هوا و فضا
کاوشگر استارداست ناسا که سال 2006 نخستین نمونههای حیرتانگیز از ذرات گرد و غبار مربوط به دنبالهدارها را با خود به زمین آورد، اکنون در کانون توجهات دانشمندان سراسر جهان قرار گرفته است. امید اصلی دانشمندان علوم فضایی بر این است تا با بررسی ساختاری این نمونههای ارزشمند پرده از رازهای بیشمار شکلگیری عالم و سن واقعی منظومه شمسی و کهکشان راه شیری بردارند.
در این میان ناسا معدود دانشگاهها و محققانی را برای این منظور برگزیده که با ارسال این نمونهها برای آنها در انتظار دریافت نتایج تحقیقات است.
دکتر فاطمه صداقتپور، محقق جوان علوم فضایی دانشگاه آرکانزاس از جمله این محققان است که در گفتگوی اختصاصی با «سیب» جنبههای مختلف ماموریت جدید خود را تشریح میکند.
درباره ماموریت کاری جدید خود صحبت کنید.
آژانس فضانوردی آمریکا از زمان انتقال نمونههایی از دنبالهدارها به زمین، حساب ویژهای روی آنها باز کرده و در ماههای اخیر به دنبال دریافت پیشنهادهای علمی و تحقیقاتی در قالب مختلف از جمله پایاننامههای تحقیقاتی برای کار روی آنها بوده است. در این مدت دانشمندان ناسا پیشنهادهای ارائه شده را با دقت مورد بررسی قرار داده و کاربردیترین آنها را انتخاب کردهاند که خوشبختانه ایده ارائه شده از سوی من یکی از این طرحهای پذیرفته شده بوده است.
این نمونهها در چه حد و اندازهای هستند؟
نمونههایی که ناسا در اختیار من و دانشگاه آرکانزاس قرار داده، بسیار ناچیز است. البته نباید فراموش کرد که کلا نمونهبرداری از دنباله دار فضایی در جریان ماموریت استارداست نیز بسیار کم بوده است و ناگفته نماند این مساله به محدودیتهای موجود در نمونهبرداریها بازمیگردد. من هماکنون گرنتی از ناسا گرفتهام که طی آن باید روی این نمونهها کار کنم.
طرح پیشنهادی شما برای بررسی این نمونهها چه بوده است؟
من بر اساس تحقیقاتی که داشتهام، نوعی تکنیک گرما دادن به ذرات معدنی را برای بررسی دقیق این نمونهها به ناسا پیشنهاد کردهام که تقریبا میتوان آن را شامل 2 بخش دانست. در بخش اول کار براساس این اصل صورت میگیرد که برخی مواد معدنی در ازای قرار گرفتن در مجاورت منابع ویژه حرارتی و گرمایشی، انرژیهای درونی خود را به صورت نور تابشی منتشر میکنند.
این اندازهگیریها چه نکاتی به همراه دارند؟
با استفاده از تکنیکهای مختلف اندازهگیری نور تابش شده از این مواد، میتوان حدسهای گوناگونی زد. مثلا میتوان به این موضوع پرداخت که سن این نمونهها چقدر است و از آن گذشته چه مدت است که تحت تابش پرتوهای کیهانی قرار داشتهاند.
و اما بخش دوم کار شما؟
در ادامه از تکنیک دیگری موسوم به فرآیند القایی استفاده میشود. در این بخش و پس از گرما دادن به نمونهها و بررسی نور تابشی منتشر شده، آنها را در معرض تابش پرتوهای خاصی قرار میدهند. این مجاورت بسیار کوتاه است و شاید بیشتر از 3 دقیقه به طول نینجامد. در کل باید بگویم این تکنیکها تا حدودی پیچیده بوده اما با استفاده تلفیقی از آنها میتوان به بسیاری از پرسشهای بیپاسخ درباره عمر منظومه شمسی دست یافت.
گفتید عمر منظومه شمسی. درباره هدف اصلی از انجام تحقیقاتی از این دست صحبت کنید. آیا ناسا استراتژی خاصی را دنبال میکند؟
بله، دانشمندان ناسا از دهههای گذشته به دنبال یافتن پاسخ روشنی برای این موضوع بودهاند که عمر حقیقی منظومه شمسی چقدر است؟ از آن گذشته آنها در نظر دارند متوجه شوند عمر دقیق دنبالهدارهای مختلفی که در منظومه شمسی در حال عبور هستند چقدر است؟ اینها پرسشهای جذابی است که دانشمندان را بیش از پیش برای انجام تحقیقاتی از این دست، حتی به رغم پرهزینهبودن تحریک میکند.
خود شما در این تحقیقات بیشتر به دنبال چه نکته جالب توجهی هستید؟
برای من این نکته بسیار اهمیت دارد که آنچه ناسا از من میخواهد را بدرستی انجام دهم. من در این بررسی بیشتر به دنبال آن هستم که کریستالهای موجود در این نمونهها از چه نوع بوده و از آن مهمتر دچار چه تغییراتی شدهاند. همچنین یافتن پاسخی قانعکننده برای این پرسش نیز بسیار مهم است که آیا این نمونهها پیش از شکلگیری منظومه شمسی نیز وجود داشتهاند یا نه؟
کمی درباره سایر پروژههای تحقیقاتی خود صحبت کنید.
من اصولا کار روی نمونه دنبالهدارها را بسیار دوست دارم چون معتقدم میتوان از دل آنها پاسخ بسیاری از پرسشهای بدون پاسخ عالم را پیدا کرد. حدود 20 سال پیش گروهی از محققان فرانسوی که راهی قطب جنوب شده بودند به جمعآوری نمونه شهابسنگهایی پرداخته بودند که در محیطهای آزمایشگاهی ابعاد آنها بالغ بر 100 تا 200 میکرون برآورد شده بود. آنها این نمونهها را ذوب کردند و پس از فیلتر کردن آنها تحقیقات گستردهای را درخصوص مشخص شدن این که زمینی هستند یا نه آغاز نمودند. به سبب حساسیت بسیار بالایی که درخصوص نمونههای ارسالی ناسا وجود دارد، از آنها خواستم بخشی از نمونههای خود را در اختیار من قرار دهند تا پیش از آغاز کار اصلی روی نمونههای ماموریت استارداست، تحقیقاتی را روی آنها انجام دهم.
آیا در گوشه و کنار دنیا کارهای مشابهی در حال انجام است؟
بله، من متوجه شدهام ناسا نمونههایی از این ماموریت را به حدود 10 تا 15 دانشگاه در سراسر دنیا داده است که البته دانشگاه آرکانزاس یکی از آنها بوده است. در حقیقت ناسا در نظر دارد با استفاده از تکنیکهای گوناگون پرده از راز این دنبالهدارها بردارد. با این حال باید بگویم ما نخستین گروه در دنیا هستیم که با استفاده از این تکنیک خاص روی نمونههای ارسالی ناسا کار میکنیم. جالب این است که عمدتا از تکنیکی که ما در این بررسی استفاده میکنیم برای بررسی و تخمین دقیق عمر اشیای قدیمی و عتیقه استفاده میشود.
کمی هم درباره جزییات این گرنت صحبت کنید.
من این گرنت را به صورت اشتراکی به همراه یکی دیگر از محققان دانشگاه آرکانزاس دریافت کردهام. این گرنت 3 ساله بوده و ارزشی معادل 421 هزار و 91 دلار دارد.
فاطمه صداقتپور در یک نگاه
دکتر فاطمه صداقتپور، محقق ایرانی مرکز علوم سیارهای و فضایی دانشگاه آرکانزاس است که برای ادامه تحصیلات خود راهی دانشگاه آرکانزاس آمریکا شده است. وی عمده تحقیقات خود را معطوف بررسی نمونههای مختلف دنبالهدارها و شهابسنگها کرده است
يکشنبه 27/4/1389 - 13:25
آموزش و تحقيقات
حدود 4 میلیارد سال پیش سطح زمین پوشیده از مواد مذاب بود و امکان تشکیل حیات روی کره زمین وجود نداشت. پس از مدتی سطح سیاره زمین سرد شد و پوستهای سنگی آن را فرا گرفت. بدون شک یکی از اساسیترین سوالاتی که همیشه ذهن ما انسانها را مشغول کرده، چگونگی به وجود آمدن حیات است. به همین دلیل هر قومی داستان و افسانهای را برای پیدایش حیات به هم بافته است که همین داستان و افسانه سرچشمه باور و ایمان مردم آن قوم شده است. با این حال ذهنهای کنجکاو بسیاری هستند که همچنان به دنبال یافتن دلایل دیگری برای یافتن مبدا ورود حیات در این کره خاکیاند، بهگونهای که همچنان به عقیده بسیاری از نظریهپردازان، دانش بررسی پیدایش اولیه حیات با آنکه قدمتی به درازای تاریخ دارد هنوز در ابتداییترین مراحل است. مروری بر نظریههای پیدایش حیات از آن موضوعاتی است که همیشه برای ذهنهای جستجوگر جذاب خواهد بود، گرچه روند تکامل ادامه مییابد و دانشمندان نیز با شواهد تازهتری از ابتداییترین عناصر حیات روبهرو میشوند.
فراموش نکنیم دنیای علم برای کشف تازهها هر اندازه بزرگ باشد دنیای ما از آن پهناورتر است...
در رابطه با پیدایش حیات اولیه امروزه سه نظریه وجود دارد که یکی میگوید حیات در جو آغاز شده است، دیگری میگوید در اعماق اقیانوسها و سومی میگوید حیات اولیه از فضا آمده است.
نظریه اول میگوید بافتهای اصلی حیات در انتهای بالای اتمسفر شکل گرفته که متشکل از گازهای غیرارگانیک بوده است. وضعیت بد هوایی (طوفان، برق و...) و فعالیتهای آتشفشانی و تشعشعات خورشیدی، گازهایی مانند متان، هیدروژن و آمونیاک را به مولکولهای ارگانیکی (آلی) تبدیل کرده و بافتهای آن را پایهگذاری کرده است.
نظریه دوم که محل تولد حیات اولیه را در جایی در چشمههای اعماق آب میداند میگوید ماده ارگانیکی اولیه در محیطی غنی از لحاظ غذایی، چند کیلومتر زیر سطح آب آغاز شده است. در زیر چشمههای آبی ستونهای آبی قویای وجود داشته که با فشار بیرون میزده و مواد معدنی را با خود بیرون میآورده و گرمای لازم را برای ایجاد حیات ایجاد میکرد.
نظریه سوم هم میگوید حیات اولیه در فضا شکل گرفته است، یعنی بافتهای اصلی حیات در زمین پیدا و آغاز نشده، بلکه از فضای دوردست آمده. ماده ارگانیک که روی خاکستر (یا غبار) بین سیارات نشسته بوده به اتمسفر وارد شده و به زمین افتاده است یا شاید ستارهای از ستارههای دنبالهدار ماده ارگانیسمی اولیه را از فضا با خود به زمین رسانده باشد.
در همه این حالات البته شرایط اولیه سیاره زمین از نظر محیط اقیانوس، دما، فعالیتهای زیرشناختی و ترکیبات جو عامل اصلی تحول و تکامل این میکروارگانیسمهایی بودند که بر زمین شکل گرفتند.
از ارسطو تا قرن بیستم
فرضیهای با عنوان پیدایش خودبهخودی حیات در یونان باستان و توسط ارسطو رواج یافت که معتقد به پیدایش دفعی یا خلقالساعه حیات است، یعنی میگوید موجودات زنده میتوانند به صورت یکباره از محیط غیرزنده نشات بگیرند که در میان ملل اروپایی تا اواخر قرن 18 نه تنها در میان عوام بلکه در میان دانشمندان نیز این نظریه اکثریت قاطع را داشت.
فرضیه ازلی بودن حیات هم به صورت همزمان از پاستور، دانشمند فرانسوی و ورنادسکی، دانشمند میکروبیولوژیست روسی در اواخر قرن 19 ارائه شده و علت روی آوردن به این دیدگاه رد فرضیه قبلی است. نتیجه طبیعی این نگرش درباره جانداران آن است که باید پذیرفت جانداران یا حیات همیشه وجود داشته و به عبارت دیگر نقطه پدید آمدن ندارد. مفهوم واضحتر این دیدگاه آن است: حیات پدیدهای نیست که نقطه مشخصی برای شروع داشته باشد، بلکه پدیدهای است که از نظر زمانی بیآغاز یا ازلی است.
در دیدگاه انتقالی کیهانی نیز توجه روی اجسام فضایی است که وارد جو زمین میشوند. در اواخر قرن 19 متخصصان فیزیک به مساله ورود ذرات یونیزه از فضای کیهانی به طرف اتمسفر زمین پی بردند. برخی از آنها این احتمال را مطرح کردند که ممکن است تخم و جوانه جانداران به دلیل اخذ حالت یونیزاسیون و همانند ذرات یونیزه به طرف کره زمین هدایت شده باشد.
فرضیه پیدایش تدریجی حیات هم که توسط عدهای از زیستشناسان از حدود 80 سال پیش مطرح شده است، میگوید موجودات زنده به صورت یکباره از محیط منشا نگرفتهاند، بلکه پیدایش حیات در طی مراحل متعدد صورت گرفته است. یعنی میگوید برای ظهور حیات، تنها پیدایش آرایش مطلوب در عناصر کافی نبوده است، در نتیجه منشا مادی دارد. به بیان دیگر انرژی لازم یا صورتهای مختلف انرژی برای برهم زدن آرایش ماده غیرزنده و ایجاد آرایش مقتضی برای ظهور حیات در روی زمین فراهم بوده است.
آغاز کائنات با یک انفجار بزرگ
بیگبنگ یا انفجار بزرگ یکی از نظریههایی است که در ارتباط با پیدایش کائنات حدود 4 دهه پیش ارائه شد. این نظریه، آغاز کائنات را از فضا و زمان صفر میداند، زیرا آن هنگام هنوز فضا و زمان آغاز نشده بود. تصور کنید تمام کائنات در یک نقطه کوچک چگال جای داشت و در یک لحظه این فضا و زمان آغاز میشود، یعنی اینکه یک انفجار بزرگ که حاصل گرانش شدید ناشی از فشردگی بوده، شروع شد.
این واقعه بین 13 تا 15 میلیارد سال پیش رخ داده است. در حقیقت این حادثه از آن نقطه صفر شروع میشود. قابل ذکر است با وجود چنین فشردگیای طبیعتا دمای بسیار زیادی در لحظه کمی قبل از انفجار بزرگ حاکم بوده است. هنگامی که فضا و زمان شروع به بزرگ و باز شدن کرد، دما مدام رو به کاهش بوده، به طوری که تخمین زده میشود وقتی فقط یک ثانیه از تشکیل کائنات میگذشته است 10 میلیارد کلوین نزول دما داشتهایم.
انبساط جهان به قدری شدید رخ داده است که از اندازه کوچکتر از یک هسته اتم در یک لحظه به اندازه کره زمین بزرگ میشده، یعنی انبساط و تورم بعد از بیگبنگ شروع شده بود، اما هنوز کهکشانها به وجود نیامده بودند. نور آغاز کائنات بود، سپس ماده ایجاد شد و شاید بعد از 2 میلیارد سال از انفجار بزرگ، کهکشانها شکل گرفتند و خورشید ما یکی از ذرات کوچک آنهاست.
حیات، نشات گرفته از مولکولهای غیرزنده
برخی نظریههای علمی بیانگر آن است که در نخستین مراحل پیدایش حیات ملکولهای غیرزنده طی واکنشهایی شیمیایی با هم تعداد زیادی ملکولهای آلی ساده را تشکیل دادند و این ملکولهای ساده با استفاده از انرژیهای محرک (از قبیل انرژی خورشید، گرمای حاصل از فعالیتهای آتشفشانی و رعد و برق) ملکولهای پیچیدهتری را به وجود آوردند. این ملکولهای پیچیده واحدهای سازنده اولین سلولها را تشکیل دادند و این فرضیه که بسیاری از واحدهای آلی سازنده حیات نخستین بار از ملکولهای غیرزنده تشکیل شدهاند بارها مورد آزمایش قرار گرفت و از لحاظ علمی تایید شد. بر این اساس دو مدل شناختهشده توسط دانشمندان ارائه شده است. یکی مدل سوپ بنیادین است که در دهه 1920 ارائه شد و دانشمندان اظهار داشتند در اقیانوسهای اولیه زمین یکباره مقدار زیادی مواد آلی پدید آمدند که این نظریه به مدل سوپ بنیادین مشهور است. تصور دانشمندان مدافع این مدل بر این است که در آن هنگام اقیانوسهای زمین مملو از ملکولهای آلی مختلف بودند که این ملکولها در اثر انرژی حاصل از تابش خورشید در انفجارهای آتشفشانی و رعد و برق پدید آمده بودند. پس از آن گروهی از دانشمندان اعلام کردند در جو اولیه زمین اکسیژن وجود نداشته است، و در عوض غنی از نیتروژن، هیدروژن و گازهای دارای هیدروژن مانند بخار آب و آمونیاک و متان بوده است. در آن زمان انرژی خورشید یا انرژی الکتریکی حاصل از رعد و برق این ملکولها را به سطوح انرژی بالاتر (ملکولهای برانگیخته) انتفال دادهاند. البته این مدل بعدها به دلایل علمی مردود اعلام شد.
بعد از مردود شناخته شدن این نظریه، دانشمندان مدلی دیگر به نام مدل حباب را پیشنهاد کردند که بر اساس آن فرآیندهای کلیدی که مواد شیمیایی مورد نیاز برای حیات را به وجود آوردند درون حبابهای سطح اقیانوسها انجام شده است. در این مدل هم این حبابها به سطح اقیانوسها میآمدند و پس از ترکیدن، ملکولهای آلی ساده آزاد میکردند. ملکولهای آلی ساده ضمن انتقال توسط باد و حرکت به سمت بالا در معرض اشعه ماورای بنفش نور خورشید و رعد و برق قرار میگرفتهاند و در نتیجه نیروی لازم برای واکنشهای بعدی برایشان فراهم میشد. باران بسیاری از این ملکولهای آلی را که بتازگی تشکیل شده بودند به درون اقیانوس میبرد و چرخه دیگری را شروع میکردند.
دنیای کربنی
در فرآیند تشکیل حیات، بیشک آب مهمترین عنصر در شکلگیری آن بوده است. آب حلال بسیار خوبی به شمار میآید و دیگر عناصر را در خود حل میکند. مواد آلی پیش از پیدایش نخستین گونه حاوی کربن و نیتروژن با ساختمانی حلقهای چون پورینها و پایریمیدیتها بودند. ساختارهای ابتدایی حیات گمان میرود زمانی در جایی پرآب شکل گرفته باشند.
به مرور در اثر واکنش مواد آلی مرکب مجموعهای از عناصر در کنار یکدیگر قرار گرفتند و ساختمان کوچکی را تشکیل دادند که اساس حیات در زمین شده است. اما این ساختمان بدون عنصر کربنC براستی دوام نمییافت و شاید هیچگاه تشکیل نمیشد. فراوانترین عنصر جهان هیدروژن نیز در این فرآیند عامل بسیار مهمی بوده است. مجموعا عناصر آب، هیدروژن، اکسیژن و کربن، 4عنصر اساسی در شکلگیری حیات محسوب میشوند. اتم کربن که در این مجموعه ویژگی بسیار مهمی دارد با چهار پیوند میتواند به اتم متصل شود. از ترکیب عناصر مختلف با کربن است که مواد آلی ساخته میشوند. کربن توانایی این را دارد که عناصر مختلف را کنار هم قرار دهد.
ترکیبات بسیاری میتوانند از اتم کربن به وجود آیند. همانطور که اشاره شد، اسیدهای آمینه از همین ترکیبهای کربنی شکل میگیرند و اگر کربن را از این مجموعهها حذف کنیم پایداری از میان میرود. بدون پروتئینها نه شکلگیری حیات و نه ادامه آن امکانپذیر خواهد بود. پروتئینها و لیپیدها در واقع اجزای اصلی سازنده غشای سلولند. تمام اینها از مجموعه اتمهای کربن گرد هم آمدهاند و حتی چربیها نیز ساختاری کربنی دارند. لیپیدها از ترکیب اسیدهای چرب ساخته میشوند. ترکیب لیپیدها همان ترکیبی است که هیدراتهای کربن دارا هستند. در واقع بر اساس این نظریه ملکولهای آلی اجزای اصلی سازنده حیات هستند و موادی نظیر اسیدهای آمینه سازنده پروتئینها منشا اصلی حیات در زمین هستند.
حیات، بدون آنزیمها غیرممکن بود
مبنای علمی پیدایش نظریه تکامل در محیط آزمایشگاه انجام گرفته است، چرا که اولین حیات احتمالا نزدیک به 4 میلیارد سال پیش رخ داده و موجب به وجود آمدن ملکولهایی شده است، اما متاسفانه تنها فسیلهای مربوط به ملکولهایی که در 5/2میلیارد سال قبل وجود داشتند یافت شده است.
نتایج مطالعات آزمایشگاهی حاکی از این است که از اتحاد اسیدهای آمینه با یکدیگر، پلیپتیدها و ماکرو ملکولهایی شبیه پروتئین شکل گرفتند. تولید پروتئین اهمیت فراوانی داشت، چراکه بعضی از پروتئینها به همراه بعضی فلزات توانستند فعل و انفعالات شیمیایی را سرعت بخشند، زیرا دارای خاصیت کاتالیزوری بودند. امروزه میدانیم یکی از مهمترین خصوصیات آنزیمها خاصیت کاتالیزوری آنهاست و این یکی از بارزترین نشانههای موجودات زنده است. مواد پیچیده از متحد شدن پورینها و پایریمیدینها به همراه قند و فسفات به دست آمدند. این مواد که نوکلئوتیدها نام گرفتهاند، توانستند با یکدیگر ملکولهای درازی به شکل زنجیر را تشکیل دهند. در پی این فرآیندها اسیدهای نوکلئیک، اسیدهای نوکلئیک بیشتر و پروتئینهای خاصی را ایجاد کردند. حیات در واقع از ابتدای همین مرحله آغاز شده است.
حتی دانشمندان در پژوهشی تازه دریافتند انجام تمام واکنشهای بیولوژیک در میان سلولهای انسانی بستگی به وجود آنزیمهای مخصوص آنها دارد که نقش میانجی برای انجام چنین واکنشهایی را ایفا میکنند. در واقع قدرت آنزیمها به عنوان کاتالیزور باعث میشود که واکنشهای بیولوژیکی انجام شوند.
جالب است بدانید بر این اساس محققان دریافتهاند که بدون وجود یک آنزیم خاص، یک انتقال بیولوژیک که انجام آن در ایجاد عناصر سازندهDNA وRNA کاملا ضروری است، 78 میلیون سال طول میکشد. حتی واکنشهای دیگر هم که به کمک آنزیمها ظرف تنها چند میلیثانیه صورت میگیرد در نبود آنها طبق محاسبات، نیمه عمری حدود 2 میلیارد و 3 میلیون سال یعنی معادل نصف عمر زمین خواهد یافت. کما اینکه وقتی در فرآیند تولید هموگلوبین و کلروفیل از آنزیم استفاده شود، تولید آنها در سلول به سرعت انجام میگیرد، در حالی که در مقایسه با شرایطی که در آنزیم برای انجام این واکنش وجود ندارد، زمان مورد نیاز مثل مقایسه قطر یک سلول باکتری در مقابل فاصله بین زمین تا خورشید است.
به نظر میرسد روند تکامل همچنان ادامه دارد. همان گونه که شرایط اولیه روی این کره خاکی از محیط اقیانوس، دما و ترکیبات موجود در جو نطفه اولیه حیات را تشکیل دادند و موجودات کربنی که در واقع هر موجود زندهای را تشکیل میدهند پا به چرخه زندگی گذاشتند، بسیاری بر این عقیدهاند که در ادامه نگرشهای تازهای نیز در ارتباط با چگونگی و محل شکلگیری مولکولهای آتی به وجود خواهد آمد و چرخه تکامل ادامه خواهد یافت.
يکشنبه 27/4/1389 - 13:23
کامپیوتر و اینترنت
آیا تا به حال نامMRI را شنیدهاید؟ MRI یک روش تصویربرداری برای عکس گرفتن از بافت نرم مانند مغز و سایر ارگانها برای پیدا کردن تومورها و سایر اختلالات به کار میرود. این دستگاهها از آهنربا و امواج رادیویی کمانرژی برای ساخت تصویر از اتمهای پرانرژی هیدروژن در آب بدن و مولکولهای چربی استفاده میکنند. MRI مخفف کلمه لاتین به معنی تصویربرداری با تشدید مغناطیسی است. در ابتدا این وسیله به نام تصویربرداری با تشدید مغناطیسی اتمی خوانده میشد، بعدها معلوم شد بیشتر مردم از واژه اتمی میترسند و زیر بار این روش تشخیصی نمیروند. واژه اتمی در نظر بیشتر مردم، سرطان و مرگ را تداعی میکند، به همین سبب این واژه از روی نام این دستگاه حذف شد.
بسیاری از ما از نام تشعشع هراسانیم و هنوز نمیدانیم بسیاری از انواع تشعشعها بیخطرند. اگر کارشناسان وضع هوا از امواج برجهای هواشناسی بیش از توفان و گردبادهای سهمگین میترسیدند، رادارهای هواشناسی هیچگاه ساخته نمیشد. مقدار اشعه این رادارها حتی از اشعهای که روزانه از خورشید گرفته میشود نیز کمتر است. تجارت تلفن همراه نیز همواره درگیر مسائل مربوط به تاثیر مخرب امواج تلفن همراه روی مغز بوده است.
در فاصله سالهای 1960 و 1970 بیشتر مردم نگران تاثیر فرهای مایکروویو بودند. در ابتدا رستورانها تنها مشتری دستگاههای مایکروویو بودند. مردم عادی دوست نداشتند غذای خانگی خود را با اشعه مایکروویو گرم کنند. آنها متوجه این مساله نبودند که انسان از آغاز کشف آتش در حال گرم کردن غذا با فرم دیگری از اشعه بوده است.
به طور کلی تشعشع یک نوع انرژی است. این انرژی به صورت امواج یا ذرات کوچکتر از اتم منتشر میشود. طیف الکترومغناطیسی شامل امواج رادیویی، مایکروویو، اشعه مادون قرمز، نور معمولی، اشعه ماورای بنفش، اشعهX و اشعه گاماست. به کمک اشعه مادون قرمز، تکتیراندازها و جاسوسها قادرند در شب نیز دید داشته باشند. هر چیزی که گرما داشته باشد، از خود نور مادون قرمز ساطع میکند. این نور توسط دوربینهای مادون قرمز تشخیص داده میشود. اشعههای پرانرژیUV ، اشعهX و اشعههای آلفا، بتا و گاما از بقیه خطرناکترند.
مایکروویوها نوعی از امواج کمانرژی هستند. این نوع از اشعه، با به لرزش درآوردن مولکولهای آب موجود در غذا، گرما تولید میکند و موجب پخته شدن غذا میشود. این یک راه موثر برای گرمکردن غذاست؛ زیرا گرما در داخل خود غذا، تولید میشود. در اجاق گاز، شعله گاز یا الکتریسیته موجب تولید اشعه مادون قرمز میشود که انرژی گرمایی را به قابلمه منتقل میکند و از آن طریق به سطح خارجی غذا منتقل میشود. نتیجه نهایی در هر دو حالت یکسان است. تشعشع باعث تولید گرما میشود و گرما پیوندهای شیمیایی غذا را میشکند؛ فرآیندی که ما آن را طبخ مینامیم. فرق فرهای مایکروویو در این است که این فرآیند در آنها سریعتر انجام میشود. مطالعات علمی نشان دادهاند، فرهای مایکروویو در ایجاد سرطان نقشی ندارند. امروزه بیشتر مردم براحتی از فرهای مایکروویو استفاده میکنند و ترس آنها ریخته است.
خطوط انتقالدهنده نیروی الکترومغناطیس نیز مورد نگرانی بسیاری از افراد قرار گرفته است. در ابتدا تصور میشد افرادی که نزدیک این خطوط زندگی میکنند، ممکن است به بیماری لوسمی (یک بیماری خونی) دچار شوند؛ اما هیچ مکانیسم شناختهشدهای برای این که این نوع از اشعه بتواند بهDNA آسیب برساند، وجود ندارد.
آسیبDNA منشأ ایجاد سرطان است. در سال 1996 پس از 3 سال مطالعه عنوان شد که رابطهای بین سرطان و خطوط انتقال نیرو وجود ندارد. در سالهای 1997 و 1999 نیز دو مطالعه دیگر این ادعا را تایید کردند.
چرا بیشتر مردم از اشعه میترسند؟ علت این است که این افراد بیشتر انواع اشعه را با انواع خطرناک آن که تشعشع یونیزهکننده نامیده میشود، یکی در نظر میگیرند. اشعه یونیزهکننده آنقدر قوی است که میتواند یک الکترون را از اتم جدا کند. شما نمیتوانید نور چراغ قوه را از بدن خود عبور دهید؛ اما امواج رادیویی و مایکروویوها به آسانی از بدن عبور میکنند. اشعههای یونیزهکننده نیز از بدن عبور میکنند، اما در حین عبور میتوانند موجب تخریب اتمهای سلولهای بدن شوند و الکترونی را از مولکولDNA جدا کنند. نور ماورای بنفش()UV از پرتوهای یونیزهکننده است. مقدار زیاد آن موجب سرطان پوست میشود. اشعههایX و گاما نیز یونیزهکنندهاند. در عکسهای رادیوگرافی از اشعهX استفاده میشود. گرفتن تعداد زیاد این عکسها موجب سرطانی شدن ارگانها میشود. خوشبختانه خطرناکترین اشعههای یونیزهکننده در فضای خارج از زمین ایجاد میشوند و اتمسفر از رسیدن درصد بالایی از آن به سطح زمین جلوگیری میکند.
امواج رادیویی، مایکروویوها، نور مادون قرمز و نور معمولی هرقدر هم که زیاد باشند، نمیتوانند باعث جدا شدن الکترون و آسیب سلولی شوند و فقط اشعهای با انرژی بالا میتواند موجب کنده شدن الکترون شود و این نوع از اشعه در طیف الکترومغناطیس بعد از اشعه ماورای بنفش قرار میگیرد.
حدود 80 درصد اشعه یونیزهای که با آن مواجه میشویم، از منابع طبیعی حاصل میشود مانند اشعههای کیهانی که همان ذرات اتمی با منشأ فضایی هستند و ذرات آلفا و بتای حاصل از گازهای رادیواکتیوی مانند رادون و گاز رادون مسوول 70 درصد از اشعه یونیزان طبیعی است. این گاز از متلاشی شدن اورانیوم زمین ناشی شده و وارد هوا میشود. همچنین هنگام سفر با هواپیما به ارتفاعات بالا، مقدار کمی از اشعههای کیوانی را دریافت میکنیم.
اشعه ناشی از عکسهای پزشکی بقیه اشعه یونیزه دریافتی ما را تشکیل میدهد. حدود 80درصد از اشعه یونیزهای که ما دریافت میکنیم، غیرقابل اجتناب است. البته هیچ کس دوست ندارد اشعه یونیزه اضافی دریافت کند، اما کارگران معدن اورانیوم یا کسانی که در نزدیکی محل زندگیشان بمب اتمی منفجر شده است، با خطر دریافت اشعه یونیزه بیشتر مواجهند.
اشعه یونیزه ناشی از انرژی هستهای نیز خطرناک است. مشکل انرژی هستهای این است که ضایعات رادیو اکتیو دارد و جایی برای نگهداری آن نیست. در حال حاضر نیروگاههای اتمی ضایعات خود را در بشکههای مخصوص جمعآوری میکنند این ضایعات حداقل تا 500سال دیگر کشنده هستند. هیچ مکانی وجود ندارد که بتواند این بشکهها را برای 500 سال امن نگه دارد.
امواج رادیویی که در تلفن همراه استفاده میشود، غیریونیزهکننده هستند. ترس از تلفن همراه از زمان همهگیر شدن این تلفنها وجود داشته است و به نظر میرسد برای چند سال آینده نیز وجود داشته باشد.
دو مطالعه که همزمان در سال 2000 صورت گرفت، نشان دادند کسانی که از تلفن همراه استفاده میکنند در خطر بیشتری برای ابتلا به سرطان مغز نسبت به سایرین قرار ندارند. مطالعه دیگری نیز در سال 2002 این مساله را تایید کرد و مطالعات دیگری نیز همچنان در حال انجام است. در هر حال نمیتوان از اشعههای مضر به طور صد درصد ایمن ماند، اما باید سعی شود از دریافت اشعه یونیزه اضافی جلوگیری کرد، زیرا همانطور که گفته شد، این نوع از اشعه میتواند موجب بروز انواع سرطان در انسان شود
يکشنبه 27/4/1389 - 13:20
آموزش و تحقيقات
عدد e مهمترین عدد در ریاضیات است كه به نام عدد اویلر یا عدد نپر Napier نیز نامیده می شود و تقریبا برابر است با 2.7182818284590452353602874713527 كه البته بیش از 100 میلیارد رقم بعد از اعشار آن نیز حساب شده است. این عدد به چند طریق بدست می آید و یكی از فرمولهای محاسبه اش
e = (1 + 1/n)n
است هنگامی كه n به سمت بینهایت میل كند
n | (1 + 1/n)n | 1 | 2.00000 | 2 | 2.25000 | 5 | 2.48832 | 10 | 2.59374 | 100 | 2.70481 | 1,000 | 2.71692 | 10,000 | 2.71815 | 100,000 | 2.71827 | | |
برخی دانشجویان تا 9 رقم بعد از اعشارش را بخاطر می سپارند چون آسان است:
2.7 1828 1828
و برخی افراد شش رقم بعد را هم با این رابطه حفظ می كنند كه یك مثلث متساوی الساقین قائم الزاویه زوایایش بترتیب 45 و 90 و 45 درجه است
2.7 1828 1828 45 90 45
فرمول دوم برای محاسبه عدد اویلر وتوانهای آن بشرح زیر است::
چهارشنبه 23/4/1389 - 17:41
دعا و زیارت
اصولا" قبل از خواندن نماز وضو می گیریم .قبل از انجام هر کاری توصیه شده که باید با وضو انجام گیرد. در زمانی که بدن انسان به هر دلیل ناپاک می گردد توصیه به غسل و وضو شده است. ما که مسلمانیم فلسفه غسل و وضو و خیلی از اعمال دینی را نمی دانیم و فقط طوطی وار انجام می دهیم و باید گفت که دانش و آگاهی نور است , حرکت در شاهراه است که در نهایت ، انسان را به سر منزل مقصود می رساند. بعلاوه دانش و آگاهی از چیزی می تواند اعتقاد و التزام انسان را نسبت به آن افزایش دهد و دید انسان نسبت به موضوع مربوطه را وسیعتر گرداند. بنابراین اگر وضو, نماز و دیگر اعمال را با دانش و تدبیر انجام دهیم , به نور می رسیم .
باید ذکر کرد که علاوه بر موارد واجب , در احادیث آمده که به هنگام تب , سردرد , عصبیت , دل پیچه و غیرو وضو بگیرید . دلیل آن چه می تواند باشد ؟
چرا در وضو مردان باید از پشت آرنج آب بریزند ولی خانمها باید از قسمت تای دست (جلو) اینکار را انجام دهند؟ چرا بهتر است بعد از وضو بدن را خشک نکنیم؟ فلسفه سجده چیست ؟ چرا گفته شده اگر مهر را کمی جلوتر از حالت عادی قرار دهیم بهتر است ؟ فلسفه ذکر چیست و هزاران سوال دیگر که یک مسلمان موظف به دانستن آن است . سعی شده که در این مختصر , با استفاده از کتب اساتید فن و سایتهای مختلف به سوالات فوق تا حدودی پاسخ داده شود.
در اینجا به مشاهده اتفاقاتی که در چاکراها و هاله فرد در هنگام عمل وضو روی می دهد , پرداخته می شود. بررسی وقایعی که برای هاله و چاکراها در هنگام نماز روی می دهد خود جای تحقیق فراوان دارد.
اما قبل از آن بهتر است که به یک مورد علمی اشاره کنم. باید گفت که توسط دوربینهای مخصوص هاله بینی می توان به شکل هاله در هنگام اعمال فوق پی برد . بنابراین لازم می دانم در ابتدا در باب این ابزار توضیحی ارایه کنم. در واقع برای دیدن هاله باید چشم انسان شرطی شود واین امر بهتر است که بوسیله عینکهای مخصوص با لنزهای رنگی صورت گیرد. البته بدون ابزارهای فوق هم می توان به این مهم دست یافت ولی زمان می برد. از راه عکسبرداری kirlian (عکسبرداری پیشرفته ای که دانشمند روسی سیمون د. Semjon D. و همسرش والنتینا ک . کرلیان Valentina K. Kirlian تهیه وثبت کرده اند ) این تشعشعات را می توان مشاهده کرد که در زیر نمونه های از آن در انسان , قارچ , گیاه و غیرو آورده شده است .
شکل1- هاله های اطراف دست توسط عکسبردلری کرلیان
شکل2- هاله های اطراف یک نوع قارچ که سمت راست بطور مصنوعی وسمت
چپ بطور طبیعی رشد کرده
شکل3- هاله های اطراف یک برگ
باید گفت که امواج هاله از مادون قرمز و ماورای بنفش تشکیل شده است . در طرحهای علمی عینکها و لنزهای مخصوص , از چشم انسان در برابر این امواج محافظت بعمل می آید. البته نتایج مشابهی ممکن است بدون استفاده از عینک حاصل شود و آن حساس شدن چشم با خیره شدن به یک صفحه زرد رنگ است که اعصاب شبکیه را نسبت به رنگ قرمز و سبز خسته می کند و همان موقع حساسیت بیشتری نسبت به رنگ آبی حاصل می گردد. در زیر نمونه ای از عینک مشاهده چاکراها هم آورده شده . رنگ دسته هر عینک , نوع چاکرایی را که با آن عینک می توان مشاهدا کرد نشان می دهد. مثلا" رنگ قرمز دسته , عینک مربوط به مولادهاراچاکرا (چاکرای اول است ) و رنگ سبز مربوط به آناهاتا چاکرا (چاکرای قلب ) می باشد که از سایت (www-assets_eyeglasses) گرفته شده است .
شکل4- عینک مخصوص مشاهده چاکرای قلب (چون رنگ دسته سبز است)
چهارشنبه 23/4/1389 - 17:31
دعا و زیارت
کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که: روزی جمعی از اصحاب پیغمبر بحث می نمودند که کدام حرف در زبان عربی از همه بیشتر در کلام موجود است؟ معلوم شد حرف الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) که در آن جمع حضور داشتند بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای فرمودند، چنانکه عقلها حیران ماند و نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است. خطبه بدون الف حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم. | ترجمه خطبه بدون الف ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.ستایش
می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد. از او یاری و هدایت
می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار. و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد. ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد. هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد. (در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند. (اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد بر
می آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند. به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است. پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید. این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما. |
چهارشنبه 23/4/1389 - 17:19
دعا و زیارت
یکی از فضائل امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) همان خطبه های بی نقطه و بدون "الف" حضرت می باشد. این خطبه ها جدا از اینکه از این لحاظ بی نظیراند، دارای آهنگ بسیار زیبا و معانی عمیق نیز می باشند. خطبه بی نقطه
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ. ترجمه خطبه بی نقطه
ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست – بشناسید.
به خدا قسم کسانی که [در هر کاری] پایفشاری میورزند، هلاک (بیسعادت) میشوند؛ هیچ پدر [و مادری] فرزندی را برای شادمانی نزاییدهاند؛ چه بسیار آرزوکنندگانی که آرزوهایی کردهاند که آنها را به هلاکت و نابودی میکشاند؛ و چه بسیار اموال و اسلحههایی که [برای مقابله با دشمن آماده شدهاند]، اما به خدمت افراد و اموال دشمنان درآمدهاند!؛ بارالها! ستایش تنها از آن توست و همواره اینگونه است؛ پادشاهی و بالاترین حد فرمانروایی نیز از آن توست؛ لا اله الّا هو (نیست خدایی جز او)؛ صبر او (خداوند) از هر صبری وسیعتر است؛ و فرمانرواییاش بر هر حکومت و فرمانرواییای مسلط است و برتری دارد؛ و علم او بر هر علمی مسلط و سوار است؛ شما را از گناه حذر میدارم و [در کار خیر] استوارتان میخوانم؛ همواره مطمئن شوید که اعمال اصلیتان [گویا منظور حضرت نمازهای یومیه است] در سلامتند؛ و شما را بر طاعت [پروردگار] ثابتقدم میدارند؛ و شما را به راه اسلام هدایت میکنند؛ و باعث میشوند تا [خداوند متعال] شما را بیامرزد و دعاهایتان را بشنود؛ و دیگر اعمالتان را پاک و منزه میکنند؛ و حال [و رفتار] شما را اصلاح میکنند؛ از خداوند برای شما پایداری سلامتتان را میخواهم؛ و نهایت خوشبختی [را مسألت میکنم]؛ و نعمتهای فراوان دنیوی [را میخواهم]؛ و بهترین حالات جاری [در زندگی را به رایتان میخواهم]؛ و حمد و سپاس تنها و تنها مخصوص خداوند عظیم الشأن است. چهارشنبه 23/4/1389 - 17:8
ورزش و تحرک
دوشنبه 5/11/1388 - 15:28
ورزش و تحرک
دوشنبه 5/11/1388 - 15:28
ورزش و تحرک
ه گزارش واحد مرکزی خبر از آنکارا؛ در بازی میان تیم های آلچاتی اسپورت و یشیل تپه پس از این که داور مسابقه در دقیقه ۸۹ بازی یک ضربه خطا به سود آلچاتی اسپورت گرفت، بازیکنان دو تیم به جان هم افتادند که نتیجه آن اخراج ۱۴ بازیکن از زمین از سوی داور شد. داور مسابقه پس از این که چهارده بار کارت قرمز خود را نشان داد بازی را نیمه تمام گذاشت و زمین مسابقه را ترک کرد.
فدراسیون فوتبال ترکیه با اعلام این که جرائم دو تیم را در روزهای آینده اعلام خواهد کرد ، هر دو تیم را بازنده اعلام کرد.
با این نتیجه یشیل تپه از صدر جدول به ردیف چهارم و آلچاتی اسپورت نیز از رده دهم به رده یازدهم سقوط کرد.
دوشنبه 5/11/1388 - 15:26