• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 23
زمان آخرین مطلب : 5349روز قبل
شعر و قطعات ادبی

گردش   لیل و النهاران  دست  توست

 

جوشش این چشمه ساران دست توست

 

شور " تنها "  را  به عشقت  بیش كن

 

وسعت این  غنچه باران  دست تو

  

        بر مدرسه ی عشق  یكی در می زد

 

        ازهجر رخت  به سینه و سر می زد

 

       " تنها " بد و مستانه  به  در می كوبید

 

        درسینه ی او عشق  تو  پرپر می زد

 آن کس که ز هجر من  به سر می کوبد 


            گویید  مزن به  سر   دمی  چشم گشا 


            من   پیش   توام   کجا  روی   در کوبی


            این من من و صد  آرزو ی  خویش گشا

ساقی  بده  آن باده  که  تا   مست شوم

 

چون مست شوم  به کلی از دست شوم

 

بگذار  که  تا  مست شوم - مست شوم

 

در سایه ی  نور  رخ تو    هست شوم

 

يکشنبه 22/6/1388 - 10:20
فلسفه و عرفان

                          هرگز  ره  عقل  و  زهد   را  طی نکنم

 

                          نالم  چو  نی   و گوش  به  هر نی  نکنم

 

                          یک جرعه ای  از شهد لبت  می خواهم

 

                         خواهم  می  و از خلق  طلب  می   نکنم

يکشنبه 22/6/1388 - 10:12
فلسفه و عرفان

وان وقت خدا چیزی به انسان داد

چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت

 .انسان دستهایش را گشود و خدا به او اختیار داد

 خدا گفت :حال انتخاب کن ،زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شدی

برو و بهترین را برگزین که بهشت پاداش به گزیدن توست ....

و انگاه انسان زمین را انتخاب کرد

رنج و نبرد و صبوری را

( و این آغاز انسان بود .(

شنبه 21/6/1388 - 10:50
رويا و خيال

لوح اول

گیل گمش، خداوندگار زمین، همه چیزی را می دید.

گیل گمش، خداوندگار زمین، همه چیزی را می دید. با همه كسان آشنایی می جست و كار و توان همگان باز می شناخت. همه چیزی را درمی یافت. از درون زندگی آدمیان و به رفتار ایشان آگاه بود. رازها را و نهفته ها را باز می نمود. دانش هایی به ژرفای بی پایان بر او آشكاره می شد. از روزگاران پیش تر از توفان بزرگ، آگاهی می گرفت. تا دور دست ها، راهی بس دراز پیمود. سرگردانی طولانی وی سرشار از رنج ها، سفرش انباشته از سختی ها بود.

سختی ها را همه، رنجور، به نیش آهنین قلم برنبشت. آثار سترگ و سختی های گرانش، بر سنگ سخت نبشته شد.

گیل گمش( پهلوان پیروز) گرداگرد اوروك را به حصار برمی آورد. در شهر محصور، پرستشگاه مقدس به كوهی سربلند می مانست. بنیادش، سخت و پای درجا، چنان است كه گوئی همه از سربش بكرده اند. انبار گندم شهر، در پس خانهئی شكوهمند كه از آن خدای آسمان است، زمینی پهنهور را فرا گرفته.

كاخ پادشا، با سنگ های نمای خویش در روشنی می درخشد. همه روز را پاسداران بر دیوارها ایستاده اند؛ نیز سراسر شب را نگهبانان پاس می دارند.

یك سوم گیل گمش آدمی، دو دیگر بخش وی خداست.

شهریان به هراس و شگفتی در نقش پیكرش می نگرند. در زیبائی و نیرومندی، هرگز چون اوئی به جهان نیامده است: شیر را از كنامش به در می كشد، چنگ بر یال می افكند، و به زخم دشنه می كشد. نر گاو وحشی را به زخم كمان تند و زورمند شكار می كند. در همه شهر، سخنش قانون است...

اراده او، پسران را، از فرمان پدر برتر است.

هر پسر، از آن بیشتر كه به مردی رسد، به خدمت شبان بزرگ شهر درمی آید: از برای شكار یا سپاهیگری، نگهبانی رمه ها یا پاسداشتن بناها، به دبیری یا به خدمت در پرستشگاه مقدس.

گیل گمش خستگی نمی داند، سختی ها شادترش می دارند. زورمندان، بزرگان و دانایان، سالدیدگان و برنایان، ناتوانایان و توانایان همه می باید تا از برای او به كار برخیزند. جلال اوروك می باید تا از دیگر شهرها، از هر دیاری و سرزمینی تابنده تر باشد.

گیل گمش معشوقه را به نزدیك معشوق راه نمی دهد. دختر مرد توانا را به نزد پهلوان وی نمی گذارد... آنان به درگاه خدایان بزرگ- به درگاه خدایان آسمان و خداوندان اوروك مقدس فغان برداشتند:

«- شما نر گاو وحشی. آفریدید و شیر یالدار آفریدید؛ خداوندگار ما گیل گمش، از آن همه نیرومندتر است. او جفت خود را نمی یابد. قدرت او بر سرما زیاده است: معشوقه را به نزد معشوق وی راه نمی دهد و دختر پهلوان را به نزدیك مرد خود نمی گذارد.»

تئو- خدای آسمان- ناله های ایشان بشنید. ارورو الهه پیكر پرداز را فرا خواند و با او چنین گفت:

«- ای ارورو! تو به یاری مردوخ پهلوان، آدمیان را و جانوران را آفریدی. اكنون نقشی بساز برابر گیل گمش؛ آفرینهئی نیرومند چون او، كه با این همه از جانداران صحرا نباشد... چون زمان فرا رسد، باید كه این نیرومند به شهر اوروك درآید. باید كه با گیل گمش همچشمی كند. و بدینگونه، آرامش به اوروك باز خواهد آمد!»

ارورو این همه می شنید. پس در خیال خویش آفرینهئی كرد بدان گونه كه خدای آسمان درخواسته بود.

دست های خود را بشست. گل به دست گرفت، با آب دهان مادر خدائی خویش تر كرد و انكیدو را بسرشت. و او را پهلوانی آفرید با دم و خون نی نیب، خدای پرخاشگر جنگ. اینك انكیدوست. موی بر همه اندامش رسته. تنها در میان دست ایستاده است... موی سرش چنان چون موی زنان، چین بر چین فرو ریخته است. موی سرش به سان گندم رسته است. از سرزمین و آدمیان آگاه نیست، و پیكرش از پوست جانوران صحرا پوشیده است- چنان چون سوموكن، خدای رمه ها و كشتزاران.

انكیدو با غزالان علف مرغزار می خورد. با جانوران بزرگ از یك آبدان می آشامد. با چین و شكنج آب، در نهر، دست و پائی می زند.
هم در آن آبشخور، نخجیربازی تور بگسترده بود. انكیدو رو در روی آن مرد می ایستد.

مرد می خواست رمه اش را آب دهد. نخستین روز و دیگر روز و سوم روز، انكیدو به هیاتی هراس انگیز بر كنار آبشخور ایستاده است. صیاد او را می بیند. در رخساره او شگفتی است. رمه را به آغل باز می گرداند. خشمگین و پریشان است. در نگاهش تیرگی است. از سر خشم، خروشی می كشد و درد در جانش می نشیند، چرا كه می ترسد:

آن كس كه دیده بود، همه با غول كوهساران می مانست!

نخجیر باز با پدر خویش به آواز بلند چنین می گوید:

«- ای پدر! از كوهستان دور مردی آمده است كه به فرزندان ئنو می ماند. قدرتش عظیم است و همواره در پهنه دشت می گردد. با جانوران صحرا بر كنار آبدان ما ایستاده است. هیأتی ترس آور دارد. مرا تاب آن نیست كه به نزدیك وی روم. تله چالی را كه بركنده بودم باز انباشته، دام ها كه گسترده بودم بر گسسته است. جانوران صحرا همه را از دام من می گریزاند.»

پس پدر با پسر خود- با نخجیر باز- چنین گفت:

«- به اوروك، به نزد گیل گمش رو! قدرت بند ناكردنی این آفرینه را با او باز گوی. زنی زیبا، هم از آن زنان كه خود را برخی ایشتر- الهه عشق- كرده باشند، ازو خواستار شو. و او را با خود برون آر... آنگاه، چندان كه رمه به آبشخور می رود، جامه از تنش برگیر تا آفرینه وحشی از نعمت او بهره گیرد. چون بدو در نگرد به نزدیك وی آید، و بدینگونه، با جانوران صحرا كه با ایشان در آمیخته است بیگانه شود.»

نخجیرباز سخن پدر را بشنید و برفت. راه اوروك در پیش گرفت. به جانب دروازه شتاب كرد. به درگاه پادشا رسید و پیش روی او برخاك افتاد. آنگاه، دست خود بالا گرفت و با او- با گیل گمش- چنین گفت:

«- از كوهستان دور مردی آمده است كه نیرویش به سپاه آسمان می ماند. قدرت او، در سراسر دشت، عظیم است و همواره در پهنه دشت می گردد. پاهایش همواره، همراه رمه، در كنار آبشخور است. در او نگریستن، خوف آور است. تاب آن ندارم كه به نزدیك وی روم. مرا تله چال كندن و تور هشتن و دام گستردن نمی گذارد: چاله های مرا برمی آورد، تور مرا می درد، دام مرا ویران می كند، جانوران صحرایم را از من می گریزاند.»

پس گیل گمش با او- با نخجیرباز- چنین گفت:

«- نخجیرباز من! به پرستشگاه مقدس ایشتر برو و زنی زیبا با خود بردار و به نزدیك او ببر. و چون با رمه به آبشخور آمد، جامه از تن زن بیرون كن تا آفرینه وحشی از نعمت او بهره گیرد. چون بدو در نگرد به نزدیك وی آید. و بدینگونه با جانوران صحرا كه با ایشان در آمیخته است بیگانه شود.»

نخجیرباز سخن گیل گمش را بشنید و برفت. از پرستشگاه ایشتر زنی زیبا با خود برداشت. با او رو در راه نهادند. و استر را از كوتاه ترین راه ها راندند. سوم روز بدانجا رسیدند و فرود آمدند. نخجیرباز وزن، به نزدیك آبشخور فرود آمدند. یك روز و روز دیگر، هم در آنجای بماندند. اینك رمه است كه می آید و از آبدان سیراب می شود. جانداران آبزی، در آبشخور به جستن و جنبیدن اند. انكیدو، آفرینه نیرومند خدای آسمان، نیز در آنجاست. وی با غزالان علف مرغزار را می چرد، با جانوران بزرگ به یكجای آب می آشامد. سر خوش و شادمان، با چین و شكنج آب، در نهر، دست و پائی می زند.

زن مقدس، او را بدید. آدمی توانمند را بدید. آفرینه وحشی را، مرد كوهساران دور را بدید كه در پهنه صحرا گام می زند، گرداگرد خود را می پاید و نزدیك می شود.

پس، نخجیرباز چنین گفت:

«- ای زن! اینك اوست! كتان سینه ات را بگشا، كوه شادی را آشكاره كن تا آز نعمت تو بهره گیرد. چون به تو در نگرد به نزدیك تو می آید... اشتیاق را در او بیدار كن؛ او را در دام زنانه فرود آر تا با جانوران صحرا كه با ایشان در آمیخته است بیگانه شود... سینه او، بر سینه تو سخت بخواهد آرامید!»

پس كنیز مقدس خدا كتان سینه خود را بازگشود و كوه شادی را آشكار كرد تا او از نعمت آن بهره گیرد... درنگ نكرد. خواهش او را دریافت و جامه فرو افتاد. آفرینه وحشی بدید وزن را به زمین افكند.
زن اشتیاق را در او بیدار كرد و به دام زنانه فرودش آورد. اینك سینه او بر سینه كنیزك مقدس خدا آرمیده است.

آنان در تنهائی بودند. شش روز و هفت شب، انكیدو با آن زن بود؛ و آن هر دو، در عشق، یگانه بودند.

آنگاه انكیدو چهره خود را بالا گرفت، سیراز از نعمت زیبائی او؛ و به گرداگرد دشت نظر كرد و جانوران را می جست. چندان كه چشم غزالان بر او می افتد، به جست و خیز می گریزند. اینك جانوران صحرا از او می رمند.


 

انكیدو را شگفتی فرا گرفت، و بی جنبشی برجای ایستاد؛ گوئی به بندش كشیده اند. به جانب زن باز می آید، پیش پای او بر زمین می نشیند، در چشمان او نگاه می كند و چندانكه كنیزك به زبان می آورد، او به گوش می شنود:

«- انكیدو! تو زیبائی، تو به خدایان ماننده ای. با جانوران وحشی چرا می خواهی كه در صحراها بتازی؟ با من به اوروك بیا، به شهری كه حصار دارد. با من به پرستشگاه مقدس، به خانه ئنو و ایشتر بیا! به نزدیك كاخ درخشانی بیا كه گیلگمش- پهلوان كامل در آنجاست. گیلگمش زورمند، چونان نرگاو وحشی با قدرتی تمام فرمان می راند. در میان تمامی مردم، همتای او كس نیست.» زن چنین می گفت. و او از شنیدن آواز دهان وی بهره بود.

انكیدو با او، با كنیزك ایشتر، می گوید:

«- ای جفت من، برخیز! مرا به خانه مقدس ئنو و ایشتر ببر؛ آنجا كه گیل گمش- پهلوان كامل- مسكن دارد؛ آنجا كه او آن نر گاو وحشی- به نیرومندی بر آدمیان فرمان می راند... می خواهم او را به همآوردی طلب كنم.
می خواهم آن زورمند را به آواز بلند بخوانم. در میان حصارهای اوروك می خواهم كه فریاد برآورم:

«من خود به زورمندی از همه كسان برترم!»... این چنین به شهر درمی آیم و سرنوشت او باز می گردانم. من زاده دشتم و نیرو در قعر اندام های من است.
می باید به چشمان خود ببینی تا چه می كنم. من از پیش بر آنچه خواهد شد آگاهم!»

زن و انكیدو از حصار شهر به درون می آیند و گام زنان از دروازه می گذرند.

در معبرها فرش های رنگین گسترده است. مردمان با جامه های سپید و نوارها كه به گرد سر بسته اند، در گردشند. چنگ ها به مانند روز، جشنی هست. دختركان رقصان و پایكوبان می گذرند، و نعمت زندگی در قعر اندام آنان است. با غریو و هلهله، پهلوانان خود را از خلوتگاهشان بیرون می كنند.

زن پیشاپیش به جانب پرستشگاه ایشتر گام برمی دارد. از لباسخانه مقدس جامه بزمی می ستاند. انكیدو را به جامه مجلل می آراید. از نان و شراب محراب پرستشگاه، نیرویش می دهد. زن پارسائی به نزدیك او می آید و باوی از سرنوشت وی چنین می گوید:

«- ای انكیدو! باشد كه ترا خدایان بزرگ عمری زیاده بخشند! می خواهم تا گیل گمش را به تو باز نمایم: مردی كه از هر سختی شادتر می شود... تو می باید تا در او، در چهره او، نظر كنی. چشمان او به مانند خورشید می درخشد. بالای بلندش را عضلانی از آهن برافراشته است. جسمش قدرت های گران را در بند می دارد. نه به شب خستگی می شناسد، نه به روز. به مانند ادد- خدای تندرو و آذرخش- هراس می آورد. شه مش- خدای آفتاب- دوستار اوست.

ئه آ- خدای لجه های ژرف- دانایش می كند. خدایان سه گانه، او را به پادشایی برگزیده، خردش را تیزتر ساخته اند... از آن پیش تر كه از كوهستان فرود آیی و به صحرا آشكاره شوی، گیل گمش در خیال خویش ترا باز دانسته بود:

در اوروك، نقش رویائی بر او نمایان شد. برخاست و با مادر خویش چنین حكایت كرد:«مادر! شبهنگام خوابی بس شگفت دیده ام: ستارگان را دیدم كه در آسمان بودند، و آنگاه چون جنگاوران درخشانی بر من فرو ریختند. پس دیدم آن سپاه، یكی مرد بیش نیست. و چندان كه به بركندن وی كوشیده ام، از سنگینی كه داشت، بر او برنیامدم. بسیار كوشیدم تا از زمینش بركنم، اما به جنباندن او پیروز نمی بودم. و مردم اوروك بر این ماجرا می نگریستند. و نفوس اوروك در برابر او فرو می آمدند و بر پایش بوسه می زدند...

پس تو او را به فرزندی پذیره شدی و به برادری در كنار من جای دادی.»... پس ری شت- خاتون مادر- كه خوابگزاری می داند، با پسر- با پادشاه اوروك- چنین گفت:

«این كه ستارگان را دیدی كه در آسمان بود؛ این كه سپاه ئنو به هیات یكی مرد جنگی بر تو فرو ریخت و تو به بركندن او كوشا شدی و از سنگینی كه داشت بر او برنیامدی و بسیار كوشیدی تا از زمینش بركنی و به جنباندن او پیروز نبودی، و خود را بدانگونه كه برزنی بفشاری بر او می فشردی و او را به پای من افكندی و من او را به فرزندی پذیره شدم تعبیری و او را به پای من افكندی و من او را به فرزندی پذیره شدم تعبیری بدینگونه دارد:

- زورمندی خواهد آمد كه قوت او برابر با سپاهی از جنگاوران است. و تو را به پیكار طلب می كند. دست تو بالای دست اوست.- پس به پای من خواهد اوفتاد، و من او را به فرزندی پذیره می شوم. او با تو برادر می شود. او در معركه یاور تو، یار تو می شود.».

- ای انكیدو، نگاه كن! رویای گیل گمش پادشاه اوروك- بدینگونه است. خوابگزاری خاتون مادر بدینگونه است.»

زن پارسا، زن پیشگو چنین گفت:

و انكیدو،از پرستشگاه محتشم ایشتر بیرون شد.

شنبه 21/6/1388 - 10:48
فلسفه و عرفان

آن قتیل الله فی سبیل الله، آن شیر بیشه ی تحقیق، آن غرقه ی دریای مواج، حسین بن منصور حلاج، کار او کاری عجب بود،... که هم در غایت سوز و اشتیاق بود و هم در شدت لهب فراق، مست و بی قرار و شوریده روزگار بود و عاشق صادق و پاکباز... و عالی همت و عظیم قدر بود و او را تصانیف بسیار است ... و صحبتی و فصاحتی و بلاغتی داشت که کس نداشت و نظری و فراستی داشت که کس را نبود ... بعضی او را به سحر نسبت کردند و بعضی اصحاب ظاهر او را به کفر منسوب کردند و ... مرا عجب آید از کسی که روا دارد که از درختی آواز انالله بر آید، چرا روا نبود که از حسین اناالحق برآید؟

 

شنبه 21/6/1388 - 10:43
کامپیوتر و اینترنت

بالا بردن سرعت بوت ( روش اول )
این ترفند کارش این است که یك دسته فایل را از پوشه temp پاک می کند و history هر زمان که شما کامپیوترتان را خاموش می کنید. با این کار کامپیوتر شما وقت بیهوده ای را برای چک کردن این پوشه ها تلف نمی کند. با این کار سرعت بالا آمدن ویندوز افزایش می آید.
برای انجام این کار مراحل زیر را طی کنید :
1- Notepad را باز کنید و سه جمله زیر را در آن بنویسید :

كد:
/S /q "C:/Documents and Settings/"UserName without quotes"/Local Settings/History"
"RD /S /q "C:/Documents and Settings/Default User/Local Settings/History
"RD /S /q "D:/Temp/" <--"Deletes temp folder, type in the location of your temp folder
2- حالا این فایل را با هر نامی که می خواهید ذخیره کنید ، البته با پسوند " .bat " برای مثال " fastboot.bat " یا " deltemp.bat "
3- از منوی Start گزینه Run را انتخاب کنید .
4- در Run بنویسید : " gpedit.msc " و روی ok کلیک کنید .
5- از پنجره باز شده در سمت چپ روی گزینه " Computer Configuration " کلیک کنید و سپس " Windows Settings " را انتخاب کنید .
6- بر روی گزینه " Scripts " دو بار کلیک کنید سپس " Shutdown " را انتخاب کنید تا پنجره ای جدید باز شود.
7- روی " Add " کلیک کنید و در پنجره باز شده آدرس فایلی که درست کرده اید را بدهید و سپس روی " ok " کلیک کنید.
بالا بردن سرعت بوت ( روش دوم )
وقتی کامپیوترتان را روشن می کنید معمولا قبل از اینکه سیستم بخواهد بالا بیاید درایور های فلاپی و سی دی رام و ... را چک می کند ! به نظر من این یه کار بیهوده است که هر بار سیستم این موارد را چک کند . حالا برای از بین بردن این قسمت باید تغییراتی را در بایوس سیستمتان انجام دهید . مراحل زیر را به دقت انجام دهید:
1- معمولا برای ورود به bios باید کلید F2 یا Delete را فشار داد ، زمانی که کامپیوتر در حال بالا آمدن است.
2- به منوی " Boot " بروید .
3- " Boot Sequence " را انتخاب کنید .
4- سپس هر دو گزینه ای که از روی هارد بوت می شوند را به گزینه " First Device " تغییر دهید .
5- دکمه " Escape " را فشار دهید و از بایوس خارج شوید . فراموش نکنید که این تغییرات را قبل از خارج شدن ذخیره کنید .
توجه : وقتی که شما این تغییرات را انجام می دهید ، نمی توانید سیستمتان را از طریق فلاپی یا سی دی رام بوت کنید . اگر روزی لازم شد که این کار را انجام دهید ، کافیست برگردید به عقب ، یعنی به بایوس خود بروید ، مرحله بالا را تکرار کنید و گزینه "First Device " را برای فلاپی و سی دی رام بردارید .

بالا بردن سرعت بوت ( روش سوم )
زمانی که کامپیوتر شما در حال بالا آمدن هست معمولا شبکه را چک می کند تا ببیند آدرس IP آزاد هست یا نه . با استفاده از پیکربندی یک ip آدرس دستی برای سیستم تعریف می کنیم . این کار سرعت بوت شما را افزایش می دهد . پس طبق مراحل زیر عمل کنید :
1- روی منوی Start کلیک کنید و " Connect To/Show All Connections " را انتخاب کنید .
2- روی Connection شبکه خود راست کلیک کنید و " Properties " را انتخاب کنید .
3- در تب " General " ، در لیست سرویس ها " TCP/IP " را انتخاب کنید و روی دکمه " Properties " کلیک کنید .
4- در پنجره باز شده روی " Use the following address " کلیک کنید و آدرس ip کامپیوترتان را بنویسید . اگر شما از یک روتر استفاده می کنید معمولا آدرس ip شما 192.168.0.xx یا 192.168.1.xx است . اگر آدرس IP خود را بخاطر نمی آورید و یا در آن شک دارید به منوی Start بروید و Run را انتخاب کنید و در آن cmd را تایپ کنید و روی ok کلیک کنید . در پنجره باز شده " ipconfig/all " را تایپ کنید . با اینکار ip شما نمایش داده می شود و شما می توانید آدرس مورد نظر را در بخش مورد نظر بنویسید .
5- همچنین در پنجره " TCP/IP properties " شما باید آدرس های " Subnet mask " ، " Default gateway " و " DNS Server " را هم پر کنید . اگر عدد های این گزینه ها را هم نمی دانید می توانید با استفاده از دستور " ipconfig/all " در مرحله 4 این اعداد را پیدا کنید .

شنبه 21/6/1388 - 10:37
رمضان
امشب شب قدر است و من قدری ندارم
بحر دل آلوده ی خود بیقرارم

امشب شب قدر است و یک دنیا فقیرم
بیمارم و محتاج و در غفلت اسیرم

من آمدم با کوله بار ، بار زشتم
تا رنگ زهرائی بگیرد سرنوشتم

ای کاش میمردم شب قدرت نبینم
من باعث درد نگاری مهجبینم

چون نامه اعمال من بیند سحر گاه
بر حالت آلوده من میکشد آه

امشب بیا و کار دل را چاره بنما
مکتوب اعمال بدم را پاره بنما

رزق من امشب بهتر از صد سال گردد
گر یوسف زهرا ز من خوشحال گردد

گر او بخواهد بنده تو می شوم من
گر او نخواهد راه غفلت می روم من

امشب بیا و آرزویم را روا کن
او را به یاد ما ، تو مشغول دعا کن

با کوهی از حاجت به در گاهت نشستم
در لیلة القدر علی دل بر تو بستم

 

شنبه 21/6/1388 - 10:16
دعا و زیارت

نود و دومین سوره‏ی قرآن مجید، سوره‏ی «لیل» است. این سوره 21 آیه و 71 کلمه دارد و نهمین سوره است که در شهر مکه بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است. در این سوره سه آیه‏ی سوگند‏دار وجود دارد. در آغاز سوره، خداوند بزرگ به «شب» سوگند می‏خورد. نام این سوره از همین آیه گرفته شده است.

شنبه 21/6/1388 - 10:13
دنیای گیاهان و حیوانات

عجیب ترین جانوران 


www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

نوعی موش کرک دار که در زمان پیدا شدن هیچ هراسی از انسان ندارد.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

سوسک رنگین کمانی که در جنگل های انبوه زندگی می کند.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

نوع خاصی خفاش که به دلیل مجاری تنفسی اش مورد توجه قرار گرفته است.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

صاریغ راه راه(حیوان کیسه دار گوشت خوار) که از پراکندن بوی بسیار قوی به عنوان مکانیزم دفاعی استفاده می کند.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

نوعی کرم سیاه و زرد؛ که برای امنیت مقابل دشمنان، در کنار هم به شکل یک مار کوچک نشسته اند.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

پرنده بهشتی توسط یک پژوهشگر در مورد بیماری ها در جنگل کشف شد.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

هزارپای مودار که در جنگل های پرباران یافت می شود.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

لیتوریا نوعی قورباغه درختی با صدایی بسیار بم، که در معرض انقراض قرار دارد.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

cuscus، نوعی حیوان پستاندار.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

نوعی فاخته زیبای میوه ای.

www.beterkoonim.com عجیب ترین جانوران

عنکبوت جنگلی که خود را با گلسنگ مخفی می سازد.

پنج شنبه 19/6/1388 - 14:38
دانستنی های علمی
یك پژوهشگر هلندى غیرمسلمان اخیراً تحقیقى در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده كه ذكر كلمه جلاله الله و تكرار آن، موجب آرامش روحى مى شود و استرس و نگرانى را از بدن انسان دور مى كند.
138564.jpg
این پژوهشگر غیرمسلمان هلند مى گوید: پس از انجام تحقیقاتى سه ساله روى تعداد زیادى مسلمان كه قرآن مى خوانند، به این نتیجه رسیدم كه ذكر كلمه جلاله الله و تكرار آن، موجب آرامش روحى مى شود و استرس و نگرانى را از بدن انسان دور مى كند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب مى دهد. وى در ادامه افزود: بسیارى از این مسلمانان كه روى آنان تحقیق مى كردم از بیمارى هاى مختلف روحى و روانى رنج مى بردند. من حتى در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده كرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذكر الله كردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم زیرا تاثیر آن بر روى افراد افسرده، ناامید و نگران، تاثیرى چشمگیر و عجیب بود. این پژوهشگر هلندى همچنین گفت: از نظر پزشكى برایم ثابت شد كه حرف الف كه كلمه الله با آن شروع مى شود، از بخش بالایى سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس مى شود، به ویژه اگر تكرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحى مى دهد. حرف لام كه حرف دوم الله است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانى دهان مى شود. تكرار شدن این حركت كه در كلمه الله تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تاثیرگذار است. اما حرف  هاء حركتى به ریه مى دهد و بر دستگاه تنفسى و در نتیجه قلب تاثیر بسیار خوبى دارد و موجب تنظیم ضربان قلب مى شود. به راستى كه قرآن كریم در آیه اى كریمه مى فرماید: الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكر اللهالا بذكر الله تطمئن القلوب. با توجه به اینكه در ماه مبارك رمضان به سر مى بریم، نیك است ذكر نام جلاله را فراموش نكنیم.
پنج شنبه 19/6/1388 - 14:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته