• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 437
تعداد نظرات : 717
زمان آخرین مطلب : 4440روز قبل
محبت و عاطفه
در دادگاه عشق...قسمم قلبم بود،وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان،قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم که به تو بگویند: دوستت دارم.
يکشنبه 8/2/1387 - 13:1
محبت و عاطفه
نمی نویسم... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی! حرف نمی زنم چون می دانم هیچ گاه حرفهایم را را نمی فهمی! نگاهت نمی کنم چون اصلا نگاهم را نمی بینی! صدایت نمی زنم... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است!فقط سکوت می کنم چون تنها کاری است که در این غربت می توان انجام داد.
يکشنبه 8/2/1387 - 6:45
خانواده
اصلا فکرش رو نمی کردم  واقعا ناامید شدم من خیلی دوست دارم بدونم شما از چی می ترسید به من هم بگید شاید من کار اشتباهی کردم که به شما اعتماد کردم ولی اگه بدونم که واقعا کارم اشتباه بود دلیلی برای موندنم تواینجا        نمی بینم به من هم بگید آخه من منتظر یه بهانه هستم تا بتونم وابستگیم رو نسبت به تبیان کم کنم حالا اونش دست خودتون  
شنبه 7/2/1387 - 6:52
خاطرات و روز نوشت

تازه سوال خوبی کردی من اون روز یادم رفته بود بگم،دیروز تو مدرسه یادم اومد راستی خواهش می کنم اونایی که دارن خودشون رو معرفی می کنند ماه،روزو سال تولد رو هم ذکر کنند:

من متولد 5 تیرماه سال 1371 هستم و تنها رنگ هایی رو دوست دارم فقط صورتی و بعضی موقع ها هم آبی آسمونی.

از بین ترانه ها و شعرهایی که گوش می دم بیشتر کامران و هومن رو دوست دارم. و از بین بازیگرهای مرد ایرانی فقط مهران مدیری و از بین بازیگرهای زن ایرانی فقط بهنوش بختیاری .

حالا این از ادامه بیوگرافی من تازه علایق شخصی من توی انجمن هم نوشتم.

حالا شما بنویسید 

پنج شنبه 5/2/1387 - 8:33
خاطرات و روز نوشت

به اون دوستانی که تازه وارد تبیان شدن خوش آمد میگم و برای اینکه ما بتونیم با شمابیشترآشنا بشیم برامون پیام بگذارید و مطالبتون رو برای ما ثبت کنید این کار چندان سختی نیست فقط باید طبق اون چیزی که بهتون می گم انجام بدهید :

وقتی صفحه تبیان من رو باز کردی در گوشه چپ روی ثبت مطالب روزانه کلیک می کنی و یه پنجره ای برات باز میشه که از اون طریق با ما می تونی ارتباط داشته باشی فقط جرات به خرج بده و برامون مطلب بنویس خوش حال می شیم 

چهارشنبه 4/2/1387 - 10:8
خاطرات و روز نوشت

همون طور که بعضی ها فقط موافق بودند من از خودم شروع می کنم ولی بعدش باید همتون خودتون رو معرفی کنید لطفا:

اسمم نگار سال دوم تجربی کمتر از یک ساله که وارد تبیان شدم دختر خیلی شیطونی هستم یه ذره(یه خورده بیشتر)هم زودرنج  هستم و ازاینکه کسی بهم بی توجهی کنه یا غرورم رو بشکنه خیلی ناراحت می شم اون کاری رو هم که بخواهم انجام بدم حتما انجام می دهم حرف زور رو نمی تونم قبول کنم از اون طرف خیلی احساساتی هستم و به راحتی تحت تاثیر قرار می گیرم 

و به راحتی می تونم بعضی از افراد رو قانع کنم و اون جوری که بچه ها می گن من خیلی سرو زبون دارم و خیلی هم انتقاد پذیر هستم البته اگه به نظر خودم درست باشه واگردرباره من انتقادی دارید دوست دارم بشنوم که چیکار کنم تا بتونم اخلاق ها نقاط منفی که دارم رو برطرف کنم

حالا شما هم جرات به خرج بدهید و بنویسید مهم نیست چی بنویسید شما وارد این قسمت بشید خود به خود همه چیز خودش می یاد فقط نیاز به کمی تمرکز داره خوب شما ببخشید اگه بد نوشتم اصلا تمرکز نداشتم خیلی هم خسته هستم خیلی دوستون دارم خداحافظ تا فردا

 

سه شنبه 3/2/1387 - 18:7
خاطرات و روز نوشت

من یه تصمیمی گرفتم که اگه شما باهاش موافق باشید با همکاری هم عملی کنیم فقط خواهشا همه کاربرها لطفا همکاری کنند نظر من اینه که هر روز یک نفر خودش رو معرفی کنه تا همه باهاش آشنا بشوند آخه بعضی از کاربرها چون تازه به جمع ما اومدن زیاد نمی شناسیمشون درسته که خودم یک سال نمی شه که اومدم ولی تک و توک با روحیات بعضی از شما ها آشنا شدم حالا اگه شما موافقید که این کار رو بکنیم خواهشا موافقتتون رو اعلام کنید این جوری حداقل همه کاربر ها رو می شناسیم حالا مهم نیست که چیزهایی رو بنویسید که موقعیت شما رو به خطر می اندازد من به شخصه فقط روحیات مثبت و منفی و پایه تحصیلی رو       می خواهم حالا هرکی دوست داشت بیشتر هم بنویسه خواهشا جرات به خرج بدهید و من و همراهی کنید اگه شما موافق باشید من همون اول از خودم شروع می کنم فقط باید بگید که موافقید یا مخالف من بهتون تا این هفته مهلت می دهم اگه موافق باشید از هفته بعد شروع می کنیم

      منو نا امید نکنید رو شما حساب باز کردم

سه شنبه 3/2/1387 - 6:53
محبت و عاطفه

زیباترین گل با اولین باد پائیزی پرپر شد، باوفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد، این پرپر شدن از گل نیست، این بی وفا شدن از دوست نیست از روزگار است

پس هر وقت بی وفا شدن دوستتون رو دیدید اصلا از دستش ناراحت نشید

يکشنبه 1/2/1387 - 18:17
محبت و عاطفه
وقتی نا امید شدی به یاد بیار بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخت
شنبه 31/1/1387 - 17:45
محبت و عاطفه
میری و فقط نگاهت می کنم تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم یک عمرفرصت برای گریستن دارماما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان توست
شنبه 31/1/1387 - 17:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته