• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 392
تعداد نظرات : 301
زمان آخرین مطلب : 4351روز قبل
دعا و زیارت

سید خراسانی و شعیب بن صالح

سید خراسانی :

در روایات ظهور، به نهضت و حركت شخصی به نام خراسانی برمی‌خوریم كه از ناحیة شرق به یاری امام زمان(ع) برمی‌خیزد و سپاه وی فرمانده‌ای دارد. حال پرسش این است كه پرچمدار و فرماندة سپاه خراسانی كیست؛ در پاسخ  باید بگوییم كه خروج سفیانی در برخی روایات، از نشانه‌های ظهور خوانده شده است؛ در همان سالی كه سفیانی قیام می‌كند، سیّد خراسانی از سمت مشرق قیام كرده، به سمت كوفه می‌رود. در روایات، این شخص به خوبی معرفی نشده؛ ولی ظاهراً پرچمدار حق است كه برای مبارزه با ظلم قیام می‌كند.

 

نویسندة كتاب «عصر ظهور» در این رابطه می‌نویسند: «اندكی پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) در میان ایرانیان شخصی با عنوان سیّد خراسانی ظاهر شده كه رهبری سیاسی مردم را به عهده می‌گیرد. شعیب بن صالح نیز پرچمداری را عهده‌دار می‌شود. ایرانیان تحت رهبری این دو تن، نقش مهمّی را در حركت ظهور آن حضرت ایفا می‌كنند. سیّد خراسانی و شعیب، جنگ را در مرزهای ایران، تركیه و عراق هدایت می‌كنند و نیروهای مستقر در شام، خود را به پیش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام آمادة پیشروی بزرگ به سوی فلسطین و قدس می‌شوند».1

 

 

از سخنان معصومان(ع) به دست می‌آید كه پرچم‌های متعدّدی از شرق یعنی بلاد شرقی ایران تا سرحدّ چین قیام می‌كنند كه ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراسانی نیز كه پرچم مستقلّی دارد با كمك آنان، حركت خود را آغاز می‌نماید، پرچم خراسانی مهم‌ترین آن پرچم‌هاست. و به این اعتبار از همة آنها به رایات شرقی تعبیر شده كه دارای پرچم‌های سیاه هستند.

 

نكتة دیگر اینكه در روایات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است كه در سه مرتبه قیام می‌كنند كه دو مورد از آنها تحقّق یافته؛ یكی «بیرق‌های سیاه ابومسلم خراسانی» كه برای تشكیل دولت بنی‌العبّاس بوده است و دوم «پرچم مغول» كه از ناحیة خراسان آمد و دولت بنی‌العبّاس را بر هم زد، لیكن پرچم سوم باقی مانده و اوست كه متصّل به ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود و با سفیانی خواهد جنگید. حضرت باقر(ع) فرمودند: «آنگاه كه لشكر سفیانی در كوفه مشغول قتل و غارت باشند، بیرق‌هایی از طرف خراسان برسند كه منزل‌ها را به سرعت طی كنند و با ایشان، چند نفر از اصحاب قائم ـ ارواحنا فداه ـ باشد».

 

رسول خدا(ص) در روایتی این‌گونه فرمودند: «خداوند برای ما اهل بیت آخرت را بر دنیا برگزیده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود واقع خواهند شد؛ تا آنگاه كه پرچم‌های سیاه از سوی مشرق پدیدار شود. پس آنان حق را طلب كنند لیكن به ایشان داده نشود، پس می‌رزمند و پیروز می‌شوند پس هر كس از شما و نسل شما ایشان را درك كرد باید خود را به آنان رساند اگرچه بر روی یخ‌ها بخزد آنان امر را به مردی از خاندان من می‌سپارند كه زمین را از عدل و داد لبریز می‌سازد پس از آنكه از ظلم و جور مالامال شود.

 

براساس روایاتی كه در منابع حدیثی شیعه (مانند «غیبت» نعمانی و طوسی) در خصوص این شخص وارد شده است، احتمال دارد بتوان خراسانی را یاور خراسانیان، رهبر آنان و فرماندة لشكر خراسان تفسیر كرد. گاهی نیز از او تحت عنوان هاشمی یاد شده است. با این حال در روایات، از پرچمدار سپاه ایران سخن به میان آمده و آن شعیب بن صالح است.

 

امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «سفیانی و صاحبان پرچم‌های سیاه با یكدیگر روبرو می‌شوند (احتمالاً سپاه سیّد خراسانی یا سیّد هاشمی)؛ در حالی كه میان آنان جوانی از بنی‌هاشم است كه در كف دست چپ او، خال سیاهی است و در پیشاپیش لشكریان او، شخصی از قبیلة بنی تمیم به نام شعیب بن صالح قرار دارد».2

در روایات از عمّار یاسر نقل شده كه: «شعیب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدی(ع) است».3  در منابع اهل سنّت نیز آمده است: «فرماندة لشكریان پیشرو حضرت مهدی(ع) مردی از قبیلة بنی تمیم است كه محاسن كمی دارد و او را شعیب بن صالح نامند».4

 

و نیز: «از خراسان سپاهی حركت می‌كند كه كمربندهای سیاه و پیراهن سفید پوشیده‌اند، جزو پیش‌قراولان سپاه، فرمانده‌ای است به نام شعیب بن صالح... آنان سپاهیان سفیانی را شكست داده، گریزان می‌كنند و در بیت‌المقدّس فرود می‌آیند و زمینة ظهور حضرت مهدی(ع) را پایه‌ریزی می‌كنند».5

 

به هر حال وجود سیّد خراسانی را بپذیریم یا نه و اینكه او رهبر سپاهیان ایران است، در روایات از شعیب بن صالح تحت عنوان پرچمدار و پیش‌قراول سپاه ایران و از زمینه‌سازان حكومت جهانی حضرت مهدی(ع)، سخن به میان آمده است كه احتمالاً مورد سؤال شما نیز همین شخص است.

روایات مربوط به خراسانی كه از طریق اهل سنت و همچنین در منابع متأخر شیعه وارد شده است به روشنی دلالت دارد بر این كه آن شخصیت از ذریه امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ یا امام حسین ـ علیه السلام ـ است و از او به عنوان هاشمی خراسانی یاد شده است و صفات جسمی وی را كه دارای صورت نورانی است و خال برگونه راست و یا دست راست دارد بیان كرده اند.[10] نویسنده از روایات وارده در منابع متقدم شیعه نتیجه متفاوت می گیرد.[11]

همین طور در مورد صفات جسمانی سید خراسانی نیز برداشتهای متفاوت و گوناگون وجود دارد مثلاً از كلمه «فتی» كه در روایات مربوط به سید خراسانی یا حسنی ذكر شده است بعضی جوانی سنی را فهمیده و در نتیجه می گویند سید خراسانی هنگام قیامش، جوان است[12] در حالی كه برخی دیگر جوان مردی را معنی مناسب برای آن می دانند و می گویند جوان مردی یكی از ویژگی های سید خراسانی است نه اینكه سید خراسانی هنگام قیام در سنین جوانی قرار داشته باشد.[13]یكی دیگر از صفات جسمانی سید خراسانی داشتن خال بر گونه و یا دست راست است و در تفسیر آن نیز احتمالات مختلف وجود دارد كه آیا به معنی خال معروف است و یا اینكه از ماده خلل و به معنی آسیب دیدگی و نقص است.

الخراسانی هو الذی یسلم الرایة إلى الإمام المهدی (عج) أو یكون أعلى منصب عند أهل إیران (خراسان) حتى یسلم رایة الولایة والقیادة إلى الإمام المهدی (عج).

 

إذا خرجت خیل السفیانی (عدو الإمام المهدی عج) إلى الكوفة بعث فی طلب أهل خراسان، ویخرج أهل خراسان فی طلب المهدی (أی لمبایعته) فیلتقی هو الهاشمی (الخراسانی) برایات سود على مقدمته شعیب بن صالح (قائدة الجیش) فیلتقی هو وأصحاب السفیانی بباب إصطخر (منطقة بجنوب إیران) فیكون بینهم ملحمة عظیمة فتظهر الرایات السود (أی تنتصر) وتهرب خیل السفیانی، فعند ذلك یتمنى الناس المهدی (أی لمبایعته كما بایعه الإیرانیون) ویطلبونه. - مخطوطة ابن حماد ص86.

 

ورد فی الروایات عند الطرفین أن مواصفات الخرسانی كالتالی:

1- سید هاشمی حسینی.

2- من خراسان.

3- صبیح الوجه.

4- فی خده الأیمن خال.

5- فی یده الیمنى خال أو خلل (الخال فی اللغة علامة ضعف).

6- أنه أعلى منصف فی إیران، أی یكون القائد الأعلى للجیش أو للجمهوریة

شعیب بن صالح:

 

شعیب بن صالح جوانی است گندمگون، لاغر، با ریش كم‌پشت، صاحب بصیرت و یقین از اهالی ری كه اندكی پیش از ظهور حضرت در میان ایرانیان، ظاهر شده و نقش رهبر نظامی را در حركت ظهور آن حضرت، ایفا می‌كند. او مردی است شكست‌ناپذیر، اگر كوه در مقابلش بایستد آن را منهدم كرده و عبور می‌كند.

 

وی به همراه سیّد خراسانی كه رهبری سیاسی ایرانیان را به عهده دارد، پرچم اسلام را به حضرت مهدی(ع) می‌سپارند و با نیروهای خود در نهضت آن حضرت شركت می‌كنند. خراسانی و شعیب در زمره یاران خاصّ آن حضرت قرار می‌گیرند و شعیب بن صالح به فرماندهی كلّ نیروهای حضرت مهدی(ع) منصوب می‌گردد.

البتّه احتمال دارد كه جهت حفظ و ایمنی، نام او مستعار باشد تا وعدة الهی محقّق شود. همچنین امكان دارد كه نام او و نام پدرش مشابه شعیب و صالح یا به معنای این دو باشد.

 

برخی روایات وی را اهل سمرقند ـ كه هم‌اكنون در اشغال شوروی است ـ می‌داند، امّا بیشتر روایات می‌گوید كه او اهل ری است و با قبیلة بنی‌تمیم نسبتی دارد و اینكه از یكی از بخش‌های بنی‌تمیم ـ به نام محروم ـ می‌باشد و اینكه وی غلامی از بنی‌تمیم است.6  روایتی كه می‌گوید فاصلة میان خروج شعیب و سپردن زمام امور را به مهدی(ع) 72  ماه است را می‌توان حكم به صحّت آن نمود كه در این صورت، ظاهر شدن خراسانی و شعیب، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) خواهد بود.7

کتاب عصر ظهور شیخ علی کورانی را می خوانم . درباره دو شخصیت ایرانی مقارن ظهور می نویسد . سید خراسانی و شعیب ابن صالح ( در برخی روایات صالح ابن شعیب آمده است ). شیخ علی کورانی در مطلبی با عنوان " ظاهر شدن خراسانی و شعیب در ایران " می نویسد : " بطور خلاصه نقش آن دو چنانچه از منابع اهل سنت و برخی از روایات شیعه روشن می شود این است که در آن زمان ایرانیانیان درگیر جنگی نابرابر با دشمنان خویشند و در اثر طولانی شدن جنگ سید خراسانی را به عنوان سرپرست امورشان انتخاب می نمایند. گرچه وی به این امر چندان رغبتی نشان نمی دهد اما با اصرار زیاد آنان می پذیرد و زمانیکه رهبری ایرانیان را پذیرفت با ایجاد وحدت کلمه در صفوف نیروهای مسلح ایرانی سردار رشید خود شعیب ابن صالح را به فرماندهی کل نیروهای مسلح تعیین می کند. "

 

 

شیخ علی کورانی سپس با توضیح شرایط ظهور حضرت مهدی عج می نویسد : " خراسانی و شعیب در زمره یاران خاص آن حضرت قرار می گیرند و شعیب به فرماندهی کل نیروهای حضرت منصوب می گردد نیروهای خراسانیان مرکز ثقل و یا هسته مرکز لشکریان حضرت را تشکیل می دهند که وی برای تصفیه وضع داخلی کشور عراق و مخالفان و شورشیان و سپس در درگیری با ترکان ( روسها ) و در نهایت در پیشروی بزرگ جهت آزادسازی قدس بر آنها تکیه می کند . "

 

 

 

کورانی سپس به روایاتی که ویژگیهای شعیب پرداخته اشاره می کند و می گوید : " اما نسبت به شعیب ابن صالح و یا صالح ابن شعیب باید گفت که روایات ویژگیها و اوصاف وی را ذکر کرده است که جوانی است گندم گونه لاغر دارای محاسنی کم پشت صاحب بصیرت و یقین و اراده ای خلل ناپذیر و از جنگاوران بنام و ممتاز می باشد . او مردی است شکست ناپذیر اگر کوه در مقابلش بایستد آن را منهدم کرده و عبور می کند ... تا آخر . البته احتمال دارد که جهت حفظ و ایمنی نام او مستعار باشد ... بیشتر روایات می گوید او اهل ری است .. سئوال دیگر از زمان ظاهر شدن آن دو شخصیت است .. آنچه بهتر به نظر می رسد این است که ظاهر شدن آن دو تن در سال ظهور حضرت مهدی عج و همزمان با خروج سفیانی و یمنی است البته احتمال دارد روایتی که می گوید : " فاصله بین خروج شعیب و بین سپردن زمام امور به مهدی ع هفتاد و دو ماه می باشد " می توان حکم به صحت آن نمود که در این صورت ظاهر شدن خراسانی و شعیب شش سال قبل از ظهور حضرت مهدی ع خواهد بود . "

 

برای مطالعه در این زمینه می‌توانید به منابع زیر رجوع كنید:

1. چشم‌اندازی به حكومت مهدی، نوشتة نجم‌الدّین خراسانی،

2. تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، نوشتة مصطفی صادقی.

 

اما حدیث جالب و مهمی كه كمتر اشاره شده .... حدیثی است از كتاب"  مائتان وخمسون علامةحتى ظهور الإمام المهدی

السید محمد علی الطباطبائی الحسنی" 

 

62- عن النبی(ص):((تخرج رایات من المشرق یقودها رجل من تمتم یقال له شعیب بن صالح فیستنفذ ما فی أیدیهم من سبی أهل الكوفة ویقتلهم)).

وعنه(ص):((یلقی أهل بیتی بلاء حتى یبعث الله رایة من المشرق سوادء من نصرها نصره الله ومن خذلها خذله الله حتى یأتوا رجلاً اسمه كأسمی فیولونه أمرهم فیؤیده الله بنصره))

پی‌نوشت‌ها:

1. كورانی، عصر ظهور، ص  270.

2. ابن حماد، فتن، ص  86.

3. ابن طاووس، ملاحم، ص  53.

4. شبلنجی، نور الابصار، ص  138.

5. ابن حماد، همان، ص  84  و عقد الدرر، ص  125.

6. كورانی، همان، صص  24  و  32  و  271.

7. همان.

[10] . كورانی، پیشین، ص  270.

[11] . همان.

[12] . ر. ك: قزوینی، پیشین، ص  425.

[13] . ر. ك: هاشمی شهید، پیشین، ص  365.

جمعه 16/11/1388 - 18:1
دانستنی های علمی

 به نام معبودم

 سلام به همگیتون

 ازتون خواهش میکنم این مطلبو کامل بخونید.

كوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ای بلند صعود كند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز كرد. به صعودش ادامه داد تا اینكه هوا كاملا تاریك شد. به جز تاریكی هیچ چیز دیده نمی‌شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند، حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. كوهنورد همان‌طور كه داشت بالا می‌رفت، در حالی كه چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط كرد. سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. داشت فكر می‌‌كرد چقدر به مرگ نزدیك شده است كه ناگهان دنباله طنابی که به دور كمرش حلقه خورده بود بین شاخه­های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط كاملش شد. در آن لحظات سنگین سكوت، که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا كمكم كن !
ندایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می‌خواهی؟
-  نجاتم بده خدای من!
-  آیا به من ایمان داری؟
-  آری. همیشه به تو ایمان داشته‌ام.
-  پس آن طناب دور كمرت را پاره كن!
كوهنورد وحشت كرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی‌تردید از فراز كیلومترها ارتفاع. گفت: خدایا نمی‌توانم.
خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟
كوهنورد گفت: خدایا نمی­توانم. نمی‌توانم.
روز بعد، گروه نجات گزارش داد كه جسد منجمد شده یك كوهنورد در حالی پیدا شده كه طنابی به دور كمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمین فاصله داشت...

پنج شنبه 15/11/1388 - 18:8
محبت و عاطفه
ای سراپا همه خوبی تک وتنها به تو می اندیشم به تو که پاکترینی و نگاهت پاک است ودلم نمناک استو صدایت چه زلال در دلم باقی می ماند ولبت لبخندت...
پنج شنبه 15/11/1388 - 18:6
دعا و زیارت

سلام به همه ی برو بچه های تبیانی

اربعین امام حسین رو به همگیتون تسلیت میگم و ازتون میخوام که توای روز واسه منم دعا کنید

پنج شنبه 15/11/1388 - 17:22
دعا و زیارت

سلام بر تو ای امام غرب و مظلومم

سلام بر تو ای امام بی سر و بی کفن

و سلام بر تو ای حسین

40روز گذشت آری فرداچهلم امام غریبمان است

باور کردنش سخت است اما این 40 روز به سرعت باد گذشت و ما هنوز در خوابیم

خوابی عظیم خوابی که پس ازسالیان دراز هنوز رنگ بیداری را به خود ندیده

آری سالیان دراز است که ما در خوابیم خوابی که اگر بیدار میشدیم مهدی فاطمه ظهور میکرد

هم اکنون همین جا با هم عهد ببندیم تا از روز چهلم امام غریبمان به اصلاح دلهایما بپردازیم به امید ظهور نرگس فاطمه!

بر چهره ی دلربای مهدی صلوات

پنج شنبه 15/11/1388 - 17:14
ورزش و تحرک

به نام یزدان

تبرییییییییییییییییییییییییییییییک تبرییییییییییییییییییییییییییییییییییییک

پرسپولیس2

استقلال 1

به همه ی پرسپولیسی های گل این برد ارزشمند رو تبریک میگم

بع از چند مساوی بالاخره پیرزی پیروز میدان شد

چهارشنبه 14/11/1388 - 16:33
محبت و عاطفه

به یاد قدیما

 

می خوام از تو بنویسم قلمم نمی نویسه

 

کاغذ نامه دیشب هنوز از اسم تو خیسه

 

وقتی از تو می نوشتیم خونه هامون برکت داشت

 

ثابته میگن ستاره با تو انگار حرکت داشت

 

اسم تو وقتی می اومد دریاها وایساده بودن

 

کهکشونا واسه تعظیم پیش تو اماده بودن

 

یکی بود دو تا شدیم و بقیه هنوز نبودن

 

عمر عاشقی سر اومد چقد ادما حسودن

 

یه روزی من که نبودم اومدن قلب تو بردن

 

چشات از بس ساده بودن گول اون حرفا رو خوردن

 

اخرین باری که دیدم توی چشمات خط خطی بود

 

جای خال تو شهر گونه ت عکس بی معرفتی بود

 

با نگات واسم نوشتی دیگه از عشق خبری نیس

 

قبل از اون فهمیده بودم توی چشمات اثری نیس

 

روز سرمای نگاهت داغه مثل روز برفی

 

نه اشاره ای نه مکثی نه تبسمی نه حرفی

 

چشم تو نه تنها با من با تموم دنیا بد بود

 

اون که قلب تو رو دزدید کارشو چه خوب بلد بود

 

 

سه شنبه 13/11/1388 - 14:26
محبت و عاطفه

صادقانه نیست

 

زیبا سلام من بی بهانه نیست

 

چندین شب است خنده تو عاشقانه نیست

 

دیشب کنار پنجره بودم و در زدی

 

اما عجیب بود که گفتند خانه نیست

 

دیگر میان ان سبدی که تو داده ای

 

حتی به قدر شادی فردا ترانه نیست

 

گفتم چقدر تشنه یک مشت دانه ام

 

گفتی که عشق نقش بر اب است دانه نیست

 

گفتم که زلف خویش پریشان کن و بیا

 

گفتی اگر بهم بزنم زلف شانه نیست

 

گفتی مگو به هیچ کسی راز عشق را

 

گفتم که عشق جان خودت محرمانه نیست

 

اجبار نیست دوست بداری مرا همین

 

عشقی که رنگ رحم شود صادقانه نیست

 

سه شنبه 13/11/1388 - 14:24
محبت و عاطفه

چشمش افتاد به من وهمونی که می دونی شد

 

بذار راحتت کنم یعنی دلم دیوونه شد

 

دل من که عمری رفته بود سراغ زندگیش

 

به بیابون زد و دنبال چشاش روونه شد

 

اون تا دید دیوونشم دیگه بهم نگاه نکرد

 

عاشقیم برای رفتنش واسش بهونه شد

 

گفتم این تیر نگاتو توی قلب من نزن

 

دیگه قلب من واسه تیرای اون نشونه شد

 

روزا تو خیابونا اواره ی نگاش شدم

 

شبا هم بیابونا واسه غریبیم خونه شد

 

دیگه مطمئن شد اون که من گرفتارش شدم

 

عشق من از اونایی که تا ابد می مونه شد

 

یه شب اما واسه همیشه رفت یه جای دور

 

چون نگفت کجا می ره باز تقصیر زمونه شد

 

سه شنبه 13/11/1388 - 14:24
محبت و عاطفه

قصه ی اشنایی

 

گفتی اهل اسمونی ولی من اهل زمینم

 

گفتی فاصله زیاده بین تو تا سرزمینم

 

گفتی قلب عاشق من مث انگشتر سادس

 

گفتی از وقتی رسیدی اومدی شدی نگینم

 

من دیوونه اسیرت شدم و تو هم نوشتی

 

بر سر عهدم می مونم تا همیشه نازنینم

 

حالا میگذره از اون روز جای ما انگار عوض شد

 

تو یه جور دیگه هستی ولی من بازم همینم

 

تو توی چشات چی داری كه حالا من ارزومه

 

واسه یه لحظه حتی بیام و پیشت بشینم

 

گل سرخ دم دستت دریغ از یه شاخه چیدن

 

من باید از دور بیامو واسه ی تو گل بچینم

 

من به اون نقطه رسیدم كه اگه حتی نباشی

 

همیشه بودی و هستی انتخاب اخرینم

 

انگار از دست من و دل باز تو رنجیدی عزیزم

 

حاضرم بمیرم اما اخمای تو رو نبینم

 

 

سه شنبه 13/11/1388 - 14:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته