• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4091روز قبل
اهل بیت
مقدمه:
   
تمام اعمال و رفتار انسانها; چه فردی و چه اجتماعی، مشمول حکمی از احکام شرعی می باشد و تمام موضوعاتی که به گونه ای با رفتار آدمی ارتباط پیدا می کند، در فقه اسلامی دارای قانون و مقرراتی است . عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام نیز همچون سایر اعمال انسان دارای احکامی است که در این مختصر بدان می پردازیم .
   
لازم به ذکر است که برای جمع آوری این احکام، از فتاوا و سخنان مراجع معظم تقلید و عالمان بزرگوار تا آنجا که مقدور بوده ست سود برده ایم و از آنجا که دررساله های عملیه و استفتائات همه مراجع بزرگوار، درباره عزاداری در ابعاد مختلف بحث نشده است، فقط به فتاوا و استفتائات موجود بسنده کرده ایم .
  
احکام عزاداری
  
امام خمینی رحمه الله:
  
«عزاداری برای سیدالشهداء از افضل قربات و مایه تقویت روح ایمان و شهامت اسلامی و ایثار و فداکاری و شجاعت در مسلمین است .» (1)
  
سؤال: آیا بر پا کردن مراسم عزاداری [توسط زن] بدون اذن شوهر جایز می باشد؟
   
آیت الله نوری همدانی: در صورتی که از اموال شوهر باشد جایز نیست . (2)
  
سؤال: گاهی برخی از دسته ها که وارد مسجد می شوند، با کفش وارد می شوند، که نوعی بی احترامی به مسجد محسوب می شود، لطفا بفرمائید که این مسئله چه حکمی دارد؟
 
آیت الله نوری همدانی: اگر موجب هتک شود اشکال دارد . (3)
 
سؤال: در مورد زنجیر زنی که منجر به سیاه شدن یا مجروح شدن بدن می شود و همچنین غالبا پشت پیراهن افراد باز است و بیشتر درخیابان و معابر عمومی ظاهر می شوند، نظر شما چیست؟
 
امام خمینی رحمه الله: مانعی ندارد، مگر اینکه موجب ضرر فاحش بر بدن شود . (4)
  
سؤال: آیا برهنه شدن مردان با حضور زنان برای عزاداری عیب دارد یا خیر؟
  
آیت الله فاضل لنکرانی: مانعی ندارد و زنها نباید به بدن مرد اجنبی نظر کنند . (5)
 
سؤال: در مجالس زنانه، زنان مداحی و سخنرانی می کنند و صدای آنها به گوش مردان رهگذر می رسد . آیا این عمل جایز است؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: شنیدن صدای ایشان اگر در معرض ریبه و التذاذ نباشد حرام نیست . (6)
 
سؤال: سینه زدن با تیغ و یا زنجیر زدن با زنجیری که دارای چاقو و یا تیغ می باشد و منجر به زخمی شدن بدن و جاری شدن خون می شود چه حکمی دارد؟
 
آیت الله مکاری شیرازی: کیفیت عزاداری باید چنان باشد که بهانه ای به دست دشمنان اسلام ندهد و موجب سوء استفاده از آن نشود . (7)
 
احکام علامت
  
سؤال: بسیاری از تکایا در ایام عزاداریهای مذهبی، اقدام به حمل «علاماتی » می کنند که به قیمت گزافی خریده شده و حمل آن نیز موجب اشکال است . این وسائل از نظر شرعی چه حکمی دارند؟
  
امام خمینی رحمه الله: اشکال ندارد . (8)
 
سؤال: حکم علمهایی که در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام از آنها استفاده می شود و بعضی دارای نقش و نگارهایی نیز هستند چیست؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: استفاده از آنها در عزاداری جایز است . (9)
 
سؤال: آیا جایز است پارچه و دستمالهایی را که در ایام محرم بر روی علم می بندند بفروش برسانند و در عزاداری و تعمیر حسینیه مصرف کنند؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: اگر در مراسم عزاداری محل حاجت نباشد و زاید بر متعارف باشد، می توانند بفروشند و به مصارف عزاداری و احتیاجات حسینیه ها برسانند . (10)
 
احکام تعزیه و شبیه خوانی
  
امام خمینی رحمه الله: تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر حرام نباشد و موجب وهن مذهب نشود، اشکال ندارد ولی بهتر ست به جای آن، مجالس روضه خوانی برپا کنند . (11)
 
سؤال: آیا تعزیه و شبیه خوانی در مراسم عزاداری جایز است؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: اگر مشتمل بر حرام نباشد و موجب وهن مذهب نشود مانعی ندارد . (12)
 
آیت الله گلپایگانی رحمه الله: اگر تعزیه خوانی مشتمل بر استعمال آلات موسیقی نباشد و غنا و دروغ نخوانند و مرد لباس مختص به زن نپوشد، اشکال ندارد . (13)
 
سؤال: آیا تشبه به اهل بیت علیهم السلام در نمایش و تعزیه و غیر آن جایز است؟
 
امام خمینی رحمه الله: با مراعات احترام آنان جایز است . (14)
 
آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله صافی گلپایگانی: در صورتی که مستلزم اهانت نباشد مانعی ندارد . (15)
 
آیت الله علوی گرگانی: اگر تعزیه و شبیه خوانی موجب هتک حرمت به ساحت مقدس بزرگان دین شود، باید اجتناب شود . (16)
 
احکام استفاده از لباس سیاه
  
سؤال: آیا پوشیدن لباس سیاه در عزاداری امام حسین علیه السلام جایز است و آیا رجحان دارد؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام چون از مصادیق تعظیم شعائر است، واجد رجحان شرعی می باشد و عملا بزرگانی چون مرحوم آیت الله بروجردی در روز عاشورا از قبای سیاه استفاده می کردند . (17)
 
آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله نوری همدانی: پوشیدن لباس سیاه به عنوان اعلان حزن و اندوه در مصیبت امام حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام رجحان دارد . (18)
 
سؤال: آیا نماز خواندن با لباس سیاه بر عزاداران امام حسین علیه السلام مکروه است؟
  
آیت الله صافی گلپایگانی: چون لباس سیاه علامت عزاداران سیدالشهداء است و عزاداری آن حضرت کمال رجحان را دارد، لذا نماز خواندن با آن نیز مکروه نمی باشد . (19)
 
احکام قمه زدن
  
علامه امین عاملی: «قمه زنی و اعمالی دیگر از این قبیل در مراسم عزاداری حسینی به حکم عقل و شرع حرام است و زخمی ساختن سر، که نه سود دنیوی دارد و نه اجر اخروی، ایذاء نفس است که خود در شرع حرام است و در مقابل این عمل، شیعه اهل بیت را در انظار دیگران مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشی قلمداد می کنند . شکی نیست که این اعمال ناشی از وساوس شیاطین بوده و موجب رضایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت اطهار علیهم السلام نیست .» (20)
 
آیت الله حکیم رحمه الله: مرحوم آیت الله حکیم رحمه الله جواز قمه زنی را مقید به چهار شرط نموده است:
 
1- خوف ضرر وجود نداشته باشد .
 
2- عزاداری بر آن صدق کند .
 
3- باعث مسخره قرار گرفتن نشود .
 
4- عداوت و دشمنی دیگران را ایجاد نکند . (21)
 
سؤال: قمه زدن در عزاداری امام حسین علیه السلام چه حکمی دارد؟
 
امام خمینی رحمه الله: اگر موجب ضرر نباشد مانع ندارد، ولی در این زمان این عمل نشود . (22)
 
مقام معظم رهبری: اگر موجب وهن مذهب در زمان حاضر و یا مستلزم خوف خطر جان یا ضرر معتنی به باشد، جایز نیست . (23)
 
آیت الله جوادی آملی: چیزی که مایه وهن اسلام و مایه هتک حرمت عزادارای است جایز نیست، انتظار می رود از قمه زنی و مانند آن پرهیز شود . (24)
 
سؤال: اگر قمه زدن در عزاداریها موجب مرگ کسی شد، آیا این عمل خودکشی و گناه محسوب می شود؟
 
مقام معظم رهبری: اگر با خوف خطر جان اقدام کرده باشد، حکم انتحار دارد . (25)
 
سؤال: آیا قمه زنی جایز است؟ چنانچه در این خصوص نذری وجود داشته باشد وظیفه چیست؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: با توجه به اینکه ایران اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام شناخته می شود، و اعمال و رفتار ملت ایران به عنوان الگو و بیانگر اسلام است، باید با سوگواری و عزاداری امام حسین علیه السلام به گونه ای عمل شود که موجب گرایش بیشتر به آن حضرت گردد .
 
مسئله قمه زدن نه تنها نقشی ندارد بلکه به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچگونه توجیه قابل فهم مخالفین، نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد . لذا لازم است شیعیان از آن خودداری کنند . و چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد نذرصحیح نیست . (26)
 
آیت الله نوری همدانی: اشکال دارد . (27)
 
احکام موسیقی
  
مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه در پاسخ به کسانی که می گویند غنا می تواند زمینه گریه کردن را فراهم نماید، می فرماید: چنین شیوه ای نمی تواند مقدمه مستحب یا مباح قرار گیرد و باید به عموم ادله حرمت غنا تمسک نمود . (28)
 
مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمه الله در منتهی الآمال می فرماید: عزاداران امام حسین علیه السلام بر وجهی سلوک کنند که زبان نواصب دراز نشود و از استعمال محرمات از قبیل غنا که غالبا نوحه ها خالی از آن نیست و حکایات ضعیفه مظنونة الکذب احتراز نمایند و شیطان را در این عبادت بزرگ راه ندهند . (29)
   
سؤال: در رادیو مدح ائمه طاهرین علیهم السلام با واقعه کربلا را با وزن و ساز و با لحن خوب می خوانند . آیا استماعش جایز است یا خیر؟
  
امام خمینی رحمه الله: اگر غنا و موسیقی نباشد مانع ندارد . (30)
  
سؤال: هیئتهای نوازنده و کسانی که درمراسم تشییع جنازه شهداء موزیک عزا می زنند، از لحاظ شرعی چه حکمی دارد؟ و آیا خرید و فروش آن لوازم حرام است یا خیر؟
  
امام خمینی رحمه الله: خرید و فروش آلات لهو حرام است و موسیقی مطرب جایز نیست و صداهای مشکوک مانع ندارد . (31)
 
سؤال: آیا زدن طبل و شیپور در تعزیه حضرت سیدالشهداء علیه السلام جایز است یانه؟
 
امام خمینی رحمه الله: اگر از آلات لهو و لعب نباشد و وهن بر مذهب هم نشود مانع ندارد . (32)
 
سؤال: آیا در عزاداری سیدالشهداء استفاده از طبل و دهل جایز است؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: استفاده از آلات لهو و لعب حرام است ولی طبل و دهل و امثال آن جزء این آلات نیست . (33)
 
احکام عاشورا
  
1- روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان مکروه است . در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: بنی امیه نذر کردند که اگر موفق به قتل امام حسین علیه السلام شوند، روز شهادت او را جشن بگیرند و مبارک بشمارند و روزه بگیرند و روزه در آن روز سنت آل امیه است، لذا ائمه اطهار علیهم السلام به جهت مخالفت با این طایفه تبهکار و عدم هماهنگی با آنان، روزه عاشورا را نهی کردند . (34)
 
2- در روز عاشورا مستحب است که انسان تا عصر بدون قصد روزه از خوردن و آشامیدن خودداری کند . (35)
 
3- بسیار مناسب است که در روز عاشورا کار و کسب تعطیل شود، مگر در حد ضرورت .
 
امام رضا علیه السلام فرمود: «من ترک السعی فی حوائجه یوم عاشورا قضی الله له حوائج الدنیا و الاخرة; (36) کسی که کار و تلاش برای برآوردن حوائج خود را در روز عاشورا ترک کند، خداوند نیازهای دنیا و آخرت او را برطرف می سازد .»
 
سؤال: در ایام سوگواری امام حسین علیه السلام نماز مقدم است یا عزاداری؟
 
آیت الله فاضل لنکرانی: بهتر آن است که نماز را مقدم دارند، همانطور که امام حسین علیه السلام روز عاشورا هنگام ظهر نماز ظهر اقامه کردند . (37)
 
پی نوشت ها:
 
1) استفتائات امام خمینی، ج 2، ص 28 و استفتائات جدید آیت الله مکارم، ج 1، ص 158 .
 
2) هزار و یک مسئله، آیت الله نوری همدانی، ج 2، ص 180 .
 
3) هزار و یک مسئله فقهی، ج 2، ص 40 .
 
4) استفتائات امام خمینی، ج 3، ص 580 .
 
5) جامع المسائل، ج 1، ص 619، س 2162 .
 
6) همان، ص 625، س 2183 .
 
7) استفتائات جدید، ج 1، ص 158، س 57 .
 
8) استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 28، س 72 .
 
9) جامع المسائل، ج 1، ص 623، س 2173 .
 
10) همان، س 2179 .
 
11) استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 28، س 71 و ج 3، س 44 و 40 و 47 و 33 .
  
12) جامع المسائل، ج 1، س 2165 .
 
13) مجمع المسائل، ج 1، ص 559، س 77 .
 
14) احکام خانواده، عبدالرحیم موگهی، طبق فتوای امام خمینی رحمه الله، ص 336 .
 
15) جامع المسائل، آیت الله فاضل لنکرانی، ج 1، س 2166 و جامع الاحکام، آیت الله صافی، ج 2، ص 132 .
 
16) اجوبة المسائل، ص 365 .
 
17) جامع المسائل، ج 1، ص 621، س 2170
 
18) جامع الاحکام، آیت الله صافی، ج 2 ، ص 130، س 1590; هزار و یک مسئله، آیت الله نوری همدانی، ج 2، ص 180، س 602 .
 
19) جامع الاحکام، ج 2، ص 130، س 1591 .
 
20) اعیان الشیعه، ج 10، ص 363 .
 
21) فتاوی العلماء والاعلام فی تشجیع الشعائر الحسینیه .
 
22) استفتاءات، ج 3، ص 581، س 38 .
 
23) بیانات رهبری و استفتائات آیات عظام پیرامون عزاداری عاشورا، ص 35 .
 
24) همان، ص 42 .
 
25) همان، ص 35 .
 
26) جامع المسائل، ج 1، ص 623، س 2172 .
  
27) هزار و یک مسئله، ج 2، ص 179، س 597 .
  
28) مکاسب محرمه، رحلی، ص 39 .
  
29) منتهی الامال، ج 1، ص 468، آخر زندگی امام حسین علیه السلام .
 
30) استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 16، س 36 .
  
31) همان، ص 18 .
  
32) همان، ج 3، ص 583، س 45 .
  
33) جامع المسائل، ج 1، ص 623، س 2174 .
  
33) تحریر الوسیله، ج 1; جواهر، ج 7، ص 107 .
  
35) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 906 .
  
36) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ص 268 .
     
37) جامع المسائل، ج 1، ص 623 .
  
منبع: پایگاه حوزه.
جمعه 10/9/1391 - 20:41
مهدویت

«به خدا سوگند تأویل آن هنوز نازل نشده است و تأویل آن نازل نخواهد شد تا اینکه قائم که درود خدا بر او باد، خروج کند. پس چون قائم که درود بر خدا بر او باد خروج کند هیچ کافر به خدای عظیم و هیچ مشرک به امام باقی نماند، مگر اینکه خروج او را خوش ندارد، تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی [مخفی] باشد، آن سنگ [به زبان آمده و] خواهد گفت: ای مؤمن! در شکم من کافری هست، مرا بشکن و او را به قتل رسان.»

 

 

 

بشارت به ظهور موعود در دین اسلام ریشه در آموزه‏های دیرپا و تخلّف‏ناپذیر قرآن کریم دارد. در این کتاب مقدّس بر تشکیل حکومت صالحان، گسترش دین اسلام در سراسر جهان و تحقّق آینده‏ای سرشار از عدالت و معنویّت و به دور از هر گونه ستم و تباهی تأکید شده و به همۀ جهانیان بشارت داده شده است که فرجام جهان جز سعادت و نیک‏بختی نخواهد بود.
محدّثان و مفسّران گرانقدر شیعه از دیرباز به موضوع موعود در قرآن توجّه کرده و در کتاب‏های خود به جمع‏آوری و تبویب1 آیاتی پرداخته‏اند که در کلمات معصومان(ع) به این موضوع تفسیر یا تأویل شده‏اند.
علّامه سیّد هاشم حسینی بحرانی(م 1107 ه . ق) در کتاب «المحجّـۀ فی ما نزل فی القائم الحجّـۀ(ع)» که با نام «سیمای حضرت مهدی(ع) در قرآن» به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است، با بهره‏گیری از روایات، 120 آیه مرتبط با این موضوع را بررسی می‏کند.
ناگفته نماند که در مستدرک المحجّه، که در انتهای کتاب یاد شده، آمده است، چهارده آیۀ دیگر به این مجموعه افزوده شده است.
علّامه مجلسی (1027 ـ 1111ق.) در «بحار الأنوار» با استفاده از تفاسیری مانند «تفسیر قمی»، «تفسیر فرات کوفی»، «تفسیر عیّاشی»، تفسیر «کنز الفوائد» و کتاب‏هایی چون «الکافی» ثقـۀ‏الاسلام کلینی، «کمال‏الدّین و تمام النّعمۀ» شیخ صدوق، «الإرشاد» شیخ مفید، کتاب «الغیبـۀ» شیخ طوسی، کتاب «الغیبۀ» نعمانی و...، بیش از شصت آیه را که به قیام قائم(ع)تأویل شده‏اند، جمع‏آوری کرده است.
در جلد پنجم از کتاب «معجم أحادیث الامام المهدی(ع)» که به همّت هیئت علمی مؤسّسۀ معارف اسلامی و زیر نظر حجّت‏الاسلام و المسلمین علی کورانی منتشر شده است، بیش از 300 آیۀ قرآن کریم که به گونه‏ای با شخصیّت امام‌مهدی(ع)، ظهور آن حضرت و موضوعاتی چون رجعت ارتباط دارند، جمع‏آوری و روایات ذیل آنها بررسی شده است.
در کتاب «الآیات الباهرۀ فی بقیّـۀ العترۀ الطاهرۀ» (تفسیر آیات القرآن فی المهدی صاحب الزمان)، اثر سیّد داود میرصابری که به باور نویسندۀ آن، کامل کنندۀ کتاب‏هایی است که پیش از این کتاب در این زمینه نوشته شده، با استفاده از روایات معصومان(ع) حدود 240 آیۀ مرتبط با موضوع مهدویّت بررسی شده است.
سعید ابومعاش نیز در کتاب «الإمام المهدی(ع) فی القرآن و السنّـۀ» حدود 500 آیه را که به نوعی با وجود مقدّس
امام عصر(ع) و ظهور ایشان ارتباط دارند، گردآورده و با بهره‏گیری از روایات به بررسی و شرح آنها پرداخته است.
گفتنی است برخی مفسّران شیعه در کتاب‏های خود مجموعه آیاتی را که در شأن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تأویل شده‏اند، گرد آورده‏اند که به طور طبیعی بخش قابل توجّهی از این آیات نیز به آیات تأویل شده در شأن امام مهدی(ع)اختصاص دارد. از آن جمله می‏توان به کتاب «تأویل الآیات الظاهرۀ فی فضائل العترۀ الطاهرۀ» اثر سیّد شرف‌الدّین علی حسینی استرآبادی (از علمای نیمۀ دوم قرن دهم هجری) اشاره کرد.


دسته‏ای از آیاتی که با مهدی‏باوری ارتباط دارند، بیانگر دیدگاه قرآن دربارۀ فرجام جهان هستند. در این آیات به صراحت بیان شده است که سرانجام، صالحان حکومت جهان را به دست خواهند گرفت و دین خدا بر سراسر جهان حکم‏فرما خواهد شد.
در اینجا به اجمال به برخی از این آیات اشاره می‏کنیم:
1. خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن کریم بر این حقیقت تأکید کرده است که سرانجام دین اسلام، برخلاف میل کافران و مشرکان بر همۀ ادیان، پیروز خواهد شد. در یکی از این آیات چنین آمده است:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛2 او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.»
روایات فراوانی در تفسیر این آیه رسیده و در همۀ آنها تأکید شده است که این آیه در زمان ظهور امام‌مهدی(ع) تحقّق خواهد یافت. از آن جمله می‏توان به روایت زیر اشاره کرد که از امام صادق(ع) نقل شده است:
«به خدا سوگند تأویل آن هنوز نازل نشده است و تأویل آن نازل نخواهد شد تا اینکه قائم که درود خدا بر او باد، خروج کند. پس چون قائم که درود بر خدا بر او باد خروج کند هیچ کافر به خدای عظیم و هیچ مشرک به امام باقی نماند، مگر اینکه خروج او را خوش ندارد، تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی [مخفی] باشد، آن سنگ [به زبان آمده و] خواهد گفت: ای مؤمن! در شکم من کافری هست، مرا بشکن و او را به قتل رسان.»
در روایت دیگری که از امام علی(ع) نقل شده است، آن حضرت پس از خواندن آیۀ یاد شده، می‏فرماید:
«آیا پس از آن [برای مشرکان و کافران] چیرگی و غلبه‏ای هست؟ گفتند: آری. فرمود: هرگز، سوگند به آنکه جانم در دست اوست تا آنجا که هیچ آبادی نماند مگر اینکه هر صبح و شام در آن به یگانگی خداوند و پیامبری محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، ندا داده می‏شود.»
2. یکی دیگر از آیاتی که در آن به صراحت و با تأکید فراوان از حاکمیّت صالحان بر زمین سخن گفته شده، آیۀ زیر است:
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛2 و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایستۀ ما به ارث خواهند برد.»
امام باقر(ع) در تفسیر آیۀ یاد شده، می‏فرماید: «آن بندگان شایسته [یاران حضرت مهدی] در آخرالزّمان هستند».
3. آیۀ زیر یکی دیگر از آیاتی است که دیدگاه قرآن کریم دربارۀ جهان آینده و آیندۀ جهان را به خوبی بیان می‏کند:
«وَعَدَ الله الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛4خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان‏گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.»
امام سجّاد(ع) در تفسیر آیۀ یاد شده می‏فرماید:
«آنها [به خدا سوگند] شیعیان ما خاندان پیامبر هستند. خداوند این کار را به دست مردی از ما انجام خواهد داد و اوست مهدی این امّت و هم اوست که پیامبر خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد [درباره‏اش] فرمود: چنانچه جز یک روز از دنیا باقی نماند خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من که نامش نام من است بیاید [زمام امور را به دست بگیرد] زمین را پر از عدل و قسط ‏کند همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد.»
از امام صادق(ع) نیز در ذیل این آیه چنین روایت شده است: «[این آیه] دربارۀ [حضرت] قائم(ع) و یاران او نازل گشت».
4. آیۀ دیگری که در ترسیم دیدگاه قرآن در زمینۀ آیندۀ جهان، می‏توان به آن استناد کرد، این آیه است:
«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّۀً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛5 و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم]گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم.»
از امیر مؤمنان علی(ع) در تفسیر این آیه، چنین روایت شده است:
«ایشان خاندان محمّدند. خداوند مهدی آنها را پس از تلاش [و رنجشان] برمی‏انگیزد و آنها را عزّت می‏دهد و دشمنشان را خوار می‏گرداند.»
آن حضرت همچنین در یکی از کلمات قصار خود می‏فرماید:
«دنیا پس از سرکشی روی به ما نهد، چون مادّه شترِ بدخو که با بچّۀ خود مهربان بُوَد. سپس این آیه را خواند: «و می‏خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده‏اند، منّت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم».
افزون بر آیات یاد شده، آیات دیگری در قرآن وجود دارد که همۀ آنها به حاکمیّت دین حق در زمان ظهور امام مهدی(ع) تفسیر یا تأویل شده‏اند.

ماهنامه موعود شماره 127

پی‌نوشت‌ها:
1. تبویب: تقسیم کردن کتاب به فصول؛ باب کردن کتاب و نوشته.
1. سورۀ توبه (9)، آیۀ 33.
2. سورۀ انبیاء (21)، آیۀ 105.
3. سورۀ نور (24)، آیۀ 55.
4. سورۀ‌ قصص (28)، آیۀ 5.

جمعه 10/9/1391 - 20:40
اهل بیت

از شگفتى‏هاى حادثه كربلا، حضور فعّال اقشار مختلف جامعه در آن است، قیامى كه پیر، جوان، نوجوان، خردسال، كودك شیرخوار، غلام، برده، مرد و زن در آن شركت داشتند. با نگاهى به تاریخ عاشورا مى‏توان دریافت كه زنانى در صحنه‏هاى كربلا حضور داشتند كه با برعهده گرفتن وظایف گوناگون، در ماندگار ساختن این نهضت نقش مهمّى آفریدند. بانوان كربلا تنها كسانى نبودند كه قافله اسیران را همراهى كردند؛ بلكه زنانى نیز بودند كه با شهادت، مرثیه سرایى، هوادارى، همكارى و اعتراض به دشمن، تداوم بخش نهضت كربلا شدند. اكنون به اختصار به زندگى این زنان والا مقام مى‏پردازیم:
     
الف) زنان شهید
  
1- امّ حسن‏
   
امّ حسن، فرزند امام مجتبى (ع) و مادرش امّ بشیر دختر ابومسعود انصارى «1» یا خزرجى است. «2» برخى نیز، مادر او را ملیكه ملكه دختر احنف بن قیس دانسته‏اند. «3»
    
وى همراه خانواده‏اش از مدینه به كربلا آمد و هنگام غارت خیمه‏هاى سیدالشهدا (ع) زیردست و پاى مهاجمین بى‏رحم به شهادت رسید. «4»
  
2- امّ وهب‏
   
امّ وهب دختر عبداللَّه بن عمیر كلبى است. برخى نام وى را قمر یا قمرى خوانده‏اند.»
   
 او با همسرش در یكى از محلّه‏هاى كوفه سكونت داشت، ولى براى حمایت از امام حسین (ع) همراه همسرش به كربلا رفت و پس از شهادت او خاك و خون از چهره‏اش برگرفت و گفت: «بهشت گوارایت باد!» در همین لحظه غلام شمر كه رستم نام‏داشت، با عمود آهنین برفرق زن‏زد و او را به‏شهادت رساند. «2» امّ‏وهب نخستین بانویى بود كه در كربلا به شهادت رسید. «3»
     
3- حمیدة بنت مسلم (ع) «4»
  
حمیده فرزند مسلم از ام كلثوم دختر امام على (ع) مى‏باشد. وى در سفر كربلا یازده سال داشت. در بین راه، آنگاه كه خبر شهادت مسلم به امام حسین (ع) رسید، آن حضرت او را بر زانوى خود نشاند و دست نوازش بر سرش كشید و فرمود: «من، پدرت هستم و دخترانم خواهرت هستند.» در این لحظه صداى گریه حمیده و دیگر فرزندان مسلم بلند شد و فریاد «وا مسلما و وا ابن عقیلا» سر دادند. روز عاشورا هنگام حمله دشمن به خیمه‏ها، این دختر در زیر دست و پاى مهاجمین به درجه رفیع شهادت نایل آمد. «5»
    
4- درّة الصدف‏
   
او، دختر عبداللَّه بن عمر انصارى است. چون مأموران ابن زیاد، كاروان اسراى كربلا و سرهاى مطهّر شهیدان را به سوى شام مى‏بردند، درّة الصدف و جمعى از زنان، در نزدیكى شهر حلب، براى رهانیدن اسرا به مقابله با آنان برخاستند. ولى با وجود كمك مردم موفّق‏ به انجام این كار نشدند و درّة الصدف و چند زن دیگر به شهادت رسیدند. «1»
   
ب) زنان مرثیه سرا
    
1- اسماء بنت عقیل‏
   
اسماء، فرزند عقیل (ع) و مادرش امّ ولد است. «2» او با پسر عمویش عمر بن على (ع) ازدواج كرد. خداوند متعال سه فرزند به نام‏هاى محمّد، امّ موسى و امّ حبیب به وى عنایت فرمود. «3» اسماء از زنان داغدار حادثه عاشورا است كه برادرانش در كوفه و كربلا به شهادت رسیدند، «4» ولى او همچنان، هنگام بازگشت اهل بیت (ع) به مدینه مقاوم بود و كنار قبر پیامبر (ص)، با آه و ناله، مهاجرین و انصار را شماتت مى‏كرد و بر آنان مى‏تاخت.
   
وى با مرثیه سرایى خود تمام حاضران را به گریه مى‏انداخت؛ چنان گریه‏اى كه سابقه نداشت. «5»
   
2- امّ البنین‏
    
امّ البنین، فاطمه فرزند حزام بن خالد و مادرش لیلى بنت سهیل است. سال ولادت وى بنا به تقریب پنجم ه. ق مى‏باشد. «6» او از زنان نامدار صدر اسلام، ادیب و شاعرى فصیح است و نزد مسلمانان جهان جایگاه ویژه‏اى دارد. «7» فرزندان امّ البنین از امام على (ع)، كه همه آنان در كربلا به شهادت رسیدند عبارتنداز: عبّاس، عبداللَّه عثمان و جعفر. «8»
   
قلب امّ البنین آكنده از محبّت سیدالشهدا (ع) بود و چون بشیر خبر شهادت آن‏ حضرت را در مدینه به او داد، فریادى كشید و گفت: «اى بشیر! رگ قلبم را پاره كردى!» «1» امّ البنین نخستین كسى بود كه در سوگ عبّاس و دیگر فرزندان شهیدش مرثیه سرود. او هر روز همراه نوه‏اش عبیداللَّه بن عبّاس به قبرستان بقیع مى‏رفت و براى پسرانش سوگوارى مى‏كرد. مردم نیز با وى هم‏نوا مى‏شدند. «2» بنابر مشهور، قبر وى در بقیع، كنار مقابر عمّه‏هاى پیامبر (ص)، صفیه و عاتكه قرار دارد. «3»
   
3- امّ سلمه‏
  
امّ سلمه دختر ابى‏امیّة، حذیفة بن مغیره و عاتكه بنت عامر است. «4» وى ابتدا با ابو سلمه وصلت كرد، «5» ولى پس‏ازفوت او به ازدواج با پیامبر (ص) مفتخر شد. «6» امّ سلمه با رسول خدا (ص) در غزوات متعددى شركت كرد و در بین زنان آن بزرگوار پس از خدیجه (س) از احترام خاصّى برخوردار بود. «7»
   
امام حسین (ع) هنگام سفر به كربلا، با امّ سلمه خداحافظى كرد و علم و سلاحى را كه از پیامبر (ص) بدو رسیده بود، به وى داد تا از دستبرد دشمن در امان باشد. امّ سلمه پس از واقعه كربلا آن‏ها را به امام سجّاد (ع) تحویل داد. «8» درباره مقام و منزلت او گفته‏اند: روزى چون از خواب برخاست، مى‏گریست. به او گفتند: «چرا مى‏گریى؟» گفت: «فرزندم حسین (ع) به شهادت رسید. پیامبر (ص) را از زمان رحلت تا دیشب در خواب ندیده بودم. در رؤیا به ایشان عرض كردم: پدر و مادرم فدایت باد! چرا رنگ پریده‏اى؟ فرمود: تا دیشب مشغول حفر قبر حسین و اصحابش بودم.» «9»
      
امّ سلمه نخستین كسى بود كه در مدینه براى امام حسین (ع) سوگوارى كرد. وى در مسجد النبى (ع) خیمه زد و در آن نشست و لباس سیاه پوشید. «1» تاریخ وفات وى به طور دقیق دانسته نیست. بعضى زمان آن را به سال 58 یا 59 ه. ق مى‏دانند، ولى آنچه مسلّم است او تا بعد از واقعه كربلا زنده بوده است. «2» هم اكنون مرقدش در بقیع زیارتگاه مسلمانان جهان است. «3»
   
4- امّ لقمان بنت عقیل (ع)
   
از شرح حال امّ لقمان دختر عقیل بن ابى‏طالب (ع) اطّلاع چندانى در دست نیست.
   
تنها شیخ مفید و برخى دیگر گفته‏اند: وى پس از شنیدن خبر شهادت امام حسین (ع)، با روى باز از خانه‏اش، در مدینه بیرون آمد و مجلس عزادارى تشكیل داد و با حضور خواهرانش در سوگ سالار شهیدان مرثیه سرایى كرد. «4»
    
5- امّ هانى بنت عقیل (ع)
   
او فرزند عقیل و مادرش امّ ولد است. امّ هانى و خواهرانش هنگام ورود بازماندگان حادثه كربلا به مدینه، سوگوارى كرده، یاد و خاطره شهیدان عاشورا را زنده نگه داشتند. «5»
  
6- رمله بنت عقیل‏
   
او دختر عقیل و مادرش امّ ولد است. رمله بافقیه و محدّث عصر خویش، عمر بن حسن (ع) ازدواج كرد و صاحب فرزندى به نام محمّد گردید. «6» چون كاروان كربلا وارد مدینه شد، رمله كه دختر بزرگ عقیل بود، با خواهرانش در سوگ امام حسین (ع) به مرثیه سرایى پرداخت. «1»
   
7- رویحه‏
   
رویحه دختر عمرو بن حجاج، از سران سپاه یزید است. ولى او همسرش، هانى بن عروة و فرزندش، یحیى از ارادتمندان امام حسین (ع) مى‏باشند. رویحه در مراسم تدفین مسلم و شوهرش هانى شركت داشت و در سوگ آنان مرثیه سرایى كرد. «2»
    
8- زینب بنت عقیل‏
   
مادر زینب، امّ ولد و از با كمال‏ترین دختران عقیل است. او هنگام بازگشت پیام‏آوران عاشورا به مدینه براى تسلیت به خاندان امام حسین (ع)، در بقیع بر شهیدان كربلا گریست و به مرثیه سرایى پرداخت. «3»
   
9- فاطمه بنت عقیل‏
    
فاطمه بنت عقیل بن ابى‏طالب (ع) و یكى از زنانى است كه هنگام ورود اهل بیت (ع) به مدینه در رثاى سیّدالشهدا (ع) به مرثیه سرایى و سوگوارى پرداخت. «4»
   
ج) یاوران امام حسین (ع)
   
مقصود از «یاوران»، در این جا زنانى‏اند كه به گونه عملى با امام حسین (ع) و اهل‏بیت (ع) همكارى كردند و آنان را به گونه‏اى از یارى خویش برخوردار ساختند.
     
1- طوعه‏
  
طوعه، امّ ولد و كنیز اشعث بن قیس بود. وى پس از آزادى با اسید حضرمى ازدواج كرد و برایش فرزندى به نام بلال به دنیا آورد. طوعه با این كه مدّت‏ها كنیز اشعث بود، این سابقه هیچ اثرى در قلب پاك او برجاى نگذاشت و آن زمانى كه كوفیان، حضرت مسلم (ع) را تنها گذاشتند، وى حرمت ولایت را پاس داشت و نماینده امام حسین (ع) را پناه داد و از او پذیرایى كرد. ولى صبح هنگام، فرزندش بلال، نزد عبدالرحمن بن محمدبن اشعث رفت و او را از پناهگاه مسلم (ع) آگاه نمود. بدین سان، آن حضرت دستگیر شد و به شهادت رسید.»
  
2- عائشه بنت خلیفه‏
   
عائشه دختر خلیفه بن عبداللَّه الجعفیه و مُكنّا به امّ حبیبه است. او هنگام ورود بازماندگان كربلا به كوفه از بالاى بام فریاد زد: «شما از كدامین اسیران هستید؟» گفتند: «اسیران آل محمّد.» از بام پایین آمد و برایشان پوشاك فراهم كرد تا خاندان رسول خدا (ص) از نگاه نامحرمان محفوظ بمانند. «2»
      
3- ماریه بنت سعد
   
ماریه، دختر سعد یا منقذ عبدیه، از بانوان شجاع بصره و منزلش پایگاه و دوستداران اهل بیت (ع) بود. با همكارى وى افرادى چون یزید بن نبیط به كربلا رفته، به شهادت رسیدند. سلیمان، فرستاده امام حسین (ع)، هنگام ورود به بصره به منزل ماریه آمد و از آنجا به سوى بزرگان بصره رفت. «3»
  
4- همسر میثم تمار
  
او بانویى شجاع و دوستدار امام حسین (ع) بود و جسد مطهّر مسلم، هانى و حنظلة بن مرّه را شبانه به خانه برد و مخفیانه كنار مسجد اعظم كوفه به خاك سپرد. «1»
  
د) زنان معترض‏
   
1- امّ عبداللَّه‏
    
امّ عبداللَّه، دختر حرّ بدىّ كندى و همسر مالك بن نُسَیر از سپاهیان سنگدل ابن زیاد است. مالك پس از عاشورا به طمع دستیابى به كلاه امام حسین (ع) آن را به منزل برد تا همسرش آن را بشوید، ولى امّ عبداللَّه در مقابل این بى‏حرمتى به او گفت: «از اینجا بیرون شو! به خدا قسم تا ابد نباید وارد خانه‏ام شوى!» «2»
    
2- صفیه بنت عبداللَّه‏
   
صفیه دختر عبداللَّه بن عفیف و از زنان مؤمن دوستداران امام حسین (ع) است. چون سربازان عبیداللَّه مى‏خواستند ابن عفیف را به علّت حمایت از سیّدالشهدا (ع) دستگیر كنند، صفیه نقش حمایتى خود را از قیام عاشورا را آغاز كرد و شمشیر را به پدر نابیناى خود سپرد تا از خویش دفاع كند. او هنگام مبارزه پدر، یارى‏اش مى‏كرد. سرانجام ابن عفیف و صفیّه را دستگیر كرده، به قصر عبیداللَّه بردند. «3»
    
3- زنى از قبیله بكرین وائل‏
  
او در كربلا همراه شوهرش در سپاه یزید بود و تا عصر عاشورا دیده بصیرت نداشت.
   
امّا چون غارت بى‏شرمانه خیمه‏ها را دید، شمشیر به دست گرفت و فریاد كشید: «اى فرزندان بكرین وائل! اینان خیمه‏هاى دختران رسول خدا را تاراج مى‏كنند .... به‏ خونخواهى پیامبر (ص) برخیزید!» «1» اگرچه به ظاهر اعتراض او در این لحظه موجى ایجاد نكرد، ولى باعث تزلزل حكومت یزید و بیدارى مردم گردید.
   
4- نوّار
  
نوّار، انوار، نورة، دختر جابر بن عمرو ازدى است. «2» او در اعتراض به شركت برادرش كعب در شهادت بریر بن خضیر گفت: «آقا و سیّد قاریان قرآن را كشتى؟ به خدا هرگز با تو سخن نگفته، غذا نمى‏خورم! چرا حسین را یارى نكردى؟ گناه بزرگى مرتكب شدى؟» «3»
    
5- نوار بنت مالك‏
  
نوار یا عیوف دختر مالك بن عقرب حضرمى و همسر خولى بن یزید اصبحى است. «4» ولى با این حال شیفته سیّدالشهدا (ع) و اهل بیت (ع) بود. از این رو، چون آگاه شد كه خولى سر بریده اباعبداللَّه (ع) را به خانه آورده و زیر تشت گذاشته است، به او گفت: به خدا سوگند از این پس سر من و تو بر یك بالش نهاده نخواهد شد. آنگاه از خانه بیرون رفت و كنار سر امام حسین (ع) به سوگوارى پرداخت. «5» در قیام مختار نیز با اشاره، محلّ اختفاى خولى را به مأموران نشان داد و سربازان مختار او را دستگیر كرده، بدنش را در آتش سوزاندند. «6»
   
منبع: اسیران و جانبازان كربلا، ص 191-203. پژوهشکده تحقیقات اسلامی.

 

جمعه 10/9/1391 - 20:39
اهل بیت

1- امّ حسن‏
   
امّ حسن، فرزند امام مجتبى (ع) و مادرش امّ بشیر دختر ابومسعود انصارى یا خزرجى است. برخى نیز، مادر او را ملیكه ملكه دختر احنف بن قیس دانسته‏اند.

    
وى همراه خانواده‏اش از مدینه به كربلا آمد و هنگام غارت خیمه‏هاى سیدالشهدا (ع) زیردست و پاى مهاجمین بى‏رحم به شهادت رسید.

  
2- امّ وهب‏
   
امّ وهب دختر عبداللَّه بن عمیر كلبى است. برخى نام وى را قمر یا قمرى خوانده‏اند.»
   
 او با همسرش در یكى از محلّه‏هاى كوفه سكونت داشت، ولى براى حمایت از امام حسین (ع) همراه همسرش به كربلا رفت و پس از شهادت او خاك و خون از چهره‏اش برگرفت و گفت: «بهشت گوارایت باد!» در همین لحظه غلام شمر كه رستم نام‏داشت، با عمود آهنین برفرق زن‏زد و او را به‏شهادت رساند. امّ‏وهب نخستین بانویى بود كه در كربلا به شهادت رسید.

     
3- حمیدة بنت مسلم (ع)

  
حمیده فرزند مسلم از ام كلثوم دختر امام على (ع) مى‏باشد. وى در سفر كربلا یازده سال داشت. در بین راه، آنگاه كه خبر شهادت مسلم به امام حسین (ع) رسید، آن حضرت او را بر زانوى خود نشاند و دست نوازش بر سرش كشید و فرمود: «من، پدرت هستم و دخترانم خواهرت هستند.» در این لحظه صداى گریه حمیده و دیگر فرزندان مسلم بلند شد و فریاد «وا مسلما و وا ابن عقیلا» سر دادند. روز عاشورا هنگام حمله دشمن به خیمه‏ها، این دختر در زیر دست و پاى مهاجمین به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

    
4- درّة الصدف‏
   
او، دختر عبداللَّه بن عمر انصارى است. چون مأموران ابن زیاد، كاروان اسراى كربلا و سرهاى مطهّر شهیدان را به سوى شام مى‏بردند، درّة الصدف و جمعى از زنان، در نزدیكى شهر حلب، براى رهانیدن اسرا به مقابله با آنان برخاستند. ولى با وجود كمك مردم موفّق‏ به انجام این كار نشدند و درّة الصدف و چند زن دیگر به شهادت رسیدند.

   
منبع: اسیران و جانبازان كربلا، ص 191. پژوهشکده تحقیقات اسلامی.

جمعه 10/9/1391 - 20:38
اهل بیت
فقه عاشورا

امروز هم فقه عاشورائی كرانه‏های دیگری از افق آن حماسه را بر ما می‏گشاید. عاشورائیان ناگزیر از فقه عاشورا درس آموخته‏اند. با اینهمه، بسیاری با فقه عاشورا بیگانه‏اند. چه آن كه فقه با زمان می‏بالد. فقه عاشورایی نیازهای امروز را از دل عاشورا بر می‏آورد.

آنچه در زیر به فهرست می‏كشیم فراخور برداشت عمومی است و نه حیطه مباحث تخصّصی.

بحث از فقه عاشورا بحثی كلان است كه مجال كاوشهای بسیار دارد كه پر داختن به آن نظریات كاربردی فراوان به ارمغان می‏آورد.

1 ـ زیارتهای حسینی

زیارتهای بسیاری به نام امام حسین علیه‏السلام وارد شده‏اند.تنوع و تعدّد این زیارتها كه هریك برای زمانی خاص در نظر گرفته شده‏اند ویژگی زیارتهای حسینی است. افكار دین فرصتهای ناب عرفانی را به بسط اندیشه‏هایی گمارده است كه محور دین مداری و حق خواهی است.

از شب قدر كه فرصت بی‏بدیل هستی برای نیل به عرفان الهی است، گرفته تا كم ترین بهانه زمانی با زیاراتی مخصوص برای سردار كربلا آراسته شده‏اند. دین از هر سوی و به هر سان، لحظه‏ای می‏جوید تا از لایه‏های زمان به روان دین داران رخنه كند و اندیشه‏های حسینی را در خونشان جاری سازد.

آنچه در زیر به فهرست می‏كشانیم فرصتها و زمانهایی است كه هریك زیارتی مخصوص را به خود اختصاص داده است. شرح هریك را می‏توان از مفاتیح و یا غیر آن به دست آورد:

- اول رجب.

ـ نیمه رجب.

ـ نیمه شعبان.

ـ اول رمضان.

ـ شب بیست و سوم رمضان. (شب قدر)

- روز عید فطر.

ـ روز عید قربان.

ـ شب عرفه.

ـ روز عرفه.

ـ روز عاشورا.

ـ روز اربعین.

و این همه، غیر از زیارتهای متعدد و متنوعی است كه برای زائر حرم حسینی علیه‏السلام وارد شده‏اند

جمعه 10/9/1391 - 20:36
اهل بیت


           

این عزادارى‏ها مخصوص شهر و كشور ما نیست. شاید بسیارى از مردم گمان كنند كه این گونه عزادارى‏ها مخصوص شهرهایى همچون قم و مشهد یا سایر شهرهاى ایران است؛ اما من به شما عرض كنم كه در دورترین نقطه‏هاى جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبیه همین مراسمى كه شما در شهر خودتان دارید برنامه‏هایى برگزار مى‏شود. در نیویورك كه یكى از بزرگ‏ترین شهرهاى دنیا است، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاكستانى، ایرانى، عراقى، لبنانى و بعضى از كشورهاى دیگر، دسته سینه زنى راه مى‏افتد به طورى كه توجه همه مردم را به خود جلب مى‏كند. بزرگ‏ترین خیابان این شهر، پر از جمعیت مى‏شود به گونه‏اى كه رفت و آمد را مشكل مى‏سازد.
   
علاوه بر شیعیان، در بسیارى از كشورهاى سنّى نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمى از سوى اهل سنت برگزار مى‏شود؛ یا اگر شیعیان جلساتى تشكیل مى‏دهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف مى‏دانند كه در این مراسم شركت كنند. بسیارى از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان كه تعداد مسلمانان آن، دو برابر جمعیت كل ایران است و هم در بنگلادش و پاكستان، به عنوان اداى اجر رسالت، بر خود واجب مى‏دانند كه در مراسم عزادارى سیدالشهداء (ع) شركت كنند. چون در قرآن آمده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً الّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى». «1»
   
 بر همین اساس، ایشان نیز اظهار مودت به اهل‏بیت (ع) را اجر رسالت مى‏دانند و اداى آن را بر خود واجب مى‏شمارند. به این دلیل وقتى عزادارى سیدالشهداء (ع) برپا مى‏شود، آن‏ها هم براى اظهار محبت و علاقه به اهل بیت (ع) و اداى این دینى كه به عهده خود مى‏دانند شركت مى‏كنند؛ بلكه حتى بت پرستانى كه به شریعت اسلام معتقد نیستند، به‏ لحاظ بركاتى كه از عزادارى سید الشهداء (ع) دیده‏اند مراسم عزادارى برپا مى‏كنند و نذورات فراوانى براى برگزارى مراسم سیدالشهداء (ع) دارند. این‏ها مواردى است كه در تمام دنیا دیده مى‏شود و كفار هم مى‏دانند كه چنین مسائلى وجود دارد. شما هیچ حادثه‏اى را در عالم نمى‏توانید نشان دهید كه چنین تأثیرى داشته باشد و ملت‏هاى مختلف را تحت تأثیر قرار داده باشد.
از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است كه طراوت و تازگى خود را حفظ كرده و گویى این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز مى‏گریند و بر سر و سینه مى‏زنند. شاید بعضى از مراسم عزادارى وجود داشته باشد كه از جهت قدمت سابقه بیش‏ترى داشته باشد. نمونه‏اى كه مى‏توان به آن اشاره كرد، عزادارى است كه مسیحیان براى به دار زدن حضرت عیسى (ع) انجام مى‏دهند. سالگرد به دار كشیده شدن حضرت عیسى- على نبینا و آله و علیه السلام- در همین ایام بهار است. البته ما معتقدیم كه چنین اتفاقى واقع نشده است.
   
قرآن مى‏فرماید: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُم». «1»
   
 اما آن‏ها معتقدند كه حضرت عیسى (ع) را به دار كشیدند و ایشان را دفن كردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. لذا براى سالگرد به دار كشیده شدن حضرت عیسى (ع) مراسم عزادارى برپا مى‏كنند. بنده یك سال در واتیكان بودم كه مصادف بود با شب‏هایى كه شب عزادارى حضرت مسیح (ع) بود. این مراسم در كلیساى بزرگ رم، در كلیساى سن پیتر با حضور خود پاپ برگزار مى‏شد و برنامه به گونه‏اى پیش آمد كه ما هم در آن شركت كردیم. بدیهى است مراسمى كه در آن، پاپ كه شخصیت جهانى عظیمى دارد شركت مى‏كند و از اطراف دنیا براى دیدن آن جمع مى‏شوند و در كلیسایى كه بزرگ‏ترین كلیساى عالم است برپا مى‏گردد، مراسمى با شكوه خواهد بود. در این مراسم لباس مشكى مى‏پوشند، شمع روشن مى‏كنند و سرودهاى مذهبى شبیه نوحه‏اى كه ما مى‏خوانیم، به صورت آرام مى‏خوانند. چنین مراسمى را برگزار مى‏كنند، اما تمام این مراسم به اندازه مجلس ترحیم یكى از علماى ما شور ندارد. از آن جا كه از میلاد حضرت مسیح (ع) دو هزار سال مى‏گذرد، مى‏توانیم بگوییم سابقه برگزارى‏ این مراسم عزادارى به حدود دو هزار سال مى‏رسد و این مراسم همچنان برگزار مى‏شود و مورد احترام است. اما به همین صورت كم رنگ و خیلى عادى برگزار مى‏گردد. اگر شما این مراسم را با یكى از مجالس عزادارى كه در قم یا تهران برگزار مى‏شود مقایسه كنید، آن وقت خواهید دید كه چه قدر تفاوت راه است میان آن ارادتى كه مسلمانان- به خصوص شیعیان- از جان اظهار مى‏كنند، با آنچه در بزرگ‏ترین ادیان جهان و با آن تشكیلات، براى حضرت مسیح (ع) برگزار مى‏شود. به هر حال شما بهتر مى‏دانید و خودتان لمس مى‏كنید كه كیفیت آن با هیچ مراسمى قابل مقایسه نیست.
   
به این مطالب، فداكارى‏هایى را كه شیعیان در طول تاریخ كرده‏اند اضافه كنید. این فداكارى‏ها براى این بوده است كه بتوانند این مراسم را برگزار كنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء (ع) نایل شوند. همیشه برگزارى این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت (ع) به این راحتى نبوده است. البته الان هم خیلى راحت نیست؛ ولى زمانى بود كه اگر كسى مى‏خواست براى زیارت قبر سیدالشهداء (ع) برود، باید جان خود را كف دست بگیرد.
  
مأموران دولت عباسى، به خصوص در زمان متوكل، آنچنان سخت‏گیرى مى‏كردند كه كسى جرأت نكند به نزدیك حرم حسینى برسد. و بالاخره قبر سیدالشهداء (ع) را خراب كردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، براى این كه به كلى آثار این قبر محو شود. ولى شیعیان براى آن كه بتوانند حتى قبر سیدالشهداء (ع) را زیارت كنند، حاضر شدند دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزدیك سلام بدهند. چنین چیزى قطعاً در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتى با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتى با هیچ حادثه‏اى ندارد. هیچ واقعه‏اى را نمى‏شود با این مقایسه كرد.
  
البته این حادثه اتفاقى نیست؛ درست است كه خداى متعال در قلب مؤمنان عشقى براى سیدالشهداء (ع) قرار داده است و در این مورد یك عامل غیبى وجود دارد، اما كارهاى الهى معمولًا بدون اسباب ظاهرى نیست؛ این كه گاهى بدون اسباب ظاهرى كارى انجام مى‏گیرد، استثناء است. تصادفى نبوده كه شیعیان این طور علاقمند شدند. حتى اهل تسنن و حتى بت پرستان هم بركات و آثارى از این كار دیده‏اند. ولى شاید مهم‏تر از همه، توصیه‏هایى بوده است كه پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اكرم و از طرف ائمه و اهل بیت (ع)، بر زیارت‏ بزرگداشت و عزادارى، گریستن و برپا كردن مراسم ماتم تأكید شده است. تأكیدهاى عجیب، كه یك سلام دادن براى سیدالشهداء (ع) ثواب حج و عمره دارد. سلامى كه از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد مى‏تواند ثواب حج داشته باشد. آن قدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) وارد شده است كه كتاب‏ها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتارى را كه خود ائمه اطهار (ع) در بزرگداشت این مراسم داشته‏اند مورد توجه قرار دهید. مثلًا به كسانى كه مرثیه مى‏گفتند و شعر مى‏سرودند، صله‏هاى فراوان مى‏دادند و از آن‏ها بسیار تمجید مى‏كردند و به آنان احترام مى‏گذاشتند. در ایام عزادارى در بیوت خود مراسم عزادارى تشكیل مى‏دادند، شاعرى را دعوت مى‏كردند، مى‏آمد مرثیه مى‏خواند. هم سفارش‏هاى زبانى و هم سیره عملى و هم ذكر آن همه ثواب‏ها براى زیارت و بزرگداشت عزادارى و بالأخره آن عشقى كه خدا در دل‏هاى پاك مؤمنان قرار داده، این حادثه را به صورت حادثه منحصر به فردى در تاریخ بشر درآورده است.
خوب، این‏ها چه اثرى در زندگى انسان‏ها داشته است؟ ما معتقدیم كه مقام پیغمبر اكرم (ص) از ائمه اطهار (ع) بالاتر است. چرا براى وفات پیغمبر اكرم (ص) این گونه عزادارى نمى‏كنیم؟ چرا با این كه مقام پیغمبر اكرم (ص) از همه ائمه اطهار (ع) بالاتر است، این همه سفارش براى زیارت و برپا كردن مراسم عزادارى آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم، اگر بنابر تفصیل مقام ائمه باشد، بر اساس آنچه خود ایشان فرموده‏اند مقام امیرالمؤمنین (ع) از همه بالاتر است. درست است كه ما براى شهادت امیرالمؤمنین (ع) هم خیلى عزادارى مى‏كنیم، اما این نسبت به سیدالشهداء (ع) قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین (ع) چه خصوصیتى دارد كه این چنین براى او اهمیت قائل شده‏اند و این همه سفارش كرده‏اند؟ بگذریم از روایاتى كه مى‏فرماید از زمان حضرت آدم (ع)، ذكر حسین (ع) و گریه كردن بر مصیبت حسین (ع) بوده است. روایاتى هست كه همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان براى سیدالشهداء (ع) گریه كرده‏اند. این ویژگى كه براى حسین (ع) است، كه پیغمبر اكرم (ص) در مورد آن بزرگوار فرمود: «حُسَیْنٌ مِنى وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» «1»
   
 براى چیست؟ خوب، معناى «حسین منى» روشن است؛ اما «انا من حسین» خیلى مهم است. یا عبارت معروفى كه معمولًا در حسینیه‏ها مى‏نویسند كه از این روایت گرفته شده است: «انَّ الْحُسَیْنَ ابنِ عَلِىٍّ فى السَّماءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فى الارْضِ فَانَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ یَمینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْباحُ هُدىً وَ سَفینَةُ نَجاةٍ» «1»
    
 حسین چراغ هدایت و كشتى نجات است. خوب، همه امامان ما (ع) چراغ هدایت بوده‏اند، همه آنان كشتى نجات هستند. در زیارت جامعه مى‏خوانیم كه همه شما كشتى نجات هستید، هر كس به شما تمسك بجوید، نجات مى‏یابد، و هر كس از شما دور و عقب بماند، هلاك مى‏شود. همه اهل بیت (ع) همین گونه‏اند. پس حسین (ع) چه خصوصیتى دارد؟
بدون شك شخصیت سید الشهداء (ع) و شرایطى كه براى زندگى ایشان پیش آمد، تقدیر الهى بود؛ یك ویژگى به زندگى آن حضرت (ع) و به خصوص شهادت او بخشید كه این بركات مى‏تواند از آن ناشى شود. همین طور ما معتقدیم همه ائمه اطهار (ع) نور واحد هستند؛ هر امام دیگرى هم به جاى امام حسین (ع) بود، باید همین برنامه را اجرا مى‏كرد. اگر اختلافى در رفتار ائمه (ع) دیده مى‏شود، به لحاظ شرایط اجتماعى زمان ایشان بوده است.
مثلًا امام حسن (ع) اول جنگید و بعد صلح كرد. این كه معروف است كه امام حسن (ع) در مقایسه با سید الشهداء (ع) سمبل صلح بود، بدان معنا نیست كه دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشته‏اند، قرائتى صلح طلبانه و قرائت دیگرى خشونت‏آمیز؛ خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین (ع) هم در موقعیت امام حسن (ع) بود، مى‏بایست همانند امام حسن (ع) رفتار كند و اگر امام حسن (ع) در شرایط امام حسین (ع) بود، باید همان رفتار امام حسین (ع) را انجام مى‏داد، و سایر ائمه (ع) نیز به همین شكل. اختلاف در روش‏ها و رفتارها به خاطر شرایط اجتماعى خاصى بوده كه این وظایف را ایجاب مى‏كرده است. پس این شرایط خاص است كه براى ابى‏عبداللَّه پیش آمد و زمینه‏اى را فراهم كرد كه نقشى را در تاریخ بشر و راهنمایى انسان‏ها ایفا كند كه براى هیچ فرد دیگرى میسر نشد. این شرایط بود كه چنین رفتارى را تعیین كرد؛ یا به زبان دینى این تقدیر الهى بود، خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعى هم به‏
دست خداست، همه چیز به اراده لایزال الهى منتهى مى‏شود. این دو مطلب، دو روى یك سكه است؛ خواه بگوییم خدا این ویژگى را به امام حسین (ع) بخشید، و یا بگوییم شرایط زندگى ابى عبداللَّه این خصوصیت‏ها را اقتضا كرد. چون این شرایط نیز اراده خدا است و طبق تقدیر او انجام مى‏گیرد.
    
حال باید بررسى كنیم كه چگونه سیدالشهداء (ع) این ویژگى را پیدا كرد كه بتواند این بركت را داشته باشد و مردم در سایه عزادارى در مصیبت او بتوانند مصالح دنیا و به خصوص مصالح آخرتشان را تأمین كنند؛ چون براى مؤمن، دنیا مقدمه‏اى براى تكامل اخروى است و حیات اصلى در آن جا است. این جا یك دوران جنینى است كه ما مى‏گذرانیم. حیات حقیقى، پس از مرگ شروع مى‏شود. «وَ انَّ الدَّارَ الآخِرَةِ لَهِىَ الْحَیَوان»»
    
، حیات واقعى، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوى و هم مصالح اخروى ما در سایه توسل به سیدالشهداء (ع)، توجه به آن حضرت، عزادارى براى او، گریستن براى او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آن قدر از معجزات و كراماتى كه از این عزادارى‏ها حاصل شده است شنیده‏اید كه من هر چه بگویم زیره به كرمان بردن است؛ لذا به این قسمت نمى‏پردازم. حتى خاك گلى كه عزاداران سیدالشهداء (ع) به پیشانى مى‏مالیدند موجب شفاى چشم حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى (ره) شد. این داستان را همه شنیده‏اید كه ایشان به چشم دردى مبتلا بودند كه معالجه نمى‏شد. تا این كه در ایام عاشورا در بروجرد دسته‏اى سینه‏زن به منزل ایشان آمدند. مرحوم‏آیت‏اللَّه بروجردى (ره) مقدارى از گِل‏هایى را كه عزاداران حسینى به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم‏درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتى از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینك ریزترین خطها را هم مى‏خواندند و این به بركت گلى بود كه سینه‏زنان سید الشهداء (ع) روى سرشان مى‏ریختند. از این گونه كرامات و معجزات الى ماشاء اللَّه وجود دارد. همه شما با یك قطره اشكى كه در این مراسم مى‏ریزید، اول نورانیت آن را در خود احساس مى‏كنید. حاجت‏هایى كه از شما برآورده مى‏شود و نیز بسیارى از آفت‏ها و مصیبت‏هایى‏كه از شما دفع مى‏شود و نمى‏دانید، در مرحله بعد است. نكته‏اى است كه داخل پرانتز عرض مى‏كنم كه در دعاها به آن اشاره شده است، و آن‏ این كه ما غالباً فقط حاجت‏هایى را كه از خدا مى‏خواهیم و برآورده مى‏شود، به حساب مى‏آوریم؛ اما نمى‏دانیم چه مصیبت‏هایى متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبت‏ها را از ما برداشته است و از آن‏ها خبر نداریم؛ در حالى كه به بركت نام سیدالشهداء (ع) ده‏ها برابر بركاتى كه بر مردم نازل مى‏شود، آفات و مصیبت‏هایى از آن‏ها برداشته مى‏شود و ما خبر نداریم و آن‏ها را به حساب نمى‏آوریم. اگر چنین چیزى باشد، آیا جا ندارد كه مردم این همه اهتمام به گریه و عزادارى داشته باشند؟
     
نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی.

پنج شنبه 9/9/1391 - 16:58
اهل بیت

سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
اى غمین ز اشتیاق حضرت او    روز و شب مایل به زیارت او
تو از او دور نیستى بالله    «قبره فى قلوب من والاه »

 


در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند که پس از مرگشان ، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان ، وجودشان و شخصیت و اندیشه‏شان ادامه یافته است . مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند ، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است . و در این میان ، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجسته‏اى برخوردار است . آنانکه توفیق پیدا مى کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند ، روى به آستان امام حسین (ع) آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت مى‏گرایند . اینگونه تربیت اجتماعى و یک چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب ، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدورنیست .
البته ملحدین و معاندین و مخالفین مکتب تشیع به خیال خود شبهات و اشکالهاى مى کنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است ؟!» در حالى که هر کس که به زیارت قبور ائمه (ع) مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمى‏کند . چه کسى است که حسین بن على (ع) راخدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پیدا مى کند، همانطور که خودش در قرآن مجید فرمود:«به سوى او وسیله بگیرید» 37 امام را وسیله الهى مى‏داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زیارت است که زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیک مى‏کند، و پیشوایان ما وعده فرموده‏اند که از زائران خود دستگیرى کنند.
امام رضا (ع) مى فرماید: «هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، بإ؛،،ّّ زیارت قبر آنان ممکن مى‏باشد . و کسى که به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار مى‏گیرد.
پس هر زائرى باید بکوشد تا از این شفاخانه فیض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود که صفاى دل و دوستى خاطر و پاکیزگى روح و قداست روان و سلامت تن ، از خدمت آفریدگار جهان به وى عطا گردد ، تا اینکه هم ظاهر او به جمال و کمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاک و مصفا گردد.
هر زائرى که با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام مى‏گیرد و اصول و تعالیم مکتب را به یاد مى‏آورد ، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزشها و الهام‏ها است.
از طرفى زیارتنامه‏هاى وارده، و خواندن هر کدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفکر واداشته ، متذکر تاریخ و احوال انبیا و اولیاى معصوم مى‏گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات ، این مطلب را به خوبى روشن مى سازد که امامان به این وسیله در صدد ساختن انسانهاى مؤمن و متعهد بوده‏اند ، لذا به آنها تعلیم داده‏اند که در زیارت امام حسین (ع) از خداوند بخواهند که زندگى و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دینا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد ، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنى معحکم فى الدنیا و الاخرۀ».
به امید به اینکه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و برکاتى که زیارت سیدالشهدا (ع) به دنبال دارد مى‏پردازیم:

1- آرامش بخشیدن به زائر
قبل از آنکه به آثار و برکاتى که برگرفته از روایات اسلامى است اشاره کنیم ، این نکته لازم به ذکر است که زیارت مرقد شریف امام حسین (ع) مانند سایر ائمه ، به مردمان و زیارت کنندگانش ، نوعى آرامش و اطمینان مى‏بخشد . در این عصر که انسان را موجودى مضطرب مى نامند، و پیوسته دست به گریبان با پدیده‏هایى چون تردید، ناکامى، تشویش، ترس و ناسازگارى با محیط و زندگى ماشینى و محرومیت و جنگ و حتى کنار نیامدن بإ؛-ّّ خود است، و هر روز شاهد کاهشها و فرسایشها است و نمى تواند از اضطراب در امان بماند ، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است که به انسان آرامش خاطر مى دهد.
در زیارت یک نوع کشش و نیاز الزام آورى انسان را وا مى‏دارد که فشارها و فریادهاى درونى را از راهى خارج کند . زائر آن مرقد شریف در پرتو دعا و گفتگو با پاکان و استمداد از ارواح پاک مقربان درگاه الهى، نیرو گرفته و نابسامانیها را با توسل بدانها برخود هموار مى سازند ، و خستگى‏ها و فشارهاى وارد بر روان ، و نیز اضطرابها و یأسها را از خودمى زدایند و به آرامش و اطمینانى براى ادامه زندگى دست مى‏یابند.

2- در امان خدا بودن
به امام صادق (ع) عرض کردند: کمترین اثرى که براى زائر قبر امام حسین (ع) چیست؟ فرمود: «کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ مى کند تا به سوى اهل خویش برگردد ،و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود ».38

3- زائر خدا محسوب شدن
زید بن شحام گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم : براى زائر قبر امام حسین (ع) چه مى‏باشد؟ فرمود: «همانند کسى است که خدا را در عرش دیدار نموده باشد». گفتم: براى کسى که یکى از شما را زیارت کند چه مى‏باشد؟ فرمود:
«همانند کسى است که رسول خدا (ص) را زیارت نموده است » . 39

4- برآورده شدن حاجات و دفع پریشانى
امام صادق (ع) فرمود: «همانا نزد شما قبرى است که هیچ فرد پریشانى نزد آن نمى‏آید مگر آنکه خداوند از او دفع پریشانى نماید و حاجتش را برآورد» . 40
و نیز به ابوصباح کنانى فرمود: «همانا نزد شما قبرى است که هیچ فرد پریشانى نزد آن نمى‏رود مگر آنکه خداوند از او پریشانى را دفع نموده و حاجتش را برآورده مى نماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او مى‏گریند. هر کس او را زیارت کند، وى را تا خانه‏اش بدرقه مى‏کنند، و هر که مریض شود به عیادتش مى‏روند، و هر که بمیرد جنازه‏اش را تشییع مى‏کنند». 41

5- زیادتى در عمر و رزق
امام باقر (ع) فرموده است : «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (ع) امر کنید ، زیرا زیارت او موجب فزونى در رزق و طول عمر و دفع بلایا و ناگواریها مى‏شود » . 42

6- آمرزش گناهان
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس حسین (ع) را زیارت کند در حالیکه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خداى سبحان ،گناهان گذشته و آینده‏اش را مى‏آمرزد». 43
و جابر جعفى در ضمن یک حدیث طولانى از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: «چون از نزد قبر حسین (ع) بازگشتى ، ندا کننده‏اى تو را ندا مى‏دهد که اگر آن را مى‏شنیدى ، تمام عمر را نزد قبر شریف حسین (ع) اقامت مى‏گزیدى. آن منادى گوید:خوشا به حال تو اى بنده خدا که سود فراوان بردى و به سلامت (در دین ) دست یافتى. عمل از سربگیر که گناهان گذشته‏ات آمورزیده شد» . 44

7- محسوب نشدن ایام زیارت از عمر زائر
امام صادق (ع) فرمود: «همانا ایام زیارت زائران حسین بن على (ع) از عمرشان محسوب نگشته و جزء حیاتشان به شمار مى‏آید» . 45

8- حفاظت زائر در دنیا و آخرت
عبدالله بن هلال به امام صادق (ع) عرض کرد: فدایت شوم، کمترین نصیبى که زائر امام حسین (ع) دارد، چیست ؟ فرمود: «اى عبد الله، کمترین چیزى که براى او مى‏باشد، این است که خداوند او و خانواده‏اش را حفظ مى کند تا وى را به سوى خانواده‏اش باز گرداند، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او مى‏باشد» . 46

9- عنایت و توجه سیدالشهدا (ع)
امام صادق (ع) فرمود: «حسین در نزد پروردگارش ... به زائرانش نظر مى کند . او نگاه مى کند که چه کسى براى آن حضرت گریه مى کند، پس براى او طلب آمرزش کرده و پدرانش را مى‏خواند تا براى آن زائر دعا کرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند. سپس امام (حسین) مى فرماید: اگر زائر من مى‏دانست که خدا چه چیزى براى او عطا مى فرماید شادى او بیشتر از جزع و بى‏تابى وى مى‏گردید» . 47
و امام حسین (ع) فرمود: «هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش بازدیدش خواهم کرد» . 48

10- خیر و برکت زیاد
امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم مى‏دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (ع) وجود دارد ، براى زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله مى‏کردند، و هر آینه اموالشان را براى رفتن به زیارتش مى‏فروختند» 49
و امام باقر (ع) فرمود: «اگر مردم مى‏دانستند که زیارت قبر شریف حسین (ع) چه مقدار فضیلت و برکت دارد، از شوق زیارت جان مى سپردند و نفسهایشان از شدت حسرت بند مى‏آمد» 50.

11- برابرى زیارت قبر حسین (ع) با حج
عبدالله بن عبید انبارى گوید: به امام صادق (ع) عرضه داشتم : فدایت شوم ، همه ساله وسایل تشرف به حج برایم فراهم نمى‏شود. فرمود: «چون قصد حج نمودى و اسباب برایت فراهم نگشت ، به زیارت قبر حسین (ع) برو، که یک حج برایت نوشته مى شود و چون قصد عمره نمودى و وسایل مهیا نشد ، عزم زیارت قبر حسین (ع) نما، که یک عمره برایت منظور مى شود» 51

12- نام زائر در اعلى علیین ثبت مى‏شود
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین (ع) برود در حالى که عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلى علیین مى‏نویسد» . 52

13- غرق شدن در رحمت الهى
از امام صادق (ع) پرسیدند: ثواب کسى که قبر امام حسین (ع) را زیارت کند، در حالى که کبر و غرور نداشته باشد چیست ؟ فرمود: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته مى شود . اگر شقى باشد، سعید نوشته مى‏گردد، و پیوسته در رحمت الهى غوطه‏ور خواهد بود» . 53

14- دعاى معصومین براى زائر
معاویۀ بن وهب از امام صادق (ع) نقل نموده که فرمود: «اى معاویه، زیارت قبر حسین (ع) را از روى ترس وامگذار ، زیرا هر که آن را ترک کند ، چنان دچار حسرت مى‏شود که آرزو نماید قبرش نزد او باشد . آیا دوست ندارى که خداوند تو را در زمره کسانى به حساب آورد که رسول خدا (ص) و على و فاطمه و امامان معصوم (ع) برایش دعا مى‏کنند؟» 54.
و نیز فرمود: «همانا فاطمه (س) دختر محمد (ص) نزد زائران قبر فرزندش حسین (ع) حضور یافته و براى گناهانشان طلب آمرزش مى‏کند». 55

15- تجلى خدا
امام صادق (ع) فرمود: «به درستى که خداى تبارک و تعالى، قبل از اهل عرفات ، براى زائران قبر حسین (ع) تجلى مى نماید، حوایج آنان را بر آورده مى‏کند ، گناهانشان را آمرزیده و درخواستهایشان را به اجابت مقرون مى‏سازد ، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز اینگونه عمل مى‏کند». 56

16- سعادت
امام صادق (ع) به عبدالملک خثعمى فرمود: «زیارت حسین بن على (ع) را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگانى تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمى‏میرى مگر سعادتمند ، و تو را در سلک سعادتمندان خواهند نوشت » . 57

17- تأثیر زیارت در روز عاشورا
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین را در روز عاشورا زیارت کند ، همانند کسى است که در برابر او بهخون خود غلطیده باشد» 58.

18- قرار گرفتن در جوار پیامبر و على و فاطمه (ع)
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس مى‏خواهد در جوار پیامبر (ص) و على و فاطمه (ع) باشد، نباید زیارت حسین بن على (ع) را ترک کند» 59.

19- تأثیر زیارت در روز قیامت
امام صادق (ع) فرمود: «هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو مى‏کند که اى کاش از زائرین امام حسین (ع) مى‏بود زیرا مشاهده مى‏نماید که با زائران حسین (ع) به واسطه مقامى که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل مى‏شود» . 60
و نیز فرمود: «هر کس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفره‏هایى از نور بنشیند پس باید از زائرین حسین بن على (ع) باشد» 61.
و زرارۀ بن اعین گوید: «امام صادق (ع) فرمود: «زائرین حسین یک برترى نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم : برتریشان چیست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مى‏شوند در حالى که دیگران هنوز در حال حساب هستند» . 62

20- رهایى از شداید قیامت
رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: «من تعهد مى‏کنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز ، ضمن ملاقات با زائر حسین (ع)، دستش را بگیرم و از مراحل هول‏انگیز و سختیهاى قیامت نجاتش بخشیده و او را به بهشت وارد کنم»63.

21- نجات از آتش جهنم
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین (ع) را به خاطر خداوند و در راه خدا زیارت نماید، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مى‏سازد، و روز ترس بزرگ (قیامت) او را ایمن مى‏دارد . از خداوند نیز هیچ حاجتى از حوائج دنیا و آخرت را طلب نمى‏کند مگر آنکه به او عطا مى‏نماید» 64.
این آثار و آثار دیگرى که به خاطر اجتناب از طولانى شدن مطلب ذکر نکردیم ، همگى به برکت وجود حضرت سیدالشهدا (ع) است که امیدوارم هر چه زودتر توفیق زیارت مرقد مطهرش نصیب تمام عاشقان گردد.
________________________________________
37. سورهء مائده , آیهء 39
38. ثواب الاعمال شیخ صدوق , ص 116
39. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 281
40. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 337
41. همان مأخذ.
42. همان مأخذ , ص 289
43. کافى , مرحوم کلینى , ج 4 ص 582
44. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 295
45. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 322
46. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 247
47 .امالى شیخ طوسى , ص 55
48. بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 101 ص 16
49. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 87
50. سفینۀ البحار, محدث قمى , ج 1 ص 565
51. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 306
52. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 324
53. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 328
54. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 199
55. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 204
56. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 346
57. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 292
58. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 331
59. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 230
60. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 330
61. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 331
62.بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 235
63. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 278
64. وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 324
پنج شنبه 9/9/1391 - 16:57
مهدویت

حضرت علیّ بن الحسین، زین العابدین(ع) دربارۀ ظهور حضرت مهدی موعود(ع) و دعوت آن حضرت می‌فرماید: «پس به سوی مکّه خارج می‌شود؛ در حالی که مردم بر گرد او اجتماع کرده‌اند. آنگاه او خود به پا خاسته و می‌گوید: «هان ای مردم! من فلان، فرزند فلانم، من فرزند پیامبر خدا(ص) [هستم]، من شما را به سوی آنچه که پیامبر(ص) به آن دعوت کرد، فرا می‌خوانم و دعوت می‌نمایم.»1

 

 

ممکن است کسانی با خود فکر کنند که امام زمان(ع) در روز ظهور مردم را به چه چیزی دعوت می‌کنند و موارد دعوت آن حضرت چیست؟ و احیاناً ممکن است با خود تصوّر کنند که امام زمان(ع) مطالب تازه و ویژۀ خود را می‌آورد و مردم را به سوی آن فرا می‌خواند. امام علیّ بن الحسین(ع) در این مورد می‌فرمایند: «امام زمان خطاب به مردم می‌گوید که من فلان فرزند فلانم من زادۀ پیامبر خدایم من شما را  فرا می‌خوانم به آنچه که پیامبر خدا(ص) به سوی آن دعوت می‌کرد.» موارد دعوت امام زمان(ع) همان موادّ دعوت رسول الله(ص) است.

آری، پیامبر اکرم(ص) خاتم الانبیاست و امام زمان(ع) خاتم الاوصیا و احیاکنندۀ دین رسول خدا(ص) و مطالب و اهداف او
را دنبال می‌کند و مردم را به همان دستورات و مقرّرات پیامبر(ص) دعوت می‌کند.

آنچه ما از این کلام شریف و از این سیره و صفت حضرت بقیّـ[ الله(ع)
فرا می‌گیریم، این است که اگر به حقیقت دلدادۀ امام زمان(ع) و منتظر ظهور آن امام واجب الاطاعت هستیم، باید خود را با برنامه‌های اسلامی وفق دهیم و در حدّ سعۀ وجودی خود، ظهوری را به وجود بیاوریم و فراهم کنیم؛ یعنی به احکام اسلام و فرمان رسول اکرم(ص) متعهّد و پایبند باشیم و آن احکام و مقرّرات را اجرا کرده و در جامعه رواج دهیم؛ زیرا معلوم شد که آن بزرگوار دعوت جدیدی ندارد و مطالب تازه و مغایر با احکام پیامبر(ص) نمی‌آورد که پیامبر اکرم(ص) خاتم الانبیاست و بعد از او پیامبری نیست که دین تازه و دعوت جدید و مقرّرات نوینی بیاورد و ارائه دهد.

آری، همواره فخر و مباهات آبا و اجداد گرامی مهدی موعود(عج) که همه، اوصیا و جانشینان پیامبر(ص) بودند، به همین بود که دین و آیین آسمانی پیامبر اکرم(ص) را ترویج می‌کردند و پیشروی اسلام و احکام الهی رهین زحمات و خدمات آن بزرگواران است و امام زمان(عح) همان راه و روش را دارد و از آنها جدا نیست، با این تفاوت که او نفوذ کلام و بسط ید و سیطرۀ جهانی هم دارد.

ماهنامه موعود شماره 122

پی‌نوشت:

1. اثبات الهداۀ، ج 2، ص 582؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306.
پنج شنبه 9/9/1391 - 16:56
اهل بیت


           

شما اگر هر زمان درباره شخصیت انبیا و اولیاى خدا مطالعه بفرمایید، مى‏بینید حتى در زمان خودشان ابهام‏هایى درباره شخصیت، رفتار و گفتارشان وجود داشته است و بعد از وفاتشان چندین برابر بر این ابهام‏ها افزوده شده است.
    
خود پیامبر (ص) مثل سایر انبیا، به زشت‏ترین تهمت‏ها متهم شدند؛ گفتند این شخص عقلش را از دست داده و مجنون است، به حرف او گوش ندهید! گفتند او سحر مى‏كند و جادوگر است! به جوان‏ها سفارش مى‏كردند كه وقتى مى‏بینید آن حضرت مشغول سخن گفتن است انگشت خود را در گوش‏هایتان بگذارید یا در گوش خود پنبه فرو كنید تا صداى او را نشنوید، چون ساحر است و سخن او شما را سحر مى‏كند. همه این تهمت‏ها را به پیغمبر اكرم (ص) مى‏زدند و خود پیغمبر اكرم (ص) پیش بینى فرمودند كه بعد از وفات من دروغ‏هاى زیادى به من خواهند بست، نه دشمنانى كه از كفار بودند، بلكه به اصطلاح پیروان خود حضرت و از میان كسانى كه مى‏گفتند ما به او ایمان داریم؛ و چنین هم شد. فرمود: «قَدْ كَثُرَتْ عَلَىَّ الْكِذابَةُ و سَتَكْثُرُ» «1»
   
، دروغ بستن بر من زیاد شده و به زودى بعد از من كسان زیادى به دروغ احادیثى را از قول من نقل مى‏كنند. بعد معیارى تعیین فرمود براى این كه با آن تشخیص‏ دهید كدام حدیث راست و كدام دروغ است، و آن این كه روایت را بر قرآن كریم عرضه كنید، اگر مخالف قرآن بود بدانید من نگفته‏ام. به علاوه، ائمه اطهار (ع) به عنوان كارشناسان علوم الهى بارها حدیث‏هاى دروغین نقل شده را پالایش كردند. یك مرتبه در زمان امام رضا (ع) بود كه عیون الاخبار الرضا (ع) نوشته شد؛ و آن روایاتى است كه حضرت رضا (ع) تصحیح یا نقل فرمودند و اصحاب ایشان یادداشت كردند. در زمان امام صادق (ع) نیز چنین شرایطى پیش آمد. ابوالخطاب و دیگران دروغ‏هایى جعل كرده بودند و امام (ع) آن‏ها را تصفیه نموده و احادیث صحیح را معرفى كردند. به هر حال، اگر شما در حال حاضر بخواهید احادیثى را كه قطعاً پیامبر اكرم (ص) فرموده‏اند و همه مسلمانان به عنوان كلام پیامبر (ص) قبول دارند شناسایى كنید، تعداد این احادیث خیلى زیاد نیست. بعضى در صدد برآمده‏اند كه آن‏ها را بشمارند، ولى به هر حال تعداد روایات كه قطعاً از خود پیامبر (ص) روایت شده باشد خیلى زیاد نیست؛ اما روایات جعلى الى ماشاء اللَّه است. درباره روایاتى كه به دروغ به پیامبر (ص) نسبت داده شده است كتاب‏هاى بسیارى از شیعه و سنى نوشته شده است.
    
مسأله‏اى كه در زندگى پیامبر (ص) مثل آفتاب روشن بود- گرچه ممكن است بعضى حمل بر تعصب كنند، ولى از این روشن‏تر چیست- این حقیقت بود كه از روزى كه پیغمبر اكرم (ص) دعوت خود را علنى كرد، على (ع) را به عنوان جانشین خود معرفى فرمود. روزى كه گوسفندى ذبح كرد و به دستور قرآن كه فرمود: «أَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الأَقْرَبین» «1»
   
 همه عموها، عموزاده‏ها و اقوام و خویشان را دعوت كرد و فرمود هر كس اول به من ایمان بیاورد، او جانشین من خواهد بود. هیچ كس ایمان نیاورد به جز طفلى ده یا سیزده ساله، یعنى همان امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب (ع). ابولهب كه عموى پیامبر بود و بعضى از دیگران كه حضور داشتند به ابى‏طالب نگاه كردند و خندیدند، و گفتند طولى نمى‏كشد كه تو باید تابع بچه‏ات شوى. یعنى با تمسخر گفتند چون او جانشین پیغمبر (ص) شد، او رئیس مى‏شود و تو هم باید تابع او بشوى.
   
این جریان بارها در طول حیات پیغمبر (ص) به صورت‏هاى مختلف مورد تأكید قرار گرفت. پیغمبر اكرم (ص) فرمودند: «أَنْتَ مِنى بِمَنْزَلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى الّا أَنَّهُ لانَبىَّ بَعْدى»؛ «2»  و روایات دیگرى كه مسلمانان شیعه و سنى نقل كرده‏اند، تا بالاخره هفتاد روز قبل از وفاتشان در غدیر و در آن جریانى كه همه مى‏دانید، مسلمان‏ها را در آن آفتاب سوزان جمع كردند، على (ع) را بلند كردند و فرمودند این است جانشین من: «مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلىٌ مَولاه». «1»
  
 بیست سال به صورت‏هاى مختلف و در آخرین روزهاى زندگیشان هم به این صورت كه جنبه تاریخى داشت على (ع) را معرفى كردند. مردم تعجب مى‏كردند كه در گرماى ظهر، پیغمبر اكرم (ص) براى چه آن‏ها را این جا جمع كرده است. هفتاد روز از واقعه غدیر خم گذشت. پیغمبر اكرم (ص) از دنیا رفتند و همین مسلمان‏هاى اصحاب بدر و حنین جمع شدند تا براى پیغمبر (ص) جانشین تعیین كنند. بعضى گفتند باید جانشین حضرت (ص) از مهاجرین باشد؛ بعضى گفتند باید از انصار باشد؛ بعضى گفتند دو تا امیر برگزینیم: «مِنَّا أَمیرٌ وَ مِنْكُمْ أَمیرٌ». «2»
  
 آنچه مطرح نشد و دنبال نكردند این بود كه هفتاد روز قبل، پیغمبر (ص) خودشان چه فرمودند؟ براى چه ما را در غدیر جمع كردند و ما را در آن گرما نگاه داشتند و قبل از آن، در طول بیست سال بارها على (ع) را معرفى كرده بودند؟ هم سخنان پیغمبر (ص) و هم رفتار آن حضرت تحریف شد؛ حتى بعضى از همسرانش به او تهمت‏ها زدند. سوره تحریم را بخوانید و ببینید كه قرآن درباره بعضى از همسران پیامبر (ص) با چه لحنى سخن مى‏گوید.
  
شب گذشته درباره امیرالمؤمنین (ع) اشاره كردم و شما بارها شنیده‏اید كه على (ع) در تمام عالم با دو چیز شناخته مى‏شود. هر جا از على (ع) سخنى گفته مى‏شود، عدالت و عبادت او به ذهن مى‏آید. على (ع) از عابدترین و نیز از عادل‏ترین انسان‏ها شناخته شده بود. على (ع) در حال بیل زدن در مزرعه هم نماز نافله مى‏خواند. در هر شبانه روز پانصد یا هزار ركعت نماز مى‏خواند و همه او را مى‏شناختند. اما وقتى خبر رسید كه على (ع) در كوفه، در مسجد به شهادت رسیده است مردم شام گفتند مگر على (ع) هم نماز مى‏خواند؟ و همین طور سایر

ائمه اطهار (ع) و بزرگان دین، هر كدام به صورتى مورد تهمت قرار گرفتند. بالاترین حجت بر تمام انسان‏ها قرآن كریم است. از روزى كه حضرت آدم (ع) خلق شده است تا پایان زندگى انسان بر روى كره زمین حجتى رساتر، روشن‏تر و هدایتگرتر از قرآن نخواهد بود. اما همین قرآن را مورد تفسیرهاى غلط قرار داده بودند و حالا هم چنین مى‏كنند. همه طوایف مسلمین با همه اختلافاتى كه در مذاهبشان دارند به نحوى به آیات قرآن تمسك مى‏جویند. در مورد یك مسأله، هم آن كه آن را اثبات مى‏كند و هم آن كه آن را نفى مى‏كند، به آیه قرآن تمسك مى‏كنند. چه آن‏ها كه قائل به جبرند و چه آن‏ها كه قائل به تفویض، هر دو گروه به آیات قرآن تمسك مى‏كنند. یعنى قرآن مورد ابهام قرار مى‏گیرد. این كه چرا قرآن به گونه‏اى است كه مى‏توان براى آن تفسیرهاى مختلفى كرد، مسأله است و به بحث مفصّلى احتیاج دارد. ولى قطعاً عامل عمدى هم در این جریانات وجود دارد. یعنى كسانى عمداً مى‏خواهند قرآن را طبق رأى خودشان تفسیر كنند. همه این كارها از جهل نیست.
     
این تحریف‏هاى معنوى، مسخ شخصیت‏ها، تهمت و افتراها درباره هر گونه حجت الهى وجود دارد. روشن‏ترین حجت‏ها قرآن است و این ابهام‏ها در آن وجود دارد. بالاترین انبیا و راهنمایان انسان‏ها پیامبر اسلام (ص) و پس از ایشان امیر المؤمنین (ع) بود. این ابهام‏ها درباره هر دو بزرگوار وجود داشت. مى‏دانید بعد از آن كه بیست و پنج سال از وفات پیامبر (ص) گذشته بود، اولین كسانى كه با امیر المؤمنین (ع) بیعت كردند، همان اصحاب نزدیك و بعضى از اقوام و خویشان امیر المؤمنین (ع) بودند، مثل زبیر كه پسر عمه پیغمبر (ص) و على (ع) بود.
    
این‏ها از اولین كسانى بودند كه با على (ع) بیعت كردند و بعد از چند روز گفتند على (ع) قاتل عثمان است. به بهانه خونخواهى عثمان، با على (ع) جنگ كردند. بسیارى از مردم را به اشتباه انداختند كه عثمان به دست على (ع) كشته شده است، پس باید با او جنگید. همان كسانى كه با او بیعت كرده بودند، ابتدا جنگ جمل و بعد هم سایر جنگ‏ها را به راه انداختند.
   
امروز وقتى مى‏خواهیم با برادران اهل تسنن درباره اسلام، یا درباره شخصیت پیامبر (ص) و رفتار و گفتار ایشان صحبت كنیم، ابهام وجود دارد. مثال ساده‏اى بزنم تا ببینید چه قدر ابهام مى‏تواند وجود داشته باشد. پیغمبر اكرم (ص) در طول بیست و سه سال رسالت الهى خود، با مردم محشور بود، مردمى‏ترین پیغمبر و مردمى‏ترین رهبر بود. همیشه درمیان اصحاب خود به گونه‏اى بود كه وقتى كسى وارد مسجد مى‏شد معلوم نمى‏شد كدام پیغمبر (ص) است. تا به این اندازه مردمى و به قول معروف خاكى بود. همیشه رفتار و كردارش جلوى چشم مردم بود. آیا مردم در طول بیست و سه سال نمى‏دیدند پیامبر (ص) چگونه وضو مى‏گیرد؟ این مسأله‏اى بود كه براى مردم مخفى بماند؟ دست كم ده سال مردم مكه و مدینه دیده بودند كه پیامبر (ص) چگونه وضو مى‏گیرد، بسیارى از اوقات آب وضوى پیغمبر (ص) را براى تبرك مى‏بردند. اما بعد از چندى این مسأله مطرح شد كه هنگام وضو گرفتن آب را چگونه باید بریزیم؟ مگر مردم وضو گرفتن پیامبر (ص) را ندیده بودند؟ این كه یك امر سرى نبود، ساده‏تر از این امر دیگر چیست؟ كسانى مى‏خواستند به رفتار پیامبر (ص) اقتدا كنند و به ایشان تأسى داشته باشند، اما عواملى در كار بود كه مى‏خواست ابهام ایجاد كند و در رأس این عوامل، شیطان بود. شیاطین انس هم كمك مى‏كردند.
  
در میان همه این حوادث و در میان همه گفتارها و رفتارهایى كه از انبیا و اولیاء سر زده است، چیزى كه قابل تحریف و مسخ نیست و ممكن نیست كه آن را به غلط تفسیر كنند این است كه امام حسین (ع) براى ترویج دین كشته شد، و در این راه تمام یاران او نیز شهید شدند، و حتى طفل شیرخواره او هم به شهادت رسید. این تاریخ را كسى نتوانسته است تحریف كند.
البته در بعضى از جزئیات اختلاف بوده است. مثل این كه جمعیتى كه از كوفه آمدند سى‏هزار نفر بودند یا صد و بیست هزار نفر؟ كم‏تر بودند یا بیش‏تر؟ طبیعى هم است كه به آسانى نمى‏شود آمار گرفت. در سایر قضایا هم این‏گونه اختلافات وجود دارد. اما اصل این حادثه و این كه امام حسین (ع) در میان همه انبیا و اولیا براى دین خود قیام كرد تا آن جا كه با لب تشنه شهید شد و تا آن جا كه زن و بچه او را اسیر كردند، این قابل تحریف نیست. نه مى‏توان گفت این كار انجام نپذیرفته است و نه مى‏توان گفت كه این كار براى دنیاپرستى بوده است. مگر براى رسیدن به مقام راهى بهتر از این نبود؟ كسى كه اهل مقام است، وقتى ببیند جانش در خطر است راهى براى صلح پیدا مى‏كند. شب عاشورا هم به او پیشنهاد كردند، روز عاشورا هم به او پیشنهاد كردند بیا با یزید بیعت كن تا سالم بمانى. قبول نكرد و فرمود: «هَیْهات مِنّى‏ الذِّلَّة»؛ «1»
    
 جریان حر و سایر حوادث پیش آمد. به این مطالب اضافه كنید آنچه را ما معتقدیم و با سندهاى متظافر ثابت شده است و قرائن فراوانى وجود دارد كه امام حسین (ع) مى‏دانست‏ كشته مى‏شود. اگر كسى بگوید علم امامت نداشت و الهام خدایى نبود، بنابر حدیث‏هایى كه از خود پیغمبر (ص) رسیده بود مى‏دانست كه كشته مى‏شود. در آن بیانى كه خودش فرمود:
 «كَأَنّى‏ بِأَوْصالى یَتَقَطَّعُها عَسْلانُ الْفَلَواتَ بَیْنَ النَّواویسَ وَ كَرْبَلا»، «1»
  
 گویا مى‏بینم كه درندگان بیابان، گرگ‏هاى بیابان بند از بند من جدا مى‏كنند. و نیز آن خواب‏هایى كه دیده شد. مانند آنچه در داستان على اكبر (ع) شنیده‏اید. اگر این‏ها را ضمیمه كنیم، به این معناست كه امام حسین (ع) مى‏داند پایان این جریان كشته شدن است، اما با این حال، زن و فرزندانش را با خود برد. براى این‏كه به پول برسد؟ به مقام برسد؟ به شهوات دنیا برسد؟ در بیابان كربلا كدام شهوات انسان تأمین مى‏شود؟ به هیچ وجه نمى‏توان این حادثه را به‏گونه‏اى تفسیر كرد كه‏این قیام براى دنیاخواهى، براى ریاست‏طلبى و براى قدرت‏طلبى بود. هیچ چیز جز این نبود كه براى احیاى دین جدش كشته شد.
   
البته ممكن است كسانى بگویند حسین (ع) اشتباه كرد. بعضى از متعصبین و ناصبى‏هاى منسوب به اسلام هستند كه مى‏گویند حق نبود كه حسین (ع) این كار را بكند. اما قبول دارند كه او این كار را براى احیاى دین انجام داد. این حادثه با همه ویژگى‏هایش یعنى ویژگى‏هایى كه در خط دادن به انسان، و در آموختن درس فداكارى به ایشان مؤثر است، قابل خطا نیست؛ و در این كه حجت بر مسلمانان تمام شده باشد و بدانند كه اگر شرایطى مثل شرایط زمان امام حسین (ع) پیش آمد، باید همان حركت را انجام دهند، قابل تفسیر غلط نیست. البته كسى این‏گونه شبهه نكند كه فلانى گفته‏است باید مردم حادثه عاشورا را تكرار كنند. مى‏گویم اگر آن شرایط پیش آمد، باید همان كار امام حسین (ع) را انجام دهیم. به هر حال، ویژگى امام حسین (ع) در این است كه این حركت او به هیچ وجه قابل تفسیر غلط نبود و چنین ابهامى در اطراف آن به وجود نمى‏آمد كه براى دنیاپرستى و ریاست‏طلبى این كار را كرده باشد. این است كه هر كس به این حادثه توجه كند، نور هدایت در دلش مى‏تابد و وجدانش بیدار مى‏شود، عواطف مذهبى او شكوفا مى‏شود و احساس مسئولیت در دلش پدید مى‏آید. آیا دینى كه سزاوار است شخصیتى مانند حسین (ع) با تمام بستگان و حتى با طفل شیرخواره‏اش‏ براى آن شهید شود، من و شما در برابر آن مسئولیت نداریم؟ آیا چنین چیزى ممكن است؟
این است كه «انَّ الْحُسَیْنَ ... مِصْباحُ الهُدى» این چراغى است برافروخته فراروى انسانیت تا روز قیامت، كه هر كس از هر جا به این چراغ نگاه كند راه را پیدا مى‏كند و كسى نمى‏تواند در آن ابهامى ایجاد كند.
  
این یك طرف قضیه است كه دیدیم مسلمانان از ابتدا، لااقل از اولین روزهاى شهادت امام حسین (ع) كه حركت توّابین شروع شد تا امروز، همه در بزرگداشت این قیام اهتمام داشته‏اند، در گریه كردن، در فداكارى كردن، در عشق بازى كردن با نام حسین (ع). یك ذره خاك كربلا را مى‏آورند و با چه قداستى احترام مى‏كنند. اگر روزى به بیمارى صعب العلاجى مبتلا شوند به اندازه دانه عدسى از آن تناول مى‏كنند تا شفا پیدا كنند. این یك سوى قضیه است.
  
طرف دیگر قضیه را هم توجه كنید. چقدر تلاش شد تا نام حسین (ع) از بین برود. آن‏ها چه دشمنى با حسین (ع) داشتند؟ نام حسین (ع) با زندگى آن‏ها چه مى‏كرد كه حاضر شدند انسان‏هایى را بكشند براى این كه دیگر مردم به زیارت امام حسین (ع) نروند؟ حاضر شدند آب بر قبر حسین (ع) ببندند تا آثارى از قبر حسین (ع) باقى نماند. روى قبر مطهر زراعت كنند، آن را شخم بزنند، بذر بپاشند كه معلوم نشود این جا كجا بوده است. چرا این گونه بوده است؟ از این دشمنى‏ها چه بهره‏اى نصیبشان مى‏شد؟ راه دور نرویم؛ هنوز در بین ما پیرمردها و پیرزن‏هایى هستند كه آغاز سلطنت آن نابكار را به یاد دارند كه عزادارى را ممنوع كرده بود.
   
وعّاظ حق نداشتند لباس روحانیت بپوشند. اجازه نمى‏دادند از جایى صداى مرثیه خوانى بلند شود و مجلسى به نام امام حسین (ع) تشكیل شود. بنده چهار- پنج ساله بودم و یادم هست كه شب از روضه خوان دعوت مى‏كردند، كت و شلوار مى‏پوشید، مى‏آمد داخل دالان منزل لباس خود را عوض مى‏كرد، عمامه مى‏گذاشت و مى‏آمد در زیرزمین خانه و آرام روضه مى‏خواند كه مبادا صداى روضه‏اش به‏كوچه برسد و مأموران دولتى او را تعقیب كنند. این چیزى است كه خودم به خاطر دارم.
  
مگر نام سید الشهداء (ع) چه مشكلى براى حكومت پهلوى داشت؟ چرا این قدر دشمنى مى‏كنند؟ چرا امروز هم به صورت مدرن با نام سیدالشهداء (ع) دشمنى مى‏كنند؟ این‏ها كه به‏
اصطلاح خودشان، خود را روشنفكر دینى مى‏دانند و بهتر است بگوییم بى‏دینان تاریك فكر! چون نه از دین بهره‏اى دارند و نه از فكر اثرى، این دشمنى كه این‏ها با نام حسین (ع) مى‏كنند چه دشمنى است؟ چه اصرارى دارند بر این‏كه شهادت امام حسین (ع) قضیه‏اى عادى و یا عكس العملى در برابر خشونت پیغمبر (ص) بوده؟! مى‏گویند پیغمبر (ص) در جنگ بدر با بنى امیه خشونت كرد، در این جا هم بنى امیه آتش جنگ را برافروختند و پسر پیامبر (ص) و یارانش را كشتند. این هم نتیجه آن خشونت بود! «1» بالاخره در جنگ، نان و حلوا پخش نمى‏كنند. در جنگ بدر، هم از مسلمان‏ها و هم از كفار كشته شدند؛ ولى از كفار بیش‏تر كشته شدند و خدا مسلمان‏ها را پیروز كرد. مى‏گویند چون در جنگ بدر پیغمبر (ص) با بنى امیه با خشونت برخورد كرد، فرزندان بنى امیه هم با اولاد او همان كار را كردند. این یك امر طبیعى و عكس العمل زندگى بوده است. پیغمبر (ص) مى‏بایست آنها را نمى‏كشت تا بچه‏هایشان هم بچه‏هاى او را نكشند! این چیز مهمى نیست! به اصطلاح این روشنفكران كسانى كه مى‏خواهند از عاشورا درس بگیرند باید این‏گونه درس بگیرند كه در برابر هیچ كس خشونت در پیش نگیرند تا با بچه‏هایشان خشونت نشود. آن‏ها مى‏گویند باید از عاشورا این گونه درس گرفت. در نظر این افراد باید جهاد، دفاع و امر به معروف و نهى از منكر تعطیل شود تا كسى به دیگرى كار نداشته باشد. یعنى خدا كه دستور داد «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِایْدیكُم وَ یُخْزِهِم وَ یَنْصُرْكُم عَلَیْهِم وَ یَشْفِ صُدُورَ قَومٍ مؤمِنین» «2»
   
 العیاذ باللَّه خدا بیجا كرد كه فرمود با مشركین بجنگید تا خدا آن‏ها را به دست شما عذاب كند! «یعذبهم اللَّه بایدیكم و یخزهم» رسوایشان كند، و «ینصركم علیهم» و شما را بر آن‏ها پیروز كند «و یشف صدور قوم مؤمنین» تا دل‏هاى مؤمنان شاد شود. این‏ها آیه قرآن است. باز نگویند خشونت طلب هستى، تئوریسین خشونت هستى.
  
آنچه خواندم آیه قرآن است. اما این روشنفكران مى‏گویند قرآن بى‏خود گفته است. نباید خشونت به خرج داد، پس خدا اشتباه كرده است! پیغمبر (ص) كه در جنگ بدر شركت كرد اشتباه كرد، و نتیجه اشتباه پیامبر (ص) این بود كه فرزندش را كشتند! اما یزیدیان تبرئه شدند.
  
آن‏ها گناهى نداشتند؛ كارشان عكس العملى طبیعى بیش نبود. وقتى پدرى را مى‏كشند، پسر مقتول هم مى‏آید پسر قاتل را مى‏كشد. این مى‏شود اسلام مدرن و قرائت جدید از اسلام! این مطالب در «روزنامه‏هاى كثیر الانتشار جمهورى اسلامى ایران» چاپ مى‏شود و به خورد جوان‏هاى معصوم ما داده مى‏شود، تا این جوان‏ها بعد از این، حسین (ع) را این گونه بشناسند، چرا این‏ها با حسین (ع) دشمنى مى‏كنند؟ جوابش روشن است: حسین (ع) چراغ هدایت است. او نمى‏گذارد فضا تاریك شود تا مردم به گمراهى بیفتند. او راه را روشن مى‏كند، وظیفه مردم را روشن مى‏كند كه چه باید بكنند، چگونه از دین خود حمایت كنند، نمى‏گذارد مردم به بهانه تساهل و تسامح، بى‏غیرت شوند. او مى‏گوید «هیهات منا الذله» با این مكتب چه كنند؟ او را تطمیع كنند؟ بگویند به تو پول مى‏دهیم؟ مگر حسین (ع) پول قبول كرد؟ مگر حسین (ع) ریاست پذیرفت؟ اگر بگویند تو را مى‏كشیم، خوب، خودش آماده شهادت شد، اطفالش را هم به كشتن داد. بالاتر از سیاهى كه رنگى نیست. اگر كسى پیرو حسین (ع) شد، نه از آن تطمیع‏ها اثر مى‏پذیرد، نه از این تهدیدها مى‏هراسد. حتماً به خاطر دارید كه در جریان نهضت، جوان‏ها سینه‏شان را باز مى‏كردند و به ارتشى‏هاى پهلوى مى‏گفتند بزن! از كشته شدن باك نداشتند و این رمز پیروزى بود. اگر كسى از مرگ نترسید پیروز است.
     
          مرگ اگر مرد است گو نزد من آى             تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ‏
             من ز او عمرى ستانم جاودان             او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ‏
  
یاران حسین (ع) شب عاشورا با مرگ عشق بازى مى‏كردند. پیرمردها تنویر و خضاب كردند. این مكتب قابل شكست نیست، مگر این كه آن را مخدوش و تحریف كنند.
بنابراین از یك طرف چرا مسلمان‏ها، آن‏ها كه شیر پاك خورده‏اند و آنان كه حلال زاده هستند، تا این اندازه به حسین (ع) علاقه دارند؟ و آن‏ها كه با نام حسین (ع) دشمنى مى‏كنند، چرا چنین مى‏كنند؟ علت این دشمنى روشن است، چون حسین (ع) چراغ هدایت است و نمى‏گذارد مردم گمراه شوند.
و السلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته‏
       
نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی.

پنج شنبه 9/9/1391 - 16:55
اهل بیت
           

عاشورا قبل از اسلام در زمان یهود
   
فیّومى در مصباح المنیر گوید: از رسول خدا (ص) روایت شده: «صُومُوا یَوْمَ عاشُوراءِ وَ خالِفُوا الْیَهُودَ صُومُوا قَبْلَهُ یَوْماً وَ بَعْدَهُ یَوْماً.»
  
سپس گوید:
  
معناى حدیث این است كه یك روز قبل از عاشورا و یك روز بعد از عاشورا را هم روزه بگیرید تا از شباهت به یهود كه فقط روز دهم را روزه مى‏گرفتند خارج شوید. «2»
  
پس معلوم مى‏شود روز عاشورا نزد یهود از روزهاى بزرگى بوده كه در آن، روزه مى‏گرفته‏اند.
   
در كتاب سنن دارمى از ابن عباس نقل شده كه او مى‏گفت:
    
رسول خدا (ص) هنگامى كه به مدینه آمد، دید كه یهودیان روز عاشورا را روزه مى‏گیرند. «3» آن حضرت سؤال كرد، كه چرا روزه مى‏گیرید؟ گفتند: زیرا این روزى است كه موسى بر فرعون غالب شد. پس رسول خدا (ص) به مسلمانان فرمود: شما به امت موسى (ع) اولى هستید پس شما هم روز عاشورا را روزه بگیرید. «4»
و همین روایت با مختصر تفاوتى در سنن ابن ماجه نیز نقل شده است. «1» در كتاب محلى از ابن حزم از عطاء نقل شده كه او مى‏گوید:
    
از ابن عباس شنیدم، مى‏گفت با یهودیان (در روزه روز عاشورا) مخالفت كنید هم نهم را روزه بگیرید و هم دهم را (تا معلوم باشد این روزه روزه آنان نیست). «2»
    
در كتاب صحیح بخارى و نیل الأوطار از أبو موسى نقل كرده‏اند: «إِنَّ یَوْمَ عاشُوراءِ تُعَظِّمُهُ الْیَهُودُ وَ تَتَّخِذُهُ عیداً، فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «صُومُوهُ أَنْتُمْ».» «3»
      
در جمهرة اللغة آمده: «وَ الْعاشُوراءُ قَدْ تَكَلَّمُوا بِهِ قَدیماً وَ كانَتِ الْیَهُودُ تَصُومُهُ فَقالَ النَّبِىُّ (ص):
  
 «نَحْنُ أَحَقُّ بِصَوْمِهِ».» «4»
    
در صحیح مسلم آمده:
   
 «كانَ أَهْلُ خَیْبَرٍ (یهودى بودند) یَصُومُونَ یَوْمَ عاشُوراء وَ یَتَّخِذُونَهُ عیداً وَ یَلْبَسُونَ نِساءَهُمْ فیهِ حُلِیَّهُمْ وَ شارَتَهُمْ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «فَصُومُوهُ أَنْتُمْ».» «5»
   
عاشورا در میان مسیحیان پیش از اسلام‏
 
در مصباح المنیر آمده:
   
 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صامَ عاشُوراءَ فَقیلَ لَهُ: إِنَّ الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ تُعَظِّمُهُ فَقالَ: «إِذا كانَ الْعامُ الْمُقْبِلُ صُمْنَا التَّاسِعَ».» «6»
  
ظاهراً مقصود حضرت این بوده كه روز نهم را به روز دهم مى‏افزاییم تا شبیه به كار یهود و نصارا نباشد.
   
از این نقل مصباح المنیر برمى‏آید، كه مسیحیان هم عاشورا را گرامى مى‏داشته‏اند.
  
اما در این مورد غیر از این مصدر تا كنون به مدرك دیگرى برنخورده‏ایم.
  
عاشورا در زمان جاهلیت و میان قریش‏
  
در سنن دارمى روایت شده كه رسول خدا (ص) فرمود:
 
این روز، روز عاشورا است و قریش این روز را در جاهلیت روزه مى‏گرفتند، پس هر كدام شما (مسلمین) دوست دارد، روزه بگیرد و هر كدام دوست دارد، روزه را ترك كند. «1»
   
 در كتاب موطأ مالك آمده: «إِنَّ عائِشَةَ قالَتْ: كانَ یَوْمُ عاشُوراءِ یَوْماً تَصُومُهُ قُرَیْشُ فِى الْجاهِلِیَّةِ وَ كانَ الرَّسُولُ (ص) یَصُومُهُ فِى الْجاهِلِیَّةِ ...» «2»
  
در صحیح بخارى نقل شده: «إِنَّ قُرَیْشاً كانَتْ تَصُومُ یَوْمَ عاشُوراءِ فِى الْجاهِلِیَّةِ ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّه (ص) بِصِیامِهِ حَتّى‏ فُرِضَ رَمَضانُ ...» «3»
  
در كتاب نیل الأوطار آمده: «إِنَ أَهْلَ الْجاهِلِیَّةِ كانُوا یَصُومُونَ یَوْمَ عاشُوراء وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) صامَهُ وَ الْمُسْلِمُونَ قَبْلَ أَنْ یُفْرَضَ رَمَضانُ.» «4»
  
عاشورا بعد از اسلام و قبل از وجوب روزه ماه رمضان‏
   
در صحیح بخارى از ابن عمر نقل شده: «صامَ النَّبِىُّ (ص) عاشُوراءَ وَ أَمَرَ بِصِیامِهِ فَلَمَّا فُرِضَ رَمَضانُ تَرَكَ.» «5»
   
و نیز در صحیح بخارى از عایشه نقل شده:
  
رسول خدا (ص) به روزه روز عاشورا امر كرد تا هنگامى كه روزه ماه رمضان واجب شد.
  
آن گاه فرمود: «هر كس مى‏خواهد، روز عاشورا را روزه بگیرد و هر كس مى‏خواهد افطار كند.» «6»
  
در كتاب جامع أحادیث الشیعه از كتاب من لایحضره الفقیه از امام باقر (ع) نقل شده:
  
محمد بن مسلم و زراره از آن حضرت از روزه روز عاشورا سؤال كردند، فرمود:
    
كانَ صَوْمُهُ قَبْلَ شَهْرِ رَمَضانَ فَلَمَّا نَزَلَ شَهْرُ رَمَضانَ تُرِكَ. «1»
   
روزه آن قبل از (تشریع روزه) ماه رمضان (معمول) بوده ولى پس از نزول روزه ماه رمضان ترك شده است.
   
عاشورا پس از وجوب روزه ماه رمضان‏
     
در روایات شیعه آمده:
 
وَ أَمَّا الصَّوْمُ الَّذى‏ یَكُونُ صاحِبُهُ فیهِ بِالْخِیارِ فَصَوْمُ یَوْمِ الْجُمُعَةِ- إِلى‏ أَنْ قالَ- وَ صَوْمُ یَوْمِ عاشُوراء فَكُلُّ ذلِكَ صاحِبُهُ بِالْخِیارِ إِنْ شاءَ صامَ وَ إِنْ شاءَ أَفْطَرَ. «2»
   
و نیز از امام باقر (ع) روایت شده:
    
إِنَّ عَلِیّاً (ع) قالَ: صُومُوا الْعاشُوراءَ التَّاسِعَ وَ الْعاشِرَ فَإِنَّهُ یُكَفِّرُ ذُنوبَ سَنَةٍ. «3»
 
و نیز از امام باقر (ع) روایت شده: «صِیامُ یَوْمِ عاشُوراءَ كَفَّارَةُ «4» سَنَةٍ» «5»
 
در كنز العمال روایت شده: «لَمَّا فُرِضَ صَوْمُ رَمَضانَ سُئِلَ النَّبِىُّ (ص) عَنْ صَوْمِ عاشُوراءَ، فَقالَ:
  
 «هُوَ یَوْمٌ مِنْ أَیَّامِ اللَّهِ تَعالى‏ فَمَنْ شاءَ صامَهُ وَ مَنْ شاءَ تَرَكَهُ». «6»
 
و نیز در همان كتاب: «عَنْ عَمَّارِ بْنِ یاسِرٍ قالَ: «أُمِرْنا بِصِیامِ عاشُوراء قَبْلَ أَنْ یَنْزِلَ رَمَضانُ فَلَمَّا نَزَلَ رَمَضانُ لَمْ‏نُؤْمَرْ بِهِ». «7»
  
و در همان كتاب: «عَنْ قَیْسِ بْنِ سَعْدٍ قالَ: «كُنَّا نَصُومُ عاشُوراءَ ... قَبْلَ أَنْ یَنْزِلَ عَلَیْنا صَوْمُ رَمَضانَ ... فَلَمَّا نَزَلَ لَمْ‏نُؤْمَرْ بِهِ وَ لَمْ نَنْهَ عَنْهُ وَ نَحْنُ نَفْعَلُ». «8»
       
روایات‏
   
مستفاد از این روایات و ده‏ها روایت دیگر كه در كتاب‏هاى حدیثى سنى و شیعه نقل شده، «1» این است كه عاشورا از زمان حضرت موسى (ع) تا بعثت رسول خدا (ص) و از بعثت تا هنگام وجوب روزه ماه رمضان و همچنین پس از آن مورد تعظیم و از ایام اللَّه بوده است و همواره با انجام روزه در آن، بزرگ داشته مى‏شده است.
در این جا این پرسش پیش مى‏آید، كه علت عظمت این روز و از ایام اللَّه بودن آن چیست؟
      
زیرا غالباً زمان‏ها به واسطه حوادث مهمى كه در آن‏ها اتفاق مى‏افتد، عظمت پیدا مى‏كنند؛ مانند روز میلاد رسول خدا (ص)، روز بعثت و روز وفات آن بزرگوار و روز تولد امیر مؤمنان (ع) و روز غدیر و روز شهادت آن گرامى.
در پاسخ این سؤال مطالبى در كتاب‏ها نقل شده و برخى از آن‏ها مورد خدشه قرار گرفته است. «2» اما گویا از یك نكته غفلت شده، كه علت عظمت این روز، حادثه كربلا باشد و بزرگداشت این روز از همان زمان حضرت موسى (ع) نیز به همین علت بوده و شاهد آن، روایتى است كه در پایان این مقال نقل خواهیم كرد و اگر همه حوادثى كه گفته شده در این روز اتفاق افتاده، مطابق با واقع باشد، باز از همه مهم‏تر و عظیم‏تر حادثه كربلاست.
  
روز عاشورا پس از واقعه كربلا
    
دشمنان اهل بیت و بنى امیه لعنةاللَّه علیهم پس از حادثه كربلا با سوء استفاده از روایات مربوط به روزه و بزرگداشت عاشورا مطلبى را عنوان و مطرح و تبلیغ كردند، كه با اساس دین و مكتب منافات داشت و آن، این كه چون در این روز امام حسین (ع) كشته شده و كشتن امام حسین (ع) و اهل بیت و یاران او- نعوذ باللَّه- كار بسیار خوب و مستحسنى بوده، پس این روز، روز با بركتى شده و به این خاطر باید این روز را روزه گرفت.
  
متأسفانه این مطلب صد در صد انحرافى، میان گروهى از مسلمانان ظاهرى نفوذ كرد كه در زیارت عاشوراى امام حسین (ع) آمده:
  
 «وَ هذا یَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ».
    
از این تاریخ است كه روزه روز عاشورا به دو عنوان مى‏توانست انجام شود:
   
1) به عنوان این كه از ایام اللَّه است، مانند این كه قبل از حادثه كربلا روز عاشورا را روزه مى‏گرفتند، یا به عنوان واجب و یا مستحب.
    
2) به عنوان این كه چون یزید امام حسین (ع) را ظاهراً از بین برده، باید روزه گرفت و از همین تاریخ است، كه امامان معصوم ما با روشنگرى و احیاناً نهى از روزه عاشورا و حتى با بیان این كه در روز عاشورا تا نزدیك غروب چیزى نخورید و نیاشامید؛ اما نزدیك غروب قدرى چیزى بخورید تا روزه اصطلاحى نباشد، با این فكر كفرآمیز كه ریشه در دشمنى با اهل بیت (ع) دارد، مبارزه و مخالفت كردند.
  
امام صادق (ع) به عبداللَّه بن سنان فرمود:
  
لا تَجْعَلْهُ صَوْماً كُمَّلًا وَلْیَكُنْ إِفْطارُكَ بَعْدَ صَلوةِ الْعَصْرِ بِساعَةٍ عَلى‏ شَرْبَةٍ مِنْ ماء. «1»
  
زراره از امام صادق و امام باقر (ع) نقل كرده كه به او فرمود: «لا تَصُمْ یَوْمَ عاشُوراء ....» «2»
 
جعفر بن عیسى‏ گوید:
  
سَأَلْتُ الرِّضا (ع) عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عاشُوراء وَ ما یَقُولُ النَّاسُ فیهِ فَقالَ (ع): «عَنْ صَوْمِ ابْنِ مَرْجانَةَ تَسْأَلُنى‏؟ ذلِكَ یَوْمٌ صامَهُ الأَدْعِیاءُ مِنْ آلِ زِیادٍ بِقَتْلِ الْحُسَیْنِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَوْمٌ تَشَأَّمَ بِهِ آلُ مُحمَّدٍ وَ یَتَشَأَّمُ بِهِ أَهْلُ الإِسْلامِ وَ الْیَومُ الْمُتَشَأَّمُ بِهِ الإِسْلامُ وَ أَهْلُهُ لایُصامُ فیهِ وَ لایُتَبَرَّكُ بِهِ ... وَ یَوْمُ عاشوراء قُتِلَ فیهِ الْحُسَیْنُ وَ تَبَرَّكَ بِهِ ابْنُ مَرْجانَةَ وَ تَشَأَّمَ بِهِ آلُ مُحمَّدٍ (ص) فَمَنْ صامَهُما أَوْ تَبَرَّكَ بِهِما، لَقَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَمْسُوخُ الْقَلْبِ وَ كانَ مَحْشَرُهُ مَعَ الَّذینَ سَنُّوا صَوْمَهُما وَ التَّبَرُّكَ بِهِما». «3»
  
امام صادق (ع) فرمود:
  
 «مَنْ صامَهُ كانَ حَظُّهُ مِنْ صِیامِ ذلِك الْیَوْمِ حَظُّ ابْنِ مَرْجانَةَ وَ آلِ زِیادٍ» قالَ الرَّاوى‏: قُلْتُ: وَ ما كانَ حَظُّهُمْ مِنْ ذلِك الْیَوْمِ؟ قالَ: «النَّارُ، أَعاذَنَا اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُ مِنَ النَّارِ». «4»
  
امام صادق (ع) فرمود:
  
أَمَّا أَنَّهُ صِیامُ یَوْمٍ ما نَزَلَ بِهِ كِتابٌ وَ لاجَرَتْ بِهِ سُنَّةٌ إِلَّا سُنَّةُ آلِ زِیادٍ بِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ (ع)». «1»
  
ظاهراً مقصود روزه، آن طور كه بنى أمیه مى‏گفتند، است و چند روایت دیگر نیز به همین مضمون در روایات باب صیام عاشورا در كتاب‏هاى حدیثى مانند جامع أحادیث الشیعة نقل شده است. «2»
بنابراین جمع بین این دو گروه روایت (یعنى روایاتى كه دلالت بر مطلوبیت صوم عاشورا و روایاتى كه دلالت بر عدم مطلوبیت آن دارد)، بسیار روشن است.
  
مرحوم مقدس اردبیلى در كتاب شرح ارشاد در شرح فتواى علامه حلى به استحباب روزه عاشورا، به شرط این كه به خاطر محزون بودن از شهادت امام حسین (ع) باشد فرموده است:
روایات در این مورد مختلف است، برخى دلالت بر استحباب دارد و مى‏گوید: روزه عاشورا كفاره گناه یك سال است و روزه تاسوعا و عاشورا كفاره گناه یك سال است و رسول خدا (ص) این روز را روزه گرفته است ... برخى دیگر از روایات دلالت بر كراهت بلكه حرمت دارد؛ مانند روایتى كه روزه این روز، سنت آل‏زیاد و روزه ابن‏مرجانه است ... براى جمع بین این دو گروه روایت، مى‏توان گفت، گروه دوم مربوط به روزه عاشورا به عنوان تبرك و شكر به خاطر شهادت امام حسین (ع) است، كه روزه به این منظور حرام است و اگر به این منظور هم نباشد، ممكن است، به خاطر این كه تشابه به سنت دشمنان اهل بیت (ع) است و روزه دار در این روز به آنان شباهت پیدا مى‏كند، مكروه باشد. كما این كه اتصاف به اوصاف یهود و نصارا مكروه است. اما این كه علامه حلى فرمود: «در صورتى كه به خاطر حزن باشد، مستحب است» مقصود این است كه هیچ شباهتى به كار بنى أمیه كه به خاطر سرور و شكر روزه مى‏گرفتند، نداشته باشد. «3»
    
صاحب جواهر هم در شرح قول محقق «یُسْتَحَبُّ صَوْمُ عاشُورا عَلى‏ وَجْهِ الْحُزْنِ» فرموده است: «لا أَنْ یَكُونَ عَلى‏ جِهَةِ التَّبَرُّكِ وَ الشُّكْرِ وَ بِذلِكَ جَمَعَ الشَّیْخانُ وَ غَیْرُهُما بَیْنَ الرِّوایاتِ الدَّالَّةِ عَلَى الْمَطْلُوبِیَّةِ وَ النُّصُوصِ الْمُتَضَمِّنَةِ لِلنَّهْىِ عَنْ صَوْمِهِ ....» «1»
   
مرحوم محدث قمى (ره) در ماده عشر سفینةالبحار مطلب شگفت‏آورى در این زمینه از یكى از علماى اهل تسنن (شیخ عبدالقادر جیلانى) نقل كرده است، كه خواندنى است.
   
چند یادآورى‏
   
متأسفانه موضوع عید دانستن روز عاشورا بعد از حادثه كربلا كه از شیطنت‏هاى بنى أمیه بود، در میان گروه‏هایى از مسلمانان نفوذ كرد و باقى ماند و گویا هنوز هم در برخى از بلاد برخى ممالك اسلامى این سنت سراسر بدعت و ضد ارزش برقرار است.
   
مرحوم كراجكى (ره) كه از علماى سده پنجم شیعه است، در رساله التعجب مى‏نویسد:
    
 «وَمِنْ‏عَجیبِ‏أَمْرِهِمْ دَعْواهُمْ‏مَحَبَّةَ أَهْلِ‏الْبَیْتِ (ع) مَعَ مایَفْعَلُونَ یَوْمَ‏الْمُصابِ بِالْحُسَیْنِ (ع) مِنَ الْمُواظَبَةِ عَلَى الْبِرِّ وَ الصَّدَقَةِ وَ الُمحافَظَةِ عَلَى الْبَذْلِ وَ النَّفَقَةِ وَ التَّبَرُّكِ بِشِراءِ مِلْحِ السَّنَةِ وَ التَّفاخُرِ بِالْمَلابِسِ الْمُنْتَخَبَةِ وَ الْمُظاهَرَةِ بِتَطَیُّبِ الأَبْدانِ ... مِنْ أَسْبابِ الأَفْراحِ وَالْمُسِرَّاتِ وَ اعْتِذارِهِمْ فى‏ ذلِكَ بِأَنَّهُ یَوْمٌ لَیْسَ كَالأَیَّامِ وَ أَنَّهُ مَخْصُوصٌ بِالْمَناقِبِ الْعِظامِ وَ یَدَّعُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تابَ فیهِ عَلى آدَمَ فَكَیْفَ وَجَبَ أَنْ یُقْضى‏ فیهِ حَقُّ آدَمَ فَیُتَّخَذُ عیداً وَ لَمْ یَجِبْ أَنْ یُقْضى حَقُّ سَیِّدِ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبیّین (ص) فى‏ مُصابِهِ بِسِبْطِهِ وَ وَلَدِهِ وَ رَیْحانَتِهِ وَ قُرَّةِ عَیْنِهِ وَ بِأَهْلِهِ الَّذینَ أُصیبُوا وَ حَریمِهِ الَّذینَ سُبُّوا وَ هُتِكُوا ....» «2»
 
* تهذیب الأحكام از شیخ طوسى از امام محمد باقر (ع):
  
 «لَزِقَتِ السَّفینَةُ یَوْمَ عاشُوراء عَلَى الْجُودى‏ فَأَمَرَ نُوحُ (ع) مَنْ مَعَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِنْسِ أَنْ یَصُومُوا ذلِكَ الْیَوْمَ».
   
 «وَ قالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): أَتَدْرُونَ ما هذَا الْیَوْمُ؟ هذَا الْیَوْمُ الَّذى‏ تابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فیهِ عَلى آدَمَ وَ حَوَّا (ع) وَ هذَا الْیَوْمُ الَّذى‏ فَلَقَ اللَّهُ فیهِ الْبَحْرَ لِبَنى‏ إسْرائیلَ فَأَغْرَقَ فِرْعَوْنَ وَ مَنْ مَعَهُ وَ هذَا الْیَوْمُ‏
الَّذى‏ غَلَبَ مُوسى‏ (ع) فِرْعَوْنَ وَ هذَا الْیَوْمُ الَّذى‏ وُلِدَ فیهِ إِبْراهیمُ (ع)، هذَا الْیَوْمُ الَّذى‏ تابَ اللَّهُ فیهِ عَلى‏ قَوْمِ یُونُسَ (ع) وَ هذَا الْیَوْمُ الَّذى‏ وُلِدَ فیهِ عیسَى بْنُ مَرْیَمَ (ع) وَ هذَا الْیَوْمُ الَّذى‏ یَقُومُ فیهِ الْقائِمُ (ع)». «1»
   
* دعائم الاسلام از قاضى نعمان مصرى:
   
 «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) أَنَّهُ قالَ: «اسْتَوَتِ السَّفینَةُ یَوْمَ عاشُوراء عَلَى الْجُودى‏ فَامَرَ نُوحُ (ع) مَنْ مَعَهُ مِنَ الإِنْسِ وَ الْجِنِّ بِصَوْمِهِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذى‏ تابَ اللَّهُ فیهِ عَلى‏ آدَمَ (ع) هُوَ الْیَوْمُ الَّذى‏ یَقُومُ فیهِ قائِمُنا أَهْلَ الْبَیْتِ (ع)».» «2»
  
شفاء الصدور از حاج میرزا أبو الفضل تهرانى:
   
شیخ صدوق از جبلّه مكیّه نقل كرده كه شنیدم از میثم تمار (رض) كه فرمود: واللَّه مى‏كشند این امت پسر پیغمبر خود را در محرم در روز دهم. و هر آینه اعداء حق سبحانه و تعالى این روز را روز بركت قرار دهند، و همانا این كار شدنى است و پیشى گرفته است در علم خداى تعالى و من مى‏دانم، آن را به عهدى كه از مولایم امیرالمؤمنین (ع) به من رسیده. تا آن جا كه جبلّه مى‏گوید: گفتم: چگونه مردم روز قتل حسین (ع) را روز بركت قرار دهند؟ پس میثم بگریست و فرمود: حدیثى وضع كنند، كه آن روزى است، كه خداى تعالى در آن توبه آدم را قبول كرد- با این كه خداى تعالى در ذیحجّه توبه آدم را قبول كرد- و گمان مى‏كنند كه آن روزى است كه خداى تعالى یونس را از شكم ماهى بیرون آورد- با این كه خداى تعالى یونس را در ذیقعده از شكم ماهى برآورد- و گمان مى‏كنند كه آن روزى است كه سفینه نوح بر جودى قرار گرفت- با این كه استواى سفینه در روز هجدهم ذیحجه بود- و گمان مى‏كنند كه آن روزى است كه خدا دریا را براى موسى بشكافت- با این كه این كار در ربیع الاول بود. «3»
در مجله الهادى كه سال‏هاى قبل از پیروزى انقلاب در قم منتشر مى‏شد. (شماره دوم سال هفتم) در مقاله‏اى پیرامون عاشورا و روزه یهود در این روز بحث شده است. نویسنده آن‏ مقاله معتقد است تمام روایاتى كه دلالت بر روزه گرفتن یهودى‏ها در عاشورا دارد، جعلى است و این قبیل روایات در جهت كار بنى أمیه بوده، كه موضوع كربلا و حادثه عاشورا را لوث كنند. وى مى‏نویسد:
  
 «فى‏ واقِعِنا الْحاضِرِ لانَجِدُ أَىُّ یَهُودِىٍّ یَصُومُ فِى الْعاشِرِ مِنْ مُحَرَّمٍ أَوْ یَعِدُّهُ عیداً وَ لَمْ‏یُوجَدْ فِى السِّجِلاتِ التَّاریخِیَّةِ ما یُشیرُ إِلى‏ أَنَّهُمْ صامُوا فِى الْعاشِرِ مِنْ مُحَرَّمٍ أَوْ عَدُوّهُ عیداً ... بَلِ الْیَهُودُ یَصُومُونَ یَوْمَ الْعاشِرِ مِنْ شَهْرِ تِشْرینٍ وَ هُوَ الشَّهْرُ الأَوَّلُ مِنْ سَنَتِهِمْ فى‏ تَقْویمِهِمْ وَ تاریخِهِمْ إِلّا أَنَّهُمْ لایُسَمُّونَهُ یَوْمَ عاشُورا بَلْ یَوْمَ أَوْ عیدَ كیپُور.» «1»
     
براى بررسى این مطالب لازم است، به مصادر معتبرى كه درباره روزه یهود بحث كرده‏اند، رجوع كنیم:
  
قاموس كتاب مقدس تألیف مستر هاكس آمریكایى:
    
روزه كفاره: روزه مهم سالیانه‏اى است كه با آرامى و استراحت و روزه در دهم ماه تشرین یعنى پنج روز قبل از عید خیمه‏ها نگاه داشته مى‏شد ... كه فعلًا این عید در دهه اول اكتبر واقع مى‏شود .... «2»
  
* دائرة المعارف فارسى از مصاحب:
  
عاشورا اصلًا نام روز دهم محرم نبوده است؛ بلكه روز دهم ماه تشرین بوده است، كه یهودیان از یهودیان عرب در آن روز، روزه كیپور مى‏گرفتند ....
      
تشرین نام یكى از ماه‏هاى تقویم یهود كه ماه اول سال عرفى و ماه هفتم سال دینى است و مطابق با قسمتى از سپتامبر و اكتبر فرنگى مى‏باشد ... جشن سال نو در روزهاى اول و دوم تشرین برگزار مى‏شود. یوم كیپور در روز دهم .... «3»
     
* التفهیم از ابوریحان بیرونى:
         
كبور چیست؟ «4» دهم روز است، از تشرین و زین جهت گاه گاه او را عاشورا خوانند. «5» فأما نام كبّور اندر زبان عبرى از كفاره گناهان است و این یك روز است، كه بر جهودان روزه‏ داشتن فریضه كرده آمد ... و اندازه این روز بیست و پنج ساعت است و ابتدا كنند روز نهم، پیش از آفتاب فرو شدن به نیم ساعت و تمام شود، چون آفتاب فرو شود، روز دهم و نیم ساعت بگذرد؛ آنگه روزه بگشایند. «1»
      
گنجینه‏اى از تلمود: در گنجینه‏اى از تلمود نیز راجع به روزه روز كیپور مفصل بحث شده است. «2»
       
الآثار الباقیه از ابوریحان بیرونى:
     
 «تَشْرینَ وَ هُوَ ثَلاثُونَ یَوْماً ... وَ فِى الْیَوْمِ الْعاشِرِ مِنْهُ صَوْمُ الْكَبُّورِ وَ یُدْعَى الْعاشُوراءُ وَ هُوَ الصَّوْمُ الْمَفْرُوضُ مِنْ بَیْنِ سائِرِ الصِّیامِ، فَإِنَّها نَوافِلُ وَ یُصامُ هذَا الْكَبُّورُ مِنْ قَبْلِ غُرُوبِ الشَّمْسِ مِنَ الْیَوْمِ التَّاسِعِ بِنِصْفِ ساعَةٍ إِلى‏ ما بَعْدِ غُرُوبِها فِى الْیَوْمِ الْعاشِرِ بِنِصْفِ ساعَةٍ تَمامٍ خَمْسَ وَ عِشْرینَ ساعَةً ... وَ صَوْمُهُ كَفارَةٌ لِكُلِّ ذَنْبٍ عَلى‏ وَجْهِ الْغَلَطِ وَ یَجِبُ عَلى‏ مَنْ لَمْ یَصِمْهُ مِنَ الْیَهُودِ الْقَتْلَ عِنْدَهُمْ وَ فیهِ یُصَلّى‏ خَمْسَ صَلَواتٍ وَ یَسْجُدُ فیها ....» «3»
     
* سِفْر لاویان تورات باب شانزدهم:
     
و این براى شما فریضه دائمى باشد، كه در روز دهم از ماه هفتم جان‏هاى خود را ذلیل سازید و هیچ كار مكنید ... زیرا كه در آن روز كفاره براى تطهیر شما كرده خواهد شد و از جمیع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهید شد .... «4»
       
ظاهر عبارات این كتاب‏ها مؤید همان مطلبى است كه در مقاله مجله الهادى آمده زیرا دهم تشرین با دهم محرم همیشه یك روز نیست. بله، ممكن است گاهى در یك روز هر دو واقع شوند، در صورتى كه ظاهر روایات و مطالبى كه قبلًا در این مقاله آوردیم، این است كه یهود همواره در دهم ماه محرم روزه مى‏گرفتند.
   
اما با این وصف نمى‏توان قضاوت قطعى كرد؛ زیرا خلاف واقع بودن آن همه روایت و گفتارهاى اهل لغت هم بعید به نظر مى‏رسد و شاید دو مطلبى كه در ذیل از دائرة المعارف‏ فارسى و از مرحوم علامه حاج میرزا ابو الحسن شعرانى نقل مى‏كنیم، بتواند این شبهه را دفع و یا دست كم ضعیف كند.
  
در دائرة المعارف فارسى آمده:
   
تقویم یهود به سبب قواعد گوناگونى كه براى تنظیم اعیاد دینى دارند، پیچیده است. سال دینى اول نیسان و سال عرفى از اول تشرین آغاز مى‏شود. «1»
 
علامه شعرانى (ره):
     
ابوریحان بیرونى و بعضى از مفسران كه اهل فن (نجوم) بودند، گویند: نسى‏ء آن بود كه هر سه سال یك بار یك ماه بر عدد ماه‏هاى سال مى‏افزودند و آن سال را سیزده ماه مى‏گرفتند تا ماه‏ها از فصل خود تغییر نكند و محرم كه آغاز سال است، منطبق با اول بهار باشد. تقریباً چنان كه اكنون رسم یهود است. در هر سه سال یك سال را سیزده ماه مى‏گیرند و ماه‏هاى آن‏ها كه قمرى است از محل خود در فصول شمسى تغییر نمى‏كند. عرب تقلید یهود مى‏كردند و بدین عمل قهراً ماه‏ها از جاى حقیقى خود تغییر مى‏كردند. نه آن كه عمداً حج را از ماهى به ماه دیگرى تغییر دهند، بلكه این نتیجه افزودن یك ماه است و گرنه خود آن‏ها همه ماهى را كه در آن حج مى‏كردند ذو الحجه مى‏نامیدند و در واقع ذو الحجه نبود و اختلاف راویان در آن است كه آیا آن ماه زائد را چه مى‏نامیدند؛ صفر یا محرم یا غیر آن؟ و آن چندان مهم نیست .... «2»
  
قال العلامة الشعرانى (ره) فى حاشیة الوافى:
   
إِعْلَمْ أَنَّ یَوْمَ عاشُورا كانَ یَوْمَ صَوْمِ الْیَهُودِ وَ لا یَزالُونَ یَصُومُونَ إِلَى الْآنِ وَ هُوَ الصَّوْمُ الْكَبیرِ «3» وَ وَقْتُهُ الْیَوْمُ الْعاشِرُ مِنَ الشَّهْرِ الْأَوَّلِ مِنَ السُّنَّةِ وَلِما قَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمَدینَةَ كانَ اوَّلَ سَنَةِ الْیَهُودِ مُطابَقاً لِأَوَّلِ الُمحَرَّمِ وَ كَذلِكَ بَعْدَهُ إلى‏ أَنْ حُرِّمَ النَّسى‏ءُ وَ تُرِكَ فِى الْاسْلامِ وَبَقِىَ عَلَیْهِ الْیَهُودُ إِلى‏ زَمانِنا هذا. فَتَخَلَّفَ اوَّلُ سَنَةِ الْمُسْلِمینَ عَنْ اوَّلِ سَنَتِهِمْ. وَافْتَرَقَ یَوْمُ عاشُورا عَنْ یَوْمِ صَوْمِهِمْ وَذلِكَ لِأَنَّهُمْ یَنْسَئُونَ إِلى‏ زَمانِنا فَیَجْعَلُونَ فى‏ كُلِّ ثَلاثَ سِنینَ سِنَةً واحِدَةً ثَلاثَةَ عَشَرَ أَشْهُراً، كَما كانَ یَفْعَلُهُ الْعَرَبُ فِى الْجاهِلِیَّةِ، فَصامَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَالْمُسْلِمُونَ یَوْمَ عاشُوراءَ، كَما كانُوا یَصُومُونَ وَ قالَ نَحْنُ أَوْلى‏ بِمُوسى‏ مِنْهُمْ إِلى‏ أَنْ نُسِخَ وُجُوبُ صَوْمِهِ بِصَوْمِ رَمَضانَ وَ بَقِىَ الْجَوازُ. وَ قالَ فِى الرَّوْضِ الْأَنْفِ: انَّهُمْ یَعْنِى الْعَرَبَ كانُوا یَنْقُلُونَهُ یَعْنى‏ أَوّلَ الُمحَرَّمِ عَلى‏ حَسَبِ الشُّهُورِ الشَّمْسِیَّةَ. «1»
  
یك حدیث بسیار جالب‏
  
و اما روایتى كه موجب شد، این مقاله را تنظیم كنم و قبلًا وعده نقل آن را دادم، در مجمع‏البحرین از طریحى و مستدرك سفینةالبحار از نمازى نقل شده‏است و مستفاد از آن این است، كه یوم‏اللَّه بودن عاشورا به خاطر وقوع حادثه بسیار عظیم شهادت سیدالشهداء (ع) در این روز است و این مطلب را خداى متعال به حضرت موسى (ع) فرموده است و بنابراین مى‏توان گفت، اگر روز عاشورا در میان یهود و دیگران كه پس از آن‏ها بوده‏اند، احترامى داشته، به جهت این بوده، كه حضرت موسى (ع) آنان را به این كار امر كرده و امر او به خاطر این بوده، كه از راه وحى، به عظمت این روز پى برده است و البته این حدیث، با وقوع حوادث مهم دیگر در این روز، منافات ندارد.
   
اینك متن روایت:
    
فى‏ حَدیثِ مُناجاةِ موسى‏ «2» وَقَدْ قالَ یا رَبِّ لِمَ فَضَّلْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ (ص) عَلى‏ سائِرِ الأُمَمِ؟ فَقالَ اللَّهُ تَعالى‏: فَضَّلْتُهُمْ لِعَشْرِ خِصالٍ. قالَ مُوسى‏: وَ ما تِلْك الْخِصالُ الَّتى‏ یَعْمَلُونَها؟ حَتّى‏ آمُرَ بَنى‏ إِسْرائیلَ یَعْمَلُونَها. «3»
   
قالَ اللَّهُ تَعالى‏: الصَّلوةُ وَ الزَّكوةُ وَ الصَّومُ «4» وَ الْحَجُّ وَ الْجِهادُ وَ الْجُمُعَةُ، «5» وَ الْجَماعَةُ وَ الْقُرآنُ وَ الْعِلْمُ، «6» وَ الْعاشُوراءُ.
   
قالَ مُوسى‏ (ع) یا رَبِّ وَ مَا الْعاشُوراءُ؟ قالَ: الْبُكاءُ وَ التَّباكى‏ «1» عَلى سِبْطِ مُحَمِّدٍ (ص) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزاءُ عَلى‏ مُصیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفى‏.
 
یا مُوسى‏ ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبیدى‏ فى‏ ذلِك الزَّمان بَكى‏ أَوْ تَباكى‏ و تَعَزّى‏ عَلى‏ وُلْدِ الْمُصْطَفى‏ إِلّا وَ كانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثابِتاً فیها. وَما مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مالِهِ فى‏ مَحَبَّةِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِ (ص) طَعاماً وَ غَیْرَ ذلِك دِرْهَماً أَوْ دیناراً إِلَّا وَ بارَكْتُ لَهُ فى‏ دارِ الدُّنْیا الدِّرْهَمَ بِسَبْعینَ دِرْهَماً وَ كانَ مُعافاً فِى الْجَنَّةِ وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ. «2»
  
وَ عِزَّتى‏ وَ جَلالى‏ ما مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سالَ دَمْعُ عَیْنَیْهِ فى‏ یَوْمِ عاشُوراءَ .... «3»
   
نویسنده: آیت الله رضا استادی.

پنج شنبه 9/9/1391 - 16:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته