• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3646روز قبل
شعر و قطعات ادبی
اللهم عجل لولیک الفرج

 


دل بـه تـولای تـو خـرم شــود سینه ز مهرت تهی از غم شود


قبـله آبـروی تـو روز نخـسـت آبـروی تــوبـۀ آدم شــود


نوح نبی در دل طوفان و مـوج دست به دامان تو در بم شـود


بوسه زند دست تـو را تا خـلیل بت شکنی شهرۀ عالم شـود


گر که به داوود رسـد فیض تـو نغمۀ او زیر شـود بم شـود


زیـر نـگین تـو سـلیـمان سزد وارث انگشتر و خاتم شـود


جلوه گر از یک نـفس پاک تو معـجزۀ عـیسی مریم شـود


خـضر تو را جـوید اگر قامتـش در طلب آب بقاء خم شـود


زیر و زبر می شود این روزگـار گر سر مویی زسرت کم شود


کی به شب هجر دهی خاتمه نَفس محمّد(ص)، نَفَس فاطمه(ع)


 


اللهم عجل لولیک الفرج

پنج شنبه 15/2/1390 - 7:51
ازدواج و همسرداری
این فقط یک سوء تفاهم است

عشق و محبت میان زن و شوهر از ارکان نظام خانواده و شاید هم رکن رکین آن باشد. اما با گذشت زمان و سپری شدن شور و شوق دوران نخستین ازدواج، گاه این فکر به ذهن و اندیشه زن و مرد می آید که بعد از گذشت چند سال، چقدر میزان علاقه آنان نسبت به هم تغییر یافته و به عبارت دیگر، کم شده است و همین این عده از همسران زمانی که در زندگی مشترک شان خدشه ای ببینند چنان از کوره در می روند و پل های پشت سرشان را خراب می کنند که دیگر هرگز نمی توانند روابط شان را نسبت به دیگری ترمیم سازند. به همین دلیل آموزش برای ارتقای سازگاری و توجه نمودن به ویژگی های مثبت یکدیگر، افزایش اعتماد به نفس، کاهش اضطراب و تنش در جهت حفظ بهداشت و سلامت روانی و تداوم زندگی و جلوگیری از هم گسیختگی خانواده کاملاً لازم و ضروری می باشد. سرمنشأ بسیاری از اختلافات زنان و مردان، تفاوت های دیدگاه آنان و طرز کنار آمدن همسران با اختلافات است. به این معنا که در هنگام بروز اختلافات، مردان بیش از پیش در خود فرو می روند و زنان به طور فزاینده ای درگیری احساسی پیدا می کنند. بدیهی است در یک چنین مواقعی زن و مرد برای رسیدن به احساس بهتر، نیازهای متفاوتی خواهند داشت.

مرد ترجیح می دهد با بیرون رفتن از منزل و انصراف موقتی از موضوع درگیری به نوعی مسئله را حل و در نهایت فیصله ببخشد.

حال آنکه زن در صورتی حالش بهتر می شود که در باره مسئله موجود، با دیگری حرف بزند و درد دل نماید. درک نکردن این تفاوت ها، اصطکاکی غیر لازم و ضروری در روابط میان زن و شوهر به وجود می آورد. بر عکس، توجه و درک متقابل در زندگی مشترک، حلال بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی می باشد. به عنوان نمونه زمانی که یک مرد از سر کار به خانه برمی گردد، خسته و عصبی و ناراحت از موضوعی است که مایه تشویش و پریشانی خاطر او را فراهم کرده است. در این گونه موارد معمولاً مردان حرف نمی زنند و به احتمال زیاد ناراحتی خود را با یک مرد دیگر هم در میان نمی گذارند. بر عکس و به جای آن، آنان سکوت اختیار کرده و به تنهاییِ خود پناه می برند. آنان می خواهند به مشکل شان بیندیشند و در این ارتباط آنقدر تلاش می نمایند تا که راه حلی بیابند. و وقتی راه حل مورد نظر را پیدا کردند احساس مطبوع و خوشایندی خواهند داشت. اما چنانچه راه حلی نیابند به اعمالی دست می زنند که به نحوی مشکلات شان را فراموش نمایند. مردان ممکن است برای فراموش کردن افکار مشوش خود به ورزش کردن، مطالعه، خواندن روزنامه یا نگاه کردن به تلویزیون و غیره روی آورند. آنان می خواهند بدین ترتیب با آزاد کردن ذهن خود از مشکلات به تدریج احساس آرامش نمایند. در این مواقع، مردان نمی توانند آنچه را که زن طالب آن است به وی بدهند. زیرا به طور کلی حواس آنان درگیر مشکل شان می باشد. بدیهی است هر چه شدت گرفتاری بیشتر باشد، درگیری مردان با خود بیشتر بوده و بیشتر در خود فرو می روند.

البته برخی از خانم های باتجربه با توجه به شناخت خصوصیات و ویژگی های همسر خود متوجه هستند که باید به این شرایط و خصوصیت ویژه شوهر خود توجه داشته باشند. یعنی وقتی مرد در خود فرو می رود زمان مناسبی برای صحبت های صمیمانه و گرم نیست. آنان توجه دارند در یک چنین مواقعی اگر آنان با دوستان شان حرف بزنند و درد دل نمایند مؤثرتر باشد. همچنین آنان متوجه هستند که وقتی همسرشان در مواقع بحرانی و سخت مورد محبت بیشتر آنها قرار بگیرد، سریع تر از تنهایی اش بیرون آمده و در عین حال علاقه و توجه بیشتری به آنان نشان می دهد.

در چنین مواقعی، زن می تواند مسائلش را مطرح کند چرا که مرد آمادگی شنیدن دارد. جاری ساختن این جمله از طرف زنان که: «هر وقت حوصله حرف زدن داشتی به من اطلاع بده زیرا می خواهم با شما کمی حرف بزنم.» شروع مناسبی برای صحبت کردن است. از طرف دیگر، زن زمانی که به خانه می رسد و خسته است دلش می خواهد استراحت کند اما برای رهایی از فشار کار روزانه و خستگی تمایل دارد تا در باره مسائل و مشکلاتش حرف بزند. (درست عکس مردان که در تنهاییِ خود فرو می روند) اما معمولاً مردان شنونده های خوبی نیستند. در نتیجه بتدریج تنش میان زن و مرد به وجود می آید و علت به وجود آمدن تنش، عدم شناخت مرد از طبیعت همسرش می باشد زیرا فکر می کند که او بیش از اندازه حرف می زند. حال آنکه زن احساس می کند مورد بی اعتنایی قرار گرفته است.

اکثر زن ها انتظار دارند که مردها درست به مانند خودشان لب به سخن بگشایند و از هر دری و در باره هر چیزی حرف بزنند. زمانی که مردی در مشکلات ذهنی اش گیر می کند، زنش از اینکه او آشکارا مسائلش را با او در میان نمی گذارد می رنجد. این زن و مرد اگر به تفاوت های میان خود توجه نداشته باشند بیش از پیش از یکدیگر فاصله می گیرند. این مسئله در صورتی حل می شود که همسران با سیاست و درایت افزون تری نقاط ضعف و قوت همدیگر را دریافته و در جهت چاره جویی برآیند.

پنج شنبه 15/2/1390 - 6:38
شهدا و دفاع مقدس
بنام خدا
سلام و تحیت بر روح بزرگوار کلیه شهدای انقلاب اسلامی
زندگی نامه شهید شعبان نوروزی
شهید شعبان نوروزی متولد 1342 در منطقه مستضعف نشین آسیاباد اهواز به دنیا آمد در دوران کودکی از همان کلاس اول دبستان که به مدرسه علامه می رفتم با او آشنا شدم و طی چند سالی که در دوره ابتدایی و راهنمایی بودیم از دوستان صمیمی با هم محسوب میشدیم در کودکی به بازیهای محلی علاقه زیادی نشان میدادیم شهید شعبان از همان کودکی فردی مودب کم حرف ولی زرنگ و پر جنبه جوش بود .
در دوره دبیرستان فکر کنم او به دبیرستان دیگری رفت اما باز کم و بیش همدیگر میدییم تا اینکه ضمضمه های انقلاب به گوش مان رسید و شعبان در این فعالیت ضد رژیم یعنی شرکت در راهپیماییها شرکت می نمود پس از پیروزی انقلاب حضور ما در مسجد زیاد شد و در کارهای اجرایی مسجد با هم فعالیت می نمودیم شهید شعبان الگو خوبی از عمل برای همه بچه های مسجد بود یعنی خودش به تنهایی آنهم سعی میکرد در اوقاتی که بچه ها در مسجد نیستند کار یک خادم مسجد را انجام دهد تمام صحن مسجد حجت زیتون کارگری اهواز را خودش می شست و و صحن داخل مسجد که خیلی بزرگ است را به تنهایی جاروب میکرد و اصلا احساس خستگی به خودش نمی داد ما چون خیلی با هم رفیق بودیم گاهی که از خانه یا جبهه به مسجد می آمدم و او را کمک میکردم دقت زیادی داشت که مثلا یک لکه روی سرامیک های مسجد باقی نماند و کاملا آنرا نظافت مینمود .
با توجه به اینکه بچه های مسجد مرتب در عملیاتها شرکت مینمودند ترسی داشتم که او اگر به جبهه بیاید بهترین دوستم نیز همانند شهید قادر راشدی شهید شود و لذا دل خوشی ما این بود اگر از مرخصی جبهه می آمدم شهید شعبان را میبینم . او سرمشق خوبی برای نیروهای بسیجی مسجد بود کارهای زیاد مسجد در حمایت از جبهه ها گرفته و مسائل فرهنگی و سمعی و بصری و فرماندهی پایگاه مقاومت مسجد به عهده شهید شعبان بود با اینکه حسرت رفتن به خط مقدم در دلش متبلور بود اما هیچکدام از بچه های مسجد دوست نداشتیم او را از دست بدهیم هر چند شهدا زنده اند و نزد خدا روزی میخورند .
شهید شعبان را یک صحبتی با او داشتم اینکه من که شاغل جای دیگری هستم ول چون در جبهه هستم اگر میخواهی به سپاه برو و پاسدار رسمی بشو و در کارهای فرهنگی شهر خدمت تو بیشتر موثر است اما او گفت میخواهم بسیجی باقی بمانم که هر وقت خواستم به گردان های اهواز بروم دیگر سپاه یکوقت نگوید نمی شود و مثل شهید قادر مانع رفتنم به خط شوند .
لذا او تا آخر جنگ بسیجی ماند و بالاخره به خواسته اش رسید و به یکی از کردانهای اهواز فکر کنم گردان جعفر طیار رفت و اعزام به منطقه ماهوت عراق شد و در فتح تپه های ماهوت عراق در عمق خاک دشمن به فیض شهادت نائل گردید تاریخ شهادت او چند روز قبل از قبول قطعنامه میباشد و در سال 67 ایشان  به خیل دوستان شهیدش پیوست . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
خصوصیات شههید : خیلی مهربان بود اگر کسی مشکلی داشت و به مسجد می رفت با دلی باز و روی گشاده  کارش را انجام می داد همیشه لباسش ساده بود یک کت داشت که با اینکه برایش کوچک شده بود آنرا میپوشید میتوانست در قالب لباسهای بسجی که سپاه می داد مثلا از اورکتش استفاده نماید اما او وسایل بیت المال را خیلی دقت داشت و روح و کالبدش در جای دیگر سیر میکرد به دنیا و وابستگیهایش جواب رد داده بود . اخلاق حسنه ای داشت و همیشه شاداب بود در دوران کودکی در مدرسه به بعضی کودکانی که خیلی در استضعاف بودند رژیم سابق به تظاهر حمایت از آنها یک لباسهایی را میدادند که بعضی از بچه ها میگرفتند ولی شهید شعبان با اینکه میدانستم خانواده اش از اقشار مستضعف جامعه انروز هستند از گرفتن این چیزها خودداری می کرد . خیلی توجه به مستضعفین داشت و در مسجد در کمک رسانی به آنان کوتاهی نمی کرد. ازدواج نکرد چون می ترسید مانعی دنیوی از علائق دنیا مانع وصال او به عشق موعودیش شود . نثار روح پرفتوحش و روح تمامی شهدا صلوات بر محمد و آل محمد.
Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes
چهارشنبه 7/2/1390 - 17:21
شهدا و دفاع مقدس
سلام و درود بر ارواح طیبه شهدای انقلاب اسلامی
زندگی نامه شهید ناصر سامانی نورآبادی
شهید ناصر متولد 1347 در شهر اهواز و در منطقه کوی فاطمیه اهواز یا همان یوسفی سابق بدنیا امد از همان عنفوان کودکی با اینکه سنش خیلی پایین بود نماز می خواند شاید تصورش برای خیلی ها سخت باشد ولی او 1ز 5 سالگی روزه میگرفت و حتی خانواده اش میگفتند اذیت میشوی یا اگر ممانعت میکردند او بدون سحری روزه میگرفت از صبر و شکیبایش همه را متعجب میکرد و اینقدر به خودش سختی میداد تا موقعه افطار می شد و بعد روزه اش را باز میکرد . نمیدانم شاید این خصوصیتش از این جهت بود که هنوز4 سالش نبود که پدرش را از دست میدهد و مادرش سرپرستی او و بقیه بچه ها را تنهایی بدوش میکشد .
شهید ناصر از قبل از انقلاب چون دارای خانواده بسیار مذهبی بوده به مسجد میرفت و نمازش را میخواند . بچه ای تودار و راز نگهدار و صبور بود اینقدر سربزیر و تواضع داشت که مایه الگو و سرمشق برای بزرگترها میشد و به درسش اهمیت زیادی هم میداد و درسخوان هم بود و نمرات درسیش بسیار خوب بود . با شروع زمزمه های انقلاب و آشنایی با امام از همان قبل از پیروزی عاشق امام بود و در راهپیماییها شرکت میکرد و تا اینکه انقلاب پیروز شد با بچه های مسجد در کارهای فرهنگی و شرکت در مراسم مذهبی مثل برگزاری دعاهای کمیل یا توسل و غیره شرکت وافری را داشت . با شروع جچنگ تحمیلی و از اینکه میدید برادران بزکترش و دامادشان در جبهه هستند و بعلت سن کمتر از 16 سال نمیتواند در عملیاتها شرکت کند بسیار ناراحت بود و از عشق او به شهادت اینکه در تنهایهایش در خانه میرفت با خدای خودش خلوت میکرد و این آرزو و سعادت را از خدا میطلبید و در بعضی از نقاط خانه با دستخطش مینوشت شهید ناصر سامانی از اهواز .
این علاقه حضور در جبهه تنها در او خلاصه نمیشد دوست صمیمی اش بنام شهید رسول محمدیان در این عشق کاملا با هم سهیم بودند و قدم به قدم همدیگر در همه عرصه ها حضور داشتند آنها بچه محل و همسن و سال همدیگر بودند از کودکی با هم بزگ شده بودند و کاملا همدیگر را میشناختند لذا به محض اینکه سنشان به 16 سالگی رسد رفتند دوره آموزش اعزام به جبهه بسیج را طی نمودند و در عملیات کربلای 4 شرکت نمودند و هر دو با هم در یک زمان به فیض عظمای شهادت نائل گردیدند البته پیکر شهید رسول محمدیان بعد از 2 روز پس از عملیات به دست خانواده اش رسید اما سرنوشت شهید ناصر برای مادر بزگوارش که اکنون به دیار باقی پیوسته سرنوشتی 12 ساله را رقم زد و پس از 12 سال انتظار و ندانستن اینکه فرزندشان چه سرنوشتی دارد جسم مطهرش به این سوال پاسخ مادر را داد و به انتظار دیرینه او پایان بخشید . حال انان در آن سرای باقی جا گرفتند و حصرت چنین رفتنی را در دل ما باقی نهادند که ما باید به گفته قران من ینتظر واقعی باشیم و در رکاب سلاله زهرای اطهر که غائب است تحت رهبری ولی فقیه زمان باشیم و خدمت نماییم . خداوند روح تمامی شهدا بالخصوص این دو نوجوان را که یادآوری و ذکر انان انسان را به یاد فرزندان مسلم بن عقیل می اندازد از اینکه این مثل دو برادر واقعی با هم بودند و در نهایت با هم نیز به شهادت رسیدند .
والسلام
Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes
سه شنبه 6/2/1390 - 13:22
تغذیه و تناسب اندام
 چرا در میانسالی دچار افزایش وزن می شویم؟


سلامت نیوز : افزایش وزن در دوران میانسالی یک مشکل مرسوم و مبتلا، به ویژه در جامعه ی شهری است. بسیاری از افراد به موازات افزایش سن، وزن شان نیز افزایش می یابد و در نهایت ممکن است در حوالی 40 سالگی دچار چاقی و اضافه وزن گردند.
در این مقاله به چند پرسش رایج در مورد افزایش وزن دوران میانسالی پاسخ می دهیم.
چرا بسیاری از افراد در دوران میانسالی دچار افزایش وزن می گردند؟
عوامل متعددی می تواند در این امر دخیل باشد ولی پاره ای از دلایل مرسوم احتمالی عبارت هستند از:
* تغییرات هورمونی
* تحلیل بافت عضلانی
* افت سوخت و ساز و یا متابولیسم بدن،
* عادات رفتاری غلط(مانند فعالیت بدنی ناکافی) و استرس.
چرا برخی افراد در میانسالی علی رغم تغذیه ی صحیح و الگوی مناسب فعالیت بدنی، وزن شان متناسب نمی ماند و دچار افزایش وزن دوران میانسالی می گردند؟
در دوران میانسالی علاوه بر حجم غذایی و میزان کالری دریافتی که در هر وعده مصرف می کنید، بایستی به نظم وعده های غذایی نیز توجه داشته باشید.
م نیستند افرادی که توجه خود را صرفا به میزان کالری غذا معطوف می نمایند اما باید به تکرر مصرف وعده ها و میان وعده های خود دقت نمایید. شما می بایست هر 3 تا 4 ساعت یک بار، یک وعده یا میان وعده را مصرف نمایید و غذا خوردن را به آخر شب موکول ننمایید.
علاوه بر آن هر چه غذاهای سبک تر و کم چگال تری را بخورید برای شما مناسب تر است. چرا که با حجم بالای وعده های غذایی شما هنوز می توانید انرژی دریافتی خود را کنترل نمایید.

نکته ی دیگر آن است که شما می بایست یک تعادل را بین منابع پروتئینی بدون چربی و کربوهیدرات و چربی دریافتی خود بر قرار کنید؛ بدین صورت که مصرف فراوان مواد پروتئینی و حذف کربوهیدرات ها و یا حتی چربی ها برای شما شاید در کوتاه مدت نتایج امیدوارکننده ای داشته باشد ولی دیری نمی پاید که افزایش وزن مجدد را تجربه خواهید نمود.
اغلب افراد یک الگوی فعالیت بدنی و ورزش را برای سال های متمادی حفظ می کنند و بدن آن ها با الگوی فعالیت بدنی شان سازش پیدا می کند، در حالی که در سن 40 سالگی میزان مصرف بافت چربی در بدن شما تقلیل می یابد و شما می باید بیش از گذشته به رژیم غذایی و فعالیت بدنی خود توجه کنید.
مشکل وقتی حادتر می شود که شما به دلیل مشغله های کاری اصلا فعالیت بدنی نداشته باشید و در هنگام میانسالی مشکل افزایش وزن را به مراتب شدیدتر، خواهید داشت. شما می بایست انواعی از فعالیت های بدنی معمول را با هم ترکیب کنید و فعالیت بدنی کافی داشته باشید و حداقل برای 5 بار در هفته به ورزش و نرمش بپردازید.
در واقع در دوران میانسالی متابولیسم بدن کاهش می یابد و شما باید بیشتر از گذشته خود را مشغول افزایش فعالیت بدنی و رژیم غذایی متعادل نمایید. شما با داشتن ورزش و فعالیت بدنی کافی، به ساخت و تقویت عضلات خود کمک می نمایید و از آن جایی که بافت عضلانی عامل مصرف انرژی در بدن است پس با تقویت عضلات تان به تناسب اندام خود کمک می نمایید.
آیا روشی برای افزایش متابولیسم بدن در دوران میانسالی وجود دارد؟
بله، قطعا. می توانید با افزایش تمرینات بدنی و فعالیت بدنی در طول زندگی، متابولیسم بدن تان را تقویت کنید. عدم فعالیت بدنی و ورزش در طول زندگی منجر به تحلیل بافت های عضلانی می گردند و مسلما تحلیل بافت عضلانی نیز متابولیسم بدن تان را کاهش می دهد. لذا انجام تمرینات کششی و قدرتی و فعالیت بدنی کافی ضروری است و شما با تقویت عضلات بدن تان می توانید متابولیسم بدن خود را افزایش دهید.

بهترین ورزش ها برای دوران میانسالی کدامند؟
ورزش هایی که ضربان قلب شما را افزایش می دهند و یا ورزش های هوازی، بهترین انتخاب در این زمینه هستند.
شما می توانید با ورزش های هوازی در طی روز تا حدود 400 کیلوکالری انرژی مصرف کنید، البته نباید نرمش با وزنه ها و تمرینات قدرتی را فراموش کنید.
این فعالیت ها می توانند در باشگاه های ورزشی توسط دستگاه ها انجام شوند برای مثال: دستگاه های دوچرخه، استپ(پله ساز)، پاروزن، الیپتیکال (شبیه دوچرخه ثابت) و یا تردمیل.
از ورزش های مفید برای قلب می توان مواردی بدین شرح را نام برد: دویدن، اسکی، دوچرخه سواری، تمرینات آیروبیک، شنا، پیاده روی و ...

نقاط ضعف احتمالی افراد برای موفق شدن در کنترل افزایش وزن دوران میانسالی کدام است؟
به علت مشغله ها و مسئولیت های گسترده ای که افراد در طی روز دارند احتمال دارد که در طی شبانه روز به اندازه ی کافی نخوابند و خواب ناکافی موجب خستگی و پُرخوری و کاهش توانمندی های آن ها در مدیریت بهتر امور زندگی از جمله کنترل وزن شان می شود، لذا هر چه خواب تان ناکافی تر باشد احتمال چاقی در شما افزایش می یابد.
شام دیرهنگام نیز خود عاملی برای خواب ناکافی شبانه است سعی کنید شام خود را دیرتر از ساعت 8:30 میل نکنید و بهترین زمان برای صرف شام ساعت 7 بعد از ظهر می باشد.
دکتر حمیدرضا فرشچی - متخصص تغذیه - فوق تخصص دیابت و چاقی

سه شنبه 30/1/1390 - 7:27
شهدا و دفاع مقدس
بنام خدا یاد همگی شهدای انقلاب اسلامی را گرامی میداریم و بر ارواح پاک کلیه شهدا خصوصا امام شهیدان صلوات بر محمد و آل محمد میفرستیم
شهیدان ناظم حمادی و حبیب الله برزو
من که بعنوان نیروی رزمنده در جبهه حمیدیه حضور یافتم در سال 60 با شهیدان ناظم حمادی که از بچه های رزمنده منطقه دشت آزادگان بود و همچنین با شهید حبیب الله برزو که از بچه های رزمنده شهر اهواز بود آشنا شدم هر دوی آنها از بچه های واحد شناسایی اطلاعات ما بودند که وقت بی وقت و شجاعانه تا قلب دشمن میزدند و نسبت به شناسائی خطوط دشمن اقدام میکردند . حبیب وقتی از کار شناسائی به مقر می آمد انگار نه انگار خسته است ایندفعه میامد تمام محوطه مقر سپاه را در حمیدیه با آب و جارو می شست . خیلی بچه شوخ طبعی بود و با آن آشنائی چند ماهی که با او داشتم تا قبل از شهادتش مثل این بود که مرا از کودکی می شناسد خیلی بچه صمیمی و دوست داشتنی و در کار رزم بسیار شجاع و نترس بود و روزهای قبل از عملیات بیت المقدس او اقدام به نوشتن وصیت نامه اش کرد که به هر کلمه ای بعضا می رسید با اینکه سواد خوبی هم داشت اما ظاهرا توی دیکته بعضی کلمات کمک می خواست و به شوخی میگفت فلان جمله را چگونه می نویسند . هر دو این شهدا 2 موتور داشتند که ان
را به رنگ خاکستری رنگ پاشی کرده و با گل ولای نیز
استتار میکردند که شب برای شناسائی که میروند شناسائی نشوند شهید ناظم حمادی انسانی متین و در کار خیلی مصمم بود هر دوی این بزرگواران در عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل گشتند روحشان شاد و را هشان پر رهرو باد. Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes Roll Eyes
شنبه 20/1/1390 - 19:10
شهدا و دفاع مقدس
بنام خدا  درود بر شهید بیژن گلوی از تبریز در حین عملیات بیت المقدس که من کار تعاون شهدا را در خط جبهه کرخه نور به عهده داشتم و فاصله خط 2 با خط یک شاید در حد 500 متری بود  سنگر ما یک سنگر امدادی بهداری بود که من وظیفه آمار گیری شهدا و مجروحین را به عهده داشتم در همین مجروحی از خط را آوردند که هیکلی درشت و چهار شونه و خوش سیما که غرق خون از اصابت ترکش بود   در حین اینکه دکتر در حال پانسمان بود و بنده خدا نمی دانست کدام قسمت از بدن این مجروح عزیز را پانسمان نماید زیرا ترکش های کوچک کوچک سینه و شکم او را غرق خون کرده بود و من هم باطر اینکه مشخصات او را یاد داشت نمایم دستم را به سمت جیب های بغل سینه اش بردم که دیدم این عزیز به سختی میخواهد چیزی را بگوید  لذا گوشم را به نزدیکی دهانش بردم دیدم با یک صدای بسیار سختی میگوید پا  فهمیدم که کارت شناسائیش در جیب سمت ران پایش است لذا دست بردم و کارتش را در آوردم دیدم اسم مبارکش پرویز گلوی بسیجی اعزامی از تبریز است که اسم او را در برگ  بعنوان مجروح نوشتم  لحظه ای از نوشتن من نمی گذشت که دیددم این شهید همچون علی اکبر اممام حسین پاهایش را تکان میدهد با اینکه دکتر هم خیلی تلاش کرد اما این عزیز جان به جان آفرین داد و به فیض شهادت نائل گردید  بعد که برگه را نگاه کردم خیلی خیلی غمگین شدم طوری که بغض گلویم را گرفته بود ولی چه بایست بکنیم چون در آن لحظات صحنه های بسیاری را دیدم که باید صبر را پیشه خود می کردیم  و لذا روی کلمه مجروح خط کشیدم و نوشتم شهید پرویز گلوی بسیجی اعزامی از شهر قهرمانپرور تبریز
شنبه 20/1/1390 - 16:45
شهدا و دفاع مقدس
بنام خدا       یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی گرامی باد        اللهم صل علی محمد و آل محمد             شهید جمشید نیکبخت بندری شهیدی از منطقه فقیرنشین حصیرآباد با شهید جمشید نیکبخت بندری در سال 60 که در جبهه حمیدیه بودم آشنا شدم او عضو رسمی سپاه بود که تازه پاسدار شده بود یادم است که تعداد زیادی از بچه های مذهبی حصیرآباد را سر لشکر شهید علی هاشمی جذب سپاه حمیدیه کرده بود از جمله آنان شهید جمشید نیکبخت بندری بود که ما در جبهه اسم او را تغییر داده بودیم و مقداد صدایش میکردیم . جمشید به شرکت در نمازهای جماعت خیلی اهمیت می داد و موقعی که در شهر حمیدیه که ان موقع جبهه محسوب می شد و عراقی ها با فاصله کمی از شهر در منطقه طراح و کرخه حمیدیه  حضور داشتندجمشید نسبت به انجام نماز  به جماعت در مسجد جامع این شهر خیلی اهتمام می ورزید و  در انجام نمازهای مستحبی نیز خیلی مقید بود از نظر جسمی دارای قامتی رشید و چهار شونه بود . در اوائل سال 61 در دیدار رزمندگان خوزستان با امام بزگوار با علاقه خاصی به این دیدار شتافت . مدت 7 روز از ازدواج او نمی گذشت که به من گفت اگر عملیات شروع شود مرخصی را را رها می کند و به عملیات می پیوندد . همینطور هم شد و او با شروع عملیات بیت المقدس در مورخه 3/2/1361 در عملیات شرکت نمود و با اینکه او از نیروهای امدادرسان یا به نقل بچه های جنگ از نیروهای واحد تعاون شهدا و مجروحین بود و شهید سر لشکر پاسدار علی هاشمی سپرده بود که این نیروها در خط 2 باشند نه در خط یک جبهه، ایشان در شب عملیات مواجه شد به این صحنه که از بچه های واحد ادوات شهید داده ایم و مسئول واح ادوات به او میگوید آنان را به عنوان آرپی جی زن همیاری نماید او مثل پرنده ای شده بود که درب قفس از رویش باز شده و مشتاقانه میتواند پرواز نماید لذا جواب این ندا را لبیک گفته و به خط یک رفت و به خط دشمن یورش بردند در حین شلیک گلوله آرپی جی او از ناحیه ران مورد اصابت گلوله بعثیان قرار میگیرد و با توجه به اینکه بعثی ها از قبل اطلاع داشتند که ما یک عملیات وسیعی را داریم لذا سعی میکردند مواضعشان را حفظ نمایند بهر حال بچه ها با درگیری تن به تن هم مواجه شده بودند که در حین همین درگیریها نیروهایی که به خاکریز دشمن خیلی نزدیکتر شده بودند اگر مجروح می شدند به اسارت بعثی ها می افتادن که  این شهید هم در منطقه جبهه طراح به اسارت دشمن بعثی افتاد  خبر مجروحیت و اسارت وی به دست دشمن را من در خط شنیدم و خیلی ناراحت هم شدم اما عملیات بیت المقدس ادامه داشت و مرحله به مرحله انجام می شد چون هدف آزادسازی خرمشهر بود و این عملیات که استارت شروع آن با رمز یا علی بن ابیطالب (ع) در مورخه 3/2/61 شروع شده بود پس از یکماه در مورخه 3/3/61 به پیروزی رسید و خرمشهر آزاد شد دشمن بعثی که در این یکماه مواجه با عملیات های پی در پی نیروهای رزمنده اسلام بود و این شکست ها روحیه سربازانش را بسیار تضعیف کرده بود برای اینکه بگوید من هم جواب نیروهای ایرانی را داده ام بچه های اسیر ما را که در عملیات بیت المقدس اسیر گرفته بود و حتی در بصره با تک تک آنان در حد گفتن اسم و فامیل مصاحبه کرده بود به اسم اینکه من به مواضع ایرانیها در جبهه فکه تک برده ام یعنی حمله کرده ام این اسرای ما را بردند و در جبهه فکه با آرپی جی  آنان را به شهادت رساندند که پیکر این شهید را پس از شهادتش  بچه ها از رودخانه نیسان از آب گرفتند یعنی اینکه این شهید بزرگوار چند اجر را یکدفعه بدست آورد 1- قبل از عملیات داماد شد 2- 7 روز پس از دامادیش در عملیات شرکت کرد 3- به درجه جانبازی نائل گشت 4- به درجه اسارت نائل گشت 5- به درجه رفیع شهادت آنهم در اسارت آنهم به فجیع ترین شکلش نائل گردید .او در جبهه طراح حمیدیه مجروح و اسیر شد اما ما پیکرش را از منطقه فکه استان ایلام از آب گرفتیم.چند روز قبل از عملیات در باغ حمیدیه قدم می زدیم که کیف جیبیش را در آورد و کارت شناسائیش و عکس برادرش را که در کیف بود نشانم داد  جالب است با اینکه با آرپی جی به شهادت رسید و نیمی از پیکرش از بین رفته بود ولی کیف تو جیبیش که در سمت چپ بدنش بود همراه با تکه های پاره پاره بدن سالم به دست ما رسید و بدین شکل بود که توانستیم او را شناسایی کنیم . روحش شاد و یادش گرامی باد .  قبل از شروع عملیات و قبل از ازدواجش به درب اتاقی که در آنجا استراحت میکرد رفتم و بعد از ظهری بود و درب را که زدم و باز کردم یکدفعه از خواب پرید و  کمی ناراحت شد گفتم جمشید چی شد گفت داشتم خواب یکی از دوستان شهیدم را می دیدم . سعادت دیدار با حضرت امام خمینی نیز یکی دیگر از فیوضات او قبل از شهادتش بود .  بعد از عملیات به سردار سر لشکر شهید علی هاشمی گفتیم در خصوص  ضرورت شرکت جمشید در شب حمله بعنوان نیروی رزمی را ،  که ایشان رخصت دادند لذا شهادتش واقعا عند ربهم یرزقون شد. پدر شهید جمشید که الان چند سالی است دنیا را وداع کرده اند  شغلش راننده کامیون بود و بچه های خوبی را از راه رزق حلال تربیت کرده است که همگی از حامیان انقلاب و امام و رهبری هستند مادر مکرمه ایشان  مادری بسیار خوب و اهل دین میباشد خداوند آنها را بسیار مفتخر کرده است با شهادت اینچنین سرداری که تقدیم انقلاب نموده اند . والسلام. نوشته : محسن مورخه 20/1/1390  
شنبه 20/1/1390 - 16:11
شهدا و دفاع مقدس
بسم الله الرحمن الرحیماللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهمسلام بر روح پرفتوح رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و سلام و صلوات بر ارواح پاک کلیه شهدای انقلاب اسلامی ایران زندگی نامه شهید بزرگوار روحانی پاسدار قادر راشدی شهید قادر راشدی متولد سال 1342  از شهر اهواز بود که در منطقه زیتون کارگری زندگی میکرد . ژدری کارگر و مادری خانه دار که از محبین اهل بیت علیه السلام بودند . شهید قادر فردی درس خوان و علاقه وافری به مطالعه و کسب علم داشت . دوران بچگی اش که در زیتون کارگری بود با پیروزی انقلاب و باید در این مطلب که میخواهم بیان کنم بگویم قبل از انقلاب نامبرده به مسجد می رفت و در نمازهای جماعت حضور داشت اما با پیروزی انقلاب فعالیت و نقش ایشان در مسجد حجت (عج) بشتر و محسوس تر می شد  اول اینکه در مسجد یک روحانی وابسته به رژیم شاه  از قبل وجود داشت که بعد از پیروزی انقلاب نسبت به انقلاب و امام دید منفی داشت و با مردم انقلابی خصوصا جوانان مسجد ارتباط درستی نداشت و جوانان مسجد را دیوانه خطاب میکرد و بین مومنین مسجد ایجاد اختلاف و تفرقه بوجود می آورد لذا بچه های مسجد خصوصا حرکت های انقلابی این شهید بزرگوار در اخراج این فرد از مسجد و اصلاح مسجد از این پلیدی  استارت آن با اخراج این فرد وابسته به حکومت سابق انجام شد یادم هست وقتی آن روحانی هنوز در مسجد بود و شاید یک ماهی از پیروزی انقلاب میگذشت بچه های مسجد به اتفاق این شهید می رفتیم نماز جماعت جداگانه برگزار میکردیم زیرا آن فرد را عادل برای امامت جماعت مسجد نمی دانستیم بهر حال با هماهنگی با حوزه علمیه قم دوستان یک پیش نمازی به نام آقای انصاری را که بسیار ادم محترمی است برای مسجد آوردند و شور حرکت های انقلابی در منطقه زندگی مان بیشتر شد  و دوستان خوبی جذب ادامه تحصیل در وس  طلبگی شدند از جمله شهید قادر راشدی . قادر و من ویکی دیگر از دوستان توانستیم ضمن فعالیت های مختلف فرهنگی در مسجد و در شهر در تابستان سال 1360 بصورت متفرقه دیپلم خود را بگیریم . اما شهید قادر در آن مقطع درس طلبگی خود را در مدرسه امام که زیر نظر حضرت ایت الله جزایری  بود نیز می خواند .از فعالیت های شهید قادر در مسجد میتوان به دومین محل اصلاح در کتابخانه مسجد را بیان داشت که که بنده هم کمک ایشان در کتابخانه بودم که  مشاهده نمودیم کتب زیادی از زمان طاغوت در کتابخانه است که روح معنوی اسلامی ندارند و اکثر نویسندگان آن کتابها از کمونییست های چریک فدایی اقلیت و اکثریت هستند و کتبی هم از آثار منافقین در این کتابها موجود بود که شهید قادر اول ایشان متوجه این مسئله شده بود و لذا دومین محل اصلاح در مسجد همان کتابخانه بود از سایر فعالیت های فرهنکی او این بود که یک مبارزه سرسختانه را با منافقین و کمونیست های منطقه داشتند و خیلی به فکر جوانان منطقه بودند که به دام این گروهک ها نیفتند لذا به من گفتند که یک محل کانون فرهنگی در محل این گروهک ها بر پا کنم که آن موقع بنده به اتفاق شهید حمید شلمزاری و شهید اردشیر کاتبی این اقدام را انجام دادیم و شهید قادر پشتیبانی فکری و عملی خوبی برای ما بود . یکی دیگر از کارهای خوب او در مسجد جذب این بچه های کوچکتر و دادن کتب فرهنگی و انجام فعالیت های مختلف فرهنگی در مسجد بود . در امر ایجاد کمیته انقلاب در مسجد یکی از طراحان این مسئله بود و تمامی مردمی که به مسجد می آمدند خصوصا جوانها و کوچکترها به واسطه تواضع زیادی که این شهید در اخلاق و سجایایش داشت همه را انگار مرید خود کرده بود این شهید فردی بسیار متواضع و در عین حال بسیار قاطع و مصمم در برخورد با گروهکی ها بود . این خاطرات که گفتم مربوط به سال 58 تا 59 بود با شروع جنگ تحمیلی و حضور بچه های مسجد در جبه  های جنوب هر از مدتی یکی یا تعدادی از بچه های مسجد به شهادت می رسیدند و باید گفت شهادت بهرام فروزان فر در اوائل سال 60 همه ما را در یک غم جانکاهی فرو برد و باورمان نمی شد این جوان خوش ذهن و خوش سیما اینگونه علی اکبر گونه شهید شده باشد . پساز شهادت بهرام شهید قادر پاسدار رسمی سپاه شد و پس از 6 ماه حضور وی در بخش عقیدتی سپاه از اینکه اجازه حضورش را در خط مقدم نمی دادند ناراحت بود اما بعنوان تکلیف وظایفش را انجام می داد بالاخره با اصرار زیاد به مسئول عقیدتی اش در سپاه آنها راضی شدند که برادر قادر که تازه لباس طلبگی اش را تحویل گرفته بود در جبهه حضور یابد لذا ایشان در عملیات طریق القدس در آزادسازی شهر بستان  از محاصره رژیم بعثی عراق شر.کت نمود و در مورخه 9/8/1360 به درجه عظمای شهادت نائل آمد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد آمین یا رب العالمین. از خصوصیات دیگر این شهید این بود از اسراف همیشه پرهیز میکرد و در رفتار عملی اش من ایرا دیده بودم و همیشه لباسش ساده و تمیز بود به آداب اسلامی بسیار اهمیت می داد او یک اولگوی رفتاری عملی اسلامی برای همه مردم منطقه بود بسیار دوست داشتنی فردی مودب و مهربان و همیشه بیشتر عمل میکرد بیخود صحبت نمی کرد گاهی که از سپاه می آمد پشت سرش نماز جماعت را برگزار میکردیم و آن البته موقعی بود که روحانی در مسجد نداشتیم و ایشان روحانی شده بود . علاقه شدیدی به امام رضوان الله داشت از سپاه آنموقع تعدادی نوار آورد که بعضی از نزدیکان امام در مورد سیره و زندگی عملی و رفتاری امام صحبت کرده بودند و این حرفها که تا انموقع به این وضوح از امام نشنیده بودیم تاثیر عجیبی خصوصا برای  این شهید بزگوار داشت . روزی که عازم جبهه شد برای آخرین مرتبه آمد مسجد و یک اسلحه ژ3 که سپاه به او تحویل داده بود همراهش بود اصلا با یک شکوه و عظمتی و یک چهره واقعا نورانی که خدائیش خیلی سخت است آن چهره را با نوشتن  بیان کرد اما سیمای قادر با آن سیمای قادر همیشگی تفاوت زیادی کرده بود نورانیتی که هیچ وقت فراموشم نمی شود که از در مسجد که آمد داخل و بعد وضو گرفت و رفت نماز واجب و مستحب اش را ادا کرد اصلا انگار می دانست این آخرین نمازش است و از ما حلالیت خواست میدانست که من چقدر به او علاقه مندم و رفتن او چقدر برای ما سخت خواهد بود اما از در مسجد که می خواست برود درخواست دیگرش این بود که برایش دعا کنیم  یک احساس قوی به من می گفت این قادر دیگر برگشتنی نیست و او در این عملیات به شهادت می رسد بعدا از ظهر مورخه 8/8/60 با او خدا حافظی کردیم و او در بامداد مورخه 9/8/60 به شهادت رسید . در پایان وصیت نامه اش نوشته است خون ما ریخته میشود و بر آسمانها نقش می بندد که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. نوشته : محسن مورخه 20/1/90  
شنبه 20/1/1390 - 2:25
شهدا و دفاع مقدس
بنام خدا و سلام بر ارواح پاک شهیدان انقلاب اسلامی ایران  با ذکر سلامو صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلام بر روح پر فتوح امام شهیدان و سلام بر ارواح پاک شهیدان انقلاب اسلامی ایران  شهید حمید شلمزاری فرزندی از خطه مردم خون گرم خوزستان فرزندی از منطقه زیتون کارگری اهواز و از دامان خانواده پاک و محترم شلمزاری .حمید که متولد سال 1344 و کوچکترین فرزند خانواده بود 5 برادر بزرگتر از خود دارد که افرادی زحمتکش و سخت کوش از بین اقشار کارگری اهواز هستند و بسیار محترم . این شهید بزرگوار به ورزش فوتبال خیلی علاقه مند بود و روزی نبود که در محل بازی فوتبال محلی برگزار نشود و حمید نباشد و نقش او در تیم همیشه دروازه بان بود و عجیب از سنگر دروازه بانی اش پشتیبانی میکرد . خیلی سخت بود گل بخورد  در آن زمین آسفالت و هوای گرم برای گرفتن توپ جهش بر اسمان میکرد و می پرید و توپ را میگرفت . اینقدر فوتبال بازی میکرد که یادم است کف پاهایش انگاری پهن شده است . حمید آقا در مبارزه علیه شاه با توجه به استقرار کلانتری 4 شهربانی شاه نزدیک خانه شان همراه با بچه های محل شعار علیه انان می دادند خصوصا شبها که اینها یعنی مامورین شهربانی نمی دانستند چه کسی را دستگیر نمایند . حمید ضمن علاقه به فوتبال بچه درس خوانی هم بود و با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران او که سن کوچکی هم داشت همراه با بچه های محل مثل شهید اردشیر کاتبی در کانون شهید دکتر شریعتی که محلی برای کارهای فرهنگی بود و زیر نظر بچه های مسجد حجت زیتون کارگری هدایت می شد در امر کتابفروشی و نصب پوستر و تراکت آنهم در زمان اوج فعالیت های منافقین و کمونیست ها حمید همراه شهید اردشیر و بقیه بچه های محل با دلی شیر و نترس در مناطقی که این گروهکها فعالیت داشتند کارهای فرهنگی فوق را انجام می داد شبها به امر شعار نویس جهت هدایت این فریب خوردگان اقدام می کرد . با توجه به این ارتباط فرهنگی که با مسجد محل داشت در جلسات قرآن و شرکت در نمازهای جماعت مسجد اهتمام می ورزید و در جلسات هفتگی قران که در منازل مومنین مسجد برگزار می شد شرکت وافری داشت حمید که انموقع  یعنی در سال 59 – 60 به سن 15 سالگی تقریبا رسیده بود به همراه تعداد دیگری از بچه های محل با توجه به شروع جنگ تحمیلی به امر آموزش نظامی پرداخت اما از اعزام او به جبهه از اینکه سنش کم بود خودداری می شد سر انجام این دو شهید بزگوار یعنی شهید حمید شلمزاری و شهید اردشیر کاتبی موفق شدند در سال 1361 جهت آزادسازی خرمشهر از دست مزدوران بعثی  در عملیات بیت المقدس شرکت نمایند و  هر دو آنان در یک زمان به فیض مقام شهادت نائل آیند روحشان شاد و راهشان همیشه پایدار. از خصوصیات اخلاقی شهید حمید شلمزاری می توان مهربانی او و خوش اخلاقی و شادابیش را مثال زد که او را اینطور می دیدی همیشه با چهره ای متبسم و شاد . به دوستی اهمیت بسیاری می داد کسی از او رنجیده خاطر نمی شد و بسیار به امام عشق می ورزید . او که تا سال 61 از نظر روحی و ایمانی و سجایای دیگر و خصوصا از لحاظ جسمی رشد بسیار خوبی کرده بود باید گفت این عزیز واقعا دروازه بان خوبی برای انقلاب اسلامی بود که پیکر نازنینش قطعه قطعه شده آنهم پس از چند روز که از شهادتش می گذشت به عقب آورده شد و عجب مدافع و سنگربان خوبی برای انقلاب اسلامی ایران بوده و هست . روحش شاد .  هدف از نوشتن خلاصه ای از زندگی این شهیدان همیشه جاوید این است که 1- جوانان مان را با این شهیدان اشنا کنیم 2- راه انها برای ما درس عبرتی باشد که بدانیم این انقلاب اسلامی همینطوری به این مرحله نرسیده و این شهدا و امام شهدا و مردم عصر 8 ساله جنگ بودند که زحمت کشیدند و پاسداری از این انقلاب نو پا کردند و امروز صیانت از این انقلاب به عهده همه اقشار خصوصا جوانان می باشد . 3- افرادی که هم دارای سابقه خدمت در هر مرحله انقلاب را داشته اند باید بدانند تا آخرین لحظه عمرشان همچون این شهیدان که تا آخرین لحظه عمرشان مدافع این انقلاب بودند انان هم باید اینگونه از ارمانهای انقلاب که یکی از این ارمانها ولایت فقیه است دفاع نمایند . به نقل از شهید قادر راشدی که گفت خون ما ریخته میشود و بر آسمانها ریخته میشود که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه من هم سخنم را اینطور به پایان می رسانم که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خامنه ای را نگهدار. محسن  از اهواز
پنج شنبه 18/1/1390 - 7:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته