• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 494
تعداد نظرات : 197
زمان آخرین مطلب : 4537روز قبل
دانستنی های علمی
1به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
2 با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند .
3 همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید .
4 وقتی می گویید: دوستت دارم. منظورتان همین باشد .
5 وقتی می گویید :متاسفم. به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .
6 قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
7 به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
8 هیچ وقت به رؤیاهای کسی نخندید. مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.
9 عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .
10 در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .
11مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .
12 آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .
13 وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید، لبخندی بزنید و بگویید :چرا می خواهی این را بدانی؟
14 به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیت های بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .
15 وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید :عافیت باشد .
16 وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
17 این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان .
18 اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
19 وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .
20 وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید، کسی که تلفن کرده آن را در صدای شما می شنود .
21 زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .
یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .این پیام را پیش خود نگه ندارید!
پنج شنبه 28/5/1389 - 14:46
دانستنی های علمی



اصلا تا حالا فكر كردین مزار این بزرگمرد ایرانی كجاست ؟
.

.
.
.
.
امیر كبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه كه با دسیسه های یك سری وطن فروش و طماع در حمام فین كاشان به قتل رسید در شهر كربلا در كشور عراق به خاك سپرده شد
.
.
.
.
.
.
این كه چرا او را به كربلا بردند برای من سوال است و احتمال می دهم برای دور ماندن مردم از مزارش وجلوگیری از تبدیل آن به میعادگاه مظلومان او را از ایران و ایرانی دور كردند
و اینكه چطوری در آن زمان جسد این مرد بزرگ رو با امكانات محدود آن زمان به عراق منتقل كرده اند هم باز جای سوال دارد
.
.
.
.
.
.
. اما چیزی كه بیش از همه مایه شرمندگیست این است كه اكثر قریب به اتفاق ایرانیها نمی دانند مزار این اسطوره تاریخ كجاست
تا زمانی كه روابط ایران و عراق تیره بود و كسی حق سفر به كربلا رو نداشت شاید این ندانستن توجیه داشت ولی
امروزه با سفرهای متعدد مردم به عراق و كربلا جای بسی تاسف است كه حتی یكی از كسانی كه از عراق بر می گردد نمی داند كه امیر كبیر هم در آنجا دفن بوده.


پنج شنبه 28/5/1389 - 12:49
طنز و سرگرمی

  داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تایید اینکه نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می کند:

 

مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:


- جرج از خانه چه خبر؟
- خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد.
- سگ بیچاره! پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟
- پرخوری قربان.
- پرخوری؟ مگر چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟
- گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.
- این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟
- همه اسب های پدرتان مردند قربان.
- چه گفتی؟ همه آنها مردند؟
- بله قربان. همه آنها از کار زیادی مردند.
- برای چه این قدر کار کردند؟
- برای اینکه آب بیاورند قربان!
- گفتی آب؟ آب برای چه؟
- برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان.
- کدام آتشرا؟
- آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.
- پس خانه پدرم سوخت؟ علتآتش سوزی چه بود؟
- فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد قربان!
- گفتی شمع؟ کدام شمع؟
- شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!
- مادرم هم مرد؟
- بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت ودیگر بلند نشد قربان.
- کدام حادثه؟
- حادثه مرگ پدرتان قربان!
- پدرم هممرد؟
- بله قربان... مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.
- کدام خبر را؟
- خبرهای بدی قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بین رفت وحالا بیش از یک سنت در این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان. خواستم خبرها راهر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان



پنج شنبه 28/5/1389 - 12:32
آلبوم تصاویر

 

 

در همایش ایرانیان مقیم خارج ، دکتر فرخ سعیدی استاد دانشگاه هاروارد به پشت تریبون رفت و به معرفی استاد ریچارد فرای پرداخت و اظهار داشت: استاد فرای نخستین کسی است که از دکتر علی اکبر دهخدا لقب ایران دوست را گرفته است.

  ریچارد فرای هم طی سخنانی اظهار داشت: سالهاست که خود را یک ایرانی می پندارم و آرزو من این است که مرگ مرا در کنار زاینده رود اصفهان، نصف جهان قرار دهد و بدینوسیله از رئیس جمهور ایران می‌خواهم که این تقاضای مرا بپذیرد .

در پاسخ رئیس جمهور هم خطاب به وی عنوان کرد: ما به جای آن یک باب منزل مسکونی در اصفهان به شما می‌دهیم که تا هر وقت بخواهید در آنجا زندگی کنید.

پنج شنبه 28/5/1389 - 12:13
طنز و سرگرمی

اگر حشره ای در فنجان قهوه بیفتد، تصور می كنید واكنش یك آمریكایی، انگلیسی، چینی و یك صهیونیست اسرائیلی چه خواهد بود؟!
خبرگزاری قدسنا با طرح این معمای طنزآمیز نوشت: مرد انگلیسی فنجان را به خیابان پرتاب و كافه را ترك می كند. مرد آمریكایی، حشره را خارج می كند و قهوه را سر می كشد! و مرد چینی حشره و قهوه را با هم سر می كشد.
ولی مرد اسرائیلی: 1- قهوه را به آمریكایی می فروشد و حشره را به چینی. 2- در تمام رسانه ها شیون و زاری می كند كه امنیتش در خطر است. 3- فلسطین و حزب الله و سوریه و ایران را متهم می كند كه جنگ میكروبی براه انداخته اند. 4- همچنان به كولی بازی و «ننه من غریبم» خود درباره شكنجه یهودیان در هولوكاست هیتلری و سامی ستیزی و زیرپا گذاشتن حقوق بشر یهودی ادامه می دهد. 5- از رئیس تشكیلات خودگردان فلسطین خواهد خواست كه به مردم خود بگوید دست از حشره انداختن در فنجانهای قهوه بردارند. 6- از آمریكا درخواست كمك نظامی فوری و وام یك میلیارد دلاری (با قابلیت بازپرداخت یكصد ساله) می كند تا یك فنجان قهوه دیگر سفارش دهد. 7- قهوه چی مجبور خواهد بود كه غرامت این كار را با تقدیم قهوه مجانی به وی تا پایان قرن جبران كند. 8- سرانجام و نه به عنوان آخرین اقدام... تمام دنیا را متهم می كند كه فقط ایستادند و نگاه كردند و با آنكه او یك انسان معمولی است و برای اولین بار به قهوه خانه رفته است تا اولین قهوه اش را از زمان خروج چندین قرن پیش یهود از مصر صرف كند، برای مصیبت او اندوهگین نشدند!

پنج شنبه 28/5/1389 - 11:52
دانستنی های علمی


من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا


من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت


معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت


من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود


معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت


من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید


سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده


من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت
 

روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت


من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود


من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!!


چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود


من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود


وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند


من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند


زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد


من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!


من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم


اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود؟؟؟

پنج شنبه 28/5/1389 - 11:49
دانستنی های علمی

بنیاد جهانی ویکی پدیا، ده شخصیت بزرگ هزاره دوم را که بر جهان اثر گذاشتند، معرفی کرد. یوهان سباستین پری باخ، مدیر این موسسه اعلام کرد، به هر کدام از کشورهایی که دانشمندان آن جایزه «ویکی سال» را دریافت کنند، ده میلیون دلار جایزه اهدا می‌کند.

براساس اعلام این موسسه جهانی، ده شخصیت برتر هزاره قبل چنین معرفی شدند:


آلبرت اینشتین، ریاضیدان آمریکایی

بیل گیتس، مخترع آمریکایی

مولوی، شاعر و ترانه‌سرای اهل ترکیه!!!!

زکریای رازی، دانشمند بزرگ عرب!!!!!

حکیم عمر خیام، دانشمند بزرگ افغانی!!!!!

اسحاق نیوتن، دانشمند بزرگ انگلیسی

ابن سینا، دانشمند و پزشک عربستان سعودی!!!!!

فردوسی طوسی، شاعر بزرگ روسی

فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی

دکتر کامران وفا، فیزیکدان بزرگ آمریکایی!!!!

پنج شنبه 28/5/1389 - 11:42
دعا و زیارت

زهد

حضرت علی (ع) فرمود:تمام زهد دوجمله ازقرآن مجید قرار گرفته.

(لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولاتفرحوا بما آتاکم) سوره 57 آیه 22

(تا برآنچه از شما فوت شده غمگین نشوید وبه آنچه به شما داده شده دلشاد نگردید) وکسی که برگذشته تاسف نخورد وبرآینده شادمان نگردد هردو طرف زهد را شامل شده است.

 

استغفار

حضرت امیر (ع) برای طلب باران به منبررفت وجز استغفار وطلب آمرزش از آن حضرت شنیده نشد کسانی سبب را جویا شدند.

حضرت علی (ع) فرمودمگر کلام خدارا نشنیده اید که میفرماید.(فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً،یرسل السماء مدراراً ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم جنات ویجعل لکم انهاراً)(سوره 17 آیه 12)(پس بدیشان گفتم طلب آمرزش کنید ازپروردگارتا که او بسیارآمرزنده است میفرستد برشما (باران) پی درپی ویاری میدهد شمارا به ما لها وپسران وقرار میدهد برای شما بوستانها وجویهای آب)

آنگاه فرمود کدام دعا ست که از استغفار برتر وبرکتش بیشتر باشد؟

 

داروئی از قرآن

مردی نزد حضرت علی (ع) آمد از نوعی بیماری شکایت کرد.

حضرت علی (ع) به وی فرمود: یک درهم ازمهر زنت بگیر وباآن مقداری عسل خریداری کن وبا آب باران بخور،بیمار به دستور آن حضرت عمل کرده شفا یافت.

راز مطلب را از حضرت جویا شد وگفتند آیا دراین خصوص خبری ازپیامبرخدا (ص) شنیده اید؟فرمود نه ولکن این علاج را ازآیات قرآن استنباط کردم که میفرماید:

(فان طبن لکم عن شیئی منه فکلوه هنیئا مریئا )(سوره 4 آیه 3)

اگرآنان مقداری ازمهرخود را به طیب خاطر به شما دادند بخورید خوش وگوارایتان باد)

ودر جای دیگر میفرماید:

(یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس)(سوره86آیه 16)

(بیرون آید از شکمهای آنان نوشابه ای که رنگهای آنان گوناگون است ودرمان ا ست برای مردم) ومیفرماید:

ونزّلنا من السماء ماءاً مبارکا)(س 8 آیه 50)(ازآسمان آبی با برکت فرود آوردیم)

پس به حکم آیه های مذکور گوارایی وبرکت وشفا درآن دستور جمع شده امیدوار گردیدم که با آن بهبودی حا صل شود.

 

اجر ومزد

حضرت علی (ع) به یکی از یارانش که به مرضی مبتلا شده بودفرمود:خداوند بیماریت را سبب ریختن گناهانت قرار دهد زیرا مرض اجروپاداشی ندارد ولی گناهان را مانند برگ درختان می ریزد.وتنها اجرومزد دربرابر گفتار زبا نی وکردار بدنی است. خداوند هر که را بخواهد از بندگان پاک سرشت نیکو کردارش به بهشت می برد.

 

بهار وپاییز

حضرت علی (ع) فرمود:بدن خودرا در اول سرما (پاییز) بپوشانید ودرآخر آن (بهار) ازهوا استفاده نمایید.زیرا همان تاثیری را که هوا در آن دوفصل دردرختان دارد دربدن آدمی نیزدارد.

 

راه بحث کردن

هنگامی که حضرت علی (ع) خواست ابن عباس را برای احتجاج با خوراج بفرستد به وی فرمود:از روی قرآن با آنان بحث نکن زیرا قرآن معانی بسیار دارد، ولکن از سنت رسول خدا(ص) با آنها احتجاج کن که از آن گریزی ندارند.

 

عبادت عقوبت آور

از حضرت علی (ع) پرسیدند :کدام عبادت است که انجام وترک آن  عقوبت آور است ؟فرمود:نماز خواندن شخص مست که بخواند یا نخواند مستحق عقوبت است.

 

باطل بودن عبادت در پاک ترین جاها

از حضرت علی (ع)  ازپاک ترین مکانهای روی زمین که نماز درآن باطل است پرسش نمودند.فرمود پشت بام خانه کعبه است.      

 

سوالات یهودی

مردی یهودی از حضرت علی (ع) پرسید از چیزی که برای خدا نیست وچیزی که نزد خدا نیست وچیزی که خدا نمیداند؟ حضرت علی (ع) فرمود: آنچه برای خدا نیست شریک است وآنچه که نزد خدا نیست ظلم است  وچیزی که خدا نمیداند گفتار شما یهودیا ن است که می گوئید عزیر پسر خداست. یهودی گفت گواهی میدهم به یگانگی خداوند ورسالت محمد(ص). 

 

درسقیفه چه گذشت

چون پس از وفات رسول خدا (ص) برای تعیین خلیفه سقیفه ای تشکیل دادند چند نفرازکسانی که در سقیفه حضور داشتند نزد امیرالمومنین آمدند ازماجرا گزارش دادند.

 حضرت علی (ع) انصار درباره موضوع خلافت چه گفتند؟

به قریش گفتند خلیفه ای ازما وخلیفه ای از شما.

چرا در پاسخ آنان نگفتید رسول خدا درباره انصار توصیه کرده به نیکانشان احسان کنند وازگنهکارانشان درگذرند.چگونه این مطلب پاسخ انصار می شود؟

زیرا اگر خلافت دربین انصار بود پیامبر سفارش آنان را به دیگران نمی نمود.

قریش چه پاسخ دادند؟

آنها گفتند شجره رسول (ص) هستند وبرای تصدی این منصب از دگران سزاوارترند.

آری آنها احتجاج کردند به شجره وضایع نمودند ثمره را!!!.

 

پنج شنبه 28/5/1389 - 11:38
دانستنی های علمی

 

در زمان های قدیم هنگامیکه هندو ها با کشور های عربی مراوده تجاری داشتند

برای نوشیدن چای به همراه خود پیاله هایی را به این کشور ها خصوصا عراق

و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به بیاله معروف شد.پس از آن اروپاییانی که

برای تجارت به کشورهای عربی سفر میکردند چون در کشورشان از فنجان برای

نوشیدن چای یا قهوه استفاده میکردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیاله ها را

به عنوان یادگاری میبردند و آن را

East Tea Can

مینامیدند یعنی یک ظرف چای شرقی

به تدریج این کلمه به کشور های شرقی بازگشت و در آنجا متداول شد

پنج شنبه 28/5/1389 - 11:23
دانستنی های علمی
پنج شنبه 28/5/1389 - 11:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته