سلام ،
اول صلواتی بر محمد و آل محمد -دوم صلواتی بر تمامی اسیران خاك مخصوماً پدران جوان - خیلی دلم می خواست كسی را پیدا كنم و در مورد دلتنگی ام صحبت كنم ولی نشد می خوام به تمام كسانی كه سایه پدر بر سر آنهاست بگم روزی هزاربار شكر خداكرده و به چهره پدرتان بنگرید كه روزی می رسد مثل من كه دلم می خوام تمام زندگی ام را بدم لحظه ای پدرعزیزم را ببینم یا اینكه صدای او را بشنوم و یا حتی به خوابم بیاید و بتوانم دل سیراورا ببوسم . دلتنگی ام وقتی دیوانه كننده می شود كه روز پدر می شود و این جشن بزرگ و میمون برای من تماماً گریه می شود از تمام كسانی كه این مطلب را می خوانند می خواهم برای سلامتی پدرشان صلوات و برای شادی روح پدر جوانم فاتحه ای بفرستند. با اینكه الان خودم یك فرزند دارم ولی همیشه حسرت عیدی را دارم كه در كنار پدرم باشد . به امید سلامتی تمامی پدران در زیر سایه لطف محمد و علی و خدا....
میخواهم همدم گریه های اسمان باشم تا انقدر بگریم تا شاید دلم کمی وابشه نمی دانم با کدامین قلم سرنوشت ما رو نوشتند که هرچه را می خواهم قسمت من نمیشه من با گریه زاده شدم با غم زندگی کردم با تنهاییم میمیرم
من برای انسانها احترام قائلم همه پاک هستند از اینکه نمی دانند انسانند و روح خدا در آنها دمیده شده ناراحتم از اونجایی که مشغله زندگی زیاده و همیشه مشکلات زیاد خودشو نشون می ده باید انسان نقطه ضعفاشو بشناسه و پزشک روحش باشه ومی دونم که همه قدرت اینو دارن که روانشناس خوبی برای خودشون باشن از خدا می خوام از گناهان تک تک ما بگذره چون ما خسته افکار خودمون هستیم ......
مردى خدمت امام حسین علیه السلام رسید، و عرض كرد كه شخص گنه كارى هستم و نمى توانم خود را از معصیت نگهدارم ، لذا نیازمند نصایح آن حضرت مى باشم . امام علیه السلام فرمودند: پنج كار را انجام بده ، بعد هر گناهى مى خواهى بكن ! اول : روزى خدا را نخور، هر گناهى مایلى بكن ! دوم : از ولایت خدا خارج شو، هر گناهى مى خواهى بكن ! سوم : جایى را پیدا كن كه خدا تو را نبیند، سپس هر گناهى مى خواهى بكن ! چهارم : وقتى ملك الموت براى قبض روح تو آمد اگر توانستى او را از خودت دور كن و بعد هر گناهى مى خواهى بكن ! پنجم : وقتى مالك دوزخ تو را داخل جهنم كرد، اگر امكان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهى مایلى انجام بده !
منبع :کتاب داستانهای بحار الانوار
مفضل مى گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم ، سخن از چگونگى اعمال به میان آمد. حضرت فرمود: عمل كم با پرهیزگارى ، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزگارى است . گفتم : عمل بسیار بدون پرهیزگارى چگونه مى شود؟ فرمود: مانند عمل كسى كه به مردم غذا مى دهد، به همسایگانش محبت مى كند و در خانه اش به روى مردم باز است ، ولى هنگامى كه در معرض كار حرام قرار مى گیرد از آن خوددارى نمى كند و مرتكب حرام و گناه مى شود. بلى ! این است نمونه عمل بدون تقوا. اما شخص دیگرى نیز هست كه كارهاى نیك (غذا دادن ، مهربانى به همسایه و...) انجام نمى دهد، ولى اگر كار حرامى برایش پیش آمد، خویشتن دارى نموده ، مرتكب كار حرام و گناه نمى گردد، البته شخص دومى بهتر از اولى است .
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم وحشرنامعهم
داشت توی کوچه راه میرفت .... دید در خونه همسایشون بازه ..... یه نگاه به داخل حیات کرد ... دید خانم همسایه با پوششی که کامل نبود داره لباس پهن میکنه ..... ایستاد و نگاه کرد .... دوستش صداش کرد .... رفت .....
الان دیگه معلم شده بود .... بچه های مردم رو درس میداد .... وقتی از مدرسه برگشت دید یه نفر جلوی خونشون وایساده و داره داخل خونه رو نگاه میکنه ...... نزدیک شد .... آقا پسره متوجه حضورش شد و رفت .... ایستاد دم در خونه و به داخل خونه خودش نگاه کرد ..... دخترش بدون حجاب داشت لباس سر بند پهن میکرد ......
دیده بگشا ....... که انسان بابت هر عملی در این دنیا پاداش و جزا میبیند ..... بازگشت عمل زشت زمان و مکان نمیشناسد ...... عزیزی میگفت برای نگاه اول هم برنامه ریزی نکنید .......دیده بگشا
نقل شده : هنگامى كه امام حسن مجتبى (ع ) براى نماز برمى خواست ، بهترین لباسهاى خود را مى پوشید. از آن حضرت پرسیدند: چرا بهترین لباس خود را مى پوشید؟ امام در پاسخ فرمود: ان اللّه جمیل یحب الجمال ، فاتجمل لربى و هو یقول : خذوا زینتكم عند كل مسجد. :((خداوند، زیبا است و زیبائى را دوست دارد، و به همین جهت ، من لباس زیبا براى راز و نیاز با پروردگار مى پوشم ، و هم او فرموده است كه : به هنگام رفتن در مسجد، زینت خود را برگیرید)). بر همین اساس ، طبق روایات ، استجاب دارد كه انسان در حال نماز نیكوترین لباس خود را بپوشد، و خود را معطر كند، و با رعایت نظافت و طهارت كامل ، به نماز و راز و نیاز با خداى بزرگ ، بپردازد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: حضرت زین العابدین علیه السلام مسافرت نمى كرد مگر با رفیقهائیكه او را نمى شناختند با آنها شرط مى كرد در كارهائیكه پیش مى آید اجازه دهند آن جناب هم خدمت كند زمانى با دسته اى به سفر رفت در بین راه مردى ایشان را شناخت به رفیقان گفت : مى شناسید این آقا كیست ؟ جواب دادند نه . گفت : على بن الحسین زین العابدین است ، آنها حركت كرده دست و پاى حضرت را مى بوسیدند. عرض كرد یابن رسول الله آیا با این این عمل خیال داشتى براى همیشه ما را به آتش جهنم بسوزانى . چنانچه خداى ناخواسته جسارتى یا دست درازى یا زبان درازى نسبت به شما مى كردیم ، یابن رسول الله شما را چه بر این كار واداشت ؟ آن جنان فرمود: من چندى پیش با عده ایكه مرا مى شناختند مسافرت كردم خدماتى به من مى كردند بواسطه حضرت رسول صلى الله علیه و آله كه سزاوار آن نبودم . ترسیدم شما هم مثل آنها بكنید