• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2831
تعداد نظرات : 1060
زمان آخرین مطلب : 4337روز قبل
دنیای گیاهان و حیوانات

جنگل ها در واقع ریه‌های كره زمین هستند كه نقش بسیار مهمی را در حیات كره خاك ایفا می‌كنند. اما متاسفانه به دلیل استفاده بی‌رویه و جنگل زدایی كره زمین سلامت ریه‌هایش را از دست داده است. یكی از عوارض مهم پدیده گرمایش زمین جنگل زدایی به مقیاس وسیع به ویژه در بخش‌هایی از جنگل‌های بارانی در مناطق استوایی كره زمین است كه تا سال‌هایی نه چندان دور از دست تطاول انسان در امان مانده بودند. نگاهی كوتاه و تصویری به ده جنگل باشكوه جهان در مناطق مختلف كره زمین. 

منظره منطقه كوهستانی جنگل‌های شوارتزوالد (جنگل سیاه). در گذشته ای نه چندان دور درختان این جنگل به اندازه ای انبوه بودند كه نور خورشید از میان درختان قادر به عبور نبوده و نام جنگل سیاه برگرفته از همین مساله بود.

منظره زیبایی از جنگل آنلیه در منطقه والونی كشور بلژیك كه هر سال در جریان جشن كریسمس یا نوئل بزرگترین كاج این جنگل را بریده و در میدان اصلی شهر بروكسل نصب می‌كنند.

تصویر منطقه‌ای در 20 كیلومتری شهر مورونداوا در جزیره ماداگاسكار كه به دلیل این درختان عظیم بائوباب كه به طرز منظمی قرار گرفته‌اند به مسیر بائوباب‌ها مشهور است.

منظره بدیعی از جنگل‌های پارك ملی بانف در كانادا كه به اندازه‌ای انبوه هستند كه نور خورشید به زمین آن نمی‌تابد.
تصویری از جنگل های بارانی پارك استادوال دا سرا در كشور برزیل كه بیش از 17 هزار هكتار مساحت دارد.
نظره جنگل‌های انبوه پارك ملی یوزیمیت كه در دره‌ای وسیع در میان صخره‌های منطقه سیئرا نوادا در امریكا قرار دارد.
منظره جنگل بارانی آمازون در كشور اكوادور كه در عین حال به نام اورینته نیز نامیده می‌شود و یبش از نیمی از خاك اكوادور را می‌پوشاند.
تصویری از جنگل های بارانی و اولیه در كشور میانمار (برمه) كه یكی از وسیع‌ترین جنگل‌های اولیه جهان بوده و در آن می‌توان بیش از هفت هزار گونه نباتی را مشاهده كرد.
تصویر جنگل‌های وسیع درخت سدر در كشور لبنان در ارتفاع 2 هزار متری. جنگل‌های درخت سدر كه نماد لبنان است امروز فقط 1700 هكتار از خاك این كشور را می‌پوشاند. سن برخی از این درختان بیش از 1500 سال است.
منظره‌ای از جنگل انبوه سامانا در جمهوری دومینیكن كه بخش عمده‌ای از آن را درختان نارگیل و پالم تشكیل می‌دهد.
چهارشنبه 11/9/1388 - 11:19
خواستگاری و نامزدی


انواع خانواده ها از نظر تربیت

 

 


به طور خلاصه از نظر نحوه تربیت كود ك و بطور كلی نحوه اداره سیستم خانواده می توان 4 نوع خانواده را مشخص كنیم كه عبارتند از :



الف - خانواده خشك و سخت گیر ( والدین سخت گیر و مستبد )

ب - خانواده سهل گیر و آسان گیر

ج - خانواده گسسته (‌ خانواده پریشان )

د - خانواده دمكرات (‌ خانواده سالم )



به علت مهم و مبسوط بودن این مبحث ، هر یك از این 4 دسته خانواده را در یادداشتی جداگانه شرح خواهیم داد





الف - خانواده خشك و سخت گیر



1 - پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار می كنند كه والدین خودشان رفتار كرده اند.



2 - تصمیم گیری با یكی از والدین خصوصا پدر انجام می گیرد. معمولا پدر خانواده حاكم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یك از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند



3 - والدین چنان رفتار می كنند كه فرزندان می آموزند حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را - حتی در مواردی كه می تواند مانع از بروز بعضی مشكلات برای خانواده گردد - ندارند.



4 - اگر فرزندان از فرمان والدین اطاعت نكنند ‍ ، والدین آنان ناراحت ، خشمگین و آزرده خاطر می شوند.



5 - فرزندان جرات سئوال كردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن كارها را ، از والدین خود ندارند.



6 - والدین بر رفتا و كارهای فرزندان خود كنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می كنند.



7 - والدین دلیلی را - برای دستوراتی كه صادر می كنند - برای فرزندان خود ارائه نمی دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت كنند.



8 - نسبت به رعایت نظم و انضباط ،‌ ارزشی افراطی قایل هستند و والدین توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.



9 - به سخنان كودكان خود گوش نمی دهند و اگر هم سخنی را بشنوند برای آن است كه با آن مخالفتی را نشان دهند.



10 - در مواردی كه فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن كاری منع می كنند ،‌ دلیل خاصی را ارائه نمی دهند.



11 - برای تصمیات فرزندان خود ،‌ حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد ،‌ احترام قائل نیستند.



13 - معتقدند كه چون سن ‍، تجربه و دانش آنان بیشتر از فرزندانشان است ‍، بنابراین ، حق دخالت در همه امور و حتی در خصوصی ترین كارهای فرزندان خود را دارند.



14 - برخورد آنان با فرزندان خود احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیرگان نیز ابایی ندارند.



15 - غالبا نیازهای عاطفی كودكان ارضاء نمی شود.



16 - ممكن است كه والد ضعیف در چنین خانواده ای با كودكان ائتلاف كند در چنین حالتی ارزش هر دو والد نزد كودك شكسته می شود . اگر بنا باشد یكی از والدین به عنوان منبع قدرت خانواده آسیب ببیند می توان تصور كرد والد دیگر نیز ارزش پیشین خود را نخواهد داشت.



17- چنین كودكانی احتمالا جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پائین كه دارند دچار بزهكاری می شوند.



18 - بسیاری از این والدین ممكن است به خاطر كمال گرایی كه دارند ، كودكان را تحت فشار قرار دهند و از آنها بالاترین انتظارات را داشته و پیوسته به شكل نوین بر آنها سخت گیری كرده و برنامه های سخت گیرانه برایشان تدارك ببیند.


19 - احتمال دروغ گویی و ریا كاری در كودكان چنین خانواده هایی به علت ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد.



20 - چنین كودكانی به علت اینكه مرتبا علایقشان سركوب شده و موجب تحقیر قرار گرفته اند و همچنین دیگران برای اموراتشان تصمیم گرفته اند ،‌ از خلاقیت كمی برخوردارند . اگر چه ممكن است به علت سخت گیری والدین از نظر آموزش بعضی از مهارتها ، پیشرفتی كرده باشند.



21 - اضطراب ،‌ افسردگی ،‌ همچنین وسواس و كمال گرایی ،‌ نا امیدی و بسیاری از مشكلات روانی ممكن است دامنگیر كودكان خانواده های سخت گیر گردد.



22 - غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی نیز تصور می كنند. و برای هر كارشان دلیل تراشی می كنند. ولی غیر مستقیم به خاطر سختی گیری آنهاست كه كودكان فرمانشان را اجرا می كنند نه منطقشان.







ب )‌ خانواده سهل گیر و آسان گیر


1 - پدر و مادر به دنبال نیازهای ارضاء نشده خودشان هستند. دنبال جوانی و نوجوانی و دل مشغولی های خود هستند.



2 - به امر تربیت و ارضاء نیازهای جسمی و روانی كودك نمی پردازند و چون آسانگیر هستند ،‌ برای خاموش كردن صدای بچه ،‌ هر چه كودكشان از آنها می خواهد ، آنها انجام می دهند . لذا كودك پرتوقع تربیت می شود.



3 - هدفها و انتظارات برایشان روشن نیست و به همین دلیل ، در تربیت فرزندان خود از روش ، فلسفه یا دیدگاه خاصی پیروی نمی كنند.



4 - هیچ نوع كنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را كاملا آزاد می گذارند تا به هر نحوی كه خود مایل هستند ‍،‌ شیوه های خاص زندگی خود را انتخاب و به كار گیرند.



5 - هیچ نوع انتظار و توقع خاصی از فرزندان خود ندارند و فرزندان نیز به نوبه خود می آموزند كه والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند.



6 - نسبت به رفتار فرزندان خود ‍،‌ حتی در مواردی كه مورد آزار و اذیت خود آنان و دیگران قرار می گیرند ‍،‌ توجه خاص نشان نمی دهند و در این موارد ، بی تفاوت عمل می كنند.



7 - اگر فرزندان خانواده از دستورات آنان اطاعت نكنند ، ناراحت نمی شوند و چنان رفتار می كنند كه گویی عدم اطاعت از دستورات والدین امری طبیعی ، عادی و متداول است.



8 - در پاداش دادن - وقتی از فرزندان رفتار پسندیده ای سر می زند - یا تنبیه آنان - در هنگامی كه كار خلاف از آنان سر می زند - اهمال می كنند و بی تفاوت هستند (‌به یاد داشته باشیم كه منظور از تنبیه كردن در معنای روانشناختی آن ،‌ محروم كردن فرزند از پاداش است و تنبیه بدنی مورد نظر نمی باشد).



9 - شیوه های رفتاری والدین چنان است كه در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی كند.



10 - نسبت به تكالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی دهند و علاقه ای نیز به همكاری با معلمان و مدیریت مدرسه محل تحصیل آنان ندارند.



11 - آنچه را كه فرزندان اراده كنند یا بخواهند ، برای آنان تهیه می كنند و در این مورد ،‌ سلیقه خاصی را اعمال نمی كنند.



12 - هیچ گونه تلاش خاصی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی دهند و چنانچه یكی از فرزندان شدیدا به آنان وابسته باشد ،‌ كار خاصی را در زمینه كاهش این نوع وابستگی كه بعدا برای آنان مشكل ساز خواهد بود ،‌ انجام نمی دهند.



13 - نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی كنند و از فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند.



14 - فرزندان خود را برای انجام هر كاری آزاد می گذارند و حتی در مواردی كه مداخله آنان لازم به نظر می آید ، دخالت نمی كنند.



15 - این بچه ها چون در زندگی با موانع مواجه نشده است ،‌ لذا وقتی وارد جامعه می شود به خاطر عدم تجربه كافی ، زود تسلیم میشود و شكننده هست.







ج ) خانواده گسسته یا خانواده پریشان


در این خانواده ها بعلت اختلاف بین والدین ، معمولا به صورت قهر و آشتی به سر می برند كه تاثیر منفی روی كودكان می گذارد



2 - گاهی كودك به عنوان قاضی در نظر گرفته می شود و گاهی قربانی یكی از طرفین می گردد



3 - كودك علاوه بر اینكه نیازهای روانی و جسمانیش ارضاء نمی گردد ،‌ بتدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزد . (‌ كودكانی كه بدون مقدمه بچه های دیگر را می زند)



4 - میزان ارزش و احترامی كه هر یك از افراد خانواده برای خود قائل هستند ‍ ، ناچیز است



5 - چهره افراد خانواده غالبا عبوس و افراد خانواده معمولا غمگین ‍، گرفته ‍،‌ افسرده و بی احساس به نظر می آیند



6 - گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های یكدیگر سنگین است و صدای آنان یا بلند و خشن و گوشخراش است و یا به اندازه ای آرام و نجوا مانند است كه به سختی قابل شنیدن می باشد



7 - نشانه دوستی و صمیمت در بین افراد خانواده كم است و در مواردی حتی از وجود یكدیگر نیز بی اطلاع هستند



8 - شوخی های افراد خانواده با یكدیگر در بیشتر اوقات گزنده ‍،‌ بیرحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است



9 - بزرگترهای خانواده تا آن میزان سرگرم امر و نهی كردن و دستور دادن به كوچكتر ها هستند كه برای مثال پدرو مادر هرگز نمی فهمند فرزندان آنان دارای چه ویژگیهای شخصیتی هستند



10 - فرزندان خانواده كمتر از وجود پدر و مادر خود به عنوان دو انسان بالغ ‍ ،‌ فهمیده ،‌ باشعور ،‌ اصیل و دوست داشتنی ،‌ بهره مند می شوند



11 - پدر و مادر برای احترازو دوری از یكدیگر ، آن چنان خود را مشغول كارهای خارج از محیط خانواده می كنند كه گویی تنها وظیفه آنان كار كردن و تامین مایحتاج زندگی است



12 - افراد خانواده ، احساس تنهایی و بی یاور بودن می كنند و به این باور می رسند كه بیچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعی درماندگی آموخته شده را تجربه می كنند



13 - افراد خانواده غالبا تكانشی عمل می كنند ‍ ،‌ عصبی هستند ، احساس گناه و تقصیر می كنند یا بر عكس ‍ ،‌ احساس می كنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و برای جبران این احساس گاه با یكدیگر رفتاری بسیار خشونت آمیز و غیر انسانی نشان می دهند



14 - افراد خانواده برای كنترل امورغیر ممكن ،‌ تلاش فراوان می كنند و هرگز متوجه نمی شوند كه انجام بعضی از خواسته های آنان به وسیله طرف مقابل ‍، غیر ممكن است



15 - افراد خانواده گاه گرفتار مشكل كمال طلبی می شوند و در این راه ،‌ هم خود متحمل فشارهای روانی زیاد می شوند و هم بر افراد دیگر خانواده فشارهای فزاینده ای را می آورند



16 - افراد خانواده حالت اصطلاحا نهایت نگری دارند. و در نظر آنان همه پدیده های عالم در دو حد یك طیف هستند و هر پدیده ‍ ، شی ، صفت ،‌ مفهوم یا سفید است یا سیاه - یا خوب است یا بد - یا زیان آور است یا سودمند - یا دوست داشتنی است یا غیر دوست داشتنی - لذا هیچ حد واسطی را در نظر نمی گیرند



17 - وابستگی افراد خانواده با یكدیگر نا سالم است و در این موارد یا نسبت به احساسات ، خواسته ها و نیازهای خود بی توجه هستند یا خود را مركز و محور عالم به حساب می آورند و خود خواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا می كند



18 - افراد خانواده نسبت به هر موضوع یا پدیده ای تعصب بی مورد و شدید نشان می دهند و این ویژگی باعث می شود از استدلال ، منطق ، و عقل سلیم فاصله بسیار داشته باشند



19 - افراد خانواده و خاصه فرزندان این خانواده ها با یكدیگر به رقابت ناسالم می پردازند و موفقیت یكی از آنان در زمینه خاصی ( مثل موفقیت شغلی ‍ ، خرید یك ماشین ، خرید یك لباس و ... ) موجب رنجش ، نگرانی ،‌ اضطراب و حسادت شدید فرد یا افراد دیگر خانواده می شود



20 - افراد خانواده مسائل و مشكلات خود را انكار می كنند و به همین دلیل نیز مشكلات آنان هرگز حل نمی شود و این مشكلات در همه ابعاد رفتاری آنان تجلی پیدا می كند



21 - افراد خانواده در مورد خود و دیگران به داوریها و قضاوت های نادرست می پردازند و یكی از اعتیاد های مضر و در عین حال لذت بخش آنان ‍ ، غیبت و بدگوئی از دیگران است



22 - دروغگویی در بین اعضای خانواده شایع است و هر یك از افراد خانواده یاد گرفته اند كه برای اجتناب از درگیری و مشاجره های پایان ناپذیر بعدی ، به افراد دیگر دروغ بگویند.



23 - به سادگی افراد خانواده به یكدیگر فحش می دهند ،‌ همچنین خشونت های جسمی نیز رایج است. و نگرش هر یك از افراد خانواده بر این استوار است كه طرف مقابل آنان فردی خود رای ،‌ نفهم ، خود خواه و ... است و بهترین راه برای به زانو در آوردن او كتك زدن و تحقیر اوست



24 - نگرشهای افراد خانواده در زمینه های مختلف ، تحریف شده است و باورداشتهایی نظیر - به زن نمی توان اعتماد كرد - همه آدمها بد هستند - هر فرد باید فقط به فكر خودش باشد و ... به سادگی تبلیغ می شود



25 - فرزندان خانواده میل شدیدی را برای مورد تایید قرار گرفتن به وسیله اولیای خود نشان می دهند و با از دست دادن هویت خود و نیز بر خلاف میل و خواسته خویش ‍، به خواسته های هر چند نادرست پدر و مادر یا بزرگترها تن در می دهند



26 - احساس عدم رضایت از خود یا حالت از خود راضی بودن افراطی در بین افراد خانواده شایع است و آثار این نوع احساس در همه ابعاد رفتاری آنان مشاهده می شود



27 - احساس تنهایی و بی یار و یاور بودن در بین اعضای خانواده شایع است و در این راه به بن بست روانی یا غم و اندوه و مزمن و افسردگی می رسند



۲۸ - افراد خانواده از اضطراب دائمی و احساس سردرگمی در رنج هستند و به همین دلیل ، اختلالات شناختی ، هیجانی و نیز اختلالات رفتاری در بین این خانواده ها شایع است









د ) خانواده سالم یا خانواده دمكرات



1 - افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند و همه رفتار و اعمال آنان با نوعی اصالت توام است



2 - افراد خانواده به طور آشكار رنج و ناراحتی و نیز احساس همدری خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می كنند



3 - افراد خانواده از ریسك (‌خطر كردن )‌ معقول و سنجیده نمی هراسند و می دانند كه ممكن است با خطر كردن اشتباهاتی نیز داشته باشند ‍ ، ولی اشتباهات شخصی هم می تواند خود مقدمه ای برای شناخت اشكالات شخصی و بنابراین زمینه ای جهت رشد و كسب تجربه بیشتر باشد



4 - افراد خانواده برای یكدیگر ارزش و احترام قایل اند و یكدیگر را دوست دارند و از این احساس خود شادمان هستند



5 - روابط افراد خانواده با یكدیگر هماهنگ و روان است و با آهنگی پرمایه و روشن با یكدیگر سخن می گویند



6 - زمانی كه در خانواده سكوت برقرار است ‍، سكوتی است آرامبخش و نه سكوت مبتنی بر ترس یا احتیاط



7 - وقتی در خانواده سرو صدا هست ‍، صدای فعالیتی پر معنی است و نه غرشی رعد آسا و برای خفه كردن صدای دیگران



8 - هریك از اعضاء خانواده می دانند حق آن را خواهند داشت كه حرف خود را به گوش دیگران برسانند و در این زمینه نیازی به سكوت و تحمل فشار حاصل از آن نمی باشد



9 - اگر یكی از اعضای خانواده هنوز فرصتی برای صحبت كردن پیدا نكرده است ‍، به دلیل تنگی وقت بوده است و نه كمی محبت ‍ ،‌ كم توجهی یا بی ملاحظه بودن اعضای دیگر خانواده



10 - اعضای خانواده به راحتی یكدیگر را نوازش می كنند و در آغوش گرفتن فرزندان توسط پدر و مادر امری است عادی و توام با تجربه عشق و محبت خانوادگی



11 - افراد خانواده صادقانه با هم صحبت می كنند ، با علاقه به سخنان یكدیگر گوش می دهند ، با یكدیگر رو راست و صادق هستند و به راحتی علاقه خود را به یكدیگر نشان می دهند



12 - افراد خانواده به راحتی و آزادنه با یكدیگر درد دل می كنند و این حق را دارند كه درباره هر موضوعی (‌ مثل ناكامیها ، ترسها ، صدمه هایی كه دیده اند ،‌ خشم خود ،‌ انتقاد از دیگری ، خوشیها یا كامیابیها )‌ ،‌ با یكدیگر سخن بگویند



13 - افراد خانواده برای كارهای خود برنامه ریزی می كنند و در این راه اگر مشكلی با مزاحم اجرای برنامه های از قبل تعیین شده آنان شود ،‌ به سادگی خود را با آن تطبیق می دهند و در نتیجه قادر هستند بدون تجربه احساس ترس یا واهمه ،‌ بیشتر مشكلات زندگی خود را حل و فصل كنند



14 - در خانواده ،‌ زندگی آدمی و احساسات بشری، بیش از هر عامل دیگری مورد توجه و احترام است



15 - در خانواده ،‌ پدر و مادر خود را مدیر یا رهبر خانواده می دانند و نه رئیس یا ارباب خانواده و نیز می دانند كه در موقعیت های مختلف چگونه به فرزندان خود بیاموزند تا به مرحله یك انسان واقعی بودن نزدیك شوند



16 - اعضای خانواده در مورد اشتباهات خود (‌ در قضاوت ، رفتار ،‌ بروز هیجانها و ... ) به همان سهولتی با یكدیگر سخن می گویند كه در مورد اعمال ، كردار و گفتار صحیح خود اظهار نظر می كنند



17 - رفتار اولیای خانواده با آنچه به فرزندان خود می گویند - یا توصیه می كنند - مطابقت كامل دارد و در این راه از خود صداقت بسیار نشان می دهند



18 - پدر و مادر خانواده مانند هر مدیر یا رهبر موفق ،‌ نسبت به زمان حساس هستند و مترصد آن می باشند تا از هر فرصت مناسب برای سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود ،‌ استفاده كنند



19 - اگر یكی از افراد خانواده مرتكب اشتباهی شد و نادانسته خسارتی ایجاد نمود ، پدر و مادر و بزرگترها در كنار او قرار می گیرند تا از او حمایت كنند . این رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بی دقت ،‌ بر احساس ترس یا گناه خود فایق آید و از فرصت آموزشی كه پدر و مادر برای او فراهم كرده اند ،‌ بیشترین بهره را بگیرد



20 - اولیاء خانواده می دانند كه فرزندانشان عمدا بدی نمی كنند. به همین دلیل ، اگر متوجه شوند كه فرزند آنان در زمینه ای خرابكاری كرده است به این نتیجه می رسند كه یا سوء تفاهمی در كار بوده است و یا احساس ارزش فردی و احترام به خویشتن ،‌ در فرزند آنان كاهش پیدا كرده است و باید برای این مشكل راه حلی را پیدا كرد



21 - اولیا خانواده می دانند هنگامی فرزند آنان برای یادگیری آمادگی بیشتری خواهد داشت كه خود را با ارزش بداند و احساس كند كه دیگران نیز برای او ارزش قایل هستند



22 - اولیاء‌ خانواده می دانند كه هر چند با شرمنده ساختن كودك و تنبیه بدنی فرزندان می توان رفتار آنان را تغییر داد ،‌ اما این آگاهی را نیز دارند كه آثار این تنبیه ها بر ذهن آنان باقی می ماند و به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نمی باشد



23 - وقتی یكی از فرزندان خانواده عملی را انجام می دهد كه برای تصحیح عمل یا كار او الزامی به نظر می آید ، پدر و مادر آموزش فرزند خود را با گوش دادن - حس كردن - فهمیدن - و در نظر گرفتن زمان و دوره خاص رشد او ، آغاز می كنند



24 - پدر و مادر خانواده می دانند كه در زندگی هر شخص مشكلاتی پیش خواهد آمد و اجتناب از همه مشكلات زندگی امكان ناپذیر می باشد . بنابراین گوش به زنگ آن هستند كه برای هر مشكل تازه ،‌ راه حلی پیدا كنند و به فرزندان خود نیز می آموزند تا چگونه در حل مشكلات از خلاقیت و نو آوری بهره بگیرند



25 - اولیای خانواده می دانند كه تغییر و تحول از ویژگیهای زندگی است ، بنابراین ، می پذیرند كه فرزندان آنان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می كنند و هیچگاه نباید سد راه رشد و تغییر فرزندان خود شوند





خلاصه :



گفته می شود كه از هر صد خانواده تنها در صد اندكی ( سه یا چهار خانواده ) می دانند كه چه باید كرد و به مرحله سلامت و بالندگی قابل توجه رسیده اند. محصول خانواده های پریشان یا آشفته فرزندان بیمار ،‌ نومید ، افسرده ، بزهكار و ضد اجتماعی ،‌ معتاد و .... است و اكثریت افراد مبتلا به بیماری های روانی و اختلالات رفتاری ،‌ الكلیك ، معتاد ‍ ‍، فقیر ،‌ از خود بیگانه ،‌ جانی و ... در خانواده های پریشان رشد پیدا كرده اند.

می توان ویژگیهای مهم خانواده های پریشان و خانواده سالم را چنین خلاصه كرد.



خانواده آشفته :

1 - در خانواده ارزش و احترامی كه هر فرد برای خود قائل است در حد پائین می باشد.

2 - ارتباطها غیر مستقیم ، مبهم و كاملا نادرست است.

3 - قواعد و مقررات خانواده ،‌ خشك ، نامردمی ، ناسازگار و همیشگی است.

4 - پیوند و رابطه با جامعه بسته ، مایوس كننده و یاس آور است و براساس ترس انجام می گیرد.





خانواده سالم یا بالنده

1 - سطح ارزش و احترامی كه هر فرد برای خود قایل است ، در حد معقول و منطقی می باشد.

2 - ارتباطها مستقیم ،‌ واضح ، صریح و مبتنی بر درستكاری است.

3 - قواعد قابل انعطاف ، انسانی ، منطقی دستخوش تغییر است.

4 - پیوند با جامعه باز ، سالم و امید بخش می باشد.



امیدوارم خانواده سالمی را داشته باشید . (‌یا - و )خانواده سالمی را در آینده تشكیل دهید



(‌ در خاتمه از طویل شدن بحث معذرت می خواهم چرا كه مطالب مربوط به تربیت و خانواده ، حجم چندین كتاب را می طلبید كه در این 4 یادداشت خلاصه آن به نظرتان رسید.)

چهارشنبه 11/9/1388 - 11:17
ادبی هنری
این یعنی به نظر خیلی از مخاطبان و منتقدان ادبیات، این سه کتاب همیشه جزو شاهکارها هستند. شما از هر جا بخواهید شروع کنید، اول به این‌ها برمی‌خورید... 


هر فهرستی را که می‌خواهید ببینید، امکان ندارد در آن، از این سه کتاب اسم نبرده باشند؛ این یعنی به نظر خیلی از مخاطبان و منتقدان ادبیات، این سه کتاب همیشه جزو شاهکارها هستند. شما از هر جا بخواهید شروع کنید، اول به این‌ها برمی‌خورید.

دن کیشوت؛ آسیاب و خیالات جناب سروانتس
زندگی سروانتس- شاعر و نویسنده اسپانیایی- بالا پایین زیاد داشت. او سفیر پاپ بود. در جنگ با عثمانی دست چپش را از دست داد، اسیر دزدان دریایی شد و مجبور شد 5 سال در الجزایر بردگی کند، در عین بی‌گناهی به اتهام قتل به زندان افتاد و... . در همان زندان بود که طرح یکی از شاهکارهای ادبیات، یعنی «دن کیشوت» را ریخت. قسمت اول رمان در مدت زمان کمی 6 بار تجدید چاپ شد. او بعد از انتشار چند اثر، قسمت دوم داستان را هم منتشر کرد. دن کیشوت اربابی ماجراجوست که می‌خواهد با پهلوانی و شوالیه‌گری به اهدافش برسد و سانچو مهتری است ساده‌دل و صادق که با او همراه می‌شود. سروانتس در واقع، این دو شخصیت کاملاً متناقض را در کنار هم قرار داده و نشان می‌دهد که آن‌ها چطور روی هم تأثیرات متقابل می‌گذارند.

غرور و تعصب؛ عاقبت خوش سرگرمی
جین آستین بانوی داستان‌نویس انگلستان است. تمام زندگی جین- خصوصاً بعد از مرگ پدرش- در محیط یکنواخت خانواده پرجمعیتی گذشت که معاشرتشان محدود به یکسری دوستان شهرستانی بود. او بعدها در داستان‌هایش بارها از این فضاها استفاده کرد. اولین رمان‌های جین از داستان‌های سرگرم‌کننده‌ای که برای خانواده و بچه‌ها می‌گفت، شکل گرفتند. او بعد از چند داستان، «غرور و تعصب» را نوشت که خواننده‌ها حسابی از آن استقبال کردند. منتقدان معتقدند شاهکار آستین همین کتاب است. داستان پر است از اتفاقات عادی، شخصیت‌پردازی‌های جذاب و طنزگیرایی که خواننده را تا صفحه آخر دنبال خودش می‌کشاند.

جنگ و صلح؛ تأثیر خواندنی درد
چهره وحشتناکی که تولستوی در «جنگ و صلح» از مرگ نشان می‌دهد، ناشی از تأثیری است که دیدن روزهای دردناک احتضار و مرگ برادرش روی او گذاشت. این کتاب، بزرگ‌ترین رمان ادبیات روس است که تولد، بلوغ، ازدواج، کهولت و مرگ انسان را تصویر می‌کند. اگر خوب دقت کنید، می‌توانید علاوه بر کلی شخصیت و دنیایی از حوادث و موضوعات، نکات ریز فلسفی و اخلاقی زیادی را در این کتاب کشف کنید.

درست نزدیکی‌های سال نو میلادی، بازی «انتخاب بهترین کتاب» شروع می‌شود؛ بازی‌ای که هر سال، هم بین روزنامه‌های ادبی آن طرف آب خیلی طرفدار دارد و هم بین انواع سایت‌ها. البته همه‌مان خوب می‌دانیم در انتخاب بهترین داستانی که خوانده‌ایم، هیچ معیاری به جز «سلیقه» وجود ندارد؛ پس قاعده خاصی هم برای انتخاب بهترین رمان موجود نیست و قانون بازی توسط هرکدام از برگزارکننده‌ها مشخص می‌شود. مثلاً گاردین ممکن است از کاربران اینترنتی نظرسنجی کند یا تایم سراغ نویسندگان بزرگ برود و از ‌آن‌ها بخواهد 100 تا از بهترین کتاب‌های تاریخ ادبیات را انتخاب کنند و بعد از رأی‌گیری، فهرست صدتایی‌اش را رو کند اما بامزه این‌جاست که انگار خبرگزاری‌های ما چندان با این بازی آشنا نبودند و درست بعد از اینکه یکی از خبرگزاری‌ها فهرست 8 سال پیش گاردین را به عنوان یک خبر داغ روی سایتش گذاشت، بقیه هم به نقل از آن خبرگزاری، همان فهرست را به عنوان بهترین رمان‌های سال 2008 به انتخاب گاردین گذاشتند! حالا ما هم خودمان را وارد بازی آن‌ها کردیم و از بین معروف‌ترین فهرست‌های چند سال اخیر، فهرستی برایتان انتخاب کردیم. خیلی از روزنامه‌ها و مجلات، این داستان را هر سال تکرار و هر سال هم سعی می‌کنند با یک ایده تازه آن را خوش‌ رنگ و لعاب‌تر کنند؛ درست مثل یکی دو سال اخیر که فهرست‌بندی براساس ژانر داستان (عاشقانه، تاریخی و...) با سن (مثلا نوجوانانه) خیلی طرفدار دارد.

گاردین
براداران کارامازوف؛ روس با طعم داستان
شخصیت «الکسی» برادران کارامازوف آن‌‌قدر داستایفسکی را به هم ریخته بود که نوشت: «چرا من الکسی را قهرمان داستانم کرده‌ام و وقت خواننده‌ام را با پرداختن به زندگی او تلف کردم؟ این آدم، آدمی است آشفته، مبهم و البته تعریف نشده...». اما داستان به شدت جناب داستایفسکی را همه دنیا خواندند و کسی هم دراین‌باره که وقتش تلف شده، حرفی نزد. روس‌ها بعد از این رمان بود که آقای نویسنده را به اندازه تولستوی و تورگینف کبیر تحویل گرفتند.
رابینسون کروزوئه؛ تنها در جزیره
داستان آقای دانیل دیفو و رابینسون بخت‌برگشته بیشتر از سه قرن است که طرفدار دارد و هنوز هم کسانی هستند که وقتی قرار است بهترین کتاب تمام عمرشان را انتخاب کنند به ماجراجویی جناب کروزوئه رأی بدهند. دیفو این داستان را براساس زندگی الگزاندر سلکرک نوشت که در سال 1704 در جزیره‌ای گیر می‌افتد و بعد از نجاتش تقریبا همه انگلیس درباره‌اش حرف می‌زدند. بعد از انتشار داستان، دیفو در اروپا و آمریکا حسابی سر زبان‌ها افتاد و نویسندگان قرن‌ها به شکل کاملاً زیرپوستی از روی دست آقای دیفو داستان نوشتند.

سفرهای گالیور؛ موجودات ناشناخته سویفت
اسم کامل کتاب چیزی در مایه‌های «سفرهایی به برخی ممالک دور افتاده جهان» در 4بخش، نوشته لموئل گالیور است که او ابتدا در نقش پزشک کشتی و سپس به عنوان ناخداست. همین طول و دراز بودن باعث شده تا بعد از دو قرن حافظه مردم حال و حوصله یدک کشیدن این اسم را نداشته باشد و نام کتاب به «سفرهای گالیور» خلاصه شود. داستان هم درباره همان ناخدا گالیور است که اول سر از سرزمین «لی‌لی‌پوت» و آدم کوتوله‌ها و بعد هم از سرزمین «برابدینگ نگ» و غول‌های دردسرسازش درمی‌آورد.

داستان‌های چخوف؛ فلسفه، طنز و داستان‌های دیگر
چخوف در کتاب «زندگی من» تعریف می‌کند که «رئیس اداره رک و راست به‌ام گفت: اگر به خاطر پدر سرشناست نبود مدت‌ها پیش با یه لگد پروازت داده بودم... من هم جواب دادم: قربان من کی هستم که بخواهم از قانون جاذبه تمرد کنم... و بعد شنیدم که تقریباً پشت سرم جیغ کشید: این بابا رو از این‌جا بندازید بیرون، اعصاب برام نذاشته». چخوف همین طنز را در داستان‌هایش هم دارد؛ طنزی که از روحیات کاسب‌مآبانه طبقه اجتماعی‌اش ناشی می‌شد و از همان دوران دانشجویی‌اش با نوشتن داستان‌های طنز در روزنامه‌ها آن را به کار انداخته بود.

آنا کارنینا؛ بانویی برای تمام دوران
درست همان اندازه که «آنا»ی «آناکارنینا» سعی می‌کند مثل همه مردم «راز ننگ‌آور»ی داشته باشد و آن را برای خودش نگه دارد، جناب تولستوی جوان هم همان اصرار را به باد هوا کردن مایملک پدری‌اش داشت. اما سر جوانک زود به سنگ خورد و بعد از تجربه خدمت در ارتش، داستان‌نویسی را با یک کتاب زندگینامه‌ای مانند از داستان زندگی خودش شروع کرد. تا این‌که چیزی حدود 20 سال بعد وقتی در تعطیلات ژانویه در ایستگاه راه‌آهن منتظر قطار بود، زن جوانی خودش را جلوی قطار پرت کرد. وقتی علت این کار، یک ماجرای عشقی معرفی شد، تولستوی آنا کارنینا را نوشت؛ رمانی که برای او هم شهرت آورد و هم پول.

دیلی تلگراف
دکتر ژیواگو؛ پزشک اشتباهی
شاید اگر خیره سری ناشر ایتالیایی نبود «دکتر ژیواگو» هیچ‌وقت چاپ نمی‌شد. پاسترناک وقتی متوجه شد نسخه دستنویس دکتر ژیواگو از طریق نماینده‌اش در مسکو به دست ایتالیایی‌ها افتاده، هر چه تلاش کرد نتوانست آقای ناشر را مجاب کند که از خیر چاپ آن بگذرد. منتقدان روس بعد از چاپ «دکتر ژیواگو»، پاسترناک را به کلی چیزهای بی‌ربط از جمله بی‌تفاوتی به انقلاب کبیر شوروی نسبت دادند. حتی کار به جایی رسید که وقتی آکادمی نوبل، تندیس سال 1958 را برای آقای پاسترناک کنارگذاشت، او به خاطر فشارهای دولت، نامه‌ای به آکادمی فرستاد و تندیس نگرفته را پس فرستاد.
زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؛ پیرمرد و قصه
همینگوی درست بعد از این رمان که در حال و هوای جنگ‌های داخلی اسپانیا می‌گذشت، روزه سکوت گرفت و 10سال چیزی ننوشت. او استاد مسلم دیالوگ‌نویسی است و در همه کلاس‌های داستان نویسی اولین نویسنده‌ای که به بچه‌ها معرفی می‌شود، همین جناب داستان‌نویس آمریکایی است. وقتی بعد از 10 سال همینگوی روزه‌اش را با «پیرمرد و دریا» شکست، همه منتقدان در این‌باره اتفاق نظر داشتند که ای‌کاش مرد زودتر به سرش می‌زد و دوباره دست به قلم می‌شد.

صد سال تنهایی؛ زنده باد انزوا
شهری که مارکز در آن به دنیا آمده، کنار یک مزرعه موز و نزدیک محلی به اسم ماکاندو است؛ ماکاندو که محل گشت و گذار بچگی مارکز بوده، در 18 سالگی از عناصر مهم اولین داستانش می‌شود. «خانه» اولین اسمی بوده که روی این رمان می‌گذارد. اما به گفته خودش چون نه از زندگی تجربه‌ای داشت و نه از ادبیات بهره‌ای، آن را تمام نخواهد کرد. تا اینکه بعد از کلی تلاش و بست نشستن در یک اتاق و نوشتن، بالاخره «صد سال تنهایی» را می‌نویسد. دو سال بعد فرهنگستان فرانسه ترجمه کتاب را به عنوان بهترین کتاب خارجی سال انتخاب کرد.

بر باد رفته؛ مغرور نازپرورده
اسکارلت اوهارا، دختر نازپرورده و مغروری است که به خاطر جنگ‌های داخلی آمریکا تقریباً همه چیزش را از دست می‌دهد. در حالی که در عشق به شدت ناکام مانده، یکه و تنها مجبور می‌شود گلیم خودش و اطرافیان بعضا بی‌عرضه‌اش را از آب بیرون بیاورد. شاید اگر پای آسیب‌دیده مارگارت میچل او را از روزنامه‌نگاری بازنمی‌داشت و اتفاقی معاون یک بنگاه انتشاراتی مهم، انبوه کاغذها و نوشته‌هایش را نمی‌دید، «بر باد رفته» هیچ‌وقت نوشته نمی‌شد. استقبال خواننده‌ها از کتاب بیش از انتظار بود اما مارگارت بعد از انتشار رمان به همان زندگی ساده‌اش ادامه داد. او در خانه ماند و با حوصله به نامه‌هایش جواب داد و به خاطر رمان، جایزه پولیتزر گرفت. اما در 49 سالگی وقتی با شوهرش از خیابان رد می‌شد بر اثر تصادف با کامیون از دنیا رفت. این یک پایان غم‌انگیز برای نویسنده‌ای مثل او بود.

در جست‌وجوی زمان از دست رفته؛ شرح حال طولانی خودم
مارسل پروست نقطه شروع رمان معاصر فرانسه است. این کتاب طولانی، تنها رمان پروست است که بعد از سال‌ها هنوز مدرن و امروزی به نظر می‌آید. در ظاهر کتاب به فروپاشی طبقه اشراف و فرانسه رو به زوال می‌پردازد اما درونمایه کتاب جدال همیشگی انسان با زمان است. پروست گفته است که می‌کوشد در توصیف انسان نشان دهد که او موجودی دارای طول زمان و طول عمر است. رمان، یک شرح حال است و پروست همه نزدیکانش را به نوعی در آن وارد کرده. یکی از ویژگی‌های رمان، توصیف‌های قوی‌ای هستند که به داستان جان می‌دهند و آن را زنده می‌کنند.

آدمکش کور/ مارگارت آتوود
آتوود نویسنده، شاعر و منتقد کانادایی است که در سال 2000 به خاطر آدمکش کور برنده جایزه بوکر شد. گر چه بعضی‌ها می‌گویند آثار اتوود فمینیستی و ناسیونالیستی است اما واقعیت این است که او در آثارش پیشداوری‌های عقیدتی ندارد. در سال‌های اخیر او به نمادی از جان گرفتن ادبیات کانادا تبدیل شده. رمان «آدمکش کور» گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های داستان‌های کلاسیک و شی محوری داستان‌های مدرن را یک‌جا در خود دارد.

خوشه‌های خشم/ جان اشتاین بک
چندین رمان اشتاین بک تأثیر زیادی از دوران رکود اقتصادی امریکا در دهه 30 گرفته‌اند. خوشه‌های خشم که به بهترین شکل این رکود را نشان می‌دهد، او را تبدیل به نویسنده طبقات محروم جامعه کرد. بعضی منتقدان گفته‌اند که این رمان کپی‌برداری ضعیفی از داستان «ادیسه» است، چون قهرمان مشخصی ندارد. اما حقیقت این است که در خوشه‌های خشم به جای یک قهرمان خانواده جود قرار گرفته. ماجراهای طول راه شان و عبور از بیابان و رساندن خود به باغ‌های میوه و مزارع کالیفرنیا مثل داستان هومر مبارزاتی برای زندگی هستند.

تایم
هرگز رهایم مکن؛ قول به سبک سامورایی
این رمان آخرین و ناامید‌کننده‌ترین داستان از نویسنده «بازمانده روز» است؛ داستانی فانتزی که در یک مؤسسه شبیه‌سازی انسان می‌گذرد. اما نکته جالب هم همین است که از بین «بازمانده روز» و «وقتی تیم بودیم»، فقط این رمان ایشی گورو جزء بهترین‌هاست.
دفترچه طلایی؛ یادداشت‌های نقره‌ای مادربزرگ
دوریس لسینگ درست بعد از اینکه جایزه نوبل ادبیات سال گذشته را گرفت به آدم دیگری تبدیل شد؛ پیرزنی که در تمام این سال‌ها کاری جز داستان‌نویسی با طعم زنانه نداشت، به یکباره شروع کرد درباره همه چیز (از احتمال قتل اوباما گرفته تا محیط‌زیست) حرف زدن. «دفترچه طلایی» یکی از معروف‌ترین رمان‌های خانم نویسنده است که به بت فمینیست‌های زمان خودش هم تبدیل شده بود.

رگتایم؛ چند داستان با یک کتاب
«رگتایم چند داستان به هم بافته شده است. به همین دلیل چندبار شروع می‌شود و چندبار به پایان می‌رسد...». این کتاب را باید از مقدمه‌اش بخوانید. چون اگر خیلی حال و حوصله آوانگارد بازی‌های جناب دکتروف را نداشته باشید، مقدمه نجف دریابندری هم از سردرگمی نجاتتان می‌دهد و هم شوق خواندن داستان را به سرتان می‌اندازد. دکتروف برخلاف اسم غلط اندازش، یک آمریکایی تمام‌عیار است که در نیویورک متولد شد، داستان نوشت و دست آخر هم حسابی مشهور شد.
 
سایت تفریحی میعادگاه -
miadgah

سه شنبه 10/9/1388 - 10:6
دنیای گیاهان و حیوانات

 

جهان ژرفای اقیانوس

 

 

ژرفای دریاها و اقیانوس های كره زمین دنیای شگفتی ها است. درجهان پهناور زیرآب نیز موجودات برای بقا تلاش كرده و برخی شكار و برخی دیگر شكارچی هستند. برخی از موجودات ژرفای اقیانوس ها شكارچیانی به مراتب مهیب ترو ماهرتر از شكارچیان زمینی هستند.سفری كوتاه و تصویری به جهان ژرفای اقیانوس.

منبع: نشنال جئوگرافیك.

 

تصویر یك نیزه ماهی گونه مارلین در حال شكار یك ماهی ساردین در ساحل باخا در كشور مكزیك.

 

منظره بسیار زیبای یك بچه لاك پشت كه تازه سر از تخم درآورده و در تاریكی شب وارد آب اقیانوس در سواحل پولینزی فرانسه در اقیانوس آرام شده است.
تصویر دیدنی یك ایگوانای دریایی كه به اعماق آبهای غنی ساحل جزایر گالاپاگوس رفته و در حال خوردن جلبكهای سبز زیر آب است.
یك كوسه ماهی بزرگ سفید مهیب‌ترین شكارچی اقیانوس‌ها به سطح آب در سواحل جزیره گوادالوپ نزدیك می‌شود.
تصویر یك ماهی مركب با چشمان درشت و بازوهایش در سواحل ایزو در كشور ژاپن كه در جستجوی غذا است.
یك كوسه وال باشكوه در آبهای اقیانوس هند در نزدیكی سواحل غرب استرالیا كه علی‌رغم جثه بسیار بزرگش كمترین خطری را برای انسان نداشته و تنها از پلانگتون‌ها و موجودات ریز دریایی تغذیه می‌كند.
یك گله طوطی ماهی شاخدار در آبهای سواحل سیشل به سوی سطح آب شنا می‌كند.
تصویر مهیج شكار گروهی كوسه‌های صورتی مشهور به كوسه‌های سیلكای كه در آب های سواحل كوبا به گروهی از ماهیان دم زرد حمله‌ور شده‌اند. این گونه كوسه بسیار مهاجم بوده و برای انسان‌ها خطرناك است.
یك هشت پای هامبولد در آبهای خلیج مكزیك كه بیش از 45 كیلوگرم وزن و 2 متر طول دارد و قادر است با بازوهای قدرتمندش جانوران بزرگ دریایی را شكار كند.
تصویر مهیب پوزه گشوده یك كوسه ماهی بزرگ سفید در آبهای ساحلی استرالیا كه تا لحظاتی دیگر طعمه نگون‌بختش را شكار خواهد كرد.
سه شنبه 10/9/1388 - 9:52
دنیای گیاهان و حیوانات




 



 


 

www.miadgah.org

 


rg

 

 


سه شنبه 10/9/1388 - 9:51
ادبی هنری

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پ پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در 19 سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، دختر برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود  
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست... و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. پسر را پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت.

زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و 20 درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

 

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود:: 

 معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.

 

اختصاصی گروه میعادگاه

 

سه شنبه 10/9/1388 - 9:49
ادبی هنری

www.miadgah.org

استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند ٥٠ گرم، ١٠٠ گرم، ١٥٠ گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.

شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می افتد؟ یکى از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد می گیرد. حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟

شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟ شاگردان جواب دادند: نه پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می شود؟ من چه باید بکنم؟

شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقاً . مشکلات زندگى هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود.

فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می آید، برآیید! دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذار. زندگى همین است!
سه شنبه 10/9/1388 - 9:47
خواستگاری و نامزدی

 

 


تاثیرگذاری روی افراد، موضوع مهمی است، زیرا یادآوری‌های بعدی را به وجود می‌آورد. تاثیر اول، نخستین و شاید تنها فرصت مناسبی است كه به افراد بگوییم ما چگونه انسانی هستیم.


لبخند بزنید و آراسته باشید
اولین تاثیر در برخورد اولیه، معمایی ظریف است. اگر آن را باز كنید، هر بخش‌اش را به روشنی می‌بینید و متوجه می‌شوید كه چه تاثیری بر كل دارد. این تاثیرات كاملا به طور منظم اتفاق می‌افتد، به طوری كه بندرت متوجه آنها می‌شویم. تاثیر خوب گذاشتن اولیه، نشانه احترام است. شما در واقع به طرف دیگر می‌گویید برایم مهم است كه درباره من چه قضاوتی می‌كنی. می‌خواهم در حضور تو به بهترین شكل ظاهر شوم. این به مراتب بهتر از این است كه بگویید من این هستم یا قبول كن یا نكن.

تاثیرگذاری روی افراد، موضوع مهمی است، زیرا یادآوری‌های بعدی را به وجود می‌آورد. تاثیر اول، نخستین و شاید تنها فرصت مناسبی است كه به افراد بگوییم ما چگونه انسانی هستیم. به همین دلیل می‌گوییم تاثیر اول در این زمینه كه دیگران شما را چگونه می‌بینند، از اهمیت فراوانی برخوردار است. این تاثیرگذاری بخصوص در دنیای امروز اهمیت فراوانی دارد.‌ تا قرن‌ها مردم در همان مكانی كه متولد می‌شدند، زندگی می‌كردند.
در آنجا با مردمی كه كاملا شناخته شده بودند، ارتباط برقرار می‌كردند و معاشرت، كار و تجارت داشتند. اكنون در عصری زندگی می‌كنیم كه مردم به خانه‌ها و شهرهای جدید اسباب‌كشی می‌كنند، تغییر شغل می‌دهند، دوستان جدید پیدا می‌كنند و با سرعتی بسیار بیشتر از گذشته، رابطه‌ها و ارتباطات را به وجود می‌آورند. اولین جلسات آنقدر پشت سر هم اتفاق می‌افتد كه بندرت متوجه آنها می‌شویم. ممكن است هر روز با شخص جدیدی آشنا شویم و صحبت كنیم. این شخص ممكن است متصدی صندوق یك فروشگاه باشد یا كسی در باشگاه ورزشی یا همكار یا مشتری جدید. در این برخوردها، گاه درباره وضع هوا حرف می‌زنیم. گاه درباره شرایط زندگی‌مان و بدین گونه درك جدیدی از دیگران به دست می‌آوریم. بر اساس این روابط متقابل كوتاه، این غریبه‌ها تصویری از ما در ذهنشان نقش می‌بندد كه در نتیجه آن، از ما خوششان می‌آید یا بالعكس.

این یك واقعیت است كه افراد بسرعت و ناخواسته از شما برداشت می‌كنند. آنها با توجه به حرف‌ها و رفتارهای اولیه‌تان از شما برداشت می‌كنند. برداشت آنها در برخورد اول به این اشاره دارد كه فكر می‌كنند شما همیشه این گونه عمل می‌كنید، حتی اگر این تصورشان اشتباه باشد.

می‌توان گفت در نگاه اول، افراد نمونه كوچكی از شما را می‌بینند و بخش باریكی از زندگی شما را لمس می‌كنند؛ اما همین نمونه كوچك، صددرصد اطلاعاتی است كه آنها درباره شما دارند و به طور ناخودآگاه فرض می‌كنند این مختصر آگاهی، تصویر دقیقی از كل شخصیت شماست.

بررسی‌های روانشناختی نشان داده است افراد هنگام ارزیابی دیگران به اطلاعات اولیه‌ای كه به دست می‌آورند، بهای بیشتری می‌دهند تا اطلاعاتی كه بعد به دست می‌آورند. به عبارت دیگر، به احتمال زیاد افراد آنچه را در شروع كسب می‌كنند، درست و صحیح می‌پندارند. برای مثال، اگر در اولین جلسه آشنایی، رفتار گرم و محبت‌آمیزی از خود بروز دهید، برداشتی از شما به دست می‌آید كه دیگران به گرم و صمیمی بودن شما اعتقاد پیدا می‌كنند و اگر حتی بعدا گوشه‌گیر و در خود فرورفته ظاهر شوید، برایشان مهم نیست یا اصلا متوجه نمی‌شوند. اگر اطلاعات اولیه منفی باشند، بیشتر از اطلاعات مثبت تاثیر بر جای می‌گذارند. به عبارت دیگر، برای از میان برداشتن اولین تاثیر منفی باید رفتارهای مثبت فراوانی را به نمایش بگذارید.

یكی از اشتباهات افراد در نخستین برداشت از رفتار طرف مقابل این است كه فكر می‌كنند اگر كسی یك ویژگی مثبت دارد، دارای مجموعه‌ای از دیگر صفات مثبت هم هست؛ در حالی كه ممكن است او آنها را نداشته باشد. برای نمونه شاید كسی كه به نظرتان تیزبین رسیده است، در آن واحد باهوش، دوست‌داشتنی و موفق ارزیابی كنید؛ هرچند ممكن است این خصوصیات را در او مشاهده نكرده باشید و شخص نیز فاقد این خصایص باشد.

زبان بدن در اولین برخورد
داوری لحظه‌ای و فوری بزرگ‌ترین بخش تاثیر اول است و در این داوری، زبان بدن یكی از عناصر بسیار مهم به نظر می‌رسد. به طور كلی اقداماتی كه در لحظه اول برخورد، بشدت توی ذوق می‌زند و مانع ارتباطی ایجاد می‌كند عبارتند از خاراندن سر، جویدن عصبی گوشه لب‌ها، دوری از تماس چشمی، قوز كردن یا بی‌انعطاف ایستادن و ... .

در اولین برخورد، وقتی فرد لبخند نمی‌زند، حالت بدنی خشكی دارد، به افراد نگاه نمی‌كند، باعث می‌شود افرادی را كه به او نزدیك می‌شوند، ناامید كند. انسان‌ها به طور كلی از كسانی استقبال می‌كنند كه پر انرژی و گشاده‌رو باشند و لبخند یكی از مطمئن‌ترین زبان تن است. لبخند به دیگران می‌گوید در آن لحظه خاص شما خوشحال یا راضی هستید. وقتی به كسی لبخند می‌زنید، نورون‌های منعكس‌كننده او از هم باز و شاد می‌شوند و متقابلا لبخندی را به نمایش می‌گذارد و آگاهانه یا ناآگاهانه احساس می‌كند روی شما تاثیر خوشایندی گذاشته‌اند.

به این نكته نیز مهم است كه لبخند زمانی واقعی برداشت می‌شود كه چشم‌ها و بقیه بخش‌های صورت را هم دربرگیرد. در ضمن مهم‌ترین جنبه لبخند در تاثیرگذاری اولیه، رنگ دندان‌های شماست. در دنیای امروز داشتن دندان‌های زرد، رنگ مرده‌ای به شخص می‌دهد. وضع ظاهر شما نیز در تاثیرات اولیه نقش تعیین كننده‌ای دارد. در واقع وضع ظاهرتان نخستین اطلاعاتی است كه دیگران از شما می‌گیرند. وقتی لباس آراسته و تمیز بپوشید این پیام را منتقل می‌كنید كه از اعتماد به نفس فراوان برخوردارید و به دنیای پیرامونتان بها می‌دهید. برای خوب به نظر رسیدن لزوما نباید زیبا و خوش‌چهره باشید. البته، زیبا بودن چیز بدی نیست، اما داشتن اطمینان خاطر و اعتماد به نفس مهم‌تر است. اگر خوب، خوشایند و مورد اعتماد به نظر برسید ارتباط را جذب می‌كنید و طرف مقابل را در موقعیت آرامی قرار می‌دهید.
متخصصان بر این عقیده‌اند كه تاثیرگذاری اولیه با برنامه‌نویسی ذهن ما برای ارزیابی و طبقه‌بندی كردن در رابطه است. ما اطلاعاتی جمع‌آوری می‌كنیم تا بدانیم طرف مقابل چگونه با ما همخوانی دارد. در جلسه آغازین وقتی می‌خواهید نظر مساعد طرف مقابل را جلب كنید، لازم است همه توجهتان را به طرف مقابل بدهید. در اینجا، تماس چشمی از اهمیت بسزایی برخوردار است. سعی كنید در 70 درصد وقت، تماس چشمی برقرار كنید. وقتی در چشم‌های طرف مقابل نگاه می‌كنید در واقع به او می‌گویید حرفی كه می‌زند معنی‌دار و برای شما مهم است. برقراری تماس چشمی برای نشان دادن اعتماد و اطمینان ضرورت دارد.
در برخی فرهنگ‌ها ناتوان بودن در برقراری تماس چشمی نشانه بی‌ادبی است، نشانه نداشتن اعتماد به نفس است و در مواردی اشخاص ممكن است تصور كنند شما یك فرد دروغگو هستید. این را هم بدانید كه در بعضی از نقاط دنیا مانند آسیای جنوبی، نگاه كردن در چشم نشانه بی‌ادبی است. در حالی كه برقراری تماس چشمی تا حدی مفید و خوب است، اگر پیوسته در چشم‌های دیگران نگاه كنید كار خوبی نكرده‌اید. با برقراری ارتباط چشمی و سر تكان دادن به افراد، به آنها احساس مثبتی را منتقل و خود را دست‌یافتنی‌تر معرفی می‌كنید. متخصصان آداب معاشرت بر این نكته تاكید دارند كه قاطعیت محكم دست دادن در شكل‌گیری تاثیرات، نقش تعیین‌كننده‌ای ایفا می‌كند. روان‌شناسان پی برده‌اند كه دست دادن محكم همراه با نمایش گذاشتن قدرت، مدت طول كشیدن دست‌دادن و برقراری ارتباط چشمی مناسب تاثیر مثبتی برداشتی كه شخص در اولین جلسه روی دیگران می‌گذارد، دارد.
پس درست و مناسب دست بدهید، چرا كه دست دادن نامناسب جواب «نه» طرف مقابل را برای شما به همراه دارد. همچنین لازم است با تمام وجود به طرف مقابل گوش بدهید. گاه وقتی برای اولین بار كسی را ملاقات می‌كنیم شاید برایمان دشوار باشد كه با تمام وجود به حرف‌های او گوش بدهیم و این اشتباه بسیار بزرگی است. وقتی به حرف‌های كسی گوش می‌دهید باید گهگاه سرتان را به سمتی خم كنید تا علاقه خود را به صحبت‌های او نشان داده باشید. مساله مهم دیگر در برقراری ارتباط موثر بلندی و كوتاهی صداست. ممكن است بلندای صدای شما با دیگران تفاوت داشته باشد. اگر بیش از اندازه بلند حرف می‌زنید چه بسا آن را طبیعی و نشانه اعتماد به نفس‌تان تلقی كنید، اما شاید دیگران آن را به حساب تكبر و نیاز به جلب توجه كردنتان بگذارند. اگر خیلی آهسته صحبت كنید، شاید خودتان آن را به حساب تواضع و فروتنی خود بگذارید، اما در نظر دیگران فاقد اعتماد به نفس ظاهر می‌شوید. پس باید بكوشید بلندای صدایتان با طرف مقابل همخوانی داشته باشد.

شما در اولین ملاقات، از سرنخ‌هایی كه دیگران به شما می‌دهند استفاده می‌كنید. شما هم این سرنخ‌ها را به دیگران می‌دهید. سرنخ‌هایی كه می‌گویند از من فاصله بگیر یا من مناسب صحبت با تو هستم. متوجه باشید یا نباشید، سرنخ‌هایی دارید كه دیگران می‌فهمند تا چه اندازه باز و گشوده هستید. با حالت بدنتان، نگاه كردنتان و این كه چگونه به افراد واكنش نشان می‌‌دهید، سرنخ‌ها را مخابره می‌كنید. مساله فقط این نیست كه چه می‌گویید و چقدر صحبت می‌كنید، بلكه حركت شما هم مهم است. زبان بدن شما، در این مورد كه تا چه اندازه در نظر طرف مقابل خود مورد پسند قرار می‌گیرید، نقش مهمی ایفا می‌كند. بنابراین توجه داشته باشید بدن خود را چگونه حركت می‌دهید و حركت چهره‌تان، روی دوست‌داشتنی بودن شما در نظر دیگران تاثیر می‌گذارد.

در پایان می‌توان گفت اگر بدانید افراد آن اندك خصوصیت اولیه را كه در شما می‌بینند به حساب صددرصد شخصیت شما می‌گذارند، می‌توانید درباره اطلاعاتی كه درباره خودتان مخابره می‌كنید دقیق‌تر و حساب‌شده‌تر رفتار كنید. در واقع همه ما دست‌كم در مواقعی تاثیرگذاری اولیه بدی داریم. این بخشی از انسان بودن ماست. از طرف دیگر قرار نیست همه از شما خوششان بیاید و این اشكالی ندارد. اگر واقعا می‌خواهید ارتباط مثبتی ایجاد كنید، می‌توانید بر رفتار منفی اولیه خود فایق آیید و با كمی سعی و تلاش رابطه مثبتی را ایجاد كنید.
منبع : جام جم
سه شنبه 10/9/1388 - 9:45
خواستگاری و نامزدی


استرس، فشار عصبی، سوهان روح، تنش، ضربه‌ی روحی، در منگنه قرارگرفتن و... اصطلاحات روزمره‌ای است که تقریباً همه‌ی ما از آن‌ها استفاده می‌کنیم.


استرس، فشار عصبی، سوهان روح، تنش، ضربه‌ی روحی، در منگنه قرارگرفتن و... اصطلاحات روزمره‌ای است که تقریباً همه‌ی ما از آن‌ها استفاده می‌کنیم. همیشه فکر می‌کنیم همه‌ی این‌ها، عوامل بیرونی است که کسی یا چیزی آن‌ها را به ما تحمیل می‌کند و باعث آزارمان می‌شود اما واقعیت این است که کسی تبر برنمی‌دارد تا به روح ما ضربه بزند و آن‌را تکه‌تکه کند، کسی سوهانی ندارد تا روی روح و اعصاب ما بکشد و ما را ناراحت کند، واقعاً منگنه‌ای وجود ندارد که فکر و روح ما را در آن قراردهند تا خرد شویم و زندگی برای‌مان جهنم شود. تمام این‌ها، نشأت‌گرفته از ذهن و فکر خود ماست.

فرض‌کنید با همسرتان دچار مشکل شده‌اید. مدام در ذهن‌تان مسأله را بررسی می‌کنید تا راه‌حلی پیدا کنید. به هر کتاب‌فروشی که می‌رسید، به‌دنبال کتابی می‌گردید تا راهی جلوی پای‌تان بگذارد، با دوستان و همکاران‌تان راجع به این مشکل پیش‌آمده صحبت‌ می‌کنید تا اگر آنان تجربه‌ای دارند، در اختیارتان بگذارند، در حالی‌که مدام خودتان را به این در و آن در می‌زنید تا فرجی شود. آیا متوجه هستید که مشکل را بحرانی‌تر از اولش می‌کنید و با تعریف‌کردن آن برای دوست و آشنا، مدام به آن پر و بال می‌دهید و آنان هم با صحه‌گذاشتن به این‌که شما واقعاً دچار مشکل هستید و باید آن‌را حل کنید، این وضعیت را بغرنج‌تر از قبل می‌کنند؟

شما به‌جای این‌که به حال و آینده فکر کنید (جایی که شاید امیدی باشد و راه نجاتی برای شما)، گذشته را مدام مرور می‌کنید؛ آن هم‌ چه مرور بی‌حاصلی! سعی‌می‌کنید اجزایی که باعث تنش در شما و روابط‌تان شده را کشف و حذف کنید و از آن‌‌جایی‌که به‌دنبال عامل خارجی هستید که منشأ مشکل شماست و هنوز به این باور نرسیده‌اید که ریشه‌ی مشکل را در ذهن و فکر خودتان جست‌وجو کنید، در دور باطلی قرارمی‌گیرید که جنگی بی‌پایان است با کم‌ترین احتمال پیروزی و اگر هم نتوانستید پیروزی را نصیب خودتان کنید، به‌دنبال توجیه و دلیل‌تراشی خواهید بود و خودتان را با این تصور واهی، فریب خواهید داد که اگر شرایط بیرونی و محیطی را تغییر می‌دادید، بی‌شک موفقیت، ازآن شما بود.

با کمی دقت می‌توانید متوجه شوید که فشارهای روحی و استرس‌ها، کاملاً درونی‌ست. این ما هستیم که وقایع و اتفاقات را برای خودمان پرتنش کرده یا آن‌ها را به مسأله‌ای قابل حل تبدیل می‌کنیم.

بیش‌تر ما انسان‌ها، برای این‌که خودمان را گرفتار افکار پرتنش و بیهوده کنیم، افراد بااستعداد و ماهری هستیم به‌خصوص این‌که قبلاً در یک مورد خاص هم ذهن‌مان جهت‌گیری منفی داشته باشد.

گرفتار شدن به یک مشکل، به اندازه‌ی کافی وضعیت ناراحت‌کننده‌ای را برای ما ایجاد می‌کند اما این‌که مدام مشکل را در ذهن‌مان تجزیه و تحلیل کنیم تا اجزای مقصر را کشف کنیم، زجرآورتر خواهد بود.

با این اوصاف، گرفتار افکارمان می‌شویم و بدون این‌که بدانیم و متوجه باشیم، هر لحظه بیش‌تر در این گردابی که خودمان درست‌کرده‌ایم، فرومی‌رویم و اسمش را می‌گذاریم فشار روحی، استرس و...

باور کنیم که فشار روحی، عاملی بیرونی نیست و افکار پرتنش ما، فقط برداشتی‌ست که ما از وضعیت موجود داریم نه خود وضعیت. فشار روحی، چیزی‌ست که می‌تواند کاملاً در کنترل ما باشد؛ در این‌صورت، می‌توانیم نسبت به بدترین لحظات هم با اطمینان به این‌که: «ما بر آن موقعیت مسلط هستیم»، احساس مثبت داشته باشیم.
سه شنبه 10/9/1388 - 9:44
موبایل
در نخستین دهه هزاره سوم
10 حادثه مهم اینترنت معرفی شدند
جام جم آنلاین: آکادمی بین المللی علوم در آستانه ورود به نخستین دهه هزاره سوم 10 حادثه بزرگ اینترنت را انتخاب و "جایزه وبی" (Webby Awards) را به آنها اعطا کرد.

www.miadgah.org

آکادمی بین المللی علوم همراه با مرکز هنرهای دیجیتال نیویورک 10 حادثه بزرگ دهه اخیر را برگزیدند.

دیوید میشل دیویس مدیر اجرایی Webby Awards در این خصوص به رویترز گفت: "اینترنت، تاریخ یک دهه است چرا که نه تنها در زندگی روزانه ما به عنوان یک کاتالیزور تغییرات استفاده می شود بلکه در هر موردی از تجارت تا ارتباطات از سیاست تا فرهنگ حضور دارد."

فهرست 10 رویداد موثر اینترنت در دهه اخیر به شرح زیر است:

Craigslist: یک شبکه متمرکز در بخش ارتباطات آنلاین رایگان است که تبلیغات و آگهی ها را در مقولات مختلف کاریابی، فروش و اجاره خانه، ارائه خدمات و ... به صورت طبقه بندی شده عرضه می کند. این سایت در سال 1999 راه اندازی شد و به تدریج به یک رقیب جدی برای بخش آگهی های روزنامه ها تبدیل شد. این سایت امروزه در شش زبان انگلیسی، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی و پرتغالی در دسترس قرار دارد.

Google AdWords: این سرویس در سال 2000 عرضه شد. این سرویس عرضه تبلیغات، آگهی های خود را برپایه سیستم "پرداخت برای کلیک" (PPC) ارائه می کند و به واردکنندگان این آگهی ها اجازه می دهد که با دقت بسیار بالایی مشتریان خود را پیدا کنند.

ویکی پدیا: دانشنامه رایگان منابع باز آنلاین است که در سال 2001 عرضه شد و امروزه محتوی بیش از 14 میلیون مطلب به 271 زبان است.

تعطیلی Napster در سال 2001: پرتال Napster یک سرویس اشتراک گذاری فایلهای موسیقی بود. این پرتال درهای وب را به سوی اشتراک گذاری آنلاین فایلهای چندرسانه ای گشود.

قیمت سهام اوراق گوگل در بورس در سال 2004: در این سال ارزش گوگل به 25 میلیارد دلار رسید.

انقلاب ویدئو آنلاین در سال 2006: این انقلاب یک شکوفایی واقعی برای عرضه فیلمهای حرفه ای و آماتوری روی اینترنت بود و موجب شد که زندگی روزمره تمام انسانها را در مقولات مختلف از فرهنگ مردمی تا فرهنگ سیاسی را از نو طراحی کند.

افتتاح فیس بوک: این شبکه اجتماعی را یک جوان 20 ساله به نام مارک زاکربرگ در سال 2004 راه اندازی کرد. این شبکه اجتماعی راهی به سوی افتتاح میکروبلاگ توییتر در سال 2006 گشود. در حال حاضر این شبکه اجتماعی 300 میلیون کاربر دارد.

عرضه "آی- فون" در سال 2007: این تلفن همراه هوشمند اپل به ابزاری شیک و لازم با کاربردها و عملکردهای مختلف برای تمام جنبه های زندگی مدرن تبدیل شده است.

مبارزات انتخاباتی آمریکا در سال 2008: در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اینترنت توانست روش و نگرش تبلیغات انتخاباتی را تغییر دهد.

اینترنت و انتخابات ایران: میکروبلاگ توییتر دراعلام نتایج انتخابات اخیر ایران نقش رسانه ای داشته است.

سه شنبه 10/9/1388 - 9:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته