آنگاه که همه از ترس سستشده، کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهستهتر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و پاداش سبقت در فضیلتها را بردم. همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت درنمیآورد، و طوفانها آن را از جای برنمیکند، کسی نمیتوانست عیبی در من بیابد، و سخنچینی جای عیبجویی در من نمییافت. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم، و نیرومندها در نظر من پست و ناتوانند تا حق را از آنها باز ستانم. علت سکوت و کنارهگیری از خلافت در برابر خواستههای خدا راضی، و تسلیم فرمان او هستم، آیا میپندارید من به رسول خدا (ص) دروغی روا دارم؟ به خدا سوگند! من نخستین کسی هستم که او را تصدیق کردم، و هرگز اول کسی نخواهم بود که او را تکذیب کنم. در کار خود اندیشیدم دیدم پیش از بیعت، پیمان اطاعت و پیروی از سفارش رسول خدا (ص) را برعهده دارم، که از من برای دیگری پیمان گرفت (پیامبر (ص) فرمود اگر در امر حکومت کار به جدال و خونریزی کشانده شود، سکوت کن.
نهج البلاغه خطبه 37
وَ قَالَ علی (ع)
خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَیْكُمْ- وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْكُمْ روش زندگى با مردم
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوى شما آیند.
نهج البلاغه حکمت 10
إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ شناخت رهآورد اقبال و ادبار دنیا
(اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: چون دنیا به کسى روى آورد، نیکىهاى دیگران را به او عاریت دهد، و چون از او روى برگرداند خوبىهاى او را نیز برباید.
نهج البلاغه حکمت 9
اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ- وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ شگفتىهاى تن آدمى
(علمى، فیزیولوژى انسانى) و درود خدا بر او، فرمود: از ویژگىهاى انسان در شگفتى مانید، که: با پارهاى «پى» مىنگرد، و با «گوشت» سخن مىگوید، و با «استخوان» مىشنود، و از «شکافى» نفس مىکشد.
نهج البلاغه حکمت 8
وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ- وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ ایثار اقتصادى و آخرت گرایى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: صدقه دادن دارویى ثمر بخش است، و کردار بندگان در دنیا، فردا در پیش روى آنان جلوهگر است.
نهج البلاغه حکمت 7
صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ- وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ- وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ ارزش راز دارى و خوشرویى
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیبهاست. و یا فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیبهاست، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.
نهج البلاغه حکمت 6
قَالَ علی (ع)
الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ- وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ
شناخت ارزشهاى اخلاقى
(اخلاقى، سیاسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دانش، میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینهاى شفّاف است.
نهج البلاغه حکمت 5
الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ- وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ- وَ نِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى ارزشهاى اخلاقى و ضدّ ارزشها
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: ناتوانى، آفت و شکیبایى، شجاعت و زهد ثروت و پرهیزکارى سپر نگه دارنده است: و چه همنشین خوبى است راضى بودن و خرسندى.
نهج البلاغه حکمت 4
الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ- وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ- وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ
شناخت ضدّ ارزشها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: بخل ننگ و ترس نقصان است. و تهیدستى مرد زیرک را در برهان کند مىسازد، و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است.
نهج البلاغه حکمت 3