا بیشتراستفاده کنم از او سپاسگزارم» 
 
جمعه 26/1/1390 - 9:43
لطیفه و پیامک

خرمگس

 

معلم: بچه ها کسی می تواند بگوید چرا به بعضی از مگس ها، خرمگس می گویند.شاگرد: چون آن ها عقل درست و حسابی ندارند. 

 

صفر

 

پرویز به دوستش گفت: فرق میان آموزگار و دماسنج چیست؟دوستش گفت: هیچ! چون هر کدام از آن ها صفر را نشان بدهند تن آدم می لرزد

 

. جایزه

 

آموزگار: دو چهار تا چند تا می شود؟حمید: هشت تا.آموزگار: آفرین! حالا هشت تا آب نبات به تو جایزه می دهم.حمید: آقا ببخشید می شود شانزده تا!
جمعه 26/1/1390 - 9:37
لطیفه و پیامک

w.smslovely



تو مگه باده فروشی که همه مست تو اند ، تو مگه ساغر عشقی که همه معشوق تو اند ، منشین با همگان ای گل زیبای دلم ، که به ظاهر همه مشتاق و خریدار تو اند



رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
 


تو به پاکی عقیقی ، مثل دریاها عمیقی ، مثل گریه مرحم زخم ، مثل تنهایی رفیقی

ساقیا امشب نوایت با نوایم ساز نیست ، یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست


راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود

 



آنکه می گفت ز یک گل نشود فصل بهار ، چه خبر داشت که همچون تو گلی می روید


کسی می تواند در پای عشق
بمیرد که پیش از آن زندگی در نگاه وی مرده باشد




بزرگترین متهم تاریخ کسی است که نمی دونه قلبش واسه کی می تپه


عمریست که ویران شده ام ، ساکت و سرد و پریشان شده ام ، تا تو آیی و مرا دریابی ، من اسیر شب طوفان شده ام



چه کنم تو سلطان جهانی و من درویش خرابات ، تو ارباب وفایی و من نوکر ارباب


گر همسفر عشق
شدی مرد خطر باش ، هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش

 

 
پنج شنبه 25/1/1390 - 9:0
شعر و قطعات ادبی
 الهی! 

من غلام آن معصیتم که مرا به عذر آرد...

 
                       و از آن طاعت بیزارم که مرا به عُجب آرد  

 

الهی!                                گدای تو به کار خود شادان است...   

 

                      هرکه گدای تو شد در دو عالم سلطان است

 

 

 



الهی!

 



چون یتیم بی پدرگریانم...

 

                                       درمانده در دست خصمانم...    

 

                               خسته گناهانم و از خویشتن بر تاوانم...    

 

خراب عمر و مفلس روزگار..من آنم...

 

 

 


  

                  *خداوندا به فریادرس که از ناتوانی خود به فریادم*
پنج شنبه 25/1/1390 - 8:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته