• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 319
تعداد نظرات : 701
زمان آخرین مطلب : 3779روز قبل
ادبی هنری
 

با توام ای لنگر تسکین.ای تکان های دل. ای آرامش ساحل.

 

با توام ای نور. ای منشور.ای تمام طیف های آفتابی.ای کبود ارغوانی.ای بنفش آبی.

 

با توام ای شور.ای دل شوره ی شیرین.ای شادی غمگین.

 

با توام ای غم،ای غم مبهم.ای نمی دانم؛هرچه هستی باش اما کاش ....نه ...نه...

 

جز این هم آرزویی نیست. هرچه هستی باش ،اما باش.

 
شنبه 29/4/1387 - 19:9
شعر و قطعات ادبی
 

از مهر نبرده ای نسیبی ای شب

 

داری به گلو بغض عجیبی ای شب

 

وقـتی که تو می رسی،همه می خوابند

 

بدجور میان ما غریبی ای شب!!!

  
پنج شنبه 27/4/1387 - 19:18
ادبی هنری
 کبک مهربان ،لحظه ای بخوان هم برای من هم برای کوه هم برای جسم هم برای روح!!!
چهارشنبه 26/4/1387 - 21:23
شعر و قطعات ادبی

باز ستاره قشنگم پشت ابرای زخیمی

 

دل من هوا تو کرده ای طلعت قدیمی

 

تو شبای بی کسی هام تو شدی فانوس راهم

 

تو منو نگاه کردی چشم آسمون ماهم

 

حالا آسمون گرفته من پر از رنج و عذابم

 

تو نمی تونی بتابی من نمی تونم بخوابم

 

به تو احتیاج دارم تو ولی نیستی در کنارم

 

 دل من داره می میره طاقت دوری ندارم

 
چهارشنبه 26/4/1387 - 21:19
شعر و قطعات ادبی
 

اومدی پیشم دوباره با یه حس بی قراری

 

اومدی که تازه باشم مثل بارون بهاری

 

چشم بی تاب ستاره تا سحر خواب تو دیده

 

پا به پای هر ترانه عشق تو از راه رسیده، پر گرفته پر کشیده

 

می تابی برگردون ،من با تو همسفرم

 

از داغ دل مجنون می سوزم،باخبرم

 

پاییزم که پریشون،رگباری رهگذرم

 

می خونم زیر بارون ،تنها تو می مونی در باورم

 

هر لحظه ای که یاد توام ،در اوج غمها شاد توام

 

تو بهترین همراه منی،من نیمه همزاد توام

 

ای شب مهتابی روشن،بی کسی هامو بگیر از من

 

می تابی برگردون ،من با تو همسفرم

 

از داغ دل مجنون می سوزم،باخبرم

 

پاییزم که پریشون،رگباری رهگذرم

 

می خونم زیر بارون ،تنها تو می مونی در باورم

 

 
چهارشنبه 26/4/1387 - 21:17
خانواده
 

چند گاهی است که بسیار خسته ام و از حال خود خارج،اما باز به امید دیدن یار ساعت ها را در سبد تنهایی ام با خود می برم و باز امیدوارم، امیدوار.

 چند گاهی است که بسیار خسته ام و از بودن تهی،اما باز به شنیدن صدای یار روزها را در خاطرم جای می دهم و باز امیدوارم،امیدوار.

چند گاهی ست که بسیار خسته ام ،خسته ام.خسته....

 

خسته ات نکنم .آری خسته ات نکنم ،باور کن روزگارم خوش نیست. روزگارم سرد است.دیگران می گویند که درد درد خاطرست و تو همنشین آرزو.

 

وای چه گویم بر این همه دیر باور بی بنیاد.ای خانه هایتان آباد کجا بودید وقتی من پشت هرچه حرف و حدیث امروزی عاشقانه در غم پروانه گریستم.کجا بودید ببینید.

 

گوش کنید به ندای من گوش کنید . سر از لاک خود در آورید و به من گوش کنید.

 من خسته ام از این همه دیر باوری،من خسته ام از این همه بی باوری.با تو می گویم،حجم نامه هایم بسیار،گفته هایم طولانی اما باز می گویم؛عزیز غریب من دوستت دارم ....عزیز غریب من دوستت دارم برای همیشه.......
دوشنبه 24/4/1387 - 20:57
خانواده
 

خواهم با تو چیزی از حوالی پریشانی بگویم .چیزی از حوالی دیگر نتوانستن شبیه رفتن اما نرسیدن .می خواهم با تو از عطر سیب و آب و آینه حرفی بزنم ؛می خواهم بخوابم و شبم را با کابوس این روزها تمام کنم.

 می مانی یا نمی مانی من هستم ،هستم تا شاید خواب رویاء ببینم خواب فرداهای خوش فرداهای رنگین .همین.......
يکشنبه 23/4/1387 - 20:5
خواستگاری و نامزدی

خیره بر کره کوچک

 

دوباره حساب کرد

 

جایی برای جنگل بی انتها نبود

 

جایی برای دریایی که هر چه می روی به پایانش نمی رسی

 

...................چشم های تو را آفرید!!!

 
يکشنبه 23/4/1387 - 20:3
خانواده

اگر خدا نخواهد.....

در میان گردباد زندگی،شمع بی سر پناه امیدت خاموش نخواهد شد!!! ایمان دارم، باور کن

شنبه 22/4/1387 - 19:56
خاطرات و روز نوشت
یادش بخیر که آمدی و نیامده رفتی.من گفتم دوستت دارم و تو چه زود رفتی!!!! تو باور نکردی که من چقدر دوستت دارم.....
شنبه 22/4/1387 - 19:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته