• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3170
تعداد نظرات : 1048
زمان آخرین مطلب : 4339روز قبل
آلبوم تصاویر

 

 راه اندازی مزرعه پرورش تمساح توسط یک خانم ایرانی !

خانم الهام آبتین کارشناس محیط زیست مدیریت یک مرکز تحقیقات و پرورش تمساح در چابهار را به عهده دارد
که نشان دهنده تواناییهای زنان ایرانی در فعالیتهای زیست محیطی در خصوص این حوزه است.

 








































 

 

سه شنبه 21/10/1389 - 14:1
خاطرات و روز نوشت

 

دروغهای مادرم ...

 

"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.

زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام میکرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت. مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.

مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا میکرد و میخورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:

"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمیدانی که من ماهی دوست ندارم؟" و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.

    قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه میرفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباسفروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانمها بفروشد و در ازاء آن مبلغی دستمزد بگیرد.

شبی از شبهای زمستان، باران می‏بارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه میکند. ندا در دادم که، "مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح." لبخندی زد و گفت:

"پسرم، خسته نیستم." و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت.

  به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام میرسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد. موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.

مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. از بس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گوارای وجود" می‏گفت. نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش." گفت:

"پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم." و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.

بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوهزنی که تمامی مسئولیت منزل بر شانهء او قرار گرفت. می‏بایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان می‏فرستاد. وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر می‏شود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید، چه که مادرم هنوز جوان بود. امّا مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت:

"من نیازی به محبّت کسی ندارم..." و این پنجمین دروغ او بود. 

درس من تمام شد و از مدرسه فارغالتّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمی‏توانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزیهای مختلف می‏خرید و فرشی در خیابان می‏انداخت و می‏فروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفهء من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت:

"پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازهء کافی درآمد دارم." و این ششمین دروغی بود که به من گفت.

درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقاء رتبه یافتم. یک شرکت آلمانی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را می‏دیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می‏رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی‏خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:

"فرزندم، من به خوش‏گذرانی و زندگی راحت عادت ندارم."

و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.                 

مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور می‏توانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همهء اعضاء درون را می‏سوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من می‏شناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت:

"گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمیکنم." و این هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.

وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.

این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگیاش از نعمت وجود مادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانش محزون گردید.

این سخن را با کسانی میگویم که از نعمت وجود مادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت و بخشش نمایید.

مادر دوستت دارم. خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار داد.

ترجمه:جلیل كیان مهر

سه شنبه 21/10/1389 - 11:49
شعر و قطعات ادبی

 

نه

فردا نه

...چند ساعت بعد هم نه

...چند ثانیه دیگر هم نه...

...همین الان

برای مادرت یک کاری بکن

اگر زنده است دستش را

اگر به آسمان رفته است ...  قبرش را ….

اگر پیشت نیست ...  یادش را ….

اگر قهری...چهره اش را ….

اگر آشتی هستی پایش را...

ببوس...

سه شنبه 21/10/1389 - 11:37
دانستنی های علمی

 

 

رستورانی که باید از 6 ماه قبل رزرو شود !!!  

 

 

شماره ۱۷۲۳ خیابان هالستد شمالی در شهر شیکاگو خانه ایست با آجرهای خاکستری تیره،بدون هیچ تابلو و یا نشانی دیگر. خانه ای که برای ورود به آن چیزی حدود ۶ ماه باید در صف انتظار باقی بمانید. اگر سرانجام بخت یار شما باشد و در جیب هایتان یکی دوهزار دلاری پیدا شود، و البته سر وقت به محل رسیده باشید، میتوانید وارد شوید! ابتدا از راهروی تونل مانندی میگذرید و خود را درمقابل درهایی الکترونیکی میابید که گذر از آنها شما را با رستورانی کوچک با دیوارهایی سفید و میزوصندلیهایی تیره مواجه میکند. فضایی بسیار ساده و تمیز.

 

رستوران Alinea در شیکاگو. رستورانی که با وجود سن کم (از ۲۰۰۵) برای سالهای متمادی در میان ۲۰ رستوران اول جهان قرار گرفته است، و در سال ۲۰۱۰ به عنوان بهترین رستوران امریکا انتخاب شد (رده بندی مجله Restaurant). در Alinea شما با تجربه جدیدی از غذا خوردن مواجه خواهید شد! تجربه ای که به نظر بسیاری نگاهی متفاوت به مفهوم لذت بردن از طعم و عطر غذاست، و در نگاه مخالفان مثل یک آزمایش تحقیقاتی!
تنها یک منوی ثابت برای همه مشتریان سرو میشود! و شما حق انتخاب چندانی ندارید! این منو در یک فرآیند ۲۳ مرحله ای و به تدریج اجرا میشود! در هر مرحله مقدار بسیار کمی از غذا (در حد یک لقمه) که به صورت یک اثر هنری تزیین شده است برای شما آورده میشود! پس از اتمام لقمه اول بعدی و بعدی!
در طراحی هر لقمه ترکیب بسیار هنرمندانه ای از طعم و عطر و تصویر در مقابل دید و دهان مشتریان قرار میگیرد.

 

 

 

Based on a dish associated with famed French chef Georges Auguste Escoffier, Pigeonneau à la St.-Clair features an edible squab leg.

 

For this interactive dish, diners at Alinea are instructed to remove the needle and thus slide the piping hot potato and black truffle into cold potato soup, combining the temperatures just

 

For this bite-sized autumn cocktail, a gel made of apple brandy and grenadine encases a piece of poached apple, which is garnished with lemon zest and micro thyme.

 

 

 

 

 

 

 

 

البته لازم به ذکراست که محتوای این منو هر دو-سه ماه یک بار به طور کامل عوض میشود و شما در دور بعدی با تجربه جدیدی مواجه خواهید شد!
این نمونه نقشه سفر شماست از ابتدا تا انتهای شام که چیزی حدود ۳-۴ ساعت طول میکشد!
 
ترکیبی چنان هنرمندانه از عطر و طعم که به قول گزارشگر مجله تایم «تا حدود لقمه شانزدهم
Juxtaposition and aroma are key ingredients at Alinea, where a bite of tempura-dipped pheasant is served on a branch of burning oak�leaves to evoke memories of fall. His next restaurant,
ترکیبی چنان هنرمندانه از عطر و طعم که به قول گزارشگر مجله تایم «تا حدود لقمه شانزدهم که کم کم شروع به سیر شدن میکنید، به نظر میرسد که غذا نمیخورید! بلکه به غذاهای مختلف فکر میکنید». این ترکیب عجیب و نوآورانه فقط بوها و طعمهای خوراکی را دربرنمیگیرد! مثلا این لقمه در منوی پاییز رستوران که سینه مرغ کباب شده است که در کنار برگ های بلوط در حال سوختن بر روی میز شما می آید که شما را به حال و هوای پاییز و کباب و آتش و هیزم ببرد!
و یا دسر آخر که به عجیب ترین شکل ممکن سرو میشود! سر آشپز و یک همراه سر میز شما می آیند. یک سفره کوچک روی میز پهن میکنند! و این اثر هنری را جهت خوردن تحویل شما میدهند!
این نگاه عجیب به مفهوم غذا و این ترکیب نو از حواس مدیون هوشمندی
 سرآشپز و صاحب رستوران یعنی Grant Achatz است! مردی ۳۶ ساله که در دوران ۲۰ ساله حرفه ای خود تقریبن همه جوایز بین المللی آشپزی در جهان را برده است! داستان زندگی آشاتز هم مانند رستورانش عجیب و نامتعارف است! بتهوون را به یاد دارید؟ آهنگ سازی که در اواخر عمر ناشنوا بود؟! در سال ۲۰۰۷ پزشکان برای آشاتز تشخیص کانسر اسکواموس سل زبان درجه ۴ گذاشتند! با متاستاز به غدد لنفاوی گردن! تنها درمان پیشنهادی قطع زبان بود! در غیر این صورت سرطان، به گفته پزشکان،  ظرف یک ماه به زندگی او پایان میداد. برای گرانت آشاتز، مردی که از ۱۷ سالگی زندگیش را وقف طعم ها و غذاها کرده بود و در این راه حتی از همسرش هم جدا شده بود این مساله تنها یک راه حل داشت! او با جراحی و قطع زبان مخالفت کرد! یک درمان تحقیقاتی شیمی درمانی و رادیوتراپی در دانشگاه شیکاگو پیدا کرد و به کارش ادامه داد! صبحها به رستورانش میرفت و غذاها را آماده میکرد. ظهر به شیمی درمانی و رادیوتراپی میرفت و عصر در حالیکه در گوشه و کنار در حال عق زدن و بالا آوردن بود به رستوران برمیگشت! درمانهای مهاجم سرطان حس چشایی او را از بین بردند. او کم کم یاد گرفت به عطر و بوی غذاها تکیه کند. البته بعد از ماهها کم کم حس چشایی برگشت! ولی آشاتز به ترکیب جدیدی از طعم و بو دست پیدا کرده بود! ترکیبهایی که تعریف جدیدی از لذت غذا خوردن بود!
Recently awarded his third Michelin star — an honor enjoyed by only 93 restaurants in the world — chef Grant Achatz oversees a kitchen where every dish is an experience
تجربه شام در Alinea باید تجربه عجیبی باشد! بسیاری از مشتریان از این همه توضیحات سرآشپزها و ترکیبهای عجیب و غریب معذب میشوند!به طوری که عده ای با وجود آنکه ماهها برای چنین شبی منتظر مانده اند، وسط غذا رستوران را ترک میکنند! در حالیکه عده ای از مشتری ها از این همه تجربه جدید در حواسشان و بار احساسی و خاطراتی که هر بو و مزه  زنده میکند وسط غذا به گریه می افتند! (نقل از مجله تایم)
تجربه عجیبی باید باشد! در فهرست کارهایی که قبل از مردن باید کرد نوشتم!!
چمع آوری وگردآوری مطلب و عکسها از اینترنت
یاکریم
 
سه شنبه 21/10/1389 - 10:46
سخنان ماندگار

 

از میان ضرب المثل های ملل مختلف و همین طور سخنان شخصیت های بزرگ جهان پیرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب كرده ایم. بسیاری از این حرف ها جنبه شوخی و مزاح دارد اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد! همین طور قسمت دیگری از این گفته ها می تواند برای عده ای حكم كلید راهنما را داشته باشد.


1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت كن تا با چشم هایت.(ضرب المثل آلمانی)
2- مردی كه به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوكری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
3- لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چینی)
4- زنی سعادتمند است كه مطیع " شوهر" باشد. (ضرب المثل یونانی)
5- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. (ضرب المثل انگلیسی)
6- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگلیسی)
7- زن و شوهر اگر یكدیگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. (ضرب المثل آلمانی)
8- داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت. (ضرب المثل لهستانی)
9- دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. (ضرب المثل ایتالیایی)
10-داماد كه نشدی از یك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای. (ضرب المثل فرانسوی)
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با یكی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. (ضرب المثل ایتالیایی)
12- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق كن. (ضرب المثل آذربایجانی)
13- برا ی یافتن زن می ارزد كه یك كفش بیشتر پاره كنی. (ضرب المثل چینی)
14- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب كن. (ضرب المثل چینی)
15- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شكمش را در دست بگیر. (ضرب المثل اسپانیایی)
16- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار. (ضرب المثل تركی)
17- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
18- ازدواج مثل یك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. (ضرب المثل اسپانیایی)
19- ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی)
20- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشیمانی است. (سقراط )
21- ازدواج مثل اجرای یك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط یك اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممكن خواهد بود. (بورنز)
22- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. (رولاند)
23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است. (ناپلئون)
24- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است. (محمد حجازی)
25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنیم. (خانم پرل باك)
26- با زنی ازدواج كنید كه اگر " مرد " بود، بهترین دوست شما می شد. (بردون)
27- با همسر خود مثل یك كتاب رفتار كنید و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانید. (سونی اسمارت)
28- برای یك زندگی سعادتمندانه، مرد باید " كر " باشد و زن " لال ". (سروانتس)
29- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. (كریستین)
30- تا یك سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی های یكدیگر را نمی بینند. (اسمایلز)
31- پیش از ازدواج چشم هایتان را باز كنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. (فرانكلین)
32- خانه بدون زن ، گورستان است. (بالزاك)
33- تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)
34- ازدواج پیوندی است كه از درختی به درخت دیگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " می شوند و اگر " بد " شد هر دو می میرند. (سعید نفیسی)
35- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)
36- شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن. (سیریوس)
37- عشق ، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاك)
38- قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم. (لرد لوچستر)
39- مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنند. (بن بیكر)
40- با ازدواج، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آینده اش. (سینكالویس)
41- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید. (پاستور)
42- ازدواج كنید، به هر وسیله ای كه می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یك همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید. (سقراط)
43- قبل از رفتن به جنگ یكی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن. (یكی از دانشمندان لهستانی)
44- مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد. (كارول بیكر)
45- من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم . (آگاتا كریستی)
46- هر چه متأهلان بیشتر شوند، جنایت ها كمتر خواهد شد. (ولتر)
47- هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند. (جانسون)
48- زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد، اما نمی تواند مردی را كه شنونده خوبی نیست، تحمل كند. (كینهابارد)
49- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پیدا می كنند. ( شاو)
50- وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه كنی ، مهمان هایت را یك شب خوشحال می كنی و خودت را عمری ناراحت! (روزنامه نگار ایرلندی)
51 – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. (ضرب المثل اسكاتلندی)
52 – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن. (ضرب المثل آلمانی)
53 – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
54 – دوام ازدواج یك قسمت روی محبت است و نه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسكاتلندی)
55 – ازدواج پدیده ای است برای تكامل مرد. (مثل سانسكریت)
56 – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می كند. (ضرب المثل آلمانی)
57 – ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنیا اعتبار دارد. (مارك تواین)
58 – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی. (ولتر)

 

سه شنبه 21/10/1389 - 9:50
سخنان ماندگار

 

سخنانی کوتاه ،گلهایی جاودانه



Bill Gates

If you born poor, it"s not your mistake. But if you die poor it"s your mistake.

بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.

 

 

 

Swami Vivekananda

In a day, when you don"t come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.

سوآمی ویوکاناندن

در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

 

 

 

William Shakespeare

Three sentences for getting SUCCESS:

a) Know more than other.

b) Work more than other.

c) Expect less than other

ویلیام شکسپیر

سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.

 

 

 

Adolph Hitler

If you win you need not explain, But if you lose you should not be there to explain.

آدولف هیتلر

اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

 

 

 

Alien Strike

Don"t compare yourself with anyone in this world. If you do so, you are insulting yourself.

آلن استرایک

در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

 

 

 

Bonnie Blair

Winning doesn"t always mean being first, winning means you"re doing better than you"ve done before.

بونی بلر

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

 

 

 

Thomas Edison

I will not say I failed 1000 times, I will say that I discovered there are 1000 ways that can cause failure.

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

 

 

 

Leo Tolstoy

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

لئو تولستوی

هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

 

 

 

Abraham Lincoln

Believing everybody is dangerous; believing nobody is very dangerous.

آبراهام لینکلن

همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.

 

 

 

Einstein

If someone feels that they had never made a mistake in their life, then it means they had never tried a new thing in their life.

انشتین

اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.

 

 

 

Charles

Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don"t make noise but pains a lot.

چارلز

در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است.

 

 

 

Mother Teresa

If you start judging people you will be having no time to love them.

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

 

 

 

 

سه شنبه 21/10/1389 - 9:31
اخبار

 

گزارشی جالب از میلیاردهایی که دیپلم ندارند

درحالیکه خیلی از ما در دوره دبیرستان دغدغه ساعات برگشت به خانه، شبهای امتحان و آمادگی برای کنکور ورودی دانشکاهها را داشتیم ، عده ای از موفق ترین کارآفرینان امروز دنیا دبیرستان را ترک کردند یا اصلا ثبت نام نکردند و شروع به کارهای درآمدزا کردند. اینجا با 15 نفر از این افراد آشنا می شویم.

رابرت دنیرو

دوستداران ویتو کورلئون و جیک لاموتا باید ممنون یکی از محبوبترین هنرپیشه ها باشند که قبل از تولد 17سالگیش دبیرستان را ترک کرد. دنیرو که 2 بار برنده جایزه اسکار شده دوره هنر را در استودیو بازیگری لی استراسبرگ و هنرستان هنرهای زیبای استلا آدلر گذراند. او در این مدت اندکی درباره کسب وکار هم یاد گرفت: دارائی های او عبارتند از استودیو فیلم تریبکا پروداکشن و تعدادی رستوران شیک.

 

 

ویدال سسون



ویدال که دوران کودکی خود را در یک یتیم خانه گذرانده بود در سن 14 سالگی یک دوره کارآموزی آرایش و اصلاح مو را گذراند و بعد به ارتش پیوست. او که به خاطر سبک اصلاح موی هندسی اش معروف است به خاطر انجام آرایش خاص  مو برای میا فروس،در فیلم  Rosemary"s Baby تحسین عمومی را برانگیخت. سرمایه شخصی سسون 130میلیون دلار تخمین زده شده است.

 


کریک کرکوریان


 

کرکوریان که یک ثروتمند با نفوذ در زمینه سایتهای تفریحی است، در سال هشتم تحصیل خود مدرسه را ترک کرد تا علاقه اش، بکس آماتور را دنبال کند. امروز او صاحب 3 میلیارد دلار سرمایه است. او در مراکز اصلی  وگاس استریپ مانند هتل بین المللی و MGM Grand سرمایه گذاری کرد و بخش بزرگی از سهام MGM Mirage را در سال 2006 خریداری کرد. موسسه کرکوریان، بیش از 180میلیون دلار به اقدامات نوسازی آمریکا و موسسات خیریه دیگر اهدا کرده است.

 

فرنکویس پینالت

شاید باور اینکه صاحب شرکتهای بزرگی مانند گوچی، سامسونیت و پوما،سومین مرد ثروتمند فرانسه، در سال 1947 مدرسه را ترک کرد تا در چوب بری پدرش کار کند دشوار باشد. یکی از دلایل ترک تحصیل او این بود که همکلاسیهایش فقر او را به تمسخر می گرفتند. حال او شایسته تحسین است. پینالت که پدر خوانده هنرپیشه زن، سلما هایک است سرمایه ای معادل 8.7 میلیارد دلار دارد.

 


پیتر جکسون


جکسون در یک خانواده متوسط متولد شد. پدر او یک کارگر کارخانه و مادرش یک حسابدار بود. او که سه بار برنده جایزه اسکار شده است، از کودکی استعداد ذاتی برای ساخت فیلم از خود نشان میداد. با ترک دبیرستان مشغول به ساخت فیلم کوتاه در استودیو سینه سینما در نیوزیلند شد. اولین اثر برجسته او که یک درام جنایی بود در 1994 به روی پرده رفت. موفق ترین کار او ارباب حلقه ها بود که حدود 3 میلیارد دلار در جهان فروش کرد.

 

جسیکا سیمپسون


جسیکا سیمپسون، خواننده، طراح مد و ستاره تلویزیون ، دو آلبوم پرفروش، یک خط تولید کفش، محصولات بهداشت مو و ... دارد الا یک چیز، و آن مدرک تحصیلی است.  وی دبیرستان را به پایان نبرده است او در ماه نوامبر اعلام کرد که قصد دارد با اریک جانسون مهاجم تیم فوتبال NFL ازدواج کند.

 


اوما تورمن

مادر تورمن یک مدل بود و پدرش یک استاد دانشگاه کلمبیا بود. او در مدرسه ای در نیویورک ثبت نام کرد اما در سن 16 سالگی مدرسه را ترک کرد. شروع کار او در دنیای سینما در سال 1988 با بازی در فیلمهایی نظیر Dangerous Liaisons and و Quentin Taratino"s Pulp Fiction و Kill Bill بود که این بازیگر را برنده گلدن گلاب کرد.

 

 

لری فلینت


او که یک ناشر پرکار وکیل مدافع سخنوری است برای رسیدن به این درجات و زندگی در پنت هاوس نیازی به گرفتن مدرک دبیرستان نداشت. قبل از اینکه به سن بزرگسالی برسد با استفاده از یک گواهی جعلی ولادت در سن 15سالگی به ارتش ایالت متحده پیوست. قبل از انتشار مجله اش در 1974 او چند کافه را اداره می کرد. در سال 2003 در انتخابات فرماندار کالیفرنیا شرکت کرد و نفر هفتم شد.

 


بیلی جوئل


این جملات متعلق به جوئل است هنگامیکه فهمید در یکی از دروس مهم دبیرستان مردود شده: " اگر قرار نیست به دانشگاه کلمبیا بروم ، به کلمبیا رکوردز میروم. جاییکه نیازی به داشتن دیپلم ندارد." او که 6 بار برنده جایزه گرمی شده است بیش از 150میلیون رکورد را به فروش رسانده و در مارچ 2010 تور خود با جان التون را به اتمام رساند. ارزش سرمایه او 160 میلیون دلار است.

 


کاترین زتاجونز


زتاجونز که دختر یک دوزنده لباس و یک کارخانه دار است مدرسه را در 15سالگی ترک کرد تا کار صحنه را در لندن ادامه دهد. هنر این بازیگر در اواخر دهه 90 با حضورش در فیلم  زورو درکنار آنتونی  هاپکینز و آنتونیو باندراس بر همگان اثبات شد. او در سال 2002 با بازی در نقش ولما کلی در فیلم موزیکال شیکاگو برنده جایزه اسکار، جایزه BAFTA و Screen Actors Guild  شد. زتاجنز همچنین در برخی از فیلمهای تبلیغاتی مانند Elizabeth Arden ، T-Mobile، جواهری Alfa Romeo و Di Modolo ظاهر شده است. ارزش دارائیهای او 45میلیون دلار تخمین زده شده است.

 


ریچارد کارمونا


یک نمونه جالب از افراد بدون دیپلم  کسی است که توانست به یک فرمانده جراح تبدیل شود. کارمونا در 16سالگی مدرسه را ترک کرد و به ارتش پیوست در آن دوره بود که او مدرک دیپلم را گرفت. در سال 1979 کارمونا موفق شد بالاترین مدرک پزشکی را از دانشگاه کالیفرنیا بگیرد. در سال 2002 جرج بوش او را به عنوان ژنرال جراح ایالات متحده منصوب کرد.



دیوید کارپ


کارپ 24 ساله، رویاپرداز رسانه ی اجتماعی، صاحب وبلاگی است که میلیونها دلار برایش درامد دارد. او که موسس وبلاگ محبوب تامبلر است در سن 15 سالگی دبیرستان را ترک و کار را از خانه دنبال کرد. هدف او تاسیس سایت مورد نظرش بود. موفقیت کار او چنان است که در مارس 2010 روزانه 2میلیون پست دریافت می کند و به طور متوسط 15،000 کابر جدید از این وب سایت دیدن می کنند.

 


دن ایموس


جان دونالد ایموس در یک مزرعه پرورش دام بزرگ شدو هنگامیکه 17 سال داشت مدرسه را ترک کرد. پس از گذراندن دوره های کوتاه به عنوان شیپورچی ارتش و سوزن بان ترن، در سال 1971 صدای او که محبوب مردم بود به عنوان دی جی  از رادیو پخش شد . او که با فراز و نشیبهای زیادی روبرو شد بالاخره در نیویورک مستقر شد. پس از قطع ناگهانی برنامه صبح او در سال 2007، نظرات جنجال برانگیزی درباره تیم بسکتبال روتگرز ارائه کرد که مورد توجه تیم WABC قرار گرفت تا اینکه یک قرارداد 5 ساله به ارزش 40میلیون دلار بین آنها بسته شد.

 


سیدنی پوآتیه


پوآتیه اولین مرد سیاه پوست است که موفق شد جایزه آکادمی بهترین بازیگر را در 1963 دریافت کند. او در سن 12 سالگی مدرسه را ترک کرد تا به خانواده اش که درگیر فقر بود کمک کند. پس از مدت کوتاهی خدمت برای ارتش آمریکا او با کار شستن ظرف توانست معیشتی فراهم کند. در سن 17 سالگی او در مقابل انجام کارگری توانست از کلاسهای بازیگری تئاتر نگرو امریکن در شهر نیویورک استفاده کند. در سال 1997 پویتیر به عنوان سفیر باهاما در ژاپن منصوب شد. در سال 2009 مدال آزادی را از اوباما دریافت کرد.

سه شنبه 21/10/1389 - 8:46
اخبار

 

غوغای مهران مدیری در یوتیوب!!

غوغای مهران مدیری در یوتیوب!!

واكنش های متناقض به یك اتفاق فرخنده

داستان حاشیه های مهران مدیری و سریال «قهوه تلخ» با پخش فیلم جدید یك ساعته از او در اینترنت ابعاد تازه ای گرفته است. و خارج و داخل یكسره دارند به این اتفاق واكنش نشان می دهند. چند روز پیش بود كه فیلمی حدودا یك ساعته به كارگردانی مهران مدیری در سایت هایی مثل «یوتیوب» و به دنبال آن دیگر سایت ها منتشر شدو بلافاصله به یكی از پربیننده ترین برنامه ها بدل شد. این فیلم كه نه تیتراژ آغازینی دارد و نه پایانی، به تمسخر شبكه های ماهواره ای فارسی زبان ضد نظام می پردازد. بازیگرانش اكثراً از میان بازیگران سریال «قهوه تلخ» هستند و شخص مهران مدیری یكی از چهره های اصلی این فیلم است. بازیگران فیلم در جای كاراكترهای كانال های ماهواره ای نشسته اند و آنها را دست می اندازند. ساعتی پس از انتشار این فیلم در یوتیوب و دیگر سایت ها، واكنش ها به این فیلم آغاز شد. گمانه زنی های اولیه طیف های مختلفی را شامل می شد. طبیعتا در داخل كشور كسی از دست انداختن سایت ها و شبكه های ضد انقلاب ماهواره ای گله ای ندارد. چه در مقابله با تبلیغات مغرضانه این شبكه ها زبان طنز آن هم با استفاده از چهره های مشهور تلویزیونی دقیقا همان چیزی بود كه كمبودش احساس می شد. اما تفسیر های ثانویه متفاوت تر بودند.

گروهی این برنامه را نشانه متقنی از ارادت مدیری به آرمان های نظام و حس میهن دوستی او قلمداد كردند و گروهی دیگر آن را حركتی حساب شده برای ترمیم رابطه مدیری با تلویزیون دانستند كه پس از پخش قهوه تلخ خارج از رسانه ملی به سردی گراییده بود. به عنوان مثال سایت «فردا» درباره پخش این سریال نوشت: «مدیری كه در مجموعه خود اجرای سطح پایین این مجریان را به نمایش می گذارد، گویی می خواهد باب آشتی را با رسانه ملی هم باز كند و به آنها نشان دهد كه همواره پشتیبان نظام جمهوری اسلامی و انقلاب است و با وجود هرگونه اختلاف سلیقه در نوع سریال های طنز بین خود و مسئولان رسانه ملی، دست از حمایت از آرمان های انقلاب نمی كشد.»

در این میان سایت های خارج نشین نیز مدیری را از تیغ تند حملات خود در امان نگذاشته و به او انواع و اقسام اتهامات را وارد ساختند. رسمی ترین واكنش را خشایار الوند، دوست مدیری و یكی از نویسنده های مجموعه «قهوه تلخ» نشان داد. او در گفت وگو با كافه سینما گفت: «البته شخص آقای مدیری قرار است نسبت به این فیلم واکنش نشان بدهند. این کلیپ مربوط به یک مجموعه آیتم هست که چهار سال پیش ساخته شد و قرار بود وارد شبکه خانگی بشود. این آیتم ها شامل شوخی هایی با تلویزیون، برنامه های ماهواره ای و این طور مسایل هست. اما بعد از ساخته شدن این آیتم ها آن ها را به آرشیو سپردیم و دیگر پیگیر آنها نشدیم.حتی سراغ مجوز گرفتن برای آنها هم نرفتیم که باعث دلخوری هایی نشود اینکه بعد از این همه مدت چرا و از چه طریقی این ویدئو منتشر شده برای ما هم نامعلوم است.» در این فیلم مهران مدیری با اشاره ای مستقیم، به شیوه اجرا و مدیریت یكی از كانال های ایرانی خارج نشین ، آنها را به تمسخر می گیرد. شخصی كه مدیری در این فیلم نقشش را بازی می كند، نسبت به پخش این فیلم واكنش نشان داد و مدیری را تهدید به افشای برخی پرونده ها كرد!

همه این اتفاقات در حالی می افتد كه «قهوه تلخ» آخرین ساخته مهران مدیری در اوج محبوبیت و موفقیت قرار دارد و تازه قرار است از هفته های آینده بازیگران مشهوری همچون امین حیایی و بهرام رادان نیز در چند قسمت مهمان مجموعه شوند. جدیدترین قسمت قهوه تلخ دوشنبه به بازار می آید.

اما هرچه هست و انتشار این تكه فیلم پربیننده با هر نیتی صورت گرفته باشد نشان می دهد كه در نبرد رسانه ای، باید از تمام نیروها استفاده كرد. چتر را باید چنان گسترده ساخت كه چهره محبوب و كارآمدی مثل مدیری از آن خارج نماند. همان اشتباهی كه در مورد فردوسی پور نیز برخی خامدستانه به دنبال آن هستند. از این دیدگاه می توان انتشار این تكه فیلم را حال با هرنیتی اتفاقی فرخنده قلمداد كرد.

سیمرغ

سه شنبه 21/10/1389 - 8:27
اخبار

 

كالابرگ برنج و روغن اعلام می‌شود  

كالابرگ برنج و روغن اعلام می‌شود

 

رییس ستاد بسیج اقتصادی کشور از اعلام کالا برگ های برنج و روغن در اسفند ماه سال جاری خبر داد.

بر اساس گزارش شبکه بازرگانی بهمن حاجعلی با اعلام این خبر گفت: با هماهنگی های صورت گرفته کالابرگ برنج به ازای هر نفر 3 کیلوگرم در اسفند ماه سال جاری اعلام خواهد شد.

وی با اشاره به احتمال اعلام کالا برگ روغن در همان زمان ، ادامه داد: کالابرگ شکر نیز برای 14 استان باقیمانده به ازای هر نفر هزار و 200 گرم در این هفته اعلام خواهد شد.

حاجعلی یادآور شد: کالابرگ 542 برای دریافت شکر برای استان های خراسان رضوی ، قزوین و فارس طی هفته گذشته اعلام شده است.

رییس ستاد بسیج اقتصادی کشور در خصوص کالاهای اساسی موجود در کشور تصریح کرد: در حال حاضر هیچ گونه مشکلی در مورد کالاهای اساسی وجود ندارد و بدون تردید به واسطه ذخیره سازی های صورت گرفته توسط بخش های دولتی و خصوصی با کمبود کالا و افزایش قیمتی روبرو نخواهیم شد.

منبع : khabaronline.ir

سه شنبه 21/10/1389 - 8:18
اخبار

 

هاشمی سكوت خود را شكست ؛

هشدار در مورد روحانیت ستیزی

 

مهمترین محورهای پیام رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را به نقل از ایسنا در ادامه بخوانید:

*توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایه های قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهاده اند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخ نما تمسّک جستند و هر بار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شب پرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.

 

*به تاریخ صدر اسلام برگردید که سران بت پرست حجاز، وقتی عجز خویش را در مقابله با پیام های آسمانی پیامبر رحمت دیدند و از اقبال مردم به دعوت اسلام و ادبار از خویش ترسیدند، تیر توهین و تهمت را در ترکش نهادند تا شاید با سیاه نمایی نورانیت رسول مکرم(ص) و سحر و جادو خواندن کلام وحی، بر روزگار قدرت خویش چند صباحی بیفزایند.

 

*دیدیم که لات، هبل و عزی یکی پس از دیگری شکستند و وحدانیت خدا در قالب تعالیم متعالی اسلام بر زبان ها جاری شد و امروز مسلمانان با بیش از ٥/ ١ میلیارد جمعیت و ٥٦ کشور با قومیت های مختلف و زبان های گوناگون فریاد برمی آورند که «اشهد ان محمداً رسول الله»

 

* به تاریخ معاصر ایران، به عنوان ام القرای جهان اسلام می پردازم که سلطنتی به شیوه اشراف مکه و مدینه در اندیشه شوم حکومت موروثی به شیوه دیکتاتوری و استبدادی داشت، مردی از قبیله اهل بیت(علیهم السلام) علم مبارزه ضدطاغوت را هرچند گروهی در آن مقطع پرچم ضلال می دانستند، برافراشت و در طول ١٧ سال با زبرالحدیدهایی که داشت، مردم را به میدان آورد.

 

*اگر در نقطه آغاز مبارزه، رژیم پهلوی با کشتار بی رحمانه در ١٥ خرداد ٤٢ و تبعید امام و حبس مبارزان، تسمه از گرده مردم کشید و به قول خویش زهر چشم گرفت، اما آن آتش، زیر خاکستر نهان بود و هر از چند گاهی انفاس قدسیه امام(ره) در بیانیه ها و روشنگری های مبارزان در سخنرانی ها، بر آن می دمید و در گذر زمان به سال ١٣٥٦ رسیدیم. رژیم پهلوی در همان سال، دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام پی گرفت، برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه ١٣٥٦ نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند.

 

*وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقاله ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند .

 

*مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم که امام را با همه سوابق می شناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در ١٩ دی در خیابان های قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازه های خشم و نفرت خویش را بر کاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند.

 

*مردم قم در ١٩ دی ١٣٥٦ با خون خویش درختی را آبیاری کرده اند که سال ها پیش خون مردم تهران و کفن پوشان ورامین و خود قم در پای نهال آن ریخته شده بود. درختی که شاگردان امام در طول ١٥ سال تبعید رهبر خویش با تحمل مرارت های شکنجه و زندان نگذاشتند شاخه های انحرافی بر آن رشد نماید، درختی که یک سال پس از قیام خونین مردم قم با عنوان «جمهوری اسلامی» ثمر داد.

 

* اینک ٣٠ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بقایای فکری دین زدایی و روحانیت ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی های سیاسی و اختلافات سلیقه ای، پوست اندازی کرده و سر برآورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ٣٠ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده اند.

 

*تأسف آور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد می دانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفته اند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.

 

منبع : ایسنا
سه شنبه 21/10/1389 - 8:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته