• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 200
تعداد نظرات : 156
زمان آخرین مطلب : 4279روز قبل
سخنان ماندگار

دکتر علی شریعتی : خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده ! تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد ، و روزهای خوشش برای دیگری  .

سه شنبه 14/4/1390 - 3:56
سخنان ماندگار

تسبيح عالم

 

شيخ بهايى در اوايل جلد دوم كشكول مى گويد: (( عالم با تمام اجزايش ، حى و ناطق است و چيزى نيست جز اين كه خدا را تسبيح مى كند؛ ولى شما تقديس و تسبيح آنها را درك نمى كنيد.

 


بايد گفت كه بعضى از سخنان ، چنان هستند كه شنيده و فهميده مى شوند؛ مانند تكلم دو نفر كه به زبانى مشترك سخن مى گويند. در اين صورت هر كدام سخن ديگرى را مى شنود و مى فهمد. در مواقعى ديگر، سخنان شنيده مى شوند، ولى فهميده نمى شوند. مانند دو نفر كه در زبان ، با يكديگر مختلفند و مانند اين كه ما صداى حيوانات را مى شنويم ، و آنها نيز صداى ما را مى شنوند، ولى سخن يكديگر را نمى فهميم .
حالتى ديگر نيز است كه در آن ، سخنى نه شنيده مى شود و نه معنايى درك مى شود، و اين نسبت به كسانى است كه در حجاب هستند؛ و اما غير آنها، پس سخن هر چيزى را مى شنوند

 

 منبع:لقاء الله ، ص 76
دوشنبه 16/3/1390 - 9:58
مهدویت

ليوان آب

 

 

صداي زيباي آبشار نقره اي را با همين گوشهاي تيزم مي شنوم0 گويي که قطره قطره اش برايم حکم يک دريا دارند،صدايشان کردم آمدند وبرايم يک جام از آب گوارا آوردند،گفتم:مگر خودتان تشنه نيستيد گفتند ما سيرابيم،اما تو هنوز رودخانه دلت کوير است،ليوان را گرفتم،نوشيدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان لحظه ديدم صدايي دگر نمي شنوم،هر چه نگاه کردم آن همان قطرات آب را نديدم، گفتم خدايا جرا اينگونه مرا تنها گذاردند0 چرا اينگونه سيراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،صدايي شنيدم0 به سويش دويدم ورسيدم،آريٍ،آري،اين همان آبشار است ورفتم يک ليوان را در کنار سنگ ريزه هاي آبشار ديدم،دويدم،دويدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما ديدم نوري کنارم ايستاده ،گفتم که هستي!:

 

 گفت:همان کسي که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته اي،گفتم من لياقت ندارم،چرا سراغم آمدي،گفت:پاک است دلت،اينگونه مگذار آلوده شوند،گفتم:چگونه،گفت مرا طلب کن،صدايم زن،گفت نمي رسد صدايم به گوشت،گفت رسيده،اما نه با آن لحني که بايد مرا طلب کني،گفتم عشقم را چه کنم،گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت مي گويي بر سر جاده انتظار منتظرش باش0 اين را گفت:واز جلوي چشمان سياهم محو شد0      
دوشنبه 16/3/1390 - 9:56
داستان و حکایت
ابويزيد بسطامي را پرسيدند که اين پايگاه به دعاي مادر يافتي اين معروفي (شهرت) به چه يافتي؟ گفت: آن را هم به دعاي مادر، که شبي مادر از من آب خواست. بنگريستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.

 

 

 

به جوي رفتم آب بياوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بيدارش کنم من بزهکار باشم. بايستادم تا مگر بيدار شود. تا بامداد بيدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ايستاده اي؟ قصه بگفتم.

  

برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهي چنان که اين پسر مرا بزرگ و عزيز داشت، اندر ميان خلق او را بزرگ و عزيز گردان

 بستان العارفين

 

 

منبع:روزنامه خراسان

يکشنبه 15/3/1390 - 8:52
فلسفه و عرفان

صلوات

  استاد علامه صاحب دفتر دل مى فرمايد: صلوات بر محمد و آل محمد صلى اللّه عليه و آله فعلى از افعال ما است و علم و عمل هر دو جوهرند كه گوهر هر انسان را مى سازند و عين حقيقت و ذات انسان مى شوند. و انسان كامل مبراى از امكان استعدادى است كه در كمال به فعليت رسيده است هر چند عبد شكور است پس بدانكه صلوات عائد ما مى شود كه از نقص به كمال و از قوه به فعليت مى رويم نه عائد آنكه خد عارى از قوت است .
در دعاى مروى از جناب امام على ابن موسى الرضا عليه السلام است : يا بدى يا بديع يا قوى يا منيع يا على يا رفيع صل على من شرفت الصلواة عليه
(175)
كه شرافت نماز به صلوات بر حضرت است لذا سعيد بن معلى گويد من در مسجد مشغول نماز بودم و حضرت مرا صدا زد و من اجابت نكردم چون سعيد عذر آورد كه در نماز بودم حضرت فرمود: نماز تو را ندا كرد يعنى نماز منم كه تو را ندا كردم . فتدبر
اين را با حديث فوق تلفيق بفرما. فتصبر

 

منبع:شرح دفتر دل
سه شنبه 10/3/1390 - 0:18
سخنان ماندگار
دل بستن سخت است اما از آن سخت تر دل كندن از امیدی ست كه در دل نقش بسته.
دوشنبه 9/3/1390 - 12:17
شعر و قطعات ادبی
دل را گذاشتم كنار پنجره هوایی بخورد;  كسی را دید همچو یاری مهربان و همراهی همیشگیآری او بود كه با نگاهش به من زندگی بخشید اما چاره چیست كه دیگر نگاهش را از دست داده ام ، حال چه كنم  ؟ زندگی را نیز رها كنم یا به امید وصلش به زندگی ادامه دهم ؟؟؟
دوشنبه 9/3/1390 - 12:13
شعر و قطعات ادبی

آموزگار زندگی به من آموخت كه هیچ گاه كسی را چون خود دوست نداشته باشم ، اما

افسوس كه من شاگرد خوبی نبودم. افسوس...
دوشنبه 9/3/1390 - 12:0
شعر و قطعات ادبی

چه بگویمت که در دل چه حقایقی عیان است

 

نه قلم تواندش گفت نه زبانم آن زبان است

 

دل زنده ای بباید به اشارتی بیابد

که دل عشیق زاری دل زنده ای چه سان است

 

چه شود که یک دو روزی ز خودیت چشم دوزی

 

برسی به آه و سوزی نگری که حق عیان است

 

همه یار گلعذارم همه گلعذار یارم

 

همه آن آن نگارم همه را نگارم آن است

 

همه جا فروغ رویش همه عاشقان کویش

 

همه رخت بسته سویش همه جای کاروان است

 

 

همه مات ذات خویش و همه کس به گفت و گویش

 

 

همه دل به جست و جویش همه در ژیش روان است

 

 

حسن دل آگه او شده خاک درگه او

 

 

به هماره همره او برود که جان جان است 

                                                  

                                                  هزار و یک کلمه جلد هفت کلمه۶۷۹

تقدیم به همراه خوب و محترمم كه علاقه زیادی به علامه حسن زاده دارند (به امید رفع د لخوری)
دوشنبه 9/3/1390 - 10:0
سخنان ماندگار

زمان بادی است كه می وزد، هم هست و هم نیست . آنان را كه ریشه در خاك استوار دارند از طوفان هراسی نیست...

گنجینه آسمانی ص269

دوشنبه 9/3/1390 - 8:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته