فلسفه و عرفان
احادیث قدسی
احادیث قدسی به احادیثی گفته میشود که از ذات اقدس الهی صادر شده باشد. یعنی کلامی که خداوند، فرموده باشند و البته باید جزء وحی قرآنی هم نباشد. این کلمات نورانی از طریق وحی یا تکلّم مستقیم خداوند با انبیاء(ع) و از جانب ایشان به سایر معصومین(ع) میرسد و بعد از اینکه مطلب حدیث قدسی به دست معصوم(ع) رسید ایشان میتواند به مردم بفرماید و نهایتاً از طریق روات به ما برسد. طریق معهود برای دریافت احادیث قدسی همین است و طریق دیگری برای دریافت احادیث قدسی، ثابت نیست چون راه مطمئن تکلّم خدا با بشر، طریق معصومین است.
متأسفانه یکی از امور نهادینه شده در عرفان، همین سخنگفتنهای غیبیه است که هیچ مبنای مشخص و مشروعی ندارد و اموری که تحت عناوین تخیّل و تصوّر و الهام و... مطرح هستند گاه به عنوان «سخن گفتن خدا با بشر» مطرح میگردند.
گاه یک عارف که شیطان، مطلبی را به او الهام کرده، آن الهام را از جانب خدا، تخیّل کرده و خود را همکلام حضرت حق جلّ جلاله دانسته و نفسانیات متجلّی شده در ضمیر آلودهی خود را جلوههای ربّانی و اشراقات سبحانی میخواند! همچنین تخریب قوای عقلیه در ریاضات صوفیانه و چلههای عارفانه، گاه شخص مبتلا را به حدی بیمار میکند که با قدسیان آسمان خیالش هر شبی یاهو میزند و با خدای ساختهی ذهن علیل خویش، مستقیماً چت میکند!
عارفان بیماردل و صوفیان دجّال فعل، در اثر پیروی از همین القاءات و خیالات، در مقابل عُرف عقلایی علم حدیث «حدّثنی فلان عن فلان عن فلان... عن المعصوم علیهالسلام» عرف «حدّثنی قلبی عن ربّی»! را اختراع کردند تا وسیلهی مناسبی برای تخریب دین از طریق واردات قلبیه ایجاد شده و دین خدا با دیننمای تقلبی نابود گردد.
قرآن در ادامهی این سؤال که مشرکین، چه بهانهای برای نپذیرفتن توحید دارند می پرسد: «آیا آنان نردبانی دارند که بهواسطهی آن، سخنان غیبیه را میشنوند؟ اگر چنین است باید شنوندهی آنها، بیان مسلّط و دلیل محکمی بر ادّعای خود بیاورد» *(ام لهم سلّم یستمعون فیه فلیأت مستمعهم بسلطان مبین)* الطور آیة38
(کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اُعرَف فخلقت الخلق لکی اُعرَف) یا (من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبّنی و من احبّنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته) دو نمونه هستند از اموری که در هیچ کتاب معتبر حدیثی نقل نشدهاند؛ اما به عنوان حدیث قدسی در دلها جای گرفته و بر زبانها جاری میشوند بدون اینکه معلوم باشد منشأ آنها کجاست.
بسیاری از سخنان متداول در عرفان که تحت عنوان حدیث قدسی یا امثال آن، مطرح میشوند هیچ سند معتبر و مدرک قابل اتکایی به لحاظ علم الحدیث نداشته و معلوم نیست اصل و نسبشان چیست و از کجاست؟ بعضی از این موارد، چنان به لحاظ محتوایی، سخیف و غیر قابل قبول است که حتی نیاز به بررسی سندی نیز نداشته و بر فرض تحقیق سندی نیز نهایتاً معلوم نمیشود کدام شیطان انسی، این کلمات حاوی مضامین سخیفة را ساخته و پرداخته و یا کدام شیطان جنی، چنین کفریات و بـِدعی را بر نفس خبیث فلان عارف، نازل نموده است.
حتی آن دسته از احادیث قدسی که اصل و نسبی داشته و با سند متصل، به نام معصوم(ع) منتهی میشوند نیز عمدتاً خالی از اشکال نیستند. آن دسته از احادیث قدسی که به معصومین(ع) نسبت داده میشود (معصوم(ع) فرموده باشد قال الله تعالی... خداوند چنین گفت...) بعد از بررسی سلسله سند روایی تا معصوم(ع) عمدتاً ضعیفالسند یا غیرمعتبر تشخیص داده شده و انتسابشان به معصوم(ع) ثابت نمیگردد. نتیجه اینکه حدیث قدسی که اصل و نسب داشته و منتهی به نام معصوم(ع) باشد و ضمناً این انتساب، قابل احتجاج و استناد شرعی و موثوق الصدور باشد قلیل و کم است.
شاید به همین دلیل باشد که در علمای شیعه تا قرنها، کتاب معروفی دربارهی احادیث قدسی نداریم و در کتب حدیث شیعه نیز تکیهی فراوانی به این امر، مشاهده نمیشود. اولین کسی که کتابی مستقل در احادیث قدسی نگاشته و کتابش معروف شده شیخ حرّعاملی صاحب کتاب شریف «وسائل الشیعة» باشد که در قرن یازدهم زندگی میکرده است.
ایشان تعدادی از احادیث قدسی را در مجموعهای به نام «الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة» جمع آوری کرده که البته همان مجموعه نیز شامل احادیث معتبر و غیرمعتبر میباشد. طبعاً تعیین موارد اعتبار و عدمش در این کتاب و مانند آن، امری کارشناسانه و دور از دسترس عوام و در حیطهی نظردهی متخصصان میباشد. متخصصانی که فارغ از خیالپردازیهای جاهلانه و دلخواهگرایانه و صرفاً براساس موازین شناخته شدهی وثاقت در علم الرجال و قواعد عقلائی علم الحدیث و درایةالحدیث و سایر معیارهای علمی و نه شکمی! به این امور، میپردازند.
پنج شنبه 26/6/1388 - 9:49
فلسفه و عرفان
قال الله تعالی :
ای داود ، من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم امّا مردم آنها را در جاهای دیگر میطلبند و به دست نخواهند آورد .
علم را در کم خوری و کوشش قرار دادم ، ولی مردم آن را در سیری و راحتی می جویند و به دست نخواهند آورد .
و عزّت را در اطاعت از خودم قرار دادم ، ولی آنها در دربار پادشاهان می جویند ، امّا به آن نرسند .
و غنا و بی نیازی را در قناعت قرار دادم ، ولی آنها در زیادی مال میطلبند ، امّا به آن دست نمی یابند .
و خشنودی خود را در خشم گرفتن بر ( هوای ) نفس قرار دادم ، ولی مردم آن را در رضای نفس می جویند ، ولی نمی یابند .
و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ، ولی مردم آن را در دنیا میطلبند و به آن دست نخواهند یافت .
پنج شنبه 26/6/1388 - 9:46
فلسفه و عرفان
شاگرد امام صادق نقل می کند :
در یکی از سفرها هزینه من تمام شد و یکی از یارانمان گفت: امیدت به کیست؟
گفتم: فلانی . گفت: در آن هنگام به خدا سوگند حاجتت روا نمی شود و به آرزویت نمی رسی و طلب خود را به دست نمی آوری!
گفتم: تو را چه شده ؟ خدا رحمتت کند .
گفت: امام صادق علیه السلام حدیث کرد به من که به تحقیق در یکی از کتابها خوانده که خداوند متعال فرمود:
به عزتم و جلالم و عظمتم و ارتفاع مکانم بر عرش سوگند که امید هر آن کس را که به غیر من امیدوار باشد ، قطع می کنم و آرزویش را به یأس بدل می کنم و در میان مردم لباس مذلت برایش می پوشانم . و او را از قرب خودم دور می کنم و از وصلم دورش می سازم .
آیا در شدت ها به غیر من امید می بندد ، حال آنکه شداید در دست من است ؟
و به غیر من امیدوار می شود و با فکرش درِ دیگری را می زند، در صورتی که آن در بسته است و درِ لطف من برای هرکس که مرا بخواند ، گشوده و باز است؟
پس کیست که در سختی هایش به من امیدوار باشد ؟
و کیست که در امر مهمی به من امیدوار باشد و من امید او را قطع کنم ؟
من آمال بندگانم را در پیش خود محفوظ قرارداده ام ، ولی آنها به حفظ من راضی نیستند.
آسمانها و زمینم را از ملائکه ها پر کرده ام، کسانی که از تسبیح من دچار ملال و خستگی نمی شوند و امرشان کرده ام درهای موجود میان من و بندگانم را نبندند، ولی آنها (بندگانم) به قول من اعتماد نمی کنند.
آیا نمی داند کسی را که من با مشکلی از مشکلاتم در رحمت بر او ببندم، کسی جز من نمی تواند مالک کشف و رفع آن شود ؟
پس او را چه شده که پس از اذن دادنم بر او، او را ناله کننده بر درگاه خود نمی بینم ؟
با جودم چیزی (نعمت) را که از من نخواسته بود برایش عطا کردم و سپس آن (نعمت) را از او گرفتم، پس بازگشت آن (نعمت) را از من مسئلت نمی کند و از غیر من می خواهد، آیا مرا اینگونه می بیند که قبل از مسئلت با عطا آغاز کنم آنگاه آن را از من بخواهد، من جواب ندهم ؟
آیا من بخیل هستم تا بنده ام به من بخل ورزد ؟
آیا عفو و رحمت به دست من نیست ؟
آیا من جایگاه (برآورنده) آرزوها نیستم ؟
پس کیست غیر از من که قطع کند ؟ آیا امیدواران به غیر من نمی ترسند که به آنها (غیر من) امید می بندند؟ پس اگر اهل آسمان من و اهل زمین من، همگی به من امید بندند و من همه آنچه را که امید آنهاست برایشان عطا کنم، از ملک من ذره ای کاسته نمی شود.
و چگونه کم گردد ملکی که من قیّم آن هستم ؟
پس بدا بر ناامیدشدگان از رحمت من،
و بدا بر هرکس که عصیانم می کند و مراقب من نیست !
منبع : کتاب کلیات احادیث قدسی .باب امام جعفر صادق صفحه 635
پنج شنبه 26/6/1388 - 9:43
فلسفه و عرفان
ای فرزند آدم من غنی و بی نیاز هستم، تو هم به دستورات من
اطاعت کن تا فقیر نشوی. ای فرزند آدم من زنده ای هستم که
نمیمیرم، تو هم به من اطاعت کن تا تو را هم زنده جاودانه بکنم.
من به هرچیزی بگویم باش موجود می شود، تو هم به من اطاعت
کن تا اراده ات مثل اراده من باشد.
منبع : کلیات حدیث قدسی / شیخ محمد حسین حر عاملی
پنج شنبه 26/6/1388 - 9:39
فلسفه و عرفان
خداوند به دنیا فرموده : در خدمت کسی باش که به من خدمت می کند و برای کسی رنج آور باش که به خودت خدمت می کند.
منبع : کلیات حدیث قدسی / شیخ محمد حسین حر عاملی
پنج شنبه 26/6/1388 - 9:38
فلسفه و عرفان
خدای بزرگ می فرماید:
ای فرزند آدم!
ملائکه من شب و روز مواظب تو هستند، آنچه را می گویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند. آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت می دهد و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد. خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل می کنی شهادت خواهند داد. خود نیز بر قلب و اعمال مخفی تو آگاهم پس از خودت غافل مباش!
منبع : آداب الطلاب
پنج شنبه 26/6/1388 - 9:37
كودك
در واقعه كربلا نیز با وجود همه مسایل و شیوهاى كه امامحسین(ع)در پیش روى خود داشته، از توجه به نیازهاى مادى و معنوىفرزندان و همراهان خود غافل نماند.
حادثه كربلا، جاودانهترین رویدادى است كه زمانه در بستر خودمانند آنرا ندیده است. حادثهاى كه آثارش در حصار مرزهاى اسلامىمحدود نگشته و خورشید فروزانش همه گیتى را تا ابد درخشانگردانید. همه كسانى كه پیرامون این حادثه به تامل نشستهاند،به فراخور شناختخویش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه،آزادگان درس آزادگى، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعىدرس اصلاح گرفتهاند.
این واقعه بىنظیر زوایاى بىانتهایى دارد كه تنها اندكى ازآنها شناخته شده و زوایاى ناشناختهاش بسى بیش از شناخته شدهاست. بىگمان با گسترش دانش بشرى در حوزه علوم انسانى، امید كشفآنها دور از انتظار نیست، از جمله زوایاى این واقعه عظیم تاملاز منظر روانشناسى و تربیت است. نگارنده معتقد است هدف سیره وسنت ائمه اطهار علیهم السلام قبل از هر چیز، هدایت و تربیت است،زیرا آنان بزرگترین مربیان بشریتاند و باید تفسیر تربیتى ازحوادث زندگى آنان ارائه شود.
ذكر این نكته مفید است كه، گوناگونى شرایط زمانى ائمه اطهارعلیهم السلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترك، در عرصهدعوت و تربیتشیوههاى گوناگون داشته باشند. در میان امامانشیعه، امام حسین(ع)شرایط ویژه خود را داشت. بنابراین ضمن آنكههمه زندگى و سیره حضرت سرمشقى كامل، از حیات طیبه، براىپیروانش استسیره تربیتى آن حضرت در حادثه كربلا هم براىكسانىكه زندگیشان به شرایط زمانى آن حضرت شباهتبیشترى دارد ومىخواهند حسینى باشند، اهمیتبیشترى دارد.
توجه به نیازهاى فرزندان
موجودات عالم براى ادامه حیات نیازهایى دارند كه بدون برآوردن آنها ادامه حیات نا ممكن و یا همراه با سختى است ایناحتیاج در غیر انسان به نیازهاى مادى و جسمانى محدود است; امادر انسان نیاز امور مادى، روانى و معنوى فراوانى را شامل مىشودكه تنها در سایه رفع نیاز از همه امور به رشد كامل جسمانى وروانى مىرسد.
توجه به نیازهاى گوناگون از نكات مهم تربیتى است،نیازهایى كه در قالبهاى زیستى، عاطفى، روانى و معنوى جلوهگرمىشود. در واقعه كربلا نیز با وجود همه مسایل و شیوهاى كه امامحسین(ع)در پیش روى خود داشته، از توجه به نیازهاى مادى و معنوىفرزندان و همراهان خود غافل نماند.
الف: نیازهاى مادى
نیازهاى مادى احتیاج اولیه هر انسان است. و بدون تامین آن،قادر به ادامه حیات نیست. نیاز به رفع تشنگى از این جمله استكه در كربلا به خاطر وضعیت ویژهاى كه دشمن براى كاروان كربلا بهوجود آورد، به نیازهاى حیاتى تبدیل شد و ایشان را به تلاش، براىرفع آن از راههاى ممكن، واداشت; از اینرو، آنگاه كه حضرتعباس(ع)از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواستبراى كودكان آب فراهم نماید و فرمود:
«فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء» پس كمى آب براى اینكودكان فراهم كن...
این توجه حضرت آنگاه به اوج مىرسد كه فرزند شیرخوارهاش را بربالاى دست مىگیرد و از دشمن برایش آب مىخواهد. در مقتل ابى مخنفآمده است:
امام حسین(ع)به سوى ام كلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را دربارهفرزند شیرخوارهام به نیكى سفارش مىكنم، او شیر خواره است وشش ماه بیشتر عمر ندارد. ام كلثومبه برادر جواب داد: سه روز است این طفل آب ننوشیده است.
برایش آبى طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ایستادو آنگاه فرمود: «اى قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادترساندید و جز این طفل باقى نمانده و او از تشنگى دهان را بازمىكند و مىبندد، به او جرعه آبىدهید...»
ب: نیازهاى عاطفى و روانى
گرچه در طبقهبندى نیازها در روانشناسى، نیازهاى زیستى جزءنخستین نیازها به حساب مىآید، اما نقش نیازهاى عاطفى و روانىنیز با اهمیت و تعیین كننده است. زیرا هر چند نیاز جسمى محسوسو آشكار است و فقدانش جسم را متاثر مىگرداند، اما نیازهاىروحى و روانى نا محسوساند و عدم پاسخگویى به آنها روان آدمى راآزرده مىسازد.
كودكان و نوجوانان به خاطر موقعیتسنى آسیبپذیرى در برابر مشكلات نیاز دو چندان به بر آوردن نیازهاى عاطفىو روانى دارند، این نیازها، بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادنوالدین، هنگام بیمارى و... چنان شدت مىیابد كه بىتوجهى به آنهاحیات روانى و عاطفى كودك را به مخاطره مىاندازد.
این شرایط ویژه به كاملترین شكل در كربلا براى فرزندان امامحسین(ع)جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه،در سختترین حالات، امام(ع)را صدا مىزدند و در واپسین لحظات، اوجنیاز عاطفى خویش را به نمایش مىگذارند.
در كربلا بیمارى چونعلىبن الحسین(ع)حضور دارد كه تقدیر الهى بر بقاء وجودش تعلقگرفت. و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیتخاص قطعا توجه ویژهاى را مىطلبید و اینجا است كه آن حضرت بهگونههاى مناسب به نیاز فرزندان پاسخ مىدهد و نسبتبه فرزندانىكه به میدان مبارزه آمدهاند به گونهاى، به یگانه فرزندش زینالعابدین(ع)به گونهاى دیگر. و در مورد یتیمان و داغدیدگان پساز شهادت خویش به شكلى دیگر سفارش مىفرماید.
رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل بر مىآید این است كه حضرت نسبتبه فرزندان وبرادرزادگانش كه به میدان مبارزه مىرفتند، رفتارهاى گوناگونىداشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان واظهار علاقه و محبت صحنههاى زیبایى از عاطفه و محبت را به نمایشمىگذاشت.
درمورد «قاسم بن الحسن» آمده است: «قاسم در حالىكه نوجوانى غیر بالغ بود، سوى خیمههاى طرف میدان خارج شد. وقتىامام حسین(ع)نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش كشید. آن دودستبه گردن هم آویختند و چنان گریستند كه بیهوش شدند.»
در مرحله بعد، وقتى آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایطنابرابر، گرماى شدید و تشنگى قرار گرفتند، آن حضرت آنان را بهصبر دعوت كرد و به آنان دلدارى داد و اظهار همدردى نمود درمورد «احمد بن حسن» نوشتهاند: «بعد از آنكه در میدان جنگشرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین(ع)آمد وپرسید: عمو(جان)آیا جرعه آبى هست تا جگر خود را با آن خنك كنمو براى مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشترى پیدا كنم؟
امام(ع)فرمود: «یابنى اصبر قلیلا حتى تلقى جدك رسول الله(ص)،فیسقیك شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»فرزندم! كمى صبر كن تا جدت رسول خدا را ملاقات كنى، او چنانشربت آبى به تو بنوشاند كه هرگز تشنه نشوى.
در مورد «على اكبر» نیز آمده است; بعد از مبارزهاى بىامانو كشتن تعدادى از دشمنان در حالى كه جراحات زیاد بر بدن داشت،عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض كرد: «یاابه العطش قد قتلنى و ثقل الحدید قد اجهدنى فهل الى شربه منماء و سبیل اتقوى بها على الاعداء؟ فبكى الحسین(ع)و قال یا بنىیغز على محمد و على و على ابیك ان دعوهم فلا یجیبونك و تستغیثبهم فلا یغیثونك...»
اى پدر، عطش مرا از پاى در آورد و سنگینى اسلحه مرا ناتوانكرد، آیا شربت آبى هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنانمبارزه كنم؟
امام فرمود: فرزندم بر محمد و علىو پدرت سخت است كه آنان رابخوانى و به تو پاسخ ندهند و به یارى بخواهى و آنان فریاد رستو نباشند... .
در مرحله سوم، آنگاه كه بعد از مبارزه بىامان فرزندان توسطدشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به رعتخود را بربالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس كهفرزندان نیاز بیشترى به تسلى خاطر داشتند، با آنان ابرازهمدردى نمود... .
آنگاه كه «قاسم بن الحسن» بر زمین افتاد وعموى خود را صدا زد، امام حسین(ع) چون باز شكارى خود را بربالین فرزند برادر رساند و مانند شیر خشمگین بر دشمن حملهنمود. وقتى گردو غبار فرو نشست، دیدند امام(ع) بر بالین قاسمنشسه و به قاسم(ع)كه در حال جان دادن بود، فرمود: عز والله علىعمك ان تدعوه فلا یجیبك او یجیبك فلا یعنك او یعنك فلا یغنى عنكبعدا لقوم قتلوك»
به خدا سوگند، بر عموى تو سخت است كه او را بخوانى پاسخندهد، یا اجابت نماید ولى نتواند كمك كند یا كمك كند اما به توسودى نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومى كه تو را كشت.
رفتار حضرت نسبتبه فرزند بیمارش زین العابدین(ع)
خواست الهى بر این تعلق گرفت كه على بن الحسین حجت او بعد ازامام حسین(ع)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنانزمین از حجت اللهى خالى نگردد و این وضعیت جلوه دیگرى از تربیتحسینى را مىطلبید.
در حالىكه شدت مبارزه و مصبیتهاى پیاپى كربلاانسان معمولى را چنان به خود مشغول مىكند كه همه چیز را فراموشمىكند، مربى بزرگ كربلا از مسئولیتبزرگ تربیت غافل نماند و چونفرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد وگفتگویى صمیمانه به پرسشهاى او در در مورد حوادث كربلا پاسخداد. در منابع تاریخى مىخوانیم:
«... حضرت به سوى خیمه فرزندش زین العابدین آمد و در حالىكه فرزندش بر فرشى از پوستین استراحت مىنمود و زینب(س)از اوپرستارى مىكرد، فرزندش را عیادت نمود، وقتى زینالعابدین(ع)نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خیزد. اما ازشدت بیمارى قادر به برخاستن نبود. از عمهاش زینب(س)خواست كه اورا كمك كند، زینب خود را تكیه گاه او قرار داد.
امام حسین(ع)از وضعیتبیمارى فرزندش سئوال كرد و زینالعابدین(ع)حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسید دراین روز با این قوم منافق چگونه رفتارى كردى؟
پدر فرمود: «فرزندم شیطان بر آنان مستولى گشت و آنان را ازیاد خدا غافل كرد...»
رفتار حضرت نسبتبه خانواده و فرزندان در لحظه وداع
امام(ع)در واپسین لحظههاى زندگى خویش شرایط ناگوارى خانوادهو فرزندان غصه یتیمى و از دست دادن نزدیكترین عزیزان از یكطرف، طى مسیر كربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهى دشمنانسنگدل، از طرف دیگر را مجسم كرد.
در چنین شرایطى امام(ع)شیوهدعوت به صبر و برد بارى و توجه دادن به نصرت الهى را برگزید تابا دم حسینى خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشانبراى دستیابى به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:
«هنگامى كه امام(ع)همه یارانش را دید كه شهید شدهاند، براىوداع به خیمهها آمد و ندا داد: «اى سكینه، اى فاطمه، اى زینب،اى امكلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سكینه صدا زد: اى پدرآیا تن به مرگ دادهاى؟
فرمود: كسى كه یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود: «اى نور چشم من كسى كه یاورى ندارد،چگونه تسلیم مرگ نشود،(فرزندم)رحمت و نصرت خداوند در دنیا وآخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهى، صبر پیشه كن و زبانبه شكوه مگشاى، زیرا دنیا از بین رفتنى و آخرت ماندگار است.»
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: «خودتان را براى گرفتارى آماده كنید و بدانید خداوند نگهدار ویاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات مىبخشد و عاقبتامرتان را به خیر خواهد كرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذابخواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتارى، انواع نعمت وكرامت عطاء خواهد كرد. پس زبان به شكوه مگشایید و سخنى مگوییدكه از منزلت و ارزش شما بكاهد.»
سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان
بى شك از تلخترین لحظات براى فرزندان خرد سال، لحظهى از دستدادن والدین است. چنین وضعیتى بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقتفرسا مىنماید. در چنین شریطى آنان نیازمند توجه و عاطفهاند،نیازمند محبت و تسلى خاطراند.
فرزندان و بازماندگان كاروان كربلا هم نظاره گر دل خراشترینصحنهها بودهاند. لذا به توجهى عمیق نیاز داشتند. از این روامام حسین(ع)با همه گرفتاریهایى كه داشت، وضعیت روحى و روانىفرزندان را پس از شهادت خود پیش بینى كرد و در واپسین لحظات،تنها فرزند بازمانده از خود زین العابدین(ع)را به توجه ومراقبت و درك وضعیت روحى آنها سفارش كرد و آنچنان شرایط روانىو روحى آنها را ترسیم كرد و مشاورههاى لازم تربیتى را به ایشانارائه نمود كه شخصى آشنا به مسائل روانشناسى و تربیتى را بهشگفتى وا مىدارد.
امام(ع)فرمود: «... یا ولدى انت اطیب ذریتىو افضل عترتى و نتخلیفتى على هولاء العیال و الاطفال فانهمغرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائبالزمان، سكتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهمبلین السلام فانهم مابقى من رجالهم من یستاءنسون به غیرك و لااحد عندهم یشكون الیه حزنهم سواك دعهم یشموك و تشمهم، و یبكواعلیك و تبكى علیهم.»
فرزندم تو پاكیزه ترین ذریه و با فضیلتترین خاندان من هستى،بعد از من تو سر پرست كودكان و اهل بیت هستى، آنان غریب هستند.
خوارى و یتیمى و شماتت دشمنان و مصیبتهاى زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گریه شان بلند شد، آرامشان گردان، درهنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلى خاطرشان بده. ازمردان آنها، جز تو كسى كه مایه انس و آرامششان باشد، زندهنمانده است و جز تو كسى را كه شنواى شكوهها و درد دلهایشانباشد، ندارند....»
پاسخگویى به پرسشهاى فرزندان
فرزندان وقتى دوران نوزادى و كودكى را پشتسر مىگذارند، براثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهاىجدید، سئوالاتى در ذهنشان به وجود مىآید در مقطعى از سن، چنانوالدین را «سئوال باران» مىكنند كه آنها را به ستوه مىآورند.
كودكان هرچه رشد عقلانى بیشترى مىیابند، سئوالات جدىترى خواهندداشت، بویژه در دوره نوجوانى و آغاز جوانى، شرایط جدید، تغییرو تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگى والدین سئوالات بیشترى را درذهن آنان ایجاد مىكند، در چنین وضعیتى بر والدین بصیر و آگاهاست كه زمینه پرسشگرى را براى فرزندانشان فراهم كنند و پاىصحبتهاى آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهاى آنان پاسخمناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند.
حادثه كربلا، كه موقعیتجدیدى در زندگى امام حسین(ع) محسوب مىشد، پرسشهایى را در ذهنفرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد كرد و ذهن كنجكاو آنان رابه پرسشگرى وا داشت. حسین بن على(ع)با درك موقعیت آنها، بهسئوالاتشان پاسخهاى مناسب و در خور شاءنشان مىداد. به دو نمونهاز پاسخگویى حضرت اشاره مىكنیم:
1 هنگامى كه حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیهفرود آمد، خواب كوتاهى بر آن حضرت مستولى شد. پس از اندكى حضرتبا چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «على» كه متوجه اینصحنه بود، پرسید: اى پدر! چرا گریه مىكنى؟ خداوند چشم تو رانگریاند.
حضرت فرمود: «فرزندم این لحظه، وقتى است كه رویا در آن دروغنمىباشد. من در خواب سوارهاى را دیدم كه كنارم ایستاد و گفت:
«اى حسین شما به سرعتحركت مىكنید و مرگ به سرعتشما را بهبهشت مىرساند و آگاهى یافتم كه مرگ ما فرا رسیده است.»
علىپرسید: اى پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟
فرمود: «فرزندم به خداوندى كه همه بندگان به سوى او برمىگردند، ما بر حق هستیم»على عرض كرد: در این صورت ترسى از مرگ نداریم.
امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطافرماید.» 2- بعد از آنكه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا وشهادت یاران را ترسیم كرد، قاسم بن حسن(ع)در باره شهادت خودپرسید. امام(ع)به او مهربانى كرد و پرسید:
فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟
پاسخ داد: عمو(جان)مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.
حضرت بعد از آنكه ظرفیت و توان درك قاسم را نمایان ساخت وپاسخ زیباى او را شنید، فرمود: عمویتبه فدایت گردد! به خداقسم! تو از كسانى هستى كه بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهیدمىشوند.
نقش آزادى و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به اوبخشید تا پرتو آن از میان راههاى مختلف مسیر صحیح را برگزیند.
آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اكراه و اجبار برگزید، در راهتحقق و دستیابى به آن تا پاى جان مىایستد، عنصر آزادى به جا وانتخاب درست در تربیت، عنصرى گرانبها و كار آمد است، در تربیتفرزندان اجبار ثمرى نمىبخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینهرا آماده كنند كه فرزندان خود راه صحیح را بر گزینند تا برآنچه به حق برگزیدهاند، پایبند و استوار باشند، از جلوههاىتربیتى حادثه عاشورا، صحنه آزادى و انتخاب راه بود.
امامحسین(ع)با اینكه در كربلا به شدت نیازمند داشتن یاور بودند، باكمال صداقت و راستى فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامهمسیر آزاد مىگذارد و با اینكه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اماهیچگاه راه مبارزه و همراهى خود را بر آنان تحمیل نمىكند و ازاینروست كه مىبینیم آنان نیز كه آگاهانه همراهى پدر و امامخویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش رافداى راهش نمودهاند.
ابى حمزهثمالى از علىبن الحسین(ع) نقلمىكند كه در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمعنمودند و خطاب به آنان فرمود: «اى اهل و فرزندان و اى شیعیانمن، از فرصتشب استفاده كنید و جانهاى خود را نجات دهید... شمادر بیعتى كه با من بستهاید آزاد هستید. ...»
نیز آن حضرت هنگامى كه عبدالله فرزند مسلم نزد ایشان آمد واجازه میدان طلبید فرمود: «شما در بیعتبا من آزاد هستى،شهادت پدرت كافى است. تو دست مادرت را بگیر و از این معركهخارج شو» عبد الله عرض كرد: «بخدا سوگند من از كسانى نیستمكه دنیا را بر آخرت مقدم دارم.»
چهارشنبه 25/6/1388 - 13:9
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم
«قرآن نوری است که در آن تاریکی یافت نمی شود و چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد٬ ریسمانی که رشته ی آن محکم و پناهگاهی که قله ی آن بلند و دریاییست که تشنگان آن٬ آبش را تمام نتوانند کشید و شفادهنده ایست که بیماری های وحشت انگیز را بزداید٬ قرآن بهار دل چشمه های دانش٬ سرچشمه ی عدالت و نهر جاری زلال حقیقت است. پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختیها از قرآن یاری طلبید و خواسته های خود را به وسیله ی قرآن طلب کنید و با دوستی قرآن به خدا روی آورید زیرا وسیله ای برای تقرب بندگان به خدا٬ بهتر از قرآن وجود ندارد.»
نهج البلاغه قسمتی از خطبه های ۱۹۸ و ۱۷۶ امام علی (ع)
یامن اسمه دواء و ذکره شفاء
با درود و سلام خداوند یكتا و بی همتا كه پیامبرانی از جنس خود ما برای هدایت انسانها ارسال كرد.
مهمترین و اساسی ترین اهداف طب قرآنی پیشگیری از بیماریهای جسمی و روحی است. در طب قرآنی غذای اصلی انسان كه در قرآن بیان شده است اشاعه داده می شود.
داروهای این طب همان غذای روزمره زندگی است بنابراین هیچگونه عوارض جانبی نخواهد داشت.
با رعایت فرهنگ قرآنی بیماریهای صعب العلاج به زودی قابل درمان هستند.
چهارشنبه 25/6/1388 - 13:4
دانستنی های علمی
- ادوارد مورداکسی:
هم پشت سرش صورت داشته هم جلو روش ، ولی اینقدر صورت پشتیه از خودش صدا در میاره که بالاخره در سن 33 سالگیش خودکشی میکنه.
- ادوارد مورداکسی:
هم پشت سرش صورت داشته هم جلو روش ، ولی اینقدر صورت پشتیه از خودش صدا در میاره که بالاخره در سن 33 سالگیش خودکشی میکنه.
----------------------------------------------
- پاسکال پنتیون:
از وقتی که به دنیا میاد یه سر دیگه روی سرش هم داشته که چشمها و دهنش حرکت میکردن ولی قابلیت دیدن و حرف زدن نداشتند.
----------------------------------------------
- انسان چهارچشم:
این انسان یه جفت چشم دیگه هم روی چشم هاش داشته که میتوانستن زاویه ی مشخصی رو ببینن.
(پشت سراین انسان چهار چشم هم تصویر زن خوک نما به چشم می خورد که دماغ و دهنش مثل خوک بوده و تنها مورد مشاهده شده در جهان هست)
----------------------------------------------
- گروس مک تانل:
از زمانی که به دنیا اومده از نظر زشتی مقام اول رو داشته و 3 بار هم ازدواج کرده و یه پسر طبیعی و زیبا هم به دنیا آورده.
----------------------------------------------
- باستر سیمکوش:
درسال 1995 به وزن541 کیلو گرم میرسه ولی یه رژیم لاغری شدید میگیره و میشه 97 کیلو! نکته ی جالب اینه که 20 کیلو پوست اضافه میاره ، که بعد از لاغری ازش یه کت میدوزند.
چهارشنبه 25/6/1388 - 12:58
محبت و عاطفه
ای مهربانترین عاشق
تنها تو هستی که دستهای لبریز از مهرت را در دستان تشنهً محبت من می گذاری
فقط تو دردهای کهنه و سر باز زدهً تنهای ام را التیام می بخشی ای همنوا با صبح
می دانی که من در مکتب تو عشق را آموختم وبا وجود گرم تو معنای لطیف آفرینش
را لمس کردم
این تو بودی که دم مسیحای خود را در کالبد یخ بسته و کرخ من دمیدی وزندگانی را متولد کردی وهستی رویاندی
خودت خوب می دانی که دوست داشتنی ترین موجود این زمانه و هر زمان دیگری
ای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا د ر...
چهارشنبه 25/6/1388 - 10:43