تبیان، دستیار زندگی

فقط می خوام یه جفت نگاه عاشق داشته باشم و زل بزنم تو آسمونو فریا بزنم ....

فقط فقط نزار دق کنم از تنهایی،نزار یادم بیاد که ندارمش،نزار بگم نیستم ....نبودم که باشم

آسمان تعطیل است،بادها بی کار،ابرها خشک و خسیس هق هق گریه ی خود را خورده اند.

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست

دل بکن آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه ی تنهایی نیست

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را

قایقت را بشکن روح تو دریایی نیست

آه در آینه کدرت خواهد کرد

آه دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست

حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت هر خواستنی عین توانایی نیست

تو این جایی به من نزدیک تر از من

همین جایی که تو همیشه دوری

اگه نیستی خیال تو همین جاست

واسه این شب زده تو مثل نوری

تو این جایی که همین جایی که هر روز

مثل یه شمع می سوزم و می سازم

همین جایی که من به خاطر تو

تموم دنیامو به تو می بازم

تو این جایی که همین جایی که نیستی

ولی تو تارو پودم ریشه کردی

نبودن تو رو باور ندارم

اگه حتی واسه من مثل دردی

همین جایی تو هر روز و همیشه

جایی که قلب پاکم و شکستی

همین جایی که پرم از با تو بودن

با این که روی من چشماتو بستی.

گفتی سخته دل ندادی نه دل خوشم به یادی

نه نگاهی از تو دارم نه توقع زیادی

ولی تو من و نمی خوای این و از خوت شنیدم

ته قلب من می مونی نگو دستمو می خونی

من دوست دارم عزیزم دیدی گفتم نمی دونی

تو هنوز نگات به میزه روش یه کاغذ تمیزه

می رم اما می نویسم حتی غصه تم عزیزه

ای خدای مهربون!!!

 دوستت دارم